گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا ) "اندیشه ی خیام پریشانم کرد عطار در این مرحله حیرانم کرد تا قونیه از بلخ دویدم آخر نی نامه ی مولوی مسلمانم کرد" #عباسعلی_صافی Admin : @mollasadeghi
💢درباره منطق الطیر عطار نیشایوری💢
❇️منطق الطير يكى از آثار جاويدان ادب فارسى است كه با هيچيك از داستانهايى كه در اين زمينه نوشته شده است، قابل قياس نيست.
❇️داستان اصلی اين كتاب، پس از دیباچه و مقدمه رایج ، آن عهد آغاز مىشود و به وصف سيزده مرغ مىپردازد كه هر يك، نمودار صفتى هستند و عطار در وصف آنها از قصص دينى و اطلاعات ساده عاميانه استفاده مىكند و در حقيقت، اين قسمت، به منزله زمينهسازى و تمهيد مقدمه است براى ورود در اصل مطلب و طرح اساسى كتاب.
❇️طرح اصلى كتاب، عبارت است از اجتماع مرغان براى برگزيدن و پيدا كردن پادشاهى كه بر آنها فرمانروايى كند، زيرا معتقد بودند كه بدون پادشاه زندگى كردن و آسوده زيستن، كارى دشوار است. در اين جمع، هدهد بهپا مىخيزد و سخن مىگويد و خود را به اينكه فرستاده سليمان سوى بلقيس بوده وصف مىكند و سيمرغ را شايسته سطلنت و فرمانروايى بر مرغان معرفى مىنمايد و از آن پس، هر يك از مرغان عذرى را پيش مىآورند، ولى هدهد به هر كدام از آنها جوابى شايسته مىدهد و آنان را قانع مىكند تا به اتفاق او را به هدايت و پيشوايى انتخاب مىكنند و او بر كرسى مىنشيند و سخن گفتن را آغاز مىكند. مرغان مشكلات خود را عرضه مىكنند و هدهد پاسخى مناسب و درست مىدهد و منازل و مدارج طلب را به شرح بازمىگويد.
❇️مرغان به راه مىافتند و اكثر، در طلب مقصود، جان مىبازند تا سى مرغ نحيف و بال و پر سوخته به حضرت سيمرغ مىرسند و آنجا درمىيابند كه طلب و مطلوب، يكى است، زيرا آنها، «سى مرغ» طالب بودند كه مطلوب مورد نظرشان، «سيمرغ» بود.
❇️ مقصد حقيقى عطار، در اين مثنوى، بيان كيفيت وجود و رسيدن او به درجه ارادات است كه اين معنى را در ضمن مجتمع ساختن مرغان و انتخاب هدهد به راهنمايى با اشارت و كنايه بازگو نموده است و پس از آن، به ذكر حالات مختلف مريدان و وسواس و خطراتى كه در وقت سلوك براى آنها پيش مىآيد، پرداخته و علاج هر يك را بيان نموده است و موانع و قواطع طريق را نشان داده است.
❇️جوابهاى هدهد، اغلب، تمام و مقنع و بعضى نيز ناقص و ناپذيرفتنى است، ولى به هر حال اين سؤال و جوابها نمونه طرز تفكر مريدان و مشايخ است كه در خانقاهاى قرن ششم و هفتم اتفاق افتاده است و نمىتوان قيمت ادبى آنها را انكار كرد.
❇️عطار، در اين مثنوى، مطالب بسيار غامض و نكات دقيق را به زبانى روشن و ساده بيان مىكند و اگر لازم باشد گفته خود را با احاديث و امثال يا حكايات ظريف و دلكش تأييد مىنمايد و توضيح مىدهد؛ بدون آنكه به طرح اشكالات و جواب آنها مشغول گردد و به اثبات گفته خود و نقض عقيده مخالف بپردازد و بدين سبب، اين منظومه، هر چند بسيارى از رموز و اسرار عرفان و تصوف را متضمن است، باز هم مانند اشعار و غزلهاى عاشقانه مؤثر و دلانگيز است.
