برای ارتباط با مدیر کانال و ارایه انتقادات و نظرات خویش از ایدی زیر استفاده فرمایید. https://t.me/erahimifar
مصطفی دلشاد تهرانی
⭕️ عذر ناپذیری در ریختن خون
«وَ لاَ عُذْرَ لَکَ عِنْدَ اللّهِ وَ لاَ عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْد . »
نهج البلاغه ، نامۀ ۵۳ ( عهدنامۀ مالک اشتر )
در كشتن به عمد نه در پيشگاه خداوند پوزشت پذيرفته است و نه در نزد من.
ريختن خون ناحق هيچ توجيهى ندارد و اين تصور كه حكومت چنان اهميت دارد كه ريختن خون در پاى آن، توجيه پذير است، در تضاد با منطق دين است. زيرا حرمت فرد و خون انسان چنان بزرگ و سنگين است كه بى حرمتى به يك نفر و ريختن خون يك انسان، چونان بى حرمتى به همه مردمان و ريختن خون همه آنان است؛ و حكومت جز وسيله اى براى حفظ حرمت مردمان و پاسداشت حقوق آنان و برپايى عدالت و امنيت و رفاهت براى آنان نيست. پس چگونه ممكن است حكومتى كه به خودىِ خود هيچ ارزشى ندارد و فقط ارزش آن در امور فوق است، بتواند اهميت و حرمتى برتر از مقصد خود بيابد؟ اين نقض غرض است. بنابراين ريخته شدن كم ترين خون ناحق در راه تحكيم حكومت و قدرت به معناى نفى همه چيز حكومت و پا گذاشتن بر حرمت همه مردمان است.
#نکته_ها #امیرمؤمنان #عهدنامهمالکاشتر #حکومت #حقوق #نفی_خونریزی #عدالت #امنیت
@MostafaTajzadeh
@delshadtehrani
✔️مایستر اکهارت: هرچه از عمر انسان بگذرد باید لذت عمیقتری ببرد.
✍️مصطفی ملکیان
🔹 بعضی از عارفان در غرب، مخصوصاً مایستر اكهارت، گفتهاند كه ملاك اخلاقی زیستن همین است كه هرچه از عمر انسان بگذرد باید لذت عمیقتری ببرد. جمله معروف اكهارت در این باره این است كه «فقط پیرمردان و پیرزنان حق دارند برقصند و دستافشانی و پایكوبی كنند»، چون لذتی كه پیران میبرند اصلاً قابل مقایسه با لذتی كه یك جوان میبرد، ولو اینكه اخلاقی هم زیسته باشد، نیست.
🔹 اكهارت، مانند مولوی و عینالقضات در فرهنگ ما و بسیاری از عارفان در فرهنگهای دیگر، معتقد است كه اخلاقی زیستن یعنی فراموشی خود و تنها اندیشیدن به دیگران و، به نظر بسیاری از عارفان، به همة موجودات دیگر. انسانها حتی وقتی كه اخلاقی زندگی میكنند خیلی كمتر خود را فراموش میكنند، اما اكهارت میگوید تمام زندگی انسان باید تمرین خود فراموشی باشد. بیشتر اخلاق های عرفانی دنیا، چه در عرفان های شرقی و چه در عرفان های غربی، مبتنی بر نفی انانیتاند تا حدی كه به صفر برسد كه آن وقت انفجار شادی و آرامش است؛ انسان به قیمت اینكه خود را فراموش نمیكند نا شاد و مضطرب است. سقراط میگفت فلسفه تمرین مردن است و به معنای عمیقی حقی با اوست. اكهارت در اشاره به این سخن میگوید عرفان تمرین شاد زیستن است.
🔹 باید اعتراف كنم كه خود من، با اینكه سالهای سال با این قول آشنا هستم و دربارهاش مطالعه و تأمل كردهام، نمیتوانم آن طور كه در دفاع یا نقد اقوال دیگر سخن میگویم حرفی بزنم، چون این قول خیلی بالاتر از حد من است، اما قول خیلی خیلی جدیای است و در روانشناسی های اخلاق جدید، مثلاً در روانشناسی فراشخصی، كسانی مثل كن ویلبر میگویند كه انسان باید بیاموزد كه هرچه بیشتر خود را فراموش كند. ولی این را میتوانم بگویم كه این باغ سبزی كه عارفان نشان میدهند، ولو اینكه نمیفهمیم، چیز جالبی است.
▪️ مصطفی ملکیان، درسگفتار روانشناسی اخلاق، صفحه 167
@Mostafamalekian
در جایی نوشته بودم: «قرائت و تلاوت قرآن خوب است! اما وقت آن رسیده است که گاهی هم قرآن را بخوانیم.» منظورم از این جمله تناقضنما این بود که ما قرآن را به معنای واقعی کلمه، نمیخوانیم و آنچه در جامعة ما رواج بیشتری دارد، قرائتهای حرفهای و ثوابجویانه و گاهی هم اخلاقگرایانه و معنویتطلبانه و تبرکخواهانه است. خواندن قرآن، به معنای تأثیرپذیری فکری و معرفتی از آن، در میان ما تقریبا فراموش شده است. کسانی هم که بر عمل به قرآن تأکید دارند، بیشتر مرادشان «عمل اخلاقی» است که در جای خود واجب است؛ اما «عمل به قرآن» به معنای اعتنای واقعی و عمیق به پیامهای صریح و روشن آن در مسائل فکری و عقیدتی، بیتأویل و توجیه، نوع خاصی از «خواندن» را میطلبد که معمولا در قرائتهای رایج و تلاوتهای معمول در میان مؤمنان، غایب یا غریب است.
ماجرای ما و علی(ع) نیز بیشوکم همین است. ما بیگانگی خود را از مرام علی(ع)، زیر خروارها مدح و ستایشهای بیمانند پوشاندهایم. راستی نصیب ما از علی(ع) چیست؟ مدح و نعت و جشن و عزا و فخرفروشی به عالمیان و آسودگی خیال در آخرت؟ علی را هم باید خواند. علی را باید روزها خواند و شبها تلاوت کرد. باید دفتر تاریخ را دوباره ورق زد و یکیک برگهای آن را خواند و دید که او با دوستانش چگونه بود و با حکومت چه کرد و چرا آنجا شمشیر زد و اینجا مدارا کرد و جای دیگر گریست؟ میگویند انسان بزرگی بود؛ اما کمتر میگویند چرا بزرگ بود. آیا بزرگ بود چون عدد برگهای درختان و قطرههای باران را میدانست؟ یا چون قاضیالقضات بصره، یار وفادار و صحابی فاضلش، ابوالاسود دوئلی را از کرسی قضاوت به زیر کشید، تنها به جرم آنکه صدایش را اندکی از صدای متهم بالاتر برده بود؟ کسی با اسطورگی علی(ع) مشکل ندارد. مشکل آنجاست که اسطورهها، قهرمانان نامکرر و آفرینندگان داستانهای ناممکناند. علی(ع) نیز تکرار نمیشود؛ اما او امام است؛ پیش و بیش از آنکه اسطوره باشد. اسطورهها، آمدند و رفتند و بازنخواهند گشت. اما ما نیاز به پیشوایی داریم که هر روز در حد و اندازههای خود تکرارش کنیم و اگر از بیرغبتیاش به دنیا و حلمش با دشمنان میگوییم، نپنداریم که این داستانها برای آن است که شاعران بیکار نباشند و پیوسته مضمون بتراشند. از بیعیبی و غیبگویی و همهچیزدانی و کرامتهای آسمانی و مقامات اخروی او سخنها میگوییم؛ ولی به روی مبارک خود نمیآوریم که او دروغ هم نمیگفت و کوچک را بزرگ نمینمایاند و بزرگ را کوچک نمیشمرد و حقیقت را غلام مصلحت خود و دستگاهش نمیدید و حقوق آدمیان را به حق بودن آنان معلق نمیکرد، و اگرچه مقدس بود، خود را مقدس نمینمایاند. معراج علی، فقط شبها در نخلستانهای مدینه نبود؛ او روزها در دارالحکومه هم به معراج میرفت. ردالشمس، کوچکترین فضیلت او است؛ فضیلت بزرگ او، این بود که دروغ نمیگفت و همهچیز را برای خود نمیخواست و ظلم نمیکرد؛ حتی بر دشمنانش. در ادبیات شفاهی و کتابخانهای ما صدها بیت و دهها قصیده میتوان یافت که مضمون آن، گریستن علی است بر ظلمیکه بر زنی یهودی رفته بود؛ به اندازه بیرون آوردن خلخالی از پای او. اما چرا داستانهای علی به دیوانها و شاعرانگیهای ما کوچ کردهاند؟ آیا نیاز شاعران و سخنوران به این داستانهای باورنکردنی، بیشتر از نیاز زنان و مردان جفادیده روزگاران است؟ روی سخن این حکایتهای شگفت، با حکومتیان است یا مسجدیان بینوا؟ ما آن شعرها و قصیدهها را ساختیم و از فضیلتهای علی سخنرانیهای پر شور و احساس پرداختیم، تا وجدانمان آرام گیرد و سپس با این وجدان آرام و آسوده، خلخالها را یکجا نذر امامزادگانی کنیم که خود متولیان آنیم.
ما برای غمهای علی اشک میریزیم و نامش را بر فرزندان خود مینهیم و در عزایش سیه میپوشیم و زنجیر میزنیم؛ اما به تیغ تأویل و تبعیض، مرامش را هزارپاره کردهایم و از هر پاره سندی ساختهایم برای گفتارها و رفتارهای خود. ما به علی جفا کردهایم؛ چون دفتر زندگیاش را اوراق کردهایم و هر روز هر ورقی را که به کارمان آید، برمیگیریم و همان را برای خلایق میخوانیم و باقی را برای روز مبادا نگه میداریم. از علمش میگوییم که ترازویی برای آن نیست؛ اما حلمش را به دفترها و دیوانها تبعید کردهایم که مبادا ترازو گذارند و ما را نیز وزن کنند. میگوییم با ابوذر و سلمان و عمار چنین کرد و چنان گفت؛ اما اگر کسی پرسید که با اصحاب جمل و خوارج، پیش از آنکه دست به شمشیر برند، چه کرد و حرمت آنان را تا کجا نگه داشت، پاسخ ما اشک است و نوحه و اشارت به چاههای مدینه و کوفه. تیغ جفاکاری که فرق او را شکافت، هنوز عریان است و بر بالای سر آنان که همچون علی، دروغ نمیگویند و حقیقت را پشت قباله مصلحت نینداختهاند، میرقصد. از در و دیوار، حیلههای عمرو میبارد و قساوتهای فرزند ملجم.
🔰دغدغه های حکومتی علی(ع)
✍هادی سروش
به نام خدا
حساسیت جدی حضرت امیرالمومنین(ع) عدالت باهمه گستره اش است. اوآرام نداردکه نکند درحیطه حکومتش فردی از گوشه ای حقوق وسیع اش محروم باشد!
او قبل ازاین درفکرتوسعه حاکمیتش باشدویا درفکر پر کردن مساجد یا ابلاغ به جمعه و جماعت باشد که چه بگویند و چه نگویند،کمر همت بسته تاحکومتش را رصدکندکه به کسی "ظلم" نشود.
❇️دغدغه های سیاسی
♦️بازکردن زخم های سیاسی !
امام علی(ع) ازامور تلخ سیاسی گذشته عبور کرده واجازه باز شدن زخم های کهنه سیاسی رانمیدهد.
نه اینکه ظلم را فراموش کرده باشد بلکه میداندآنچه نابودمیشود؛ امنیت دین ومردم است :"فلم اری فیه الا القتال او الکفر بی جاء محمد(ص)." (نهج/خ ۴۳ . ر.ک نامه۶۲)
ووقتی یکی از یارانش درباره سقیفه پرسش کرد، فرمود: "امروز و این شرائط چه جای این سؤال؟!"(نهج/ خ ۱۶۲)
♦️بحران آفرینی به بهانه حمایت از ولایت!
امیرالمومنین (ع)نه تنها در زمان حضورش اجازه بحران آفرینی به بهانه حمایت از خود را نمیدهد بلکه برای بعد از شهادتش هم پیش بینی لازم را کرده و امکان میدان داری به عناصری که میتوانستند به بهانه کشته شدن امام علی (ع) ایجاد بحران کنندرا نداد و فرمود: "مبادا راه بیافتید و به انگیزه خونخواهی من ، باعث ریختن خون مردم شوید = یا بنی عبدالمطلب لاالفینکم تخوضون دماء المسلمین خوضا تقولون و قتل امیر المؤمنین" (نهج/ نامه ۴۷)
❇️دغدغه اخلاقی
♦️اخلاقِ متکبرانه در حکومت !
امام علی (ع) با هر گونه ظهور اخلاق متکبرانه که منتهی به روش های جائرانه میشود ، مقابله نمود. هم خود اجازه نمیدهد که شهروندانش ذلیلِ او باشند و هم به مالک نوشت : "مبادا خُلق وخوی دیکتاتوریت پیداکنی = لاتقولن انی مومر آمرفاطاع...." (نهج/نامه۵۳)
♦️رواج بی ادبی در حکومت !
بی ادبی از نقطه بسیار تلخ حکومت هاست، و این تاحدودی طبیعی است چون ازطرفی قدرت است و از سوی دیگر وجود دشمن!
اما امام علی(ع) اجازه شکستن حریم ها را نمیدهد.
در جنگ صفین یکی از فرماندهان یا سربازان به سپاه مقابل فحاشی کرد! امام (ع)همه را جمع کردودرسخنرانی خود بدون مجامله اعلام داشت: "فحاشی و بی ادبی در حکومت علی نیست =انی اکره لکم ان تکونوا سبابین"(نهج/خ ۲۰۶)
❇️ دغدغه اداری و اقتصادی
♦️ظلم در ادارات حکومتی!
"سوده همدانی"زن شجاعی است که خدمت حضرت (ع) رسید و گفت در یکی از ادارات حکومت شما بر من ظلم شده!
علی (ع) گریان شد وازخداطلب مغفرت نمود و شخصا به کار آن زن رسیدگی کرد بطوریکه سالها بعد این زن خاطره آن روز را برای معاویه نقل کردو با گریه شعری خواندکه معروف شد:"صلی الاله علی جسم تضمنه قبرفاصبح فیه العدل مدفونا" (عقدالفرید۱۱۲/۲)
♦️رانت خواری خواص!
ازمهمترین عوامل نابود کننده حکومت ها "رانت و رانت خواری" است! یعنی اصحاب قدرت و وابستگان قومی و جناحی آنان با دستی که در قدرت و ثروت دارند ، دست به دزدی هایی میزنند بشکل قانونی در می آورند!
امام (ع)به شریح قاضی نوشت: "چرا خانه هشتاد دیناری تهیه کردی؟!" (نامه/۳)
و به کارگزارش نوشت: "تو در اموال مسلمین خیانت کردی و تو را عزل نمودم!" (نامه/۲۰و۴۰)
وبه کارگزاردیگرش بنام منذر نوشت:
"خیانت کردی و سریعاً از قدرت کنار رو" (نامه/۷۱)
و البته همین حساسیت امام (ع) در مورد خاندان خودش بشدت افزایش دارد؛ دختر حضرت امیر(ع) از مسئول امور مالی حکومت برای سه روز بمناسبت عید قربان گردنبندی را به امانت گرفت و امام آن را دید و دخترش را توبیخ کرد و وقتی از امانت بودن و ضامن بودن شخصِ خزانه دار مطلع شد،فرمود: "اگر چنین نبود دست دخترم را قطع میکردم =اول هاشمیة قطعت یدها" (وسائل۲۹۲/۲۸)
❇️دغدغه های فکری
♦️ممنوعیتِ اظهارِ نظر در رابطه با راس حاکمیت!
وقتی امام علی (ع) در طلیعه جنگ جمل ، نامه ای به کوفیان ارسال فرمود و آنان را دعوت به تفکر و تعقل در تصمیمات امام المسلمین کرد واز ابراز عقیده شان استقبال نمود:
"بیائید وببینید من دراین شرائط تشخیص ام چگونه است؟ آیا منطبق بر خیر وخوبی است؟اگر درتصمیمات من خیر دیدید کمک کنید واگر نقطه ضعفی بود تذکر دهید = انی اذکر ا... من بلغه کتابی هذا لمّا نفر الیَّ فان کنت محسناً اعانتی و ان کنتُ مسئیاً استعتبنی"(نهج البلاغه نامه/۵۷)
♦️تبعیت کور!
ترویج اطاعت بی چون و چرا در حکومت از دیگردغدغه های امام(ع) است.
اوچون جامعه عقلانی رادوست داردتبعیت ازحاکمیت را برمداراصول روشنِ شرعی وعقلی مطرح میفرماید:
"فان للطاعة اعلاما واضحه و سبلاً نیّره و محجة نهجة"(نهج/ نامه۳۰)
امام علی(ع) درپی ساختن جامعه ای است که دارای اساس فکری باشد و با تفکر و تعقل، ازجهالت دورباشدتا گرفتار شعارهای دروغین و خرافه های بزک کرده و توده های پوپولیستی نشود.
جامعه ای مبرا از جهالت است که شهروندانش از حاکمیت های جناحی و هزارفامیل وحاکمان سلیقه ای محفوظ است.
🆔/channel/soroushmarefat
به مناسبت #روز_کارگر
✔️ارزش و اهمیت ذاتی کار
✍️مصطفی ملکیان
اگر خواسته باشیم اقتصاد کشور، اقتصاد مطلوبی شود، باید آثار عارفانی چون مایستر اکهارت، یاکوب بومه، شانکارا، مولانا، و امثالهم را به مردم تفهیم کنیم.
مرادم از کار، اعم از کار یدی است و هر مقولهی کاری از قبیلِ: تولیدی، توزیعی، خدماتی، علمی و فکری، و یا عملی و یدی را در بر میگیرد.
اگر تمام اقتصاددانان خبره جهان را هم به خدمت بگیریم و همهی منابع عالم هم در اختیار ما باشد، تا مردم این مردمند، اقتصاد ما به جایی نخواهند رسید. زیرا عامل اصلی اقتصاد، خود ما آدمها هستیم که کار میکنیم.
بالاخره اقتصاد را ما آدمها میسازیم. اگر دید آدمها به کار همان دیدی باشد که ما ایرانیها داریم و فکر میکنیم کار فقط برای درآمد است، چنانچه فردا صبح رادیو و تلویزیون اعلام کند رئیس جمهور و... دستور داده است هرکس سرکار رفت یا نرفت، حقوق دریافت کند، شاید یک درصد هم سرکار نروند. زیرا همهی ما برای حقوق سرکار میرویم. تا وقتی مردمی کار را برای درآمد بخواهند، وضع اقتصادشان همین است که میبینیم.
این دید کجا و آن دیدی که میگوید، کار فی نفسه سبب رشد آدمی است، کجا!؟
کار، ارزش ذاتی دارد. بنابراین اگر حقوقم را میگیرم، برای این است که زنده بمانم تا ماه آینده باز هم بتوانم کار کنم.
اگر این دیدگاه در جامعه رسوخ یابد، چنانچه هیچ منبعی هم وجود نداشته باشد، میتوان کشور را ساخت.
