yarekhaksar | Unsorted

Telegram-канал yarekhaksar - یارِ خاکسار

2114

پَس عَدَم گَردَم عَدَم چون اَرغِنون...

Subscribe to a channel

یارِ خاکسار

در حقیقت، کشنده یکی‌ست، اما متعدد می‌نماید، نمی‌بینی که آدمی را صد چیز آرزوست، گوناگون می‌گوید، تُتماج می‌خواهم، بورک خواهم، حلوا خواهم، قلیه خواهم، میوه خواهم، خرما خواهم، این اعداد می‌نماید و بگفت می‌آورد، اما اصلش یکی‌ست، اصلش گرسنگی‌ست و آن یکی‌ست، نمی‌بینی چون از یک چیز سیر شد، می‌گوید: هیچ، از اینها نمی‌باید. پس معلوم شد که ده و صد نبود، بلک یک بود.

فیه مافیه؛ #مولانا 📚

Читать полностью…

یارِ خاکسار

نقدوبررسی کتاب «کوی طریقت» نوشته‌ی دکتر صمد موحد و همچنین بررسی ویژگی‌های هنری و تاریخی بقعه‌ی شیخ صفی‌الدین اردبیلی

با سخنرانی صمد موحد، عمادالدین شیخ‌الحکمایی، فرهاد نظری، مجید رنجبر و علی‌اصغر محمدخانی

مرداد ۱۴۰۲
مرکز فرهنگی شهرکتاب
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

