یادداشتهای مهدی نصیری و مقالات انتخابی از دیگران. از این که فرصت گفتگو و پاسخ به پیامهایتان را ندارم پوزش می خواهم. پیام به مهدی نصیری @mahdinasiri238 تماس برای آگهی @Hmostafavy یوتیوب https://youtube.com/@MahdiNasiri-1342
🔻کانال مهدی نصیری با داشتن مخاطبانی متنوع و گسترده در زمینه موضوعات فرهنگی، اجتماعی، هنری و اقتصادی آگهی می پذیرد.
متقاضیان برای اطلاع بیشتر با آیدی زیر تماس بگیرند👇
@hmostafavy
دوگانه های کاذب راهی به جایی نمیبرد
سروش دباغ
« زندان در زندان»، رنجنامۀ خانم فائزه هاشمی عزیز که در زندان اوین نوشته شده را خواندم و سخت غمگین شدم.
فعالیت های سیاسی و مدنیِ فائزه خانم را از دهۀ هفتاد شمسی رصد کرده و به نیکی بخاطر دارم؛ از ترویجِ دوچرخه سواری دختران و برکشیدن ورزش بانوان تا راه اندازی روزنامۀ «زن» و حمایت تمام قد از معترضان در جنبش «سبز» تا دیدار با همبندی زندانی بهایی خود پس از آزادی از زندان پیشین و حمایت از جنبش « زن، زندگی، آزادی» تا اکنون و اینجا.
در خلوت، حریت و جسارت و شجاعت او را تحسین کرده ام؛ که اگر میخواست با عنایت به موقعیت خانوادگی خود، مشی و سبک زندگی دیگری اختیار کند، به سهولت می توانست. اما نخواست و چنین نکرد و کم هزینه نپرداخت...
چنانکه در می یابم، در نامۀ اخیر ، فائزه ابدا در مقام تخطئۀ مبارزات مدنی و پیگیری مطالبات به حق شهروندی و دموکراتیک قلم نزده و همچنان بر عهد پیشین خود استوار است، که « حقۀ مهر بدان نام و نشان است که بود». بلکه آسیب شناسانه، در حوزۀ سیاست و امر سیاسی، نسبت به بازتولید مناسبات استبدادی در خلق و خو و منشِ شهروندان پیرامونی ، اعمّ از زندانیان و غیر زندانیان، هشدار داده و آنرا صراحتا و به درستی نقد کرده است.
مادامی که « دگر پذیری» در ذهن و روان ما جا خوش نکند و «دگرستیزی» تحت هر عنوانی و به هر بهانه ای دست بالا را داشته باشد؛ آش همین آش است و کاسه همین کاسه.
بجای یک انقلاب که 45 سال پیش انجام شده و شاهد آثار و نتایج و گیر و گرفت های محسوس و ملموس آن هستیم؛ اگر ده انقلاب دیگر هم صورت بگیرد و نظام های سیاسی مستقر زیر و رو گردد؛ مشکل بنیادین ما رفع نمی شود، که حذف و طرد و بایکوت و تهدید و ارعابِ « دیگری» و بر ساختن دوگانه های کاذب راهی به جایی نمی برد.
در این میان حقیقتا فرقی نمی کند این سوی میز قدرت نشسته باشی یا آن سوی میز؛ در هر دو حالت، مادامیکه اینگونه رفتار می کنی، گامی در راستای افزایش « خیر عمومی» برنمی داری و گرهی از کار فروبستۀ شهروندان نمی گشایی.
با خواندن نامۀ دردمندانۀ فائزه، یاد دو امر افتادم. اول، فیلم «بایکوتِ» محسن مخملباف که به روایت خود در جلد اول از خاطرات خواندنیِ خود، آنرا مبتنی بر خاطرات تلخ زندان پیش از انقلاب خود ساخته است.
دوم، به یاد آرنولد توین بی، مورخِ انگلیسی نامبردار و سخن حکیمانۀ او افتادم.
جایی می نویسد بدترین کاری که حاکمان مستبدّ در حق محکومان و شهروندان انجام می دهند؛ این نیست که ظلم می کنند، حقوقشان را نقض و نفی می کنند و عدالت ورزی را به محاق می برند و خلایق را آزار می دهند. این هست، اما از آن تلختر و تراژیک تر این است که خلق و خو و شیوۀ رفتار حذفی و دگرستیزانۀ خود را به شهروندان می آموزانند و در جسم و جانشان می کارند. به همین سبب است که پس از چندی، این روشهای دل آزار و رهزن متاسفانه باز تولید می شود و « این قافله تا به حشر لنگ می ماند». تا خلق و خو و شیوه و منش استبدادی و دگرستیزانه از ذهن و ضمیر و رفتار ما ( در داخل و خارج زندان) رخت برنبندد و ریشه کن نگردد؛ روی « حکمرانی خوب» و «خیر عمومیِ» رهگشا را نخواهیم دید و گامهای موثری در جهت نهادینه شدن ساز و کار دموکراتیک بر نخواهیم داشت:.
«من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال»
✅بیانیهی تسلیت بیش از ۵۵۰ فعال سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی به مناسبت درگذشت برادر دکتر حبیبالله پیمان
▪️بهنام هستیبخش
دوستان عزيز و گرانقدرمان آقای دكتر حبيبالله پيمان و خانم مينو مرتاضی در اندوه خاموشی برادر و همراه بزرگوارشان جناب اقاي محمود پيمان عضو نهضت خداپرستان سوسياليست و از مبارزان ديرپاي نهضت مقاومت ملّي، سوگوارند.
▪️با تاسف بسیار مصيبت وارده را به ايشان و خاندان سرافراز پيمان تسليت ميگوييم. براي آن عزيز سفر كرده آرامش روح و براي بازماندگان صبر و سلامتي از درگاه احديت آرزو ميكنيم.
▪️اسامی:
هاشم آقاجری, مسعود آقايى, رضا آقاخانی, خسرو آذربایجانی, پرویز آذربایجانی , ابوطالب آدینهوند, زهره آقاجری, زهرا آقاخانی, فاطمه آذریقمی, بیژن آرقند, محسن آرمین, باقر آقاپور, حسین آقامحمدیرهنانی, احمد آقایی, بهنام آقایی , امیراصلان آقایی, حمید آصفی, محمدرضا آهنی, غلامحیدر ابراهیمبایسلامی, زهرا ابراهيمى, حمیده ابراهیمی, حمید احراری, محسن احمدوند, زهرا احمدى.پور, وحید احمدی, زینب احمدی, رضا احمدی, شهروز احمدی, خداداد احمدی, امین احمدی, حسن احمدی, مریم اربابزاده, مائده اربابزاده, مهران ارژنگ, صفر اسلامى, محرم اسلامی, حمیدامین اسماعیلی, احمدرضا اشتری, موژان اشرفی, اشکان اشعریون, ابراهیم اصغری, امیر اصلان, امیر اصلانآقایی, مرتضی افشار , فرزانه افشاری , فهیمه افشاری, مهدی اقبال, عباس اقبال, جلال اقتداری, علیرضا اکبرزادگان, اعظم اکبرزاده, سیدعبدالمجید الهامی , مرتضی الویری, جواد امام, شهربانو امانى, حبیبالله امیری, کاکحسن امینی, رضا امینی, محمد انصاری, مریم انوری, عبدالحسین ایرانی , مرضیه ایزدی, مژگان اینانلو, هاشم باروتی , مسعود باریکانی, ابوالفضل بازرگان, عبدالعلی بازرگان, بهمن بازرگانی, هاله باستانی, مجتبی باقری, محمود باقری, رضا بخشی, اکبر بدیعزادگان, منصور بذرپور, اشرف بروجردى, ناهید بلالی, صادق بندیزاده, محمدحسین بنیاسدی, عماد بهاور, جلال بهرامی, امید بهروزی, حمید بهشتی, رحمان بهمنش, مهتاب بهنودی , محسن بوستانی, بهنام بیات, صفا بیطرف, مسعود پدرام, سعید پلاسعیدی, عباس پوراظهری, حسن پويا, محمود پویانفر, حسین پیروان, وفا تابش, مهسا تاجیک, رضا تحویلداری, سونیا ترکمن, عزتاله تقواييان, سیدمحمدباقر تلغریزاده, مصطفی تنها, مرادعلی توانا, محمد توسلی , ناهید توسلی , جلال توسلی, خالد توکلی, مجید تولایی, محمد تیموری, رضا تیموری, درخشنده تیموریان, حسین ثاقب, روزبه جامهشورانی, علیاصغر جعفری, جلال جلالیزاده , محمد جمادی, محمد جمادیثابتقدم, فرشته جمشیدی, امیرحسین جهانی, امین چالاکی , محمد چهره, باقر حاجآقاپور, نیره حاجعبدالوهاب, رضا حاجی, یونس حاجیزاده, علیمحمد حاظری, محمود حائری, حسین حدادنژاد, علی حدیثی, علی حسامی, محمدعلی حسننژاد, فائزه حسنى , فاطمه حسنى, سیدمسعود حسینی, خلیل حسینیعطار, داوود حشمتی, بهزاد حقپناه, جمشید حقگو, وحید حقیقی, نادعلی حقیقیزاده, علی حکمت, ابوالفضل حکیمی, عبدالکریم حکیمی, مجید حکیمی, محمدرضا حمسی, زهرا حیدرزاده, ولیالله خانبابایی, هادی خانیکی, تیمور خدابخشی, حسین خدایاری, علیاصغر خدایاری, امیر خرم, مصطفی خسروشاهی, حسین خسرونژاد, همایون خسروی, محمد خطیبی, حسن خلفینژاد, محمدحسین خلیلیاردکانی, محمود خواجهنژاد, محمّدحسین خوربک, ابراهیم خوشسیرت, اسماعیل خوشمحمدی, محمد خونچمن, محمد دادیزاده , حاصل داسه, اکبر دانشسرارودی, ناصر دانشفر, مصطفی دانشگر, کاظم دانشگر, محمدحسن داودی, رضا دبیر, محمود دردکشان, محمد دردکشان, ملیحه دردکشان, فاطمه دردکشان, جواد دردکشان, منیژه دردکشان, سعید درودی , وحید دستگاهدار, ابوالفضل دلاوری, امیرخسرو دلیرثانی, میلاد دهقانی, محسن دینی, جمشيد ديوانى, مژگان رافت, فاطمه راكعى, محمدصادق ربانیاملشی, زهرا ربانیاملشی , غلامرضا رجایی, علیرضا رجایی, محمدرضا رجایی, محمدرضا رجاییان, محمدرضا رجبی, مهدی رجبی, علیرضا رجبیان, محترم رحمانی , مجتبی رحمتی, جواد رحیمپور, فتحالله رحیمزاده, على رحيمى, مجتبی رحیمی, رضا رحیمی , یونس رستمی , محمدصادق رسولی, مریم رسولیان, سعید رشتیان, بهمن رضاخانی, غلام رضافر, احد رضایی, امیر رضایی, محمّد رضایی, کمال رضوی, سعید رضویفقیه, نیلوفر رفعتیان, حسین رفیعی, رحمت روستاپور, محمدحسین روشن, رقیه زارعپورحیدری, نفیسه زارعکهن, مجيد زرگرنژاد, امير زرینکمر, رضا زعفرانی, احمد زیدآبادی , محمدعلی سادات, علیرضا ساریخانی, ابولقاسم سالارنیا, نرجس سالاری, مرتضی سالم, منصور سبحانی, رضا سپهری, محمد ستاریفر, لقمان ستوده, مجید سجادنیا, حامد سحابی, زهره سحابی.....
