Video from Hossein.vahabzadeh
نوروزتان همچمون یارای پنج ساله شکوفان باد
"به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده بود;چنانکه پای به برف فرو شود ,به عشق فرو شدم" بایزید : نقل از عطار
"گلی در شکاف دیوار,این معجزهییست"E.O.Wilson
"جهان ساخته کجا و جهان زاده کجا"e.e.Cummings
بالاخره به قول مولانا
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
با تشکر از نشر نو
https://www.instagram.com/p/CZd-I0OKrfP/?utm_source=ig_web_copy_link
کودکی دورانِ تأثیرات ماندگار در همۀ عمر است. خوب یا بد، شادمانه یا غمبار، هرچه باشد، تا آخر عمر همراه و همزاد ما است، چون منبعی از الهام یا زنجیری ستبر بر پای که همراهیمان میکند و سرچشمۀ زاینده و انگیزه و میل به حرکت، یا سنگ پیش پایمان میشود.
ازجمله تجربیات ماندگار کودکی نحوۀ ارتباط با طبیعت است؛ سنگ و خاک و آب و گِل، حیوان و گیاه، تجربۀ بازی زیر باران و برف، بودن در محیطهای باز و بسیاری از همکنشیهای دیگر با عناصر طبیعت، بهتنهایی یا با دیگر همبازیان، چیزی است که در شکلگیری این تجربه نقش بازی میکند. برخورداری یا محرومیت از این تجربه برای ما، این گونۀ موجود زنده که چندمیلیون سال بدین شیوه زیسته و تجربیاتش در همۀ عمر متأثر از آن بوده، جایگاه تعیینکنندهای در کیفیت زندگی و سلامت روح و جسم ما دارد.
به همین دلیل است که تجربه کردن طبیعت در کودکی را میباید یک حق مسلم مادرزاد دانست، همچون حق برخورداری از والدین، سرپناه، آب و غذای سالم، چرا که عیناً مانند آنها تأثیرِ بود و نبودش بر زندگی دیرپا است و کمبودش را در بزرگسالی بهدشواری، آن هم ناقص، شاید بتوان جبران کرد.
استیون کلرت در کتاب «حق مادرزاد» با بهرهگیری از مهمترین یافتههای علمی، همراه با تجربیات و نظرگاه شخصی خود، نسبت طبیعت را با اساسیترین مفاهیم حیات انسانی همچون خرد و نفرت و بهرهکشی و معنویت و کودکی و جز آنها میکاود و بر این باور است که تمایل ذاتی ما به طبیعت محصول نیاز ذاتی ما به آن است که در طی تاریخ تکاملیمان شکل گرفته است. اما این تمایل ذاتی نیز مانند دیگر تمایلات انسانی که معنای انسان بودن از آنها درک و دریافت میشود باید آموخته شود تا کارکردش به چشم بیاید.این کتاب میتواند برای والدین,تسهیلگران مدارس طبیعت,مربیان و آموزگاران ,فعالان وعلاقمندان محیط زیست و طبیعت و همهی آنهایی که به شناخت علمی رابطه انسان طبیعت , بخصوص در کودکی , علاقمندند مفید باشد.
✍️ تحریریهٔ نشرنو
□ حق مادرزاد | استیون کلرت | ترجمۀ عبدالحسین وهابزاده، سیدمصطفی چشمی، روشنک شهریاری | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۰، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۸۴ صفحه مصور، ۱۴۰,۰۰۰ تومان، #تحریریۀ_نو.
این اثر را میتوانید از طریق وبسایت نشرنو و کتابفروشیها تهیه کنید.
@nashrenow
نخستین سری از مجموعهی آموزشی «صفحهی نو» آمادهی نمایش شد
صفحهی نو (New Page) یک
مسترکلاس ویدیویی است که در آن اساتید متخصص و صاحبسبک ایرانی در حوزههای مختلف؛ تجربیاتِ منحصربهفرد، دانش، بینش، روش و منشِ حرفهای خود را در ساختار مستندِ آموزشی ارائه میکنند. گسترهی موضوعی صفحهنو شامل کلیهی هنرها، محیطزیست، طبیعت، ورزش، کسبوکار، سبک زندگی، ذهنآگاهی و... است.
«کارگاه فیلم کارآ» با مدیریت مجتبا میرتهماسب، تولید پروژهی صفحهنو را از دو سال پیش آغاز کرده و تاکنون چهار قسمت آن شامل «کارگردانی سینما» با رخشان بنیاعتماد، «بازیگری» با فاطمه معتمدآریا، «موسیقی» با حسین علیزاده و «قصهنویسی» با هوشنگ مرادیکرمانی آمادهی نمایش شده است. همچنین سه قسمت دیگر از سری اول این مجموعه با موضوع «کودک و طبیعت» با عبدالحسین وهابزاده، «عکاسی مستند» با نصرالله کسرائیان و «کارگردانی تئاتر» با علی رفیعی در مراحل پایانی تدوین و آمادهسازی برای پخش قرار دارند. دورههای دیگری نیز با اساتید برجستهی رشتههای مختلف در حال پژوهش و تولید است.
