5071
🎓کانال یک آکادمی تئاتر: کارشناسی #کارگردانی 🎓کانال متمم: @TheatreAcademyII @TheatreAcademyV 🎓نمایش: @TheatreAcademyVI 🎓کانال کارشناسی ارشد: @TheatreAcademyVII 🎓کانال دانش بازیگری: @TheatreAcademyIV 🎓کانال ادبیات دراماتیک: @TheatreAcademyIII
🎓 ادامه #تئاتر_علمی
... «وقت گذاشتن برای خلق یک تجربه تئاتری، فرصتی است برای انجام علم به گونه ای متفاوت، برای نشان دادن جنبه پنهان آن، چیزی که هرگز در گفتمان رسمی ظاهر نمی شود. آنچه اکتشافات علمی مدیون تخیل است اغلب پنهان و نادیده گرفته می شود و سازماندهی کار علمی فضایی برای بازی های تفکر باقی نمی گذارد».
او در #نمایشنامه دیگری به نام « گاو و فیثاغوریک » دگردیسی مولکولی را به نمایش می گذارد، معشوقه جوانی که توسط مشتری به گاو تبدیل شده است تا از او در برابر جونو محافظت کند، ساختار نمایشنامه مطابق قرارداد نیست، صحنه به دو صحنه مجزا تقسیم میشود، هیچ شخصیت ثابتی از ابتدا تا انتها وجود ندارد و طرح با جملات فردی، شعر و دیالوگهای متراکم و سریع جایگزین میشود. همراه با موسیقی زنده پیانو!،
علاوه بر شیمی، فیزیک، و زیست شناسی، ریاضیات نیز از طریق کار «جان بارو» ریاضیدان کمبریج، به موضوع #تئاتر تبدیل شده است، همانطور که خورخه لوئیس بورخس، شاعر و نویسنده آرژانتینی گفته، او متنی در مورد بی نهایت نوشته است که از پنج #سناریو متناقض تشکیل شده است که هر کدام جنبه متفاوتی از بی نهایت را نشان می دهد. اولین مورد اشاره به هتل خیالی دیوید هیلبرت با تعداد بی نهایت اتاق اشغال شده است، جایی که تعداد نامحدودی مهمان نیاز به اسکان دارند. دومی تصور میکند که انسانها وجودی نامحدود و جاودانه دارند، با تمام عواقبی که این امتیاز به همراه دارد، شباهتی آشکار با اسطوره ائوس و تیتونیوس دارد. سناریوی سوم به بورخس میپردازد.
کتابخانه بی نهایت:
در یک جهان نامتناهی باید نسخه های بینهایتی از هر یک از ما و جهان ما وجود داشته باشد. در مورد چهارم، شاهد مبارزه بین ایده های ریاضیدان گئورگ کانتور و مربی او لئوپولد کرونکر در مورد ریاضیات بی نهایت هستیم و آخرین سناریو، با تأثیرات ادبی از ماشین زمان اچجی ولز تا راهنمای تاکسیکر داگلاس آدامز، به سفری بی نهایت به گذشته در زمان می پردازد، ساختار این نمایشنامه نیز کاملا منحصر به فرد است،
هم دانشمندان و هم هنرمندان نشان دادهاند که ادغام رشتههای آنها نه تنها ممکن است، بلکه ارزشمند و چواب دهنده نیز هست. واضح است که موفقیت عظیم، و همچنین تعداد فزاینده نمایشنامه هایی که به جنبه های اخلاقی، سیاسی، و فلسفی علم می پردازند، راه را برای تغییر دائمی در درک علم به عنوان بخشی از فرهنگ ما هموار می کنند، و به همین ترتیب موضوعی قانونی برای تئاتر، و تئاتر که اغلب وسیله ای برای سرگرمی یا محرکی برای تأمل اخلاقی، سیاسی و شخصی است، در حال تبدیل شدن به محملی برای تعلیم علمی است، و میتواند مفاهیم را منتقل کند و تأملات مفصلی را در مورد آنها برانگیزد، شایان ذکر است که تئاتر در مبحث ریشهشناختی «نظریه» دارد، و نظریه علمی در سنت غربی به شدت با مشاهده و بینایی مرتبط است، به گفته افلاطون : «ما با چشمان خود فقط ذات یا ایده هایی را می بینیم که از طریق ذهن شهودی خود مشاهده میشوند». این یک استعاره قدرتمند برای شرکت علمی است، به طور مشابه در صحنه، ما بازنمایی چیزی را که میدانیم یا در جای دیگری تجربه کردهایم مشاهده میکنیم، از سوی دیگر، تئاتر نیز میتواند بخشی از سمینارهای علمی یا نمایش آزمایشها باشد، بنابراین ادغام فعالیتهای علمی و هنری را میتوان بهعنوان یک هدف فرخنده در نظر گرفت که دو فرهنگ را که در واقعیت چندان از هم دور نیستند به هم پیوند میدهد.
