کانال فلسفه وهنر مارزوک
درود و روزبخیر به دوستان اندیشمند و فرهیخته همراهان و خانم مارزوک عزیز در سینمایی دو بعلاوه دو برابر با پنج. نهاد آموزش در استعاره ی مدیر و به عاملیت معلم تلاش دارد با اعمال زور از اساس و پایه منطق چگونگی را تغییر داده بر منطق درست خط بطلان بکشد بی پرده بگویم از ایده ی این سینمایی به شدت مشعوف شدم باید بگویم آموزش بعنوان یکی از بنیان های پی ریزی تفکر در غالب نهادی موثر در حکومت های توتالیتر با تاثیر گذاشتن بر بنیانهای اندیشه و بویژه منطق و کلام یا در ساحت زبان می تواند سمت و سوی زیستن آزادانه و درست و انسان گونه را تاتحت تاثیر قرار دهد چرا که به دلیل هماهنگی زیرساختی با مراتب قدرت از هر سوی نگاه کنیم بر سوژه یا فرد تحکم دارد
نکته ی بسیار مهم در این سینمایی تاثیری چون و چرا بر منطق زیستی دانش آموزان و سوژه است که اساس و بنیان ادراکات اجتماعی و سطوح کنشگری فرد را در اجتماع را فراهم می کند
در چنین نظام های افراد آزاداندیش همیشه باید از هر جهت هزینه های گزافی به چهار پافشاری بر عقاید درست خود و بر حق و حقیقت بپردازند.
پانته آ گلپر
/channel/+stEKgHaFp1oxY2Zi
September 2011 (Ersterscheinung)
Direktor: Babak Anvari
Sprachen: Englisch, Persisch
Länge: 8 Minuten
Musik komponiert von: Gavin Cullen, Helena Johansson, Belinda Cullen
Genres: Kurzfilm, Drama
/channel/+stEKgHaFp1oxY2Zi
⏪به بهانۀ یک مصاحبه، به امید یک بیداری
◀️موسی اکرمی
چندی پیش، گفتوگوی تلویزیونی یکی از بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران ـ آقای علیرضا بیرانوند ـ و اعلام خبر پذیرش ایشان در دورۀ دکتری فیزیولوژی (ورزشی؟) در دانشگاه آزاد خرمآباد، با سازوکار و کیفیتی که خود او بیان کرد، با واکنشهای گستردهای در فضای مجازی و در میان دانشگاهیان و دانشآموختگان همراه شد.
آنچه در این میان بیش از خودِ خبر پذیرش او در دورۀ دکتری و تکذیب درست یا نادرست دانشگاه اهمیت دارد، تصویری است که این ماجرا از وضعیت دانشگاه و علم در ایران ترسیم کرد:
تصویری تلخ، نگرانکننده و بهغایت واقعی.
من این سطرها را نه برای داوری درباره فردی خاص، بلکه برای نقد چندبارۀ یک روند نظاممند مینویسم؛ روندی که در آن، "علم" روزبهروز از "اعتبار" تهیتر میشود و دانشگاه از جایگاه دیرینِ خود چونان نهاد تولید اندیشه و پرورش خردمندان فاصله میگیرد.
دانشگاه: از پرورشدهندهی متخصص خردمند تا مرکز تولید مدرک دانشگاهی رانتی
ماجرای پذیرشهای مشکوک در مقاطع تحصیلات تکمیلی و استخدامهای مسئلهدار در هیأتهای علمی دانشگاههای دولتی و غیردولتی، سالها است که به یک روال فراگیر تبدیل شده است.
دانشگاهها ـ اعم از دولتی و آزاد ـ در بسیاری موارد، دیگر نه بر بنیاد شایستگی علمی، بلکه بر پایۀ روابط گروهی، مناسبات سیاسی، منافع اقتصادی، و رانتهای گوناگون اداره میشوند.
در چنین فضائی، نهتنها انگیزۀ کوشش علمی در نسل جوان فرومیمیرد، بلکه بدنۀ علمی دانشگاه نیز فرسوده، منفعل و گاه ناامید میشود.
این تنها ماجرای آقای علیرضا بیرانوند نیست؛ پیش از او، شماری از نمایندگان مجلس یا داوطلبان نمایندگی، مدیران دولتی، و حتی برخی وزرا نیز مدرکهای دکتری خود را ـ بیآنکه پیشینۀ علمی درخوری داشته باشند ـ از دانشگاههائی (داخلی یا خارجی) با پیشینۀ مشکوک یا کیفیتی بس نازل اخذ یا جعل یا خریداری کردهاند. بسیاری از آنان نه تنها از مفهوم پژوهش و روششناسی علمی بیخبرند، بلکه آشکارا به ضدیت با اندیشه و نقد علمی میپردازند.
افت رتبههای دانشگاهی و فرار مغزها
نتیجۀ این ساختار معیوب، در آمارهای جهانی بهروشنی دیده میشود. سقوط پیدرپی دانشگاههای ایرانی در رتبهبندیهای بینالمللی، کاهش اثرگذاری مقالات، نبود دانشگاههای ایرانی در جمع دانشگاههای نوآور یا تأثیرگذار جهان، و از همه مهمتر، موج گستردۀ مهاجرت نخبگان، گواه بر بحران ژرفی است که سالها است بسیاری از مسئولان نادیدهاش گرفته و حتا بدان دامن زدهاند.
ما دیگر تنها با "فرار مغزها" روبهرو نیستیم؛ بلکه با "فرسایش مغزها" نیز روبهروایم: نخبگانی که ناچار میشوند در محیطهای مسموم علمی، یا بسوزند یا به سکوت پناه برند.
دانشگاه آزاد و رسالت فراموششده
دانشگاه آزاد اسلامی، در آغاز، فرصتی مهم برای توسعۀ آموزش عالی در کشور بود. اما امروز چنان شده است که بخشهائی از این دانشگاه - که از هیأت امنائی ناکارآمد و رئیسی رنج میبرد که در کارزار حمایت از او در سال ۱۴۰۴ تنها ۱۸ نفر از او حمایت کردهاند - به مؤسسههائی سودمحور تبدیل شدهاند که نه بر آموزش و پرورش علمی، که بر تولید مدرک تمرکز دارند.
بسیاری از واحدهای دانشگاه آزاد ـ بهویژه در شهرهای کوچک ـ نه امکانات پژوهشی درخوری دارند، نه اعضای هیأت علمی متخصص، و نه نظارت علمی مؤثر.
تبدیل شدن دکتری به امری روزمره و دستیافتنی برای هر صاحب نفوذ یا سرمایه، بهمعنای پایان اعتبار علمی مدرک دکتری در ایران است.
این در حالی است که من، به عنوان بنیادگذار دورهی دکتری در دو رشتهی فلسفهی علم و فلسفهی هنر، شهادت میدهم که تا سال ۱۳۹۱ هیأت علمی برگزار کنندهی آزمون دکتری از اختیار کامل علمی برخوردار بود تا هر داوطلب برخوردار از شایستگی علمی را بپذیرد و داوطلبان فاقد صلاحیت علمی را مردود اعلام کند؛[ادامه در فرستهی پسین 👇]
و مدیریت دانشگاه کمترین دخالتی در کم و کیف پذیرش رانشجو، دست کم در این دو رشته، نداشت.
🔹 رقص معاصر؛ بازنویسی بدن، رهایی از الگوهای کهنه
- شهریار قربانیان
برخی از افراد، در کودکی فقط زمانی محبت دریافت کردهاند که رنج کشیدهاند، مطیع بودهاند یا خود را سرکوب کردهاند. این تجربهها میتوانند در بزرگسالی، به شکل ناخودآگاه تکرار شوند: فرد خود را در موقعیتهای محدودکننده یا آزارنده قرار میدهد، بیآنکه علت آن را بداند.
مثلاً کودکی که تنها در حال مظلومیت یا درد محبت دیده، بهتدریج یاد میگیرد که «رنج یعنی دوستداشتنی بودن». یا اگر کودکی، تحت سلطه یا طرد بزرگ شده باشد، ممکن است بعدها سلطهپذیری را تنها راه بقا بداند.
این الگوها ریشه در تجربههای اولیهٔ زندگی دارند و معمولاً با گفتگو بهتنهایی تغییر نمیکنند. چرا که بدن، در بسیاری مواقع آنچه را که تجربه کرده است، بهتر از ذهن به یاد میآورد.
در یک فرآیند درمانی ایمن، فرد یاد میگیرد که میتوان بدون درد، شکست یا تحقیر، عشق و موفقیت را تجربه کرد. ابراز احساسات، استفاده از بدن بدون شرم، پذیرش مراقبت بدون احساس ضعف، و اعتماد به مرزهای سالم، بخشهایی از این روند هستند.
مازوخیسم روانی، اغلب در تنشهای مزمن بدنی، ریاضت نَفْس، یا مقاومت در برابر رهایی جسمانی نیز خود را نشان میدهد. تکنیکهایی مانند درمان مبتنی بر بدن (Body-Oriented Therapy)، تنفس درمانی، یوگا یا EMDR در این مسیر مفیدند.
در این میان، رقص معاصر جایگاهی خاص دارد: رقصی که به بدن اجازه میدهد داستان خود را روایت کند؛ حرکات ناتمام را کامل کند؛ تنشها را رها سازد و جایگزینی برای الگوهای رنجمحور بیابد.
این رقص، صرفاً نمایشی بیرونی نیست؛ بلکه همزمان بازنویسی احساسی درونی نیز است. در هر کشش، افتادن و برخاستن، بدن یاد میگیرد که میتوان بدون درد، زنده، ایمن و کامل بود.
رقص معاصر میتواند سکویی باشد برای لمس آن بخشی از خویشتن، که پیشتر اجازه بروز نداشت. رقص معاصر، با پیوند آگاهی، هیجان و جسم، میتواند به آرامی، اما عمیق، الگوهای پنهان نوروتیک را بازتعریف کند.
@TehrArt
/channel/marzockacademy
ابتذالِ شر!
محمدرضا واعظ
هانا آرنت، فیلسوف برجسته آلمانی، در کتاب مشهورش «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر»، پرده از حقیقتی هولناک برداشت: شر نه همواره از سر آگاهی و خباثت، که گاه از دلِ بیتوجهی، بیتفکری و سطحینگری برمیخیزد. آرنت نشان داد که چگونه شرّی که به ظاهر پیشپاافتاده و مبتذل به نظر میرسد، میتواند بهتدریج جامعه را از درون تهی کند و مرزهای اخلاقی و حقیقت را به سادگی محو نماید. آنچه اخیراً درباره علیرضا بیرانوند، دروازهبان تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه تراکتور رخ داد، شاید در نگاه نخست، یک حاشیهی سادهی رسانهای باشد؛ اما با نگاهی عمیقتر، میتوان آن را از همین منظر فلسفی و نقادانه بررسی کرد.
ماجرا از جایی آغاز شد که بیرانوند در یک برنامهی ورزشی تلوزیون اعلام کرد دانشجوی مقطع دکتری فیزیولوژی در دانشگاه آزاد واحد خرمآباد است. بلافاصله پس از انتشار این خبر، روابط عمومی دانشگاه آزاد در واکنشی رسمی اعلام کرد که دانشگاه آزاد خرمآباد در این رشته اصلاً مقطع دکتری ندارد و بیرانوند حتی هنوز پایاننامه کارشناسی ارشد خود را هم دفاع نکرده است. در واکنش به این تکذیب رسمی، بیرانوند با انتشار یک استوری کوتاه در اینستاگرام اعلام کرد که در واقع «دانشجوی کارشناسی ارشد» است و تنها در آزمون اولیه دکتری پذیرفته شده است.
آنچه در ظاهر یک خطای ساده یا حتی یک سهلانگاری بیضرر به نظر میآید، دقیقاً همان چیزی است که آرنت از آن با عنوان «ابتذال شر» یاد میکند. شرّی که بیهیاهو و در قالب رفتاری بیتفکر و سطحی رخ میدهد. بیرانوند با بیتوجهی به مسئولیت اخلاقیاش در گفتار عمومی، عملاً در دام ابتذال افتاد و آن را به امری عادی و روزمره بدل کرد. این اتفاق، هرچند کوچک، نشانهای هشداردهنده از عادی شدنِ بیدقتی و سهلانگاری نسبت به «حقیقت» در فضای اجتماعی است.
اما این فقط یک مسئلهی فردی نیست. در پسِ این رفتار، بحرانی عمیقتر قابل تشخیص است؛ بحرانی به نام «مدرکگرایی». در جامعه امروز ایران، داشتن عنوان «دکتر» به نشانهای از منزلت اجتماعی و پرستیژ تبدیل شده است. در چنین فضایی، «مدرک دکتری» دیگر لزوماً نشاندهنده سطحی عمیق از دانش و توانمندی پژوهشی نیست، بلکه به ابزاری برای کسب اعتبار ظاهری بدل شده است. وقتی یک فوتبالیستِ مشهور، بدون طی کردن مراحل علمی و تحصیلی لازم، به راحتی مدعی تحصیل در مقطع دکتری میشود، بیش از آنکه دروغی ساده گفته باشد، بر موج اجتماعی مدرکگرایی سوار شده است که دانشگاه را نه نهادی برای کسب دانش و خرد، بلکه یک «مرکز خرید مدرک» میبیند.
اما این بحران صرفاً محدود به انگیزههای فردی نیست. ریشههای عمیقتر آن را باید در نظام آموزشی دید که بهشدت فشل و ناکارآمد شده است. در برخی از واحدهای دانشگاهی و مراکز غیردولتی، کسب مدرک دکتری بهقدری آسان شده است که اعتبار علمی آن تقریباً از بین رفته است. بدین ترتیب، دانشگاه به جای اینکه نهادی برای پرورش تفکر عمیق و اصیل باشد، به یک بنگاه اقتصادی و یک «مدرکفروشی» تبدیل شده است. در چنین سیستمی، آنچه به ابتذال کشیده میشود فقط مدرک نیست؛ بلکه اصلِ اندیشیدن و تفکر است.
اگر آرنت در نقدش به جامعه معاصر بر این نکته تأکید میکند که شرّ ابتذالیافته، شرّی است که در بیتفاوتی و بیتوجهی عادی شده، آنگاه میتوان گفت آنچه در فضای آموزشی و رسانهای ایران رخ میدهد نیز مصداق بارزی از همین «ابتذالِ نهادیشده» است. این ابتذال از آنجا شکل میگیرد که «مدرک» به عنوان یک کالای مصرفی عادی شده است و سلبریتیها، برخی از سیاستمداران، و چهرههای رسانهای به سادگی و بدون مسئولیت از آن استفاده میکنند. در چنین فضایی، حقیقت، دانش، و اعتبار علمی روزبهروز بیشتر قربانی میشوند.
در نهایت، ادعای بیرانوند نه یک حاشیهی بیاهمیت، که نشانهای از ابتذال فراگیر و نهادیشدهای است که در لایههای عمیق جامعه رسوخ کرده است. این اتفاق نشان میدهد چگونه جامعهای که در آن تفکر، دقت و مسئولیت اخلاقی کمرنگ شده، میتواند به سرعت به وضعیتی دچار شود که دروغ و بیاعتنایی به حقیقت، قاعده باشد نه استثنا. و درست در همین نقطه است که باید با نگرانی به هشدار آرنت گوش سپرد: خطر بزرگ شرّ در جامعه ما نه از کسانی که عامدانه دست به اعمال شرورانه میزنند، بلکه از کسانی ناشی میشود که بدون تفکر، بدون دغدغه، و با بیتفاوتی به حقایق بنیادین زندگی اجتماعی، این چرخهی شرّ را تداوم میبخشند.
