📚از بَس کتاب در گِرُوِ باده کرده ایم ، امروز خشتِ میکده ها از کتابِ ماست .📚 ارتباط با ادمین : @marymdansh
■ کودکیام را دوست داشتم.
روزهایی که بهجای دِلَم
سرِ زانوهایم زخمی بود..
- حسین پناهی 🥀
@ktabdansh 📚📚
...📚
#زمان_بازیافته
● براساس کتابِ
📚 درجستجوی زمان از دست رفته
▪︎به کارگردانی؛ " رائول روئیز "
▪︎ اثری جاه طلبانه و درام
روانشناختی
▪︎باوفاداری به مونولوگهای درونی
و جریانات آگاهی
#فیلم_سینمایی؛
▪︎ زمان بازیافته
● محصول؛ فرانسه / ایتالیا / پرتغال
" در من خیلی چیزها از بین رفتند
که گمان میکردم تا ابد ماندگارند..
✍ مارسل_پروست
t.me/ktabdansh 📚
.
هَرکه خواهانِ صحبتِ کسی شُد
آن خواستِ اَوَل را مِیل گویَند
وَچون میل زیادَت گَشت وَ
مفرط گشت،
آن میلِ مُفرط را اِرادَت گویَند
وَچون ارادت زیاد شد و
مفرط گشت
آن ارادتِ مفرط را مُحَبَت گویند
وَچون محبت زیادَت شُد و
مفرط گشت
آن
مُحَبَتِ
مُفرَط
را
عِشق
گویَند.
📕 انسانِ کامل
👤 عزیزالدین_نسفی
از عارفان فارسی نویس
برجستهٔ سدهٔ هفتم هجری
@ktabdansh 📚📚
...📚
داستان کوتاه
.8
........
او از جاده به سمت چپ پیچید و از
کنار پرچین کوتاهی راه افتاد و
وارد بیشه زار بلوط شد و از روی
تپهٔ پرعلف عبور کرد و وارد درهٔ
کناری شد.
نیم ساعت بعد او آن کمپ متروکه را
پیداکرد. او سر پرمو و سفید گوساله
را گردانید و زبان خاک آلودش را
معاینه کرد، تا از میزان خشکی آن
بفهمد ، چهمدت از مرگ آن میگذرد.
او کبریتی روشن کرد و در نور آن
داغ خودش را بر روی پوست
نیمسوخته حیوان دید. آخرسر دوباره
سوار بر اسبش شد و بهسوی تپههای
خالی از علف بهراه افتاد و پس از
عبور از آن وارد زمین خودش شد.
دربالای تپهها باد گرم تابستانی
میوزید. ماه تا یکچهارم آسمان را
بالا آمده و اینک آن سرخ رنگی
خود را از دست داده و به رنگ
چای پررنگ درآمده بود.
شغالها درمیان تپهها زوزه سر داده
و سگها در کنارآغل ها به این
سروصدا جواب میدادند.
رنگ سبز تیره بلوط ها و
رنگ زرد علفهای تابستانی در
زیر نور ماه بهخوبی قابل تشخیص
بودند.
جیم بدنبال زنگ گردن گاوهایش بهراه
افتاد و آنها را درحالی یافت که به
آرامی میچرخیدند. چند گوزن هم
کنار آنها به چریدن مشغول بودند.
او برای مدتی طولانی در باد به صدای
پای اسب یا صدای آدمیزاد گوش
فراداد.
ساعت از یازده گذشته بود که بهسمت
خانهاش راه افتاد. او برج غربی قصر
سلسلهای را دور زد و از سایهٔ آن
گذشت، مجددا وارد مهتاب شد.
در آن پائین،
اصطبل خانهاش درخشش ماتی داشت.
پنجرهٔ اتاق خوابش خطی از نور را
منعکس میکرد.
همچنان که به چراگاه اسبها نزدیک
میشد، اسبهای درحال چرا ،
سرشان را بالا گرفتند و موقعی که
سرشان را مجددا پائین آوردند ،
چشمانشان درخشش سرخ رنگی
داشت.
