در گروه ناشران نوشتم:
«دلار در فروردین حدود ۴۳ بود. اگر با همین نرخ ۶۰ هزار تومان هم سال تمام شود (که بعید است)، یعنی یک تورم حدوداً چهل درصدی. کل سود چاپ کتاب تقریباً همین سی، چهل درصد است، یعنی از ابتدای سال همهی ما ناشرها هر چی کار کردهایم خرج تورم و چای دبش مسئولان محترم شد!» :)
حسین جاوید
@Virastaar
بزرگواران جناب آقای علیرضا طاقدره، جناب آقای دکتر سلمان ساکت و جناب آقای غلامرضا عمرانی اشاره فرمودند که این «قندی» بودن نان احتمالاً برگرفته از این باور است که نان برشتهتر قند کمتری دارد و برای بیماران دیابتی بهتر است (البته، از نظر پزشکی چنین دیدگاهی درست نیست و بحث ما باور عمومی است).
نکتهی دیگری هم به ذهن خودم رسید و این بود که ما «بادامقندی» هم داریم که نام دیگرش «بادامسوخته» است و چهبسا بتوان ارتباطی بین «قندی» بودن و کاراملی شدن یا برشته شدن یافت. قطعاً بیشتر بررسی خواهم کرد.
حسین جاوید
@Virastaar
در صف نان سنگک بودم که پیرمرد جلوییام به شاطر گفت: «دو تا کنجدی، #قندی.» پرسیدم قندی یعنی چه، گفتند یعنی «برشته».
نشنیده بودم و برایم جالب بود.
حسین جاوید
@Virastaar
در فروشگاههای بزرگی مثل والمارت (در ایالات متحده) خیلی از کالاها به سفارش فروشگاه و با برند خود فروشگاه تولید شده و فروخته میشود. یعنی چه؟ مثلاً، شما مایونز یا زغال یا نوشیدنی یا دستمالکاغذی میخواهید و در قفسهها انواع آن را با برند تولیدی خود فروشگاه میبینید، نه برندهای دیگر. در ایران هم، مثلاً، هایپراستار این کار را میکند و میتوانید از کاغذ آچهار گرفته تا عسل و ناگت مرغ را با بستهبندی و نام هایپراستار تهیه کنید.
حالا ربطش به کار کتاب چیست؟
لب مطلب را بگویم: کتابفروشیهای بزرگ و زنجیرهای نهتنها کتابفروشیهای کوچک بلکه ناشرها و تولیدکنندههای کوچک را هم خواهند بلعید.
وضعیت بازار کتاب در صنعت نشر ما طوری است که فروش ناشرها و مؤسسات پخش با چک و فروش کتابفروشها نقدی است. پس جریان نقدینگی دست کتابفروشیهاست و مناسبات را آنها تعیین میکنند. حالا چه شده؟ گردش نقدینگی در فروشگاههای زنجیرهای کتاب بسیار بالا رفته و آنها مدام شعبه اضافه میکنند و برندهای جدید هم پا به میدان میگذارند. این بدین معنی نیست که مردم کتابخوانتر شدهاند، بلکه چون این فروشگاهها دیگر فقط کتاب نمیفروشند و انواع و اقسام کالاهای تزئینی و کاربردی و بازی و نوشتافزار و... عرضه میکنند و خریدشان عمدتاً چکی و فروششان عمدتاً نقدی است، روزبهروز فربهتر میشوند (که البته نوش جانشان و قواعد بازار همین است)؛ نتیجه چه میشود؟ اینها با نقدینگی و رشد حاصل از آن ابتدا کتابفروشیهای کوچک را از دور خارج میکنند (همانطور که فروشگاههای زنجیرهای به بقالیها و سوپرهای کوچک و محلی آسیب زدند) و در مرحلهی بعدی سراغ تولیدکنندهها میآیند. وقتی شما فروشگاهی دارید که مشتری دارد، چرا فلان کتاب یا تقویم یا دفتر یادداشت یا اسباببازی را از من تولیدکننده یا واردکننده بگیرید و سی، چهل درصد سود هم به من بدهید؟ خب، خودتان تولید یا واردش میکنید (یا سفارش میدهید برایتان تولید یا وارد کنند) و در فروشگاهتان آن را میفروشید، با سود کاملی که در زنجیرهها تقسیم نشده و فقط به خودتان رسیده! این همان اتفاقی است که در والمارت و هایپراستار و امثال آنها رخ داده است.
