virastaar | Unsorted

Telegram-канал virastaar - ویراستار

9759

حسین جاوید 🔹مدیر نشر #کتاب_سده مشاوره و همکاری در همه‌ی زمینه‌های تولید کتاب: 📲 ۰۹۱۲۲۴۷۲۸۳۸ ➡️ @hjavid اگر پرسشی دارید یا کمکی از من برمی‌آید، در حد توانم، با افتخار در خدمت هستم. لطفاً صبور باشید تا فرصت کنم پیامتان را ببینم.

Subscribe to a channel

ویراستار

من نمی‌دانم این «میل به» (یا «ویروسِ») جدانویسی ضمایر ملکی (به‌ویژه ضمایر ملکی جمع) از کجا پدیدار شده و در ذهن ناشرانی که چنین شیوه‌نامه‌ای دارند چه می‌گذرد. این سیاق مخالف صورت مألوف خط فارسی است و «فلسفه»ای هم ندارد، چون اگر قرار به جدانویسی همه‌ی اجزای کلمات و واژه‌بست‌‌‌ها باشد، قاعدتاً خط فارسی هویتش را از دست می‌دهد.

تصویری که می‌بینید متن پشت جلد کتاب خوبی است که اخیراً یکی از بهترین ناشرهای کشور به بازار فرستاده است. سردرگمی چنان است که یک جا نوشته شده «انقراض‌شان» (با نیم‌فاصله) و دو خط پایین‌تر نوشته شده «مطالعاتشان» (پیوسته)!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

راه‌اندازی «ایستگاه صلواتی» (یا، آن‌طور که این روزها قصد دارند جا بیندازند، «موکب») قدمتی چندهزارساله دارد!

در متن #سغدی «وسنتره جاتکه» (روایتی از تولد بودا) وقتی خاتون [ملکه] به شاه خبر می‌دهد که باردار است شاه شیوی بسیار شادمان می‌شود و درجا دستور می‌دهد در همه‌ی دروازه‌های شهر مهمان‌سرا برپا کنند و خوردنی و نوشیدنی بسیار بر آن بگذارند.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#شوخی

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

این روزها مدام در رسانه‌ها می‌خوانیم‌ «واکنش ایران می‌تواند در فلان تاریخ رخ بدهد»!

در منابع این اخبار «could» به معنی «ممکن بودن» و «احتمال داشتن» است، نه «توانستن». بنابراین، فرضاً جمله‌ی

«Iran could attack Israel in less than 24 hours»

را باید چنین ترجمه کرد:

«احتمال دارد ایران طی بیست و چهار ساعت آتی به اسرائیل حمله کند.»

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

شب بگردیم
علی خدایی
نشر چشمه
چاپ اول/ ۱۴۰۳

رابطه‌ی «شهر ـ متن» و «شهر ـ نویسنده» در کارهای بعضی نویسندگان شرقی و غربی پررنگ است، اما در ادبیات ما ــ به‌خصوص در دهه‌های اخیر ــ کمتر چنین چیزی دیده می‌شود؛ شاید چون ما بخش عمده‌ی زندگی و هویتمان را در «خانه» تعریف کرده‌ایم و «شهر» بیشتر برایمان عرصه‌ی حضورهای اجباری است، نه تفنن، و کمتر «شهروند» هستیم. «شهروند ـ نویسنده»‌ از شهر هویت می‌گیرد و به آن هویت می‌دهد. مثلاً، رابطه‌‌ی اورهان پاموک با استانبول را در نظر بیاورید؛ گذشته و حال استانبول و خوانده‌ها و خاطرات پاموک از این شهر خمیرمایه‌ی بسیاری از کارهای درخشان این نویسنده است.