جیم تقریبا به حصار آغل رسیده بود
که صدای پا، بهزمین کوفتن اسبی
را شنید، با دست دهانه اسب را
کشید، گوش فراداد، صدای پا بهزمین
کوفتن دوباره از آغل آمد.
جیم اسلحهاش را بالا گرفت و
بهآهستگی پیاده شد. او دهانه اسبش
را شل کرد و خزیده بهطرف آغل
رفت. او توانست در تاریکی صدای
سائیده شدن دندانهای اسبی را
هنگام جویدن یونجه بشنود. او در
آغل آنقدر جلو رفت تا به محل
بسته شدن اسب رسید. بعداز
لحظاتی گوش فرادادن، کبریتی کشید
و با قنداق تفنگ آن را روشن کرد.
یک اسب زین شده و دهانبند زده،
به اصطبل بسته شده بود.
دهانبندش به زیر چانهاش سُر خورده
و طناب زیر گلویش شل شده بود.
اسب از خوردن دست کشید و
سرش را بهطرف نور گرفت.
جیم کبریت را خاموش کرد و با
قدمهائی سریع از اصطبل خارج شد.
صدای نفسهایش را به وضوح
میشنید.
او روی لبهٔ کنار آبخوری اسبها
نشست و به درون آب خیره شد.
افکار، آنچنان آهسته به ذهنش
آمدند که میتوانست آنها را کلمه
به کلمه به زبان آورد. وَ زیر لبی
بگوید
میشود از پنجره درون اتاق را
نگاه کنم؟
ادامه دارد
[ قتل ]
{ جان_اشتاین_بک }
@ktabdansh📚⭐️
...🖊
آنکه بر فراز بلندترین کوه رفته باشد،
خنده میزند بر همهٔ نمایشهای
غمناک و جدی بودنهای غمناک.
خِرَد ما را اینگونه میخواهد؛
بیخیال، سُخره گر، پرخاش جوی.
- عالیجناب ؛ فردریش نیچه
@ktabdansh 📚📚
...📚
#بدانیم که
تحصیلات آکادمیک نداشت
اولین و بزرگترین تولیدکننده
کامیون در خاورمیانه را بهنام
ایران کاوه تأسیس کرد.
هزاران نفر را با هزارتومان
صاحب تریلی کرد.
چینیها سال ۵۴ پول خرید
کامیون را نداشتند. بعداز
انقلاب و مصادره اموالش
نام #ایران_کاوه به سایپادیزل
تغییر کرد. او برای کمک، به
جبهه هم رفت....
اهل همت رخنه در سد سکندر میکنند
این سبک دستان کلید فتح را
دندانه اند
اصغر قندچی کارآفرین 🥀
@ktabdansh 📚📚
...📚
من بههیچوجه باعث
این ضایعه نبودهام.
آره بابا بیخود خودتان را
ناراحت نکنید هه.
چرا میخندید خنده
ندارد. من فقط دوبار با
شلاق زدمش همین آنهم
که چیزی نشد نه اثری
بهجا ماند نه چیزی ...
لابد داستان نامه خواندنش
را شنیدهاید
شلاق که خورد دستور داد
کالسکه را آماده کنند ...
آخر من آمدهام راجع به او
صحبت کنم چطور میتوانم
اسمش را به زبان نیاورم؟
خیلی خب بگویید فقط
خواهش میکنم زود تمامش
کنید
فئودور_داستایفسکی
.
📚
- ونسان ونگوگ
من کسی را که از حقایق
زندگی به دور است موجود
افسرده ای می دانم.
اگر هنر را در حقایق زندگی
نمی جستم،
زندگی را بیهوده و بی معنی
می پنداشتم.
@ktabdansh 📚📚
...📚
📚
#از_سقراط_تا_افلاطون
● قسمت پنجم
سقراط به ما نشان داد که فلسفه چیزی
بیشاز یک رشتهٔ نظری است ؛
پرسشگری و تأمل برای رسیدن
به دانش و فضیلت.
