🌿سِیری در جهانِ هنرها 🌿کانالِ مطالبِ تخصصی #هنر؛ موسیقی، سینما، ادبیات، نقاشی و متون گزیده آکادمیک 🌿گریزی بینامتنی به تاریخ هنر، #فلسفه و علوم انسانی ➖➖➖➖➖ ادمین: @mahmoodvatankhah
✅ فایل مقالهی «تصوف و عرفان در مقام ویژگی گفتمانی رسالههای خوشنویسی سدههای هشتم تا یازدهم هجری» از محمود وطنخواه خانقاه، امیر مازیار، هنرهای تجسمی، دوره ۲۶، شماره ۲، تابستان ۱۴۰۰.
@universitycalligraphy
⚡️ مستند «صدای خس و خاشاک»
این مستند حاوی گفتارهایی دربارهی زندگی هنری و اجتماعی استاد محمدرضا شجریان است که خود استاد نیز دیدگاههایش دربارهی موضوعات گوناگون بیان میکند. این فیلم ساختهی ماندانا بیسکاتی است.
🍁 «خانهی شجریان»
🆔 @Shajarian_Home
🌿 اینجا شیلی است!
جمعی از نوازندگان سانتیاگویی یک آواز کردی را دسته جمعی میخوانند!
آواز «کابوکی» یک آهنگ قدیمی و شورانگیز کردی است.
کابوک یک نوع پرنده نادر شبیه به کبوتر است.
🎶
«کابوک من لیلی است، کابوک رعنایم، درد خنجر را میتوان تحمل کرد اما درد دل بسیار گران است، من عاشق لیلی هستم، لیلی دختر کرد...»
ترانه کابوکی یکی از زیباترین ترانههای کرمانج از شمالیترین نقاط کردستان است که در آن آمیختگی با طبیعت و فرهنگ اصیل آن دیار به شکلی عجیب در آمیخته است ... سازها و نواهای کردی در این ترانه و تشبیه معشوق به «کابوک» که در دل طبیعت است ... شاید اوج زیبایی این ترانه را بتوان با تصور لحظاتی در کوهستانها و در میان عشایر آن سرزمین زیبا و رها بودن اسبهای وحشی و نوای کبکها در آن بلندای باشکوه مجسم کرد.
« #كابوكی لى لى، كابوكى لى لى كابوکی سورم وای وای ده ردی خنجه ر ئاسانه ده ردی دل زور گرانه ئه ز عاشقم لی لی کچکه کوردم وای وای یارم ئاسکی ماچینه ده وای ده ردو برینه ئه زعاشقم لی لیکچکه عومرم وای وای من عاشقى جانانم له عاله م سه رگه ردانم ئه ز ئاشقی لی لی کچکه مالم وای وای...»
@artperception
🌿میلان کوندرا در یکی از کتابهایش به پدیدهای اشاره میکند به عنوان «جذابیت انکارناپذیر ابتذال»! او معتقد است که بسیاری از انسانها، تمایل عجیبی به چیزهای سطحی و دمدستی دارند!
مضامین کلیشهای، امور سطحی ونخنما، سریالهای اشکآور، حاشیههای زندگی هنرمندان، چیزهایی که با احساسات ما بازی کند و شعورمان را به بازی بگیرد!
🔸ابتذال از ریشهٔ بذل کردن است؛ به معنی بذل توجه بر چیزی که در ذات، ارزش آن را ندارد. بطور مثال شما اگر یک آفتابه را طلاکوبی کنید کار مبتذلی کردهاید! برای اینکه آفتابه، آفتابه است؛ حتی اگر طلا باشد باز هم آفتابه است!
ابتذال در تمام دنیا هواداران فراوانی دارد. موسیقیهای نازل ولی پرطرفدار، فیلمهای کمارزش #هنری ولی پرفروش! در واقع اکثر محصولات پرفروش از یک الگوی ثابت پیروی میکنند و تمایل به ابتذال در مردم را هدف قرار داده و معمولاً به جز مواردی استثنا، از ارزش هنری نیز برخوردار نیستند.
🔹ابتذال همواره دو سر دارد؛ آنها که آن را تولید میکنند و آنها که آن را مصرف میکنند. تا زمانی که تقاضا برای ابتذال وجود دارد، عرضهٔ آن در دنیا ادامه خواهد داشت. شاید برای مقابله با #ابتذال تنها راه، پرورده کردن سلیقهٔ جامعه باشد.
