گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا ) "اندیشه ی خیام پریشانم کرد عطار در این مرحله حیرانم کرد تا قونیه از بلخ دویدم آخر نی نامه ی مولوی مسلمانم کرد" #عباسعلی_صافی Admin : @mollasadeghi
بو میکشم
بوی زندگی میاید
بوی دستپخت روزگار
نمیدانم این روزها خدا چه خوابی برایم دیده
که این طور بی خیال زل زده ام به سرنوشت
هرچه هست من خواب های خدا را دوست دارم
#آذرفراهانی
🌷🍃🌸
خوب تا کنیم !!
مادر بزرگ می گفت:
خدا نگاه می کنه ببینه
تو با بنده هاش چه جوری تا میکنی
تا همونجوری باهات تا کنه
پس خوب تا کنیم ...
❖
بنام خدا همه 🤍🤍
گنجشك از باران پرسيد: «كار تو چيست؟»
باران با لطافت جواب داد: «تلنگر زدن به انسانهايى كه آسمان خدا را از ياد بردهاند...»
"گاهى بايد كركره زندگى را پايين بكشيم و با خود خلوت كنيم و به پيرامونمان با دقت بيشترى نگاه كنيم... شايد چيزهايى را از ياد برده باشيم!"
زندگی لمس لحظه هاست
لحظه های بودن
لحظه های ماندن
لحظه های ترس وتنهایی
لحظه های عشق وشیدایی
"پس تا هستی زندگی کن"
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو
🌺🌺🌺
هر روزخندانتر باش! آرامتر، مـهربـانتر، بخشندهتر، صبورتـر و باگذشتتر!
صبحت قشنگ
روزت سرشار از عشق
زيباترین لبخندها بر لبانت
بالاترين دستها نگهبانت
🌺🌺🌺
شاد باشی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✳️ مجموعه های کانال های زیر مجموعه ی گروه سیری در آثار و افکار حضرت مولانا
============
سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره
گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا )
@molavi_asar_o_afkar
===================
نکات ناب تربیتی
کانالی پر از مطالب تربیتی و اخلاقی و مناجات های عاشقانه و عارفانه
@nokatetarbiyati
==================
مخزن نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری
کانالی برای بیان نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری؛ کانالی برای نیاز امروز افراد جامعه ی ایرانی برای درست نویسی متون فارسی
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
==============
فردوس سخن
کانالی برای بیان نکات و مطالب درسی ؛ نمونه سوال امتحانی ؛ نکات درسی مقطع یک و دو دبیرستان و مطالب ادبی و اطلاعات عمومی
@ferdosesokhan
=================
عاشقانه های نزار قبانی
نزار قبانی دیپلمات، شاعر و ناشر سوری بود. نزار قبانی با شعرهای عاشقانهاش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر اوست
@nezar_asheghaneha
====================
نجواهای عاشقانه ی یک زن ( غاده السمان )
غادة السمان (متولد ۱۹۴۲ -دمشق) نویسنده و ادیب زن اهل سوریه است. وی یکی از بنیانگذاران شعر نو در ادبیات عرب بهشمار می رود.
@ghadat_asheghaneha
====================
موزيك كانال
محلي براي عرضه آهنگ هاي پاپ از خوانندگان محبوب كشور و مداحي ها و ويس هاي برگزيده مذهبي ؛ به ما بپيونديد و كانال ما را تبليغ كنيد
@muzic_canal
==================
مثل آباد( داستان ها و ریشه های ضرب المثل های زبان فارسی)
کانالی برای داستان ها و کاربرد ضرب المثل های رایج در زبان فارسی که از گروه ها و کانال های مختلف جمع آوری شده است .
@zarbolmaslhaefarsi
==================
مخزن کتاب های pdf ادبی
مخزنی برای نسخه های الکترونیکی کتب ادبی
@pdf_kotob_e_adabi
==================
مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا
با عضویت در کانال مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا؛ از آرشیو مطالب گروه بهره ببرید .
@mazhzan_molana
=================
فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش
فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی
@farsionegaresh_fanni
===============
گروه فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش
فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی
@farsionegaresh_fanni_gr
=================
مخزن سوالات زبان فارسی و نگارش و فنون ادبی
مخزنی از سوالات به صورت ورد(word) ؛ pdf؛ مجموعه سوالات نهایی ؛ بخش به بخش و آزمون آنلاین ، از دروس زبان فارسی و نگارش و فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار ودانش و فنون ادبی از همه گروه ها و کانال ها
سری به این کانال بزنید:
@makhzanesoalatedoroseadabi
======================
گروه نوای چکاوک ( شعر و نثر و متون ادبي و نثر آهنگين )
گروهی برای ارسال شعرها و نثرهای زیبای فارسی و متون های زیبای ادبی و نثرهای آهنگین فارسی
@nava_e_chakavak
===================
حافظ شیرین سخن
حافظ حافظه ماست ، ز هر دری سخن در باره حافظ و غزلیاتش
@hafez_e_shirin_sokhan
====================
مجمع دبیران ادبیات دوره متوسطه اول
گروهی به جهت بررسی و هماهنگی در دروس ادبیات فارسی متوسطه دوره اول
@majmaedabiraneadabiatdoreaval
======================
مخزن گروه دبیران ادبیات متوسطه اول
محلی برای ذخیره مطالب درسی درس های نگارش و ادبیات فارسی متوسطه اول
@makhzan_e_doroseadabiatedoreaval
================
راه ارتباطی اعضای کانال ها با آدمین ها :
Admin :
@mollasadeghi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عزیزان همراه
مجموعه این گروهها و کانالها تحت حمایت و هدایت گروه سیری در آثار و افکار مولانا شکل گرفته و اداره میشود.
