مطالب فلسفه تحلیلی و فلسفه علم این کانال تلاشی برای عمومی کردن علم در جامعه ایرانی است. برای ارتباط با Admin با آیدی @mmasiha و درج تبلیغات میتوانید با کانال @adsphilosophy در ارتباط باشید.
✅ سخنرانی خانم دکتر مریم نصر اصفهانی
✅ چهارشنبه 19 اردیبهشت 97, گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف
✅ مبانی فلسفی و تاریخی اخلاق مراقبت
@jorateandishidan
@philosophyofscience
چرا انسانها استدلال میکنند؟
ریشههای تکاملی استدلال
🧠 استدلال کردن یکی از ویژگیهای کلیدی انسان است که به ما اجازه میدهد دربارهی مسائل پیچیده تصمیم بگیریم و با دیگران ارتباط برقرار کنیم. اما آیا هدف اصلی استدلال این است که به حقیقت برسیم؟ نظریهی جدلمحور (Argumentative Theory) میگوید:
استدلال در اصل برای تعاملات اجتماعی و جدل تکامل یافته است، نه برای تفکر انفرادی و حقیقت.
🌟 اصول نظریهی جدلمحور
این نظریه بر سه اصل کلیدی استوار است که استدلال را از یک ابزار انفرادی به یک پدیدهی اجتماعی تبدیل میکند:
1️⃣ استدلال برای تعاملات اجتماعی تکامل یافته است، نه تفکر انفرادی.
نظریهی سنتی معتقد است که انسانها از استدلال برای بهبود تصمیمگیری فردی و یافتن حقیقت استفاده میکنند. اما نظریهی جدلمحور میگوید که استدلال در درجهی اول برای تعاملات اجتماعی طراحی شده است. استدلال ابزاری است که به ما کمک میکند مواضع خود را توجیه کنیم، دیگران را متقاعد کنیم و از ایدههای مخالف نقد کنیم. در یک بحث، هدف اصلی اغلب قانع کردن طرف مقابل است، نه لزوماً کشف حقیقت.
2️⃣ معمولاً استدلال در بافتهای گروهی بهترین عملکرد را دارد.
استدلال در محیطهای گروهی به شکوفایی میرسد، جایی که افراد با دیدگاههای مختلف به تبادل نظر میپردازند.
این فرآیند گروهی باعث میشود که ضعفهای استدلالهای فردی آشکار شده و تصمیمات نهایی بهینهتر شوند. بنابراین، استدلال ابزار موثری برای تصمیمگیریهای گروهی است، نه صرفاً تفکر انفرادی.
3️⃣ تولید و ارزیابی استدلالها برای جدل کارآمد است.
استدلالها دو نقش دارند:
۱)تولید (ایجاد دلایل قانعکننده برای باورهای خود)
۲)ارزیابی (نقد استدلالهای دیگران).
انسانها بهطور طبیعی در تولید استدلالهایی که باورهایشان را تقویت میکند، مهارت دارند. اما جالب است که اغلب در ارزیابی استدلالهای خود دچار ضعف هستند.
در مقابل، انسانها در ارزیابی استدلالهای دیگران، بهویژه زمانی که این استدلالها متضاد با باورهایشان باشد، بسیار دقیقتر عمل میکنند
ما بهطور طبیعی در ارزیابی استدلالهای دیگران مهارت داریم و همین نقدپذیری باعث میشود که گروهها بهتر عمل کنند.
---
🔍 شواهد علمی:
🔹 سوگیری تأیید (Confirmation Bias):
افراد معمولاً اطلاعاتی را که باورهای قبلیشان را تأیید میکند، بیشتر میپذیرند و اطلاعات مخالف را نادیده میگیرند. این پدیده به نام سوگیری تأیید شناخته میشود.
این سوگیری، که اغلب بهعنوان نقصی شناختی دیده میشود، در حقیقت ابزاری استراتژیک برای ارائهی استدلالهای قویتر در جدل است. افراد برای حمایت از مواضع خود، روی اطلاعات موافق تمرکز میکنند.
آزمایشهایی که در آن افراد اطلاعاتی متناقض با باورهایشان دریافت کردند نشان داد که آنها این اطلاعات را رد میکنند، اما در شرایط گروهی که دیدگاههای متضاد به چالش کشیده میشوند، احتمال پذیرش ایدههای جدید بیشتر میشود (Mercier & Sperber, 2011).
🔹 بهبود استدلال در گروهها:
وقتی افراد بهتنهایی فکر میکنند، اغلب گرفتار خطاهای شناختی میشوند. اما در گروهها، استدلالها بهبود مییابند، زیرا افراد میتوانند ضعفهای استدلال یکدیگر را شناسایی کنند.
در گروهها، تعارض میان دیدگاهها باعث بهبود فرآیند تفکر میشود. این امر نشان میدهد که استدلال عمدتاً برای عملکرد جمعی طراحی شده است (Mercier & Sperber, 2017).
🔹 نقش تکاملی متقاعدسازی:
متقاعدسازی یکی از حیاتیترین مهارتها در جوامع انسانی است. از تصمیمگیریهای قبیلهای در دوران باستان گرفته تا سیاست و مذاکره در جوامع مدرن، متقاعد کردن دیگران یک ابزار ضروری برای همکاری و بقا بوده است.
شواهد نشان میدهد که جوامع اولیه از بحث و گفتگو برای حل اختلافات و تصمیمگیریهای جمعی استفاده میکردند. توانایی استدلال مؤثر به افرادی که در این مهارت قویتر بودند، موقعیتهای اجتماعی بهتر و منابع بیشتری را فراهم میکرد (Dunbar, 1996).
استدلال نه به تصمیمات بهتر، بلکه به تصمیماتی منتهی میشود که توجیه کردن آنها سادهتر است. در تمام مثالهایی که به صورت سنتی به عنوان خطا یا نقص شناخته میشوند، استدلال دقیقا کاری را انجام میدهد که ما از یک سیستم مجادلهای انتظار داریم: جستجوی مجادلاتی که از یک نتیجه فرضی حمایت میکنند و ترجیح نتایجی که برای آنها جدل و مجادله قابل یافت است.
📖 منابع:
Mercier, H., & Sperber, D. (2011). Why do humans reason? Arguments for an argumentative theory. Behavioral and Brain Sciences, 34(2), 57–74.
Mercier, H., & Sperber, D. (2017). The enigma of reason. Harvard University Press.