#متون_کهن
#ادبیات_کلاسیک
#نظم_فارسی
#فابل #حکایت_های_حیوانات
#داستان_های_رمزی_و_نمادین
@molavi_asar_o_afkar
@mazhzan_molana
دردناکترین حرفی که به شما زدن چی بوده؟
مولانا میگفت سخن گاهی مثل تیری است که چشمهایت را میبندی و پرتاب میکنی توی جمعیت، و گاهی حتی نمیفهمی چه کردهای و که را زخمی کردهای یا کشتهای:
این چرا کردم چرا دادم پیام
سوختم بیچاره را زین گفت خام
این زبان چون سنگ و هم آهن وشَسَت
وانچِ بجهد از زبان چون آتشست
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
زانکِ تاریکست و هر سو پنبهزار
درمیان پنبه چون باشد شرار
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهانِ مرده را شیران کند
دکتر_محسن_زندی
#حکایت
آوردهاند که قصابی گوشت به نسیه دادی و کودکی نویسنده داشتی بر دکان، فرمودی که بنویس که: فلان چندین بُرد، پیش فلان چندین است.
روزی مرغ مردارخوار از هوا در پرید و یک پاره گوشت بربود.
گفت: ای کودک بنویس چارکی گوشت، پیش مردارخوار داریم.
روزی دیگر مردارخوار به رسم عادت قصد گوشت کرد.
قصاب حیله اندیشیده بود، مرغ درمانده، سرش ببرید و بر قنارهی در آویخت از بهر عبرت مردارخواران.
کودک گفت:
استاد! آنچه تُراست پیش مرغ نوشتم، که "اسرفوا علی انفسهم"، آنچه مرغ را پیش توست، چند نویسم؟
استاد جامه بدرید که کار گوشت سهل بُوَد، اگر از بهر سَر، سَر خواهند، من چه کنم؟!
#مولانا | #مجالس_سبعه🪴
دردناکترین حرفی که به شما زدن چی بوده؟
مولانا میگفت سخن گاهی مثل تیری است که چشمهایت را میبندی و پرتاب میکنی توی جمعیت، و گاهی حتی نمیفهمی چه کردهای و که را زخمی کردهای یا کشتهای:
این چرا کردم چرا دادم پیام
سوختم بیچاره را زین گفت خام
این زبان چون سنگ و هم آهن وشَسَت
وانچِ بجهد از زبان چون آتشست
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
زانکِ تاریکست و هر سو پنبهزار
درمیان پنبه چون باشد شرار
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهانِ مرده را شیران کند
دکتر_محسن_زندی
الهی غم هایتان قربانی شادی هایتان شود
#موزیک_افغانی
.
ای که از صبح بهار نیز دل انگیزتری
شاخه ی نسترنی
پیچک اغوش منی
صبح اغاز شد و
چشم دلم منتظرت
پلک بگشای
که اغاز من و جان منی
#هما_کشتگر
#
﷽
❣فرج امام زمان(ع)صلوات
☀️صبح خودرابا سلام به 14 معصوم علیهم السلام شروع کنیم☀️
❤️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤
🍂ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ
🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ
🍂ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ
🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽ
🌷ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽ
🍂ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦ
🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽ
🍂ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪ
🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮ
🍂ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ
🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽ
🍂ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪ
🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽ
💐السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالح المهدی ادرکنیﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ
✅هدیه به 14 معصوم علیهم السلام
💐اللهم صل علی محمد وآل محمد
وعجل فرجهم💐
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
چندان بود کِرشمه و ناز سَهی قدان
کاید به جلوه سَرو صنوبرخرام ما
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده برِ جانان پیام ما
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپردهاند، به مستی، زمام ما
ترسم که صَرفهای نَبَرد روز بازخواست
نان حلال شیخ، ز آب حرام ما
حافظ ز دیده ی دانه اشکی همیفشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اَخضرِ فلک وُ کشتیِ هِلال
هستند غرق نعمتِ حاجی قوام ما
#حافظ
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم
زاهد برو که طالع اگر طالع من است
جامم به دست باشد و زلف نگار هم
ما عیب کس به مستی و رندی نمیکنیم
لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند
و از می جهان پر است و بت میگسار هم
خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست
مجموعهای بخواه و صراحی بیار هم
بر خاکیان عشق فشان جرعه لبش
تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم
آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین
خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم
چون کائنات جمله به بوی تو زندهاند
ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم
چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست
ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم
حافظ اسیر زلف تو شد از خدا بترس
و از انتصاف آصف جم اقتدار هم
برهان ملک و دین که ز دست وزارتش
ایام کان یمین شد و دریا یسار هم
بر یاد رای انور او آسمان به صبح
جان میکند فدا و کواکب نثار هم
گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست
وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم
عزم سبک عنان تو در جنبش آورد
این پایدار مرکز عالی مدار هم
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم
خالی مباد کاخ جلالش ز سروران
و از ساقیان سروقد گلعذار هم
#حافظ
دانی که جمال اسلام چرا نمیبینیم؟! از بهر آنکه بتپرستیم، و از این قوم شدهایم که: «هؤلاء قومنا اتخذوا مِن دونِه آلهة».
