گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا ) "اندیشه ی خیام پریشانم کرد عطار در این مرحله حیرانم کرد تا قونیه از بلخ دویدم آخر نی نامه ی مولوی مسلمانم کرد" #عباسعلی_صافی Admin : @mollasadeghi
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی (متولد ۶۰۴ ه.ق در بلخ) از مشهورترین شاعران ایرانی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده است و در دوران حیات به القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» نامیده میشده است. از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. زبان مادری وی نیز پارسی بوده است.
مولوی متولد بلخ (سرزمینی در شمال شرق خراسان) است و در زمان تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در قونیه (واقع در ترکیه امروزی) میزیست. با آنکه جهانیان نیک میدانند که مولوی یک شاعر ایرانی است اما دولت ترکیه در برنامههایی که به مناسبت سال جهانی مولانا برگزار کرده است، تلاش کرده است که مولانا را بهعنوان یک چهره فرهنگی کشور خود به دنیا معرفی کند. در این میان کمتوجهی مقامات ایران در سالهای اخیر، در موفقیت دولت ترکیه نقش فراوانی داشته است .
درویشان واسطه میان خدا و مردم و واسطه میان آسمان و زمینند. آنها از خدا میگیرند و به آدمیان میبخشند و چیزی را برای خود نگه نمیدارند. در رقص سماع، درویش پای چپ خود را روی زمین ثابت نگه میدارد و با پای راستش به دور آن میچرخد. او با هر چرخش و در سکوت ، ذکر الله را تکرار میکند و او را میخواند.
Читать полностью…//رقص سماع چگونه رقصی است ؟
Читать полностью…//سماع در عرفان به چه معناست ؟
Читать полностью…" گرچه شرمین بود شرمش حرص برد
حرص اژدرهاست نه چیزی است خرد"
#مثنوی_مولانادفترپنجم
📘 حرص حیوان خطرناکی است. آن را
دست کم نگیرید. حرص شرم و حیا
را از آدمی می گیرد...
یکی سؤال کرد که: چون ما خیر کنیم وعمل صالح کنیم، اگر از خدا امیدوار باشیم و متوقع خیر باشیم و جزا، ما را آن زیان دارد یا نی؟
فرمود: ای والله امید باید داشتن، وایمان همین خوف و رجاست.
یکی مرا پرسید که: رجا خود خوش است، خوف چیست؟
گفتم: تو مرا خوفی بنما بی رجا یا رجایی بنما بی خوف، چون از هم جدا نیستند، چون می پرسی؟
مثلا یکی گندم کارید، رجا دارد البته که گندم برآید و در ضمن آن هم خایفست که مبادا مانعی و آفتی پیش آید. پس معلوم شد که رجا بی خوف نیست و هرگز نتوان تصور کردن خوف بی رجا، یا رجا بی خوف.
اکنون اگر امیدوار باشد و متوقع جزا و احسان، قطعا در آن کار گرم تر و مجّدتر باشد، آن توقع پَر اوست. هرچند پَرش قوی تر پروازش بیشتر، و اگر نا امید باشد، کاهل گردد و از او دیگر خیر و بندگی نیاید، همچنانکه بیمار داروی تلخ می خورد، و ده لذت شیرین را ترک می کند. اگر او را امید صحت نباشد این را کی تواند تحمل کردن؟
فیه ما فیه
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌾🍂
🌸
دل زود باورم را به کرشمهای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی
به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نهای که بودی
من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی
#رهی_معیری
#رهیمعیری
🌹🌺
سلام
صبح شما به خیر
A.Y
🌸
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
@iranyaad
دوزخ ز شرمساری کوثر شود جبینش
گر اینقدَر بداند ما را که از که دوریم!