▪️در همین راستا نقل حکایتی از مثنوی معنوی چندان خالی از لطف نیست! مولوی داستان مردی را میگوید که هنگام عبور از بازار عطرفروشان، ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد! مردم دور او جمع شدند و هر کسی چیزی میگفت، همه برای درمان او تلاش میکردند. یکی نبض او را میگرفت، دیگری گلاب بر صورت او میپاشید و یکی دیگر عود و عنبر میسوزاند. اما این درمانها هیچ سودی نداشت. حال مرد بدتر و بدتر میشد و تا ظهر بیهوش افتاده بود و همه درمانده شده بودند.
اما تنها برادرش فهمید که چرا وی در بازار عطاران بیهوش شده است؛ با خود گفت: من درد او را میدانم، برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است! او به بوی بد عادت کرده و مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است و با استشمام بوی خوب عطرها بیهوش شده است! سپس کمی سرگین بدبوی سگ برداشت و به بازار آمد. مردم را کنار زد و کنار برادرش نشست و آن مدفوع بد بوی را جلو بینی برادر گرفت؛ چند لحظه بعد مرد دباغ به هوش آمد!
🔺در حقیقت این تمثیل مردمی است که به فرهنگ نازل خو گرفته و از آثار اصیل، هنر والا و فرهنگ فاخر روی برگرداناند! تا جایی که آنها را خستهکننده، سختفهم و یا غیرسرگرمکننده میدانند و از خواندن یک کتاب عالی، تماشای یک فیلم هنری و یا گوشدادن به یک موسیقی اصیل، نه تنها هشیار نمیشوند بلکه به بیهوشی عمیق رضایت میدهند!
🌿📚✍️
@artperception
طباطبایی و تاریخ فکر ایران
امیر مازیار
استاد سید جواد طباطبایی (۱۳۲۴_۱۴۰۱) برجستهترین تاریخنگار فکر ایرانی است. پژوهش در " تاریخ فکر ایران" قلمرویی است کمتر شناختهشده با رهروان اندک. پیش از طباطبایی هانری کربن و رضا داوری قدمهایی در این حوزه برداشتهبودند و طباطبایی بیشک متاثر از آن دو بود اما کار و برنامه پروهشی طباطبایی بسیار فراتر از آنها رفت؛ نه چون نگاه کربن عرفانزده و مستشرقانه بود و نه چون کار داوری شتابزده و تفصیلنیافته. او با اندیشه تاریخنگاران بزرگ فکر اروپایی ،از هگل تا اشتراوس و فوکو، آشنا بود و از آنها بهخوبی و نقادانه بهره میبرد گرچه در دوران فکریاش نسبتهای گوناگونی با این سنتهای فکری داشت و در نهایت بیش از همه به هگل نزدیک بود. او برای ایران ،برای تاریخ ایران ،برای تاریخ فکر ایران و برای تاریخ تجدد و اندیشه سیاسی و حقوقی در ایران ایده داشت و در یک کلام تاریخ "ایده ایران" را مینوشت و به حق میتوان او را "فیلسوف ایران" خواند.
بزرگترین ظلم را در حق او و در حق ما و تاریخ اندیشه در ایران حاکمان تنگنظری روا داشتند که درست در دوره زایندگی فکری و انتشار آثار مهماش از دانشگاه اخراجش کردند. بخشی از بهترین دوران حیات او در تلخی و بیثباتی و بیقراری گذشت .زمانی که سیاستبازان گمان کردند که نفعی از او میبرند ژورنالیسم رایج حد و شان سخنش را تقلیل و تنزل داد.
در عین حال طباطبایی برنامه پژوهشی خود را به خوبی معرفی کرد و راهی برای تامل در ایران و تاریخش گشود که پس از او دنبال خواهد شد.
فراوان آموخت و راهها و افقهایی تازه بر اندیشه ایرانی گشود. روحش شاد.
@amirmaziar1
نقاشی انقلاب(۳)
امیر مازیار
اردشیر محصص( ۱۳۱۷-۱۳۸۷)
محصص در زیر طرح نوشتهاست:
"سرانجام نظم در منطقه اغتشاشات از نو برقرار شد و زندگی عادی دوباره آغاز گشت."
تاریخ اثر ۱۳۵۷(۱۹۷۸) است.
اردشیر محصص از سیاسیترین نقاشان معاصر ایران بود و بیشک یکی از نوابغ هنر معاصر . خطوط و طراحیهای او گزنده و سرکش و عصیانگر اند . طرحها و خطوط او علیه استبداد اند ،علیه خشونت ،علیه همه نوع روابط سلطه و علیه جامعه مردسالار . او تملق و دریوزگی و مزدوری را تصویر میکند و به سخره میگیرد. بینشی ژرف به سرشت نااستوار و متزلزل آدمی در کاراکترهای او هویداست و با مدد از ساختار و ظرایف نقاشی قدیم ایران ،از نگارگری تا نقاشیهای قاجاری ،تاریخ پیوسته استبداد را در آثارش بر ملا میکند. حتی وقتی روایت خود از عکسهای قاجار را به دست میدهد ،مانند همین اثر، توانایی شگرفی در آشکارکردن ظلم و حماقت و خیانت دارد. اثر هنری پیام و تاثیرش را فراتر از تاریخ خلقش میبرد. اکنون و همیشه خشونت صاحب قدرت را به سخره میگیرد و علیه جنایت و اعدام و حقکشی میایستد.