بت نفس اماره را معبود ساختهایم. «أَفَرَأَيت مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَواهُ» همین معنی دارد.
جمال اسلام آنگاه بینیم که رَخت از معبود هوایی به معبود خدایی کشیم.
عادتپرستی را مسلمانی چه خوانی؟! اسلام آن باشد که خدا را منقاد باشی، و او را پرستی؛ و چون نفس و هوا را پرستی بندهی خدا نباشی.
از مصطفی علیه السلام بشنو که چه میگوید: «الهوى أبغَضَ إِله عِبدَ في الارض»
گفت: بدترین خدای را که در زمین میپرستند هوا و نفس ایشان باشد.
📕 #تمهیدات
✍ #عین_القضات_همدانی
تصحیح: عفیف عسیران
ص۶۸
زندگي يعني تكاپو
زندگي ، يعني هياهو
زندگي يعني شب نو ،
روز نو ، انديشه نو ...
درود ... صبحتان بخیر 🙋♀
امروزتون به زیبایی گلها
قلبتون به زلالی آب
مهربانی در زندگیتون
چون جویبار روان و جاری
یک دنیا خوشبختی
برای تک تک شما خوبان آرزومندم🙏☺️🍀
💎
🎼 دکلمه ی غزل
« مشتی آدم بیکار ... »
✏ شاعر و دکلماتور:
#حمیدرضا_قبادی_راد
هر کس هر جای جهان خوبی کند، نبض زمین بهتر می زند، خون در رگهای خاک بیشتر میدود و چیزی به زندگی اضافه می شود.
و هر کس هر جای جهان بدی کند، تکهای از جان جهان کنده می شود، گوشهای از تن زمین زخمی میشود و چیزی از زندگی کم می شود.
هر روز از خودت بپرس امروز بر زندگی افزودم یا از آن کاستم؟
نپرس امروز خوب بود یا بد؟
بپرس امروز خوب بودم یا بد؟
زیرا زندگی، پاسخ هر روزه همین پرسش است...
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد ادینه ات نیکو
🌺🌺🌺
امروزت
با طراوت
و چون صدای باران
گوش نواز
دلت سرشار از شادی
زندگيت شیرین تر از عسل
دنیایت غرق درشادی و آرامش
روزت به زیبایی دل مهربونت
🌺🌺🌺
شادباشی
سلام عرص ادب احترام بزرگوار صبح شما بخیر ممنون از حصور ارزشمند تون 🌹🦋🙏
Читать полностью…هر که بیمار تو باشد درد بیمارش نباشد
نشنود قول طبیبان با دوا کارش نباشد
فیض_کاشانی
💢درباره منطق الطیر عطار نشابوری💢
❇️در ادامه بررسی افسانه های نمادین حیوانات (سبک ادبی که غربیان آن را فابل نام گزاشته اند) ،در آثار کهن ادبی ایران پس از کلیله و دمنه به یکی از شاخص ترین آثار این شیوه یعنی منظومه عرفانی منطق الطیر خواهیم پرداخت که افسانه ای سمبولیک و رمزی در باب پرندگانی که بسوی سیمرغ در حال طی طریق هستند و رسیدن به این مرغ افسانه ای آرمان غایی ایشان است ،ماجراهایی که در این راه بر ایشان میگذرد و دشواری های راه و انصراف برخی و هلاک گروهی و سرانجام رسیدن سی ،مرغ از جمع انبوه به زیارت سیمرغ .
❇️در این منظومه دشواری های گام برداشتن در مسیر حقیقت و به تعبیری سیر و سلوک عرفانی، به لطیف ترین بیان ممکن عرضه شده است..در این منظومه ،عطار از هفت وادی سخن میگوید که از بحر فنا تا دیار بقا راه است و سالک حقیقت میبایست از آنها بگذزد تا جاودانگی و حقیقت را لمس نماید
#متون_کهن
#ادبیات_کلاسیک
#نظم_فارسی
#فابل #حکایت_های_حیوانات
#داستان_های_رمزی_و_نمادین
@molavi_asar_o_afkar
@mazhzan_molana
و من
فرار می کنم
از فکر کردن به تو ..
مثل رد کردن آهنگی که
خیلی
دوستش دارم
خیلی ..