#بیدل_دهلوی
مِی خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رَطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد، مِی چون ارغوان گرفت
حافظ
آن یار کز او خانهٔ ما جایِ پَری بود
سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز رازِ دلِ من پرده برافتاد
تا بود فلک، شیوهٔ او پرده دری بود
منظورِ خردمندِ من آن ماه که او را
با حُسنِ ادب شیوهٔ صاحب نظری بود
از چنگِ مَنَش اختر بَدمِهر به در برد
آری چه کنم؟ دولتِ دورِ قمری بود
عُذری بِنِه ای دل، که تو درویشی و او را
در مملکتِ حُسن سَرِ تاجْوَری بود
اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
خوش بود لبِ آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنجِ روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گُل را
با بادِ صبا وقتِ سحر جلوه گری بود
هر گنجِ سعادت که خدا داد به حافظ
از یُمنِ دعایِ شب و وِردِ سَحَری بود
#حافظ
✳️ یهسری نکته بهتون یادآوری کنم که احتمالاً کسی همهی اینا رو بهصورت «یکجا» بهتون نگفته:
۱- شما با التماس و خواهش و تمنا و توضیحدادنِ خودتون نمیتونید مانعِ رفتنِ هیچ آدمی از زندگیتون بشید، هیچ آدمی.
۲- گاهی اوقات فقط یه حرکتِ خیلی کوچیک و یه اتفاقِ خیلی ناچیز ممکنه آدمارو برای همیشه از چشمتون بندازه.
۳- شما برای سَبکِ زندگیتون، به هیچ آدمی هیچ توضیحی بدهکار نیستید، تا زمانی که به اون آدم با لایفاستایلتون آسیب بزنید.
۴- وضعیتِ پوست، مو و سلامتیِ شما، ارتباطِ مستقیم با اعصاب و آرامشتون داره.
۵- آدمی که با التماس برگرده به زندگیت، از اون به بعد حس میکنه پادشاهه.
۶- امکان نداره آدمی که پشتسرتون صحبت میکنه از خودتون موفقتر باشه، امکان نداره.
۷- بزرگترین مانعِ پیشرفت و خوشبختی، اهمیت دادن به حرفِ دیگرانه.
۸- وسطِ دعوا و بحث، معمولاً کسی که سکوت و محیط رو ترک میکنه، برندهی اون مجادلهست.
۹- نباید پیگیرِ قطعِ ارتباطی بشی که مقصرش تو نبودی.
۱۰- صبر کردن برای هر آدمی نمیارزه.
۱۱- اکثرِ آدما بعد از اینکه بفهمن بهشون محتاجید، عوض میشن.
۱۲- بزرگترین عاملی که آدمو از پا درمیاره، وابستگیه.
۱۳- هیچ دشمنی برای آدمیزاد، خطرناکتر از خودِ سَرزَنِشگَر نیست.
۱۴- کنترلگریِ شما، آدمارو ازتون دور میکنه.
۱۵- نجاتدهندهرو فقط از آیینه نمیتونی پیدا کنی، اما بزرگترین نجاتدهنده همون آدمیه که آیینه نشون میده.
۱۶- هر صبری قرار نیست نتیجه دلخواهِ تورو بهت بده.
۱۷- معمولاً همون دیواری روی کُلِ زندگیت خراب میشه که با خیالِ راحت بهش تکیه داده بودی.
۱۸- صرفاً تجربه نمیتونه باعث بشه که بیشتر از آدما بفهمی، شاید تجربهت صرفاً گذرِ عمر باشه.
۱۹- دنیا تا زمانی که درساشو یاد نگیری، واست تکرار میکنه.
۲۰- وجودِ هیچ آدمی تو زندگیت بیدلیل نیست.
سلام
به مناسبت نهم تیرماه سالروز درگذست
دکتر منوچهر مرتضوی
سرود مجلست اکنون، فلک به رقص آرد
که شعرحافظ شیرین سخن،ترانه ی توست
نگاهی به اندیشه های حافظ شناسانه ی
استاد منوچهر مرتضوی
باتکیه به کتاب مکتب حافظ
استاددرتعریف شعرحافط تعریف جامعی به دست داده اند.
می فرمایند"شعرحافظ احساس مبهمی از
یک سعادت وامیدوانتظاروشهودمجهول را درما برمی انگیزد".