🔵 مصطفی ملکیان، سخنرانی دین و بحران معنا در جهان جدید
@mostafamalekian
عنایت بر انتخاب مردم در کلام امام حسن (علیه السلام) به معاویه
آیت الله منتظری:
✅ در نامه امام حسن (ع) به معاویه آمده است:
"آنگاه که علی (علیه السلام) از دنیا رفت... مسلمانان خلافت را به من سپردند... لذا از ادامه حرکت باطل خویش دست بردار و در بیعت من که مردم در آن وارد شده اند وارد شو؛ زیرا تو نیک میدانی که من نسبت به این امر(خلافت) از تو سزاوارترم."
از این روایت استفاده میگردد که تعیین والی حق مسلمانان است؛
ممکن است گفته شود: کلمات امام (ع) در اینجا در مقام جدل، و در مقابل کسانی بوده که نصب آن حضرت را مورد انکار قرار میداده اند [نه اینکه میخواسته ولایت خویش را با انتخاب تثبیت کند.]
در پاسخ باید گفت: بلی این معنی صحیح است و امام (ع) در مقام جدل بوده، ولی نه جدل به امر باطل و خلاف واقع، ... و ان شاء الله پس از این در بحث بیعت توضیح آن خواهد آمد.
✅ همچنین نیز در صلحنامه امام حسن (ع) با معاویه آمده است:
"آن حضرت (امام حسن علیه السلام) با معاویه مصالحه نمود که امور ولایت مسلمانان به وی (معاویه) واگذار گردد، بر این شرط که با مسلمانان بر اساس کتاب خداوند و سنت پیامبراکرم (ص) و سیره خلفای صالح عمل کند. و معاویة بن ابی سفیان نمی تواند برای پس از خویش کسی را مشخص کند؛ بلکه باید امر [حکومت مسلمانان ] پس از وی با مشورت مسلمانان مشخص شود.
از این حدیث نیز استفاده میشود، که اگر به هر دلیل نتوان به نص عمل نمود نوبت به شورا و آراء مسلمانان میرسد؛ و این مطلبی است در خور توجه.
📚 #مبانی_فقهی_حکومت_اسلامی جلد۲ صفحه ۲۹۸
کانال فقیه دور اندیش
http://t.me/va3moharam
عنایت بر انتخاب مردم در کلام امام حسن (علیه السلام) به معاویه
آیت الله منتظری:
✅ در نامه امام حسن (ع) به معاویه آمده است:
"آنگاه که علی (علیه السلام) از دنیا رفت... مسلمانان خلافت را به من سپردند... لذا از ادامه حرکت باطل خویش دست بردار و در بیعت من که مردم در آن وارد شده اند وارد شو؛ زیرا تو نیک میدانی که من نسبت به این امر(خلافت) از تو سزاوارترم."
از این روایت استفاده میگردد که تعیین والی حق مسلمانان است؛
ممکن است گفته شود: کلمات امام (ع) در اینجا در مقام جدل، و در مقابل کسانی بوده که نصب آن حضرت را مورد انکار قرار میداده اند [نه اینکه میخواسته ولایت خویش را با انتخاب تثبیت کند.]
در پاسخ باید گفت: بلی این معنی صحیح است و امام (ع) در مقام جدل بوده، ولی نه جدل به امر باطل و خلاف واقع، ... و ان شاء الله پس از این در بحث بیعت توضیح آن خواهد آمد.
✅ همچنین نیز در صلحنامه امام حسن (ع) با معاویه آمده است:
"آن حضرت (امام حسن علیه السلام) با معاویه مصالحه نمود که امور ولایت مسلمانان به وی (معاویه) واگذار گردد، بر این شرط که با مسلمانان بر اساس کتاب خداوند و سنت پیامبراکرم (ص) و سیره خلفای صالح عمل کند. و معاویة بن ابی سفیان نمی تواند برای پس از خویش کسی را مشخص کند؛ بلکه باید امر [حکومت مسلمانان ] پس از وی با مشورت مسلمانان مشخص شود.
از این حدیث نیز استفاده میشود، که اگر به هر دلیل نتوان به نص عمل نمود نوبت به شورا و آراء مسلمانان میرسد؛ و این مطلبی است در خور توجه.
📚 مبانی_فقهی_حکومت_اسلامی جلد۲ صفحه ۲۹۸
❇️ فاصله ما از امام حسن در مبارزه با فقر و تملق
✍️ هادی سروش
به نام خدا
♈️طبق اعتقاد ، امام مجتبی (ع) دومین امام شیعیان است و این امامت برای شیعیانِ جهان الی الابد است.
♈️واقعیت این است ؛
فاصله ما از امام حسن (ع) در معنویات و الهیات جای خود !
اما فاصله مدعیان ولایت حداقل در دو چیز بسیار تلخ است و باعث شرمندگی مضاعف است ! دو چیزی که یکی با سفره نان مردم در ارتباط است و دیگری با روح و روان آنان سر و کار دارد ؛
🔴 اول ؛ فاصله در مبارزه با "فقر"
♈️امام حسن (ع) قهرمان مبارزه با فقر است و این قهرمانی را به راحتی میتوان در تمام ادوار زندگی سیاسی و اجتماعی ایشان چه در زمانیکه در کوفه بود و چه زمانیکه در مدینه تشریف داشتند قابل مشاهده است . امضاء معاهده صلح برای حفظ جان و مال و آبرو و زندگی مسلمین ، و نیز همراهی جانانه اش با محرومان جامعه و تقسیم مکرر اموالش با مستمندان ، شاهد بر این مدعا است .
♈️اما امروز مدعیانی دیده میشوند که با انتخاب سیاست های غیر قابل دفاع به استقبال فقر رفته و جامعه ای را با روش های تند و اشتباه سیاسی خود به کام فقر کشیده و مدیرخانواده ها را شرمنده عزیزانشان میکنند ! و از طرفی با برخی سیاست های اقتصادیِ نقدشده ، باعث تقسیم فقر میشوند !
♦️مردی نزد امام حسن مجتبی(ع) رسید و گفت:
ای پسر امیرمومنین تورا سوگند میدهم به آن که به شما نعمت عنایت کرده؛ حق مرا از دشمنم بگیری؛ دشمنی بسیار ستمگر و ظالم است ونه احترام پیر را نگه می دارد و نه به کودک رحم می کند! امام حسن (ع) که به پشتی تکیه داده بود جلو آمد و فرمود: دشمن تو کیست تا حق شما را از او بگیرم؟ مرد گفت: فقر ! امام(ع) لحظهای سکوت کرد وسپس به خادمش فرمود: هر چه موجودی داریم بیاور! و خادم پنج هزار درهم آورد و امام (ع) همه آن را به آن شخص داد و فرمود: به حق این قسمهایی که بر من خوردی، هر وقت دوباره این دشمن جفاکار نزد تو آمد، برای رفع ظلم او نزد من بیا!
♈️آقایان مسئولین باور بفرمایید ؛ "فقر" هم مانند استکبار و صهیونیزم دشمن است !
لطفا به همان شدت و حِدت با آن مقابله کنید.
🔴 فاصله در مبارزه با تملق و چاپلوسی
♈️خجالت دیگری از حضرت مجتبی (ع) می کشیم نهادینه شدن "تملق و چاپلوسی" است .
چقدر دور از اخلاق اند کسانی که برای ادامه حکمرانی خود در یک وزارتی و یا مدیریتی و .. تملق گویِ ارباب قدرت میشوند!
آیا این آدم ها پیش مردم ناشناخته اند؟!
نه خیر با مراجعه به افکار عمومی به راحتی میتوان وزیر ، وکیل و رییس چاپلوس را بعینه دید ! آنان که در سخت ترین شرائط فقر و بیماری کرونا و .. وظیفه اصلی را فراموش کرده اند و هر روز به نوعی متملقانه مجیزگو هستند!
♦️برخورد جدیِ امام حسن (ع) با یک فرد متملق را ببینید که به او فرمود:
سفارش من به تو این است که مبادا در جایی مرا مدح و ثنا کنی ، یا در حضور من دروغ بافی کنی، و یا در نزد من از کسی بدگویی کنی!
آن شخص وقتی دید امام حسن با چاپلوسی و چاپلوسان میانه ای ندارد ، به امام عرض کرد: پس اجازه بده مرخص شوم. امام مجتبی(ع) فرمود: هر وقت خواستی میتوانی بروی!
🔳⭕️ سعدی و سوالی درمورد حضور منطقه ای
🖋دکتر محمدرضا اسلامی، مدرس دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا
🔷 احتمالا برخی از شما بدانید که چند روز قبل #روز_سعدی بود. روز سعدی آمد و رفت و چنان که انتظار می رفت مطالب خوبی درباره سعدی منتشر شد. همۀ مقالات و نوشته هایی که در مورد جناب سعدی نوشته شده، خوب و بجا ولی یک سوال بنیادی و دردناک باقی میماند.
و آن اینکه چرا در روزگار سعدی یا حتی حافظ، تولیداتِ ذهن و فکر ایرانی، به خارج از مرزها می رسیده. مثلا چنان که حافظ می گوید: «زین قندِ پارسی که به بنگاله می رود... » و کلامش در هند و بنگلادش به گردش بوده ولی امروز، به رغم وجودِ انواع «رسانه» برای «رساندن»، هیچ نام ایرانی، برندِ ایرانی یا محصولِ ایرانی در عرصه جهانی حضور ندارد؟
نه روزنامه ای که انتشارش در سطحِ وسیع بین المللی یا لااقل منطقه ای تاثیرگذار باشد و نه شبکه خبری ای که جایگاهش اگر شانه به شانه سی.ان.ان و بی.بی.سی نزند، لااقل در حد و شانِ الجزیره باشد... و نه مجموعۀ رمان یا داستانی که در حوزۀ خیال، افکار خوانندگانِ این سو و آن سوی عالم را به کمند اندیشۀ پیچ در پیچ نویسندۀ ایرانی بکشاند.