- رسالهٔ ضیافت ( symposlum )
اثر افلاطون در قالب گفتگو است.
• نقل قول از " شخصیتهای برجسته
که باتعریفی از عشق همراه است.
- عشق زمینی و سطحی
- عشق آسمانی یا سرچشمهٔ
شجاعت و افتخار.
■ سقراط در سخنرانی خود:
• عشق نیرویی میان مرگ و جاودانگی
است که ( جاودانگی؛ زایش ) و یا
معنوی ( هنر و دانش )
▪︎ الکیبیادس سقراط را بهعنوان
نمادی از خرد و دستنیافتنی میبیند..
• این اثر چندوجهی برپایهٔ عشق و
ادبیات، فلسفه را به زیبایی بیان
میکند.
● 2500 سال قبل پیرمردی ۷۰ ساله
در شهر و بازار همهکس و همهچیز را
نقد میکند، بدون خط قرمز.
• درکدام یکاز ما تاجایی که
میتوانیم خردورزی هست تا به عقاید
و باورهایی که داریم و به آنها
عادت کردهایم و کسانی را که دوست
داریم خطاهای آنها را با نقد و
بدون کینه و نفرت به چالش بکشیم؟
• بخاطر همین مردم آتن او را
خردمند مینامیدند چراکه خرمگس
مانع چرت آنها بود.
■ امروزه روش سقراط را آگوستینی
و شک گرایی ( شک ورزی ) یا
سنت سقراطی میگویند.
بسیاری از انسانها مطابق عرف جامعه
بودن یا انباشتن اطلاعات را نشانهٔ
تعقل میدانند!!
اما عقلانیت با فرآیند تفکر سروکار
دارد.
• از نظر سقراط اگر باور را به چالش
نکشیم و از غربال رد نکنیم،
هستهای میگردد در برابر زندگی
ابلهانه در مقابل زندگی شجاعانه.
▪︎ پرسشگری نیازمند جسارت و
شهامت است. زیستن شجاعانه نه
ترس و چاپلوسی، نه تأیید شیخ و
قبله عالم . مگر امروز خبرنگاران و
فعالان اجتماعی چنین نمیکنند؟
که خب یکی عین ابتذال است و
آن یکی عین شهامت و افتخار.
* فلسفهٔ سقراط ذاتا با طنز آمیخته
است. البته طنزی قوی و فاخر نه هر
سخن چیپ و سطحی و متزلزل.
ازاین رو آثار نیچه ، ارسطو ، یا
حتی کی رکگور هم عاری از طنز
نیست. سقراط همواره متهم بود که
جدی نیست و اطرافیان به او گوشزد
میکردند که همسخن شدن باهرکس
و ناکسی کسر شأن اوست و از
ابهت غرور و معلمی او میکاهد که
سقراط میگفت هرگز او را معلم
خطاب نکنند .
جلسهٔ استنطاق سقراط با ساعتها
پرسشپاسخها و رأی بر گناهکار
بودن او بطول انجامید و جام زهر
را نوشید.
#نیچه میگفت من با پتک
فلسفی ورزی میکنم یا #هایدگر که
آنچه به خواندنش متذکر میشد؛
تفکر همراه با برآشوبنده بود یا
#ویلیام_جیمز میگفت فلسفه،
چیزهای آشنا را چنان میبیند که
گویی غریبند و چیزهای غریب را
چنانکه گویی آشنایند و همینطور
#راسل مینوشت؛ جانمایه فلسفه
آغازیدن با چیزی ساده که بهنظر ارزش
گفتن ندارد و پایان دادن با چیزی
آنچنان خارق عادت که هیچکس
باور نخواهد کرد.
• در آخر چشمانداز #دلوز ؛
کار #فلسفه ناراحت کردن است.
کار #فلسفه آزردن حماقت است.
