هر چه حماقتی بیشتر تکرار شود بیشتر هم ظاهر و جلوه ذکاوت می یابد.
#ولتر
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 در غیاب ناسیونالیسم...
این بی وطن هایی که امروز در قامت نماینده مجلس در مقام تصمیم گیری امور کشوری به بزرگی ایران جولان می دهند، همان میراث شوم کمونیسم و مارکسیسم و سوسیالیسمی هستند که موجب سقوط ایران و تقدیم کشور به روحانیتی شدند که کشور را به چنین نقطه ای رسانده اند...
متن کامل را اینجا بخوانید
📃 فاجعۀ دولتی شدن نفت
✍️ #مهرپویا_اعلا
مصدق در همان یکی دو سال نخستوزیریاش چند رویۀ فاجعهبار را در ایران تقویت کرد که هنوز هم مغز اکثر فعالین سیاسی در ایران مطابق با آنها کار میکند:
اول توسل به همهپرسی برای دور زدن قانون و حقوق؛
دوم عادی جلوه دادن و حتی افتخار به نقض مالکیت؛
سوم پوپولیسم، قهرمانبازی، توسل قدرتطلبانه به مفهوم مبهمی به نام «مردم»، استفاده از ترور و لاتها برای پیشبرد اهداف سیاسی یا به طور خلاصه فاشیسم.
حقایق تاریخی را نباید به دعواهای سیاسی روزه آلوده کرد. نظر ما دربارۀ وقایع بعدی هر چه باشد مصدق حق انحلال مجلس را با برگزاری همهپرسی نداشت. تصور کنید نخستوزیر انگلیس وقتی ببیند در پارلمان اکثریت را از دست داده است همهپرسی برگزار کرده مجلس را منحل کند و خودش قدرت را در دست بگیرد، یا آنکه برود جلوی پارلمان میان هوادارانش آنها را با دست نشان دهد و بگوید «مجلس این است!» چنین کاری در انگلیس یا هر کشور با حداقلی از استقرار قانون حتی دور از تصور است. همین روش مصدق را محمدرضا پهلوی بعداً در جریان انقلاب سفید انجام داد و مفاد غیرقانونی و ناقض حق مالکیت آن را به رأی عمومی گذاشت. جمهوری اسلامی با همین شیوه در ۱۲ فروردین ۵۸ مستقر شد و امروز هم هواداران استبداد ناسیونالیستی در میان اپوزوسیون از چنین روشی دفاع میکنند. این یک تناقض است که تعطیلی دمکراسی را به رأی بگذارید. اگر منشأ مشروعیت سیاسی حاکمی «مردم» است، مردم در دموکراسیهای لیبرال رایج در دنیا به «اکثریت» ترجمه میشود. بنابراین حاکم وقتی اکثریت را از دست داد باید کنار برود. پادشاه انگلیس نمیگوید من پادشاهم چون مردم خواستهاند. ولی نخستوزیر انگلیس یا رئیسجمهور فرانسه چنین ادعایی دارند. پس وقتی اکثریت را از دست دادند باید کنار بروند. حالا منشأ مشروعیت مصدق چه بود؟ رأی اکثریت نمایندگان مجلس، که آن نمایندگان هم به نوبۀ خود مشروعیتشان را از اکثریت میگرفتند...
متن کامل را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
«مصدق و انحلال پارلمان»
یکی از مناقشهبرانگیزترین تصمیمات مصدق انحلال مجلس بود. در این چند دقیقه یکی از وفادارترین یاران مصدق، کریم سنجابی، توضیح میدهد چرا این تصمیم غلط بود. فکر نمیکنم نیازی باشد جایگاه سنجابی را در جبهۀ ملی توضیح دهم.
انتخابات این مجلس (هفدهم) را دولت خود مصدق برگزار کرده بود، اما روزبهروز مخالفتها با او در این مجلس شدیدتر میشد. برخی از همرزمان و یاران قدیمی او در این مجلس به مخالفان سازشناپذیرش تبدیل شدند؛ از جمله حسین مکی و مظفر بقایی که طرح استیضاح دولت را هم در مجلس مطرح کردند. در این زمان بود که مصدق تصمیم گرفت با رفراندوم مجلس را تعطیل کند.
برخی از نزدیکترین یاران مصدق ــ مثل سنجابی که اینجا میشنوید یا دکتر معظمی ــ با این تصمیم او مخالف بودند و به او هشدار دادند این تصمیم غلط است. سنجابی شرح میدهد که برای مصدق توضیح میداده با تعطیلی مجلس زیر پای خود را خالی میکند. اما مصدق به سنجابی میگوید: «چرس کشیدی؟» (یعنی حشیش کشیدی؟). صحبتهای او گویاست و شرح بیشتری نیاز ندارد.
منبع: تاریخ شفاهی هاروارد، گفتگو با کریم سنجابی، نوار یازدهم / تاریخ اندیشی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃سهمیهبخشیی نامشروع، عامل تقویت فساد در کشور: به بهانهی تقاضای خانم تکواندوکار (مبینا نعمتزاده)
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
من نیز معتقد ام برای آنانی که بهنحوی متفاوت از دیگران به کشور خدمت کرده اند، میبایست پاداشی درخور در نظر گرفته شود. مثلاً برای رزمندهگان یا برای ورزشکاران یا برای بسیاری دیگر از افراد که در جهت اعتلای نام کشور و سرمایههای انسانی و اجتماعیي آن خدمت کرده اند یا برای حفظ حریم سرزمینیی کشور جانفشانی کرده اند، میبایست امتیازات و پاداشهای ویژهای در نظر گرفته شود. بهعنوان مثال، از نظر من ضروری است امکانات زندهگیی «جانبازان» که سلامتیی جسمانی و روانیشان را در راه دفاع از کشور از دست داده اند، باید بهلحاظ مالی کاملاً تأمین شود و اسباب رفاه آنان و خانوادهشان بهنحو شایستهای فراهم گردد.
اما در نظر گرفتن پاداش و امتیاز برای شایستهگان کشور و حتا تأمین عمرانهی زندهگیی برخی از آنان با سهمیهبخشیی نامشروع متفاوت است. سهمیهبخشیی نامشروع سببساز تقویت و گسترش فساد است. مراد من از سهمیهبخشیی نامشروع دادن امتیازهایی به افراد است که برای دستیابیی به آن امتیازها، آنان باید شایستهگیهای تخصصی را حاصل کرده باشند. بگذارید مثالی بزنم: تصور کنید فردی در دوران جنگ بهمدت معینی در جبههها خدمت کرده است و بارها از سوی افراد گوناگون به او پیشنهاد شده که مدارک مربوطه را جور کند تا امتیازهایی را دریافت نماید. تصور کنید او بخواهد استاد دانشگاه بشود یا مدیر یک مرکز پژوهشی بشود یا بخواهد معاونت ادارهی کذا را برعهده بگیرد و از رهگذر مدارک مربوط به دوران سربازی و خدمت در جبهه، بخواهد منصبی را دریافت کند که مسیر تعریف شدهی آن را طی نکرده است و شایستهگیهای مورد نظر برای کسب این منصب را در خود محقق نکرده است. چنین اقدامی و رویهای پیآمدها و کارکردهای منفیی متعددی دارد که برخی از مهمترین آنها عبارت اند از:
۱. نخست اینکه سرمنشأ فساد و تقویتکنندهی فساد و اصلاً خود فساد است. در تعریف فساد پیش از این نوشته ام که:
«فساد تبدیل روابط اجتماعی به مبادلههای سودمندانة تبعیضآمیز است که طی آن اهداف عام، جای خود را به اهداف خاص میدهد و خیری نامحدود (مانند قانونگرایی، امانتداری، حلالخواری، شرافت کاری، رعایت موازین حرفهای و تخصصی، وفاداری، تعهد، صداقت، فضیلت، آزادی، علم، حقطلبی، و از این دست) بهخاطر خیری محدود (پول، مقام و منصب، مدرک، پرستیژ، نفوذ، اعتبار اجتماعی) قربانی میشود» (محدثی، ۱۳۹۷: ۶۸؛ حکایت دانشگاه: جامعهشناسی سازمانهای علمی و زیست دانشگاهی. تهران: پژوهشکدة مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، چاپ اول)؛
۲. این تبعیض سبب نارضایتیی شدید در میان افرادی میشود که میکوشند از راههای قانونی به موقعیت اجتماعیی مورد نظر دست یابند، و این نارضایتی عواقبی برای فرد و خانواده اش و نیز در دراز مدت برای کشور دارد؛
۳. کسانی که بدون کسب شایستهگیهای تخصصی وارد عرصهای از جهان اجتماعی میشوند، میتوانند سبب تخریب و ایجاد خسارت در آن عرصه از فعالیت اجتماعی شوند و آسیبهای متعددی به امور مربوطه وارد کنند؛
۴. دستیابیی برخی از افراد به مناصب و موقعیتهای تخصصی که فاقد شایستهگیهای لازم برای آن تخصص هستند، رفتهرفته مسیرهای قانونی و تخصصی برای دستیابی به موقعیتها و مناصب را بیاعتبار میسازد و مشوق افراد برای نادیده گرفتن قواعد قانونی برای ارتقای اجتماعی خواهد و در نتیجه، فرهنگ فساد در کشور روز به روز فراگیرتر و قویتر می شود.
با کمال تأسف باید عرض کنم که ما در دهههای اخیر با اینگونه سهمیهبخشیی نامشروع در تمامیی حوزههای تخصّصی مواجه بوده ایم و نتیجهی آن، همانا بیاعتبار شدن تمام امور تخصّصی در کشور و تبعیض گسترده و تقویت و گسترش فساد و فرهنگ فساد بوده است.
