🎓کانال یک آکادمی تئاتر: کارشناسی #کارگردانی 🎓کانال متمم: @TheatreAcademyII @TheatreAcademyV 🎓نمایش: @TheatreAcademyVI 🎓کانال کارشناسی ارشد: @TheatreAcademyVII 🎓کانال دانش بازیگری: @TheatreAcademyIV 🎓کانال ادبیات دراماتیک: @TheatreAcademyIII
🎓 کتاب
وانمود کردن یا زندگی کردن
ماهیت تجربیات هنری یک بازیگر
#ام_گاخن
به کوشش:
#حمید_عسگری
"نقشهی #کارگردان در هر صورت باید از آگاهی #بازیگر عبور کند".
🎓 اجرا
جزیره
نویسنده: آثول فوگارد
کارگردان:
جو_مارتین
بازیگرها؛
سعید زرزر و عثمان جبری
اجرا ۲۰۱۵
گروه عناد فلسطین
با حمایت دولت آفریقای جنوبی
| تماشا |
👁 @TheatreAcademy
🎓 پیام
پیام روزجهانی تئاتر ۲۰۲۵
| ۲۷ مارچ |
#تئودوروس_ترزاپولوس نمایشنامهنویس، کارگردان و استاد تئاتر یونانی (گروه اتیس)
آیا تئاتر میتواند طنین فریادِ کمک انسان معاصر را بشنود؟
در جهانی که انسان بی هویت در پیامرسانها گرفتار شده، در تنهایی دهشتناک پناه گرفته و و به زندگی رباتگونه در انحصار حکومتها و سرکوب تن داده است؟
آیا ویرانی محیط زیست، گرمایش کره زمین، ازبین رفتن زیستگونهها، آلودگی اقیانوسها، ذوب شدن یخهای قطبی، افزایش آتشسوزی جنگلها و تعییر اقلیم آبوهوایی دغدغه تئاتر هست؟
آیا #تئاتر میتواند در اینچرخه نابودی نقشی ایقا کند؟
تئاتر سالهاست که شاهد خاموش تأثیرات انسان بر کره خاکی است، اما در برابر این بحرانها، چارهای پیدا نمی کند!
آیا تئاتر نگران وضعیت انسان قرن بیست و یکم است؟ قرنی که در آن جهانیان توسط منافع سیاسی و اقتصادی، سازمانهای رسانهای و بنگاههای افکار عمومی به بازی گرفته میشوند؟
دنیایی که در آن رسانههای اجتماعی، ارتباط انسانی را راحتتر کرده ند، اما دلیل بزرگی برای فاصله گرفتن از هم شدهاند؟
مجاز فصایی شده که ترس از دیگران، از تفاوتها، از بیگانگان، به شکلی گسترده بر اندیشه و رفتارهای ما سنگینی می کند.
آیا تئاتر میتواند پدیدهای برای درک تفاوتها باشد اما زخمهای خونین گذشته را نادیده انگارد؟
این زخمهای چرکین ما را به افرینش دگرباره اساطیر فرا میخوانند. #هاینر_مولر میگوید:
“اسطورهها، جهان شمول اند، فرایندی که همواره پدیده های نو و دیگر را میتوان به آن افزود. این ماشین انرژی را منتقل میکند تا زمانی که شتاب فزایندهاش، میدان فرهنگ را نابود کند.”
و من اضافه میکنم که میدان #بربریت را هم.
آیا پرتوهای تئاتر در حدی است که بتواند بر زخمهای اجتماعی را نشان دهد، بهجای آن که تنها خود را در روشنایی کاذب بنمایاتد؟
با وجود پرسشهایی که پاسخ قطعی ندارند، چرا تئاتر زنده مانده است؟ چون تئاتر با پرسشهای بیپاسخ زنده است و امتداد خواهد یافت.
پرسشهایی که #دیونیسوس، در گذر از زادگاهش، در ارکسترای آمفی تئاترهای باستانی و در پناه جویی از میان شعله های جنگ، در روز جهانی تئاتر، مطرح میکند.
به چشمان دیونیسوس خیره شوید، خدای شوریدهی تئاتر و اسطوره، که گذشته، حال و آینده را به هم پیوند میدهد. فرزند دو زایش، از #زئوس و #سمله، بیانگر هویتهای سیال، زنانه و مردانه، خشمگین و مهربان، آسماتی و زمینی، در مرز جنون و خرد، نظم و آشوب، بندبازی بر لبهی مرگ و زندگی.
دیونیسوس پرسشی بنیادین و هستیشناسانه را پیش میکشد: «همهی اینها برای چیست؟» پرسشی که هنرمند را به کاوشی هرچه عمیقتر در ریشههای اسطوره و ابعاد گوناگون معمای انسانی سوق می دهد.
ما نیازمند شیوههای نوین روایت هستیم، روایتهایی که حافظه را بپرورانند و مسئولیت اخلاقی و سیاسی نویی را شکل دهند، تا از قرون سیاه پیچیده عصر حاضر رهایی پیدا کنیم..
.🎓 یادداشت
کمدی یا تراژدی؟
#حمید_عسگری
«برای همسن و سالانِ خودم»
تک به تک اهالی محترم تئاتر، یا حداقل هشتادوپنج درصد هنرمندان محترم تئاتر ایران، اینقدری تجربهی تئاتری دارند که به راحتی میتوانند در سِمتهای گوناگون (از دبیری گرفته تا تدارکات) - درسطوح، جغرافیا، و فرهنگهای مختلف - جشنواره برگزار کنند، از قلب پایتخت گرفته تاااااا هشت گوشهی کهن تمدنِِ ایران زمین.
«چرا تن به این کار نمیدهند؟؟؟»
بد نیست این قسمت از نمایشنامهی زیبای "باغ آلبالو" آنتوان چخوف را دوباره مرور کنیم.
لوپاخین: «و چوب حراج را به نام من ردند ... حالا باغ آلبالو مال من است ... مال من ... (سرمست قهقهه میزند) ... خدای بزرگ باغ آلبالو مال من است ... برای من که مست هستم ... دیوانه هستم ... همهی این چیزها خواب است ... (از هیجان پا بر زمین میکوبد) ... بر من نخندید ... کاش پدر و پدربزرگم از قبر بیرون می آمدند و میدیدند که چطور یرمولای آنها ... یرمولای تربیت نشده و کتک خورده و خوار و خفیف آنها که زمستانها پا برهنه در باغ میدوید ... همان یرمولای بیچاره ... بهترین ملک دنیا را خریده است ... من همان ملکی را خریدهام که پدر و پدربزرگم و اجدادم در آن برده بودند و در آن حتی آنها را به آشپزخانه هم راه نمیدادند ... من خواب میبینم ... این فقط یک خواب است ... این در عالم واقع نیست ... این تخیل من است که با نادانی ام ترکیب شده است ... (دسته کلیدها را با تبسمی ملایم و تلخ بر میدارد) ... کدبانو کلیدها را به زمین انداخت ... که نشان میدهد دیگر در اینجا کارهای نیست ... میشنوم که مطربها نواختن را شروع کردهاند ... (منظورش موزیسینها هستند) ... هی مطربها بنوازید ... میخواهم بشنوم ... همه بیایید ... یرمولای لوپاخین را تماشا کنید که تبرش را دارد به سمت باغ آلبالو میبرد تا درختان آلبالو را سرنگون کند ... بیایید و افتادن درختان را ببینید ... ما اینجا کلبه هایی میسازیم ... و نوهها و نتیجههای ما زندگی نوینی را خواهند دید ... بنوازید ... (موسیقی نواخته میشود، مادام رانوسکایا در صندلی خود فرو میرود و به تلخی گریه میکند و لوپاخین با ملایمت) ... آه، چرا حرف مرا گوش نکردید بانو؟ حالا دیگر نمیتوانی آن را پس بگیری عزیز بیچارهی من ... (با بغض) ... آه که همه چیز گذشته و تمام میشود ... و زندگی نکبت بار و آشفتهی ما دیگر تغییر کرده است ... (پیشک بازوی مادام رانوسکایا را که آرام در حال گریه کردن است میگیرد و محزون به سمت اتاق پذیرایی میروند) ... جریان یرمولای لوپاخین چیست؟ ... بهترین آهنگهایتان را بنوازید مطربها ... بگذارید همه چیز به دلخواه من باشد ... (با طعنه) ... مالک جدید باغ آلبالو وارد میشود ... (تصادفاً به یک میز برخورد میکند و شمعدانها را واژگون میکند) ... نگرانی ندارد ... میتوانم غرامت همه چیز را بپردازم ... من لوپاخینام ... (خارج میشود).