🔷هم سعدی، و هم حافظ، مدعی بوده اند که در زمان زندگیشان، «محصولات» کارگاهِ فکر و خیالشان به «فراتر از جغرافیایِ زندگی شان» می رفته و در اصطلاحِ امروزی: در تراز بینالمللی بوده اند و با وجودِ غیبت رسانهها در آن روزگار، تولیداتشان به دیگر مردمان (در کاشغر و جخند و سمرقند) «رسانده» می شده، ولی امروز؟
🔷بیایید با هم یک روایت از سعدی بخوانیم. «...به جامع کاشغر در آمدم، پسری دیدم نحوی به غایتِ اعتدال و نهایتِ جمال...» با او به گفتگو می نشیند و البته او سعدی را هنوز نشناخته صحبت به این جا رسید که از زادگاه سعدی پرسیده: «... گفتم: خاک شیراز. گفت: از سخنان سعدی چه داری؟ گفتم: بُلیتُ بِنَحویٍّ یَصولُ مُغاضِباً / عَلَیَّ کَزَیدٍ فی مُقابَلَةِ العَمرو »
دو نکته در این روایت نهفته است: اول اینکه نامِ و آوازه سعدی تا مکتبخانه های مسجد جامع کاشغر (منطقه غرب چین و نزدیک تاجیکستان، همان جایی که هم اکنون نیز میلیون ها اویغور مسلمان چینی در آن زندگی می کنند) رفته بوده، و دوم اینکه سعدی به زبانِ علمِ آن روزگار (عربی) اینگونه شگفت آور مسلط بوده. و حال مقایسه کنیم با آن مقام مسئول که رویای «مدیریت جهانی» داشت و دارد و پانزده دقیقه به زبان انگلیسی توان تکلم ندارد. یا حتی آن عالم دینی در خراسان که ادعای به راهِ راست کِشاندن مردمان را دارد ولی یک خطبۀ پانزده دقیقه ای از او «به زبان عربی» در هیچ یک از کشورهای پیرامونِ ما شنیده نشده است.
چرا چنین است و چرا چنین محصورِ در خود، و محصور در جغرافیای خودمان باقیمانده ایم؟
🔷 یادم هست برای خرید گوجه فرنگی و سبزیجات به بازار کاساگانومیچی در منطقه بازار میوۀ شهر کوبه رفته بودم. حسب اتفاق در مسیر با اوکان دوراو که از ترکیه به دانشگاه کوبه آمده بود و دانشجوی مهندسی مکانیک بود، همراه شدیم (البته این روزها او اکنون در سنگاپور استاد دانشگاه است). اسم و بحث ایران به میان آمد، گفت: فلانی من این روزها در خوابگاه مشغول خواندن کتاب حج علی شریعتی از کشورِ تو هستم. کتاب حج #شریعتی در #ترکیه بارها تجدید چاپ شده و خوشحالم که این روزها مشغول به آنم... یک لحظه به ذهنم رسید از انبوه سخنرانیهای آقای رحیم پور ازغدی، یا آقای دکتر سروش، یا حتی دکتر مهاجرانی و دکتر داوری، چندتایش به ترکیه رسیده؟ یا حتی خواهد رسید؟
روز سعدی امسال هم گذشت، و همزمان که شیرین کامیم به مرور و خواندنِ کلام قندگونه سعدی (که نه فقط به "جغرافیا" که به "زمان" هم محدود نماند)، ولی تلخکامیم از این غیبتِ تمام و عیارمان در عرصه بین المللی.
☑️⭕️تجویز راهبردی:
این سه سوال را از خود بپرسیم:
◾️چه شد که کلام حافظ تا بنگاله می رفته، کلام سعدی (و خود سعدی!) تا بعلبک، کاشغر و دمشق می رفته، دستنوشته های شریعتی هنوز در میان جوانان ترکیه حضور دارد، ولی امروز در سال ۲۰۲۱ میلادی هیچ فرد یا اندیشه یا حتی کالای ایرانی، برندِ بین المللی نیست؟ کِی و چرا قدهای ما ایرانیان کوتاه شد؟
◾️چرا در میان انبوه رسانه ها و وسایل لازم برای «رساندن» هیچ چیزی در میانِ خود نداریم که به دیگران «برسانیم»؟
◾️و آنهایی که این روزها دنبال ساخت پیامرسان و شبکه اجتماعی هستند، کاش کمی هم دغدغه «خودِ پیام» را هم داشته باشند! و از خود بپرسند پیامِ این پیام رسان کجاست؟
#روز_سعدی
بازنشر از کانال دکتر اسلامی
شبکه توسعه
@I_D_Network
🔺اگر میخواهید ماه رمضان قرآن بخوانید میتوانید از قرآن پیوست استفاده کنید که، به خلاف قرآن رایج، بر اساس (یک روایت از) ترتیب تاریخی مرتب شده (گرچه فاتحه را اول گذاشته). بدین شیوه میتوان تصویری تاریخی از قرآن داشت. این نوع قرآنخوانی اشکال فقهی هم ندارد. /channel/farhadshafti/42
Читать полностью…حق تعالی دربارهٔ #روزه می فرماید: من خود پاداشش هستم، زیرا صفت دوری از خوردن وآشامیدن شأن من است و تو ( ای روزه دار!) بدان تلبّس یافتی. در صورتی که آن حقیقت تو نمی باشد و مال تو نیست، ولی تو در حال روزه ات متصف بدانی.
و همین امر تو را بر من وارد می سازد، چون #صبر و پایداری، نگاهداری نفس است، و تو آن را به فرمان من، از آنچه که حقیقتش خوردنی و نوشیدنی را ایجاب و اقتضا می نماید نگهداشته ای.
از این جهت ( تعالی) فرمود: روزه دار را دو #سرور وخوشحالی است:
یکی هنگام افطارش -این خوشحالی از جهت روح حیوانیش هست و بس-
دیگری سروری که هنگام ملاقات پروردگارش دارد. این خوشحالی و سرور از جهت نفس ناطقه اش که لطیفهٔ ربانی وی است می باشد.
📕فتوحات ۴/۱۷۶: ۴۷
🍃❤️🍃
🔸در خانه هیچ نداریم؛ ببر و بفروش!
استاد محمد تقی شریعتی در آن وانفسایِ هجومِ الحاد به ساحت دین و دینورزی و تهی بودنِ میدان از مدافعان دین، در دبیرستان و دانشسرا، ۱۶ ساعت اضافه و مجانی درس میدادند که در آن آوردگاه نامتوازن، میدان دفاع دین را در دست داشته باشند.
ایشان در این باره میفرمودند: در آن حال و هوا، مؤمنانی که میدیدند من تنها سنگرِ دفاعِ از «ایمانیاتِ» فرزندان آنها هستم، گاه هدیه میآوردند ولی من نمیپذیرفتم!
در همین روزهایِ عُسرت و وانفسا، یک روز سردِ زمستانی به خانه برگشتم، دیدم همسرم یک دست رختخواب را بسته و وسط «هال» گذاشته است، گفتم: این دیگر چیست؟ گفت: در خانه هیچ چیز نداریم، ببر و بفروش! گفتم: اینها که لازم است، مهمان میآید، خویشاوندان میآیند چه کنیم؟! گفت: بالاخره چی؟!
اندکی روی آن نشستم، بعد برخاستم و گفتم: دو دست سینی کوچک زیرنعلبکی در آن «رف» داریم که نیازی هم نداریم، میبرم و میفروشم و بعد هم خداوند، کارساز است!
آنها را در جیب پالتو گذاشتم و به بازار شدم، پرسیدم، مغازهای را نشان دادند که این گونه وسائل را خرید و فروش میکند. چون نزدیک شدم، دیدم از اصحابِ جلساتِ تفسیر میباشد. ماندم چه کنم؟! چند بار از مقابل مغازهاش گذشتم و برگشتم، متوجه شدند و بیرون آمدند، و از چراییِ حضورم پرسیدند در کنار بخاریِ کوچکی نشستیم، گفتم: برای جهتی آمدهام اگر قول بدهی که فقط آن چه را میگویم عمل کنی، میگویم! گفتند: قطعاً استاد!
شرح ماوقع را گفتم و سینیها را روی میز گذاشتم، کشو میز را باز کرد و گفت: استاد! تو را به خدا قسم هرچه نیاز دارید، بردارید! نمیگویم بلاعوض که خودداری کنید، قرض ببرید و بیاورید!
نپذیرفتم و گفتم: اگر معامله نکنید میروم، و شرط دوم این است که به قیمت واقعی بخرید! بالاخره خریدند و پولی دادند و برگشتم!
/channel/mafakherferdowsi/4157
ناگفته هایی از استاد محمد تقی شریعتی، محمد علی مهدوی راد.
🌟
حقیقت روزه
و آن(روزه) در شریعت امساک است از مفطرات و در حقیقت اعراض است از التفات به جمیع کائنات.
و گفته اند :
روزهء جسد ، باز ایستادن است از طعام.
و روزهء دل ، نگاهداشتن دل است از وساوس آثام.
روزهء روح ، عدم التفات به کل انام.
و روزهء سر ، استغراق در بحر مشاهده است علی الدوام.
و آنکه روزهء صورت دارد ؛ افطار او در شب باشد و آنکه روزهء معنی دارد ، افطار او در وقت لقای رب باشد که:
"صوموا بروءیته و افطروا بروءیته.