شام غریبان

باز دل آیینه کردم یا حسین
سینه را بی‌کینه کردم یا حسین

تا مگر از لطف ای ماهِ تمام
خوش در آیی لحظه‌ای در بارِعام

گر گدا آلوده و ناقابل است
لطف صاحبخانه دانم کامل است

کن عنایت بر گدایان رهت
این تهی‌دستانِ رو بر درگهت

یا حسین ما تشنه بر روی توایم
تشنه‌کامانِ سر کویِ توایم

گریه آبی بر لب عطشان نشاند
آب، آتش شد شرر بر جان نشاند

یا حسین بن علی، جانِ علی
کن دلم را از جمالت منجلی

جانِ میرت، سروِ ناز عاشقان
این "من" از من گیر و ما را وارهان

تا شوم بی‌نام و مست نام تو
های و هویی افکنم زاِنعامِ تو

این زبان لال است در وصفت وفی
می‌دهم قسم تو را جان صفی

این زبان را آتشین گفتار کن
جذبه‌ی پی در پی‌ام در کار کن

از شرابت جام ما لبریز کن
آتش عشقت بر این جان تیز کن

بَر کَنم از خانمان از نام و ننگ
بردِران بر من، تو این صدجامه رنگ

جامه‌ی خون رنگ عشقت کن بَرَم
در رهِ کرب و بلا شو رهبرم

من در آنجا باز غوغاها کنم
کربلای دیگری برپا کنم

باده‌ها در جام الماسی زنم
آن شرابِ نابِ عباسی زنم

می‌کنم عباس عباسی به پا
تا شود هر سو به پا صد کربلا

ای خراباتی نَسَب‌ها الصلا
باده‌ام امشب رسید از کربلا

در کُلون کُن نوبت دیوانه شد
وقت حق حق گفتن مستانه شد

مطربان راه "انا المجنون" زنید
نینوا را با دَمِ پر خون زنید

گردبادی از جنونم در سر است
نوبت تکبیر اکبر اکبر است

نام زینب مست مستم می‌کند
بیخود و زینب پرستم می‌کند

نام زینب می‌برد ما را ز دست
می‌کشد ما را به بازار الست

ذات حق در جلوه‌ی آب و گِلی
گفت "الستُ"  باز با بانگ جلی

آن بلی‌گو خود یقین زینب بود
با بلا آمد بلی‌گو می‌رود

رو به یکتایی، دویی از سر بنه
خود حسین حق هست و زینب آینه

زینب امشب خوش هیاهو می‌کند
خسته هر سو خاک را بو می‌کند

خاک این سو بوی اکبر می‌دهد
خاک آن سو بوی جعفر می‌دهد

در مشامم بوی گلبرگِ تر است
گوئیا این خاک، خاک اصغر است

بوی شط بین با گلاب آمیخته
خون عباسم در آنجا ریخته

ماه گِردَش هاله‌ی خونی گرفت
ناله ها از خیمه افزونی گرفت

آه محبوبم کجا یارم کجاست
رهبر و همراه و غمخوارم کجاست

می رسد از قتلگه مُشک تتار
لاله‌ها رُسته‌ست و آورده بهار

ناطقا بس کن که طاقت شد به باد
کو تحمل تا کنی زین قصه یاد

یا حسین! جانِ سپهدارت قسم
جانِ آن فرزند تب‌دارت قسم

دست گیرم گر غلط اندیشه‌ام
عاشق این برگ و بار و ریشه‌ام

غروب عاشورای ۱۳۶۷
استاد منصور پایمرد
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

عقل و عشق در مکتب عاشورا

دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

شب عاشورا

و آن شب، همه شب حسین سلاح راست (آماده) کرد. پس نیمه‌ی شب رسولِ عبیدالله فراز رسید سوی عمر بن سعد و گفت: اگر تو حرب همی کنی، شطّ فرات بر ایشان بگیر و دست باز مدار که آب خورند تا از تشنگی بمیرند و چون حسین را بکُشی تنش را به سمّ اسبان بکوب. عمر سعد هم آنگاه عَمرو بن الحجّاج را با پانصد مرد به لبِ رود فرستاد تا آبخور بگرفتند بر حسین و لشکرش، و حسین را آب نبود تشنه بماندند.

حسین همی آن شب سلاح راست همی کرد و با خود شعرها می‌خواند و علی بن الحسین بیمار بود و به خیمه اندر خفته بود و شعر پدر همی شنید. بگریست و زنان همه بگریستند و زنان بانگ برداشتند. حسین گفت: مگریید که دشمن شاد شود. پس حسین سر بر آسمان داشت و گفت: یارب، تو دانی که با من بیعت کردند و بشکستند. یارب، تو داد من از ایشان بستان.

پس حسین آن مردمان را که شیعت او بودند و با وی آمده بودند گِرد کرد و گفت: آنچه بر شما بود کردید و من شما را نه به حرب آوردم و ما اندکی‌ایم و ایشان بسیارند و من از جان خویش نومید شدم و شما را از خود برآوردم، هر که خواهید بشوید.(بروید) ایشان گفتند: یا ابن رسول الله ما روز رستخیز پیش جدّت چه حجّت آریم که فرزند او را به جایی چنین در دست دشمنان بگذاریم و ما جانها پیش تو فدا کنیم.

پس حسین آن شب سپاه را تعبیه کرد و مردی بود نام او طُرماح، از شیعت علی بود، چون بشنید که حسین به کربلا گرفتار آمده است بر جمّازه(شتر) نشست و آن شب خود سوی حسین آمد و گفت: بر این اشتر من نشین تا تو را به حی(قبیله) خویش برم و آنجا همی دارم و کس نیارد آنجا آمدن. حسین گفت: گریختن و زن و فرزند را دست باز داشتن عار بوَد و از پسِ زن و عیال مرا زندگانی نبوَد. پس طرماح بازگشت.

و حسین یک زمان به خواب اندر شد و پیغامبر را علیه‌السلام دید که گفت: یا حسین، هیچ غم مدار که فردا شب با من باشی. حسین چون از خواب درآمد امید از جان خویش برداشت.

تاریخ‌نامه‌ طبری، جلد چهارم
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا

@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

نیست صاحب‌همتی در نشاتین
هم‌قدم عباس را بعد از حسین


@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

و گفت: دين را از شيطان آن فتنه نيست که از دو کس: از عالِمِ حريص بر دنيا و زاهدِ برهنه از عِلم.