صفحهنو برای پخشِ آنلاین در داخل و خارج از ایران طراحی شده و مخاطبان میتوانند به صورت سریالی به همهی محتوای دوره و به تفکیک موضوعی دسترسی داشته باشند. این مسترکلاسها هم برای عموم علاقهمندان جذاب و آموزنده است و هم برای متخصصان نکات تازهای دارد. مدت زمان هر برنامه بین ۴ تا ۶ ساعت است.
زمان و مکان پخش برای دسترسی و تماشای این مجموعه به زودی اعلام میشود. اطلاعات بیشتر از طریق همین صفحه با مخاطبان به اشتراک گذاشته خواهد شد.
با ما در «صفحهنو» همراه شوید:www.new.page
👇
@baghNS
درسهایی از مدرسه طبیعت
در تجلیل معلمی
“جهان و اولیای جهان باید هوشمندترین فرزندان خود را برای آموزگاری،دبیری و استادی اطفال خود برگزینند......هنگامی که حرفه شریف و عزیز معلمی عزت کافی نیافت و نداشت هوشها و استعدادهای گرانبها را از دست میدهد.هنگامی که شغل نجاتبخش معلمی نتواند هوشها و استعدادها را جلب و جذب کند کار به همینجا میکشد که کشیده است......مدرسهیی که از روشنایی و فروغ میگریزد و در تاریکی و ظلمت قدم برمیدارد مدرسه نیست.زندان کودکان است و چه بهتر که فرو ریزد و زندانیان کوچک و خردسال را آزاد کند.”
بخشی از سخنرانی زندهیاد محمد بهمنبیگی در اجلاس یونسکو
#درسهایی_از_مدرسه_طبیعت
@madresehtabiat
🔻سرانجام صدا و سیما به موضوع خشکی هورالعظیم، زایندهرود، گاوخونی، تعطیلی مدارس طبیعت و دستهگل یک عروسخانم ورود کرد! باورتان میشود؟🔻
🇮🇷 @darvishnameh
1️⃣ نام این برنامه گفتگومحور و چالشی که نیمهشب گذشته، زمانی که همه خواب بودند! از شبکه یک سیما پخش شد؛ "درنگ تنهایی" است که امیدوارم سبب شود چرت برخیها را پاره کند ...
2️⃣ سه نکته مهم در این برنامه طرح شد: نخست آنکه ای نمایندگان محترم مجلس و ای مسوولان نظام! چرا وقتی میدانید ردپای یک عروسخانم در ماجرای صید مخربِ ترال وجود دارد، هیچ واکنشی نشان نمیدهید و اصولاً چگونه میتوان با یک فویل ساده تمام دستگاههای امنیتی دریایی را دور زد؟ دوم اینکه رییس کمیسیون آموزش مجلس آشکارا گفت: هفته آینده وزیر آموزش و پرورش را به مجلس میخوانم تا در مورد مدارس طبیعت و برنامه آن وزارتخانه برای کاهش تنشها در طبیعت توضیح دهند. و دست آخر آنکه سعید نبی، کارگردان مستند جنجالی تنهایی آشکارا گفت: وقتی درخت را صرفاً به عنوان هیزم و خاک را به عنوان معدن میبینید؛ وقتی اهمیتی برای تابآوری اکوسیستمهای طبیعی قایل نیستید و وقتی ورود آب به تالابها را نوعی هدررفت میپندارید، نتیجهاش میشود همین بلایی که امروز سر گاوخونی و زایندهرود در اصفهان آمده و یا بر سر کرخه و هورالعظیم در خوزستان رخ داده است! آیا متوجه تبعات امنیتی چنین اقدامهای طبیعتستیزانهای هستید؟
3️⃣ امیدوارم پخش چنین گفتگوهای چالشی و بدون خطخوردگی در رسانه رسمی کشور ادامه یابد و امیدوارم نظیر مستند تنهایی بیشتر ساخته و دیده شود.