مجموعهی سخنان و درخواستهایی که از این ورزشکار محترم و برخی از اعضای خانواده اش بروز یافته نیز بهخوبی نشان دهندهی رواج فرهنگ فساد و در واقع، محصولی از فرهنگ فساد است. در گذشته قهرمانان و ورزشکاران ایرانی با افتخار برای کشور فداکاری میکردند و درخواستهای نامعقول و نامشروع نداشته اند. ما به جای اینکه فرهنگ خدمت به کشور و فرهنگ شایستهسالاری را رواج دهیم، از رهگذر سهمیهبخشیهای نامشروع، فرهنگ نادیده گرفتن قوانین و قواعد نیل به شایستهگیهای تخصصی را به امری عادی بدل ساخته ایم. بهراستی، چه نسبتی هست بین قهرمانی در مسابقات تکواندوی المپیک و اشغال صندلیی دانشجوی پزشکی در دانشگاه؟!
تقاضای خانم مبینا نعمتزاده برای اشغال صندلیی یک دانشجوی پزشکی در دانشگاه، از مصادیق بارز اقدام برای «مبادلهی سودمندانهی تبعیضآمیز» است.
@NewHasanMohaddesi
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🛑تحقق آرمانشهر عدالت انقلابی
⚠️جامعهشناسان میگویند در آینده فقر بهصورت عادلانه بین تمام ایرانیان تقسیم خواهد شد؛
در مسیر فقر مطلق
جامعه به سمت فقر مطلق پیش میرود؛ فقری که به درآمد و امکانات و نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی گره خورده است.
پژوهشگران اجتماعی دور هم جمع شدند تا درباره آینده اجتماعی ایران در مواجهه با فقر و نابرابری بحث کنند. آنها اعلام کردند که یکسوم جمعیت کشور با فقر مطلق دستوپنجه نرم میکند. بخشی از گروههای اجتماعی درگیر گرسنگیاند. بخشی دیگر شکاف طبقاتی و ناامنی را تجربه میکنند که درنهایت تبدیل به اعتراضات خیابانی شده و در آینده با تکرار سیاستهای شکستخورده قبلی، تاریخ جدیدی از اعتراضات ثبت خواهد شد.
یک سوم خانوارهای ایرانی با فقر مطلق مواجه اند
مقصود فراستخواه، جامعهشناس:
نمیتوان فقر را با عدد و رقم بیان کرد چراکه به مصاحبه و توصیف عمیق نیاز دارد، گفت: «تنها میتوان سطحیترین لایههای فقر را با عدد و رقم توصیف کرد. براساس تحقیقاتی که داشتم، یکسوم خانوارهای ایرانی حداقل بهنوعی با خط فقر مطلق مواجهاند. البته اینها مربوط به افراد زیر خط فقر نیست. ما با گروهی مواجهایم که گرسنگی میکشند و با کمترین میزان کالری زندگی میگذرانند. در شاخص گرسنگی جهانی، در سال گذشته ایران جزو 10 کشور با گرسنگی پایین بود. درحالیکه گزارشهای میدانی نشان میدهد که در کشور میلیونها نفر با گرسنگی زندگی میکنند.»
توزیع عادلانه فقر
زهرا کاویانی، پژوهشگر اقتصادی:
فقر یک پدیده بینرشتهای و متغیری است که زاده سیاستهای اقتصادی است: «یعنی آنچه فقر را ایجاد میکند، سیاستهای اقتصادی است که فقر را میآورد اما پیامدهای اجتماعی دارد، وقتی کلان روندها را نگاه میکنید، همزمان که اقتصادها رشد میکنند، تولید ناخالص داخلی سرانهشان بالا میرود و فقر هم در آنها کاهش مییابد. در تمام کشورهای ثروتمند که بالاترین درآمد سرانه را داریم، همچنان فقر دیده میشود، ما کشوری با نرخ فقر صفر نداریم. در تمام کشورها زمانی که رشد اقتصادی رخ میدهد، یک عده از افرادی هستند که از رشد اقتصادی باز میمانند، اینها افرادی هستند که دولتها در قبالشان مسئول هستند. باید سیاستهای حمایتی برایشان داشته باشند. اینها فقیر هستند. اینکه چه چیزی فقر را بهوجود میآورد، چه اقتصادی فقرزاست و چه سیاستهایی فقرزداست؟ باید به کارکردهای اقتصادی توجه کرد.»
فقیرتر شدن مردم از سال 91
«اگر روند فقر در کشور را بررسی کنیم متوجه میشویم که پایینترین نرخ فقر در ایران، مربوط به سالهای 80 تا 85 است. بعد از آن سالها، یعنی از سال 85، روند فزاینده فقر در کشور شروع شد که 15 درصد بود. یعنی 15 درصد جمعیت کشور زیرخط فقر قرار داشتند. این خط فقری که به آن اشاره میکنم، نتیجه مطالعهای است که از سوی مرکز پژوهشهای مجلس شروع و توسط وزارت رفاه منتشر شد و بهعنوان خط فقر کشور در سالهای 99 و 1400 شناخته شد.»
ارتباط درآمد و فقر
ناهید سرداری، جامعهشناس:
«باید فقر را در جامعه هدایت و برای کاهش آن اقدام کرد. از فقر تعاریف مختلفی میشود که دو بُعد دارد؛ فقر نسبی و مطلق. فقر مطلق به درآمد و ناتوانی در تامین حداقل استانداردهای زندگی گفته میشود، اما فقر نسبی به ناتوانی افراد در دسترسی به یکسری از امکانات گفته میشود. یعنی امکاناتی که جامعه بهعنوان وضعیت مطلوب میشناسد. باتوجه به این تعریف، فقر و نابرابری با هم مساوی است. یکی از شاخصهایی که فقر را با آن مقایسه میکنند، پایین بودن درآمد است.»
فقر دو رویکرد دارد؛ فقر درآمدی و فقر قابلیتی. فقر درآمدی تکبعدی است، اما فقر قابلیتی شاخصهای اجتماعی و انسانی را بررسی میکند که قابل مشاهده هم نیست: «درآمد را بهعنوان وسیلهای برای دسترسی به امکانات میشناسند، به همین دلیل فقر را با پایینبودن درآمد یکی میداند که شکاف طبقاتی ایجاد میکند و منتهی به اعتراضات خیابانی میشود. همچنین مردم احساس ناامنی میکنند.»
با فقر آماری مواجهایم
فرشاد اسماعیلی، پژوهشگر روابط کار:
«هنوز نمیدانیم چند میلیون کارگر در کشور داریم، نمیدانیم چند میلیون بیمهشده هستند، هرچه هستند، آمار جمعیتی است. در کشور سیاست ندادن آمارها و عقیمبودن آنها پیاده میشود. ما نمیدانیم باید درباره چه جمعیتی حرف بزنیم. در سازمان تامین اجتماعی آمار بیمهشدهها را داریم اما نمیدانیم از این تعداد چند نفر کارگر هستند. نمیدانیم تحصیلاتشان چقدر است، در جلسات شورایعالی دستمزد، عدد و آمارهای اعلامشده قابل اتکا نیستند؛ چرا که همه تخمینزده شدهاند.
سازمان پزشکی قانونی، اعلام کرد که در سال گذشته روزانه 5 تا 6 نفر در روز بهدلیل حوادث کار، جانشان را از دست دادهاند، اما وزارت کار این تعداد را یک تا دو نفر اعلام کرده است.»/ دنیای اقتصاد
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃پیام امپراطوری
✍️ #علی_حاتم
داستان " پیام امپراطوری " اثر کافکا که فقط یک صفحه و نیم است با اینجملات آغاز می شود : "امپراطور، چنانکه روایت می کنند ، برای تو ، برای تو تنها ، برای تو رعیت فلک زده ، برای تو سایه ی ناچیزی که در برابر خورشید امپراطوری به دور دست ترین دوردست ها گریخته ای، درست برای تو، امپراطور از بستر مرگش پیامی فرستاده است..." *
پیام امپراطور اما هرگز به دست رعیت نمی رسد. تالارها ، حیات ها و دروازه های کاخ چنان پرتعداد، پرپیچ وخم و تودرتو هستند که قاصد نمی تواند از آنها عبور کند.کنایه به نظامی رو به زوال که دیوانسالاری عریض و طویل و فساد در آن چنان نهادینه شده که پیام امپراطور دیگر هیچ اثری بر زندگی رعیت نخواهد داشت.پرواضح است حتی اگر پیام بدست رعیت فلک زده هم برسد ، گره از کار او نخواهد گشود، چون احتمالا طبق معمول حاوی عباراتی شعاری و توخالی است. به یک معنا اصلا پیامی وجود ندارد.
در دنیای امروز، حکومت های تمامیت خواه مشابه امپراطوری های قدیم ، شهروندان را همچون رعیت هایی می انگارند که تحت هر شرایطی باید تن به نظم موجود دهند. وقتی شرایط بحرانی می شود حاکمان مثل همیشه پیام خود را به مردم ابلاغ می کنند. شکاف بین راس هرم قدرت و افراد در هر سیستمی وجود دارد. معضل اصلی تنها موانع بوروکراتیک نیست. پیام امپراطور از ابتدا قرار نیست هیچ پیوندی با دغدغه های واقعی مردم برقرار کند. امپراطور قاصد را وادار کرده زانو بزند تا پیام را در گوش او نجوا کند، بعد قاصد را وادار می کند پیام را دوباره در گوش خودش تکرار کند. کافکا عمداً از محتوای پیام چیزی نمی گوید. چون کلمات و الفاظ نمی توانند پیامی رهایی بخش و چاره ساز را بازنمایی کنند.شکاف مهم تر، شکاف بین واژگان با معضلات واقعی زندگی است و آنچه ابعاد قضیه را هولناک تر می کند این است که هر نظام سیاسی در عین حال بر پایه ی واژگان و کلام مقدس خود ( ایدئولوژی) استوار گشته است. کافکا تاکید ویژه ای بر مخاطب پیام دارد( برای تو...برای تو تنها...درست برای تو) انگار می خواهد بگوید که دقیقا برای تو( رعیت یا شهروند درجه دو ) هیچگاه پیامی وجود نداشته و نخواهد داشت.