@tanhaatarazyekbarg
/channel/marzockacademy
پرسش از دکتر جلیل زادگان در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
در مورد خشم و عصبانیت... شما بارها از اصطلاح سرکوب خشم که میتونیم اونو بسط بدیم و بگیم سرکوب میل استفاده کردید.
آیا سرکوب خشم موجب ایجاد عصبانیت نمیشود؟؟ ما خشم را کنترل میکنیم ولی عصبانیت ما رو کنترل میکند.
یعنی در هنگام حمله فردی به ما، به طور طبیعی خشمگین میشویم و برای دفاع از جانمان دست به خشونت میزنیم ولی اگر نتوانیم در برابر فرد متعرض واکنش لازم رو انجام بدیم و دزدی یا تجاوز صورت بگیره، این خشم به عصبانیت تبدیل نمیشه و به صورت complex در روان فرد ذخیره میشه و هر آن که فرصت بروز داشته باشد، باعث رفتار نامساعد بشه مثلا زورگویی و تحکیم به ضعیف تر چون یونگ گفته این کام های وازده که به شکل complex در ناخودآگاه ذخیره میشود، هرکدام دارای انرژی روانی هستند که در فرصتی میتواند به سطح بیایند و رفتار فرد رو دچار اختلال کنند.
پرسش از دکتر جلیل زادگان در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
پرسش ام در باره نسبت آگاهی و خشم است ،
آگاهی از یک سو موجب خشم می شود وقتی آگاهی با واقعیت مطابقت نداشته باشد ، مثل آگاهی یک آزادی خواه نسبت به دیکتاتوری ،
اما از سوی دیگر آگاهی نقش و نسبت منطقی سازی خشم را بر عهده می گیرد و خشم را از افسار گسیختگی در می آورد ،
نسبت به این حالت دوگانه آگاهی توضیح می دهید ؟
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹 درسگفتار : مهارت کنترول بروز خشم
🔸 با حضور: حسین جلیل زادگان
دانشجوی دکترای روانشناسی
ارشد روان شناسی بالینی "روان درمانگر"
🕒 زمان: چهارشنبه ۷ خرداد ماه، ۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بوقت تهران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/marzockacademy
فرمودین که تمامی فلسفه ،رادیکال و یا تندرونیست و یا فیلسوف ،مصلح اجتماعی نیست..
ما مردم ایران ،تندرو هستیم.در دهه پنجاه و شصت ،انواع و اقسام آرمان های گسترده وجود داشت ،از مذهبی ،اجتماعی،فکری فرهنگی تا قشر سرمایه دار و کارخانه دار…و هم اکنون که رخت آرمان بسیار کم رنگ شده و اقتصاد محور همه چیز شده.
فارغ از بحث ارزش گزاری و درست و غلط که منظور من نیست،چگونه می توان در جست و جوی یک نظم متعادل ساز باشیم درین اتمسفر تند و تیز و سبک های زندگی افراطی؟
آیا اساسا یک سیر تاریخی و انباشتگی اجتماعی سیاسی و اقتصادی خواهیم داشت درین عدم وجود یک سیر تاریخی متعادل و یا تا حدی محافظه کارانه ؟
فیلسوف (متفکر)و فلسفه چه نقشی می تواند درین میدان داشته باشد؟
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/marzockacademy
فرمودین که تمامی فلسفه ،رادیکال و یا تندرونیست و یا فیلسوف ،مصلح اجتماعی نیست..
ما مردم ایران ،تندرو هستیم.در دهه پنجاه و شصت ،انواع و اقسام آرمان های گسترده وجود داشت ،از مذهبی ،اجتماعی،فکری فرهنگی تا قشر سرمایه دار و کارخانه دار…و هم اکنون که رخت آرمان بسیار کم رنگ شده و اقتصاد محور همه چیز شده.
فارغ از بحث ارزش گزاری و درست و غلط که منظور من نیست،چگونه می توان در جست و جوی یک نظم متعادل ساز باشیم درین اتمسفر تند و تیز و سبک های زندگی افراطی؟
آیا اساسا یک سیر تاریخی و انباشتگی اجتماعی سیاسی و اقتصادی خواهیم داشت درین عدم وجود یک سیر تاریخی متعادل و یا تا حدی محافظه کارانه ؟
فیلسوف (متفکر)و فلسفه چه نقشی می تواند درین میدان داشته باشد؟
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/marzockacademy
فیلسوفان گرچه ایده پرداز بودند و در ساحت مفهوم رادیکال اما در جامعه ای زندگی می کردند که می بایست برای فرار از عواقب بخشی از ایده های خود را چونان کوه یخ زیرا آب پنهان کنند ،
به نظر حضرتعالی یک پژوهشگر چگونه می تواند به آن ناگفته های پنهان دست یابد ؟
آیا اساساً چنین لایه ای وجود دارد ؟
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/marzockacademy
پرسش بعدیم آن است که جامعه ایران ذاتا رادیکال است. دغدغه ی تغییرات بنیادی را دارد. در صد سال اخیر دو انقلاب کرده است.
این رادیکالیسم ناشی از سوژگی خود افراد بوده است یا ناشی از فسار های بیرونی؟ بسیاری از پژوهشگران انقلاب بر این باورند که انقلاب ایرانی ناشی از تغییر و تحولات مدرنیته بوده است و اساسا ربطی به سوژگی خود بنیاد ندارد. به تعبیری خواست انقلاب از سر نیروی درونی نیست و صرفا ناشی از استیصال این جامعه بوده است. اکنون نیز می توان همچین فضایی را شاهد بود. آیا شعار رضا شاه روحت شاد ناسی از مطالعه ی قشر جوان از تاریخ این مملکت است یا ناشی از دشمنی و لج و دهن کجی به نظم حاکم؟ آیا سوژگی خود بنیاد در این جامعه وجود دارد یا این خواست های رادیکال ناشی از بلعیده شده به دلیل شرایط تاریخیه؟
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکنند
🔹 درسگفتار : نسبت میان فلسفه،رادیکالیسم ،ومحافظه کاری
با حضور : مزدا محمددوست
ارشد فلسفه،مترجم ،پژوهشگر فلسفه
🕒 زمان: سه شنبه ۶ خرداد ماه، ۱۴۰۳
ساعت ۲۲بوقت ایران
کانالِ اکادمی
/channel/marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکنند
🔹 درسگفتار : نسبت میان فلسفه،رادیکالیسم ،ومحافظه کاری
با حضور : مزدا محمددوست
ارشد فلسفه،مترجم ،پژوهشگر فلسفه
لینکگروه
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
🕒 زمان: سه شنبه ۶ خرداد ماه، ۱۴۰۳
ساعت ۲۲بوقت ایران
اینستاگرام مزدا محمددوست
https://www.instagram.com/mazda_m.doust?igsh=MWt2bG1kaWcyN2ZwMA==
کانالِ اکادمی
/channel/marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
✨️🎨 تبادلاتِ فرهنگ و هنر
💎 فولدری از کانالهای مرجع در حوزۀ فلسفه، هنر و ساینس
🔣تنها کافیست لینک را لمس کنید و دکمۀ Add را بزنید و این فولدر ارزشمند را در تلگرام خود ذخیره کنید:
🔗 t.me/addlist/393LMeiMqGBhZDA8
👨🦱 آیدی هماهنگی برای پیوستن به جمع ما:
@hume1711
«۲ + ۲ = ۵»؛ از فرمول عددی تا فرایند مرگ حقیقت – بازخوانی فلسفی یک تمثیل جاودانه
نویسنده: حسن ناصری
برای ارائه در آکادمی فلسفه مارزوک
«وای بر ملتی که از پرسیدن بترسد، و خوشا بر کودکی که حقیقت را نه از دهان معلم، که از دل خویش بجوید.»
فیلم کوتاه «۲ + ۲ = ۵» اثریست در ظاهر ساده اما در باطن چکیدهای از هزاران سال ستم، دروغ، همدستی، و مرگ عقل. این فیلم، اگرچه در قامت یک کلاس ریاضی با معادلهای غلط ظاهر میشود، اما در حقیقت نمایشی استعاری از زوال حقیقت و استقرار قدرت دروغ در تاریخ بشر است؛ خاصه در سرزمینی که از خدایان شکست خورد و به خدای دروغ تسلیم شد.
۱. حقیقت، عدد نیست؛ رخداد است
فیلم از خطای سادهای آغاز میشود: گمان میبرد حقیقت، یک عدد ثابت است. اما حقیقت، فرمول ریاضی نیست؛ رخدادی زنده است که در جان هر شخص بهگونهای یکتا بروز میکند. وقتی معلم میگوید: «۲ + ۲ = ۵»، مسئله صرفاً دروغ بودن این جمله نیست، بلکه انتقال حقیقت از حوزهی جستوجو به حوزهی تلقین است.
در این مدرسه، کودک نمیآموزد بپرسد، بلکه موظف است تکرار کند؛ نه برای کشف واقعیت، بلکه برای بقای قدرت. حقیقت کشته نمیشود چون اشتباه است، بلکه چون دیگر اجازهی زیستن ندارد.
۲. از دروغ عددی تا ساختار سیاسی شر
تمثیل فیلم، در سطحی عمیقتر، بازتاب نظامهای سیاسیایست که نه بر عقل و تجربه، بلکه بر ایمان کور بنا شدهاند. همانگونه که در فیلم، شاگردان مجبورند نادرستی را بپذیرند، در تاریخ نیز ما ایرانیان بهویژه پس از اسلام، به تکرار «۲ + ۲ = ۵» مقدس عادت داده شدیم:
اسلام، با اصل «تسلیم» آغاز شد؛ و سلمان فارسی، تو بخوان محمد، نه فقط حامل پیام، که معمار ساختار دروغ و سرکوب بود. او دستگاهی طراحی کرد که عقل را سر برید و ایمان کور را جای آن نشاند. همانگونه که در فیلم، کودکِ حقگو اعدام میشود، در تاریخ نیز خردمندان یا به شمشیر سپرده شدند، یا در زنجیر مذهب محو گشتند.
از آن پس، واژهها دیگر معنای خود را نداشتند: خدا یعنی حاکم، اطاعت یعنی تقدس، و دروغ یعنی نجات.
۳. نظامهای استبدادی با همدستی قربانیان زنده میمانند
شاید هولناکترین واقعیتِ این فیلم، نه دروغ معلم، بلکه سکوت شاگردان باشد. آنها میدانند «۲ + ۲ = ۵» نادرست است، اما تکرار میکنند؛ نه از جهل، بلکه از ترس.
اینجاست که روانشناسی جمعی وارد میدان میشود:
آدمی نه از دروغ، که از طرد شدن میترسد.
نه از نادانی، که از تنهایی.
این همان چیزیست که استبداد را زنده نگه میدارد: همدستی اکثریت.
و همینجاست که فیلم، تمثیلی فراتر از یک کلاس میشود؛ تمثیلی از جامعهای که به دست خود، حقیقت را به صلیب میکشد.
۴. جمهوری اسلامی؛ نسخه مدرن همان کلاس لعنتی
آنچه در این فیلم تصویر میشود، نسخهای تلخ اما واقعی از مدرسهی ولایت در ایران است:
آنجا که خامنهای معلم است و تختهاش پر از معادلات دروغین:
«رأی شما تعیینکننده است»
«اقتصاد مقاومتی عزت است»
«زن باید حجاب داشته باشد تا محترم باشد»
و ملت، همان شاگردانی هستند که برای زنده ماندن، حقیقت را دفن میکنند.
هر که نپذیرد، یا محو میشود، یا به زندان افکنده میشود، یا به مرگی بیکفن سپرده میگردد.
۵. رستاخیز؛ فلسفهای برای تخته سفید
در برابر آن کلاس سیاه، ما ایستادهایم؛ با فلسفهای نو، که نه به دنبال اثبات «۴»، بلکه در پی حق پرسیدن است.
در فلسفهی رستاخیز، معلمی در کار نیست؛ تختهای نیست که پیشاپیش روی آن دروغ نوشته باشند.
بلکه انسان، خود خالق معناست.
رستاخیز، انقلابی در معنای «دانستن» است؛
دعوت به بازآفرینی حقیقت، نه تکرار آن.
۶. پایان استبداد، با نفی نخستین دروغ آغاز میشود
تا زمانی که آدمی، برای حفظ نان، جان، یا مذهب، بگوید: «۲ + ۲ = ۵»،
همیشه استبداد خواهد بود.
همیشه اعدام، زندان، شلاق، حجاب، خرافه، و سرکوب خواهد بود.
اما از لحظهای که حتی یک کودک بگوید: «نه، دو بعلاوه دو، میشود چهار»،
و جرئت پرسیدن داشته باشد،
در آن لحظه، جهان تغییر میکند.
۷. پایان: ما که وارثان خاموشیایم، باید آغازگران فریاد باشیم
فیلم «۲ + ۲ = ۵»، نه یک اثر سینمایی، که یک سند است؛ سندی از قتل عقل در معبد ایمان، و تکرار دروغ به نام بقا.
اما این بار، ما دیگر نمیخواهیم بمانیم تا بمیریم.
بلکه آمدهایم بپرسیم، به هر بهایی.
نه برای اصلاح عدد،
بلکه برای بازپسگیری حق پرسش از تاریخ، از معلم، از خدا، و از خویش.
اگر بهای گفتن حقیقت، مرگ است،
پس بگذار نسل ما، نخستین نسلی باشد که با مرگ، زندگی را آغاز میکند.
✍حسن ناصری ۵۲/۳/۸
/channel/+stEKgHaFp1oxY2Zi
[ادامهی فرستهی پیشین 👆]
مسئولیت دانشگاهیان و دستاندکاران دلسوز
در برابر این بحران، چه میتوان کرد؟ نخستین گام، بازگشت به صداقت علمی و اخلاق دانشگاهی است. همۀ استادان، پژوهشگران و دانشگاهیانـ موظفاند که صدای نقد باشند، نه سازش. نباید اجازه داد که فساد علمی عادیسازی شود و «ابتذال شر» فراگیرگردد.
باید با راستکرداری و دلیری، در برابر پذیرشهای سفارشی، رسالههای جعلی، ارتقاءهای رانتی و مدرکسازی مقاومت کرد. اگر دانشگاهیان خاموش بمانند، دانشگاهها دیگر پناهگاه آزادی و حقیقت نخواهند بود.
من، در مقام یک استاد دانشگاه با کارنامۀ علمی و آموزشی و پژوهشی آشکار، از نهادهای مسئول میخواهم که با
✅شفافسازی فرایندهای پذیرش و ارتقاء علمی،
✅ایجاد سامانههای ارزیابی دقیق و مستقل،
✅ایجاد سازوکار شفاف برای تحقیق و تفحص در بارۀ چگونگی ورود به دورههای دکتری و مدارک تحصیلی مسنولان و افراد شناخته شدۀ ذینفوذ در کشو،
✅پاسخگو کردن مدیران آموزش عالی و مدیران دانشگاههای دولتی و غیردولتی،
✅تصویب اساسنامۀ دانشگاه آزاد در مجلس شورای اسلامی، و
✅لغو بسیاری از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی که مخالف قانون اساسی و حقوق اساسی هستند،
زمینۀ بازگشت اعتماد عمومی به نهاد دانشگاه را فراهم کنند.