#سعید_نبی
#عبدالرضا_امیراحمدی
#درنگ_تنهایی
#مستند_تنهایی
#مدارس_طبیعت
#چرا_هورالعظیم_خشک_شد
#چرا_گاوخونی_فروپاشید
#علیرضا_منادی_سفیدان
#صید_ترال
https://www.instagram.com/p/CRJ33YTFCaA/?utm_medium=copy_link
درسهایی از مدرسه طبیعت
آیا از این بهتر هم میتوان دیرپایی تاثیر تجربه طبیعت در کودکی را بیان کرد
https://www.instagram.com/tv/COQjpxzgcfE/?igshid=7eygiskmca29
ممنونم علیرضای فرهادزاده عزیز
درسهایی از مدرسه طبیعت
گلایه و شکوه های بسیار میشنویم،این روزها ، از ناهنجاریها ونابسامانیهای رفتاری ، جسمی و روانی کودکان و نوجوانان.مطب روانشناسها ، روانپزشکان و مشاوران، بخصوص در این روزهای دورافتادگی و انزوای اجتماعی غلغله مراجعین کودک و نوجوان است.آسیبهایی از همه جنس: چاقی و بی تحرکی،حساسیتها،عصبیت و اضطراب،افسردگی ،گیجی،ترسها و هراسها،کمبود مهارتها،ناسازگاریها،زودرنجی،پرتوقعی،بیانگیزگی ، هپروتی ،اعتیاد و بسیاری دیگر.اما خاستگاه و ریشه همه آنها تا حدود زیادی مشترک است.کودک و نوجوان امروز در محیط پرورشی ذاتی خود رشد نمییابد؛ محروم از فضای پرورشی مناسب است.او فضای باز میخواهد نه کلاس و آپارتمان،او بازی میخواهد نه درس و مشق تحمیلی ،او تعامل با عناصر طبیعت و کنجکاوی ،تماس با گیاه و حیوان سنگ و خاک و آب و درخت میخواهد نه بازی با اسباب بازیهای دیجیتال ، او کودکان دیگر ، گَنگ نوجوانی خودش را به عنوان همبازی میخواهد نه والدین و سایر بزرگترهایی را که هر دم بینی خود را در کارش فرو کنند .او همبازی کسالتبارتر از بزرگترها نمیشناسد اما وقتی همبازی طبیعیش موجود نیست چاره کدام است؟ و بالاخره مهمتر از همه او آزادی و یلگی میخواهد نه کنترل فزاینده.کودک و نوجوان امروز از محیط پرورشی مناسب رشدش محروم است و طبیعی است که هرگاه موجودی ،انسان یا غیر آن - چه شیر در باغ وحش باشد یا کودک در آپارتمان و کلاس - در محیط پرورش طبیعیش به سر نبرد میباید منتظر اختلالهای جسمی و روانیاش بود.
به قول لئوپولد وقتی زمانه از ما نان طلب میکند و ما بجایش سنگ در سفرهاش مینهیم باید بتوانیم رابطه نان و سنگ را هم به طریقی توجیه کنیم.
#درسهایی_از_مدرسه_طبیعت
@madresehtabiat
دیوارها را برداریم تا جهان دوباره بشکفد.سال نو بر همه ی آنها که کودکی را ارج مینهند مبارکباد.
Читать полностью…درسهایی از مدرسه طبیعت
در ستایش ولگردی
وزیر آموزش و پروش در مصاحبه یی نگران کمبود تبلت برای دانشآموزان است و در تلاش برای تدارک آن تا که دانشآموزان اپلیکشن شاد را دریافت کنند اما دانشآموزان نیازمند خودِ شادی و رهایی اندو نه اپلیکشن آن.چه غفلت بزرگی که کودکان شادی خواهند و متولی تربیت آنها چیزی با این نام فریبنده برای درگیر کردن آنها با ناشادی بیشتر.برتراندراسل میگوید این بطالت و ولگردیست که موجب خلاقیت کودک میشود نه پرکاری و سختکوشی.چه کسی این به خوابزدگان را بیدار خواهد کرد قبل از آنکه بسیار دیر شود؟
#درسهایی_از_مدرسه_طبیعت
@madresehtabiat
درسهایی از مدرسه طبیعت
آیا فقط یک تغییر نام ساده بود؟
نود و شش سال پیش در اردیبهشت ۱۳۰۳ جبار عسکرزاده اولین باغ کودک ایرانی را تاسیس کرد و نام آن را باغچهی کودک گذاشت .یادش گرامی که چه روشنبین بود و چه دوربین . تا بدانجا به پرورش استعدادهای درونی کودک باور داشت که حتی نام خویش را هم به جبار باغچهبان تغییر داد تا به قول الیسون گوپنیک باغبان باشد نه نجار.البته او بیش از نود سال قبل از گوپنیک به این باور رسیده بود که کودک همچون نهالیست که نیازمند بستر مناسب برای پرورش استعدادهای درونی خویش است نه درختی که از جایش برکنی و چوبش را به میل و ارادهی خود به صورت یک کالای ساخته شده فرم دهی، آنطور که خود خواسته یی . باور داشت که هر کودک یگانه است و در گام اول نیازمند پروش و نه آموزش. من خود در کودکی ،حدود ۶۵ سال پیش ،شاهد گشایش یک باغ کودک فراخ در شهر زادگاهم ، سبزوار،بودهام و به یاد میآورم که چه شوری در کودکان شهر برانگیخته بود.