▪️متن و اسامی کامل:
https://cutt.ly/PeTwuDFI
@Sahamnewsorg
اتحاد در کلیات
📝 مهدی سلیمی
در نوشتار قبلی عرض کردم جنبش مهسا نکات زیادی را به ما آموخت و اثرات اجتماعی آن همانند هر جنبش اجتماعی دیگری پابرجاست اما از نظر سیاسی هم به ما یاد داد یگانه راه رهایی یافتن اتحاد بر بستر آگاهی و در حقیقت اتحاد آگاهانه است. ما هر کدام به نوعی در جمهوری اسلامی تحت ستم قرار گرفته و مهم تر از آن ایران هر روز با شتاب بیشتری به سمت نابودی در حرکت است
جامعه ای که اکثریت مردم آن یا دنبال رفتن هستند یا به روزمرگی اوقات میگذارنیم تا مرگ برسد و برخی از ما هم زمان رسیدنش را تاب نیاورده و خودکشی می کنیم. هر ساعت بر خیل بی خانمان ها، معتادین و بزهکاری های اجتماعی افزوده می شود. تورم افسارگسیخته امان زندگی کردن را به ما نمی دهد. خانه دار شدن پیشکش اکنون توانایی اجاره خانه هم رویا شده است. اعدام ها، قتل عام ها، زندان رفتن به جرم ابراز عقیده همچنان پابرجاست. به عدالت در هیچ کدام از وجوه آن امیدی نمانده است. ثروت ملی به تاراج رفته یا هزینه اوهام ایدئولوژیک حکومت در سراسر دنیا می شود طوری که حتی این قضیه تا تایلند هم سرایت نموده است و قس علیهذا
در این روزگار سیاه ایران ما مردم متکثری هستیم و این بسیار امیدوار کننده است منتهی برای فردای استقرار دموکراسی نه امروز مبارزه. امروز باید دست از اوهام برداریم هیچ گروه و شخصی به تنهایی نمی تواند ما را از این گرداب نجات دهد و ما جز همدیگر کسی را نداریم. ما مردم عادی به درستی ضرورت این اتحاد را درک کرده ایم اما متاسفانه اشخاص و گروههای سیاسی صاحب تریبون با گردآوری لشکر مجازی بیشتر در پی طرح خود هستند تا نجات ایران
مخلص کلام طرحی مثل طرح جناب نصیری با عنوان از شاهزاده تا تاجزاده که سابق بر این هم به آن پرداخته ام طرح مفیدی است که نیازمند بسط و گسترش می باشد و حتما باید افراد دارای وزن اجتماعی که ثابت قدمی آنها هم ثابت شده است مثل مهندس میرحسین موسوی، مولوی عبدالحمید، علی دایی، رسول خادم و صد البته زندانی های هزینه داده و خانواده های داغدار هم در این طرح اتحاد باشند و اتحاد باید کلی باشد نباید همه جزییات از قبل بر مردم دیکته شود و اتحاد باید هول محورهای سه گانه تمامیت ارضی، سکولار دموکراسی و رفراندوم بعنوان گزینه تعیین حق حاکمیت مردم شکل گیرد. و مطالبات مطرح شده و شعارهای مطرح شده هم کلیت جامعه و اقشار مختلف را در بر گیرد
گناه مومنانه 👇
/channel/salimimeh
یادآر ز شمعِ مُرده یادآر!
⚫️🕊
چون گشت ز نو زمانه، آباد
ای کودکِ دورهی طلایی!
وز طاعتِ بندگان خود شاد
بگرفت ز سرْ خدا خدایی،
نه رسمِ ارم، نه اسمِ شدّاد
گِل بست زبانِ ژاژخایی،
زان کس که ز نوکِ تیغِ جلاد
مأخوذ به جرمِ حقستایی
تسنیمِ وصالْ خورده، یادآر!
🌒🍁🕊
🖌علیاکبر دهخدا
🎙 ایرج گرگین
🎶 محمدرضا لطفی
۲۵ شهریور سالگرد مهسا امینی
مهسا (ژینا) امینی بیآلایش در دل خاک آرمید و روی سنگ مزارش به کُردی نوشتند: «ژینا گیان تۆ نامری، ناوت ئهبێته ڕهمز»
«ژینا جان تو نمیمیری، نامت یک رمز میشود»
مرثیه بر "ژینای" جوان، "دختر ایران" ذکر مردم شده است و دامنِ آلودگان و خودکامگان را خواهد گرفت.
او که رفت اما ملتی را داغدار کرد، هنوز هم فضای مرثیه و نوحه و سوگ است.
در بهار عُمر ای سرو جوان
ریختی چون برگریز ارغوان!
ارغوانم، ارغوانم، لاله ام،
در غمت خون میچکد از ناله ام!
آن شقایق، رُسته در دامان دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت!
نغمه ناخوانده را دادم به رود،
تا بخوانم با جوانان این سرود!
چشمه ای در کوه می جوشد، منم!
کز درون سنگ بیرون میزنم!
از نگاه آب تابیدم به گل
وز رخ خود رنگ بخشیدم به گل!
پر زدم از گل به خونآب شفق
ناله گشتم در گلوی مرغ حق!
پر شدم از خون بلبل لب به لب،
رفتم از جام شفق در کام شب!
آذرخش از سینه من روشن است،
تندر توفنده فریاد من است!
هرکجا مُشتی گره شد، مُشت من!
زخمی هر تازیانه، پُشت من!
هرکجا فریاد آزادی، منم!
من در این فریادها، دم میزنم!