@amirmaziar1
https://www.instagram.com/amirmaziar
/channel/amirmaziar1/276
نقاشی انقلاب(۲)
امیر مازیار
اثری از ایوب امدادیان (ت.۱۳۲۷) در اوایل دهه پنجاه، در سهلت و به طول ۸ متر.
آیا نقاشی وظیفه دارد که فریادگر دردهای جمعی باشد؟ آیا هنر باید به جامعه متعهد باشد؟ آیا هنرمند رسالتی دارد؟ پرسشهایی که در زمانه خلق این نقاشی بسیار رایج و پرقدرت بودند . امروز قیل وقال "هنر متعهد" فرونشسته اما بدیل آن هنر فرمالیستی و انتزاعی نیز از هیاهو افتادهاست . هنرمند آزاد است که فریاد بکشد یا نکشد مهم این است که ورای کلیشهها کاری "هنری" بکند ، کاری که امدادیان کردهاست : نقاشانه ،پرقدرت ،روایی و سیاسی . میتوانیم با ضرباهنگ حرکت دستها و بدنها طول ۸ متری تابلو را درنوردیم؛ از کشتهشدن با سرنیزه تفنگ شروع کنیم و به سوگ بر جنازه برسیم یا برعکس از سکون و آرامش سنگین سوگ به سمت هیاهوی میان تابلو و رو در رویی با سرکوبگر روان شویم. میتوانیم در بازی رنگها و ترکیببندی پرقدرت و بیانگر فیگورها حرکت کنیم و احساسشان را در خود بازیابیم .
اما نقاش چه میگوید ؟ تاریخ را ثبت میکند؟ دعوت به مبارزه میکند؟ شجاعت و شهادت را تقدیس میکند؟ با قلبهای سوگوار همراه میشود؟ نمیدانم اما میدانم که نقاشی "کار میکند" و هنر "اثر دارد". شاید اگر این تابلوها بیشتر و بیشتر دیده میشدند و از آنها بیشتر سخن میگفتیم، بیشتر و عمیقتر درباره آزادی فکر میکردیم. شاید "کشتن" سختتر میشد .شاید بیشتر تاریخ میخواندیم .شاید آزادتر بودیم و انسانتر.
هرچه هست تابلو را میبینیم و زندگی و تاریخ در ما تکرار میشود.
@amirmaziar1
/channel/amirmaziar1/274
نقاشی انقلاب (۱)
امیر مازیار
تصویری هولناک از کشتهشدگان انقلاب بر دست و در آغوش عزیزانشان که تاریخ ۱۳۵۷ را بر خود دارد . زمینی که خون سراسر آن را گرفته ، استیصال، درد و خشمی که در چهرهها و دستها تجسد پیدا کرده و هولناکی و برگشتناپذیری مرگ در جسدها . اثری از هانیبال الخاص که آموزگار تاثیرگذار نسلی از نقاشان انقلابی بود. نقاش بیش از آنکه بخواهد مقصدی را تصویر کند و نوری ایدئولوژیک بر شهید یا مبارز یا تاریخ بیفکند ،شکل میسازد و شکل میبخشد : دستها ،چهرهها ،تنها با رنگهای صریح و قاطع ؛ نقاش به خشم ،به سوگ، به کشتار و به انقلاب کالبد میدهد .کالبدی که هیچ تردید و سکونی در آن نیست، گرم و خروشان است ؛ نقاشی هیچ قسمت "خاکستری" ندارد : یقین انقلابی دارد.
کالبدی اغراق شده که این آدمها و دردها را به داستانی بر یک پرده بدل میکند، به اشکالی غیر واقعی بدل میکند که اکنون واقعیتر از خود واقعیت بهنظر میرسند ، واقعیت و تاریخ در حقیقت اینگونه دیده میشوند: زمین به راستی خونین شده ، سوگواران صف به صف ایستادهاند و جان ،تلخ و تمام ،از کالبدهایی رفتهاست. این کالبدها شکل طبیعیشان را از دست دادهاند تا سخنگو و روایتگر باشند، تا زبان صریح واقعیت باشند .در این میان شاید دستها بیش از همه قدرت دارند و به چشم میآیند.
تصویری که در عین هولناکی قدرتمند است و فریاد میکشد.