اما دریغ که بعد از آن بزرگمرد باغچهی کودک به کودکستان و سپس مهد کودک تغییر نام یافت. شاید این به ظاهر یک تغییر لغوی ساده باشد اما به باور من در پسِ پشت این تغییرواتفاقهایی که به تبع آن روی داد ،امروز می توان قاطعانه گفت که همگی ناشی از یک نگاه غلط و نیابتگونه به کودک بوده است که هنوز هم ادامه دارد .هرچند که رنگ لعابی به آن زدهاند اما ماهیتش همانست که بود.
به عبارت دیگر این تغییر نام از باغچه ی کودک به کودکستان و مهد کودک آغاز یک انحراف بود.بالاخره باغچه که نمیتواند فضای اندک محصوری باشد.باغچه جاییست که کودک در آن با آب و خاک و سنگ وگِل ،با حیوان و گیاه در میآمیزد،از درختش بالا میرود ، میوه اش را میچیند و در سایهاش میآرامد،با کودکان دیگر در آن شادمان است و سر از پا نمیشناسد، زمین میخورد و یاد میگیرد که مواظب خود باشد،با سرما و گرما،تشنگی و گرسنگی آشنا میشود: در یک کلام زندگی را میفهمد .اما کودکستان و مهد میتواند فضای بسته و محصوری هم باشد ،عاری از هر سبزه و پرنده چنانکه امروز هست ، که گویی با وسواس آن را از هر نشانهی حیات تهی کردهاند .و اکنون همهی پیآمدهای ناگوارش پیشِ روی ماست.انگار کودک دوباره به فضای بستهی مکتبخانه باز میگردد .یکی میگوید و همه تکرارش میکنند: ای الف سرگردان تو ب را کجا بردی اینهاش ب ،ای ب سرگردان تو جیم را کجا بردی اینهاش جیم....،با این تفاوت که کودک در مکتبخانه حداقل زمین را لمس میکرد اما در اینجا حتی در و دیوار اتاق هم با فوم پوشیده شده که مبادا خدای نکرده دست کودک خراشی بردارد و او با مفهوم درد و ناراحتی آشنا شود؛ جسمش سالم به خانواده تحویل شود و روح و روان هم که رنجوریش پیدا نیست ،پس می توان گفت آسیبی در بین نیست.
علاوه بر همهی پیامدهای ناگوار این دوری از طبیعت و محیط بیرون که بر سلامت روح و تن کودک شاهدیم ، از نظر من ، به حیث یک بوم شناس که دغدغه حفظ طبیعت و محیط زیست دارد، مهم است که نگاه کودک به طبیعت و محیط پیرامونش در بزرگسالی چه خواهد بود،او که بجای لمس خاک و گرفتن پروانه،بجای منظر کوه پوشیده از برف و صدای پرنده فقط عکسهای کارتونی جانورانِ نیست در جهان را بر دیوار مهدش دیده است چه موضعی در قبال طبیعت و محیط زیست خواهد گرفت؟ فردا قرار است برای به خطر افتادن کدام سرزمین و انقراض کدام گونهی جانور مورد علاقه اش احساس خطر کند و دست به اقدام زند؟ کدام فاجعه ی محیط زیستی او را متوجه خطر برای نسل خود و فرزندانش خواهد کرد؟ چه چیز او را که حداکثر ممکن است یک فعال مجازی و کیبوردی باشد به فعال میدانی بدل میکند که نگذارد کار از کار بگذرد؟ به نظر شما
ذات نایافته از هستی بخش
"می"تواند که شود هستی بخش؟
#درسهایی_از_مدرسه_طبیعت
@madresehtabiat
.
ما را میگردند
میگویند همراه خود چه دارید؟
ما فقط
رویاهایمان را با خود آوردهایم.
پنهان نمیكنیم
چمدانهای ما سنگین است،
اما فقط
رویاهایمان را با خود آوردهایم...
(سید علی صالحی)
شبنم نازنین در دومین سالگرد رفتنت، یاد تو و امید به زندگیت همواره برای ما چراغ زندگی و ساختن را روشن نگه می دارد...
@KavikonjNatureSchool
وزارت آموزش و پرورش در تمام رسانه ها اعلام می کند که در برنامه های آنلاین در دوره کرونا بسیار موفق بوده است. این که دانش آموزان بسیار هماهنگ هستند و معلمان به خوبی در انتقال درس ها حتی از راه دور هم موفقند.
به همین دلیل گر وهی از کارشناسان می پرسند اگر آموزش و پرورش در آموزش غیر حضوری این قدر موفق است ، پس تا به حال ضرورت آموزش حضوری چه بوده است ؟
اگر دانش آموزان می توانند در خانه ، به همه اهداف مورد نظر این وزارتخانه برسند ، پس می توان در نقش مدارس بازنگری کرد؟
یعنی می توان ماجرای یک میلیون پرسنل به ویژه در بخش اداری ، هزینه های بالای نگه داری ساختمان ، رفت و آمدهای غیر ضروری و...... را کنار گذاشت؟
اگر مدارس بنا به اطلاعیه های خود آموزش پرورش، با همین شبکه شاد و برنامه های تلویزیونی موفق هستند، پس از این آیا نگه داشتن چهارده میلبون دانش آموز به طور روزانه در مدارس کار عبث و هزینه بری نخواهد بود؟
یعنی می توان مدارس را تعطیل کرد ؟
به نظر، می رسد بنا به ادعای خود مسوولین ، سیستم آموزشی ما چیزی به غیراز انتقال اطلاعات ندارد.
