کانال فلسفه وهنر مارزوک
#فرزانش_سیاسی (۷۷)
#سناریوهای_گذار (۱)
گذار از رژیم اتوکراسی (یکهسالاری یا اقتدارگرایی) به دموکراسی میتواند به چهار سناریو یا پراتیک اصلی رخ دهد: چیرگی نظامی (قدرت بیگانه)، کودتای نظامی (قدرت درونی)، رفورم (از بالا و به کندی)، انقلاب (از پایین و به تندی). در ادامهی این جستار، پیشآمد هریک از این سناریوها را، نگر به فکتهای در دسترس، در ایستار کنونی ایران (ژوییهی ۲۰۲۴) ارزیابی میکنیم.
سناریوی آ: چیرگی بیگانه (یک)
شاید باورنکردنی بنماید که قدرت بیگانه بتواند در کشوری سیستم دموکراسی برپا کند. چون تا اینجا با آوردن نمونههای ابژکتیو نشان دادهایم که رونمایی دموکراسی با زور بسنده نیست (باید نهادهای شهروندی کارآمدی باشند و پیوسته برای نگهداری و بازسازی سیستم دموکراتیک بکوشند). با وجود این، این رخداد چندین بار در سدهی بیستم پیش آمده است، چه پس از جنگ جهانی اول (در ایتالیا و آلمان و اتریش) و چه پس از جنگ جهانی دوم (در ژاپن و ایتالیا و اتریش و آلمان باختری و چند کشور دیگر).
برای نمونه، با یورش کشورهای همپیمان باختری به آلمان، در ماههای مارس و می ۱۹۴۵، رژیم توتالیتر نِیزیستی سرنگون میشود. آلمان به چهار ناحیه بخش میشود و هر ناحیه را یکی از چهار کشور پیروز (فرانسه، بریتانیا، آمریکا، روسیه) اداره میکند. سرانجام، به موجب پیمان یالتا، سه ناحیهی آن (جنوب باختر، شمال باختر، جنوب) در ۱۹۴۹ با نام جمهوری فدرال آلمان (آلمان باختری) سربلند میکند.
آلمان باختری به هرروی از سیستم سیاسی دموکراتیک با اقتصاد کاپیتالیستی برپایهی بازار آزاد برخودار میشود و باشتاب به یکی از قدرتهای بزرگ سیاسی و اقتصادی آن زمان جهان بدل میشود که به تراز فرهنگی و تکنیکی بالایی هم دست مییابد. چرایی پایداری دموکراسی در آن، براستی، به پیشینهی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شکوفای آلمان باز میگردد، چنانکه در بخشهای پیشین این جستار به بایستگی بالا بودن چنین شاخصهایی برای پایداری دموکراسی اشاره کردهایم.
در سدهی بیست و یکم، برخی ممکن است چیرگی ارتش ناتو به رهبری آمریکا را بر رژیم اسلامیست تندروی طالبان در افغانستان، در اکتبر و نوامبر ۲۰۰۱، در این رده بگنجانند. انگیزهی این یورش، جدا از نابودی گروه تروریسی القاعده (پس از بدآمد طراحیشدهی برجهای دوقلوی مرکز بازرگانی جهانی در نیویورک)، هدف «رواج دموکراسی» را نیز دربر میگرفت - بنگرید به بخش ۷۱ از این جستار و دکترینی که برژینسکی در این زمینه در کتابش شرح میدهد.
میشود گفت که پس از گزینگان ۲۰۰۴ در آنجا، که حامد کرزی به ریاست جمهوری کشور برگزیده میشود، تا قدرتگیری دوبارهی طالبان در ۲۰۲۱، یک سیستم دموکراسی نسبی در افغانستان برقرار میشود. فراموش نکنیم که در آن بازه، وزارت کاروبار زنان برپا میشود و برنامههای ویژهای برای رشد و آموزش زنان و شرکت دادن آنان در کاروبارهای جامعه طرحریزی و اجرا میشود. ۲۵ درصد کرسیهای مجلس نمایندگان ویژهی زنان میشود. زنان فراوانی در خیابانها پشت فرمان ماشین، و در رادیو تلویزیون پشت میکروفون و رو به دوربین مینشینند. این دستآوردهای بزرگی برای زنان است که پیشتر در آن کشور وجود نداشت. فکت دیگر اینکه، افغانستان دارای قانون اساسی میشود که در آن برابری حقوقی زنان و مردان، آزادی بیان، آزادی رسانهها، و برپایی حزب، و جز آن، برسمیت شناخته میشود. نهادهای آموزش عالی و نیز شبکههای تلویزیونی آزاد فراوانی راهاندازی میشوند... (دنباله دارد)
@mithra_philosophy
/channel/marzockacademy
ایران برای ما همه چیز است.
در شرایط کنوني جز اینکه یک ایرانی متعصب و کلهپوک باشیم انتخاب دیگری نداريم.
رضا احمدی
پ.ن حکومت های زیادی میآیند ومیروند اما ایران میماند
زن -زندگی - آزادی
/channel/marzockacademy
کبیسه های درد های نامتقارن
@marzockacademy
باردیگر در باره کشورم
کشورم، کشورم، کشورم
نه کلاهی دوخته در تو برایم مانده
نه کفشی که در خیابان های تو میرفت
اخرین پیراهنت هم پاره شد برتنم
پیراهنی از پارچه «شیلر»
اکنون فقط در سپیدی موها
در سکته قلبم
ودر چین های پیشانیم هستی کشورم
کشورم دستان تو کجاست
#پراگ۸ آوریل۱۹۵۸ «شیلر»
# دکلمه فریده مارزوک
@marzockacademy
نگاه به جنگ از دریچهٔ فلسفهٔ اخلاق نتیجهگرا (Consequentialist Ethics)، بهویژه در قالب فایدهگرایی (Utilitarianism)، متمرکز است بر پیامدهای اخلاقی جنگ، نه بر نیتها، قوانین یا اصول مطلق. در این دیدگاه، جنگ تنها زمانی موجه و اخلاقی شمرده میشود که نتایج آن در مجموع بیشترین خیر و کمترین آسیب را برای بیشترین تعداد افراد بههمراه داشته باشد.
