اگر دقت کرده باشید، همیشه کلمهی «فرم» (form) را به همین شکل مینویسیم، مثلاً «کارمندان لباس فرم پوشیده بودند» یا «فرم صورتش خاص بود» یا «فرمگرایی در هنر»؛ پس چرا وقتی به کلمهی uniform میرسیم اغلب آن را بهشکل «یونیفورم» مینویسیم، نه «یونیفرم»؟
این «فرم» هم همان «فرم» است و، بر اساس اصل یکدستی، باید حواسمان باشد درست ضبطش کنیم.
حسین جاوید
@Virastaar
امروزه، بولد (توپر) و ایرانیک (خمیده) کردن از ابزارهای برجستهسازی کلمات و عبارات است. در سدههای پیش که نشانهها و قراردادهای نگارشی ابداع نشده یا تکوین نیافته بودند، کاتبان خوشذوق از «شنگرف» برای نوشتن تیترها یا کلمات و جملات مهم بهره میبردند.
صاحب فرخنامه (در سال ۵۸۰ هجری) دربارهی شنگرف مینویسد: «رنگش سرخ است که از زیبق [جیوه، سیماب] کنند.» (فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، جلد چهارم، انتشارات فرهنگ ایرانزمین، ۱۳۴۶)
در تصویر بالا نمونهای از کاربرد شنگرف در کتابت صفحهای از #اوستا را میبینید.
حسین جاوید
@Virastaar
۱) آستربدرقه: کاغذ نسبتاْ ضخیمی است که برای چسباندن جلد سخت به متن کتاب (از هر دو سو) به کار میرود. رنگ آن بسته به ذوق و سلیقهی ناشر و صحاف و همچنین رنگ جلد کتاب انتخاب میشود. اغلب بدون متن است اما میتوان لوگوی ناشر را روی آن چاپ کرد.
۲) لببرگردان: ادامهی جلد است که (در آغاز و پایان) به طرف داخل کتاب تا میخورد و یا بدون متن است یا معمولاْ از یکی از لبهها برای معرفی اثر و از دیگری برای معرفی نویسنده استفاده میشود. چند سالی است که استفاده از لببرگردان محدود شده است.
۳) باندرول یا باند یدک: نواری است که دور کتاب پیچیده میشود. در موارد معدود (مثل آنچه در عکس میبینید) میتواند جزئی از جلد اصلی اثر باشد و بخشی از اطلاعات جلد را شامل شود، اما عمدتاً کارکرد ثانویه دارد و جوایزی را که اثر برده یا اطلاعات تبلیغاتی را به اطلاع خریدار میرساند. اگر استفاده از آن همراه با شرینک تکی (یعنی قرار دادن کتاب در لفاف سلفونی) نباشد، در حملونقل و عرضه آسیب میبیند.
۴) روکش: روی جلد اصلی کتاب (اغلب جلد سخت و بهندرت جلد نرم) کشیده میشود. طرح آن میتواند کپی طرح اصلی کتاب باشد (که در این صورت کاربرد هنری دارد) یا طرحی مجزا را شامل شود (که در این صورت هم کاربرد هنری دارد و هم اطلاعات متعارف جلد ــ مثل نام اثر و نام نویسنده و متن پشت جلد و... ــ را در بر میگیرد).
حسین جاوید
@Virastaar
این جمله را از چاپ اول کتاب #زندگی_در_پیش_رو نوشتهی #امیل_آژار (#رومن_گاری) با ترجمهی خوب #لیلی_گلستان (۱۳۵۹، انتشارات امیرکبیر) انتخاب کردهام. نگاهش کنید؛ ظاهراً مشکل خاصی ندارد. چنانکه در ویراست دوم کتاب (۱۳۸۱، انتشارات بازتابنگار) هم از نگاه مترجم و ویراستار گذشته و عیناً تکرار شده است.
اگر دقیقتر بخوانید، میبینید یک جزء در جمله کم است. مثلاً، صورت درست (و نه مرجح) جمله میتواند چنین باشد: «روزا خانم هرگز چیزهایی را که در آخرین نامهای که به خانوادهی او نوشته بود [آورده بود] یادش نمیآمد.»
بهخصوص اگر مستقلاً به این جمله ننگریم و در جریان خواندن به آن برسیم، احتمال اینکه نقص آن از نظرمان دور بماند زیاد است. باید دقت کنیم هر جزئی از جمله به جزء یا فعل بایسته ختم شود و بلاتکلیف رها نشود.