#سیلوانا_بارباچی
|جیووانی فرازتو|
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 نامزدهای اسکار ۲۰۲۳
«همهچیز همهجا همزمان» با نامزدی در ۱۱ شاخه بیشترین تعداد نامزدی را دریافت کرد و پس از آن دو فیلم در «جبهه غرب خبری نیست» و «ارواح شوم اینیشرین» هرکدام ۹ نامزدی دریافت کردند. #داریوش_خنجی برای فیلم «باردو» نامزد جایزه بهترین فیلمبرداری و #سیروس_نشواد برای فیلم کوتاه چمدان قرمز در این لیست قرار دارند. نودوپنجمین دوره اسکار ۲۱ اسفند در تئاتر دالبی هالیوود برگزار میشود.
• بهترین فیلم
در جبهه غرب خبری نیست، آواتار: راه آب، ارواح شوم اینیشرین، الویس، همه چیز همه جا همزمان، خانوادۀ فیبلمن، تار، تاپ گان: ماوریک، مثلث غم، حرفهای زنانه
• بهترین کارگردانی
تاد فیلد (تار)، دنیل کوان و دنیل شاینرت (همه چیز همه جا همزمان)، مارتین مک دونا (ارواح شوم اینیشرین)، روبن اوستلوند (مثلث غم)
استیون اسپیلبرگ (خانوادۀ فیبلمن)
• بهترین بازیگر مرد
آستین باتلر (الویس)، کالین فارل (ارواح شوم اینیشرین)، برندان فریزر (نهنگ)، پل مسکال (افترسان)، بیل نای (زندگی)
• بهترین بازیگر زن
کیت بلانشت (تار)، آنا د آرماس (بلوند)، آندریا رایزبورو (به لزلی)، میشل ویلیامز (خانوادۀ فیبلمن)، میشل یو (همه چیز همه جا همزمان)
• بهترین نقش مکمل مرد
برندن گلیسون (ارواح شوم اینیشرین)، برایان تایری هنری (گذرگاه)، جاد هیرش (خانوادۀ فیبلمن)، بری کیوگان (ارواح شوم اینیشرین)، که هوی کوآن (همه چیز همه جا همزمان)
• بهترین نقش مکمل زن
آنجلا بست (پلنگ سیاه: واکاندا برای همیشه)، هونگ چاو (نهنگ)، کری کاندون (ارواح شوم اینیشرین)، جیمی لی کرتیس (همه چیز همه جا همزمان)، استفانی هسو (همه چیز همه جا همزمان)
• بهترین فیلمنامه اصلی
ارواح شوم اینیشرین، همه چیز همه جا همزمان، خانوادۀ فیبلمن، تار
• بهترین فیلمنامه اقتباسی
در جبهه غرب خبری نیست، پیاز شیشه ای: رمز و راز چاقو، زندگی کردن، تاپ گان: ماوریک، حرفهای زنانه
• بهترین موسیقی متن
در جبهه غرب خبری نیست، بابیلون، ارواح شوم اینیشرین، همه چیز همه جا همزمان، خانوادۀ فیبلمن
• بهترین انیمیشن بلند
پینوکیو گیلرمو دل تورو، مارسل صدف کفش به پا، گربه چکمه پوش: آخرین آرزو، جانور دریا، قرمز شدن
• بهترین مستند بلند
همه آنچه نفس میکشد، همه زیبایی و خونریزی، آتش عشق، خانهای ساخته شده از ترکش، ناوالنی
• بهترین فیلم بینالملی
(غیر انگلیسی زبان)
در جبهه غرب خبری نیست از آلمان، آرژانتین 1685 از آرژانتین، نزدیک از بلژیک، EO از لهستان ، دختر آرام از ایرلند
• بهترین فیلمبرداری
در جبهه غرب خبری نیست، باردو، الویس، امپراتوری نور، تار
• بهترین چهرهپردازی
در جبهه غرب خبری نیست، بتمن، پلنگ سیاه: واکاندا برای همیشه، الویس، وال
• بهترین تدوین
ارواح شوم اینیشرین، الویس، همه چیز همه جا همزمان، تار، تاپ گان: ماوریک
• بهترین طراحی لباس
بابیلون، پلنگ سیاه: واکاندا برای همیشه، الویس، همه چیز همه جا همزمان، خانم هریس به پاریس می رود
• بهترین طراحی تولید
در جبهه غرب خبری نیست، آواتار: راه آب، بابیلون، الویس، خانوادۀ فیبلمن
• بهترین صدا برداری
در جبهه غرب خبری نیست، آواتار: راه آب، بتمن، الویس، تاپ گان: ماوریک
• بهترین مستند کوتاه
نجواگران فیل، هیل اوت، چطور یک سال را اندازه گیری میکنید؟، اثر مارتا میچل، غریبه در دروازه
• بهترین فیلم کوتاه
خداحافظی ایرلندی، ایوالو، دانشآموزان، سوار شبانه، چمدان قرمز
• بهترین انیمیشن کوتاه
پسر موش کور روباه و اسب، ملوان پرنده، تاجران یخ، سال دیکس، شترمرغی به من گفت که دنیا جعلی است و من فکر میکنم به آن اعتقاد دارم
• بهترین جلوههای ویژه بصری
در جبهه غرب خبری نست، آواتار: راه آب، بتمن، پلنگ سیاه: واکاندا برای همیشه، تاپ گان: ماوریک.