* کافکا، فرانتس. پزشک دهکده( چند داستان کوچک).فرامرز بهزاد.انتشارات خوارزمی. ص ۴۷.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃فروتنی در کنش؛ توصیه اخلاقی یا یک روش شناسی
✍️ #شاهین_کارخانه
جلسه نقد و بررسی کتاب «گذشته یک توهم» زیر سایه تنش و درگیری فیزیکی اواخر جلسه قرار گرفت. اما در این جلسه صحبتهای بسیار عمیق و موشکافانهای از سوی سخنرانان درباره تاریخ قرن بیستم و جریانهای فکری و سیاسی در غرب مطرح شد و همچنین درباره کارنامه نیروهای چپ در ایران صحبتهایی به میان آمد، که به نظر میرسد نقد سخنرانان نسبت به نیروهای چپ ایرانی یکی از عوامل عصبانیت و خشونت برخی از حاضران در جلسه شد.
مایه تأسف است که اقلیتی خشونتورز توانست مباحث این جلسه را به حاشیه بکشاند. از این رو، در این یادداشت سعی دارم به یک نکته مطرح شده در جلسه بپردازم.
در بخشی از جلسه یکی از سخنرانان با ارجاع به نویسنده، فرانسوا فوره، و نقد او به اندیشه مارکسیستی، این ایده را مطرح کرد که ایدئولوژیهای تامگرا که مدعی هستند برای تمامی حوزههای زندگی بشر نسخه و برنامه دارند در «توهم» به سر میبرند و در عمل میراثی جز خشونت و تباهی مردمان نداشتهاند. در نتیجه، سخنران جلسه در اهمیت «فروتنی در کنش»، به عنوان یک موضع فکری و نه یک توصیه اخلاقی، صحبت کرد. استدلال او درباره فروتنی نیز این بود که یک فرد یا جمعی از افراد توان شناخت و برنامه ریزی برای تمامی حوزههای زندگی انسان ندارند. یکی از نقاط مورد چالش در جلسه همین جا بود. جایی که منتقدین -بخوانید چپها- معتقد بودند اساساً خشونتهای رخ داده در قرن بیستم ریشه در واقعیتهای مادی داشته و نه اندیشهها و ایدئولوژیهایی که نیروها و کشورهای درگیر منازعات و جنگهای جهانی به آنها متصف بودهاند. این منتقدین سخنران را متهم کردند که مشغول به توصیه اخلاقی است و به همین خاطر صحبتهای او چیزی جز «انشاء» نیست و فاقد روش شناسی علمی است.
اما، علم شناخت کنش انسانی، پشتوانه روش شناختی و معرفت شناختی صحبتهای سخنران است. علمی که به ما میآموزد نهادهای اجتماعی در نتیجه کنشهای انسانها ایجاد شدهاند اما نتیجه قصد عامدانه آنها نبودهاند.
این علم رویکرد سنتی از بالا به پایین به سازمان اجتماعی را به چالش میکشد و در عوض بر ظهور نظم از پایین به بالا از طریق مبادلات و تعاملات داوطلبانه تأکید انسانها میکند. در هسته اصلی آن، این شناخت نهفته است که هیچ برنامهریز مرکزی دانش یا توانایی هماهنگ کردن فعالیتهای بیشمار افراد در جامعه را ندارد. نهادهای اجتماعی مانند خانواده، بازار، زبان و... همگی در طول چندین نسل بشر ایجاد شدهاند.
این نظم اجتماعی را نظم خودجوش یا خودانگیخته (Spontaneous order) نامیدهاند. دیگرانی نیز فرآیندهای مشابه را تحت نامهایی مانند دست نامرئی، تکامل و نهادهای ارگانیک تشخیص دادهاند.
تحت همین شناخت است که متفکرین این حوزه معتقد به آزادی مبادله در بازار هستند. نظم خودانگیخته منجر به شکوفایی اقتصادی، رفاه و همکاری در سراسر جهان میشود. بنابراین در طول تاریخ، نهادها و سنتهای اجتماعی به طور ارگانیک ظهور کردهاند و یک بافت اجتماعی و جامعه مدنی سالم را ساختهاند.
در نتیجه فروتنی در کنش، اگر به معنی آگاهی از محدودیت شناخت و دانش بشر باشد، یک رویکرد روش شناختی خواهد بود. رویکردی که به صورت منطقی به ما نسبت به عواقب ناگوار جمعگرایی هشدار میدهد و ما را به فردگرایی روش شناختی سوق میدهد.
از این رو، تغییرات بنیادین و تلاش برای برساخت نهادهای اجتماعی جدید چون از شناخت تمامی انگیزهها و ترجیحات انسانها ناتوان است نمیتواند به نتایجی مثبت برسد. برنامه ریزی یک فرد یا یک حزب برای اقتصاد یک کشور محکوم به شکست است، چرا که نمیتواند نسبت به تمامی اطلاعات موجود نزد افراد آگاهی یابد. به همین سبب نیز تمامی اقتصادهای سوسیالیستی محکوم به شکست هستند و همچنین به همین سبب اقتصاد شوروی -قبله آمال چپگرایان قرن بیستم- فروپاشید.
متن کامل را اینجا بخوانید
@utfinance
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
دولت یک انحصار منطقه ای مبتنی بر زور است. آژانسی است که به صورت مستمر به حقوق نهادینه شده مالکیت تعدی کرده و با اخذ مالیات و ابداع مقررات به بهره برداری و اخاذی از مالکان اموال و دارایی ها می پردازد.
#هانس_هرمان_هوپ
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
کودکی (نابالغی) یعنی ناتوانی از به کار گرفتن فهم خود بدون راهنمایی دیگران. اگر علت این نابالغی نه فقدان فهم، که نبود عزم شجاعت در به کار گیری فهم خود بدون راهنمایی دیگران باشد، گناه آن به گردن خود انسان است. شعار روشنگری این است Sapere aude! جسارت آن را داشته باش که فهم خود را به کار گیری!
این که بخشی بدین بزرگی از انسان ها، با آن که دیریست طبیعت آنان را به بلوغ طبیعی رسانده، باز به دلخواه تا دم مرگ کودک می مانند و دیگران چنین به سادگی خود را سرپرست ایشان میکنند، علتی جز کاهلی و بزدلی ندارد. راستی که کودک بودن چه آسان است! اگر کتابی داشته باشم که جای فهمم را بگیرد و مرشدی که کار وجدانم را انجام دهد و پزشکی که خوراک مناسبی برایم معین کند و...، دیگر لازم نیست خود را به زحمت بیندازم.
روشنگری چیست؟
#کانت
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
درسگفتارهای عباس امانت دربارهی تاریخ ایران ــ درس دوم، ایران و انیران
🔸 در این سلسله درسگفتارها، عباس امانت، استاد بازنشستهی تاریخ در دانشگاه ییل، درباره ساختارهایی در تاریخ ایران صحبت میکند که به باور او از قرنها پیش تا امروز پایدار مانده و زندگی ایرانیان را شکل داده است.
🔸 پیشگفتار
🔸درس اول: بوم و بر
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
وقتی معلمهای تاریخمان از شکنجه و آزار و اذیت مردم بیگناه میگفتند از این گوش میشنیدیم و از آن یکی در میکردیم. این اتفاقها مال گذشته بود، مال قرون وسطی.
وقتی همان اتفاقها در زمانهی خودمان افتاد وبدتر از چیزی بود که تصورش را میکردیم، حس کردیم انگار دنیا به آخر رسیده است. گویی شاهد گسستی عمیق در روند تکامل بشر بودیم، شاهد سقوط تمام و کمال انسان در مقام موجود عاقل.
زیر تیغ ستاره جبار
هدا مارگولیوس کووالی
نشر بیدگل
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃مشروطه و زنان در ایران
✍️ #احسام_سلطانی
مشروطه در ایران امکانی فراهم کرد برای سخن گفتن از «جا»، جای خود. نحوهی ادراک ما از جهان به جایی که در جهان اشغال کردهایم پیوند خورده است و میان این دو نسبت عمیقی وجود دارد. نمیتوان ادراک خود را نسبت به خود و جهان تغییر داد مگر اینکه جا و موقعیت خود را عوض کنیم. هولکوییست دربارهی یکی از پروژههای فکری مهم باختین در این زمینه مینویسد:
«تأکید اساسی او بر جزئیت و موقعیتمندی است، تا حدی که اصرار میکند پرسشهای ظاهراً انتزاعی درباب خودبودگی را تنها زمانی میتوان پی گرفت که در قالب پرسشهایی مشخص دربارهی موقعیت و جا طرح شده باشند.»
تغییر دادن جا و موقعیت خود به نوعی امکان دگرگون کردن خود و جهان را به ما میدهد و اساساً هیچکس قادر نیست به «خود» تازهای دست پیدا کند مگر اینکه پیشتر جای خود را در جهان دگرگون کرده باشد.