تذکره الاولیاء
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

ای ناله، در گلو اثری داشتی چه شد
ای آه، سوزشِ جگری داشتی چه شد

ای گریه، بهرِ جگرگوشهٔ رسول
در روزگار چشمِ تری داشتی چه شد

ای عرش بهر زینت و جاه و جلال خویش
در گوش گوشوارِ زری داشتی چه شد

رو کن به‌سوی روضهٔ پرنورِ مصطفی
برگو که دانهٔ گهری داشتی چه شد

رو کن به سوی مرقد شیرخدا بگو
یا مرتضی‌علی پسری داشتی چه شد

پس روی در بقیع به زهرا خطاب کن
کاغوش پارهٔ جگری داشتی چه شد

با آه و ناله سیّد سجّاد را بگو
در دشتِ کربلا پدری داشتی چه شد

نورالعیون
محمّدباقربن محمّدتقی شریف سپاهانی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

خاک مُراد عالم اکسير خاکساری‌ست
هر حاجتی که خواهی زين آستان بيابی


صائب‌ تبریزی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

و آنگاه که حسین بن‌علی –درود خدا بر او- در سرزمین کربلاء مستقر گردید، نامه‌ای نوشت خطاب به برادرش محمدبن‌حنفیه در مدینه؛ با این عبارات:
«بسم الله الرحمن الرحیم. این نامه‌ایست از حسین‌ بن‌علی به محمد بن‌علی و دیگرانِ از بنی‌هاشم که نزد او هستند؛ پس از حمد و ثناء الهی،
فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ‏ تَكُنْ‏ وَ كَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلَامُ.
گویا دنیا هیچ‌گاه نبوده است و گویا آخرت همیشه بوده است.
والسلام»

کامل الزیارات؛ باب ۲۳
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

مده ای خضر فریبم به حیات جاودانی
من و خاک و آستانش تو و آب زندگانی

مثالی کاشانی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

الشّمس قد قُسمَت نصفين لي و لها
النّور في وجه‌ها و النّار في كبدی

خورشید دو نیم شد برای من و او
نور در رخسار او و آتش اندر جگرم

قيس بن المُلَوَّح (مجنونِ لیلی)
ترجمه: محمد حمادی

@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

سُئلَ الجُنید عن حقیقة المحبّة، فقال:
المیل الدائم بالقلب الهائم.

روضة المریدین
ابن‌ یزادنیار همدانی
به تصحیح محمد سوری و نصرالله پورجوادی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

علي هو المقصود و المعني و الحقيقـة و الفحـوي، و هـو اب الاولاد المعنوية، كما انّ آدم اب الاولاد الصورية

ترجمه: علی همان مقصود و معنا و حقیقت و دربردارنده همه حقایق است و او پدر اولاد معنوی است همان‌طور که آدم پدر اولاد ظاهری و صوری است.

سعدالدین حموئی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

آزادمرد آن است كه از رنجانيدن كسی نرنجد ، جوان‌مرد آن باشد كه مستحقِ رنجانيدن را نرنجاند.

ذکر شمس تبريزی
مناقب العارفين افلاکی
@yarekhaksar
نطنز؛ کاروانسرای کوهاب.

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

إن عدد النساء اللاتي يقتلهن الحزن
أكثر من عدد الرجال الذين تقتلهم الحرب.

زنان کُشته شده از اندوه
فراوان‌تر از مردان کُشته شده در جنگند.

أنيس منصور
مترجم: سعید هلیچی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

تابلوی رزم سیدالشهداء علیه‌السلام در روز عاشورا اثر حسن روح‌الامین

خِیرَةِ اللَّهِ مِنَ الْخَلْقِ أَبِی/ثُمَّ أُمِّی فَأَنَا ابْنُ الْخَیِّرَیْنِ‏
فِضَّةٌ قَدْ خَلَصَتْ مِنْ ذَهَبٍ/فَأَنَا الْفِضَّةُ وَ ابْنُ الذَّهَبَیْنِ‏
مَنْ لَهُ جَدٌّ کَجَدِّی فِی الْوَرَى/أَوْ کَشَیْخِی فَأَنَا ابْنُ الْعَلَمَیْنِ‏
فَاطِمُ الزَّهْرَاءُ أُمِّی وَ أَبِی/ قَاصِمُ الْکُفْرِ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ‏
عَبَدَ اللَّهَ غُلَاماً یَافِعاً / وَ قُرَیْشٌ یَعْبُدُونَ الْوَثَنَیْنِ‏
یَعْبُدُونَ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى مَعاً / وَ عَلِیٌّ کَانَ صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ‏
فَأَبِی شَمْسٌ وَ أُمِّی قَمَرٌ / فَأَنَا الْکَوْکَبُ وَ ابْنُ الْقَمَرَیْنِ‏