@kafaeealirezaa
👆
در پزشکی قانونی دادستانِ پرونده در پی تصمیم اخلاقی و قانونی خود بر لزوم کالبد شکافی، در دیدار با پزشکِ مسئول کالبد شکافی به او گوشزد می کند که مساله واجد حساسیت بسیاریست لذا بایستی تمام دقت خود را به کار بندد. حضور ماموران امنیتی در ایجاد ممانعت بر سر اجراء دستور دادستان کاملاً محسوس است و همین موجب می گردد تا دادستان قاطعانه اعلام کند در صورت تداوم مانع تراشی ها در سیر قانونی پرونده، با رسانه های آزاد برون مرزی مصاحبه و کل ماجرا را شرح خواهد داد . در چهل سویِ پر آشوب این روزها، دادستان، بارها و بارها شنید که سرش درد می کند برای دردسر و بارها و بارها گفت که مصمم است، کار درست را انجام دهد.نهایتاً با مقاومت دلیرانه دادستان به رغم تدابیر شدید امنیتی، کالبد شکافی با حضور دائی دانشجوی کشته شده انجام شد. آثار کبودی بر پیکردانشجو مشهود بود . دائی دانشجوی کشته شده که اشک بر پهنای رخسارش جاری بود به خبرنگاران و روزنامه نگارانِ منتظر، در بیرون ساختمانِ پزشکی قانونی گفت که آثار شکنجه را دیدم، او را کشته اند. همین یک جمله کافی بود تا قیامتی برپا شود. هر یک از خبرنگاران سعی در مخابره هر چه سریعتر این موضوع به دفاتر روزنامه هایشان داشتند.در دفتر یکی از معتبرترین روزنامه ها وفق روال معمول تخته سیاهی وجود داشت که بر آن، خط مشی مُجاز و موضوعات ممنوعه ای را که روزنامه ها حق پرداختن بدان ندارند، نوشته شده که از جمله ممنوعیت ها، پرداختن به دانشجوی کشته شده بود. اینبار مدیرمسئول روزنامه است که با پاک کردن ممنوعیت ها از صفحه تخته سیاه در تصمیمی شجاعانه به روزنامه نگاران اجازه می دهد ، کارگروهی برای کشف علت واقعی کشته شدن دانشجو و ارتباط آن با شکنجه، تشکیل دهند. در آن سوی شهر بعد از پایان کالبدشکافی، پزشک مسئول در گزارش خود، علت مرگ دانشجو را خفگی بر اثر انسداد راه تنفسی و شکسته شدن نای قربانی، اعلام می کند. پس از رسیدن خبر به رئیس پلیس، وی با احضار پزشک قانونی، ابتدا تطمیع و بعد تهدید وی را در پیش می گیرد اما پزشک اصرار دارد که آثار کبودی ناشی از شکنجه بر پیکر دانشجوی کشته شده، کاملاً گویا و مشهودست و در پاسخ، از رئیس پلیس می شنود که با سوزانده شدن جسد این مشکل نیز حل شده خواهد بود و بایستی در گزارش خود، علت مرگ را «ایست قلبی» اعلام کند در غیر اینصورت با عواقب پرهزینه آن مواجه خواهد شد.اینبار نوبتِ پزشک مسئول کالبد شکافی بود تا در تصمیمی تاریخ ساز با مقاومت در برابر تطمیع و تهدید همه جانبه، صراحتاً اعلام کند که چنین کار غیر اخلاقی و غیر قانونی را مرتکب نخواهد شد. در پی آن بلافاصله رئیس پلیس با برگزاری کنفرانس مطبوعاتی، به افکار عمومی اعلام می کند که خونریزی سمت راست ریه دانشجوی درگذشته به دلیل بیماریِ سِل و کوفتگی روی سینه و گلو از اثرات تلاش برای احیاء وی بوده و هیچ اثری از ضربات غیرضروری ! دیده نشده است. متعاقب این کنفرانس مطبوعاتی، بلافاصله جسد دانشجو سوزانده شده و خانواده وی در محاصره کامل نیروهای امنیتی قرار می گیرند تا از دسترس خبرنگاران و روزنامه نگاران خارج شوند.دادستان با مشاهده این نمایش سراسر دروغ در کتمان واقعیت، باز در اقدام متهورانه دیگری ، گزارش دقیق پزشکِ مسئولِ کالبدشکافی را در اختیار روزنامه نگار یکی از روزنامه های مهم و پیگیر موضوع، قرار می دهد و العاقبه گزارش واقعی کالبدشکافی که حکایت از مرگ دانشجو بر اثر شکنجه داشت، در روزنامه منتشر می شود. در پی بر ملا شدن واقعیت، کاخ ریاست جمهوری تصمیم می گیرد که بازجویان رده پایین را با عنوان « استفاده بیش از حد از خشونت» ، قربانی کند از اینرو آنها را روانه زندان کرد. در زندان، رئیس حراست ندامتگاه طی ملاقات بازجویانِ دستگیر شده با خانواده هایشان و همینطور ضمن بحث و جدل های بازجویان زندانی با مقامات ارشدشان ، شاهد مکالمات آنها می شود که همگی دلالت بر کشته شدن دانشجو زیر شکنجه بازجویان دارد. هجمه تهدیدات علیه رئیس حراست ندامتگاه آغاز میشود که مبادا از شنیده ها و دیده هایش، اطلاعاتی به بیرون درز کند و اینبار نوبت اوست تا با تصمیمی درست و اقدامی موثر،نوری بر زوایای تاریک قضیه بتاباند از اینرو عزمش را جزم کرده و خلاصه مکالمات بازجویان شکنجه گرِ زندانی را بهمراه فهرست اسامی آنها در اختیار یکی از رهبران جنبش اعتراضیِ دربند در همان زندان قرار می دهد. با درز اطلاعات به بیرون زندان و رسیدن آن به دست دیگر رهبران اعتراضات، اسامی بازجویان مسئولِ مرگِ دانشجو، منتشر می شود.آتش خشم مردم زبانه می کشد و این خشم انباشته اجتماعی چنان تظاهرات گسترده ای به راه می اندازد که سرکوب وحشیانه ای را نیز از سوی دولت در پی دارد. اینجا، سئول، سال (۱۹۸۷) است . مردم معترض، خواسته مشخص سیاسی ای را پیشِ روی حکومت گذارده اند.👇
🔰مقاله زیر چند روز پس از كشته شدن زنده نام مهسا اميني، نوشته شد ولي يكسال و نيم روزنامه ها و مطبوعات به دليل حساسيت ها، از كار كردن آن ، امتناع كردند تا النهايه روزنامه شرق با تيتر "خاطراتي از روزهاي داغ سئول" در اسفند گذشته منتشر كرد.
موضوع مقاله راجع به حادثه ای است كاملا مشابه آنچه در مورد زنده نام مهسا اميني اتفاق افتاده البته در كره جنوبي سال (١٩٨٧) كه سرآغار توسعه سياسي و اقتصادي و اجتماعي در كره جنوبي شد. 👇👇👇
« جامعه شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است »
🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در شاخههای گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیدهاست. با انتشار آن در کانالهای مختلف، به ترویج بینش جامعهشناختی کمک کنیم.
پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۶/۲۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️🌱
✍️اصغر ایزدی جیران
🔰آکادمی مردمنگاری
🆔@academy_mardomneghari
✍️آرش احدی مطلق
🔰جامعهشناسی و اخلاق
🆔@Sociology_of_Ethics
✍️بیتا مدنی
🔰فمینیسم تفسیری پرگمتیستی
🆔@sociology_of_sport
✍️ح.ا. تنهایی
🔰جامعهشناسی تفسیریپرگمتیستی، نظری و درمانی
🆔@hatanhai
✍️حسین پرويز اجلالی
🔰جامعه شناس ایرانی
🆔@iransociologista
✍️سودابه حیدری
🔰رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔@Radio_Log
✍️عادل سجودی
🔰جستاری در جامعه شناسی
🆔@GILsociologist
✍️عباس بختیاری
🔰کنکاشی در روش
🆔@Exploring_the_method
✍️علی نوری
🔰خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔@iranian_familyy
✍️فریبا نظری
🔰جامعهشناسی گروههای اجتماعی
🆔@Sociologyofsocialgroups
✍️کاوه فرهادی
🔰انسانشناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیستبومداری
🆔@kaveh_farhadi
✍️محمد زینالی اناری
🔰نکته
🆔@thing
✍️محمد هدایتی
🔰آمیزش افقها
🆔@fusionofhorizons
✍️محمدحسن علایی
🔰آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعهشناختی
🆔@sociologicalperspectives
✍️مسعود زمانی مقدم
🔰نوشتهها، مقالات و دورههای آموزشی
🆔@masoudzamanimoghadam
✍️مسعود زمانی مقدم
🔰روششناسی کیفی
🆔@qualitative_methodology
✍️مصلح فتاح پور
🔰تحلیل آسیب های اجتماعی
🆔@Analysisisocialproblems
✍️مینا شیروانی ناغانی
🔰جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
🆔@Sociology_Development_economic
✍️نعمت الله فاضلی
🔰تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔@DrNematallahFazeli
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️🌱
🔻Click here to join us:
🆔@madanibita
🆔@dr_shirinvalipouri
🆔@Mohamadzeinaliun
جنبش مهسا آگاهی یافتن اتحاد را به ما داد
📝 مهدی سلیمی
در آستانه دومین سالگرد قتل مهسا امینی و خیزش انقلابی مردم زمان آن رسیده به دور از هیاهوها به بررسی چند و چون و آسیب شناسی آن بپردازیم
واقعیت امر این است آنچه از ۲۵ شهریور به مدت چند ماه در کشور نمود خیابانی داشت صرفا حاصل یک قتل حکومتی نبود بلکه انفجار خشم توده های مختلف جامعه در اثر ناکارآمدی های رژیم در عرصه های مختلف و فاصله عمیق میان حاکمیت و مردم و نادیده گرفتن و نشنیدن اکثر جامعه از طرف دستگاه حکومت بود. کماکان مسئله حل نشده رویکرد رژیم در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و قضایی عوض نشده و فاصله با مردم نه تنها کاسته نشده بلکه عمیق تر شده است
در نظر سنجی که اخیرا از طرف نهادهای وابسته به خود حکومت انجام شده است ۹۲ درصد مردم ناراضی هستند حتی نارضایتی و اعتصاب تا غسال خانه بهشت زهرا هم رسید و اما یک پرسش اینجا مطرح می شود که پس چرا علیرغم نارضایتی اکثریت جمهوری اسلامی سرنگون نمی شود ؟ خود همین سئوال یعنی عدم درک درست ما از واقعیات که مهم ترین علت بقای حکومت است. جنبش مهسا نکات زیادی را برای جامعه معلوم کرد که نباید سبب ناامیدی شود بلکه بالعکس باید واقع گرایی حاصل از آن را تعمیق داد تا بلوغ اجتماعی رشد یابد و در کشاکش مبارزه سرلوحه کار قرار گیرد
جنبش مبارک زن زندگی آزادی به ما آموخت برای رفتن یک دیکتاتوری نارضایتی مردم کفایت نمی کند چون اتکا استبداد بر مردم نیست اما هیچ مستبدی هم نمی تواند در برابر اراده ملتی آگاه و متحد دوام بیاورد. آگاهی و اتحاد دو چیزی هستند که ما به آنها نیاز داریم. ما آگاه شدیم قرار نیست در ظلم بر مردم ایران دنیا فورا به کمک ما بیاید. اگر ما اتحاد و یک رهبر یا شورای رهبری شناخته شده و وطن پرست داشته باشیم آن زمان دنیا هم ما را جدی تر از جمهوری اسلامی می گیرد
در نوشتار بعدی به چگونگی شکل گیری این اتحاد، شدنی بودن آن و موانع پیش رو از نظر خود خواهم پرداخت
گناه مومنانه 👇
/channel/salimimeh
⭕️ دالان زنگزور و منافع ملی
📌 بیانیه نهضت آزادی ایران
بسمهتعالی
ملت شریف ایران
با توجه به اهمیت راهبردی تحولات منطقه قفقاز و تاثیرات آن بر منافع کلان و امنیت ملی ایران، اخبار مرتبط با مناقشات احداث دالان زنگزور به شدت نگرانکننده به نظر میرسد. این دالان که قرار است ارتباط مستقیم بین جمهوری آذربایجان و نخجوان را فراهم کند و منجر به قطع ارتباط مرزی ایران و ارمنستان میشود، میتواند پیامد جدی برای ایران به همراه داشته باشد.