به جای زنان ایرانی در پیش از مشروطه بنگرید. اغلب جای آنها در خانه است، در آشپزخانه و مشروطه امکانی فراهم کردن برای سخن گفتن از این «جا» و به نوعی دگرگون کردن آن. مشروطه نه فقط این «جا» را بلکه جای مردان و موقعیت آنها را در جامعه به پرسش کشید و رفتهرفته امکانی فراهم کرد تا همگان بتوانند دربارهی آن سخن بگویند و از این طریق جای زنان و مردان در اجتماع به موضوع گفتگو و بحث بدل شد و وارد قلمرو سخن شد. به واقع شاید بتوان گفت که تا پیش از این دوره این دو «جا» از قلمرو سخن فاصله دارند و گویی از پیش جای زنان و مردان را سنت مشخص کرده است و این امر مقدس (سنت) کمتر به موضوع سخن سخنگویان بدل میشود. اما با پدید آمدن مفهوم «حق» و اهمیت یافتن فرد و حق و حقوق او در جامعه، موقعیت و جای او نیز اهمیت مییابد.
تاجالسلطنه دختر ناصرالدینشاه در خاطرات خود مینویسد: «افسوس که زنهای ایران از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند؛ و صبح تا شام، در یک محبس ناامیدانه زندگانی میکنند...» او در ادامه از حقطلبی و تلاش زنان اروپا برای «حق انتخاب و حق رأی در مجلس» و «دخالت در امور سیاسی و مملکتی» مینویسد و میگوید دوست دارم به اروپا سفر کنم و به خانمهای آنجا بگویم در حالی که «شما غرق سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع میکنید» به «قطعهی آسیا» نگاه کنید و خانههایی را ببینید که تنها یک راه خروجی دارد و آن نیز «به توسط دربان محفوظ است». او در ادامه میگوید «زندگانی زنان ایرانی از دو چیز ترکیب شده: یکی سیاه و دیگری سفید. در موقع بیرون آمدن و گردش کردن، هیاکل موحش سیاه عزا؛ و در موقع مرگ کفنهای سفید. و من که یکی از همین زنهای بدبخت هستم، آن کفن سفید را ترجیح به آن هیکل موحش عزا داده... .»
آنچه تا پیش از مشروطه تعریفکنندهی زن در ایران است، خانه و آشپزخانه است. جا و موقعیت زنان در خانه و آشپزخانه است و این «جا» نه تنها نقش مهمی در تعریف آنها بلکه در طرز مواجهه با آنها دارد (فراموش نکنید که موقعیتها و جاهای مختلف در اجتماع حامل منابع و قدرت یکسانی نیستند و بدون شک ساکنان آشپزخانه در جامعه از کمترین قدرت بهرهمندند).
گفتمان مسلط و غالب که حاصل تخیلی مردانه بود به هیچوجه امکان بیرون آمدن از آن «جا» را به زنان نمیداد و زنان ساکن تبعیدگاهی به نام خانه و آشپزخانه بودند و شاید بتوان گفت که مشروطه تلاشیست برای آزاد کردن زنان از آن تبعیدگاه، تلاشی برای آزاد کردن زندگیهایی که مخفی مانده بودند و دور از چشم همگان به حیات خود ادامه میدادند. مشروطه امر مخفی را آشکار کرد و یکی از این امور مخفی همانا زنان بودند، زندگی زنان.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 انقلاب مشروطه، روشنفکران ایرانی و آیندهی ایران
✍️ #احسان_عزیزی
چهاردهم مرداد ماه سالروز صدور فرمان تشکیل مجلس شورای ملی توسط مظفرالدین شاه قاجار است (که به عنوان فرمان مشروطیت شناخته میشود)؛ نسبت ما و اکنون ایران با مشروطیت، آرمانها و اهداف آن چیست؟! هرچند چنین پرسشی را باید در قالب یک کار پژوهشی و محققانه پاسخ داد اما آنچه اهمیت دارد تصویر و فهمی است که نسلهای پس از انقلاب ۵۷ از مشروطیت، زمینه و زمانهی آن دارند؛ فهمی که اغلب به واسطهی تأثر از ایدهها و ایدئولوگهایی میآید که هم زمینههای انقلاب ۵۷ را فراهم کردند و هم پس از انقلاب کرسیهای دانشگاههای علومانسانی را اشغال کردند بدون آنکه دستاوردی در راستای فهم درست از مشروطه و اساساً تاریخ معاصر ایران داشته باشند. آنها هیچگاه بر وجوه دموکراتیک و اقدامات شاهان قاجار و پهلوی در به ثمر رسیدن اهداف مبارزات و مطالبات مردم و طبقهی متوسط نه تنها تأکید نکردند که بر آن سرپوش نیز گذاشتند.
روشنفکران ایرانی و اساتید علومانسانی بهجای مواجهه با پدیدهی مشروطیت، آن را از پشت عینک ایدئولوژیهای ضدمدرن، سنتگرا، بومیگرا و دینی دیدند. نسل مشروطهخواه ایرانی هرچند دستوپاشکسته در تلاشی مذبوحانه کوشیدند تا حکومت قانون، جامعهی مدنی، دولت مدرن و مردمسالاری سکولار شکل دهند، اما مسیر به دلایل مختلف به بیراهه رفت. با اینوجود هرآنچه امروز در ایران از نهادهای مدرن و مدنی وجود دارد، سرآغازش را میتوان در کوششهای مشروطهخواهان ردیابی کرد، اما این مسیر با گسستی روبرو شد که سرانجامش امروز ایران است.
امروز باید پرسید چرا جنبش مشروطه و مشروطهخواهی قوام و دوامی که «باید» میداشت را نداشت؟! کداومین علل و عوامل داخلی و خارجی بر ایجاد گسست میان آرمانها و اهداف مشروطیت با آنچه در تاریخ رخ داد تأثیرگذار بودند؟! امروز وظیفهی نسلهای پس از انقلاب ۵۷، این بزرگترین و بیسابقهترین واکنش مالیخولیای جمعی به مدرنیته در ایران است که به جنبش مشروطه و آرمانها و اهداف آن بازگردند و از پدران بنیانگذار ایران مدرن(۱) بپرسند که چه بود و چگونه گذشت؟! چرا و چگونه؟... مشروطیت را میتوان میزان تاریخ ایران مدرن در نظر گرفت، قطبنمایی که مسیر راه را نشان میدهد، اما نه چنان قبلهای که سلطنت طلبان از آن ساختهاند تا آن را بهانهی احیای نهاد سلطنت کنند؛ بلکه چنان تجربهای که باید در فراز افق و اکنون ایران بازخوانی شود. اهمیت بازخوانی این داستان مفصل در اکنون ایران معنای تازهای به آن میبخشد که میتواند چراغ راه آیندهی ایران باشد.
در پرتو تجربیات امروز است که معنا و اهمیت صدور فرمان مشروطیت توسط شاهی از سلسله شاههای مستبد دوران قاجار را میتوان بهتر درک کرد و فهمید. در این نسبت است که پرسش از گذشته و حال معنای تازهای به ما میدهد. کدام ولی فقیه، کدام ولیامر و کدامین نهاد و حکومت مطلقه حاضر به صدور فرمانی مشابه خواهد بود؟! کدامین نظام سیاسی و کدامین شاه و رهبر و رئیس جمهور در اکنون ایران حاضر میشد رفراندم برقرار کند و اگر نه کل حکومت، که دست کم بخشی از آن را در یک فرآیند دموکراتیک تقدیم مردم و حاکمیت قانون کند؟!!
آیندهی ایران را بدون بازخوانی گذشته و تأمل دربارهی مهمترین رخدادهای سیاسی و تاریخی آن از جمله جنبش مشروطیت نمیتوان ترسیم کرد. امروز باید در مقابل اقتدارگرایی و یکصدایی شاهطلبان و رهبرطلبان ایستاد و حکومت قانون و مجلس شورای ملی را غایت آیندهی ایران در نظر گرفت.
۱. اصطلاحی از فرهاد سلیمان نژاد که دربارهی مهمترین شخصیتهای مشروطیت از جمله تقیزاده و آخوندزاده به کار برده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📌شواهد و قرائن نشان میدهد که حکومت تبهکار و طاعون صفت مادورو/چاوز در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا دست به تقلب بی سابقهای زده است. ویژگی مهم انتخابات اخیر شکاف و ریزش شدید در بدنه اجتماعی هوادار مادورو به شمار میرفت که بی سابقه بود و ناظران بیطرف را هم به این نتیجه رسانده بود که مادورو اگر در انتخابات تقلب نکند، کارش تمام است.
🔻تصویری که میبینید، مربوط به بحران وحشتناک ابرتورم در ونزوئلا است. مردم انبوهی اسکناس بی مصرف را همچون زباله در خیابانها میریختند و برای نجات از گرسنگی به خوردن پوست و ریشه درخت و گیاه پناه برده و یا از کشور فرار میکردند. نرخ تورم در ونزوئلا در سال دو هزار و پانزده به صد و هشتاد درصد، در سال دو هزار و شانزده به هشتصد درصد، در سال دو هزار و هفده به چهار هزار درصد و در سال دو هزار و نوزده به دویست و سی هزار درصد رسید. فقر وحشتناک و گرسنگی، جرم و جنایت و مرگ بیماران و نوزادان در نتیجه نابودی خدمات پزشکی، همچون گردبادی سیاه و سهمگین نفس ونزوئلاییها را گرفت. بیش از هشت میلیون نفر از مردم یعنی نزدیک به یک سوم از جمعیت ونزوئلا، از کشور فرار کردند.
☠️ کمتر پیش آمده که حتی جنگهای بزرگ و یا سهمگینترین بلایای طبیعی، با شهر و کشوری چنان کنند که سوسیالیسم تودهگرا و غرب ستیز چاوز/مادورو با ونزوئلا کرد. هوگو چاوز با تکیهگاه قرار دادن طبقه فقیر در ونزوئلا و سواستفاده از دشواریهای اقتصادی نه چندان جدی کشور در دهه نود میلادی که ناشی از کاهش قیمت نفت و نیاز به سازماندهی مجدد اقتصاد ونزوئلا در عصر خصوصی سازی و جهانی شدن بود، با یک کودتا قدرت رسید. بحران آن روز ونزوئلا که در برابر جهنمی که امروز در آن دست و پا میزند، به چیزی کمتر از شوخی شبیه است، با کمی صبر و تحمل و تدبیر به سادگی قابل رفع بود. اما بدا به حال مردمی که دشواریهای ناگزیر توسعه و تکامل را تاب نیاورده و به نسخه توهم، مالیخولیا و عقدههای پست پناه میبرند.