هانیبال الخاص(۱۳۰۹_۱۳۸۹)
@amirmaziar1
/channel/amirmaziar1/272
https://www.instagram.com/amirmaziar
جنبشهای مردمی همچون #زن_زندگی_آزادی در ایران، اساساً ریزوماتیک هستند در حالی که گفتمان انقلاب با تفکر درختی (استعاره درخت تنومند انقلاب) مستقر است. ریزوم اصطلاحی است که توسط ژیل دلوز و گاتاری از زیستشناسی به فلسفه مدرن وارد شد. شباهتهای مفهوم زیستشناختی ریزوم با جنبش اخیر مردم ایران شگفتانگیز است! ریزوم ریشههای فرعی گیاه است که در فاصلههای میانی ریشه اصلی گیاه میروید. گیاه ریزومدار به صورت افقی رشد کرده و با قطع بخشی از ساقه ریزوم، گیاه نه میخشکد و نه از بین میرود، همانجا در زیر خاک گسترش مییابد و جوانههای تازه ایجاد میکند.
ریزوم، برخلاف درخت حتی اگر تمام شکسته یا از هم گسسته شود باز هم میتواند حیات خود را از سر بگیرد و در جهات دیگری رشد کند.
برخلاف ریشه اصلی درخت که اساساً رو به زمین در دل خاک در یک جهت خاص سیر میکند، ریزوم به هر سو سَرک میکشد و روی خاک در جهات گوناگون پیش میرود. در بعضی گیاهان ریزومهای قدیمی خشک شده و میپوسند اما گیاهان جوان که از رشد جوانهها در روی ریزوم تشکیل میشوند، خود به خود و مستقل به حیات ادامه میدهند.
ریزوم فاقد مرکز و ردهبندی، عاری از دلالت و بدون راهبر است و برخلاف درخت بهطور نامحدود گسترش مییابد (ویژگی لیدرگریز بودن جنبش)
گیاهان ریزومدار از طریق قطع ریزومها یا قلمه گرفتن از آنها، تازه تکثیر میشوند! بسیاری از ریزومها در فصل پاییز از خاک بیرون کشیده میشوند تا در فصل بهار از هم جدا شده، مجدداً رشد کنند! (وجه نمادین)
در یک مجموعه ریزومی، اموری که با همدیگر لزوماً همرنگ و همگون نیستند کنار هم قرار میگیرند و به زایش دست میزنند. تفکر ریزومی به چندگانگی بها میدهد و فرهنگهای گونهگون و متعدد را به هم وصل نموده، رابطه جدید میسازد. (ویژگی همزمان زنانه/مردانه و تکثر قومیتها و خردهفرهنگها در جنبش)
نگاه ریزومی ضد تمرکز است آنچنانکه دلوز میگفت:
تفکر ریزومی، فضاها و ارتباطات افقی و چندگانه و همهجانبه را تداعی میکند اما تفکر درختی با ارتباطات خطی و عمودی و گوش به فرمان سر و کار دارد.(سیاست دستوری و استقرار فرمان به جای خواست عمومی)
درخت، انتساب است؛ اما ریزوم ارتباط است!
تفکر درختی تحمیلگر «بودن» (درجا زدن) است حال آنکه تفکر ریزومی، پویا و متکثر بوده و در آن از مرزبندیهای تفکر خطی خبری نیست. نگاه ریزومی ضد تمرکز و نظم معمول است و سمبلی برای «شدن» و عطف و ربط قلمداد میشود.
لذا قیامهای ریزوموار فاقد رهبر و تشکیلات ویژه است و موجودیتش ناشی از رهبری آنها نیست بلکه ناشی از ماهیت شبکهمانند و متصل آنها است. به همین دلیل هر تفکر ریزومی پایانش آغاز تفکر دیگری است و نمیتوان برای آن آغاز یا پایانی قائل شد! (حذف و ضبط و دستگیری افراد و ادامه یافتن مسیر با افراد دیگر)
جنبش #زن_زندگی_آزادی نیز به شیوههای مختلف از مبارزه خیابانی، فریادهای اعتراضی از پشتبام، بوقهای ممتد و شعارنویسی تا اعتصابات سراسری و پست و استوری و هشتگ در شبکههای اجتماعی گستردگی ارتباطی دارد. بدینترتیب زیر پوست لایههای مختلف اقشار مردمی در سرتاسر شهرهای ایران به شیوههای مختلف به حیات خود ادامه میدهد، سربرمیآورد و به سرتاسر دنیا نیز پیوند میخورد!