ابتدا ناشرهای بزرگ میل داشتند کتابفروشی بزنند و به فروش مستقیم رو بیاورند، حالا روال تقریباً برعکس شده! کتابفروشیهای بزرگ به نشر و تولیدات دیگر روی میآورند و کالای مورد نیازشان را خودشان تأمین میکنند! آنها دقیقاً میدانند مشتری دنبال چه کتاب یا چه کالایی است، پس راحتتر ناشرها و تولیدکنندههای کوچک را از دور خارج میکنند. ناشران هوشمند باید برای این آینده برنامه داشته باشند.
حسین جاوید
@Virastaar
فیلم خواب زمستانی، ساختهی نوری بیلگه جیلان (از فیلمسازان محبوبم)، در یکی از صحنهها ارجاعی به بخشی از نمایشنامهی ریچارد سوم شکسپیر دارد:
«وجدان کلمهای است که ترسوها از آن استفاده میکنند و برای این ساخته شده که قدرتمندها را عقب نگه دارد. وجدان ما بازوهای توانمند ماست و قانون ما شمشیرهایمان.»
این تکه را خیلی میپسندم و بهش باور دارم. راستی، خود فیلم هم متأثر از داستان کوتاه «همسر» نوشتهی آنتوان چخوف است و گریزی هم به یکی از شاخههای فرعی برادران کارامازوف داستایوفسکی زده است.
حسین جاوید
@Virastaar
«لشکر برفت و آن بت لشکرشکن برفت/ هرگز مباذ کس که دهذ دل به لشکری»
#دقیقی شاعر، چنانکه از اشعارش هم برمیآید، غلامباره (همجنسگرا یا دوجنسگرا) بود و یکی از همین غلامان او را کشت. پس سرودن #شاهنامه که او به فرمان نوح بن منصور سامانی آغازیده بود ناتمام ماند و #فردوسی بزرگ کار او را پی گرفت.
گاهی میاندیشم اگر آن غلام دشنه از نیام برنکشیده بود و #دقیقی «بدخوی» را از پای درنیاورده بود سرنوشت ادب فارسی چقدر متفاوت میبود!
حسین جاوید
@Virastaar
یک کتاب واحد که در یک روز واحد در دو صفحهی متفاوت فروش کتابهای کمیاب آگهی شده است: یک جا ۱۲۵ هزار تومان و یک جا ۲۵۰ هزار تومان (دقیقاً ۲ برابر)!
بازار کتابهای کمیاب و نایاب همینقدر دلبخواهی است!
حسین جاوید
@Virastaar
ویرگول نشانهای «مرزنما»ست، نه چنانکه از دوران کودکی به ما آموختهاند «مکثنما».
در شعر نو و سپید، خیلی وقتها، تقطیع کار «مرزنمایی» را بر دوش دارد و نیازی نیست که در انتهای پارهها یا سطرها از ویرگول استفاده کنیم.
موضوع را با نقل بخشی از یک شعر احمد شاملو روشنتر میکنم:
❌
«آنگاه بانوی پرغرور عشق خود را دیدم
در آستانهی پرنیلوفر،
که به آسمان بارانی میاندیشید
و آنگاه بانوی پرغرور عشق خود را دیدم
در آستانهی پرنیلوفر باران،
که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود...» (نقل با همین نشانهگذاری از سایت رسمی احمد شاملو)
✅
«آنگاه بانوی پرغرور عشق خود را دیدم
در آستانهی پرنیلوفر
که به آسمان بارانی میاندیشید
و آنگاه بانوی پرغرور عشق خود را دیدم
در آستانهی پرنیلوفر باران
که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود...»
حسین جاوید
@Virastaar
از بیشاظهاری به کماظهاری
با وضعی که بودجهی دولت دارد و خوابهایی که برای مالیاتستانی از همهی اصناف و لغو معافیت ناشران دیده شده، مطمئن باشید از دو سه، ماه دیگر تیراژ اعلامی کتابها و دفعات تجدید چاپ آنها افت خواهد کرد و از بیشاظهاری به کماظهاری خواهیم رسید.
سالهاست #برخی ناشرها به دلایل مختلف (ازجمله حفظ شأن کتابها، گرفتن امتیازات دولتی، بازاریابی و تبلیغات و...) تیراژی را در شناسنامهی کتابها درج میکنند که بیشتر از تیراژ واقعی آنهاست، یعنی فرضاً کتاب را ۱۰۰ نسخه منتشر میکنند و در شناسنامه میزنند ۵۰۰ یا ۱۰۰۰ نسخه.
این وضع به پشتوانهی معافیت مالیاتی شکل گرفته و از سال آینده احتمالاً معکوس خواهد شد. اگر شما از کتابی ۱۰۰ تا چاپ کنید و اعلام کنید ۱۰۰۰ تا زدهاید، باید بابت آن ۱۰۰۰ تا مالیات بدهید، پس بدیهی است که نهتنها این کار را نمیکنید، بلکه شاید راغب شوید تیراژ کتابی را هم که ۱۰۰۰ تا چاپ کردهاید در شناسنامهاش ۳۰۰ تا قید کنید!
حسین جاوید
@Virastaar
دوستی اشارهی بجایی فرمودند: «ترساندن» در برخی کتب آشپزی قدیم (مانند جامع الصنایع) و جدید به معنی «تفت دادن» هم شاهد دارد.
نجف دریابندری هم در کتاب مستطاب آشپزی به آن اشاره کرده است:
«ترساندن: تفت دادن کوتاهمدت چیزی در روغن، همین اندازه که رنگ عوض کند یا، مانند گوشت، رنگ ببازد.»
چه کاربرد شاعرانهای! اگر شواهد بیشتری یافتم، به اشتراک خواهم گذاشت.
حسین جاوید
@Virastaar
همین سی، چهل سال پیش تیراژ چاپ هفتم یک کتاب در ایران چهل هزار نسخه بوده! بله، چهل هزار! چنان که ناشر برای پاسخ گفتن به نیاز بازار مجبور شده کتاب را بدون جلد مقوایی منتشر کند!
حسین جاوید
@Virastaar
خداوند استاد مایل هروی را حفظ بفرمایند (شخصاً ایشان را خیلی دوست دارم و از کارها و پژوهشهایشان بهرهی بسیار بردهام)، در «دغلبازی برخی ناشران» هم هیچ شکی نیست، اما قرارداد یک سند دوطرفه است و نمیشود آن را صرفاً به خواست یک طرف لغو کرد. این تصور نادرستی است که بعضی عزیزان پدیدآور در صنعت نشر ما دارند و گمان میکنند همهی کتابها باید مدام تجدیدچاپ شوند، وگرنه ناشر «دغلباز» است. قراردادهای هر ناشر بهنوعی سرمایهگذاریهای بلندمدت او هستند و فقط در صنعت نشر ماست که کتابها مدام بین ناشرها دستبهدست میشوند.
حسین جاوید
@Virastaar
#چاپ_هفتم منتشر شد
آنچنانتر
هاجر رزمپا
چاپ اول: بهار ۱۴۰۲
چاپ هفتم: زمستان ۱۴۰۲
۱۷۲ صفحه/ ۱۰۰۰ نسخه/ ۱۵۰ هزار تومان
کتاب سده
«همیشه اختلاف داشتیم. دعوا از اولین شب زندگی مشترکمان شروع شد. ده تا از همکلاسیهای سوده و سه تا از مهندسهای شرکت را از محضر برده بودیم رستوران تا شاهد پیوندمان باشند. یکی از همکارهایم که نوشابهی بقیه را پر میکرد مرتب میزد روی شانهی سوده و میگفت: پنجاه سال اولش سخته. اما این متاع که اسمش آنچنانتره قابل تحمل میکندش...»