▪️تا مدتی طبقه فقیر ونزوئلا در نتیجه پول پاشیها و بذل و بخششهای چاوز شادمان بود. از خوش اقبالی چاوز چند ماه پس از به قدرت رسیدن او، دوره افزایش شدید قیمت جهانی نفت آغاز شد که تا حدود پانزده سال ادامه داشت. امروز اما بالاخره همان طبقه فقیر شیفته هوگو چاوز هم فهمیده که در چه چاه مصیبتی گرفتار آمده است. سالها پیش چاوز به خود میبالید که بیست هزار پزشک کوبایی را برای درمان رایگان فقرا به ونزوئلا آورده است. در آن زمان اما کسی پیشبینی نمیکرد که این اقدام زمینه ساز ورود بیست و پنج هزار سرباز کوبایی برای کشتار و سرکوب معترضان در جریان اعتراضات گسترده مردمی به تقلب در انتخابات در سال ۲۰۱۹ خواهد شد.
✍️توس طهماسبی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 در غیاب ناسیونالیسم...
این بی وطن هایی که امروز در قامت نماینده مجلس در مقام تصمیم گیری امور کشوری به بزرگی ایران جولان می دهند، همان میراث شوم کمونیسم و مارکسیسم و سوسیالیسمی هستند که موجب سقوط ایران و تقدیم کشور به روحانیتی شدند که کشور را به چنین نقطه ای رسانده اند.
میراث تمام احزاب و سازمان های چپ و چریکی کمونیستی که هیچ درکی از زمانه خویش و جهان مدرن نداشتند و در یک مالیخولیای جمعی(به اعتراف شاملو و ساعدی) موجب فروپاشی کشور در ابای سیاه مرگ ستایان اسلامگرا شدند. این دو سرطان سرخ و سیاه در ائتلافی تاریخی و ایدئولوژیک چنان آواری برجای گذاشتند که به گواه گزارش ها سیل مهاجرت شکلی توده وار پیدا کرده است.
این اظهارات و جاروجنجال های عمله های استبداد شاهدی است بر فقدان یک جریان، حزب و سازمان #ناسیونالیسم در ایران. ناسیونالیسم یکی از ذبح شده های انقلاب ۵۷ بود که از آن زمان تاکنون مطلقا هیچ نماینده، حزب، جریان یا نیروی سیاسی و اجتماعی ندارد. نتیجه این فقدان را مردم ایران اکنون با تورم سه رقمی و پرت شدن در بحران های سیاسی و اقتصادی و اقلیمی درک می کنند.
نگاهی به کشورهای همسایه بی اندازید و روند رشد و توسعه آن ها را مجدد مقایسه کنید. ببینید ترکیه چطور پرچم کشورش از هر نماد دیگری برای حکومت و مردمش اولویت است. عربستان چطور با اولویت قرار دادن منافع کشورش درحال تبدیل شدن به یکی از قطب های اقتصادی و سیاسی منطقه است و چه تغییرات بنیادینی را در جهت توسعه و پیشرفت رقم می زند.
بله، ناسیونالیسم در ایرام بیش از ۴ دهه است که سلاخی شده است و پیامدهایش را اکنون ایرانیان تجربه می کنند. فارغ از اینکه این بی وطن هایی که شأن مجلس و نمایندگی و وکالت مردم را به ابتذال کشیدند و اکنون در کثافت خود اینگونه دست و پا می زنند. امت واحدی که چنان در فضله خود گیر کرده است که تخم و توان پاسخ به حملات تروریستی دشمنش در خاک ایران را ندارد.
زمانی #یوسف_اباذری در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گلو پاره میکرد که حکومت دارد با امثال #مرتضی_پاشایی و پروپاگاندای امور حاشیه ای و مبتذل از امور و مسائل مهم کشور #سیاست_زدایی می کند.
تقریبا دو دهه قبل تر آن نطق های هیجانی، اباذری و امثال او هژمونی نظریات و ایدئولوژی های چپ و مارکسیسم و سوسیالیسم را بر دانشکده های علوم اجتماعی قالب کردند، فضای روشنفکری خارج از دانشگاه ها که خود عقبه و سابقه ای دیرینه در ترویج چپ داشتند و دارند. اما هیچکس پاسخ نداد که سکوت امثال اباذری ها درباره کشتار مردم درخیابان و جنجال آن ها برای رأی جمع کردن عمله های استبداد نامش چیست؟!
✍️ #محمد_مختارپور
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📆سال ۱۹۷۸، الکساندر سولژنیتسین نویسنده، سرباز جنگ دوم جهانی و بازمانده اردوگاههای کار اجباری شوروی کمونیست که در تبعید به سر میبرد یکی از مشهورترین سخنرانیهای قرن ۲۰ام در مورد کمونیسم و خطرات آن را در دانشگاه هاروارد انجام داد.
این رشته توییت خلاصهای از آن سخنرانی است.
۱. سوسیالیسم در هر نوع و شکلی جز به ویرانی کامل روح انسانی و با خاک یکسان کردن نوع بشر نمیانجامد.
۲. بارزترین چیزی که هر ناظر خارجی این روزها در تمدن غرب میبیند یک روند نزولی در شهامت و شجاعت است.
۳. آیا باید به این نکته اشاره کرد که در طول تاریخ همیشه نزول شهامت و شجاعت -در یک ملت- آغاز سقوط آنها بوده است؟
۴. آنچه که زیستشناسی به ما میگوید این است که راحتی و رفاهِ بیش از اندازه برای یک موجود زنده اصلا امری سودمند نیست. امروزه در غرب رفاه و زندگی بدون مشکل، آن روی ویرانگر خود را آشکار کرده است.
۵. دفاع از حقوق فردی به چنان راه دیوانهواری رفته است که جامعه را به عنوان یک کُل در مقابل برخی افراد مشخص بیدفاع کرده است.
(نقدهای بسیاری را به این گفته فارق از نوع روایت و شرایطی که در آن چنین نظری ابراز میشود وارد میدانم.)
۶. بیمایگی، سطحی نگری و عجول بودن مهمترین بیماریهای روانی عصر حاضرند که ما این مسائل را بیش از همه چیز در مطبوعات و روزنامهنگاری میبینیم.
۷. من اینجا در آمریکا با آدمهای باهوش و فهمیده بسیاری مکاتبه داشتهام. شاید استادی در یک کالج کوچک، کسانی که میتوانند در مسیر سازندگی کشورشان نقش مهمی ایفا کنند اما صدایشان در رسانهها بازتاب نمییابد (یا رسانهها علاقهای به بازتاب اندیشههای آنان ندارند).
۸. اما در پاسخ به این سوال که آیا جامعه امروزی غرب را به عنوان الگویی برای ساخت آیندهی جامعهام میبینم یا نه؟ پاسخم منفی خواهد بود. جامعه امروز غربی، آن چیزی نیست که من بخواهم آن را -به عنوان ایدهآلی- برای آینده کشورم تجویز کنم.
۹. این یک واقعیت خدشهناپذیر است که انسان غربی امروزی در حال ضعیفتر شدن است، در حالی که در شرق، برعکس آن در حال وقوع است.
۱۰. تاریخ از پیش هشدارهای معناداری به جوامع در حال نابودی میدهد. انحطاط هنر و فقدان دولتمردان بزرگ از این قبیل هشدارها است.
۱۱. تنها توسل به معیارها و ضوابط اخلاقی/معنوی میتواند غرب را در مقابل این استراتژی به شدت برنامهریزی شدهی جهانی کمونیسم نجات دهد.
۱۲. علیرغم در دسترس بودن و فراوانی اطلاعات، شاید هم اصلا به خاطر این، غرب در درک واقعیات کنونی آنچنان که هستند کاملا مشکل دارد.
۱۳. با این حال... هر سلاحی، هر چقدر هم که قوی، نمیتواند در غرب برای فائق آمدن بر کمبود ارادهای که در آن وجود دارد کمک کند. در حالتی که ضعف روانی -بر جوامع- مستولی است، اسلحه جز باری سنگین بر شانههای آنها نیست.
۱۴. تمام دستاوردهای باشکوه تکنولوژیک قرن ۲۰ام، از جمله تسخیر فضا، نتوانست این قرن را از فقراخلاقیای که به آن دچار شده است و هیچکس تا اواخر قرن ۱۹ام حتی فکرش را هم نمیکرد نجات دهد.
۱۵. لیبرالیسم به ناچار توسط رادیکالیسم بیرون رانده شد، رادیکالیسم باید تسلیم سوسیالیسم میشد و سوسیالیسم نمیتواند که در مقابل کمونیسم شدن مقاومت کند.
۱۶. در کشورهای شرقی، کمونیسم با یک شکست ایدئولوژیک کامل مواجه شده است و اساسا فاقد ارزش است اما اینجا در غرب روشنفکران همچنان با همدلی و علاقه به آن نگاه میکنند.
۱۷. حتی اگر بتوان گفت که سایه نابود شدن در اثر جنگ هم از سر ما برداشته شده باشد، ما باید نوع زندگی کردنمان را برای جلوگیری از خودتخریبی تغییر دهیم.
۱۸. اگر این پایان جهانِ -بشر- نباشد، باید گفت که جهان ما امروز به یک پیچ تاریخی مهم رسیده است، چیزی با اهمیت مشابه گذر از قرون وسطی به رنسانس.