@philosophyofscience
#سخنرانی_آنلاین #سخنرانی #صوت
✅ نورمتیویتی توافق فرضی
🗣 امید کریم زاده(دانشگاه شهید بهشتی؛ پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری)
@jorateandishidan
@philosophyofscience
#سخنرانی #سخنرانی_آنلاین #صوت
✅ قراردادگرایی دربارۀ همزمانی و هستیشناسی رویدادها
🗣 حسن امیریآرا(موسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران)
———————
@philsharif
@philosophyofscience
🎙#صوت
✅ گفتگو در کلاب هاوس- کلاب سالن اندیشه
🔰موضوع: تکامل و آتئیسم
👤 با حضور دکتر یوسف دانشور نیلو (عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی)
🗓 پنجشنبه، ۱۷ تیر ۱۴۰۰
🕥 ساعت ۲۱:۳۰
📤 کانال سالن اندیشه
@andishehhall
@philosophyofscience
🔴 صوت سخنرانی دکتر سید حسن حسینی
✅ غایت در زیست شناسی تکاملی, سازگاری یا ناسازگاری
@jorateandishidan
@philosophyofscience
🧠🔬 دوره تعاملی و آنلاین فلسفه و علوم اعصاب
❓ آیا تا به حال از خود پرسیدهاید:
✨ آیا مغز من همان من است؟
✨ چگونه اندیشههایم شکل میگیرند؟
✨ مرز میان واقعیت و توهم کجاست؟
ویژگیهای دوره
🗨 تعامل واقعی: مباحثهها و گفتوگوهای زنده که ذهن شما را به چالش میکشد.
🧪 فعالیتهای عملی: مشارکت در فعالیتهایی که پیوند میان علم و فلسفه را عمیقتر درک خواهید کرد
🤔 پرسشهای بنیادی: گفتگوهای فلسفی که شما را به عمق ناشناختهها خواهد برد
💡بحث های عمیق: مفاهیم علوم اعصاب را از دیدگاه فلسفی بررسی خواهیم کرد
شرایط ویژه ثبتنام
📋 برای تضمین کیفیت و ایجاد فضایی پویا، از متقاضیان مصاحبه گرفته میشود
چه چیزی در انتظار شماست؟
🚀 یک تجربهی ناب، متفاوت و خلاقانه که ذهن شما را متحول خواهد کرد و افقهای جدیدی از تفکر را به روی شما باز میکند.
📣هدیهای جذاب: در پایان هر سه جلسه، بهترین نوشتاری که توسط شرکتکنندگان نوشته شده، انتخاب شده و به نویسنده آن مبلغی بهعنوان هدیه تعلق میگیرد!
🎁 هزینه دوره: ۹۹۰ هزار تومان
💡قابل پرداخت در دو الی سه مرحله
👥 ظرفیت محدود
🕰زمان بر گذاری: ابتدای بهمن
🆔️ثبت نام و اطلاعات بیشتر:
@neurolife_support
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️بررسی ادعای عدم اهمیت اینهمانی شخصی در بقا
🗣 توسط: احمد لهراسبی (دانشگاه ادیان و مذاهب)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402
@PhilMind
@philosophyofscience
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️مطالعات اخیر در اخلاق شناختی چطور مبانی اخلاق فمنیستی را پشتیبانی میکند؟
🗣 توسط: مریم فرهمند (دانشگاه شریف)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، اول اسفند 1402
@PhilMind
@philosophyofscience
🔘انجمن علمی فلسفه دانشگاه خوارزمی برگزار می کند:
🔘نشست : « نسبت اتم گرایی کلام و ماده گرایی در فیزیک»
🔘سخنران : « دکتر بنفشه افتخاری » دکترای فلسفه و تاریخ علم از دانشگاه لیون فرانسه
🔘زمان : دوشنبه ۱۰ دی ماه ساعت ۱۹:۳۰
🔘مکان : اسکای روم
لینک برنامه :https://www.skyroom.online/ch/khu123/analytic-epidemiology
🔺 انجمن علمی فلسفه دانشگاه خوارزمی
کانال تلگرام انجمن علمی فلسفه
صفحه اینستاگرام
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️مطالعات اخیر در اخلاق شناختی چطور مبانی اخلاق فمنیستی را پشتیبانی میکند؟
🗣 توسط: مریم فرهمند (دانشگاه شریف)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، اول اسفند 1402
@PhilMind
@philosophyofscience
📚 #معرفی_مقاله
“Toward an empathy‑based trust in human‑otheroid relations”
📘 مقالۀ "بسوی اعتمادی مبتنی بر همدلی در روابط انسان-آدِراُویدها (Otheroids)" توسط دکتر ابوطالب صفدری در سال 2024 و در مجلۀ AI & SOCIETY به چاپ رسیده است.
📗واژۀ Otheroids یک اصطلاح مجعول (ساخته شده) و مرکب از دو بخش Other و Oid است که نویسنده آن را معادل موجوداتی درنظر میگیرد که در عین غیر انسانی بودن، ویژگیهای ارتباطیای دارند که میتوانند اعتماد را تقویت کنند. بر این اساس نویسنده استدلال میکند که برای انسانها امکان توسعه اعتماد به رباتها و سیستمهای هوش مصنوعی وجود دارد. این اعتماد صرفاً مبتنی بر قابلیت اطمینان نیست، بلکه بر یک رابطه همدلانه استوار است که از تعامل هماهنگ ناشی میشود.
📕نویسنده با بررسی و رد استدلالهای مخالف امکان اعتماد به اتوماتا (Automata) آغاز میشود. این استدلالها مبتنی بر فرضیاتی هستند از جمله: 1) اعتماد، مستلزم توانشهای عامل مانند اراده آزاد و مسئولیت اخلاقی است که اتوماتا فاقد آن هستند. 2) اعتماد، با احساس خیانت هنگام نقض مشخص میشود، که در تعاملات انسان و اتوماتا وجود ندارد. 3) اعتماد به اتوماتا مضر است، زیرا میتواند منجر به فرار خلقکنندگان اتوماتا از مسئولیت اخلاقی شود.
📒نویسنده با ارائه شواهدی دربارۀ اینکه "انسانها روابط همدلانه با اتوماتا ایجاد میکنند"، این استدلالها را به چالش میکشد و تمایز بین انسان و ماشین را محو میکند و پیشنهاد میکند که همدلی، پایه و اساس اعتماد به آدِراُویدها را تشکیل میدهد و این همدلی مبتنی بر یک حلقه تعامل هماهنگ است که با پیشبینی متقابل و افق وسیعی از امکانات مشخص میشود.
📓این تعامل هماهنگ منجر به خودِ غیرِمتمرکز (de-centered self) میشود و آنگاه سوژه انسانی دیگر کنترل کاملی بر تعامل ندارد. این عدم تمرکز، باعث احساس آسیبپذیری میشود که شرط لازم برای اعتماد است.
از طریق تکرار تعاملات هماهنگ، تاریخچهای از تعامل، ساخته میشود که اعتماد به آدِراُوید را تقویت میکند. این تاریخچه صرفاً مجموعهای از اطلاعات نیست، بلکه یک تجربه اجتماعی غنی و پیچیده است که نمیتوان آن را در یک محیط آزمایشگاهی تکرار کرد.
📘مقاله همچنین با توضیح اینکه چرا نقض اعتماد در روابط انسان و آدِراُویدها منجر به ناامیدی میشود و نه خیانت، به چالش پدیدارشناختی پاسخ میدهد.
هنگامی که نقض، رخ میدهد، آدِراُوید، دیگر به عنوان "دیگری" درک نمیشود، بلکه به عنوان یک مصنوع تکنولوژیکی صرف درک میشود که منجر به ناامیدی میشود.
📕در نهایت، این مقاله استدلال میکند که تشخیص واقعیت همدلی و اعتماد به آدِراُویدها برای مدیریت ادغام آنها در جامعه، حیاتی است. نادیده گرفتن این واقعیت مانند اجازه ورود یک اسب تروا به میان ما خواهد بود، زیرا آدِراُویدها همچنان به رشد نفوذ خود ادامه میدهند، در حالی که ما برای پیامدهای اخلاقی و اجتماعی آن آماده نیستیم.
نتیجه اینکه اعتماد آدِراُویدها نه تنها ممکن، بلکه مطلوب نیز هست. با درک پویایی اعتماد مبتنی بر همدلی، میتوانیم جنبههای مثبت روابط انسان و آدِراُویدها را پرورش دهیم و در عین حال پاسخگویی اخلاقی را تضمین کنیم.
🖋هادی قهار
@PhilMind
آیا ممکن است به گذشته بازگردیم؟
سرشت انسان در حال تغییر است. کودکان نسل جدید که در کلانشهرهایی با هوای آلوده، با صفحه نمایشگری در دست، و با خوردن مواد غذایی کاملاً متفاوتی با گذشتگان خود بزرگ میشوند و در جمعهایی بسیار کوچکتر از تنوع میکروبیومی کمتری برخوردارند، قابلیتهایی کاملاً متفاوت با گذشتگان خود خواهند داشت. سیستم ایمنیِ ضعیفتر، اضطراب و افسردگیِ بیشتر آشناترین تغییراتی است که تا کنون رصد کردهایم و احتمالاً تغییرات بزرگتر را در سالیان پیش رو رصد خواهیم کرد.
اما اگر تغییراتی در شرایط زندگی ایجاد کنیم آیا امکان دارد صرفاً از وجوه مثبت علم و تکنولوژی بهرهمند شویم و وجوه منفی ایجاد شده را بزداییم؟! البته این آرزوی همگانی است اما علم دربارهی تحقق این آرزو چه میگوید؟
اواخر قرن نوزدهم بود که لوئیس دالو، دیرینهشناس بلژیکی، نظری را مطرح کرد که بعدها به قانون یا اصل بازگشتناپذیری دالو معروف شد: موجود زنده هرگز دقیقاً به حالت سابق برنمیگردد، حتی اگر در شرایطی مشابه شرایطی که قبلاً در آن زندگی میکرده است قرار گیرد. ارگانیسم همیشه ردپایی از مراحل میانی تکامل را که از سر گذرانده، در خود نگه میدارد.
پژوهش جدیدی که به تازگی در نشریهی معتبر تکامل منتشر شده اصل دالو را نقض میکند. در مقاله آمده است در میان گیاهان زمینی، همنوا با قاعدهی دالو، اصل بر آن در نظر گرفته میشد که هرگاه خصیصهای تخصصیتر شود رو به سادهشدن، بازگشت نخواهد داشت. سرخسها استراتژیهای تولیدمثلی متنوعی دارند. برخی دوشکلی هستند (برای فتوسنتز و تولیدمثل، برگهای جداگانه تولید میکنند)، در حالی که برخی دیگر تکشکلاند (که در آنها یک نوع برگ هم برای فتوسنتز و هم برای پخش اسپور استفاده میشود). کدام شکل پیچیدهتر و تخصصیتر است؟ دوشکلیها. بنابراین مطابق قانون دالو انتظار بر آن است که اگر روندهای تکاملی را رصد کنیم باید در شاخههایی شاهد گذار از اشکال سادهی تکشکلی به دوشکلی باشیم، و نه بهعکس.
در پژوهش کنونی ۱۱۸ گونه از سرخسها را تجزیه و تحلیل کردند و مشخص شد در مواردی شاهد مسیر بازگشت نیز هستیم.
هرچند این پژوهش در مورد گیاهان سادهای مانند سرخسها است و نباید یافتهها را به سادگی به ساحت انسانی تعمیم داد و پژوهش چیزی در مورد جهتهای تکاملی در سایر موجودات از جمله در انسان نمیگوید اما یکی از نویسندگان مقاله جرأت تعمیمی جسورانه را به خود داده و میگوید در نهایت، این پژوهش درسی اساسی در زیستشناسی تکاملی دارد: اینکه هیچ جهت «درستی» در تکامل وجود ندارد؛ هیچ حرکتی به سوی یک هدف نهایی وجود ندارد. مسیرهای تکاملی بیشتر شبیه شبکههای درهمتنیدهاند، برخی از شاخهها واگرا، برخی دیگر همگرا، و برخی حتی به سمت عقب بازگشت میکنند.
به عبارتی پیشرفت علمی با مشاهدهی مواردی بر نقص اصل دالو آرزوی ابتدایی را به نحوی پیشینی نامحقق نمیداند. و صد البته اینکه آیا به نحوی پسینی قدرت ایجاد تغییرات برای زیستن در جهانی سالمتر را داریم یا خیر، فراتر از یک پژوهش ساده در زیستشناسی سرخسهاست!
هادی صمدی
@evophilosophy
فضای مجازی و علم
به رغم بسیاری از نقدها پیرامون گسترش توهم دانایی توسط شبکههای مجازی، این فضا میتواند در گسترش دانایی در جامعه مفید باشد. این کاملاً بستگی دارد به آنکه تا چه حد افراد دانشگاهی برای بردن علم به سطح جامعه کوشا باشند و خود را کنار نکشند. ورود به این فضا مرزهای دقیقی را میطلبد: از یکسو برای جذب مخاطب بیشتر سعی در سادهسازیهای گمراهکننده نداشته باشیم و از سوی دیگر از امکانات فضای مجازی در جهت مقابله با شبهعلمها و گسترش اطلاعات سالم فعالانه اقدام کنیم.
در همین راستا، و تلاش برای حفظ این مرز، چند سالی است که به نوبهی خود تلاش کردم برخی از آنچه را در آخرین مقالات علمی میخوانم به بیانی نسبتاً ساده با مخاطبی که فارسی میداند از طریق کانال تلگرامی تکامل و فلسفه به اشتراک گذارم.
آرین، موسس تلسی، از جمله افرادی است که به گمانم به خوبی با مخاطب عمومی ارتباط برقرار میکند و میتواند نه فقط دادههای علمی را، بلکه نگرش علمی را، در جامعه گسترش دهد. امشب در لایو اینستاگرامی مهمان او هستم تا گفتوگویی در باب رابطهی تکامل و فلسفه داشته باشیم.
اینستاگرم اینجانب:
هادی صمدی
@evophilosophy
🟨 پیشنهاد یک پادکست خوب که خودم شنوندهاش هستم:
🎙✨ ذهن زیبا ✨🎙
📖 داستان فرگشت مغز و هوش انسانها در طول میلیونها سال! 🧠
🎙 در فصل اول، آسیه علیخواه، زیستشناس و پژوهشگر ژنتیک، کتاب «تاریخچهٔ مختصر هوش» اثر مکس بنت رو براتون تعریف میکنه. 👩🔬📚
🟨 A brief History of Intelligence
🟡 Max Bennett
📚 کتاب «تاریخچهٔ مختصر هوش» نوشتهٔ «مکس بنت» یه نگاه جدید به داستان فرگشت مغز انسان و ربطش به هوش مصنوعیه. توی این کتاب، پنج پیشرفت بزرگ فرگشتی معرفی میشه که هر کدوم نقش مهمی تو شکلگیری هوش ما داشتن.
«مکس بنت» توضیح میده که با وجود پیشرفتهای عجیبوغریب هوش مصنوعی، هنوز تو خیلی از کارای ساده، مثل یادگیری مداوم یا درک منطقی، مغز انسان خیلی جلوتره. برای همین، اگه بخواهیم هوش مصنوعی رو به سطح مغز انسان برسونیم، باید برگردیم و ببینیم مغز ما توی این مسیر طولانی فرگشت، چهجوری به اینجا رسیده.
🎧 برای یه سفر علمی شنیدنی و جذاب به مغز خودتون، همین حالا پلی کنین! 🚀✨🧠
لینکها:
CastBox | Spotify | Apple Podcast
📷 اینستاگرام: zehne.ziba
🧠
قیمت تعرفه های جدید/ بهمن ماه ۱۴۰۳
@philosophyofscience
#تایمی
① . 24 ساعت 1 ساعت پست آخر | 230 تومان
② . 48 ساعت 2 ساعت پست آخر + یک بار ریشات | 250 تومان
③ . پست آخر شبانه 24 تا 10صبح | 240 تومان
④. پست آخر شبانه 24 تا 10 صبح +24 ساعت پست آزاد | 250 تومان
👁🗨 #بازدید
⑤ • 1 کا بازدید | 220 تومان
⑥ • 2 کا بازدید | 240 تومان
#رزرو_تبلیغات 👈 @mmasiha1988
🌑 سام پرنیا - دانشیار پزشکی دانشگاه نیویورک - درباره واقعییودن #تجربیات_نزدیک_به_مرگ (#NDE) در بیماران خود سخن میگوید👆
🌘 دو سوی نزاع در مورد NDE همچنان بر اثبات توهمیبودن یا واقعیبودن آنها میچرخد.
🌗 تقلیلگرایان معمولا تجربیات NDE را مشتی بافتههای #مغز میدانند که میتواند منشاءهای مختلفی داشته باشد: کمبود اکسیژن، داروهای شبه روانگردان، خاطرات گذشته، پیشفرضهای فرهنگی و ... .
🌖 مدافعان NDE اما تفاوت تجربیات شفاف این بیماران با سایر اتفاقات حاصل از منشاءهای فوق را متذکر میشوند و از آن مهمتر، گزارشهای دقیقی که این افراد از اتفاقات روی زمین و گاه حتی در فواصل بسیار دور از محیط محل بستری میدهند. اتفاقاتی که بعضاً بسیار قبل از زمان احیا رخ داده، قابل راستیآزماییست و اساسا از سنخ تونل نور و ملاقات با ارواح و... نیست.
🌕 نگارنده بسیار مشتاق است که منکران NDE سریعتر بسراغ مسئله اصلی (دهها هزار گزارش متنوع از رخدادهای زمینی) بروند و شواهد و دلایلی متقن برای توهمیبودن آنها را شاهد باشیم. یا اینکه بالاخره از مرحله عمومی انکار عبور کرده و به مرحله تبیین فیزیکالیستی "این دست گزارشات" وارد شوند.
@PhilMind
آیندهی تکاملی ما در سایهی تحولات تکنولوژیکی در پاسخ به این پرسش که
نیاکان دور ما چگونه میاندیشیدند و تصمیم میگرفتند؟
پژوهشهای جدید راههایی پیش مینهند که نحوهی اندیشیدن نیاکان خود را رصد کنیم.
انتخاب بهینهی ابزار و برنامهریزی:
پژوهشی روی ابزارهای سنگی در ارتفاعات اتیوپی نشان میدهد که یکونیم میلیون سال پیش نیاکان دور ما در انتخاب سنگها برای ساخت ابزارهای تیز و بُرنده، سنگهای آتشفشانی باکیفیت را از مسافتهای چند کیلومتری حمل میکردند. این کار نشاندهندهی برنامهریزی و شناخت آنها از کیفیت مواد و مزایای استفاده از سنگهای بهتر برای کارهای خاص بوده است. طی کردن مسافتهای دور انرژی زیادی میگیرد و خطراتی در پی دارد. بنابراین آنها قادر بودند بین مواد محلی کمکیفیتتر اما در دسترس، و صرف زمان و انرژی برای بهدست آوردن مواد باکیفیتتر، تصمیمگیری کنند. این امر حاکی از توانایی ارزیابی هزینه-فایده و تفکر استراتژیک است.
پژوهش دوم نشان میدهد که این رفتار نیاکان ما در انتخاب ابزار، مشابهی میان شامپانزهها دارد. مطالعه روی شامپانزهها نشان میدهد که آنها نیز در انتخاب سنگ برای شکستن گردو و بادام، رفتاری مشابه با انسانهای اولیه از خود نشان میدهند و از میان سنگها در ابعاد مختلف آنهایی را که برای شکستن مغزها ابعاد بهینهای دارند گزینش میکنند.
تکنیک جدید به جای ابزار جدید:
راه معقول دیگرِ پیشِ روی نیاکان ما آن بوده که به جای سفر برای دسترسی به ابزارهای کارآمد، رژیم غذایی خود را به نحوی تنوع دهند که نیاز کمتری به ابزار باشد. شواهدِ جدید از رژیم غذایی متنوع نیاکان پارینهسنگی ما پرده برداشته و یافتهها در تاجیکستان نشان میدهند که تصورات پیشین پژوهشگران از رژیم غذایی محدودِ نیاکانمان نادرست است. نیاکان ما، بسته به محیط از منابع غذایی متنوعی مانند گیاهان، جانوران کوچک، و حتی ماهیها استفاده میکردند. محلهای مختلف سکونت در تاجیکستان نشان میدهد آنها به صورت فصلی از منابع مختلف بهره میبردند، که نشان از برنامهریزی و سازگاری با تغییرات محیطی دارد.
شاهدی دیگر به نفع این سخن را میتوان در تصاویر شکار ماهی در عصر یخبندان ردیابی کرد. قدیمیترین تصاویر شناخته شده از ماهیگیری نشان میدهد که انسانها در عصر یخبندان توانایی شکار ماهی از زیر یخ را داشتند. این امر مستلزم دانش و مهارت خاصی در مورد رفتار ماهیها و تکنیکهای شکار در شرایط سخت بوده است. این یافتهها نشان از توانایی نوآوری و سازگاری با شرایط محیطی سخت دارد.
آیندهنگری:
امروزه دائم توصیه میشود طوری از منابع بهرهبرداری کنیم که در درازمدت، از جمله برای نسلهای بعدی، منابع قابل بازیابی باشند. جالب آنکه پژوهشی نشان میدهد نیاکان ما در دوران پارینهسنگی در برداشت صدفها الگوی پایداری را رعایت میکردند و از برداشت بیش از حد صدفهای کوچک خودداری میکردند. این نشاندهندهی درکی هر چند ساده از اهمیت حفظ منابع برای نسلهای آینده و توانایی تفکر بلندمدت است.
مغز فرصت کافی برای تطبیق خود با شرایط جدید را داشته است:
اما چگونه به این حد از توانایی تفکرات انتزاعی رسیدهایم؟ پژوهش دیگری با تصویربرداری از مغز از ارتباط بین تکامل مغز که مرتبط با ابزارسازی است پرده برمیدارد و نشان میدهد استفاده از ابزار نه تنها نیازمند مهارتهای حرکتی است بلکه توانایی برنامهریزی، حل مسئله و تفکر انتزاعی را نیز تقویت میکند. مغز نیاکان ما در فرایند همتکاملی تدریجی با تکنولوژیها به چنین قابلیتهایی رسیده است.
اهمیت این پژوهشها در بررسی آیندهی انسان
چنین پژوهشهایی گواهی هستند از اینکه نیاکان دور ما تواناییهای شناختی پیچیدهتری از آنچه قبلاً تصور میشد داشتهاند. آنها از توانایی برنامهریزی بلندمدت، ارزیابی هزینه-فایده، قابلیت حل مسئله و نوآوری، و حتی تفکر استراتژیک در مدیریت پایدار منابع برخوردار بودهاند. تمامی این قابلیتها برآمده از فرایند انتخاب طبیعیست.
چنین پژوهشهایی گواهیاند بر اینکه در مطالعهی تاریخ تکاملی انسان باید بر همتکاملی بدن-تکنولوژی تأکید کنیم. انتخاب طبیعی از انواعِ تعاملهای میان انسان، ابزار، و محیط، آنهایی را که کارآمدتر بودند در زمانهای طولانی گزینش میکرده است. اما امروزه وارد جهانی میشویم که سرعت تغییرات تکنولوژیکی از سرعت تعاملات ما با تکنولوژیها فزونی گرفته است و با ورود هوش مصنوعی، تکنولوژیها در مسیری خودکار سیر تکاملی خود را میپیمایند.
در چنین شرایطی آنچه انتخاب میشود، بهخلاف آنچه در گذشتههای تکاملی رخ داده، ضرورتاً در مسیر افزایش بهزیستی نیست و نقش انتخابی انسان در فرایندِ تکامل خودش کمرنگتر شده است. در گذشته انسان نقشی قابلِ مهار در تکامل خود داشته اما امروزه از این قابلیت مهار به مقدار قابل توجهی کاسته شده است.
هادی صمدی
@evophilosophy
﷽
♻️ #گفتگو
💠 تکامل و آتئیسم ۲
❓ آتئیستها چگونه تکامل را به نفع خود مصادره کردند؟
👤 با حضور دکتر یوسف دانشور
📌 دکتری فلسفه دین از دانشگاه تورنتو
🗓 جمعه ۲۵ تیر
🕰 ساعت ۱۷ تا ۲۰ به وقت ایران
🧩 برای شرکت در جلسات گفتگوهای معرفتی، هم اندیشیها و مناظرهها، کلاب #سالن_اندیشه را در کلاب هاوس دنبال نمائید.
📤 کانال سالن اندیشه
@andishehhall
@philosophyofscience
رسانههای اجتماعی در حال تغییر روانشناسی انساناند
طی تاریخ تکامل انسان هنجارهای اجتماعی تغییر کردهاند. تکامل فرهنگی علمیست که متولی تبیین چگونگی این سنخ است. طی چند سدهی گذشته روند سرعتگرفتن تغییرات بسیار بالا رفته است. آگاهی از سازوکار حاکم بر تغییرات پرسشی بزرگ است که آگاهی از آن آگاهی از روند تغییرات فرهنگی در جهان پیشِ روست.