#مهسا_امینی
📝 محمود وطنخواه
@artperception
ایرانی، به سر کن خواب مستی
بر هم زن، بساط خودپرستی
که چشم جهانی سوی تو باشد
چه از پا نشستی؟
در این شب، سپیده نا دمیده
تیغ شب، به خونش در کشیده
امید چه داری از این شب
که در خون کشیده سپیده
تیغ برکش آذر فشان
نغمه ها را تندری کن
در دل شب رخ بر فروز
کار مهر خاوری کن
از درون سیاهی برون تاز
پرچم روشنایی بر افراز
تا جهانی از تباهی وا رهانی
دیو شب را تیر بر دل برنشانی
با خواری در روزگار
ننگ باشد زندگانی
مرگ به تا چنین زنده مانی
ای مبارز، ای مجاهد، ای برادر
دل یکی کن، ره یکی کن، بار دیگر
راه بگشا سوی شهر روشنی ها
روزگار تیره گی ها بر سرآمد
#محمدرضا_شجریان
#مهسا_امینی
@artperception
به دانشجویان آلمانی دانشگاه پداگوگی فرایبورگ «خوشنویسی ایرانی» آموزش دادم!
✍️دکتر محمود
ArTin
@weed_lash
🌿هنگامی که کسی میپرسد: "فلسفه به چه کار میآید؟" پاسخ او باید ستیزهجویانه باشد، چرا که پرسشِ او کنایهآمیز و نیشدار است.
🔸فلسفه نه به سیاست خدمت میکند و نه به دین، که هر دو دغدغههای دیگری دارند، فلسفه به خدمت هیچ قوۀ مستقری در نمیآید، زیرا کار #فلسفه ناراحت کردن است. فلسفهای که هیچ کس را ناراحت نکند و با هیچکس ضدیت نورزد فلسفه نیست.
🔹کار فلسفه آزردنِ حماقت است؛ فلسفه حماقت را به چیزی شرمآور تبدیل میکند. فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پَستیهای اندیشه درتمامی اشکالش.
آیا جز فلسفه رشتهای هست که به نقد تمامی راز آمیزگریها و هدفی که داشته باشند، همت گمارد؟
🖋 #ژیل_دلوز
https://t.me/joinchat/AAAAAEOZIOmg3nLm3WufYA
🌿🎓📚🖋
@artperception
فلسفه هنر اسلامی(۴)
در جلسه چهارم و پایانی به افراد و آثاری پرداختهام که با رویکردهای فلسفی-نظری به مطالعه تاریخ هنر اسلامی/ایرانی پرداختهاند.از رویکردهای فردید، داوری ،سید جوادطباطبایی،کربن،شایگان،سنتگراها،گرابار ،گلرو نجیباوغلو و یاسر طباع به اجمال سخن گفتهام .
@amirmaziar1
فلسفه هنر اسلامی(۲)
در این جلسه فلسفه قارهای هنر را بر مبنای الگوی فلسفه هگل و فلسفه هنر او توضیح دادهام.
@amirmaziar1
🗓بیست و هشتم اردیبهشت ماه بزرگداشت عمر خیام گرامی باد
🎥 #رازهای_مزار_خیام
🔸مستند کوتاه، روایتی است از کسانی که در سال ۱۳۴۱ شاهد بیرون آوردن بقایای خیام از مزارش و چگونگی ساخت بنای جدیدِ او بودند.
🔸همچنین در این مستند چند عکس از مراحل ساخت آرامگاه و بقایای پیکر خیام برای نخستین بار منتشر میشود.
@kheradsarayeferdowsi
🌿ای لعلِ لبت به دلنوازی مشهور
چشمِ سیهات به تُرکتازی مشهور
با زلفِ تو قصه ایست مشکل ما را
همچون شبِ یلدا به درازی مشهور
📜خوشنویسی اثر میرعماد
🍉شبِ یلدا مبارک
🌿کانال هنری #فهم_هنر
@artperception
دانشگاه، مهمترین نهاد گفتگو، اظهارنظر، نقد و روشنگری، و حلقه واسط میان نهادهای قدرت، فضای عمومی جامعه و نخبگان است. اخراج، تعلیق و ممنوعالتدریسی اساتید حاذق علمی، به دلیل کنشگری اجتماعی و بیان انتقادی و دفاع از مطالبات دانشجویان، تنها سبب انفکاک نهاد دانشگاه از جامعه و انحصار آن به گروههای تمامیتخواه و تشدید تکصدایی میگردد.
مشخصا درباره وضعیت دانشگاه هنر و اخراج و تعلیق اساتیدی همچون دکتر مسعود علیا، دکتر امیر مازیار و دکتر فاطمه شکیب، تنها به دلیل موضع انتقادی مصلحانه آنها، بدون توجه به سبقه علمی و پژوهشی درخشان آنها، سبب ناامیدی بسیاری از دانشجویان مشتاق و مستعد گردیده و خبر از نفوذ گروهها و افراد انحصارطلب و غیرعلمی، در فضای ریاستی دانشگاه هنر دارد.