@SadePub
نکتهای که اخیراً توجهم را جلب کرده است: ترکی آذربایجانی ــ زبانی که ترکزبانان ایران، بهخصوص در نواحی شمال غربی کشور، به آن تکلم میکنند ــ در تلفظ اسامی به واجگاهها حساس است و عمدتاً مسیر مستقیم و ساده را در تولید و تلفظ واجها پی میگیرد. گویشوران این زبان چندان رغبت ندارند بین واجهایی که در پشت، جلو و میانهی دستگاه گفتار تولید میشود رفتوآمد کنند و درنتیجه با جابهجایی، تغییر و حتی حذف بعضی واجها تلاش میکنند بهصورت خطی از نقطهای به نقطهی دیگر بروند؛ در این میان، اغلب اسامی چنان صورتهای تحبیبی یا محاورهای مییابند که جایگاه تولید واجهای آنها با ترتیب خطی و مستقیم از پشت به سمت جلوی دستگاه گفتار حرکت میکند.
به این اسامی و تلفظ آنها در محاورهی ترکی آذربایجانی دقت بفرمایید:
❇️ معصومه: مصمه (دقت ویژه بفرمایید که فاصلهی زیاد جایگاه تولید «م» و «ع» باعث حذف «ع» در تلفظ شده است).
❇️ مریم: مَیْرَم (دقت ویژه بفرمایید که جایگاه تولید «ر» در تلفظ «مریم» و «مَیْرَم» متفاوت است و در «مَیْرَم» متمایل به جلوست).
❇️ رضا: ایرضا (دقت ویژه بفرمایید که جایگاه تولید «ر» در تلفظ «رضا» و «ایرضا» متفاوت است و در «ایرضا» متمایل به جلوست).
❇️ خدیجه: خجّه (دقت ویژه بفرمایید که فاصلهی زیاد جایگاه تولید «خ» و «د» باعث حذف «د» در تلفظ شده است).
❇️ حسینعلی: سونالی
❇️ ابوالحسن: ابلسن
مثالها فراواناند.
حسین جاوید
@Virastaar
در «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» یک نفر پیدا نمیشود که بداند خط فارسی واکههای کوتاه را نشان نمیدهد و در ترکیبهای وصفی و اضافی هم نیازی به کسره نداریم؟
گمان کردهاند مخاطبشان شاگرد کلاس اکابر است و بدون کسره نمیتواند «ویراستار ادیب» را درست بخواند!
حسین جاوید
@Virastaar
خیلی است ها! نزدیک به نود سال از انتشار این شاهکار گذشته و نویسندهاش از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات ایران است، بعد ناشر در صفحهی اول #بوف_کور نوشته «مترجم: صادق هدایت»!
یعنی در دمودستگاه یک ناشر با چندین دهه سابقهی فعالیت هیچکس نبوده که این گاف بزرگ را بزداید؟
حسین جاوید
@Virastaar
حالا که سخن از قند رفت گریزی هم به «شکر» بزنیم!
از معانی «شکر» «چاک و تَرَک» است و این همان معنایی است که در ساخت صفت «لبشکری» به کار رفته است. «لبشکری» یعنی کسی که لب او شکافته و چاکدار باشد.
حسین جاوید
@Virastaar
این عکس یک کتابفروشی دانشگاهی در اردبیل پس از بارشهای سنگین چند روز اخیر است. آن مسیر بازشده در برف خیلی
حس خوبی بهم منتقل کرد.
حسین جاوید
@Virastaar
هر بیلبوردی برای اکران به مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیاز دارد. پس کارشناس ارشاد میتوانسته این آگهی را رد کند و تقاضا کند بهجای «TWIN COOLING» خیلی ساده و همهفهم بنویسند «سرمایش دوگانه». مگر برای بچههای محلهی کوونت گاردن لندن بیلبورد زدهای که انگلیسی نوشتهای؟! بماند که اسم برند هم فارسی نیست و توجیهش این است که بازارهای صادراتی را هدف قرار دهند! بله دیگر، دنیا لنگ لوازم خانگیای است که ما قطعات اصلیاش را از چین وارد و اینجا مونتاژ میکنیم!