فلسفه حماقت را به چیزی
شرمآور تبدیل میکند.
این پایان دوست ما بود
بهترین ، خردمندترین، درستکارترین
انسانها در میان آنهایی که
من میشناسم#افلاطون
دو درصد از مردم میاندیشند
سه درصد به اشتباه فکر میکنند
که میاندیشند و نود و پنج درصد
حاضرند بمیرند، اما فکر نکنند.
🖊 جورج برنارد شاو
🍃 ۱۰ حقیقت علمی دربارهٔ
کتابخواندن را تماشا کنید.
@ktabdansh 📚📚
...📚
.7
.......
مرد بهسویش رفت و موهای شفاف
سرش را نوازش کرد.
شببخیر. احتمالا برای فردا ظهر
برمیگردم.
چشمان سیاه غبارآلوده زن، او را تا
بیرون در، تعقیب کرد.
جیم تفنگ را بهداخل خورجین عقب
زین پرت کرد و سوار اسبش شده
آنرا بهسوی پائین دست دره بهحرکت
درآورد.
در سمت راستش از پشت تپههای سیاه
از تاریکی، ماه بزرگ و قرمز رنگ
بهسرعت بهبالا خزید و بازتاب آخرین
تابشهای روز و نور حاصل از
طلوع ماه، طرح خفیفی از سایهٔ
درختان بهوجود میآورد و منظرهی
مرموزی از آن به روی تپهها ایجاد
میکرد. درختان بلوط خاک گرفته،
حرکت لرزش مانندی داشتند و
برگهای آن میدرخشیدند.
سایهای عظیم با پاهای دراز یک اسب
و بالاتنه یک مرد در سمت چپ و کمی
جلوتر از جیم در حرکت بود. از
مزارع دور و نزدیک صداهای سگهایی
که آواز شبانه شان را سر میدادند به
گوش میرسید. جیم اسب را چهارنعل
بهحرکت درآورد. حواسش به کافه
ستاره بود و فکرمیکرد، دیر به آنجا
خواهد رسید.
جیم صدای سم اسب دیگری را که
بهطرفش میآمد شنید. اسب سوار
ایستاد؛
توئی، جیم؟
بله. اوه، سلام جرج.
من الان داشتم میآمدم پیش تو.
میخواستم بهت بگویم، تو اسپرینگ
هد را بالای زمینم میشناسی؟
بله. میشناسم.
خب من امروز بعدازظهر آنجا بودم،
آنجا باقیمانده یک آتش خاموش شده
و سر و پای یک گوساله را دیدم.
پوست را در آتش انداخته بودند و
نیمی از آن سوخته بود ولی
من آنرا بیرون کشیدم و دیدم داغ
تو را دارد.
جیم گفت لعنتیها، از آتش چهمدت
میگذشت؟
" زمین زیر خاکستر هنوز گرم بود.
گمان میکنم مال دیشب باشد.
نگاه کن، من نمیتوانم باتو آنجا
بیایم. بایستی به شهر بروم، آخر
بایستی این را به تو میگفتم، تا خود
بتوانی نگاهی به آن دوروبر بیندازی. "
جیم پرسید؛
هیچ بهفکرت میرسد، کار چندنفر باشد؟
نه. از نزدیک نگاه نکردم.'
خب. فکرمیکنم بهتر باشد بروم و
نگاهی به آن دوروبر بیاندازم، دلم
نمیخواهد حیوان بیشتری را از دست
بدهم. جرج اگر اشکالی ندارد، از
زمین تو میانبر میزنم و رد میشوم.
" دلم میخواست من هم باتو میآمدم
ولی بایستی به شهر بروم، همراهت
اسلحه داری؟
اوه، بله. خیالت راحت باشه، اینجاست،
زیر پایم. متشکرم که این موضوع را
به من اطلاع دادی.
" قابلی نداره. از هرجا که دلت
میخواهد میتوانی عبور کنی.
شب بخیر.
همسایه سر اسبش را گرداند و
چهارنعل از همان مسیری که آمده
بود، دور شد.
جیم دقایقی ایستاد و تفنگش را
بیرون کشید ، دو فشنگ داخل
لولههایش قرار داد و آن را جلویش
بهروی قاچ زین نگهداشت.
ادامه دارد
[ قتل ]
{ جان_اشتاین_بک }
@ktabdansh 📚⭐️
...🖊
👤 #سابیر_هاکا
هر انساني
برای زندهماندن
نیازمند این است که
دستی را بگیرد.
دوست دارم زندگی کنم..
بااینکه میدانم زندگي هرگز خیال ندارد
روی خوش بهمن نشاندهد
چراکه هربار
دستی را گرفتم
دستهایم تاوَل زدند
و هیچ فرقی نداشتند
دستِ بیل
دستِ کلنگ
یا .... دستِ .... تو ....
@ktabdansh 📚📚
...📚
برای اینکه به بهترین نسخه از خودتان
تبدیل شوید،
باید دائما اعتقادهایتان را ویرایش کنید
و هویت خود را بهروزرسانی
نمایید و توسعه دهید.
📚 عادتهای اتمی
👤جیمز کلیر
@ktabdansh 📚📚
...📚
احساس کرد ضعیف شده
است نیشخندی زد و اندیشید
چشمت کور تو که تخمش را
نداشتی تو که میدانستی
جربزه این غلطها را نداری و
به زرت و زورت میفتی غلط
کردی تبر برداشتیُ سرتاپایت
را به خون کشیدی باید این
روزها راهم پیشبینی میکردی
... یعنی هرکاری کرده مجاز
بوده؟ نه اینجور آدمها از
گوشت و خون ساخته نشدن
از فولاد ساخته شدن. ناپلئون
بیاید بخزد زیر تخت یک
عجوزه مردنی!چه حرفا .
عجوزه مجوزه کدام است
پیرزن کدام است پیرزن
بهانه بود یک تب زودگذر
بود. تو که یک انسان را نکشتی
تو یک اصل را کشتی در
گِل گیر کردی
فئودور_داستایفسکی
پادشاه ؛
چرا مساله دشمن را آنچنان که باید
و شاید جدی نمیگیرید و نگرانی
لازم را در مردم ایجاد نمیکنید؟!
- کدام دشمن؟
پادشاه ؛
مردک الاغ اگر دشمن موجود بود که
کار ما بهاین سختی نمیشد!
مشکل ایناست که دشمن را باید
خلق کنیم، تولید کنیم، آنهم تولید
متنوع و رنگارنگ و انبوه .
دشمن یعنی کسیکه شما میتوانید همهٔ
ضعفها و کمکاریهایتان را به گردن
او بیندازید.
دشمن یعنی چیزی که شما میتوانید
مردم را باآن بترسانید تا ناگزیر به
آغوش شما پناه بگيرند.
دشمن یعنی کسیکه اگر کاری کردید،
باوجود او مهمتر جلوهاش بدهید و
اگر نکردید او را مقصر جلوه کنید.
دشمن یعنی کسیکه وقت و بیوقت
به او فحش دهید، بیآنکه جواب
فحش بشنوید.
دشمن یعنی کسیکه حواس مردم را
پرت کنید تا هوس نکنند که از شما
چیزی بخواهند. ....
بههرحال پادشاه میبایست لااقل
برای طرفداران خود توجیهی پیدا
کند که چرا همهٔ کارهایی را که برای
حکومتهای پیشین خود خلاف
میشمرده و محکومشان میکرده
برای خود مجاز میداند!
و برای انجام آنها ابایی ندارد!
✍ مهدی شجاعی
📓 دموکراسی یا دموقراضه
@ktabdansh 📚📚
...📚
همهٔ چیزهای عظیم و مهمی که
میشناسیم کار عصبی هاست
همهٔ مکتبها را از آن بنیان
گذاشتهاند و
همهٔ شاهکارها را از آن ساختهاند
نه کسان دیگر
بشریت هرگز نخواهد فهمید چهقدر
به آنها مدیون است بخصوص
آنها برای ارائهٔ این همهچیز
به بشریت چقدر رنج کشیدهاند
ما از شنیدن موسیقی خوب
دیدن نقاشی زیبا لذت میبریم
اما نمیدانیم برای سازندگانشان
بهچهبهایی تمام شدهاند
به قیمت چه بیخوابی ها
چه گریهها
چه خندههای عصبی
چه کهیرها
چه آسمها
چه صرع ها
و چهمقدار اضطراب مرگ که از همهٔ
آنهای دیگر بدتر است
📚 درجستجوی زمان از دست رفته
...📚
#بدانیم
سپهبد امیرحسین ربیعی 🥀
آخرین فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی بود که در امریکا و آلمان
غربی تمام دورههای مربوط به خلبانی
را دیده بود و توانایی پرواز باهر
پرندهای از جمله جت جنگنده تا هواپیمای
ترابری را داشت
ربیعی به ورزش علاقه داشت - فردی
مذهبی بود - مشروب نمیخورد -
سیگار هم نمیکشید و بسیار
خوشاخلاق و با پرستیژ بود و فن
بیانش بایک شهروند امریکایی برابری
میکرد
در دوران خدمت به پایگاهها و مراکز
شرکتهای هوایی معتبر جهان سفر
نمود و در جریان بازدید از پایگاه هوایی
تراویس- از ایالات متحده با مهارت
تمام یک فروند هواپیمای غولپیکر ترابری
لاکهید سی - ۵ گالکسی را به پرواز
درآورد
او باتوجه به اینکه فرمانده نیروی هوایی
بود و خیلی راحت میتوانست در واپسین
روزهای انقلاب از ایران خارج شود اما
در ایران ماند و در نهایت
در فروردین ۱۳۵۸ باحکم خلخالی
اعدام شد ( به جرم خدمت ! به کشور )
در دادگاه خلخالی به او گفت " تو
مفسد فیالارض هستی
آقای ربیعی در جواب گفت؛
من مفسد فی السماء هستم
@ktabdansh 📚📚
...📚
او زیباست.
دَر درون وَ بیرون
نوری از اُمید اَست
دَر جَهانی اَز تاریکی
او نورِ مَن اَست. - مری لو
•••📚🌔
بیائید ...
کتاب بخوانیم و برقصیم
این دو هیچگاه ضرری
به کسی نخواهد رساند ..
- #فرانسوا_ولتر
@ktabdansh 📚📚
...📚
آزادی برای گرسنگان ممکن نیست.
صاحبان روزنامه در پول غلت میزنند
و گلوپاره میکنند که ؛
زندهباد آزادی .
اعیان زادگان مرفه از سر تفنن شعر
میسرایند و نثر آرایند و بر سینه
میکوبند که زندهباد آزادی .
بازرگانان به زور تبلیغ بر سود خود
میافزایند و گریبان میدرند که
زندهباد آزادی .
تنها تودههای محروم و زحمتکش
نمیتوانند این فریاد را تکرار کنند،
زیرا آزادی آنها بهمعنای گرسنگی
اینهاست. از همین رو بینوایان رنج
خویش را تحمل میکنند و به جور
آنها گردن مینهند. آنها به سیاهروزی
خود تن داده و به سکوت خو گرفتهاند.
🔅 چشم انتظار در خاک رفتگان
🖊 میگل آنخل آستوریاس
ص ۲۴۵
@ktabdansh 📚📚
...📚
پول ، خوشبختی نمیاره
وَلی گریه کردن توی یه مرسدس بنز
آسونتر از
گریه کردن روی یه دوچرخس..
