🎥صحبتهای جنجالی یک دانشجو در تلویزیون: برنده قطعی این انتخابات آن ۶۰ درصدی است که رای نداده است و همیشه به او ضدانقلاب و کم بصیرت گفتهاند!/ کار به کجا رسیده که اقلیت حاکم از رای ندادن مردم ارضا میشود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
رای دهندگان متفاوت بودند. حساب آنهایی که تاکتیکی رای دادند، یا دنبال رفع شر بودند، جدا است. ضمن اینکه حق رای شهروندان باید به رسمیت شناخته شود. اما فعالان و اساتید دانشگاهی که با مقاصد منفعتطلبانه و حقیقتستیزانه، تولید آگاهی کاذب کرده و با صورتبندی کاذب به ابتذال شر و قبحزدایی از استبداد روی آوردند، شایسته است بدون توسل به توهین و تخریب با نقد رادیکال مواجه شوند. امروز نیاز است صفوف نیروهای دمکراسیخواه هماهنگتر شده و مرزبندی مشخصی با کسانی شود که در بزنگاهها با بیان توجیهاتی ناموجه پایبند اصول و ارزشهای دمکراتیک نبوده، رفیق نیمهراه شدند.
✍️ #علی_افشاری
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 انتخابات؛ جمعبندی من
✍️ #شهریار_خسروی
شرکت یا عدم شرکت در انتخابات به انتخاب بین دو استدلال وابسته است:
استدلال «بازسازی اجتماعی» (برای شرکت): بحرانهای حاکمیت باعث عقبنشینی نسبی آن شده و حکومت برای فرونشاندن بحرانها به عقبنشینی تاکتیکی رو آورده است. این عقبنشینی تاکتیکی به نفع حکومت است و جیب اعتدلالیها و برخی اصلاحطلبان را هم پُر خواهد کرد، اما به نفع جامعه هم هست. زیرا از طریق بهبود نسبی اقتصادی، بهبود نسبی اینترنت و بهبود نسبی آموزش و درمان منجر به بازسازی نیروهای اجتماعی مدرن میشود. این انتخابات تجدید قوای حکومت است اما تنفس مصنوعی به جامعه هم هست.
استدلال «عملیات فریب» (برای تحریم): انتخابات موجود عقبنشینی تاکتیکی حکومت برای تجدید قواست. هدف غایی آن گذار از بحران کنونی با توقف «موقت» پروژهی یکدستسازی است. هدف ایجادِ شکاف در معترضان و تکرار الگوی استحالهی جنبش سبز در یک دولت کماثر است. حکومت امتیازات بازگشتناپذیر نمیدهد و وقتی خرش از پل گذشت، پروژهی حذف همه را از سر میگیرد. رهبریِ شرکتکنندگان در انتخابات با طیف فرصتطلب اصلاحطلبان است و پیروزی آنها موازنهی قوای منتقدان را به نفع فرصتطلبان به هم میزند. به علاوه باعث تخلیهی انرژی جامعه بدون کسب دستاوردهای موثر میشود.
جمعبندی من: به نظر من شرکت و عدم شرکت در انتخابات پیش رو به انتخاب از بین دو استدلال فوق وابسته است. من در دور اول انتخابات شرکت نکردم و در دور دوم هم رای نخواهم داد. به نظر من حکومت میتواند خیلی روشن اعلام کند صدای معترضان را شنیده است و به آنها امتیازات روشن مثل آزاد کردن زندانیان، لغو حجاب اجباری، رفع فیلترینگ، اصلاح ناترازی در حوزههای ارز و انرژی و ... بدهد. هیچ لزومی ندارد اصلاحات از انتخابات شروع شود. اثبات اینکه حکومت به دنبال فریب نیست برای حکومت مطلقا کار سختی نیست. اثبات این نکته به عهدهی حاکمیت است نه مخالفان.
تضارب آرا و زنجیرهی شهروندی: با این حال فراموش نکنیم که انتخاب بین دو گزینهی بالا برای شهروندان و حتی اهل فن سخت است. مافیاها همدیگر را میشناسند و از نقشه خبر دارند. اما شهروندان گیج و مبهوت هستند. ممکن است به اشتباه به یکدیگر اتهام بزنند و یا حمله کنند. بنابراین باید تضارب آرا را به رسمیت شناخت و با شناخت تدریجی شهروندان به سمت متشکل شدن پیش رفت. تشکل جدید البته «جبههی اصلاحات»ی که ما میشناسیم نخواهد بود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
آیا تراژدی بزرگتر از این قابل تصور است که در تلاش آگاهانه خود برای شکل دادن به آینده خود بر اساس آرمان های والا، درواقع نتیجه ای کاملا متضاد با آنچه در پی آن بوده ایم تولید کنیم؟
فردریش فون هایک
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 کدام پرچم مرا نجات خواهد داد؟
✍️ فردین علیخواه
🔺در پارک، نزدیک چند نوجوان نشسته بودم. چشمهایشان به صفحه نمایش گوشیشان بود. متمرکز و مصمّم. هم کلافه به نظر میرسیدند و هم سخت منتظر. ویپیان گوشیشان را فعال کرده بودند. انگار که درگیر مسابقهای جدی و نفسگیر باشند. بعد از دقایقی، یکیشان با خوشحالی و هیجان گفت: «امریکا، تگزاس. جوووون». چند ثانیه بعد یکی دیگر از آنها با خوشحالی و هیجان وصفناپذیری گفت: «جِرمنی. همیشه جرمنی به داد من میرسه. دمش گرم». دیگری با صورتی خوشحال گفت: «اسپین. عاشقتم اسپین». کنجکاو شدم و سعی کردم گفتگوی کوتاهی با آنان داشته باشم. در ویپیانی که استفاده میکردند نام هر کشور در زیر پرچم آن کشور آمده بود.
🔺ویپیان علاوه بر کارکردی آشکار، کارکردی نمادین هم دارد. اتفاقا باید به این کارکرد نمادین آن توجه خاص داشت. هر کشور در بزنگاه وصل نشدن، و حس کلافگی ناشی از عدم اتصال و استیصال، نقش منجی را برای هر کاربر ایرانی ایفا میکند، در واقع آن کشور به داد آن کاربر میرسد. دست او را میگیرد و در لحظهای که حس یأس و ناکامی به سراغش آمده گویی به جهان هستی وصلاش میکند. به تعبیر نوجوانان، در جهان، هیچ لذتی بیشتر از لذت دیدن کلمه (connected) نیست. انگار آدمی از مرگ به زندگی بازمیگردد و به معنای واقعی متصل میشود به دنیا.
🔺پرچمها در ویپیان در حال رقابت سختی هستند. نوجوانانی که با آنها گفتگو کردم از طریق وی پی ان پرچم کشورها را خوب به حافظه سپرده بودند، موضوعی که در مدرسه و در درس جغرافیا به سختی ممکن بود رخ دهد. نگاه اغلب آنان به امریکا مثبتتر شده بود و به خوبی نام ایالتهای آنرا حفظ کرده بودند چرا که از ویپیانی استفاده میکردند که امکان انتخاب هر ایالت برای کاربر وجود داشت. جالب آنکه اغلب آنان ترجیح میدادند در انتخابهایشان از دایره کشورهای غربی و پیشرفته خارج نشوند. مثلا نام اندونزی، هند یا ترکیه را به ندرت انتخاب میکردند. نگرش مثبت به کشورهای غربی و دیدن آنان به عنوان منجی، در ویپیانها دارد رقم میخورد. زمان زیادی است که اینگونه شده است، یعنی از زمانی که ما را مجبور به استفاده از وی پی ان کردند. این نقش ویپیان، هزار سخنرانی یا کتاب یا برنامه تلویزیونی حاکمیت درباره غرب را خنثی میکند. هم اکنون نه وی پی ان، بلکه پرچم آن کشور نقش منجی را ایفا میکند. کسی فکر می کرد که وی پی ان چنین کارکردی نیز داشته باشد؟
🔺از دیگر کارکردهای نمادین وی پی ان، کتمان هویت و کسب هویت جدید زیر سایه پرچم کشور دیگری است و این هم حکایت دردناکی است. منظور آنکه هر کاربر ایرانی برای اتصال به سایت ها یا شبکه های معتبر بینالمللی، باید به پرچم کشوری دیگر متوسل شود و گویی به شکلی استعاری شهروند آن کشور شود. هر چند نکته قابل تأمل آن بود که برخی از نوجوانان بیان داشتند که گاهی احساس خیلی خوبی دارند از اینکه برای دقایقی، هر چند موقت، گویی عضوی از آن کشور پیشرفته می شوند، حس خوبی دارند که گویی آن کشور پیشرفته تابعیت آنان را برای دقایقی قبول می کند و می گوید: عزیزم نگران نباش. من تو را به اینترنت بدون سانسور وصل می کنم، من پشتیبان تو هستم.