«یک تئاتری باید ختم روزگار باشد، نه لوپاخین».
🎓 فهرست
نامزدهای اسکار ۲۰۲۵
● بهترین فیلم:
◾️ Anora
◾️ The Brutalist
◾️ A Complete Unknown
◾️ Conclave
◾️ Dune: Part Two
◾️ Emilia Pérez
◾️ I'm Still Here
◾️ Nickel Boys
◾️ The Substance
◾️ Wicked
● بهترین بازیگر نقش اول مرد:
◾️ Adrien Brody, The Brutalist
◾️ Timothée Chalamet, A Complete Unknown
◾️ Sebastian Stan, The Apprentice
◾️ Colman Domingo, Sing Sing
◾️ Ralph Fiennes, Conclave
● بهترین بازیگر نقش مکمل مرد:
◾️ Yura Borisov, Anora
◾️ Kieran Culkin, A Real Pain
◾️ Edward Norton, A Complete Unknown
◾️ Guy Pearce, The Brutalist
◾️ Jeremy Strong, The Apprentice
● بهترین کارگردان:
◾️ Jacques Audiard, Emilia Pérez
◾️ Sean Baker, Anora
◾️ James Mangold, A Complete Unknown
◾️ Brady Corbet, The Brutalist
◾️ Coralie Fargeat, The Substance
● بهترین انیمیشن:
◾️ Flow
◾️ Inside Out 2
◾️ Memoir Of A Snail
◾️ Wallace & Gromit: Vengeance Most Fowl
◾️ The Wild Robot
● بهترین فیلمنامه اقتباسی:
◾️ A Complete Unknown
◾️ Conclave
◾️ Emilia Pérez
◾️ Nickel Boys
◾️ Sing Sing
● بهترین تدوین:
◾️ Anora
◾️ The Brutalist
◾️ Conclave
◾️ Emilia Pérez
◾️ Wicked
● بهترین موسیقی متن:
◾️ The Brutalist
◾️ Conclave
◾️ Emilia Pérez
◾️ Wicked
◾️ The Wild Robot
● بهترین جلوههای ویژه:
◾️ Alien: Romulus
◾️ Better Man
◾️ Dune: Part Two
◾️ Kingdom of the Planet of the Apes
◾️ Wicked
● بهترین گریم و آرایش مو:
◾️ A Different Man
◾️ Emilia Pérez
◾️ The Substance
◾️ Nosferatu
◾️ Wicked
● بهترین صدا:
◾️ A Complete Unknown
◾️ Dune: Part Two
◾️ Emilia Pérez
◾️ Wicked
◾️ The Wild Robot
● بهترین مستند کوتاه:
◾️ Death by Numbers
◾️ I Am Ready, Warden
◾️ Incident
◾️ Instruments of a Beating Heart
◾️ The Only Girl in the Orchestra
● بهترین فیلم کوتاه لایواکشن:
◾️ A Lien
◾️ Anuja
◾️ I'm Not a Robot
◾️ The Last Ranger
◾️ The Man Who Could Not Remain Silent
🎓 Film
#Butley (1974)
نسخهی سینمایی نمایشنامه
کارگردان:
#هارولد_پینتر
🎓 ادامه پست پیشین
لیوینگ تیاتر:
حفظ نیروی سرکشی، تسلیم نشدن به قدرت نفی
نویسنده و مترجم:
#سمیرامیس_بابایی
■ بخش ششم / آخر
#ریچارد_شچنر (بازیگر) درباره #آنتیگونه میگوید:
« وقتی آنتیگونه را شروع کردیم هیچ ایدهای نداشتیم که چه کاری قرار است بکنیم. هیچ طراحی صحنهای وجود نداشت. نمیخواستیم هیچ وسیلهای یا هر چیز دیگری جز خودمان روی صحنه باشد. ما میخواستیم خلاف جهت حرکت کنیم. اجرای بازداشتگاه یک اصل را به ما آموخته بود نباید بخاطر نمایشنامه محدودیتی در اجرا به وجود بیاید. محدودیت دیگری هم وجود داشت، اجبار بر ارتباطات فیزیکی به جای ارتباط کلامی. ما در مواجهه با مخاطبانی بودیم که به زبان دیگری صحبت میکردند. مالینا نمیدانست از کجا باید شروع کند...برای همین رفتیم به سراغ سطرها و آنها را یاد گرفتیم و بعد رفتیم به فضایی باز و بدون آنکه شکی برای بداههپردازی داشته باشیم، هر آن چه میخواسیتم کردیم. سه بار از اول تا آخر کار را همین طور اجرا کردیم و نمایش را کاملا بداهه رفتیم. آنچه در بداههپردازی انجام شد بسیار دور از فرم نهایی کار( روندی که ماهها به طول انجامید) بود. اما در طول آن سه بار بداههپردازی فرم اصلی نمایشمان شکل گرفت. البته قبل از بداههپردازی گروه ما ساعتهای زیادی در مورد نمایشنامه و عوامل برانگیختیاش صحبت کرده بود. ما در مورد اختگی،انقیاد، فرمانبرداری، از دست دادن زمانِ کنشگری، صبر و حماقت، ساعتها و ساعتها صحبت کرده بودیم و در طول گفتگوهامان به مهارتهای صوتی هم رسیدیم. انسانی که حالتی غیرطبیعی و خشن دارد چه صدایی میتواند داشته باشد؟ صدای انسان مقهور چگونه است؟»
یکی از ویژگی های انتیگونهی #برشت این بود که به اجراگرها اجازه میداد خودشان باشد. مانند اجرای رازها لباس و گریم از کار حذف شد. «من نمی خواهم آنتیگونه باشم. من می خواهم جودیت مالینا باشم و هستم»لیوینگ تیاتر میخواست تمرکز روی بازیگران باشد تا اجازه دهد حضور فیزیکی انسان خود گویا همهی ماجرا باشد. برای همین نمایش آنتیگونه از هیچ وسیلهای استفاده نمیکند و اجراگرها خود تبدیل به ابزار میشوند و خود دیوارها و مرزها را میسازند. هیچ صدایی جز صدایی که خود اجراگرها تولید میکنند وجود ندارد. در اجرا بیشتر از بیومکانیک مایرهولد استفاده شده است.« ما آهنگها و ریتم های بسیاری در گفتار پیدا کردیم» انها می کوشیدند تا هیچ مانعی یا دست کم مانعی آگاهانه مابین تکانه و واکنش فیزیکی یا صوتی وجود نداشته باشد.