لطفا از برداشت و ارسال هرگونه مطلب و فایلی از این کانالها بدون لینک اختصاصی آن خودداری بفرمایید.
🏷 ویژگیهای "هفت وادی" در منطقالطیر:
۱_ وادی طلب:
الف) درد و رنج:
_ چون فرود آیی به وادی طلب // پیشت آید هر زمانی صد تعب
_صد بلا در هر نفس اینجا بوَد // طوطی گردون، مگس اینجا بوَد
ب) ترک تعلقات دنیوی:
_ مال اینجا بایدت انداختن // مُلک اینجا بایدت در باختن
_ دل چه بندی در این سرای مجاز // همّت پست کی رسد به فراز
۲_ وادی عشق:
ویژگیهای عاشق برشمرده میشود:
الف) پاکبازی عاشق
ب) شور و حرارت عاشق
_ عاشق آن باشد که چون آتش بود // گرمرو، سوزنده و سرکش بود
_ کس در این وادی به جز آتش مباد // وانک آتش نیست عیشش خوش مباد
۳_ وادی معرفت:
الف) بیکراگی وادی معرفت:
_ بعد از آن بنمایدت پیش نظر // معرفت را وادیای بی پا و سر
ب) هر کسی به اندازه ظرفیت وجودی خود در این وادی به آگاهی میرسد:
_ هر یکی بینا شود بر قدر خویش // باز یابد در حقیقت صدر خویش
ج) آگاهی و شناخت در این وادی حاصل میشود:
_مغز بیند از درون نه پوست، او // خود نبیند ذرهای حز دوست، او
_ سرّ ذراتش همه روشن شود // گلخن دنیا بر او گلشن شود
۴_ وادی استغنا:
الف) هر چیزی جز معبود در این وادی ناچیز است حتی بهشت و جهنم:
_ هشت جنّت نیز اینجا مردهای است // هفت دوزخ همچو یخ افسردهای است
_ قدر نه نو دارد اینجا نه کهن // خواهی اینجا هیچ کن خواهی مکن
ب) همه چیز رنگ میبازد:
_ نه در او دعوی و نه معنا بود
۵_ وادی توحید:
سالک در این وادی به اتحاد میرسد:
_رویها چون زین بیابان در کنند // جمله سر از یک گریبان بر کنند
_ گر بسی بینی عدد، گر اندکی // آن یکی باشد در این ره در، یکی
_ غیر یکی در دو جهان هیچ نیست // گرچه نماید به ظهور آن دوصد
۶_ وادی حیرت:
با درد و حسرت همراه است:
_ کار دائم درد و حسرت آیدت
سالک در این وادی حیران میشود و راه را گم میکند:
_ مرد حیران چون رسد این جایگاه // در تحیّر مانده و گم کرده راه
_ عاشقم اما ندانم بر کیام // نه مسلمانم نه کافر، پس چیام؟
۷_ وادی فقر و فنا:
الف) سکوت:
_ کی بود اینجا سخن گفتن روا
ب) به وحدت رسیدن در وادی فنا:
_ صدهزاران سایه جاوید، تو // گمشده بینی ز یک خورشید، تو
ج) مقام وصال در صورتی حاصل میشود که سالک به فنا برسد:
_وصلت آن کس یافت کز خود شد فنا // هر که فانی شد، ز خود مردانهای است
_ تا نگردی بیخبر از جسم و جان // کی خبر یابی ز جانان یک زمان
برخی از حواشی دیوان حافظ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نوریان، مهدی، (۱۴۰۱)، «برخی از حواشی دیوان حافظ»، نامۀ سروشیار (یادنامۀ استاد جمشید مظاهری «سروشیار»)، به خواستاری و اهتمام علیاکبر احمدی دارانی و گلپر نصری، چاپ اول، قم: نشر ادبیات: ص ۱۳۷۳-۱۳۸۴.
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
سلام.شب برشماخوش.
سپاس ازتوضیحات جنابعالی
ماناباشیدبه مهر.🙏🌹
سلام ، خود آ با نگارش خود آوند تفاوت دارد ، آوند در این نگارش به چه معناست ؟
Читать полностью… " صائمین "
●جز سالکان، همه دوست دارند پُر شوند ، پُر از طعام، پُر از علم ، پُر از ثروت ، پُر از داشتن ، پر از شهرت و احترام ، پُر از مقام و جلب توجه ، پُر از برخورداری و قدرت...
●پُر شدن ، یک بیماری قدیمیِ دنیوی است.