مقالهای که اخیراً با عنوان «روانشناسی هنجار در عصر دیجیتال: چگونه رسانههای اجتماعی تکامل فرهنگی هنجارینگی را شکل میدهند» منشر شده به چگونگی تأثیر رسانههای اجتماعی بر شکلگیری، انتشار، و تغییر هنجارهای اجتماعی میپردازد. در مقاله آمده که رسانههای اجتماعی نه تنها سرعت و دامنهی انتشار هنجارها را افزایش دادهاند، بلکه سازوکارهای روانشناسی هنجار را نیز دستخوش تغییر کردهاند. بخش دوم اهمیت به سزایی دارد زیرا نشان میدهد که رسانههای اجتماعی فقط سرعت تغییر در هنجارها را زیاد نمیکنند بلکه با معرفی سازوکارهای جدید تحولات فرهنگی روانشناسی ما را تغییر میدهند. وقتی در علم روشی نوین معرفی میشود تاثیرات آن چندین برابر مهمترین دادههای جدید علمی است. به نحو مشابه وقتی مکانیسمی نو برای تغییر در هنجارها معرفی شود اثرات آن بسیار بیش از معرفی یک یا چند هنجار جدید است. مقاله نشان میدهد که اکنون با چنین شرایطی روبهرو هستیم. تکنولوژیهای جدید میتوانند به نحوی بنیادین هنجارها را در زمانی کوتاه تغییر دهند. نمونهی دیگر چنین تغییراتی در ابعادی کوچکتر را با معرفی تکنولوژیهایی مانند اتومبیل شاهد بودهایم.
کار روانشناسی هنجار مطالعهی چگونگی درک، کسب، و پیروی افراد از هنجارهای اجتماعی است. همچنین نشان میدهد که چگونه هنجارها در سازماندهی رفتار اجتماعی، تسهیل همکاری، و ایجاد حس انسجام گروهی اثر دارند. هنجارها دو دستهاند: برخی مانند قوانین آشکارند و برخی دیگر مانند آداب و رسوم ضمنی هستند. هنجارها از طریق فرآیندهای مختلفی مانند یادگیری اجتماعی، تقلید، و فشار اجتماعی تقویت میشوند.
رسانههای اجتماعی فضایی بیسابقه برای مشاهده، ارزیابی، و به اشتراک گذاشتن رفتارهای دیگران فراهم میکنند. این امر به نوبه خود، تأثیر قابل توجهی بر چگونگی شکلگیری و تکامل هنجارها دارد. به این ترتیب هنجارهای ضمنی بسیار ملموستر شده و در معرض دید قرار میگیرند.
چند ویژگی مهم رسانههای اجتماعی که به تغییرات بنیادی در هنجارها میانجامد:
یک. گستردگی و سرعت انتشار: رسانههای اجتماعی به اطلاعات و رفتارها اجازه میدهند به سرعت و بهطور گسترده در سراسر جوامع و فرهنگها منتشر شوند.
دو. قابلیت مشاهدهپذیری: رسانههای اجتماعی، رفتارهای افراد را بسیار قابل مشاهدهتر از محیطهای سنتی کردهاند. این افزایش در قابلیت مشاهده میتواند فشار بر شهروندان برای سازگاری با هنجارها را افزایش دهد.
سه. بازخورد فوری و کمّی: رسانههای اجتماعی بازخورد فوری و کمّی دارند (از طیق لایکها، کامنتها، و اشتراکگذاریها).
این بازخورد میتواند به عنوان مکانیسمی قدرتمند برای تقویت یا تضعیف هنجارها عمل کند. رفتارهایی که بازخورد مثبت دریافت میکنند، احتمال بیشتری دارد که به عنوان هنجار پذیرفته شوند؛ و عکس آن برای رفتارهایی با بازخورد منفی صادق است.
چهار. اطاقهای پژواک: افراد عمدتاً در معرض دیدگاهها و رفتارهایی قرار میگیرند که با دیدگاههای خودشان همسو است که این همسویی میتواند منجر به تقویت هنجارهای درونگروهی و افزایش قطبیشدن اجتماعی شود.
پنج. تأثیرگذاری بر الگوهای رفتاری: رسانههای اجتماعی بستری برای ظهور تأثیرگذاران یا اینفلوئنسرها فراهم کردهاند که اغلب به عنوان الگوهای رفتاری عمل میکنند. رفتارهای به نمایش گذاشته شده توسط این افراد میتواند تأثیر قابل توجهی بر شکلگیری هنجارهای مخاطبان داشته باشد.
این ویژگیهای رسانههای اجتماعی، مکانیسمهای روانشناسی جدیدی برای مواجهه با هنجار ایجاد کرده است. به عنوان مثال، افزایش قابلیت مشاهده و بازخورد فوری میتواند منجر به افزایش فشار برای سازگاری و کاهش تنوع رفتاری شود.
پیامدهای بالقوه منفی دیگری نیز قابل رصد هستند. الگوریتمها و حبابهای فیلتر میتوانند منجر به تقویت هنجارهای منفی، گسترش اطلاعات نادرست، و افزایش قطبیت اجتماعی شوند. مقاله همچنین به تأثیر منفی رسانههای اجتماعی بر سلامت روان اشاره میکند؛ جاییکه فشارهای اجتماعی فرد را وادار به انطباق دادن خود با هنجارهای ناسالم میکند.
رسانههای اجتماعی نه تنها ابزارهای قدرتمندی برای انتشار اطلاعاتاند، بلکه نیروهایی فعال در شکلدهی هنجارهای اجتماعی و در نتیجه، رفتارهای انسان هستند. درک این پویاییها برای فهم جهان آینده مهم است. عدم آگاهی از چنین سازوکارهایی ما را چشمبسته وارد جهانی میکند که به نحوی بنیادی متفاوت است.
هادی صمدی
@evophilosophy
#علم_فلسفه_جامعه
🔸سلسله جلسات «علم، فلسفه، جامعه»
👤 با حضور دکتر مسعود طوسی فارغ التحصیل دانشگاه شریف و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی
🗓سه شنبه نهم اسفند ماه ۱۴۰۱
@philosophyofscience
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️ساختارگرایی تمامعیار و یکتاگرایی راسلی
🗣 توسط: محمود وحیدنیا (IPM)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402
@PhilMind
@philosophyofscience
«حلقۀ گسترنده» منتشر شد.
فلسفهٔ اخلاق چیست؟ معیارهای اخلاقی از کجا میآیند؟ آیا بر هیجانات ما مبتنیاند، یا بر خرد، یا بر برداشتی ذاتی از خوب و بد؟ از نظر بسیاری از دانشمندان، کلید معما تماماً در زیستشناسی است، بهویژه در نظریههای داروینی تکامل و رفتارهایی که بقای فرد را تضمین میکنند. اما اگر تکامل نبردی بر سر بقا باشد، چرا برای دیگران فداکاری میکنیم؟
پیتر سینگر در اثر کلاسیک خود، حلقهٔ گسترنده، میگوید که فداکاری به شکل رانهای با بنیان ژنتیکی برای محافظت از خویشاوندان و اعضای جامعه آغاز شد اما سپس به شکل مجموعهای از اصول اخلاقی درآمد که آگاهانه انتخاب شدهاند و حلقهٔ کسانی که در بر میگرفتند همواره رو به گسترش بوده است. او با کمک گرفتن از فلسفه و روانشناسی تکاملی نشان میدهد که فلسفهٔ اخلاق در انسان را تنها با زیستشناسی نمیتوان تبیین کرد، بلکه توانایی خردورزی است که پیشرفت اخلاقی را امکانپذیر میسازد.
حلقهٔ اخلاق در ابتدا فقط خود و خانواده و قبیله را در بر میگرفت، اما با گذشت زمان گسترش یافت تا ابتدا ملت و نژاد و سپس همهٔ انسانهای دیگر را در بر بگیرد. اما از نظر پیتر سینگر، این گسترش هنوز باید ادامه یابد تا «تمام موجوداتی که میتوانند لذت یا درد را حس کنند در این حلقه گنجانده شوند ... و بنابراین گسترش حلقهٔ اخلاق باید ادامه یابد تا سرانجام بیشتر جانوران دیگر را در بر بگیرد».
□ حلقۀ گسترنده | پیتر سینگر | ترجمۀ کاوه فیضاللهی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، سی + ۲۸۱ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️Artificial Subjects as 'Sesmets'
🗣 توسط: آرتم بسدین (دانشگاه لومونوسف موسکو)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، اول اسفند 1402
@PhilMind
@philosophyofscience
هوش چیست؟ هوش مصنوعی پاسخ میدهد!
از ابتدای قرن بیستم که واژهی هوش وارد روانشناسی شد چیستی و تعریف هوش از مهمترین اختلافها در روانشناسی بوده است. تعاریف مختلف نقش فرضیههای متفاوت را در این زمینه بازی میکردهاند.
آیا هوش به نحوی عینی وجود دارد؟
در این میان برخی پژوهشگران به کل منکر وجود موجودیتی به نام هوشاند و آن را برساختهای اجتماعی در توجیه برخی نابرابریهای جهان سرمایهداری قلمداد میکنند. هرچند عوامل اجتماعی میتوانند از علل ایجاد این مفهوم روانشناختی باشند اما جدا از زمینهی معرفی مفاهیم و نظریههای علمی، که همواره وامدار محیط اجتماعیست، چنانچه نظریهها و مفاهیم علمی حظی از واقعیت داشته باشند به مرور زمان وجه عینی بیشتری کسب میکنند. این در حالیست که امروزه نیز از مفاهیمی مانند هوش در توجیه نابرابریهای نابهجای اجتماعی سوءاستفاده میشود. این بحث به کنار.
اما مهمترین دلیل علمی مخالفان مفهوم هوش چیست؟ وقتی میگوییم نواحی بروکا و ورنیکه در مغز با درک گفتار و صحبت کردن ربط دارند شواهد تجربی متعددی در تأیید آن داریم اما همبستههای عصبی و مغزی مرتبط با هوش مشخص نیستند. اگر به تعریفی که ویکیپدیا از یکی از کتابهای روانشناسی هوش انتخاب کرده نگاهی کنیم واضحتر میشود که چرا تشخیص همبستههای عصبی مرتبط با هوش با مشکل مواجه بوده است. هوش قابلیت انتزاع، منطق، درک، خودآگاهی، یادگیری، دانش عاطفی، استدلال، برنامهریزی، خلاقیت، تفکر انتقادی و حل مسئله است.
کافی است به تعدد ویژگیهای ذکر شده در توصیف هوش توجه کنیم تا متوجه شویم چرا یافتن همبستههای عصبی مربوطه در مغز تا این حد با مشکل مواجه است. به نظر میرسد که اگر هوش وجودی عینی داشته باشد کلیت مغز در ایجاد آن نقش دارد.
در پژوهش جالبی که اخیراً چاپ شده از هوش مصنوعی در حل این معضل یاری گرفتهاند و در مسیر عکس، با تحلیل روابط میان بخشهای مختلف مغز انواعی برای هوش پیشنهاد میدهند. (این مسیر عکس است زیرا به طور متعارف، مثلاً، ابتدا روانشناسان هوش هیجانی را تعریف میکردند و سپس به دنبال یافتن همبستههای عصبی آن بودند.)
پژوهشگران با استفاده از دادههای تصویربرداری عصبی از صدها فرد بزرگسال سالم دریافتند که هوش مصنوعی میتواند با دستهبندی دادههای تصویربرداری پیشبینیهای خوبی برای سه نوع هوش داشته باشد: هوش عمومی، متبلور، و سیال. این یافتهها ماهیت توزیعشده و پویای هوش را روشن کردند زیرا نشان دادند که هوش برآمده از تعامل گستردهی شبکههای مغزیست، و نه مناطق جدا شده (مانند نواحی بروکا و ورنیکه)
هوش عمومی، مقیاسی فراخدامنه از توانایی شناختی است که استدلال، حل مسئله و یادگیری را در زمینههای مختلف در بر میگیرد. این هوش به عنوان یک عامل فراگیر عمل میکند و عناصر مشترک بین مهارتهای شناختی خاص را دربر میگیرد.
هوش سیال، زیرمجموعهای از هوش عمومیست که به ظرفیت استدلال و حل مسائل جدید بدون تکیه بر دانش یا تجربهی قبلی اشاره دارد. این نوع هوش اغلب با تفکر انتزاعی، تشخیص الگو و انطباقپذیری همراه است. در مقابل، هوش متبلور نشاندهنده توانایی استفاده از دانش و مهارتهای به دست آمده از طریق آموزش، فرهنگ و تجربه است. این شامل تواناییهایی مانند غنای واژگان، درک مطلب، و دانش عمومی در مورد فکتها است.
با تحلیل دادههای افامآرآی موفق شدند پیشبینی مناسبی از هوش عمومی داشته باشند. پیشبینی هوش متبلور اندکی کمتر، اما بهتر از پیشبینی هوش سیال بود.
نقد:
هرچند این یافته بسیار ارزشمند است اما ذکر دو نکتهی روششناختی لازم است. نخست اینکه مفهومسازیهایی مانند هوش عمومی، متبلور و سیال از قبل و توسط دانش زمینهای توسط روانشناسان ابداع شده، و در این حوزه، هوش مصنوعی مفهومسازی کاملاً بدیعی انجام نداده است. دوم؛ اینکه به چه معیاری هر کدام از این هوشها سنجیده شوند نیز محصول کار روانشناسان انسانی بوده است. به عبارتی از کجا فهمیدند که هوش مصنوعی پیشبینی خوبی دارد؟ باید معیارهایی را از پیش معرفی میکردند که سنجشِ تحقق هر کدام در افراد، شاخصهی یک نوع هوش خاص میبود.