#حواشی_ملاحسین_کاشفی_بیهقی
#لب_لباب_مثنوی
🍃🌹🍃
اما چون روزه دارید، مانند ریاکاران ترشرو مباشید زیرا که صورت خویش را تغییر میدهند تا در نظر مردم روزهدار نمایند.
هرآینه به شما میگویم اجر خود را یافتهاند.
اما تو چون روزه داری، سر خود را تدهین کن و روی خود را بشوی تا در نظر مردم روزهدار ننمایی، بلکه در حضور پدرت که در نهان است؛
و پدر نهانبین تو، تو را آشکارا جزا خواهد داد.
- انجیل متی، موعظه مسیح بر فراز کوه
تا نه بگشائی به قندت روزه ام
تا قیامت روزه دارم روز و شب
#مولانا
#شهرام_ناظری
🍃🌹🍃
📝📝📝در زمان معاويه دینداری در اطاعت محض از خليفه بود!
✍️ داوود فیرحی
✅علامه مرتضی عسگری در کتاب خودش این جمله مهم را می گوید که مسلمانان در تبلیغات معاویه به تدریج این باور را پیدا کرده بودند که اسلام درست، پرستش خلیفه است و خلیفه را تا حد پرستش بالا برده بودند!
✅آنها احساس می کردند که تمسک به دین، منحصر در اطاعت از خلیفه است و بس...
علامه مرتضی عسگری بحث خود را در کتابش ادامه می دهد و می نویسد:
✅معما در آن دوره این نبود که حاکم جابری مثل یزید به قدرت می رسد، بلکه تفکر اسلامی داشت عوض میشد و دینداری بسته شده بود به اطاعت محض از خلیفه...
✅بطوریکه هرکس به خلیفه وابستگی داشت و اطاعت می کرد مومنتر بود و بقیه غیرمومنتر بودند!
✅بنابراین به جای در مرکز قرار گرفتن احکام اسلامی، خلیفه در مرکزیت قرار گرفته بود...
امام حسین ساده نبود و میدانست که عاقبت حرکتش به کشته شدن خود و یارانش و اسارت خاندانش می انجامد.
✅ولی از طرف دیگر میدید که او آخرین بازمانده مستقیم پیامبر است و باید طرح نقشهای را بریزد و تا جایی که میتواند طرحی را ترسیم کند تا شاید تبدیل به آرمانی برای آیندگان شود که همه بدانند که حسین سکوت نکرد.
📝📝📝قدرت الهی، قدرت مردمی
🔻🔻🔻یادداشتی از سعید حجاریان منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
از متن:
🖊هر از گاهی که یادداشت یا مقالهای به قلم من منتشر میشود، منتقدان میگویند حرفهای تو مربوط به قرن نوزدهم یا حداکثر اوایل قرن بیستم است حال آنکه ما در دوره پست مدرن به سر میبریم و لازم نیست ایدههای کهنه را به ما تحویل دهید. من اما اعتقاد دارم اندیشه و تئوری سیاسی در ایران را باید با تئوریهای قرنهای گذشته و آراء افرادی از جمله آکوئیناس، آن سلم قدیس و حتی، در بعضی موارد آگوستین بررسی و تحلیل کرد.
🖊در حال حاضر نور و هوای قرن بیستویکم به ایران وارد شده است و خود را در قالب بعضی تلاشهای فنی از جمله «فناوری نانو»، «انرژی هستهای» و… نشان میدهد در حالیکه در امر سیاست در قرون وسطی متأخر (Late middle ages) به سر میبریم زیرا عقل در پستوی قدرت حصر شده است تا حدی که میتوان گفت، در دوره اکام و اراسموس به سر میبریم. بنابراین گرهگشایی از سیاست موکول به حل این تأخر زمانی است.
🖊چنانکه میدانیم قرنهاست که معاهده و قرارداد بهعنوان اصل ایجاد حکومت پذیرفته شده است و اصحاب قرارداد در متون خود بر این امر تأکید ورزیدهاند. حال باید پرسید، آیا در ایران و در رابطه میان ملت و دولت چنین قراردادهایی به رسمیت شناخته شدهاند یا خیر؟ پاسخ منفی است و معالاسف باید گفت، ما در دوران ماقبل تامس هابز به سر میبریم زیرا حاکمیت ملی، تفکیک قوا و در رأس همه آنها قرارداد پذیرفته نشده است.
🖊آیا این تأخر زمانی و قراردادگریزی قابل مداواست؟ پاسخ مثبت است. شرط لازم این رویه اصلاحی بهرسمیت شناختن عقود سیاسی و ملی و پایبندی به آنهاست که در قالب نصوص قانونی به جامعه عرضه شده است اما باید پذیرفت در زمان تمسک به قدرت الهی نمیتوان به این سنخ از برنامههای عمل بسنده کرد.
🖊اکنون، دولت خود را مبعوث خدا میداند و از صدور هیچ حکمی، بهنام «قانون» و تحمیل آن ذیل عنوان «قرارداد» مضایقه نمیکند. تئوری بدیل، در چنین شرایطی مطالبه حق از سوی مردم است به این صورت که گفته شود، حق و مطالبه ما «قانون» است.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
vrgl.ir/eJjU2
#سعید_حجاریان #اندیشه_سیاسی #قانون
🔸 نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
🔸 نشانی وبسایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
علی(ع) اگر تیم حفاظتی برای خودش به کار می گمارد تا با شمشیرهای حمایل شده از او مراقبت کنند و هنگام نماز هم در صفوف مراقبش باشند ، ابن ملجم ناکام می ماند!! اما علی(ع) که تربیت شده ی مکتب پیامبر(ص) است خوب می داند که رهبر جامعه ی اسلامی حق ندارد از بیت المال مسلمین برای مراقبت از جان خودش خاصه خرجی کند چون عسس و پاسبان خرج دارد و هزینه اش را باید از بیت المال پرداخت کرد!! مضاف بر این ، پنهان شدن از چشم مردم و پناه گرفتن در میان محافظان موجب می شود که رهبر جامعه ی اسلامی از دیدن و شنیدن مستقیم انتقادها ، شکایت ها ، دردها و رنج های مردم محروم بماند و اخبار جامعه از مسیر اطرافیان متملق ، محافظه کار ، دروغ گو یا ترسو به او برسد!! از نظر اسلام حفظ جان رهبر جامعه اگر به بهای تبدیل شدن او به یک فرد ویژه باشد و اگر موجب بی خبری او از حال جامعه شود هیچ موضوعیتی ندارد!! اسلام در هیچ لباسی و با هیچ بهانه ای و تحت هیچ عنوانی ، شاه ندارد! اسلام ، امام دارد و امامش علی(ع) است!! اگر اسلام به حاکمیت شاهانه در لباس دین روی خوش نشان می داد ، علی(ع) با ذوالفقار به مصاف معاویه نمی رفت!!
👤🖌افشین احمدپور
❤️ @elmdinkhorafeh
بیقدرهاییم و شبِ قدر است!
#حسین_پورفرج
شب قدر، شبِ قدردانی خدا از پیامبر است. از پیامبری که کاشف عالمِ معناست. اگر پیامبر نبود، شاید شب قدر همیشه یک راز باقی میماند، یک راز سر به مهر؛ و چه خسران بزرگی بود این رازآلودی. میباید پیامبری را ستود که خدا را به ما شناساند و راه آسمان را نشانمان داد. ما این امکان را از او داریم و ماییم و میراثِ ماندگار او!
اما امروز کدامیک از ما در چنان جایگاهی قرار داریم که خدا قدردانِ ما باشد و به ما بگوید: بیا! "اندکی لای در را باز میگذارم تا وارد شوی!"در این موقعیت چه کسی با جرات میتواند بگوید: "من!" تو میتوانی بگویی؟! من میتوانم بگویم؟! ما میدانیم یا نمیدانیم؟! شب قدر میآید تا به ما نهیب بزند: ای بیقدرها! صدای سالِ پیشِ شما هنوز در گوشام میخواند! چگونه است که کماکان همه العفوگویانید؟! همه به دنبال امیالِ زندگانی خویشید؟! بهشت میخواهید؟! حوری میخواهید؟! شرابِ ناب میخواهید؟! حرف از "جنات تجری من تحت الانهار" میزنید؟! میخواهید فرزندتان آدم حسابی شود؟!
شما را چه شده است؟! کجای لیلهالقدر شما به پیامبرتان میماند؟! من قدردانِ او بودم، درست؛ اما قدردانِ کجای شما میباید باشم؟! شما هر سال میآیید و به دنبال نداشتههای خود میگردید، اما بندگان من! من کجای خواستههای شما هستم؟! انصاف میدهید؟!
آری! بیایید لیلهالقدر امسال را با خدا زندهنگهداریم، نه با خود. اسماً و رسماً اورا صدا بزنیم، نه اسماً او را و رسماً خود را. اگر میخواهیم خدا قدردانِ ما باشد، پیشتر این ماییم که میباید قدردان او باشیم و...
"ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ/خدا را آن گونه که سزاوارش بود قدر ندانستند؛ بدرستی که خداوند حقّاً قوی و شکستناپذیر است."
@HosseinPourfaraj
❇️ چرا انتخاب روحانی را در سال 92 بهترین تقدیر خداوند برای جمهوری اسلامی دانستم؟!
🔸مهدی نصیری
✍️پس از انتخاب آقای روحانی به ریاست جمهوری در سال 92 در گفتگویی این نتیجه را بهترین تقدیر خداوند برای جمهوری اسلامی دانستم.
این روزها که گاه مواضعی را در فضای مجازی در نقد اوضاع جاری و فقر جانکاهی که گریبان اقشار وسیعی از مردم را گرفته و دلیل آن را بحران حکمرانی در کلیت نظام می دانم و نه یک قوه خاص، منتشر می کنم، عده ای آن گفتگوی من را فراز کرده و چنین استدلال می کنند که مقصر اصلی این اوضاع، دولت روحانی و حامیانش از جمله تو هستید.
از این رو اکنون لازم می دانم در باره چرایی آن موضع، توضیحاتی دهم:
1. موضع من در «بهترین تقدیر خداوند دانستن انتخاب آقای روحانی» در حالی بود که نه در سال 92 و نه 96 به ایشان رای ندادم و کلمه ای در دفاع از روحانی نگفتم و یک روز هم در این 7 سال و اندی با دولت روحانی همکاری نداشته ام.
2. یکی از مهمترین کارکردهای انتخابات در جمهوری اسلامی از سال 76 (که آقای خاتمی رای آورد)، کارکرد سوپایی بود. بدین معنا که مانع از انفجاری بود که به دلیل عملکرد ضعیف مجموعه دستگاههای نظام، انگیزه های آن در میان بخش وسیعی از جامعه ایجاد می شد.
به نظر من انتخابات سال 92 نیز بعد از تراکم مجدد انرژی اعتراض و سرخوردگی و یاس که باز نه حاصل عملکرد دولت آقای احمدی نژاد به تنهایی بلکه محصول ضعف عملکرد مجموعه دستگاههای نظام بود، نقش سوپاپی خود را ایفا کرد و اکثریت مردم به چهره ای رای دادند که در تبلیغات انتخاباتی چهره ای شبه اپوزیسیون و منتقد گفتمان حاکم بر نظام از خود ارائه کرد.
مردم تصور کردند که این انتخاب می تواند در اوضاع پیچیده و غرق در مشکلات کشور، گشایشی حاصل کند. در واقع تاخیر افتادن یک انفجار سیاسی و اجتماعی دیگر، دلیل موضع گیری من بود که انتخاب روحانی را بهترین تقدیر خداوند برای نظام دانستم. و اصلا بر این باور ساده انگارانه نبودم که دولت روحانی به تنهایی می تواند معجزه کند و بر مشکلات فائق بیاید.
3. عده ای مواضع انتقادی بعضا صریح و بی پرده امروز من را نتیجه یک چرخش سیاسی دفعی می دانند. این تصور البته اشتباه است و من در خاطرات مطبوعاتی ام توضیح داده ام که از نیمه دهه هقتاد نسبت به روند کلی امور در جمهوری اسلامی و فاصله گیری از امر عدالت بویژه در برخورد با مفاسد اقتصادی دچار سئوالها و ابهامهای جدی شدم و در سال 76 در این زمینه در جلسه ای حضوری و نیز یادداشتی مکتوب و محرمانه به مقامات عالی رتبه کشور هشدار دادم و در نهایت به دلیل یاس از تاثیر، از فعالیت های مطبوعاتی فاصله گرفتم و عمدتا به ادامه تحصیل و پژوهش روی آوردم و در این سیر 25 ساله با ابعاد بیشتری از معضلات گفتمانی و کارکردی در جمهوری اسلامی آشنا شدم و آنچه امروز بعضا بر قلم و در اظهارات من جاری می شود، محصول این سیر است و نه یک چرخش ناگهانی.
4. جمهوری اسلامی هم در زمینه نظریه حکمرانی و هم در شیوه و ساختار حکمرانی دچار اشکالات اساسی است و نیازمند بازنگری تا بتواند تداوم مردمی و دینی و رضایت بخش خود را تضمین کند. یک دلیل مهم آن، این است که امروز قوی ترین نقدها بر نظام را می توان با استناد به اظهارات و وعده های رهبران و ایدئولوگها در پیش از انقلاب و چند سال نخستین استقرار نظام مطرح کرد. امروز اگر بعضی از آن اظهارات و یا اصولی از قانون اساسی بدون ذکر منبع توییت و منتشر شود، تیلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی تلقی می شود!
5. کسانی که ناکارآمدی های موجود را صرفا به قوه مجریه و نهادهای انتخابی ربط می دهند و با مردم نجیب ایران طلبکارانه برخورد می کنند، یا ناتوان از فهم و تحلیل امورند و یا اگاهانی هستند که چنین شیوه ای را برای پیشبرد یک حکمرانی آسان و بهره وری از تنعمات آن موثر می دانند. نمی توان نظام را تجزیه کرد و غنیمتها را از آن یک بخش و غرامتها را به بخشی دیگر نسبت داد. قاعده عقلی، شرعی و عرفی می گوید: من له الغنم فعلیه الغرم، یعنی خسارتها و غنیمتها به پای یک شخص حقیقی یا حقوقی نوشته می شود. همه آنچه که در این نظام و ساختار قانونی آن (اعم از انتخابی و انتصابی) شامل پیروزی و شکست رخ می دهد، به پای یک شخصیت حقوقی به نام نظام جمهوری اسلامی نوشته می شود و البته متناسب با اختیارات هر نهاد تقسیم می شود.
@nasiri42
به مناسبت 28 آوریل #روز_روانشناس و #مشاوره
✅در سیر علمیتان چه چیزی از روانشناسی، نظر شما را به خود جلب کرد؟
❓ در سیر علمیتان چه چیزی از روانشناسی، نظر شما را به خود جلب کرد که باعث شد اکنون به آن عطف نظر کنید تا آنجا که بفرمایید «یکی از اشتباهات زندگی من این است که به مطالعه ی روانشناسی در گذشته، عطف توجه کافی نکرده ام» ؟
✍️ پاسخ مصطفی ملکیان:
🔹من با تعریفی که روانشناسان دین، از دین داری به دست می دهند، آدمی متدین تر از خودم سراغ ندارم. چرا؟ برای اینکه روانشناسان دین، اول خصیصه ی یک متدین را این می گیرند که یک متدین، به حیات درونی خود خیلی جدی نگاه می کند.من با اینکه دینِ ظاهریِ قشری و فقهی در همه ی ادیان فاصله دارم اما از سنین کم، دغدغه ی نظارت بر درون را داشتم. من از بسیاری فرصت های موفقیت آمیز زندگی، برای صیانت از حیات درونی خود صرف نظر کردم. دلیلی برای گفتن این فرصت ها وجود ندارد و تا به امروز در جایی نگفته ام و نخواهم گفت. از سال 1352 که وارد دانشگاه شدم، فرصت های بسیار بزرگی از لحاظ ثروت، شهرت، قدرت و حیثیت اجتماعی داشتم که از آن ها صرف نظر کردم و این سر باز زدن از پذیرفتن این فرصت ها، برای آن بود که درون خود را پاس بدارم.
🔹حدود هفت یا هشت عالم و متفکر در ایران وجود داشتند که اگر من به خدمت آن ها می رفتم، چیزهای بسیاری از آن ها می آموختم. اگر به کلاس های آن ها می رفتم و یا خود را در حلقه ی اطرافیان ایشان قرار می دادم، رشد علمی چشمگیری در انتظار من بود. اما آن قدر نادرستی هایی در ایشان می دیدم که می ترسیدم حشر و نشر با آن ها، درون من را از بین ببرد. نهایت مواجهه ی من با این علما، این گونه بود که اگر اثری را منتشر می کردند، آن اثر را تهیه می کردم و مطالعه می کردم.
🔹در واقع اولویت من، حفظ روانم بود، و حاضر بودم که حتی علم آموزی(که مهم تر از ثروت و شهرت و قدرت و... است) را فدا کنم، اما روانم آسوده باشد.
🔹این توجه به درون، نیازمند علم بود. من نیازمند علم روانشناسی بودم تا درونم را بهتر بشناسم و مورد کنکاش قرار دهم. برای مثال، وقتی فردی در درون خود حسد دارد، نیازمند است که از طریق روانشناسی، مکانیزم های تولد این حسد را بشناسد و تلاش به ریشه کن کردن آن کند. من فکر می کنم که علت اقبالم به روانشناسی، متدین بودن عمیقی است که در من هست، مشروط به اینکه تعریف متدین بودن را از روانشناسی دین بگیریم یا حداقل به معنایی بگیریم که ویلیام جیمز در انواع احوال دینی می گفت. ویلیام جیمز می گفت که افراد متدین( نه کسانی که دینشان را به ارث برده اند) پنج ویژگی دارند. اولین آن ها این است که برای حیات درونی خود احترام ویژه ای قائل اند و دائماً مراقب اند که چه چیزی به آن وارد می شود یا از آن خارج می شود. این مراقبت ها شامل این موارد است که گفتار خود را کنترل کنیم، حالات روانی خویش را بازنگری کنیم، بررسی کنیم که چرا بی جهت از شخصی بدمان می آید و یا در برخی موقعیت ها بسیار خشمگین می شویم؟
🌾گفتگوی شفاهی، آبان 96
@mostafamalekian
به مناسبت 28 آوریل #روز_روانشناس و #مشاوره
✅در سیر علمیتان چه چیزی از روانشناسی، نظر شما را به خود جلب کرد؟
❓ در سیر علمیتان چه چیزی از روانشناسی، نظر شما را به خود جلب کرد که باعث شد اکنون به آن عطف نظر کنید تا آنجا که بفرمایید «یکی از اشتباهات زندگی من این است که به مطالعه ی روانشناسی در گذشته، عطف توجه کافی نکرده ام» ؟
✍️ پاسخ مصطفی ملکیان:
🔹من با تعریفی که روانشناسان دین، از دین داری به دست می دهند، آدمی متدین تر از خودم سراغ ندارم. چرا؟ برای اینکه روانشناسان دین، اول خصیصه ی یک متدین را این می گیرند که یک متدین، به حیات درونی خود خیلی جدی نگاه می کند.من با اینکه دینِ ظاهریِ قشری و فقهی در همه ی ادیان فاصله دارم اما از سنین کم، دغدغه ی نظارت بر درون را داشتم. من از بسیاری فرصت های موفقیت آمیز زندگی، برای صیانت از حیات درونی خود صرف نظر کردم. دلیلی برای گفتن این فرصت ها وجود ندارد و تا به امروز در جایی نگفته ام و نخواهم گفت. از سال 1352 که وارد دانشگاه شدم، فرصت های بسیار بزرگی از لحاظ ثروت، شهرت، قدرت و حیثیت اجتماعی داشتم که از آن ها صرف نظر کردم و این سر باز زدن از پذیرفتن این فرصت ها، برای آن بود که درون خود را پاس بدارم.
🔹حدود هفت یا هشت عالم و متفکر در ایران وجود داشتند که اگر من به خدمت آن ها می رفتم، چیزهای بسیاری از آن ها می آموختم. اگر به کلاس های آن ها می رفتم و یا خود را در حلقه ی اطرافیان ایشان قرار می دادم، رشد علمی چشمگیری در انتظار من بود. اما آن قدر نادرستی هایی در ایشان می دیدم که می ترسیدم حشر و نشر با آن ها، درون من را از بین ببرد. نهایت مواجهه ی من با این علما، این گونه بود که اگر اثری را منتشر می کردند، آن اثر را تهیه می کردم و مطالعه می کردم.
🔹در واقع اولویت من، حفظ روانم بود، و حاضر بودم که حتی علم آموزی(که مهم تر از ثروت و شهرت و قدرت و... است) را فدا کنم، اما روانم آسوده باشد.
🔹این توجه به درون، نیازمند علم بود. من نیازمند علم روانشناسی بودم تا درونم را بهتر بشناسم و مورد کنکاش قرار دهم. برای مثال، وقتی فردی در درون خود حسد دارد، نیازمند است که از طریق روانشناسی، مکانیزم های تولد این حسد را بشناسد و تلاش به ریشه کن کردن آن کند. من فکر می کنم که علت اقبالم به روانشناسی، متدین بودن عمیقی است که در من هست، مشروط به اینکه تعریف متدین بودن را از روانشناسی دین بگیریم یا حداقل به معنایی بگیریم که ویلیام جیمز در انواع احوال دینی می گفت. ویلیام جیمز می گفت که افراد متدین( نه کسانی که دینشان را به ارث برده اند) پنج ویژگی دارند. اولین آن ها این است که برای حیات درونی خود احترام ویژه ای قائل اند و دائماً مراقب اند که چه چیزی به آن وارد می شود یا از آن خارج می شود. این مراقبت ها شامل این موارد است که گفتار خود را کنترل کنیم، حالات روانی خویش را بازنگری کنیم، بررسی کنیم که چرا بی جهت از شخصی بدمان می آید و یا در برخی موقعیت ها بسیار خشمگین می شویم؟
🌾گفتگوی شفاهی، آبان 96
@mostafamalekian
🔰 امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود:✍
🔹مكارم اخلاق ده چيز است:
۱- راستگویى
۲- نوميدى راستين به جز خدا
۳- بخشش به نيازمندان
۴- خوش خویی
۵-پاداش در برابر خدمات ديگران
۶- پيوند و رفت و آمد با خويشاوندان
۷- حمايت از همسايه
۸-توجّه به حقوق دوستان
۹-مهمان نوازى
۱۰- و مهمترين اينها شرم و حياء است.
📚تاريخ يعقوبى، ج۲، ص۲۱۵
زادروز حضرتش تهنیت باد !
❇️ درباره پدیده جدید مذهبی عراق؛ یک روحانی با 5 میلیون فالوور!
محمد قطرانی
✂️برشهایی از متن:
🔺شاید دیگر کسی در عراق نباشد که سید علی طالقانی را نشناسد. سید شیعه عراقی و از قلب نجف که حتی قلوب اهل سنت را هم ربوده و قدم زدنش در میان بازار شهر سنی الانبار در شبکه های اجتماعی عراقی دست به دست می شود.
🔺حالا دیگر همه در عراق سید علی طالقانی را یک چهره ضد احزاب سیاسی می شناسند؛ او دیگر ابایی ندارد با آنها سرشاخ شود؛ چه صدر باشد و چه حکیم و چه دیگران
🔺منبر در عراق بسیار بیش از ایران با مصیبت خوانی، نعی و روضه عجین است و خوش صدایی نقش مهمی در آن را بازی می کند. اما طالقانی با صدایش نیست که دل ها را جذب خود کرده؛ بلکه سید کربلایی این روزهای عراق بر مفهوم «انسان» تکیه کرده؛ او می گوید: «دین برای انسان آفریده شده و نه انسان برای دین؛ از این رو ما مردان دین خادمین جامعه انسانی هستیم و به آن افتخار می کنیم»
🖇برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید.
#عراق
#جامعه_شناسی_کشورهای_اسلامی
⬅️ شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان:
@shouba_ir
پهن کردن چتر تقدس بر سر نظام سیاسی یک سرزمین ، یکی از صدها اشتباه هولناکی هست که هرگز ترمیم نمی شود.
زیرا چه آنهایی که این چتر را باز می کنند و چه توده مردمی که در ابتدا آن را می پذیرند ، نمی دانند حکومت دستاوردی بشری ست و حاکمان نیز انسان هایی اند که شاید به انواع خطاها آلوده باشند.
این اشتباه هولناک صاحبان قدرت را از دایره نقد بیرون می برد و لباسی آسمانی بر قامتشان می دوزد.
وقتی نظام سیاسی مقدس شود دیگر نمی توان از کاستی های آن سخن گفت و هنگامی که اربابان قدرت مشروعیت خود را نه از سوی زمین ، بلکه از آسمان دانستند؛ مسلما خود را پاسخگو به جامعه هم نمی دانند و به واسطه این توهم از مردم اطاعت مطلق و بی چون و چرا را طلب می کنند !
#جورج_ریتزر
نظريه جامعه شناسی دوران معاصر
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
💢 ضرورت بازگشت به «استاد شریعتی»
گرامی داشت 31 فروردین سالروز درگذشت استاد محمدتقی شریعتی
💠 علیاشرف فتحی
@iranfardamag
🔺تفاوت دینگریزی امروز با دینگریزی دهه بیست شمسی در این است که آن سالها مارکسیسم (و در ایران؛ حزب توده) باعث می شد جوانان با جذابیتهای سیاسی، کارگری و روشنفکریاش از دینداری منصرف شوند، اما امروزه موج دینگریزی یک موج فراگیر و غیر سیاسی در همه جهان است که نگرانی ارباب ادیان مختلف را برانگیخته و ارتباطات و رسانههای مدرن، این نگرانی را افزایش داده است.
یکی از اندیشمندان اثرگذاری که در دهه بیست در مقابل دینگریزی که فعالیت گسترده حزب توده یکی از عوامل آن بودایستادگی نمود ، استاد محمدتقی شریعتی (1366-1286ش) بود. او را امروز بیشتر زیر سایه پسرش دکتر علی شریعتی میشناسند، ولی آنچه که شریعتی پدر را به عنوان یک قطب مهم دفاع از دینداری در عصر پهلوی دوم تثبیت کرد، دو ویژگی نوآوری و پیگیری او در مسیر دفاع از دینداری بود:
1️⃣او بر خلاف روش رایج آن روزگار (و حتی روزگار ما) از لباس روحانیت برای ترویج دین بهره نگرفت و حتی تأیید آیتاللهالعظمی بروجردی را نیز کسب کرد:
«سال ۱۳۲۰ آقایان روحانیان مشهد اصرار میکردند که شما لباس به تن کنید ... [در جریان سفر آقای بروجردی به مشهد، به آقا] گفتم که واعظ و منبری خیلی زیاد است، ولی در دبیرستان و دانشگاه کسی نیست و من فکر میکنم که در فرهنگ و دانشگاه و دبیرستانها لازمتر باشد تا اینکه من عبا و عمامه بگذارم و بیایم در مسجد گوهرشاد منبر بروم. آقا فرمودند: در راهی که خودش میرود، آزادش بگذارید. راهی که خودش انتخاب کرده، بهتر است. بعد همینطور که رو به من نشسته بودند، دستهایشان را بلند کردند و شروع کردند در حقّ من دعا کردن، و فرمودند راهی را که خودت داری ادامه بده»(کیهان فرهنگی، ش11، بهمن 1363،ص8).
2️⃣یکی دیگر از روشهای نوین او، تکیه بیشتر بر سخنرانی و استدلال عقلی در دفاع از اسلام و شیعه بود. او حتی در جلسات ماه محرم نیز از مداح استفاده نمیکرد و به بحث و استدلال درباره «اهداف قیام حسینی» تأکید داشت. هرچند او را به مخالفت با عزاداری و گریه و حتی به وهابیگری متهم کردند:
«بعضی روی منبرها داد و فریاد کردند که یک عدهای تازه پیدا شدهاند که میخواهند شما را از گریه کردن منع کنند یا شما را از ذکر مصیبت باز بدارند ... در صورتی که بنده بیاختیار وقتی میخواستم مقتل را نقل کنم، خودم بیشتر از مستمع گریه میکردم. آن وقت بنده با گریه مخالف بودم و آن آقایی که چشمش تر نمیشد موافق گریه بود! من هم میگفتم آن چشمی که بر سیدالشهدا نگرید چشم انسان نیست و آن دلی که نسوزد دل آدمی نیست، ولی قضیه گریه کردن و قضیه دل سوختن حرفی است و تشخیص نهضت حسین بن علی(ع) مطلبی دیگر. این دو را با هم خلط نکنید. این مطلب من بود. البته بعد هم پای علما باز شد و سر و صداها تقریبا خوابید»(همان، ص13).
