🎓کانال یک آکادمی تئاتر: کارشناسی #کارگردانی 🎓کانال متمم: @TheatreAcademyII @TheatreAcademyV 🎓نمایش: @TheatreAcademyVI 🎓کانال کارشناسی ارشد: @TheatreAcademyVII 🎓کانال دانش بازیگری: @TheatreAcademyIV 🎓کانال ادبیات دراماتیک: @TheatreAcademyIII
🎓 اجرا
سوء قصدهایی به زندگی آن زن
#مارتین_کریمپ
#بدن_سخنگو_بدن_زندە
بخش اول مقاله #صحنهنگاری
بخش دوم مقاله #صحنهنگاری
👁 @TheatreAcademy
🎓 مقاله
صحنەنگاری یا تئاترهای پرفورماتیو
#میکائیل_دولنوا
ترجمه:
#ابراهیم_ابراهیمی
▪︎ بخش نخست
اگر بدن را به عنوان سازندهی #تئاتر در نظر بگیریم، در مییابیم که در هیچ زمانی به اندازهی امروز در این باره سخن گفته نشده است.چه در گفتمان خود هنرمندان و چه در گفتمان منتقدان و نظریه پردازان، چنین استنباط میشود که #بدن_آلفا و #بدن_امگا صحنه معاصر شده است. این توجه شدید به بدن باید با ظهور شیوه های جدید صحنه مرتبط باشد.این شیوهها که معمولا صحنهنگاری، یا حتی #تئاتر_پرفورماتیو نامیده میشوند، ادعای گسست ریشهای با سنتهای به اصطلاح متن محوری دارند. این آثار خود را از یک موضوع متنی رها می کنند که تاثیر صحنهای را از پیش تعیین می کند و به واژهها وضعیتی معادل با سایر عناصر اجرا (بازیگری، صحنه نگاری، نور، موسیقی، ویدئو، بدون هیچ رابطه سلسله مراتبی)می دهند.در این صحنهها، متنی که قدرت مطلق خود را از دست داده است، دیگر مانعی بین بدن بازیگر و تماشاگر ایجاد نمی کند.اگرچه از طریق برخی نظرات می توان این تصور را داشت که صحنهنگاری روش جدیدی برای درک هنرهای صحنهای است، اما این رویکردها جدید نیستند.در سنت غربی، متن و بهویژه نمایشنامه، جایگاهی محوری دارد.اما بیش از یک قرن است که برای استفاده از بیان گاستون باتی، تئاتر تحت سلطه بلامنازع "قدرت کلمه" مورد توجه و تمرین قرار گرفته است. ظهور چهره #کارگردان و انقلابهای صحنهای که قرن بیستم را رقم زد، تئاتر را از فرم توتالیتاریسم کلمات رها کرد.
#آرنو_رایکنر به طرز قابل توجهی در #تئاتر_معکوس نشان داده است که مثلاً چگونه مفهوم سکوت - که قرن ها در حاشیه باقی ماند - موسیقی تئاتر را در پایان قرن بیستم آلوده کرد.
گسترش سکوت، فراتر از مکث ساده بین دو سطر، به ارائه دیدگاههای جدید به هنرهای نمایشی کمک کرده است، و مفهوم سنتی هنر نمایشی مبتنی بر بلاغت و قدرتهای بیانگری زبان را تضعیف میکند.بازیگر، زمانی که سکوت میکند، توجه تماشاگر را به حضور بدن خود و نقشش در یک فضای معین جلب می کند.
چخوف یا مترلینک در پایان قرن نوزدهم رابطه جدیدی بین متن و سکوت برقرار کرده بودند.از چالشهایی که این نمایشنامهنویسان و کارگردانان نوآور روی صحنه میآورند (منظور استانیسلاوسکی، مایرهولد،واختانگوف است) کارگردانها میبایست بازسازی عمیقی برروی هنر بازیگر را آغاز میکردن، از این به بعد است که مسئله بدن در مرکز توجه آنها ، و در تمام آموزش های بازیگر که قرار بود بعد از آن توسعه یابد قرار میگیرد.البته شیوههای استانیسلاوسکی یا میرهولد را نمیتوان بهعنوان #صحنهنگاری تلقی کرد، زیرا از متون از پیش موجود تولید شدهاند.
▪︎ادامه در پست پسین
👁 @TheatreAcademy
🎓 هدیه نوروزی
#Caravans
1978
#کاروان ها ۱۳۵۶
محصول ایران - آمریکا
کارگردان #جیمز_فارگو
نویسندگان:
توماس مک مهان - لورن ویلیامز
بازیگران آنتونی کوئین - مایکل سازارین - جنیفر اونیل - کریستوفر لی - بهروز وثوقی - محمدعلی کشاورز - پرویز قریب افشارروایت داستان در سال ۱۹۴۸ و در یک کشور خیالی به اسم زاخارستان (با توجه به رمان کاروانها احتمالاً منظور افغانستان است) در جریان است. مارک میلر (با بازی مایکل سارازین) کارمند جوان سفارت آمریکا مأمور میشود تا به دنبال الن جاسپر (جنیفر اونیل) دختر سناتور جاسپر که بعد از ازدواج با سرهنگ نصرالله (بهروز وثوقی) ناپدید شدهاست، بگردد. در طی تحقیقاتی، مارک میلر متوجه میشود که الن جاسپر از دست شوهر خود، سرهنگ نصرالله، فرار کردهاست و در میان یک گروه عشایری که سردسته آنان ذوالفقار (آنتونی کوئین) است به سر
میبرد.
👁 @TheatreAcademy
🎓 تلهتئاتر
به سوی دمشق
نویسنده: آگوست استریندبرگ
بازنویسی و کارگردان هنری:
#حمید_سمندریان
کارگردان تلویزیونی:
ساسان امیرپور
بازیگران:
پرویز پورحسینی، هما روستا، ثریا قاسمی، فتحعلی اویسی، غلامرضا طباطبایی، احمد دامود، هوشنگ قوانلو، میرطاهر مظلومی.