با آنتیگونه، گروه به یکی از اهدافی که از زمان تأسیس دنبال میکرد دست یافت؛ فرمی برای تئاتر شاعرانه. آنها بار دیگر بیانیههای سیاسی خود را با نوآوریهای زیباشناسانه ارائه دادند. این کشفها همراه با آگاهی سیاسی و احساسات جمعی، امکانِ خلقِ بحثبرانگیزترین تولید #لیوینگ_تیاتر، یعنی «اینک بهشت» را فراهم آورد که در به زودی در بخش سوم از آن خواهم نوشت...
■ ادامه خواهد داشت
| منبع: فصلنامه تجربه|
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 ادامه پست پیشین
لیوینگ تیاتر ...
سمیرامیس بابایی
■ بخش چهارم
نمایش به شکلی مستندوار و واقعگرایانه یک روز از زندگی سربازان در یک زندان نظامی دریایی آمریکا را به تصویر میکشد. اینکه چگونه زندانیان نظامی توسط مقامات بالاتر مورد آزار و اذیت قرار میگیرند..مکان نمایش بازداشتگاه نیروی دریایی است .توالی زمانی در نمایش وجود ندارد. هر چه هست شرح اکنون ادم های داخل زندان است و تحقیر بدن های به بند کشیده ای که حتا عادی تری حرکات روزمره شان را نیز باید با اجازه نگهبانان انجام دهند. بازیگران در این اجرا باید قوانین زندان و رفتارهای نظامی حاکم بر آن و پروتکل های موجود در ان شرایط را پذیرا باشند تا برای مخاطبان مشخص باشد که جزییاتی که بر زندانیها میگذرد چگونه است. بازیگران نقش زندانی و زندانبان را پذیرفته اند.تمرینات بسیار سخت و خشن است و برای جلوگیری از برهم ریختن تعادل نقش های نگهبان و زندانی مرتبا عوض می شود. در بازداشتگاه بازیگران به صورت دقیق و هماهنگ و با استفاده از حرکات خود محیطی را خلق کردند که خشونت و ظلم بازداشتگاه نظامی را به نمایش بگذارند تا جایی که تماشاگران نیز این فشار را احساس کنند.
گروه لیونگ تیاتر، ، همواره به دنبال شکستن مرزهای سنتی تئاتر و ایجاد ارتباط مستقیم و فعال با تماشاگران بود. بازداشتگاه نیز از این قاعده مستثنی نبود و با رویکردی واقعگرایانه تماشاگران را وادار به تفکر و واکنش نسبت به موضوعات اجتماعی و سیاسی میکردند. این نمایش در سال ۲۰۰۷ مجدداً توسط لیونگ تیاتر به کارگردانی جودیت مالینا اجرا شد و موفق به دریافت جایزه اوبی برای بهترین کارگردانی و اجرای گروهی شد این اثر نه تنها به عنوان یک نمایش هنری بلکه به عنوان یک بیانیه سیاسی و اجتماعی قدرتمند شناخته میشود که تاثیرات آن هنوز هم در دنیای تئاتر احساس میشود.
بهسان خوابی که گزارش آن منم
بپا خیزید رزمندگان فرو افتاده
بپا خزید و دوباره مواضعتان را اشغال کنید!
نمایش رازها و داستانهای کوچک
سرانجام گروه لیوینگ تیاتر به دلیل فشارهای حکومتی مجبور شد سالها به تبعیدی خودخواسته تن دهد. و «رازها» نمایشِ در تبعید آنهاست. ستون فقرات نمایش از یک «اتفاق» نشئت میگیرد و اعمالی بداهه در آن رخ میدهد که هم اجراگرها و هم تماشاگرها در آن دخیل هستند و نمایش هیچ شخصیت یا خط داستانی منسجمی ندارد. صحنه عریان است و بازیگران لباس های معمول خود را مانند تی شرت و شلوار جین بر تن دارند. قبل از این که تماشاچی ها در جای خود مستقر شوند اجراگرها مشغول گپ زدن با یکدیگرند و یک نفر هم در سکوت ایستاده و دفعتا چند جمله ای می گویدهدف بیشتر از بین بردن قراداد های مرسوم تاتر است و می خواهد عادت تماشاچی را بر هم بریزد (عنصر سکوت و سکون). درطول نمایش اجراگرها گاها سرود میخوانند، رژه می روند و از تماشاچی میخواهند به جای ناظرانی منفعل بخشی از نمایش آنها باشند. حرکتها غیر قابل پیشبینی است و میتواند باعث خندهی مخاطب و یا اظهار نظر و تعامل مستقیم آنها باشد و تماشاچی ناگهان خود را در حال مشارکت در شعارها و حرکتهای سایر اجراگرها ببیند. رازها حذف عناصر داستانسرایی و برانگیختن حس و عاطفه است. اجرا در صحنههای ابتدایی یادآور کار قبلی گروه(بازداشتگاه) است و اجراگرها آرایش منظم نظامی به خود گرفته و به تدریج حرکاتشان نرمتر و آزادنهتر میشود و به آیینهای مختلفی تغییر میکند.در یکی از صحنه ها اجراگرها با چوب های بخور رژه میروند و سالن تئاتر از بوی چوب و صندل پر میشود. آن ها تماشاگرها را برای یک شعار دسته جمعی به روی صحنه دعوت میکنند.
■ ادامه در پست پسین
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 ادامه پست پیشین
#لیوینگ_تیاتر، ...
سمیرامیس بابایی
■ بخش دوم
در ابتدا کلمه بود...
در سال ۱۹۷۴ جولیان بک و جودیت مالینا گروه تئاتر( #آف_برادویِ ) لیوینگ تیاتر را تاسیس کردند. شرایط کار بصورت نامطلوبی از اتاق نشیمن بک ها شروع شد و تعداد تماشاگران هم از بیست نفر بیشتر نمی شد. در سال های اولیه آنها کارهایی از پل گودمن، گرترود اشتاین، برتولت برشت و فدریکو گارسیا لورکا را تولید کردند. به عنوان یک تئاتری ادبی( خصوصا در درام شعر مدرن) بیشترین نگاه گروه به ادبای نیویورکی بود و از همان ابتدا در مقابل تعریف تئاتر #برادویای قرار گرفتند.