این مرز که به عنوان یک مسیر حیاتی برای تبادلات تجاری و ارتباطات بین دو کشور عمل میکند، از اهمیت راهبردی بالایی برخوردار است. قطع این ارتباط میتواند نقش ایران را در انتقال(ترانزیت) کالا و انرژی در منطقه تضعیف کند. همچنین، این اقدام میتواند به تقویت نقش روسیه، ترکیه و جمهوری آذربایجان در منطقه منجر شود که توازن قدرت منطقهای را به زیان ایران تغییر میدهد.
متاسفانه در دهههای اخیر، دولتهای ایران بهطور مداوم از اهمیت راهبردی حوزههای پیرامونی ایران، بهویژه منطقه قفقاز غافل بودهاند. این غفلت نه تنها باعث تضعیف روابط فرهنگی و تاریخی با کشورهای همسایه شده، بلکه پیامدهای اقتصادی و امنیتی نیز به همراه داشته است.
سردرگمی و عدم توجه به منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در مورد درگیریهای جمهوری آذربایجان و ارمنستان نیز نشانهای از این غفلت به حساب میآید که البته متاثر از سیاست راهبردی گرایش به شرق است.
فقدان سیاستهای منسجم و تکیه بر نگرش یکجانبه در عرصه روابط بینالمللی، نهتنها به تقویت موقعیت ایران در منطقه کمک نکرده، بلکه باعث افزایش تنشها و کاهش نفوذ ایران در قفقاز شده است. در این میان، آنچه که به نگرانیها میافزاید، فقدان پویایی و عدم توازن در سیاست خارجی برای ارتباط با کشورها و قدرتهاست.
روسیه با سوءاستفاده از وضعیت سرد روابط ایران با غرب، بهطور بیمهابا در منطقه قفقاز عمل کرده و از روابط غیرعادی ایران و غرب بهرهبرداری میکند. بحران اوکراین و تحریمهای غرب علیه روسیه، نیاز این کشور به مسیرهای حمل و نقل جایگزین را افزایش داده است.
روسیه با کنترل امنیتی دالان زنگزور، یکی از مهمترین دالان های منطقهای و بینالمللی را در اختیار خود خواهد داشت و از محدودیتهای انتقال کالا خارج میشود. این دالان میتواند ایران را از بخشی از مسیرهای تجاری محروم کرده و نقش راهبردی ایران را کمرنگ کند.
نهضت آزادی ایران مخالف هرگونه تغییر در مرزهای بینالمللی است و بر این باور است که چنین تغییراتی باعث بروز تنشهای بیشتر و تهدیدات فزاینده امنیتی در کل خاورمیانه خواهد شد. از این رو، امیدوار است که با توجه به اهمیت راهبردی منطقه قفقاز و تاثیرات آن بر امنیت ملی، دولت جمهوری اسلامی ایران سیاستهای خود را در این زمینه بازنگری کرده و با اتخاذ رویکردی متوازن و پویا، از منافع ملت دفاع کند.
نهضت آزادی ایران ضمن تاکید بر حفظ منافع ملی ایران امید دارد کشورهای درگیر در این مناقشه، بتوانند با احترام متقابل و رعایت قواعد بینالمللی ، مذاکراتی را در جهت یافتن راهحلهای عادلانه و کاهش تنشها داشته باشند.
نهضت آزادی ایران
٢۴ شهریور ١۴٠٣
🌍ندای آزادی در شبکه های اجتماعی:
🌐 nedayeazadi.net
@nedayeazadinet|ندای آزادی
- مهسا امینی
- حاضر
✍️ رحیم قمیشی
نام مهسا یک کلمه رمز بود
و هنوز هم هست!
سال گذشته رفته بودم سقز، از دستفروشی آرام پرسیدم، آرامستان سقز کجاست؟
در حالیکه چندین مشتری، اطراف او ایستاده بودند، بلند پاسخ داد:
- میخواهی به دیدار مهسا بروی؟ ما چند قبرستان داریم، اما برای مهسا باید بروی آرامستان آیچی. نزدیک است
و سایر مشتریان کمک کردند.
- از اینطرف، زودتر برو، فردا تعطیل است آنجا شلوغ میشود...
من ترسیده بودم، مردم نه!
ما ترسیده بودیم. جوانها نه!
در همین سالهای نزدیک گذشته آیتالله العظماهای زیادی درگذشتهاند، آیتاللههایی که خود را در قامت رهبر بلامنازع آینده کشور میدیدند! آیتالله مصباح یزدی، آیتالله مهدویکنی، آیتالله خزعلی، آیتالله یزدی، آیتالله هاشمی شاهرودی، آیتالله رئیسی و بسیار دیگران.
کسی میداند سالگرد فوت آنها کِی است؟ کجا مدفون شدند! اصلا چرا ناگاه مُردند! مثل آیتالله هاشمی.
اما همه میدانیم ۲۵ شهریور سالگرد درگذشت مظلومانه مهساست، و راههای رسیدن به سقز با آنکه کنترل میشوند، شلوغ است، و آرامستان آیچی پر میشود از دوربینهای امنیتی، و اطراف مقبره زیبای مهسا پر میشود از لباس شخصیهای چاقوکش، همانها که چند روز پیش شکم اجلال قوامی خبرنگار مستقل و آزاده سقزی را دریدند و هیچ ردی از خود باقی نگذاشتند. اما مردم باز راهی میشوند.
و مردم باز یاد مهسا را گرامی میدارند. و مردم فراموش نمیکنند که او یک دختر تنها نبود.
او یک اسم رمز بود، و هست.
مهسا یعنی مرگ، پایان زندگی نیست.
مهسا یعنی نسل جدید زنده است.
مهسا یعنی ظالمان بزودی به گور میروند.
مهسا یعنی؛ ترسِ آنها که ظلم میکنند.
مهسا یعنی همه قوای نظامی را به خیابانها بیاورید، باز هم اقلیتید.
مهسا یعنی دختران و زنان مهمترین نیروی اجتماعی هستند.
مهسا یعنی قرنها تلاش شما برای ندیدن مردم، تمام شد!
مهسا یعنی سکوت مردم تمام شده.
مهسا یعنی خوابهای حاکمان تمام شد
قرار نیست پول کشور را بدزدید
آرامش کشور را بدزدید
توسعه کشور را بدزدید
حق مردمان را زیر پا بگذارید
چپاول کنید
و مردم تماشا کنند!
راستی امروز گشت ارشاد کجاست؟
کارمندان گشت ارشاد حاضرند خود را معرفی کنند؟
طرفدارانِ چماق بدستتان کجایند؟
مأمورانی که از ترس صورت میپوشاندند.
خودتان بدون چند لایه محافظ جرأت دارید بیرون بیایید؟!
اما مهسا زنده است.
و ما پدران و مادران مهسا زندهایم
و دوستان مهسا زندهاند
و آن دستفروش به ما رهگذران میگوید
- در سقز هر کس وارد میشود همان روز اول، با دسته گلی به مزار مهسا میرود
نترس!
