virastaar | Unsorted

Telegram-канал virastaar - ویراستار

9759

حسین جاوید 🔹مدیر نشر #کتاب_سده مشاوره و همکاری در همه‌ی زمینه‌های تولید کتاب: 📲 ۰۹۱۲۲۴۷۲۸۳۸ ➡️ @hjavid اگر پرسشی دارید یا کمکی از من برمی‌آید، در حد توانم، با افتخار در خدمت هستم. لطفاً صبور باشید تا فرصت کنم پیامتان را ببینم.

Subscribe to a channel

ویراستار

یکی از معانی کلمه‌ی «خوب» که ندیده‌ام در هیچ فرهنگی (حتی فرهنگ‌های مربوط به زبان مخفی) مضبوط باشد «لات» و عمدتاً «کسی است که سابقه‌ی حضور در زندان را دارد». مثلاً، «فلانی، از خوبای بهمان جا».

این معنی جدید «خوب» را می‌توان نوعی «حسن تعبیر» یا «به‌سازی» (euphemism) لحاظ کرد که می‌کوشد ــ عمدتاً با کاربردی از درون جامعه‌ی کاربران ــ جنبه‌ی منفی کلمات مشابه «لات» را از بین ببرد و نوعی احترام برای موصوفان به این صفت ایجاد کند. این برخلاف کاربردهای از بیرون جامعه‌ی کاربران ــ مثلاً، استفاده از «پاکبان» به‌جای «سپور» یا «روشندل» به‌‌جای «کور» است ــ که می‌کوشد عذاب وجدان جمعی را تسکین دهد.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

دارم ترجمه‌ی یکی از مترجم‌های باسابقه را می‌خوانم و، فت‌وفراوان، جملاتی طولانی در کتاب هست که اگر مسیر اولین کلمه تا فعل جمله را اسنپ بگیری، زیر سی، چهل هزار تومان درنمی‌آید!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۶)

استانبول 

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

نشر کوچکی در لندن هست با نام فیتزکارالدو (Fitzcarraldo Editions). حدود ۱۰ سال است راه افتاده و کلاً ۶ تا کارمند تمام‌وقت دارد، اما جالب اینجاست که تا حالا ۳ تا از نویسنده‌هایی که فیتزکارالدو ناشر رسمی آثارشان به زبان انگلیسی بوده برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شده‌اند!

#شم یعنی این!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

«دوباره آوردیم» چه مشکلی دارد که می‌نویسند «شارژ شد»؟

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

بیشتر این کتاب‌هایی که به اسم نشر فلان در نیویورک و نشر بهمان در پاریس و لندن و برلین و... به بازار ایران عرضه می‌‌‌شود با تیراژ خیلی پایین در چاپخانه‌‌های دیجیتال میدان انقلاب به چاپ می‌رسد. فی‌نفسه اشکالی هم ندارد، ولی در مقام نویسنده و خریدار فریب نخوریم و بدانیم ماجرا چیست. اگر این‌ها واقعاً چاپ امریکا یا اروپا بودند، هر کتاب فرضاً صد صفحه‌ای ــ با احتساب هزینه‌های انتشار و ارسال ــ باید دست‌کم یک و نیم تا دو میلیون تومان قیمت می‌خورد، درحالی‌که عمدتاً با قیمت‌هایی مشابه قیمت‌های بازار کتاب ایران عرضه می‌شوند. حکایت همان کتانی‌های نایک و آدیداس و ریباک است که در میدان شوش جفتی دویست هزار تومان می‌فروشند!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#سلطان_محمد_خدابنده، ایلخان مغول، از مادری #مسیحی زاده و به شیوه‌ی مسیحیت غسل تعمید داده شد. در نوجوانی، به پیروی از دین پدری‌اش، #بودایی شد؛ بعد به #اسلام_حنفی ایمان آورد و سپس آن هم دلش را زد و به #اسلام_شیعی گروید!

او را باید «پدر تنوع‌طلبی مذهبی» نامید! :)

حسین جاوید

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

پژوهش و نگارش
راهنمای نوشتن مقاله، رساله و کتاب تحقیقی
علی صلح‌جو
نشر آگاه
چاپ اول/ ۱۳۶۸

علی صلح‌جو (متولد ۱۳۲۳) برای ویراستارها و پژوهندگان عرصه‌‌های ویرایش و ترجمه نام شناخته‌شده‌ای است. او در یکی، دو دهه‌ی اخیر با انتشار کتاب‌هایی مثل گفتمان و ترجمه، از گوشه‌وکنار ترجمه، بیایید ترجمه کنیم و به‌خصوص با کتاب کم‌نظیر نکته‌های ویرایش توانست به چهره‌ای معتبر بدل شود. هرچند، کتاب عجیبی مثل اصول شکسته‌نویسی هم در کارنامه‌اش به چشم می‌خورد که شامل دستورالعمل‌هایی ناکارآمد است. 

نقطه‌ی قوت آثار صلح‌جو در برابر دیگر آثار تئوریک اینجا است که او بر اساس تجربه‌های واقعی‌اش در حوزه‌‌های ترجمه و ویرایش به بررسی و تبیین موضوعات می‌پردازد، نه مثل چهره‌های آکادمیک که عمدتاً به مسائل فقط در چارچوب نظریه‌ها می‌پردازند و درکی از شرایط واقعی ترجمه و ویرایش ندارند و چه‌بسا هرگز تجربه‌ی کار به‌عنوان مترجم یا ویراستار را نداشته‌اند. صلح‌جو گیروگرفت‌های واقعی کار را می‌شناسد و، با مثال‌هایی واقعی از متن‌هایی واقعی، راهکار ارائه می‌دهد.

پژوهش و نگارش اولین کتاب تألیفی صلح‌جو است و ذیل ده بخش تدوین شده است: «دو مرحله‌ی اساسی»، «پیام و مخاطب»، «طرح اجمالی»، «گردآوری اطلاعات»، «دسته‌بندی یادداشت‌ها»، «نگارش»، «زیرنویس، حواشی، کتابنامه»، «بازخوانی»، «نگاهی دیگر» و «عرضه به نقد عام». این از آن دست کتاب‌هایی است که زمانی نوشتنشان رونق گرفته بود و بیشتر هم به‌جای اینکه به کار پژوهشگرها بیاید، به کار دانشجوهایی می‌آمد که باید دروس مربوط به تحقیق را می‌گذراندند. برخلاف نام فرعی اثر («راهنمای نوشتن مقاله، رساله و کتاب تحقیقی»)، هیچ تمایزی بین نگارش گونه‌های مختلف متن گذاشته نشده و دستورالعمل‌ها کلی است.

نویسنده از مرحله‌ی شکوفایی ایده و شیوه‌ی حفظ و پروراندن آن آغاز می‌کند و، گذرا اما پخته و مفید، به روالی می‌پردازد که هر اثر باید تا رسیدن به دست ناشر کتاب بگذراند. از مخاطرات احتمالی پیش روی نویسنده می‌گوید و طی کردن مراحل پیش از نگارش و رسیدن به مرحله‌ی تدوین و تألیف و بازخوانی و ویرایش اثر. 

پژوهش و نگارش این بداقبالی را داشته که در مرز زمانی پژوهش‌های سنتی و پژوهش‌های مدرن متولد شده است و با فراگیری استفاده از کامپیوتر و نیز با ظهور اینترنت خیلی از شیوه‌هایی که در کتاب به آن‌ها اشاره شده دیگر منسوخ شده‌ است. بخش قابل توجهی از این کتاب نه‌چندان حجیم مربوط به شیوه‌های مراجعه به کتابخانه و صحبت با کتابداران و مطلعان برای یافتن منابع و بررسی پیشینه‌ی پژوهش و نیز چگونگی فیش‌برداری برای انجام پژوهش است ــ و می‌دانیم این‌ها با رواج استفاده از کامپیوتر و اینترنت، به لونی دیگر درآمدند و شیوه‌های سنتی منسوخ شدند. شاید به همین دلیل است که پژوهش و نگارش به یک چاپ منحصر مانده و دیگر تجدید چاپ نشده است. بااین‌حال، ارزش این کتاب محفوظ است، زیرا علاوه به مطالب مفیدش، روند بلوغ فکری یکی از بهترین پژوهندگان و آموزگاران حوزه‌های ویرایش و ترجمه را نشان می‌دهد.

#معرفی_کتاب_پنجشنبه‌ (۵)

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

حساب «بی‌سوادی» از «لغزش» جداست. برای نویسنده‌های حرفه‌ای هم پیش می‌آید که املای کلمه‌ای را اشتباه بنویسند یا خطایی از چشمشان پنهان بماند. این را نباید پیراهن عثمان کرد. اما طبیعتاً ماجرای کسی که شلخته‌نویسی رویه‌اش است فرق دارد. خوب نیست در شبکه‌های اجتماعی دنبال «لغزش» دیگران باشیم.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

ملک یک کتاب‌فروشی را در پاساژی گرفته‌اند و به فروشگاه لوازم آرایشی داده‌‌اند. کتاب‌فروش هم در بنر خداحافظی‌اش متلک پرمعنایی انداخته:

«خواستند چهره‌ها زیباتر از ذهن‌ها باشد...»