لینک تماشا در آپارات
👁 @TheatreAcademy
🎓 مقاله
«بررسی علل خصوصی شدن تئاتر ”برلینر آنسامبل Berliner Ensemble” با نگاهی به تحولات سیاسی و اقتصادی آلمان »
مینو میرشاه ولد
شهر #برلین بودجه سالانه فرهنگی در حدود یک بیلیون دلار دارد، در سطح ملی، مالیات دهندگان #آلمان سالیانه در حدود ۱۰ بیلیون دلار برای فرهنگ هزینه میکنند، دولت فدرال تقریبا ۵% ، دولتهای آلمان ۴۶% ، و انجمن های محلی ۴۹% اعانه میپردازند، درآمد حاصل از ۲۰ میلیون تماشاچی بیش از ۱۵۹ تئاتر دولتی تنها ۱۳% بودجه فرهنگی را تشکیل میدهد، تقریبا ۲۰۰ تئاتر خصوصی با حدود ۱۰ میلیون تماشاچی در سال، و همچنین تعداد زیادی از گروههای آزاد تئاتری هم یارانههای دولتی دریافت میکنند. با این وجود، محدودیتهای این کمک هزینهها کم کم رخ مینماید، جهت یافتن اسپانسرهای خصوصی بیشتر، تلاشها در راه هستند تا قوانین مالیاتی آلمان را که مشوقهای کمی برای خرج کردن درآمد خصوصی برای اهداف عمومی میدهند، تغییر دهند.
پژوهش حاضر نگاهی به یکی از تئاترهای جریان ساز قرن بیستم #برلینر_آنسامبل و کاوشی پیرامون وضعیت گذشته و حال آن است، مسأله اصلی پژوهش بررسی علل خصوصی شدن "برلینر آنسامبل" به عنوان یک نمونه از تئاتر دولتی و میزان دخالت عوامل سیاسی و اقتصادی در این خصوص است، عامل اساسی تغییر در این مورد خاص، فروریزی دیوار برلین و اتحاد دو آلمان فرض شده و دو زمینه متاثر از این اتحاد، اقتصاد و تغییر ایدئولوژی حاکم، به عنوان دو اهرم موثر در خصوصی شدن برلینر آنسامبل جداگانه بررسی شدهاند...
👁 @TheatreAcademy
🎓 تبریک
#روز_جهانی_نمایشگران_عروسکی
👁 @TheatreAcademyV
🎓 #روز_جهانی_تئاتر_برای_کودکان
👁 @TheatreAcademyIV
🎓 درگذشت
#احمد_دامود
نویسنده، مترجم و مدرس تئاتر
متولد ۱۳۱۸ درگذشت ۲۵ اسفند ۱۴۰۱
روحش شاد و یادش گرامی
👁 @TheatreAcademy
🎓 ادامه پیام روز جهانی تئاتر ۲۰۲۳
هر فعالیتی که ما در #تئاتر به عنوان نمایشنامه نویسی، کارگردانی، بازی، صحنه پردازی، شعر، موسیقی، طراحی رقص و عوامل فنی انجام میدهیم، بدون استثناء خلق #زندگی است چیزی که پیش از ما بر صحنه وجود نداشته است. این زندگی سزاوار دلسوزانی است که آن را مراقبت کنند، با سینهای پرمحبت آن را در آغوش کشد، قلبی مهربان که همدل باشد و ذهنی آماده که مقدمات بودن و بقاء را فراهم کند. اغراق نمیکنم وقتی میگویم که آنچه ما بر روی #صحنه خلق میشود، خود زندگی است، نوری است که مانند اخگری تابان در دل تاریکی میدرخشد و شب تیره را روشن میکند.
ما هنرمندان تئاتر هستیم که به زندگی شکوه میبخشیم.
ما کسانی هستیم که به آن تجسم میدهیم.
ما کسانی هستیم که آن را پرشور و پرمعنا میکنیم.
ما کسانی هستیم که باعث درک آن میشویم.
ما کسانی هستیم که با نور هنر با تاریکیِ جهل و افراط گرایی درستیزیم.
ما کسانی هستیم که آیین زندگی را جاری میکنیم تا زندگی در جهان جاری شود.
ما کسانی هستیم که برای این آرمان تمامی تلاش، عمر، عرق، اشک، خون و روانمان را صرف میکنیم و هر چه باید انجام میدهیم تا رسالتِ متعالی دفاع از ارزشهای حقیقی، نیکی زیبایی، و باور راستین به زندگیِ سزاوارِ زیستن، محقق شود.
من امروز با شما صحبت میکنم نه فقط برای این که حرفی زده باشم یا «تئاتر»، پدر تمام هنرها را، در روز جهانیاش گرامی بدارم؛ بلکه از شما میخواهم تا کنار هم بایستیم.
همهی ما، دست در دست هم و شانه به شانه تا با صدای بلند فریاد زنیم مثل عادتمان بر صحنه های تئاتر، بگذاریم جملات بیرون بیآیند و وجدان تمام جهان را بیدار کنند. تا جوهر گمشده انسان را جستجو کنند. بیایید این تصویر نفرتانگیز و وحشیانه، نژادپرستی، جنگهای خونین، یکجانبهگرایی، افراطگرایی و تندروی را پس بزنیم.
هزاران سال است انسان بر روی این زمین و زیر این آسمان گامنهاده و خواهد زیست. پس پاهایش را از باتلاق جنگ و خونریزی بیرون بکشید و از او دعوت کنید تا آن را پشت در تئاتر باقی بگذارد. تا شاید شکی که بر انسان بودن ما سایه افکنده برطرف شود، تا بار دیگر شایسته نامانسان باشیم و به انسان بودن خود افتخار کنیم. ما همگی در انسانیت خواهر و برادریم.
رسالت ما نمایشنامهنویسان، حاملان مشعل روشنگری این است از نخستین پدیداری نخستین بازیگر بر نخستین صحنه، در خط مقدم رویارویی با پلشتی، خون و توحش باشیم. ما با هر چه که زیبا، ناب و انسانی است روبرو می شویم ما توانایی
جاری کردن زندگی را داریم بیایید با هم آن را به جهان و انسان ارزانی کنیم.