مهسا هنوز زنده است
او در دل ما تا ابد زنده است
حتی پس از آنکه ظالمان را به زیر کشیدیم
که چرا دختران ما را کشتید؟
فردا که دانشگاهها باز میشوند
و دبیرستانها
و آموزشگاهها
خواهید دید
هر استادی در کلاس بپرسد
- مهسا امینی
جوانهای دختر و پسر
یک صدا پاسخ خواهند داد
- حاضر
@ghomeishi3
🔴 نامی که رمز شد
✍️ مجتبی نجفی
▫️و این جسدی که بر تخت بیمارستان میبینید، بی جان شد اما در روایت ها، در اعتراض هایتان ایستاد و نامش رمز شد. از مهسای خوابیده بر تخت،تا مهسایی که ایران را درنوردید و در جهان هم طنین انداز شد، چند روزی فاصله بود. مهسا به این خاطر اسم رمز است زیرا به ما نشان داد " ایستادن" در طوفان هم ممکن است و برخاستن نه صرفا به جسد که به نام است. نام او، دختر اهل سقز، غریب در تهران ملی شد،بعد هم جهانی و اینجا دیگر مهسا صرفا متعلق به خانواده امینی و فرزند امجد و مژگان نیست، او دختر ایران شد و نماد پیونده دهنده همه آنها که در برابر زور می ایستند.
▫️جنبشی که به نام او طنین انداز شد به تاریخ نپیوسته و اکنون زمان نوستالژی بازی نیست، اما این جنبش هم مانند هر جنبشی ناخالصی دارد و ناخالصیها را باید تصویه کرد و به جوی سپرد. بسیاری خواستند با تزریق وهم به جای تخیل، اوهام پامنقلی خود را از فتح تهران با سواره نظام بختیاری تا فرار دسته دسته آخوندها به روسیه و ونزوئلا، تا کودتاهای خیالی سپاه تا میهمانی از این کاخ دولت خارجی به آن دولت خارجی به جای رویکرد واقع بینانه توام با آرمان گرایی بفروشند و البته مشتری هم داشتند اما زمان نشان داد تحلیل آنها درست بود که می گفتند این جنبش در تداوم یک مسیر سخت و طاقت فرساست، قدرت تعیین کننده در شهروندان روایتگر و تغییرات سیاسی پایدار محصول تغییرات رادیکال فرهنگی است و اینجاست بین سیاست و فرهنگ آنقدر مرزها در هم تنیده است که جدایی این از آن دشوار است.
▫️پس این جنبش در اصل توانست با ایستادگی و تحمل هزینه های سنگین به قدرت سرکوبگر بفهماند که خیابانهای شهر رنگارنگ است و سیاه کردن یکسره آن غیرممکن و ایستادن در برابر شهری رنگارنگ از بی حجاب، کم حجاب و محجبه محال است و این حکومت است که باید به این رنگارنگی عادت کند نه مردم به شهر سیاه اجباری. هر چند این پیروزی قانونی نشده اما واقعیتی است که مانند بسیار واقعیت های دیگر با فشار اجتماعی به نظام سیاسی تحمیل شده و این تحمیل هم تنها با قدرت با هم بودن شهروندان میسر شد. این تنها یک قدم است. پیروزی نهایی جنبش مهسا، در استیفای حق انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی بیان هم پیش از سخن و هم پس از سخن و تعظیم قدرت مطلقه در برابر شهروند عصیانگر است.
▫️پس هر جنبشی برای تداوم باید نقد کند، دور بریزد، جذب کند و دوباره سازماندهی کند و دوباره خیابان و زندگی را پیوند دهد. در نتیجه «با هم بودن ها»ی اعتراضی دوباره خواهند رسید؛همچنانکه سرکوب جنبش سبز دی نودوشش و آبان نودوهشت پایان کار نبود. برنده نهایی مردمی اند که از گذشته خود درس بگیرند.
*کانال نویسنده
@kaleme
کانال تلگرام آرزوی فردای بهتر
به این کانال؛
خبری
اجتماعی
سیاسی
ادبی
بپیوندید
@arezoefarda
🔺همسایگان جنوب و هوش مصنوعی!
دیروز اجلاس جهانی هوش مصنوعی در ریاض با حضور بیش از 400 فعال این حوزه از 100 کشور با امضای 80 توافقنامه پایان یافت. این اجلاس برونداد اهتمام راهبردی همسایگان جنوب ایران به هوش مصنوعی به عنوان فناوری تحول آفرین در همه حوزههای نوین زندگی بشری است.
هوش مصنوعی در حال تبدیل شدن به موتور محرکه توسعه مدرن است. کشورهای عربی خلیج فارس با این دریافت از چند سال پیش، آن را در صدر اهتمامات خود قرار داده و سرمایهگذاریهای کلانی هم در این حوزه انجام میدهند؛ به گونهای که عربستان درصدد سرمایهگذاری 40 میلیارد دلار و تاسیس 400 شرکت برای توسعه هوش مصنوعی است. امارات نیز میخواهد که سهم هوش مصنوعی در تولید ناخالص داخلیاش تا سال 2030، به 100 میلیارد دلار برسد.
بر اساس رده بندی آکسفورد، در شاخص آمادگی هوش مصنوعی امارات در رتبه 18 جهان، عربستان 29 و قطر 34 ایستاده و سه کشور برتر خاورمیانه در این حوزهاند. ایران با رتبه 94 در رده کشورهای ناآماده برای پذیرش این فناوری است.
اهتمام امارات به هوش مصنوعی در حدی است که هر 48 ساعت یک شرکت تنها در ابوظبی تاسیس میشود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🟣
☑️ گروه گفتمان
«گفتمان» مکانی است برای تلاقی و تضارب گفتمانها. مجموعهای منسجم و مرزبندیشده از نظرات، احکام و گزارههای فلسفی، سیاسی، علمی و اجتماعی.
🟣
@DISCOURSJ :لینک گروه ☑️
☑️ کانال گفتمان ؛ 🟣
انتشار جدید ترین تحلیل های سیاسی ، مناظره ها ، مباحث فلسفی ، علمی و ...
به صورت فایل های صوتی و تصویری
@Discourseees :لینک کانال ☑️
🟣
لیستی از بهترین کانال های تلگرام
🧚♀🧚♂🧚
/channel/addlist/s7IVZ0_KBsMyMWJk
🟣
سفری چند هزار ساله
✍️ رحیم قمیشی
چند روزی رفته بودم دامغان
به اندازۀ چند هزار سال تجربه یافتم.
ناباورانه جاهایی را دیدم که هزاران سال پیشینۀ تمدن داشت. آتشکدههایی را دیدم که هنوز جای آتش داشتند و تبدیل شده بودند به مسجد. چشمههایی را دیدم که نزدیک به هزار سال بود از زمین میجوشیدند، و تمام شهر را سیراب میکردند و باز میجوشید،ند و باز میجوشیدند، چقدر صاف و زلال.
رفتیم چشمهای نامی و معرف، پدر و پسری رفته بودند کنار دریچههای سرچشمهای هزاران ساله، پاهای نشستهشان را به آب میزدند. همه فریاد زدیم نکنید این کار را...
بی توجه به کارشان ادامه دادند. چشمه پاهایشان را شست، آنقدر که از سخاوت آن چشمه و با فریاد مردمی که بیتفاوت نبودند، با خجالت بیرون شدند.
نمیدانستم شهر دامغان و باغهای بزرگ پسته و انگورش آنهمه قدمت و زیبایی دارد، و آنهمه درد هم!
معلوم است دیگر، یک انسان چند هزار ساله دردهایش عمیقاند و البته امیدهایش واقعی.
او دیده هزار حاکم آمده و خواستهاند غارت کنند و نابود سازند، خودشان نابود شدهاند و تمدن دوباره ایستاده.
در طول سفر با خاطرات ۱۵۰ سال پیش حاج سیاح مأنوس بودم. انگار هیچ چیز عوض نشده. حاج سیاح از اتحاد آخوندها و حاکمان ظالم میگفت که چطور مردم را به بدبختی کشانده بودند و من همان را امروز با چشم خود میدیدم. ناصرالدین شاه میکشته و آخوندها تایید میکردهاند، شاید صلهای بگیرند.
و امروز که آنها یکی شدهاند!
مردمان کویر مردمانی خاص هستند، هم سختی کشیده هم صبور، هم واقعبین هستند و هم به غایت امیدوار. راستش مهمتر از جغرافیای دامغان و استان سمنان، مردمش مرا به وجد آورد. نه آنکه استثنایی باشند و متفاوت از دیگر اقوام و ملل ایران و جهان، عجیب که "همان بودند که بودند" یک رنگ و یکرو و این سرمایه بزرگی بود.
در یک شهر کوچک صدها استاد فرهیخته دانشگاهی بود و بیشتر از آنها، معلمانی بزرگ و دلسوز، و انسانهایی خودساخته، گویی از صفویه و قاجار تا امروز حاکمان نالایق را زنگ تفریحی یا زنگ وحشتی میدیدند، که مثل پاهای نشستۀ آن پدر و پسر، آمده بودند آب چشمه بزرگی را گِل کنند. مگر توانستند!!
