iransociology | Unsorted

Telegram-канал iransociology - جامعه‌شناسی

48832

﷽ 🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است. 💢 جستارهایی در: - جامعه شناسی - روانشناسی - اقتصاد - فلسفه - ادبیات - سینما 📞 تماس و تبلیغ: @irsociology اینستاگرام: instagram.com/IranSociology بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور

Subscribe to a channel

جامعه‌شناسی

📖هانا آرنت در کتاب انقلاب، جنگ و انقلاب را با هم مقایسه کرده و می نویسد به رغم نقش خطیر جنگ و انقلاب در تاریخ مدون بشر از آنجا که در هر دو غلبه با خشونت است هیچ یک نمی تواند به معنای دقیق جایی در قلمرو سیاست داشته باشد. البته وی پیوند انقلاب و خشونت را رد نمی کند اما آن را تنها معیار انقلاب نمی شمارد و می نویسد: خشونت همانند دگرگونی به تنهایی برای توصیف انقلاب نارسا است. فقط هنگامی می توان از انقلاب سخن گفت که دگرگونی به معنای آغازی تازه باشد و خشونت به منظور تشکیل حکومت به شکلی نو و ایجاد سازمان سیاسی جدیدی برای جامعه به کار می رود که در آن رهایی از ستمگری به قصد آزادی صورت پذیرد. او در کتاب توتالیتاریسم بر دو عنصر مهم اشاره می کند: ایدئولوژی غربی و جامعه توده وار و در توصیف آنها استدلال می کند که ایدئولوژی غربی، دارای خصلت توتالیتر است زیرا آنها مدعی تبیین همه وقایع گذشته و حال و آینده هستند و با دو مفهوم کلیدی طبقات رو به افول و افراد ناشایست برای زندگی، سیر حوادث تاریخی روشن و قابل پیش بینی می شود.
به نظر وی این ایدئولوژی در نهایت به سلاحی علیه مردم تبدیل می شود.
در مورد جامعه توده وار، عامل تکان دهنده در پیروزی توتالیتاریسم را بی خویشتنی هواداران جنبش توتالیتر می داند. بدین ترتیب این حکومتها، نهادهای مدنی و گروه های سیاسی را به شکل توده وار و بدون شکلی درمی آورد که در درون آن آگاهی کاذب و شور می آفریند.

💢وی در مقایسه ای بین فاشیسم و دموکراسی و توتالیتاریسم می نویسد: در فاشیسم دولت از طریق یک ماشین خشونت اعمال قدرت می کند ولی توتالیتاریسم وسایل ارعاب و چیرگی بر انسانها را از درون کشف نموده است. توده های پیرو نه تنها به راحتی به مرگ و نابودی دیگران گردن می نهند بلکه حتی اگر لازم شود با همان خشنودی خود را هم فدا می کنند. شاید به طعنه بتوان گفت که توتالیتاریسم مانند نظام های دموکراتیک بر مبنای رضایت قرار دارد با این تفاوت که در نظام های دموکراتیک این رضایت از عقل ناشی می شود و در نظام های توتالیتر از عقل باختگی. با این وجود تجربه یهودی بودن در عصر نازیسم سبب شده بود که وی رویای خشونت را در همه چیز و همه جا ببیند وشاید به همین خاطر است که مناسب ترین صنعت برای او چیزی جز خاطره نویس خشونت نباشد.

منابع:
- انقلاب/ هانا آرنت، ترجمه عزت الله فولادوند/ تهران. خوارزمی
- سرچشمه های توتالیتاریسم/ هانا آرنت، ترجمه محسن ثلاثی/ تهران. جاویدان
- اندیشه های سیاسی در قرن بیستم/ دکتر حاتم قادری/


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃 در اهمیت کنش فرهاد میثمی
✍️ #احسام_سلطانی

«ابله» در یونان باستان، به گفته‌ی رابرت میلز، کسی نبود جز یک انسان خصوصی. در واقع انسانی که صرفاً درگیر خود و ضرورت‌های زندگی خود بود و کمترین مشارکت را در حوزه‌ی عمومی و مسائل عمومی داشت «ابله» خطاب می‌شد و اگر بخواهیم همچنان چنین تعبیری از فرد ابله داشته باشیم، بی‌هیچ شک و تردیدی بسیاری از مردم جهان را می‌توان ابله نامید؛ چرا که مهم‌ترین مسئله در زندگی‌شان نه حیات عمومی بلکه حیات شخصی است. ابله قادر نیست زندگی‌اش را در پیوندی ژرف با زندگی دیگران ببیند. ابله آنچنان درگیر عواطف، احساسات و زندگی شخصی خود است که جهان بیرون از سرش را نمی‌تواند ببیند. ابله به یک معنا در سرش زندگی می‌کند و «خود» را در سرش جستجو می‌کند، در درونش و کمترین نسبت را با جهان و مسائل آن برقرار می‌کند. ابله هرچه به خود نزدیک‌تر می‌شود از فضای عمومی و مسائل آن بیگانه‌تر و دورتر می‌شود و آن‌ها را بی‌ارتباط با خود می‌بیند. ابله کسی‌ست که به این باور رسیده است که اگرچه فضای عمومی درحال محو شدن است و عده‌ای از نبود آزادی، عدالت و... در رنج هستند، او همچنان می‌تواند در زندگی خصوصی خود، بی‌اعتنا به زندگی دیگران و آزادی و رنج آن‌ها، آزادی و «زندگی خوب» را تجربه کند. «ابله» کسی‌ست که به زبان ساده در این شرایط دنبال دردسر نمی‌گردد و دو دستی به زندگی خودش چسبیده است.
اما کنش فرهاد میثمی در فضایی که مدام انسان‌های ابله (خصوصی) تولید می‌کند، همچون لحظه‌ای از یک «آینده» است، آینده‌ای که هنوز نیامده است و بسیاری انتظار آمدنش را می‌کشند، آینده‌ای که در آن، هر فرد زندگی‌اش را در پیوندی ژرف با زندگی دیگران می‌بیند و امر مشترک را فدای امری خصوصی نمی‌کند، چرا که می‌داند امر خصوصی جایی معنا دارد که امر عمومی معنا داشته باشد.
شاید بسیاری از ما در خلوت خود و در سر خود فرهاد میثمی را که در این روزها به خاطر رنج دیگران جان خود را به مخاطره انداخته است، مورد خطاب قرار داده باشیم و به چهره‌اش با حیرت زل زده باشیم و بی‌اینکه با او سخنی گفته باشیم، با نگاه‌مان غیرقابل درک بودن عمل‌اش را به او گوشزد کرده باشیم. این داوری و نگاه اصلاً عجیب نیست. انسان خصوصی مگر می‌تواند جز این نگاه و داوری دیگری داشته باشد؟
به گمان من، مخاطب فرهاد میثمی فقط حکومت نیست. هر انسان خصوصی‌ای در این جهان مخاطب اوست. او مدام از رنج دیگران و وضعیت آن‌ها می‌گوید و به خاطر آن‌ها جانش را به خطر می‌اندازد و این یعنی اینکه او قادر نیست زندگی در غیاب دیگران را همچون زندگی بنگرد. این ادراک از زندگی ادراکی عمومی در زمان حال نیست. این ادراک از زندگی فقط در آینده ممکن است که شکلی عمومی به خود بگیرید و چه بسا به همین دلیل عمل او در زمان حال برای بسیاری تعجب‌آور به نظر می‌رسد و این اصلاً عجیب نیست. عمل او شکافی در زمان حال ایجاد کرده است و انسان‌های خصوصی اگر قادر باشند به این شکاف چشم بدوزند، توان بیرون آمدن از خود را خواهند یافت و خواهند فهمید که زندگی همواره با تو ممکن می‌شود نه در غیاب تو.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃در جست‌وجوی لحظات مدفون: درباره‌ی خیزش «زن، زندگی، آزادی»
✍️دیدگاه #ابراهیم_توفیق


انکار: شما چندسالی است که با پروژه‌ی مشخصی شناخته می‌شوید. گرچه قبلا هم می‌شد ردپای همین دغدغه‌ها را در کارهای شما دنبال کرد؛ یک برنامه‌ی پژوهشی مشخص که چند جلد کتاب هم ذیل آن چاپ شده و در فضای فکری هم محل‌بحث بوده است. نکته‌ی محوری این برنامه نقدی‌ست که به نظام دانش ما، یا به آن فضایی وارد می‌کند که درون آن تولید محتوا می‌شود. اکنون می‌توان ظرفیت همین مقدمات را برای تحلیل وضعیت و وقایع مختلف به‌کار بست تا همان‌طور که از عنوان کار هم برمی‌آید، به‌تدریج ما را وارد فرآیندی کند که به‌عوض تعلیق لحظه‌ی حال، واقعا بتوانیم این لحظه را بررسی کنیم، این‌که چه اتفاقی دارد رخ می‌دهد و چه امکان‌هایی درون آن وجود دارد. اکنون ما مشخصا با رویدادی مواجه هستیم؛ اعتراضاتی تحت نام جنبش «زن، زندگی، آزادی»، خیزش مهسا/ژینا و یا نام‌های دیگر به‌وقوع پیوسته‌است، که البته بسیارانی از بعضی ویژگی‌های آن غافل‌گیر شده‌اند. مسئله در این‌جا مشخصا این است که این اتفاقات را چگونه می‌توان فهمید و تحلیل کرد. به‌لحاظ سیاسی اهمیت پروژه‌ی شما در این است که ما بالاخره بفهمیم چه امکان‌هایی درون این رویداد وجود دارد، تا به صرف وقایعی فروکاسته نشوند که قرار باشد آن را از جهاتِ مختلف آسیب‌شناسی کنیم. و حتی برعکس، چگونه نباید سراغ آن رفت. چراکه از وجه سلبی هم می‌توانیم بگوییم در مواجهه با این رویداد و رویدادهای مشابه، چه نباید کرد.

اگر بخواهیم مشخص‌تر صحبت کنیم، شما نوعی از تاریخ‌نگاری را نقد می‌کنید که در آن ذیل تاریخ استبداد، وقایع را به‌نحوی تقلیل می‌دهد که گویی یک نیرو در بالا تحت‌عنوان استبداد وجود دارد و یک نیروی هم در مقابل آن، در پایین، تحت‌عنوان اصلاح‌طلب یا انقلابی. آن‌چه در این‌جا پنهان مانده و دیده نمی‌شود، امر اجتماعی، یا نیروهای درون جامعه‌ی مدنی‌ست که اساسا به‌تعبیر شما دیسکورسیو نمی‌شوند. به‌نظر می‌رسد ما در لحظه‌ی حاضر نیز در تحلیل‌های بسیاری همین را می‌بینیم که همه‌چیز به دو نیروی استبدادی و انقلابی برمی‌گردند و پیچیدگی‌های هیچ‌کدام‌شان نیز مشخص نمی‌شود. اگر مردم، یک کلیت انتزاعی یک‌پارچه نیست و متکثر است، و همچنین شکلِ ساخته‌شدن و فرم متجلی‌شدن آن وابسته به مناسبات قدرت و نیروها است؛ آن‌گاه با این سوال مواجه می‌شویم که اساسا این مناسبات قدرت چه هستند و در جنبش اخیر آیا با دیسکورسیوشدنِ نیروهای جامعه‌ی مدنی و امر اجتماعی مواجه هستیم؟ شاید بتوانیم حتی دقیق‌تر بگوییم که در این وضعیت چه نیروهایی در خدمت این امر هستند و چه نیروهایی مانع از آن‌اند. آیا اساسا این جنبش تن به دیسکورسیوشدن می‌دهد؟

توفیق: سوالات‌تان زیاد شد. بگذارید از دو اصطلاح شروع کنم که در صحبت‌های شما بود، ولی من با آن‌ها مسئله دارم. یکی امر اجتماعی و یکی جامعه‌ی مدنی. البته زمانی‌که از این دو اصطلاح با ارجاع به بحث‌های من صحبت می‌کنید، منظور شما را می‌فهمم اما شاید بد نباشد که از همین‌جا وارد شوم تا موضع‌ام روشن شود و بعد از آن بتوانم به سوالات بپردازم. چون این اصطلاحات به‌نظر من گنگ‌اند و لااقل در وضعیتی که ما در آن قرار داریم رسا نیستند. این اصطلاحات چنان به‌کار می‌روند که گویی امر اجتماعی بلافاصله در مقابل امر سیاسی مطرح می‌شود، و من با این فهم متعارف از وجود یک تقابل، بسیار مشکل دارم. اصطلاح «جامعه‌ی مدنی» نیز مشکل مشابهی دارد. یعنی اصولا در تاریخ این اصطلاح، جامعه‌ی مدنی همواره به‌عنوان چیزی در مقابل و همراه، و به هر حال در نسبت با دولت مطرح می‌شود. اما اصلا برای من قابل‌فهم نیست که مثلا بگوییم درحال‌حاضر با خیزش جامعه‌ی مدنی علیه دولت روبه‌رو هستیم....