استاد راز جاودانگی شعر حافظ رادرسه
نکته توضیح می دهد.
اولا.توفیق درآفرینش حداکثر زیبایی وگوش نوازی وتناسبات در قالب وصورت شعر.
دوم..توفیق درآفریدن چشم انداز نامحدودوتخیل وتجسم درمفهوم ومحتوای معنوی شعر.
سوم.همنوایی لازمان حیرت انگیزبا آمال وآلام وضمیر خودآگاه وناخودآگاه خواننده .
البته می توان گفت که حافظ به عشق . جاودانگی .بی اعتباری دنیا .فرصت را غنیمت دانستن ومبارزه با ریا هم پرداخته است
. با این توصیفات خودرا جاودانه تر کرده است.
.
استاد درمورد عارف بودن حافظ نظری دقیق دارددرکتاب مکتب حافظ درمقدمه چاپ سوم می نویسد.
(اگرچه نمی توان منکرتجلیات عالی ومشخصات عارفانه دردیوان حافظ شد
ولی نمی توان غزل حافظ راشعرعرفانی آنگونه که دراشعار مولانا منعکس است دانست)
درکتاب مکتب حافظ مطالب ارزشمندی ودرخور تحسینی آمده است که عبارتنداز
شناخت شخصیت حقیقی حافظ
مشرب فکری حافظ
رند شراب خواریا عارف معتقد
حافظ ومولوی
زیان افراط وتفریط درتحقیق وتدقین درباره ی حافظ
درباره ی آرامگاه حافط
درقسمتی از کتاب می نویسد.
"برای تدوین مکتب حافظ بایدمواد معنوی وعناصر فکری وذوقی اشعارخواجه را تجزیه وتشریح کنیم"
استاد دربخشی از کتاب به کیفیت تجلی روح ملامتی وقلندری دراشعار حافظ می پردازد.
استاد دربخشهایی از کتاب به شرح کامل اصطلاحاتی چون...پیرمغان. جام جم.
شیخ صنعان.عشق دردیوان حافظ
رموزومصطلحات دردیوان حافظ می پردازد.
استاد درپایان کتاب در شش ضمیمه بحث حافظ شناسی را ادامه می دهد که خواندنی وجذاب است ونظریات بکروبدیعی مطرح می شود.
امروزه که هرکسی از ظن خود یار حافظ شده است وشخصیتی مطابق آرزو وایده خودبرای حافظ ترسیم کرده است .
کتاب مکتب حافظ غنیمتی است تا مارا با شخصیت واندیشه های واقعی حافظ
آشنا کند.
ل. بهرامیان
خانه و موزه گوته یکی از مریدان حافظ
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
💢#چکیده_مقاله
❇️یکی از راه های تحکیم حیات علمی و هنری هر ملت، ارتباط با جریان های فکری و هنری جهان است.
رابطه یی که در آن ضمن حفظ و تقویت اصالت خود، با تغذیه از منابع علمی راه خود را در میدان های نوجویی و نوآوری ادامه دهد و بی گمان آنچه بیش از همه اعماق روح یک ملت را باز می تاباند، اثر می گذارد و تاثیر می پذیرد، ادبیات اوست.
❇️در نگره ادبیات تطبیقی به هدف بازشناسی اصالت و دریافت همسانی ها و ناهمسانی ها، با جستاری دوباره در منطق الطیر، این اثر گرانسنگ عرفان و ادب فارسی را با یکی از مشاهیر آثار ادبیات انگلیس در ترازوی قیاس نهادیم. حاصل، مقاله پیش روست که در آن پیش از همه به معرفی «جفری چاوسر» پدر ادبیات انگلیس و منظومه «مجلس مرغان» وی پرداخته ایم و با اذعان به اشراف مخاطبان فصلنامه عرفان به زندگی و ابعاد عرفانی شخصیت عطار و آثار وی، با رعایت ایجاز به مقایسه دو اثر دست زدیم
#پژوهش_تطبیقی_آثار_ادبی
@molavi_asar_o_afkar
@mazhzan_molana
💢عطار و منطق الطیر در انگلیس💢
❇️پس از فرانسویان، مستشرقین و دوستداران ادبیات ایرانی در انگلیس دریچههایی را برای شناخت عطار گشودند. نخستین شناخت انگلیسیها از عطار در نیمة اول قرن نوزدهم با انتشار آثار فیتز جرالد بود. او در مکتب عطار و حافظ و جامی پرورش یافت و توانست برخی از بهترین آثار سخنسرایان ایران را در قالب کلامی موزون ریزد و آن را جاودانه کند.
❇️ادوارد فیتز جرالد را میتوان نخستین مترجمی دانست که با ترجمة رباعیات خیام به شهرت جهانی رسید. او منطقالطیر را با عنوان کنگاشستان پرندگان به انگلیسی ترجمه کرد و آن را با ترجمة سلامان و ابسال جامی یکجا به چاپ رسانید (طاهری، 1352: 399). فیتز جرالد زمانی که دربارة رباعیات خیام مطالعه میکرد، یک نسخۀ خطی از منطقالطیر با نام مجلس پرندگان و با مقدمۀ گارسن دوتاسی یافت. او این اثر را در سال 1889 با عنوان bird Parliament the به چاپ رساند. «او چهارچوب اثر را دستنخورده نگاه داشته و بخش مهمی از محتوا، بهویژه حکایتهای آن را حذف کرده است. حکایتهایی که بهعنوان تفسیری روان بر روایت اصلی تدوین شده است» (یوحنان، 1386: 139). جرالد معتقد بود برخی از داستانهای عطار مانند عروج پرندگان، حالت تصویرگری دلفریبی دارد. او زمانی به دوستش کاول نوشت: «خوشحالم که با این شخصیت آشنا شدهام. او کسی است که یک عنصر شعری منحصربهفرد به دست میدهد ... من خود کتاب خوبی راجع به نیمی از متن اصلی (منطقالطیر) فراهم آوردهام. این منظومه مرا به یاد منظومة مجمع پرندگان چاسر (Geoffrey Chaucer, 1343-1400) میاندازد».
❇️«منظومة منطقالطیر عطار هفتاد سال پس از فیتز جرالد، بهوسیلۀ دانشمند دیگری به نام آر، پی، مسانی (R.P. Masani) تحت عنوان «کنفرانس پرندگان» به سال 1924 ترجمه گردید» 12 (امیری، 1375: 53). ترجمة او از منطقالطیر یک ترجمة آزاد است. او با این امید که در عصر کشمکشهای بیپایان و شتابزدگی، عرفانْ نقشی مفید برای دنیای مادیگرا داشته باشد و به آن کمک کند، این ترجمه را منتشر کرد (یوحنان، 1386: 265). ترجمۀ مسانی از ترجمۀ فیتز جرالد کاملتر و وفادارتر است. برخلاف ترجمۀ فیتز جرالد این ترجمه به نثر است؛ اما نثر مسانی چندان روان و سلیس نیست و با حذفیاتی نیز همراه است.
❇️خاورشناس دیگری به نام مارگاریت اسمیت 13 (Margaert Smith) عطار را در مجموعة عارفان ایرانی با عنوان خرد شرق جای داد؛ اما هیچگونه شرح و توضیح افزونتری بیان نکرد که به شهرت شاعر در میان خوانندگان بینجامد. این مقاله با عنوان «The Persian Mystics Attar» در سال 1932 در نیویورک به چاپ رسید و با عنوان «عرفان ایرانی، شیخ فریدالدین عطار» به فارسی منتشر شد. او همچنین در سال 1954 به انتشار گلچینهایی از آثار عرفانی اقدام کرد.
❇️خاورشناس برجستۀ انگلیسی آرتور آربری (Arthur Arberry,1905-1969) نیز در کتاب ادبیات کلاسیک فارسی که در سال 1958 و کتاب اولیا و عرفای مسلمان در سال 1966 در لندن به چاپ رسانید، در بخشی جداگانه از عطار سخن گفته است (میرانصاری، 1382: 161). ترجمههایی از ابیات عارفانة عطار در دو گلچین آربری از اشعار فارسی گنجانده شده است.