آنها شکل تئاتر #راپرتوار را برای خود برگزیدند تا بازیگران بتوانند برای مدتی طولانی بر روی تعداد محدودی از نمایشنامه ها با هم همکاری کنند. به تدریج تحت تاثیر توصیههای #آنتونن_آرتو (نظریه پرداز و کارگردان تئاتر) که معتقد بود تئاتر نباید فقط به متن محدود شود، به روش های خلاقانه و تعاملی تری روی آوردند و سعی کردند در کارهاشان بداهه پردازی و مشارکت مخاطب بیشتر باشد .آن ها از تمرین در اتاق زیر شیروانی و اجرا در آن (سالن زیر شیروانی) شروع کردند. جایی که تماشاگران در پرداخت یا عدم پرداخت بلیت آزاد بودند.سپس در انواع مکانهای کوچک نیویورک (از جمله تئاتر Cherry Lane و خانهی خیابان چهاردهم معروفشان به اجرا ادامه دادند. جودیت مالینا و جولیان بک در اواسط دههی ۱۹۶۰ دست به تجربه زندگی جدیدی به صورت یک گروه تئاتری سیار زدند. آن ها جمعی بودند با کار و زندگی مشترک و به خلق تئاترسیاسی و غیرداستانی میپرداختند. آن ها نخستین گروه آف برادویای هستند که کارهایش را در قاره ی اروپا بصورت تور به نمایش درآوردند و خود را به عنوان رسانه ای برای پیشبرد تغییرات اجتماعی در نظر میگرفتند و تا سال ۱۹۶۳ تقریبا شش بار برای شرکت در تظاهرات و تشکل های اعتراضی به زندان آفتادند.
#جودیت_مالینا
جودیت مالینا دو ساله بود که با خانواده اش از آلمان به آمریکا مهاجرت کرد . او به عنوان گارگردان و بازیگر تاتر زیر نظر اروین پیسکاتور در« گارگاه نمایش مدرسهی نو» در کنار افرادی چون مارلون براندو، الین استریچ و هری بلافونته آموزش دید. اما جودیت در جریان آموزشها به اختلاف نظرهای خود با #پیسکاتور پی برد. او که ابتدا به بازیگری فکر میکرد بعد از این مواجه سودای کارگردانی و تشکیل گروهی با اهداف آنارشیستیِ صلحآمیز به جانش افتاد.
#جولیان_بک
جولیان بک در واشنگتن هایتس منهتن متولد شد. جولیان در کالج نیویورک تحصیل کرد و برای مدت کوتاهی به دانشگاه ییل رفت سپس تحصیل رار ها کرد و به سراغ نوشتن و هنر رفت. او به سرعت به حوزهی تئاتر علاقمند شد .آشنایی اش با جودیت مالینا در سال ۱۹۴۳ سرنوشتش را برای همیشه تغییر داد. آن ها در سال ۱۹۴۷ لیوینگ تیاتر را تاسیس کردند و مقر خود را در شهر نیویورک قرار دادند.
■ ادامه در پست پسین
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 مستند
نصرت کریمی هنرمندبودن در ایران
|بازیگر، کارگردان و تندیس ساز|
کارگردان:
مهرداد اسکویی، بابک کریمی و روح الله انصاری
■ قسمت ششم: قصه آخر
این شش قسمت توسط خانواده مرحوم کریمی برای ثبت در تاریخ به اشتراک گذاشته شده است.
79 Min /1080p/ 687MB
🎓 مستند
نصرت کریمی هنرمندبودن در ایران
|بازیگر، کارگردان و تندیس ساز|
کارگردان:
مهرداد اسکویی، بابک کریمی و روح الله انصاری
■ قسمت چهارم: ستارهشدن
قصه چهارم به فعالیت نصرت کریمی در سینمای ایران در دهه ۱۳۵۰ میپردازد.داستان ساخت فیلم «محلل»، واکنشها به آن و پاسخ او به انتقادات
قصه بازی در سه فیلم «حکیمباشی»، «حسن سیاه» و «عیالوار»
ساخت فیلمهای «تختخواب سه نفره» و «خانه خراب»
داستان بازی در نقش «آقاجان» در سریال جاودانه «دایی جان ناپلئون» اثر «ناصر تقوایی».
با حضور افتخاری:
ایرج پزشکزاد، ناصر تقوایی، اصغر فرهادی، بهمن فرمان آرا و مهوش شیخالاسلامی
88 Min /1080p/ 983 MB
🎓 مستند
نصرت کریمی هنرمندبودن در ایران
|بازیگر، کارگردان و تندیس ساز|
کارگردان:
مهرداد اسکویی، بابک کریمی و روح الله انصاری
■ قسمت دوم : سالهای دور از خانه
در قصه دوم، داستان سفر ۱۵ ساله نصرت کریمی به اروپا مرور میشود؛ مهاجرت تحصیلی این هنرمند برای تحصیل در رشته کارگردانی سینما و انیمیشن و تجربه زندگی در پراگ (چک اسلواکی) و رم (ایتالیا)
مهمترین نکات این بخش؛
داستان تحصیل رشته های سینما و انیمیشن در مدرسه سینمایی فامو (پراگ) در دهه ۱۹۵۰.
نمایش نخستین فیلم انیمیشن ساخته شده توسط یک ایرانی (نصرت کریمی)
نمایش و کشف فیلم مستند «مینیاتورهای ایرانی» (نصرت کریمی) درباره نمایشگاه «حسین بهزاد» مینیاتوریست ایرانی در پراگ
داستان دوبلاژ فیلمهای اروپایی و آمریکایی توسط ایرانیان مقیم ایتالیا در دهه ۱۹۶۰
82 Min /1080p/ 782 MB
🎓 تله تئاتر
اتاق محقر خیال من
کارگردان:
#تادئوش_کانتور
تادئوش کانتور (Tadeusz Kantor) متولد آوریل ۱۹۱۵ در لهستان و درگذشته دسامبر ۱۹۹۰ است. وی فعالیتهای هنری خود را با نقاشی و طراحی صحنه آغاز کرد، اما اتفاقی به سمت هنر تئاتر گرایش یافت. دیدگاه او بر اساس بازتعریف زبان تئاتر و در طی یک پرسش ثابت، درباره رابطه فضای اجرا و اجراکننده شکل گرفت.
کانتور با تأسیس شرکت تئاتر کریکوت ۲ (Cricot2) در ۱۹۵۵ دست به خلق آثاری همه جانبه زد. شهر فرهنگی کراکوی لهستان برای کانتور و همکارانش که اکثراً نقاش بودند تبدیل به مرکز فعالیتهای هنری شده بود. وی در ۱۹۷۵ یکی از مهمترین آثار خود کلاس مرده را با مضمونی کاملاً سورئالیستی درباره مرگ و با بهرهگیری از هنرمندانی از تمامی سنین اجرا کرد و به خاطر این نمایش جوایز معتبری را در اروپا و آمریکا دریافت کرد.
|زیرنویس فارسی دارد|
👁 @TheatreAcademy
🎓 گفتگو
تئاتر نمود خلاقیت جمعی
گفتگو با #یرزی_گروتفسکی درباره اخلاق حرفهای
ترجمه:
سعید نوری
👁 @TheatreAcademy
🎓 چکیده
#کارگردانی فلسفه را به شکلی نمایشی تبدیل میکند.
قرن بیستم به رسواترین، عاقلانهترین، انسانیترین، بیرحمترین، درخشانترین، و دائماً در جستجوترین قرن تاریخ تبدیل شده است. این عصر - عصر پارادوکسها، اکتشافات، و تغییرات عظیم است. این قرن هنر کارگردانی #تئاتر را به جهان داد که در پایان قرن نوزدهم با تولد پدیدهی دیگری از قرن، یعنی (تئاتر هنر) به وجود آمد. و با این تئاتر است که مفهوم "تئاتر با کارگردان" پیوند خورده است، که زندگی مستقل کارگردانی تئاتر به عنوان یک حرفه از آن آغاز شد. تئاتر هنر، به همان اندازه که قرن جدید، دیالکتیکی و مبهم بود، نقطهی عطف جدیدی در توسعهی هنرهای نمایشی ایجاد کرد. در اینجا هنر واقع گرایانهی تئاتر متولد شد، و هنر حقیقت زندگی، #هنر عمیق روانشناسی، و بازآفرینیِ "زندگی روح انسان" بر روی صحنه.