⸻
❖ اصول پایه نتیجهگرایی در مورد جنگ
1. ارزیابی پیامدها:
جنگ باید از نظر نتایج نهایی برای بشریت سنجیده شود:
• آیا موجب کاهش رنج کلی شده یا آن را افزایش داده؟
• آیا از رنج بیشتر (مثل نسلکشی یا ظلم گسترده) جلوگیری کرده؟
• آیا رهایی، آزادی یا پیشرفتهای پایدار برای مردم بههمراه داشته؟
2. فایدهگرایی عددی و حسابگرانه:
باید هزینهها و فایدههای انسانی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی جنگ به دقت سنجیده شود.
اگر رنج، مرگ، و آسیب روانیای که جنگ به همراه دارد از مزایای بالقوه آن (مانند سقوط یک دیکتاتوری یا جلوگیری از نسلکشی) بیشتر باشد، جنگ غیراخلاقی است.
3. بیطرفی و همگانی بودن قضاوت:
در نگاه نتیجهگرا، فرقی نمیکند که یک کشور آغازگر جنگ باشد یا مدافع؛ باید صرفاً بررسی کرد کدام طرف در مجموع بیشترین خیر و کمترین ضرر را به دنبال دارد.
⸻
❖ نمونه تحلیل اخلاقی جنگ از نگاه نتیجهگرا
✔ مثال: جنگ جهانی دوم
• فایدهگرایان ممکن است استدلال کنند که اگرچه جنگ جهانی دوم میلیونها کشته برجا گذاشت، اما سرنگونی نازیسم، توقف هولوکاست و شکست فاشیسم در نهایت سود بیشتری برای بشریت داشت تا اگر این رژیمها باقی میماندند.
• همچنین برخی فایدهگرایان دفاع از استفاده از بمب اتمی بر هیروشیما و ناگازاکی را با این استدلال توجیه میکنند که باعث پایان سریعتر جنگ و جلوگیری از تلفات میلیونی احتمالی در صورت ادامه جنگ شد—اگرچه مخالفان نیز آن را غیرانسانی و بیش از حد میدانند.
⸻
❖ نقدهای وارد بر نگاه نتیجهگرا به جنگ
1. ابزارانگاری انسانها:
ممکن است انسانها را بهعنوان ابزار رسیدن به یک “خیر جمعی” ببینیم. یعنی کشتار برخی برای نجات جمع ممکن است اخلاقی تلقی شود.
2. عدم قطعیت در پیشبینی پیامدها:
نتیجهگرایی بر پایه پیشبینی آینده است. اما در بسیاری موارد، پیامدهای جنگها قابل پیشبینی دقیق نیستند.
3. بیتوجهی به اصول یا حقوق مطلق:
ممکن است حقوق بنیادین مانند حق حیات، آزادی و کرامت انسانی بهخاطر “نتایج بهتر” زیر پا گذاشته شوند.
⸻
❖ نتیجهگیری
در نگاه نتیجهگرا، جنگ نه بهخاطر اصول دینی یا میهنپرستی، بلکه بر اساس محاسبه سود و زیان اخلاقی نهایی آن برای بشر سنجیده میشود. این دیدگاه قدرت زیادی در تحلیل اخلاقی تصمیمات سخت دارد، اما با خطراتی مانند ابزارانگاری انسانها و پیشبینیپذیری محدود همراه است
✍مهدی شفا
/channel/marzockacademy
به یاد آوریم
در زمانهی خشم و قضاوت، به یاد آوریم...
در این روزها که واژهها، بهجای گفتوگو، ابزار حمله شدهاند؛
که یکسو، مخالف را «مزدور» مینامد
و سوی دیگر، منتقد را «وطنفروش»؛
شاید لازم باشد پیش از هر سخنی،
دمی سکوت کنیم و بیندیشیم:
آیا رأی متفاوت، مستحق حذف است؟
آیا دلنگرانی برای سرنوشت انسانها، نشانه خیانت است؟
آیا وطندوستی تنها در قالب فریاد و پرچم تعریف میشود؟
بیایید خود را از بردگی «دوگانهسازیها» آزاد کنیم.
نه هر که مخالف نظام است، خونریز است
و نه هر که صلح میطلبد، بزدل.
ما پیش از آنکه برچسبی باشیم، انسانیم.
با تجربههایی، زخمهایی، ترسها و امیدهایی متفاوت.
دشمن ما، نظر مخالف نیست؛
دشمن ما، خشونت بیمهار و تعصب کور است.
✍ محمد عینیزاده
روانشناسی نقاد
@mohammad_eynizadeh
/channel/marzockacademy
جنگها چگونه تمام میشوند .
/channel/marzockacademy
🔻بخش سوم جستار «از جنگ تا جدل»:
در این ارتباط، چه از یک کانال تلگرامی مخالف خبر میگیریم، چه از یک خبرگزاری رسمی داخلی، یا یک توییت ناشناس، از خود بپرسیم: «آیا این منبع معتبر است؟ آیا خبر بررسی شده؟» تفکر نقادانه مستلزم شک کردن به نخستین چیزی است که میشنویم، بهویژه اگر احساسات ما را تحریک میکند. همچنین، مکث چندثانیهای میان خواندن خبر و واکنش نشان دادن، نخستین قدم یک تفکر مسئولانه است.
4. تمرین شنیدن فعال گوش دادن فعال فقط سکوت کردن نیست؛ یعنی با ذهن باز و بدون برنامهریزی برای پاسخدادن، واقعاً بشنویم طرف مقابل چه میگوید. ممکن است با شنیدن واقعی، بفهمیم که درد و امیدمان یکیست، فقط راههایمان فرق دارد. این مهارت باید در خانه، مدرسه و رسانهها آموزش داده شود.