حسین جاوید
@Virsataar
وقتی اعداد بازههای زمانی (و موارد مشابه مثل شمارهی صفحات) را نشان میدهند این سؤال مطرح است که باید عدد بزرگتر (سال مرگ، سال پایان، صفحهی پایانی ارجاع و...) را اول نوشت یا عدد کوچکتر (سال تولد، سال آغاز، صفحهی آغازین ارجاع و...) را؛ فرضاً، کدامیک از موارد زیر درست است:
مثال ۱) صادق هدایت (۱۲۸۱-۱۳۳۰) نویسندهی بزرگ ایرانی است.
مثال ۲) صادق هدایت (۱۳۳۰-۱۲۸۱) نویسندهی بزرگ ایرانی است.
مثال ۱) سلطنت ناصرالدینشاه قاجار (۱۲۲۷-۱۲۷۵) طولانیترین پادشاهی در دورهی معاصر است.
مثال ۲) سلطنت ناصرالدینشاه قاجار (۱۲۷۵-۱۲۲۷) طولانیترین پادشاهی در دورهی معاصر است.
درسالهای دور، با این استدلال که اعداد را (برخلاف خط فارسی) از چپ به راست مینویسیم، بنا بر این بود که (به روال متون لاتین) عدد کوچکتر در سمت چپ میآمد و عدد بزرگتر در سمت راست (مثال ۲). چند سالی است روال عوض شده و ابتدا عدد کوچکتر و سپس عدد بزرگتر میآید (مثال ۱)، استدلال هم این است که ما بههرحال در اینطور مواقع جهت خواندن را عوض میکنیم و چشممان را بهجای از راست به چپ (جهت خواندن خط فارسی)، از چپ به راست (جهت خواندن اعداد) حرکت میدهیم.
✅ حال، نکته اینجا است که باید توجه داشته باشیم وقتی با تاریخهای پیش از میلاد طرف هستیم درواقع سال شروع و پایان جای خود را با یکدیگر عوض میکنند و عدد کوچکتر سال پایان و عدد بزرگتر سال آغاز خواهد بود.
حال، خودتان بگویید کدامیک از دو صورت زیر درست است:
۱) تیرداد اول در سالهای سلطنتش (۲۱۱-۲۴۷ پیش از میلاد) با سکاها پیمان دوستی بست.
۲) تیرداد اول در سالهای سلطنتش (۲۴۷-۲۱۱ پیش از میلاد) با سکاها پیمان دوستی بست.
حسین جاوید
@Virastaar
#از_فرانکلین_تا_لاله_زار
(زندگینامهی #همایون_صنعتی_زاده)
#سیروس_علی_نژاد
#انتشارات_ققنوس
@Virastaar
هیچوقت، حتی در بدیهیترین موارد، نباید از گزینهی تغییر کلی (Replace all) در نرمافزار ورد (Word) استفاده کرد. مثلاً، شاید تصمیم بگیرید همهی «هر چند»ها و «به طور»های متن را با یک دستور کلی به «هرچند» و «بهطور» تغییر دهید؛ پیش خودتان هم فکر میکنید محال است جابهجایی اشتباهی رخ بدهد، درحالیکه ــ فرضاً ــ ممکن است با دو جملهی زیر مواجه باشید:
✅ «هر چند صندل باشد، بردارند، و هر چه کافور باشد، پاره کنند و کافور خلقتی از آن بیرون کنند.» (از کتاب عطرنامهی علائی)
✅ «سپس از آن غرفه روى تافته و به طور زیتا رفت.» (از کتاب آثار الباقیه)
در مثالهای بالا «هر چند» به معنی «هر تعداد» است (و حرف ربط نیست) و «طور زیتا» کوهی است در بیتالمقدس. متوجه ماجرا که شدید؟
این فقط یک نمونهی کوچک از خطاهایی بود که ممکن است استفاده از Replace all ایجاد کند.
حسین جاوید
@Virastaar
هایپر استار، هایپر سان، هایپر می، هایپر فامیلی، پروما، وین مارکت، دیلی مارکت، جانبو، کامبای...