از درون این تئاتر افرادی بیرون آمدند که دستاوردها و نام آنها در تاریخ ثبت شد و در توسعهی تئاتر مدرن پیشتاز شدند، افرادی مانند: «استانیسلاوسکی | دانچنکو | واختانگوف | مهیرهولد | تایروف | لوبانوف | و دیگران ...» که بعدها کار آنها نیز توسط «زاوادسکی | گونچاروف | جوزف کنبل | لیوبیموف | تووستونوگوف | زاخاروف | و دیگران ...» ادامه یافت، و باعث شکلگیری "کارگردانی نوین" شد، آنها نه تنها شاهد پیشرفت کارگردانیِ تئاتر بودند، بلکه در شکل گیری آن نیز مشارکت مستقیم داشتند، و اجراهای آنها به آثار پایه و الگو تبدیل شده است.
کارگردان نه تنها فرمانروای خلاقیت بازیگر و نمایشنامهنویس، که سازمان دهندهی قدرتمند اجرا، و همچنین معلم و مربی حساس گروه تئاتر شد، و کارگردان دکترِ زمان خویش گشت.
قرن بیستم قرن تحولات بزرگ، انقلابها، دو جنگ جهانی، و فجایع سیاسی-اجتماعی است. و برای اینکه بشریت به ماشینی بی روح و تهاجمی تبدیل نشود و به بردهی مطیع اوضاع و احوال تبدیل نشود و تلخ نشود، به تئاتر نیاز بود، به «فشارسنج حساس زمان خود»، به قول فدریکو گارسیا لورکا: «تئاتر حساس و باهوش، قادر است در عرض چند سال تصویر احساسات کل مردم را تغییر دهد، و به همین ترتیب، تئاتر فلج نیز که به جای بال، سم در آن روییده است، قادر به فساد و خواباندن ملتی است».
در قرن بیستم بود که تئاتر - به تئاتر تبدیل شد، و به قول گوگول، «منبری شد که از آن میتوان به دنیا، از نیکی فراوان گفت»، بنابراین از همان ابتدا مسئولیت هدایت تئاتر در خط زیبایی شناختی به کارگردان سپرده شد، شگفت انگیزترین چیزی که اکنون در حال رخ دادن است، "نفس سبک" اکتشافات کارگردانان جوان و استادان از قبل شناخته شده است، و"سیل" ایده ها و طرح های جدید، اما بدترین چیز سقوط در مقیاس ارزش ها در شرایط بازار است. یکی از مشکلات اصلی تئاتر مدرن این است که در هیاهو و آشفتگی تغییرات مداوم، آیا باید یک شرکت تجاری باشد یا یک گروه هنری، تئاتر در حال تبدیل شدن به کارخانهی نمایش است. این تقریباً بدون توجه اتفاق می افتد، اما پس از ابتلا به این ویروس، تئاتر کارگردانها تحت قدرت تکنولوژی خارجی و بازارپسندی قرار می گیرد. "زندگی روح انسان" دیگر هدف اصلی او نیست و کارگردان دیگر نمی خواهد "در بازیگر بمیرد" زیرا در آن حالت در هر صورت متوجه او نمیشوند. برای چنین کارگردانی، وضعیت فنی به یک شجاعت تبدیل میشود. و چنین هنری گرم نمی شود، مرده است.
تاریخ تئاتر از قبل چنین نمونه هایی را می شناسد. گوردون کریگ رویای یک بازیگر عروسکی را در سر می پروراند که با کمک او می توانست نقشه های بزرگ خود را محقق کند. رابرت ویلسون این مسیر را دنبال می کند. اما این تئاتر از بازیگری روانشناختی شناسیای که همه چیز در مورد یک انسان زنده و به نام یک فرد زنده است فاصله دارد. کاما گینکاس میگوید: «تئاتر گوشت است، و کارگردانی زایش گوشت زندهی تئاتر است»،
جستجوی فعال برای اشکال جدید در کارگردانی و بازیگری در حال انجام است، تئاترهای تجربی و استودیوها متولد خواهند شد. و مدرنیته امکان آشکارسازی کامل اصالت در کارگردانی و بازیگری را فراهم می کند، نمایش مدرن مشکل انحطاط اخلاقی فرد را به منصهی ظهور می رساند، و از دست دادن ارزش های معنوی، که هرگز نگران کنندهی انسان مدرن نیست، کارگردانی مدرن در تعبیر خود سعی میکند پاسخی برای حل مشکلات جاری که دغدغهی مردم در آستانهی قرن جدید است بیابد.
[کارگردانی فلسفه را به شکلی نمایشی تبدیل میکند].
هنر کارگردانی تئاتر
#چبوتروف_الکسیویچ
🎓تله تئاتر
#بازی_استریندبرگ
#فردریش_دورنمات
کارگردان:
#حمید_سمندریان
بازیگران:
#محمدعلی_کشاورز #اسماعیل_شنگله #رضا_کیانیان #هما_روستا
محصول ۱۳۵۱
تلویزیون ملی ایران
👁 @TheatreAcademy
🎓 گزیده
بخشی کوتاه از اجرای
#جزیره اثر آثول فوگارد
صحنهای پرشور که دو مرد زندانی، در نقش آنتیگونه و کرئون، جدالی لفظی در باب آزادی، نافرمانی و مرگ آغاز میکنند. بازی کانی و نتشونا خیرهکننده و هیجانانگیز است.
#احسان_زیورعالم
👁 @TheatreAcademy
🎓 مقاله
تحلیل جامعه شناختی تئاتر و جایگاه آن در میان رسانه های جمعی ایران
دکتر تژا میرفخرایی و منا رجبیه فرد
مقاله اخیر، ضمن بررسی و تحلیل ماهیت #تئاتر، به موضوع جایگاه و کارکرد تئاتر در میان رسانه های نوین پرداخته است.
👁 @TheatreAcademy
🎓 به بهانه
کتاب چهل و سومین
جشنواره سراسری تئاتر فجر.
جشنواره تئاتر فجر که زمانی با حضور و رقابت بزرگان نمایش، مهمترین رخداد تئاتری کشور بود. از بازگشت دوباره برخی دبیران، به اوج نرسیده نزول خود را آغاز کرد و با سیاستهای غلط نمایشی و دبیران کار نابلد، امسال به بدترین حالت خود رسید.
بدون تردید منظور ما شرکت کنندگان فخیم این جشنواره نیستند. هرکسی حق دارد در هر رویدادی شرکت نماید. بلکه سمت و سوی مدیران اداره کل هنرهای نمایشی و برگزار کنندگان جشنواره و کسانی هستند که ریاکارانه در هر دوسوی تاریخ و بر اریکه منافع خویش ایستادهاند.
در زمانی که تئاتر در ایران مرده و تئاتر تجاری و شوهایی مانند کنسرت نمایشها، تماشاگر تب زده تئاتر را ربوده است، شعار این جشنواره " تئاتر زنده است" بسیار مضحک به نظر می رسد.
👁 @TheatreAcademy
🎓 به بهانه درگذشت
#دیوید_لینچ
۱۹۴۶ تا ۲۰۲۵
نقاشیهاىی که الهام بخش سبک بصرى دیوید لینچ بودند.