5. ایجاد فضای گفتوگوی امن در خانواده خانواده اولین فضای شکلگیری تفکر است. حتی اگر پدر با جنگ مخالف است و فرزند از حمله به فرماندهان خوشحال، باید بتوانند بدون ترس و تحقیر با هم صحبت کنند. والدین باید شنیدن را تمرین کنند و فرزندان هم یاد بگیرند که مخالفت یعنی پرسشگری، نه دشمنی.
6. کاهش استفاده از زبان قطبی و برچسبزننده: بیایید کمتر از واژههایی مثل «خائن»، «مُزدور»، «فریبخورده»، «احمق»، یا «بیغیرت» استفاده کنیم. این کلمات فقط خشم ایجاد میکنند و گفتوگو را میکشند. میتوان گفت: «من با تو مخالفم چون...» نه اینکه: «تو دشمنی چون اینطور فکر میکنی».
۷. درگیر شدن فعالانه با تجربههای انسانی طرف مقابل: اگر کسی در خانوادهاش فرد آسیبدیدهای در اعتراضات گذشته داشته یا در جنگ عراق زخمی شده، شاید دیدگاهش درباره جنگ یا حکومت با ما فرق کند. بیایید رنجهای همدیگر را بشنویم. تفکر نقادانه فقط با استدلال نیست، با همدلی هم هست.
8. شناخت هدف رسانه: از بازتاب واقعیت تا شکلدهی نگرش: هیچ رسانهای بیطرف کامل نیست. رسانهها، چه رسمی، چه بینالمللی، چه مستقل، همگی در چارچوبی ارزشمدار یا ایدئولوژیک عمل میکنند. به همین دلیل، لازم است هنگام مواجه با یک خبر یا تحلیل، از خود بپرسیم:
این رسانه معمولاً چه ارزشهایی را ترویج میکند؟
چه اخباری را برجسته میکند و چه چیزهایی را سانسور یا نادیده میگیرد؟
آیا مخاطب را به فکر و تأمل دعوت میکند یا تنها به احساسات او بازی میدهد؟
با شناخت دقیقتر عملکرد رسانهها، میتوانیم بهجای تکرار آنچه میشنویم، تحلیلگر آنچه میخوانیم و میشنویم باشیم.
9. ساختار استدلال را یاد بگیریم، نه فقط نتیجهگیری را یکی از مهمترین مهارتهای تفکر نقادانه، توانایی تشخیص ساختار استدلالهاست. وقتی کسی میگوید: «حمله اسرائیل لازم بود چون...» یا «جنگ فقط ویرانی میآورد چون...»، باید بتوانیم بررسی کنیم:
آیا دلیل او با نتیجهاش متناسب است؟
آیا گزارههای اولیه او درست و مستندند؟
آیا از احساسات یا کلیشهها برای پوشاندن ضعف استدلال استفاده شده؟
ü دانستن اینکه چرا کسی به نتیجهای رسیده، مهمتر از آن است که فقط بدانیم به چه نتیجهای رسیده. این مهارت، کمک میکند تا نه با نفرت، بلکه با درک ساختار فکری طرف مقابل وارد گفتوگو شویم.
10. راه برونرفت از این دوگانگی خطرناک آن است که فرهنگ گفتوگوی نقادانه را جایگزین فریادهای احساسی کنیم. باید یاد بگیریم که فردی میتواند همزمان هم مخالف و منتقد حکومت باشد و هم مخالف جنگ، این دو موضع منافاتی با هم ندارند و قابل بحث عقلانیاند. همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم، هابرماس به ما میآموزد که تنها از خلال گفتوگوی همسطح و فارغ از پیشداوری است که جامعهای چندصدا میتواند به تفاهم و تصمیمات مشترک برسد. در نهایت، ایران وطنِ همهی ماست. اگر اختلافنظر داریم، طبیعی است؛ اما نباید بگذاریم این اختلاف، ما را از اصل مشترکمان، یعنی عدالت، آزادی و تمامیت ارضی دور کند. راه نجات از این دوگانگی، گفتوگوست؛ گفتگویی که از دل خشم و اندوه، صداقت و خرد را بیرون بکشد. همانطور که هابرماس میگوید، جامعهای که اهل گفتوگوست، همیشه امکان اصلاح و بازسازی دارد.
🔹مطالعه متن کامل از طریق لینک زیر:
https://www.instagram.com/p/DLAQvtkNS_K/?igsh=M3djY2U2YTFiamY3
@tanhaatarazyekbarg
/channel/marzockacademy
🔻 حملات اخیر اسرائیل به ایران، واکنشهای متفاوتی در بین مردم در برداشته و بر خلاف آنچه برخی از رسانههای رسمی تلاش کردهاند نشان دهند، جامعه ایران واکنشی یکدست نداشته است. فارغ از حامیان و موافقان حکومت، باقیِ مردم به دو دسته اصلی تقسیم شدهاند که نهتنها با همدیگر اختلاف نظر دارند، بلکه در شبکههای اجتماعی به شدت علیه یکدیگر در حال موضعگیری و بعضا ناسزاگوییاند.
دسته اول از این حمله خوشحال شدند. به باور آنها، فرماندهان نظامی کشتهشده، نماد سرکوب، فقر و بیعدالتی در ایراناند. به همین دلیل، به زعم این دسته، کشتهشدن آنها نوعی «انتقام تاریخی» یا عدالت تلقی میشود. بعضی حتی در پیامهایشان از اسرائیل بابت این حمله تشکر کردند و گفتند راه نجات ایران، از بمباران دقیق مراکز قدرت میگذرد. برای این گروه، دشمنِ دشمن، میتواند موقتا دوست تلقی شود!