به عنوان نمونه هوش سیال با استفاده از آزمونهای مستقل از دانش قبلی اندازهگیری شد. هوش متبلور با انجام تکالیفی مربوط به واژگان و خواندن ارزیابی شد. هوش عمومی با ترکیب عناصر هر دو به عنوان یک نمرهی ترکیبی محاسبه شد. اما این موارد تماماً با توسل به دانش زمینهای که مستقل از ارزشهای اجتماعی نیست تعیین میشوند.
این پژوهش نمونهای بسیار عالیست از اینکه چگونه همکاری هوش مصنوعی و انسان میتواند به حل مسائل بغرنج کمک کند. نکات روششناختی یادشده گواهی برآنند که اولاً این سنخ دادهها را نیز باید خطاپذیر درنظر گرفت؛ و ثانیاً، با ورود هوش مصنوعی، کماکان نقش پیشفرضهای نظری و مفهومی قابل حذف نیست.
هادی صمدی
@evophilosophy
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️Artificial Subjects as 'Sesmets'
🗣 توسط: آرتم بسدین (دانشگاه لومونوسف موسکو)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، اول اسفند 1402
@PhilMind
@philosophyofscience
چکیده سخنرانی دوشنبه هفته بعد پژوهشکده فلسفه تحلیلی
سخنران: داود حسینی، دانشگاه تربیت مدرس
عنوان: ابتنای منطقی و ابتنای متافیزیکی: درباب ارتباط میان ابتنا و نتیجه منطقی
زمان: دوشنبه ۱۰ دی ساعت ۱۶ تا ۱۸
شرکت برای عموم آزاد است
🔹 تا حالا درباره دوگانه اقتصاد اسلامی و غرب به چالش خوردی؟
🔹آیا نظر شهید مطهری و شهید بهشتی رو درباره نظام اقتصادی اسلام میدونی؟
🔹از فعالیت های اقتصادی امام موسی صدر در لبنان چقدر خبرداری؟
🧐اگر میخوای با اندیشه اقتصادی اسلام و غرب آشنا بشی و کلی ویدیو و مقاله بروز و کاربردی از اساتید فقه اقتصاد به صورت رایگان داشته باشی
با مرکز مطالعات اقتصادی حبنا همراه باشید
/channel/habnastudy
💠مرکز مطالعات اقتصادی حبنا را دنبال کنید:
ایتا | تلگرام | بله | اینستاگرام | آپارات
#پساانسانگروی و #آگاهی
⛵️ یکی از پیامدهای پیشرفت علم حیات (the science of life) این بود که خصائصی که پیشتر مختص گونۀ انسانی شمرده میشد، به دیگر اشیا و گونهها نیز نسبت داده شد، که از جملۀ مهمترین آنها، آگاهی است. از این گرایش، میتوان با تعبیر «رهاسازی آگاهی» یاد کرد. در قرن بیستم برخی حیوانات را داری کارکردهای سطح بالای ذهنی دانستند و سپس بحثهایی در مورد تحقق آگاهی در یک حامل مصنوعی و امکان حضور آگاهی در گیاهان مطرح شد. یک پیامد طبیعی این فرایند، ظهور تقریر جدیدی از #همه_روان_دار_انگاری بود. اکنون فضا باز شده بود که به بسیاری از اشیا آگاهی نسبت داده شود.
⛵️ پساانسانگروی از این ایده بهره گرفت تا ایدۀ لزوم ترک دیدگاه انسانمحوری خود را پی بگیرد. بر این اساس، پایان نگرش به انسان به عنوان موجودی مستثنا و فوقالعاده وارد مرحلۀ تازهای شد. از این منظر، درواقع دیدگاه انسانمحورانه و نگرش انسان بهسان موجودی استثنایی، مطالعه دربارۀ برخی پدیدهها، ازجمله آگاهی را محدود و مقید ساخته بود.
⛵️ اما آیا بر این اساس، پساانسانگروی را میتوان ایدهای علمی (scientific) دانست؟ آیا واقعاً میتوان گفت غیر انسان آگاهی دارد؟ خفاش میتواند با استفاده از سامانهای راداری راه خود را پیدا کند. آیا گوزن هم این قابلیت را دارد؟ بیشتر تمایل داریم که به این پرسش پاسخ منفی دهیم، زیرا به نظرمان گوزنها نیازی به کارکرد این سامانه ندارند و این سامانه نقش بقایی برای آنها ایفا نمیکند، آنسان که برای خفاشها میکند. به همین وزان، چرا باید خصیصهای مانند آگاهی را، که از دید ناظر بیرونی پنهان است و نمیدانیم چگونه خود را در رفتار یک موجود نشان میدهد، به موجودی غیر از انسان نسبت داد؟ اگر خفاشها به میزانی باهوش بودند که بتوانند خصائص خود را به موجودات دیگر هم نسبت دهند، اما آنقدر باهوش نبودند که بتوانند درک کنند که چرا خودشان نیازمند این سامانۀ راداری هستند، آنگاه ممکن بود فکر کنند که انسانها هم این توانایی را دارند، که بهوضوح اشتباه است. بنابراین آگاهی میتواند خصیصهای مختص گونۀ انسانی باشد و بر این اساس، پساانسانگروی تعمیم و توسعۀ ناموجهی را مطرح میکند.
⛵️ ممکن است به دلایل دیگری، مثلاً اخلاقی، با ایدۀ استثنایی بودن و تافتۀ جدابافته بودن انسان همراه نباشیم، اما از منظری کاملاً علمی نمیتوانیم این ایده را انکار کنیم. واقعاً ممکن است حیوانات دیگر آگاهی نداشته باشند. تا زمانی که کارکرد آگاهی نامعلوم و تعریفناشده است، دلیلی علمی برای اسناد آن به دیگر موجودات در دست نیست. بنابراین همچنان ممکن است تفاوتی بنیادین میان انسان و دیگر موجودات جهان وجود داشته باشد. پساانسانگروی بنابراین مستلزم گونهای #جاندارانگاری #animism است.
🖋️رضا درگاهیفر
📗 Merzlyakov, S.S. Posthumanism vs. Transhumanism: From the “End of Exceptionalism” to “Technological Humanism”. Her. Russ. Acad. Sci. 92 (Suppl 6), S475–S482 (2022).
@PhilMind
♦️سخنرانی دکتر همازاده ابیانه با موضوع «بررسی متدولوژیک #نوروساینس در تبیین #آگاهی»👆
سه شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران
@PhilMind
@philosophyofscience