#سميحه_ايوب
#مصر
▪︎پیوست:
پیدیاف متن عربی
👁 @TheatreAcademy
🎓 مقاله
#تئاتر_دانشگاهی، بازیها و مخاطرات
نویسنده: #روبرت_ژرمای
مترجم:ابراهیم ابراهیمی مقاله متن کنفرانسی است که در لیسبون در طی سومین کنگره جهانی جامعه شناسی تئاتر ارائه شده است
▪︎من می خواهم بسته به موقعیت که در تئاتر دانشگاهی دارم به تئاترهای دانشگاهی بپردازم .در آغاز باید بگویم که من یک مورخ نیستم -من متخصص تئاتر دانشگاهی جهان هستم و میتوانم بگویم که اصلا یک جامعه شناس نیستم . من یک واژهشناس ادبی بودم ، که به تدریج به عنوان یک عمل "توسط تئاتر" گیر افتادم - پس از آن به مطالعه نظری پرداختم تاینکه امروز من در دانشگاه لیژ این رشته را تدریس میکنم:دانش من از تئاتر در ابتدا تجربی بود. من در ابتدا به عنوان یک دانشجوی آلمانی شروع به کار کردم.(من در سال 1962دپارتمان تئاتر دانشگاهی را تاسیس کردم) و امروز مدیر تئاتر دانشگاه لیژ هستم. - من به طور خاص تاریخ تئاتر دانشجویی و ،همچنین تاریخ تئاتر دانشگاهی را به طور کلی از طریق شرکت در بسیاری از جشنواره ها و تورهای بین المللی یا با نمایش هایم یا به عنوان ناظر و سخنران زندگی کردهام . در این ظرفیت است که من امروز با شما صحبت می کنم. امروز به معنای زمانی است که تئاتر دانشگاهی با شدت ، و گاه با شور و اشتیاق ، به پرسش بزرگ دربارهی هویت و وحدت خود می پردازد. ژاک لاسال کارگردان فرانسوی میگوید که "بازیگر بودن (…) به معنای تجربه عدم تعادل ، بحران هویت و عدم اطمینان از بودن است. من چه کسی هستم وآیا فقط هستم؟ " من وسوسه شده ام که این تعریف را به تمام تئاترهای دانشگاهی تعمیم دهم.
▪︎ نکته:
هفت اردیبهشت در ایران به نام روز #تئاتر_دانشجویی نامیده شده است.
👁 @TheatreAcademy
🎓 کارگردانان برتر سینما
مجله #سایتاندساند فهرست جدید #برترین_کارگردانان_تاریخ_سینما را منتشر کرد و عباس کیارستمی را بالاتر از مشاهیری چون چارلی چاپلین فریتز ،لانگ لوئیس بونوئل میکل آنجلو آنتونیونی و روبرتو روسلینی در رتبهٔ بیست و پنجم بزرگترین کارگردانان تمام اداور قرار
داد.
این مجله معتبر هر ده سال اقدام به معرفی برترین فیلمهای و بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما بر اساس نظرسنجی از منتقدان سینمایی میکند
در این فهرست جدید که شامل ۳۵ کارگردان است، آلفرد هیچکاک با
۴۳۷ رای در صدر قرار دارد.
فهرست کامل:
۱. آلفرد هیچکاک (۴۳۷)
۲. شانتال آکرمن (۳۱۴)
۳. ياسوجیرو اوزو (۲۶۱)
۴. استنلی کوبریک (۲۵۵)
۵. ژان لوک گدار (۲۳۸)
۶. اورسن ولز (۲۳۲)
۷. فرانسیس فورد کاپولا (۲۱۲)
۸. دیوید لینچ (۲۱۱)
۹. آنیس واردا (۱۹۵)
۱۰. اینگمار برگمان (۱۹۴)
۱۱. وونگ کار وای (۱۹۴)
۱۲. جان فورد (۱۸۷)
۱۳. آکیرا کوروساوا (۱۸۵)
۱۴. آندری تارکوفسکی (۱۷۲)
۱۵. مارتین اسکورسیزی (۱۶۹)
۱۶. ژان رنوار (۱۶۸)
۱۷. کارل تئو درایر (۱۶۷)
۱۸. روبر برسون (۱۶۳)
۱۹ بیلی وایلدر (۱۵۸)
۲۰ فدریکو فلینی (۱۵۲)
۲۱. کلر دنی (۱۵۷)
۲۲. هاوارد هاکس (۱۴۴)
۲۳. فريدريش ويلهلم مورنائو (۱۴۲)
۲۴. مایکل پاول و امریک پرسبرگر (۱۳۹)
۲۵ عباس کیارستمی (۱۳۴)
۲۶. چارلی چاپلین (۱۲۳)
۲۷. فریتز لانگ (۱۲۰)
۲۸ لوئیس بونوئل (۱۱۱)
۲۹ میکل آنجلو آنتونیونی (۱۰۹)
۳۰ ژیگا ورتوف (۱۰۸)
۳۱. روبرتو روسلینی (۱۰۸)
۳۲. کنجی میزوگوچی (۱۰۶)
۳۳. استنلی دانن و جین کلی (۱۰۳)
👁 @TheatreAcademy
🎓 ترجمههای روز
مای بی اثر مگوی مارین
این دیگری که مرا لمس می کند.
#پاتریس_پاوی
ترجمە:ابراهیم ابراهیمی
#مگوی_مارین با استفاده از این رقص، یکی از بهترین اجراها در جهان و یکی از برخوردهای نادر بین رقص و تئاتر را ارائه میکند. گروهی از زامبی ها با صورت و بدن گچی ، که در نگرش های سلسله مراتبی منجمد شده اند ، فقط با سیگنال سوت یا موسیقیهای بادی محبوب ژیل دو بینچه حرکت می کنند.« تمام شد ، تمام شد، قرار است تمام شود، شاید پایان یابد»: تنها کلماتی که از دهان بد فرم آنها بیرون می آیند از «بازی آخر» ساموئل بکت وام گرفته شده اند. این پایان،پایان نمایش بشریت و قضاوت بر اساس وضعیت رقت انگیز و پوسیدهای است که آنها با ناپویایی جسمی یا فکری در آن زندگی میکنند. با بدن آنها مانند یک ماده سفیدرنگ برخورد می شود و مانند گچ مشت مالی داده میشوند در عین حال آنها ژست روزانهی شهروندان عادی را به خود میگیرند، اما شبیه موجوداتی هستند که توسط جورج سگال، هنرمند نقاش و مجسمه ساز آمریکایی ساخته شدهاند. هر یک از این ده شبح بد فرم در این گروه ادغام می شوند، یک بلوک همگن از ویرانی ، یک لاشه جمعی که آخرین تحولات خود را سپری می کند. گروه با هم حرکت می کنند. افراد آنجا همان حرکات مکانیکی و تکراری خسته کننده را انجام می دهند. بدنها کثیف هستند،حسی دافعه را به مخاطب منتقل میکنند،به اعلای درجه ، مبتذل ، از فردیت و انسانیت محروم اند. اما آنها حتی اگر نتوانند خود را از توده گچ قبیله یا ماتریس بدنی خود خارج کنند می دانند که چگونه به یکدیگر کمک کنند ، به یکدیگر نگاه کنند و یکدیگر را اغوا کنند. هنر حرکت با هنر تجسمی زنده برای فرم دادن یا بدفرم کردن انسانها در تنهایی وحشتناک و تحجر ترکیب میشود.به اصطلاح گروه زامبی ها با موسیقی پرشور و همچنین با موسیقی کلاسیک می رقصند. آنها به روشی ساده اما منصفانه میجنگند.