و انتقال اطلاعات تا همین سطح را ، هم تلویزیون می تواند ارائه دهد و هم واتساپ و شبکه شاد.
به این ترتیب یا باید مدارس را با این همه هزینه تعطیل کرد و یا باید به فکر بازنگری اساسی در نظام آموزشی معیوب بود.
شما چه فکر می کنید؟
@koodakandonya
شرحی مختصر بر کتاب یادگیری آزاد
بخش نهم: فصل پنجم
نویسنده: پیتر گری
مترجم: مهدی غلامی
#یادگیری_آزاد
https://youtu.be/nV-BdH99GtY
درسهایی از مدرسه طبیعت
چه میکند آموزش جز کندن نهری مستقیم از درون رودخانهی پر پیچ و خم?
هنری دیوید تورو
@madresehtabiat
#درسهایی_از_مدرسه_طبیعت
درسهایی از مدرسه طبیعت
کودکی را دریابیم.
آیندگان حیران از اینکه چطور ما برای کودکان به فکر مدرسه افتادیم ، چطور این ایدهی مهمل بر فکر و اندیشه ما غلبه کرد که کودکان،این خلاقترین ، متحول ترین و تواناترینِ مردمان را همه از یک سن و یک جنس میخکوب رو به یک دانای کل مینشاندهایم تا همهی آن چیزهایی را که خود به بهترین وجه میتوانستهاند شادمانانه در حین بازی در بیرون بیاموزند کسی دست و پا شکسته و به زور بخواهد به آنها تحمیل کند ، به ما خواهند. خندید.
درسهایی از مدرسه طبیعت
به روایت پوریا عالمی
توصیههایی سفت و سخت برای آغاز سال تحصیلی
اگر معلم هستید حتما کاری کنید که بچهها شبیه هم شوند. برای این امر مهم هر گونه خلاقیت را سرکوب کنید. اگر دانشآموزی استعداد نشان داد حتما با گفتن این جمله که «همونی که توی کتاب نوشته رو باید حفظ کنی، فهمیدی یا نه؟ زرافه.» استعدادش را شکوفا کنیم. اگر معلم هستید فراموش نکنید که هرگز بچهها را تنبیه نکنید بچهها را شبیه کنید. البته اگر سر حال بودید میتوانید بچهها را تشبیه کنید به انواع سبزیجات، مثل؛ سیبزمینی، کدو، الاغ، بزغاله، آمیب. این تشبیه علاوه بر شاد کردن فضای کلاس حال بچهها را هم جا میآورد و حال بچهها را میگیرد که حالگیری در آموزش از اهم توصیههای تربیت سالم است که شخصت بچه را قوام میبخشد.
اگر کادر آموزشی و تربیتی مدرسه هستید تمام تلاشتان را بکنید که بهترین دوران رشد انسان را تبدیل به بدترین دوران خاطرات انسان بکنید. پوشاندن لباس یکسان، تراشیدن سر یکسان، سکوت سراسری، توی راهرو ندوید، توی حیاط دنبال هم نکنید، دیر نیایید، بازی نکنید، حرف نزنید، تخته این طرف است کله را تکان ندهید، دستها و یک لنگه پا بالا پشت در دفتر و... همه و همه شخصیت بچهها را مرد میکند، دختربچهها را هم پیردختر میکند یعنی کاری میکند که در دوازده سال تحصیلی روحیهشان پیر بشود و خلاص.
اگر اولیای کودک هستید فراموش نکنید که حتما یک چیزی را بزنید توی سر بچهتان. این توی سر زدن، با تو سری خوردن فرق دارد. ما میدانیم که شما مخالف خشونت هستید. پس به جای اینکه با مشت بزنید توی سر بچهتان یا پس گردنی بزنیدش، خشونت نرم از خودتان نشان دهید. یعنی به جای مشت، از بچه همسایه و فامیل استفاده کنید و بچه همسایه و فامیل را بزنید توی سر کودکتان تا سرخورده شود و متوجه شود که بیاستعدادترین، احمقترین و بدبختترین بچه روی زمین است. این مهم شخصیت بچهها را محکم میکند.
اگر کودک هستید هر کاری معلم، ناظم و مدیر و پدر و مادرتان میگوید انجام بدهید اما انجام ندهید. یعنی از لحاظ ظاهری همان کاری را بکنید که آنها میخواهند اما از لحاظ باطنی همان کاری را بکنید که خودتان دوست دارید. یعنی الکی هر روز صبح پا شوید بروید مدرسه و هفت هشت ده سال الکی وقت صرف کنید اما در تمام آن لحظات توی ذهنتان تخیل کنید و دنیای جادویی خودتان را بسازید. یادتان باشد آدم بزرگها دوست دارند بزرگیشان را با هارت و پورت و اخم و تخم توی چشم بچهها کنند. اما شما که هنوز آدم بزرگ نشدید و عقلتان میرسد و میدانید واقعا فرقی ندارد کتابهای درسی را توی نه ماه بخوانیم یا شب آخر بخوانیم و امتحان بدهیم و یا اصلا نخوانیم و جاش برویم توی کوه و جنگل و بازی کنیم، پس حرص نخورید. تحمیل دوران تحصیل جزو اشتباهات و باگهای تمدن است. البته یادتان باشد اگر این همه کودک در جهان نروند مدرسه و محصور نشوند، میروند در خیابان و رویایشان را میسازند و این اصلا چیز خوبی نیست و آدم بزرگها ازش حسابی میترسند.
@pouriaalami
#شبیه_سازی_شده
https://www.facebook.com/pouria.alami/posts/10203713148288048
آموزش به کودکان هرچه دیرتر بهتر.دست از سرشان برداریم.تربیت دانشمند خردسال تُف سربالاست. در جامعهیی که به قول فروغ "جایی که دست به هر دستگاه نقلی تصویر و صوت میزنی از آن بوق نبوغ نابغهیی تازه سال میآید" است که پایاننامه های دانشگاهی را باید از میدان انقلاب خرید.برگردیم از این راه کج.
https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=10227514029136307&id=1231465355&sfnsn=scwspmo
باغ ما در طرفِ سایه ی دانایی بود
باغ ما جای گره خوردنِ احساس و گیاه،
باغ ما نقطه ی برخوردِ نگاه و قفس و آینه بود
باغ ما شاید ، قوسی از دایره ی سبزِ سعادت بود...
/channel/NShabnam
درسهایی از مدرسه طبیعت
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
بیش از هشت سال است که مدارس طبیعت در ایران بازی ساختارنیافته در محیطهای طبیعی و بیرون را تحت عنوان “تجربه طبیعت در کودکی “ ، به عنوان حق مادرزاد و مهمترین عامل رشد جامع کودک و پیش نیاز بنیادی داشتن حس تعلق به سرزمین ، طبیعت و فرهنگ در بزرگسالی ترویج میکنند .
اما به تازگی است که انجمن بهداشت عمومی کانادا* آنرا به عنوان شرط تحقق رشد جامع کودک به رسمیت میشناسد حال آنکه نظامهای آموزش رسمی بسیاری از کشورهای غربی به شمول امریکا و استرالیا هنوز از آن بویی هم نبردهاند و برخی هم چون کشورهای شرق آسیا نظیر ژاپن و کره جنوبی چنان کودکان را به ارابه آموزشهای کلاسیک محکم بسته اند که جایی برای بازی یله و بدون ساختار در طبیعت باقی نمیماند.آمار خودکشی در این کشورها بالاترین در جهان است و صاحب نظران آنها مدرسه را یکی از متهمان اصلی میدانند.
شگفتا که یکی از اتهامات مدارس طبیعت ایران غربگرایی و پیروی از اندیشههای بیگانه است.یالاعجب
https://www.cpha.ca/childrens-unstructured-play
#درسهایی_از_مدرسه_طبیعت
@madresehtabiat
از چهار سالگی به باغ کودکی نوج میآمد. حالا مدرسه میرود و کلاس اول است. معلمشان برای انتقال اهمیت نریختن زباله در طبیعت، برای او و همکلاسیهایش یک فعالیت طرح کرده بود. بدین ترتیب که دو تصویر نشان آنها داد. اولی تصویر جنگلی زیبا و پاکیزه و دومی جنگلی پر از زباله. از آنها پرسید شما ترجیح میدهید با خانوادهتان برای تفریح به کدام یک از این جنگلها بروید؟ همهی همکلاسیانش به اتفاق جنگل اول، یعنی جنگل پاکیزه را انتخاب کردند و او جنگل دوم، جنگل پر از زباله.
معلم با تعجب، از او دلیلش را پرسید. گفت: «من دوست دارم جنگل دوم را شبیه جنگل اول کنم...»
هفته گذشته در گفتگوی زندهی اینستاگرامی که با دو دوست جامعهشناس داشتم، تعریف جامع و کاملی از «کنش اجتماعی» آموختم. کنش متفاوت از رفتار است. رفتار ما تا حد زیادی ریشه در ناخودآگاه ما داشته و مجموعه اعمال عادی روزمره ما را در بر میگیرد. اما کنش حاصل نوعی انتخاب است. فیالمثل، ما انتخاب میکنیم زبالههایمان را در خانه تفکیک کنیم یا انتخاب میکنیم که درخت بکاریم.