بدینوسیله اعتراض خود را به این فضای ایجاد شده در دانشگاه هنر اعلام میداریم و خواستار مداخله شما و مسئولان ذیربط با روحیه دانشگاهی و علمی به موضوع مطروحه هستیم.
👇 لینک امضای کارزار:
https://www.karzar.net/87223
همه ما نیاز به دیده شدن داریم و این که به ما نگاه کنند. آدمها را بر همین اساس میتوان به چهار دسته تقسیم کرد: گروه اول کسانی هستند که دوست دارند که با چشمان بینهایت افرادِ ناشناخته دیده شوند، یعنی چشمان عموم مردم!
گروه دوم کسانی هستند که دوست دارند در چشمان کسانی که آنها را میشناسند دیده شوند؛ اینها میزبانان خستگیناپذیر مهمانیهای شبانه هستند و از گروه اول خوشبختترند! گروه اول وقتی از اجتماع دور میشوند احساس کسی را دارند که چراغ اتاقشان خاموش میشود. افراد گروه دوم اما همیشه چشمانی را که نیاز دارند پیدا میکنند.
گروه سوم افرادی هستند که نیاز دارند همیشه جلوی چشمهای کسانی باشند که عاشقشان هستند. موقعیت این گروه مثل گروه اول خطرناک است؛ یک روز چشمهای کسی که عاشقش هستند بسته و اتاقشان تاریک خواهد شد ...
و در نهایت گروه چهارمی هم هستند! کمیابترین افراد؛ افرادی که در چشمهای خیالی کسانی که وجود ندارند زندگی میکنند. آنها رؤیاپردازانند ...
#میلان_کوندرا
@artperception
.
احتمالاً «اینگرید برگمن» ستاره عصر طلایی سینما درباره فلسفه بوسیدن و ماهیتِ «بوسه» دقیقترین جمله را در تاریخ ثبت کرده:
"بوسه حقهای عاشقانه است که طبیعت آن را طراحی کرده تا ما را از گفتن سخنان ابلهانه و بیفایده باز دارد..."
ششم جولای روز جهانی «بوسه» است و شاید تقدیر بر این بوده که مائِسترو انیو موریکونه، خالق «عاشقانهترین» موسیقی متن تاریخ سینما_و آهنگسازِ «حسرت برانگیزترین» و «پُر بوسهترین» سکانس پایانی تاریخ سینما_دقیقاً در همین روز و به باشکوهترین شکل ممکن ما را ترک بگوید.
آخرین پرده از جاودانه ایتالیاییِ «سینما پارادیزو» درباره حلقه فیلم خاکخورده و مرموزیست که صاحبش وصیت کرده تا پس از مرگش به دست «توتو» دستیار فسقلیِ ناقلایش برسد. این حلقه فیلم عجیب و قدیمی، در واقع چیزی نیست جز مجموعه تمام صحنههای «بوسه» و آغوشی که آلفردوی حقه باز!(لقبی که توتو او را چنین مینامید) در زمان فعالیتش به عنوان آپاراتچیِ «سینما پارادیزو» آنها را از حلقه اصلی فیلم جدا(سانسور!) کرده، اما هرگز آنها را دور نینداخته است؛ او با حوصله تمام این تکههای جداشده را به هم چسبانده و آنها را برای روزگاری نگاه داشته که پسرک بازیگوش و عاشقپیشه بزرگ شود و به زادگاهش بازگردد و بتواند آنها را برای اولین بار تماشا کند.
زندگی اما در اغلب مواقع تقدیر دیگری برای افراد رقم میزند؛ آلفردو نابینا میشود، توتو از بعد از یک شکست عشقی بزرگ شهر کوچکش را ترک میکند و برای فراموش کردن غم خود تا سالیان مدید از بازگشت به آنجا سر باز میزند؛ گرچه سرانجام به زادگاهش باز میگردد. حالا آلفردو سالیانسال است که مرده و توتو هم نه یک مرد جوان، که کارگردان میانسالِ بزرگ و سرشناسی شده که پس از ۳۰ سال به موطنش آمده تا در سالنی خالی از تماشاچی تنها به تماشای حلقه فیلم قدیمی بنشیند که مردهریگِ آپاراتچیِ نابیناست.
نمایش فیلم پس از چند ثانیه را آغاز میشود و کارگردان در سکوت با دیدن نخستین صحنهها توامان غرق در حیرت و خنده و اندوه میشود و ناگهان فرو میریزد:
"پیرمرد حقهبازِ دوستداشتنی با آن همه "بوسه" عاشقانهترین فیلم دنیا را برای توتوی محبوبش ساخته است!"
.