این همان وزارت ارشادی است که بودجههای میلیاردی برای نگاهبانی از زبان فارسی دارد و مسئولانش مدام مصاحبه میکنند که فلان شورا را راه انداختیم و فلان کار را کردیم و این همان کشوری است که وزیر کشورش به انگلیسی بودن «فود» در «اسنپ فود» معترض است!
زور آقایان فقط به تابلوهای مغازههای کوچک میرسد که مجبورشان میکنند نوشتههای خارجی را با چسب یا رنگ بپوشانند یا کلاً تابلو را عوض کنند. کسبوکارهای بزرگ، اگر دلشان بخواهد، میتوانند اسپرانتو هم روی بیلبوردها و تابلوهایشان بنویسند! خلاصهی ماجرا این است: «پول بده، رو سیبیل شاه نقاره بزن!»
حسین جاوید
@Virastaar
برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در اردیبهشتماه سنتی است که سه، چهار دهه ادامه پیدا کرده و هیچوقت ناشران و، بهتبع، مسئولان به صرافت نیفتادهاند تاریخ آن را تغییر دهند؛ چنان بدیهی پنداشته شده که بد و بیتوجیه بودنش به چشم نمیآید!
بهترین زمان برای برگزاری نمایشگاه اواخر بهمن و اوایل اسفند است: تولید ناشرها در اوج است، قرارداد کار سالانهی نیروهای صنعت نشر هنوز تمام نشده، مردم پول و حسوحال بهتر دارند، امتحانات مدارس و دانشگاهها تمام شده، تعطیلات نوروز و سفرها در پیش است و آبوهوا هم سرکش نیست و غالباً خوش است. در اردیبهشتماه جیب مردم خالی است و خیلیها هنوز دارند از تتمهی درآمد و حقوق و عیدی بهمن و اسفند امورات را میگذرانند، موجودی کتابهای ناشرها در شب عید ته کشیده، امتحانات مدارس و دانشگاهها در پیش است و اولیا و دانشآموزان و دانشجویان و استادان پرشماری دغدغهمندند، بعضی از نیروهای ناشران و چاپخانهها در سال جدید به کارهای جدید رفتهاند و هنوز فرصت نشده جایگزین و پخته شوند، و غیره. تازه، کاغذفروشها و چاپخانهها و حتی خود دفاتر نشر در بیشتر روزهای فروردین تعطیلاند و امکان خرید کاغذ، تولید و چاپ کتاب و دریافت اعلام وصول کتابها محدود است.
تنها توجیه شاید این باشد که نمایشگاه کتاب ترافیک ماههای آخر سال را سنگینتر میکند؛ خب، مثلاً این شهر وضع ترافیکش در روزها و ماههای دیگر خیلی درخشان است؟!
واقعاً باید تدبیری اندیشید و زمان برگزاری نمایشگاه را تغییر داد. قطعاً رونق آن بسیار بیشتر خواهد شد.
حسین جاوید
@Virastaar
#شهلا_لاهیجی، معروف به نخستین زن ناشر ایرانی و مدیر انتشارات #روشنگران_و_مطالعات_زنان، درگذشت.
خداوند ایشان را بیامرزد.
@Virastaar
میدانستید شمیرانات اتحادیهی ناشران و کتابفروشان ندارد؟ بخشهایی از همین تهران (ازجمله فرحزاد و سعادتآباد و اوین و تجریش و...) رسماً جزو شمیران است و مضحک اینکه اگر بخواهید در این بخشها کتابفروشی تأسیس کنید، باید بروید از صنوفی مثل «خشکشویی» و «پیرایشگران» جواز کسب بگیرید!
واقعاً برای یک کشور هشتاد و چند میلیونی با سابقهی فرهنگی چندهزارساله زشت است که کتابفروشها و ناشرهای گرانقیمتترین بخشهای پایتختش به لحاظ صنفی زیر نظر سلمانیها و عکاسیها باشند!