@tanhaatarazyekbarg
/channel/marzockacademy
وقتی «دشمن»، معیارِ حق و باطل میشود
یکی از مغالطههای رایج در نظامهای استبدادی ــ و البته در بخشهایی از گفتمان اپوزیسیون آنها ــ مغالطهای است که تحت عنوان «گناه، بهواسطهٔ همنشینی» (Guilt by Association) شناخته میشود.
تعریف سادهاش این است: اگر ایده یا حرکتی با افرادی ناپسند یا منفور همسو شد، پس آن ایده نادرست است.
مایلم شکل خاصی از این مغالطه را «مغالطه دشمنمعیار» یا «دشمنپرستانه» بنامم:
بر اساس این منطق معیوب، درستی یا نادرستی یک موضع، سخن یا سیاست، نه بر پایهٔ شواهد و دلایل، بلکه با تمرکز بر واکنش یا موضعگیری «دشمن» سنجیده میشود.
اگر دشمن از چیزی خوشحال شد یا با آن موافق بود، آن چیز نادرست است؛ و اگر دشمن ناراحت شد یا مخالفت کرد، پس آن موضع درست است.
روشن است که چنین استدلالی بیش از آنکه خبر از رویکردی عقلانی و جامعنگر داشته باشد نوعی تقلید معکوس است که خبر از ذهنیت ایدئولوژیک، مقلد و سادهساز میدهد.
این منطق را میتوان در جملهٔ مشهور بنیانگذار جمهوری اسلامی بهروشنی دید: «آن روزی را که امریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت.»
جالب اینجاست که برخی از گروههای اپوزیسیون افراطی نیز دقیقاً همین منطق را در جهت معکوس بهکار میگیرند و زبان قال یا حالشان این است که: «اگر جمهوری اسلامی از فلان موضع خوشحال است، پس آن موضع نادرست است و باید کنار گذاشته شود.»
مثلاً:
اگر دفاع از تمامیت ارضی ایران، یا همدلی با مردم بیدفاع غزه، یا مخالفت با تحریمهای فلجکننده اقتصادی، باعث رضایت و خرسندی حاکمیت شود، پس حتماً باید این مواضع ترک شوند!
حتی برخی تا آنجا پیش میروند که حملات تجاوزکارانه اسرائیل به ایران را نیز اینگونه توجیه میکنند: چون اسرائیل دشمن جمهوری اسلامیست، پس سیاستهایش/ مواضعش درست(موجه) است!
این نوع نگاه، نه نتیجهٔ تحلیل عقلانی، بلکه حاصل ذهنیتی جناحی، هیجانی و گلهای است؛ ذهنیتی که پیچیدگی واقعیت را به دوگانهی سادهی «ما در برابر دشمن» تقلیل میدهد.
اما در دنیای واقعی، معقولیت یک موضع را نه با میزان رضایت یا خشم دشمن، بلکه با تحلیلِ دلایل و شواهدِ عینی و قابل گفتگو باید سنجید.
بهنظر من، نخستین درس عقلانیت، پذیرش پیچیدگی واقعیتها و کنار گذاشتن ذهنیت صفر و یکی و پرهیز از اندیشیدن در سایه دشمن است.
گاهی موضع درست ما، اتفاقاً ممکن است با موضع دشمن یا حتی با نظرات افراطیترین مخالفانمان همپوشانی پیدا کند. این نه دلیلی بر خطا بودن ما و نه بر حق بودن همه و یا دیگر مواضع آنهاست، بلکه نشانه نگاه ساختاری و جامع و کلان به امور ذاتاً پیچیده است.
🌾@Omidkeshmiri
/channel/marzockacademy
خیلی کم اتفاق میافتد که گریه کنم امااین آهنگ اشکم را روان کرد برای وطن تنها وهموطنان بی دفاع.
Читать полностью…ادامهی فرستهی پیشین 👆
۵. سیر فکری: پیشرفت، جمود یا پسرفت؟
داوری درباره صلحگرایی یک اندیشهورز، بدون نگاه تاریخی به سیر تحول اندیشه او، ناقص خواهد بود. بسیاری از اندیشهورزان، در گذر زمان، از آموزههای انقلابی و تندروانه به سوی اندیشهای بالغتر، اخلاقمحورتر و صلحگراتر حرکت کردهاند. این تحول، نهتنها نقطه ضعف نیست، بلکه نشانهای از تأمل، تجربۀزیستکرده، و بلوغ نظری است. روشنفکر یا فیلسوف صلح، بیشتر کسی است که بر رنج و خشونت تأمل داشته و از آنها بهسوی و همدلی و آشتیجویی و یاریرسانی به دیگران حرکت کرده است.
۶. رفتار فردی و میانفردی
صلح تنها یک نظریه نیست، بلکه یک منش است. آنچه اندیشهورز در روابط فردی، گفتوگو با منتقدان، حضور عمومی و سبک زندگیاش نشان میدهد، بخشی از داوری دربارۀ صلحگرایی او است. اندیشهورزی که در ارتباط با دیگران، اهل خشم، تحقیر و حذف است، هرچند آثارش در ستایش صلح باشند، از منش صلح بیبهره است. میان گفتار و کردار، شکافی وجود ندارد که دیده نشود.
۷. نقشآفرینی در سپهر همگانی
فیلسوف یا روشنفکر صلح، مسئولانه در برابر رخدادهای جامعه موضع میگیرد. سکوت در برابر ستم و خشونت، هرچند از سر بیطرفی ظاهری، گونهای از تأیید است. اندیشهورز صلحخواه راستین، هر چند در آکادمی باشد، از رنج انسانهای واقعی نمیگریزد، بلکه در زبان، اثر، و کنش خود، کوششی در راستای کاهش رنجها و گشودن افق تفاهم نشان میدهد.