💜
معنی رِند" با توضیح دکتر #ابراهیمی_دینانی
غُلامِ هِمَّت آنَم که زیرِ چَرخِ کَبُود
زِ هَر چِه رَنگِ تَعَلُّق پَذیرَد آزاد است
#حافظ
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم
ولی افسوس و صد افسوس
زابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وامانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
#مشیری
حافظ اندیشه: نظری به اندیشه حافظ همراه با انتقادگونه ای از تصوف.
مصطفی رحیمی
تهران: نشر نور، 1371
@pdf_kotob_e_adabi
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️خدایا_شکرت
زنـدگی میگذره
گاهی باب دلت ❤
گاهی برخلاف تمامی ارزوهات💔
گاهی خوشحالی و درگیر ادما زندگیت
گاهی میفتی تو گرفتاریات
که فقط خدا یادت میاد😊
یادبگیرم که👇
🌺زندگی چ باب دلمون بود
🌸چ برخلاف ارزوهامون ..
🌺یادمون نره یکی به اسم
🌸خدا که همیشـه هوامون داره
نگاه حافظ به خدا و دنیا و دین را در ابیات زیر ببینید تا متوجّه تفاوت وسعت مشرب و بلندنظری او در مقایسه با زاهدان و واعظان و مدّاحان و فقها و .... بشوید:
طمع ز فیض کرامت مبُر که خُلق کریم
گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید.
می خور به بانگ چنگ و مخور غصّه، ور کسی
گوید تو را که باده مخور گو هوالغفور.
هاتفی از گوشه میخانه گوش
گفت ببخشند گنه می بنوش.
بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی.
پیر دُردیکش ما گرچه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد.
عفو خدا بیشتر از جرم ماست
نکتهی سربسته چه دانی خموش.
بیار باده که دوشم سروش عالم غیب
نوید داد که عام است فیض رحمت او.
از نامه سیاه ترسم به روز حشر
با فیضِ لطف او صد از این نامه طی کنم.
مباش در پی آزار و هرجه خواهی کن
که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست.
حافظ هم معتقد است که بروید جلو سوء استفادهها از بیتالمال را بگیرید نه اینکه به گناهی که چندان جنبهی عمومی ندارد، گیر بدهید:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که می حرام ولی بِه ز مال اوقاف است.
حافظا می خور و رندی کن و خوشباش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را.
به همین خاطر راضی نیست که در میخانهها را ببندند و بعد در خانهی تزویر و ریا را بگشایند و به نام دین خلق را سرکیسه کنند:
در میخانه ببستند خدایا نپسند
که در خانهی تزویر و ریا بگشایند.
گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود.
عصر حافظ روزگار ریاکاری و دیکتاتوری است و حافظ از این دو عنصر بیزار و فراری است:
عِنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بیعملان واجب است نشنیدن.
او از اوضاع عصر خود بوی خیر نمیشنود و مزاج زمانه خود را بیمار و نیازمند اندیشه حکیمی فرزانه میداند:
خدای را به میام شستشوی خرقه دهید
که من نمیشنوم بوی خیر از این اوضاع.
مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی.
سلام و روزتون بخیر
آرزو می کنم
در این روز زیبا
دلتون پر از محبت
روزتون پُر از رحمت
زندگیتون پر از برکت
لحظههاتون پر از موفقیت
و عاقبتتون ختم به خیر باشد
هفته تون سراسر عشق و خوشبختی
🌹🌹🌹
در تقریر عشق مجازی و حقیقی:
تو را عشق همچون خودی ز آب و گِل
رباید همی صبر و آرام دِل
به بیداریش فتنه برخَدّ و خال
به خواب اندرش پای بند خیال
به صدقش چنان سرنهی بر قدم
که بینی جهان با وجودش عدم
چو در چشمِ شاهد نیاید زَرَت
زر و خاک یکسان نماید بَرَت
دگر با کست بر نیاید نفس
که با او نماند دگر جای کس
تو گویی به چشم اندرش منزل است
وگر دیده برهم نهی در دل است
نه اندیشه از کس که رسوا شوی
نه قوّت که یک دم شکیبا شوی
گرت جان بخواهد به لب بر نهی
وگر تیغ بر سَر نهد سَر نهی
چو عشقی که بنیادِ آن بر هواست
چنین فتنهانگیز و فرمانرواست
عجب داری از سالکانِ طریق
که باشند در بحرِ معنی غریق؟
به سودایِ جانان ز جان مُشتعِل
به ذکر حبیب از جهان مُشتغِل
به یاد حق از خلق بگریخته
چنان مست ساقی که می ریخته
نشاید به دارو دوا کردشان
که کس مُطّلع نیست بر دردشان
الست از ازل همچنانشان به گوش
به فریاد قالوا بلی در خروش
گروهی عمل دار عُزلت نشین
قدمهای خاکی، دَمِ آتشین
به یک نعره کوهی ز جا برکنند
به یک ناله شهری به هم بر زنند
چو بادند پنهان و چالاک پوی
چو سنگند خاموش و تسبیح گوی
سحرها بگریند چندان که آب
فرو شوید از دیدهشان کُحل ِخواب
فَرَس کُشته از بس که شب راندهاند
سحر گه خروشان که واماندهاند
شب و روز در بحر سودا و سوز
ندانند ز آشفتگی شب ز روز
چنان فتنه بر حُسنِ صورتنگار
که با حسنِ صورت ندارند کار
ندادند صاحبدلان دل به پوست
وگر ابلهی داد بی مغز کوست
مِیِ صِرفِ وحدت کسی نوش کرد
که دنیا و عقبی فراموش کرد
بوستان سعدی
طوری بخند که حتی تقدیر شکستش را بپذیرد،
چنان عشق بورز...