#مایبی بر اساس تقابل #آیرونیک بین پالایش موسیقی شوبرت و ابتذال حرکاتی است که به صورت ریتمیک با هم میجنگند. این معلولان زنده فقط در واکنش به محرک های صوتی قادر به حرکت جمعی هستند. مگوی مارین در این امر به بکت، که نمایشنامههایش سرسختانه "معنا بخشیدن به هر چیزی" را رد می کنند ، وفادار است تا نه تنها از نظر عقلی ، بلکه "از نظر جنبشی" ، نیز پوچی و غیرانسانی شدن این موجودات روی صحنه را قابل درک کند. بیگانگی گروه نسبت به اجتماعی بودن کمتر متافیزیکی و فردی است (مانند بکت یا در رقص بوتوی ژاپنی).
آنها مانند شبحی با یک پوزهی دراز حیوانی و ، راه رفتنی جنوار از سایهها بیرون می آیند ، این شخصیت های مبهم باقی مانده هم نسلان ما ، همنوعان ما و برادران ما هستند: آنها نمایانگر پریشانی و سرگردانی ما هستند ، آنها بخشی جدایی ناپذیر از واقعیت اجتماعی و تجربه روزمره ما هستند.اما براستی آنها چیستند؟ افرادی استثنایی و بیچیز که ،جهانی شدن را پشت سر گذاشتهاند؟ این صحنه که از مدتها پیش به پوچی وجودی، بخصوص انتزاع بکتی یا پست مدرن اختصاص داده شده بود، ابعاد میمیتیک را فراتر از رقص در یک حرکت خالص بازیابی می کند. مگوی مارین در سنت بژارت ( #موریس_بژارت ) که استاد او بود باقی مانده است،سنتی که معتقد است: هر آنچه که حرکت می کند، در دسترس شرایطی قرار می گیرد تا توسعه یابد و به داستانی برای گفتن تبدیل شود. بدنه جمعی این گروه کر بیانگر انسانیت زدایی، مکانیزاسیون رفتار و ایده ها است.در این اثر با توقف های مکرر، سکوت یا مداخلات موسیقی، تنظیم رقص دائما از افراد به گروه منتقل میشود. در فواصل منظم ، یک حرکت جمعی، یک رقص متمایل به یک موسیقی متشکل از سازهای بادی یا موسیقی سمفونیک باعث می شود که گروه همزمان در صحنه به پا خیزند و با بیتفاوتی صحنه را ترک کنند و سپس صحنه به یک شکل بسیار منظم برپا میکنند تا که تماشاگر را از داستان تئاتر به قلمرو فضیلت #کورنوگرافی(رقص) منتقل کند. تقسیمبندی ژستی و کورنوگرافی نگرش ها، حالت ها، جنبشها و حرکات بسیار دقیق را ارائه میدهد. نتیجه این است که ، هنگامی که این دستگاه به رقص آمیخته میشود ، مجموعه.ای از شخصیت های تئاتری که در نهایت از جهان اجتماعی ما هستند، ظهور می کنند- ارتشی درب و داغون، کوچک و قدیمی را میبینم امابا این وجود همه چیز هنوز زنده ورضایتبخش است - اگر بدن فشارسنج و استعاره از وضعیت جهان باشد، در مایبی ، تراژدی -کمدی آزادسازی معکوس بدنها است که در دهه ۱۹۶۰ در مورد آن صحبت شده است. تماس بین بدن پروبلماتیک ، پارودیک و دافعه شده است.
▪︎پیوست:
#رقص و #تئاتر مایبی
اثر #مگوی_مارین
👁 TheatreAcademy
🎓 کتاب
نگاهی به #سینمای_کمدی
بیژن خرسند
👁 @TheatreAcademy
🎓 کتاب
#کمدی_عامیانه و مردمی در #سینما و #تلویزیون
#استیو_نیل و #فرانک_گروتنیک
ترجمه:
مهدی ارجمند
👁 @TheatreAcademy
🎓 مجموعه مقالات
#هنرمند_و_زمان_او
مجموعۀ مقاله از #ژان_پل_سارتر، #آلبر_کامو، #ولادیمیر_نپروف، #مارک_آلن، #برتراند_راسل، #آندره_موروا، #روژه_گارودی، #لویی_آراگون، #ژرژ_لوکاچ و #سن_ژون_پرس
ترجمه:
مصطفی رحیمی
👁 @TheatreAcademy
🎓 ادامه از پست پیشین
صحنەنگاری یا تئاترهای پرفورماتیو
میکائیل دولنوا
ترجمه:ابراهیم ابراهیمی
▪︎بخش_دوم
اما آنها یک گام اساسی بودند که بدون آنها ظهور کارگردانی به عنوان یک هنر مستقل و در نهایت خودمختار در مورد صحنهنگاری امکان پذیر نبود. رونق واقعی صحنهنگاری - پس از مقدمهای که توسط مقالات آیندهگرایان، دادائیستها یا حتی باهاوس منتشر شده بود - در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ روی داد.در این لحظه است که ما شاهد توسعه رویکردهای صحنهای قوی و منحصر به فرد هستیم که کاملاً خود را از یک امتیاز متنی از قبل موجود رها می کند. این پیشنهادات رادیکال، که هنوز صحنه نگاری نامیده نمی شوند، به شدت تحت تأثیر هنرهای تجسمی هستند (کانتور، جولیان بک از تئاتر زنده، پیتر شومان از نان و عروسک فرزندان خلف این شیوه هستند). آنها بخشی از بسط اولین اتفاقات هستند (کانتور از اصطلاح #تئاتر_هپپنینگ برای تعیین آثار خود استفاده می کند)، اغلب ادعای آرتویی دارند، و در یک زمینه سیاسی و اجتماعی-فرهنگی خاص، یعنی بافت اعتراضی که بر دموکراسی های غربی میتازند،تجلی پیدا میکنند.