ادامه این مطلب را در وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید:

yun.ir/6tl58f


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📖 سلطه‌ی سرمایه‌داری

سلطه‌ی سرمایه‌داری به‌عنوان بهترین راه یا به بیان بهتر تنها راه سازماندهی تولید و توزیع، امروز حالت مطلق به خود گرفته است، به این معنی که به نظر نمی‌رسد هیچ گزینه‌ای بتواند رقیب سرمایه‌داری در تلاش برای کسب این سلطه باشد. سرمایه‌داری توانسته احساس منفعت‌طلبی شخصی انسان‌ها را هدف بگیرد و میل آن‌ها به مالکیت را به ترتیبی سازماندهی کند که همه‌ی انسان‌های معمولی به شکلی غیرمتمرکز بتوانند ثروت تولید کنند و سطح زندگی خود را چندین برابر بالا ببرند. یک سده پیش کسب چنین هدفی یک رویا بود.
اما این موفقیت اقتصادی در ایجاد یک زندگی بهتر و طولانی‌تر برای افراد، با نابودی اخلاقیات و سعادت مردم رخ داده است و تفاوت بین این دو حوزه امروز بیش از هروقت دیگری آشکار شده است. فراوانی امکانات زندگی تاحدی باعث شده است رفتار مردم با یکدیگر بهتر شود. نیازهای اولیه‌ی افراد امروز برطرف شده است و پا از این سطح نیز بالاتر گذاشته‌اند و به همین جهت نیازی نیست چنا‌که هابز می‌گفت همه با همه بجنگند. رفتار مردم نرم‌تر شده و با ملاحظه‌تر شده‌اند.
اما برای تحقق این نرمی و ملاحظه که در ظاهر به‌چشم می‌خورد، به بهای این به دست آمده است که هرکسی حتی در مسائل بسیار عادی فقط بر اساس منفعت شخصی خود تصمیم بگیرد و زندگی کند. روح سرمایه‌داری عمیقاً در زندگی فردی انسان‌ها نفوذ کرده است و این نمادی از پیروزی این نظام اقتصادی است. نفوذ سرمایه‌داری به حوزه مسائل خانوادگی و زندگی شخصی افراد باعث شده است سنت‌های چند صد ساله‌ی فداکاری، مهمان‌نوازی، دوستی، پیوندهای خانوادگی و غیره نابود شود و تمام این هنجارها قربانی منافع شخصی افراد شوند. پذیرش این واقعیت برای بسیاری از انسان‌ها کار دشواری است و همین دشواری باعث شده بسیاری از افراد در فضای جامعه حالتی از نفاق داشته باشند. در واقع باید گفت ورود موفقیت‌آمیز سرمایه‌داری به زندگی خصوصی افراد، حالتی مرکب از حقیقت و دروغ را در آن حاکم کرده است.

بریده‌ای از کتاب «سرمایه‌داری به تنهایی: آینده‌ی نظام حاکم بر جهان»
نوشته برانکو میلانوویچ


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📖 ایدئولوژی شیوه دلفریب و غلط اندازی برای ارتباط با جهان است. به انسانها توهم هویت، کرامت و اخلاق میدهد امّا در واقع راه را برای دست کشیدن از همه آنها هرچه هموارتر میکند. چون منبع چیزی فراشخصی و عینی است، به افراد امکان میدهد وجدانشان را فریب دهند و عقيده حقیقی و راه و رسم زندگیِ خفت بارشان را از چشم جهانیان و خودشان پنهان نگاه دارند. ایدئولوژی بسیار عملگرایانه است امّا در عین حال شیوه ای به ظاهر موجه و متین برای مشروعیت بخشیدن به همه چیز از بالا و پایین و همه جوانب هم هست؛ هم مردم را نشانه میگیرد و هم خدا را! پرده ای است که آدمها میتوانند زندگی و هستی ساقط شده و بی اهمیتی وجودشان و سازش با وضع موجود را پشت آن پنهان کنند ایدئولوژی عذر و بهانه ای است که به کار همه کس می آید، از سبزی فروش گرفته که ترس از دست دادن کار و کاسبی اش را پشت علاقه ای ظاهری به اتحاد کارگران جهان مخفی می کند تا عالیترین صاحب منصبان حکومتی که میتوانند شوق و شهوت باقی ماندن در قدرت را در لفافه عبارتها و گفته هایی با مضمون خدمت به طبقه کارگر و محروم پنهان نگاه دارند. بنابراین کارکرد اصلی و توجیه گر ایدئولوژی دامن زدن به این توهم افراد، چه قربانیان و چه ارکان قدرت، در نظام پساتوتالیتر است که نظامشان با نظم انسانی و نظم عالم سازگار است.

#قدرت_بی_قدرتان   
#واتسلاف_هاول


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃 انقلاب علیه انقلاب
✍️ ایمان آقایاری

آیزیا برلین در کتاب «چهار مقاله درباره‌ی آزادی» از دو مفهومِ آزادی سخن می‌گوید؛ یکی آزادیِ منفی یا (آزادی از) و دیگری آزادیِ مثبت یا (آزادی در). مراد از آزادی منفی، آزادیِ فرد است از مداخله‌ی ديگران، مثل آزادی از دخالت نهاد دین و دولت و منظور از آزادی مثبت، خودمختاری در تعیین اهداف و غایات است. بر اساس این دیدگاه هر دو آزادی ارزش‌هایی راستین‌اند و انحراف از آن‌ها یا حذف هر کدام به فرو ریختن بنیاد آزادی می‌انجامد.

بی اعتنایی نسبت به آزادی منفی و حتی در مواردی خوار شمردنِ آن، فضایِ ذهنیِ غالب در جریان انقلاب ۵۷ بود. آزادی را برای دست یازیدن به آرمان‌های کلی دانستن و غایاتی از پیش معین را سعادت جامعه پنداشتن، چهره‌ی مسخ شده‌ی آزادیِ مثبت بود که رخ نمود. شکستِ مفهوم آزادی منفی، مرگ تمدن مدرن است و این فاجعه با تحقق حاکمیت کنونی روی داد. جامعه‌‌ای که هنوز در چنبر باورهای مذهبی بود و کم‌کم داشت تمدنِ مدرن را لمس می‌کرد، می‌توانست با اصلاحات و یا حتی انقلابی سیاسی، صرفا شیوه‌های مدیریتیِ متفاوتی به خود بگیرد، اما ساختن انگاره‌هایِ کلیِ موهوم، نه تنها چیزی به داشته‌هایش نیفزود، بلکه آزادی‌های فردی و دستاوردهایش را نیز تباه کرد.

در مقابل، افرادِ جامعه‌یِ امروزِ ایران، بالاخص نسل جدید، به واسطه‌ی تجربه‌ی تراژیکِ این چهار دهه، تحولِ ترکیبِ جمعیتی از روستایی به شهری و غلبه‌ی فرهنگ شهریِ مدرن، گسترش ابزار ارتباطی و به همین علل تغییر الگوهای هنجارین، فردیتِ نسبتا تحکیم یافته‌ای دارند. بر خلافِ پیشینیان که آزادی‌های فردی‌شان را به مسلخ بردند، به دنبالِ گسترش و صیانت از آزادیِ منفیِ‌شان هستند. این امر لزوما با مطالعه و خود‌آگاهانه روی نداده، بلکه به واسطه‌ی رسوب در رویه و سیاقِ زندگی‌، به بخشی از شخصیتشان بدل شده است.

رویداد ۵۷، با نظریات و روحیه‌ای کلکتیویستی (جمع گرایانه) و یوتوپیایی، "انقلاب" در معنای تقدیس شده‌اش بود. در تقابل با این معنا از انقلاب، خیزشِ امروزِ مردمِ ایران "ضدِ انقلاب" است. به همین خاطر نقدهایی که به ماهیتِ جنبش‌های انقلابی و ایدئولوژی‌های انقلابی وارد می‌آورند، در اینجا محلی از اِعراب ندارند. البته از تخته بندِ واژگان می‌پرهیزم. مساله لفظِ انقلاب یا هر واژه‌ی دیگری نیست، مساله تمایزِ نفس و تفاوتِ مفهومِ حرکتی ایدئولوژیک است که می‌خواست عالَم و آدمی دیگر بسازد، با جنبشی که هدفش باز پس گیریِ زندگی است. مغایرتِ حرکتی در شکل و محتوا انقلابی است، که غایتش بر هم زدن تمامی مناسبات عالم بود، با جنبشی که خواستارِ آرامش و یک زندگی معمولی در پهنه‌ی ایران است. مسأله تضادِ حرکتی علیهِ آزادی‌های فردی، با حرکتی در راستای گشودن فضایی برای این آزادی‌هاست.

اگر انقلاب را سرنگون کردن حکومت مستقر در نظر بگیریم، جنبشِ جاری یک جنبش انقلابی است. اگر انقلاب را نامی برای تحولات فکری و تغییرات پارادایماتیک فرهنگِ اجتماعی بدانیم، این خیزش نتیجه‌ی یک انقلابِ عمیق اجتماعی است. اما انقلاب در معنای تقدیس شده‌ی آن که بر محور آرمان‌خواهی ایدئولوژیک، تعطیل کردن زندگی روزمره تحتِ عنوان ابتذال، تغییر نظم جهانی و تحمیل ارزش‌های انقلابی بر پیکر جامعه، قرار می‌گیرد را نسبتی با ماهیتِ این جنبش نیست.

این شرح واقیعت جنبش امروز ایرانیان است. البته نباید غفلت کرد که خطر غلبه‌ی وجوه ایدئولوژیک همواره در کمین است، نباید فراموش کرد که مشکلات و مسائل اجتماعی، پیچیدگی‌هایی دارند که کلی‌گویی‌های امروز ما حلشان نمی‌کند.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📊حداقل دستمزد ماهانه ایران ۴۰۰ و ترکیه ۵۰۰ دلار در ۱۳۸۹ بود که در ایران به ۱۴۰ و ترکیه به ۴۵۰ دلار در دی ۱۴۰۱ رسیده است. طی ۱۳۸۹ تا ۱۴۰۰ حداقل دستمزد به دلار در ایران ۶۵ و ترکیه ۹ درصد کاهش یافت. نسبت حداقل دستمزد ایران به ترکیه ۸۰٪ در ۱۳۸۹ بود که به ۳۰٪ در دی ۱۴۰۱ رسید.


