philosophyofscience | Unsorted

Telegram-канал philosophyofscience - فلسفه علم

5941

مطالب فلسفه تحلیلی و فلسفه علم این کانال تلاشی برای عمومی کردن علم در جامعه ایرانی است. برای ارتباط با Admin با آیدی @mmasiha و درج تبلیغات میتوانید با کانال @adsphilosophy در ارتباط باشید.

Subscribe to a channel

فلسفه علم

@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

🔴 جلسه_هفتم (اردیبهشت_99)
#فلسفه_اخلاق
#دکتر_ابراهیم_آزادگان
#کلاس_آنلاین

❇️ برمبنای آراء هیوم

🔖 اسلاید جلسه اول تا هفتم را از لینک زیر دریافت کنید:

📎 https://b2n.ir/737286
------------------------------------------
@jorateandishidan
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

#فلسفه_اخلاق
#دکتر_ابراهیم_آزادگان
#کلاس_آنلاین

🔴 جلسه_پنجم (اردیبهشت_99)

❇️ بر مبنای کتاب اخلاق نیکوماخوس ارسطو

@jorateandishidan
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

تکامل تقسیم کار اجتماعی؛ و آینده‌ی انسان

پژوهشی بر روی مورچه‌ها، که نتایج آن در نیچر منتشر شده، می‌تواند منشأ تکامل تقسیم کار اجتماعی در انسان را نیز تبیین کند. همچنین تغییراتی کیفی را در آینده‌ی تکامل انسان نشان می‌دهد.

مورچه‌ها گونه‌های بسیار متنوعی دارند تا جایی‌که تاکنون نزدیک به ۱۶هزار گونه شناسایی شده است. در برخی کلنی‌ها تقسیم کار بیشتر است و دسته‌های متمایزتری از مورچه‌ها، که هر دسته تخصص خاصی دارند، یافت می‌شود. جمعیت کلنی مورچه‌ها نیز در این گونه‌ها یکسان نیست و در برخی گونه‌ها، کلنی‌ها بسیار پرجمعیت‌اند و در برخی کم‌جمعیت.
پرسش نخست این است که چه رابطه‌ای میان بزرگی جمعیت و میزان تقسیم کار اجتماعی وجود دارد؟ در این پژوهش بر روی نمونه‌ای بسیار بزرگ که شامل ۷۹۴ گونه می‌شد این رابطه را مطالعه کردند و دریافتند مطابق انتظار هر چه جمعیت کلنی بیشتر باشد کاست‌ها یا طبقات نیز در کلنی‌ها بیشتر است، به این معنا که هر طبقه تخصص خاصی دارند. تا به اینجا قابل پیش‌بینی بود. در انسان‌های شکارچی‌گردآور تعداد زیرگروه‌هایی که هر گروه در حوزه‌ای متخصص باشند کمتر از انسان‌هایی است که در شهرهای پرجمعیت زندگی می‌کنند. در شهرهای بزرگ نه تنها انواع بسیار متنوعی از شغل‌ها وجود دارد بلکه حتی در هر شغل نیز تخصص‌های متنوعی شکل گرفته است. به عنوان نمونه‌ای ملموس در پزشکی ده‌ها تخصص و زیرتخصص وجود دارد.

پرسش دوم این است: آیا افزایش جمعیت در کلنی باعث افزایش تعداد تخصص‌ها شده یا برعکس، با شکل‌گیری تخصص‌ها جمعیت کلنی‌ها افزایش یافته است؟! پاسخ پژوهشگران این است که ابتدا جمعیت کلنی‌ها اضافه شده و سپس تخصص‌های جدید به‌وجود آمده‌اند.
در موجودات پرسلولی نیز قاعده‌ی مشابهی داشته‌ایم و به عبارتی ابتدا تعداد سلول‌ها اضافه شده و بعد بر تعداد تخصص‌ها افزوده شد. مثلاً در پستانداران سلول‌های کلیه و کبد متمایز شدند و با افزایش تعداد سلول‌های هر کدام تخصص در آن اندام‌ها نیز شکل گرفت و سلول‌های قشرهای مختلف آن اندام از هم متمایز شدند.

مطابق این قاعده با افزایش جمعیت‌های انسانی بوده که تخصص‌های مختلف شکل گرفته‌اند. آیا این قاعده، در سایه‌ی گسترش روزافزون اتوماسیون و هوش مصنوعی برای آینده‌ی انسان نیز قابل اعمال است؟!

اتوماسیون و هوش مصنوعی
مطابق برخی برآوردها جمعیت کره‌ی زمین تا سال ۲۰۵۰ چیزی حدود ۱۰میلیارد نفر خواهد بود (برخی پیش‌بینی‌های بدبینانه تا ۱۴ میلیارد را نیز تخمین می‌زنند). و تا آخر این قرن جمعیت به ۱۱ تا ۲۰ میلیارد نفر خواهد رسید. پس به‌رغم کاهش نرخ زادوولد کماکان جمعیت رو به افزایش خواهد بود. بنابراین اگر قاعده‌ی بالا را درنظر بگیریم باید بگوییم همانگونه که در قرن بیستم شاهد گسترش چشم‌گیر انواع تخصص‌ها بودیم، در سال‌های آتی نیز تعداد تخصص‌ها در جمعیت‌ها افزوده خواهد شد.

اما هم‌زمان، طی دهه‌های اخیر اتوماسیون و هوش مصنوعی عموم تخصص‌ها را تحت تأثیر قرار داده و تأثيرات اصلی آنها با افزایش نرخ رشد اتوماسیون و هوش مصنوعی در راه است. بنابراین اگر این قاعده‌ی ساده را مبنا قرار دهیم که مثلاً در کارخانه‌ها گسترش توأمان اتوماسیون و هوش مصنوعی صاحبان کارخانه‌ها را از تکنسین‌های انسانی بی‌نیاز خواهد کرد قاطعانه می‌توان گفت از تخصص‌ها کاسته می‌شود. (برخی در پاسخ می‌گویند که ایجاد ماشین‌ها و هوش مصنوعی خود تخصص‌های جدیدی می‌آفریند. بنابراین تخصص‌ها عوض می‌شوند و نه آنکه کاسته شوند. این پاسخ نادرست است زیرا خود این تخصص‌ها را نیز می‌توان به هوش مصنوعی برون‌سپاری کرد و طراحی روبات‌ها را نیز به هوش مصنوعی سپرد. روبات‌هایی که کار آنها تولید روبات باشد از هم‌اکنون آغاز شده است.)

بنابراین روند تکاملی در انسان تغییراتی کیفی را شاهد است زیرا به جای آنکه مطابق با روند کنونی تکامل افزایش جمعیت به افزایش تخصص بیانجامد با کاهش تخصص همراه است.

احتمال گسترش سایبورگ‌ها، عادی شدن ویرایش ژنتیکی، و زیستن در جهان متاورس به کنار؛ روندهای ساده‌ی دیگر را نیز شاهدیم که تفاوت‌های کیفی را نشان می‌دهد. تاکنون اینگونه بوده که با افزایش جمعیت امکان مراودات اجتماعی بیشتری فراهم می‌شده، اما به‌خلاف این روند، یافته‌ها کاهش تعداد مراودات اجتماعی در جهان فیزیکی را نشان می‌دهند.

احتمالاً اکنون در فاز تغییرات شدید و سازگار کردن خود با شرایط جدید هستیم. شاید با گسترش مهارت‌های نرم بتوانیم کارآمدتر به استقبال جهان کاملاً متفاوت پیشِ رو برویم. آموزش و پرورش باید آگاهانه ملاک‌هایی برای خود بابت آمادگیِ زیستن در چنین جهانی قراردهد که محصول خردجمعی متخصصانی از رشته‌های مختلف و از جمله آینده‌پژوهی‌ و تکامل‌ست. با چشمی باز تغییرات را رصد، و فعالانه از یکسو با این حجم از دورشدن از طبیعت مقابله، و از سوی دیگر نسل بعد را آماده‌ی زیستن در جهانی کنیم که لاجرم متفاوت است.

هادی صمدی
@evophilosophy

Читать полностью…

فلسفه علم

#فلسفه_اخلاق
#دکتر_ابراهیم_آزادگان
#کلاس_آنلاین

1⃣ جلسه_اول (فروردین_99)

✅ چرا باید فردی اخلاق مدار باشیم؟
✅ معیار سنجش اعمال اخلاقی چیست؟
✅ معیار اخلاق, باید خارج از فرد باشد یا درون فرد؟
✅ مشکلات معیارهای بیرونی و درونی برای اخلاق چیست؟
✅ آیا کانت قائل به معیار بیرونی برای اخلاق بود؟ (خوانشی متفاوت از کانت)
✅ جایگاه عقلانیت
✅ راه حل ارسطو

🔖اسلاید جلسه اول را از لینک زیر دریافت کنید:

📎https://b2n.ir/225739
------------------------------------------
@jorateandishidan
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

کرانه‌های بازار
شمارۀ پنجم نقدنامه علوم انسانی منتشر شد

📝 نابسامانی‌هایی که به شکل ادواری، خود را در بی‌ثباتی قیمت‌ها، کاهش سرمایه‌گذاری‌ها و یا بروز انواع بیکاری و فقر نشان می‌دهد، بیماری مزمن اقتصادی است و انتظار می‌رود که طبیبان آن نیز اقتصاددانان باشند. اما در برابر چنین معضلاتی معمولا دو صدای متفاوت شنیده می شود: گروهی بر لزوم مداخلۀ (لااقل مقطعی) دولت برای بهبود شرایط تاکید می‌کنند و گروهی موسوم به لیبرال‌ها با اعتماد بر مکانیسم پنهان و پیروز بازار، همگان را و به‌ویژه دولت‌ها را به بردباری در قبال صداهای مخالف و اعتماد به نتایج ثمربخش بازار فرامی‌خوانند. در اینکه لیبرال‌ها در عرصۀ اقتصادی، فراخوانی عمومی در جهت آزادی بازار به‌عنوان آوردگاه کنش‌های انسانی دارند تردیدی نیست. آوردگاهی مبتنی بر کسب سود و عاری از هرگونه دخالت اخلاقی یا سیاسی. اما مسئله اینجاست که آیا اتکا بر بازار را باید همچون وضعی طبیعی تصور نمود و دولت را به پرهیزگاری در این عرصه توصیه کرد یا دعوت به بازار را باید همچون کنشی سیاسی در قرار دادن وضع مشروط حیطه عمومی -در برابر وضع مطلقه و «عقلانی» بازار- تعبیر نمود؟

لیبرالیسم به‌عنوان سنتی که می‌رفت پس از بحران سال‌های 1929 و 1930 و غلبۀ مداخله‌گرایی کینزی در کشورهای مهد لیبرالیسم به موزۀ عقاید اقتصادی سپرده شود، در پی تلاش علمی، سیاسی و اجتماعی هایک و دیگر هم‌پیمانان او، به شکلی بنیادین‌تر، سیاسی‌تر و پایدارتری در اواخر قرن بیستم پس از قدرت‌نمایی در حوزۀ عمومی، عرصۀ سیاسی را نیز از آن خود کرد و موقعیت تازۀ دولت در بریتانیا و ایالات متحده را تشکیل داد، موقعیتی فعال، بازی‌ساز، مداخله‌گر اما غیرخودبنیاد؛ دولتی که نه بر ارزش‌های اخلاقی یا اراده‌های دموکراتیک برساختی انسان‌ها، که بر نهاد تکاملی و در عین حال تاریک بازار بنیان نهاده شده است.

آنچه نولیبرالیسم هایک را از اشکال دیگر لیبرالیسم قرن نوزدهمی و یا نوکلاسیک گرایی قرن بیستمی جدا می‌کند، تفطن و خودآگاهی آن نسبت به وضع سیاسی و غیرطبیعیِ بنیاد نهادن حیطۀ عمومی -و نه فقط امر اقتصادی- بر نظم خودبنیاد بازار است؛ آنچه که محور اقتصاد سیاسی هایک را تشکیل داده است.

فهم نقش انقلابی هایک در این تحول بنیادین از معنای لیبرالیسم، وضع بازار و نقش دولت چیزی است که در این شماره از نقدنامه بروز و ظهور داشته است. بررسی آثار فردریش فون هایک، آن‌گونه که در این شماره از نقدنامه به آن پرداخته‌ایم، راه متفاوتی است نسبت به خوانش‌های معمول و جانبدارانه‌ یا مخالف‌خوان داخلی از او و امکان تازه‌ای است برای تفکر پیرامون بازار و حدود آن. اینجا تأمل و بازشناسی افکار هایک، در متن اثر برجسته او، قانون، قانون‌گذاری و آزادی، انجام گرفته است و می‌تواند مجالی برای بازاندیشی در معنای بازار و لیبرالیسم اقتصادی باز کند؛ چه از مدافعان اقتصاد بازار آزاد باشیم و چه از منتقدان آن.

5️⃣ شمارۀ پنجم نقدنامه علوم انسانی با دبیری علمی دکتر علی‌اکبر ناسخیان و به همت گروه اقتصاد شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی تولید شده است. در این شماره علاوه بر برگردانِ مقالۀ 1978 فردریش هایک در باب لیبرالیسم به زبان فارسی، پنج مقاله از اساتید و پژوهشگران خارجی و ایرانی از جمله دکتر ویکتور وانبرگ برای بازخوانی تفکر هایک منتشر شده است. همچنین این شماره برای ارزیابی معاصر راهی که هایک در اقتصاد آزاد گشود، میزبان یادداشت‌هایی از استاد دکتر همایون کاتوزیان و دیگر پژوهشگران است. در پایان نیز، گزارش میزگردی با حضور عده‌ای از نویسندگان این شماره نقدنامه تنظیم و منتشر شده است.

🔰برای تهیه این شماره، می‌توانید با پرکردن این فرم، علاوه بر امکان سفارش شماره‌های پیشین نقدنامه: شماره یکم و شماره دوم و شماره سوم و چهارم درخواست خود برای سفارش شماره جدید را ثبت و با پست رایگان دریافت نمایید. همچنین طی روزهای آینده امکان خرید حضوری از کتابفروشی‌های «کیهان» و «مولی» در تهران و «کتاب شهر» در قم (چهارراه شهدا) میسر خواهد شد.

🔶 پیشنهاد ویژه: در صورت سفارش تمام شماره‌های نقدنامه (فلسفه، علوم سیاسی، علم و فناوری، اقتصاد) می‌توانید از تخفیف 100 هزار تومانی بر روی سفارش خود بهره‌مند شوید.
.

Читать полностью…

فلسفه علم

قیمت تعرفه های جدید/ اسفندماه 1402

@philosophyofscience
#تایمی

① . 24 ساعت 1 ساعت پست آخر | 150 تومن

② . 48 ساعت 2 ساعت پست آخر + یک بار ریشات | 170 تومن

‌③ . پست آخر شبانه 24 تا 10صبح | 160 تومن

④. پست‌ آخر شبانه 24 تا 10 صبح +24 ساعت پست آزاد | 170 تومن


👁‍🗨 #بازدید

⑤ • 1 کا بازدید | 140 تومن
⑥ • 2 کا بازدید | 160 تومن

#رزرو_تبلیغات 👈 @mmasiha1988

Читать полностью…

فلسفه علم

چرا گورخرها زخم معده نمی‌گیرند؟

گاه در علم پرسش‌‌هایی که بچه‌گانه می‌نمایند مهم‌تر از پاسخ‌‌ها هستند. چرا گورخرها زخم معده نمی‌گیرند نام کتابی از ساپولسکی، زیست‌شناسِ استنفورد است.

به استدلال پشت سر پرسش دقت کنیم:
۱. استرس از علل اصلی زخم‌معده است.
۲. گورخرها در محیطی زیست می‌کنند که هر روز در خطر شکارشدن توسط شیرها هستند و این یعنی زیستن در جهانی سراسر استرس.
۳. بنابراین گورخرها نیز باید به زخم معده مبتلا شوند. (البته به فرض آنکه گورها زخم معده نمی‌گیرند.)

پاسخ کوتاه ساپولسکی آن است که نوع استرس‌ در انسان‌ها و گورخرها متفاوت است. گورخر با دیدن شیر و به هنگام فرار دچار استرس می‌شود اما با خروج از میدان خطر بلافاصله مشغول چریدن می‌شود. در غیاب عوامل آشکار استرس‌زا، گورخر دچار استرس نمی‌شود. اما استرس در انسان‌ها مزمن است. ترس از بیکارشدن، بحران‌های اقتصادی، بحران‌های اقلیمی، تنها زیستن، ورود به جنگ و ناآرامی، و ده‌ها ترس مزمن دیگر به درجات مختلفی انسان مدرن را دربرگرفته است.

طی تکامل انسان‌ها با آینده‌نگری‌های همراه با برنامه‌ریزی از سایر جانوران جدا شدند. اما محصول فرعی این نگاهِ رو به آینده، استرس مزمن بوده است.
از یکسو بی‌توجهی به آینده خطرساز است و از سوی دیگر توجه مداوم به آینده، در جهانی ناامن، خطر عوارض استرس مزمن را دارد.

چگونه می‌توان راهی میانه برگزید؟ راه اساسی‌تر ایجاد اطمینان به آینده در سطح اجتماعی‌ست. به عبارتی راه اساسی مقابله با استرس مزمن از مجاری سیاسی می‌گذرد. اما آنچه برای عموم سیاستمدارنِ جهان اهمیت ندارد استرسی است که شهروندان تحمل می‌کنند.

پس با برقراری عوامل استرس‌زا در سطح فردی چه می‌شود کرد؟
در شرایط نامطمئن همه به یک میزان دچار استرس مزمن نمی‌شوند. با مطالعه‌ی تطبیقی روی آنهایی که دچار استرس می‌شوند و آنهایی که دچار نمی‌شوند می‌توان راهکارهای عملی پیشنهاد داد.

در سطح روان‌شناختی
تا کنون عموماً عوامل روان‌شناختی مد نظر روان‌شناسان بوده و بنابراین راهکارهای پیشنهادی در مواجه با عوامل استرس‌زا بهره‌گیری از ده‌ها تکنیک بوده است. در برخی از تکنیک‌ها کلاً عامل استرس‌زا را نادیده می‌گیرند و مثلاً به فرد آموزش می‌دهند که چگونه با کنترل وضعیت تنفس خود وضعیت بهتری را تجربه کند. در برخی دیگر، مانند رفتاردرمانی عقلانی‌هیجانی، به فرد کمک می‌کنند در عاملی که باعث استرس شده بازنگری کند به نحوی که از اثرات آن کاسته شود. به عبارتی به فرد آموزش می‌دهند یا با عوامل استرس‌زای غیرقابل تغییر کنار بیاید، یا با آن مواجه شود و آن را طوری تحلیل کند که کمتر آسیب‌زا باشد. به وضوح شیوه‌ی دوم اساسی‌تر است. اما از آنجا که بار شناختی بیشتری دارد و عموم مردم علاقه‌ای به تأمل کردن ندارند و خواهان راه‌حل‌هایی ساده و بدون تأمل‌اند دسته‌ی نخست، که البته به میزانی نیز کارآمدی دارد، طرفدار بیشتری دارد، هرچند که نرخ موفقیت آن نیز کمتر است.

در سطح بدنی
ذهن، بیش از آنکه در قرون گذشته می‌پنداشتیم، تابع شرایط بدنی‌ست. با اینکه میزان تحرک فرد، نوع رژیم غذایی، و میزان خواب او از جمله عواملی بوده‌اند که در قرن بیستم نیز  بر نقش آنها در ایجاد استرس تأکید می‌شد، با آغاز قرن بیست‌ویکم به عامل دیگری بسیار توجه شد: میکروبیوم بدن.

میزان و نوع میکروب‌هایی که با ما همزیست‌اند بر میزان استرس واردشده مؤثرند. یکی از آخرین پژوهش‌ها در این حوزه که در بخش سلامت روان نشریه‌ی نیچر منتشر شده به همین موضوع اشاره دارد.
کسانی که میکروبیوم متنوع‌تر و قوی‌تری دارند از تاب‌آوری بیشتری نسبت به عوامل استرس‌زا برخوردارند. (نکته‌ی جالب دیگر اینکه این عده کمتر درباره‌ی دیگران قضاوت می‌کنند، پدیده‌ای که خود از عوامل استرس‌زا است.)
(چه بسا گورخرها نیز فقط به علت عدم برخورداری از حافظه‌ای قوی، که آینده‌نگری استرس‌آور را ممکن می‌سازد، زخم معده نمی‌گیرند. شاید میکروبیوم قوی‌ای دارند!)

اما چگونه میکروبیوم خود را قوی‌تر کنیم؟ اگر در پاسخ بگوییم با تغذیه‌ی بهتر و متنوع‌تر، برقراری ارتباطات اجتماعی قوی‌تر، ارتباط بیشتر با طبیعت، تحرک بیشتر، و حذف عوامل استرس‌زا، گویا دچار دوری باطل هستیم!
در جهانی که سایه‌ی جنگ‌ها و بحران‌ها فزاینده است و انسان‌ها درگیر روزمرگی‌های اجباری و بحران‌های اقتصادی‌اند، دور استرس‌زایی را می‌توان با پیشرفت مارپیچی شکست. گام‌های کوچک در سطح فردی، انگیزه‌ی بیشتری برای اعمال تغییرات در سطح اجتماعی را فراهم می‌کنند و از سوی مقابل بهبود اندک در شرایط اجتماعی انگیزه‌ی تغییرات در سطح فردی را بیشتر می‌کند و امید به تغییرات محیطی بزرگتر را فراهم می‌آورد. نگاه تکاملی صفر و یکی نیست.

(گزارشی از این خبر توسط دکتر حمید زند در سایت روان‌شناسی روز آمده و مثال گورخر را از ایشان وام گرفتم. دیگر مقالات کوتاه ایشان را اینجا ببینید.)

هادی صمدی
@evophilosophy

Читать полностью…

فلسفه علم

تئوری توطئه (توطئه‌باوری) (۱)
تحلیلی تکاملی


آیا دایی‌جان ناپلئون کم‌هوش بود که توطئه‌باور بود و هر رویداد ساده‌ای را کار انگلیسی‌ها می‌دانست؟ نه لزوماً. افراد باهوشی هستند که به انواعی از تئوری‌های توطئه معتقدند. تئوری توطئه، یا توطئه‌باوری، باور به کلان‌توطئه‌هایی است که توسط برخی قدرت‌هایِ بزرگتر از متعارف، از جمله برخی دولت‌ها، نهادها، سازمان‌ها، یا گروه‌ها، علیه عموم مردم، یا گروهی از مردم طراحی شده‌اند. به عنوان نمونه، این باور که محصولات تغییرژنتیکی‌یافته بابت عقیم‌کردن مردم بخشی از جهان طراحی شده‌اند از مصادیق توطئه‌باوری معرفی شده است. زیرا اجماع جهانی متخصصان پزشکی این است که شاهدی بر ایجاد ناباروری در این محصولات یافت نشده است. البته توطئه‌باوران در پاسخ، ایجاد این اجماع را بخشی از خود همان توطئه می‌دانند. همچنین در دیگر موارد توطئه‌باوری، نظر اکثریت متخصصان خلافِ نظر باورمندان به کلان‌توطئه‌ها است و البته در آن موارد نیز توطئه‌باوران یا خود متخصصان را بخشی از ابزار گسترش آن ایده می‌دانند یا مثلاً نشریه‌هایی را که آن مطالب را نشر می‌دهند هدایت‌شده توسط طراحان توطئه در نظر می‌گیرند. اما اگر فرض کنیم گزارش‌های متخصصان به‌درستی نشان داده‌ است که مثلاً محصولات تغییر‌ژنتیکی‌یافته خطری برای سلامت عمومی ندارند پرسشی که مطرح می‌شود این است که چرا به‌رغم چنین گزارش‌هایی، توطئه‌باوری چنین گسترشی دارد؟ روان‌شناسان در پاسخ به سراغ برخی خطاهای شناختی می‌روند که در گسترش این پدیده دخیل‌ است. اما در سال‌های اخیر از منظر تکاملی نیز این پدیده بررسی شده است. پرسش زیست‌شناسان تکاملی این است که چرا باید طی فرایند تکامل چنین باورهایی ایجاد و گسترش یابند؟

زمینه‌های تکاملی
در پاسخ به این پرسش دو دسته تبیین تکاملی وجود دارد. مطابق تبیین نخست، توطئه‌باوری یک سازگاری تکاملی است. در جهانی زندگی می‌کنیم که به‌وضوح و بی‌تردید توطئه‌ها در آن کم نبوده و نیستند. در گذشته‌ها نیاکان ما صرفاً همکاری نمی‌کردند؛ بلکه برای کسب منابع مشترک، علیه رقبای خود توطئه نیز می‌کردند. بنابراین ذهن ما برای تشخیص توطئه سازگاری یافته است. اما در برخی موارد آن بخش از مغز که مشغول رصد توطئه‌ها است بیش از حد فعال می‌شود و مواردی را که توطئه‌ای در کار نبوده نیز توطئه تشخیص می‌دهد. نکته‌ی مهم آن است که میزانی از این بیش‌رصدی نیز سازگاری است؛ زیرا اگر توطئه‌ای رصد نشود می‌تواند هزینه‌های گزافی داشته باشد. تبیین‌های تکاملی دیگری نیز وجود دارد که توطئه‌باوری را محصول فرعی سازگاری‌های دیگر می‌داند.
موارد دیگری از این بیش‌رصدی را در حوزه‌های دیگری هم شاهدیم که توطئه‌باوری می‌تواند محصول فرعی آن باشد. مثلاً وقتی در طبیعت هر صدای ناآشنایی را می‌شنویم به سوی آن سر بر می‌گردانیم. هرچند که عموماً در این سربرگرداندن‌ها، که با هزینه‌ی صرف انرژی و انحراف جزئی از اهداف دیگر همراه است، خطری رصد نشود؛ اما حتی اگر بارها این پدیده تکرار شود باز هم به جهت صدا توجه می‌کنیم. (مگر آنکه تواتر آنقدر زیاد شود که آن را صدای زمینه درنظر گیریم.) چرا چنین است؟ زیرا خطر شکارشدن توسط یک جانور وحشی آنقدر جدی است که می‌ارزد دچارنشدن به آن را بیمه کنیم، و هزینه‌ی بیمه‌ی آن هم چیزی نیست جز مجموع انرژی‌های هدر رفته و انحراف‌های جزئی از اهداف اصلی.
در هر دو صورت، چه توطئه‌باوری سازگاری باشد و چه محصول فرعی دیگر سازگاری‌ها، امروزه درجاتی از آن می‌تواند سازش‌دهنده باشد زیرا رصدنکردن توطئه خطرناک‌تر از گیرافتادن در دام توطئه است. همانطور که هرچه ناامنی اقتصادی بیشتر باشد هزینه‌های بیمه نیز افزایش می‌یابد، هرچه ناامنی در جهان بیشتر باشد امکان توطئه‌ها نیز افزایش می‌یابد و بنابراین امکان بیش‌رصدی توطئه‌ها نیز افزایش می‌یابد.
اما همان‌طور که میزان بیمه‌گذاری حدی بهینه دارد و پرداخت بیمه‌های بالاتر از حد متعارف ضرر دارد، بیش‌رصدی توطئه‌ها از حدی به بعد نیز می‌تواند ضرر داشته باشد؛ به‌ویژه که پای تصمیم‌های کلان در میان باشد. به عبارتی دیگر، همان‌طور که از جایی به بعد ممکن است هزینه‌ی بیمه آنقدر بالا رود که زندگی روزمره را مختل کند بیش‌رصدی توطئه نیز در زندگی اختلال ایجاد می‌کند و ممکن است دیگر سازش‌دهنده نباشد. در این حالت است که افراد، عللِ امکانیِ بسیار کم‌احتمال را محتمل‌تر از حالت واقعی رصد می‌کنند و در پیشگیری از عوارضی که وجود خارجی دارند، یا بسیار نامحتمل‌اند، کارهای غیرضروری انجام می‌دهند، یا از انجام کاری که باید انجام دهند طفره می‌روند.

(بابت توطئه‌باوری از دید جامعه‌شناختی این مقاله را ببینید.
درباره‌ی فلسفه‌ی توطئه‌باوری، اینکه از جنس باور است یا تبیین، اینجا را ببینید.
در مورد اینکه توطئه‌باوری اساساً پدیده‌ای اجتماعی است و نه فردی اینجا را ببینید.)

هادی صمدی
@evophilosophy

Читать полностью…

فلسفه علم

معرفی مدرسه بین المللی خداباوری شریف: شرق و غرب
#دانشگاه‌صنعتی‌شریف

@theismschool
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

افزایش نقش ریاضیات در برنامه‌ی پژوهشی تکامل

داروین ریاضی‌دان خوبی نبود. به واقع، در نقطه‌ی مقابل، اعتراف کرده بود که از ریاضیات سر در نمی‌آورد. از علل اصلی مخالفت دانشمند-فیلسوفانی مانند هرشل و هیوئل با او همین فقدان وجه ریاضیاتی نظریه‌ی انتخاب طبیعی در کتاب منشاء انواع بود. از دید هرشل و هیوئل حسن نظریه‌ی نیوتن این بود که نیوتن سخنان خود را به زبان ریاضیات عرضه کرده بود.

بدتر آنکه، نظریه‌ی تکاملِ داروین مملو از وجوه آماری و احتمالی بود و بنابراین حتی اگر داروین ریاضی‌دان خوبی بود باز هم احتمال پذیرش یک نظریه‌ی آماری در زیست‌شناسی توسط هرشل و هیوئل، که استاندارد بالایی همچون قوانینِ کلی و ضروری نیوتن را برای علمی بودن یک نظریه درنظر داشتند، کم بود. تا قبل از ظهور مدل‌های آماری از نظریه‌ی انتخاب طبیعی در نیمه نخست قرن بیستم توسط پیرسون، وِلدون، رایت، هالدین، و به ویژه رونالد فیشر، آماردان معروفی که داوکینز او را بزرگ‌ترین جانشین داروین می‌داند،‌ نظریه‌ی انتخاب طبیعی در حاشیه ماند.
از آن پس ریاضیات نقش روزافزونی در برنامه پژوهشی تکامل بر عهده گرفت تا جایی‌که امروزه در بخش‌های مختلفی از نظریه‌ی تکامل مدل‌های بسیار پیچیده‌ی ریاضیاتی به وفور یافت می‌شود.

با این حال محدودیت‌هایی نیز در خودِ ریاضیات وجود داشته که مانعی بر گسترش کاربرد ریاضیات در زیست‌شناسی تکاملی بوده است. یکی از محدودیت‌ها فقدان راه‌حلی برای معادلاتی بوده است که در آنها عوامل تصادفی وجود دارند. در بخش‌های مهمی از فرایندهای تکاملی و فرایندهای اقلیمی شاهد وجود چنین عوامل تصادفی هستیم و عدم وجود راه‌حلی برای این معادلات، امکان مدل‌سازی ریاضیاتی این بخش‌ها را از بین می‌برد.

اما حالا ریاضی‌دان‌ها موفق به عرضه‌ی راه‌حل‌هایی برای برخی از این معادلات شده‌اند. این خبر خوبی برای تکامل‌دانان است و برایشان به این معنی‌ست که کاربرد ریاضیات در علومی از این دست رو به فزونی خواهد گذاشت.

این مثال می‌تواند نشانی باشد که چگونه پیشرفت در شاخه‌ای از معرفت، حتی در شاخه‌ای مانند ریاضیات که کاملاً پیشینی است، می‌تواند به پیشرفت علمی تجربی مانند زیست‌شناسی کمک کند. باید قدری صبر کنیم تا شاهد تأثیرات آن باشیم.

از سال ۱۹۷۰، که جورج پرایسِ ریاضی‌دان، با درآمیختن دو تعریف ریاضیاتی ساده، یعنی تعریف میانگین عددی و تعریف کوواریانس، معادله‌ی پرایس را به زیست‌شناسان تکاملی معرفی کرد ساختار مفهومی نظریه‌ی تکامل نیز به یکباره پیشرفت فوق‌العاده‌ای را شاهد بود. زیست‌شناسی نظری و بیوانفورماتیک نیز از این تاریخ به بعد بود که گسترشی شگرف داشتند.
تاریخ نشان می‌دهد که درخواست هرشل و هیوئل از داروین برای عرضه‌ی قوانینی کمّی در نظدیه‌ی تکامل بیجا نبوده است. این درخواست از داروین، حکایت از شم قوی آنها دارد و امروزه دیگر نباید مخالفت‌های آنها با داروین را یکسره مبتنی بر ایدئولوژی آنها بگذاریم.

افزایش نقش ریاضیات همچنین به معنای افزایش بهره‌گیری از هوش‌مصنوعی در حل مسائل زیستی نیز خواهد بود؛ زیرا با توجه به اثبات عرضه‌شده برای معادلات مربوطه، امکان تهیه‌ی الگوریتم‌هایی فراهم می‌شود که می‌توانند نقشی در طراحی الگوریتم‌های بزرگ‌تر بازی کنند، که قرار است فرایندهای تکاملی را بازنمایی کنند.
 
پررنگ شدن هرچه بیشتر  مدل‌های ریاضیاتی در زیست‌شناسی پرسش‌های فلسفی مهمی را در پی دارد که برخی از آنها هم اکنون نیز با توجه به کاربست ریاضیات در تکامل مطرح است.
اما فعلاً به جای پرداختن به این بحث فلسفی به جاست به چند پژوهش بدیع که اخیرا منتشر شده‌اند، و به واقع نوآوری‌های کم‌نظیری در برنامه‌ی پژوهشی تکامل هستند، نگاهی بیاندازیم.

در این پژوهش‌ها ریاضی‌دانانی که در "نظریه‌ی بازی تکاملی" (Evolutionary Game Theory) مشغول فعالیت هستند (که فقط یکی از شاخه‌های کاربست ریاضیات در برنامه‌ی پژوهشی تکامل است که اکنون ۵۰ ساله شده) به راه‌حل‌های بدیعی در تکامل همکاری در جوامع انسانی رسیده‌اند و به این ترتیب راه را بر علوم اجتماعیِ ریاضیاتی-تکاملی باز کرده‌اند. این یافته‌ها مسیر جامعه‌شناسی و علوم سیاسی را تغییرات اساسی خواهند داد و بنابراین دانشجویان رشته‌های مختلف علوم اجتماعی را به پیگیری آنها دعوت می‌کنیم.

@harmoniclib
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

.
🧩 سال‌هاست که با غلبه رویکرد محاسباتی در #علوم_شناختی، فرآیندهای انتزاعی محاسبات بعنوان زمینه تولید هوش و آگاهی به رسمیت شناخته شده و نزد بسیاری از دانشمندان و محققان این حوزه، ماده سازنده سیستم پردازشگر از اهمیت و‌ موضوعیت چندانی برخوردار نبوده است. استراتژی ساخت #هوش_مصنوعی با پیاده‌سازی #پردازش_اطلاعات بر روی سیستم‌های دیجیتالی و تراشه‌های الکتریکی و ... از همین دیدگاه نشأت گرفته است.

🧩 اما با وجود موفقیت‌ها و پیشرفت‌های کاربردی، ناکامی سیستم‌های محاسباتی در ارائه خروجی‌های شبیه انسان و چالش‌های نظری که در این‌باره قوت گرفته است، اهمیت دیدگاه‌های بیولوژیکی را توسط برخی صاحبنظران روی میز گذاشته است. سیستم‏های هوش مصنوعی در توسعه‏های اخیر بدنبال جایگزینی معدنی برای اجزای بیولوژیک آگاهی،‌ شبکه‏های مصنوعی عصبی بجای نورون‏های سلولی، و منطق فازی منعطف بجای دستورالعمل‏های مبتنی بر پروتئین و DNA هستند تا بر متریال سازنده سیستم نیز تمرکز کنند. (Pagel & Kirshtein, 2017, Machine Dreaming and Consciousness, p.30)

🧩 موضوعیت #زیست_شناسی در هوش مصنوعی البته می‌تواند به معانی مختلفی مورد بحث قرار گیرد. اگر منظور از پایه بیولوژیک آگاهی صرفا در حد جریان الکتروشیمیایی موجود در شبکه‌های نورونی باشد، شاهد استراتژی حداقلی برای تامین هوش مصنوعی شبه بیولوژیک خواهیم بود که فقط در پی جاسازی ماده شیمیایی حامل جریان الکتریکی در شبکه‌های مصنوعی است. اما چنانچه ساختار مولکولی و ژنتیک مغز نیز در تولید #آگاهی نقش داشته باشد، چالش‌های عمیق‌تری پیش روی مهندسان #AI قرار خواهد گرفت.

🧩 مقاله مهمی که سه ماه پیش توسط محققان دانشگاه هایدلبرگ آلمان در محله #نیچر به چاپ رسید، نشان داد که مخچه با ساختار مولکولی و ژنتیکی خود در برخی توانایی‌های شناختی مرتبه بالاتر انسان دخالت دارد. در حالی‌که غالب دانشمندان، مخچه را بدلیل عدم وقوع پردازش اطلاعات در آن، دارای نقش خاصی در تولید آگاهی نمی‌دانستند. یافته‌هایی از این دست ضمن نوعی شیفت پارادایمی در #نوروساینس و هوش مصنوعی، چالش مهمی را نیز روی میز می‌گذارد: #ژنتیک و #DNA سلول‌های نورون طبیعی را چگونه می‌توان بنحوی مصنوعی زمینه‌سازی کرد؟ آیا صرف منطق فازی می‌تواند محقق‌کننده چنین هدفی باشد؟

🧩 به هرحال اما نکته قابل توجه اینست که رویکرد #پیوندگرایی (#Connectionism) با تاکید بر محاسبات توزیع‌شده و پردازش موازی اطلاعات، و همچنین رویکرد #بدنمندی (#Embodiment) با تمرکز بر بدن و مواجهه مکان‌مند سیستم حسی- حرکتی با محیط، بصیرت‌های ناشی از پژوهش‌های بیولوژیک آگاهی را جدی نمی‌گیرند و بنظر می‌رسد باوجود فواید بزرگ کارکردگرایانه، در ساخت و تولید #آگاهی_مصنوعی با ابهامات و تردیدهای جدی مواجه هستند.

@PhilMind
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

کاوشی در تکامل هنجارهای اجتماعی با کمک ابررایانه
 
هنجارهای اجتماعی تأثیر عمیقی بر زندگی روزمره‌ی ما دارند. هنجارها تعیین می‌کنند که چگونه رفتار کنیم و رفتارهای ما چگونه توسط دیگران ارزیابی می‌شود.
به این ترتیب اگر کسی بتواند هنجارها را تحت کنترل درآورد می‌تواند رفتار افراد را نیز تحت کنترل داشته باشد. چنین چیزی فقط مطلوب حاکمیت‌های غیردموکراتیک نیست بلکه با توجه به تغییرات مهم جهانی، از جمله با افزایش گرمایش زمین، اتوماسیون، تغییر در مفهوم کار و فراغت، و گسترش روزافزون فضای دیجیتال، نیاز اساسی مصلحان اجتماعی نیز هست. برخی عادات رفتاری و فکری ما نیازمند تغییرات اساسی‌اند تا محیط زیست را نجات دهیم و با طبیعت آشتی کنیم و همزمان برخی دیگر نیازمند تغییر‌اند تا با شرایط جدید خود را تطبیق دهیم. هرچند چندین دهه است که پژوهشگران حوزه‌ی تکامل فرهنگی تلاشی برای فهم این پدیده داشته‌اند، اما مشکل اساسی این بوده که هنوز از قواعد علمی ناظر بر تغییر هنجارها بسیار کم می‌دانیم.
در پژوهش‌های تجربی قبلی تأکید اصلی بر آن بود که به فهم بهتری از قواعد ناظر بر پیروی از هنجار در میان افراد بپردازند. اکنون پژوهش مشترک ژاپنی‌ها و مؤسسه ماکس پلانک بر نحوه‌ی تکامل خود هنجارها متمرکز شده است. این کار تا کنون با مشکلات زیادی مواجه بوده زیرا اولاً تعداد هنجارها بسیار زیاد است، و ثانیاً هنجارها بر یکدیگر نیز اثر دارند و بنابراین مطالعه‌ی تغییرات آنها کاری بس دشوار بوده است. اما در پژوهش کنونی بیش از دوهزار هنجار گزینش شده و تغییرات در آنها، با کمک ابررایانه‌هایی که قادر به پردازش این سطح از پیچیدگی بود، پردازش شد.

یافته‌ها و درس‌هایی از این پژوهش
درس‌های جالبی از یافته‌های این پژوهش می‌توان استنتاج کرد که برخی از آنها بدیهی‌ترند و برخی باعث شگفتی می‌شوند.
بخش بدیهی‌تر یافته آن است که هنجارها تغییر می‌کنند (هرچند برخی سنت‌گرایان افراطی همین بخش بدیهی را نیز نمی‌پذیرند)؛ و بخش کمتر بدیهی آن اینکه تغییرات در آنها مستقل از سایر هنجارها نیست. بنابراین اصرار بر ثابت نگاه داشتن برخی هنجارهای اجتماعی خواستی نامحقق است زیرا خلاف روند طبیعی امور است. فرهنگ بشری پدیده‌ای منعطف و درهم‌تنیده و در حال صیرورت (شدن) است.
به عبارتی نمی‌توان تغییرات در هنجارهای ناظر بر تکنولوژی‌های سخت مانند موبایل‌ها و یارانه‌ها و قواعد ناظر بر گسترش آنها را مستقل از هنجارهای اخلاقی و هنجارهای ناظر بر سبک زندگی افراد در نظر گرفت و خواهان ثابت نگه داشتن یکی به‌رغم تغییرات گسترده در دیگری بود. (البته هنجارهایی نیز وجود دارند که گویا تغییری در آنها مشاهده نمی‌شود. در این پژوهش یکی از آن معرفی می‌شود: «همکاری، مثبت است و رفتارهای خودخواهانه‌ی در تعارض با همکاری، منفی». اما این هنجار به لحاظ کلی بودن از جنس فراهنجاری است که جان دیویی نیز به رغم مخالفت با ثبات در هنجارها جهان‌شمولی و ثبات آن را می‌پذیرد وقتی می‌گوید که پیشرفت در مسیر بهزیستی انسان‌ها سنجه‌ی اصلی در اخلاق سیاسی است.)
 
بخش بدیع‌تر پژوهش آن است که به خلاف آنچه در بدو امر به نظر می‌رسد در جوامعی که یکدست هستند همکاری شکننده‌تر از جوامع شامل زیرگروه‌های طبیعی است. به عبارتی، به خلاف تصور رایج، همکاری در گروه، محصولِ یکدستیِ کاملِ اعضای آن نیست بلکه محصول همکاری زیرگروه‌های آن اجتماع است. (اعمال این قاعده بر کل یک کشور، و در سطح سیاسی، به معنای آن است که به خلاف نظر رایج، سطح همکاری در حاکمیت‌هایی که در آنها قدرت در زیرگروه‌هایی، ازجمله احزاب، توزیع شده بالاتر از جوامع یکدست است.)
 
پژوهشگران معتقدند که این یافته‌ها در رسیدن به درک عمیق‌تری از تکامل هنجارهای اجتماعی، و نقش آنها در پرورش رفتار مشارکتی، کمک خواهد کرد.

احتمالاً یافته‌های بعدی نشان می‌دهند که چه سنخ ساختارهای اجتماعی همکاری را در جهت به‌زیستی انسان‌ها تسریع می‌کند.

حکمرانی موفق هر چه بیشتر نیازمند «نگرشی علمی» از جنس نگرش‌های موجود در تکامل است، جایی‌که به رابطه‌ی تنگاتنگ انسان و طبیعت توجه ویژه‌ای می‌شود. صرف استفاده از داده‌های علمی، بدون برخورداری از نگرش تکاملی، راهی به به‌زیستی انسان نمی‌برد. حکمرانی بدون برخورداری از بینش تکاملی، که علاوه بر معرفی سرشت انسان چگونگی تغییرات در هنجارهای اجتماعی را نیز می‌نماید، به حرکت یک کوهنورد در مسیرهای ناشناخته و بدون نقشه‌ی مسیر و آگاهی از سیر تغییرات آب‌وهوایی می‌ماند.

حکمرانی علمی به چهار چیز نیاز دارد: ۱. آگاهی از ابرتغییرات پیش رو؛ ۲. برخورداری از، و تولید مداومِ، دسته‌ی بزرگی از داده‌های تجربی که شرایط کنونی را رصد کند؛ ۳. مشخص‌کردن اهدافی متناسب با تغییرات پیش رو، و داده‌ها، در جهت پیشرفت در مسیر افزایش به‌زیستی مردم؛ و ۴. آنچه کمتر به آن توجه شده، برخورداری از نگرش علمی مبتنی بر تکامل.

هادی صمدی
@evophilosophy

Читать полностью…

فلسفه علم

#پساانسان‌گروی و #آگاهی

⛵️ یکی از پیامدهای پیشرفت علم حیات (the science of life) این بود که خصائصی که پیشتر مختص گونۀ انسانی شمرده می‌شد، به دیگر اشیا و گونه‌ها نیز نسبت داده شد، که از جملۀ مهمترین آنها، آگاهی است. از این گرایش، می‌توان با تعبیر «رهاسازی آگاهی» یاد کرد. در قرن بیستم برخی حیوانات را داری کارکردهای سطح بالای ذهنی دانستند و سپس بحث‌هایی در مورد تحقق آگاهی در یک حامل مصنوعی و امکان حضور آگاهی در گیاهان مطرح شد. یک پیامد طبیعی این فرایند، ظهور تقریر جدیدی از #همه_روان_دار_انگاری بود. اکنون فضا باز شده بود که به بسیاری از اشیا آگاهی نسبت داده شود.

⛵️ پساانسان‌گروی از این ایده بهره گرفت تا ایدۀ لزوم ترک دیدگاه انسان‌محوری خود را پی بگیرد. بر این اساس، پایان نگرش به انسان به عنوان موجودی مستثنا و فوق‌العاده وارد مرحلۀ تازه‌ای شد. از این منظر، درواقع دیدگاه انسان‌محورانه و نگرش انسان به‌سان موجودی استثنایی، مطالعه دربارۀ برخی پدیده‌ها، ازجمله آگاهی را محدود و مقید ساخته بود.

⛵️ اما آیا بر این اساس، پساانسان‌گروی را می‌توان ایده‌ای علمی (scientific) دانست؟ آیا واقعاً می‌توان گفت غیر انسان آگاهی دارد؟ خفاش می‌تواند با استفاده از سامانه‌ای راداری راه خود را پیدا کند. آیا گوزن هم این قابلیت را دارد؟ بیشتر تمایل داریم که به این پرسش پاسخ منفی دهیم، زیرا به نظرمان گوزن‌ها نیازی به کارکرد این سامانه ندارند و این سامانه نقش بقایی برای آنها ایفا نمی‎‌کند، آن‌سان که برای خفاش‌ها می‌کند. به همین وزان، چرا باید خصیصه‌ای مانند آگاهی را، که از دید ناظر بیرونی پنهان است و نمی‌دانیم چگونه خود را در رفتار یک موجود نشان می‌دهد، به موجودی غیر از انسان نسبت داد؟ اگر خفاش‌ها به میزانی باهوش بودند که بتوانند خصائص خود را به موجودات دیگر هم نسبت دهند، اما آنقدر باهوش نبودند که بتوانند درک کنند که چرا خودشان نیازمند این سامانۀ راداری هستند، آنگاه ممکن بود فکر کنند که انسان‌ها هم این توانایی را دارند، که به‌وضوح اشتباه است. بنابراین آگاهی می‌تواند خصیصه‌ای مختص گونۀ انسانی باشد و بر این اساس، پساانسان‌گروی تعمیم و توسعۀ ناموجهی را مطرح می‌کند.

⛵️ ممکن است به دلایل دیگری، مثلاً اخلاقی، با ایدۀ استثنایی بودن و تافتۀ جدابافته بودن انسان همراه نباشیم، اما از منظری کاملاً علمی نمی‌توانیم این ایده را انکار کنیم. واقعاً ممکن است حیوانات دیگر آگاهی نداشته باشند. تا زمانی که کارکرد آگاهی نامعلوم و تعریف‌ناشده است، دلیلی علمی برای اسناد آن به دیگر موجودات در دست نیست. بنابراین همچنان ممکن است تفاوتی بنیادین میان انسان و دیگر موجودات جهان وجود داشته باشد. پساانسان‌گروی بنابراین مستلزم گونه‌ای #جاندارانگاری #animism است.
🖋️رضا درگاهی‌فر

📗 Merzlyakov, S.S. Posthumanism vs. Transhumanism: From the “End of Exceptionalism” to “Technological Humanism”. Her. Russ. Acad. Sci. 92 (Suppl 6), S475–S482 (2022).

@PhilMind
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

آیا ایمان خلیف، بوکسور الجزایری، منصفانه در مسابقات زنان المپیک شرکت کرد؟ تحلیلی اخلاقی

احتمالاً بسیاری از شما نیز مانند من با دیدن انصراف بوکسور زن ایتالیایی و دیدن چهره‌ی ایمان خلیف، که مردانه می‌نمود، قضاوت کردید که حق بوکسور ایتالیایی ضایع شده است.
اکنون که از هیجان مواجهه‌ی اولیه گذشته، شرایط را یک‌بار دیگر تحلیل کنیم.

۱. ایمان خلیف ظاهری متفاوت از آنچه ما به‌عنوان یک زن نرمال در نظر داریم دارد. این انحراف از حالت نرمال برایش دردسرهای زیادی داشته است؛ اما اتفاقاً المپیک جای انسان‌هایی است که بسیار از میانگین انسان‌ها فاصله دارند. کدام انسانِ میانگین می‌تواند با سرعت دوندگان صدمتر المپیک بدود؟ کدام فرد میانگین می‌تواند وزنه‌هایی که وزنه‌برداران المپیک بالای سر می‌برند بالای سر بَرد؟ عموماً المپیک جای میانگین‌ها نیست. اما هنجارهای اجتماعی صرفاً انحراف مرد به سمت مردانگی بیشتر و انحراف زن به سمت زنانگی بیشتر را مجاز می‌داند و آن را "انحراف" ارزیابی نمی‌کند.

۲. احتمالاً خواهید گفت درست است؛ اما منصفانه آن است که مردان با مردان مسابقه دهند و زنان با زنان. این سخن آن‌قدر بدیهی به‌نظر می‌رسد که نیازی به عرضه‌ی استدلالی برای آن نیست و من نیز آن را می‌پذیرم.

۳. اما مطابق برخی از آمار، نزدیک دو درصد مردم (که البته در آمار دقیق اختلاف‌نظرهایی است) با ابهام جنسی به‌دنیا می‌آیند. این دسته، عموماً، از همان آغاز تولد برچسب جنسیتی دختر یا پسر می‌خورند. چنین فردی کاملاً ممکن است ورزشکار خوبی هم شود و به سطح شرکت در مسابقات المپیک برسد.

۴. چنین برچسب‌هایی صفرویکی است و ازآنجا که بر طیف‌ها اعمال می‌شود بدون خطا نیست؛ به این معنا که همواره امکان دارد خود فرد یا جامعه برچسب زده شده را نپذیرند.

۵. اما مسابقات المپیک در دو گروه کاملاً متمایز زنان و مردان برگزار می‌شود. یعنی کسی که دارای ابهام جنسی است باید توسط کمیته‌ی پزشکی تعیین تکلیف شود که می‌تواند در مسابقات زنان شرکت کند یا نه.

بازنگری بر اساس این داده‌ها:
حالا لحظه‌ای خود را به‌جای تیم پزشکی بگذاریم. این پزشکان قرار است مرز مشخص و کاملاً متمایزی را بر بخشی از جهان که به صورت طیفی است وضع کنند و در مورد برخی برچسب‌های جنسیتی قضاوت کنند.

احتمالاً برخی معاینات و آزمایش‌ها را مبنا قرار می‌دهند، مشورت می‌کنند، و در نهایت رأی‌ می‌دهند. و کاملاً متوجه این نکته هستند که تصمیم آنها بر سرنوشت یک یا چند نفر اثرات مهمی دارد. از یکسو اگر کسی را که بیشتر در سمت زنان قرار داشته از رقابت با زنان محروم کنند حق او را ضایع کرده‌اند، و از سوی دیگر اگر برای فردی که بیشتر در سمت مردان قرار گرفته مجوز رقابت با زنان را صادر کنند حق سایر شرکت‌کنندگان زن را ضایع کرده‌اند. این درحالی‌ست که کاملاً ممکن است فرد موردنظر دقیقاً در همان میانه‎هایی قرار داشته باشد که مطابق برخی سنجه‌ها، مجاز به شرکت در مسابقات باشد و مطابق برخی دیگر خیر. هرچند نمی‌دانیم خلیف این‌طور بوده یا خیر، اما فرض کنیم این‌طور بوده و تیم پزشکی پس از رأی‌گیری به او حکم به مجاز بودن برای شرکت در بخش زنان را داده است. صدالبته این اقدام ممکن است خطاپذیر باشد. اما چه راه دیگری پیش روی پزشکان بوده است؟! تیم پزشکی چه کاری باید می‌کرده که نه حقی از خلیف ضایع شود و نه از سایر شرکت‌کنندگان زن؟! تازمانی‌که مسابقات در دو بخش کاملاً متمایز زنان و مردان برگزار می‌شود یگانه راه همین است که هر پزشک مسئولانه شواهد پزشکی را بررسی کند و رأی خود را بدهد و برگزارکنندگان نیز بر اساس رأی اکثریت تیم پزشکی عمل کنند.

تحلیل اخلاقی:
حالا بار دیگر قضاوت اولیه‌ی خود را بررسی کنیم. ما بدون دسترسی به اطلاعات گروه پزشکی، از همان ابتدا، صرفاً با دیدن چهره و اندام خلیف رأی به ناعادلانه بودن مسابقه دادیم.

این مثال جالبی است برای آنکه انسان چگونه بر اساس «سیستم یکِ» مغز، که خودکار عمل می‌کند، بسیار سریع حکم اخلاقی صادر می‌کند. اما اگر «سیستم دو» را به کار بیاندازیم احتمالاً در حکم اولیه تجدیدنظر می‌کنیم. مثلاً کافی بود به ملیت الجزایری خلیف نیز همزمان با چهره‌ی او توجه می‌کردیم تا شائبه‌ی تبانی بسیار ضعیف‌تر شود. یا کافی بود به این نکته توجه می‌کردیم که اعضای تیم پزشکی نیز از همان ابتدا ظاهر خلیف را دیده‌اند اما به احتمال بسیار زیاد داده‌های آزمایشی و معاینات پزشکی رأی اکثریت را به سمت صدور جواز برای او تغییر داده است.

در جهانی زیست می‌کنیم که هر چه بیشتر نیازمند بهره‌گیری از "سیستم دو" مغز خود هستیم تا از سطح قضاوت ناسنجیده‌ی "سیستم یکِ" مغز فراتر رویم. اما این کاری دشوار است زیرا نه در بازی‌های کودکی آموزش لازم برای این کار را دیده‌ایم و نه داستان‌هایی برای پرورش این بخش خوانده‌ایم. دسته‌ی بزرگی از دیگر قضاوت‌های ما نیز از همین سنخ‌اند.

هادی صمدی
@evophilosophy

Читать полностью…

فلسفه علم

❇️به اطلاع می رساند برنامه سخنرانی و کارگاه آموزشی به شرح زیر در پژوهشکده فلسفه تحلیلی برگزار خواهد شد:

🔹سخنران: دكتر محمدصالح زارع پور (دانشگاه منچستر)

🔹یکشنبه، اول مهر، ساعت 10 تا 12
اصل دلیل کافی: توجیه ساده‌ای در کار نیست!

🔹يكشنبه، اول مهر، ساعت 16 تا 18
کارگاه آموزشی: انتشار پژوهش‌های فلسفی در عرصه‌ی بین المللی

🔹دوشنبه، دوم مهر، ساعت 10 تا 12
متناهی‌گرایی در قرون وسطی

🔹مکان: تهران- میدان نیاوران- پژوهشگاه دانش­های بنیادی، پژوهشکده فلسفه تحلیلی، سالن شماره 1

به پیوست خلاصه سخنرانی ها ارسال می شود.

ورود برای عموم آزاد است.

@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

🔴 جلسه_ششم (اردیبهشت_99)
#فلسفه_اخلاق
#دکتر_ابراهیم_آزادگان
#کلاس_آنلاین

❇️ تفاوت فلسفه اخلاق کانت و ارسطو پیرامون خیر اعلی
✅ موضع آشتی گونه کورسگارد درباب اخلاق کانت و ارسطو
✅ بین دیدگاه ارسطو و کانت, کدامیک راهگشای مسائل اخلاقی در عصر مدرن است؟

🔖 اسلاید جلسه اول تا ششم را از لینک زیر دریافت کنید:

📎 https://b2n.ir/778385
------------------------------------------
@jorateandishidan
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

#فلسفه_اخلاق
#دکتر_ابراهیم_آزادگان
#کلاس_آنلاین

🔴 جلسه_چهارم (اردیبهشت_99)

❇️ از دیدگاه ارسطو, زندگی #فضیلتمندانه چگونه است؟
❇️ آیا کسب دانش منجربه عقلانیت و اخلاق خواهد بود؟
❇️ آیا تاکید ارسطو بر عقلانیت, نوعی ژست #روشنفکری است؟
❇️ آیا اخلاقی بودن یه مهارت است یا امری ذاتی ست؟
❇️سه نوع از زندگی در نگاه ارسطو (زندگی #عامیانه, زندگی #سیاسی, زندگی #عقلانی/فیلسوفانه)
❇️ آیا ارسطو یک فیلسوف سیاستمدار را فردی اخلاقی میداند؟
❇️ آیا نگاه اخلاقی ارسطو با جهان #مدرن, سازگاری دارد؟
❇️ آیا باید خوب باشیم چون خوبی ذاتا خوب است یا باید خوب باشیم به این دلیل که خوبی برای انسانها خوب است؟


🔖 اسلاید جلسه اول تا چهارم را از لینک زیر دریافت کنید:

📎 https://b2n.ir/882972
------------------------------------------
@jorateandishidan
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

#فلسفه_اخلاق
#دکتر_ابراهیم_آزادگان
#کلاس_آنلاین

2⃣ جلسه_دوم (فروردین_99)

✅ اگوئیست ها چه کسانی هستند؟
✅ تفاوت عمل بر اساس قانون و عمل به خاطر قانون چیست؟
✅ آیا اگوئیستها همان یوتالیتاریانیست ها هستند؟
✅ آیا موضع اگوئیستها عقلانی ست؟
✅استدلال پرفیت, مور و کورسگارد بر علیه اگوئیستها

✅ #نیچه(کتاب غروب بتها): اگر آدمی برای چرایی زندگی خود پاسخی داشته باشد, کم و بیش با هر چگونه ای میسازد.

🔖 اسلاید جلسه اول و دوم را از لینک زیر دریافت کنید:

📎 https://b2n.ir/441711
------------------------------------------
@jorateandishidan
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

🔴 صوت سخنرانی دکتر سید حسن حسینی
✅ غایت در زیست شناسی تکاملی, سازگاری یا ناسازگاری

@jorateandishidan
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

@tarjomaanweb
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

به اطلاع علاقه‌مندان می‌رساند که نشریۀ جستارهای فلسفهٔ دین (متعلق به انجمن‌علمی فلسفهٔ دین ایران) با رتبۀ «علمی ب» و ضریب تأثیر و چارک Q1-۱۴۷، پذیرای مقالات پژوهشی، مروری، کوتاه، موردی، روش‌شناختی، کاربردی، مفهومی و ترویجی پژوهشگران در حوزۀ مسائل دین‌پژوهی است. پژوهش‌هایی در زمینۀ براهین اثبات وجود خدا، مسئلۀ شر، تجربۀ دینی، زبان دین، صفات الهی، معجزات، علم و دین، معرفت‌شناسی، پلورالیسم، ایمان و عقل، و اخلاق در اولویت انتشار نشریه قرار دارند.
علاقه‌مندان برای کسب اطلاعات بیشتر و ارسال مقالات به آدرس زیر مراجعه نمایند:
journal.philor.org

Читать полностью…

فلسفه علم

تئوری توطئه (توطئه‌باوری) (۲)
چگونه می‌توان با توطئه‌باوری مقابله کرد؟

نقش هوش
پژوهش جدیدی نشان می‌دهد که افراد باهوش نیز به دام توطئه‌باوری می‌افتند. چه‌بسا افراد بسیار باهوشی باشند که در گام نخست، به علت هوشمندی بالاتر، امکان‌های عجیب‌تری را برای وقوع یک پدیده تشخیص دهند. اما در گام دوم بلافاصله احتمالی بسیار دور از واقع را به آن نسبت دهند. این پدیده ناشی از سوگیری تأیید است: فرد موارد مکذب نظر خود را نادیده می‌گیرد و احتمالی متناسب با امکان‌های محتمل‌تر را به آن نسبت نمی‌دهد و در نتیجه علت نامحتمل را بیش از اندازه محتمل ارزیابی می‌کند. گاه این نادیده‌گرفتن امکان‌های محتمل‌تر سبب می‌شود برای آنچه نسبت به رقبا نامحتمل‌تر است احتمال را «یک» در نظر ‌گیرند و آن را عین واقعیت معرفی کنند. در این حالت مخالفان با آن نظر را نیز فاقد هوشمندی کافی، یا بخشی از خود آن توطئه می‌پندارند.   
پژوهش دیگری نشان می‌دهد که به خلاف آنکه عموماً راست‌های افراطی به تئوری توطئه متهم می‌شوند چپ‌ها نیز دست کمی از آنها ندارند. هرچند در هر دو سوی راست و چپ، احتمال آنکه افراطی‌ها به توطئه‌باوری باور داشته باشند بیشتر است. از سوی دیگر در جوامع قطبی‌شده افرادی که به دو انتهای چپ و راست سیاسی گرایش دارند احتمال آنکه در نردبان سیاست بالاتر روند بیشتر است. به عبارتی در جوامع دوقطبی خطر توطئه‌باوری بالاتر است.
 
راهکار: چه باید کرد؟
در سطح فردی
در پژوهشی مشخص شد، افرادی که در میان گزینه‌های عرضه‌شده این گزینه را که «علاقه‌مند به حل مسائل فکری هستم» انتخاب می‌کردند کمتر گرفتار تئوری توطئه می‌شدند.
کسانی که انواع بازی‌های فکری را انجام می‌دهند (شطرنج، مسائل ساده‌‌ی ریاضیات، معماها و غیره) به نحو معناداری احتمالات دقیق‌تری را به علل پدیده‌ها نسبت می‌دهند. همچنین کسانی که آموزش تفکر نقاد دیده‌اند و به نحوی مستمر از تفکرات تحلیلی و نقاد بهره می‌برند نیز کمتر به دام تئوری توطئه می‌افتند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که هر چه فرد به «سیستم یک» مغز متکی باشد و بر تصمیمات شهودی اتکا کند، و کمتر از «سیستم دو» مغز که تأملی است بهره گیرد، بیشتر گرایش به تئوری‌های توطئه دارد. آموزش و مطالعه‌ی فلسفه‌ی تحلیلی نیز تفکر تحلیلی را تقویت می‌کند. برخی سوگیری‌های شناختی (از جمله سوگیری تأیید) نیز با توطئه‌باوری همبستگی دارند. بنابراین آموزش انواع سوگیری‌ها و زمینه‌هایی که این سوگیری‌ها را از دایره‌ی مفیدبودن خارج می‌کند و ما را به خطا در تصمیم می‌اندازد، برای همگان لازم است و نظام آموزش و پرورش باید این دسته از آموزش‌ها را بسیار جدی بگیرد. از بهترین راهکارهای آموزش آن نیز طراحی بازی‌هایی است که کودکان بزرگتر، و به ویژه نوجوانان، از آموزش آنها استقبال کنند.

در سطح جمعی
انتظار آنکه عموم مردم به نحوی مستمر از تفکر شهودیِ سیستم یک فراتر روند و درباره‌ی هر باور خود تأمل کنند بسیار غیرواقع‌بینانه است. مقاله‌ای که اخیراً در نیچر منتشر شده نشان می‌دهد که توطئه‌باوری قابل تغییر است، البته به سختی. به هر میزانی که در مدارس آموزش تفکر نقاد گرفته باشیم باز هم گرایش کلی ما بهره‌گیریِ مستمر از سیستم شهودیِ مغز است و نه سیستمِ تأملی آن.
اما با تقسیم‌کارِ شناختی می‌توان از خطرات اجتماعی توطئه‌باوری کاست. در سطوح بالای تصمیم‌گیری‌های جمعی، از جمله در تصمیم‌ها در سازمان‌های بزرگ و همچنین در سطح حاکمیتی نیازمند تشکیل تیم‌هایی از افرادی هستیم که در سطوح بالایی به تفکر انتقادی، تحلیلی، و راهبردی مجهز‌ باشند. تیم‌هایی متشکل از افرادی که به نحوی مستمر از سیستم تأملی مغز بهره می‌گیرند و به‌علاوه از تنوع شناختی و نگرشی برخوردارند از احتمال گرفتاری در توطئه‌باوری می‌کاهد، و تمییز توطئه‌های واقعی از غیرواقعی را محتمل‌تر می‌کند. تشخیص توطئه‌های واقعی چیزی بیش از نیت خوب و هوشمندی می‌طلبد. تنوع شناختی گروه باعث می‌شود احتمال‌های بسیار بالا و پایین، که غیرواقعی‌اند، یکدیگر را خنثی کنند و احتمالِ موردِ اجماع به واقعیت نزدیکتر باشد. چنین فعالیتی نیازمند نوعی تفکر است که همگان به یک میزان به آن مجهز نیستند. وجود چنین تیم‌هایی در وزارتخانه‌ها از بهترین بازوهای مشورتی حاکمیتی‌ست.
حُسن دیگر این تیم‌ها در آنجاست که با کاهش مسئولیت فردی و توزیع بار مسئولیت در یک گروه (به‌رغم آنکه از معایب مسئولیت توزیع‌شده بسیار شنیده‌ایم) از فشاری که می‌تواند منجر به نسبت‌دادن احتمالات نادرست به امکان‎های نامحتمل بیانجامد می‌کاهد. نتیجه آنکه احتمال توطئه‌باوری کاهش می‌یابد.
در مورد اینکه معیار معرفتی طرد توطئه‌باوری چیست اخیراً کارهای فلسفی زیادی انجام شده که آگاهی از آن برای تیم‌های تحلیل لازم است. به عنوان نمونه در مقاله‌ای با بهره‌گیری از نظریه‌های خطای شواهدمحور، مبنای معرفتیِ قضاوت آنها معرفی می‌شود.

هادی صمدی
@evophilosophy 

Читать полностью…

فلسفه علم

.

پذیرش دانشجو در دورۀ کارشناسی ارشد فلسفه علم در دانشگاه صنعتی امیرکبیر، بر اساس آیین‌نامۀ استعدادهای درخشان (بدون آزمون ورودی):


دانشگاه صنعتی امیرکبیر برای تحصیل در دورۀ کارشناسیِ ارشدِ «فلسفه علم» برای نیمسالِ نخستِ سالِ تحصیلیِ ۱۴۰۳-۱۴۰۴ بر اساسِ آیین‌نامهٔ استعدادهای درخشان (بدونِ آزمون ورودی) دانشجو می‌پذیرد.


برای اطلاعات بیشتر لطفاً «اطلاعیهٔ تکمیل ظرفیت کارشناسی‌ارشد بدون آزمون سال تحصيلي 1404-1403 دانشگاه صنعتی امیرکبیر» را ببینید.


مهلتِ ثبت نام: حداکثر تا ۲ شهریور ۱۴۰۳.

.

Читать полностью…

فلسفه علم

کلاس فلسفه ریاضی، در پژوهشکده ریاضیات.
---------------

آپدیت: زمان کلاس درس فعلا به صبح پنجشنبه‌ها ۹–۱۲ تغییر یافت،  زمان بندی دقیق در جلسه هماهنگی تعیین خواهد شد.

@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

تکامل کوانتومی: وقتی مطالعه بر روی مارمولک‌ها شاهدی بر تکامل جهشی شد

جورج سیمپسُن آمریکایی از معروف‌ترین تکامل‌دان‌های قرن بیستم است. او که با اصرار بر تدریجی بودن تکامل مخالف بود، پیش از الدرج و گولد نظریه‌ی مشابه تعادل منقطع را عرضه کرد که به تکامل کوانتومی موسوم است. سیمپسُن معتقد بود که نرخ تکامل می‌تواند کند، متوسط یا سریع باشد و در صورتی که سریع باشد گاه می‌تواند چنان سریع باشد که بتوان از جهش‌های تکاملی سخن گفت و با بهره‌گیری استعاری از مکانیک کوانتومی از تکامل کوانتومی سخن گفت.  
پژوهشی که نتایج آن در نشریه‌ی زیست‌شناسی روز منتشر شده مؤید این نظر سیمپسُن است.
 
 سَقَنقورها (اسکینک‌ها)، تیره‌ای از مارمولک‌ها هستند که بیش از 1500 گونه را شامل می‌شوند و عموماً در نواحی بیابانی و شن‌زارها زندگی می‌کنند اما از قطب تا استوا گسترده‌اند. تنوع در این گونه‌ها بسیار بالا است. از علائق زیست‌شناسانی که به علم طبقه‌بندی توجه دارند این است که می‌خواهند این گونه‌های متنوع را در قالب درخت‌های تکاملی نظم دهند، و مشخص کنند کدام‌ها به لحاظ تکاملی به هم نزدیک‌ترند و چه زمانی از هم جدا شده‌اند. تا به این جا چنین هدفی برای یک پژوهش تکاملی، پروژه‌ای کاملاً عادی در زیست‌شناسی تکاملی به نظر می‌رسید. اما یافته‌ها اسراری از کارکرد تکامل را آشکار ساختند که می‌تواند شاهدی مهم به نفع تکامل کوانتومی یا تکامل از طریق جهش باشد.
می‌توان پذیرفت که تغییرات در برخی خصیصه‌ها، مثلاً تغییر رنگ، با تغییر در یک یا چند ژن در زمانی کوتاه رخ دهد. اما وقتی سخن از دست و پای دراز یا کوتاه، یا شکل بدن دوکی یا کشیده باشد انتظار متعارف زیست‌شناسان آن است که تغییرات تدریجی در زمان‌های طولانی سبب ایجاد این خصیصه‌ها شده باشد.
هرچند مطابق انتظار متعارف برخی گونه‌ها که متفاوت‌اند نیاکان دورتری دارند و بنابراین تغیییرات تدریجی را تجربه کرده‌اند اما پژوهش جدید وفور این انتظار متعارف را به پرسش گرفت. برخی سقنقورها به‌رغم تفاوت‌های بسیار زیاد در شکل بدن، نیاکان مشترک بسیار نزدیکی دارند. به عبارتی در زمانی بسیار کوتاه به یکباره در دو مسیر تکاملی متفاوت دو جمعیت مشابه به دو گونه‌ی بسیار متفاوت تبدیل شده‌اند.
سیمپسُن از نظریه‌ی رانش ژنتیکی تصادفی سی‌وال رایت بهره گرفت و معتقد بود برخی گسست‌هایی که در سیر تکاملی فسیل‌ها شاهد هستیم ناشی از نیافتن فسیل‌ها نیست بلکه به علت تغییرات شدید در زمان‌های بسیار کوتاه بوده است و بنابراین فسیل واسطه‌ای وجود نداشته که یافت نشده است. مطابق نظریه‌ی رانش ژنتیکی تصادفیِ رایت، کافی است دسته‌ی کوچکی از موجودات که به لحاظ ژنتیکی با میانگین ژنتیکی جمعیت والد متفاوت‌اند از جمعیت والد جدا شده، وارد محیط جدیدی شوند. اگر محیط جدید مسأله‌های تکاملی جدیدی را پیش روی گروه قرار دهد در زمانی کوتاه شاهد تغییراتی بزرگ خواهیم بود، به نحوی که دسته‌ی جدا شده می‌تواند گونه‌ی جدیدی شود.
این پژوهش از این منظر نیز قابل توجه است که چگونه برخی پژوهش‌های کاملاً معمولی می‌تواند به نتایجی بس خیره‌کننده بیانجامد. از این پس برای نظرات سیمپسُن و گولد، که با اصرار بر تدریجی‌گرایی مخالف بودند، شاهدی بسیار قوی در اختیار داریم. البته نمونه‌های دیگری برای تکامل سریع در اختیار داشته‌ایم. اما عموم آنها مربوط به تغییرات در خصیصه‌هایی جزیی‌تر بوده‌اند. چه بسا بلندشدن گردن زرافه نیز چندان که گمان داشته‌ایم تدریجی و زمان‌بر نبوده است. با انتشار این یافته فسیل‌شناسان تبیین دیگری بابت نیافتن فسیل‌های حدواسط و حلقه‌های گمشده در اختیار دارند.
    
تمثیلی برای مدل‌سازی تکامل فرهنگی و اجتماعی
این یافته که به تقویت نظریه‌ی تکامل کوانتومی انجامیده است می‌تواند الگوی مناسبی در مدل‌سازی تغییرات اجتماعی و فرهنگی باشد. به‌خلاف نظر نسبتاً رایج که تغییرات اجتماعی، از جمله اصلاحات اجتماعی گام به گام و تدریجی‌اند، در جایی مانند اندازه‌ی اندام‌ها، که انتظار تغییرات سریع در آنها نمی‌رفت نیز شاهد تغییرات بسیار سریع و جهشی بوده‌ایم. این سنخ تغییرات مشابه تغییرات ساختاری در نظام‌های اجتماعی و سیاسی‌اند. بنابراین در سطح اجتماعی نیز چنین تغییراتی کاملاً ممکن است و باید در مدل‌سازی‌های رایانه‌ای که بازسازی تکامل فرهنگی می‌پردازند مد نظر طراحان قرار گیرد. به عنوان نمونه، مدل‌سازی برخی تغییرات بسیار ساده در نظام‌های آموزش و پرورش، تغییر در نحوه‌ی اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی، و در سطح کلان‌تر، ایجاد تغییراتی گاه جزئی در قوانین اساسی می‌تواند مسیر بهزیستی مردم را هموار یا ناهموار کند به نحوی که در زمانی کوتاه ثمرات مثبت یا منفی آن آشکار شود. همگام شدن چند تغییر با هم بر احتمال این امکان می‌افزاید.

هادی صمدی
  @evophilosophy  

Читать полностью…

فلسفه علم

❇️ برنامۀ نهایی سیزدهمین مدرسۀ تابستانی فلسفۀ تحلیلی پژوهشگاه دانش‌های بنیادی

عنوان
: «مباحثی در معرفت‌شناسی اجتماعی»

🔹هزینۀ ثبت‌نام نهایی برای پذیرفته‌شدگان: ۳۰۰ هزار تومان

🔹آخرین مهلت ثبت‌نام: ۱ شهریور ۱۴۰۳

🔹برگزاری به‌صورت حضوری، از ۲۵-۲۷ شهریور ۱۴۰۳

🔹لینک ثبت‌نام: https://forms.gle/gWLVGwupWSZAGM7t6

@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

#پساانسان و #پساانسان‌گروی

🔆 اگر انسانی را آنقدر تغییرات فناورانه دهند که دیگر نتوان او را متعلق به گونۀ انسان متعارف دانست، و به میزان کافی تفاوت در توانایی‌ها و وضعیت بدنی‌اش نسبت به انسان‌های معمولی حاصل آید که بتوان او را در طبقۀ مجزای مخصوص به خود قرار داد، موجودی پدید می‌آید که با تعبیر #پساانسان (#posthuman) بدان اشاره می‌کنند. بر این اساس پساانسان موجودی است که پیشتر انسان بوده است، اما وضعیت فیزیکی و شناختی‌اش به میزانی تغییر یافته است که به‌کلی باید گونۀ دیگری به شمار رود. ازآنجاکه شیوه‌ها و انواع چنان تغییری بی‌شمارند، تنها یک نوع مشخصی از پساانسان وجود نخواهد داشت و بلکه بی‌شمار گونه از پساانسان‌ها قابل تصور است. پساانسان، در صورتی که موجود شود، تنها سابقۀ انسان بودن داشته است، و ممکن است برخی یا بسیاری از نشانه‌ها و آثار تاریخی و تکاملی نوع انسانی را نداشته باشد، و اکنون دیگر انسان نیست.

🔆 پساانسان‌گروی شیوۀ جدیدی از فهم شخص انسانی در ارتباط با جهان طبیعی به‌صورت کلی است. نظریۀ پساانسان‌گرایانه در پی از میان برداشتن مرزهای سنتی میان انسان، حیوان و فناوری است. پساانسان‌گروی دوگانه‌های مرسوم انسان-ناانسان، فرهنگ-طبیعت و انسان‌گروی-ضدانسان‌گروی را رد و انکار می‌کند.

🔆 پساانسان‌گروی از ایدۀ انسان و انسان‌محوری عبور می‌کند و انسان را دارای وضعیت ممتاز اخلاقی، وجودشناختی و قانونی نمی‌انگارد، بلکه آن را همتراز با دیگر اشیای جهان می‌نگرد. شکل‌گیری ایدۀ پساانسان‌گروی از نتایج پیشرفت‌‌های علم حیات (the science of life) است. علم حیات نشان داد خصائصی که پیشتر مختص نوع انسانی شمرده می‌شد، به دیگر اشیا هم نسبت داده می‌شوند و مختص انسان نیستند. مطابق پساانسان‌گروی، دیگر نباید انسان را تافتۀ جدابافته دید.

🔆 پساانسان‌گروی بر پیشرفت‌های علمی، که مرزهای انسان و دیگر موجودات زنده را کم‌رنگ کرده است، توسعۀ فناوری‌های جدید ازجمله هوش مصنوعی، و تغییر نگرش به انسان در فلسفۀ پسامدرن متکی است.

🔆 مبنای ایدئولوژیک پساانسان‌گروی رد و انکار انسان‌محوری (anthropocentrism) اخلاقی و زیست‌شناختی است، اما #تراانسان‌گروی ایده‌هایی را از عصر روشنگری به ارث برده و بر انسان متمرکز است، و هدفش تغییر و ارتقای خصوصیات انسان است از راه اصلاح‌های زیست‌شناختی، فناورانه و شناختی. تراانسان‌گروی در پی غلبه بر قیود فیزیکی و شناختی انسان است، اما پساانسان‌گروی می‌کوشد بر انسان‌گروی غلبه کند و از ایدۀ انسان فرارود. بنابراین تراانسان‌گروی تقویت انسان‌گروی است، اما پساانسان‌گروی به بحران انسان‌گروی توجه می‌کند.

🖋️رضا درگاهی‌فر
📘Hopkins P. D. (2012) “Transhumanism”, in: Chadwick, Ruth (ed.) (2012). Encyclopedia of Applied Ethics.
📕Bolter, J.D. (2016). Posthumanism. In The International Encyclopedia of Communication Theory and Philosophy.
📗Merzlyakov, S.S. (2022). Posthumanism vs. Transhumanism: From the “End of Exceptionalism” to “Technological Humanism”.

@PhilMind
@philosophyofscience

Читать полностью…

فلسفه علم

قیمت تعرفه های جدید/ اسفندماه 1402

@philosophyofscience
#تایمی

① . 24 ساعت 1 ساعت پست آخر | 150 تومن

② . 48 ساعت 2 ساعت پست آخر + یک بار ریشات | 170 تومن

‌③ . پست آخر شبانه 24 تا 10صبح | 160 تومن

④. پست‌ آخر شبانه 24 تا 10 صبح +24 ساعت پست آزاد | 170 تومن


👁‍🗨 #بازدید

⑤ • 1 کا بازدید | 140 تومن
⑥ • 2 کا بازدید | 160 تومن

#رزرو_تبلیغات 👈 @mmasiha1988

Читать полностью…

فلسفه علم

🔈 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان در نشست رونمایی دانش‌نامه فلسفه استنفورد: «فلسفه ذهن، فلسفه علم»

پنج‌شنبه ۳ خرداد ١۴٠۳، شهرکتاب فرهنگان پاسداران

@mostafamalekian
@philosophyofscience

Читать полностью…
Subscribe to a channel