حسین جاوید
@Virastaar
کاربردی که دوست دیگری اشاره کردهاند و باید بررسی دقیقتر شود اما در همین بافتهای معنایی میگنجد:
«سلام و درود
درباره پست اخیرتان، خواستم بگم در برخی نواحی خراسان در قدیم زخم یا التهاب پوستی را با داغ کردن درمان میکردند. این کار را هم ترساندن میگفتند. من از عمویم که متولد اوایل قرن پیش بود این را شنیدم.»
حسین جاوید
@Virastaar
«ترسیدن» و «ترساندن» در زبان فارسی افعالیاند که با عاملیت جانداران درآمیختهاند و برای غیرجاندارها به کار نمیروند. اما یک مورد خاص و بسیار جالب داریم: «واشر سرسیلندر ترساندن» یا بهطور خلاصه «واشر ترساندن».
«واشر سرسیلندر ترساندن» یعنی «نیمسوز شدن واشر سرسیلندر».
خاص بودن این کاربرد فقط به نکتهای که گفتیم محدود نیست؛ «ترساندن» در زبان فارسی فعلی است «متعدی»، درحالیکه در جملهی پربسامد «واشر سرسیلندر ترسونده» (که امیدوارم هیچوقت آن را از مکانیکها نشنوید!) این فعل «لازم» است.
حسین جاوید
@Virastaar
همیشه به این روزهای سال که میرسیم یک عده دوره میافتند که #روز_مادر را امروز تبریک نگویید و به فلان تاریخ جهانی تبریک بگویید. شما به بزرگی خودتان ببخشید، مادرانِ همه که #لوس_ایریگاری و #سوزان_سانتاگ نیستند! دلشان به همین مناسبتها خوش است.
حسین جاوید
@Virastaar
کتاب سده بهزودی منتشر میکند
دیوان شوکت بخاری
با تصحیح و مقدمهی دکتر سیروس شمیسا
چاپ اول ویراست نو: زمستان ۱۴۰۲/ ۶۴۰ صفحه/ قطع وزیری/ جلد سخت
شوکت بخاری (نیمهی دوم قرن یازدهم ه . ق) یکی از بزرگترین شاعران طرز خیال است. این شاعران (امثال میرزا جلال اسیر شهرستانی، بیدل دهلوی و...) معنای تازهای از «معنی» در سر داشتند و به قول صاحب فرهنگ آنندراج «نزاکت (نازکی خیال) را به جایی رسانیدند که در بعضی اشعار اینان جمال معنی جز در آیینهی خیال نتوان دید». برخی از ابیات و مصراعهای شوکت از فرط تازگی و قدرت خیال خواننده را غرق در لذتی آمیخته به بهت میکند. شعر شوکت علاوه بر خیالات و مضامین تازه پر از تناسبات متعدد ادبی بین کلمات است و تلمیحات و مخصوصاً اشارات تازه دارد. زبان او زبان دورهی خود اوست و لذا پر از لغات و اصطلاحات مردم دورهی صفویه است، اشارات به کاسهی چینی، خامهی مو، سرمهی خاموشی، نان پنجهکش، کاغذ سوزنزده، کاغذ ابری، آینهی تصویر و غیره و غیره که در ادبیات قدیم نبوده است. در این کتاب که با مراجعه به چندین نسخه فراهم آمده است فرهنگ مختصری هم برای اینگونه لغات و اصطلاحات تنظیم شده است.
@SadePub
📢 دوستان گرامی، با سپاس از شما، ظرفیت کارگاه ویرایش ــ چه حضوری و چه مجازی ــ تکمیل شده است و دیگر امکان ثبتنام در کارگاه روز یکشنبه وجود ندارد. با برنامهریزی مؤسسه و برای اینکه در خدمت عزیزان بیشتری باشیم، کارگاه دیگری در روزهای سهشنبه (از ساعت ۶ تا ساعت ۸) تدارک دیدهایم. برای ثبتنام در این دوره با شمارهی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ (مؤسسهی فرهنگیهنری تهرنگ) تماس بگیرید. اگر پرسشی دربارهی دوره داشتید، میتوانید به خود من پیام دهید (@hjavid).
ارادتمند همگی
حسین جاوید
@Virastaar