کودک قصهی ما در این پاسخی که داد، از رفتار فراتر رفته و انتخاب میکند چیزی را بسازد. او انتخاب میکند طبیعتی که مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفته است را به حالت اولش برگرداند. او طبیعت را صرفاً برای تفریح و هر آنگونه که هست، نمیخواهد؛ میخواهد برای حفاظتش کنش کند.
این روحیه یک علت مهم دارد. او در سالهای کودکیاش در کنار سایر کودکان همسال و غیرهمسالش، لحظاتی سرشار از حس شگفتی، سرخوشی و کنجکاوی را تجربه کرده است که حاصلش ایجاد ارتباطی شناختی و عاطفی بین او و طبیعت است.
#کارنامه_نوج
درسهایی از مدرسه طبیعت
جهان کودک جهان سرشار از احساس و هیجان است.یک وجه مشخصهی کودکی داشتن حس شگفتی است ، شگفتی نسبت به همهی آنچه از نظر ما بزرگسالان که حس شگفتیمان فسرده شده،عادی و معمولی جلوه میکند: اینکه چرا ماه و خورشید در آسمان ایستاده و نمیافتند.شگفتی از دیدن هر چیز تازه. سرعت اعجاب آور کودک در یادگیری همه چیز از داشتن این حس مایه میگیرد.احساس،هیجان و حس شگفتی کودک کارگردان اصلی یادگیریهای اوست.دریغ که ما بزرگسالان برای آن اهمیت چندانی قایل نیستیم .تلاش والدین و مدرسه به دادن آگاهی هرچه بیشتر و زودتر به کودک از طریق آموزش است.
این برداشتهای حسی و عاطفیست که به عنوان ارزشمندترین دستاوردهای کودکی تا پایان عمر ما را به پا میدارد و رزق روحمان میشود نه آموزشها و آگاهی ها.برای شناخت و آگاهیهای آموزشی فرصت بعد از کودکی بسیار است.
اگر برداشتهای حسی و عاطفی را به مانند چینیهای ظریف و ارزشمندی بدانیم که قرار است بسته بندی شوند لابه لای آن را پوشالهای آگاهی پر میکند.به هوش باشیم که بسته را چنان از پوشال نیانباریم که جایی برای اصل چینیها باقی نماند.
#درسهایی_از_مدرسه_طبیعت
madresehtabiat@
بیکاری و کودکی
با والدی درباره نگرانیهایش راجع به حضور فرزندش در جمع کودکانی که آنها را نمیشناخت صحبت میکردم. میگفت کاش ساعت حضورش با دوستانش هماهنگ بود. چون الآن این بچهها او را نمیشناسند و او را به بازی خود راه نمیدهند. بنابراین حوصله اش سر میرود.
در مقایسهی دو مفهوم والدگری و تسهیلگری در مواجهه با کودکان، این نکته کلی که «بیشتر رصد کنید و کمتر دخالت»، در اینجا هم بارز است. والدین ما به دلایل متعدد فکر میکنند مسؤل کیفیت لحظه به لحظهی زندگانی فرزندانشان هستند تا به ابد. بنابراین، سررفتن حوصلهی کودکشان برایشان یک ناکامی بزرگ محسوب شده و در صدد حل این فاجعه برمیآیند!
اینکه کودکان در محیطهایی قرار بگیرند که سایر کودکان ناشناساند، یک فرصت ارزشمند است. طی کردن مستقلانهی فرآیند دوستیابی و ورودشان به گروههای اجتماعی از پیش شکلگرفته، برایشان فرصتهایی به وجود میآورد که آنها را به لحاظ اجتماعی توانمندتر میسازد. آنها ابزارها و ایدههای خودشان را برای دوستیابی دارند. روزی به طور اتفاقی گفتگوی دو کودک را با تسهیلکر گوش میکردم که میگفتند:
کودک اول: خاله، من و پارسا داریم با هم دوست میشیم.
تسهیلگر: چه خوب. چطوری با هم دوست میشین؟
کودک اول: با بازی کردن. باید با هم بازی کنیم بعد دوست بشیم.
کودک دوم: مثلا باید به هم نارنگی بدیم. (در حالیکه نارنگی می خورد)
تسهیلگر: بعد دوستی تون چطوری شروع میشه؟
کودک دوم: با دویدن شروع میشه.
اینکه اجازه دهیم آنها این فرآیندهای اجتماعی را مستقلاً طی کنند، نکتهی مهمی است. یعنی در ترکیب و مناسبات اجتماعی پیرامونشان بیش از حد دست نبریم.