مسائل مبارزات اجتماعی و سیاسی، آزادی جنسی که در آنجا مطرح می شود، سعی می کنند به شیوه های شگفتانگیز و تحریکآمیز بیان و ارتباط با تماشاگران تبدیل شوند بدن مرتباً با آنچه ژان پیر سارازاک آن را آداب معاشرت مینامد، قطع رابطه میکند.من در اینجا با جزئیات بیشتر سیر تحول این رویکردها را که با متن محوری قطع رابطه کردهاند، بررسی نمی کنم.هدف من ارائه یک نمای کلی جامع نیست، بلکه تأکید بر این واقعیت است که، جدا از هنرهای دیجیتال، عناصر تشکیل دهنده صحنهنگاری در سطح جهانی از دهه ۱۹۶۰ به گونههای نفوذ هنرهای تجسمی، پویایی بخشیدن به مقوله های سنتی نمایش(داستان و شخصیت و....) ، زیر سوال بردن جدایی صحنه و سالن، یا حتی ... استفاده ناشایست از بدن وجود داشته است.من نمی توانم ادعا کنم که صحنه نگاری امروز فقط کپی کم رنگی از تئاتر-هپپنینگ دهه ۱۹۶۰ است.از سوی دیگر، یادآوری این نکته را بیش از حد لازم می دانم که آنها وارث آن هستند.درست مانند رویکردهای متن محور، نوشتن صحنهنگاری بخشی از داستان است.
#بدن_سخنگو_بدن_زندە
▪︎ منبع:
کانال تئاتر معاصر
👁 @TheatreAcademy
🎓 کتاب
#چیستی_هنر
#اسوالد_هنفلینگ
ترجمه:
علی رامین
👁 @TheatreAcademy
🎓 گزیده
ورود اصطلاحات به #تئاتر
چه اتفاقی میافتد وقتی دورهها و یا جنبشهای تاریخی مانند «به سبک درام الیزابتی» یا #ابزوردیسم وارد فرهنگ لغات تئاتر می شوند؟ آیا «درام الیزابتی» صرفاً به دورهای از تاریخ تئاتر (۱۵۵۸ - ۱۶۰۳) اشاره دارد؟ یا یک ژانر غالب برای آثار تئاتری این دوره است؟ یا اصلاً یک ژانر نیست، بلکه واقعاً یک سبک اجرایی است؟ آیا «ابزوردیسم» یک جنبش نمایشی (دهه های ۱۹۵۰ - ۱۹۶۰) است؟، ژانری از آثار معرف تئاتر ابزورد در هر دوره ی زمانی است؟ و یا یک سبک نمایشی است؟
#ژانر و #سبک اصطلاحات لغزنده ای هستند، و گاهی باعث سردرگمی میشوند، مثل اصطلاح «واقعگرایی و طبیعتگرایی» و یا اصطلاح «اینترنت و وب», رئالیسم و ناتورالیسم به جنبشهای هنری مجزا در تئاتر تعلق دارند و وقتی آثاری با این نوع اجرا را میبینیم، از نظر فرم دارای ویژگیهای «کمی» متفاوتی هستند، با این حال بسیاری در سراسر جهان به رئالیسم و ناتورالیسم (درام واقعگرایانه و درام طبیعتگرایانه) با عنوانی یکسان نگاه می کنند، به طور مشابه، ما اغلب از کلمات اینترنت و وب به عنوان اصطلاحات قابل تعویض استفاده می کنیم، این در حالی است که وب تنها بخشی از اینترنت را تشکیل می دهد و این دو یکی نیستند، در ژانر و سبک درام هم همینطور است، هیپ هاپ و پاپ انواع مختلفی از موسیقی هستند، درست مانند کمدی آداب و موزیکال و موسیقی جوک باکس که انواع مختلفی از تئاتر هستند، یا در قیاس دو واژه ی مارکسیسم و کمونیسم، به نوعی یکی «نظریه» است و دیگری «نظریه در عمل»، بنابراین ژانر باید به یک اثر نمایشی همانطور که نوشته شده «ادبی»، و سبک به «نحوه اجرای یک اثر» اشاره داشته باشد.
ژانر: نوع، دسته، به ویژه اثر ادبی یا هنری.
سبک: نحوه بیان یا اجرای چیزی که جدا از محتوای ذاتی و معنای آن تلقی می شود.
پس نحوه ی اجرای یک اثر (سبک)، با نحوه ی نگارش آن اثر (ژانر) جداست، و ما میتوانیم کیفیتها یا ویژگیهای اساسی یک نمایشنامه ی نوشتاری را از نحوه ی اجرای آن جدا کنیم.
#جاستین_کش
«آموزشِ صحیح / یک چهارمِ آمادگی / و سه چهارمِ تئاترِ ناب است».