این تنها سالکان حق اند که مسیرشان به عکس همه است.
اینان آن به آن خود را خالی می کنند ، دانستگی های اسارت بار را بدور می ریزند ، قضاوتها را از چشمانشان می شویند ، تعلقات را از سینه بیرون می کنند ، خواستن را ذبح و بندگیِ غیر را رها می کنند ، گذشته پروری و آینده بازی را به جایگاه اصلی شان عَدَم می فرستند ، و پاک و مطهر ، نو به نو با جریان حیات هماهنگ می شوند و سبکبار و لطیف و بی تکلّف به پیش می روند.
● چنین حیاتی تنها شایسته ی روح هایی است که توانایی خالی نگه داشتن خود را دارند ، و روزه داران حقیقی همینانند. اینان "صائمین" اند !
خالی شدگان برای حق ! و چنین روزه ای است که خداوند از میان همه ی عبادات در باره ی آن فرمود؛
"الصَّومُ لِی وَ اَنا اُجزِی بِهِ"
روزه از آنِ من است و خود پاداش آنم!
(مسعود ریاعی)
✅ *تــا تــوانــســتــم، نــدانــســتــم چــه ســود؟*
✅ *چــون ڪــه دانــســتــم، تــوانــســتــن نــبــود!!!*
یــک دڪــتــر بــاتــجــربــه نــقــل مــیــڪــنــد ۴۸ ســال اســت ڪــه
بــا افــتــخــار دیــپــلــم دڪــتــرای پــزشــڪــی گــرفــتــه امــ.،
حــالــا پــس از ٤٨ ســال طــبــابــت ،
*فــهمــیــده ام ڪــه:*
دردســر ، ســردرد مــی آورد؛ و درددل از دل درد مــهمــتــر اســتــ!
*فــهمــیــدمــ*
عــصــای پــیــری و ڪــوری بــا عــصــای تــجــویــزی دڪــتــرها فــرق مــیــڪــنــد!
*فــهمــیــدمــ*
بــیــمــاریــها یــا ارثــی اســت یــا حــرصــیــ!
*فــهمــیــدمــ*
هیــچ مــتــخــصــص قــلــبــی، قــلــب شــڪــســتــه را نــمــیــتــوانــد درمــان ڪــنــد و قــلــب ســنــگــی و ســخــت را نــمــیــشــود پــیــونــد زد و عــمــل ڪــرد تــا درمــان شــود.
*فــهمــیــدمــ*
جــراحــی زیــبــایــی بــرای لــبــخــنــد بــر روی صــورتــها امــڪــانــپــذیــر نــیــســتــ؛ دلــت بــایــد شــاد بــاشــد.
*فــهمــیــدمــ*
دلــت اگــر گــرفــت هیــچ دڪــتــری نــیــســت ڪــه خــوبــش ڪــنــد.
*فــهمــیــدمــ*
مــتــخــصــصــان چــشــم نــمــیــتــوانــنــد آدمــهای بــدبــیــن، ظــاهربــیــن، خــودخــواه و مــتــڪــبــر را درمــان ڪــنــنــد.
*فــهمــیــدمــ*
تــنــفــس مــصــنــوعــی، هوای تــازه مــیــخــواهد نــه چــیــز دیــگــریــ!
*فــهمــیــدمــ*
هیــچ مــتــخــصــص داخــلــی ای نــمــیــتــوانــد بــه داخــل وجــود آدمــها ورود ڪــنــد و بــفــهمــد در درون آنــها چــه مــیــگــذرد.
*فــهمــیــدمــ*
تــب عــشــق را هیــچ تــب بــری ڪــنــتــرل نــمــیــڪــنــد.
*فــهمــیــدم ڪــه*
اگــر قــنــد در دلــت آب شــود دیــابــت نــمــیــگــیــری، بــلــڪــه بــه آرامــش مــیــرســیــ.
*فــهمــیــدم ڪــه*
مــتــخــصــصــهای گــوش، شــنــوایــیــِ تــو را بــهتــر مــیــڪــنــنــد ولــی خــوب گــوش دادن را بــه تــو یــاد نــمــیــدهنــد.
*فــهمــیــدمــ*
ســرطــان یــعــنــی بــه یــڪــجــای زنــدگــی آنــقــدر تــوجــه ڪــنــی ڪــه بــقــیــه زنــدگــی از دســتــت بــرود.
*فــهمــیــدمــ*
بــیــمــاران اعــصــاب و روان آنــهایــی نــیــســتــنــد ڪــه پــیــش روانــپــزشــک مــیــرونــد، بــلــڪــه آنــهایــی هســتــنــد ڪــه آدم را روانــی مــیــڪــنــنــد.
*فــهمــیــدمــ*
هیــچ ارتــوپــدی نــمــیــتــوانــد اســتــخــوان لــای زخــم را بــردارد یــا درمــان ڪــنــد.
*فــهمــیــدمــ*
زخــم زبــانــ؛ عــفــونــتــی دارد بــه عــظــمــت ڪــوه دمــاونــد و ڪــیــنــه تــوزی و انــتــقــامــجــویــی بــا هیــچ چــرک خــشــک ڪــن و آنــتــی بــیــوتــیــڪــی درمــان نــمــیــشــود!