✍ #جان_وین
•••📚🌗
فیلم سینمایی زمان بازیافته
بر اساس کتابِ
درجستجوی زمان از دست رفته
نوشتهٔ مارسل_پروست
جمعه ۵ اردیبهشت کانال کتاب دانش
...📚
بسیاری از بالغ شدنها و بسیاری از
پختگی ها گاه با جدا شدن از یک
امنیت، قدرت، وابستگی، محدودیت
و هرآنچه فکرمیکنیم بدون آنها
هیچ و پوچ میشویم شروع میشود.
بسیاری از موفقیتها از دلِ تلخترین
تجربهها بدست میآید.
استمرار برای ساختن و از نو شکل
دادن به هرچیزی همیشه همراه با
یأس، دلهره، خستگي و ناامید شدن
همراه است.
در این رابطه هرآنچه نیاز است فقط؛
شروع است. ( بارها شروع کنید )
میتوان درطول یک مسیر خسته شد
میتوان پشیمان شد ،
میشود کم آورد اینها طبیعیترین
رفتار است ، مثل یک اتومبیل
در کنار مسیر توقف کنید؛
استراحت کنید؛
سپس ادامه دهید.
@ktabdansh 📚📚
...📚
👤 تیک نات هان
( نویسنده، شاعر، پژوهشگر )
📚 هنر برقراری ارتباط
این کتاب شامل راهکارهای
طلائی، گره گشا و سازنده .
ارتباط آگاهانه، برخورد با
مشکلات.
کمک به هرنوع مشکل دررابطه
با اطرافیان، خانواده، محلکار.
مشکلات را با روانکاوی ذن
برطرف کنیم .
خوشحالی وقتی امکانپذیر است
که باخودمان در ارتباط باشیم.
به درد و رنج خود گوش دهیم.
آیا من تو را خوب درک میکنم؟
شخص خشمگین و بیتجربه با
هرچیزی مخالف میکند.
" به من اجازه بده از نو
شروع کنم"
✍ #تیک_نات_هان
📚 #هنر_برقراری_ارتباط
t.me/ktabdansh 📚📚
...📚
وقتی از یوهان تتزل
کشیش قرون وسطی پرسیدند
آیا پرداخت پول به کلیسا
گناهان آینده را هم پاک میکند؟
کشیش پاسخ مثبت داد.
سؤال کننده هم پس از پرداخت پول
کشیش را کتک زد و گفت
گناهم همین بود.😏
•••📚🌖
بلندپروازی، خانم،
جنونِ انسانهای بزرگ است.
🎭 دوشس ملفی - جان وبستر
@Ktabdansh 📚📚
...📚
📚افیون روشنفکران
یک شاهکار برجسته.
آرون؛ مخالف سرسخت مارکسیسم
در تقابل با روشنفکران چپ فرانسه
بویژه ژان_پل_سارتر.
نقد استبداد و ادبیات مبارزه طلبانه
باالهام از ماکس وبر، از شوروی تا
توتالیتاریسم.
➖➖➖
انسانهایی که اندیشهٔ انقلابی دارند،
همانهایی نیستند که کشتی انقلاب
را به ساحل میرسانند.
کسانی که آغازگر انقلابها میباشند
بهندرت درپایان زنده میمانند و اگر
زنده بمانند در تبعید یا در زندان
بهسر خواهند برد. اگر هیچکس در
نتایج حاصله از این جنگ- همه
علیه همه اثری از خود مشاهده نکند،
آیا میتوان انقلاب را نماد بشریتی
دانست که بر سرنوشت خود
مسلط است؟
کتابِ #افیون_روشنفکران
نوشتهٔ #رمون_آرون
@ktabdansh 📚📚
...📚
در این ویدئو کوتاه از
- چارلز بوکوفسکی میپرسند
تعریفت از عشق چیه؟
میگه؛ عشق ؟
مثل اون حالیه ک صبح
از خواب پا میشی و همه جارُ
مه گرفته، قبل از اینکه خورشید
طلوع کنه، زمان کوتاهیه .....