✍️ احسان سلطانی


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

⚪️ گزارش جهانی شکاف جنسیتی

🔴 دنده عقب پرکردن شکاف جنسیتی


▫️ در سال ۲۰۲۲ ما شاهد بحران‌های چند لایه و ترکیبی بودیم که در سراسر جهان وجود داشت. از افزایش هزینه‌های زندگی، ادامه بقایای دنیاگیری کرونا، تغییرات شدید اقلیم و همچنین نزاع‌ها و مهاجرت‌هایی با مقیاس بالا از جمله مهم‌ترین موارد بودند. در چنین شرایطی حرکت جهانی به‌سوی برابری جنسیتی به‌نوعی متوقف شده و یا کند می‌شود.

▫️ شاخص جهانی شکاف جنسیتی که توسط مجمع جهانی اقتصاد محاسبه می‌شود، وضعیت فعلی برابری جنسیتی در سراسر جهان را در چهار بعد اصلی مورد مطالعه قرار می‌دهد: ۱- مشارکت اقتصادی و فرصت‌ها، ۲- دستیابی به تحصیل و آموزش، ۳- سلامتی و بقا، ۴- توانمندسازی سیاسی.

▫️ این شاخص را می‌توان ماندگار‌ترین شاخص در زمینه برابری جنسیتی دانست که از سال ۲۰۰۶ تا به امروز به‌صورت مستمر شکاف بین جنسیتی را مورد بررسی قرار می‌دهد. امسال ۱۴۶ کشور مورد بررسی قرار گرفته‌ و نمره‌ای بین صفر تا ۱۰۰ را دریافت کرده‌اند.

▫️ شکاف جنسیتی تا سال ۲۰۲۲ به‌طور‌میانگین ۶۸٫۱ درصد بسته شده است و در صورت تداوم مسیر امسال ۱۳۲ سال طول خواهد کشید تا به‌طور‌کامل برابری جنسیتی حاصل شود. تغییرات امسال کمی از سال گذشته بهتر بوده چرا که تخمین روند سال ۲۰۲۱ برای دستیابی به برابری جنسیتی ۱۳۶ سال بوده است.

▫️ اما باید توجه داشت که روند تغییرات تا سال ۲۰۲۰ نشان می‌داد که شکاف جنسیتی کمتر از ۱۰۰ سال دیگر بسته خواهد شد و جهان به برابری جنسیتی دست خواهد یافت. بنابراین روند حرکت به‌سوی برابری جنسیتی پس از ۲۰۲۰ بسیار کند شده و دلیل آن هم درگیری جهان در مسائل اقتصادی، سیاسی و بحران‌های روزمره بوده است.

▫️ در سال ۲۰۲۲ زیر‌شاخص سلامتی و بقا بهترین زیر‌شاخص است که ۹۵٫۸ درصد بسته‌شدن شکاف جنسیتی را نشان می‌دهد. بعد از آن دستیابی به آموزش ۹۴٫۴ درصد، مشارکت اقتصادی و فرصت‌ها ۶۰٫۳ درصد و توانمندسازی سیاسی نیز ۲۲ درصد بسته شده است. البته این اعداد میانگین جهانی است و در کشورهای مختلف آمار متفاوتی دارد.

▫️ تا به حال هیچ کشوری به برابر کامل جنسیتی دست نیافته است. ایسلند با بسته‌شدن ۹۰٫۸ درصد شکاف جنسیتی در صدر کشورهای جهان قرار گرفته است. فنلاند با ۸۶ درصد در رتبه دوم، نروژ با ۸۴٫۵ درصد در رتبه سوم، نیوزیلند با ۸۴٫۱ در رتبه چهارم و سوئد با ۸۲٫۲ درصد در رتبه پنجم قرار گرفته‌اند.

▫️ کشورهای آفریقایی برتر مانند رواندا و نامیبیا رتبه‌های ششم و هشتم را دارند و کشور نیکاراگوئه در آمریکای جنوبی هم رتبه هفتم جهانی را دارد. کشور سوئیس در رتبه سیزدهم دنیا و آلمان نیز در رتبه نهم است. این امر نشان می‌دهد فارغ از اینکه هر کشور در چه سطح درآمدی اقتصادی قرار دارد، می‌تواند به‌سوی برابری جنسیتی حرکت کند.

▫️ در طول ۱۶ سال گذشته که این شاخص محاسبه می‌شود، ۱۰۲ کشور همواره در محاسبات بوده‌اند. بررسی این ۱۰۲ کشور و روند شانزده‌ساله آنها نشان می‌دهد به‌طور‌میانگین ۱۵۵ سال طول می‌کشد تا شکاف مربوط به توانمندسازی سیاسی بین‌جنسیتی به‌طور‌کامل بر‌طرف شود، مشارکت اقتصادی ۱۵۱ سال و دستیابی به آموزش ۲۲ سال طول خواهد کشید و زمان بسته‌شدن شکاف مربوط به سلامت و بقا روندی نامعلوم را دنبال کرده است و مشخص نیست.

▫️ اگر بخواهیم به‌صورت منطقه‌ای شاخص شکاف جنسیتی را بررسی کنیم، آمریکای شمالی با میانگین ۷۶٫۹ درصد بهترین وضعیت را دارد و اروپا با فاصله نزدیک و با میانگین ۷۶٫۶ در رتبه دوم است. پس از آن آمریکای لاتین و حوزه کارائیب قرار دارد که ۷۲٫۶ درصد از شکاف جنسیتی را بسته است. آسیای مرکزی و آسیای شرقی به‌ترتیب بعد از آنها قرار گرفته‌اند و آفریقای (جنوب صحرا) در رتبه ششم قرار دارد و در نهایت در دو رتبه پایانی مناطق خاور‌میانه و شمال آفریقا و همچنین آسیاسی جنوبی قرار می‌گیرند که بدترین وضعیت را در برابری جنسیتی دارند.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃 نهادسازی و آینده سیاسی ایران: ناخودآگاه جمعی‌مان را سلاخی کنیم
✍️
#محمد_مختارپور


«اسلوب حکومت ایران البته بشیوه بدوی و ملوک‌الطوایفی بود، مردم به آن شیوه عادت داشتند‌. مشروطه عنوانی است که از ۱۰۰نفر، ۹۹نفر نمی‌دانند...» این‌ها جملاتی است از مهدیقلی‌خان هدایت به نقل از طلوع مشروطیت، مخبرالسلطنه

اوضاع این روزهای مملکت نیز بی‌شباهت به یکصد سال پیش نیست. پس از دو انقلاب مشروطه و ۵۷ و یک کودتا (۲۸ مرداد) و ۴۰ سال تجربه‌ی نیم‌بند انتخابات، و به‌رغم تولید انبوهی از روشنفکران و شیفتگان شرقی و غربی و مجیزگوی ارتجاع در قالب‌های سنتی و مذهبی و غیره... پس از تجربه‌های سیاسی و مواجهه‌ی تمام عیار با جهان مدرن و عناصر آن، متأسفانه باید پذیرفت که «دموکراسی» هنوز در ایران نهادینه نشده است.

دعوای این روزهای حکومت و اپوزیسیون و معترضین بر سر قدرت، وکالت به رضا پهلوی و جنجال‌ها بر سر شکل حاکمیت درباره‌ی آینده‌ی ایران بیش از هرچیز یک نکته را به ما یادآور می‌شود: آنچه هنوز در ایران نهادینه نشده است دموکراسی است. دموکراسی جایزه‌ی لوپ‌لوپ نیست که روزی از دل یک بسته سر برآورد، دموکراسی پیش از هرچیز فرهنگ و مشی و روشی است که پیش از آنکه در حاکمیت تجلی یابد، در مناسبات اجتماعی تجلی می‌یابد. امروز اگر پس از چهل سال از فروپاشی و برچیده شدن نهاد سلطنت هنوز آلترناتیو دموکراتیک برای وضع موجود وجود ندارد و همچنان تفاله‌های سلطنت برای آینده‌ی ایران عرض اندام می‌کنند، نشان از ضعف جامعه‌ی ایران و روشنفکرانی‌ست که به هر چیز جز دموکراسی وفادار بودند. نشان از این است که از قضا هنوز اقتدارگرایی، پدرسالاری و استبداد و خودکامگی در جامعه‌ی ایران نهادینه است و اندیشه‌ی مدرن، دگراندیشی و نهادهای دموکراتیک هنوز نتوانسته‌اند خود را در جامعه نهادینه کنند. طرفداری از مشی و روش‌های سیاسی مانند ولایت یا سلطنت یا حتی دموکراسی نشان از نهادینه شدن ویژگی‌های این مشی و روش‌ها در جامعه است. نهاد به معنای پذیرش جمعی یک ارزش، کاربست عملی ارزش‌ها و رفتارها، وفاداری و پیش‌برد مطالبات جمعی یک جامعه به واسطه‌ی خرد جمعی. به معنای تشکیل ساختارها، گردهم‌آیی‌ها و مناسباتی که جامعه‌ی مدنی را شکل می‌دهند.

باید پذیرفت که جامعه‌ی ایران به رغم تمام تحولات و مطالبات و تحرکات یکصد ساله‌ی اخیر از مشروطیت تاکنون، در شعار خواهان ترقی و ارزش‌های والای انسانی و در عمل میان سیاه‌چاله‌های تاریخی و ناخودآگاه جمعی خود غلتیده است. باید پذیرفت که روشنفکران ایرانی در بسیاری موارد حتی مسأله را اشتباه فهم کردند و وضعیت کنونی نتیجه‌ی انتخاب‌های اشتباه و فهم و روایتی بی‌راه از مسائل است. آیا جامعه‌ی ایران، خصوصاً سینه‌چاکان دموکراسی ظرفیت سلاخی خود و نقد تاریخ معاصر خود را دارند؟ آیا ظرفیت و شهامت مواجهه‌ی بی‌قید و شرط با ناخودآگاه جمعی خود را خواهیم داشت؟!‌... شاید که چنین شهامتی آغازی باشد برای آرمان‌شهر ایرانی دموکراتیک...


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

همۀ رسوم اجتماعی‌ای که حقوق انسان‌ها را نقض می‌کنند مردودند...

◙ همۀ ما در سرتاسر زندگی‌مان از فرایندی نیرومند به نام شرطی‌سازی اجتماعی تأثیر می‌پذیریم. در فرایند شرطی‌سازی اجتماعی، فرد یاد می‌گیرد که باورها، رفتارها، امیال، و عاطفه‌هایی خاص داشته باشد؛ باورها و ... خاصی که مهر تأیید جامعه یا گروه‌های کوچک‌تری که شخص در آنها زندگی می‌کند را بر خود دارند. برای مثال، اگر شما یهودی باشید و در یک جامعۀ یهودی ارتدوکس و سختگیر به دنیا آمده باشید، به احتمال فراوان جامعه به شما یاد می‌دهد که قوم یهود برگزیدۀ خداست و کنیسه مکانی مقدس است؛ یا، یاد می‌گیرید که شنبه‌ها کار را تعطیل کنید و از کسانی که مراجع مذهب یهود تکفیرشان کرده‌اند متنفر باشید.

◙ به دلیلِ همین تأثیرپذیری از شرطی‌سازی اجتماعی، هیچ یک از ما در وهلۀ نخست توانایی نقد تابوها و هنجارهای اجتماعی را نداریم و به‌خودی‌خود مایلیم این امور سنتی را «درست» بدانیم، مگر آنکه نقد تابوها و آداب و رسوم و باورهایی که بر ما تحمیل شده‌اند را بیاموزیم.