*فــهمــیــدمــ*
خــود بــزرگ بــیــنــی بــه هورمــون رشــد ربــطــی نــدارد و آدمــها بــا فــڪــرشــان بــزرگ مــیــشــونــد نــه بــا هورمــون رشــد!
*فــهمــیــدمــ*
خــون دل خــوردن، بــیــمــاری خــونــی نــمــی آورد و دل پــر خــون هم بــاعــث فــشــار خــون نــخــواهدشــد.
*فــهمــیــدم، فــهمــیــدم، فــهمــیــدم و ســرانــجــام فــهمــیــدمــ،*
*ڪــه هیــچ چــیــز نــفــهمــیــدمــ...*
بــياييد طــبــيب واقــعــی هم بــاشــیــمــ،
امــروزمــان درحــال گــذشــتــن اســت،
فــردایــمــان را بــا گــذشــتــه مــان شــیــریــن ڪــنــیــمــ.
*🌹مــا بــه مــهربــانــی هم مــحــتــاجــیــمــ🌹*
جــمــعــتــون ســرشــار از مــحــبــت ومــهربــانــی
قومی متفکرند در مذهب و دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آن است و نه این
#خیام
عقل و عشق و معرفت
شد نردبان بام حق
لیک حق را در حقیقت
نردبانی دیگرست
مولانا
منوچهری در بیتی با اشاره به خمیدگی و رنگ بنفشه میگوید:
وان بنفشه، چون عدوی خواجه گیتی نگون / سر به زانو برنهاده، رخ به نیل اندوده باز
امیر معزی نیز با اشاره به رنگ کبود بنفشه میگوید:
بجز بنفشه نروید ز خاک پاکانی / که از تپانچه (= سیلی) عشقت کبود رخسارند
افزون بر گلبرگهای بنفش رنگ و ساقه خمیده، ویژگی برجسته دیگر بنفشه مورد نظر در متون کهن ایرانی، بوی خوش این گل زیباست؛ چنان که در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی»، «ریدک» در پاسخ به پرسش «خسرو قبادان» درباره گلها و کیفیت بوی آنها، در مورد بنفشه میگوید: «... بنفشه را بوی چون بوی دوشیزگان ]بود[ ...» و در متون ادب فارسی نیز بارها به بوی خوش بنفشه اشاره شده است. در این مورد «حافظ» نیز گوید:
بوی بنفشه بشنو، زلف نگار گیر / بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن
چنان که از منظومه «ویس و رامین» اثر «فخرالدین اسعد گرگانی» بر میآید، در ایران باستان این گل نزد عشاق و مهرورزان، نشان مهر و پیمان بین دو دلداده بوده است.
به رامین داد یک دسته بنفشه / به یادم آر گفتا این همیشه
در منظومه «رمز الریاحین» نیز که توسط «محمد هادی کاشانی» مشهور به «رمزی کاشانی» از شاعران دوره صفوی و همدوره شاه عباس دوم، در وصف اصفهان و مناظره گلهای باغ هزار جریب نوی اصفهان سروده شده است، از گل بنفشه نام برده میشود. رمزی کاشانی در این منظومه، خواص و رنگ و بوی بنفشههایی را که در آن زمان در باغ هزار جریب اصفهان کاشته میشدهاند، از زبان خود بنفشه چنین توصف میکند:
منم بر روی گلشن خال مشکین / ز خط و خال باشد چهره رنگین
ز بویم نافه را دل غرق خون است / تو خود گو قدر و بوی نافه چون است
از آن در باغ سر در زیر باشم / که از وضع جهان دلگیر باشم
مرا بوی خوش و رخسار زیباست / خریدارم فزون از جمله گلهاست
چو مشکین خال دلبر خوشنمایم / چو هندوی نگه مردم رُبایم
چو از این آب و تاب افتم به گلزار / ز خاصیت شوم درمان بیمار
دهندم جای چون در چشم بادام / برم خشکی ز مغز و طبع مادام
بده انصاف کز تو خوشترم من / به رنگ و بو ز گلها بهترم من
«بیرونی» در کتاب «صیدنه» از بنفشه به صورت معرب «بنفسج» نام برده و به دو نمونه از آن با رنگهای «ارغوانی» و «زعفرانی» اشاره نموده و با تاکید بر اثرات درمانی بنفشه یادآوری می کند که بوی بنفشه برای درمان سردرد سودمند است.
«علومی شیرازی» نیز در «مخزن الادویه» رنگ و بوی بنفشه را چنین توصیف نموده است: « ... از میان گیاه آن، شاخهای باریک رسته و بر سرهر شاخی یک گل کوچک خوشبوی بنفش رنگ وجود دارد».
ویژگیهایی که از آن ها -به استناد متون کهن- یاد شد، همخوانی دارد با گونهای بنفشه به نام علمی Viola odorata یا بنفشه ایرانی یا ونپشک، ونفشک یا ونوشه، ونوش، بنفشه معطر یا بنفشه عطری که در انگلیسی sweet violet نامیده میشود و به صورت خودروینده در استانهای گلستان (بین آزادشهر و شاهرود و مراوه تپه)، مازندران (نوشهر، غرب رامسر، جاده هراز، پل سفید)، گیلان (بین اسالم و خلخال، رستم آباد)، آذربایجان (ارومیه ، سیلوانا، سولک) ، مرکزی (اراک) و تهران دیده میشود.