علی خدایی جزو معدود نویسنده‌های «شهرمحور» ماست، یا درواقع «شده است». او در دو کتاب اول خود ــ از میان شیشه، از میان مه و تمام زمستان مرا گرم کن ــ یک داستان‌نویس کلاسیک بود، با تعاریف استاندارد؛ اصفهان هم در حاشیه‌ی بعضی داستان‌هایش به حیاتش ادامه می‌داد. از یک جایی به بعد او اصفهان را از حاشیه به متن آورد و شد «راوی اصفهان». اینجا بود که نوشته‌های او از تعریف پذیرفته‌ی داستان فاصله گرفتند و به ناداستان یا روایت طعنه زدند و ازقضا گاهی بسیار هم موفق بودند.

در کارنامه‌ی خدایی شب بگردیم بیشتر شبیه نزدیک داستان و کتاب آذر است تا آدم‌های چارباغ. کتاب شامل ۱۵ «داستان کوتاه» است که بعضی «یادداشت»اند (مثل «یک مهمانی، یک رقص»)، برخی «خاطره» (مثل «لورتا»)، چندتایی واقعاً «داستان کوتاه» (مثل «کفاشی خوش‌قدم»)، و بقیه سرگردان بین این سه (مثل خود داستان «شب بگردیم»). این کتاب نشان می‌دهد که نویسنده راهش را یافته یا ساخته یا انتخابش را کرده که دیگر آن پوستین سابق را از تن درآورد و جامه‌ی راهنمای اصفهان را به تن کند و ما را در دیرینگی این شهر بگرداند. همه‌ی متن‌ها با اصفهان پیوند دارند و از پیاده‌روی در این شهر و جست‌وجو در پیشینه و حال آن آب می‌خورند. گذشته و حال، و گاه آینده، در هم می‌تنند و آدم‌های حاضر را غایب و آدم‌های غایب را حاضر می‌کنند. اصفهان علی خدایی «شهر» نیست و خودش هم یکی از همین «آدم»هاست، گاهی مهربان و خوش‌خلق، گاهی بی‌حوصله، گاهی سرپا و گاهی زمین‌گیر، اما همواره پذیرا.

من خودم عاشق اصفهانم و داستان‌های علی خدایی را هم از سال‌های دور دوست داشته‌ام. اگر با سبک کارهای جدید خدایی آشنایی داشته باشید و، مثل من، از قدم زدن در کوچه و خیابان‌های اصفهان و توجه به جزئیات بناها و تاریخ و آدم‌های این شهر کیفور شوید، قطعاً با شب بگردیم هم ارتباط می‌گیرید. اگر دنبال داستان به معنای سنتی آن هستید، شاید سخت‌تر این کتاب را بپسندید.

شب بگردیم می‌توانست ویرایش خیلی بهتری داشته باشد. چینش داستان‌ها اشتباه است و کتاب با دو متن آغاز می‌شود که «خارج می‌زنند» و با جنس دیگر متن‌ها متفاوت‌اند و ازقضا جزو کارهای ضعیف‌تر کتاب‌اند. ویراستار اصلاً روی متن «سوار» نبوده و خیلی جاها کلمه‌ها و به‌خصوص جمله‌ها را درست متوجه نشده (مثلاً، درنیافته که «مادی» با «مادّی» تفاوت دارد یا «خانم این‌پیس» اسم خاص نیست و درواقع «خانم، اینْ پیِس...» است) و، در پی همان نداشتن فهم درست از پیوستگی یا جدایی جمله‌ها و شبه‌جمله‌ها و سبک نویسنده، در کاربرد نشانه‌هایی مثل ویرگول و نقطه‌ویرگول و نقطه و گیومه بسیار خامدستانه عمل کرده است. امیدوارم در تجدید چاپ کتاب چنین مشکلاتی حل شوند.

شب بگردیم سه، چهار روزی است که از تنور درآمده و فکر می‌کنم من جزو اولین خوانندگانش بودم! مشتاقانه منتظر دیگر کتاب خدایی هم می‌مانم که قرار است همین امسال به چاپ برسد.


#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۴)

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

آنچه واقعاً از گنبد سلطانیه باقی مانده (عکس از لوئیجی پشه، قرن نوزدهم) و آنچه امروز گنبد سلطانیه خوانده می‌شود (عکس از خودم، سال ۱۴۰۳)!