زنهارها به من دادند ایران تاب تحمل فشار بیشتر از این را ندارد. فرونشست زمین و آلودگی و خشکاندن زمین، و توسعه ریا و دروغ، خطرش بسیار جدی شده.
آنقدر که من هم ترسیدم.
از اینکه دهها سال است صنایع وامانده و ورشکسته شدهاند، جوانان بیکار و مهاجر شده، دانشآموزان و دانشجویان بیانگیزه گشته و هر روز شنیدن خبر بدی جدید لرزه بر دلهایشان میاندازد.
اینکه وقتی شهردار و فرماندار به فکر تاریخ و تمدن شهر و استان نباشند، زحمات هزاران انسان دلسوز به باد میرود. اینکه صنایع استان نفسشان گرفته، از گرمسار و سرخه تاسمنان و شاهرود...
و من همهاش به آن چشمه هزار ساله فکر میکردم. دو پای گِلآلود آمده بودند کل چشمه را آلوده کنند، مگر میتوانستند.
و من همهاش به فکر خاطرات حاج سیاح بودم، مگر عدهای مفتخور و بیلیاقت توانستند ایران را به ثمن بخس بفروشند.
شب آخر سفرم جوانی آمد و گفت؛
من و دوستانم هر چه فکر میکنیم ریشه مشکلات ما آنست که دین را به سیاست و کشورداری راه دادهایم، چهکار کنیم از این مصیبت رها شویم!
چشمان من برق زد. دلم گرم شد. امید درون قلب و روحم جوانه زد، چه اتحاد نحسی بین شاهان مستبد و دین فروشان مقدس، کشور ما را صدها سال از جهان متمدن عقب انداخت.
و چه جوانها و مردمان بزرگمان، آسان راه را شناختهاند.
تمدن چند هزار ساله را، مگر ذهنهای چند حاکم و ملای بیمار میتواند محو کند.
مگر چشمههای هزار ساله با دو پای آلوده از بین میروند.
حتما از این سفر در آینده باز خواهم نوشت.
اما من دلم روشن شد.
ایران با آگاهی امروزش
روزهای خوبی را در پیش خواهد داشت
این را من نمیگویم
هزاران سال تجربه میگوید
که در دامغان زیبا
با چشمان خویش دیدم.
@ghomeishi3
سلام هموطنان
عدالتنامه را بخوانید
اگر با ما همفکر هستید
برای رسیدن به هدف
با ما همراه شوید
عدالتنامه
◀️ سیستانی، پزشکیان را به حضور نپذیرفت
✍مهدی نصیری
آیت الله سید علی سیستانی از جنس روحانیت انقلابی متاثر از چپ گرایی و اسلام سلفی تکفیری سید قطبی که انقلاب ۵۷ را در کنار روشنفکران و مبارزان چپ گرا رقم زد نیست بلکه در زمره فقهای حکومت گریزی است که طبق دیدگاه مشهور فقه شیعه، شأن ولایت و حکمرانی برای فقیه قائل نبوده و امر حکمرانی را احاله به عرف و مردم می کند.
با این وجود او به عنوان جزئی از مردم و عرف عراق، آنچه از عهده اش برای ایجاد و تحقق یک حکومت دموکراتیک بربیاید، انجام می دهد و از نفوذ معنوی خویش در راستای اعمال حاکمیت ملی و عرفی استفاده می کند.
این مرجع شیعی در سال ۱۳۸۱ ضمن موافقت با تصمیم جریانها و احزاب سیاسی عراق برای همکاری با آمریکا در جهت اسقاط رژیم سفاک و خونخوار صدام، هرگز با نقش حمایتی آمریکا از دموکراسی نوپای این کشور با تاکید بر حفظ استقلال سیاسی نظام جدید، مخالفت نکرد و مردم و شیعیان عراق را به شعار مرگ بر آمریکا و دیگر دولتها توصیه ننمود، همان طور که هیچ گاه از به اصطلاح جریان مقاومت در منطقه نیز حمایت نکرد.
نقش ویژه سیستانی در بسیج مردم عراق علیه خیزش داعش در عراق نیز رخدادی تاریخی به شمار می رود.
همه کسانی که ظرف سالهای اخیر به دیدار این مرجع دینی رفته اند، بر گستردگی اطلاعات او از مسائل روز و بویژه ایران مهر تایید زده اند.
سیستانی گر چه قبلا روحانی و ظریف را در سفر به عراق برای دیدار به حضور پذیرفت اما پس از آن از پذیرش ابراهیم رئیسی و اخیرا مسعود پزشکیان به عنوان رئیس جمهور ایران استنکاف ورزید.
سیستانی از فاجعه ای که حکمرانی ولایت فقیه بر سر ایران و ایرانیان و دین و مذهب تشیع به خصوص ظرف سالهای اخیر آورده مطلع است و از همین رو نمی خواهد با پذیرش مقامات جمهوری اسلامی، حامی این نظام قلمداد شود، هر چند به دلیل وجود ارتش نیابتی و نفوذ نظامی جمهوری اسلامی در عراق نمی تواند بیش از این در برابر عملکرد ویرانگر روحانیت حاکم بر ایران، اعلام نظر و موضع کند.
/channel/iranazadvaabad
برگزاری نشست تخصصی بررسی آسیبهای سینمای ایران در خبرگزاری خبرآنلاین
نشست تخصصی آسیبهای سینمای ایران همزمان با رونمایی از کتاب «داریوش خنجی» برگزار میشود.
به گزارش روابط عمومی خانه سینما، به مناسبت آیین پاسداشت فرهنگی روز ملی سینما نشستی تخصصی برای بررسی آسیبهای سینمای ایران برگزار میشود.
در این نشست، محمود کلاری، محمد مهدی عسگرپور، محمد بهشتی و شادمهر راستین به عنوان مهمانان سخنرانی میکنند.
همچنین همزمان با بررسی آسیبهای سینمای ایران، از کتاب «داریوش خنجی» نوشته جردن مینزر با ترجمه حسین م. روزانه رونمایی میشود.
این نشست یکشنبه ۲۵ شهریور ساعت ۱۴ در خبرگزاری خبرآنلاین به آدرس خیابان میرزای شیرازی، خیابان پانزدهم، پلاک ۲۵ برگزار خواهد شد.
👆
اصلاح و بازنگری قانون اساسی و در راستای آن، انتخاب مستقیم رئیس جمهور توسط مردم و افزایش آزادیهای مدنی. رئیس جمهور وقت «چون دوهوان» که پیشتر رئیس سازمان اطلاعات ارتش بود با کودتای نظامی در سال (۱۹۷۹) و به قتل رساندن زمامدار قبل خود، قدرت را به دست گرفته بود .دیکتاور « چون دوهوان» که به « قصاب گوانگجو» شهرت دارد، کسی بود که ده ها هزار دانشجو، دانش آموز و معترض سیاسی را زندانی و با قتل عام و سرکوب قیام مردم گوانگجو، حمام خون به راه انداخته و قدرت خود را تثبیت کرده بود. علیرغم اعتراضات سراسری مردم، زمانیکه رئیس جمهور « چون دوهوان » یار دیرینه خود «روتائه وو» را بعنوان جانشینش برای پست ریاست جمهوری بدون برگزاری انتخابات معرفی می کند، فوران خشم مردم، اعتراضات سراسری را وارد فاز جدیدی می کند و با تداوم و تشدید تظاهرات، «روتائه وو» رهبر حزب «عدالت دموکراتیک» و پشتیبان رییس جمهور «چون دوهوان»، ابتکار عمل را به دست می گیرد و با مطرح ساختن یکی از اساسی ترین مطالبات مردمِ معترض ضمن بیانیه حزب در ۲۹ ژوئن، خواستار انتخاب مستقیم رئیس جمهور توسط مردم می شود . نهایتاً دولت ناچار به تسلیم در برابرخواست ملیِ «بازنگریِ قانون اساسی و انتخاب رئیس جمهور مستقیماً توسط مردم» می گردد. نتیجه انتخابات، حیرت آورست. به دلیل عدم مراقبت از دستاوردهای اعتراضات مدنی که به «جنبش دموکراسی خواهی ژوئن ۱۹۸۷ » معروف شده و عدم توافقِ مخالفان دولت بر کاندیدایی واحد، «روتائه وو» کودتاگر نظامی سابق، در فقدان ائتلاف نیروهای مبارز، با ۳۶.۹ درصد آراء، پیروز انتخابات ریاست جمهوری می شود . روتائه وو دوست نظامی و همدست رئیس جمهور « چون دوهوان » در سرکوب خونین مردم گوانگجو بود که نقش کلیدی در کودتای نظامی ( ۱۹۷۹) و به قدرت رسیدن رئیس جمهور بر عهده داشت .