گل بنفشه از تیره بنفشگان یا Violaceacee است که در ایران بیش از 14 گونه گیاه علفی یکساله یا چند ساله دارد که 2 گونه V.spathulata و V. Pachyrrhiza گونههای انحصاری ایران هستند. گونه رایج دیگر بنفشه Viola tricolor یا «بنفشه سهرنگ» است که به نام «بنفشه فرنگی» نیز معروف است و فرم اصلاح شده این گونه امروز در بیشتر نقاط ایران در باغچهها کاشته میشود. اما چنانکه گفته شد، گل بنفشه مورد نظر در متون کهن ایرانی همان Viola odorata یا بنفشه ایرانی یا بنفشه معطر است.
این پژوهش را با سه بیت زیبا از انوری ابیوردی که سه ویژگی کبود رنگی، خمیدگی، و خوشبویی بنفشه ایرانی را با نگاهی شاعرانه و آموزنده به تصویر میکشد، به پایان میبریم:
باغبانی بنفشه میبویید / گفت: ای گوژپشت جامه کبود
این چه حالست از زمانه تو را / پیر ناگشته درشکستی زود؟
گفت: پیران شکستهی دهرند / در جوانی شکسته باید بود!
درود احترام
حتما شما درست میفرماید
من گپی کردم
عرص ادب واحترام
عروبتون دلنشین ممنون از توجهتون بزرگوار 🦋🌹
برشی_از_یک_کتاب
جرأت کنید راست و حقیقی باشید.
جرأت کنید زشت باشید!
اگر موسیقی بد را دوست دارید،
رک و راست بگویید.
خود را همان که هستید نشان بدهید.
این بزک تهوعانگیز دوروئی
و دو پهلویی را از چهرهی روح خود بزدایید،
با آب فراوان بشوئید!☺
رومن_رولان
📕ژان_کریستف
فرزند ماه
به جناب عشق گفتم :
تو بیا دوای ما باش
که به پاسخم بگفتا :
تو بمان و مبتلا باش🍃
#مولانا
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌾🍂
🌸
هر کس که ره و رسم جهان نیک شناخت
از بهر اقامت اندرو خانه نساخت
این کهنه رباط را عمارت چه کنی
آخر چو بدیگرانش باید پرداخت
#ابن_یمین
#ابنیمین
🌹🌺
سلام
صبح شما به خیر
A.Y
🌸
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
@iranyaad
دعای روز دوم ماه مبارک رمضان اللَّهُمَّ قَرِّبْنِي فِيهِ إِلَى مَرْضَاتِكَ وَ جَنِّبْنِي فِيهِ مِنْ سَخَطِكَ وَ نَقِمَاتِكَ وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِقِرَاءَةِ آيَاتِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
خدایا مرا در این روز به رضا و خشنودیت نزدیک ساز و از خشم و غضبت دور ساز و برای قرائت آیات قرآنت موفق گردان، به حق رحمتت ای مهربانترین مهربانان عالم.
بیتی از مولانا و ارتباط آن با حدیث قدسی :
ما بها وخونبها را یافتیم
جانب جان باختن بشتافتیم
#مولانا
✳️ در مثنوی شریف ، بیش از 500 بیت به صراحت به آیات و احادیث اشاره می کند و بسیاری از اشعار مولانا متاثر از کلام وحی و احادیث نبوی است . بی جهت نیست که مثنوی را قرآن عجم نامیده اند.
بیت مزبور نیز تداعی کننده حدیث قدسی ذیل است :
خداوند فرمود :
: «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی، و مَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، و من قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، و مَن علی دیتُه فانا دِیتُه»؛
آنکس که مرا طلب کند، مرا مییابد و آنکس که مرا یافت، مرا میشناسد و آنکس که مرا شناخت، مرا دوست میدارد و آنکس که مرا دوست داشت، به من عشق میورزد و آنکس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق میورزم و آنکس که من به او عشق ورزیدم، او را میکشم و آنکس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آنکس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او میباشم.
#نیـایـششـبانهباحضــرتحــق🌙
#خدايا
تو را سپاس که بار ديگر چشمانم بر هلال
رمضان گشوده شد.
#خدايا
تو را سپاس که عمرم به سر نيامد
و ديگر بار در ميهمانی تو وارد شدم.
#خدايا
به من سعادت و سلامت عطا کن تا
روزهای با عشق بگيرم و فرمان تو را اطاعت کنم
#خدايا
ياریام کن تا بر هر آنچه حرام است،
در اين ماه، چشم و گوش ببندم و دست
از هر آنچه تو روا نمیداری، بشويم.