@ktabdansh 📚📚
...📚
صُلح اَست میانِ کُفرُ اِسلام، باما تو
هَنوز دَر نَبَردی.. ✍ #سعدی
اول اردیبهشت بزرگداشت سعدی
کلیک کنید⤵️ زندگینامه
/channel/ktabdansh/219
...📚🌹
📚
#از_سقراط_تا_افلاطون
● قسمت چهارم
رسالهٔ لاخس یکی از گفتوگوهای
اوليه افلاطون است که به بررسی
مفهوم شجاعت میپردازد ،
میان سقراط، ( لاخس، نیکیاس
دو فرمانده جنگی )
که در آن افلاطون به روش خاص
سقراطی شجاعت را مطرح میکند.
یک گفتوگوی دیالکتیکی:
۱ - آموزش بهتر به فرزندان
• لاخس شجاعت را به مقاومت در برابر
دشمن میداند و
• نیکیاس شجاعت را به معنای دانش
و آگاهی از چیزهای ترسناک و
غیرترسناک میداند.
• سقراط میپرسد آیا شجاعت بخشی از
فضیلت است یا کل آن را دربرمیگیرد؟
• شجاعت با عدالت در ارتباط است؟
- این روش دیالکتیکی سقراط
بهجای ارائه پاسخ، با پرسشگری به
فهم عمیقتری از مسائل میپردازد.
- لاخس جستجوی حقیقت را
به تفکر مستمر میداند.
روش دیالکتیکی سقراط یک رویکرد
فلسفی است برای کشف حقیقت .
• این روش محور بسیاری از
آثار افلاطون است.
- پرسشپاسخهای انتقادی،
- به چالشکشیدن فرضیات و باورهای
طرف مقابل.
پرسشگری مداوم به روش سقراط
طرح پرسشهای ساده،
شناسایی باورهای نادرست
یافتن تعاریف دقیق [ بعضی مفاهیم
را بهصورت کلیشهای و سطحی
میفهمند ]
روش ایرونیا ؛ تظاهر به نادانی
که طرف مقابل خودش به باورهایش
بیاندیشد.
به چالش کشیدن باورها، یک تعامل
دوطرفه و بحث بادیگران.
مشارکت فعال و تفکر انتقادی.
• شناخت نادانی ؛
" آگاهی از نادانی اولین گام بهسوی
دانش . اول پرسش آغازین، سپس
پاسخ اوليه، نقدوبررسی، پاسخهای
جدید و پایان گفتوگو. "
یک مثال ساده از روش سقراط
( سقراط میپرسد )
- عدالت چیست؟
+ یعنی دادن حق به هرکس.
- اگر کسی نااگاهانه بحق کسی
آسیب بزند، آیا دادن حق او عادلانه است؟
+ شاید نه... فکر کنم....
- آیا عدالت بمعنای دادن حق است؟
یا چیزی بیشتر؟
+ عدالت در همه چیز است....
این روش به مخاطب میآموزد که
بهصورت منطقی و انتقادی فکر
کند و باورهای خود را به چالش بکشد .
تناقضات فکری آشکار میشود.
افلاطون هم در بیشتر رسالههای خود
از این روش برای تحلیل مفاهیم
استفاده میکند.
دانش واقعی ازطریق پرسشگری و
سؤالات جدید و تفکر فلسفی بدست
میآید. ( دیالکتیک سقراطی )
سقراط از نخستین کسانی بود که
فلسفه را از آسمان به زمین آورد.
سقراط برای حقیقت و عدالت آماده
بود، جان خو را هم فدا کرد.
او بنیان فلسفهٔ غرب را بنا کرد.
آموزههای او در هر دورهای قابل تطبیق
با شرایط جدید است .
مهمترین آموزه او:
خودت را بشناس.
- این یک ابزار مهم برای پرورش
مهارتهای تفکر انتقادی در تمامی
افراد است.
این آموزش تفکری به پرورش
فضیلت و فهم درست ما منجر
میشود. پاسخ های جدید
یک رویکرد برای زیستن و تعمق.