من که ترجیح می‌دهم همان بنای نیمه‌مخروب و اصیل را ببینم تا این افتضاحات و بازسازی‌هایی را که به اسم حفظ و مرمت به خوردمان می‌دهند!

تفاوت یک بنای تاریخی با ساختمانی که ممدآقا سر کوچه‌ی ما ساخته چیست؟ «مصالح»، «معماری»، «کاربری»، «گذر زمان و فرسودگی» و «تاریخ» عناصری هستند که به بناها اصالت و ارزش می‌دهند. مثلاً، الان می‌توانیم برویم برای تخت جمشید سقف بزنیم و کاخ را بازسازی کنیم؛ سودش چیست؟

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

در باب اهمیت ترجمه
(دو جستار و یک گفت‌وگو)
ادیت گروسمن
ترجمه‌ی مهرداد رحیمی‌مقدم
انتشارات مان کتاب
چاپ اول/ ۱۴۰۲

ابتدا این را بگویم که کیف می‌کنم وقتی می‌بینم نسل جدید ناشرها اغلب خوش‌سلیقه و بابرنامه‌اند. انتشارات مان کتاب جزو همین نسل است که به‌تازگی کارش را شروع کرده اما، هم در انتخاب عناوین و هم در شیوه‌ی چاپ، خوش درخشیده و به‌یقین اگر همین روند را ادامه دهد، در آینده جزو ناشران تأثیرگذار ما خواهد بود.

ما هر چه در چاپ ترجمه قوی و به‌روز هستیم ــ و خوشبختانه بسیاری از آثار مهم را به‌فارسی در اختیار داریم ــ در عرصه‌ی مطالعات ترجمه فقیریم و اغلب ترجمه را با ذوق‌ورزی پیش می‌بریم و به انتشار می‌رسانیم و نقد می‌کنیم. شناخت ناشرها و سرویراستارهایمان هم از شیوه‌ی کار ناشرهای خارجی بسیار محدود است و عمده‌ی ناشرهایمان فقط بلدند «Bestseller» را در آمازون و گودریدز و... جست‌وجو کنند و اثری را شایسته‌ی چاپ بدانند یا رد کنند.

کتاب در باب اهمیت ترجمه منبع خوبی است که می‌تواند به کار همه‌ی فعالان و پژوهندگان عرصه‌ی ترجمه بیاید. ادیت گروسمن، نویسنده‌ی کتاب، خودش از مترجمان معروف و کاربلد ایالات متحده بوده و بیش از ۶۰ کتاب فاخر ــ ازجمله دن کیشوت سروانتس و آثاری از مارکز و یوسا و فوئنتس ــ را به‌شیوایی به زبان انگلیسی برگردانده و سال‌ها هم در دانشکده‌های امریکایی درس ترجمه گفته است. این کتاب شامل سخنرانی گروسمن در دانشگاه ییل،‌ دو یادداشت نسبتاً مفصل از او و یک مصاحبه با اوست که همگی حول محور مسائل نظری ترجمه شکل گرفته‌اند.

جالب اینجاست که دغدغه‌ی اصلی این مترجم امریکایی کاملاً برعکس دغدغه‌ی ما و وضعیت ما در ایران است! او مدام شکوه می‌کند که چرا آثار ترجمه‌شده در بازار امریکا و انگلستان در حاشیه قرار دارند، ناشرها میل ندارند کار ترجمه چاپ کنند، مخاطب‌ها کارهای ترجمه‌شده را سطح پایین‌تر از کارهای تألیفی می‌دانند و نشریات کتابی و منتقدان آن‌ها هم، آن‌طور که باید و شاید، به آثار ترجمه‌شده نمی‌پردازند!