حین گفتگو با آن والد، مفهوم «بیکاری» وارد ذهنم شد. پرسیدم تعریف بیکاری از نظر شما چیست؟ آیا بیکاری جز از این است که «کسی مرا به بازیاش راه نمیدهد؟» اگر در پاسخ به اعتراض کودکی که میگوید دیگران با من بازی نمیکنند، دست به کار شده و آن دیگران را مجبور به بازی کردن با فرزندمان کنیم، طبیعتاً باید فردای بزرگسالی هم به این در و آن در بزنیم تا دیگرانی پیدا شوند و بازیای ترتیب دهند و فرزندمان را هم به بازی بگیرند. «شغل» مگر چیست به غیر از یک نوع بازی بزرگسالانه؟ فردی که در کودکیاش در نتیجهی راه نیافتن به بازی سایر کودکان دست به کار ایجاد یک بازی مستقل و خلاقانه شده و دیگران را ترغیب به ملحق شدن میکند، در بزرگسالیاش شانس بیشتری برای استقلال و تولید کار و اشتغال دارد.
راه توانمند شدن کودکان این نیست که مشکلاتشان را پیشپیش حل کنیم. ورزشکار تمریننکرده، هرچقدر هم پراستعداد، باز هم نمیتواند خوب مسابقه دهد.
یاد شعری از مارگوت بیکل، به ترجمهی شاملو افتادم که میگوید:
«... سنگین سنگین بردوش میکشیم
بار دیگران را
به جای همراهی کردنشان.
عشق ما
نیازمند رهایی است
نه تصاحب...»
✍: عارف آهنگر
از آموزش و پرورش در این اصلاح سترگ هیچ کاری ساخته نیست .این نظام چنان کهنه ،پا در گل ،بوروکرات و به دور از علم و به شدت آموزش زده و غافل از پرورش است که هیچ امیدی بدان نیست.به قول سهراب
“ چرخ گاری در حسرت واموندن اسب،اسب در حسرت واموندن گاریچی ،مرد گاریچی در حسرت مرگ” این است وضع آموزش و پرورش ما که میخواهد نسل شاداب بپرورد.آنچه برون رفت است بیداری جامعه ،بخصوص بازگشت خانواده از این راه خطرناک پروردن دانشمندان خردسال و همه چیز دادن،بازگردانیدن بازی و شادی و یلگی و بودن با هم در طبیعت،برخوردفعال و موثر نهادهای مردمی با این امر خطیر است.
آیا آموزش و پرورش می تواند شور و شوقی ایجاد کند؟
گزارش های بسیاری خبر از بی انگیزگی ، فقدان شور و شوق و بی توجهی و بی علاقگی نوجوانان و جوانان به همه چیز در سطح عمومی می دهد.
به نظر می رسد دیگر حتی نوجوانان از خیلی از برنامه های به ظاهر هیجان انگیز مانند مسابقه های ورزشی و یا سریال ها هم استقبال نمی کنند.
اگر این پژوهش ها و گزارش های غیر رسمی درست باشد ، کمی نگران کننده است و باید در سطح ملی کاری برای آن کرد.
به نظر می رسد برای ابعادی در این سطح می بایست مراکزی مانند وزارت آموزش و پرورش، صدا و سیما و یا وزارت فرهنگ و ارشاد و... کاری را شروع کنند.
نباید اجازه دهیم بی انگیزگی نسل نو به کرختی تبدیل شود.
آیا آموزش و پروش می تواند فکری برای این موضوع کند؟
آیا می شود در سایه همفکری کاری انجام دهیم ؟
و آیا برای شور و شوق زندگی، کاری از دست ما بر می آید ؟
را جامعه دوستداران کودک سهمی در این مسیر دارند ؟
شما چه فکر می کنید ؟
@koodakandonya
@darvishnameh
🔴 اگر می خواهید بدانید: ما کجای راه را اشتباه رفتیم؟ این اثر کوتاه اما ماندگار کمیل سوهانی را بارها گوش دهید، تماشا کنید و تا می توانید تکثیر ...
👇👇👇
www.instagram.com/p/BP1HIDfF5g
https://www.instagram.com/tv/CFr-G5nlHza/?igshid=11sf2czxfra96
✴️ در سومین بخش از گفتگوی مفصل پویا پاکنژاد با محمد درویش به بهانه ارتباط محیطزیست و علوم شناختی.
🟢«محمد درویش» از مدرسه طبیعت می گوید ...
✅ اصولاً چرا تجربه ثابت کرده بچههایی که مدارس طبیعت را درک کردهاند، صلحطلبتر با ضریب یادگیری بیشتر و بیشفعالی کمتر خواهند بود؟
.
✅ چرا در مدارس طبیعت، تسهیلگران به بچهها هرگز پاسخ پرسشهاشان را ارایه نمیدهند، بلکه مجالی فراهم میکنند تا خود پاسخها را کشف کنند؟
.
✅ چرا بچههای امروز هنوز هم دلشان برای مدرسههای رسمی تنگ نشده و به جای روحانی، میگویند: #کرونا_متشکریم ؟!
@baghNS
گفتارهایی در باب کودک و کودکی
قسمت پنجم: مدرسه رمز موفقیت؟!😳😳
#گفتارهایی_در_باب_کودکی
@NobangAndisheh