@MehdiQorbani

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

ای فَرس با تو چه رخ داده که خود باخته‌ای
مگر این‌گونه که ماتی تو شه انداخته‌ای

نیّر تبریزی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

آنان که ره دوست گزیدند همه
در کوی شهادت آرمیدند همه

در معرکه دو کون، فتح از عشق است
با آن که سپاه او شهیدند همه

رساله سه اصل
ملاصدرا
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

نیست صاحب‌همتی در نشاتین
هم‌قدم عباس را بعد از حسین

در هوا داریّ آن شاه الست
جمله را یک دست بود، او را دو دست

آن قوی، پشت خدا بنیان از او
و آن مشوش، حال بی‌دینان از او

موسی توحید را هارون عهد
از مریدان، جمله کامل‌تر به جهد

طالبان راه حق را بُد دلیل
رهنمای جمله بر شاه جلیل

می‌گرفتی از شط توحید آب
تشنگان را می‌رساندی با شتاب

عاشقان را بود آب کار از او
رهروان را رونق بازار از او

روز عاشورا به چشم پر ز خون
مشک بر دوش آمد از شط چون برون

شد به سوی تشنه‌کامان رهسپر
تیر باران بلا را شد سپر

پی فرو بارید بر وی تیر تیز
مشک شد بر حالت او اشک ریز

اشک چندان ریخت به روی چشم مشک
تا که چشم مشک خالی شد ز اشک

تا قیامت تشنه‌کامان ثواب
می‌خورند از چشمه‌ی آن مشک آب

تشنه‌ی آبش حریفان سر به سر
خود ز مجموع حریفان، تشنه‌تر

بر زمین آب تعلق پاک ریخت
وز تعین بر سر آن، خاک ریخت

هستی‌اش را دست از مستی فشاند
جز «حسین» اندر میان چیزی نماند

عمان سامانی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت آن داغ‌دیده را

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند
تا تقویت شود دل محنت کشیده را

یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند
تا برکنندش از دل، خار خلیده را

القصه هرکس به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را

آیا که داد تسلیت خاطر حسین
چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟

آیا که غم‌گساری و اندُه‌بری نمود
لیلای داغ‌دیدۀ محنت‌کشیده را

بعد از پسر دل پدر آماج تیغ شد
آتش زدند لانۀ مرغ پریده را

ایرج میرزا
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

صلوات محیی الدین ابن‌عربی بر حضرت امام حسین (علیه السلام) :

صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی
المُتَوَحِّدِ بِالهِمَّة العُلیا،
المُتَوَسِّدِ بِالشُّهُودِ و الرِّضا،
مَرکَزِ عالَمِ الوُجودِ،
سِرُّ الواجِدِ و المَوجودِ،
شَخصِ العرفانِ،
عَینِ العیانِ،
نور الله و سِرِّه الأتَمِّ،
المُتَحقِّق بالکَمالِ الأعظَمِ،
نُقطَةِ دائرةِ الأزلِ و الأبَدِ،
المُتَشَخِّصِ بألِفِ الأحَدِ،
فاتِحة کِتابِ الشهادة،
والی وِلایة السِیادة،
الاحدیة الجَمع الوُجودی،
الحَقیقِة الکُلیَّة الشُّهُودی،
کَهفِ الإمامةِ،
صاحِبِ العَلامةِ،
کَفیلِ الدّینِ،
الوارِثِ لِخُصُوصیّاتِ سَیِّدِ المُرسَلینَ،
الخارجِ عَن مُحیطِ الأیْنِ و الوُجُودِ،
إنسانِ العَینِ،
لُغَزِ الإنشاء،
مَضْمونِ الإبداعِ،
مُذَوِّقِ الأذواقِ و مُشَوِّقِ الأشْواقِ،
مَطلَبِ المُحبّین
و مَقصَدِ العُشّاق،
المُقدَّسِ عَن کُلِّ الشَّین،
أبی عبدالله الحسین صلواتُ الله و سلامُهُ علیه.