که حتی تنفر راهش را بگیرد و برود
و طوری خوب زندگی کن
که حتی مرگ از تماشای زندگیت سیر نشود...!
این زندگی نیست که میگذرد ما هستیم که رهگذریم
پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن مهربان باش و محبت کن
سلام ،صبح بخیر
نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد
نشانی ده اگر یابیم وان اقبال ما باشد
تو خورشید جهان باشی ز چشم ما نهان باشی
تو خود این را روا داری وانگه این روا باشد
نگفتی من وفادارم وفا را من خریدارم
ببین در رنگ رخسارم بیندیش این وفا باشد
بیا ای یار لعلین لب دلم گم گشت در قالب
دلم داغ شما دارد یقین پیش شما باشد
در این آتش کبابم من خراب اندر خرابم من
چه باشد ای سر خوبان تنی کز سر جدا باشد
مولانا
🖌عید قربان زیباترین جلوه بندگی، خضوع خالصانه و جاودانگی بندگی در برابر خداوند است، گام نهادن در مسیر قرب الهی و گذشتن از دلبستگی ها و گردن نهادن در برابر امر خدای متعال تنها کلید راه یافتن در زمره صابران و بندگان حقیقی است.
🖌عید قربان تمامی تعلقها را به سمت هدایت نوید می دهد آنجا که در عرفات به شناخت و شعور الهی می رسد و در منا، رهایی از تعلقات دنیوی و رسیدن به عشق و قرب الهی را آرزو می کند.
🖌اینجانب عید سعید قربان را به تمام دوستان و آشنایان، مردم ایران اسلامی بویژه مردم شریف استان سیستان و بلوچستان، شهرستان سرباز و همه مسلمانان جهان تبریک و تهنیت گفته و توفیق و سلامتی، برکت و هدایت را از خداوند متعال برای همگان خواستارم./ عیدتان مبارک ، طلب حلالیت و التماس دعا
ارادتمند
هارون کمال زئی
استان س و ب- شهرستان سرباز
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
حضرت حافظ
سلام ادب بزرگواران عزیز وگرامی صبحتون قشنگ 🌹🌹🌹
🕊
هر جا که این جمال است داد و ستد حلال است
وان جا که ذوالجلال است من دم زدن نتانم...
#مولانا
عشق مجازی پلی به عشق حقیقی
شاهدی بجو تا عاشق شوی،
و اگر عاشق تمام نشده ای
به این شاهد، شاهدی دیگر،
جمالهای لطیف زیر چادر بسیار است.
هست دگر دلربا که بنده شوی بیاسایی.
#شمس_تبریزی
عشق، کیمیای تبدیل کثرت به وحدت است.
و آتشی است که بنیاد دویی را یکباره می سوزاند.
و عاشق را از هواپرستی و کام جویی رهایی می دهد.
مولانا نیز همچون شمس اعتقاد دارد اگر عشق مجازی راستین و صادقانه باشد، آدمی را به سمت عشق حقیقی رهنمون می شود:
عاشقِ آن وَهْم اگر صادق بُوَد
آن مَجازِ او حقیقتکَش شود
عاشقی گَر زین سَر و گَر زان سَر است
عاقِبَت ما را بِدان سَر رَهبَر است
#مثنوی_مولانا