۱۹. ما باید بینشی عمیقتر را برگزینیم، بینشی که در آن طبیعت مادی/فیزیکی زندگی ما نه مانند دوران قرون وسطی مورد نفرین قرار بگیرد و نه طبیعت معنوی ما مانند عصر مدرن زیر پا له بشود.
✍️ محمد الف
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
💠 هفتاد و یکمین سالگرد واقعه ۲۸ مرداد
با حضور موسی غنینژاد، محمود کاشانی و داریوش رحمانیان.
⚠️ این گفتگو برای سال گذشته است اما شنیدن آن در سالگرد این واقعه خالی از لطف نیست.
اگر پای صحبت اهل فن بنشینید احتمالا این سوال برای شما پیش میآید که چرا که اتفاق نظری بر سر ماهیت این روز وجود ندارد. شاید رمز ۲۸ مرداد دست محمد مصدق و شناخت این شخصیت کلیدی باشد.
طرفدارانش او را یک سرمایه ملی و نماد ایستادگی در برابر زور داخلی و خارجی میدانند، و دقیقا در نقطه مقابل مخالفانش مصدق را مبدع و مروج شعارهایی میدانند که عمرش تا به الان هم رسیده و بذر عقبماندگی ایران را کاشته است. مصدق که بود؟ یک تحولخواه مردمی یا یک پوپولیست؟ یا چیزی بین دو سر طیف؟
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔸مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری ایران در گزارشی با استناد به نتایج یک نظرسنجی ضمن اشاره به مشکلات جدی در بهکارگیری سرمایههای انسانی هشدار داد که جامعه ایران در حال ورود به فاز «مهاجرت تودهوار» است.
🔸این مرکز در گزارشی با عنوان «مدیریت مهاجرت به خارج از کشور» نوشت: اکنون در دوره اوج «میل و تصمیم» به مهاجرت بهویژه بین نیروی کار دارای مهارت و دارای سرمایه هستیم.
🔸گزارش مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری تاریخ ۱۳ مردادماه جاری را دارد، اما روز پنجشنبه، ۲۵ مرداد، مورد توجه رسانهها در داخل کشور قرار گرفته است.
🔸بر اساس این گزارش، جامعه ایران در شرایط خاص مهاجرتی بهسر میبرد و جو روانی سنگینی پیرامون میل به مهاجرت در کشور وجود دارد، به گونهای که نیرویی واقعی و عینی زندگی افراد را تحت تأثیر قرار داده است.
🔸این گزارش میافزاید که میل و تصمیم به مهاجرت در میان اقشار مختلف از جمله در میان کارگران، ورزشکاران، پزشکان، محققان، کارآفرینان، و سرمایهگذاران «تشدید» شده است. / رادیوفردا
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
دولت چیست؟
دولت یک سازمان اجبار مشروع است. برای اهداف این تعریف، اجبار عبارت است از نقض هر چیزی که افراد جامعهای خاص باور دارند که حقوق افراد نسبت به افرادی دیگر است. بهعنوان مثال، مردم در این جامعه معتقدند که یک فرد حق دارد یک پیشنهاد شغلی را رد کند؛ سلب آن حق نوعی اجبار است که به آن بردهداری می گویند. آنها معتقدند که یک فرد حق دارد درخواست پول یا معامله پیشنهادی را رد کند. سلب آن حق را سرقت یا اخاذی میگویند.
دولت عامل اجبار مشروع است. ویژگی خاصی که دولتها را از سایر نهادهای اجباری مانند باندهای جنایتکار معمولی متمایز میکند این است که اکثر مردم با اجبار دولتی بهعنوان امری عادی و مناسب برخورد میکنند. همان عملی که در صورت انجام توسط یک فرد خصوصی به عنوان اجبار تلقی میشود، اگر توسط یک عامل دولت انجام شود، مشروع دانسته میشود.
اگر بر سر مردی که با کیف پول من فرار میکند فریاد بزنم "بایست، دزد!" ، اطرافیان ممکن است کمک کنند یا نکنند، اما حداقل معقول بودن عمل من را تشخیص خواهند داد. اگر بر سر یکی از کارمندان ادارهٔ درآمد داخلی (IRS) پس از اینکه مرا مطلع کرده است که حساب من مسدود شده است و درحالیکه خانهام را ترک میکند فریاد بزنم "بایست، دزد!" ، تمام همسایگان فکر میکنند من دیوانه هستم. به وضوح، ادارهٔ امور مالیاتی درگیر همان عملی است که دزد انجام میدهد. بدون اجازه اندوختهام را تصاحب میکند. درست است که مدعی است در ازای مالیات من خدماتی را به من ارائه میدهد، اما چه من آن خدمات را بخواهم چه نخواهم مُصِّر است که مالیات را دریافت کند. این شاید نکته خوبی باشد که آن دزدی است یا اخاذی. در هر صورت، اگر این عمل از سوی یک فرد خصوصی انجام گرفته بود، همه قبول داشتند که این عمل جرم است.
فرض کنید یک کارفرمای خصوصی که برای ساعات طولانی از کار ناخوشایند دستمزد پایینی ارائه میدهد، نتواند کارگر کافی پیدا کند و با انتخاب تصادفی مردان و تهدید به زندانی کردن آنها در صورت امتناع از کار کردن برای او، مشکل را حل کند. او به اتهام آدمربایی و اخاذی متهم و به دلیل جنون تبرئه خواهد شد. اینگونه است که دولتها افراد را برای جنگیدن یا حضور در هیئت منصفه استخدام میکنند. اغلب استدلال میشود که دولت، یا حداقل برخی از دولتهای خاص، نه تنها مشروعیت دارند، بلکه مشروع هستند، که اعمال آن تنها به نظر اجباری میرسد. چنین استدلالهایی اغلب شامل نظریههای قرارداد اجتماعی میشوند – ادعاهایی مبنی بر اینکه شهروند به نحوی قراردادی، ملزم به اطاعت از دولت است. به علاقهمندان استدلال و رد آن، کتاب "عدم خیانت: قانون اساسی بدون اقتدار، اثر لیساندر اسپونر." را توصیه میکنم.
دولت با مشروعیت بخشی از سایر باندهای جنایتکار متمایز میشود. همینطور از گروه های غیردولتیِ قانونی که ممکن است برخی از وظایف مشابه را به دلیل اجباری بودن انجام دهند متمایز است. دولتها جاده میسازند. گاهی اوغات، افراد خصوصی نیز این کار را انجام میدهند. اما افراد خصوصی باید ابتدا زمین را به قیمتی که برای فروشنده مناسب باشد خریداری کنند. دولت میتواند و قدرت این را دارد که قیمتی تعیین کند که مالک مجبور به فروش آن شود.
دولت یک نهاد قهری مشروع است. اگر نهادهایی که جایگزین دولت میشوند، وظایف خود را بدون اجبار انجام دهند، تبدیل به دولت نخواهند شد. آنها گاهی ممکن است اجباری عمل کنند، اما وقتی این کار را انجام میدهند، اقدامات آنها مشروع تلقی نمی شود، به این خاطر که آنها دولت نیستند.
سازوکار آزادی
دیوید فریدمن
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
فایل شنیداری
معرفی و بررسی کتاب «گذشتهی یک توهم: جستاری در باب اندیشهی کمونیسم در قرن بیستم»
با حضورِ
دکتر حسن محدثی (جامعهشناس و استاد دانشگاه)
احسان عزیزی (دبیر مجموعه علوم اجتماعی کتابستان برخط)
حمید هاشمی کهندانی (مترجم کتاب)
اشکان زارع (روزنامهنگار و پژوهشگر تاریخ اندیشه سیاسی)
میلاد عمرانی (دبیر مدرسه مطالعات نقداقتصادسیاسی)
پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳
به میزبانی باشگاه اندیشه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 یورش کمونیستها به جلسه رونمایی یک کتاب
✍️ #بیژن_اشتری
خبردار شدم که یکی دو روز پیش در جلسه رونمایی کتاب «گذشتهی یک توهم»، نوشته ارزندهی فرانسوا فوره، ترجمه آقای هاشمی کهندانی،شمار قابل توجهی از کمونیستهای وطنی حضور یافته و با فحاشی و یقه درانی و مشت و لگدپرانی جلسه را به هم زده و به ویژه توهینهای بی شمار به سخنرانان جلسه از جمله دکتر حسن گیلوایی استاد دانشگاه کردهاند.
ظاهراً چاپ ترجمه فارسی کتاب فرانسوا فوره ، که تاریخ توهمات مارکسیستی و کمونیستی را به صورت مفصل و علمی برملا کرده بر جماعت همیشه متوهم کمونیستهای وطنی بس گران آمده است.من که به عنوان یک مترجم آثار روشنگرانه در خصوص کمونیسم همواره طی این سالها در معرض انواع تهدیدات کلامی و سایبری این جماعت بودهام تذکر میدهم که عدم مقابله با این نوع اوباشگری کمونیستی میتواند به جسورتر شدن این جماعت منجر شود و فضای فرهنگی ما را مخدوش کند.نگرانی اصلی، نفوذ کمونیست های ریشو در پارهای نهادهای اداری،فرهنگی و آموزشی است که بدون ذکر نام مقتداهای فکریشان(مارکس و لنین و استالین) زیر پرچم مبارزه با لیبرالیسم و نئولیبرالیسم ،مشغول پیشبردن اهداف واقعی خویش هستند.شواهد دیگری هم وجود دارد که این حضرات به ویژه طی ماههای اخیر توانستهاند موفقیتهایی در عرصه جلوگیری از چاپ و نشر کتابهای ضد کمونیستی به دست آورند.در زمان مناسب در این باره بیشتر با شما صحبت خواهم کرد.