3️⃣ سومین روش شریعتی پدر که در اغلب جلسات مذهبی آن زمان، نوآوری محسوب میشد تکیه بر قرآن و نهجالبلاغه و دوری از برخی کتب ضعیف مذهبی مرسوم بود که وجه عقلانی بیشتری به سخنان وی میبخشید.
🔺اما دومین ویژگی خاص استاد شریعتی، پیگیری طاقتفرسا و مجدّانه او بر جذب جوانان به مذهب و جلسات مذهبی بود که سرمایه اجتماعی او را بیبدیل کرد:
«چون نمیخواستم از صندوق دولت حقوق بگیرم به مدارس دولتی نمیرفتم ... مدارس ملی تقریبا با آمدن روسها و انگلیسیها به ایران به حال سقوط و انحلال درآمد. از سنه 1320به بعد که حزب توده فعالیت شدید داشت من مبارزه با آنها را اول از کلاسها شروع کردم ... بعضی به علت مزایایی که وجود داشت به حزب توده وارد شدند ... تودهای حقوق دبیران عضو حزب را دو برابر میدادند ... و از من هم به قدری دعوت کردند که نهایت نداشت ... حتی آنها قانع شدند که من به طور مستقیم به مارکس و انگلس و امثال اینها حمله نکنم و در عوض، آنها مزایایی را که به رفقای دیگر ما داده بودند به من هم بدهند. حتی شیطان هم ما را وسوسه میکرد که پیشنهاد را بپذیریم، چون در مضیقه بودیم ... ولی در آخر یک مرتبه به خود گفتم که دنیا دارد مرا فریب میدهد و این پیشنهاد را رد کردم ... 18ساعت درس میدادم، 12ساعت مجانی، بدون اینکه یک شاهی بگیرم اضافه درس گرفتم»(همان، ص7).
🔺همه این تنگناها و کوششها در حالی بود که استاد برای آنکه متهم به منفعتطلبی مادی نشود، از وجوهات شرعی نیز استفاده نمیکرد.
🔺اخلاص، پیگیری و نوآوریهای استاد شریعتی گوهر کمیاب زمانه ماست. در روزگاری که امواج سهمگین دینگریزی هر روز در حال افزایش و گسترش است، هم بر نواندیشان دینی و هم بر مبلغان سنتی دین فرض است که از چنین روحیه و روشهای خالصانه و عاقلانهای برای ترویج دینداری و اخلاق بهره بگیرند.
#استاد_محمدتقی_شریعتی
https://bit.ly/3dyOPvq
کیفیت وحی چگونه است؟
این سوالی است که ذهن بسیاری از پژوهشگران در حوزه اندیشه دینی یهودیت, مسیحیت و اسلام که به ادیان وحیانی موسومند را درگیر خود کرده است, در یهودیت و مسیحیت دو دیدگاه در مورد وحی وجود دارد دیدگاه اول وحی را سلسله ای از گزاره های خطاناپذیر می داند که از راه عقل طبیعی نمی توان به ان دست یافت این دیدگاه در قرون وسطی غالب بود و حامیانی در میان کاتولیک رومی و پروتستان داشت. دایره المعارف کاتولیک در این خصوص می نویسد: وحی انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسایطی که ورای جریان معمولی طبیعت است می باشد,
دیدگاه دوم که در حال حاضر در غرب اعتبار بیشتری دارد بیان می نماید که وحی از نوع معرفت و گزاره نیست که به پیامبر القا شود بلکه نوعی انکشاف خویشتن خداوند است طبق این دیدگاه خداوند گزاره وحی نمی کند بلکه خودش را وحی می کند,وحی دخالت خداوند در تاریخ بشر است که انسان در لحظات مهم تاریخ او را تجربه می کند در ابن دیدگاه تجربه انسان و انکشاف الهی دو جنبه از واقعیت وحی هستند,
در اندیشه اسلامی سه نظریه در مورد چگونگی وحی ابراز شده است, نظریه اول شبیه اولین دیدگاه یهودی مسیحی در مورد وحی است که خداوند گزاره هایی را از از طریق گفتگو با پیامبر به او القا می کند, در اینجا چگونگی وحی یا به صورت صعود و تلبس پیامبر به صورت فرشته است یا ابنکه فرشته به صورت بشر متمثل می شود و عمل القا مفاهیم و الفاظ را انجام می دهد, علامه طباطبایی, جوادی املی و مصباح یزدی از این دیدگاه جانبداری کرده اند,
نظریه دوم نظریه نزول معنایی قران است که به موجب ان معانی از طرف خدا به پیامبر القا می شود و او ان معانی را در قالب الفاظ بیان می کند, از ظاهر برخی عبارت های عارفانی چون ابن عربی این دیدگاه استظهار می شود, دکتر سروش از اندیشمندان معاصر این دیدگاه را مطرح کرده که متاسفانه دستخوش بهره برداری های سیاسی شده است.
نظریه سوم نظریه حقیقت محمدیه است این نظریه دارای رویکردی عرفانی است که طبق ان وحی از خداوند به حقیقت محمدیه یا صادر اول نازل می شود و سپس در یک سلسله نزول ها به عقل دهم و به تعبیر دینی جبرییل می رسد و سپس جبرییل ان را بر پیامبر نازل می کند, ایت الله خمینی در کتاب اداب الصلاه تنزل های قران را بر می شمارد بنا به نظر ایشان نازل کننده قران در شب قدر خود پیامبر است. متکلمان اسلامی زیربناهای استدلالی این نظریه را نپذیرفته اند.
برای مطالعه بیشتر به کتاب کلام فلسفی نوشته محمدحسبن قدردان قراملکی مراجعه فرمایید
🔻«لایوهای رمضانی» دینآنلاین اعلام شد
✔️صفحه اینستاگرام دینآنلاین در ماه رمضان امسال میزبان اندیشوران و نواندیشان دینی است که در موضوعات گوناگون با محمدرضا کدیور، کارشناس دینآنلاین به گفتوگو میپردازند.
به گزارش سرویس اندیشه سایت دینآنلاین، دهها شخصیت و متفکر حوزوی و دانشگاهی پیرامون موضوعات مختلف با محمدرضا کدیور، کارشناس سایت دینآنلاین، به صورت لایو در حضور مخاطبان اینستاگرامی این سایت به گفتوگو خواهند پرداخت.
«لایوهای رمضانی» که در ساعت ۲۱ تا ۲۱:۳۰ هر شب ماه مبارک برگزار خواهد شد در صفحه اینستاگرام به نشانی موجود در پیوند قابل بازدید خواهد بود.
موضوعات و اسامی کارشناسان به شرح زیر گزارش شده است:
🔹روزه در نهج البلاغه با حضور سید محمد مهدی جعفری
🔹دین و تجدد در اندیشه داود فیرحی با حضور سید علی میرموسوی
🔹نیایش در الهیات مسیحیت با حضور مسعود رهبری
🔹نگاهی به مبانی و دیدگاههای فقهی آیت الله صانعی با حضور سید ضیاء مرتضوی
🔹عدالت، فلسفه ولایت با حضور سید جواد ورعی
🔹دین شناسی رضا بابایی با حضور حسن محدثی
🔹معرفی کتاب خدا و الحاد جدید با حضور علی شهبازی
🔹زن در اسلام، زن در تاریخ اسلام با حضور نفیسه مرادی
🔹نسبت نبوت و حکومت در قرآن با حضور مهدی مهریزی
🔹قرآن پژوهی در غرب با حضور اعظم پویا
🔹دوستی به مثابه امر سیاسی در منطق علوی با حضور احمد اسلامی
🔹روزه به مثابه مراقبه با حضور حامد ناجی اصفهانی
🔹سید هادی خسروشاهی و تقریب مذاهب با حضور حجتالله جودکی
🔹زن و زنانگی در قرآن با حضور نعیمه پورمحمدی
🔹از روزهای بی قدر تا شب های قدر با حضور علی زمانیان
🔹مفهوم واژه دین در قرآن با حضور علی طهماسبی
🔹امکان سنجی سیاست به مثابه کرامت با حضور محمد جعفر امیر محلاتی
🔹قرآن چه سخنی برای انسان معاصر دارد؟ با حضور سیدمحمدعلی ایازی
🔹روزه در متون کهن عرفانی با حضور پرویز عباسی داکانی
🔹روزه از حکم شرعی تا سلوک معنوی با حضور سروش دباغ
🔹روزه از منظر محمد غزالی با حضور محمد سوری
🔹فرد و جامعه در رویکرد اخلاقی قرآن با حضور مهراب صادقنیا
🔹معرفی و بررسی کتاب رویای فهم متن با حضور محسن آرمین
🔹روزه از منظر محی الدین ابن عربی با حضور سعید رحیمیان
🔹از ریشه های ابراهیمی قرآن چه می توان آموخت؟ با حضور یاسر میردامادی
🔹عدالت سیاسی و جانبداری دینی با حضور محمدمهدی مجاهدی
🔹معنای سیاسی- اجتماعی عبادت در اسلام با حضور امیررضا نوشین
🔹معنای عید در سپهر رمضان با حضور مهدیه کسایی زاده
https://www.instagram.com/dinonline/
🆔 @dinonline
@mmojahedi
آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد
وان نور که دیده دید با ماست
آمد رمضان به خدمت دل
وان کش که دل آفرید با ماست
در روزه اگر پدید شد رنج
گنج دل ناپدید با ماست
کردیم ز روزه جان و دل پاک
هر چند تن پلید با ماست
روزه به زبان حال گوید
کم شو که همه مرید با ماست
چون هست صلاح دین در این جمع
منصور و ابایزید با ماست
#مولانا
#غزل شماره 370