دیوید لینچ:
من نمیخواهم مثل یک آدم بااستعداد همه فن حریف جلوه کنم، هرگز. من تنها بهطور اجتنابناپذیری درگیر چیزهای مختلفیهستم.
👁 @theatreAcademy
🎓 ادامه پست پیشین
لیوینگ تیاتر:
حفظ نیروی سرکشی، تسلیم نشدن به قدرت نفی
نویسنده و مترجم:
#سمیرامیس_بابایی
■ بخش پنجم
پل منارد(پژوهشگر تئاتر) از تجربهی خود دربارهی این نمایش میگوید:
تک نوری روی صورت بازیگری با موهای خاکستری افتاده است. او در گوشهی صحنه به حالتی بت ایستاده و به مخاطبها خیره است. نه چیزی می گوید، نه جنبشی دارد. تماشاگرها منتظر میمانند و انگار این انتظار قرار است تا ابد طول بکشد و بهتدریج بینشان بی قراری میافتد .کمی که میگذرد مردم با دشنام بروشورهای مچاله شده ای به سمتش بازیگر پرتاب میکنند.فریاد یک دلار یک دلار از روی صحنه به گوش میرسد. مرد مبهوت همچنان به ناکجا چشم دوخته است...... اجراگرها روی صحنه درد میکشند، از خود منزجز میشوند و با صدای بلند دردمندیشان را ابراز میکنند. روی زمین می غلتند، در هم می پیجند و زمین را چنگ می زنند. صحنه تبدیل به همهمهای از وحشت و درد می شود. تا جایی که دیگر صدا به صدا نمی رسد و حتا صداها مبدل به آواهایی حیوانی میشوند.سپس اجرا گرها بدن های دردمند خود را میان تماشاگرها می برند و بعضی از مخاطبها آن ها را درآغوش میکشند و سعی در آرام کردنشان دارند. صداها کمکم فروکش میکند و همهی اجراگرها از هوش میروند.صدای یک دلار یک دلار دوباره به گوش میرسد و مشق نظامی از سر گرفته می شود. گروهِ رژه یکییکی بدن هایی که روی زمین بیتحرک افتاده و دچار جمود نعشی شده است را به خط می کنند .آنها کفش های قربانیان راهم در می آورند و به خط می چینند. مردی هم که تمام مدت خیره مانده است از این قاعده مستثنا نیست. او هم در ردیف بدن های تکیدهی چوب شده قرار می گیرد و صحنه پایان مییابد.»
با وجود اینکه بیش از ۴۰ سال از اجرای رازها میگذرد، بسیاری از بخشهای نمایش همچنان زیبایی و قدرت خود را حفظ کرده است. جولیان بک آن را « ازدحام متراکم ایده ها» مینامد و سعی میکند تماشاگران را به فکر وادارد: که این مردان و زنان روی صحنه چه می کنند؟
«در پایان کار یکی از اجراگرها جلو میآید و یک سوال کاملا نامفهموم و نافهمیدنی میپرسد. سوالی بی معنی. این جاست که تماشاچی میتواند از خود بپرسد اجراگر چه گفت؟ و چرا این آدم ها دارند چنین کارهایی انجام میدهند؟ و شاید به پوچی همهی آن کارها پی ببرد. چون تنها جواب ممکن این است که آنها به هر دستور مزخرفی بله قربان میگویند. در واقع این چیز پوچ و مضحکی که مشاهده میکنید میتواند نمایی باشد از زندگی تلف شدهی خودتان...... ایده این بود که بتوانیم تماشاگرها را به صورت فیزیکی به تحرک واداریم و بتوانیم آنها را برانگیخته کنیم. اگر ما بتوانیم قفل درهای بستهی احساسات آنها را بشکنیم ان وقت است که آنها تازه شروع به حس کردن میکنند و شاید درهای دیگری نیز از احساسات به رویشان گشوده شود.برای همین ما اغلب در حال مقابله با ترسهای وجودی تماشاگرها هستیم.»
«ما فقط تابع قانون بودیم!»
این بهانهایست که بعد از آیشمن دیگر کسی نباید از آن استفاده کند .
نمایش #آنتیگونه
محصول بعدی گروه #لیوینگ_تیاتر آنتیگونه بر اساس نمایشنامهی برتولت برشت بود و آنچه این کار را برجسته میکرد رویکرد آنارشیستی آن بود و ظرفیت های آرتویی که این نمایشنامه امکانپذیرش میکرد. گروه که کار خود را با شعر اغاز کرده بود، همپوشان با برتولت برشتی پیش می رفت که خود نیز فضاهای ذهنی شاعرانه داشت. نمایش آنتیگونه اتفاقی قریب الوقوع را پیشگویی میکند. و هشدار میدهد وقتی جامعه ای از اصول آنارشیستی صلح طلبانهی خود دور بیوفتد چه فرجامی خواهد داشت ( آن چه باور عموم را به پذیرش اقتدار مرکزگرایانه میکشاند). جولیان بک در مصاحبهای اشاره میکند:«در واقع ما مسوولیت را دراماتیزه کردیم. برای همین است که مردم روی صحنه حضور دارند. زیرا این نمایش تقابل مردم با خودشان است. لحظهای که حکم به نابودی آنتیگونه داده میشود، همان لحظهایست که مردم شکل انسانی خود را از دست میدهند و دادگاه را به خود میبازند.» جولیان بک قصد داشت آنتیگونه باعث شورش تماشاگر شود «اگر در تئاتر انقلابی نباشد،تئاتر ما یک تئاتر شکست خورده خواهد بود» آنتیگونه نشان میدهد وقتی جامعه نسبت به اتفاقی واکنشی نشان ندهد و یا حتا واکنشی دیرهنگام از خود بروزدهد قطعا فاجعهای رخ خواهد داد.« ما انتیگونه را در سال ۱۹۶۷ اجرا کردیم . میخواستیم نشان دهیم بعد از هزاران سال ممکن است سرانجام حرکتی رو به جلو روی دهد، و مخاطب فهیم و دارای اصالت فکری سرانجام دست به اقدامی بزند، قبل از آنکه دیر شود.» این بار گروه از خلق جمعی(همفکری و مشارکت در متن) فاصله گرفت و به جای آن بداههپردازی و کارکرد مشارکتی اش را توسعه داد.
■ ادامه در پست پسین
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 ادامه از پست پیشین
لیوینگ تیاتر ...
سمیرامیس بابایی
■ بخش سوم
ارتباط
ما از سرما به درون میآییم...