#گیل_گادوین
👁 @TheatreAcademy
🎓 تبریک
#روز_جهانی_تئاتر
گرامی باد
👁 @TheatreAcademy
🎓 مقاله
تجدید نظر در آئین و تئاتر در کانتکست #پست_مدرنیته
نویسنده: #باربارا_درونان
ترجمه:
ابراهیم ابراهیمی
👁 @TheatreAcademyVII
🎓 Performance
#Self_Burial
#kitt_Arnat
#1969 - England
👁 @TheatreAcademy
🎓 بیستم مارس
#روز_جهانی_تئاتر_برای_کودکان
👁 @TheatreAcademyIV
🎓 گزیده
#مبانی_کارگردانی_تئاتر
#الکساندر_دین & #لارنس_کارا
ترجمه: مسعود اوحدی
#درامپردازی_پانتومیمی/ مشغله ی صحنه ای
اهمیت درام پردازی پانتومیمی در اجرای #نمایشنامه وجود این حقیقت است که بیشتر مردم ذهنیت بصری دارند و از این رو به طور عمیق تحت تأثیر آنچه میبینند نه آنچه می شنوند قرار می گیرند، بهترین راه درک کلی اصطلاح درام پردازی پانتومیمی تعریف واژه ی #پانتومیم است «پانتومیم #کنش بدون #کلام است»، منظور از کنش توالی یا ترتیبی از حالات چهره، ژست ها، عملیات دست، و مواضع بدنی و حرکاتی است شبیه به واقعیت، که بازیگر و کارگردان به شکلی بدیع و خلاقانه برای گفتن چیزی درباره عناصر شخصیت، موقعیت محل، و جو نمایش به کار می گیرند، اگر این عناصر بدون استفاده از #دیالوگ روشن نموده شوند، در واقع با پانتومیم درام پردازی شده اند، این فرایند را درام پردازی پانتومیمی می نامند، معنای وسیع تر درام پردازی پانتومیمی اجرای تمام بصری نمایش است و در این صورت شامل استفاده از پنج اصل کارگردانی «ترکیب بندی، تصویر سازی، حرکت، ریتم، و پانتومیم» برای رساندن تمامی عناصر نمایش، بدون استفاده از کلام می شود، یک تک اجرا کننده می تواند داستان ساده ای را با پانتومیم، حرکت، ریتم، و تصویرسازی حرکات بدن درام پردازی کند، حضور چندین شخصیت در نمایش مستلزم استفاده کامل از ترکیب بندی، و تصویرسازی، و نیز پانتومیم، حرکت، و ریتم در جهت رساندن محتوای کامل داستان، روابط شخصیت، و تم است، ...بهتر است به دو مسئله اشاره کنیم و آن تمایز بین «پانتومیم» و «مشغله ی صحنه» و رابطه ی پانتومیم و مشغله ی صحنه با اثاثیه صحنه است، مشغله ی صحنه یعنی مراجعه به حرکاتی مثل باز کردن و بستن درها، پیچیدن بقچه، گرفتن شماره تلفن، زدن روی میز، نوشتن نامه، گذاشتن عینک روی چشم، و دیگر حرکات ژست ها و واکنش ها بدون دیالوگ، یا با همگاهی دیالوگ، معنای قدیمی پانتومیم کنش به طول انجامیده بدون کلام است. از آنجا که این اصطلاحات به شیوه های گوناگون هم معنی و مترادف می شوند، درام پردازی پانتومیمی هم شامل مشغله ی صحنه و هم پانتومیم است، و همه ی این اصطلاح ها به طور مترادف با یکدیگر به کار می روند، حرکات غیر مربوط با اثاثیه ی صحنه، ژست ها، و مواضع بدن نیز پانتومیم یا مشغله نامیده می شوند، این حرکات می توانند به استفاده از اثاثیه ی صحنه مربوط باشند، یا شامل استفاده از آن ها باشند و هنوزپانتومیم یا مشغله نامیده شوند، در ضمن این را نیز باید اشاره کرد که استفاده از اصطلاح پانتومیم در طول تمرین های اولیه بدون اثاثیه ی صحنه براساس رهنمودِ «مشغله را پانتومیم کن است»، این بدان معنی است که مشغله ی صحنه را باید در عمل بدون استفاده از اثاثیه صحنه اجرا کرد، تخته پرش تخیل ما نمایشنامه است و عناصر نمایشنامه که پشتیبان آن است، عبارت اند از: [داستان، دیالوگ، شخصیت، محل یا مکان (رویداد)، و جو کلی آن]، داستان یا اصولاً هر موقعیتی به ما می گوید که چه کار یا مشغله ی به خصوصی در کنش نمایش ضروری است، معمولاً نویسنده ی نمایشنامه چنین چیزی را تجویز کرده است، اما پیش از خواندن توصیف مفصل او، باید جزئیات و شاخ و برگ کنش ضروری را نزد خود تصویرسازی کنیم، مشغله ی ضروری جزو ذاتی خود کنش است، عیاشی و عربده کشی صحنه ی زیرزمین شراب در شب دوازدهم، تدفین اوفلیا در هملت، صحنه ی مشت بازی در چشم اندازی از پل، بازی پوکر در اتوبوسی به نام هوس، اتوکشی آلیسون در با خشم به گذشته بنگر، همه مسئله ی آشکاری از نوع مشغله ای است که داستان یا محتوای صحنه آن را تجویز کرده است، اما مواردی هست که مشغله ی موجود در ذات کنش، فقط آفریده ی تخیل کارگردان است، برای مثال در پرده ی دوم نمایش یکی از شخصیت ها خلاصه ی کتابی را که به تازگی خوانده است ارائه می دهد، در اینجا ما پیشنهاد مشغله ای را داریم که می توانست در پرده ی اول به این شخصیت داده شود که همان خواندن کتاب یادشده است، برای آنکه مشغله مورد بحث در پرده ی اول استفاده شود، باید به دنبال اشاراتی در دیگر پرده ها بگردید که با آنها بتوانید تداوم را ایجاد کنید، امکانات مربوط به مشغله ی صحنه ممکن است از جانب کنش هایی بیاید که در بیرون صحنه اتفاق می افتند، و موقعیت روی صحنه به طور مستقیم با آنها مرتبط است، هر چند که در حال حاضر در دیالوگ هیچ اشاره ای به آنها نمی شود، قتلی در بالای پله ها و با مسموم کردن اتفاق می افتد، قرار است بعد در صحنه از آن آگاه شویم، اما در لحظه ی واقعی این عمل، یکی از شخصیت های رویصحنه از آنچه رخ می دهد آگاه است، اینجا ما بی درنگ با اشاره یا پیشنهاداتی برای مشغله ی پانتومیمی، که باید در جریان دیالوگ های صحنه به این شخصیت بدهیم روبه رو می شویم چنین استفاده ای از پانتومیم نه تنها بذر تحولات آتی را می کارد بلکه بعد افزودهای نیز به #صحنه می دهد و به آن غنا می بخشد.
👁 @TheatreAcademy
🎓 پیام روز جهانی تئاتر
۲۷ مارس ۲۰۲۳ میلادی برابر ۷ فروردین ۱۴۰۲
نویسندهی پیام:
#سمیحه_ایوب ( بازیگر مصری )
به همه دوستان تئاتری سرتاسر جهان،
پیام روز جهانی تئاتر را در حالی برایتان مینویسم، که از نوشتن آن بسیار خوشحالم اما زیر بار رنجی که ما هنرمندان تئاتر و دیگر هنرمندان، از فشارهای لهکننده و وضع دردناک و ناامن جهان برما وارد می شود، تمام وجودم می لرزد.