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 کتاب
#کمدی
#ملوین_مرچنت
ترجمه:
فیروزه مهاجر
| لینک |
👁 @TheatreAcademy
🎓 گزیده
#ژان_ژاک_روسو خطاب به روحانیون مسیحی میگويد:
دست از اثبات حقانیت مسیحیت بردارید؛ چون مسیحیت واقعاً برحق است.
بیایید اثبات کنید که خودتان مسیحی هستید.این چیزی است که نیاز به اثبات دارد.
👁 @TheatreAcademy
🎓 معرفی کتاب
ضرورتِ تئاتر
(هنر تماشا کردن و تماشایی شدن)
#پال_وودراف
ترجمه:
بهزاد قادری
تئاتر، این هنر تفاوت و تکرار، هربار زندگی را به صحنه میبرد و هربار به شکلی متفاوت از شب و روز پیشین و درعینحال تکرار قسمی از زیستن است که در انگارهی اول همانی به نظر میرسد که پیشازاین اجرا کردهایم یا دیدهایم. ازهمینرو ما در تئاتر هم تماشا میکنیم هم تماشا میشویم و اگر تئاتر را از اجتماع انسانی بگیریم، آن جامعه هیچگاه توان گفتوگو را به دست نخواهد آورد. اگر امروز میدانیم که افلاطون در ضیافت و دیگر مکالمات سقراطی، تئاتر را به بستری مبدل میکند برای اوج گفتوگوی فلسفی و از درون این گفتگو است که به زعم او حقیقت ظهور میکند، تئاتر همان ضرورتی میشود که هر جامعهی انسانی برای فهم متقابل آدمهایش و رسیدن به وضعیتی دموکراتیک به آن نیازمند است. پال ودراف در «ضرورت تئاتر؛ هنر تماشا کردن و تماشا شدن» دست بر همین نکتهی اساسی گذاشته و به آن از منظر یک ضرورت زیستن زندگی مینگرد، هنری که اخلاقیست و رخدادمحور. اگر سقراط تا پای مرگ در آتن ماند و حاضر به ترک آن به قیمت زنده ماندنش نبود و حاضر نبود دست از گفتوگو هم بکشد، بنیان رادیکال تفکری را هویدا میکرد که بر گفتوگو، تماشایی شدن و تماشا کردن نهفته بود. ضرورت تئاتر با همین انگاره پا را از این هم فراتر گذاشته و گسترهی عظیم حضور تئاتر در لحظهلحظههای زیست اجتماعی انسان را نمایان کرده و تحلیل میکند.
👁 @TheatreAcademy
🎓 خاطره
روزی « #ژان_لوک_گدار» با من تماس گرفت و گفت: میآیی امروز بریم سینما؟ من یه فیلمساز جدید کشف کردهام که ایرانی است، اما در آلمان فیلم میسازد.
راستش من چندان راغب نبودم، ولی برای اینکه دل گدار را نشکنم، قبول کردم و آن روز به سینما تک رفتیم و فیلم «اتوپیا» (١٩٨٣) اثر #سهراب_شهیدثالث را دیدیم. فیلمی که مرا مسخ خود کرد تا جایی که نمیتوانستم از جایم تکان بخورم.
گدار میگفت: این دفعهی سومی است که این فیلم را میبینم و هنوز درگیرش هستم. فیلمی که شکوه مینیمالیسماش برابر با آثار خیرهکننده و شاعرانهی استاد بزرگمان #روبر_برسون است. حتی از خود گدار شنیده بودم که برسون شخصاً از دیدن این فیلم به وجد آمده است.
چیزی هم بود که مرا ناراحت میکرد، چرا زودتر این هنرمند بزرگ ایرانی را کشف نکردم و از همه مهمتر چنین فیلمسازی، چرا باید از کشورش تبعید شود و مردمش او را درک نکنند؛ این واقعاً برایم جای سؤال بود.
#ژاندارک_بونیه
منتقد فیلم #کایهدوسینما
👁 @TheatreAcademy
🎓 کتاب مرجع
#تاریخ_سینمای_ایران
#مسعود_مهرابی
👁 @TheatreAcademy
🎓 رضا عبده
رضا عبده در اسفند ماه سال ۱۳۴۱ در تهران به دنیا آمد، او که ۳۵ سال بیشتر عمر نکرد، نگاه خود را در عرصه ی تئاتر آوانگارد اروپا، و تئاتر پیش روی آمریکا به ثبت رساند، عبده در ۷ سالگی همراه با خانواده اش ایران را ترک کرد و به انگلستان رفت، او در این سال برای نخستین بار نمایش «رویای شب نیمه تابستان» از شکسپیر با کارگردانی پیتر بروک را در لندن دید و شیفته تئاتر شد، در ۹ سالگی در سفری به ایران در جشن هنر شیراز با رابرت ویلسون آشنا شد و نقش بسیار کوچکی را در نمایش ۱۶۸ ساعته او بازی کرد، در سن ۱۴ سالگی در تئاتر ملی نوجوانان لندن نمایش پیر گینت از هنریک ایبسن را کارگردانی کرد، او همچنین ۴ سال به عنوان بازیگر در تئاترهای خیابانی شرکت کرد، وی در سفر کوتاهی که به هند داشت با رقص کاتاکالی آشنا شد و تحت تأثیر این رقص یک نمایش خیابانی در لندن اجرا کرد، او پس از مهاجرت و تحصیل در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در لس آنجلس، کارگردانی آثار کلاسیک از جمله شاه لیر، اودیپوس، و مدهآ را در تئاترهای عمده ی لس آنجلس برعهده گرفت، عبده در ۱۲ می ۱۹۹۵ بر اثر عوارض بیماری ایدز درگذشت.
👁 @TheatreAcademy
🎓 کتاب مرجع
تاریخ سینما
|جلد یک|
نویسنده:
#دیوید_بوردول و #کریستین_تامسون
👁 @TheatreAcademy
🎓 مستند
#آخرالزمان_استالین
#Apocalypse_Staline
#قسمت_دوم
سریال سه قسمتی ساخته:
#دنیل_کاستل
👁 @TheatreAcademy
🎓 تصویر کوتاه
#آمفی_تئاتر باستانی کلوسئوم
👁 @TheatreAcademyV
🎓 شوخی
شوخی کریسمسی با فیلمسازان نامدار سینما، از #استیون_اسپیلبرگ گرفته تا #استنلی_کوبریک و ...
👁 @TheatreAcademy
🎓 سیزیفِ و بیرگیت دیوبنِر
اجرای زندهی سیزیف
( #هنر برای فضای شهری )
ترکیب کردن سیزیف و #دانگ_بیتل، [مجازات شده ی ابدی - و شاداب ابدی]، و تلفیقی تمثیلی از رسانه های سنتی و مدرن است، این پروژه کاوشی گروتسک، پوچ، و آزاد از نحوه ی قضاوت ما درباره ی مبارزه، و شادی است، دادن هدف شاد به مبارزه،
زنی - مظهرِ قهرمانانِ معمولاً مردانه ی داستان های اساطیریِ یونان، توپی به اندازه ی انسان را در خیابان های لیورپول انگلستان هل می دهد، کانالیزه کردنِ سیزیف و دانگبیتل ( سرگین گردان )، که هر دو در طول زندگی خود یک تخته سنگ گرد را هول میدهند، یکی محکوم به شکست ابدی - و دیگری تلاش برای زندگی ابدی، اثرِ خلاقانه و مدرنِ خانمِ بیرگیت دیوبنِر را برجسته، و پر معنا می نماید،
▪︎عناصر لازم:
| یونجه | سرگینِ گاو | لباسِ قرمز | عینکِ سیاه | هنرمندِ اجراگر | و | ایده |
در دل همه ی زیبایی ها چیزی غیرانسانی نهفته است.
#سیزیف
#آلبر_کامو
👁 @TheatreAcademy
🎓 زوگزوانگ
وضعیتی در بازی شطرنج وجود دارد که بازیکن شطرنج نه کیش است نه مات ، نه پات است و نه آچمز ، حق حرکت دارد اما آرزو میکند ای کاش اين حق را هم نداشت؛ حق حرکات بسیار دارد امافایدهای ندارد چون هر حرکتی بکند با حرکت بعدیِ حریف ، مات میشود به این حالت اصطلاحاً #زوگزوانگ یا حرکت اکراهی گفته میشود.
#گری_کاسپاروف معتقد است "زوگزوانگ" وحشتناک ترین وضعیت در بازیِ تمام فکری شطرنج است که یک بازیکن ابله در نهایت بدسلیقگی میتواند خودش را در آن وضعیت غیرقابل بازگشت گرفتار کند این وضعیت مرگبار از هر صد هزار دفعه تنها یک بار اتفاق میافتد و از دردناکترین انواع خودکشی های شطرنجی است.
👁@TheatreAcademy
🎓 ویزگیهای #نقد خوب
خوب، به نظرم خیلی متغیر هست. عناصرش یک جورهایی توسط عناصر فیلمی تعیین میشود که مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
من خیلی خوشم نمیآید که منتقدها از خودشان قواعد دربیاورند یا به قواعد معتقد باشند. فکر میکنم فیلمها برای خودشان قواعد ابداع میکنند و اگر نقد خوب و مفید باشد یک جورهایی آن قواعد را میپذیرد و درباره آنها بحث میکند. درمجموع دوست ندارم برای این کار، قانونی تعیین کنم.
هر چیزی که #فیلم به من پیشنهاد بدهد. منظورم این است که من قاعدهای ندارم. گاهی اوقات #سوژه از همهچیز مهمتر است، گاهی اوقات سبک از همهچیز مهمتر است، گاهی اوقات هر دو تا، اما فکر میکنم به نظر من همه نقدها، برداشت شخصی هستند.
فراموش نکنید چیزی به اسم نقد بیطرفانه وجود ندارد.
من یک قانون دارم و آنهم اینکه منتقد باید درباره نظر شخصی خودش صادق باشد طوری که نظر شخصیاش را پنهان نکند، بلکه باید ماهیت نظر شخصیاش را تبیین کند و این تنها قانونی است که من برای خودم دارم، چون فکر میکنم دیگران باید بدانند که نظرات ما از کجا نشأت میگیرند.
#جاناتان_رزنبام
منتقد و روزنامهنگار
👁 @TheatreAcademy
🎓 تئاتر علمی
چنین ارتباطی می تواند دو گونه باشد:
- تئاتر در درجه اول به عنوان وسیلهای برای انتقال مفاهیم و ایده های علمی مورد استفاده قرار می گیرد.
- تئاتر محتوای خود را از علم وام میگیرد در حالی که ویژگی های خود را به عنوان یک بیان هنری حفظ می کند،
این نوشتار بر شکل دوم (تئاتر علمی) متمرکز است. یعنی زمانی که تئاتر ویژگیهای هنری و زیباییشناختی خود را حفظ کند و در نتیجه تخیل علمی را برای عموم تقویت کند. تفاوت کاملاً مشخصی بین تئاتری که صرفاً برای انتقال علم استفاده میشود و تئاتری که ویژگی خود را در یک بیان هنری حفظ میکند و عناصری را از جهان علمی برای خلق درام بیرون میکشد وجود دارد.
جدایی #علم و #هنر نه تنها از نظر عینی اشتباه است، بلکه خطرناک است، هنر و علم اغلب به عنوان دو رشته کاملاً متضاد در نظر گرفته می شوند، (هنر یک سرگرمی است – اغلب تحریککننده – و به عنوان شکلی مرموز از خلاقیت بر اساس ویژگیهای خاص شخصی دیده میشود. نمی تواند دلیلی ارائه دهد و سوء تفاهم را حل نمی کند، بلکه در عوض سؤالاتی را مطرح می کند و گاهی اوقات دیدگاه های تثبیت شده را به چالش می کشد). در مقابل (علم به عنوان عقلانیت ناب و روشمند در نظر گرفته می شود که مشاهدات را توضیح می دهد و نظریه ها را بر اساس تأیید واقعی تأیید میکند). چنین کلیشه های عمیقی که توسط افراد عادی، هنرمندان و دانشمندان به طور یکسان برگزار می شود، بین این دو فعالیت فاصله ای قوی ایجاد می کند، اما چنین مرزهای انضباطی، احتمالی و عمدتاً خودسرانه هستند، و تاریخ حاوی شخصیتهای زیادی است که با موفقیت از مرزها تخطی کردهاند. همه ما با ترکیب شگفت انگیز علم و هنر در نقاشی های فنی، تشریحی و بیولوژیکیِ فرضا داوینچی آشنا هستیم، بعدها در دوران روشنگری، چهره هایی مانند فرانسوا آروئه، گوتفرید لایبنیتس و بنجامین فرانکلین، مسائل علمی را به همان راحتی فلسفه، سیاست یا آخرین رمان مورد بحث قرار دادند، و گوته، نویسنده مشهور نمایشنامهها و رمانهای متعدد #تئاتر، به همان اندازه به علم علاقه داشت، با این وجود بازنمایی تئاتریِ علم نسبتاً نادر بوده است. معدود استثناهای قابل توجه اغلب دانشمندانی را به تصویر میکشند که زندگیهای دراماتیکی داشتند یا کارشان پیامدهای مهمی برای جامعه داشت، برای مثال رویارویی گالیله با دستگاه تفتیش عقاید موضوع کتاب زندگی گالیله اثر برتولت برشت بود تا ادعای خود را پس بگیرد و در نتیجه جان خود را نجات دهد، فیزیکدانان فریدریش دورنمات و هاینر کیفاردِ اوپنهایمر هم هر دو معضلات سیاسی و اخلاقی دانشمندانی را که بمب اتم را ساختند بررسی می کند، یا آرکادیای تام استوپارد که یک کمدی مفصل از تاریخ ادبی، ریاضیات و فیزیک است، و ایضا کپنهاگ مایکل فرین که برای اولین بار در لندن نمایش داده شد و در نیویورک اجرا شد، این نمایشنامه بر اساس عدم قطعیت های پیرامون ملاقات فیزیکدانان نیلز بور و ورنر هایزنبرگ در سال ۱۹۴۱ در کپنهاگ تحت اشغال آلمان است. این دو از همکاران قدیمی در توسعه نظریه کوانتومی بودند و کار آنها راه را برای ورود به اتم باز کرده بود، اما آنها خود را در دو طرف جنگ جهانی دیدند، بور نیمه یهودی و شهروند دانمارک اشغالی بود، و هایزنبرگ استاد لایپزیگ ، و برای بور ناشناخته، و همچنین رئیس پروژه نازی ها برای تولید سلاح های هسته ای بود، رویدادهای پیرامون، و انگیزههای احتمالی دیدار هایزنبرگ توسط «ارواح» هایزنبرگ، بور و همسرش بررسی میشود. آنها وقایع را در سه جایگشت متفاوت در جستجوی نتایج جایگزین تکرار می کنند، از جمله اینکه آیا اگر هایزنبرگ موفق می شد مشکل شکافت هسته ای را حل کند، جنگ جهانی دوم مسیر متفاوتی را طی می کرد یا خیر، علاوه بر روشن ساختن اهمیت تاریخی و سیاسی سفر هایزنبرگ، کپنهاگ به وضوح با نظریه های مکانیک کوانتومی که این دو دانشمند با هم توسعه داده بودند آغشته شده است، این در صحنه های به یاد ماندنی آشکار است که در آن فراین استعاره های شاعرانه را بین اصول فیزیک می چرخاند، به ویژه اصل عدم قطعیت هایزنبرگ و اصل مکمل بودن بور، و زمانی که فراین به بور اجازه می دهد شکافت هسته ای را تعریف کند در شکافت چه اتفاقی می افتد؟ «شما یک نوترون را به سمت هسته اورانیوم شلیک می کنید، آن شکافته می شود و انرژی آزاد می کند»، آلن پروچیانتز دانشمند دیگری است که علم را به صحنه آورده است. زیست شناسی او در اتاق خواب - که نامش از فلسفه « ساد در اتاق خواب » گرفته شده است، از طریق گفت و گوی آموزشی، مفاهیم جنین شناسی، و زیست شناسی عصبی، و بنابراین مفهوم فردیت را برای یک دختر جوان توضیح می دهد، پروچیانتز در توضیح اینکه چرا علاوه بر کار علمی خود #نمایشنامه می نویسد میگوید: ...
▪︎ادامه در پست پسین
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 کتاب
#کمدی
#ملوین_مرچنت
ترجمه:
فیروزه مهاجر
| لینک |
👁 @TheatreAcademy
🎓 کتاب تخصصی
سیری در تاریخ تئاتر ایران
#مصطفا_اسکویی
👁 @TheatreAcademy
🎓 جدول اجراهای صحنهای
چهلویکمین جشنواره تئاتر فجر
تهران یک تا یازده بهمن ۱۴۰۱
👁 @TheatreAcademy
🎓 فیلم سینمایی
#اتوپیا Utopia (1983)
کارگردان: #سهراب_شهیدثالث
|نسخه ترمیم شده 1080P|
• خلاصه فیلم:
پنج زن به خواست خودشان، و بنا به نیاز اقتصادی در یک فاحشهخانه که تحت سرپرستی یک مرد اداره میشود، شروع بهکار میکنند. سرپرست فاحشهخانه در سکانسهای مختلف، هر بار به شکلی آزارگرایانه و تحقیرآمیز، زنهای فیلم را مورد استعمار قرار میدهد. هرکدام از زنها از جایی میآیند و رؤیایی دارند....
|زیرنویس فارسی|
👁 @TheatreAcademy
🎓 فرهنگ
#کتابشناسی_سینما_در_ایران
آز آغاز تا ۱۳۷۹
#مسعود_مهرابی
👁 @TheatreAcademy
🎓 به بهانه روز #زن
درباره فتحنامه کلات
داستانی که تکرار می شود.
#توغای خان و #توی خان دو سردار مغول هستند که با همراهی هم در جنگها پیروز هستند و در سرزمینهای اطراف نامشان در دل مردم وحشت میآفریند. توغای با دسیسه تویخان را دستگیر میکند و او را در جامه روسپیان در شهر با خفت و تحقیر میگرداند.
آی بانو #همسر زیبای تویخان و عشق قدیمی توغای ناخواسته به میان جنگ دو گردنکش کشیده می.شود ناچار میشود برای بازپس گیری #کلات و حفظ مردمش به نیرنگ متوسل شود و شجاعانه در مسیری بی بازگشت میافتد و میگوید من این بازی خون را نمیخواستم؛ این راهی بود که شما جنگ طلبان خونریز نشانم دادید.
توغای زمانی که توی خان را اسیر و خوار میکند از زبان یکی از فرماندهانش میشنود شما دوتن دوش به دوش و همقدر بودید با شکست افسانهٔ یکی آن دیگری نیز به راحتی در ذهنها می شکند. توغای چنان سرمست پیروزی است که این پند دلسوزانه را نمیشنود و نمیفهمد که اگر توی خان شکستنی است توغای هم
شکستنی و نابودشدنی است همین فرد دوراندیش چندی بعد به توغای میگوید چه گونه در شهری امید زندگی داری که پیشتر مردم این شهر را علیه خود برانگیخته ای؟
توغای با اینکه حس میکند یا از اطرافیان میشنود که دارد اشتباه میکند و حتی میداند که چه عاقبتی در انتظارش است باز بر تصمیمهای خود پافشاری میکند.
و داستانهای تکراری دنیا هر بار به شکلی رقم میخورد. گوشمان از نصایح دنیا پر است آی بانو سالها قبل عشقی از توغای در دل دارد زمانی که در جنگ بر او چیره میشود نمیگذارد.
این حب قدیمی مانعی برای تصمیمش .باشد از احساساتی بودن زنان داستانهای زیادی به خورد ما داده بودند و برخلاف انتظار در این داستان پر از شخصیتهای جورواجور، مردان زیادی را می بینیم که هر یک به نوعی در مهار خواسته های هیجانی و دلدادگیهای خود ضعیف و زبونند در این میان #زنی دیده میشود که میتواند برای نیل به خواستی بزرگتر صبورانه بر دل خودافسار بزند.
👁 @TheatreAcademy
🎓 کتاب مرجع
تاریخ سینما
|جلد دوم|
نویسنده:
#دیوید_بوردول و #کریستین_تامسون
👁 @TheatreAcademy
🎓 مستند
#آخرالزمان_استالین
#Apocalypse_Staline
#قسمت_سوم
سریال سه قسمتی ساخته:
#دنیل_کاستل
👁 @TheatreAcademy
🎓 مستند
#آخرالزمان_استالین
#Apocalypse_Staline
#قسمت_اول
سریال سه قسمتی ساخته:
#دنیل_کاستل
مستندی درباره کسی است که در ابتدا سارق بانک بوده و در ادامه با ترقی در دنیای سیاست به مقام رهبری اتحاد جماهیر شوروی میرسد.
رهبری سنگدل و تمامیتخواه بود که تاثیرات تلخ و سوء زیادی در تاریخ #شوروی از خود بجا گذاشت.
👁 @TheatreAcademy
🎓 انسان و سینما
#ژیل_دلوز اذعان می کند که سینما غالبا به ذات خویش دست نیافته است، ولی در نادر لحظاتی توان راستین و ذاتی خود را به نمایش گذاشته است. در مقام یک تکنولوژی، سینما توانایی آزاد کردن حیات انسان از گرایش های خاصش را داراست. مواجههٔ انسان با سینما امکان رها ساختن انسان از خودش را دارد. به عکسِ این ایده از تاریخ که انسانیت به ذات خود دست می یابد ـ به طور روزافزونی عقلانی و کمتر تابع فراز و نشیب های امر ناانسانی می شود ـ تاریخ از دید دلوز تاریخی است که در آن نیروهای ناانسانی، مثلا نیروی سینما، یکسانیِ در حال جریان و بازشناسیِ انسانیت را دگرگون می کنند، تا آنجا که انسان بدل به چیزی بیش از توانی برای این می شود که خود را در طول زمان موجودی همان و یکسان ادراک نکند. از آن جهت که سینما یک تکنولوژی است ـ یک نظم و ترتیب کنش و ادراک حسی ـ سینما در رادیکال ترین وجهش انحرافی از آن تکنولوژی است. وقتی می گوییم تکنولوژی در سینما گذار از امر انسانی به ناانسانی را میسر می کند، منظورمان این نیست که انسانیت روح ذاتی اش را از دست می دهد و مانند روبوت می شود، مکانیکی و ناانسانی به معنای تهی از حیات بودن. بر عکس، تمایل سنتی انسانیت بدان بوده که زندگی را سنگسان و شیءواره کند، با تثبیتش در واحدهایی [هر چه] منظم تر و تکرارپذیرتر.
#دلوز
#کِلر_کولبروک
راهنمای سرگشتگان
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 هنر اعتراضی
آیا #هنر_اعتراضی #هنر بوده و قدرت تغییر دارد؟
این ها هنر اعتراضی جملگی حرکات نجیب و تکان دهنده ای هستند و به طور کلی از نظر بصری آن قدر جذاب هستند که حواس را تا حدی تحریک کنند اما هریک از آنها تا چه حد تاثیر واقعی بر احساسات ما برجای میگذارند؟
آیا به خیابان آمدن، تحصن، تماس با نمایندگان، نوشتن نامه یا شاید ترک شغل و ترک کشور تاثیر بیشتری در بر ندارند؟
اگر پیش از این به یکی از افرادی که به این کارها اقدام کرده اند تبدیل نشده اید احتمالا به دلیل دستور کار یک هنرمند بوده است.
من بر این باورم که #هنر_سیاسی یا اعتراضی اگرچه دیدنی است؛ اما برای تحریک افکار عمومی بسیار ضعیف بوده و اغلب تنها به آزار و اذیت خود #هنرمند منجر میشود. #رابرت_هیوز فقید استدلال کرد که هنرهای زیبا حقیقتا قدرت تغییر باورها و نگرشها را .ندارد او در یکی از مقاله های تلخ خود میگوید آن چه واقعا افکار سیاسی را تغییر میدهد؛ رویدادها، مباحثات، عکسهای مطبوعاتی و تلویزیون است و وقتی به ویژه به عکاسی مستند فکر میکنم عکس #نیک_اوت از یک دختر ویتنامی که در زیر بمباران ناپالم فریاد میزند یا تصاویری از شکنجه زندانیان ابوغریب به دست می.آیند بدین ترتیب بسیار تمایل دارم با این گونه فعالیتها موافق باشم.
#آن_لندی(۲۰۱۷ م)
▪︎منبع: وبسایت واساری ۲۱
👁 @TheatreAcademy
🎓 درباره اعدام
"میگویند #اعدام چیز مهمی نیست و کسی از آن رنجی نمیبیند. میگویند چنین مردنی بسیار شیرین و بیدردسر است و هرگز سادهتر از این نمیتوان مُرد. اگر چنین است پس این رنج و عذاب شش هفته اخیر و این شور و التهاب یک روزه واپسین عمر چیست؟ تا شش ساعت دیگر خواهم مرد! عاشقِ سلولم بودم! بعد از من خالی و بیکس خواهد شد؛ این همان چیزی است که حال و هوایِ سلولِ زندان را اینقدر غریب میکند... به نظرم میآید همین که چشمانم بسته شود، روشنایی عظیمی خواهم دید و ورطههایی از نور که ذهن من تا بینهایت در آن غوطه خواهد خورد..."
این روایت هولناکِ #ویکتور_هوگو است در آن اثر درخشان و ماندگار، آخرین روز یک محکوم... خطابهای تمام عیار علیهِ اعدام! رنجهای لحظۀ آخر و این جمله تمامکننده از محکوم که "من آفتاب را دوست دارم..." حسرتِ یکبار دیگر پشت پنجره ایستادن و بازیِ نور را از لابهلای برگها به تماشا نشستن...
#کامو در نامهای خطاب به #ژان_گرینه مینویسد: "در وجود هر فرد گناهکاری، سهمی از بیگناهی هم هست، و این حقیقتیست که هر محکومیتِ به مرگی را تحملناپذیر میکند..." او میگوید انکارِ دیگری، انکارِ خودمان است. در این میان #گیوتین و چوبههای #دار اختراع محقرانهای برای مکانیکی کردنِ مرگ هستند، حلِ مشکلِ گردنزدن یا حلقآویز کردن بشر به دستِ بشر.. حکومتها و داستانِ تخریبِ سوژههایی که بعد از #مرگ نمیمیرند. دیکنز در نامهاش مینویسد، آنگاه که دو موجودِ بینوا بر چوبۀ دار میلرزند، آن قدر همهچیز بیاحساس و بیشفقت میشود که گویی هرگز در این جهان نام #مسیح شنیده نشده است.
و این توصیۀ رنجآورِ #آرتور_کوستلر در کتاباش، گفتگو با مرگ: باور دارم که تنها تسلی خاطری که میشود به مردی محکوم که به سوی صندلی الکتریکی میرود، داد این باشد که بگوییم ستاره دنبالهداری در راه است و همین فردا دنیا را نابود خواهد کرد.. امیدواری و رجا در ناامیدکنندهترین لحظات زندگی....
#حسام_محمدی
👁 @TheatreAcademy
🎓ویدئو
انتخابی از سکانس های ماندگارِ فیلمهای #تارکوفسکی
هنرمند برجسته روس
👁 @TheatreAcademy