🔺باید از چه کسی یا کسانی برای تقویت و عمق یافتن این نگرش، نه تنها در نوجوانان بلکه سایر گروههای اجتماعی در ایران تشکر کرد؟ زمان زیادی است که پرچم های کشورهای جهان در دلها به اهتزاز درآمده اند و وی پی ان چنین کرده است. وی پی ان باعث شده است تا هر کاربر در اوج ناامیدی، با نگاه به پرچم کشوری، به آن کشور امیدوار شود و در دنیایی مجازی از خود سؤال کند کدام پرچم مرا نجات خواهد داد؟ با هر نجات، دلبستگی کاربر به آن کشور و به آن پرچم بیشتر و بیشتر می شود.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📣فایل صوتی معرفی کتاب «گذشتهی یک توهم: جستاری در باب اندیشه کمونیسم در قرن بیستم» اثر فرانسوا فوره
📌ارئه: #احسان_عزیزی (دبیر مجموعه علوم اجتماعی کتابستان برخط)
📍در برنامه مژده کتاب حلقه مطالعاتی دیدگاه نو
درج دیدگاه
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📢انقلاب آرام ایران؛ سرنگونی حکومت پهلوی
▪️علی میرسپاسی
🏷جنبشی که به انقلاب اسلامی منجر شد، از ۲۰ سال قبل از انقلاب شروع شد
🏷میتوان گفت که خود حکومت پهلوی با ایجاد یکسری تغییرات، زمینهساز انقلاب شد
🏷پیش از انقلاب، پهلوی بخشی از حکومت را با دستان خود تحویل جنبش اسلامی داد (برخلاف پروپاگاندای پس از انقلاب، دستکم بخش مهمی از حکومت پهلوی ضدیتی با اسلام نداشتند)
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
گاهی کاری نکردن بهترین مقاومت است...
رژیمهای ستمگر بدون همدستی از نفس میافتند...اگر نمیتوانیم به مخالفان بپیوندیم همچنان موظفایم که به تکلیف خود در عرصهی کاری نکردنِ هشیارانه عمل کنیم. تنها این مهم نیست که چه میکنیم بلکه کاری که نمیکنیم هم مهم است.
گوییلیم دیوید بلانت
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#محمدجواد_ظریف گفته است: «عده ای حقوق می گیرند تا مردم را به عدم شرکت در انتخابات تشویق کنند»
این سخن ظریف در همان پارادایم امنیتیسازی جامعه و بهرسمیت نشناختن بخش بزرگی از جامعهی ایران است که در طی سالهای اخیر در خیابان و به اشکال مختلف «نه» بزرگ به حاکمیت گفته است و از جان و عمر و زندگیاش هزینه داده است. از چنین حرفهایی برمیآید که در همین ایام و بخصوص بعد از انتخابات سرکوبی گسترده در راه است برای تمامی شهروندان منتقدی که به شیوههای مختلف عدم تمایل خود به مشارکت را اعلام کردهاند. این سخن ظریف حرفهای بسیاری دربارهی همین نامزدی که ذیل پروژهی گرمکردن انتخابات وارد میدان شده در خود دارد. سخنی برآمده از یک منطق استدلالی خاص که از پیش تمام مخالفان و منتقدان ساختار کنونی حاکمیت را تا پای چوبهی دار و اعدام نیز میکشاند. اما در تقابل با چنین سخنی باید پرسید آیا کسانی که برای نامزد یا نامزدها تبلیغ میکنند پول نمیگیرند؟! صد البته که پول در برابر پست و مقام و قدرت پاداش ناچیزی است. قطع به یقین منافع گستردهتر و بیشتری دارند. برای مثال:
تبلیغات گسترده و بیوقفهی برخی اساتید و چهرههای دانشگاهی بخصوص در علوم انسانی و علوماجتماعی برای شرکت در انتخابات با وضعیتی که اکنون کشور دارد و سابقه و رزومهی حاکمیت، یک معنا بیشتر ندارد: امر اخلاقی برایشان ذرهای موضوعیت ندارد؛ زیرا:
اولاً آنها مانند هر شخص دیگری حق دارند تصمیم بگیرند که در انتخابات شرکت کنند یا خیر، اما ترویج و تبلیغهای بیوقفه و تمام قد آنها برای شرکت در انتخابات با مختصات و الگریتم سیاسی کنونی کشور و حاکمیت، نشان میدهد که گروههای ذینفع حاکمیت و فساد ساختاری تا عمق بدنهی طبقهی متوسط و نیروهای میانجی نفوذ کرده.
در حقیقت این شخصیتها و گروههای مبلغ شرکت در انتخابات از این جهت میانجی خوانده میشوند (و به تعبیر مقصود فراستخواه کنشگران مرزی تلقی میشوند) که سهمی در کیک فساد ساختاری دارند. تبلیغهای بیوقفه و اصرار امثال #محمد_فاضلی ها و #محسن_رنانی ها و آزاد ارمکیها و بسیاری دیگر را نمیتوان صرفاً به حساب توجیهاتی که میآورند زد (در انتخاباتهای گذشته نیز این نیروها از انتخاب کاندید مورد نظر بیبهره نمیشدند) اما به نظر میرسد اکنون حاکمیت تصمیم گرفته است که اینبار دست نوازشی بر سر همین جماعتی بکشد که بارها تحقیرشان کرده؛ با این هدف که نیروهای میانجی را به عرصهی مدیریت میانی بگمارد تا کمی از کیسهی خالی خزانه بکاهد تا بیش از این از رسیدن به اهداف و امیال خویش بازنماند.
ثانیاً عمل این حضرات از آنرو غیراخلاقی است که توجیهات کاملاً اخلاقی برای آن ردیف میکنند. درحقیقت شرورانهترین عملها و غیراخلاقیترین اعمال آن دسته از اعمالی هستند که با نیتها و توجیهات اخلاقی و انسانی و در جهت خیر جمعی توجیه شوند اما در حقیقت در پی منافع شخصی باشند.
اگر تا سال ۱۳۹۶ بخشی از جامعه و عدهای از طبقات و اقشار مختلف بودند که نسبت به اصطلاح نظام و تغییر از صندوق رأی هنوز نیمچه امیدی داشتند و صرفاً برای احقاق حقوق ازدسترفتهشان به پای صندوقهای رأی میآمدند، امروز اما همان اقشار معتقدند که آزموده را آزمودن خطاست. و اگر تا همان سال بخشی از بدنهی دانشگاهی و فرهیختهی کشور با حسننیت و همدلانه با عموم مردم دیگران را به شرکت در انتخابات دعوت میکردند بدون آنکه عمدهی آنها نفع مستقیم و شخصی از این دعوت ببرند، امروز اما همان بدهی فرهیخته کنار گود نشسته و حتی دنبال کنندهی چنین نمایشنامهای نیست. لذا کنشگری مدنی و دموکراسیخواهانه در چنین ساختاری عملاً فاقد معنی و کارکرد است و آن بدنهای از میانجیگران اصلاحطلب و مدعی عقلانیت مستقیم و غیرمستقیم از قبل حمایتهای سیاسی و تبلیغها منتفع خواهند شد. به هرطریق #حافظهی_تاریخی جامعه این ایام و عملکرد دولت بعدی را از یاد نخواهد برد و آیندگان دربارهی تمامی کنشگران سلبی و ایجابی قضاوت خواهند کرد.
✍️ #محمد_مختارپور
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃تغییر بدون پیشران
چرا نسل جوان به بازی گرفته نمیشود؟
✍️ نوید رئیسی
وضعیت موجود ایران را میتوان بر اساس سه شاخص وضعیت اقتصادی، سیاسی و نیز اجتماعی صورتبندی کرد. از دیدگاه اقتصادی، وضعیت ایران در سالهای اخیر با نرخهای تورم بالا و کاهش شدید قدرت خرید شهروندان مشخص میشود. تخمین زده میشود که حدود 60 درصد ایرانیان در حدود خط فقر یا زیر آن زندگی میکنند و بیش از 80 درصد هزینههای مصرفکنندگان ایرانی به تامین مایحتاج ضروری اختصاص مییابد. گرچه نرخ رشد اقتصادی در سالهای اخیر توانسته است ارقام مثبت معناداری را ثبت کند اما از دیدگاه اقتصادی، این آمار تنها افزایش در درآمدهای نفتی را منعکس کرده و بنابراین چشماندازی را برای بهبود عرضه نمیکند. مشخصه اقتصادی وضعیت موجود نشان میدهد که موضوع اقتصاد این قابلیت را دارد که به مسئله محوری و اصلی انتخابات بدل شود. اما لازمه آن این است که سیاستمداران خواهان تغییر بهطور مشخص بر نقش تحریمها در شکلگیری وضعیت موجود و چگونگی مواجهه با آن بهطور معتبری تاکید کنند. آنچه رایدهندگان ایرانی را در 24 خرداد 1392 قانع کرد تا آرای خود را به نفع حسن روحانی به صندوق بریزند این باور بود که تیم وی قادر است با تغییر روند سیاست خارجی، بهبود اقتصادی را نوید دهد. باوری که رویدادهای پس از آن نشان داد، باوری درست بوده است.
از دیدگاه سیاسی، ایران امروز با دو ویژگی مشخص میشود: اول، استهلاک بدنه کارشناسی و بوروکراسی و تنزل سطح سیاستورزی، و دوم، هزینه بالای به حساب رفته ایجاد حاکمیت یکدست. نمودی از مشخصه اول را میتوان در کیفیت نامزدهای انتخاباتی، مشاوران اقتصادی ایشان و سطح مناظرات اقتصادی مشاهده کرد. نکته تاسفآور آن است که در یکی از خطرناکترین گردنههای تاریخی، ایرانیان علاوه بر مسئله اقتصادی ناگزیر با «مسئله ظرفیت» نیز دست به گریبان هستند. بیش از این، ویژگی دوم سیاسی ایران امروز، امکانپذیری تغییر را در ذهن شهروندان تیزبین با تردیدهای جدی مواجه میکند. آیا با وجود هزینههای بالای به حساب رفته، یک تغییر معنادار ممکن است؟ سیاستمدار ایرانی خواهان تغییر، در صورت پیروزی، چه برنامهای برای مواجهه اجتنابناپذیر آتی با ذینفعان سیاسی و اقتصادی وضعیت موجود دارد؟
سومین شاخص تعیینکننده وضعیت موجود به شرایط اجتماعی ایران 1403 ناظر است. طبقه متوسط ایران طی دهه اخیر توسط دو تیغه قیچی تحریمهای اقتصادی و سیاستهای اقتصادی-اجتماعی دولتی بهشدت تضعیف شده است. در همین حال، جوانان به عنوان مهمترین نیروی پیشران کشور تقریباً در همه سیاستهای اجتماعی-اقتصادی به فراموشی سپرده شدهاند و نهتنها خواستهای ایشان هیچ طنینی در فضای سیاسی ندارد بلکه همواره در معرض سرکوب تیغ قدرت نیز قرار دارند. نسل زد ایرانی برخلاف همنسلان خارجی خود، نهتنها دیده نمیشود بلکه غالباً وجود و خواستهایش انکار هم میشود.
مشاهده فوق، این پرسش را پیش میکشد که چرا سیاستمداران ایرانی خواهان تغییر میاندیشند میتوانند با نادیده انگاشتن خواستهای جوانان که بخش بزرگی از آن بهطور قطع با خواستهای عمومی پدران و مادران ایشان نیز همپوشانی دارد، در انتخابات موفق شوند؟ جوانان در پای صندوقهای رای حاضر نمیشوند مگر آنکه احساس کنند سیاستمداران نماینده سیاسی واقعی خواستهای آنها هستند. آنچه در مقایسه تصاویر ستادهای انتخاباتی فعلی با خاطرات گذشته بیش از پیش به چشم میآید، جای خالی جوانان پرشور و امیدواری است که سرزندگی را فریاد کنند.
اعتراضهای اجتماعی سال 1401 نشان داد که بهرغم تاکید معمول بر اهمیت اقتصاد، عدم توجه به خواستهای اجتماعی-سیاسی نیز میتواند به ناخشنودی عمیق دامن بزند. در همین حال، این خواستها در صورت ارائه توسط یک نماینده سیاسی معتبر و قابل باور از این قابلیت برخوردار هستند که به امواج انتخاباتی و بیش از آن تحرک اجتماعی شکل دهند. گرچه شواهد نشان میدهد که در برخی موارد حمایت پدران و مادران از تصمیمهای غیراحساسی، تصمیمی عقلانی بوده است، اما تاریخ هیچگاه تغییر را بینیروی جوانی به خود ندیده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 قهرِ قوای قهریه
✍️ #محمدـمختارپور
بلأخره یکی پیدا شد که واقعیت را بدون هیچ ملاحظهای بگوید. دکتر مسعود نیلی اقتصاددان و استاد دانشگاه شریف برخلاف بسیاری از جامعهشناسان و اقتصاددانان و تحلیلگران و روشنفکران -که سعی دارند برای مشکلات اقتصادی کشور راهحلهای اقتصادی بیابند و همهچیز را بر گردن پیرهن عثمان (نئولیبرالیسم و سرمایهداری و غیره) بیاندازند- اشارهای مستقیم کرد که تمامی مشکلات اقتصادی ایران بیش و پیش از آنکه اقتصادی باشند، سیاسیاند.
نیلی در آخرین یادداشت خود در یکی از رسانههای رسمی کشور نوشته است:
«آنچه بر ما گذشته و ما را به اینجا رسانده، حاصل آن بوده که اقتصاد با همه امکاناتش، شامل منابع انسانی، منابع طبیعی، ظرفیتهای تولیدی و امکانات زیربنایی، برای دههها، قربانی مظلوم سیاست بوده است.»
بله، این حقیقتی است که توسط بسیاری کتمان شده. حقیقتی که زیر مفاهیم گنگ و مبهم با استدلالهای بیربط پنهان شد. اکنون نوبت انتخاب زودهنگامی فرارسید که در آن حاکمیت باید هرچه سریعتر رییس قوهی مجریه را تعیین کند. قوهای که باید برای دستگاه نقش پیشبرندهی امور روزمره و عمومی کشور را داشته باشد و از همه مهمتر تأمین بودجه کند و در اختیار اهداف و امیال سیاستهای کلان باشد. مهم نیست که کشور در تحریم است، باید تحت عنوان «مالیات» از جیب مردم برداشت تا کسریها تکمیل شوند و قس علی هذا...
ماکس وبر در تعریف خود از دولت بر سه وجه اصلی دولت مدرن تأکید دارد که عبارتند از: قلمرو سرزمینی، انحصار تملک قوه قهریه و مشروعیت. شواهد بسیاری وجود دارد که حاکمیت کنونی فقط وجه انحصار قوه قهریه را داراست؛ چراکه بعد از آبان ۹۸ و اعترضات جنبش زن زندگی آزادی به شکل بیسابقه مشروعیتش را از دست داد و از دست رفتن مشروعیت امری بازگشت ناپذیر است. قلمرو سرزمینیاش تهدید میشود چراکه بزرگترین شرکایش (چین و روسیه) جزایر سگانه را دیگر متعلق به ایران نمیدانند و حاکمیتِ ایران عملاً توان مقابله با چنین سیاستهایی را ندارد. حکومتهای بسیاری در طول تاریخ بودهاند که از یک برههای به بعد صرفاً تبدیل به قوای قهریه شدند و عملاً هیچ کارکرد دیگری نداشتند. به نظر میرسد از فردای انتخابات ۱۳۹۶ کسی خیلی ناراحت شد و با جامعه قهر کرد و بساط انتخابات را برچید.... خلاصه این انحصار قوای قهریه میکوشد در دل بحرانها خود را زنده نگه دارد. به هر قیمتی. حتی به قیمت مهاجرت میلیونها ایرانی، به قیمت ویرانی حوزهی تمدنی ایران و بازگشت ناپذیری تخریبهای محیط زیستی، به قیمت بیارزشی پول ملی، به قیمت تورمهای سه رقمی و باقی هزینههایی که خودتان بهتر میدانید. شاید یک قوای قهریهی خالی اندکی بیشتر دوام آورد، اما بهگواه تاریخ اینهمه هزینه برای هر قوایی گران تمام خواهد شد.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
توده، پیوسته آمادهٔ تنسپردن به سلطهٔ قدرتی است بیپایان، و به گفتهٔ لوبون تشنهٔ فرمانبرداری است.
زیگموند فروید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📝در بارهی بُتِ نو [بخش اول]
✍️ #فردریش_نیچه
هنوز در جاهایی مردمان و رمگانی وجود دارند. اما نه اینجا نزدِ ما، برادران، نزدِ ما دولتها وجود دارند.
دولت؟ دولت چیست؟ پس خوب گوش کنید تا سخنام را در بارهی مرگِ مردمان به شما بگویم.
سردترینِ هیولاهای سرد دولت نام دارد و به سردی دروغ میگوید؛ و این دروغ از دهانش بیرون میخزد که: « من، دولت، خودِ مردم ام».
این دروغ است! آفرینشگران بودند که مردمان را آفریدند، و ایمان و عشقی برفرازِ آنها آویختند: و بدینسان به زندگی خدمت کردند.
اما ویرانگراناند آنانی که بر سر راهِ خیلِ بیشمار دام میگسترند و ناماش را دولت میگذارند: اینان یک دشنه و صد سودا بر فرازِ سرشان میآویزند.
آنجا هم که هنوز مردمی وجود دارند از کارِ دولت هیچ سر در نمیآورند و از آن چون چشمِ بد و کاری خلاف رسوم و حقوق بیزارند.
نشانهای که به شما میدهم این است: هر مردمی به زبان خویش از خیر و شر میگویند: همسایهشان این زبان را نمیفهمد. آن مردم این زبان را برای رسوم و حقوقِ خویش ساختهاند.
اما دولت به همهی زبانهای خیر و شر دروغ میگوید؛ و هرچه بگوید دروغ است و هرچه دارد دزدی است.
همه چیزش دروغین است؛ با دندانهایی که دزدیده است گاز میگیرد. این تیرهدل اندرونهاش نیز دروغین است.
مخلوط و مغشوش کردنِ زبانهای خیر و شر: این را نیز چون نشانهی دولت به شما میدهم. براستی که این نشانه حاکی از خواستِ مرگ است! فراخوان به واعظانِ مرگ است!
خیلِ بیشماران زاده میشوند. دولت را برای زایدان ساختهاند!
ببینید دولت چگونه این زایدان را به سوی خود جلب میکند! چگونه آنها را میبلعد، میجود و نشخوارشان میکند!
« بر روی زمین چیزی بزرگتر از من وجود ندارد: من ام آن انگشتِ نظمآفرین خدا»، هیولا چنین میغرد. و تنها درازگوشان و کوتهبینان نیستند که در برابرش به زانو میافتند!
آه ای روحهای بزرگ، افسوس که دولت دروغهای تیرهگونش را پچپچکنان در گوش شما نیز میخواند! افسوس که او حضورِ دلهای غنی را که خواهانِ بذل و بخشش از وجودِ خویشاند حدس میزند!
آری، او حضور شما را حدس میزند، شما پیروزشدگان بر خدای کهن را! شما از نبرد خسته شدید و اکنون خستگیتان به بتِ نو خدمت میکند!
بتِ نو دوست دارد قهرمانان و نکونامان را گردِ خود آورد. این هیولای سرد دوست دارد خود را با آفتابِ وجدانهای آسوده گرم کند.
بتِ نو به شما همهچیز خواهد داد، به شرطی که او را بستایید: پس درخششِ فضایل و نگاهِ مغرورِ چشمانتان را میخرد!