ما نه تنها از بلاهای طبیعی و جنگها و تنشهای جهان معاصر متضرر می شویم بلکه تاثیرات سوء آن را بر روان و آسایشمان نیز می بینیم.
امروز در حالی برای شما می نویسم که احساس میکنم که جهان مانند جزایری دور از هم است و یا مانند کشتیهایی که در افق مهآلود با بادبانهای افراشته ولی بدون راهنما در دریا میگریزند؛ بدون آنکه در افق نشانهای ببینند که راهنمایشان شود. کشتیها با این حال به امید بندری امن و پایان سرگردانی طولانی در میان امواج خروشان بلعیده می شوند.
هیچگاه مردم دنیا به این اندازه به هم نزدیک نبوده و در عین حال به اندازهی امروز نامانوس و دور از هم نیز نبودهاند. اینجاست که جهان معاصر تناقض دراماتیکِ نهفتهاش را بر ما تحمیل میکند. بر خلاف آنچه که همه ما درباره #همگرایی، در سیل اخبار و ارتباطات مدرن که موانع مرزهای جغرافیایی را شکافته می بینیم و با برخوردها و تنشهایی که جهان تجربه میکند، این همگرایی ظاهری از محدوده درک ما خارج شده و حتا این همگرایی ظاهری، #واگرایی بنیادینی را هم ایجاد کرده است. چیزی که ما را از ذات حقیقی انسان در ساده ترین شکل آن دور میکند.
#تئاتر اصیل کنشی بر مبنای ذات حقیقی انسان که همان زندگی است، استوار است. به بیان استاد بزرگ تئاتر، کنستانتین استانیسلاوسکی «هرگز با کفشهای گلی بر صحنه قدم نگذارید. گرد و خاک را بیرون بتکانید، نگرانیهای کوچک، نزاعهای جزئی و مشکلات پیش پا افتاده را با لباسهای بیرونتان دم در بگذارید، و هر آنچه را که زندگیتان را نابود و تمرکزتان را از هنر جدا میکند.» وقتی که ما بر روی صحنه گام می گذاریم، تنها با روح خویش بخاط یک انسان دیگر گام گذاشتهایم، اما این روح توانایی شگرفی در تقسیم و تکثیر دارد تا در زندگیهای بسیاری دمیده شود که ما در این جهان میگسترانیم؛ تا جان بگیرد شاخساری شود و شکوفه دهد تا از رایحهاش در کنار هم سرمست شویم.
▪︎ ادامه در پست پسین
👁 @TheatreAcademy
🎓 گزیده
#ژان_ژیرودو (بداهه گویی در پاریس):
«آنان که می خواهند در تئاتر چیزی بفهمند کسانی هستند که تئاتر را نمیفهمند».
«آگامبن» در تعریف انسان معاصر میگوید:
تنها آن کسی که نمایه ها و امضاهای امر کهن را در مدرن ترین و متأخرترین امور تشخیص میدهد، می تواند معاصر باشد، امر کهن معنایی نزدیک به arkhē یعنی همان خاستگاه دارد، ولی خاستگاه صرفا در یک گذشتهی تقویمی وارد نشده است.
• تصویر :
ترکیببندی سوپرهماتیستی
«سفید بر سفید»
کازیمیر ماله ویچ
👁 @TheatreAcademy
🎓 مقاله
جایگاه #برادوی #آفبرادوی و #افافبرادوی در #تئاتر امروز #آمریکا
دکتر #مسعود_دلخواه
اگر #هالیوود نماد تاریخی سینمای آمریکاست #برادوی نیز نشانه و نماد تاريخي تئاتر این کشور است. برای ده ها سال شهر #نیویورک به عنوان مرکز تئاتر آمریکا خوانده میشد موفقیت و پذیرش عمومی هر نمایش نامه ی جدیدی به اجرای موفقیت آمیز آن در یکی از تئاترهای با نام و نشان خیابان «برادوی» و یا خیابانها و میدانهای اطراف آن بستگی داشت، تئاترهای برادوی از آغاز کار خود در اوایل قرن بیستم تا دوران طلایی و باشکوهشان در میانه ی قرن با خلق اجراهایی حرفه ای و پرهزینه به ویژه در ژانر #تئاتر_موزیکال شهر نیویورک را به قلب تپنده ی تئاتر در آمریکا تبدیل کردند از اواخر دهه ۱۹۴۰ (بعد از جنگ جهانی دوم) جریانهای تازه ای در تئاتر آمریکا شکل گرفت که هدف مشترک همه ی آنها دوری جستن از اجراهای پرخرج و تجاری تئاترهای برادوی بود، آنها می خواستند تئاترهایی خارج برادوی ایجاد کنند که هم از نظر موقعیت مکانی تا حدودی از ساختمانهای تئاترهای برادوی مجزا باشند و هم از نظر محتوا و کیفیت هنری راه متفاوتی را در پیش گیرند. از آنجا که بعضی از این تئاترها به طور فیزیکی در همان خیابانهای اطراف برادوی واقع شده بودند با انتخاب اصطلاح «اف برادوی» به معنای «بیرون از برادوی» کار خود را آغاز کردند، در این نوشتار ضمن مرور بر تاریخچه ی تئاترهای «برادوی» - «آف برادوی» - و «آف آف برادوی» و مقایسه ی این سه جریان تئاتری با هم به بررسی تحولات هنری و اقتصادی آنها در قرن بیستم پرداخته نقش و جایگاه ویژه ی هر یک را در تئاتر امروز آمریکا مورد ارزیابی قرار داده ، همچنین در طول مقاله به هنرمندان، گروه ها، و نمایش هایی که در شکل گیری و شکوفایی این سه جریان تاثیرهای مهم و تاریخی داشته اند به اختصار اشاره خواهد شد...
👁 @TheatreAcademy
🎓 اتود
«مونولوگ لاکی»
«پرتاب سنگ» به شیوهی #بیومکانیک
#یوجینو_باربا می گوید: انرژی در بدن #بازیگر ورزیده و با تجربه ، مثل نیروی الکتریســیته عمل می کند و زمانی که آزاد شــود، همه ی اندام بازیگر مانند لامپ روشنی، پرتوافکنی می کند.
#رولان_بارت نیز از کیفیتی با عنوان «بافت» در موسیقی نام می برد و می گوید که بافت،# بــدن اســت، در صدایــی کــه می خوانــ ، در دســتی کــه می نویســد، در عضــوی کــه اجــرا میکند، از نظــر او، چیــزی که ما در مشــاهده ی یــک اجــرا دنبــال میکنیــم ، نه قوانیــن و ســبکِ اجرا، بلکــه تصویری اســت کــه از بــدن به مــا می رســد.