واپسین سخن
بیایید به بهانۀ این ماجرا، پرسشی بنیادین را با خود درمیان بگذاریم:
آیا دانشگاه در ایران امروز، آن نهاد خِرَدمحور و آرمانگرائی است که باید باشد؟
یا به نهادی تبدیل شده که تنها نام "دانشگاه" را یدک میکشد و در عمل، فاصلهای عمیق با رسالت واقعی خویش دارد؟
ما اگر دانشگاه را از دست بدهیم، نهتنها علم، که آینده را باختهایم.
وقتی منیره وکیلی خواننده اوپرا با صدای جادویی خود آهنگ لری بختیاری میخواند.
@marzockacademy
🔹 رقص معاصر؛ بازنویسی بدن، رهایی از الگوهای کهنه
- شهریار قربانیان
@marzockacademy
پرسش از دکتر جلیل زادگان در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
اجازه بدید اینطور هم به پرسم آیا انسانی که نسبت به وضع موجود معترض هست و از این تعارض بین آگاهی خود و شرایط بیرونی دچار خشم می شود و خشم خود را آشکار می کند آیا اختلال روانی دارد ؟ آیا بیمار است و باید به درمانگر مراجعه کند ؟
یا اینکه خشم او حق اوست و منشاء عقلانی دارد ؟
پرسش از دکتر جلیل زادگان در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
دکتر گرانمهر با توضیحات ارجمند شما موافقم اما مشکلی که گاها خود دارم منجر بدین پرسش شده است. در مورد خودم که فردی بسیار ریلکس و عاری از عصبانیت هستم در مورد مشکل خشم با افزایش فشار خون حود را نشان می دهد با توجه به اینکه سابق بر این شناختی در زمینه ی بیولوژیک و هورمون های افزاینده یا موثر بر خشم وجود نداشت و اکنون دارد عجالتا من روش بالینی را گام به عقب برآورد نمی کنم و به گمان من همانگونه که فرمودید در برخی موارد کارایی خوبی شاید بتواند داشته باشد
پرسش از دکتر جلیل زادگان در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
آیا با توجه به میزان پیچیدگی های زیستی و شرایط دشوار روزگار سلطه ی ماشین و دشواری زیست و امرار معاش و پیچیدگی امر واقع پیش روی سوژه ها و شرایط متفاوتی که سلطه ی تکنولوژی و سرعت بیش از پیش اطلاعات به انسان داده است زمان آن فرا نرسیده که بصورت بالینی و با کمک دارو اقدام به کنترل خشم کنیم و دور نمای این سنخ روبرو شدن با معضلات روانشناختی را چگونه می بینید؟!
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹 درسگفتار : مهارت کنترول بروز خشم
🔸 با حضور: حسین جلیل زادگان
دانشجوی دکترای روانشناسی
ارشد روان شناسی بالینی "روان درمانگر"
🕒 زمان: چهارشنبه ۷ خرداد ماه، ۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بوقت تهران
❣️ از همراهی شما سپاسگزاریم...
🔗 لینک حضور:
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/marzockacademy
فرمودین که تمامی فلسفه ،رادیکال و یا تندرونیست و یا فیلسوف ،مصلح اجتماعی نیست..
ما مردم ایران ،تندرو هستیم.در دهه پنجاه و شصت ،انواع و اقسام آرمان های گسترده وجود داشت ،از مذهبی ،اجتماعی،فکری فرهنگی تا قشر سرمایه دار و کارخانه دار…و هم اکنون که رخت آرمان بسیار کم رنگ شده و اقتصاد محور همه چیز شده.
فارغ از بحث ارزش گزاری و درست و غلط که منظور من نیست،چگونه می توان در جست و جوی یک نظم متعادل ساز باشیم درین اتمسفر تند و تیز و سبک های زندگی افراطی؟
آیا اساسا یک سیر تاریخی و انباشتگی اجتماعی سیاسی و اقتصادی خواهیم داشت درین عدم وجود یک سیر تاریخی متعادل و یا تا حدی محافظه کارانه ؟
فیلسوف (متفکر)و فلسفه چه نقشی می تواند درین میدان داشته باشد؟
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/marzockacademy
اینکه جغدمینروا هنگام غروب به پرواز در می آید آیا مصداق نوش دارو بعد مرگ سهراب نیست ؟
اگر قرار باشه فلسفه همیشه در گذشته زندگی کند یا به زندگی گذشته به پردازد تفاوتش با دانش باستان شناسی چیست .
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/marzockacademy
فرمودید نزاع مارکس و هگل نزاع ایدئولوژی و فلسفه بود اما خود مارکس این را قبول ندارد بلکه می گوید فلسفه هگل روی سرش راه می رود یعنی در ساحت مفهوم گم شده است بنابراین او می خواهد کمک کند تا فلسفه روی پای خود به ایستد ،
به نظر نزاع درونی خود فلسفه باشد بین مفهوم و امر واقع ،
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/marzockacademy
درود به جناب مزدا
به گروه ما خوش آمدید. حضور شما در گروه ما باعث اعتلای سطح دانش ماست.