#خدايا
به من توان بده تا لحظه لحظه اين ماه مبارک را برای استغفر و رسيدن به حاجات خويش قدر بدانم و بهشتی را که در اين ماه ارزان و آسان در دسترس
من قرار دادهای، به دست آورم
#آمیـــن یا رَبَّ🙏🏼
#رمز_طیرآن
افلاکی از پیران قدیم نقل میکند که:
حضرت مولانا شمسالدین را در شهر تبریز پیران طریقت و عارفان حقیقت کامل تبریزی خواندندی و جماعت مسافران صاحبدل او را «پرنده» گفتندی!
لقب پرنده یا طیّار انسان را لاجرم به یاد بايزید بسطامی میاندازد، و معراج نامهای که از او نقل کردهاند. عبارتی از معراج نامهای که مورد نظر ماست در تذکره الاولیای عطار و کتاب اللّمع ابونصر سراج امده است. عطار از مأخذ روایت خود نام نمیبرد امّا روایت سراج مبتنی است بر رسالهای که جنید در شرح و تفسیر شطحیات بایزید نوشته بود.
روایت عطار چنین است:
چون به وحدانیت رسیدم و آن اول لحظه بود که به توحید نگریستم. سالها در آن وادی به قدم افهام دویدم تا مرغی
گشتم جسم او از یگانگی، پَرِ او از همیشگی، در هوای چگونگی میپریدم. چون از مخلوقات غایب گشتم گفتم به خالق رسیدم. پس سر از وادی ربوبیت برآوردم. کاسهای بياشامیدم هرگز تا ابد از تشنگی او سیراب نشدم. پس سی هزار سال در فضای وحدانیت او پریدم و سی هزار سال دیگر در الوهیّت پریدم و سی هزار سال دیگر در فردانیت، چون نود هزار سال به سر امد بايزید را دیدم. و من هر چه دیدم همه من بودم. پس چهار هزار بادیه بریدم و به نهایت رسیدم. چوننگه کردم خود را دیدم در بدایتِ درجة انبیا.
اما روایت سراج در لمح کوتاهتر است. و آن این است:
خود را به صورت پرندهای میبیند که جسم او از یگانگی (احدیت) است و بالهای او از همیشگی (دیمومیت)، و ده سال در هوای چگونگی «(کیفیت) میپرد. آنگاه صد هزار هزار بار دیگر از آن هوا را تجربه میکند و همچنان میپرد و پس از طی این مراحل به میدان دیرینگی (ازلیت) میرسد و درخت یگانگی (احدیت) را انجا میبیند و سرانجام در مییابد که آنچه دیده همه رنگ و فریب (خدعه) بوده است. سراج پس از نقل سخن بایزید و تفسیر جنید بر آن اعتراضی را از زبان مخالفان و طاعنان میآورد که میگفتند اخر ادمی چگونه تبدیل به پرنده میشود و میپرد؟ سراج پاسخ میدهد که این تعبیر اشاره به بلندی همت و پرواز دل است چنانکه میگویند نزدیک بود از شادی بپرم یا میگویند عقل از سرم پرید یا دلم پَر زد. آنگاه از یحیی بن مُعاذ_ یکی از متقدمین صوفیه -نقل میکند که وی زاهد را سیّار (رونده) و عارف را طیّار (پرنده )خوانده و مقصودش آن بوده است که عارف در راه مطلوب خود تندتر و سریعتر از زاهد میرود و اين سخن یحیی بن معاذ همان است که شرح آن را در دفتر پنجم مثنوی میخوانيم:
سیر عارف هر دمی تا تخت شاه
سیر زاهد هر مهی یک روزه راه
عشق را پانصد پر است و هر پری
از فراز عرش تا تحت الثری
زاهدٍ با ترس میتازد به پا
عاشقان پرّانتر از برق و هوا
📗 شمس تبریزی_صفجه ۸۱ تا ۸۳
✍ دکتر محمدعلی موحد
چه بسيار روزه دارانى كه از روزه خود جز گرسنگى و تشنگى بهره اى نمى برند و چه بسيار شب زنده دارانى كه از قيام شبانه خود جز بى خوابى و خستگى ثمره اى نمى گيرند. آفرين بر خواب هوشمندان و افطارشان!
مولای متقیان
ضیافت الله بر سالکان
طریق حقیقت
مبارکباد💐
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
و تحقیقات دانشگاهی علماء با مردم و سرنوشت مردم تماسی ندارد و به خاطر حقیقت علم! بزرگترین ابزارها را به دست دشمنان انسان میدهند. این است که از این همه پیشرفت هنر و نقاشی و موسیقی و علم و شعر و ادب و تکنیک و فیزیک، هیچ کس از توده را بهرهای نیست. گرچه بسیارند کسانی که وضع زندگیشان بهتر شده است، اما اینها مصرفیهایند نه تولیدیها.
"هنر برای هنر"، "علم برای علم"، و "مذهب برای مذهب"، و همچنان که هنر برای هنر، تجلیل از هنر میماند، و علم برای علم، تجلیل از علم، و به خدمت انسان گماردن هنر و علم، تحقیر هنر و علم میماند، مذهب برای مذهب نیز، اصالت دادن به مذهب میشود و به خدمت کمال انسانی درآمدنش، وسیله کردن مذهب و تحقیر مذهب است!!
اما در چنین تجلیلی عامیانه یا عوام فریبانه و در زیر این جلال دروغین، حقیقت و حیات مذهب منجمد و تعطیل میشود. همچنان که حقیقت و حیات هنر و علم. این است که امروز میبینیم، مذهب، شعائر مذهبی، مراسم دینی، عبادات، سنتها و حتی مخارج و ابراز احساسات مذهبی در اسلام، مسیحیت . . . بیشتر از گذشته است، مسجد پیامبر را مقایسه کنید با مساجدی که هر یک شاهکاری از هنر و ذوق و نبوغ و طلا و سرمایه است. این تجلیل از مسجد است، اما در حقیقت خالی کردن مسجد است از محتوی.
مذهب به خاطر مذهب، نماز به خاطر نماز، روزه به خاطر روزه، حبّ علی به خاطر حبّ علی، قرآن به خاطر قرآن... یعنی علی و قرآن و روزه و نماز و تشیع و اسلام را تجلیل کردن، اما از مصرف انداختن. یعنی آنچه را که وسیله نجات است در طاقچه و قاب طلایی گذاشتن و هی در برابرش خم و راست شدن و تعظیم و تجلیل و سجده کردن، بی آن که هیچ دردی دوا شود. این است، مذهب برای مذهب!
#استادشریعتی
🍃🍃🍃🍃🍃
تذکر : اگر « خدا » را « خودآ » نوشته ام به دلیل اصل ریشه این لغت در زبان فارسی است که عالیترین نام خدا در همه زبانهاست. و اگر خداوند را «خود خود من » خطاب کرده ام بیان مولای ما علی (ع) است که فرمود: خداوند خود خود شماست!
از همان کتاب
✳️ شوخی و طنزسروده های شاعران درباره روزه و ماه رمضان
سلام بر عزیزان دل
در این ایام بی توفیقی خود، گفتم چند شوخی شاعرانه با ماه رمضان را بیابم و تقدیم کنم، تا شاید لبخند دوستان، شادی به دلشان بنشاند و ما را به دعایی یاد دارند.
❇️ از شاعران گذشته تا معاصران:
-چه توان کرد اگر روزه ز ما روی بتافت؟
نتوان گفت مر او را که ز ما روی متاب!
چه شود گر برود ؟ گو برو و نیک خرام
رفتن او، برهاند همگان را ز عذاب!
فرخی سیستانی
ازرقی هروی، شاعر قرن پنجم هجری (۴۶۵ ق) به معشوق خود توصیه کرده که روزه نگیرد و نماز نخواند چون سروها نماز نمی خوانند و کمر خم نمی کنند و گل ها نیز روزه نمی گیرند:
ای گلرخ سرو قامت، ای مایۀ ناز
بر تو ز نماز و روزه، رنجی است دراز
چندین به نماز و روزه تن را مگداز
بر گُل نبود روزه و بر سرو نماز!
البته فتوای شاعرانه ازرقی، فاقد وجاهت شرعی است. 😊😊😊
رباعی طنز آمیزی از سراجالدین قمری شاعر خوشمشرب آملی، متوفی ۶۲۵ هجری:
خیل رمضان گرفت پیرامَن ما
و افکند کمند روزه در گردن ما
می خوردن ما بُد آشکارا دیروز
و امروز، نهان شدهست نان خوردن ما!
نگفتم روزه بسیاری نپاید؟
ریاضت بگذرد، سختی سر آید؟
پس از دشواری، آسانیست ناچار
ولیکن آدمی را صبر باید
(سعدی)
روزه هرچند که مهمانِ عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن، انعامی!
(حافظ)
این هم یک رباعی که به اشتباه منسوب به خیام شده و گویا در اصل متعلق به جلال عضد یزدی است:
گویند که ماه روزه نزدیک رسید
مِنْ بَعد، به گرد باده نتوان گردید
در آخر شعبان، بخورم چندان می
کاندر رمضان، مَست بخُسبم تا عید!
جلال عضد یزدی
درگذشته ۷۳۹ ق
آمد رمضان، نه صاف داريم و نه دُرد
از چهرۀ ما، گرسنگی رنگ ببُرد
در خانۀ ما، ز خوردنی چيزی نيست
اي روزه! برو، ورنه ترا خواهم خورد!
(عبدی شوشتری) سدۀ یازدهم قمری
گیرند همه روزه و من گیسویت
جویند همه هلال و من ابرویت
از جمله این دوازده ماه تمام
یک ماه مبارک است، آن هم رویت
(واعظ خوانساری)
و شاعر ناشناسی گفته:
شرح غم تو به صد عبارت بدهم
ور جان خواهی، به یک اشارت بدهم
از روزه اگر تن ترا رنج رسد
تو روزه بخور که من کفارت بدهم!
و دیگری سروده که:
ای روزه! اگر عمر عزیزی، به سر آی
وی قدر! اگر مرگ، تویی؛ زودتر آی
گر خود اجلی مرا، تو ای عید! برس.
ور جان تویی ای هلال شوّال! بر آی.
قرب یک ماه به میخانه اقامت کردم
اتفاقاً رمضان بود، نمیدانستم
(اشرف مازندرانی)
مهدی اخوان ثالث نیز درباره رمضان گفته است:
روزهها را یک به یک خوردیم و آبی نیز روش
بعد افطار آب میچسبد ولیکن کم بنوش
این هم نمونه ای امساله:
نوروز شده همقدم ماه خدا
تبریک فراوان من، از آن شما
هرشب برسم خدمتتان تا به سحر!
از صبح الی اول شب، خانه ما😊😊😊
(طاهره ابراهیمنژااد)
چند نمونهای هم به نثر:
راغب اصفهانی در محاضرات خود آورده است:
گبری بر زبان نام اسلام آورد و ماه رمضان برسید. به گوشهای تاریک پنهان شد و روزه میخورد. یکی از یارانش او را بدید، گفت: در چه کاری؟ گفت: کسی را این روز مباد که مراست؛
از شومی و بدبختی، نان خود پنهان میخورم☺️☺️☺️
باز هم راغب اصفهانی:
روز دوم شوّال، قلندری را دیدند دلتنگ نشسته. گفتند: چرا دلتنگی؟ گفت: اینک به ماه رمضان آینده، یک روز نزدیک شدیم!
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
✨هیچ دعائی بالاتراز این نیست
✨که خدا ما را از خودش دور نکند.
✨ خداوندا ...
✨دریاب بنده ای را که
✨در میان شادی و خنده اش
✨ گفت خدایا شکرت ..
✨و در اوج غم ها گفت
✨خدا بزرگ است.
✨خدایا...
✨ آرامش بده
✨به دلهایی که چشم امیدشون
✨فقط خودتی و بس...آمین
✨شبتون سرشار از آرامش الهی🌙✨
خواهند جماعتی که تزویر کنند
از حیله طریق شَرع تغییر کنند
تغییر قضا به هیچ رو ممکن نیست
هرچند که این گروه تدبیر کنند...
#خاقانی
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم
#حضرت_سعدی
✨هر که وزنش بیش، دردش بیشتر !
✨بیماریهایی که همراه چاقی هستن:
▫️واریس
▫️نقرس
▫️سنگ کیسه صفرا
▫️سرطان پروستات
▫️کیست تخمدان
▫️گرفتگی رگهای قلبی
▫️سکته قلبی
▫️عفونتهای ریوی
▫️فشار خون
▫️دیابت
▫️دیسک کمر
به دور از جمیع بلایا، سالم و تندرست باشید.
غروبتون دل انگیز 🌺🌺
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز »
بخش ۵
#قسمت_نوزدهم
۲۷۱
سپاهت ، همه بندگانِ منند ،
به دل ، زنده و ،، مردگانِ منند ،
۲۷۲
ز تو ، لَختَکی روشنی یافتند ،
بدینسان ، سر از داد ، برتافتند ،
۲۷۳
چو ، من گنجِ خویش ، آشکارا کنم ،
دلِ جنگیان ، پُرمدارا کنم ،
۲۷۴
چو ، پیروز گشتی تو ، بر ساوهشاه ،
بر آن برنهادند ، یکسر سپاه ،
۲۷۵
که هرگز نبینند ، زان پس ، شکست ،
چو ، از خواسته ، سیر گشتند و ، مست ،
۲۷۶
نباید که بر دستِ من بر ، هلاک ،
شوند این دلیرانِ بیبیم و باک ،
۲۷۷
تو ، خواهی که جنگیسپاهی گران ،
همه ، نامداران و کُندآوران ،
۲۷۸
شود بومِ ایران ، از ایشان تهی ،
شکست اندر آید ، به تختِ مهی ،
۲۷۸
که بُد شاه ، هنگامِ آرش؟ ،، بگوی ،
سر آید مگر بر من ، این گفت و گوی ،
۲۸۰
بِدو گفت بهرام : ، که آنگاه ،، شاه ،
منوچهر بُد ،، با کلاه و سپاه ،
۲۸۱
بِدو گفت خسرو : ، کهای بَدنهان ،
چو دانی ، که او بود شاهِ جهان ،
۲۸۲
ندانی ، که آرش ، وِرا بنده بود؟ ،
به فرمان و رایش ،، سرافکنده بود؟ ،
۲۸۳
بِدو گفت بهرام : ، کز راهِ داد ،
تو ، از تخمِ ساسانی ،، ای بدنژاد ،
۲۸۴
که ساسان ، شبان و ، شبانزاده بود ،
نه بابک ،، شبانی بدو داده بود؟ ،
۲۸۵
بِدو گفت خسرو : ، کهای بدکُنش ،
نه ، از تخمِ ساسان ،، شدی بَرمنش؟ ( پُرمنش؟ )،
ادامه در #قسمت_بیستم ( #آخرین_قسمت ) 👇👇👇
غُربت با من
همان کار را میکند که موریانه با سقف
ماه با کتان
سکتهی قلبی با ناظم حکمت.
گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم
که مرگ در آن رخ میدهد
پیراهَنم بیتو آه
سَرم بی تو آه
دَستم بی تو آه
دستم در اندیشهی دستِ تو
از هوش میرود...!
غلامرضا_بروسان