در بهار ۱۹۵۸، #جک_گلبر، #نمایشنامهنویس جوان شیکاگو،شخصاً #فیلمنامهای را برای بکها آورد زیرا «نمیتوانست هزینه پست را بپردازد». پس از خواندن چند قسمت به طور تصادفی، بک نمایشنامه را نزد مالینا برد و به او گفت که باید آن را اجرا کنند. این نمایشنامه فرصتی عالی برای بک ها فراهم کرد تا اصول #آرتویی خود را به کار گیرند. شاید بتوان گفت اولین موفقیت بزرگ آن ها در دههی پنجاه با نمایش «ارتباط» بود. ارتباط دربارهی زندگی گروهی از معتادان به مواد مخدر در نیویورک است. داستان به صورت مستندگونهای روایت میشود و شامل ارتباط چندین معتاد به هروئین است .روی صحنه یک گروه فیلم برداری و گروه موسیقی جَز هم حضور دارند که بصورت بداهه با معتادان در تعامل اند. نمایش به شکلی واقعگرایانه و بیپرده به مشکلات و چالشهای زندگی معتادان میپردازد و دارای قالب نمایش در نمایش است.جیمز دان «تهیه کننده» و جِیبرد به عنوان « نویسنده» تلاش می کنند با کمک معتادان واقعی دربارهی لایه های پنهان جامعه صحبت کنند. برخی از این معتادان موزیسن های جز هستند همه آنها ( به جز «تهیه کننه» نویسنده و دو «عکاس» ) یک نقطه ی اشتراک با یکدیگر دارند همگی منتظر ساقی هستند. دیالوگ های شخصیت ها همپوشان با موسیقی جَز است. بداهه نوازی با بداههگویی اجراگران در هم می آمیزد تا تجربه ای بکر و چند جانبه ایجاد کند .در نمایش بالاخره کابوی(ساقی) از راه می رسد و بین معتادها هروئین توزیع می کند و تماشاگران شاهد مصرف واقعی موادمخدر توسط معتادها روی صحنه هستند. حتا در اجرا یکی از مصرفکنندگان اوردوز میکند و به تشنج میافتد ( بیش از پنجاه نفر از تماشاگران در طول این صحنه غش کردند.) حتا در بعضی اجراها کارگردان و یکی از فیلمبرداران تصمیم میگیرند دوپینگ را امتحان کنند تا احساسی مشابه نسبت به معتادان داشته باشند. «ارتباط» به خاطر بهنمایش درآوردن تصویری عریان از اعتیاد و برهم زدن خطهای تماشاچی- بازیگر و استفاده نوآورانه اش از موسیقی جز که بازتابی از فرهنگ موسقی بیت و هاردپاپ آن زمان بود مورد تحسین قرار گرفت و بیش از 700 بار اجاره شد و چندین جایزه نیز دریافت کرد و همچنین الهام بخش #اقتباسی سینمایی در سال ۱۹۶۱ به کارگردانی شرلی کلارک شد که در فیلم بسیاری از عناصر اجرا و نمایشنامه را درش حفظ کرد. ادوارد آلبی در مراسم اهدی جوایز اوبی تعریف می کند « قصد داشتم به برلین بروم تا نمایشی را بببنم.
ولی قبلش با نمایشی مواجه شدم که جزو هیجان انگیزترین اجراهایی بود که تا به حال تجربه کرده بودم و اسمش ارتباط بود» ارتباط ما را وارد دنیایی پیچیده میکند و حتا اگر تجربهی مواد مخدر نداشته باشیم مشاهدهگر بسیاری از وجوه انسانی هستیم: از اعتیاد درون سوز تا رستگاری باشکوه با موسیقی جز.حتا در سال 2008 تیاتر اف برادوری لیوینگ تیاتر پنجاهمین سالگرد قدیمیترین تیاتر تجربی خود را جشن گرفتند و یک گروه جز نیویورکی هم با آن ها همراهی کرد.
بازداشتگاه
هراس،هراسناکترین هراس است...
نمایش بازداشتگاه از گروه #لیونگ_تیاتر، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین آثار این گروه تئاتری #تجربی است. این نمایش برای اولین بار در سال ۱۹۶۳ به کارگردانی جودیت مالینا و جولیان بک به روی صحنه رفت و نقدهای بسیاری دریافت کرد. بازداشتگاه که به نام زندان هم ترجمه شده است نوشته کنت اچ. براون، داستانی مستندگونه از زندگی روزانه سربازان در یک زندان نظامی آمریکایی را به تصویر میکشد. این نمایش با استفاده از سبک #تئاتر_شقاوت (Theatre of Cruelty) که تحت تأثیر نظریات آنتونین آرتو قرار دارد، تجربهای واقعی و نفسگیر از خشونت و ستم را به تماشاگران منتقل میکند. بازیگران در این نمایش با دقت و جزییات حرکات روزمره و سختگیریهای بیرحمانه محیط زندان را بازسازی میکنند، که به نوعی بازتابی از اعتراضات اجتماعی و سیاسی آن دوران است.
□ ادامه در پست پسین
👁 http://T.me/TheatreAcademy
🎓 مقاله
لیوینگ تیاتر:
حفظ نیروی سرکشی، تسلیم نشدن به قدرت نفی
نویسنده و مترجم:
#سمیرامیس_بابایی
■ بخش نخست
#آلترناتیو در معنای تحت الفظیاش چیزی متفاوت با قبل یا گذشته است. و براساس آن تئاترآلترناتیو مدعی امر نویی است که اتفاق میافتد. تئاتری که ادعا دارد در مقابل تئائر معمول و سنتی ایستاده و رویکردی تجربهگرایانه و آوانگارد دارد. تئاتری که قصهگو نیست، روایتی غیرخطی دارد، دیوار چهارم را میشکند و بداههپرداز و تعاملی است. اینها اولین ویژگیهایی هستند که در تعریف تئاتر آلترناتیو بهشان برمیخوریم. تئاتری که بنا به ماهیتش میتواند هر کجا که بخواهد اجراگر باشد، از فضاهای بیرونی و انبار و زیرزمین گرفته تا حتا روی پشتبام خانهها و...؛ و البته همچنان در تعریف این نوع تئاتر مناقشاتی وجود دارد و این مناقشات از جایی بیشتر میشود که از تعریف به اجرا میرسیم.امر نو در تئاتر چیست؟ دغدغهی پرداختن به این موضوع و نگارش این مقاله از همینجا در ذهن نگارندهی این سطرها آغاز شد. و عامل برانگیختنش هم شرایط متفاوت اکنون تئاتر کشور (بهخصوص پایتخت) است. بعد از اتفاقهای سیاسی اجتماعی سال هزاروچهارصدویک، گروههای آلنترناتیو زیادی موجودیت خود را اعلام و با شجاعت و جسارت بیشتری شروع به کار کردند؛ گروههایی با انرژی بسیار زیاد، شور فراوان، و علاقهی افسارگسیخته به آوانگاردیسیم. ذهنیت شکستن عرفهای معمول و خطکشیهای ذهنی جاافتاده مابین #کارگردان و مخاطب، و نیز جستوجو در جهت یافتن راهحلی برای شکستن خط قرمزها، از همیشه بیشتر شکل گرفت و جاافتادهتر شد. اما این تجربهی نوپا، مانند همهی تجربههای تازه، میتواند به خلق آثاری خامدستانه و ناپخته هم منجر شود. نگارنده در تجربیات میدانیاش در مواجهه با این گروهها نوعی خودانگیختگی افراطی، سردرگمی و گیجی مشاهده میکرد و بعضاً عدم تفاهم میان گروهها بر سر عمل آوانگارد