👁 @TheatreAcademy
👁 @TheatreAcademyIV
🎓مقاله
اول #تراژدی, بعد #کمدی
#اسلاوی_ژیژک
ترجمه:
شروین مقیمی
منبع: ارغنون
👁 @TheatreAcademy
🎓 تاریخ ناگفته هنر
#فانیا_فنهلون تا قبل از اسارتش در اردوگاه آشویتس، یک هنرمند سرشناس و محبوب است و جز به هنرش نمیاندیشد. تا اینکه بهخاطر یهودی بودن به اردوگاه رانده میشود و در چند قدمی اتاق گاز، به خاطر هنرش نجات مییابد. در اردوگاه، گروه کنسرتی از زنان زندانی شکل گرفته است که برای افسران آلمانی آهنگ مینوازند. فانیا به عنوان خواننده و آهنگساز امکان حضور در گروه و #نجات از #مرگ را مییابد. با وجودی که زن جوان دیگری را با بردن به گروه از مرگ میرهاند اما از اینکه مجبور است در مقابل افسران آلمانی آواز بخواند و از هنرش برای سرگرم کردن آنها استفاده کند، احساس شرمساری دارد. زنی که رهبر گروه ارکستر است، به او میگوید: "ما هنرمندیم و کار دیگری به جز هنر از ما برنمیآید و دلیلی برای شرمندگی وجود ندارد." اما وقتی افسر آلمانی در تحسین هنرش به فانیا میگوید: "صدای شما به ما کمک میکند تا وظایف دشوارمون را بهتر انجام دهیم"، فانیا بهتر از هر کسی میداند که وظایف دشوار افسران آلمانی، کشتن همکیشان و هموطنانش در اتاقهای گاز است و خودش را در حال همدستی با جنایتکارانی میبیند که از آنها بیزار است. یکی از زنان که برای سیر کردن شکمش با نگهبانان آلمانی رابطه جنسی برقرار میکند، از سوی فانیا و زنان دیگر گروه سرزنش میشود و او در جوابشان از حقیقت تلخی پرده برمیدارد و میگوید "بهتره نظر بقیه زندانیها را درباره خودتان بپرسید. شما هم در جبهه دشمن هستید و با من فرقی ندارید."
... فانیا و گروه کنسرت در لحظه ورود افراد تازه به اردوگاه مشغول نواختن هستند و وقتی یکی از زنان از جلوی گروه عبور میکند، آب دهان به صورت او میاندازد. فانیا به رهبر ارکستر میگوید "تابهحال اینقدر مورد نفرت نبودم، من به نفرت عادت ندارم".
▪︎ توضیح:
اصل این یادداشت مربوط به خانم نزهت بادی است و چهار خط آخر آن یادداشت حذف شده است.
و اما عکس و روایت مربوط به فیلم Playing for Time درام تلویزیونی از سال ۱۹۸۰ تلویزیون CBS است. داستان بر اساس اتوبیوگرافی فانیا فنهلون توسط آرتور میلر نوشته شده است و توسط دانیل مان و جوزف سارجنت کارگردانی شده است.
•با سپاس از
آقای مهرداد خامنه
👁 @TheatreAcademy
🎓 بخشی از مصاحبه منتشرشده در مجله لوموند
#لوئیس_بونوئل: یه شب بحث بامزهای بین #آلفرد_هیچکاک و #اینگمار_برگمن درگرفت.
برگمن به آلفرد گفت: «میدونی، تو به نظرم ... یعنی فیلمات ...» آلفرد پرید تو حرفش و گفت: «بچهگانهس. اینو همهجا گفتین. حالا چطور تو روم نمیتونین بگین؟»
برگمن خندید و با سر تأیید کرد. تا تأیید کرد، اون آمریکاییه گفت: «به نظر منم همینطوره. ولی چرا؟»
برگمن جواب داد: «میدونی، دنیا خیلی پیچیدهتر از آثار توئه؛ یعنی خیلی چیزا غیر از حادثه و تصادف و تعلیق و این فاکتورهایی که تو به اونا علاقه داری وجود دارن. اینا همهش سرگرمیه.»
آلفرد جواب داد: «شما از #مرگ نمیترسی؟»
برگمن گفت: «چرا، ولی نه به اون دلیلی که تو میترسی. من ترس وجودی دارم. همه همینطورن. ما جایگاه خودمون رو تو هستی پیدا نکردیم؛ یعنی حالا که #خدا نیست، داریم سعی میکنیم خودمون رو پیدا کنیم. در مورد ذهن مون و کارکردهاش کنکاش میکنیم. در مورد هویت مون.»
آلفرد گفت: «منم اینو قبول دارم. تا حدی البته، چون من معتقدم خدا هست ولی ما گمش کردیم؛ و فکر میکنم فیلمهای من هم همین مفاهیم رو متبادر میکنن.»
برگمن جواب داد: «تو خیلی روی حادثه متمرکزی. زمان سینماییت عینیه. وارد ذهن نمیشی. البته به جز "سرگیجه" ات که با عرض تأسف باید بگم با نظر منتقدین در مورد اون فیلم مخالفم و باید بگم هنوز توانایی اجرای چنین جنسی از #سینما رو پیدا نکردی. از طرفی تو نگاهت به زن ها خیلی بدویه. اصلاً سعی نمیکنی بشناسیشون.»
آلفرد سری تکون داد و گفت: «چی بگم؟ ولی من "پرسونا"ی شما رو خیلی دوست دارم.»
برگمن گفت: «ممنونم. امیدوارم تو هم روزی عمیق بشی. پیشنهاد میکنم مدتی در سوئد یا دانمارک زندگی کنی. نه برای کار، برای این که ذهنت آزاد شه. فارغ از همه چیز. از آمریکا بیا بیرون. آمریکا خیالیه. تفننه. سرزمین من و تنهاییش باعث میشه تو به خودت رجوع کنی. به پیشفرضهات در مورد جهان و به دستگاههای فکریای که احاطهت کردن.»
آلفرد جواب داد «سعی میکنم. شما سرزمین بزرگی دارین.»
منبع: سایت سلیس
👁 @TheatreAcademy