گروسمن، به‌درستی، استدلال می‌کند جامعه‌ای که در را به روی متون سایر فرهنگ‌ها و زبان‌ها ببندد شناخت محدودتری از جهان دارد و رشد ترجمه درواقع رشد تألیف است، چنان که مثلاً ظهور فاکنر بدون ترجمه‌ی سروانتس و ظهور مارکز بدون ترجمه‌ی فاکنر و ظهور تونی موریسون و دن دلیلو بدون ترجمه‌ی مارکز ناممکن می‌نماید. هیچ‌کس نمی‌تواند همه‌ی زبان‌ها را بداند و ترجمه است که درِ دنیای بزرگ ادبیات را به روی ما می‌‌گشاید. آیا می‌توانستیم «آنا آخماتوا را به‌روسی، برشت را به‌آلمانی، مونتاله را به‌ایتالیایی، گارسیا لورکا را به‌اسپانیایی، والری را به‌فرانسوی، کازانتزاکیس را به‌یونانی، ایبسن را به‌نروژی، استریندبرگ را به‌سوئدی، ساراماگو را به‌پرتغالی یا سینگر را به ییدیش» بخوانیم؟ ترجمه است که ما را در لذت خواندن ادبیات جهان غرق می‌کند.

گروسمن ترجمه را قسمی تألیف، یا شاید نوعی اجرا از متن اصلی، می‌داند و همپای آن می‌ستاید. درواقع، از دیدگاه او، برگردان هر اثری ارائه‌ی تفسیری از آن اثر است و نه صرفاً برگردان واژه‌ها و جمله‌ها و فصل‌ها. او گریزی هم به ترجمه‌ی گران‌سنگ خودش از دن کیشوت، شاهکار سروانتس، می‌زند و پاره‌ای از بحث‌ها را با تجربیاتش از روند ترجمه‌ی این رمان پیش می‌برد. نکات ظریف و دقیقی در بحث‌های گروسمن مطرح می‌شود که حاصل تجربه‌ی تؤامان او از مترجم بودن و دانشگاهی بودن است.

در باب اهمیت ترجمه از آن کتاب‌های خشک و رسمی نیست که بیاموزاند اما حوصله را سرببرد! شیرین و جذاب است و در عین اینکه بحث‌هایش تخصصی است، ریتم تندی دارد و خوش‌خوان است. کتابی است که می‌تواند برای مترجم‌ها روشنگر و برای ناشرها، سرویراستارها و نیروهای تولید هدایتگر باشد.

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۳)

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#سووشون⁩⁧ #سیمین_دانشور⁩ بعد از دهه‌ها جلدش تغییر‌ کرده و با سروشکل‌ و ناشر‌ تازه‌ای تجدید چاپ شده است.

‏ظاهراً بعد از اینکه سازمان تبلیغات اسلامی روی⁧ #خوارزمی ⁩دست گذاشته، مدیران قبلی‌ ⁧این انتشارات⁩ تصمیم گرفته‌اند گنجینه‌هایشان‌ را با برند دیگرشان،⁧ #گستره⁩، منتشر کنند.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

«سازگر»

«سازگر» در فرهنگ‌های قدیمی مخفف «سازگار» دانسته شده و در فرهنگ‌های جدید هم مضبوط نیست، اما به‌تازگی معنای جدیدی روی آن سوار شده است و این واژه دارد حیات نویی را می‌آغازد: «سازنده‌ی ساز.»

شاید چون «سازساز» آوای پسندیده و آسانی نداشته است و نیاز به واژه‌ی ساده‌ای برای نامیدن این دسته از پیشه‌وران حس می‌شده است «سازگر» ساخته شده است. جالب این که، تا جایی که من بررسیده‌ام، فعلاً «سازگر» را بیشتر خود شاغلان به این حرفه در مورد خودشان به کار می‌برند و هنوز در میان مردم جا نیفتاده است.

این واژه را هم باید به‌زودی در فرهنگ‌ها ضبط کرد.