و تعریف تئاتر دیگرگونه. در جریان جستوجوهایم دریافتم که شاید یکی از مشکلات اساسی این مسئله کمبود منبع مناسب و کافی در این مورد و یا عدم آشنایی گروههای جوان با مقولهی تئاتر آلترناتیو جهان باشد. یکی از مهمترین این گروهها گروه #لیوینگ_تئاتر (گروه تئاتر نو) است. هدف این است که این مقاله بتواند نگاهی اجمالی بر اهداف سیاسی این گروه ضدسیستم و شیوهی ارتباطش با مخاطب بیندازد تا گروه مثال مناسبی شود برای ضدجریانبودن و بهرهگیری از تعقل عمومی. در این مقاله، که بهتفصیل نوشته شده و قرار است در چند شماره منتشر شود، سعی شده است تمرکز اصلی بر اجراهای گروه باشد. منابع بیشتر از مقالهها و نقدها و شرححالهای انگلیسیزبان است و گاهی قسمتهایی تماماً از «لیونگ تئاتر: تاریخچه، تئاتر، سیاست» ترل دابلیو مارس ترجمه شده است و سعی شده به همهی آثار مهم این گروه پرداخته شود، اما ممکن است که نکاتی جا افتاده باشد، یا بهقولی از دست نگارنده دررفته باشد. خوشبختانه فیلمهای بسیاری از اجراهای این گروه در فضای مجازی موجود است. اجراهایی که منابع الهام بسیاری از گروههای تئاتری در سراسر جهان شده است و همچنین دراینباره کتاب «لیوینگ تئاتر» نوشتهی پییر بینه و نیز کتاب «تئاتر زنده: تاریخ تئاتر مدرن» ادوین ویلسون- الوین گلدفارب نیز ترجمه شدهاند که امیدوارم خواندن این مقاله دریچهای باشد تا برای دسترسی به اطلاعات جامعتر از این گروه به آنها نیز مراجعه شود. لیوینگ تئاتر میتواند چراغ راهنمای گروههای تازهنفس باشد. گروهی آنارشیست که هم خشم برمیانگیزند و شور به پا میکنند و هم باعث ایجاد وقفهای در ذهن و گسستی، ولو انتزاعی، در سیستم جاری میشوند. تجربهی لیوینگ تئاتر به ما نشان میدهد که خلق یک امرِ حقیقتاً نو تا چه اندازه مستلزم مطالعه و پژوهش است، و اینکه امر «تجربهکردن» نیاز به شناخت نویسندگان جریانساز و دانش روانشناختی و جامعهشناسی دارد؛ و اینکه یک گروه برای بهاشتراکگذاشتن امر نویی که بر آن اصرار میورزد چهقدر تلاش و ممارست به خرج میدهد تا بتواند تجربهای صیقلیافته پیش روی مخاطبش بگستراند.
■ ادامه در پست پسین
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 مستند
نصرت کریمی هنرمندبودن در ایران
|بازیگر، کارگردان و تندیس ساز|
کارگردان:
مهرداد اسکویی، بابک کریمی و روح الله انصاری
■ قسمت پنجم: انجیرِ معلق
پس از وقوع انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ سینمای ایران برای مدتی تعطیل میشود. با وقوع «انقلاب فرهنگی» در سال ۱۳۶۱ موج احضار و بازداشت سینماگران و هنرمندان ایرانی در دادگاه انقلاب آغاز میشود.نصرت کریمی در تیرماه ۱۳۶۱ به دلیل نویسندگی و کارگردانی فیلم «محلل» (۱۳۵۱) به همراه مهدی میثاقیه تهیهکننده فیلم به اتهام محاربه، مفسد فیالارض و بغی بازداشت و محاکمه میشود.دادستان وقت برای او تقاضای حکم قطع دست راست به دلیل نگارش فیلمنامه و اعدام بهدلیل ساخت فیلم میکند.کریمی پس از دفاع در دادگاه سرانجام از زندان اوین آزاد میشود اما تا پایان عمر خود اجازه فعالیت هنری و تدریس با نام خود را نمییابداین بخش به مرور این سالها و فعالیتهای نصرت کریمی برای گذران عمر و خلاقیت خود میپردازد.
91 Min /1080p/ 882 MB
🎓 مستند
نصرت کریمی هنرمندبودن در ایران
|بازیگر، کارگردان و تندیس ساز|
کارگردان:
مهرداد اسکویی، بابک کریمی و روح الله انصاری
■ قسمت سوم: آتش درون
قصه سوم از لحظه بازگشت نصرت کریمی به ایران در سال ۱۳۴۱ آغاز میشود.
همراه با کریمی به فضای سینمای ایران در اوایل دهه ۱۳۴۰ شمسی نگاهی میاندازیم و سپس به «کارگاه نقاشی متحرک» در وزارت فرهنگ و هنر میرویم؛ جایی که او مدیریت بخش انیمیشن را میپذیرد و همراه با جمعی از هنرمندان و انیماتوریستهای ایرانی نخستین گامها را در تولید فیلم عروسکی و انیمیشن بر میدارد.
در ادامه، قصه ساخت فیلم انیمیشن «زندگی» نخستین فیلم انیمیشن ایران را از زبان او میشنویم و میبینیم.
تدریس کریمی در رشتههای سینما، گریم و عروسکی در دانشگاه هنرهای دراماتیک تهران در دهه ۱۳۴۰ تا ۵۰ بخش دیگر این قسمت است.
سپس به فعالیتهای او در تلویزیون ملی ایران در مقام کارگردان میپردازیم و در بخش آخر، قصه ورود کریمی به سینمای ایران و ساخت فیلم «درشکهچی» اولین فیلم نئورئالیستی سینمای ایران را مرور میکنیم.
91 Min /1080p/ 1.36 GB
🎓 مستند
نصرت کریمی هنرمندبودن در ایران
|بازیگر، کارگردان و تندیس ساز|
کارگردان:
مهرداد اسکویی، بابک کریمی و روح الله انصاری
■ قسمت اول: تئاتر
در قصه اول نصرت کریمی به بیان خاطرات خود از هنرستان هنرپیشگی تهران در سال ۱۳۱۸، معرفی و شرح کارها و شیوه تدریس «عبدالحسین نوشین» و فعالیت به عنوان گریمور و بازیگر در تئاترهای تهران، پیشپرده خوانی در سن تئاتر، فضای تئاترهای لالهزار در دهه ۱۳۲۰، وضعیت سیاسی و فرهنگی تهران در سالهای پس از اشغال متفقین در شهریور ۱۳۲۰ میپردازد.
79 Min /1080p/ 687MB
🎓 مقایسهای برای ایرانیها
علی: ترس روح را میخورد
درامی رمانتیک به کارگردانی: #راینر_ورنر_فاسبیندر
بازیگران:
باربارا ولنتین & راینر ورنر فاسبیندر
تماشای فیلم را به کسانی که کیک محبوب من را دیدهاند. توصیه می کنیم.(Fear Eats the Soul 1974)
🎓 هدیه عکاس
امروز دهم دی، دهمین سال ایجاد
ابرگروه اکادمی تئاتر و مجموعه کانالهای تخصصی #تئاتر در #تلگرام است.
#رضا_دقتی زاده ۱۳۳۱ تبریز و ساکن پاریس، مشهورترین عکاس خبری ایران و از مشهورترین عکاسان جهان نیز محسوب میشود.
عکس ها حاصل کار او از جنگها و مناطق مختلف دنیاست. که بسیار دیدنی و دارای جنبههای مختلف آموزشی، اجتماعی و فرهنگی است.
| ابر گروه اکادمی تئاتر/ اولین و قدیمترین گروه جامع تئاتر در تلگرام |
👁 @TheatreAcademy
🎓 فیلم تئاتر
#هوس (اشتیاق)
نویسنده: سارا کین
کارگردان: آلیسون داکس
Crave
#Allisone_Dukes