❇️از ترجمههای متأخر منطقالطیر به انگلیسی کار مشترک افخم دربندی و دیک دیویس (dick davis & afkham darbandi) با عنوان انجمن مرغان به سال 1984 در نیویورک است. 15 در ترجمۀ یک منظومه به انگلیسی، مترجم میتواند یکی از دو قالب عروضی شعر سپید یا مثنوی (دو قالب سنتی منظومهسرایی به انگلیسی) را برگزیند. در این ترجمة منظوم «از قالب مزدوجة حماسی که شباهت زیادی به قالب مثنوی دارد، استفاده شده است» (تولایی، 1380: 7). دیویس قالب مثنوی را برگزید؛ زیرا در این قالب مانند مثنویِ فارسی، هر دو مصرع قافیه دارد. امتیاز این ترجمه این است که مترجمْ خود شاعری آگاه بر ظرایف سخن است که شعر عطار را به انگلیسی ترجمه کرده است
#تاثیر_پذیری_ادبیات_غرب_از_منطق_الطیر
#اقتباس_ادبی
@molavi_asar_o_afkar
@mazhzan_molana
رقص سماع بهنوعی از رقص صوفیه گفته میشود که شامل چرخش بدن همراهبا حالت خلسه برای اهداف معنوی است. سماع سابقه دیرین تاریخی دارد و داستان تعالی روح است. سماع دنیایی متفاوت است. حتی اگر مولانا را نشناسیم و با تفکراتش آشنا نباشیم، دیدار از این مراسم تأثیرگذار خواهد بود.
Читать полностью…رقص سماع یک نوع رقص مردمی و سنتی در ایران است که به صورت گروهی اجرا میشود. در این رقص، گروهی از مردان و زنان با هم به صورت دستهجمعی حرکات رقص خاصی را انجام میدهند.
حرکات رقص سماع شامل پایههای ثابت و حرکات دست و بدن است. در پایههای ثابت، رقصندهها با پای خود به زمین متصل میشوند و حرکات دست و بدن خود را اجرا میکنند. این حرکات شامل چرخش، جابجایی، لغزش و پرش است.
به علاوه، در رقص سماع از آلات موسیقی سنتی نظیر تار، کمانچه، نی و دف استفاده میشود که با صدای شاد و جذاب آلات همراه با حضور قطعات شعرخوانان به تولید گروه صوت مناسب برای رقص سماع کمک میکند.
باید توجه داشت که رقص سماع به عنوان یک فرهنگ و هنر مردمی، در مناطق مختلف ایران تفاوتهایی دارد و هر منطقه خود الگوی خاص خود را دارد.
Daily quota: 999/1000
سماع در عرفان به معنای گوش دادن به صوتهای الهی و ارتباط بین انسان و خداوند است. این تجربه معمولاً در زمان مدیتیشن، صلوات، ذکر و تفکر عمیق رخ میدهد. سماع به عنوان یک تجربه روحانی شامل حضور قلبی و ذهنی در لحظه حال و احساس نزدیکی به خداوند است. در این حالت، فرد ممکن است احساس کند که خداوند به او صحبت میکند یا پاسخگوی دعاهایش است. سماع به عنوان یک تجربه شخصی و عمقگرایانه در عرفان بسیار ارزشمند است و نشان دهنده رابطه نزدیک بین فرد و خداوند است.
Daily quota: 999/1000
سماع یک نوع موسیقی است که در برخی از کشورهای عربی مانند عربستان سعودی، عمان و قطر رایج است. این نوع موسیقی به صورت گروهی اجرا میشود و شامل آواز خواندن، نواختن سازهای سنتی و رقص است. سماع به عنوان یک فرهنگ و هنر محلی در این مناطق تلقی میشود و در جشنها، مراسمات دینی و تئاترهای محلی به کار برده میشود.