۸. گونۀ آرمانگرایی متعهدانه و اخلاقی
آرمانشهر یک اندیشهورز صلحگرا، جهانی نیست که با خون، انتقام، یا قربانیکردن انسانهای امروز برای آیندهای موهوم ساخته شود. آرمانگرایی او اخلاقمحور، زیستپذیر در برابر مردمان معمولی جامعه بر پایۀ نقد دلسوزانه، و همراه با احترام به تنوعها و کاستیهای انسانی است. او به نام هیچ حقیقتی، دروغی را مباح نمیداند، و به نام هیچ آرمانی، رنج انسانی را مشروع نمیسازد.
پنجم. واپسین سخن
با این نگرش که صلحطلبی نه یک شعار یا صرفاً آموزهای سیاسی یا متجلی در بیانیهای اخلاقی بلکه یک منش است یک منش زیستن و اندیشیدن است، باید پذیرفت که فیلسوف یا روشنفکر صلح کسی است که در مجموعۀ آثار، روش اندیشه، نوع زبان، واکنشهای اخلاقی، رفتار شخصی، و نقش اجتماعیاش، گرایش به کاهش خشونت، برقراری عدالت، امکان گفتوگو، و کرامت انسان را نشان دهد.
وقتی جنگی آغاز میگردد، هر کسی باید سهمی پرداخت کند.
سیاستمدران باید سلاح، ثروتمندان باید مخارج و فقرا هم باید فرزندانشان را گسیل دارند.
وقتی جنگ تمام میگردد، سیاستمداران دست یکدیگر را میفشارند.
ثروتمندان قیمتها را افزایش میدهند
و فقرا نیز به دنبال گور فرزندانشان میگردند.
✍#آرتور_شوپنهاور
@fasli_baraye_ketab
/channel/marzockacademy
سلامت روان در شرایط پر استرس
بخش دوم
#آذرخش_مکری
/channel/marzockacademy
آه اگر آزادی سرودی میخواند
کوچک
هم چون گلوگاه پرندهای،
هيچ کجا ديواری فروريخته بر جای نمیماند.
#احمد_شاملو
/channel/marzockacademy
چند روز پیش با نگرانی پرسیدم آهای مهاجرین کجایید کشورتان را نابود کردن وحال میبینم که شما در ایران تنها نیستید این شروع تازهای است.
/channel/marzockacademy
آزادی؟
کدامین آزادی؟
آزادی، اسبی ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میزنند
سرزمین؟
کدامین سرزمین؟
آن سرزمینی که هر روز به غارتش میبرند؟
آن دشتی که برهوتش کردهاند
یا آن کوهستانی
که صخرهاش، سنگِ مُرده شورخانه شد؟
کدامین است؟
آن سنگ و آن خاک و آن چشمه و ریگی
که بند و زندان زاییده است؟
نمیدانم میهن کدام است!
آزادی کدام است،
نمیدانم!
آن جویباری که در روز روشن
سرچشمهاش را غارت کردید؟
آن معشوقهای که در خواب
چشمهایش را دزدیدید؟
آن ابری که پیش از باریدن
بارانش را به تاراج بردید؟
یا آن ماهی
که شبِ چهاردهاش را ربودید؟
آزادی، اسبیست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میزنند
#شیرکو_بیکس
ترجمه: #بابک_زمانی
/channel/marzockacademy
نگاه به جنگ از دریچهٔ فلسفهٔ اخلاق نتیجهگرا (Consequentialist Ethics)، بهویژه در قالب فایدهگرایی (Utilitarianism)، متمرکز است بر پیامدهای اخلاقی جنگ، نه بر نیتها، قوانین یا اصول مطلق. در این دیدگاه، جنگ تنها زمانی موجه و اخلاقی شمرده میشود که نتایج آن در مجموع بیشترین خیر و کمترین آسیب را برای بیشترین تعداد افراد بههمراه داشته باشد.
⸻
❖ اصول پایه نتیجهگرایی در مورد جنگ
1. ارزیابی پیامدها:
جنگ باید از نظر نتایج نهایی برای بشریت سنجیده شود:
• آیا موجب کاهش رنج کلی شده یا آن را افزایش داده؟
• آیا از رنج بیشتر (مثل نسلکشی یا ظلم گسترده) جلوگیری کرده؟
• آیا رهایی، آزادی یا پیشرفتهای پایدار برای مردم بههمراه داشته؟
2. فایدهگرایی عددی و حسابگرانه:
باید هزینهها و فایدههای انسانی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی جنگ به دقت سنجیده شود.
اگر رنج، مرگ، و آسیب روانیای که جنگ به همراه دارد از مزایای بالقوه آن (مانند سقوط یک دیکتاتوری یا جلوگیری از نسلکشی) بیشتر باشد، جنگ غیراخلاقی است.
3. بیطرفی و همگانی بودن قضاوت:
در نگاه نتیجهگرا، فرقی نمیکند که یک کشور آغازگر جنگ باشد یا مدافع؛ باید صرفاً بررسی کرد کدام طرف در مجموع بیشترین خیر و کمترین ضرر را به دنبال دارد.
⸻
❖ نمونه تحلیل اخلاقی جنگ از نگاه نتیجهگرا
✔ مثال: جنگ جهانی دوم
• فایدهگرایان ممکن است استدلال کنند که اگرچه جنگ جهانی دوم میلیونها کشته برجا گذاشت، اما سرنگونی نازیسم، توقف هولوکاست و شکست فاشیسم در نهایت سود بیشتری برای بشریت داشت تا اگر این رژیمها باقی میماندند.
• همچنین برخی فایدهگرایان دفاع از استفاده از بمب اتمی بر هیروشیما و ناگازاکی را با این استدلال توجیه میکنند که باعث پایان سریعتر جنگ و جلوگیری از تلفات میلیونی احتمالی در صورت ادامه جنگ شد—اگرچه مخالفان نیز آن را غیرانسانی و بیش از حد میدانند.