#واژه_سازی

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

خانواده‌ی «توت‌ها» اعضای زیادی دارد که عمدتاً در زبان فارسی معادلی ندارند و به‌شکل‌ وام‌واژه به کار می‌روند. «توت سفید» («توت»)، «توت سیاه»، «شاتوت»، «توت فرنگی» و، تازگی‌ها، «توت موزی» در‌ فارسی رواج یافته‌اند اما بقیه را، چون تا همین اواخر نمی‌شناخته‌ایم و نداشته‌ایم، با همان اسم‌هایی می‌شناسیم که در‌ زبان انگلیسی دارند.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

بماند که اصلاً تعریف «ویراستار علمی» چیست و آیا منظور همان «ویراستار محتوایی» است یا خیر؛ سؤال اینجاست: کتابی که «نویسنده‌ی خارجی» دارد و به فارسی «ترجمه» شده است چطور می‌تواند «ویراستار علمی» داشته باشد؟ یعنی چنین ویراستاری بررسی کرده که کجاهای کار نویسنده از نظر «علمی» مشکل دارد و آن‌ها را در «ترجمه» اصلاح کرده است؟ از این گذشته، اساساً چرا باید نام ویراستار یک متن، آن هم ترجمه، روی کتاب بیاید؟ صفحات شناسنامه‌ی کتاب برای همین کارند دیگر.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

«سایه انداختن» و «سایه‌زنی»

لابد دیده‌اید که چند وقتی است مدل ریش جدیدی مد شده است؛ خط ریش و قسمت‌های پایین‌تر آن به موازات انتهای گونه را با ماشین کوتاه می‌کنند و به سبیل و مابقی ریش کاری ندارند. دیروز که آرایشگاه بودم، از سه تا آرایشگر نام این مدل را پرسیدم. گفتند «سایه انداختن» و «سایه‌زنی» است و کسی که مایل است چنین ریشی داشته باشد به آرایشگر می‌گوید «سایه بنداز» یا «سایه هم می‌اندازم».

با این حساب، باید معانی جدیدی برای «سایه انداختن» و «سایه‌زنی» قائل شد و در فرهنگ‌ها آن‌ها را ضبط کرد.

این دنیای زیبای #واژه‌_سازی روی صندلی سلمانی هم دست از سر ما برنمی‌دارد!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

حالا که دور همیم، یک چیز هم بگویم که هم بخندید، هم گریه کنید!

چهار تا تشکل نشر جمع شده‌اند و بیانیه‌ای داده‌اند و یکی از مدیران تندروی ارشاد در دوره‌ی احمدی‌نژاد و یکی از مدیران ارشاد در دولت مستعجل پایداریچی فعلی را به‌عنوان وزیر ارشاد به آقای دکتر #پزشکیان پیشنهاد داده‌اند!

درواقع، بررسی کرده‌اند در کدام دوره کاغذ بیشتری بالا کشیدند و غرفه‌های بهتری نصیبشان شد و زدوبندهایشان بهتر پیش رفت، به آرزوی تکرار آن، اسامی را مطرح کرده‌اند!

گمانم این‌ها فکر کرده‌اند #جلیلی انتخابات را برده! اگر‌ بنا بود دولت بیفتد دست نیروهای احمدی‌نژادی و پایداریچی، اصلاً چه‌کاری بود که مردم‌ بروند و‌ به اصلاح‌طلب‌ها رأی بدهند؟! یک کمی خجالتی هستند، وگرنه #میرسلیم را هم پیشنهاد می‌دادند!

خواستم بگویم این تشکل‌ها نماینده‌ی عموم ناشرها نیستند، آلت دست‌ ناشرانی هستند که با رانت فربه شده‌اند و دلشان نمی‌خواهد از سر سفره بلند شوند.

امیدوارم این یادداشت به دست آقای دکتر #ظریف و کسان دیگری که نقشی در چینش کابینه دارند برسد.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

چقدر غصه می‌خورم وقتی می‌بینم نشرمان هم کمابیش در مسیر سینمایمان است: زرد، چرندپسند، صرفاً فروش‌محور.

کتاب‌های خوب و ناشرهای خوب و نویسنده‌ها و مترجم‌ها و پژوهشگرهای خوب در محاق‌اند و رمان‌های نوجوان‌پسند و آبکی و مزخرفات خودیاری بازار را قبضه کرده‌اند.

چه بودیم و به کجا رسیدیم!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

ثبت‌نام دوره‌ی جدید کارگاه ویرایش آغاز شد

در ده سال اخیر، نوزده کارگاه ویرایش برگزار کرده‌ام و این بیستمین دوره‌ی کارگاه خواهد بود. این دوره عمدتاً‌ به کار کسانی می‌آید که شرایط اولیه را در خودشان می‌بینند و دوست دارند با مؤسسات انتشاراتی به‌عنوان ویراستار همکاری کنند. ناشرها و مترجم‌ها و نویسنده‌‌هایی که می‌خواهند کارهای پیراسته‌تری ارائه دهند هم از مخاطبان بالقوه‌ی کارگاه ویرایش‌اند. باعث افتخار من است که در این سال‌ها چند صد نفر دوست عزیز در کارگاه ویرایش حاضر بوده‌اند و اکنون شمار قابل توجهی از آن‌ها به‌عنوان ویراستار و حتی سرویراستار با مؤسسات انتشاراتی همکاری دارند.

در ویدیوی بالا (که ابتدای دوره‌ی پانزدهم ضبط شده) توضیحاتی راجع به کارگاه ارائه داده‌ام.

روز برگزاری: یکشنبه‌‌ها
تعداد جلسات دوره‌ی مقدماتی: ۸
شیوه‌ی برگزاری: حضوری (تهران، خیابان ویلا) و مجازی (پخش آنلاین در بسترهای گوگل‌میت و اسکای‌روم).


برای ثبت‌نام در این دوره با شماره‌ی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ (مؤسسه‌ی ته‌رنگ) تماس بگیرید. اگر پرسشی درباره‌ی چندوچون دوره داشتید، می‌توانید به خود من پیام دهید (@hjavid).

ارادتمند همگی
حسین جاوید

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

از کتاب‌فروشی یک ناشر دولتی که از برچسب قیمت استفاده نمی‌کند سراغ یک کتاب را گرفتم. کتاب‌فروش گفت نداریم اما شماره‌ات را بده، اگر در انبار بود، زنگ می‌زنم. به چند ساعت نکشید که زنگ زد و گفت نبود، اما یک دوست کتاب‌فروش دارم که یک نسخه موجود دارد به فلان قیمت [ده، پانزده برابر قیمت پشت جلد]، خواستی بیا ببر!

شما هم همان فکری را می‌کنید که من؟!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

بعضی ناشرها که اصلاً نمی‌دانند ویراستار کیست و اگر هم بدانند، این شأن را برای او قائل نیستند که نامش را در شناسنامه‌ی کتاب بیاورند؛ با این دسته کاری نداریم. برخی ناشرها اهمیت ویرایش و کار ویراستار را درک می‌کنند و نام او را هم در شناسنامه می‌آورند اما به طریق دیگری دچار خطا می‌شوند: در یک یا دو چاپ از کتاب نام ویراستار در شناسنامه قید شده و، عمدتاً با قطع همکاری ویراستار و آن انتشارات، یا حتی گاهی با تغییر یونیفرم شناسنامه، نام ویراستار در چاپ‌های بعدی کتاب حذف می‌شود.

ویرایش هم مثل ترجمه یا تألیف یا حتی صفحه‌بندی یا طراحی جلد جزو کارهایی است که حقوق معنوی آن «دائمی» است و با گذر زمان از بین نمی‌رود. تا زمانی که از متن ویراسته‌ی ویراستار برای چاپ کتاب استفاده می‌شود باید نام او در شناسنامه درج شود. انصاف این است که حتی وقتی با کسی قطع همکاری می‌کنیم قدردان زحمات گذشته‌ی او باشیم و حقوق حرفه‌ای‌اش را پاس بداریم.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

«نوستالژی» (که بعضاً «نستالژی» هم نوشته می‌شود) از وام‌واژه‌هایی است که در دهه‌ها‌ی اخیر در زبان فارسی رواج پیدا کرده است. در فرهنگ‌های انگلیسی «نوستالژی» («nostalgia») را چنین توضیح داده‌اند: «آمیخته با شادی و گرامی‌داشت گذشته و همراه با این آرزوست که چیزها تغییر نمی‌کردند.»