Daily quota: 999/1000
نقلست که شیخ ابوالحسن خرقانی گفت: دو برادر بودند ومادری هر شب یک برادر بخدمت مادر مشغول شدی و یک برادر به خدمت خداوند مشغول بود آن شخص که به خدمت خدا مشغول بود با خدمت خدایش خوش بود برادر را گفت: امشب نیز خدمت خداوند بمن ایثار کن چنان کرد آن شب به خدمت خداوند سر بسجده نهاد در خواب دید که آوازی آمد که برادر ترا بیامرزیدیم وترا بدو بخشیدیم او گفت: آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر مرا در کار اومیکنید گفتند زیرا که آنچه تو میکنی ما از آن بینیازیم ولیکن مادرت از آن بینیاز نیست که برادرت خدمت کند.
ما را در نیایش های سحرگاهی خویش از دعای خیرتان فراموش نفرمایید.
طاعات و عبادات شما عزیزان جان قبول درگاه حق تعالی
#حکایت
حسین بن منصور حلاج را در ظهر روز صیام، گذر به کوی جذامیان افتاد.
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند. حلاج بر سر سفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد. جذامیان گفتند: دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند.
حلاج گفت آنها روزه اند و برخاست و رفت. غروب، هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما. شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که روزه شکستی!
حلاج گفت:
ما مهمان خدا بودیم.
روزه شکستیم ولی دل نشکستیم
“حصاری داریم به نام سِن!"
از این عدد ناچیز
برای خودمان دیوار چین ساخته ایم!
چه فرقی می کند چند باشد؟؟!
در هر سِنی می توانی برقصی و عاشق شوی!
عاشق چیزهای خوب،
مثل رنگهای مداد رنگی،
دنبالههای بادبادک،
عروسک ها و ماشینهای کوچکی که
زمانی شاید هم قَد و اندازه خودت بودند...
در هر سنی می توانی پُفک بخوری و
آخرسر انگشتانت را با لذت لیس بزنی،
می توانی مانند ۷-۸ سالگیات
تاپ سوار شوی و تاپ تاپ عباسی بخوانی،
می توانی قبل از خواب ستارهها
یا حتی گوسفندها را بشماری!
نگرانِ چه هستی؟!
مَردُم؟!؟
بگذار دیوانه خطابت کنند
اما تو زندانی یک عدد نباش!
بگذار بین تمام ناباوریها،
دروغها،
تنهاییها و
آلودگیهای این شهر
لحظاتی مانند کودکیات بخندی!
تو هنوز همانی!
چیزی جز یک سن در تو تغییر نکرده!
فقط چند سال بیشتر اسیر زندگی شدهای!
فقط چند سال...!
برای شادی
هیچوقت دیر نیست ...
نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی
قرین یار زیبا را چه پروای چمن باشد
هزاران سرو بستانی فدای سروبالایی
مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکر
تو دل با خویشتن داری چه دانی حال شیدایی
همیدانم که فریادم به گوشش میرسد لیکن
ملولی را چه غم دارد ز حال ناشکیبایی
عجب دارند یارانم که دستش را همیبوسم
ندیدستند مسکینان سری افتاده در پایی
اگر فرهاد را حاصل نشد پیوند با شیرین
نه آخر جان شیرینش برآمد در تمنایی
خرد با عشق میکوشد که وی را در کمند آرد
ولیکن بر نمیآید ضعیفی با توانایی
مرا وقتی ز نزدیکان ملامت سخت میآمد
نترسم دیگر از باران که افتادم به دریایی
تو خواهی خشم بر ما گیر و خواهی چشم بر ما کن
که ما را با کسی دیگر نماندهست از تو پروایی
نپندارم که سعدی را بیازاری و بگذاری
که بعد از سایه لطفت ندارد در جهان جایی
من آن خاک وفادارم که از من بوی مهر آید
و گر بادم برد چون شعر هر جزوی به اقصایی
#سعدی
دل نازک به نگاه کجی آزرده شود
خار در دیده چو افتاد، کم از سوزن نیست...!!