⸻
❖ نقدهای وارد بر نگاه نتیجهگرا به جنگ
1. ابزارانگاری انسانها:
ممکن است انسانها را بهعنوان ابزار رسیدن به یک “خیر جمعی” ببینیم. یعنی کشتار برخی برای نجات جمع ممکن است اخلاقی تلقی شود.
2. عدم قطعیت در پیشبینی پیامدها:
نتیجهگرایی بر پایه پیشبینی آینده است. اما در بسیاری موارد، پیامدهای جنگها قابل پیشبینی دقیق نیستند.
3. بیتوجهی به اصول یا حقوق مطلق:
ممکن است حقوق بنیادین مانند حق حیات، آزادی و کرامت انسانی بهخاطر “نتایج بهتر” زیر پا گذاشته شوند.
⸻
❖ نتیجهگیری
در نگاه نتیجهگرا، جنگ نه بهخاطر اصول دینی یا میهنپرستی، بلکه بر اساس محاسبه سود و زیان اخلاقی نهایی آن برای بشر سنجیده میشود. این دیدگاه قدرت زیادی در تحلیل اخلاقی تصمیمات سخت دارد، اما با خطراتی مانند ابزارانگاری انسانها و پیشبینیپذیری محدود همراه است
/channel/marzockacademy
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔷درسگفتار :برهان های اثبات ونفی خدا
🎙محمد ساکت
دکتری فلسفه،پژوهشگر فلسفه تحلیلی و منطق های جدید
🕒 زمان: پنجشنبه ۲۹ خرداد ماه، ۱۴.۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
گروه آکادمی:
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانالِ آکادمی:
/channel/marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
یه قطاری خالی میره بندر
یه لنجی روی دِریا راهش رو گم کرد
یه دمام گوشهی انبار خاک خورده
یه جاشو تو جزیره خوئه نیمه ظل افتو پارو نداره
سفر با یکی سفره در پیچ و تابی
که از ارث وا مانده زان مرغ دریایی خوش نوای جنوبی
بر او سیب سرخ به خنده بیفتم
از اسبم، از اصلم، به دریا بیفتم
دریا، چه اسم قشنگی
به دریا بیفتم، به بندر بیفتم، به دشتی بیفتم
به دشتی رسیدی بلندتر بخند
بلندتر بخند یاد خونه بیفتم
آه یاد خونه بیفتم
یاد خونه بیفتم
عزیزون خبر بر دلبر زارم رسونید
که فایز یک تن و دشمن هزاره
آی دل خبر اومد که دشتستون بهاره
زمین از خون فایز لالهزاره
@marzockacademy
اخبار شیرهام را میدوشد و با این حال بمبها بیخبر فرو میافتند؛ کاش میز ناهارخوری محکمتری خریده بودم؛ میزی با پایههای استوار که بشود زیرش پناه گرفت؛ حالا که ترمهی خوشنقش یزد رویش نمیتواند دوستانم را دور خودش جمع کند.
اخبار شیرهام را میدوشد و با اینحال مرگ بیخبر فرود میآید؛ بر دخترک عکاسی که پشت میزی درس خوانده که من هم! کاش اسلحه خریده بود؛ حالا که دریچهی دوربینش نمیتواند حقیقت را تثبیت کند!
اخبار شیرهام را میدوشد و با اینحال بیخبری بر فردا چیره میشود؛ پرندههای مهاجر پیش از موعد پر میکشند؛ سهتار از کنج خانه بیهوده نگاهم میکند؛ کولهپشتیام شکمش را پر میکند از باقیماندهام؛ کفشهایم خودشان را گرم میکنند برای دویدنی بیامان؛ و خودم تکهتکههایی میشوم که پخش میشوند در وسعت کشور؛ همراه آن رفیقم که دوندهی درجه یکیست و کوهها را کنارش پیمودهام در فیروزکوه کلافهام. همراه آن یکی که سبزی بهار را در چشمانش جای داده و دیوانگیهای خندهداری دارد در بروجرد نگران خواهرمم؛ همراه آنکه انگشتر عقیقی دارد و در نگاه کُرد و جوانش داغ برنوی کهنهی اجدادی سنگینی میکند، در صف بلند یک نانوایی در کرمانشاهم؛ دستانم با دستان آن رفیقم، که با خودش هرجا میرود کیک خانگی میآورد و عیدی به آدمها کتاب میدهد، در صدای انفجار کرج میلرزد؛ همراه کودککار و مهاجری که شبها یواشکی با نور موبایل در حمام خانه تولستوی میخواند تا عموهایش کتابهایش را نگیرند، در میانهی تهران آوارهام؛ با رفیق دیگری که کادوهایش را به بوی ادکلنش تزیین میکند تا عطرش همراهت بماند در اورژانس ارومیه بغض میکنم؛ با آن عزیزی که نقاش نیمهوقت است و دفتری دارد پر از ثبت معجزهی روزمرگی با زغال و مداد و پنج روز است زندگیاش را از خانهای به خانهای دیگر کوچانده، نگران گربهی حناییاش هستم!
و در آخر باز تکههایم را یکی میکنم؛ خودم را به سنگ قبر سیاهی میرسانم که در مشتهایم جا میشود؛ فیلترشکن را میزنم و میگذارم اخبار شیرهام را بدوشد؛ با اینهمه حادثه بیخبر بر رفیقهایم فرود میآید!
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
/channel/marzockacademy
🔻ادامه متن جستار «از جنگ تا جدل»:
اما دسته دوم، که آنها نیز منتقد جمهوری اسلامی هستند، با هرگونه حمله خارجی، بهویژه از سوی اسرائیل، بهشدت مخالفاند. از نظر این افراد، حمله نظامی به خاک ایران یک تجاوز است، حتی اگر هدف آن فرماندهان حکومتی باشند. آنها تأکید میکنند که اسرائیل خود دولت جنایتکاری است که دستش به خون غیرنظامیان فلسطینی آلوده است. پس نه اخلاقاً و نه میهندوستانه نمیتوان از حملاتش حمایت کرد. این گروه هشدار می دهند که جنگ، همیشه قربانیان بیگناه دارد و ممکن است کشور را به نابودی بکشاند.