«نوستالژی» اسم است و صفتی که از آن ساخته می‌شود «نوستالژیک» («nostalgic»). در فرهنگ‌های فارسی (حتی فرهنگ‌های جدیدتری مثل فرهنگ بزرگ سخن و فرهنگ معاصر فارسی)، بعضاً به‌رغم مدخل شدن «نوستالژی» و «نستالژی»، مدخل «نوستالژیک» وجود ندارد و در فرهنگ املایی خط فارسی هم به هیچ‌یک از این دو کلمه اشاره‌ای نشده است ــ این خود می‌تواند دلیلی بر نورَواج بودن (و نه نوظهور بودن) این واژه‌ها باشد.

با آنچه گفته شد، شگفت نیست که بسیاری نمی‌توانند صفت درست را از واژه‌ی «نوستالژی» بگیرند و به کار ببرند و چنین جملاتی را زیاد می‌بینیم:

❌ «یک طعم نوستالژی.»
❌ «این خیلی نوستالژیه.»
❌ «به‌خاطر نوستالژی بودنش محبوبه.»

همان‌طور که گفته شد، «نوستالژی» اسم است و «نوستالژیک» صفت. بنابراین، چنان‌که مثلاً نمی‌گوییم «یک طعم خاطره» بلکه می‌گوییم «یک طعم خاطره‌برانگیز»، درست نیست که بگوییم «یک طعم نوستالژی»، و مانند این‌.

✅ «یک طعم نوستالژیک.»
✅ «این خیلی نوستالژیکه.»
✅ «به‌خاطر نوستالژیک بودنش محبوبه.»

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

کلاه‌های طریقت‌های مختلف صوفیه

ردیف بالا از چپ به راست:
شاخه‌ی جراحیه از طریقت خلوتیه، اخیان، مولویه، دسوقیه، شاخه‌ی سنبلیه از طریقت خلوتیه.

ردیف وسط از چپ به راست:
بکتاشیه، شاخه‌ی شعبانیه از طریقت خلوتیه، نقش‌بندیه، خلوتیه.

ردیف آخر از چپ به راست:
شاذلیه، قدیریه، سعدیه، رفاعیه، بدویه.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۴)

شب بگردیم

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

به «دیلر» (یا همان «ساقی») کوکائین «بابی» می‌گویند، که احتمالاً برگرفته از نام شخصیت‌های معروف توزیع‌کننده‌ی این ماده‌ی مخدر در امریکای لاتین است.

«برف‌بازی» هم یعنی «مصرف کوکائین».

امروز یاد گرفتم!

#واژه_سازی

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۳)

در باب اهمیت ترجمه

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

خطایی که نشر محترم نی در اطلاع‌رسانی مرتکب شده است این است که «ویراست جدید» را زیر عنوان قرآن کریم آورده است و نه زیر نام مترجم!

طبعاً، نعوذ بالله، نمی‌شود از قرآن یا دیگر کتاب‌های آسمانی «ویراست جدید» ارائه داد!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

📣 برای ثبت‌نام در دوره‌ی بیستم کارگاه ویرایش فقط امروز را فرصت دارید. اگر مایلید حضور داشته باشید، با شماره‌ی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ (مؤسسه‌ی ته‌رنگ) تماس بگیرید.

معمولاً وقتی در میانه‌های دوره‌ها هستیم دوستانی پیام می‌دهند که چرا اطلاع‌رسانی نکردید! گفتم بر آخرین فرصت حضور در این دوره هم تأکید شود.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

یک عکاس ژاپنی به اسم ناکامورا هیدفومی کتاب شیک‌وپیکی چاپ کرده شامل تصاویر دستشویی‌های ژاپن!