#صائب_تبریزی
🍁 🍁
چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت
به نوک خامه رقم کردهای سلام مرا
که کارخانه دوران مباد بی رقمت
نگويم از من بیدل به سهو کردی ياد
که در حساب خرد نيست سهو بر قلمت
مرا ذليل مگردان به شکر اين نعمت
که داشت دولت سرمد عزيز و محترمت
بيا که با سر زلفت قرار خواهم کرد
که گر سرم برود برندارم از قدمت
ز حال ما دلت آگه شود مگر وقتی
که لاله بردمد از خاک کشتگان غمت
روان تشنه ما را به جرعهای درياب
چو میدهند زلال خضر ز جام جمت
هميشه وقت تو ای عيسی صبا خوش باد
که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت
#حافظ
صَنَما با غمِ عشقِ تو چه تدبیر کنم؟
تا به کِی در غمِ تو نالهٔ شبگیر کنم؟
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شِنَوَد
مگرش هم ز سرِ زلفِ تو زنجیر کنم
آن چه در مدتِ هِجرِ تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تَحریر کنم
با سرِ زلفِ تو مجموعِ پریشانی خود
کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم؟
آن زمان کآرزویِ دیدنِ جانم باشد
در نظر نقشِ رخِ خوبِ تو تصویر کنم
گر بدانم که وصالِ تو بدین دست دهد
دین و دل را همه دَربازم و توفیر کنم
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
نیست امّید صَلاحی ز فسادِ حافظ
چون که تقدیر چُنین است، چه تدبیر کنم؟
#حافظ
ما گدایانِ خیل سلطانایم
شهربندِ هوای جانانایم
بنده را نامِ خویشتن نَبُوَد
هرچه ما را لقب نهند آنایم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبتِ یار
زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوندِ عقل و دانش را
عیبِ ما گو مکن که نادانایم
هر گُلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانایم
تنگچشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنانِ بستانایم
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثارِ صنع حیرانایم
هرچه گفتیم جز حکایتِ دوست
در همه عمر از آن پشیمانایم
سعدیا بی وجودِ صحبتِ یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترکِ جانِ عزیز بتوان گفت
ترکِ یارِ عزیز نتوانیم
#سعدی
#مقاله
💢عنوان مقاله : نگاهی به پارلمان پرندگان جفری چاسر و منطق الطیر عطار
مولف دکتر نزهت نوحی
#پژوهش_تطبیقی_آثار_ادبی
@molavi_asar_o_afkar
@mazhzan_molana
💢عطار و منطق الطیر در انگلیس💢
❇️شیوة عطار در غرب پیروان فراوانی دارد؛ ازجمله جفری چاسر که معاصر خواجه حافظ شیرازی بوده است. چاسر «در عالم شعر و ادبیات انگلیس همان مقام را دارد که رودکی در شعر و ادبیات فارسی؛ یعنی اولین شاعر بزرگ انگلیس است» (مینوی، 1383: 77). او بیش از هر نویسندة دیگری در قرون میانة ادبیات انگلیس، از نویسندگان دیگر ملل تأثیر پذیرفته است. او از دانته که شناختهشدهترین نویسندة ایتالیایی عصر خود بود، بیش از دیگران الگو گرفته است. همین مسئله نظر ما را در اینکه آثار چاسر با ادبیات ما شباهت و نزدیکی داشته باشد، دوچندان میکند؛ زیرا «دانته گرایش فراوانی به آثار برجستة ادب فارسی، بهویژه شاخة عرفانی داشت» (نوحی، 1387: 80)؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که اجلاس پرندگان چاسر میتواند اقتباسی از منطقالطیر عطار باشد:
باغی میبینم مملو از شاخههای پرشکوفه
بر فراز رودخانهای، در چمنزار سبز ...
روی هر شاخه آواز پرندگان است که به گوشم میرسد
که در همۀ آوایشان گویی فرشتگاناند که میخوانند
#تاثیر_پذیری_ادبیات_غرب_از_منطق_الطیر
#اقتباس_ادبی
@molavi_asar_o_afkar
@mazhzan_molana
💢نمایشنامههای اقتباسشده از منطقالطیر💢
❇️متون ادبی ایران میتواند با نسبیتی درخور توجه نیازهای نمایشی ایران و جهان را تأمین کند و در الگوهای مختلف به نمایش بگذارد. «منطقالطیر عطار یکی از این آثاری است که با داشتن ساختار داستانی منسجم همچنین عناصر مشترک میان درام و داستان ازجمله شخصیتپردازی، گفتوگو و صحنهپردازی راه را برای اقتباس از خود در قالبهای مختلف هموار ساخته است» (پرتویراد، 1394: 34).
❇️اقتباس از ادبِ رمزی ایرانْ سهمی از متون نمایشی در غرب را به خود اختصاص داده است. «ادبیات رمزی اروپا که در اواخر قرن 19 با ظهور پیشگامانی مانند «بودلر» (Charles pierre Baudelaire, 1821-1867) و «ورلن» (Paul Marie Verlaie, 1844‑1896) و «رمبو» (Jean Nicolas Arthur Rimbaud, 1854-1891) (در فرانسه) و «ادگار آلنپو» (Edgar Allan poe, 1809-1849) (در آمریکا) پدید آمد، دامنهاش تا قرن بیستم گسترش یافت» (ستاری، 1370: 13). موضوع برخی از این آثار رمزی درک حقیقت و یافتن مطلوب آرمانی است. «ازجملة این آثار میتوان به نمایشنامههای «پرندة آبی» اثر موریس مترلینگ؛ «براند» اثر ایبسن و «در انتظار گودو» اثر بکت اشاره کرد که به منطقالطیر عطار نیشابوری بسیار نزدیک است» (پرتویراد، 1394: 34).
❇️مهمترین اقتباس تئاتر خارجی از منطقالطیر نمایشنامة مجمع مرغان نوشتة ژان کلود کارییر (Jean Claude Carrier, 1931) است که نخستینبار به کارگردانی پیتر بروک (Peter Brook, 1925) در 1979 به نمایش درآمد.
«کارییر در این نمایشنامه، بیشترِ تردیدها و امتناع بعضی مرغان را در همراهی با هدهد که تقریباً هشتاد درصد اثر عطار از آن طفرهزدنها فراهم آمده، حذف میکند تا مرغان زودتر عازم سفر شوند. این نمایشنامه که تردید مرغان فقط یکسوم آن را تشکیل میدهد، بیش از متن اصلی، بر حرکت مبتنی است. کارییر از الهینامه و تذکرةالاولیای عطار نیز خاصه در وصف هفت وادی بهره گرفته است» (ستاری، 1370: 27). متن نمایشنامه با شخصیت هدهد، قهرمان داستان آغاز میشود. هدف نویسنده و کارگردان در این نمایشنامه ضمن تأکید بر اصل جستوجوی حقیقت، بیان این مطلب است که راه وصول به حقیقت همیشه باز است و اینکه چنین راهی نه رهروی دارد و نه راهنمایی میخواهد؛ فرد بهخودیخود به این سفر سوق داده میشود؛ اما تفاوتی که این اثر با منطقالطیر عطار دارد، «میان بینش عطار و جهاننگری ژان کلود کارییر و فرق اساسی دو گونه عرفان: عرفان ناسوتی و عرفان لاهوتی است» (ستاری، 1370: 27). اینگونه تأثیرپذیری نشان میدهد محققانی که در زمینۀ عطار پژوهش داشتند، تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند. تجربة عملی کارییر در اقتباس از منطقالطیر و پیتر بروک در به اجرا درآوردن نمایش، نشان داد که نمایشیکردن متون کهن ادبی، از ارزشهای غنایی شعری و ادبی نمیکاهد و حتی آنها را در سطحی گستردهتر رواج میدهد و توجه مخاطبان را به خود جلب میکند.
#تاثیر_پذیری_ادبیات_غرب_از_منطق_الطیر_عطار
#اقتباس_ادبی
@molavi_asar_o_afkar
@mazhzan_molana