در فضای مجازی، این دو گروه بهشدت به یکدیگر میتازند. یکی دیگری را حامی رژیم مینامد و دیگری اولی را خائن به وطن. فضای گفتوگو تقریباً از بین رفته و جای خود را به فریاد، برچسب، تمسخر و نفرت داده است.
اما چرا چنین شکافی پدید آمده؟ البته پاسخ به این سوال آسان نیست و نیاز به تحلیلهای مختلف و دقیق از منظرهای گوناگون دارد. سالها فساد و بحران اقتصادی در ایران، خشم عمیقی در مردم انباشته کرده است. برخی حس میکنند راهی برای تغییر باقی نمانده و از هر فرصتی برای ضربه زدن به حکومت استقبال میکنند، حتی اگر از سوی دشمن خارجی باشد. در سوی دیگر، کسانی هستند که با وجود همین خشم، هنوز وطندوستی، ترس از جنگ و تجربه تاریخی اشغال و ویرانی را در ذهن دارند. این دو دیدگاه، هرچند از درد مشترکی میآیند، اما روش و نگاه متفاوتی دارند.
از سوی دیگر، شبکههای اجتماعی با تقویت صداهای افراطی، اختلاف را بیشتر کردهاند. الگوریتمها، صداهای تندتر را برجسته میکنند و کاربران را در فضایی نگاه میدارند که فقط همفکران یکدیگر را تأیید میکنند و صدای مخالف شنیده نمیشود. رسانهها هم، چه داخلی و چه خارجی، با جهتگیریهای خاص، بیشتر به دوقطبیسازی دامن زدند تا تسهیل گفت وگو.
در این زمینه، برای درک بهتر این بحران، میتوان به دیدگاه فیلسوف آلمانی، یورگن هابرماس مراجعه کرد. او بر این باور است که جامعۀ سالم زمانی شکل میگیرد که افراد بتوانند با هم وارد گفتوگوی آزاد و عقلانی شوند. یعنی هر فرد بتواند نظرش را آزادانه بگوید، استدلال بیاورد، نظر دیگران را بشنود و بدون زور یا تحقیر، تصمیمگیری جمعی شکل بگیرد. از نگاه هابرماس، هرچه جامعه بیشتر به جای گفتگو، به فریاد و برچسبزدن متوسل شود، بیشتر دچار فروپاشی اجتماعی خواهد شد.
در شرایط امروز ایران، آنچه بیش از همیشه نیاز داریم، فرهنگ گفتوگو و همدلی است. در ادامه ده پیشنهاد به این منظور ارائه میکنم، شاید که بهکارگیری آنها اندکی از عمیق این شکاف بکاهد:
1. تفکیک موضع از شخصیت:
یاد بگیریم که نظر یا عقیدهی افراد را از شخصیت آنها جدا کنیم. کسی که مخالف یا موافق حمله خارجی است، لزوماً خائن، بیسواد یا مزدور نیست. تفکر نقادانه به ما میآموزد که هیچ عقیدهای بهخودیخود دلیل کافی برای بیارزش کردن یک انسان نیست. این اصل را در هر گفتوگو، چه در فضای مجازی و چه در خانواده، جدی بگیریم.
2. پرسش بهجای پیشداوری:
قبل از واکنش سریع یا قضاوت دیگران، سؤال بپرسیم: «چرا چنین نظری داری؟»، «چه تجربهای باعث شده اینگونه فکر کنی؟». در حالی که قضاوت زودهنگام در مقابل گفتگو دیوار میکشد، پرسشگری راه را برای گفتوگو باز میکند. در حقیقت، ما با پرسش، به جای قطع ارتباط، پلی برای درک متقابل میسازیم.
3. تشخیص منبع اطلاعات و مبارزه با شایعات
اخبار جنگ، بهویژه در لحظات بحرانی، معمولاً با هیجان، ترس یا امید همراهاند. نخستین واکنش ما معمولاً احساسیست. اما تفکر مراقبتی از ما میخواهد مکث کنیم. پیش از باور کردن یا بازنشر یک خبر، چه در مورد تعداد کشتهها، منبع حمله یا واکنش دولتها، از خود بپرسیم:
این خبر را چه کسی نوشته؟ با چه هدفی؟
آیا منبع آن مشخص و قابلاعتماد است؟
آیا اطلاعات دیگری برای تأیید یا رد آن وجود دارد؟
@tanhaatarazyekbarg
/channel/marzockacademy
﹙تو ناگهان، ...
با آغوشی پرگل
جلویِ در ظاهر شدی...﹚
#رضا_براهنی
/channel/marzockacademy
ترانه : وطن/با دکلمه
خواننده : گلپا
آهنگ : جهانبخش پازوکی
شعر : اردلان سرفراز
/channel/marzockacademy
⏪سنجههای داوری در بارۀ «فرهنگ صلح» نزد یک فیلسوف یا روشنفکر
◀️موسی اکرمی
اشاره
روز پنچشنبه، ۲۲خرداد ماه ۱۴۰۴، یازدهمین نشست گروه «جامعهپژوهی صلح»، یکی از گروههای وابسته به «انجمن علمی مطالعات صلح ایران»، با همکاری «خانهی اندیشمندان علوم انسانی»، با فرنام «فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشهی احمد فردید»، با سخنرانی دکتر احسان شریعتی، دکتر محمد نژاد ایران، و من، و با مدیریت دکتر روژان حسام قاضی برگزار شد.
اگر هنر نبود واقعیت ما را میکشت .