فرمودید که فلسفه یک فعالیت سلبی رادیکال صرف نیست. از دید محلی ، این گزاره کاملا صحیح است. فلسفه های مختلف ، در عین تخریب پاسخ های پیشین ، پاسخ های تازه ای به پرسش های تازه می دهند یا پرسش های پیشین را بسط می دهند. اما وقتی به کلیت تاریخ فلسفه نگاه می کنیم، می بینیم که تاریخ فلسفه چیزی جز گورستان ایده ها نیست که هر دیگری را دفن کرده است. به تعبیری ، روزگار ما روزگاز آنتولوژی های در هم شکسته است.
فلسفه پیشرفت نمی کند. پیشرفت زمانی رخ می دهد که ما پاسخ پرسش های گوناگون را بدهیم و دانشی را انباشت کنیم. حال آنکه فلسفه دانشی انباشتی نیست. پاسخ های گوناگون ، متضاد و رقیب به پرسش های مختلف وجود دارد. هیچ اجماعی موجود نیست و نه تنها پرسش ها به پاسخ نمی رسند بلکه پرسش های جدید نیز می آیند. فلسفه فقط بسط می یابد و پیشرفتی در آن رخ نمی دهد. بنابراین کلیت فلسفه ، تخریب بدون ساختن است. فقط با گذر زمان حجم تخریب افزایش می یابد.
چقدر با این ایده موافقید؟
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹 درسگفتار : مهارت کنترول بروز خشم
🔸 با حضور: حسین جلیل زادگان
دانشجوی دکترای روانشناسی
ارشد روان شناسی بالینی "روان درمانگر"
🕒 زمان: چهارشنبه ۷ خرداد ماه، ۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بوقت تهران
❣️ از همراهی شما سپاسگزاریم...
🔗 لینک حضور:
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
⭕️ منتخبی از بهترین "گروه ها" و "کانال های" تلگرام ✅✅
Читать полностью…ایدئولوژی سازی فلسفه 2
در دنیای واقعی فلسفه هیچ چیز قطعی وجود ندارد گرچه فلسفه علم وجود و هستی است اما در عین حال خود وجود و هستی نخستین تیر شک و پرسش را دریافت می کند ،
هر فیلسوفی نحوه نگاه خود به وجود و هستی را به عنوان فلسفه خود طرح می کند ، فیلسوفی دیگر آن را نقد می کند و تعارضات درونیاش را آشکار می سازد و خود دیدگاهی نو عرضه می کند ،
اما فلسفه به مثابه ایدئولوژی یک دیدگاه و نظام فلسفی را در جایگاه صدق مطلق می نشاند ، و آن را تبدیل به ایدئولوژی و مذهب می سازد و گزاره هایش را به سیاق سابق چونان احادیث و آیه های بر جایگاه حقیقت می نشاند ،
در یک متن نیم صفحه ای چندین ارجاع به فلان و بهمان فیلسوف می دهد تا مثلاً بگوید خر ملا نصرالدین از کرگی دم نداشت ،
یا برسر تفسیر یک اصطلاح و واژه ای عرق ریزان متن فیلسوف را شخم می زند ، حتی گاهی فلسفه را فقط محصور در زبان خاصی می کند و خارج از آن زبان و حوزه فرهنگی را بربریت می شمارد ،
درنتیجه او دارد اندیشه های اندیشیده شده توسط فلان فیلسوف را می خواند و تکرار می کند ،
اگر صرفا کار او معطوف به درک فلسفه فلان فیلسوف باشد عیبی ندارد و خوب است ، اما اگر فلسفه را اینهمان نظام فلسفی فیلسوف خاصی بگیرد دچار جزم شده است در این صورت جناب استاد فقط نقش طوطی و بلندگوی فلان دستگاه فلسفی را بازی می کند ،
هنوز عقل خودش در همان حال سابق منفعل است و چونان کوزه تهی از محتوای این و آن پر می شود ،
در صورتی که ضرورت بنیادین رجوع به فلسفه انقلاب در نحو کار کرد عقل خودش بود ، عقلی که در این سالیان کار نمی کرد ،یا ناقص کار می کرد یا صرفا ابزار دست باور ها و سنت ها بود ،
قرار بود انقلاب کپرنیکی اتفاق بیفتد و دستگاه شناختی اش در بنیادین ترین نقطه تغییر مستقر شود ،
رویکرد به فلسفه روی آوردن به تغییر کارکرد عقل خود شخص روی آورنده است ،
به عبارتی یک فلسفه ورز به کمک دانش فلسفی دست به تعمیر و تغییر کارکرد عقل خود می زند ، هم چنانکه کانت این کار را کرد ، آنگاه که از خواب جزم اندیشی بیدار شد فقط دکارت و اسپینوزا و فلسفه یونان نخواند بلکه ،
به نقد عقل پرداخت ، به سنجش خرد ،
وقتی فلسفه ورز به ترمیم و تعمیر و باز تعریف عقل خود پرداخت ،
آنگاه این عقل فعال شده بدون رجوع به این فیلسوف و آن فیلسوف به پرسش ها و مسئله ها و دغدغه های خود و جامعه خود خواهد پرداخت و راه حل برون رفت از انسداد را پیدا خواهد کرد ،
ادامه دارد...
Azizi
/channel/marzockacademy