در انجیل آوردهاند که:
سران قوم و فریسیان، زنی را که در حال زنا گرفته بودند، کشانکشان به مقابل جمعیت آوردند و به عیسی گفتند:
استاد، ما این زن را به هنگام عمل زنا گرفتهایم. او مطابق قانون موسی، باید سنگسار شود. نظر شما چیست؟
آنان این سؤال را مطرح کردند تا براساس جواب عیسی، او را به دام بیندازند و محکومش کنند. ولی عیسی سر را پائین انداخت و با انگشت بر روی زمین چیزهایی مینوشت. سران قوم با اصرار میخواستند که او جواب دهد.
پس عیسی سر خود را بلند کرد و به ایشان فرمود:
بسیار خوب؛ آنقدر بر او سنگ بزنید تا بمیرد، ولی سنگ اول را کسی پرتاب کند که خود تابهحال هیچ گناهی نکرده است...
آینه_های روبرو
بهرام بیضایی ✨
@TheComposers
قطعه پیشنهادی ✨
خجسته باد نام تو ای گشایش دهنده کارها و دلها
خجسته باد نام تو که چون بر زبان میاورم از کوچه های شور و شیدایی جان میگذرد
و به آغاز دوباره خود
ازابتدای عشق
از ابتدای بودن
از ابتدای بندگی محض
دل میسپارم
ای دریای محبت تو بی کران
از بهارستان محبت تو نصیبی میخواهم
که خزانیش در کمین نباشد
و لطف و مهری را که از پس آن قهر و کین نباشد
"نوروز"
آهنگ و تار: #حسین_علیزاده
تار: #فرخ_مظهری
سرنا: #خسرو_سلطانی
کمانچه: #علی_اکبر_شکارچی، #سعید_فرجپوری
رباب: #جمال_سماواتی
سنتور: #مهدی_ستایشگر
دهل: #محمد_قویحلم
تنبک: #داریوش_زرگری
@honariadabiparnian
👇👇👇👇👇
🔻نصرالله پورجوادی در این گفتار، به ماجرای عشق در نظر حلاج میپردازد.
♦️حلاج عشق را با آتش برابر میداند. ویژگیهایی را میان این دو یکسان میبیند.🔺️
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
خرافه به باور راه ندهید ، ما سالهاست از پی این خرافه ها معناهای باطل و خوف ساخته ایم و هستی خود را ازدست داده ایم . جوانان ما از پی جویی نمی هراسند . در اجتماعات حضور دارند که اگر خشم بر آن ها بیاید حکومت ها را می برند به طغیان خویش . سلاجقه و بغدادیان هر کدام چراغشان بیش تر پیه به خود داشت از آن خودشان ، جاسوسان دبیرخانه ها ، در این آتش پیه بیش تر خواهند سوخت . چه نوکران ضیافتهای زنجیر و شکنجه که در عذاب های خشم ، مردار های بد بو خواهند شد که تاریخ از آن قضاوتی است که جانب مردم بدارد . این چنین شوق زندگی می آید . تلالو پاک و حریر خداوندی از آن طینت های نیرومند پاک سرشت رو به سوی مردم است .
حسد بر زندگی عین القضات
نوشته مسعود کیمیایی ✨
دستِ مرا بگیر خدایا!
دستی که کورمال، به هر سوی،
در جستجوی توست.
وز هیچ مخزنِ کُتُب اینجا
یک پنجره به سویِ تو نگشود.
اوراقِ هر کتاب،
چون برگهایِ زردِ خزانی،
در لحظهٔ تلاطمِ طوفان،
تنها،
بر دامنِ تحیّرم افزود.
دستِ مرا بگیر!
محمدرضا شفیعی کدکنی
روزی که در باغ اناری آرمیده بودیم ، به او گفتم استاد ! گناهکاران و ضعیفان و بیماران را میبخشی و تسلی میدهی ، تنها ریاکاران را از خود می رانی .
گفت : واژگان را درست انتخاب کردی ، گفتی گناهکاران و ضعیفان و بیماران .
من آن ها را می بخشم ، به خاطر ناتوانی جسم شان و بیماری روح شان . ناتوانی آنان از تحمل باری که بر دوش دارند ، ناشی از نیاکان شان یا آز همسایگان آنان است .
با ریاکاران نمی توانم مدارا کنم ، آن ها یوغ بر گردن انسان های ساده لوح و مطیع می گذارند .
ناتوانان انسان هایی اند که در بیابان گم شده اند .
ریاکار گم نشده است ، راه را می شناسد و میان ریگ و باد می خندد . به همین دلیل از آنها دوری میکنم
عیسی پسر انسان
نوشته جبران خلیل جبران ✨
جمشید:
کاش مرا گریز راهی بود، آری؛
و بیش از هر چیز از خودم...
کارنامه بُندارِ بیدَخش
بهرام بیضایی✨
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
ای خزانهای خزنده در عروقِ سبزِ باغ
کاین چنین سرسبزی ما پایکوبانِ شماست
از تبارِ دیگریم و از بهارِ دیگریم
میشویم آغاز از آنجایی که پایانِ شماست.
از مجموعه شعر «طفلی به نام شادی»
♦️میرجلالالدین کزازی با توجه به سیطرهی رسانه عنوان میکند که از خود میهراسیم🔺
مشاهده در یوتیوب
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal