پربسامدترین نامهای خانوادگی در آسیا
«محمدی» در ایران و افغانستان، «وانگ» در چین، «ایوانوا» در روسیه و…
حسین جاوید
👉 @Virastaar
نکسوس، کتاب جدید یووال نوح هراری، ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۴ (یکسوم پایانی شهریورماه) به بازار میآید و پیشفروش آن در سایتهای معتبر، مثل آمازون، آغاز شده است. این نویسنده با آثاری همچون انسان خردمند و انسان خداگونه در سراسر دنیا، و در ایران، به شهرت و اعتبار رسیده است.
«نکسوس» واژهای لاتین به معنی «ارتباط» است. هراری در اثر جدیدش به شبکههای ارتباطی و اطلاعاتی از عصر حجر تا دوران اینترنت و هوش مصنوعی میپردازد و، همچون همیشه، تاریخ و اسطوره و فلسفه و علم را پیوند میزند تا گذشته را بکاود و آینده را پیش رو قرار دهد.
سالهاست چاپ و تجدید چاپ آثار یووال نوح هراری در ایران ممنوع است و سود فروش آنها به دستفروشها میرسد، نه ناشرها. قطعاً ناشران ایرانی اگر نتوانند این کتاب را هم چاپ کنند، حسرت خواهند خورد. شاید برآمدن دولت جدید روزنهی امیدی برای آسانگیری و رفع محدودیتهای اینچنینی باشد...
حسین جاوید
@Virastaar
«جورد» و «مارکی» را میشناسید؟!
«از جور دو مار کی زیان یافت.»
(تصویر را از توییتر برداشتهام.)
#فاصله_گذاری
حسین جاوید
@Virastaar
امروز روز ملی #دماوند است، نماد اسطورهای استواری و سربلندی. امید که شکوهش پابرجا باشد و ایران در سایهاش سرفراز.
اینجا بالاترین نقطهی نجد ایران است، قلهی دماوند. فیلم را در صعود دو سال پیشم گرفتهام.
حسین جاوید
@Virastaar
قدیمها گندهلاتها نوچه داشتند و این نوچهها هرازگاهی که میخواستند یوغ نوچگی را درآورند و خودشان دمودستگاه راه بیندازند و نوچهپروری کنند یکی، دو تا دعوای اساسی راه میانداختند و زهر چشم میگرفتند و نطق میکشیدند! این دعواها مسیر رسمی ابراز وجود بود.
در مثل مناقشه نیست، اما آن دعوای عرض اندام در حوزهی ویرایش و نشر تبدیل شده به اظهارنظر در حوزهی رسمالخط! هر کس که سه، چهار تا کتاب مربوط به خط و زبان را ورق زده، یا در نشری، نشریهای مسئولیتی گرفته، یا صفحهای راه انداخته، و میخواهد اعلام کند «من هم هستم»، اولین چیزی که به ذهنش میرسد این است که «مثلاً» را «مثلن» بنویسد و «زندگی» را «زندهگی» و هر جا کلمهی مرکبی دید که اجزایش را میشناخت آنها را با نیمفاصله از هم جدا کند!
غالب این عزیزان حتی فرق «خط» و «زبان» و «خط» و «رسمالخط» را بهروشنی نمیدانند و نه تاریخچهی زبانها و خطهای ایرانی را بررسیدهاند، نه چیزی دربارهی «املای تاریخی» به گوششان خورده، نه سیر تطور خط فارسی را میشناسند. البته، خیلی هم لازم نیست خودشان را اذیت کنند! «امروز» را «امروز»، «پیشنهاد» را «پیشنهاد» و «دشوار» را «دشوار» مینویسند و اجزای فعلها را به هم نزدیک و اجزای قیدها را از هم دور میکنند؛ بله، رسمالخط جدید و «چشمکورکن»، مطابق با آخرین دستاوردهای علم زبانشناسی، آمادهی عرضه به مخاطب است!
شده یکی از اینها بگوید من شیوهنامهی جدیدی با تمرکز بر مسائل «نشانهگذاری» در زبان فارسی ارائه میدهم؟ یا جزوهای راجع به «گفتارینویسی» بر اساس نظریههای خودم تدوین کردهام؟ یا نگاهی بدیع به «نحو» و «ویرایش زبانی» دارم؟ یا به «آواشناسی» زبان فارسی از دریچهای نو نگریستهام؟ یا شیوهنامهی «ویرایش محتوایی» جدیدی را آماده کردهام؟ نه! چرا؟ چون این کارها «سواد» و «تجربه» میخواهند و صرف زمان!
حسین جاوید
@Virastaar
در مقالات #میرزا_فتحعلی_آخوندزاده (درگذشته به سال ۱۲۵۶ خورشیدی) نام کریستف کلمب اینطور ضبط شده است: «خریستوفور قولومب.»
حسین جاوید
@Virastaar
بهتازگی نسخهای از کتاب مبانی نشر کتاب خریدهام که چاپ سال ۱۳۸۱ است و استاد #عبدالحسین_آذرنگ (نویسنده) آن را به استاد #احمد_سمیعی تقدیم کرده است.
نمیدانم چه مسیری را پیموده تا به کتابخانهی من رسیده است، اما عزیز میدارمش.
حسین جاوید
@Virastaar
در جایی از تاریخ ایستادهایم که اگر همین امروز تولید آثار فرهنگی متوقف شود و ما تا آخر عمرمان فقط شاهکار بخوانیم و ببینیم، باز هم کتاب و فیلم و سریال کم نمیآوریم.
حسین جاوید
@Virastaar
دانش ما دربارهی #تاریخ_بشر و، به تبعِ آن، #تاریخ_زبان هنوز بسیار محدود است، اما نشانههایی وجود دارند که میتوانند ما را به دورهی تقریبی شکلگیری #زبان در معنایی شبیه به آنچه امروز از آن میشناسیم راهبر شوند.
نسبتاً با اطمینان، میتوانیم ادعا کنیم هیچیک از اجزای دستگاه گفتار انسان صرفاً با هدف استفاده در سخن گفتن #تکامل نیافته است و دستگاه زبان درواقع کارکردی ثانویه به اعضایی که اهداف پایهای دیگری داشتهاند افزوده است.
❇️ اولین جزء زبان آواها و اصوات هستند و ما آنها را در مرحلهی اول به کمک جریان هوا و #ریه ایجاد میکنیم. ریهها در اصل برای نفس کشیدن و زنده ماندن شکل گرفتهاند.
❇️ ما سپس به کمک #تارآواها جریان هوا را به سمت اجزای دیگر دستگاه گفتار هدایت میکنیم. نقش تکاملی تارآواها کمک به تقویت عضلات قفسهی سینه و حبس کردن نفس هنگام انجام کارهای سخت است. اجداد ما نیاز داشتند برای بعضی کارهای حیاتی (نظیر شکار یا اینسو و آنسو شدن بین شاخههای درختان) تمام انرژی خود را یکجا به کار بگیرند و این را، ازجمله، با بستن تارآواها به دست میآوردند. هنوز هم وقتی جسم سنگینی را از زمین بلند میکنیم، وقتی میخواهیم گلولهای را به هدف بزنیم، یا در فرایندهای طبیعی بسیار مهم، نظیر دفع و زایمان، از انقباض تارآواها سود میبریم.
❇️ در مسیر خروج آواها و اصوات #زبان_کوچک هم وجود دارد که باید جزئی از دستگاه گفتاری انسان در نظر گرفته شود. میدانیم کارکرد اصلی زبان کوچک جلوگیری از ورود آب و غذا به بینی است.
❇️ دیگر اجزای #دهان ما ــ کام و زبان و دندانها و لبها ــ با هدف ایجاد امکان جویدن و بلع غذا و آب تکامل یافتهاند.
❇️ #بینی که بیتردید باید جزئی از دستگاه گفتار در نظر گرفته شود و در تولید بعضی #واکههای_خیشومی در زبانهای گوناگون نقش دارد در اصل ابزاری کمکتنفسی و نیز مربوط به بویایی است.
چنانکه منطقاً از دادههای بالا برمیآید، انسان در دورههای متأخری از تکاملش به توانایی سخن گفتن و استفاده از زبان دست یافته است. از آنجا که زبان انسان ــ برخلاف زبان حیوانات (اگر بشود اسمش را زبان گذاشت) ــ از ویژگیهایی مثل دوگانگی و خلاقیت سود میبرد و جنبههای انتزاعی و زمانی گوناگون دارد، میتوان حدس زد که در دل جامعهای نسبتاً هوشمندتر و وابستهتر به ارتباطات و تعاملات به تکامل رسیده است و شکل دادن به چنین جامعهای قاعدتاً از عهدهی #انسان_خردمند (#هوموساپینس) برمیآمده است.
نوزاد انسان، برخلاف نوزاد حیوانات، آواها و اصوات پیامرسان را عمدتاً نه غریزی بلکه اکتسابی به کار میگیرد و انتقال این مهارت از نسلی به نسل دیگر با دشواری فراوان و صرف چند سال زمان شدنی است. قطعاً، چنانکه #چامسکی تأکید میکند، کودک با توانایی خاصی در درک الگوهای دستوری زبانها پا به دنیا میگذارد، اما هنوز آنقدر نگذشته که طبیعت و تکامل فرصت کنند جزئیات زبانها را هم بهشکل کدهای ژنتیکی در دی. ان. ای ما جای دهند. شاید، اگر از دست بمبهای خودمان جان سالم به در بردیم، انسانها چند صد هزار سال دیگر با توانایی بلافصل و بدیهیِ سخن گفتن به دنیا بیایند!
حسین جاوید
@Virastaar
#اداره_کل_نگارش اینطوری سانسور میکرده!
#سفر_مصر
#رضا_براهنی
حسین جاوید
@Virastaar
پدرم
اورهان پاموک
ترجمهی بهاره فریسآبادی
انتشارات ققنوس
چاپ اول/ ۱۳۹۷
وقتی #اورهان_پاموک، در بیست و چند سالگی، اولین رمانش را مینویسد و به پدرش میدهد، با شوروشوق و تمجید فراوان او مواجه میشود و نیز با این پیشبینی که او روزگاری جایزهی نوبل ادبیات را خواهد برد! شاید همین رفتار است که جملهی پایانی خطابهی پاموک هنگام دریافت جایزهی نوبل ادبیات را عمق میبخشد: «بسیار دلم میخواست که امروز پدرم هم در میان ما بود.»
پدرم اولین کتاب از سری پانورامای انتشارات ققنوس است، مجموعهای که میکوشد با متنهای کوتاه از نویسندگان برجسته ــ خواه پارهای از آثار آنها و خواه گزیدهای یا داستان کوتاهی ــ خوانندگان را با جهان آثار بزرگ ادبی آشنا کند.
کتاب شامل سه متن است: روایتی از مرگ پدر پاموک و مواجههی نویسنده با این اتفاق، داستان کوتاه خودزندگینامهواری با نام «از پشت پنجره»، و متنی با نام «چمدان پدرم» که درواقع سخنرانی پاموک در مراسم دریافت جایزهی نوبل است. در هر سه متن عنصر اصلیِ حاضر و غایب «پدر» است، همان پدر ثروتمند، جذاب و زیبایی که «نوعی خوشبینی همیشگی، اعتمادبهنفسی بینظیر و سادگی برآمده از خوبی» او را از بقیهی پدرها متمایز میکند و غیبتهای مداومش هم خدشهای به شخصیتش وارد نمیسازد.
پاموک جز بهنیکی از پدرش سخن نمیراند و آنچه از زندگی خانوادگیشان بازمینماید صادقانه و بدون سوگیری است: آقای گوندوز پاموک شاید همسر ایدئالی نباشد (این را میتوان از آنچه در «از پشت پنجره» از احساسات مادر خانواده روایت میشود دریافت)، اما قطعاً پدر بینظیری است که جز با محبت و همدلی با فرزندانش تا نکرده، و همین رویکرد است که راه پیشرفت را برای اورهان باز میکند.
کتاب کوبنده میآغازد ــ «آن شب دیر به خانه آمدم. گفتند پدرم مرده است.» ــ و با هیجان و انتظار خاتمه مییابد: نوشتههای داخل چمدان پدر پاموک چیست و چه کیفیتی دارد. در این ضمن، نگاه پاموک به ادبیات و نوشتن هم برای خواننده روشن میشود.
اگر چیزی از پاموک نخواندهاید، این کتاب جمعوجور میتواند مدخل خوبی به جهان فکری و داستانی این نویسنده باشد؛ اگر هم آثار دیگر او را خواندهاید، پدرم شناخت بهتر و نزدیکتری از نامدارترین نویسندهی ترکیه در اختیارتان میگذارد. ترجمهی کتاب نیز قابل قبول و روان است.
این یادداشت را با بخش تفکربرانگیزی از کتاب پدرم به پایان میبرم:
«اجتماعات انسانی، قبایل و ملتها مادامی که به ادبیات ارج مینهادند و شنوندگان خوبی برای نویسندگان خود محسوب میشدند هوشیارتر، غنیتر و مترقی بودند و، همانطور که بر همهی ما روشن است، کتابسوزیها و خفیف و خرد شمردن نویسندگان همواره خبررسان روزهای تاریک و جهل ملتها بوده.»
از پاموک در کانال ویراستار:
ــ استانبول
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۲)
حسین جاوید
@Virastaar
بهتازگی حرفوحدیثها و اعتراضات زیادی پیرامون آییننامهی جدید عضویت در کتابخانهی ملی ایران و استفاده از سالنها و امکانات شکل گرفته است.
نصف حواشی سالهای اخیر کتابخانهی ملی به این دلیل است که این مکان درواقع هویت اصلیاش را از دست داده و به #قرائتخانه بدل شده است. اغلب مراجعان یا دارند درس میخوانند یا زبان (عمدتاً با هدف مهاجرت). در روزهای نزدیک به کنکورها و امتحانات مقاطع تحصیلات تکمیلی هم که در سالنها و حتی فضاهای بیرونی جای سوزن انداختن نیست. پژوهشگران واقعی و آنها که باید از مخازن و گنجینههای ارزشمند این سازمان استفاده کنند سختیهای زیادی در پیش دارند.
اگر چند سالن مطالعهی درستوحسابی در چهار گوشهی تهران بود، وضع این نبود. اینهمه زمین خالی و پارک و فرهنگسرا و... در تهران است؛ مگر چقدر بودجه میخواهد که سالنهایی برای دانشجوها راه انداخت و جایی برای درس خواندن در اختیارشان گذاشت؟ در آن صورت، فضاهای پژوهشی با کاربریهای دیگرسان اشغال نمیشوند و نیاز هم نیست هر روز صدها نفر با مشقت زیاد خود را به مکان نهچندان خوشمسیر کتابخانهی ملی برسانند.
حسین جاوید
@Virastaar
بیشتر از بیست روز است #پردیس_کتاب_اصفهان را، به همان دلیلی که همه میدانیم، پلمب کردهاند و هنوز اجازهی بازگشایی ندادهاند. این مجموعه چهل نیرو دارد و جزو کتابفروشیهای خوب اصفهان و ایران است.
حیف. امیدوارم زودتر مشکلشان رفع شود.
حسین جاوید
@Virastaar
صنعت نفت را انگلیسیها در ایران شکل دادند و دههها مناطق جنوبی کشور متأثر از حضور آنها بود و وامواژههای زیادی همراه با کارکنان شرکت نفت از پالایشگاهها خارج شد و در مسجدسلیمان و آبادان و سپستر سراسر ایران رواج یافت.
حالا که نه از تاک نشان است و نه از تاکنشان، چه لزومی دارد در شرکت نفت برای جاافتادهترین واژهها هم از معادلهای انگلیسیشان استفاده شود؟
فراموش نکنیم امثال #ابراهیم_گلستان و #صادق_چوبک و #نجف_دریابندری هم شرکت نفتی بودند و فارسی را سلیس و زیبا مینوشتند.
@Virastaar
هیچ ویراستار خوبی نمیتواند ADHD داشته باشد.
کاری است نیازمند تمرکز کامل در درازمدت، با پاداش در زمان دور.
حسین جاوید
@Virastaar
نمونههایی از ویرایش زبانی ترجمه
❇️ قوانین را میشکند.
✅ قوانین را زیر پا میگذارد.
❇️ سوزی نفر اول کلاسش بود.
✅ سوزی شاگرد اول کلاس بود.
❇️ پیشنهادهایی در مورد راهحل آن خواهد داد.
✅ راهحلهایی پیشنهاد خواهد داد.
❇️ مایل بودند بمانند.
✅ دلشان میخواست بمانند.
❇️ تمام مدت دعوا میکند.
✅ مدام دعوا میکند.
❇️ بهخاطر شما عصبانی است.
✅ از دست شما عصبانی است.
❇️ اینجا به یکی از دانشآموزانم فکر میکنم.
✅ یاد یکی از دانشآموزانم افتادم.
❇️ چطور میشود تشخیص داد.
✅ چطور میشود فهمید.
❇️ دوستی قدرتمندی دارند.
✅ دوستان صمیمیاند.
❇️ به اشتراک گذاشتن لحظات خوب در وعدهی شام.
✅ تعریف کردن اتفاقات خوب هنگام شام خوردن.
❇️ همه با چنین موقعیتهایی برخورد میکنند.
✅ همه با چنین موقعیتهایی مواجه میشوند.
❇️ این تصور را عادیسازی میکند.
✅ این تصور را جا میاندازد.
❇️ این که برادرت را بزنی کاری نیست که قبلاً انجام داده باشی.
✅ هیچوقت نشده بود برادرت را بزنی.
❇️ بچهگریهای.
✅ بچهننه.
❇️ دختران با سن کمتر.
✅ دختران کمسنتر.
❇️ به کلام درآوردن احساسات.
✅ به زبان آوردن احساسات.
❇️ زمان آن است که...
✅ وقتش است...
❇️ بیشترین کمککننده است.
✅ بهترین کمککننده است.
❇️ نسبت به کنار گذاشتن گاردشان بیمیلاند.
✅ دلشان نمیخواهد گاردشان را باز کنند.
❇️ هرگز آن را انجام نده.
✅ هیچوقت این کار را نکن.
❇️ من تو را شنیدم.
✅ حرفت را شنیدم.
❇️ وقتی به بیان احساسات میرسیم...
✅ وقتی پای بیان احساسات در میان است...
❇️ توسط یک دختر مورد ضرب و شتم قرار بگیرند.
✅ از یک دختر کتک بخورند.
❇️ آسان است که احساس بیارزشی کند.
✅ احتمالش زیاد است که حس کند بیارزش است.
❇️ همانطور که گاهی مردم میگویند...
✅ به قول معروف...
❇️ ظاهرشان مهمتر از درونشان است.
✅ظاهرشان مهمتر از باطنشان است.
❇️ این چیزی است که من در انجام آن خیلی خوب هستم.
✅ من این کار را خیلی خوب بلدم.
❇️ ما مطمئن نیستیم چه کاری باید انجام دهیم.
✅ نمیدانیم باید چهکار کنیم.
❇️ نمیتوانستم باور کنم.
✅ باورم نمیشد.
❇️ یک تغییر شدید.
✅ یک تغییر چشمگیر.
❇️ بهعنوان شروعکننده.
✅ در اولین قدم.
❇️ تعجب نمیکنی که نیاز به زمان خواهم داشت.
✅ بهم حق میدهی که نیاز به زمان داشته باشم.
❇️ از تو تقاضای بخشش دارم.
✅ ازت معذرت میخواهم.
❇️ در حال درآوردن کتهای زمستانیمان بودیم.
✅ داشتیم کتهای زمستانیمان را درمیآوردیم.
❇️ اوضاع در خانهی ما سخت شد.
✅ اوضاع در خانهی ما به هم ریخت.
❇️ تو همیشه میتوانی تماس بگیری.
✅ هر وقت دلت بخواهد میتوانی تماس بگیری.
❇️ همانطور که معمولاً این کار را میکردیم...
✅ طبق روال...
❇️ همیشه اوقات خیلی خوبی است.
✅ همیشه خیلی خوش میگذرد.
❇️ اما چه اتفاقی افتاد؟
✅ چی شده؟
❇️ حرفهایم کمکی نمیکرد.
✅ حرفهایم بیفایده بود.
❇️ با مورد خطاب گرفتن با «گوگولی مگولی» راحت نیست.
✅ خوشش نمیآید به او «گوگولیمگولی» بگویند.
❇️ هیجانهایش بهزودی پایین میآید.
✅ خیلی زود، هیجانش فروکش میکند.
❇️ یک تسکین بزرگ است.
✅ واقعاً آرامشبخش است.
حسین جاوید
👉 @Virastaar
داشتم چاپ ششم کتاب پرطرفداری از نشر معتبری را نگاه میکردم که دیدم متن پشت جلدش ناویراسته است و، از آن بدتر، یک غلط تایپی گلدرشت دارد. خیلی تعجب کردم.
ما در حوزهی کاربرد #گرافیک در صنعت نشر دو مشکل عمده داریم:
❇️ اول، اغلبِ گرافیستهای عزیزمان آشنایی چندانی با اصول ویرایشی ندارند و بسیار پیش میآید که در نوشتههای جلد کتابها و در توضیحات داخلی نمودارها و عکسها و... با مشکلات نگارشی، بهویژه لغزشهای املایی و رسمالخطی، مواجه شویم (در نظر داشته باشید گاهی گرافیستها، بهدلیل محدودیتهای فنی، نمیتوانند نوشتهها را در برنامههایی مثل فوتوشاپ کپی کنند و خودشان آنها را دوباره تایپ میکنند و این سرآغاز بروز خطاهاست).
❇️ دودیگر، ویراستارهایمان معمولاً تا مرحلهی تحویل متن کتاب با ناشرها و تحریریهها در تماساند و از آن پس اغلب هیچ اطلاعی از روال انتشار اثر ندارند و متن نهایی صفحهبندیشده و جلد نهایی آمادهی چاپ را نمیبینند و کسی هم از آنها مشورت نمیخواهد.
👈 خوب است گرافیستها آموزشهای دقیقتری در زمینهی درستنویسی ببینند. نوشته جزو مهمی از گرافیک است و به اندازهی المانهای بصری اهمیت دارد.
👈 جلد کتاب حتماً باید به رؤیت ویراستار کتاب و حداقل یک مسئول در تحریریه برسد و ضمناً نمونهخوانی پسرو شود.
خطای ویرایشی در جلد کتابها، با هر توجیهی، ناپذیرفتنی است و، هر چقدر هم که متن اثر پیراسته باشد، باز میتواند طومار یک کتاب را در هم بپیچد؛ به این میماند که کتوشلوار بپوشید و کراوات بزنید اما، رویم به دیوار، زیپتان باز باشد!
حسین جاوید
@Virastaar
در آگهی درگذشت یکی از بستگان دوستی اهل #سیرجان واژهی جالبی دیدم: «خاکبندان.»
بررسی کردم و دریافتم مراسمی است مختص همان دیار، در هفتهی اول یا سوم یا پنجم پس از فوت فرد برگزار میشود، و عبارت است از نهادن سنگی بر گور متوفی. رسم است که تا پیش از «خاکبندان» کسی برای فاتحهخوانی سر قبر نرود.
در کتاب نامهی سیرجان (واژهها و اصطلاحات لهجهی سیرجانی)، انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی، «خاکشکنان» یا، به لهجهی محلی، «خاکاشکنون» دقیقاً با همان توضیح بالا آمده و چنین مینماید که «خاکبندان» باید صورت رسمی «خاکاشکنون» باشد.
حسین جاوید
@Virastaar
قرآن عثمان طه، چاپ ایران، دو میلیون و چهارصد و پنجاه هزار تومان!
کمکم زور فقرا به قرآن خواندن هم نمیرسد!
حسین جاوید
@Virastaar
«هنگردار»؟!
واقعاً «گیره» یا حتی «آویز» اینقدر نشنودهاند که چنین واژهی عجیبی بسازیم و به کار ببریم؟
حسین جاوید
@Virastaar
از دوران فیلسوفان روم و یونان باستان، یافتن منشأ زبان از دغدغههای فلاسفه و زبانورزان بود. جالب این که در قرون وسطا یکی از عقاید رایج این بود که همهی زبانها از زبان #عبری منشعب شدهاند! این عقیده از آنجا میآمد که #عهد_عتیق به زبان عبری نوشته شده است و بنابراین آدم و حوا که، بنا بر #سفر_پیدایش، در باغ عدن به نگهبانی گمارده شده بودهاند ناگزیر به زبان عبری سخن میگفتهاند! بعدها خشم خداوند باعث شد ابنای بشر به زبانهای گوناگون سخن بگویند و توانایی مفاهمه را از دست بدهند!
حسین جاوید
@Virastaar
از تصویب #کنوانسیون_برن حدود ۱۴۰ سال میگذرد و سالهای خیلی کمتری است که اغلب کشورهای دنیا به این پیمان پیوستهاند، مدتزمان #کپی_رایت هم حداکثر ۷۰ تا ۸۰ سال پس از مرگ نویسنده است، آنوقت یک ناشر معتبر ایرانی روی جلد ترجمهی فارسی کتاب نویسندهای زادهی ۱۶۶۷ میلادی و درگذشتهی ۱۷۴۵ میلادی نوشته است: «با رعایت قانون کپیرایت!»
حسین جاوید
@Virastaar
از علایق تزلزلناپذیر ایرانیها پیدا کردن ریشه برای واژههای مختلف است و اغلب هم این ریشهشناسی غیرعلمی و عامیانه است؛ انگار این علاقه سابقهی بیش از هزار ساله دارد! در کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، مربوط به حدود سال ۳۵۰ هجری قمری، به این ریشهشناسی از واژهی «ضحاک» برخوردم:
«ده آک ترکیبی است از ده و آک یعنی عیب. وی ده عیب را در جهان به وجود آورد... ده آک در تعریب به ضحاک تبدیل یافت.» (حمزهی اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمهی جعفر شعار، امیرکبیر)
حسین جاوید
@Virastaar
#اورهان_پاموک در جایی از کتاب پدرم به یک ضربالمثل زیبای ترکی اشاره میکند: «چاه کندن با سوزن» ــ یعنی کاری را با زحمت زیاد پیش بردن.
یاد این بیت از قصاید #سعدی افتادم:
«نه چشم طامع از دنیا شود سیر/ نه هرگز چاه پر گردد به شبنم.»
این «چاه کندن با سوزن» و «پر شدن چاه با شبنم» چه تعابیر قشنگیاند.
حسین جاوید
@Virastaar
گروه «اخبار کتاب» از بیستم دیماه ۱۳۹۴ تا کنون محفلی است برای صدها ناشر و نویسنده و مترجم و دوستدار کتاب؛ از طریق لینک زیر میتوانید به ما بپیوندید:
👉 /channel/+yPj2g4Z7XOY4ZGNk
📣 پیوستن به «اخبار کتاب» فقط در ۲۴ ساعت آینده شدنی است و پس از آن، به روال همیشه و برای حفظ فضای خوب جمع دوستانهمان، دستکم تا ۶ ماه این امکان فراهم نیست.
حسین جاوید
@Virastaar