🔴پینوشت: نکته اصلی این سکانس زیبا آن است که دیدنش بدون حضور و طنین موسیقی جادویی و عاشقانه موریکونه هیچ لطف و معنایی ندارد؛ برای امتحان کردنش، میتوانید یکبار هم بیصدا کل ویدئو را از نو تماشا کنید...
⏳امروز ششم جولای، روز جهانی "بوسه" است.
✍رضی الدین طبیب
#بوسه #سینما_پارادیزو #انیو_موریکونه
@Renaissancetranslate
🌿اولین شرط نزدیک شدن به حقیقت، «نفی ارادتمان به حقیقت» است! همه ما ارادات از پیش تعریف شدهای نسبت به حقایقی داریم که معمولا بصورت نااندیشیده از طرف جامعه، خانواده و نهادهای تعلیم و تربیت به ما عرضه شدهاند! ارادتی که به مراتب از خود آن حقیقت، بر پایههای محکمتری استوار است و به هیچ وجه حاضر به طرد آنها نیستیم!
رولان بارت جایی مینویسد: «تاریکترین مکان، همیشه زیر چراغ است!» جمله و مفهومی ناآشنا که شاید در نگاه اول احساس کنیم از آن حرفهای عجیب و غریب و سختفهم فلسفی است، زیرا با قریبترین دانستههای ما ناهماهنگ است! اگر از اکثر ما بپرسند در یک اتاق با یک چراغ روشن در مرکز سقف آن، تاریکترین نقطه کجاست؟ احتمالا به کنجهای اتاق یا دوردستترین مکانها نسبت به نور اشاره میکنیم! اما حقیقت این است که زمانی که دقیقا زیر چراغ قرار بگیریم، شدیدترین و تاریکترین سایهها بر روی خودمان ظاهر خواهد شد!
فارغ از تمام معانی و مفاهیم پنهان در این تعبیر، یک فهم شخصی از آن دارم! «ارادت به حقیقت» یعنی هرچه به منبع شفاف، درخشان و بیچون و چرای «اطمینان به عقاید خود» نزدیکتر باشیم، سایهای به مراتب تاریکتر وسیاهیای عمیقتر بر ما و افکارمان خواهد افتاد! «نفی ارادت به حقیقت» یعنی همیشه بخشی از حقیقت نزد دیگری، بخشی از آن نزد مخالف، و بخشی از آن در نقاط کور از دید ما حضور دارد! بیهوده نیست که «چنین گفت زرتشت»: «شاهباز حقیقت، هرگز بر ساعد هیچ مطلقخواهی ننشسته است!»
🖋محمود وطنخواه
@artperception
نقاشی انقلاب(۲)
ایوب امدادیان، اوایل دهه پنجاه
@amirmaziar1
📃متن کامل نامهی اسلاوی ژیژک در حمایت از جنبش ایران
📌ژیژک: باید از ایران بیاموزیم...
♻️ برگردان: #نوید_گرگین
به علتِ بیماری و خستگی فعلاً این اظهار نظر تنها کاریست که از دستم بر میآید.
آنچه در ایران جریان دارد در تاریخِ جهانی اهمیتی تعیینکننده دارد: جنبشی که مبارزاتی متفاوت را در وحدتی ارگانیک ترکیب میکند (ستیز علیه سرکوبِ زنان، علیه بنیادگرایی مذهبی، و مبارزه برای آزادی سیاسی در مقابلِ ترورِ دولتی). ایران بخشی از غربِ توسعهیافته به شمار نمیآید، از این رو شعار «زن، زندگی، آزادی» بسیار با جنبشِ میتو (#metoo) در کشورهای غربی متفاوت است: این جنبشِ ایرانی، میلیونها نفر از زنان، که مستقیماً با همهی تضادهای موجود دست به گریبان هستند، و مردان را به حرکت واداشته است- اتفاقاً این جریان برخلافِ آنچه اغلب در فمینیسمِ غربی مشاهده میشود هیچ خصلتِ مردستیزانه یا مذکرهراسانه ندارد. زنان و مردان در کنار یکدیگر در آن مشارکت میکنند و علیه دشمنِ مشترک یعنی بنیادگرایی مذهبی که از جانب وحشتِ دولتی حمایت میشود متحد میشوند. مردانی که در جنبشِ زن، زندگی، آزادی شرکت میکنند به خوبی میدانند که مبارزه برای حقوقِ زنان همانا مبارزه برای آزادیِ خودشان است: ستم بر زنان ابداً موضوعی استثنائي نیست، بلکه این همان دقیقهایست که در آن ظلمی که در همهی ابعادِ جامعه رسوخ کرده است به عیانترین وجه قابل مشاهده میشود. معترضانی که کُرد نیستند هم در این مقطع به روشنی میبینند که ستمی که بر