◙ تاریخ آمریکا را در نظر بگیرید. بیشتر آمریکایی‌ها تا مدت‌ها برده‌داری را موجه و مطلوب می‌انگاشتند. این بخشی از عرف جامعۀ آمریکا بود. در طول تاریخ، گروه‌های بسیاری از انسان‌ها (از جمله، ملت‌های گوناگون، رنگین‌پوستان، زنان، کودکان، و افراد ناتوان) به این علت قربانی تبعیض شده‌اند که اعضای جامعه رفتار عرف‌پسند را با رفتار اخلاق‌مدارانه اشتباه گرفته‌اند. اما همۀ رسوم اجتماعی‌ای که حقوق انسان‌ها را نقض می‌کنند مردودند؛ افراد معقول و دارای حساسیت اخلاقی این گونه رسوم را، فارغ از آنکه تا چه حد از پشتوانۀ عرف جامعه برخوردار باشند، مردود می‌دانند.

تفکر نقادانه دربارۀ مسائل اخلاقی | ریچارد پُل و لیندا اِلدر | ترجمهٔ‌ مهدی خسروانی | نشرنو


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃اقتصاد سیاسی تورم در ایران
✍️امیرحسین خالقی

لودویک فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریشی، زمانی گفته بود، نکته مهمی که در مورد تورم باید به خاطر داشته باشیم این است که دلیل آن قضا و قدر نیست و مثل فلان بیماری یا فاجعه طبیعی از آسمان نازل نمی‌شود، بلکه در واقع نوعی «سیاست» (policy) است؛ «سیاستی» که اهالی دولت‌ها بنا به دلایل به‌ظاهر موجه به شهروندان تحمیل می‌کنند.

ریچارد کانتیلون، اقتصاددان ایرلندی-فرانسوی، به ما آموخته است که افزایش حجم پول در اقتصاد (یا همان تورم) باعث اثرات متفاوتی در بخش‌های مختلف اقتصاد می‌شود. در واقع آنهایی که زودتر پول جدید را دریافت می‌کنند، از جیب آنهایی که در آخر پول به آنها می‌رسد سود می‌برند. به عبارتی چیزی به ثروت جامعه اضافه نمی‌شود؛ ولی جیب آنهایی که اول صف دریافت پول جدید ایستاده‌اند، پرتر و جیب ته‎صفی‎ها خالی‌تر می‌شود. شاید پیامد افزایش عرضه پول در کوتاه‌مدت، افزایش سطح عمومی قیمت‌ها نباشد، ولی به‌هم‌خوردن محاسبه عاملان اقتصادی و مخدوش‌شدن تخصیص منابع در اقتصاد و «سرمایه‌سوزی» پیامد ناگزیر آن است. طبیعی است پدیده‌ای که چنین تاثیر گسترده‌ای بر کل اقتصاد دارد و شیوه توزیع منابع را تغییر می‎دهد و جامعه را به برندگان و بازندگان تقسیم می‌کند، نمی‌تواند «سیاسی» نباشد. تورم یا همان افزایش حجم (عرضه) پول در اقتصاد را باید از منظر سیاسی و مناسبات قدرت نیز بررسی کرد.

سوال اینجاست که چرا با تورم مزمن چنددهه‌ای در کشورمان روبه‌رو هستیم؟ باید گفت مناسبات سیاسی-اقتصادی باعث استمرار تورم شده است. روشن است که نزدیکی به دولت و بانک‌ها (خلق‌کنندگان پول در سیستم دستوری رایج در جهان) می‌تواند قدرتی بی‌بدیل در اختیار افراد و گروه‌ها قرار دهد تا منافع خود را دنبال کنند. امکان استفاده از اعتبار ارزان بانکی یا حتی تاسیس بانک (همان «بانک‌زدن») را باید شیوه‌ای معرکه دانست تا گروه‌های ذی‌نفع با خیال راحت بتوانند منابع لازم برای پیگیری اهدافشان را از جیب بقیه تامین کنند.

ائتلاف میان گروه‌های ذی‌نفع و مقامات رسمی برای دریافت «اعتبار ارزان بانکی» تجربه غریبی نیست؛ ماجرای تسهیلات تکلیفی و تصویب فلان ماده و تبصره برای آنکه وام ارزان شامل حال برخی شود را همه می‌دانیم. هرجا منبع قدرتی باشد، رقابت‌ها، چانه‌زنی‌ها و همکاری‌ها برای دسترسی به آن شکل بگیرد و در اینجا هم قضیه متفاوت نیست؛ شبکه‌های ذی‌نفع اقتصادی-سیاسی قدرتمند پیرامون بانک‌ها شکل می‌گیرد که هر روز قدرت بیشتری می‌گیرند. اگر هم مشکلی به وجود آمد می‌توان به مداخله بانک‌مرکزی امیدوار بود.

از ماهیت تورم‌زای پول دستوری (دولتی) بگذریم که کم و بیش همه‌جای دنیا حاصلی جز تورم ندارد، به‌اصطلاح «قرارداد اجتماعی» میان شهروندان و دولت در ایران منطق تورم را با شدت بیشتری بازتولید می‌کند. کاری به موفقیت دولت‌های ایران در انجام وظایفشان نداریم؛ ولی دولتی که براساس متن قانون اساسی باید مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پروش و امکانات تشکیل خانواده را فراهم سازد و برای همه مردم ایجاد اشتغال کند طبیعی است که دولتی بزرگ و پرخرج خواهد بود. روشن است که این دولت‌ها برای تامین مخارج خود به‌سراغ سیاست‌های تورمی خواهند رفت و برای این دولت‌ها حتی بودجه زیاد هم کم است.

دولت‌ها برای کسب محبوبیت سیاسی سراغ جذب نیروی انسانی بیش از حد نیاز، تعریف پروژه‌های عمرانی سیاسی-نمایشی در کشور و البته پخش پول (بخوانید اعانه‌دادن) بین مردم می‌روند. بوروکرات‌های دولتی گذشته از اجرای سیاست کلی دولت خود بازیگری مهم به حساب می‌آیند که سعی می‌کنند در راستای رشد و بهبود جایگاه شغلی و افزایش ابتکار عمل خود فعالیت کنند که بر کسری بودجه دولتی و به دنبال آن تورم خواهد افزود.

اهالی پارلمان هم برای رای‌آوردن در انتخابات چهارساله به سراغ فشار آوردن بر دولت و بانک‌ها می‌روند و طبیعی است که بخواهند با تخصیص اعتبار به پروژه‌ها و بخش‌های خاص نشان دهند که می‌خواهند استاندارد زندگی مردم حوزه انتخابیه خود را بهبود بخشند. وانگهی وقتی اهالی مجلس برای کسب محبوبیت سیاسی، قوانینی در مورد حمایت از فعالان فلان بخش یا امهال بدهی آنها یا بازخرید فلان محصولات وضع می‌کنند حاصل چیزی جز فشار بر بانک‌مرکزی و سیستم بانکی نخواهد بود و خود را در تورم نشان خواهد داد. همه این موارد را کنار ایده اقتصاد اتریشی بگذاریم که بانک‌های مرکزی با بحران ذاتی دانش و انگیزه روبه‌رو هستند و حتی در بهترین حالت با بانکداری مرکزی مصلحت‎سنجانه نمی‌توان به ثبات اقتصادی و اشتغال و... رسید. تغییر این وضعیت نیازمند ایجاد تحول اساسی در قرارداد اجتماعی میان مردم و دولت است؛ امیدی که متاسفانه این روزها دورتر از هر وقت دیگری به نظر می‌رسد. والله اعلام

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

اگر من در انتخابِ بین عدالت و آزادی، اختیار داشته باشم، آزادی را انتخاب میکنم چرا که در یک جامعه ى آزادِ غیر عادلانه، من آزادیِ دفاع از عدالت را دارم ولی در یک جامعه که به نام عدالت، آزادی مرا گرفته باشند، اگر عدالت محقق نشود، من آزادیِ اعتراض را هم ندارم.


#کارل_پوپر


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃 زبان همچون امری مازاد
✍️ #احسام_سلطانی

در سال‌های گذشته یک نگرانی جدی به دیگر نگرانی‌های ایرانیان اضافه شد و آن نیز نگرانی درباره‌ی ایران و آینده‌ی آن بود و این نگرانی بیشتر در زمینه محیط زیست و تخریب آن بوده است. اغلب وقتی از تخریب و ویرانی ایران سخن گفته می‌شود از تخریب و ویرانی محیط زیست و شهرها و... گفته می‌شود، از آن بخش‌های آشکار، عینی و ملموس. محیط زیست مسئله‌ای بسیار مهم است و کیست که نداند امروز بیش از پیش در خطر است و ایران نیز در خطر تخریب بیشتر قرار دارد. در این امر بحثی نیست. اما آنچه اهمیت دارد این است که وقتی از تخریب و ویرانی ایران حرف می‌زنیم باید به یاد داشته باشیم که ایران صرفاً در آب و خاک و زمین خلاصه نمی‌شود. یک روح ایرانی، زبان و فرهنگی هم هست که هر ایرانی با وجود آن، ایرانی نامیده می‌شود. بنابراین، این دو را باید در کنار هم دید و وقتی از ایران سخن می‌گوییم باید این دو را با هم به یاد بیاوریم‌.
به همان اندازه که ایران در بحران است، روح هر ایرانی نیز در بحران است. فقط محیط زیست در بحران نیست. روح هر ایرانی نیز در بحران است و این بحران، بحرانی است اخلاقی و روحی.
به همان اندازه که محیط زیست تخریب شده است، فرهنگ و زبان و اخلاق نیز تخریب شده است و تخریب این امور ما را با بن‌بست‌های فراوانی مواجه کرده است. در ایران برای سال‌های زیادی دیدن و شنیدن، لمس کردن و ملاقات یکدیگر و مهم‌تر از همه سخن گفتن با یکدیگر ممنوع بوده است و گویی هرکس ساکن جزیره‌ای بوده است و در خلوت خود تنها به خود و منافع خود اندیشیده است. این امر روح و روان انسان‌های ایرانی را با بحران‌های متفاوتی مواجه کرده است و منجر به تخریب اخلاق شده است.
در این جامعه نادیده گرفتن و حذف و کشتن بیش از دیدن و به آغوش کشیدن و ملاقات کردن تمرین شد؛ چرا که اساساً «دیگری» انسانی مازاد تلقی شد و اخلاق (چون همواره اخلاق در مواجهه با دیگری معنا پیدا می‌کند) نیز از همان دری که دیگری بیرون رانده شد، بیرون رانده شد و این امر مقدمات شکل‌گیری انسان‌های ذره‌ای‌شده را فراهم کرد، انسان‌هایی که گویی هیچ احساس تعلقی به هیچ‌جا و هیچ‌کسی ندارند و بی‌اعتنا به دیگری و اخلاق و هرچیز دیگری، صرفاً برای خودشان زندگی می‌کنند.
جهان ما تخریب شده است و این جهان فقط جهان اجتماعی یا محیط زیست ما نیست که در حال ویرانی است بلکه جهان ذهنی ما و تمام آن چیزهایی که ما را نسبت به هم حساس می‌کردند و همچون پل ما را به هم پیوند می‌زدند، تقریباً در حال نابود شدن است.
ما ساکن عالمی لگدمال و تقریباً ویران شده هستیم. در چنین عالمی سخن گفتن ممنوع، ملاقات دیگری ممنوع، دیدن یکدیگر ممنوع است. در چنین عالمی نمی‌توان دیگری را همچون قصه دید. نمی‌توان او را درک کرد، چرا که اساساً «زبان» به هیچ کاری نمی‌آید و ناکارآمد است و وقتی نتوان با کسی سخن گفت چگونه می‌توان او را درک کرد و فهمید و با او همدلی کرد؟ وقتی هم که نتوان با دیگری همدلی کرد، وقتی نتوان او را نیز همچون یک انسان دید که قصه‌ای دارد و رازی با خود حمل می‌کند، کشتن و حذف او راحت می‌شود. در نبود سخن و زبانی برای سخن گفتن، خشونت فیزیکی و... بیش از پیش در جامعه گسترش می‌یابد و آنچه در ماه‌های گذشته در ایذه، زاهدان، کردستان و دیگر شهرهای ایران رخ داد پیامد سکونت در عالمی است که در آن زبان به امری مازاد بدل شده است. این موضوع این امر را به ما یادآور می‌شود که بحران ایران فقط بحرانی محیط زیستی نیست بلکه بحرانی روحی و اخلاقی هم هست و برای خلق جامعه‌ای انسانی و بهتر هیچ چاره‌ای جز بازسازی فرهنگ و نگاه خود نداریم. این موضوع باید جزو برنامه‌های اصلی جامعه ایران در آینده باشد. در کتاب «مسئله‌ی تقصیر» از یاسپرس آمده است که او پیش از پایان جنگ جهانی دوم در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «هر که (پس از جنگ) زنده بماند باید باقی عمرش را وقف وظیفه‌ی خطیر بازسازی فرهنگ آلمانی کند.» و من گمان می‌کنم که ما نیز باید چنین کنیم و هر که بعد از این رخداد زنده بماند باید خود را وقف بازسازی فرهنگ و عالمی بکند که کشتن دیگری در آن راحت‌ترین کار ممکن است.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