در واقع یک دیکتاتور و کودتاگر به قدرت رسید. ۵ سال طول کشید تا یکی از مهمترین آرمانهای جنبش دموکراسی خواهی، محقق و اولین انتخابات آزاد ریاست جمهوری در سال ( ۱۹۹۲) برگزار و برای اولین بار یک غیر نظامی (کیم یانگ سام، فعال حقوق بشر که سالها زندانی سیاسی بود) به قدرت برسد . از طرفی قیام سراسری ژوئن (۱۹۸۷) کره جنوبی که به «قیام ۱۹ روزه » معروف شده است، تنها منحصر به ۱۹ روز یا حتی چندین ماه تظاهرات گسترده و سراسری نبود بلکه پیشینه آن بر سه قیام مهم دانشجویی ۱۹ آوریل (۱۹۶۰)، قیام پوسان-ماسان سال (۱۹۷۹) و قیام خونین گوانگجو سال (۱۹۸۰) متکی و در امتداد چندین دهه مبارزه خونبار و پرهزینه شهروندان با دیکتاتوری، نقض گسترده حقوق بشر و کشتار مخالفان سیاسی بود. در واقع کشته شدن دانشجو بر اثر شکنجه از او یک نیروی محرک سیاسی ساخت و بمانند جرقه ای آتش اعتراضات را شعله ورتر و معترضان از هم گسسته را متحد کرد. بر پایه گزارش نهادهای بین المللی، امروز کره جنوبی دارای یک سامانه مردم سالار نوگرا مبتنی بر آزادیهای فردی است اگرچه توسعه سیاسی هر جامعه ای متاثر از رویکرد و عملکرد حکمرانان و مردمان آن و بسته به ویژگی های تاریخی، اقتصادی، فرهنگ سیاسی و اجتماعی ، پیشینه سرزمینی و ساختارهای ارزشی از جامعه ای به جامعه دیگر ، متفاوت است و نمی توان یک الگو یا نسخه را برای توسعه سیاسی همه جوامع پیچید و به دنبال نتایج همگون بود اما اصول جهان شمولی در همه جوامع انسانی برقرارست و آن اینکه اقدامی درست در زمانی مناسب، گاه، آن سان جریانی به راه می اندازد که منشاء تحولات عظیم تاریخی یک سرزمین می شود که البته نیاز به مراقبت نیز دارد در غیر اینصورت جامعه هزینه داده دچار یاس و سرخوردگی خواهد شد. اقدام اخلاقی و شجاعانه دادستان در انجام وظیفه اش، زنجیره ای از وقایع را در پی داشت که دیگرانی نیز « دومینو وار» به او پیوستند و جریانی فراگیر شکل گرفت.مسیرتحول خواهی برای ملتها عموماً زمانبر، پر فراز و نشیب و گاه بسیار پرهزینه و خونبارست اما اقدام مسئولانه فرد فرد شهروندان یک جامعه در هر وظیفه و جایگاهی، مختصات این مسیر را بطرز مشهودی تغییر داده و موجب کوتاه تر و کم هزینه تر شدن آنست.این همانی است که قهرمانان جنبش ژوئن (۱۹۸۷) در كره جنوبي از دادستان گرفته تا روزنامه نگار، از پزشک قانونی مسئول کالبد شکافی گرفته تا رئیس زندان، همگی در لحظه ای حساس بدان واقف شدند و اقدام نمودند.تفکرشان بر این محور بود که « چرا کاری نکنم وقتی کاری هست که می توانم بکنم» .آنها از جایی که بر آن ایستاده بودند، یک قدم به جلو برداشتند. زمانی که آنروز برای ملتی فرا رسد، پیروزیش حتمی است.
پایان مقاله
/channel/iranazadvaabad
هو الحق
« زمانیکه آنروز فرا رسد »
✍🏼سارا پی رزم(وكيل دادگستري و روزنامه نگار)
sarahpeyrazm@gmail.com
آمبولانس با حداکثر سرعت وارد محوطه ساختمان شد. یک نفر از بازجویان حاضر در این بخش با تمام توان مشغول احیاء کسی است که بر زمینِ خیسِ اتاق خوابانده اند. پزشک بیمارستان را سراسیمه از آمبولانس پیاده و به بالای سرش هدایت می کنند.پزشک، علائم حیاتی را بررسی و اعلام می کند که مرده است اما با اصرار بازجویان، پزشک شروع به احیاء تخصصی می کند اما مجدداً اعلام می کند که احیاء نمی شود و تمام کرده است. خبر به رئیس بخش تحقیقات اداره رسیده و وی نیز با اطلاع از موضوع به محل، عزیمت می کند. از همان ابتداء بر سر خبر کردن پزشک، بین بازجویان اختلاف نظر وجود داشت و با وقوع مرگ، مجادله آنان به نهایت و اوج خود رسیده است. حالا ماجرا، یک شاهد دارد. بلی ، پزشک حاضر شده بر سر بالین فرد تازه درگذشته. در اوج همهمه و مجادله، رئیس تازه رسیده به محل، در کمال خونسردی و بدون توجه به مرگ یک انسان به ماموران بازجو استراحت می دهد تا ناهار بخورند و متعاقباً دستور سوزاندن جسد را هم صادر می کند. بازجویان بخش تحقیقات، سراسیمه خود را به دفتر دادستانی می رسانند و ضمن دعوت دادستان به ضیافت شامی مجلل از او درخواست می کنند که به فوریت، اوراقی را تایید و به امضاء برساند.دادستان زیرک ضمن گفتن کنایه آمیزِ اینکه « شام مفت وجود ندارد» بعد از بررسی اوراق با عصبانیت بسیار از تایید و امضاء آنها استنکاف می کند. بازجویان در مقابل، ضرب الاجلِ امشب برای سوزاندن جسد را به او یادآور می شوند. اوراق مبیّن آنست که دانشجویی ۲۲ ساله بر اثر ایست قلبی درگذشته است. در کشاکش سعی بازجویان بر تطمیع دادستان جهت تایید مجوز سوزاندن جسد و استنکاف او از دیگر سو، دادستان از بازجویان می پرسد که مرگ در مدتی کمتر از هشت ساعتِ پیش اتفاق افتاده، آیا خانواده جوانِ متوفی، جسد را دیده اند و بازجویان در پاسخ از موافقت پدر دانشجویِ متوفی جهت سوزاندن جسد می گویند. دادستان در مقابل ابراز میدارد که چه کسی می پذیرد حتی بدون رویت جسد فرزندش، رضایت به سوزاندن آن دهد. این گفتگوی کوتاه اما مملو از فشارِ تطمیع از یک سو و استنکاف از سوی دیگر، عزم دادستان هوشیار را بر طی روند قانونی، جزم تر می کند تا بگوید، اول کالبد شکافی و بعد سوزاندن جسد. بازجویان نیز از اراده صاحبان قدرت بر فیصله هر چه سریع تر موضوع، خبر می دهند .کمی بعدتر مقامِ عالی تر دادستانی با اعمال فشار روانی بر دادستان مستنکف و مصمم، به او تذکر می دهد که این دستور از کاخ ریاست جمهوری است که نباید کش پیدا کرده و بایستی فی الفور فیصله یابد. اما دادستان در تصمیمی درست و تاریخ ساز مبتنی بر مسئولیت اخلاقی و حرفه ایش، قاطعانه دستور توقف سوزاندن جسد را تا تعیین تکلیف کالبد شکافی صادر می کند . تصمیمی که همکارانش آنرا در برابر هزینه هایی که در پی خواهد داشت، بی ارزش قلمداد کردند اما او خود را مهیای استعفا از مقامش می کند و علی رغم همه تهدیدات، شجاعانه به مقامات عالی تر دادستانی صریحاً اعلام می کند که مصمم است کار درست را انجام دهد چرا که همگی مستندات دلالت بر شکنجه دانشجوی کشته شده هنگام بازجویی دارد و از آنها می خواهد تا مسئولیت اصرار بر کالبد شکافی را تماماً به گردن وی انداخته و خود را از آن مبری اعلام نمایند.آن سوتر روزنامه نگار یکی از روزنامه های معتبر، خبر پچ پچ شده افواه در دادستانی راجع به کشته شدن یک دانشجو هنگام بازجویی را به سردبیر روزنامه رسانده و بعد چاپ و انتشار این خبر مبنی بر احتمال وقوع چنین حادثه ای، دفتر روزنامه مورد حمله وحشیانه عوامل بی نام و نشان دولت قرار می گیرد.در آنسوی شهر ماموران امنیتی، پدر و مادر دانشجوی کشته شده را به سردخانه آورده اند. بهت و حیرت این پدر و مادرِ مستاصل از چرایی حضورشان در فضای سرد و مَنگ سردخانه، تصویری از نهایت غم، استیصال و خشم را پیشِ چشم هر ناظری قرار می دهد.به آنها گفته می شود که تصادفی اتفاق افتاده و حضور شما در اینجا از این بابت است.با انتشار خبر و خشم رئیس جمهور از اطلاع رسانی روزنامه، اختلاف و درگیری در سطوح عالی مقامات دولتی به ویژه پلیس چنان بالا می گیرد که در پاسخ به بهت جامعه و برای خاموش کردن آتش خشم مردم، تصمیم به برگزاری کنفرانس مطبوعاتی گرفته می شود و طی آن رئیس پلیس ضمن سوگند به شرافت پلیس، تاکید می کند که دانشجوی متوفی بر اثر «ایست قلبی» درگذشته است اما اذهانِ نکته سنجِ روزنامه نگاران کار کشته، حکایت غیر معقول حمله قلبی بر اثر ترس از بازجو را باور نکرده و با غیر منطقی و غیر عقلایی ارزیابی کردن ایست قلبی و مرگ جوان ۲۲ ساله سالمی بر اثر شوک ناگهانی، هر یک به طریقی، راه کشف حقیقت را پی گرفتند چند روز از هیاهوی بر پا شده در کشور می گذرد .