‏آن‌وقت ما اینجا اغلب کتاب‌های فاخر و هنری را هم نمی‌توانیم گلاسه و رنگی دربیاوریم، روی کاغذ تحریر چاپ دیجیتال می‌کنیم تا هزینه‌ی تولید و قیمت پشت جلدش سر به فلک نکشد! :)

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

برای دوستانی که فکر می‌کنند وضعیت کتاب‌فروشی‌های محلی فقط در ایران بد است:

«کتاب‌فروشی‌های زنجیره‌ای و آنلاین در آمریکا بلایی به سر کتاب‌فروشی‌های محلی آورده‌اند که اصلاً انگار از اول چنین چیزی نبوده، درحالی‌که تا همین ده، دوازده سال پیش محلی‌ها هنوز نفسی می‌کشیده‌اند. تازه، خود زنجیره‌ای‌ها، مثل بارنز اند نوبل، درواقع فقط "بفروش‌فروشی"های ملال‌آورند، جای "کتاب دیدن" نیستند. کتاب درست‌وحسابی هم دارند، اما اگر از قبل معلوم شده باشد که بفروش است. و البته نصف فروشگاه هم مال اقلام غیرکتاب است!» (توئیت آقای دکتر محمد میرزایی)

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#چاپ_هشتم منتشر شد

آن‌چنان‌تر
هاجر رزم‌پا


۱۷۲ صفحه/ ۱۶۰ هزار تومان
کتاب سده

«خیانت... مثل وقتیه که یه چیزی می‌ره توی شکاف دندونت و درنمی‌آد... نه مسواک، نه خلال‌‌دندون، نه نخ‌دندون. هیچ‌جوره درنمی‌آد که نمی‌آد. پیدا نیست، هیچ‌کس هم نمی‌بیندش، ولی خودت می‌دونی یه چی اونجا هست که عذابت می‌ده...»

از امروز تا هشتم مردادماه می‌توانید چاپ هشتم آن‌چنان‌تر را با ۱۰٪ تخفیف و ارسال رایگان تهیه کنید.
برای ثبت سفارش به @SadeAdmin پیام دهید.

Читать полностью…

ویراستار

آقایی به اسم مهدی پورباقی مدت‌ها پادکستی می‌ساخت و منتشر می‌کرد به اسم آخرین شاهد. در این پادکست به پرونده‌های خاص #جنایی پرداخته می‌شد.

شگفت این که این آقا دیشب همسرش را در کانادا کشته، مثله کرده و در یک چمدان در کنار خیابان گذاشته! بعد هم برگشته به خانه و خودکشی کرده! در آخرین اپیزود پادکست آخرین شاهد روایتی که ارائه می‌شود بسیار شبیه جنایتی است که خود راوی رقم می‌زند.

پورباقی سی و چهار سال داشته و همسرش سی و سه سال. همسر او کمتر از دو ماه پیش به کانادا رفته بوده است.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

احتمال زیادی دارد که آقای ⁧ #حسین_انتظامی⁩ وزیر بعدی فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد.

‏سابقه‌ی وزارت «ندارد»، از بدنه‌ی ارشاد است و از دهه‌ی هفتاد در این وزارتخانه مدیر بوده و ساختارها را می‌شناسد، تأیید امنیتی دارد، و از مدافعان آقای پزشکیان هم‌ بوده است.

فراموش نکنیم وزیر ارشاد از جمله‌ی وزرایی است که با تأیید مستقیم نهادهای بالادستی انتخاب می‌شود.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

با راهنمایی دوست گرامی‌ام جناب آقای مزدک صدری افشار (فرزند زنده‌یاد غلامحسین صدری افشار)، به کتاب نفت و قلم، نوشته‌ی احمد راسخی لنگرودی، رسیدم. این اسامی را هم به فهرست بزرگانی بیفزاییم که روزگاری در خدمت شرکت نفت بوده‌اند:

محمدعلی موحد، حسن کامشاد، اسماعیل فصیح، منوچهر بزرگمهر، ابوالقاسم حالت، عزت‌الله فولادوند، صفدر تقی‌زاده، مسعود برزین، مصطفی فاتح، حمید نطقی، ناصر نجمی، فؤاد روحانی، محمدعلی صفریان، پروین دولت‌آبادی، مهرداد مهرین، منوچهر فرمانفرمائیان، مهدی ماحوزی، محمدجعفر مصفا، محمد نقی‌زاده، روح‌انگیز راهگانی.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…
Subscribe to a channel