وقتی داشتند او را به سمت گیوتین می‌بردند گریه می‌کرد؛ واقعاً داشت گریه می‌کرد و رنگش مانند گچ سفید شده بود. واقعاً وحشتناک نیست که او داشت گریه می‌کرد؟! چه کسی دیده یک مرد از ترس گریه کند؛ بچه هم نه، یک مرد بزرگ چهل و پنج ساله.
تصور کن در آن لحظه چه چیزهایی از ذهنش می‌گذشت، روحش چه فشار و سختی‌یی تحمل می‌کرد، این گریه نشان‌دهنده فشار روحی‌یی بود که دیگر تحملش را نداشت.
به خاطر این که گفته شده «کسی را نکشید» آیا می‌توان جانیان را مورد عفو قرار داد؟ نه، این اصلاً قابل قبول نیست. من این صحنه را یک ماه پیش دیدم اما هنوز درست در مقابل چشمانم رژه می‌رود، گاهی خوابش را هم می‌بینم.

افراد زیادی می‌گویند گیوتین طوری طراحی شده که از درد جلوگیری کند اما من با خودم فکری کردم، من می‌گویم اگر این فکر اشتباه باشد چه؟ شاید به این ایده بخندی اما نتوانستم جلو آن را بگیرم و در ذهنم ماند. عذاب و شکنجه و اینها درد بسیار شدیدی دارند اما این دردها همه درد فیزیکی هستند، آن قدر درد می‌کشی تا بمیری. امّا این‌جا وحشتناک‌ترین بخش مجازات اصلاً این درد فیزیکی نیست، بلکه این است که تو مطمئن هستی تا یک ساعت دیگر، تا ده دقیقه دیگر، تا سی ثانیه دیگر و همین حالا قرار است بمیری، قرار است روح از بدنت جدا شود و دیگر یک انسان نباشی و این قطعی است! منظور همین قطعی بودنش است. درست همان لحظه که سرت را روی یک بلوک می‌گذاری و صدای آهن را از بالای سرت می‌شنوی، همان یک چهارم ثانیه بدترین قسمت مجازات است. این فقط فکر و خیال نیست، افراد زیادی به آن فکر کرده‌اند. به نظر من اعدام یک نفر به خاطر قتل به این دلیل است که او به اندازه جنایتش درد بکشد، دردی فراتر از تصور. اعدام شدن طبق قانون از مردن به دست یک جنایتکار سخت‌تر و وحستناک‌تر است. کسی که شبانه در میان جنگل مورد حمله دزدها قرار می‌گیرد، تا آخرین لحظه امید دارد که فرار کند، تا همان لحظه که بمیرد امیدوار است. در بسیاری از موارد فرد توانسته فرار کند و یا دزدها به او رحم کرده‌اند، حتی بعد از این که گلویش را بریدند، نجات پیدا کرده است. اما در زمان اعدام، این امیدِ آخر - که بودنش هزار بار ترس از مرگ را کم می‌کند - از آن محکوم بیچاره گرفته می‌شود و به جای آن قطعیتِ مرگ جایگزین می‌گردد. برایش حکم کرده‌اند و او دیگر به هیچ وجه نمی‌تواند از مرگ فرار کند و این زجرآورترین درد دنیاست. اگر یک سرباز را در میدان جنگ در مقابل گلوله توپ بگذارید و شلیک کنید؛ هنوز برای زنده ماندن امید دارد. اما برای همان سرباز حکم اعدامش را بخوانید، به طور قطع یا دیوانه می‌شود یا اشکش درمی‌آید.

چه کسی می‌گوید می‌توان این خبر را شنید و دیوانه نشد؟ نه، نه! این سوء استفاده است، این خجالت‌آور است، درست نیست - اصلاً چرا باید چنین چیزی وجود داشته باشد؟ حتماً کسانی هستند که حکم اعدام برای‌شان صادر شده، همین زجر را کشیده‌اند و اما بعد مجازات‌شان به تعلیق درآمده است، این افراد می‌توانند احساس‌شان را به خوبی بگویند. ارباب‌مان عیسی مسیح از همین درد و شکنجه سخن گفته است. نه! نه! نه! هیچ انسانی نباید چنین دردی بکشد! هیچ کس!...


فئودور داستایوفسکی
ابله


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📊این تصویر، نمایشگر پیش‌بینی صندوق بین المللی پول از اقتصاد سال جدید میلادی است.

نمای کلی گویای این است که سال سختی پیش رو است.

در این بین اما، هندوستان، ویتنام، لیبی و نیجریه، هر یک به دلایلی مختلف سال پربار و پربرکتی خواهند داشت.

و حالا این ونزوئلا است که دیگر باید به آن با حسرت نگریست.

بله، این روزها ونزوئلا که سالها در تمام متون اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مثالی از فقر و فلاکت بود، حالا شده است مملکتی که باید از آن الگوبرداری کرد - سالی با رشد اقتصادی چشم گیر در انتظار آنهاست.

روسیه هم که خودش نسخه خودش را پیچید و باید منتظر یک سقوط آزاد در رشد اقتصادی باشد.

اگر دنبال ایران خودمان می‌گردید، مثل همیشه کم رنگیم - حوالی ۰ تا در خوشبینانه‌ترین حالت ۲%

با این حجم پولی که در قطار پیشرفت در حال چاپ است و این رشد اقتصادی نزدیک به صفر خدا آخر و عاقبت همه ملت ایران را در سال جدید میلادی بخیر کند.

✍️ حامد پاک طینت


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃«من گند می‌زنم، تو گند می‌زنی، ما گند می‌زنیم؛ پس هستیم!»

🖊مهدی تدینی

او از معدود بزرگان ماست. فیلسوف تطبیقی، نظریه‌پرداز فرهنگی و متفکر برجستۀ ایرانی؛ کسی که از ابتدا علم را به زبان فرانسه آموخت، در سوربون همراه با آنری کوربن تحصیل کرد، در رشتۀ هندشناسی به درجۀ دکتری رسید، در دانشگاه تهران سانسکریت تدریس می‎کرد و ادبیات و عرفان فارسی را خوب می‌شناخت و در باره‌اش کتاب‌ها نوشت. آری، «داریوش شایگان» را می‌گویم. او آن‌قدر فرانسه‌دان بود که کتاب‌های فرانسه‌اش جوایز ادبی گرفت.

این فیلسوفِ هندشناسِ عرفان‌دوستِ شعرشناسِ بومی‌گرا می‌خواست ما ایرانیان در رویارویی با غرب برخوردی گزینشی داشته باشیم و حافظۀ قومی‌مان را در مواجهه با غرب نبازیم، پاک نکنیم. او نیز چون آل‌احمد از منتقدان غربزدگی بود و ما را از تن دادن به الگوهای ناشناخته و بیگانۀ غربی بر حذر می‌داشت.

امروز دیدم سید جواد طباطبایی در کانالش مطلبی اعتراف‌گونه از داریوش شایگان نقل کرده است که گویا آن را از مصاحبۀ شایگان با مجلۀ «اندیشۀ پویا» (شمارۀ 36) آورده است. شایگان در آن‌جا به صراحت لب به خودانتقادی می‌گشاید و می‌گوید: «ما گند زدیم». این «ما» این طور که پیداست منظورش «روشنفکران» است؛ می‌گوید: « باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد.» پست کانال سیدجواد را در ادامه بخوانید:
ـــــــــــــــــــــــ

داریوش شایگان: «ایران در سال‌های دهه‌های چهل و پنجاه داشت جهش می‌کرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم، ولی بعد آن‌ها پیش افتادند و موفق‌تر شدند. علت عدم موفقیت ما به نظر من این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. حالا چرا؟ نمی‌دانم. همچنین ما روشنفکران آن دوره هم پرت بودیم و تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعۀ خود در جهان نداشتیم.. می‌توانم این را به عنوان یک اعتراف بگویم که ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیب‌های جامعۀ ما در آن هنگام چپ‌زدگی شدید بود که با اتفاقات بیست‌وهشتم مرداد هم تشدید شد، و قهرمان‌گرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد. ما باید گام نهادن در مسیر صنعت و پیشرفت را از مونتاژ آغاز می‌کردیم. جالب بود که روشنفکران آن دوره از این مونتاژ به بورژوازی کمپرادور یاد می‌کردند.بسیاری از روشنفکران اروپایی نیز چپ‌زده بودند، منتها در آن‌جا تعادل برقرار بود. رمون آرونی بود در مقابل سارتر ولی این‌جا رمون آرونی نبود، کسی جلوی چپ‌ها نبود. ما با اسطوره‌ها زندگی می‌کنیم و این بسیار بد است و یکی از نتایج چپ‌زدگی است.نسل کنونی جوانان ایران، شعورشان از نسل ما بسیار بیش‌تر است، زیرا در دنیای دیگری زندگی می‌کنند. مخصوصاً زنان ایرانی بسیار جهش کرده‌اند. باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد!

ــــــــــــــــــــــــــــــ

دوست دارم دست شایگان را به خاطر این خودانتقادی عمیق ببوسم. اما حسی که دارم مانند بیماری است که زیر جراحی مرده است. ملحفه‌ای سفید روی صورتش کشیده‌اند. پرستاران یکی یکی از اتاق عمل بیرون می‌روند و پزشک جراحی که بیمار زیر دستش جان داده بالای سر جنازه هنوز مانده است و می‌گوید: «من گند زدم! اگر بیماری را درست تشخیص داده بودم، اگر درست جراحی کرده بودم، نمی‌مردی». من همان جنازه‌ام که زیر ملحفه حرف‌های پزشک را می‌شنود و دوست دارد دست پزشک را بابت این خودانتقادی ببوسد. اما مُرده مرده است، تکان نمی‌خورد، نمی‌تواند دست کسی را بگیرد و ببوسد...

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

حقیقت اینست که امروزه ملت، بی پشت و پناه و سرپرست است و کسی  به فکر او نیست و از دو راه، یکی را باید انتخاب کند. یا تا جان دارد رنج ببرد و جور آقابالاسرهایش را بکشد که به ریشش بخندند و یا اینکه علی رغم عقیده ی ناجیانِ فداکارش، ثابت بنماید که حقِ زندگی دارد!


#صادق_هدایت
#اشک_تمساح

تصویر: حال و روز این روزهای مردم بی پناه زلزله زده ی خوی...

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

💢چرا ایران از کشورهای در حال توسعه عقب ماند؟

🔺دراوایل دهۀ 70 میلادی جنگ دو کُره تمام شد و (جنوبی‌ها و شمالی‌ها) مرزهایشان را مشخص کردند  اردوگاه‌های فکریشان را هم همینطور و در همان دوران بود که ایرانی‌ها برای نخستین بار کره‌ای‌ها را از نزدیک ملاقات کردند. اما این ملاقات از سر استیصال بود و کشوری که بار فقر بر دوشش سنگینی میکرد با ایران قرارداد تبادل کارگر امضا کرده بود تا بخشی از کارگرانش را برای یافتن کار راهی ایران کند.

🔺و اینچنین بود که کارگران کره‌ای در  بازار کار ایران برای نوکری و کلفتی سر درآوردند و بخش حمل و نقل در ایران پذیرای شمار زیادی از کارگران مردی بود که از کره در جست‌وجوی آینده‌ای بهتر آمده بودند ...
رانندگان کره‌ای کامیون‌ها را در جاده‌های ایرانی می‌راندند و نیروهای خدماتی زن کره‌ای و فیلیپینی در هتل‌های  به روز ایرانی به توریست‌های اروپایی و آمریکایی سرویس میدادند و یا در خانه های ثروتمند ایرانی کلفتی می کردند..

🔺روزگار گذشت و تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران آنقدر سریع اتفاق افتاد که ایرانی‌ها سال‌ها بعد معجزه‌های اقتصادی رخ‌داده در دهه  پنجاه شمسی  کشورشان را درک کردند...

🔺تا اینکه جامعۀ ایران در دهۀ ٧٠ شمسی با ورژن جدیدی از اهالی این سرزمین آشنا شد و داستان ربطی به جاده و کامیون نداشت ...

🔺اینبار اول یخچال‌ها ، تلویزیون‌ها , کشتی‌ها و خودروهای کره‌ای به ایران آمدند و بعد از آنها مهندسان کره‌ای عازم ایران شدند تا در میادین گازی و نفتی ایران کار کنند ...

🔺ورق برگشته بود و نیروهای خدماتی ایرانی باید در میادین نفتی ایرانی به مهندسان کره‌ای سرویس میدادند تا از تکنولوژی آشنای قدیمی در حوزۀ پتروشیمی استفاده کنند !!

🔺پنجاه سال پیش کره‌جنوبی فقیرتر از بولیوی و موزامبیک بود و امروز ثروتمندتر از نیوزلند و اسپانیاست و به جای فقر ، واژه صنعتی همنشین نام این کشور شده

🔺طبق آمارهای جهانی در سال 2022 ، از بین 142 کشوری که تولید ناخالص دنیا را در اختیار دارند.
ایران در رده 83 قرار گرفته و کره در رتبه 17 .
در بحث اشتغال و کارآفرینی کره جایگاه 20 جهان است و ایران رتبه 93 .
در بخش بهداشت و درمان آنها در رتبه 9 هستند و ما در رتبه 62 ....
در شاخص‌های توسعه کره‌ای‌ها جایگاه 11 را در جهان دارند و ایران 120.
و جالبتر از همه ایران در تمام 50 سال گذشته صادرکنندۀ نفت بوده و درآمد میلیاردی حاصل از فروش آن را در اختیار داشته ولی کره جنوبی واردکننده نفت بوده است ...

🔺آنها از منابع محدود خود با استفاده بردن از مدیران لایق و با تکیه بر تخصص و دانش به کجا رسیدند...
و کشورما با ده برابر منابع آنها و حضور یک مشت مدیر بی‌سواد و نالایق به کجا رسید ...

🔺در سال 1952 وقتی یک خبرنگار از چرچیل دلیل دخالت بریتانیا در کودتای ایران را پرسید او پاسخ داد :
گمان نمیکنم نقطه‌ای مهمتر از ایران روی نقشۀ جغرافیائی جهان وجود داشته باشد ...

🔺چون ایران هم در چهارراه جهان واقع شده و از شمال و جنوب به دریا راه دارد و هم ٢۶ درصد از منابع سوختی و انرژی جهان در اختیار این کشور است پس ما نباید آنرا از دست میدادیم ...

🔺و ما همچنان در همان نقطۀ جغرافیایی جهان درجا میزنیم درحالی که هنوز ١٧ درصد از منابع سوختی جهان در اختیار ماست./سیاست شناسی


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

💢مهرداد عمادی، مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا می‌گوید تمایل غرب برای مذاکره با ایران به شدت کاهش پیدا کرده است و بعید است در این شرایط بتوان افکار عمومی این کشورها را برای مذاکره همراه کرد.

🔴عمادی در این گفتگو دو سناریو از آینده اقتصادی ایران بدون توافق برجام ارائه می‌دهد و می‌گوید:

💭 در سناریوی بدبینانه نرخ ارز فزایش قابل توجهی خواهد داشت، تورم به 72 درصد می‌رسد و حداقل 75 میلیون نفر از ایرانیان به زیر خط فقر می‌روند.

📌بریده‌هایی از متن:

من دو سناریو درباره آینده ایران ترسیم می‌کنم. یکی سناریویی است که مدیران فاسد بر سر کار بمانند. در این شرایط باید منتظر قیمت‌های عجیب دلار باشیم و احتمالا تورم 72 درصدی را تجربه خواهیم کرد. این تورم حداقل 15 میلیون نفر از طبقه متوسط را به زیر خط فقر می‌برد. در نتیجه باید بگویم که در این سناریو، بیش از 75 درصد ایرانیان زیر خط فقر خواهند رفت و ما گریزی از این نداریم.

اما سناریوی دوم برکناری و تصفیه این مدیران ناکارامد است. منظور من انقلاب یا چیزی مانند این نیست. بلکه همان کاری است که هند در دهه 70 و ترکیه چندی پیش انجام داد. در حقیقت این کشورها مدیران فاسد خود را برکنار کردند. ما هم می‌توانیم برای چند پروژه آزمایشی در بخش‌هایی که برای ایران اهمیت حیاتی دارند مانند پتروشیمی و گاز و نفت درها را برای مدیران جوان کارامد و غیرفاسد باز کنیم. در هند این کار را انجام دادند و اگر ما هم این کار را انجام دهیم، حتما جواب می‌دهد. اگرچه در این شرایط ما دیگر نمی‌توانیم ببر آسیا شویم اما می‌توانیم از رشد منفی و تورم بسیار بسیار بالا برای شهروندان به سوی تورم زیر 20 درصد و رشد اقتصادی دو تا سه درصدی مثبت برویم.

متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3XWoZpa


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

🎥 زن روزهای سرد/ قسمت اول از مجموعه «دختران ایران»

▫️عاطفه احمدی، تنها زن شرکت کننده ایرانی در المپیک زمستان پکن از شبی می‌گوید که پرچم‌دار ایران شده بود، آن هم در سن 22 سالگی.

▫️او در مجموعه «دختران ایران» از مشکلات و محدودیت‌هایی گفته که طی این سال‌ها در راه رسیدن به آرزوهایش در ورزش اسکی داشته است.

▫️احمدی می گوید اگر به ابتدای راه بازگردد احتمالا رشته دیگری را انتخاب خواهد کرد.

▫️احمدی که در خانواده‌ای ورزشی رشد یافته،‌ حالا بزرگترین آرزویش قرارگیری در میان 30 نفر برتر اسکی جهان است.

#دختران_ایران
منبع: اکوایران


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

اخراج اساتید باسواد و دلسوز پایان ندارد

از دانشکده حقوق دانشگاه بهشتی خبر رسیده است که گویا دکتر امیر نیک پی جامعه شناس برجسته و مدرس جامعه شناسی حقوقی و انسان شناسی حقوقی اخراج شده است. نیک پی تحصیلکرده مدرسه عالی علوم اجتماعی پاریس و دانشجوی جامعه شناسان و فیلسوفان نامداری چون ادگار مورن، محمد ارکون، آلن تورن و کاستوریادیس بوده است. از نیک پی تاکنون کتابهای 'جامعه شناسی دینداری' و 'مدرنیته، سیاست و سکولاریسم: ریشه انقلابی به نام دین' به فارسی و 'سیاست و دین در ایران معاصر' به فرانسوی و مقالات متعدد به فارسی، انگلیسی و فرانسوی به چاپ رسیده است.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

آزادی به مفهومی که جوهر آن را جان استوارت میل بیان کرده است، یعنی حق هرکس که آزادانه به زندگی خود شکل دهد، حق ایجاد شرایطی که آدمی بتواند سرشت خویش را با حداکثر تنوع و غنا و در صورت لزوم، حتی به نامتعارف‌ترین طرز پرورش دهد. بر طبق این نظر، تنها مانع در برابر آزادی نیاز به حراست حقوق دیگران، یا پاسداری از امنیت آنان است. بنابراین، من به شرطی به این مفهوم آزادم که هیچ شخص یا نهادی مگر برای حفظ و حراست خود، مزاحم من نشود.

#آیزایا_برلین
#آزادی_و_خیانت_به_آزادی


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📈 گزارش جهانی شکاف جنسیتی
✍️ ترجمه و تدوین: دکتر زهره رضاپور

🔴 دنده عقب پرکردن شکاف جنسیتی در جهان

🔴 شکاف جنسیتی تا سال ۲۰۲۲ به‌طور‌میانگین ۶۸٫۱ درصد بسته شده است و در صورت تداوم مسیر امسال ۱۳۲ سال طول خواهد کشید تا به‌طور‌کامل برابری جنسیتی حاصل شود.

🔴۱ مشارکت اقتصادی و فرصت‌ها ۲ دستیابی به تحصیل و آموزش ۳ سلامتی و بقا۴توانمندسازی سیاسی ۴ پارامتری اند که در محاسبه شکاف جنسیتی به کار می‌رود.
🔴رواندا و نامیبیا جلوتر از سوئیس و آلمان در برابری .
🔴گزارش دیگری از شکاف دستمزد نشان می‌دهد با روند کنونی ۲۷۶ سال طول خواهد کشید تا زنان دستمزد مساوی با مردن دریافت کنند.

🔴بررسی بین ۱۰۲ کشور و روند شانزده‌ساله آنها نشان می‌دهد به‌طور‌میانگین ۱۵۵ سال طول می‌کشد تا شکاف مربوط به توانمندسازی سیاسی بین‌جنسیتی به‌طور‌کامل بر‌طرف شود، مشارکت اقتصادی ۱۵۱ سال و دستیابی به آموزش ۲۲ سال.زمان بسته‌شدن شکاف مربوط به سلامت و بقا روندی نامعلوم را دنبال کرده است.

🔴هیچ کشوری به برابر کامل جنسیتی دست نیافته ولی ایسلند با بسته‌شدن ۹۰٫۸ درصد شکاف جنسیتی در صدر کشورهای جهان قرار دارد.

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

زمینه‌های تقویت قدرت شاه به رغم قانون اساسی و نتایج آن

س- وقتی که به این تاریخ ۲۰ سال اخیر ایران [تا سقوط سلطنت] نگاه می‌کنیم و یکی از چیزهایی که مشاهده می‌شود این است که تدریجاً آزادی مطبوعات تقلیل پیدا کرد، قدرت قوه مقننه محدودتر شد و قوه مجریه هم قدرتش تا یک حدی منتقل شد به مقام سلطنت. یکی از به اصطلاح نقاط عطفی که بعضی‌ها مطرح می‌کنند، [این است که] می‌گویند که واقعاً آغاز این انتقال قدرت از نخست‌وزیر به مقام سلطنت در زمان دکتر [منوچهر] اقبال بود. با توجه به این‌که سرکار در آن‌موقع در جریان بودید و ناظر بودید تا چه حدی این حرف صحیح است و تا چه حدی غلط است؟

ج- والّا آقای دکتر اقبال البته جزو کسانی بود که خیلی به مقام سلطنت اعتقاد داشت و معتقد بود که در ایران به هر حال باید سلطنت همیشه [باید] با قدرت وجود داشت باشد و الّا اداره مملکت کار مشکلی است. به همین دلیل او نسبت به مقام سلطنت تسلیم بود و [ضمن] هزاران صفات خوبی که مرحوم دکتر اقبال داشت یکی از ایرادهایی که خب به ایشان وارد بود این بود که در مقابل مقام سلطنت ضعیف است. ولی نخست‌وزیر‌انی هم که بعد از ایشان آمدند نشان دادند که در آن‌ها هم همان [ضعف در برابر شاه] هست و [مساله] تغییری نکرده.

خب تنها می‌شود گفتش که آقای دکتر مصدق و آقای دکتر [علی] امینی یک مقدار این وضع را نداشتند. دکتر مصدق که خب به نحو فوق‌العاده‌ای ولی خب دکتر امینی [هم این‌طور نبود]. ولی بقیه نخست‌وزیر‌انی که بعد از دکتر اقبال آمدند مثل آقای [اسدالله] علم، مثل آقای [حسن‌علی] منصور، مثل آقای [جعفر] شریف‌امامی این‌ها همه در همان حد بودند.

یعنی باید قبول کرد واقعیت را که شرایط طوری بود که حقیقتاً مقام سلطنت در همه کارها دخالت می‌کرد. و این [نخست‌وزیر]‌ها هم اگر آن واقعیت را قبول نمی‌کردند ادامه کار نمی‌توانستند بدهند. و از ایشان تسلیم‌تر [در برابر شاه] فرض کنید آقای هویدا بود آقای علم بود.

و ایراد اصلی که البته خب به ایشان وارد است مخصوصاً یک نمونه که در مجلس شورای ملی چون من طرفدار دکتر اقبال هستم این عیب او را هم باید قبول کنم بگویم که [زمانی که در مجلس] دولت [اقبال] را استیضاح کرده بودند، از ایشان پرسیدند گفتند من باید بروم از اعلی‌حضرت بپرسم بعد بیایم به مجلس جواب استیضاح را بدهم. چندین بار هم من این مسائل را با ایشان صحبت کردم ولی ایشان می‌گفتند که با اوضاع و احوال این مملکت مقام سلطنت به هر حال، از مسئولیت درست است [که طبق قانون] مبری است، ولی وضع مملکت جوری است که مردم مقام سلطنت را به عنوان حاکم قبول دارند. خیلی از مردم.

بنابراین اگر در مملکت ما همان‌طور که قانون اساسی ما مقرر داشته و مدون است و وجود دارد [مبری بودن شاه از مسئولیت] واقعاً اجرا می‌شد شاید ما به این روز نیفتاده بودیم. امروز باید حقیقت را قبول بکنیم که همین اشتباهات که همۀ ما حقیقتاً باید قبول بکنیم هرکدام به سهم خودمان مقداری اشتباهات را مرتکب شدیم که مقام سلطنت این‌قدر در ایران قوی شد و بالاخره خود همین قدرت موجب سقوط رژیم شد دیگر.

شاید اگر مثلاً مطبوعات قدرت داشت، خیلی از تندروی‌ها جلویش گرفته می‌شد. اگر مجلسین [شورای ملی و سنا] قدرت داشتند خیلی از تندروی‌ها جلویش گرفته می‌شود. ولی نه به آن [صورت] سیستم هرج‌ومرج که اصلاً نشود کاری بکند. چون در ایران می‌دانید هروقت که، مثلاً روزهای بعد از شهریور [۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه] را می‌بینیم وقتی مطبوعات خیلی قدرت داشتند مجلسین خیلی قدرت داشتند هیچ‌کاری نمی‌شود انجام بشود.

در این فاصله زمانی [که محمدرضا شاه قدرت را در دست گرفت] کارهای مثبت در ایران خیلی انجام شد. حالا ببینیم که این کارهای مثبتی که در ایران انجام شد این بیشتر به صلاح مملکت است یا این‌که می‌شد به شکلی آن آزادی‌ها را حفظ کرد به شرط این‌که یک کار مثبت انجام داد. این یک خرده به نظر من قابل بحث است و این ایراد به نظر من [وارد] است.

بخشی از مصاحبه مصطفی الموتی (۱۳۰۶ - ) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار سوم

تاریخ مصاحبه: ۱۹ اسفند ۱۳۶۱
مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی

#تکه_مصاحبه

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📊«دولت‌هایی با جیب خالی و پز عالی


مطابق لایحه تقدیم شده سال ۱۴۰۲ به مجلس و ارقام منتشر شده و ارقام عملکردی دولت از شش دهه قبل، کسری تراز عملیاتی قابل محاسبه است.

➖«کسری تراز عملیاتی» به کمبود درآمدهای دولت نسبت به هزینه‌هایش گفته می‌شود که توسط درآمدهای نفتی، فروش دارایی‌های دیگر یا فروش دارایی‌های مالی و در نهایت خلق پول و از طریق تورم جبران می‌شود.

➖زمان‌هایی که درآمدهای نفتی افزایش پیدا کرده‌، در بودجه به صورت افزایش مصارف دیده شده و با افزایش سهم درآمدهای نفتی به تبع آن سهم کسری تراز عملیاتی از کل منابع هم رشد داشته است. بر عکس، در زمان کاهش درآمدهای نفتی، این اتفاق با کاهش اندازه کسری عملیاتی خود را نشان داده است.

➖ارقام سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ با قانون بودجه، سال ۱۴۰۲ با لایحه بودجه و سال‌های ماقبل با تحقق و عملکرد دولت (تفریغ) مورد ارزیابی قرار گرفته است.

➖در این محاسبات، بازخرید اوراق و سرمایه گذاری های دولتی هم جزو مخارج دولت در نظر گرفته شده است.
@AminKavei


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

🎬 دکتر #حسن_محدثی، جامعه‌شناس، درباره تحولات ایران: «اگر قصد مهاجرت یا خودکشی دارید، یکی دو سال صبر کنید. ایران شاهد تحولات بزرگی خواهد بود.»

🔸این جامعه‌شناس در بخش‌های دیگری از صحبت‌های خود، با اشاره به #اعتراض_سراسری می‌گوید این نخستین جنبش در تمام تاریخ ایران است که از دین تغذیه نمیکند.

@NewHasanMohaddesi

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃آیزایا برلین فیلسوف بزرگ لیبرال:

▪️کمال‌گرایی در هر نظامی منجر به توتالیتاریسم می‌شود،و تلاش برای ساختن بهشت روی زمین، ناگزیر به جباریت می‌انجامد.


👁‍🗨آیزایا برلین 1909-1997
فیلسوف و نظریه‌پردازسیاسی، اندیشه‌نگار ، تاریخ‌نگار ، استاد دانشگاه و جستارنویس بریتانیایی بود. آوازه‌اش در بیشتر عمر مرهون دفاع از لیبرالیسم، گفتگوهای مهم و درخشان، حمله به تحجر، تعصب و تندروی سیاسی و نوشته‌های قابل فهم در زمینهٔ تاریخ اندیشه‌هاست.

وی به‌جز دوسال اقامت در واشینگتن دی‌سی و چهار سال در مسکو بقیهٔ عمر خود را در آکسفورد گذراند. او سپس به استادی کرسی چیچلی در نظریات اجتماعی و سیاسی (۱۹۵۷ – ۱۹۶۷) انتخاب شد و ملکه او را به لقب سر مفتخر ساخت. در ۱۹۶۷ رئیس کالج وولفسون شد و بالاترین نشان کشوری بریتانیا نصیب او شد.

📌آیزایا برلین دوبار به ایران سفر کرده‌است. اول بار در ۱۹۶۰ در بازگشت از هندوستان چند روزی در تهران بوده‌است و بار دوم در ۱۹۷۷ برای افتتاح بنای مدرسهٔ باستان‌شناسی در تهران از سوی آکادمی سلطنتی بریتانیا. او همراه همسرش به شیراز و اصفهان هم سفر کرده‌است و نسبت به عظمت و زیبایی بناهای تاریخی ایران اظهار شگفتی کرده‌است.

آیزایا برلین یکی از پرکارترین فیلسوفان سیاسی قرن بیستم است که از او آثار متعددی در زمینه‌های پژوهشی متنوعی از موسیقی و ادبیات گرفته تا سیاست و شاخه‌های گوناگون فلسفه بر جای مانده‌است. اما برجستگی و درخشندگی او در این مسائل متفرق و گوناگون، همه‌جا به یک اندازه نبوده‌است. نام آیزایا برلین دهه‌هاست که بیش از هرچیز یادآور پژوهش فلسفی در حوزهٔ اندیشهٔ لیبرال است؛ حوزه‌ای که عرصهٔ نوآوری‌های تأمل‌برانگیز و هوشمندانهٔ او در باب فلسفه سیاسی نیز بوده‌است. او در عین حال از جمله کامیاب‌ترین فیلسوفان سیاسی لیبرال در جلب توجه شارحان و ناقدان اندیشهٔ لیبرال به‌شمار می‌رود. از این رهگذر می‌توان او را در زمرهٔ کم‌شمار فیلسوفان سیاسی صاحب سبک و جریان‌ساز قرن بیستم دانست.

🏛فلسفه سیاسی

وحدت موضوعی آثار برلین از تمرکز مستمر او بر آنچه خطای اصلی روشنگری می‌دانست، ریشه می‌گرفت: به گمان برلین لغزش اصلی اندیشهٔ روشنگری باور به این بود که حقیقت یکی است و آمال بشر در رویارویی با یکدیگر قرار نمی‌گیرند. او از ویکو، هردر و رمانتیک‌های آلمان این اندیشه را فراگرفته بود که بعضی از اهداف انسان‌ها با هم ناسازگار و بی‌تناسب است؛ برای مثال: عدالت و رستگاری، یا آزادی و برابری با هم جمع نمی‌آیند و در علوم انسانی بینشی که بتواند این تناقض را حل کند، وجود ندارد. او نیک گفته‌است که معرفت نمی‌تواند ما را از دوراهه‌های پیش رویمان برهاند. «ما مجبور به انتخاب هستیم و هر انتخابی ممکن است ضایعه‌ای جبران ناپدیر باشد. مدینه فاضله نه تنها تحقق ناپذیر است، که مفهومی ناسامان‌مند هم هست و تلاش برای ساختن بهشت روی زمین، ناگزیر به جباریت می‌انجامد.

آرمان‌ها و اصول اخلاقی بسیارند اما نهایتی دارند و باید در افق توانایی‌های انسان قرار داشته باشند». برلین معتقد بود خودفریبی است اگر باور کنیم برابری می‌تواند با آزادی در آشتی باشد. کثرت‌گرایی برلین، لیبرالیسم را از باور ساده‌لوحانه به پیشرفت و کمال‌گرایی جدا می‌کند. او اعتقاد دارد که کمال‌گرایی در هر نظامی منجر به توتالیتاریسم می‌شود. برلین اعتقاد دارد انسان نمی‌تواند به کمال خود برسد، از این رو هیچ‌گاه پیش‌بینی پذیر نیست.