کُردها اعمال میشود بخشی از همان ستمیست که آزادیهای خودشان را نیز محدود کرده است: همبستگی با کُردها یگانه راه به سویِ آزادی در کلِ ایران است. علاوه بر این معترضان به وضوح میبینند که بنیادگرایی مذهبی تنها تا زمانی میتواند در قدرت حاضر باشد که قدرتِ عریانِ دولتی با وسایلی مثلِ آنچه در ایران پلیسِ امنیتِ اخلاقی مینامند از بنیادگرایی حمایت کند—آنچه معترضان میبینند این است که حکومتی که برای تداومِ خودش به ددمنشیِ پلیسِ اخلاقی محتاج است در واقع دارد به آن تجربهی مذهبیای خیانت میکند که برای کسبِ مشروعیتِ خودش از آن بهره میبُرد. آنچه اکنون در ایران جریان دارد ابداً چیزی مربوط به گذشته نیست، بلکه همان چیزیست ما هم در جهانِ کشورهای توسعهیافتهی غربی (یعنی جایی که امروز خشونتِ سیاسی، بنیادگرایی مذهبی و سرکوبِ زنان اندک اندک گسترش مییابد) نیز انتظارش را میکشیم. ما در غرب هیچ حقی نداریم ایران را به عنوان کشوری در نظر بگیریم که باید عقبماندگی خودش را [از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی] از غرب جبران کند. ما در غرب اتفاقاً باید از ایران بیاموزیم، ما به زودی شاهد خواهیم بود که جنبشهایی مشابه با ایران در ایالاتِ متحده، در لهستان، در روسیه و در بسیاری از دیگر کشورها به راه بیوفتد.
نتیجهی بیواسطهی این اعتراضات هرچه باشد، مهم این است که این جنبش زنده نگه داشته شود، شبکههای اجتماعی حولِ آن شکل بگیرد، و حتی اگر سرکوبِ دولتی بتواند موقتاً آن را به پس براند، زیر پوستِ جامعه به حیات خود ادامه دهد و بنیادی برای تولد دوباره پی افکند. دیگر کافی نیست تا صرفاً با فعالانِ ایران ابراز همدردی و همبستگی کنیم: مسئلهی آنها ابداً چیزی دور از ما و مربوط به فرهنگی متفاوت یا اگزوتیک نیست. برعکس، امروز تمام آن وراجیهایِ مرتبط با خصیصهگراییِ فرهنگی (که اغلب از جانبِ نیروهای ارتجاعی برای توجیهِ ستمهای قومیتی و مذهبی به کار میرود) معنای خود را از دست دادهاند: اتفاقاً اکنون میتوانیم ببینیم که چطور مبارزهی ایرانیها مبارزهی همهی ماست.
مراقب خودت باش،
اسلاوی
🌏@artperception
🆔 @IRANSOCIOLOGY
حتی تماشای «آزادی» هم زیباست! چه برسه به تجربهاش!
#مهسا_امینی
#MahsaAmini
@artperception
چقدر حالم خوب شد😍
به دانشجویان آلمانی دانشگاه پداگوگی فرایبورگ «خوشنویسی ایرانی» آموزش میده.
دم شما گرم ♥️
Dr mahmood
ClovE @Kafiha
✅ فایل مقالهی «تصوف و عرفان در مقام ویژگی گفتمانی رسالههای خوشنویسی سدههای هشتم تا یازدهم هجری» از محمود وطنخواه و امیر مازیار، هنرهای زیبا- هنرهای تجسمی، دوره ۲۶، شماره ۲، تابستان ۱۴۰۰.
@universitycalligraphy
فلسفه هنر اسلامی(۳)
در این جلسه به دیگر رویکردهای رایج در فلسفه قارهای با مبنا قراردادن الگوی فلسفه هنر هگل اشاره کردهام و توضیح دادهام که چگونه با مبنا قراردادن این رویکردها به هنر میتوان به پژوهش فلسفی در هنر اسلامی و تاریخ آن پرداخت.
@amirmaziar1
فلسفه هنر اسلامی (۱)
در جلسه نخست درباره معنای پژوهش فلسفی در هنر بحث کردهام و با تقسیم فلسفه هنر به فلسفه تحلیلی هنر و فلسفه قارهای هنر ، فلسفه تحلیلی هنر و پژوهش متناظر با آن در قلمرو هنر اسلامی را توضیح دادهام.
@amirmaziar1
✅فایل صوتی گفتگوی مصطفی ملکیان و عبدالکریم سروش پیرامون «روشنفکری و حقیقت» برگزار شده توسط حلقه وزین دیدگاه نو
🔻فایل صوتی این جلسه با کیفیت بالاتر در روزهای آتی منتشر خواهد شد.
@didgahenochannel
@mostafamalekian