👇
سرکار خانم دکتر صادق مالواجرد
با سلام
ژاپن کشوری است که از هیچ طرف اتصال زمینی با سایر سرزمینهای دنیا ندارد. یعنی ژاپن در هیچ کریدور ترانزیت کالای زمینی دنیا حضور ندارد (و نمی تواند داشته باشد). این بدان معناست که ژاپن به دلیل موقعیت جغرافیاییاش از ترانزیت زمینی کالای بین المللی "حذف" است.
افزون بر این نقص، همه می دانیم که ژاپن از هیچ منبع زیرزمینی (مثل گاز، نفت) نیز برخوردار «نیست». با توجه به این واقعیتهای تلخ، ژاپنیها نسبت به این کارها اقدام کرده اند:
۱- فرودگاه بینالمللی ناریتا با ظرفیت جابجایی 45 میلیون مسافر (لینک+) و سه میلیون تُن بار در سال (لینک+) را توسعه داده اند.
عملا #ناریتا بخشی از ستون فقرات ارتباط بینالمللی ژاپن است. اما افزون بر ناریتا، وزارت امور زیربنایی ژاپن، فرودگاه کانسای را در مجاورت اوساکا بر روی آب (وسط دریا) بنا کرد. این فرودگاه ظرفیت 30 میلیون مسافر در سال را دارد (لینک+). اما اضافه بر اینها، دولت ژاپن در سال 2011 ترمینال بینالمللی فرودگاه هانِدا را نیز با ظرفیت جابجایی 20 میلیون مسافر در سال (لینک+) افتتاح کرد تا بتواند توریستهای ثروتمند چینی را جذب کند. (جمع جبری این سه فرودگاه را ملاحظه کنید. 95 میلیون مسافر هوایی در سال. آنهم برای کشور در گوشه پرت شرق آسیا)
خانم مالواجرد، اگر در پایان دوره چهارساله وزارتتان بتوانید ظرفیت فرودگاه امام را از عدد تحقیر آمیز فعلی (حدود 10میلیون مسافر در سال) «به سمت» عدد 90 میلیون مسافر افزایش دهید، یعنی به زیربنای محرک توسعه ایران کمک کرده اید. وگرنه این چهار سال هم مثل سه سال قبل می گذرد. مثل بذرپاش که آمد و رفت. نگذارید که آمدن و رفتنتان مثل آمدن و رفتن بذرپاش باشد.
۲- امروز که صحبت می کنیم، یک هواپیمای بوئینگ 777 از دوبی به سمت سانفرانسیسکو پرواز خواهد کرد. یکسره 16 ساعت روی هوا خواهد بود و حدود 500 مهندس برنامهنویس کامپیوتر هندی به همراه خانوادههایشان با این هواپیما از دوبی به سمت سلیکنولی خواهند رفت تا در شرکتهای آن منطقه در حوزه فنآوری کار کنند.
همین امروز که صحبت میکنیم یک هواپیمای Airbus A380 نیز همین تعداد مهندس و مدیر هندی را از دوبی به سیاتل (به مایکروسافت و آمازون) خواهد برد.
و همین امروز که صحبت می کنیم یک هواپیمای دیگر هم همین تعداد مدیر و سرمایهگذار هندی را به سمت فرودگاه لس آنجلس خواهد برد.
خانم مالواجرد، این سه پرواز فقط مختص "امروز" نیست! این سه پرواز در تمام هفته در جریان است و سهم مهمی از ترانزیت دانشمندان حوزه فنآوری نصیب فرودگاه دوبی (و اقتصاد امارات) می شود.
«رقابت» باعث شده که مشابه این ۳ پرواز، هر روز از فرودگاه دوحه قطر و استانبول ترکیه هم به سمت ۳ مقصد مذکور در انجام باشد. عظمت گردش مالی و ترانزیت کالا و مسافر را ملاحظه می کنید؟
بله! خانم مالواجرد «ایرانایر» از این گردونه حذف است و این پولی است که «هر روز» در جیب اعراب و ترکیه میرود در حالی که فرودگاه امام در تهران برای چنین پروازهایی (بین هند و آمریکا) ارجحیت دارد. (لینک+)
در این چهار سال فکری برای این موضوعات کنید. آقای پزشکیان در معرض سونامی دیدارها و اطلاعات خواهد بود ولی شما درباره این موارد دائما با ایشان گفتگو کنید.
حق ایران نیست که فرودگاهش اینگونه از عرصه رقابت جهانی حذف باشد. این حق ایران نیست که هواپیمایی ایرانایر اینگونه مظلومانه در برابر رقبای اماراتی، ترکیه ای و قطری بازنده بازی باشد. حافظ می گوید:
سخن درست بگویم، نمی توانم دید/
که مِی خورند حریفان و من نظاره کنم
درباره این مسائل با آقای پزشکیان صحبت کنید.
حذف بودن ایران از عرصه تجارت هوایی فقط از منظر اقتصادی مهم نیست. بلکه از منظر اثرگذاری بینالمللی نیز مهم است.
ممکن است گفته شود این موارد در اختیار رئیس جمهور نیست و او نمی تواند کاری کند. ولی دکتر پزشکیان حداقل می تواند شرح کند/درک کند ابعاد این درد را.
بازگردیم به ژاپن و حکمرانی ژاپنی: آن کشور پرت در گوشه آسیا دائما در تلاش است که علاوه بر کمیت، «کیفیت» سیستم فرودگاهیاش برتر/موفقتر از فرودگاههای امارات، قطر و ترکیه باشد! (لینک+)
۳- ژاپنیها امکان اتصال به کریدورهای زمینی ترانزیت بین المللی کالا را نداشته اند، ولی سعی کرده اند لااقل در داخل کشور خودشان مدت زمان ترانزیت زمینی را به «حداقل ممکن» برسانند، لذا شبکه قطارهای پرسرعت «شین کانسن» (یا Bullet train) را احداث کرده اند.
در ایران بزرگ حتی یک خط قطار پرسرعت اجرا نشده است.
تلاش کنید در این چهارسال لااقل یک مسیر قطار پرسرعت در کشور اجرایی و افتتاح شود. مسیر تهران به سمت مرکز کشور یا تهران به سمت شرق کشور(مشهد) باید قطار پرسرعت داشته باشد.
زمان به سرعت می گذرد. نگذارید حضور شما در وزارتخانه یک حضور کارمندی باشد. به توسعه این زیربناها بپردازید.
✍️محمدرضا اسلامی
t.me/solseghalam
جرات ندارم
✍کیومرث مرزبان
جرات ندارم نظر و نقد صادقانه ام را در مورد مسیح علینژاد بنویسم.
جرات ندارم نقد و نظرم را در مورد تحت فشار گذاشتن برخی سلبریتیها بنویسم.
جرات ندارم نقد و نظرم را در مورد بیرون کردن نامجو و مهناز افشار از تظاهرات بنویسم.
جرات ندارم نقد و نظرم را در مورد شعار ((مرد میهن آبادی)) بنویسم.
جرات ندارم نقد و نظرم را در مورد میرحسین موسوی بنویسم.
جرات ندارم نقد و نظرم را در مورد شبکه های تلویزیونی خارج از کشور بنویسم.
جرات ندارم نظرم را در مورد خیلی از مسائل مهم این روزها به عنوان یک طنزپرداز و نویسنده که شغلش نوشتن است بنویسم.
در این موارد خاص ترسم از حاکمیت نیست. ترسم از گروهی از مردم است که به جای کمک کردن به اتحاد و حمایت از جوانان جان بر کف با چراغ قوه در فضای مجازی به
زور به دنبال خائن می گردند و هنوز هیچی نشده احکام سنگینی برای افراد حکومتی و غیرحکومتی صادر می کنند.
جملهای از عبدالفتاح سلطانی در زندان را فراموش نخواهم کرد: ((در فردایِ آزادی منِ وکیل، موظفم مراقب باشم تا حقوق همهی کسانی که من را سال ها زندانی کرده اند
پاس بدارم و جلوی بی قانونی بایستم.))
ما به صدا و سیما اعتراض میکنیم که چرا از سپیده رشنو در شرایطی که ((متهم)) است بصورت غیرقانونی اعترافات را پخش می کنید.. اما همزمان گروهی از ما بدون کوچکترین نگاهی به مباحث بین المللی حقوقی برای افرادِ ((متهم)) حکم آویزان شدن از تیر چراغ برق صادر میکنیم و این ترسناک است.
من در همین جا قسم می خورم که در هر حکومتی نویسنده و طنزپرداز منتقد خواهم ماند | چرا که رسالت شغل من این است.
جوانانی که امروز جان شان را از دست می دهند بیش از آنکه به دنبال تسویه حساب باشند به دنبال احقاق حقوق پایمال شده هستند.
آرزو می کنم روزی بیاید که هر نویسنده ای بتواند بدون لغزش قلم از ترسِ حواشی غیرمترقبه در کمال آزادی نظراتش را بنویسد.