انسان خطاپذیر است، ترکیب پیچیده‌ای از تضادهاست که برخی را می‌توان هماهنگ ساخت و برخی را نه.

معروف‌ترین کار برلین در نظریه سیاسی، فرقی است که او در نوشته‌ای به نام «دو مفهوم آزادی» در سال ۱۹۵۸ میان آزادی منفی و آزادی مثبت می‌گذارد. بر طبق تعریف برلین، آزادی منفی (یا آزادی از)، به معنای تحمیل نکردن مانع و محدودیت از طرف دیگران است و آزادی مثبت (یا آزادی برای)، از سویی به معنای توان تعقیب و رسیدن به هدف و از سوی دیگر به معنای استقلال یا خودفرمانی در مقابل وابستگی به دیگران است. در این رابطه او معتقد است دستیابی به استقلال از راه ترک خواست‌هایی که دیگران را بر بشر مسلط می‌کند، ممکن است کاری خوب باشد و در بعضی اوقات بهترین چاره، اما در واقع از آزادی انسان می‌کاهد و محدودیت‌هایی درونی و بیرونی پدیدمی‌آورد که در نهایت با آزادی فرد در تعارض‌اند.

منتقدان معترفند که تمایزی که برلین بین دو مفهم آزادی منفی و مثبت گذاشت، همچنان نقطهٔ آغازی برای بحث دربارهٔ معنا و مفهوم آزادی است.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

جانوران بت نمی‌پرستند، قلدر نمی‌تراشند و به کثافتکاری‌های خودشان نمی‌بالند برای همین تاریخ ندارند؛ صفحات تاریخ بشر با خون نوشته شده، هر قلدری که وقیح تر و درنده تر باشد، بیشتر کشتار و غارت بکند و پدر مردم را در بیاورد، در صفحات این تاریخ عزیزتر است و به اصطلاح نامش جاویدان می‌شود، گاهی لقب عادل هم به دمش می‌چسبانند و حتی به درجه الوهیت هم او را بالا می‌برند؛ این از خصایص اشرف مخلوقات است.


#صادق_هدایت
#توپ_مرواری


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃«کشاکش زندگی و مرگ در جامعه ایران»
✍ #رضا_تسلیمی_طهرانی

۱. آنچه در ماه های اخیر در جامعه ایران می گذرد ترکیبی است از زندگی و مرگ. خواست زندگی شاید بیش از هر زمان در آرزوها، سخنان و کنش های مردم به چشم می آید و این در حالی است که مرگ بار دیگر چتر خود را گشوده و بسیاری را در کام خود فرو می برد. تصاویر منتشر شده زنان و مردانی عاشق زندگی را در حال نواختن موسیقی، خواندن شعر و رقص نشان می دهند. افرادی که در طلب زندگی، گریزی از مواجهه با مرگ ندارند.

۲.  مرگ همواره تهدیدی برای نظم و امنیت افراد و گروه ها دانسته شده است و به همین دلیل است که تمام جوامع می خواهند مرگ را «قاعده مند» کنند. مرگ در سنین کهنسالی و به دلیل بیماری مرگی «با قاعده» است اما مرگ کودکان و نوجوانان «بی قاعده» به حساب می آید. (بیات ریزی و تسلیمی طهرانی،  ۱۳۹۵). مرگ هایی که این روزها با آنها مواجه ایم، از جمله «مرگ های بی قاعده» هستند. این مرگ ها «زود رس» اند، پیش از موقع اتفاق افتاده اند، «ناعادلانه» اند، در فاصله ای نزدیک به ما اتفاق می افتند، از فراوانی قابل توجهی برخوردارند و در بسیاری موارد بی آنکه آیین مند شوند و مراسم سوگواری مناسبی برای آنها برگزار گردد رخ می دهند. به دلیل همین «بی قاعدگی» است که  تلاش می شود این مرگ ها مسکوت گذاشته شوند، پنهان گردند، در جزییات آنها تدقیق نشود و عمومی نگردند.
مرگ های «بی قاعده» بیش از پیش امنیت فیزیکی و روانی ما را هدف می گیرند و آن را به خطر می اندازند‌.  در این میان حال و روز بازماندگان داغدار از همه وخیم تر است. آنها به دلیل همین «بی قاعدگی» نمی توانند مرگ نزدیکانشان را در روندی معمول فهم کنند و رخدادهایی مانند دفن مخفیانه اجساد و برگزار نشدن مراسم تدفین و ترحیم نیز وخامت اوضاع را صد چندان می کند. اگر همصدا با پارکز (۱۹۷۰) سوگواری را یک «گذار روانی اجتماعی» بدانیم در اینجا، این گذار به درستی طی نمی شود و بازماندگان به انواع آسیب ها و اختلالات روانی- اجتماعی مبتلا می گردند. از سوی دیگر می توان در نظر گرفت که چنین «بی قاعدگی»، منشاء انباشت فشارها و احساسات بروز نیافته و ایجاد خشم فراوان در بین بازماندگان و سایر اعضای جامعه است. خشمی بی مقدار که خود را در تعاملات روزمره و جنبش های اجتماعی حال و آینده نشان می دهد و از قدرت فراوانی برخوردار است.

۳. البته این سرنوشت تمام بازماندگان در بیش از سه ماه اخیر نیست.  تامل بر آیین های تدفین و ترحیم برگزار شده به وسیله برخی بازماندگان که از فرصت برگزاری این آیین ها برخوردار شده اند نیز نکات قابل توجهی را نشان می دهد.  یافته های پژوهش های انجام شده در سال‌های اخیر حاکی از آن است که آیین های مرتبط با مرگ در بین بازماندگان طبقه متوسط جدید از ویژگی هایی مانند فردی شدن، شخصی شدن، تصویری شدن، جنسیت زدایی شدن و دنیوی شدن برخوردارند (تسلیمی طهرانی, ۱۴۰۰). تصاویر منتشر شده از  آیین های مرتبط با مرگ های اخیر نشان می دهد که این ویژگی ها تا حدود زیادی به مولفه های اصلی اغلب چنین آیین هایی در شهرهای مختلف ایران تبدیل شده اند. در برگزاری این آیین ها معمولا انواع سازهای موسیقی نواخته می شوند، تصاویر درگذشتگان زن به مانند تصاویر مردان درگذشته به نمایش در می آیند و در این مراسم کمتر نشانی از روحانیون و قاریان و مداحان سنتی به چشم می آید. در برابر، افراد زیادی دور هم جمع می شوند، در مورد متوفی و زندگی از دست رفته او صحبت می کنند، به صورت دست جمعی شعر می خوانند، دست می زنند و فریاد می کشند. برگزاری چنین مراسمی نشان می دهد که آیین های مرتبط با مرگ از پویایی چشمگیری برخوردارند و در شرایط پرشتاب امروز خود را با تحولات جامعه متناسب می سازند.

۴. جامعه ایران به هیچ وجه با مرگ غریبه نیست. آیین ها و شاخص های مرتبط با مرگ، در جامعه ما پر شمارند (بیات ریزی و تسلیمی طهرانی، ۲۰۱۷). اکنون اما بسیاری، در دل این جامعه انباشته از مرگ، زندگی را طلب می کنند و در تمنای زندگی گام بر می دارند. اینک، کشاکش زندگی و مرگ همگان را تحت تاثیر قرار داده و زندگان خواستار بازگشت «زندگی» و غلبه بر «مرگ» هستند.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃«فرهنگ» وجود ندارد
✍ #احسام_سلطانی

آنچه امکان درک یک رخداد را در مراحل آغازین آن دشوار می‌کند، نزدیکی بسیار به آن رخداد است. اساساً اگر قرار است موضوع یا مسئله‌ای قابل فهم شود باید از آن فاصله گرفت. نزدیکی بسیار کوری ایجاد می‌کند، همچنان که دوری بسیار چنین می‌کند. همواره برای فهم و درک مسائل، و حتی یک فرد، قدری فاصله لازم است و نبود فاصله به معنای نبود درک و دریافت دقیق از آن موضوع یا فرد است. این امر ممکن نمی‌شود مگر اینکه در جایگاه و موقعیت یک غریبه یا بیگانه قرار بگیریم. غریبه‌ به همان معنایی که نزد زیمل دارد، همیشه کسی نیست که از بیرون به درون می‌آید. کسی است که اتفاقاً در فضای موجود نفس می‌کشد و زندگی می‌کند. او انسانی خارجی نیست بلکه اتفاقاً خودی است و متعلق به فضای موجود. بنابراین، در اینجا فقط موضوع فاصله‌ی زمانی از رخداد برای فهم رخداد مطرح نیست. در واقع این فاصله از رخداد صرفا حاصل گذر زمان نیست و چه‌بسا سال‌ها از رخدادی بگذرد اما به دلیل نداشتن آن موقعیت مناسب و فاصله نتوان فهم دقیقی از آن به دست آورد. بنابراین، فاصله از رخداد بیش از آنکه مسئله‌ای معطوف به زمان باشد، مسئله‌ای معطوف به مکان و موقعیت ناظر است.
به هر رو، با وجود نزدیکی بسیار از نظر زمانی، با حفظ آن فاصله‌ای که به موقعیت ناظر مربوط است و از آن گفته شد، می‌توان از برخی جنبه‌های آشکار جنبش کنونی و پیام‌های آن، سخن گفت. این جنبش پیام‌هایی با خود آورده است:

این فرهنگ است که به تو چهره و صدا و زندگی می‌دهد. فرهنگ است که می‌سازد اما عده‌ای در تمام این سال‌ها گمان می‌کردند که خود می‌توانند فرهنگ بسازند، «انسان» بسازند؛ غافل از اینکه فرهنگ داشت در همان لحظات، بی‌اعتنا به خواست و اراده‌ی آن‌ها، انسان‌های نو می‌ساخت، صداها و زندگی‌های نو می‌ساخت.
در تمام این چهار دهه تلاش شد با هزینه‌های فراوان فرهنگ خاصی ساخته شود و با اتکا به آن، انسان سازی کنند اما رخداد اخیر نشان داد که «فرهنگ» آنقدر ابعاد ناپیدا و دسترس‌ناپذیر دارد که سلطه بر آن ناممکن است.
یکی از عوامل شکست گفتمان رسمی همین است که گمان می‌کند فرهنگ را می‌توان با دستور و برنامه و پول ساخت اما جنبش اخیر نشان داد که این فرهنگ است که بی‌اعتنا به پول و برنامه و... انسان‌های نو خلق می‌کند.
در عین حال ذکر این نکته مهم است که چیزی به نام «فرهنگ» به طور کلی وجود ندارد؛ فرهنگ‌ها وجود دارند و نه فرهنگ. اما عده‌ای گمان می‌کنند می‌توانند با اتکا به مفهومی انتزاعی به نام فرهنگ، «انسان» بسازند، انسانی واحد.
این جنبش به همه نشان داد که آنچه واقعی، ملموس و عینی است، فرهنگ‌ها هستند و نه فرهنگ و این فرهنگ‌ها هستند که انسان‌های متفاوت می‌سازند و هر انسانی حاصل ارتباط و گفت‌وگوی میان فرهنگ‌هاست و با اتکا به یک فرهنگ خاص نمی‌توان انسان واحدی برای پیشبرد اهداف خود ساخت.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…
Subscribe to a channel