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

استفاده از «قابل» در برابر پسوند صفت‌ساز «able» و «غیر قابل» در برابر پیشوند منفی‌ساز «un» به اضافه‌ی پسوند صفت‌ساز «able» از رواج‌یافته‌های قرن اخیر است و بسامدی در سابقه‌ی زبان فارسی ندارد. خیلی وقت‌ها می‌شود این «قابل»ها و «غیر قابل»ها را با معادل‌های فارسی‌تر و صفت‌سازهای جاافتاده‌تر جایگزین کرد و به نثر روان‌تر و سلیس‌تری رسید.


❌ قله از پایین روستا قابل مشاهده بود.
✅ می‌شد قله را از پایین روستا دید.

❌ موضوع غیر قابل حل‌ نبود و فقط کمی صبر نیاز داشت.
✅ موضوع حل‌ناشدنی نبود و فقط کمی صبر نیاز داشت.

❌ قابل درک است که دانش‌آموزان در دوران شیوع کرونا ضعف تحصیلی داشته باشند.
✅ درک‌شدنی است که دانش‌آموزان در دوران شیوع کرونا ضعف تحصیلی داشته باشند.

❌ این ادعا غیر قابل پذیرش است.
✅ این ادعا ناپذیرفتنی است.

❌ کاپشنم کهنه بود اما هنوز قابل پوشیدن.
✅ کاپشنم کهنه بود اما هنوز می‌شد آن را پوشید.

❌ آب چشمه تمیز بود و قابل نوشیدن.
✅ آب چشمه تمیز بود و نوشیدنی.

❌ مسیر دشوار بود اما قابل پیمودن.
✅ مسیر دشوار بود اما پیمودنی.

❌ پیشرفت اقتصادی قابل دست یافتن است اما با پیشرفت دموکراسی گره ‌‌خورده است.
✅ پیشرفت اقتصادی دست‌یافتنی است اما با پیشرفت دموکراسی گره خورده است.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

برای کسانی که آشنایی کمتری دارند می‌گویم: در کل چهارده‌ قله‌ی بالای هشت هزار متر در دنیا وجود دارد که همه‌شان در هیمالیا و قراقروم هستند. این قله‌ها مسیرهای شناخته‌شده‌ای دارند که شرپاها و گروه‌های بین‌المللی از آن‌ها عبور می‌کنند. باز کردن مسیر جدید روی این غول‌های زیبا اما بی‌رحم کاری است بس خطرناک و دشوار، و چه سرهایی که افسون این سودا نشده‌اند.

در تاریخ کوه‌نوردی ایران اولین و آخرین باری که ایرانی‌ها از مسیری نو به یک هشت هزار متری صعود کرده‌اند صعود به قله‌ی برودپیک در پاکستان است. برای این صعود سه تلاش در سال‌های ۸۸ و ۹۰ و ۹۲ انجام شد که آخرین آن‌ها موفق بود اما فرجامی تراژیک داشت: آیدین بزرگی، مجتبی جراهی و پویا کیوان موفق شدند از مسیری جدید (مسیر ایران) به قله برسند، اما در بازگشت راهشان را گم کردند؛ آن‌ها، احتمالاً، به تیغه‌ای عبورناکردنی رسیدند و گیر افتادند. تلاش‌ها برای یافتن و نجاتشان بی‌ثمر بود و هر سه برای همیشه به کوهستان برودپیک پیوستند.

#مسیر_ایران_بر_فراز_برودپیک کتابی است درباره‌ی این صعود و به یادبود صعودکنندگان. این کتاب را آزاد بهادری (از دوستان و هم‌نوردان آیدین) و مجید بزرگی (پدر آیدین) گرد آورده‌اند و بخش عمده‌ی آن، و البته بهترین بخش آن، شامل یادداشت‌های آیدین بزرگی است: نوشته‌هایی از روند شکل‌گیری گروه، اعزام‌ها، امیدها و ناامیدی‌ها، و تلاش‌ها برای صعود.

یادداشت‌های مفصل آیدین اصلاً به نوشته‌های یک جوان حدوداً بیست ساله نمی‌خورد؛ پخته و هوشمندانه و منصفانه است و نشان می‌دهد چه ذهن تیزبینی فرمانده جسم قوی آیدین بوده است.

برخی جاهای کتاب بسیار دردناک است، روایت اینکه آیدین و هم‌نوردانش با چه مشقتی هزینه و ملزومات سفرها را فراهم می‌کرده‌اند و اغلب نگران از دست دادن مشاغلشان بوده‌اند. مجتبی جراهی (که آتش‌نشان بوده)، حتی طی گشایش مسیر، مدام نگران بدهی دو میلیون تومانی‌اش بوده، که در همان سال‌ها (اوایل دهه‌ی نود) هم نباید برای چنین قهرمانی مبلغ زیادی می‌بوده.

البته که خرده‌گیری آسان است و تلاش برای تحقق آرزوها دشوار، اما وقتی کتاب را می‌خوانیم مدام این نکته در ذهنمان می‌چرخد که کاش این کوه‌نوردها که هیچ تجربه‌ای در هشت‌ هزار متری‌ها و مسیرهای عادی و تجاری نداشتند این‌طور برای گشودن مسیر جدید خطر نمی‌کردند، آن هم بدون شرپا و اکسیژن مصنوعی و امکانات امدادی متناسب. خود آیدین هم اشاره‌ی کوچکی به این موضوع داشته است. اما به‌هر‌حال گشودن مسیر ایران رؤیایی بوده که با تلاش این سه نفر و دیگر اعضای گروه (کسانی چون افشین سعدی، رامین شجاعی و...) به ثمر نشسته است و جزئیات آن را می‌توان در این کتاب خواند.

#مسیر_ایران_بر_فراز_برودپیک برای علاقه‌مندان کوه‌نوردی کتابی آموزنده است و برای عموم خوانندگان هم اثری است جذاب که نشان می‌دهد، چنان‌که خود آیدین اشاره کرده، قدرت اراده از قدرت جسم بالاتر است.


حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

تعارف و احترام بخشی از فرهنگ ماست و در جای خود پذیرفتنی، اما باید در نظر داشت که متن‌های آکادمیک و علمی جای تکه‌پاره‌ کردن تعارف و کاربرد ادبیات چاکرمنشانه نیست. نثر و زبان در چنین متن‌هایی باید خنثی و صرفاً پیام‌رسان باشد، نه عاطفه‌برانگیز و همدلانه.

جملات زیر را ببینید:

ــ بحث مربوط به این موضوع در صفحات آتی به حضور محترمتان تقدیم می‌گردد.
ــ برای مطالعه‌ی بیشتر در این زمینه لطفاً به کتاب فلان مراجعه بفرمایید.
ــ به محضر خوانندگان گرامی عرض می‌شود که بنده پیش‌تر نیز به این موضوع پرداخته‌ام.
ــ جهت جلوگیری از تصدیع اوقات شریف خوانندگان، از نقل مجدد مطالب خودداری می‌کنم.

آن‌ها را مقایسه کنید با:

ــ در صفحات آتی به این موضوع پرداخته شده است.
ــ برای مطالعه‌ی بیشتر در این زمینه نگاه کنید به: ...
ــ نگارنده پیش‌تر نیز به این موضوع پرداخته است.
ــ جهت جلوگیری از اطناب، از نقل مجدد مطالب خودداری می‌شود.

جای کدام‌یک در متون علمی و آکادمیک است؟

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

این دو تصویر را ببینید؛ پشت دو جعبه‌ی دستمال‌کاغذی برند #چشمک هستند که با شعار پرطمطراق «زبان فارسی را پاس بداریم» تولید می‌شوند، اما حتی نام آن‌ها «فارسی» نیست: این دو #رویال و #سیلور هستند و طرح‌های دیگری با نام‌های غیرفارسی مثل #گولد، #کلکسیون، #ارگانزا و...!

این‌طوری می‌خواهند زبان فارسی را پاس بدارند؟

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#در_جست‌وجوی_آن با رسیدن نویسنده ـ کوه‌نورد به #نپال آغاز می‌شود، کشور چکادهای سربه‌فلک‌کشیده و چهره‌های درهم‌فشرده از سرسختی طبیعت و تنگی معاش. او قصد صعود به قله‌ی ۸۸۴۸ متری #اورست را دارد، بلندترین نقطه‌ی کره‌ی زمین.

نویسنده ـ کوه‌نورد روز‌به‌روز وقایع صعودش را نوشته و آنچه را دیده و تجربه و تفکر کرده روی کاغذ آورده است. فصل‌بندی کتاب هم بر اساس روزها (حدود ۵۰ روز) و وقایع سفر است: اقامت در هتل‌های شهری، شب‌مانی در متل‌های روستایی بین راه، استقرار در کمپ‌ها، زندگی در ارتفاع بالا، هم‌هوایی و گذراندن روزهای طولانی انتظار برای پنجره‌های آب‌وهوایی، و نهایتاً صعود به قله.

#ایمان_آذیش ما را در مسیر رسیدن به افتخاری شریک می‌کند که تا کنون کمتر از ۳۰ ایرانی به آن دست یافته‌اند. برای کسانی که با کوه آشنا نیستند، شاید بزرگی این صعود مشخص نباشد. بد نیست بدانید فقط در بیست سال اخیر حدود ۳۰۰ نفر در #اورست جان باخته‌اند، نه مردمی با توان عادی، بل کسانی که اغلب نخبه‌ترین و قوی‌ترین کوه‌نوردهای کشورشان بوده‌اند. فتح #اورست برای #ایمان_آذیش به قیمت سرمازدگی و از دست دادن چهار انگشت تمام شده است.

فراموش نکنید که ما ایرانی‌ها با همه‌چیز باید دو بار بجنگیم! یک بار با خودش و یک بار با هزینه‌هایش! دردناک است وقتی می‌‌بینیم کوه‌نوردهای کشورهای دیگر ده‌ها تجربه در کوهستان‌های ساده‌تر کسب می‌کنند، با شرکت‌های معتبرتر قرارداد می‌بندند و خدمات بهتر (تجهیزات مدرن، اطلاعات پیشرفته و اختصاصی هواشناختی، غذا و اکسیژن بیشتر، شرپای شخصی، هلیکوپتر در شرایط اضطراری و...) دریافت می‌کنند و کوه‌نوردهای ما عمدتاً با تکیه بر توان و اراده‌ی شخصی صعود می‌کنند. اینجا عظمت کار هیمالیانوردهای ایرانی بیشتر روشن می‌شود.

آنجا که کتاب روایت‌گر دیده‌ها و اتفاقات است بسیار جذاب است ولی آنجا که به دام اظهارنظرهای فلسفی و شخصی می‌افتد افت می‌کند و سطحی می‌شود. بااین‌حال، به‌خصوص برای کم‌تجربه‌ترهایی که سودای صعود به قله‌های مرتفع را در سر دارند، می‌تواند یک کلاس درس باشد. البته، بسیاری از یادداشت‌های اولیه در کوه و در شرایط کمبود اکسیژن و سرمای شدید نوشته شده و بر نویسنده حرجی نیست.

نویسنده ـ کوهنورد از بیان خیلی از جزئیات صرف‌نظر کرده که شاید می‌توانست برای علاقه‌مندان کوه‌نوردی و حتی عموم خواننده‌ها جذاب باشد. بخش‌هایی که معابد بودایی‌ها و نمادهای آن‌ها و زندگی جوامع محلی را توصیف می‌کند از درخشان‌ترین بخش‌های کتاب است.

ویرایش کتاب ضعیف بوده و کتاب پر است از غلط‌های ویرایشی و نگارشی، اما چون در چنین آثاری اهمیت موضوع بیش از اهمیت نثر و زبان است، شاید این نقص زیاد به چشم خواننده‌ی عادی نیاید. در عوض، چاپ کتاب بسیار خوب و چشم‌نواز است و ناشر کم نگذاشته. نشر #دانیار تازه کارش را آغاز کرده و قطعاً در آینده‌ی نه‌چندان دور ایرادهای کتاب‌هایش کمتر و نقاط قوتشان بیشتر خواهد شد.

چه اهل کوهستان هستید و چه نه، توصیه می‌کنم #در_جست‌وجوی_آن را بخوانید تا ببینید با قدرت اراده چه‌ها نمی‌شود کرد و رسیدن به موفقیت‌ها چه بهای گزافی دارد.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#سغدیان مردمانی بازرگان بودند و مدام در سفر. نامه‌ای به زبان #سغدی در دیوار قدیمی چین پیدا شده که دست‌کم هزار سال قدمت دارد و در آن زنی از شوهر تاجرش که در سفر چین بوده گلایه کرده و نوشته: «ترجیح می‌دادم زن یک سگ یا خوک بودم!»

متأسفانه یا خوشبختانه، این نامه با مرگ پستچی‌اش هرگز به مقصد نرسیده!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

استانبول
(خاطرات و شهر)
اورهان پاموک
ترجمه‌ی شهلا طهماسبی
انتشارات نیلوفر
چاپ اول/ ۱۳۹۱

«من هنگام توصیف خود استانبول را توصیف کرده‌ام و هنگام توصیف استانبول خود را توصیف کرده‌ام.» (ص ۳۸۲)

این جمله‌ی پاموک را شاید بتوان خلاصه‌ی این کتاب مستطاب دانست، کتابی درباره‌ی شهر، تاریخ و انسان ــ از کارهای برجسته‌ی ادبیات ترکیه و از بهترین «ناداستان»هایی که تا کنون نوشته شده است.

استانبول نیروی محرکه‌اش را از صراحت می‌گیرد، از واقع‌بینی پاموک درباره‌ی مردمی که طعم تلخ شکست را چشیده‌اند و درباره‌ی خود ــ نویسنده‌ای که بی‌پروا از تاریخ رسمی امپراتوری و جمهوری عبور می‌کند و بی‌پرده از زندگی شخصی خود و خانواده‌اش می‌نویسد.

پاموک سی سال پس از سقوط امپراتوری عثمانی به دنیا آمده است ــ در سال‌هایی که هنوز غبار فروپاشی به زمین ننشسته و فلاکت و تحقیر با یالی‌های سوخته‌ی پاشاها در کناره‌های بسفر و دیوارهای فروریخته‌ی بناها و قصرها و بارهای سنگین روی دوش باربرها و مردمان آشفته‌ی سرگردان در پس‌کوچه‌ها تجسم می‌یابد. نسلی که شکوه شهر را دیده هنوز نفس می‌کشد و میان سنت‌های چندصدساله و جمهوری نوپایی که می‌کوشد غربی شود سرگردان است. استانبول هیمنه‌اش را باخته و شهری است تک‌افتاده و گرفتار سرنوشت خود ــ انگار ستاره‌ای فراموش‌شده از سینمای صامت که دنیای پرهیاهو او را پشت سر گذاشته است.

در این سال‌ها آنچه چون چادری بر شهر کشیده شده، به تعبیر پاموک، حزن است، حزنی که شهر را با خود و با اهالی آن پیوند می‌دهد و به تقدیر دائمی آن بدل شده است. استانبول روایت همین حزن است؛ از زبان نویسنده‌ای که عاشق شهرش است و سرنوشتش با سرنوشت آن گره خورده. این است که استانبول هم تاریخ شهر است و هم زندگی‌نامه‌ی نویسنده. به بیان خود او، «هر چیزی که در مورد جوهر شهر بگوییم بیشتر گویای زندگی ما و طرز فکرمان است. شهر مرکزی جز ما ندارد» (ص ۴۵۲).

پاموک آنچه را غربی‌ها و استانبولی‌ها از شهر دیده‌اند و نوشته‌اند و کشیده‌اند کاویده و رد این حزن را یافته است، حزنی که انگار همیشه بوده و پس رانده شده بوده اما با افول عثمانی‌ها مجال عرض اندام یافته و دیگر نه خرابه‌های شهر و فقرا، بلکه زیباترین مناظر شهر و اغنیا را هم در خود فرو کشیده است. شهر همچون خانواده‌ی خوشبختی است که با لبخند از مهمانانش پذیرایی می‌کند و غبطه برمی‌انگیزد اما زیر پوست آن نزاعی است که فقط خود اعضای خانواده از آن خبر دارند. این حزن از میان تاریخ می‌گذرد و چون نخی اجزای آن را به هم می‌پیوندد. از این جنبه، شاید بتوان روایت این حزن را روایت تاریخ ترکیه هم دانست.

استانبول را شاید ما ایرانی‌ها بهتر از مردمان هر شهر و کشوری درک کنیم. ما هم میراث‌داران امپراتوری باشکوهی بوده‌ایم و ما هم سقوط و ظهور سلسله‌ها و حکومت‌ها را درک کرده‌ایم و ما هم کمابیش میان سنت و مدرنیسم تاب می‌خوریم. 

من استانبول را در فاصله‌های زمانی مختلف دیده‌ام (از روزهای نزدیک به نوشته شدن کتاب استانبول تا همین روزها) و، اینجا در مقام یکی از ناظران خارجی که پاموک بسیار علاقه دارد شهر را از چشم‌ آن‌ها ببیند، حس می‌کنم آن حزن که پاموک ازش سخن می‌گوید خود نیز ــ همچون شکوهی که روزی از دست رفتنش پدیدآورنده‌ی آن بود ــ رفته‌رفته رنگ می‌بازد و استانبول گویی دوباره متولد می‌شود. بااین‌حال، استانبول پاموک روایتی ناب از سال‌های فراموش‌ناشدنی و پرتب‌وتاب باقی خواهد ماند...

نکته‌ای را هم می‌خواهم صراحتاً بگویم که چیزی از احترامم نسبت به نشر نیلوفر کم نمی‌کند و آن را به کتاب‌های دیگر این نشر تعمیم نمی‌دهم (خودم در مطبوعات ده‌ها نقد مثبت درباره‌ی کتاب‌های نیلوفر نوشته‌ام): نسخه‌ی فارسی استانبول آن‌قدر از نظر ویرایش و ترجمه و چاپ بد است که من می‌توانم بر اساس آن یک دوره‌ی کامل آماده‌سازی و ویرایش کتاب برگزار کنم! تصاویر بی‌کیفیت با جانمایی نامناسب، جمله‌های ترجمه‌نشده و ترجمه‌های اشتباه، غلط‌های متعدد زبانی و مربوط به رسم‌الخط، نشانه‌گذاری و نمایه و پانویس، و... این کتاب را به «موزه‌ی اشتباهات ویرایشی» بدل کرده است. من خیلی وقت‌ها موقع خواندن آن مجبور می‌شدم به نسخه‌ی اصلی مراجعه کنم تا ببینم چی به چی است. حیف است نشری با این سابقه و با این‌همه کتاب خوب و خواندنی چنین کتابی دست مخاطب بدهد فقط برای اینکه احیاناً دستمزدی به یک ویراستار کاربلد نپردازد. 

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۶)

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

کاش می‌شد در مرحله‌ی اول و بی دخالت نهادهای دولتی، فرضاً، مدیران ده مؤسسه‌ی انتشاراتی بزرگ ایران گرد می‌آمدند و سرویراستارهایشان را مأمور تدوین #شیوه‌‌نامه‌ای مشترک می‌کردند و به این تشتت پایان می‌دادند. این می‌توانست آغاز روند پیوستن ناشران دیگر و توافق بر سر شیوه‌نامه‌ای همگانی باشد. هر کتابی را که باز می‌کنی یک رسم‌الخط و کتاب‌پردازی خاص دارد و بلبشویی در بازار نشر حاکم شده که هیچ‌وقت سابقه نداشته است. خوانندگان کتاب چه گناهی کرده‌اند که باید تاوان کم‌تجربگی‌ها، سلایق و باورهای خاص و سعی و خطاهای برخی ناشرها و سرویراستارها را بدهند؟

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

قدر این #ورد (word) شبه‌رایگان را باید دانست. در روزهایی که با یک میلیون تومان می‌شد خانه خرید، قیمت نرم‌افزار #زرنگار یکصد و بیست هزار تومان بود!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

در کتابی رسیدم به این جمله که «عمرش را صرف کار در [حراجی] سوثبای کرد».

من البته بلافاصله متوجه اشتباه مترجم شدم، اما واقعاً مگر می‌شود نه مترجم و نه ویراستار و نه دیگر عوامل نشر ــ که انتظار می‌رود دست‌‌کم یک بار کتاب را خوانده باشند ــ متوجه نشوند «ساتبی» یا «ساتبیز» (Sotheby's) را «سوثبای» نمی‌خوانند؟! یعنی اصلاً در عمرشان اسم این حراجی معروف به گوششان نخورده؟!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

با یک تحلیل ساده از پرفروش‌های بازار کتاب در ده سال اخیر می‌توان به وضعیت عمومی جامعه پی برد:

بخش اول دهه: رمان‌ها (نماد وجود #فراغت نسبی)

بخش دوم دهه: کتاب‌های خودیاری (نماد بروز #اضطراب و وضع بد اقتصادی)

بخش پایانی دهه: آثار سیاسی و اجتماعی (نماد نیاز جامعه به #تفکر و #تغییر)

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

این اعلان در «اسپندماه ۱۳۱۰ شمسی» ــ ۹۲ سال پیش ــ در بختیارنامه، ضمیمه‌ی سال دوازدهم مجله‌ی ارمغان، منتشر شده است و جالب اینکه آن دوره هم دوره‌ی «سختی و گرانی کاغذ» بوده! صنعت نشر ما از همان ابتدا تا امروز با این مشکل دست‌وپنجه نرم کرده است.

حسین جاوید

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#معرفی_کتاب_پنجشنبه‌ (۵)

پژوهش و نگارش

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

در ایران یک سری «ناشر» رسمی داریم که کار اصلی‌شان این است: کتاب‌های ناشران خارجی را در داخل ایران با شابک و فیپا و مجوز و به زبان اصلی منتشر و عرضه‌ می‌کنند.

در غرب به چنین پدیده‌ای «دستگاه فتوکپی» گفته می‌شود.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

یک فرد آمریکایی به نام کاپلی آموری در دوره‌ی قاجار به ایران سفر کرده و کتابی نوشته است با نام روزهای ایرانی. آموری در این کتاب با تعجب بسیار از قاطرچی مفلسی یاد می‌کند که از چوب درخت بادام برای برافروختن آتش و درست کردن چای استفاده می‌کند، چوبی که ارزش آن از درآمد سالانه‌ی قاطرچی بیشتر است! یا از کشاورزانی یاد می‌کند که درختان شمشاد کمیاب و ارزشمند را قطع می‌کنند تا از آن‌ها پرچین بسازند!

داشتم فکر می‌کردم انگار در کشور ما هنوز هم در بر همان پاشنه می‌چرخد: سوزاندن سرمایه‌های پایدار برای گذران امور روزمره.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

مصاحبه‌ام با خبرگزاری ایسنا درباره‌ی شرایط برگزاری نمایشگاه کتاب امسال:
https://b2n.ir/m90296

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#مسیر_ایران_بر_فراز_برودپیک
(داستان برودپیک و یادداشت‌های آیدین بزرگی)
گردآوری: #مجید_بزرگی #آزاد_بهادری
نشر #چشمه

#معرفی_کتاب
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

گاهی در کتابی از کتاب دیگری نام برده می‌شود یا در متن یا کتاب‌نامه به آن ارجاع داده می‌شود. اگر رسم‌الخط دو ناشر با یکدیگر تفاوت داشته باشد، تکلیف چیست؟ فرض کنید ناشر اصلی نام کتاب را روی جلد آن، و طبعاً در شناسنامه و...، غروب بتها ضبط کرده یا تاریخچهٔ روانشناسی؛ اگر ناشر دوم در رسم‌الخطش نشانه‌ی جمع «ها» جدا باشد، به‌جای «سریا» (ء) از «یا» (ی) استفاده کند و «روان‌شناسی» را جدا بنویسد، کدام ضبط ارجح خواهد بود، ضبط ناشر اصلی یا ضبط ناشر دوم که از ارجاع بهره می‌برد؟ به زبان ساده، آیا مجاز خواهیم بود، فرضاً، نام آن دو کتاب را به‌شکل غروب بت‌ها و تاریخچه‌ی روان‌شناسی بیاوریم؟

پاسخ مثبت است. در موارد این‌چنینی، و حتی در نقل قول مستقیم از کتاب‌ها، چنانچه موضوع رسم‌الخط نشانگر هویت یا تمایز نباشد، باید از شیوه‌نامه‌ی خود بهره برد.

دقت بفرمایید که اینجا بحث فقط درباره‌ی رسم‌الخط است، نه مواردی چون تغییر در ضبط نام‌ها، کم و زیاد کردن و اصلاح نقل قول و ...

حسین جاوید

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

این عکس‌ را نگاه کنید؛ آن‌ را از کتابی برداشته‌ام که نشر معتبری چاپش کرده. از چهره‌ها چه می‌بینید؟
درست است؛ تقریباً هیچی!

اما چرا؟
در فایل نهایی کتاب قطعاً تصاویر بررسی شده‌اند و مشکل خاصی نداشته‌اند. این ایراد در مرحله‌ی چاپ پیش آمده است.

به‌خصوص در چاپ افست، که بعد از گرفتن زینک‌ها اصلاح خطاها دشوار و هزینه‌بر است، و به‌ویژه وقتی تصاویر سیاه‌وسفید داریم، عکس‌ها باید مقداری روشن‌تر از حد معمول باشند و ضمناً ناظر فنی چاپ هم باید باتجربه و سخت‌گیر باشد. در غیر این صورت، پیش آمدن چنین خطاهایی، که لابد نظیرشان را در کتاب‌های دیگر هم دیده‌اید، دور از انتظار نیست.

راستی، این را بگویم که خود من هم از این اشتباهات برایم پیش آمده و یکی، دو بار مجبور شده‌‌ام کل تیراژ یک کتاب را باطل کنم و کتاب را از نو چاپ کنم. این را نوشتم که گمان نکنید فقط از کار دیگران ایراد می‌گیرم! :) هدف یادداشت‌های کانال ویراستار فقط آموزش است، نه خرده‌گیری.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#در_جست‌وجوی_آن
(روزنوشت‌های صعود به قله‌ی #اورست)
#ایمان_آذیش
نشر #دانیار

#معرفی_کتاب
@Virastaar

Читать полностью…
Subscribe to a channel