نیچه
/channel/marzockacademy
سلامت روان در شرایط پر استرس
بخش اول
#آذرخش_مکری
/channel/marzockacademy
✥ زیر ۱۵۰۰ نفر کشته اسمش جنایت نیست!
✍ فاطمه علمدار
۱. خاله سوسکه نفقهبگیرِ پدرش بود و پدرش که دیگر نتوانست خرجش را بدهد، کفش و کلاه کرد که برود همدان و شو کند به مَشرمضان که بتواند نان گندم بخورد و منت بابا نکشد. در راه همدان با همین صراحت برای هرکسی که میپرسید کجا میروی با ناز و عشوه، مقصد و هدفش را توضیح میداد و اولین چیزی که به ذهن آدمها میرسید این بود که خُب جای اینکه زن مشرمضان بشوی، زن من بشو و اولین سوال خاله سوسکه از خواستگارانش این بود که اگر دعوایمان بشود من را با چی میزنی و خب خط قرمزش هم فقط کشته نشدن بود و نه کتک نخوردن... در نهایت هم زن موشی شد که گفته بود با دمبش او را خواهد زد و داستان اینطور تمام شد که سالها با خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردند. کنار کسی که خرج زندگیاش را بدهد و سایۀ سرش شود و خُب هر وقت لازم دید طوری بزنتش که کشته نشود و زنده بماند. خاله سوسکه پذیرفته بود و باور کرده بود که کسی باید سایۀ سرش بشود و طبیعتاً وقتی زیر سایه کسی رفتن را میپذیری، برتری او و فروتری خودت را هم پذیرفتهای و اینکه او حق دارد در اِزای نان گندمی که دستت میدهد، کتکت بزند.
۲. بیبیسی فراخوان داده است که جنگ اولیها روایتهایشان را از تجربه جنگ بگویند. فکر میکنم پسرم در این دستهبندی جنگ اولی میگنجد و خودم جنگ دومی هستم و روایت پسرم برای آنها که پشت مانیتورهایشان نشستهاند که خبر تولید کنند، جالب است. همانها که قدرت رسانهایشان بهشان این فرصت را داده که آنچه بر ما میگذرد را تبدیل به داستانی کنند که بیشتر از بقیه داستانها به گوش مردم دنیا برسد و توسط مردم دنیا شنیده و باور شود؛ اسم پسر من را گذاشتهاند جنگ اولی. انگار که جنگ مرحلهای طبیعی و بدیهی از زندگی ما مردمان این نقطۀ کره زمین باشد! اگر لندن زیر موشک باران بود ولی بعید میدانم اصحاب رسانه به ذهنشان میرسید به نوجوانان لندن بگویند جنگ اولی! جنگ مرحلهای طبیعی از زندگی مردمان آنجا نیست و اگر اتفاق بیفتد تراژدی است و محکوم. من ولی در جنگ متولد شدم و از نوجوانی انتظار همین جنگ را میکشیدم و از همین جنگ میترسیدم چون همۀ زندگیام پای ثابتِ صحبت همۀ مسئولان کشورم این بود که قرار است اسرائیل یا آمریکا یا طالبان یا داعش یا... به ما حمله کند. ما همیشه منتظر بودیم که کسی بزندمان و برای اینکه کار به کتک نخوردن از بیگانه و حملۀ خارجی نرسد، حواسمان بود بهانه دست دشمن ندهیم و کتک خوردن از مسئولانِ خودمان را بپذیریم. ما همیشه در برهۀ حساسی بودیم که نباید اعتراض میکردیم.
۳. استوری کردهام ۲۴۴ جان از ما ستانده شد. دشمنِ دشمن من لزوماً دوست من نیست. دوستی جواب میدهد هنوز به ۱۵۰۰ نفری که در آبان از ما گرفتند نرسیده و من...! چه بر سر ما آمد که باور کردهایم باید کشته شویم، حالا چه به بهانۀ به بهشت بردنمان و چه به بهانۀ آزاد کردنمان؟ چه شد که باور کردهایم برای آزاد شدنمان از خشونت جمهوری اسلامی باید راضی باشیم و حتی خوشحال باشیم از خشونت دیدن از اسرائیل؟ بارها گفته و نوشته بودم که بزرگترین جنایت دیکتاتوریها بیشخصیت کردن مردمانشان است، اینکه به آنها میباورانند که بیعرضه و بدبخت و نفهماَند و اگر زور بالای سرشان نباشد و کسی نباشد که نان دستشان بدهد نابود میشوند.
آهای هموطن... همسرنوشت... کاش دمی همۀ دنیا ساکت میشد تا همۀ ما ۸۰ میلیون نفر بتوانیم همدیگر را تنگ در آغوش بگیریم و سیر گریه کنیم. به یاد پدربزرگها و مادربزرگهایمان که قحطی احمدشاهی را دیدند و تقسیم کشور میان انگلیس و روس را و شاهی که بیگانه از کشور اخراجش کرد و شاه جوانی که مخفیانه و با ترس شاه شد و... به یاد همۀ حاکمانی که زورشان فقط به زدن ما میرسید و نه دفاع از ما و آنقدر گریه کنیم که دلمان آرام شود و بتوانیم به یاد بیاوریم که هیچکس حق ندارد حتی یک نفر از ما را بکشد، که خانهمان را خراب کند، که بچههامان را بترساند، که برای آیندهمان تصمیم بگیرد... یادمان بیاید از شاهان و سلسلههاشان امروز فقط اسمی بهجا مانده، آنها رفتند ولی ایران ماند. ایران چیزی فراتر از شاه و حکومت و رژیم و نظام است. ایران خانۀ ماست. هیچکس حق ندارد خانۀ ما را خراب کند. نه به بهانۀ بهشت بردنمان و نه به بهانۀ آزاد کردنمان...
❥ @DubiumChannel
/channel/marzockacademy