چنین گفت زرتشت با ترجمهای از بهروز صفدری
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 تمام چشمهای آبی روی رفح است
✍️ #مهرپویا_علا
نفس اینکه اقشار مختلفی از ایرانیها در هر زمینهای میخواهند ادای شهروند غربی را در بیاورند - یا بدون تعارف بگوییم ادای کسانی را در بیاورند که ناخودآگاه از خودشان بالاتر و بهتر میدانند - شاید اشکالی نداشته باشد. بهعنوان یک لیبرال حتی شاید بد نباشد که این را به فال نیک بگیریم. حداقل در مقایسه با خیلی از عادات رفتاری و فکری چهل یا پنجاه سال پیش خودمان و حال حاضر خیلی از خاورمیانهایها بهتر است. اگر بخواهیم مثبت نگاه کنیم معنایش این است که یک تصوری از جامعۀ بهتر و متمدنانهتر وجود دارد و میخواهند مانند آن باشند. این اما چند تا اشکال اساسی هم دارد.
مثلاً وقتی میگویند «اغلب کشورها و اقشار فرهیخته و نهادهای بینالمللی و حقوق بشری دارند اسرائیل را محکوم میکنند» منظورشان که البته به زبانش نمیآورند این است که سفیدپوست غربی هم دارد اسرائیل را محکوم میکند تو کی باشی که خلافش را بگویی. این را چنانکه گفتم به زبان نمیآورند و حتی وانمود میکنند که وارون این فکر میکنند و همین عقیده و احساسی را که تا مغز استخوانشان رسوخ کرده است (سفید غربی از ما بهتر است) به طرف مقابلشان نسبت میدهند، ولی معنای تمام گفتارها و رفتارهایشان حاکی از همین طرز فکر است. چون در واقعیت حمایت از فلسطین را اتفاقاً فقط بخشی از همان سفیدپوستهای غربی دارند انجام میدهند؛ اعم از اینکه از نوع اینستاگرامی آن باشد یا از انواع قدری غیرنمایشیتر آن مثل امدادرسانی و کارهای مشابه. حتی تصور اینکه دولت چین یا هند اسلکهای را مشابه آنچه دولت آمریکا در غزه ساخت بسازند خندهآور است؛ یا مثلاً شما کجا دیدید دانشجوی چینی در پکن و شانگهای ادا و اطوارهای مشابه دانشجویان کلمبیا و هاروارد را در بیاورد؟ شرق آسیا که سهل است در همین کشورهای حاشیه خلیج فارس کجا دیدید این مردمی که همزبان و همدینشان هم هستند یک روز مثلاً اقتصاد دبی و ابوظبی و کویت و مسقط را مختل کنند و از دولتهایشان بخواهند فراتر از مواضع رسمی و دیپلماتیک قدری قضیه را جدیتر بگیرند؟ یک تجمع ده نفره در دبی یا کویت دیدید؟
متن کامل را اینجا بخوانید
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 آیا چپها به خاطر اخلاق و عدالتخواهی با اسرائیل میستیزند؟
✍️ #بهزاد_مهرانی
تصور اشتباهی وجود دارد که چپهای ایرانی از ابتدای تشکیل کشور اسراییل با آن مخالف بودهاند و به دلیل روحیه حقطلبی و عدالتطلبیشان است که همواره مخالف اسراییل بودهاند. چنین نیست.
همایون کاتوزیان در کتاب «خلیل ملکی، سیمای انسانی سوسیالیسم ایرانی» چنین میآورد:
«ملکی مثل همهٔ سوسیالیستهای اروپایی در دههٔ ۱۹۵۰، اسراییل را الگوی یک کشور سوسیالیست و بدیل معتبری در برابر الگوی شوروی میدانست و علم و زندگی و نبرد زندگی، در بحث از برنامهٔ محتمل برای اصلاحات ارضی در ایران، مقالاتی در تایید کیبوتصهای کشاورزی نوشته بودند.»
خلیل ملکی به دعوت «اتحادیه بینالمللی سوسیالیسم» به اسراییل سفر میکند و در کنفرانسی شرکت میکند که «گلدا مایر» وزیر خارجه وقت اسراییل هم شرکت داشت. خلیل ملکی سوسیالیست به دعوت همین خانم وزیر و با هواپیمای او به اسراییل سفر میکند و همینطور با موشه دایان وزیر دفاع وقت اسراییل هم دیدن میکند.
پس از او است که جلال آل احمد و همسرش هم به تشویق مقتدایشان ملکی به اسراییل سفر میکنند.
و همهشان در وصف اسراییل زبان به تایید میگشایند.
آل احمد در کتاب خود با نام «سفر به ولایت عزاییل» که سفرنامهاش به اسراییل است «کلخوز» یا همان مزرعه اشتراکی و «خانهداری اشتراکی» را همان قبله آمال سوسیالیستی خود میبیند که در آن «هیچ کس مالک چیزی نیست جز لباسش که با همان میآید و با همان میرود» و خبری هم از مالیات و مالکیت و مزد نیست.
داریوش آشوری هم به اسراییل سفر میکند و او هم در اسراییل همه تمایل به سوسیالیسم میبیند.
چپها در اساس با جنایت و اشغالگری مشکلی ندارند بلکه اگر این جنایت به اردوگاه سوسیالیسم و چپ جهانی منتسب باشد سراپا شوق و تشویق میشوند.
شما به چند صدهزار کشته در سوریه نظر کنید و تعداد کشتهشدههای فلسطینی در سوریه را از نظر بگذرانید؛ همینطور به کشتار و جنایت علیه مسلمانان در اویغور چین بنگرید که کک چپها نمیگزد و صدای رسایی از رسانههایشان بلند نمیشود تا دریابید که مسئله چپ اساسا کشتار انسانها نیست.
پ.ن، افزوده از نیما قاسمی:
نسبت چپ کلاسیک ایرانی با «ناسیونالیسم» نسبت پیچیدهایست. اما نه به این معنا که منطقش را نتوان فهمید. صورت مساله را میتوانم به طور ساده به این شکل بیان کنم: اینجا پرچم شیر و خورشید برایشان «کوفت و زهر مار» است، اما البته پای حق فلسطینی برای تاسیس دولت ملی که به میان بیاید، کاسهی داغتر از آش! یعنی ناسیونالیسم عربی خوب است یا دستکم قابل توجیه است! دقت کنید که ناسیونالیسم عربی، محتوا ندارد و فقط در ضدیت با اسرائیل و غرب است، که بروز پیدا میکند. بنابراین معنایش این نیست که چپهای ما مفهوم «ملیت» را جایی پذیرفتهاند. ماجرا این است که ناسیونالیسم پرخاشگر ضدغربی خوب است. اما اگر این ناسیونالیسم توسعهگرا باشد و به جای جنگ با بازار آزاد، به استقبال بازار آزاد برود، این بد است! اگر بیمحتوا و نفیکننده باشد، قابل قبول است. اگر به تاریخی و فرهنگی و چیزی استناد کند و سرجنگ هم نداشته باشد، این بد است!
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳
📌بلوغ سیاسی آن بیش از ۵۰ درصدی که رأی ندادند!*
✍️ #احمد_بخارایی
۱ـ بر اساس پیشبینی چندبارهای که متذکر شده بودم مسعود پزشکیان رئیسجمهور شد.
۲ـ حدس زده بودیم مشارکت در دور دوم حدود ۴۵ درصد خواهد بود اما به کمتر از ۵۰درصد نزدیک شد. روشن است که آن حدود ۱۰ درصد افزایش مشارکت ( از ۴۰ تا نزدیک ۵۰ درصد در دور دوم) به واسطهی خوف از تفکر سعید جلیلی بود و نه حمایت برخی از «تحولخواهان» از پزشکیان! بنابراین دایرهی منازعه با اندیشهی متحجرانهی طیف سعید جلیلی و نگرانی نسبت به او، بیش از آن چیزی بود که ما تصور کرده بودیم.
۳ـ وزن «اصلاحطلبان» در انتخابات، کمتر از ۱۰ درصد است زیرا بخش قابل توجهی از آن ده و نیم میلیون رأی به پزشکیان در دور اول به علاوه اکثر قریب به اتفاق شش میلیون رأی اضافه شده به ایشان در دور دوم به واسطهی مطالبهگری در جهت «تغییرات اساسی» و نه اصلاحات رایج بوده است.
۴ـ آقای پزشکیان بداند رأی شانزده و نیم میلیونی او معادل ۲۷ در صد جمعیت صاحب رأی به علاوه آن بیش از ۵۰ درصدی که رأی ندادند جمعاً بیش از ۷۷ درصد مردم ایران خواهان تغییرات اساسی در ساختارهای حقوقی (قانون اساسی) و سیاسیاند و الا همه و خود ایشان میدانند که بدون تغییرات در این دو حوزه هیچ طبیبی نمیتواند بحرانهای این کشور را درمان کند.
۵ـ بارها گفتهایم که «تحولجویان» اهل «تحریم» انتخابات نیستند بلکه از «کنشگری سلبی و مقاومت مدنی» برخوردارند. بر این اساس چرخش بخش زیادی از آن ۱۰ درصدی که در دور اول مشارکت نداشتند اما در دور دوم وارد صحنهی انتخابات شدند گواه آن است و از این به بعد هم هوشیارانه ناظر بر عملکرد رئیسجمهور خواهند بود.
۶ـ آن بیش از ۵۰ درصدی که رأی ندادند عمدتاً «تحولجویانی» هستند که به «بلوغ سیاسی» رسیدهاند و در تحولات آتی نقش بیبدیلی ایفا خواهند کرد. بنابراین لازم است همدیگر را پیدا کنند و منسجم شوند.
۷ـ ناگفته نماند بخش قابل توجهی از رأی دهندهها به سعید جلیلی هم معترضان به وجود فساد و رانت در کشور هستند که اگر پزشکیان دوباره به باند حسن روحانی روی آورد نارضایتی معترضان تشدید خواهد شد. بنابراین به نظر میرسد آخرین شانس جمهوری ولایی در ایران، همین مسعود پزشکیان است.
۸ـ و اما … صدایی که از آیندهی نزدیک به گوش میرسد: «پزشکیان رأی ما رو پس بده!».
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
دکتر عباس کاظمی چند هفته پیش از برگزاری انتخابات جملهای مهم گفت: اصلاحطلبان در این انتخابات پیروز شوند یا نشوند، در هر صورت پایان حیات سیاسیشان خواهد بود. (نقل به مضمون). اگر خیلی کمهوش باشیم معنا و مفهوم این جمله را ۴ سال بعد (اگر انتخاباتی به همین شکل باشد) خواهیم فهمید.
از فردا بنشینید و کشمکشهای مفتضحانهتر از دوران روحانی و خاتمی را ببینید. و ۴ سال دیگر ناکارآمدی و افزایش بحرانها.
اما مهمترین پرسش این است که در شرایطی که بیش از 40 میلیون ایرانی «نه» تاریخی به وضع موجود گفتند و خواستار تغییرات ساختاری شدند، در شرایطی که بدون وجود آلترناتیو مشخص آگاهی خود را عینیت بخشیدند، آیا تا آن زمان که این فکاهی تکرار شود، ققنوسی از خاکستر ایران سر خواهد برآورد؟!
تا سحر چه زاید باز....
#محمدـمختارپور
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
⚫️طنز؛ نقد به انتخابات
🗽مهدی تدینی
مهدی تدینی، مترجم پرکار آثار ارنست نولته و هانا آرنت و فاشیسمپژوه، در ۱۲ استوری منتخب به نقد طنازانهی انتخابات میپردازد
@cafe_andishe95
مناظره حاتم قادری و محمد فاضلی
در بین تمامی حرف ها و مناظره ها و نقطه نظرات و اظهارات و نوشته های اهل قلم و روشنفکران و غیره، این مناظره شاید در نقطه ای دیگر و در سطحی دیگر قرار دارد، از آن دست که هرکس باید ببیند.
تفاوت دو پارادایم نگریستن و اندیشیدن به انتخابات و وضعیت ایران در این مناظره روشنگر بسیاری از مسائل و پرسش هاست.
https://www.youtube.com/live/6NNeNdU43_g?si=9gfpRJTeIZCiOrVw
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
هفت پیام از انتخابات
✍️ #آرمان_امیری
۱- پیروزی جنبش مقاومت مدنی
مسالهی اصلی تحریم، شکستن دیوار مشارکت ۵۰درصدی نبود. این اتفاق در انتخابات ۱۴۰۰ رخ داده بود؛ اما در آن انتخابات، بخش بزرگی از ریزش آرا محصول نوعی انفعال و سرخوردگی از اصلاح سیستم بود. هنوز جنبشی وجود نداشت که چشمانداز تحول از مسیر دیگری را نمایان کند. پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، انفعال قبلی به سمت یک کنش فعال تغییر جهت پیدا کرد. برخی منفعلین از ترس سقوط نظام به داخل انتخابات بازگشتند و تحریم، اگر میخواست پیروز شود باید بر سد بزرگترین غلبه میکرد. این اتفاقی بود که به نظرم فراتر از تمامی پیشبینیها و انتظارات محقق شد. به قول بازاریها، با سقوط میزان مشارکت از «کانال ۴۰درصد» به «کانال ۳۰درصد»، مساله از انفعال مخالفان به یک جنبش فعال تحریم بدل شد که آشکارا طی سه انتخابات پیاپی (ریاستجمهوری، مجلس و دوباره ریاستجمهوری) در حال پیشرفت بوده است. حالا این تحریمیها هستند که بزرگترین وزنهی قدرت سیاسی و اجتماعی را کسب کردهاند و بیشک فرصت دارند که سرنوشت آیندهی کشور را رقم بزنند.
۲- شکست سیاسیون فرصتسوز
هرچند جنبش و جوش فعال در بدنهی جنبش اجتماعی کاملا آشکار بود و تمامی ترفندهای انتخاباتی را خنثی کرد، اما بزرگترین تحریم تاریخ جمهوری اسلامی در وضعیتی محقق شد که اکثر چهرههای شاخص سیاسی و حتی نیروهای میانی ترجیح دادند یک سکوت منفعلانه در پیش بگیرند. به گمان من، اعلام دیرهنگام «ما رای ندادیم»، در ساعات پایان رایگیری، ابدا یک کنش سیاسی معنادار برای همراهی با تحریم نبود. بیشتر میشد حدس زد چه آنها که کاملا سکوت کردند و چه آنها که دیرهنگام رای ندادن خودشان را اعلام کردند، به انتظار نشستند تا ببینند تیم برنده کدام سمت است. بحران انسداد سیاسی فقط در داخل حاکمیت رخ نداده. با این وضعیت نیروهای سیاسی، باید اعتراف کنیم که اپوزوسیون هم گرفتار مهرههایی شده که نه شهامت سیاستورزی واقعی را دارند و نه درایت تشخیص موقعیت را. اگر این ضعف در آینده جبران نشود، سرمایهی بزرگ تحریم به نتیجه نخواهد رسید و همچنان شاهد هدررفت هزینههای کلان مقاومت اجتماعی خواهیم بود. به نظرم نقد این انفعال و طلب موضعگیریهای صریحتر و شفافتر، مطالبهای است که جامعه میتواند از این چهرهها داشته باشد تا این ضعف را به مرور جبران کند.
۳- رفراندوم قاطع علیه قومیتگرایی!
مسعود پزشکیان در استانهای آذریزبان بیشترین رای را به خود اختصاص داده است. او سالهای سال پیشینهی دامن زدن به شکافهای قومی را در کارنامه دارد و در رقابت اخیر نیز دیدیم که ستادهای تبلیغاتیش چطور به چنین حربهای متوسل شدند. با این حال، نتیجهی نهایی تصویر بسیار بزرگتری نیز در اختیار ما قرار داد: در هیچ یک از استانهای آذریزبان، مشارکت از میانگین عمومی ۴۰درصد فراتر نرفت. این یعنی حتی اگر تمامی آرای پزشکیان در این مناطق را یکسره به پای آرای قومیتی بگذاریم (که تخمین درستی نیست)، باز هم اکثریت قاطع آذری زبانهای ایران (چیزی بین ۷۰ تا ۸۰ درصد با جمع آرای تحریمی و دیگر نامزدها) نیز به این بازی ارتجاعی و خطرناک یک «نه» بزرگ گفتند. این فقط یک سرمایهی ارزشمند و تودهنی آشکار به کسانی که پشت ادعای «نابودی ایران» پنهان شده بودند نیست. بلکه یک هشدار جدی است به تمامی سیاسیونی که همچنان سودای این را دارند که منافع طولانیمدت ملی را قربانی مطامع کوتاهمدت خود کنند.
متن کامل را اینجا بخوانید
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
«تحریمیها» پیروز انتخابات
✍️ #محمد_قیصری
۸ تیر ۱۴۰۳ روز با شکوهی در تاریخ ایران ثبت شد. ثابت شد که ملت تصمیم خود را برای تغییرات ساختاری گرفته و مسیر مبارزات از دی ۹۶ به بعد بازگشتناپذیر است.
نرخ مشارکت رسمی در محدوده ۴۰ درصد است که هم از انتخابات ۱۴۰۰ و هم ۱۴۰۲ کمتر است. ثابت شد که «اصلاحطلب-اصولگرا» فقط یک شعار مقطعی نبود بلکه تصمیم اکثریت قاطع ملت ایران برای عبور از این دوگانه تنزلدهنده و اسارتبار را بازتاب میدهد. جامعهی ایران نشان داد که فریفتهی سرابسازی و ارزشزدایی نشده، پسرفت نخواهد کرد. آیندهی ایران تداوم جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» است.
آمارهای رسمی چند دورهٔ اخیر نشان میدهد که در میان دو جریان رادیکال صاحب قدرت، و اپوزیسیون بدتر از آن، اکثریتی خاموش، بدون تریبون و بیادعا شکل گرفته که نام سادهٔ «تحریمیها» را با خود یدک میکشد. میلیونها نفری که احساس میکنند هیچ راه پس و پیشی نداشته و در میان دو جماعت متوهم و رادیکال، گیر افتادهاند. نه یارای خلاصی از این، و نه میل به آن یکی دارند. «تحریمیها» جماعتی سرخورده، بیرون از بازی و اغلب میانهرو هستند که هیچ راه مسالمتآمیزی برای تغییر یا اصلاح پیدا نمیکنند. معالاسف هر گروه پست و پلشتی خود را به آنها چسابنده، شعر میگوید.
برخی نیز طعنه به «تحریمیها» میزنند و آنها را بعلت عدم مشارکت سرزنش میکنند. اما «تحریمیها» بارها این راه را رفتهاند و سرخورده و پشیمان بازگشتهاند. آزمون و خطا چند بار؟ اوضاع ممکن است بدتر شود، بشود. بهتر از این است که هر بار سرخورده و دلچرکین، باز همان آش و همان کاسه باشد. «تحریمیها» در گذشتههای نزدیک، کسانی را که هیچ امیدی به قدرت نداشتند، با مشارکت خود بر صدر نشانده، اما در روندهای کلی هیچ تغییر یا اصلاح پایداری، مشاهده نکردند. این بازی، دیگر دموده شده و باید قواعد بازی عوض شود.
برخی از سیاستمداران باسابقه[کسانیکه روزی رئیسجمهور بودند] عمری در فلان خانهٔ مصادرهای یا موقوفهای نشسته و از بودجهٔ مملکت، میلیاردها تومان سهم گرفتهاند، اینها مسئول هر حادثهٔ ناگواری هستند که در آینده ممکن است، نصیب مملکت شود. اینها اگر میخواهند بساط خودشان بر هم نخورد، و به قولی «تندروها» کشور را از این وضعی که هست بدتر نکنند باید عافیتطلبی را کنار بگذارند و از بالا، اصلاح را آغاز کنند، کار دیگر از مشارکت گذشته، و الا این مملکت همیشه، ناغافل آبستن میشود و بچه میزاید!
پ.ن: عدم مشارکت اکثریت مردم در انتخابات حامل پیام مهمی به حاکمیت و جهانیان است که اگر این پیام به درستی دریافت نشود در سالهای آینده باید منتظر حوادث و تحولاتی غیرقابل پیشبینی و خارج از کنترل باشیم. باشد که اینبار کسی بگوید «پیام شما را در انتخابات شنیدم.»
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 چرا رای نمیدهم؟
✍️ #آرمان_امیری
۱ من، بزرگترین عامل رسیدن کشور و جامعه به وضعیت بحرانی فعلی را رویکرد بسیار کلانی میدانم که شخص رهبر نظام تدبیر کرده است. هرچند قانون اساسی فعلی هم باید تغییر کند، اما من این رویکرد را حتی از اصل قانون اساسی کشور هم قدرتمندتر و نقشآفرینتر میدانم. در سالهای گذشته، با وعدههایی همچون قانونگرایی، بازگشت به حاکمیت قانون و مردمسالاری، یا حتی برجام و حل مسائل بینالملل، امیدواریهایی برای توقف این رویکرد در چهارچوب خود حکومت پیدا شد که میشد نامش را اصلاحات گذاشت. اما بالاترین وعده و شعار این دور آقای پزشکیان «اجرای بیکم و کاست سیاستهای رهبری است». من نگران نیستم که ایشان خلف وعده کنند؛ کاملا برعکس! اتفاقا وحشت دارم که ایشان به بهترین وجه ممکن این وعده را عملی کرده و سرعت سقوط و نابودی کشور را تسریع کنند!
۲- پرتکرارترین کلیدواژه در کلام نامزدهای حاضر، به ویژه مسعود پزشکیان تاکید بر «کار کارشناسی» است. این بزرگترین اسم رمز «سیاستزدایی» از بحرانهای کلان ماست. تمامی کارشناسان واقعی کشور، به ویژه در حوزههای اقتصادی و بینالمللی، همانها که اتفاقا اغلب سوابق اصلاحطلبی دارند معترفند که بحرانهای کشور ما تنها و تنها راهحل «سیاسی» دارد. پزشکیان، درست به مانند باقی نامزدهای موجود، با تقلیل مسالهی کلان سیاست به تکنسینگرایی، اصل وجود بحران را انکار کرده و آدرس غلط میدهد. من به این دروغپردازی بزرگ مهر تایید نمیزنم.
۳- در عرصهی روابط بینالملل، کشور ما در یکی از خطرناکترین وضعیتهای تاریخی خودش قرار گرفته و مواجههای تمام عیار با اسرائیل و تمامی همپیمانان قدرتمندش بسیار قریبالوقوع است. آنچه ما را در معرض این خطر بزرگ قرار داده همان رویکرد کلان حکومت، و تداوم نگرش نظامی در عرصهی بینالملل است. سخن گفتن از برجام و تقلیل مسالهی این بحران به ماجرای پروندهی هستهای یک آدرس غلط بزرگ است. اگر نیروهای نظامی تنشها در منطقه را متوقف نکنند، جنگ بسیار زودتر از آنکه تصورش را بکنید از راه میرسد. هیچ دولتی اختیار تغییر چنین رویکردی را ندارد و امثال محمدجواد ظریف تنها برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر عوامل آشکار جنگ به صحنه احضار میشوند. حتی برای پرهیز از جنگ هم باید از این صحنهآرایی دروغین فاصله گرفت.
۴- تمامی تلاشهای تبلیغاتی اصلاحطلبان معطوف به این ادعاست که ما برای مشکلات کشور راهحلهای خوبی (مثل برجام) داشتیم اما کارشکنیهای جناح مقابل جلوی حصول نتیجه را گرفت. اینان اما پاسخ نمیدهد که امروز چه چیزی تغییر کرده که میخواهند دوباره قبول مسوولیت کنند؟ اگر این فرض بیش از اندازه خوشبینانه را در نظر بگیریم که تصمیمات و رویکردهای آنها همگی درست بوده، باید جواب بدهند که با کدام نیرو، یا کدام تغییر در ساختار قدرت قرار است اینبار به نتیجهای متفاوت از شکست برجام، یا کشتار آبان برسند؟ این شیوه از بازگشت به عقب، انکار تمامی تجربههای تاریخی است که ملت ما با صرف هزینههای گزاف به دست آورده. من با رای خودم این بازگشت به عقب را تایید نمیکنم.
۵- من به عنوان یک لیبرال، به آزادسازی قیمت سوخت و حذف مداخلات دولتی در اقتصاد باور عمیق دارم. اما گران کردن دستوری بنزین، در عین تداوم سیطرهی وحشتناک حکومت بر تمامی ارکان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را گامی در راستای «آزادسازی» یا اصلاح اقتصادی نمیدانم. این یک چپاولگری آشکار است. دست بردن در جیب مردم است از جانب حکومتی که خودش مسوول فقر و فلاکت عمومی است. من هشدار میدهم که جراحیهایی حتی بزرگتر از جراحی آبان ۹۸ در همین دولت آینده به اجرا درخواهد آمد و من به کسانی که آمدهاند تا صرفا مجریان حلقهبهگوش این جراحیهای خونین باشند رای نمیدهم و بار مسوولیت تکرار فجایع احتمالی را متوجه تمامی آمران، عاملان و حامیانشان میدانم.
متن کامل را اینجا بخوانید
منبع: «مجمع دیوانگان»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 جنبش تحریم و اراده معطوف به زندگی
✍️ #حسن_بیات
در ساختار سیاسی کشورمان، تجمیع و تمرکز قدرت، به حدی رسیده است که در آن، دولت، به گواهی چندباره رئیسانِ دولتهای پیشین، اساساً تبدیل به یک تدارکاتچی شده است که شنبهها متوجه تصمیمات بالادستیها میشود، اقلیتی دویست سیصد نفره که تفنگ و پول و رسانه را یکجا جمع کردهاند، شبکهای از صاحبان قدرت و نفوذ و برادران قاچاقچی.
اگر رئسای جمهور، عین همین تعابیر را به کار نمیبردند، باور به ساختار دو دولتی میتوانست مصداق توطئهاندیشی باشد، ساختاری متشکل از دو دولت: دولتِ آشکارِ نیمهمنتخب و دولتِ پنهانِ تماماً منتصب.
دولت پنهان به این معنا ساختاری غیرقانونی، مداخلهگر، سلطهگر، غیرپاسخگو و غیرقابل نقد است و بنابراین نباید آن را با "کابینه در سایه" اشتباه گرفت.
در ساختارهای دو دولتی اگر غلبه دولتِ پنهان از نقطهای بحرانی به نام "سلطه" عبور کرده باشد، عملا دولتِ آشکار، فاقد اختیار و اراده مستقل خواهد شد. بخصوص در موضوعات مهم و اساسی و مناقشهآمیز، دولتِ آشکار موظف خواهد بود تا به موازین دولت پنهان، که خودشان گاهی به آن عمقِ راهبردی میگویند معتفد و ملتزم باشد.
به نظر میرسد، با حوادث ۹۶ و تحمیل شکست به برجام، فرایند تجمیع قدرت، نقطه بحرانیِ سلطه را متاسفانه رد کرد. بنابراین شرکت در انتخابات، از آن تاریخ به بعد، به معنای مشارکت در انتخاب یک دولتِ بیاختیار شده است، دولتی که در موضوعات اساسی کشور عملا فاقد اختیار است.
برخی ممکن است استدلال بالا را بپذیرند اما همچنان رایگرا یا مردد باشند. چون معتقدند دولت گرچه در موضوعات اساسی اراده و اختیاری ندارد، اما برای تغییرات کوچک، همچنان موثر است. این استدلال را میتوان تمثیل انتخاب زندانبانِ بهتر نامید، یا تمثیل گشودن روزنهای برای هوای تازه یا بارقهای نور.
اما حتی این توقع حداقلی نیز معقول نیست. چون هزینههای قطعی و احتمالی انتخاب زندانبانِ بهتر، یا گشودن روزنهای کوچک، بسیار بیشتر از فواید احتمالی آن است. از جملهی این هزینهها بازتولید ساختار اقتدارگراییِ انتخاباتی است و نیز دادن اعتبار و مشروعیت به آن و کار و کارنامه آن.
این یعنی اصل ترجیح بد به بدتر، در سیستمی که سیر اقتدارگرایی در آن، صعودی است، حال چه صعودی نوسانی و چه صعودی خطی، بعد از مدتی، معقولیت خود را از دست میدهد.