اینها فقط چند برند فروشگاههای زنجیرهای در ایران است که هر کدام دهها و صدها شعبه در نقاط مختلف کشور دارند. مگر قرار نبود از زبان فارسی پاسداری شود و به نامهای خارجی مجوز داده نشود؟ زور متولیان امر فقط به فروشگاههای کوچک در خیابانهای فرعی میرسد؟
امیدوارم فرهنگستان زبان و ادب فارسی و سایر نهادهای مسئول جلوی این نامگذاریها را بگیرند. هزاران نام زیبا و خوشآوا در زبان فارسی و دیگر زبانهای دوستداشتنی ایرانزمین وجود دارد و حیف است اینقدر سخاوتمندانه نامهای بیهویت را آویزهی خیابانهایمان کنیم. در غربزدهترین کشورها هم، اغلب، کسبوکارهای بومی با نامهای بومی فعالیت میکنند و فقط برندهای خارجی با نام خودشان حضور دارند.
@Virastaar
مدتی است در اتحادیهی ناشران و کتابفروشان بحث سر این است که آیا اعضا میتوانند بیش از دو دوره عضو هیئتمدیره باشند یا خیر. کار تا شکایت به دیوان عدالت اداری هم پیش رفته و کشمکش ادامه دارد! طنز ماجرا اینجاست: اغلب چهرههایی که حاضر نیستند میزشان را رها کنند ناشرانیاند که کتابهای گوناگونی در مذمت دیکتاتوری و استبداد منتشر کردهاند!
آقایان عزیز، همکاران نازنین پیشکسوت! آب هم اگر یک جا راکد بماند میگندد. هر کس هر گلی بخواهد به سر نشر بزند طی چند سال فعالیتش میزند و نیاز به مسئولیت مادامالعمر ندارد. بهتر نیست عرصه را برای جوانترها و افراد دیگر هم باز کنید تا آنها هم بخت خود را بیازمایند و ایدهها و نیروهای جدید در خدمت صنعت نشر باشند؟
@Virastaar
#کتاب_سده منتشر کرد
خروجی غربی
محسن حمید
ترجمهی حسین حسنی
چاپ دوم/ ۱۳۹۹/ ۳۶۰۰۰ تومان
@SadePub
#کتاب_سده منتشر کرد
سمفونی کفشها
فیل نایت
ترجمهی نیلوفر خوشزبان و علیرضا پارسائیان
چاپ دوم (با جلد جدید)/ ۱۳۹۹/ ۸۵۰۰۰ تومان
@SadePub
آوردن نام ویراستار روی جلد کتاب در اکثر مواقع نوعی «باجگیری» چهرههای پیشکسوت از مترجمان جوان است. این چهرهها با ادعای اینکه کمک زیادی به روند آمادهسازی کتاب کردهاند (که اغلب هم اینطور نیست!) خود را در جایگاهی میبینند که نامشان بیاید روی جلد یک کتاب. مترجم جوان هم دلش میخواهد کتابش چاپ شود و بدیهی است که خیلی وقتها زورش به جناب پیشکسوت و ناشر نمیرسد و حتی مجبور است ادا دربیاورد از این کار رضایت هم دارد!
بروید ببینید ویراستارهای همهفنحریف خارجی چه کارهای شگفتانگیزی روی کتابها میکنند و گاهی حتی ساختار و محتوای کتاب روی دوش آنها سوار است، اما نه ادعایی دارند و نه نامشان روی جلد میآید. شما بهواسطهی رفع کردن چهار تا غلط ترجمه و جابهجا کردن چهار تا نقطه و ویرگول اسم خودتان را با سه شماره درشتتر از نام مترجم میآورید روی جلد؟! حتی اگر به چهرهای جوان کمک شایانی کردهاید، درستش این است بگذارید راهش را برود و زیر سایهی شما نباشد.
پیشکسوت هم پیشکسوتهای قدیم که دست نسل جوان را میگرفتند و مسیر را نشانشان میدادند اما هیچوقت سهمخواهی نمیکردند.
@Virastaar
لابد در سالهای اخیر بارها و بارها با کلمهی «خوانش» مواجه شدهاید. این کلمه از ساختههای اخیر فارسیزبانان است و هیچ سابقهای در زبان و ادبیات فارسی ندارد. جالب اینکه از معدود کلمات جدیدی است که آن را قشر باسواد ساختهاند، نه عامهی مردم.
آن اوایل که «خوانش» سر زبانها افتاد، از این واژه بهعنوان معادل فارسی واژهی عربی «قرائت» استفاده میشد. یکی از معانی «قرائت» ارائهی تفسیر و برداشتی از موضوعات فقهی و حقوقی است و اولین کاربران واژهی «خوانش» هم آن را برای اشاره به نقد و بررسی آثار ادبی و فلسفی استفاده میکردند. مثلاً، مینوشتند: «خوانشی نو از خشم و هیاهوی فاکنر.» سپس معنای دیگری هم به «خوانش» تحمیل شد و آن همان «خواندن» بود، یعنی درواقع «خوانش» صورت شیکی از «خواندن» شد. مثلاً، چنین جملاتی را زیاد میبینیم که «خوانش این کتاب زیاد زمان نمیبرد» یا «مشغول خوانش کتاب فلان هستم». دیری نگذشت که معنی «روخوانی» هم به «خوانش» اضافه شد و مثلاً وقتی کسی داستانی را با صدای خودش میخواند تا بهشکل صوتی عرضهاش کند از کلمهی «خوانش» برای اشاره به کارش بهره میگرفت: «داستان فلان با خوانش فلانی.»
من مخالف مبارزهی کورکورانه با واژهسازیام، بهخصوص اگر تحمیلی نباشد و حاصل ماهیت زایای زبان باشد. بااینحال، به نظرم چنین واژههایی برای اینکه به فارسی فصیح راه پیدا کنند نیاز به زمان بیشتری دارند. ادیبها و ویراستارها باید حواسشان به این واژههای نوساخته باشد.
@Virastaar
ساندویچی باز و کتابفروشیها بسته!
بقیهی مشاغل هم که ظاهراً #کرونا را پشت کرکرههای نیمهپایین گیر انداختهاند و فقط کتابفروشها ماندهاند و حوضشان!
@Virastaar
همکاران ناشر باید توجه داشته باشند که از بایستههای تولید کتاب یکی هم «تکرارپذیر بودن» فرایند آن است. مثلاً، این کتاب را ببینید. در جلدسازی آن از یک سکهی واقعی دوران پهلوی استفاده شده است. طرح خلاقانهای است، اما بدیهی است که بعد از یکی، دو چاپْ ناشر مجبور میشود سکهی واقعی را با عکس جایگزین کند، چون نه امکان تأمین دائمی آن وجود دارد و نه امکان جلدسازی مکرر آن (کما اینکه همین اتفاق رخ داد).
نباید فرایند تولید کتاب وابسته به مواد خاصی باشد که امکان کمیاب یا نایاب شدن آنها وجود دارد (خواه کاغذها و مقواهای فانتزی، خواه مواد دیگر) و همچنین اگر قرار است کار هنری ویژهای روی کتاب انجام شود، باید طوری باشد که در صورت موفقیت تجاری کتاب و نیاز به تجدید چاپهای مکرر، در پروسهی بازتولید آن معطلی ایجاد نشود.
(تصویر این متن را از کانال کتابفروشی خوشه برداشتهام.)
حسین جاوید
@Virastaar
به جملهای که با کادر قرمز متمایز شده دقت بفرمایید؛ هر دو ویرگول (که با فلش مشخص شدهاند) اشتباه هستند. این اشتباه ناشی از این است که بسیاری از ویراستارها «بند تحدیدی» را نمیشناسند. بند تحدیدی بندی است که فاعل را محدود و تعریف میکند و حذف آن جمله را از معنای مهمش تهی میسازد.
در مثال بالا حذف «که نزد ما میآید» باعث میشود با جملهی «مردی تن و گوشتی مانند خدایان دارد» مواجه شویم که معنایی خنثی و بهدور از بافت متن دارد.
باید حواسمان باشد که بدل و معترضه را با بند تحدیدی اشتباه نگیریم و بند تحدیدی را با ویرگول از مابقی جمله جدا نکنیم.
حسین جاوید
@Virastaar
#از_فرانکلین_تا_لاله_زار از کتابهای خوبی بود که نوروز امسال خواندم. کتاب دربارهی زندگی و کار #همایون_صنعتی_زاده (۱۳۰۴ـ۱۳۸۸) است، که بهحق «اعجوبه» خوانده شده است. راهاندازی «چاپخانهی افست» و «کاغذ پارس» و حتی «خزرشهر» و بعدها «گلاب زهرا» ازجمله کارهای بزرگی است که صنعتیزاده انجام داد، اما بیشک ماندگارترین شاهکار او تأسیس #انتشارات_فرانکلین بود. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم باید تاریخ صنعت نشر مدرن ایران را به دو دورهی پیش و پس از تأسیس این انتشارات تقسیم کنیم.
#همایون_صنعتی_زاده از خانوادهای فرهنگی و سرشناس بود؛ پدر بزرگش، حاج علیاکبر، مؤسس #پرورشگاه_صنعتی_کرمان بود و پدرش، #عبدالحسین_صنعتی_زاده، از پیشگامان رماننویسی در ایران. همایون مردی خودساخته بود؛ از صفر شروع کرد و به همهچیز رسید و در هر کاری که سراغش رفت موفق بود.
#سیروس_علی_نژاد، مؤلف کتاب، سالها با صنعتیزاده مصاحبت داشته و خاطرات او را از زندگی خانوادگی و حرفهایاش ثبت و ضبط کرده است. با خواندن این کتاب میتوان به شناخت خوبی از کارنامهی صنعتیزاده و، مهمتر از آن، وضعیت صنعت نشر ایران در دهههای سی و چهل و پنجاه رسید. خیلی از چهرههای شاخص تاریخ نشر و کتاب در ایران کارشان را از فرانکلین شروع کردند یا در فرانکلین بالیدند ــ کسانی چون #نجف_دریابندری و #احمد_سمیعی_گیلانی و #کریم_امامی و #اسماعیل_سعادت و #فتح_الله_مجتبایی و #ابوالحسن_نجفی ــ و کارهای بزرگی نخستین بار در فرانکلین رقم خورد، ازجمله راهاندازی حرفهای بخش ادیتوریال (یا همان ویرایش)، آتلیهی تولید هنری، تدوین دایرةالمعارف و...
چند مصاحبهی خوب هم با #سیروس_پرهام و #منوچهر_انور و #علی_صدر و #مهدخت_صنعتی_زاده (خواهر همایون) در کتاب آمده. در مصاحبه با #منوچهر_انور اطلاعات دستاولی در زمینهی تاریخچهی ویرایش بیان شده و انور مدعی است اولین کتابی که بهطور حرفهای در ایران ویرایش شده جلد دوم #تاریخ_تمدن نوشتهی #ویل_دورانت با ترجمهی #امیرحسین_آریان_پور بوده است.
اگر سراغ #از_فرانکلین_تا_لاله_زار رفتید، پیشنهاد میکنم مستند #بانوی_گل_سرخ (ساختهی #مجتبی_میرطهماسب) را هم ببینید که درواقع روایت زندگی #شهیندخت_صنعتی است اما #همایون #صنعتی_زاده حضور پررنگی در آن دارد.
#از_فرانکلین_تا_لاله_زار را #انتشارات_ققنوس منتشر کرده است.
حسین جاوید
@Virastaar
همهی استادان و ناموران فرهنگ ایرانزمین نور چشماند و تاج سر؛ اما باید در نظر داشت که نوشتن مقالهها و کتابهای آکادمیک ضوابط خاص خود را دارد و یکی از این ضوابط «بیطرفی» است. در پژوهشها نباید از افراد ــ هر چقدر محترم و مهم و نامدار باشند ــ با عناوینی چون «استاد»، «محقق ارجمند»، «دانشمند گرانقدر»، «علامه» و امثالهم یاد کرد. همچنین، نباید از افعال جمع برای آنها بهره برد.
مثلاً، نباید نوشت:
❌ «دکتر فلانی در کتابشان میفرمایند...»
❌ «علامه دهخدا در لغتنامه این معنی را ذیل مدخل فلان آوردهاند.»
❌ «استاد فلانی در این زمینه معتقدند...»
❌ «همچنان که دانشمند بزرگ، دکتر فلانی، اشاره کردهاند...»
بلکه باید نوشت:
✅ «فلانی در کتاب بهمان مینویسد...»
✅ «دهخدا در لغتنامه این معنی را ذیل مدخل فلان آورده است.»
✅ «فلانی در این زمینه معتقد است...»
✅ «همچنان که فلانی اشاره کرده است...»
حسین جاوید
@Virastaar
از سؤالات و مشکلات ویراستارها این است که اعداد را وقتی به حروف مینویسند یک واحد در نظر بگیرند یا چند واحد (هرچند، درواقع به لحاظ معنایی یک واحد است). مثلاً، شک دارند بنویسند «بیستویک» (بدون فاصله بین اجزا) یا بنویسند «بیست و یک» (با یک فاصلهی کامل بین اجزا).
توصیهی من همیشه این بوده که در اینگونه موارد بین اجزا فاصله گذاشته شود. به دو دلیل: اول اینکه در سابقهی خطهای مرتبط با زبان فارسی همواره اجزای اعداد با فاصله نوشته میشده است و طبعاً خوانندگان هم مشکلی با آن نداشتهاند. دودیگر اینکه وقتی عدد بزرگ باشد و از اجزای پرشماری تشکیل شده باشد، خواهناخواه، مجبور خواهیم بود اجزای آن را جدا کنیم، وگرنه در متن چاپی بهشکل عجیبوغریبی درمیآید.
مثال زیر را ــ از کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ــ ببینید و به نحوهی نوشته شدن عدد [۱۱۶۶۸۷۷] دقت کنید:
«خراج بخارا یک میلیون و یکصد و شصت و شش هزار و هشتصد و نود و هفت درم غطریفی است.»
حال اگر همین عدد را یک واحد در نظر بگیریم، مجبوریم آن را چنین بنویسیم:
«خراج بخارا یکمیلیونویکصدوشصتوششهزاروهشتصدونودوهفت درم غطریفی است.»
اگر هم بخواهیم اعداد با اجزای کمتر را شامل قاعدهای جز قاعدهی اعداد با اجزای پرشمار بدانیم، به دام دوگانگی میافتیم که از آفات آموزش خط و زبان و نیز از دردسرهای نوشتن و ویراستن است.
حسین جاوید
@Virastaar
سال نو را خدمت همهی دوستان و همکاران گرامی تبریک عرض میکنم. امیدوارم فرج بعد از شدتی در کار باشد و پس از روزها و ماههای سختی که همگی پشت سر گذاشتهایم بهار طلیعهی روزهای دلپذیر و اتفاقات خوشایند شود. آرزو میکنم اهالی نشر و کتاب در سال جدید و سالهای پیش رو تندرست و دلخوش و فراخدست باشند.
ارادتمند همگی
حسین جاوید
@Virastaar
به کسرهی زیر «ی» در نام کتاب (نقطهی ضعف) دقت بفرمایید؛ این کسره چه کارکردی دارد؟ آیا نبودنش خواندن عنوان را دشوارتر یا بودنش خواندن عنوان را آسانتر میکند؟
به این نوع اعراب میگوییم «اعراب مخل»، زیرا نهتنها یاریرسان نیست، بلکه حافظهی تصویری ما از رسمالخط مألوف کلمات و عبارات را مخدوش میکند و ذهنمان فکر میکند باید کارکردی متفاوت برای آن بیابد.
@Virastaar
#کتاب_سده منتشر کرد
شهرهای گمشده
آیدا مرادی آهنی
چاپ چهارم/ ۱۳۹۹/ ۷۴۰۰۰ تومان
@SadePub
#کتاب_سده منتشر کرد
صورتحساب
یوناس کارلسون
ترجمهی مائده مرتضوی
چاپ دوم (با جلد جدید)/ ۱۳۹۹/ ۳۴۰۰۰ تومان
@SadePub
#کتاب_سده منتشر کرد
تپشهای شیدایی
نامههای عاشقانهی غسان کنفانی به غادة السمان
ترجمهی غسان حمدان
چاپ دوم/ ۱۳۹۹/ ۲۶۰۰۰ تومان
@SadePub
کتاب #عالم_درون از انتشارات #کتاب_سده نامزد نهایی دریافت جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در گروه «تاریخ و کلیات علم» معرفی شده است. این کتاب با اجازهی رسمی پروفسور نیل شوبین و با ترجمهی خانمها شادی حامدی و نیلوفر فشنگساز به فارسی منتشر شده است.
#کتاب_سده از سال ۹۶ چاپ کتاب را آغاز کرده و طی این مدت کوتاه به موفقیتهای زیر دست یافته است:
ــ سه نامزدی نهایی در جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
ــ دریافت جایزهی کتاب سال حبیب غنیپور
ــ یک نامزدی در جایزهی احمد محمود
ــ یک نامزدی در جایزهی مهرگان ادب
از این بابت بسیار خوشحالم و مطمئنم با آثار درجهیکی که در پروسهی آمادهسازی و انتشار داریم این موفقیتها ادامه خواهد یافت.
@Virastaar
از امروز تا ششم بهمن، میتوانید کتابهای #کتاب_سده را از نمایشگاه مجازی کتاب تهران با بیست درصد تخفیف و ارسال رایگان تهیه کنید.
به سایت
Book.icfi.ir
مراجعه کنید و در بخش جستوجوی پیشرفته، در قسمت "نام ناشر"، بنویسید: کتاب سده
@SadePub
واژهی «فرایند» به همین شکل و بدون مد روی الف درست است. بعضی آن را بهشکل «فرآیند» مینویسند، که نادرست است.
واژهی «کارآمد» به همین شکل و با مد روی الف درست است. بعضی آن را بهشکل «کارامد» مینویسند، که نادرست است.
@Virastaar