Instagram
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
چپِ بچهپرروی ایرونی
— کاریکاتوری مضحک، اما خسارتبار
✍️ علیرضا موثق
گویا دیروز جلسۀ رونمایی از کتابی با عنوانِ «گذشتۀ یک توهم» برگزار شدهاست و در این جلسه، دکتر حسن محدثی نیز بعنوان سخنران، جزو مدعوین بودهاست. از همان آغاز، «امتِ حزباللهِ مارکسیستهای پُفکیِ ایرانی»، صبر انقلابیشان لبریز و دهانشان پر از کف شده و مدام مثل یکسری لُمپن بیشخصیت، در وسطِ سخنان مدعوین دویدهاند و در نهایتِ امر، به این هم بسنده نکردهاند و برای روشن شدنِ «عمق راهبردیِ» مارکیسیم در ایران و گرفتنِ «انتقام سختِ» دهۀ شصت، به لگدپراکنیِ واقعی و فیزیکی هم اقدام نمودهاند! و وقتی نمایشِ سیرکوارشان افاقه نکرد، جلوی خودِ دکتر حسن محدثی رفتهاند و مانع از سخنگفتن ایشان شدهاند! و ایشان هم با الهام از توصیۀ منسوب به عیسی مسیح، از آن «جمعِ احمقان» خارج میشود، اما از آنجاکه «وقاحت انسانِ فرومایه انتهایی ندارد»، به شیوۀ نوبالغانی کودن و سفیه، ترکِ مجلسی که به گند کشیدهاند را نیز با صدایِ انکرالاصواتشان، «در رفتن» جار زدهاند!
این رفقای پنچر-شدۀ انقلابی و نسخهبدلهای امتِ حزبالله و اساتیدِ همیشهدرصحنهشان در دانشگاهها (نظیر یوسف اباذری)، در ذیل یکهتازیِ فاشیسمِ مذهبی، همیشه نگرانِ لیبرالیسم و نولیبرالیسم و باگهای آزادی در غربِ سرمایهداریاند، درحالیکه حتی تاب و تحملِ نشستنِ متمدنانه در یک جلسۀ سادۀ فرهنگی، بهمناسبتِ رونمایی از کتابی در بابِ تاریخچۀ ایدئولوژی مترقی(!)شان، را ندارند!
مثلِ یکسری غارنشینِ پشتکوهی که در یک روستا، گرفتارِ چند بیماری، از جمله طاعون و وبا و سل، شدهاند و بعد، صبح و شام «پزشکی مدرن» در غربِ جغرافیایی را نقد و لعن میکند(!)َ، و وقتی پزشکانی به روستا میآیند و در حالِ گفتگوی علمی و تخصصی در بابِ تاریخچۀ بیماری آنها میشوند، مثل یکسری زامبیِ زنجیر-پارهکرده، بهسوی آنها حملهور میشوند و بر صورتشان چنگ میاندازند و جفتکپراکنی انقلابی(!) میکنند تا مبادا به بیماریِ مقدسشان توهینی روا شود و چیز بدی از تاریخ سراسر گلوبلبل(!) آن بیماری بیان شود!
اینها مثل بچههای دبیرستانی هستند که وقتی به دانشگاه میآیند، کیف سامسونت میخرند تا متفکر جلوه کنند؛ چهارتا کتاب خواندهاند و نه آن کتابها را فهمیدهاند، و نه ربطش با واقعیاتِ جامعۀ خویش را، و بعد، همینطور با بلغور کردن، ژست روشنفکری میگیرند!
نقدِ لیبرالیسم چه ربطی به تو دارد که تا خرخره در باتلاقِ استبداد دینی فرو رفتهای و حتی تابِ یک نشست فرهنگی در باب تاریخچۀ ایدئولوژیات را نداری؟! و همین تو، برای یک کف و سوت و قر کمرِ نشسته در یک کنسرت موسیقی یا شرکت در یک مهمانیِ مختلط، محتمل است مثل خر شلاق بخوری و از فشار، به مارکس و انگلس و هفتجدشان فحشهای کافدار بدهی؟!
لشکرِ «بردگان و فرومایگان و عقبماندههای ذهنی» صرفاً با آموزش رشد نمیکنند. درجا زدن و سقوط در بلاهت و حماقتِ مجاهدین خلق در وسط آزادیِ غرب، یکسره ادامه یافته و رفقایشان در ایران نیز در یک فضای کانالیزهشده و ایزولۀ ذهنی و ارتباطی، خود را از هرگونه تغییر و تحول و رشد و بازنگریای بازداشتهاند.
منبع: Finance & Economics
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
♦️فرهنگ تکفیر و اتهام در ایران: چپول کافر فاشیست لیبرال نیهیلیست پوزیتیویست!
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
وقتی اسلامگراهایی را که از اسلام ایدهئولوژی ساخته اند، نقد کردم، مرا کافر و غربزده خواندند؛
وقتی هایدگریستهای اسلامی را نقد کردم، مرا نیهیلیست و غربزده و پوزیتیویست خواندند؛
وقتی ملیگراییی باستانگرا و اسطورههای ملیگراییی ایرانی را نقد کردم، مرا چپ و چپول و پنجاه و هفتی خواندند؛
و وقتی کمونیسم را نقد کردم، مرا لیبرال و فاشیست خواندند.
نه اینکه من تافتهی جدابافتهای باشم؛ خیر. این سرنوشت تمام ناقدان ایرانی است. ما هنوز فرهنگ نقد را پدید نیاورده ایم. بسیاری از ما ایرانیان هنوز به مرحلهی بلوغ گفتوگو با مخالف نرسیده ایم. شنیدن حرف موافق که کاری ندارد. تحمل سخن مخالف و مدارا با او است که مدنیت ما را نمایان میسازد. دموکراسی و حقوق بشر و مداراگری و فرهنگ آنها، اموری وارداتی نیستند؛ آفریدنی اند.
🔸پسنوشت: توسعهی فرهنگی نیازمند انسان مدنیی مداراگر کثرتگرا و واجد بلوغ گفتوگو با مخالف و برخوردار از فرهنگ نقد است.
#توسعهی_فرهنگی
#ایدهئولوژی
#کمونیسم
#توهم
#نقد
@NewHasanMohaddesi
⭕️ کشورهای مسلمانی که جلوی مرگ اقتصادی صهیونیستها را گرفتهاند:
۱-ترکیه با ۶,۳میلیارددلار
۲-امارات و افزایش ۱۵۴۳ درصدی صادرات به اسرائیل
۳-اردن بعنوان سومین کشور
۴-افزایش ۱۶۸ درصدی تجارت مصر با اسرائیل در سه ماهه چهارم ۲۰۲۳
۵-آذربایجان و قزاقستان بعنوان تامینکننده ۶۲% نفت اسرائیل
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃ایران در جنگی گسترده و همه جانبه؟!
✍️ #محمد_مختارپور
کسی نمیداند سرنوشت تنشهای اخیر به کجا میرسد و آیا منجر به جنگی خانمانسوز برای تمامی طرفین میشود یا خیر؟! در اینجا قصد پیشبینی هیچ رویدادی را ندارم و تنها میکوشم سیاستهای کلان و استراتژیک طرفین جنگ در خاورمیانه را توضیح دهم و منطق پشت انتخابها و حوادث و وقایع را تا حدی تبیین کنم و تنها احتمالاتی دربارهی چنین جنگی طرح کنم.
جنگ از رگ گردن به کشور نزدیکتر شده است، به شکلی کاملاً بیسابقه و در شرایطی که خزانه خالی است، افکار عمومی موافق چنین نبردی نیست و بحرانهای بیسابقه و عظیم اقتصادی توانی برای آغاز و تداوم چنین جنگی را باقی نگذاشتهاند. حتی توان نظامی کشور نیز کشش چنین تنشی را ندارد و در صورت وقوع، کشور با بحرانهای بیسابقهتر و گستردهتر مواجه خواهد شد. همچنین در شرایطی که ایران از منزویترین کشورهای جهان به شمار میرود و عملاً هیچ منافع اقتصادی و سیاسی مشترکی با مهمترین کشورهای جهان ندارد (از چین که نفت ایران را به کمترین میزان میخرد و روسیه که تقریباً شبهمستعمرهاش هستیم بگذریم). هیچ کشوری حاضر نیست در شورای امنیت سازمان ملل و به اشکال مختلف حقوقی و سیاسی و حتی نظامی تلاشی برای تغییر شرایط به نفع ایران داشته باشد.
بعید به نظر میرسد که مسألهی کشاندن ایران به یک جنگ همهجانبه صرفاً تصمیم یک شخص(مانند نتانیاهو) و حتی یک دولت(مثل اسرائیل) باشد. ابعاد چنین تصمیمی میتواند بزرگتر و عمیقتر از حتی جنگ حماس و اسرائیل باشد و در صورت وقوع پیامدهای آن نیز گستردهتر از یک درگیری نظامی صرف.
در این بین تشویقهای مسکو برای آغاز درگیریهای بیشتر و رساندن تجهیزات نظامی چه پیامی دارد؟! آیا ایران قرار است نقش اکراین را در خاورمیانه بازی کند؟! و زمین جنگ روسیه و طرفهای مقابلش برای رسیدن به اهداف استراتژیک خود باشد؟ امیدواریم چنین نباشد...