این مدعا هم پشتوانه فلسفی دارد (مثل مداقههای هانا آرنت)، هم شواهد تجربی (مثل پژوهش آندریاس شِدلر که مبتنی بر تحلیل و ارزیابی ۱۹۴ انتخابات از ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۳ است)، هم از سوی مبارزان بزرگ خشونتپرهیز مثل ماندلا تایید و تاکید شده است، و هم از سوی طیف وسیعی از کنشگران وطنی مثل میرحسین، تاجزاده، نرگس محمدی، صدیقه وسمقی و دیگران.
بنابراین مواضع برخی روشنفکران و تحلیلگران، در دفاع از آنچه "روزنهگشایی" مینامند، غیرقابل دفاع است. به نظر میرسد این عزیزان نه تنها در توسل به نظریههای علمی و شواهد تجربی، درست نمیاندیشند، بلکه صدای بخش بسیار وسیعی از بزرگان و کنشگران و مردم عادی را نیز درست نمیشنوند. مردمی که به تعبیر هاول مدتها در دایره حقیقت زیستهاند و به موجب چنین زیستنی، امید را در تاریکترین اعماق ناامیدی دیدهاند، و به تعبیر پائولو فریره به حکمت مشترک ارزشمند و "راهگشایی" رسیدهاند.
اما مهمترین پرسشی که تحریمگرایان باید پاسخ دهند این است که رای ندادن آیا سودی هم دارد؟ به عبارت دیگر، رای ندادن آیا فقط به موجب نداشتن هزینههایی که برای رای دادن برشمردیم، معقولتر است یا اینکه فایدهای هم دارد؟
به نظرم پاسخ را میتوان در رفتار مردم در ماههای پایانی جنگ جستجو کرد.
تا سال ۶۵ مردم از جنگ، حمایت میکردند، امیدوار و بیدریغ؛ و بنابراین رهبران به پیروزی در جنگ میاندیشیدند، امیدوار و بیتامل. کم کم مردم از جنگ خسته و ناامید شدند و به جبهه نرفتند، پس رهبران به تامل افتادند و ناامید شدند و به پایان جنگ تن دادند و جنگ تمام شد.
هم به سود مردم شد و هم ساختار.
این رفتار مردم نه انقلاب بود، نه کودتا، نه اصلاحطلبی بود و نه اصولگرایی. شاید بتوان نامش را واسازی نامید. واسازی انداموار (ارگانیک) ساختار برای تداوم زندگی. مردم اراده معطوف به زندگی را بر ساختار قدرتی که خودشان در ایجاد آن سهیم بودند، تحمیل کردند و آن را تغییر دادند. همان ارادهای که دیگر بار در دوم خرداد تپید، بار سوم در جنبش سبز و بنفش، بار بعدی در جنبش مهسا و اینک در جنبش تحریم.
جنبش تحریم، اگر نیک بنگریم در امتداد تاریخ آزادیخواهی و عدالتطلبی ایرانیان است؛ نه تنها همان جنبش مهسا و سبز و دوم خرداد و پایان جنگ است، بلکه همان جنبش مشروطه و تحریم تنباکو است.
هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد، دل برد و نهان شد. جاوید ایران
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃حدس بزنید چه کسانی میهمان صدا و سیما هستند:
فدریکو فلینی و محمد فاضلی
✍️ #علی_میرسپاسی
دیشب بخش میزگرد فرهنگی آقای پزشکیان را نگاه کردم و از بد رفتاری صدا و سیما با میهمانهایش غمگین شدم. شاهدی بودم که در دنیای فانتزی یک تئاتر رئالیستی و مهمانی سیاسی رسانه ملی گیر افتاده بودم. انگار که تصویرهای حیرتانگیز فیلم های فدریکو فلینی دارد مقابل چشم من بازسازی میشوند.
صحنه پردازی صداوسیما آدم را به یاد دنیای فانتزی فیلم ساتیریکون فلینی می انداخت. خلق ایماژ های پر زرق و برق و استفاده از مراسم مقدس و بازسازی فانتزی گونه آنها در تصویرهای جادویی که تماشاگر را غرق حیرت میکرد.
صداوسیما با صحنه پردازی تئاتری ٬استفاده از سمبل ها و نمادهای اسلامی ٬دکوراسیون شبهای بغداد(1)، قرار دادن مجری در بالا و مرکز صحنه، حضور نامزد ریاست جمهوری را بخشی از داستانی بزرگتر و مهم تر از یک کارزار مدنی جلوه داده بود. البته معرفی کوتاه وسردستی پزشکیان و دو مشاورش، معرفی تصویری سه کارشناس فرهنگی که به نظر میرسید مقامات دولتی بودند، امر نارسیسیم سازمانی را به روشنی در معرض عام نهاد. خلاصه اینکه نوعی بازسازی بد سلیقه و بی ذوق از دنیای تصویری فلینی که در این شب یادآور غمناک امر سیاسی در ایران امروز شد. البته حیرت من از دیدن این فانتزی تلخ، دیدن بیان واقعیت ناامیدی ٬مشقت، رنج و درد مردم یعنی زیست سیاست (body-politics) ایران امروز بود.
فلینی البته یک فیلمساز بود و بازسازی فانتزی گونه اش از دنیای منحط کلیسا کاری هنرمندانه بود و روایت تصویری هنرمندانه. ولی آنچه من میدیدم ٬اصرار مجری در تذکر دادن به پزشکیان، و پرسشهای بی ربط به مسائل فرهنگی جناحی ٬شیوه دور از ادب پرسش از پزشکیان توسط یکی از کارشناسان فرهنگی، و در پایان مشاهده بیپروایی و بیشرمانه کارشناس فرهنگی که از اعتراض آقای فاضلی نسبت به اخراج از دانشگاه ٬و قطع میکروفون ایشان و عدم امکان دفاع از خود ٬تصویری روشن اما بسیار زشت و دور از انسانیت و به مضحکه گرفتن حقوق مدنی ایرانیان بود. صحنه نمایش به گونهای چیده شده بود و چنان زشت بود که من از اصرار بی محابای این آقایان در تحقیر دیگران و تحکم کردن به آنها احساس انزجار پیدا کردم. شبی غمناک برای من اما ظاهرا به کام مقامات صدا و سیما بود.
آقای پزشکیان گفته بود با کسی سر شاخ نمیشود. آقای فاضلی هم با نیت کنشگری مرزی وارد صحنه شده بود. تصور من هم این بود که میخواهد در مسیر بازگشایی سیاسی کنونی بماند و آب را گلآلود نکند. ذهن من داشت به سوی افکار ناامیدانه و تلخی میرفت که به گونه ناباورانه ای صحنه دچار آتشفشانی غیر قابل کنترل شد. صحنهای پیشبینی نشده ولی دلچسب ٬مثل فیلم زیبای وودی آلن رز ارغوانی قاهره که در آن شخصیت اصلی فیلم به خاطر دختری که هر شب به تماشای فیلم میآید از پرده سینما بیرون میاید و دنیای فانتزی سینما را به هم میزند و شخصیتهای فیلم را بلاتکلیف میگذارد تا با یک انسان دیگری باشد. برخاستن آقای فاضلی از این نمایش از پیش طراحی شده، نشان دادن خشم ٬و پرتاب کردن میکروفون، پایان خوش داستان تحقیرآمیز صدا و سیما را به هم زد. آقای فاضلی ادامه این نمایش را برای خود و میلیونها ایرانی دیگر که مورد تحقیر قرار گرفتهاند، غیر ممکن کرد.
پ.ن: ۱. اشاره به گروهای نمایشی دوران دبیرستان من است که نامهایی شبیه شبی در دجله یا شبهای بغداد داشتند.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
دموکراسی دو معنا در ادبیات کلاسیک دارد... معنای اول دموکراسی، نوعی از حکومت است که بر اساس حق رأی آزاد شهروندان، رقابت دورهای بین احزاب برای اعمال قدرت و تضمین حقوق برابر برای همه شکل میگیرد. معنای دوم آن، همان تعریف فلسفی جوامع مدرن است، یعنی جامعهای متشکل از افراد برابر و خودمختار که در انتخاب فعالیتها، عقاید و سبک زندگیشان آزادند.
گذشتهی یک توهم: جُستاری در باب اندیشهی کمونیسم در قرن بیستم
فرانسوا فوره
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔴 حکم شهرداری برای انجمن جامعهشناسی ایران
زاکانی: تخلیه کنید!
ساختمان انجمن جامعهشناسی ایران واقع در یوسفآباد تهران به دستور شهرداری باید تخلیه شود. به یاد داریم شهرداری چه بر سر خانه اندیشمندان علوم انسانی آورد و حال به سراغ انجمن جامعهشناسی رفته تا به هر نحوی که میتواند بیتوجهی خود را به نهادهای علمی و فعالیتهای آموزشی نشان دهد. به نظر میرسد در شرایط موجود تسهیلگری برای نهادهای مدنی، امری سیاستزده شدهاست. شهرداری تهران به ریاست علیرضا زاکانی در این دوره بارها بیتوجهی خود را به این نوع از نهادها نشان دادهاست. فراز با سید حسین سراجزاده که مدتی ریاست انجمن جامعهشناسی ایران را به عهده داشته، مصاحبه کردهاست.
🔻 تخلیه کنید!
انجمن جامعهشناسی ایران، انجمنی غیرانتفاعی است که در سال ۱۳۷۰ تاسیس شده و در زمینههای علمی، پژوهشی، کارشناسی و مشاوره فعالیت میکند. دستور تخلیه ساختمان یوسفآباد انجمنی علمی با سابقه بیش از ۳۰ سال فعالیت صادر شده است. از سال ۱۳۹۳ یک مرکز آموزشهای تخصصی با شرکت مخاطبان عام در حوزه مباحث علوم اجتماعی جامعه محور در منطقه یوسف آباد شکل گرفت. شورای شهر وقت در راستای فعالیتهای جامعه محور و شهروندی طی مصوبهای ساختمان مذکور را در اختیار انجمن جامعهشناسی قرار داد و انجمن نیز این ساختمان را به امکانات آموزشی تجهیز کرد. به عبارتی دیگر این اقدام انجمن در راستای آموزش جامعه محور است که مورد استفاده کسانی قرار میگیرد که به دانشگاه نمیروند و یا برای توسعه دانش خود به آموزشهای بیشتر نیازمندند. حتی افراد با شرکت در کلاسهای این مرکز گواهی دریافت میکنند. به نظر میرسد سال گذشته از جانب املاک شهرداری منطقه شش برای تخلیه ساختمان یوسفآباد اخطار صادر و مکان مذکور واگذار شدهاست. از سوی دیگر شهرداری برای مدیریت شهری اتفاقا به فعالیت این انجمنهای علمی در حوزه اجتماعی و شهروندی نیازمند است.
🔻 حذف نهادهای مدنی مستقل
سمیه توحیدلو جامعهشناس در صفحه شخصی ایکس خود نوشته است: «انجمن جامعهشناسی ایران، فضایی آموزشی در سطح شهر تهران دارد که امکان برگزاری کلاس خارج از فضای دانشگاه را به ما همیشه داده، زیرا وظیفه این نهاد مدنی فرادانشگاهیاست. ۱۰ سال است آموزشهای تخصصی این مجموعه در آنجا برگزار میشده و دسترسپذیری آموزش رایگان یا با حداقل شهریه ممکن بوده است. مصوبه شورای شهر پیشین برای اماکن شهرداری را هم داشته است. شهرداری بدون اطلاع شورای فعلی اقدام به پس گرفتن قضایی این مجموعه کرده است. کاری که برای خانه اندیشمندان یکبار تکرار شد. مقابله و حذف نهادهای مدنی مستقل که فعالیتشان نه سیاسی که تخصصی و اجتماعی است؛ نشان از دشمنی آشکار این نگرش با علوم اجتماعی و انسانیاست. این درحالیست که وظیفه نهادهای شهری کمک به توسعه این مجموعهها است».
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 همستر: انگشتان بیصاحب
✍️ سردار فتوحی
ارسطو میگفت «کشاورزی و باغداری شغلهای بسیار لذتبخشی برای افراد هستند زیرا در این شغلها تولد و مرگ و همچنین فرایند زندگی(گیاهان و میوهها) را میشناسند. دامداران با توجه به سرو کار داشتن آنها با حیوانات، انسانهای بسیار شجاعی هستند و حتی معتقد بود مدیریت یک جامعه جمهوریخواه (همان دموکراسیخواه) بهتر است بر عهده این سه صنف باشد». آنان (کشاورز، دامدار و باغبان) تمامی اعضای بدنشان (دست، پا، سر، ذهن و ...) کار میکند و بدن متوازن و هماهنگ بود.
در جهان مدرن این بدن تکهتکه شد، تنها تکهای از بدن مشغول کار میشود. کارگری در کارخانه صبح تا شب روی صندلی مینشیند و فقط پیچ را سفت میکند. کارمندی صبح تا شب با انگشتش فقط دکمه کامپیوتر را برای عبور مسافران میزند و ... بر همین اساس بدن در جامعه مدرن تکهتکه شد. تکههایی از آن بیمصرف شد و تکههایی از آن از فرط کاری به زودی فرسوده شد.
اما این تکهتکه شدن به اوج خود رسید به طوری که انگشتان نیز از هم فاصله گرفتند. در دنیای سنتی انگشت به ندرت به تنهایی به کار میرفت و حتی انگشت به تنهایی، بیشتر معنای منفی داشت داشت (مثل انگولک کردن، انگشت در بینی یا حتی صورت و...) و انگشتان در هماهنگ با هم معمولاً کاری را انجام میدادند. اوج جهان مدرن، میتوان اوج فشار بر انگشتان نامید و آغاز این فشار، در سال ۱۸۸۸ توسط کداک برای تبلیغ دوربین براونی بود که نوشته بودند «با یک انگشت فشار بده، بقیهاش با ما».
با همهگیر شدن سواد نوشتن، انگشت درگیر شد. با اختراع کامپیوتر و موبایل نیز فشار بر انگشتان تشدید شد. امروزه دیگر همه چیز حول انگشت میچرخد: انگشتر ازدواج، انتخابات، ازدواج، وام، خرید و فروشها، انوع شغلها از جمله بانکداری، بیمهگری و ...
هر فشاری که بر انگشت وارد میکنید چیزی را تأیید یا رد میکنید. مثلاً با فشار دادن انگشتتان بر ضمانتنامه، تأیید میکنید که ضامن کسی شدهاید، یا وقتی لایک میکنید یعنی تأیید میکنید و ...
ولی با وجود اینکه در جهان مدرن هر روز بیشتر انگشتان ما تحت فشار کاری (بخصوص برای تأیید) بوده است و از سایر قسمتهای بدن بیشتر استثمار شده است، یعنی تحت حاکمیت ذهن و سایر اعضای بدن قرار میگیرد. ولی در «همستر» دیگر انگشتان عضو بدن نیستند، زیرا اصلا ارتباطی با ذهن و سایر اعضاء ندارند گویی انگشتان یتیم شدهاند که از بدن جدا شدهاند یا گویی ما اضافی هستیم.
انگشتان دقیقا زمانی شروع به کار میکند که تفکر و اندیشه میایستد. پس بیروح میشوند. لذا انگشتان "همستری" سرگردان رویِ صفحه موبایل رها شده است و بیحس و بیاختیار است، مچاله شده و بر خود لولیده است. هرز شده و اقتدار ندارد.
ریتم بیش از حد یکنواخت و طوطیوار انگشتان بر روی موبایل، به معنای سرکوب کل لذتها، شجاعتها و اندیشیدنهاست که زمانی با باغداری و ... کسب میشد.
انسان همستری، انسانی است مدام با انگشتش «تأیید میزند» ولی چرایی و چگونگی آن را نمیفهمد بلکه آلوده به ریتم "تأییدکردن" با انگشتان است. چنین انسانی زندگی را باخته است.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔻دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گزارشی از تشدید برخورد با زنان دانشجو منتشر کرده اند. آنها گفتهاند که در دو سال گذشته سختگیری با دانشجویان در دانشگاهها و خوابگاهها بیشتر شده و حتی به خانوادههای بعضی از دختران دانشجو پیشنهاد شده که از آنها بخواهند تست بکارت و اعتیاد بدهند.
به گفته آنها، بعد از جنبش اعتراضی زن زندگی آزادی، حکومت از هیچ تلاشی برای شکستن مقاومت در برابر مسئله حجاب اجباری فروگذار نکرده.
گزارش فرنوش امیرشاهی را در یوتیوب ببینید.
https://bbc.in/4bNo4yX
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🟢 دو ضربه جبرانناپذیر به کارون! 🟢
📚 @darvishnameh
1️⃣ کارون مهمترین رودخانه راهبردی ایران و دلیل تداوم تمدنی در بخش بزرگی از زاگرس تا خوزستان است.
2️⃣ درحقیقت، اگر قرار باشد پنج ثروت ممتاز طبیعت ایران معرفی شود، بیشک و با فاصله، کارون در رتبه نخست قرار دارد.
3️⃣ هیچ حکومتی، هرقدر هم ضعیف یا خودفروخته یا بدون پشتوانه مردمی در ایران سراغ نداریم که کوشیده باشد به عمد یا سهو از تابآوری و توان زیستپالایی مهمترین نشانه تداوم برکت فلات ایران بکاهد.
4️⃣ اینک اما انگار طرحهایی بسیار خطرناک در حال اجراست که نفس کارون را میرود تا به شماره اندازد. دقت کنیم اگر نفس کارون له شماره افتد، نفس زاگرس و ایران هم به شماره خواهد افتاد و بزرگترین موج مهاجرت و تبعات امنیتی ویرانگر از غرب به مرکز بیآب ایران شتاب خواهد گرفت.
5️⃣ هر نوع انتقال آب از حوضه آبخیز کارون بزرگ به سمت حوضههای آبخیزی دیگر در ایران مرکزی، یعنی زدن میخی جدید بر تابوت کارون. طرحهایی مانند سد خرسان سه، سد ماندگان و تغییر مسیر رودخانه ماربر حتی بسیار ویرانگرتر، مرگبارتر و جبرانناپذیرتر از طرحهای انتقال آب چشمه لنگان، خدنگستان، کوهرنگ یک و دو است و میتواند تداوم حیات در هر دو سوی کارون را به خطر انداخته و برای هر دو حوضه مبدا و مقصد ویرانی به بار آورد و کدورتهای بیشتر قومیتی.
6️⃣ لطفاً گزارشم را که در محل تهیه کردم به صورت کامل در کانالم در یوتوب به نشانی زیر تماشا کرده و بکوشیم با تبدیل دانایی فردی به آگاهی پراقتدار ملی، اجازه تاراج آینده ایران را ندهیم:
https://youtu.be/0r0KUo-7zoM?si=EUn20fnnGrFMRsCA
♦️ سرنوشت رای شجاعانه قاضی دادگاه یاسوج علیه ادامه ساخت سد خرسان۳ به کجا رسید؟
#نه_به_غلبه_تفکر_سازه_ای_در_مدیریت_آب
#نه_به_سد_خرسان_سه
#نه_به_سد_ماندگان
#محمد_درویش