رساله مناقب (صلوات بر چهارده معصوم)
شیخ اکبر ابن عربی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

ای دل بگیر دامن سلطان اولیا
یعنی حسین ابن‌علی جان اولیا

ذوقی دگر به جام شهادت از او رسید
شوقی دگر به مستی عرفان اولیا

چون صاحب مقام نبی و علی‌ست او
هم فخر انبیا شده هم شان اولیا

آیینه جمال الهی‌ست صورتش
زان رو شدست قبله ایمان اولیا

تا کرد صرف حق سر و سامان هستی‌اش
گوی سَبق ربوده زمیدان اولیا

روی نکوش مطلع صبح سعادت است
سیمای اوست شمع شبستان اولیا

دارد نیاز حشر خود امید با حسین
با اولیاست حشر محبان اولیا

حضرت شاه‌نیاز احمد بریلی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

عزاداری امام حسین و گوی‌گوجوهای آناتولیایی

از جمله کمتر دانسته‌های فرهنگ حسینی در استانبول عثمانی، حسینی‌خوانی‌های دسته‌ای از دراویش و دوره‌گردان با منشا آناتولی در شب‌های اول محرم در خیابان‌های استانبول بوده است. این افراد که به مناسبت خواندن عباراتی چون «یا هوی گوی گوی جانم»، گوی‌گوی‌جو نامیده می‌شدند، در شب‌های دهه اول محرم در محله‌های استانبول می‌گشتند و با توقف در برابر خانه‌ها، اشعاری در مدح و منقبت حضرت امام حسین (ع) می‌خواندند. مردم نیز چیزی به آنها نیاز می‌کردند.

گوی‌گوی‌جوها از جمله می‌خوانده‌اند: «الله الله، قدیم الله، شهدای کربلا، امام حسن و حسین عشقینه، جمیع انبیا و اولیا کرمینه، جمله مردلر دمینه، گلیپ گچمیش مومن‌لرین ارواحینا، هو دییلیم هو!»

@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

به‌خاطری که تویی، دیگران فراموشند
مقیدان تو از یادِ غیر، خاموشند

هزار سال گذشت از حکایت مجنون
هنوز مردم صحرانشین سیه پوشند

بابا فغانی
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

و گفت: ابتدای درویشی رسوایی است و پایان آن بی‌کسی و تنهایی.

مرحوم آقای منابری (حبّ علیشاه)
@yarekhaksar

Читать полностью…

یارِ خاکسار

✨هو✨

حافظ دگر چه می‌طلبی از نعیم دهر
می می‌خوری و طره دلدار می‌کشی

تصویر حضرت کربلایی حسین جزمی ملقب به ضرغام علیشاه بجنوردی قدس الله
🍃🍃🍃🍃
گنج العارفین
/channel/ganjalarefin

Читать полностью…

یارِ خاکسار

🌺 رازگوییِ خاک با حضرت ابوتراب (ع)

صاحب کتاب محاضرة الأوائل (از علمای اهل سنّت) نقل کرده است: نخستین کسی که به کنیه (ابو تراب) نامیده شد علی بن ابی‌طالب (رضی‌الله‌عنه) بود. این کنیه را رسول خدا (ص) به او داد آن‌گاه که دید او بر روی زمین خوابیده و پهلویش خاک آلود شده، از روی ملاطفت به او فرمود: برخیز‌ ای ابو تراب.
و این محبوب‌ترین القاب او به شمار می‌رفت.
و از آن پس، به برکت نفس محمّدی، این کرامتی برای او گردید؛ زیرا خاک خبرهای گذشته و آینده تا روز قیامت را برای او باز می‌گفت.

@bazmeghodsian

Читать полностью…

یارِ خاکسار

هو

شاه شجاع فرماید:

گر پرسدت کسی که علی را نظیر هست؟
با او بگو که آب، به­‌بوی گلاب نیست

در نزد کبریا به‌جز از ختم انبیا
کس را مجال و مرتبت بوتراب نیست

متن از کانال:
@manuscript_ir

@yarekhaksar

Читать полностью…
Subscribe to a channel