اما آنچه از تمامی اخبار، تحولات و وقایع و تحلیلها از یکسو و مرور سیاست خارجی جمهوری اسلامی و روند بحرانهای چند دههی اخیر (از گشوده شدن پرونده هستهای ایران در شورای امنیت) تا به امروز برمیآید، چنین است که تصمیم کشاندن ایران به یک جنگ همهجانبه (میتواند) آخرین تصمیم و تعیین تکلیف جهان با حکومت ایران باشد. اخبار و شواهد نشان میدهند که این احتمال وجود دارد که مسألهی هستهای ایران و سیاستخارجی این کشور دیگر موضوعی نیست که بتوان آن را با دیپلماسی و مذاکرات حل کرد؛ چنانچه بسیاری از ناظران رفتار حاکمیت در انتخابات اخیر و تعدیلهایی در موضوع ریاستجمهوری را در جهت تصمیم نظام برای انجام مذاکره و حل مسألهی هستهای عنوان کردند؛ اما آیا (از نظر طرفهای مقابل) دیگر برای چنین تعدیل و تجدیدنظری در سیاست خارجی دیر شده است و جنگ اجتنابناپذیر است (بهرغم ادعای مقامات امریکایی که همواره تأکید میکنند چنین جنگی اجتنابناپذیر نیست)؟! پاسخ را در هفتهها و ماههای آینده درخواهیم یافت.
اما آنچه تاکنون میتوان از مجموع تحولات سریالی(که به لحاظ نظامی حمایت مسکو و تشویق ایران به آغاز چنین جنگی و از طرفی آرایش نظامی و گستردهی بیسابقهی ایالات متحده در منطقه و حتی ورود بمبافکن B2) برمیآید، این است که ایالات متحده، اکثر کشورهای اروپایی و حتی روسیه و چین تصمیم دارند مسائل ایران را به گونهای دیگر حل کنند.
شاید شما نیز اخیراً در خبرها خوانده باشید که به گزارش نهادهای امنیتی ایالات متحده، جمهوری اسلامی تا ساخت و آزمایش یک بمب هستهای تنها چند هفته یا چند روز فاصله دارد. معاون اول ترامپ صحبت از بمبباران غیرمعمولی مراکز هستهای ایران میکند و از طرفی چین و روسیه (تنها متحدان ظاهری جمهوری اسلامی) تمایلی به هستهای شدن ایران ندارند. برداشتی سادهلوحانهاست اگر تصور کنیم این دو کشور که حاضر نیستند جزایر سهگانهی خلیجفارس را برای ایران به رسمیت بشناسند و بارها بر علیه آن رأی میدهند تمایلی به هستهای شدن ایران داشته باشند. درواقع مدعیان چنین ادعایی (که چین و روسیه به هستهای شدن ایران راضیاند) باید در پی اثبات این ادعا باشند، چراکه شواهد بسیاری برای رد آن وجود دارد.
به هرحال افتادن ایران به دامی که از شرق تا غرب برایش آماده کردهاند و آغاز جنگی همهجانبه، میتواند بهانهی خوبی برای از بین بردن تأسیسات هستهای و حل این بحران برای طرفین مقابل باشد. هرچند این امر میتواند کمترین پیامد چنین جنگی باشد. خاطرم هست که چند سال پیش مصاحبهای از یکی از مشاوران ارشد امنیتی جورج بوش پسر منتشر شد که در آن نقل میکرد: «رئیس جمهور از من پرسید که اگر همین امروز به عراق حمله کنیم واکنش مردم عراق چه خواهد بود؟! من در پاسخ گفتم با کمال میل از ما استقبال خواهند کرد، زیرا آنها از حکومت صدام خسته شدهاند و خواهان تغییرند»...
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃هنوز هم مساله این است: حقوق ملت و قانون
دستاورد انقلاب مشروطه، بهویژه در روزگار خود (یعنی 118 سال پیش) برای جامعه ایران بسیار بزرگ و پراهمیت بود، ارزش این دستاوردها به حدی است که پس از انقلاب 1357 نیز بارها پژوهشگران تاریخ و جامعهشناسی و حقوق سیاسی، به آن ارجاع میدهند و بخش مهمی از سراسر تاریخ یکصد سال اخیر را تداوم چالشها برای تحقق اهداف آن میدانند.
در متمم قانون اساسی مشروطه آمده است «قوای مملکت ناشی از ملت است» در حالی که پیش از این نامی از ملت نبود، یکی شاه بود و همگان رعایا. تقریبا سراسر تاریخ و تا روز امضای قانون اساسی توسط مظفرالدین شاه نه تنها رعایا، بلکه مالکان نیز در برابر قدر قدرتی شاه و سلطان و درباریان از هیچ حقی برخوردار نبودند.
مشروطه رعیت را به مقام شهروند صاحبحق رسانید و اختیارات و قدرت شاه را مشروط گردانید.
ملت ایران با تصویب قانون اساسی مشروطه در 14 مرداد 1285 هجری شمسی یک سروگردن از کشورهای همسایه بالاتر قرار گرفت. اما این رویداد به مذاق مستبدان و کسانی که حقی برای ملت و شهروند قائل نبودند خوش نیامد، اتحاد محمدعلی شاه و فرمانده قزاق با شیخ فضلاله نوری، تلاشی پرهزینه برای ملت ایران و قلع و قمع روشنفکران و آزادیخواهان بود، آنها حقوق ملت و حاکمیت قانون را تهدیدی برای منافع خود دیدند. یکی با ادعای «سایه خدا» و دیگری با ادعای «حاکمیت شرع» و حکومت مشروعه، به توپ بستن مجلس را سرآغازی برای بازگشت بساط استبداد و خفه کردن آزادیخواهان قرار دادند.
اما آزادیخواهان به فرماندهی ستارخان و باقرخان و سردار اسعد بختیاری با مبارزه دلاورانه و جانفشانی مردم ستمدیده، با فتح تهران بساط استبداد و مشروطه را برچیدند و راه را برای توسعه کشور و آزادیهای اجتماعی و نیز مشروط کردن سلطنت و استیفای حقوق ملت هموار ساختند.
جامعه ایران در قرن گذشته، ماجراهای بسیاری را از سر گذراند. برخی پژوهشگران تعطیل شدن مشروطه و بخش حقوق مردم در قانون اساسی مشروطه را زمینهساز نارضایتی مردم و سرانجام سرنگونی حکومت پهلوی میدانند. همچنان که برخی نیز انقلاب 57 را تداوم مقاومت مشروعهخواهان در برابر انقلاب مشروطه و بازگشت مشروعه ارزیابی میکنند.
حالا 118 سال پس از انقلاب مشروطه، هنوز هم حاکمیت «قانون» و «حقوق ملت» و محدود کردن قدرت حاکم، همچنان بحث روز است و به رغم یک انقلاب وسیع سیاسی و اجتماعی در کشور، شاهد معطل ماندن موادی از قانون اساسی هستیم که به حقوق ملت اختصاص دارند و روند تحولات سیاسی به گونهای بوده است که نهادهای ناشی از رای ملت را هر چه بیاثرتر، محدودتر و ناکارآمدتر سازد تا نهادهای غیرانتخابی قدرت خود را آسانتر اعمال کنند.
هنوز هم مسائل اساسی انقلاب مشروطه ایران پس از 118 سال، تر و تازه در برابر مردم ایران است. هنوز هم مساله این است که آیا قوای مملکت ناشی از رای ملت است یا از منبع دیگر؟
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃مهمترین مسالهی سیاست در جهان مدرن
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
در سالروز انقلاب مشروطه هستیم و من در تمام این سالها به این اندیشیده ام که چهقدر دشوار است سامان دادن ترتیبات اجتماعیی کارآمد و اجرایی کردن آنها.
بعد از گذشت قرنها از تاریخ مدرن، هنوز کشورهای زیادی در دنیا هستند که نتوانسته اند این اصل را اجرایی کنند: مناصب و مقامها و نقشهای سیاسی، بالقوه امری عمومی اند و اشغال و ترک آنها باید از رهگذر ساز و کارهای عمومی صورت گیرد. در انقلاب مشروطه ایرانیان برای نخستین بار میخواستند، قدرت سیاسی تابع ساز و کارهای عمومی باشد و حق تعیین اشغالکنندهگان مناصب و مقامها و نقشهای سیاسی به مردم داده شود. بیتردید، این چالش بزرگترین مسالهی سیاست در جوامع جدید و در عصر جدید است. / زیر سقف آسمان
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔴 جنگ تمامعیار؛ راه حل روسیه برای صلح
📌مدودف: صلح خاورمیانه تنها با جنگ محقق میشود
🔺دمیتری مدودف، رئیسجمهور سابق روسیه گفته است که صلح در خاورمیانه تنها از طریق یک درگیری بزرگ که حاکمان منطقه را درگیر میکند، محقق میشود.
🔺مدودف میگوید: «گرهها در خاورمیانه پیچیدهتر میشوند. ما برای مردم بیگناهی که جان خود را از دست دادند متاسفیم. آنها فقط گروگان یک کشور منزجرکننده هستند و آن ایالات متحده آمریکا است.» او افزود: «برای هر کس آشکار است که جنگ تمام عیار تنها راه رسیدن به صلح متزلزل در منطقه است.»
🔺روسیه عملا جمهوری اسلامی را به سمت جنگی تمامعیار سوق میدهد. همزمان خبرهایی از ورود یک هواپیمای ترابری نظامی از مسکو به ایران منتشر شده است.
🔺گفته شده هواپیمای ترابری نظامی Il-76 متعلق به شرکت هواپیمایی روسی Gelix که در حمل و نقل سلاح و تجهیزات نظامی فعالیت دارد، برای اولین بار در پرواز از مسکو به تهران دیده شده است.
◾️هنوز مشخص نیست که آیا میان این اخبار پراکنده، ارتباط نظاممندی وجود دارد یا نه، اما مسلما قمار حاکمیت با سرمایههای ایران بر سر راهبردهای توسعهطلبانهی روسیه در جهان، مستعد ایجاد بحرانهای عمیقتری برای کشور ایران و منطقه است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY