آغاز ثبتنام دورۀ اندیشۀ سیاسی جان استوارت میل
مدرس: #رضا_یعقوبی
- معرفی:
جان استوارت میل اندیشمند و فیلسوف برجستهی لیبرال قرن نوزدهم، آراء ماندگاری در اندیشهی سیاسی و سنت لیبرالدموکراسی به جا گذاشت. او وارث رادیکالهای فلسفی از جمله پدرش جیمز میل و جرمی بنتام بود. فایدهگرایی از ابداعات فکری مهمی بود که هنوز هم در برخی از کشورهای اروپایی مبنای بسیاری از قانونگذاریها و سیاستگذاریها است. لیبرالیسم با فایدهگرایی تحولی پیدا کرد که در جلسهی اول به خطوط اصلی آن و تاثیر آن بر لیبرالیسم خواهیم پرداخت.- جزئیات:
سطح دوره: مقدماتی - بدون پیشنیاز
تعداد جلسات: 5 جلسه
هزینۀ ثبتنام: ششصد هزار تومان (پرداخت قسطی ممکن است)
زمان: دوشنبهها، 20:00
(جزئیات بیشتر و فهرست جلسات در اسلایدها)
خندیدن به ریش استبداد
یکی از جلوههای اومانیسم، در جهان باستان، مجسمهها و پرترههای برهنه است. برهنگی دلالتهای عمیقی دارد: حقیقت، آشکار شدن، صراحت، شجاعت، آزادی. برهنگی در جهان مدرن هم چیز عجیبی نیست. از استخرهای عمومی تا سواحل و اماکن تفریحی. نه کار فاحشگان است نه رفتاری نابهنجار و عجیب. اما برای ما شکلی از مبارزه است و از پرسش زیر آغاز میشود:
فلسفهی وجود نظام چیست؟ ارزشهای نظام. منبع قدرت نظام و منشا اقتدارش رعایت حتی دروغین این ارزشهاست که به فساد سیستماتیک و آپارتاید و تبعیض منجر میشود و ستون آن است. راه به هم ریختن تمام این مکانیسم بزرگ همین است: زیستن بر اساس ارزشهای انسانگرایانه و ارزشهای شخصی و انسانی و فردی، که با دهنکجی به تحمیل و زور و ریا و خندیدن به ریش استبداد، ریشهی آن را میخشکاند. پس مهمتر از نیروهای نظام، ارزشهای نظام است. جنگیدن با "ارزشها" رادیکالتر از جنگیدن با "نیروها" است. میدان اصلی مبارزه آنجاست. وقتی هر کسی بر اساس ارزشهای خودش آشکار و بیپرده زندگی کند، تمام توجیهها برای موجودیت نظام باطل میشوند و تنگنایی به وجود میآید که سرنوشت خودکامگان است: انگار که وجود ندارند. در این مرحله باور خودکامگان به خودشان از دست میرود و همزمان باور شهروندان به قدرت و اقتدار او هم فرومیریزد. روند فروپاشی از اینجا آغاز میشود. شرط شکست دادن نیروها، شکست دادن ارزشهاست. این است قدرت راستین "فردیت"!
دانشگاه نباید در قبال این بازداشت سکوت کند. دانشگاه، سنگر آزادی است. دانشگاه محل "بازنگری" جامعه و سیاست و ارزشهای آن است. به همین دلیل هم برای چندمین بار به مبارزانی که ارزشها را هدف میگیرند انگ "مجنون و دیوانه و روانی" میزنند، چون ارزشهایی که برای سلطه، مقدس و بیچون و چرا و لابد معقول و حق فرض شوند فقط یک دیوانه میتواند از آنها سرپیچی کند. این آخرین پناهگاه آنها برای حق جلوه دادن ارزشهایشان است. اگر جنگ اصلی بر سر ارزشهاست، یکی از میادین اصلی هم دانشگاه است. در حکومتهای دموکراتیک، دانشگاهیان نیازی به مبارزه ندارند. آنها آزادانه در امور شرکت دارند و بازسنجیها و نقدها و نوآوریهایشان در دسترس همگان است. در جوامع استبدادی، دانشگاه به ناچار محل مبارزه است. چون استقلالی ندارد و برای رساندن صدای خودش به گوش جامعه و تحولآفرینی و ابتکار و همزمان برای استقلال و آزادیاش مبارزه میکند. در کشورهای کمونیستی سابق بسیاری از جنبشهای آزادیخواه و ضدتوتالیتر از دانشگاه شروع شد و به اقشار و اصناف دیگر سرایت کرد. دانشگاه در قبال این هتک حرمت و ساحت خود و این بازداشت باید سکوت خود را بشکند و با حمایت وسیع خود نشان دهد که این تعرضها بدون پیامد نخواهند بود. این تداوم کمپین "نه" است.
@rezayaghoubipublic
دربارهی چیزی که از جنگ وحشتناکتر است
وحشتناکتر از جنگ چیزی هست؟ دروغ از جنگ وحشتناکتر است. وقتی اساس هر شکلی از تصمیمگیری و استدلال و یافتن راه چاره در زمان خطر و در سایر زمانها اطلاعات درست است، کوچکترین دادهی غلط یا دروغی میتواند به فاجعهای بزرگ ختم شود. وقتی فضای عمومی مجرای مناسبی برای دست یافتن به حقایق و اطلاعات درست نداشته باشد، دربارهی امور عمومی هم تصمیمهای غلط گرفته میشود. اوضاع زمانی بحرانیتر میشود که کشوری درگیر جنگ شود. جنگ هرگز به اندازهی دروغ خسارتبار نیست. میتوان با اطلاعات و اطلاعرسانی درست مردم را از خطرها و تلفات و تواناییها آگاه کرد و در مقابل احساس اطمینان و اعتماد از آنها دریافت کرد، میتوان با دادن اطلاعات نادرست و انکار حقایق به مردم فهماند که نباید اعتماد کند و ترس و وحشتشان را که ناشی از بیخبری است چندبرابر کرد. از این بدتر زمانی است که حاکمان به خودشان هم دروغ بگویند و چشمشان را بر حقایق و وقایع ببندند و راه تباهی را باز کنند. میتوان با صداقت و اعتماد از عهدهی هر بحرانی برآمد اما دروغ دستاوردی جز سست شدن بنیانهای حکومتداری کاری نمیکند.
دروغ فقط در دادن اطلاعات غلط خلاصه نمیشود، انکار و کتمان هم شکلی از دروغ است. آیا اگر سیاستهایی به ماجراجویی و جنگ ختم میشود، مردم را از آنها آگاه کردهایم؟ آیا مردم میدانند که سیاستها و رویکردها به انزوا و تحریم و نظامیگری و ماجراجویی ختم میشوند؟ آیا اگر سیاستها به جنگ ختم میشوند دربارهی تواناییهای نظامیمان با مردم روراست بودهایم و واقعا توانایی محافظت از مردم را داریم؟ آیا اگر وارد جنگ شدیم میتوانیم از مردم محافظت کنیم؟ یا میخواهیم جای خالی تمام اینها را با تبلیغات و سر و صدای زیاد و خاموش کردن صداهای دیگر پر کنیم؟ دروغ از جنگ ترسناکتر است چون نه تنها غیراخلاقی است، باعث میشود مردم بازیچهی دست کور حوادث و تصمیمهای خودسرانهی حاکمان شوند. دروغ و استبداد همزاد هماند و با هم متولد میشوند چون حاکمیت دموکراتیک بدون اجماع شهروندان کاری نمیکند و چون استبداد مدام میخواهد شیوه و راه خود را همیشه حق و درست و فراتر از تصمیمگیری آزاد شهروندان جلوه دهد و از آنجا که چنین چیزی ممکن نیست و مستبد مثل همه بسیاری اوقات خطا میکند، دروغ پناهگاه همیشگی اوست. وقتی دروغ چراغ راه مستبدان میشود ناامنی و اضطراب و حس بیپناهی وجود شهروندان را فرا میگیرد چون نه راهی برای تصمیمگیری و تعیین سرنوشت خود دارد نه حقایق کافی برای تصمیمگیری. ستون امنیت، امنیت داخلی (امنیت از جانب مخالفان داخلی) است و احساس ناامنی که ناشی از دستگاه دروغپردازی رسانهای است، راه فجایع بعدی را باز میکند. در زمان حاکمیت دروغ، امنیت افسانه است همانطور که در زمان استبداد، آزادی و حاکمیت سرنوشت، دروغی بیش نیست. دروغ از همهچیز ترسناکتر است و معنایش نبود آزادی و امنیت و اطمینان و.. است.
@rezayaghoubipublic
🗓 165 سال پیش در تاریخ: زادروز جان دیویی فیلسوف آمریکایی که در کنار چارلز ساندرز پرس و ویلیام جیمز یکی از سه پیشتاز پراگماتیسم شمرده میشود. آرای انقلابیاش در باب سرشت فلسفه، آموزش، جامعه و سیاست بحثهای فراوانی را به وجود آورد. او را پدر مدارس نوین در ایالات متحدهٔ آمریکا میشناسند.
www.philosophycity.ir
♻️لیبرالیسم
✍️نوشته: رضا یعقوبی
🔊گوینده: مهسا بدیعی
مهسا بدیعی به جرم ترویجِ مفاهیم زیست شناسیِ فرگشتی، خداناباوری و داشتن چند کتاب ممنوعه در خانه؛ به چند سال زندان محکوم شده و هم اکنون در زندان لاکان رشت است.
🌐کانال مهسا بدیعی | کانال رضا یعقوبی
منتشر شد..
از امپدوکلس تا ویتگنشتاین،
نوشتهی آنتونی کنی،
ترجمه رضا یعقوبی،
نشر پارسه،
۲۹۶ صفحه،
قیمت ۲۹۸ هزار تومان،
این کتاب حاوی جستارهای آنتونی کنی دربارهی موضوعات مختلف فلسفی است که چند جستار ادبی و ذوقی هم در آن گنجانده شده است. جذابیت کتاب در آن است که او نوشتههای فنی خود را با نثری روان و با استفاده از متون ادبی و هنری دلنشین ساخته است.
لینک خرید کتاب با تخفیف:
https://www.bennubook.com/book/1994348/
دولباخ میگفت "مستبدان و کشیشان شورشیان واقعی هستند" و این ستمگران افراد آگاه، شریف و خیرخواه را تحریک میکنند که در برابر این ستم و اقتدار نامشروعی که به زور غصب کردهاند بایستند. او گفت کسانی که برای خودکامگان چاپلوسی میکنند و بر آتش استبداد میدمند و از کسانی حمایت میکنند که نفع عمومی را از بین میبرند_ درباریان اشراف قضات و روحانیان_ از اقتدار مشروع اطاعت نمیکنند بلکه به همنوعان و میهن خود خیانت میکنند و در ظلمهایی مشارکت میکنند که همه جا علیه نژاد بشر اعمال میشود. دولباخ استدلال میکند که مبارزه با نظم موجود خیانت نیست بلکه خیانت واقعی چاپلوسی و رفتار زاهدانهی ریاکاران و دسیسهچینان است که با کمک کشیشان و خرافات، استبداد شاهان و اشراف را تسهیل میکنند. استبدادی که با جهل و زودباوری تقویت میشود، آنقدر مردم را میآزارد که چارهای جز انتقام گرفتن برایشان نمیگذارد و با وجود اینکه نمیدانند چرا و چگونه فریب خوردهاند، به فکر نابودی نظام موجود میافتند. از نظر دیدرو "شورش راه حل وحشتناکی است اما در سرزمینهای استبدادی و تحت ستم تنها راه حلی است که به نفع آدمی تمام میشود". هدف روشنگری رادیکال که از دههی ۱۷۷۰ با انتظارات انقلابیِ سیاسی و محکوم کردن استبداد در هم تنیده شد، اصلاح "بیخردی"، سهلانگاری و انحراف معلمان و "راهنمایان بشر" و در نهایت بی اعتبار کردن کسانی بود که جهان را پر از تبعیض و تعصب، خرافات، قوانین مضر و نهادهای فاسد میکنند؛ در واقع برانگیختن انقلابی فکری و اخلاقی بود که برای بهزیستی مردم در زندگی اجتماعی و فردی طراحی شده بود.
از کتاب "یک انقلاب ذهنی، روشنگری رادیکال و خاستگاههای فکری دموکراسی مدرن"، نشر بیدگل، صفحه ۶۱
کارزار "من یک نفرم" تکثیر شجاعت و گسترش مقاومت است و همزمان احیای جنبش آزادیخواه زن، زندگی، آزادی است. مسلما بدون کنش شجاعانه و مقاومت روزانه این جنبش فراموش میشود و دستاوردهایش از میان میرود. مردم ما میدانند بذری که کاشتهاند نیاز به باغبانی و آبیاری دارد تا روزی که قوانین مستقر دگرگون و حقوق اساسی آزاد و دموکراتیک مستقر شود. به همین دلیل در سالگرد جنبش با نافرمانی و انتشار تصاویر خود امتداد و استمرار و حیات جنبش را اعلام کردند و همبستگی بزرگ خود را به رخ کشیدند.
@rezayaghoubipublic
آرمان زن، زندگی، آزادی
جنبش زن، زندگی، آزادی اکنون نام خود را بر پیشانی تاریخ ایران حک کرده است. این جنبش، لحظهای تاریخی بود که "فرد" و "زندگی" با هم گره خوردند و "آزادی" را برای امکان آن دو صدا زدند. اینجا بود که زندگی انسان ایرانی، محوریت و اولویت خود را بر سیاست، بر عقیده، بر دین، بر دولت اعلام کرد و این اعلام موجودیت، مستلزم تحول کلان در منطق سیاستورزی، در نگاه به انسان و امر اجتماعی و غیره بود. محوریت زندگی در سیاست، یعنی محوریت انسان. برخلاف سیاست سنتی که زندگی افراد در آن، چیزی جز "ابزار" جاهطلبیهای خودکامگان نیست و در نتیجه اطاعت مطلق از حاکمان را میطلبد، در سیاست زندگیمحور جدید مسئله وارونه است. یعنی دولت چیزی جز "ابزار" خوشبختی و خادم زندگیهای افراد نیست. به همین دلیل بزرگترین اندیشمندان سیاست مدرن به صراحت گفتهاند که اگر دولتی نتواند خوشبختی مردم را فراهم کند یا حقوق آنها را پایمال کند، در واقع علیه مردم اعلان جنگ کرده و مردم حق دارند آن را براندازند و حکومتی ایجاد کنند که در خدمت خوشبختی همگان باشد. تمام تاریخ سیاست مدرن، تاریخ این جملهی فوق است، چون مهار قدرت، مبارزه برای آزادی و سایر حقوق اساسی و شکلگیری جامعهی مدنی و استقلال جامعه از قدرت و نظارت جامعه بر دولت و تمام پیچیدگیهای دیگر همه و همه برای تبدیل قدرت سیاسی به "خادم" و "ابزار" زندگی و فرد و خوشبختی او و در نتیجه آزادی اوست. قدرت سیاسی است که باید قربانی ارادهها و خواستههای شهروندان و شود نه بالعکس. به این صورت که اگر هدف مذکور را برآورده نکند تبدیل به "شرّ"ی میشود که فقط باید از آن خلاص شد. ژینا که قربانی نگاه کهنه و سنتی و پدرسالار به دولت شد، چیزی را در انسان ایرانی بیدار کرد که جزء سرشت بشر است و هرگز خاموش شدنی نیست: خواست زندگی و خوشبختی که بدون آزاد شدن از قدرت سیاسی خودکامه و خودسر ممکن نیست. چون قدرت خودکامه زندگی فرد انسان را و انتخاب مستقل و خودخواستهی او و منافع فردی و انتخابهای شخصی را به رسمیت نمیشناسد و هرگاه ارادهی فرد با ارادهی او همخوان نباشد، فرد را به سرنوشت مهسا دچار میکند. ارادهی خودمختار و خودآیین، دشمن دولت پدرسالار و سیاست سنتی و مذهبی است. این عصارهی آرمانهای جنبش ززآ است که تحول رادیکال و عمیقی را از جامعه، فرد و دولت طلب میکند و چون این امر جز با ارادهی ما به ثمر نمینشیند باید همیشه و هر بار با آن تجدید عهد کنیم. این شورش ارادهی انسان علیه جبر است و از نهاد بشر جدا نمیشود، چنانکه آزادگان سرودهاند: از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا آزادی!
@Rezayaghoubipublic
هنوز هستند کسانی که خود را لیبرالهایی مینامند که لیبرالیسم را بر حسب مخالفت قدیمی بین قلمرو عملِ اجتماعیِ سازمانیافته و قلمرو ابتکار و تلاش فردی محض تعریف میکنند. آنها با هرگونه گسترش فعالیت حکومتی مخالفت میکنند. اما اکثریت کسانی که امروزه خود را لیبرال مینامند به این اصل متعهدند که جامعهی سازمان یافته باید از قدرتهایش برای ایجاد شرایطی استفاده کند که تودهی افراد تحت آن بتوانند از آزادی حقیقی و نه صرفا آزادی قانونی، برخوردار باشند. باید راهی پیدا کنیم که لیبرالیسم از طریق آن بتواند بر این بحران غلبه کند و بار دیگر همچون نیرویی متراکم و مهاجم ظاهر شود. ص۲۸
لینک خرید کتاب:
https://www.30book.com/book/159863/
منظور گوینده (جان دیویی) این نیست که نمیتوان برای رسیدن به دموکراسی مبارزه کرد (مگر در حکومتهای استبدادی راه دیگری هم وجود دارد؟) منظور دیویی این است که از طریق استبداد نمیتوان به دموکراسی رسید! در واقع استدلال دیویی علیه اصلاحطلبان و سلطنتطلبان غیرمشروطهخواه است که استبداد را «وسیلهای» برای «هدف» (دموکراسی) میدانند. وقتی تمایز هدف/ وسیله را اینطور بفهمیم که هر وسیلهای خودش یک هدف است آنوقت نمیتوانیم ادعا کنیم که وسیلههای نامشروع (استبداد) مشروعیت ابزاری دارند. دیگر نمیتوانیم بر اساس هدف، وسیله را توجیه کنیم چون وسیله هرگز خنثی نیست و خودش هم جزئی از هدف است. پس هم باید مطالبات جزئی و خصوصی افراد را به رسمیت بشناسیم و کاملا برخلاف نگاه قبلی که لازم میداند باید آنها را تنها بگذاریم چون صرفا منافع خودشان را دنبال میکنند، باید همگی حمایت کنیم تا به «برآیند» برسیم و حمایت همدیگر را جلب کنیم و هم بدانیم که هیچ استبدادی به دموکراسی ختم نمیشود و هدف از وسیله جدا نیست.
Читать полностью…✔️ انجمن علمی فلسفهٔ غرب دانشگاه اصفهان و نطقیات برگزار میکنند:
دورهٔ آنلاین آموزشی «آشنایی با اخلاق هیوم همچون نمونهٔ یک نظام اخلاقی سکولار و انسانگرایانه»
🔘 مدرس: استاد رضا یعقوبی؛ مدرس و پژوهشگر فلسفه
🔘 چهارشنبهها از ساعت ۲۰ تا ۲۱:۳۰ (سه جلسه)
🔘 شروع دوره از ۷ شهریورماه
🔘 آشنایی با استاد:
مترجم فلسفی:
تاریخ فلسفهٔ غرب، مؤلف: آنتونی کنی - چهار جلد
روشنگری، مؤلف: آنتونی کنی
ایمانوئل کانت، مؤلف: آنتونی کنی
مسائل اصلی فلسفه، مؤلف: الیوت سوبر
لیبرالیسم و عمل اجتماعی، مؤلف: جان دیویی
سایت استاد:
http://rezayaghoubi.ir
🔘 برای ثبتنام و مشاوره در خصوص دوره لطفاً با آیدی زیر تماس بگیرید:
t.me/nutqiyyat_admin
♦️♦️♦️
✔️ T.me/nutqiyyat
✔️ t.me/Philosophy_Society_98
اهمیت کنشگری
کنشگری و کنشگر بودن نشاندهندهی حیات یک جنبش است. عصیان دانشجوی علوم تحقیقات (که متاسفانه تا این لحظه نام تاییدشدهای از او منتشر نشده)، در همان لحظهای که حس ناامیدی و بیعملی بسیاری را فرا گرفته بود، شبیه سیل خروشانی امیدها و دلهای همه را روشن کرد و نیروی درونی و انگیزههای آزادیخواهانه را به جوشش درآورد. اگر جنبشی برای مدتی فقط در نوشتهها و افکار تداوم داشته باشد و بروز عینی پیدا نکند، دیگران گمان خواهند کرد که همهچیز فراموش شده و دیگر راهی نمانده و با زنجیرهایمان تنها ماندهایم. اما وقتی کنش بیرونی چه مداوم چه گاه به گاه وجود آن را اعلام کند، جان تازهای در تمام سطوح جنبش دمیده میشود، از سطوح فکری و قلمی تا سطح کنشگران و فعالان و تودهها. به دلیل همین نیروی تازه و خون و تنفس تازه بود که هراس و وحشت هم در دل سرکوبگران افتاد و با عملیات سایبری و سمپاشی گسترده سعی کردند از سرعت و توان این موج جلوگیری کنند و از گفتههای سست و مضحکشان، دستپاچگیشان پیدا بود: آبروی مردم را نبرید! (چه حرف مضحکی!) لااقل با منطق خودمان جلو میآمدید نه منطق منسوخ خودتان. بدن است دیگر، بیآبرویی چرا؟ یا حساسیت اخلاقی جامعه روی عریانیِ فساد اقتصادی و رانت و تبعیض و هزاران مسئلهی دیگر برانگیخته نمیشود و نباید بشود و خبرنگار و افشاگر و.. بازداشت میشوند اما حساسیت اخلاقی فقط جایی که در خدمت دروغ و سلطه باشد لازم است! این عملیات سایبری شکست خورده و کنش حماسی این زن در تاریخ آزادیخواهی ایران ثبت شده و حالا همه وظیفه داریم صدایش باشیم و تنهایش نگذاریم.
این را بگذاریم کنار ادعای کسانی که همیشه عادت دارند کنش دیگران را قضاوت کنند. این اتفاق همیشه میافتد: کسی جایی تحصن کرده و نه به اعدام دستش گرفته، دیگری در جایی میام مردم صدایش را بلند کرده و مردم را دعوت میکند که بیتفاوت نباشند، درست در همین لحظه یک عده سر میرسند و از بیحاصلی و بیفایده بودن کنش آن شخص حرف میزنند. ابتدا تعجب میکنیم که مگر همیشه نمیگفتیم چرا کسی چیزی نمیگوید یا کاری نمیکند؟ ولی حالا که کسی کاری میکند همه یکصدا میگویند این درست نیست. روانشناسی این افراد واضح است: نمیخواهند یا نمیتوانند در کنش آن فرد مشارکت کنند و در عین حال احساس عذاب وجدان دارند و وجدانشان میگوید نباید او را تنها بگذارند، در نتیجه برای ساکت کردن وجدانشان کنش آن فرد را قضاوت میکنند و به بیفایدگی متهمش میکنند. وگرنه قضاوت کردن کنش دیگران نه معنایی دارد نه دلیلی. کسی که واقعا بخواهد کنشگری کند وقتی آن شیوه را قبول ندارد از راه و روش خودش استفاده میکند نه اینکه دیگران را به سکوت فرابخواند. تمام این سازوکار، ساکت کردن صدای آزاردهندهی وجدانی است که شخص را به بیتفاوت نبودن فرامیخواند. شاید حق داشته باشیم در کنشی شرکت نکنیم اما حق نداریم با قضاوت نابجا کنشهای پرهزینهی دیگران را بیمقدار و بیاهمیت جلوه دهیم چون اهمیت کنشگری بسیار بالاست و علامت حیات و "زندگی" در دل جامعه است حتی وقتی کسی به تنهایی به قلب تباهی هجوم برده است.
@rezayaghoubipublic
کتاب «لیبرالیسم» اثر لئونارد هابهاوس اثری کلاسیک در فلسفهی سیاسی است که اولین بار در سال 1911 منتشر شد. هابهاوس، جامعهشناس و نظریهپرداز سیاسی، یکی از چهرههای برجستهی جنبش لیبرالیسم جدید در بریتانیا بود. کتاب او تحلیلی عمیق از ایدئولوژی لیبرال است که بر اهمیت مسئولیت اجتماعی در کنار آزادی فردی تأکید دارد. او کتابش را با ردیابی توسعهی تاریخی اندیشهی لیبرال، از ریشههای آن در روشنگری تا شکل معاصر آن در اوایل قرن بیستم، آغاز میکند. برای این کار او به شرح آرای متفکرانی مانند جان لاک، جان استوارت میل و توماس هیل گرین میپردازد. در شکل معاصر لیبرالیسم، هابهاوس بیان میکند که لیبرالیسم از تمرکز بر آزادی فردی و اقتصاد آزاد به یک درک جدیدتر که شامل رفاه اجتماعی و مسئولیت جمعی است تکامل یافته است. او سپس به بیان اصول اصلی لیبرالیسم میپردازد که شامل «آزادی»، «برابری» و «برادری» است. به عقیدۀ وی، آزادی واقعی صرفا فقدان محدودیت نیست بلکه وجود شرایطی است که به افراد امکان میدهد که استعدادهای خود را رشد دهند. در واقع او آزادی را از تعریف صوری خود خارج میکند و با افزودن شرط «شرایط» آن را به نحو محتوایی تعریف میکند. در باب برابری نیز همینطور است. هابهاوس بیان میکند که مقصود از برابری چیزی بیش از برابری قانونی است و شرایط اجتماعی و اقتصادی باید به نحوی باشد که تمام افراد یک جامعه قادر باشند در جامعه مشارکت کامل داشته باشند. اصل سوم و آخر، برادری یا همبستگی اجتماعی است که به عقیدۀ نویسنده برای یک جامعۀ منسجم ضروری است. او این ایدههای خود را در برابر لیبرالیسم کلاسیک قرن نوزدهم قرار میدهد که طی آن نتایج بازار آزاد منصفانه تلقی میشد. به بیان هابهاوس بازارهای غیرقابل تنظیم اغلب منجر به بی عدالتی اجتماعی میشوند. به همین دلیل او از دولتی صحبت میکند که میتواند گاهی در نحوۀ کار بازار آزاد دخالت و تنظیمگری کند تا نارساییهای بازار آزاد مانند انحصار بر طرف شود و همچنین جامعه به سمت رفاه و عدالت اجتماعی حرکت کند.
منبع: ایرانکتاب
خرید کتاب با تخفیف:
https://www.bennubook.com/book/1993657/
دورهی آموزشی
"اندیشهی سیاسی جان استوارت میل"
توضیحات دوره:
جان استوارت میل اندیشمند و فیلسوف برجستهی لیبرال قرن نوزدهم، آراء ماندگاری در اندیشهی سیاسی و سنت لیبرالدموکراسی به جا گذاشت. او وارث رادیکالهای فلسفی از جمله پدرش جیمز میل و جرمی بنتام بود. فایدهگرایی از ابداعات فکری مهمی بود که هنوز هم در برخی از کشورهای اروپایی مبنای بسیاری از قانونگذاریها و سیاستگذاریها است. لیبرالیسم با فایدهگرایی تحولی پیدا کرد که در جلسهی اول به خطوط اصلی آن و تاثیر آن بر لیبرالیسم خواهیم پرداخت.
نگاه میل به آزادیهای مدنی و نگرانی او از استبداد سنتها و رسوم اکثریت و دغدغهی حفظ فردیت در مقابل آراء اکثریت و همچنین نسبت آزادیهای فردی و مطالبات جامعه از فرد او را به نگاشتن کتاب ماندگارش "دربارهی آزادی" کشاند که موضوع جلسهی دوم است.
میل همچنین یک "فمنیست لیبرال" است که در کتاب "انقیاد زنان" دفاع ماندگاری از برابری حقوقی زنان به عمل آورده است. در جلسهی سوم به استدلالهای او در دفاع از حقوق زنان میپردازیم.
جلسهی چهارم بر کتاب او دربارهی حکومت دموکراتیک و نظرات او دربارهی شیوهی حکومت آزاد مبتنی بر نمایندگی و مسائل مربوط به مشارکت سیاسی تمرکز خواهد داشت.
در جلسهی پنجم نظر میل دربارهی سوسیالیسم و نقدهای او بر این مکتب را بررسی میکنیم و به این پرسش نیز پاسخ میدهیم که آیا بین لیبرالیسم میل و سوسیالیسم نسبتی هست؟
بدون شهروندان آزاد و خودمختاری که برای حق و حقوق خودشان احترام قائل باشند، هیچ کشوری نمیتواند مستقل و آزاد شود. بدون صلح و آرامش داخلی، یعنی برقراری صلح بین شهروندان با یکدیگر و صلح بین شهروندان و دولتشان، هیچ ضمانتی هم برای صلح خارجی وجود ندارد. دولتی که به اراده و حقوق شهروندان خودش توجهی ندارد نمیتواند تضمینی بدهد که به اراده و حقوق مردمان کشورها و دولتهای دیگر احترام بگذارد. دولتی که از شهروندانش حق نظارت عمومی و علنی بر اعمال قدرت را سلب کرده، به نظارت بینالمللی هم تن نخواهد داد. دولتی که حقوق ابتدایی شهروندانش را زیر پا میگذارد برای همسایگانش هم خطر بالقوهای میشود: حکمرانی خودسرانهی داخلی خودش را در روابط خودسرانهی خارجی نشان میدهد. سرکوب افکار عمومی، پایان دادن به رقابت عمومی بر سر قدرت و اعمال عمومی قدرت راه را برای قدرت دولت باز میکند تا هر طور که میخواهد خودش را مسلح کند. مردمانی هم که ملعبهی دست این قدرت شدهاند در خدمت هرگونه ماجراجویی نظامی قرار میگیرند. اعتمادناپذیری در بعضی جنبهها باعث ترس و نگرانی موجهی از اعتمادناپذیری در تمام جنبهها میشود. دولتی که با خیال راحت به مردم خودش دروغ میگوید با خیال راحت به دولتهای دیگر هم دروغ خواهد گفت. از تمام این حرفها میتوان نتیجه گرفت که احترام به حقوق بشر و رعایت آن همان شرط اساسی و تنها ضامن واقعی صلح حقیقی است. سرکوب حقوق طبیعی شهروندان و مردم موجب برقراری صلح و آرامش نمیشود بلکه کاملاً برعکس، خود این اقدام تهدیدی برای صلح است. فقط مردمانی آزاد میتوانند صلح و خلع سلاحی پایدار را به دست بیاورند.
واتسلاف هاول،
از کتاب "نامههای سرگشاده"، ترجمه احسان کیانیخواه، نشر نو، ص۳۱۴
@rezayaghoubipublic
تصور میکنم کمتر نظام اجتماعی در دوران اخیر اینقدر علنی و گستاخانه به آدمهایی میدان داده که حاضر باشند از هرچه منفعتی برایشان دارد حمایت کنند؛ به آدمهای بیشرف و بیوجودی که آمادهاند برای عطش درونشان به قدرت و منافع شخصی دست به هر کاری بزنند؛ به چاکران مادرزادی که آمادهاند به هر حقارتی تن بدهند و در هر موقعیتی حاضرند شرف و و عزت خودشان و همنوعانشان را فدای فرصت دُمجنباندنی برای صاحبان قدرت کنند.
در نتیجه تعجبی ندارد که بسیاری از منصبهای دولتی و با نفوذ بیشتر از هر زمانی در تصاحب این جماعت مقامپرست و فرصتطلب و شارلاتان و معلومالحال باشد. آدمهایی که همدستی با قدرت در ذاتشان است و بنا به استعداد خاصی که دارند مدام به خودشان میگویند با همین کثافت کاریها چیزی را نجات دادهاند یا لااقل نگذاشتند آدمهایی بدتر از خودشان بر این منصبها تکیه بزنند. عجیب هم نیست که در چنین شرایطی فساد بین انواع و اقسام کارمندان دولت، میل و رغبت علنیشان به اینکه برای هر کاری رشوه بگیرند و بیشرمانه بردهی اوامری باشند که منافع شخصی و زیادهخواهیهایشان حکم میکند، شایعتر از هر زمانی است که در طول دهه گذشته به یاد بیاید.
واتسلاف هاول،
از کتاب "نامههای سرگشاده"، ترجمهی احسان کیانیخواه، نشر نو، ص۹۶
@rezayaghoubipublic
کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» نوشتۀ آنتونی کنی
پانزده جُستار تاریخی در حوزۀ فلسفه. کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین: جستارهایی تاریخی در فلسفه»، با عنوان اصلی From Empedocles to Wittgenstein: Historical Essays in Philosophy، گشتوگذاریست در مقاطعی از تاریخ فلسفه، از دوران یونان باستان تا عصر مدرن و تأملیست در بعضی مسائل و دغدغههای بنیادین و همیشگی آدمی، از منظر چند فیلسوف بزرگِ تاریخ فلسفه.
آنتونی کنی در کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» شمههایی از تاریخ فلسفه را به ما ارائه میدهد و نیز موضوعاتی مانند جهان و انسان و آفرینش و ایمان و موقعیت آدمی در هستی را، از منظر چند فیلسوف بزرگ تاریخ فلسفه، بررسی میکند.
تأکید آنتونی کنی در کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» بر چند فیلسوف خاص و مهم دورههای یونان باستان، قرون وسطی و عصر مدرن است و او عمدتاً با محوریت این چند فیلسوف، که جزو فیلسوفان محبوب و مورد علاقهاش هستند، به شرح مباحث فلسفی مرتبط با اندیشههای آنها میپردازد و دیدگاه آنها را دربارۀ موضوعات بنیادینی نظیر جهان و انسان و دین و اخلاق و مرگ و جاودانگی و زندگی پس از مرگ شرح میدهد.
متن اصلی کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» اولین بار در سال 2008 منتشر شده است.
مروری بر کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین»
افلاطون، ارسطو، توماس آکویناس و لودویگ ویتگنشتاین؛ این چهار فیلسوف فلاسفهای هستند که جستارهای کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» عمدتاً به آنها و افکارشان اختصاص دارد و کتاب حول محور آنها و دیدگاههایشان میگردد.
آنتونی کنی در هر یک از جستارهای کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» بحثی فلسفی را، دربارۀ موضوعاتی چون هستی و جهان و انسان و آفرینش و اخلاق و دین، از دیدگاه یکی از فلاسفۀ بزرگی که نامشان آمد مورد بررسی قرار میدهد و اینگونه، ضمن طرح مباحثی فلسفی، ما را با وجوهی از افکار و اندیشهها و دیدگاههای این فلاسفۀ بزرگ آشنا میکند و کلیدی ارائه میدهد برای ورود به جهان پهناور اندیشههای آنها و امکانی فراهم میکند تا از منظر چند فیلسوف بزرگ و مهم تاریخ فلسفه به موضوعاتی نظیر اعتقاد و ایمان و معرفت و جهان و انسان و زندگی و مرگ و باور به جهان پس از مرگ بنگریم و نیز با مواضع خود نویسنده دربارۀ این موضوعات آشنا شویم.
کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» صرفاً منحصر و محدود به معرفی دیدگاههای چند فیلسوف بزرگ تاریخ فلسفه نیست. نویسنده در این کتاب با مباحث و دیدگاههای علمی عصر حاضر نیز درگیر میشود و دغدغههای بنیادین و مهم جهان امروز را، در متن افکار و دیدگاههای چند فیلسوف اصلیِ مورد بحث در این کتاب، مطرح میکند. مثلاً جستاری از کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» به طرح مباحثی درباب داروین و داروینیسم و نیز نقد بخشی از نظریات ریچارد داوکینز، زیستشناس برجستۀ معاصر بریتانیایی، اختصاص دارد و در جستاری دیگر از کتاب هم، با نگاهی نقادانه، به مباحث علمی و عصبشناختی دربارۀ آگاهی پرداخته میشود و نویسنده موضوعاتی مربوط به فلسفۀ ذهن و علوم شناختی را پیش میکشد و آنها را، از منظری فلسفی، مورد نقد قرار میدهد، اگرچه در دیدگاههای نقادانۀ آنتونی کنی در کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» اغلب نه رنگی از قطعیت جزمگرایانه که ردی از شکاکیت و تردید به نظریات خود نیز به چشم میخورد. آنتونی کنی همچنین در این کتاب، ضمن شرح دیدگاههای فیلسوفان محبوب خود، به نقد وجوهی از افکار آنها هم میپردازد.
گفتنیست که نویسنده در جاهایی از کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» هم، در تبیین موضوعی فلسفی، گریزی به ادبیات و آثار ادبی زده است.
کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» از مقدمه و پانزده جستار تشکیل شده است.
جستارهای پانزدهگانۀ کتاب «از امپدوکلس تا ویتگنشتاین» عبارتند از: «هفت مفهوم آفرینش»، «حیات پس از اِتنا: نظم و نثر امپدوکلس»، «فضیلت و خوبی از نگاه افلاطون و ارسطو»، «معیار ارسطو برای سعادت»، «صدق عملی نزد ارسطو»، «مقولات ارسطو نزد آباء لاتین»، «ماهیت و وجود: آکویناس و فلسفۀ اسلامی»، «زندگی فردی انسان از نگاه آکویناس»، «توماس و توماسگرایی»، «آکویناس در امریکا»، «فلسفه فقط چیزهایی را بیان میکند که همه اذعان دارند»، «علمگرایی شناختی»، «ویراستهای آثار ویتگنشتاین»، «معرفت، اعتقاد و ایمان» و «وحدت معرفت و کثرت اعتقاد».
منبع: بنوبوک
هر انسانی دوگونه نفع دارد: منافعی که پروایشان را دارد و منافعی که پروایشان را ندارد. هر انسانی دارای منافع خودخواهانه و غیرخودخواهانه است، و یک انسان خودخواه، عادت نگریستن به منافع اول و روی برگرفتن از منافع دوم را در خویش پرورده است. هر انسانی دارای منافع آنی و منافع دور است، و انسان کوتهنگر کسی است که پروای منافع آنی را دارد و از منافع دور غافل است. چنانچه ذهن فرد مألوف بر آن باشد که اندیشهها و خواستههای خود را یکسر بر منافع آنی متمرکز سازد، این موضوع اهمیتی ندارد که در بررسی و ارزیابی صحیح، منافع دور ممکن است در خور توجه بیشتر باشد. ... در وجه میانگین، انسانی که به دیگران، به کشورش یا به افراد بشر توجه دارد از انسانی که چنین توجهی ندارد، شادکامتر است؛ ولی چه سود که این آیین را در گوش فردی فرو خوانیم که جز به رفاه یا ثروت خویش به چیزی نمیاندیشد؟ و اگر هم بخواهد نمیتواند پروای دیگران را داشته باشد. همانند آن است که برای کرمی که بر زمین میخزد سخن سر دهیم که چقدر برایش بهتر میبود اگر میتوانست عقاب باشد.
متن: حکومت انتخابی، جان استوارت میل، ترجمهی علی رامین، نشر نی
#جان_استورات_میل
@volupte
🔹کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران برگزار میکند:
🔻«تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعهی ایران پس از اعتراضات ۱۴۰۱»
🔸سخنرانان:
رضا یعقوبی
حسام سلامت
اشکان زارع
🔻آنلاین در بستر اسکایروم
https://www.skyroom.online/ch/iranianstudies/iranshenasi
(در زمان نشست لینک فعال میشود و به عنوان مهمان میتوانید وارد شوید.)
🔻زمان: پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۸
@iranshenasi_ut
زن، زندگی، آزادی یک جنبش چندلایه و چندوجهی "است" که هم جنبهی سیاسی دارد هم اجتماعی، هم فرهنگی و هم حتی اقتصادی! بنابراین هرکسی ممکن است با توجه به دغدغهی خودش آن را صرفا اجتماعی یا فرهنگی و غیره بداند. دلیلش هم این است که چون وزن سیاست در جامعهی ما سنگین است و هر چیزی حتی چیزهای غیرسیاسی به سیاست وابسته است، نمیتوان ادعا کرد که زن، زندگی، آزادی جهت و هدف سیاسی ندارد. اینجا یک جامعهی آزاد نیست که برخی تحولات بدون سیاست بتوانند رقم بخورند. و از آنجا که آزادی فردی و آزادی زنان درست برعکس اوامر استبداد و ضرورتا مستلزم دموکراسی است، ززآ هم شدیدا سیاسی و آزادیخواهانه و رادیکال "است" (نه "بود")!
@rezayaghoubipublic
آغاز ثبتنام دورۀ ایدئولوژیهای سیاسی
مدرس: #رضا_یعقوبی
- معرفی:
در شرایط کنونی نیاز به شناخت ایدئولوژیها اهمیت زیادی پیدا کرده است. در نتیجهی تحولات اجتماعی و سیاسی چند سال اخیر فضای سیاسی، اجتماعی و فکری ما برای طرحریزی آیندهای روشن و ایجاد تحولات مناسب، نیاز مبرمی برای شناخت ایدئولوژیهای سیاسی احساس کرده است. در این دوره طی هشت جلسه برجستهترین ایدئولوژیهای قرن بیستم و بیست و یکم را بررسی میکنیم و تلاش میکنیم فهم آنها را برای کسانی که با علوم سیاسی و اجتماعی آشنایی ندارند تا حد ممکن ساده کنیم. (معرفی کامل در اسلایدها)- جزئیات:
سطح کارگاه: مقدماتی - بدون پیشنیازثبتنام: @TaamoqSupport
تعداد جلسات: 8 جلسه
هزینۀ ثبتنام: 700هزار تومان (پرداخت قسطی ممکن است)
زمان: دوشنبهها، 20:00
(جزئیات بیشتر در اسلایدها)
آغاز ثبتنام کارگاه آشنایی با لائیسیته و سکولاریسم
مدرس: #رضا_یعقوبی
- معرفی کارگاه:
لائیسیته چیست؟ سکولاریسم چیست؟ این دو با هم چه تفاوتها و چه شباهتهایی دارند؟ اوضاع جامعۀ ما به کدامیک از این دو شباهت دارد؟ اصول سکولاریسم و لائیسیته چیستند و چه هدفی دارند؟ تاریخچۀ شکلگیری آنها از چه قرار است؟ آیا لائیسیته و سکولاریسم ایدئولوژیاند؟ چه نسبتی با سیاست دارند؟ با دموکراسی و لیبرالیسم چطور؟- جزئیات:
در این کارگاه دو روزه قرار است به این دو مفهوم پرآوازه بپردازیم و ضمن بررسی تاریخچۀ آنها و تفاوتها و شباهتهایشان، تعریف کلی و رئوس اصلی آنها را به دست دهیم. میخواهیم ببینیم لائیسیته و سکولاریسم چگونه در سیاست و جامعه عمل میکنند و اساساً به دنبال چه هستند و چرا برای جوامع دموکراتیک و نیز جوامع در حال گذار ضرورت دارند؟ سپس به پرسشها و بحثهای پیرامون آن پاسخ میدهیم.
سطح کارگاه: مقدماتی - بدون پیشنیاز
تعداد جلسات: 2 جلسه (4 ساعت)
هزینۀ ثبتنام: 200هزار تومان
تاریخ: 4 و 5 شهریور
ساعت: 20:00
(جزئیات بیشتر در اسلایدها)
ما انسانیم نه ابزار
پرسشهای زیادی در این باره مطرح است. اعتراض بازنشستگان به چه کار میآید؟ اعتراض صنفها و گروههای دیگر چطور؟ آیا پوشش اختیاری فریبی برای برداشتن تمرکز ما از مسئلهی اصلی است؟ اصلا مسئلهی اصلی چیست؟ هر چیزی که به براندازی کمک نکند نامربوط و محکوم است؟ این یک سطح از مسئله است. سطح دیگر مسئله این است که آیا برای رسیدن به دموکراسی به یک استبداد خیرخواه نیاز داریم؟ اصلاحطلبان معتقدند (هر چند به زبان نیاورند) که ما آمادگی دموکراسی را نداریم. سلطنتطلبان غیرمشروطهخواه هم همین نظر را دارند. تمام این مسائل به یک نکته برمیگردند و آن بحث «وسیله/هدف» است. کسی که باور دارد اعتراض بازنشستگان به ما ربطی ندارد یعنی معتقد است که این وسیله ما را به آن هدف اصلی نمیرساند. کسی که مبارزه برای پوشش اختیاری را فریب حکومت میداند در واقع معتقد است که این مبارزه اثرگذاری کافی برای آن هدف بزرگتر را ندارد. خلاصه، معتقد است که تناسب وسیله و هدف برقرار نیست. قبل از اینکه به نکتهی اصلی برسیم اشکال اول به این رویکرد این است که غیرمستقیم به ما میگوید ادامه دادن اعتراضهای مذکور بیهوده است. پس باید پرسید از خاموش شدن اعتراضهای محدود به حجاب یا منافع صنفی چه کسی سود میبرد؟ آیا این همان هدف اصلاحطلبان نیست که میخواهند جامعه را برای حکومت اصلاح کنند؟ باید دید چه کسی از این خاموش شدن کام میبرد.
یک نکته اینجاست که ما چه چیزی را هدف و چه چیزی را وسیله بدانیم. آیا حق پوشش زنان هدف نیست و فقط وسیله است؟ آیا منافع صنفی هدف نیست و فقط وسیلهای برای مخالفان است؟ نکتهی دیگر این است که اصلا بین هدف و وسیله تفاوتی هست؟ با پاسخ دادن به این سوال دوم، سوال اول هم پاسخ داده میشود. اگر از دیویی بپرسید میگوید هدف و وسیله با هم تفاوتی ندارند (این دوگانه کاذب است). هر چیزی که زمانی هدف است خودش در مرحلهی بعد وسیلهای است برای هدفی دیگر. فرض کنید منافع و مبارزات تمام گروهها وسیلهای برای حرکت نهایی و برقراری نظم جدید باشد، آن نظم جدید به خودی خود هدف است یا وسیلهای است برای هدفی دیگر که همان تضمین منافع و حقوق گروهها و افراد است؟ در حکومتهای استبدادی، افراد هدف نیستند، صرفا وسیله و ابزارهاییاند که محکوم به اطاعت و برآوردن هوسهای خودکامگاناند. وقتی این عادت در جامعه ریشه دوانده باشد به طور ناخودآگاه فرض میشود که افراد و گروهها نباید چیزی برای خودشان بخواهند بلکه همیشه باید ابزاری برای برآوردن نیازهای دیگران باشند. وقتی بازنشستگان برای منافع خود تجمع میکنند محکوم میشوند که فقط به فکر خودشان بودهاند و برای جمع کاری نکردهاند. وقتی زنان برای پوشش خود میجنگند محکوم میشوند که برای هدف جزئی (و لابد خودخواهانهی) خودشان میجنگند. از عملیات سایبری پشت این گفتهها بگذریم، تمام این نگاه از آنجا میآید که هنوز انسانها و خواستههایشان به رسمیت شناخته نشدهاند و فقط زمانی که شخص خودش را فدای جمع کند کنش او تحسین میشود. حتی عدهای با وقاحت کسانی را سرزنش میکردند که از فرط ناامیدی خودکشی کرده بودند و با اینکه در قید حیات نبودند سرزنش میشدند که چرا مرگ خود را همسو با هدف برخیها تنظیم نکردهاند! خطر بزرگ این رویکرد بازتولید استبداد است. دموکراسی لیبرال معنایی ندارد جز اینکه حقوق فرد و هر اقلیتی به رسمیت شناخته شود و تضمین شود، انتخاب او و سبک زندگی او و سرنوشت او در دستان خودش باشد. وقتی مبارزهای از ابتدا این «اهداف» را نادیده بگیرد و افراد را و حقوقشان را وسیله یا فرع بداند همچنان در حال ابزار ساختن از افراد است و فردای نظم جدید هم با توسل به همین رویکرد و برای مقاصد دیگر از افراد خواهد خواست که حقوقشان را تحت عناوین دیگر قربانی کنند. اما وقتی ما دوگانهی کاذب هدف/وسیله را کنار بگذاریم و انسانها و حقوقشان را از ابتدا هدف تمام مبارزات بدانیم میتوانیم از تمام اعتراضهای محدود به اعتراضهای گستردهای برای حقوق همگان برسیم (مگر غیر از این بود که بسیاری از مردم با این نگرانی که ما کشته میشویم و سودش را دیگران میبرند حاضر به کنشگری نبودند؟)، و هم وقتی وسیله را با هدف یکی بگیریم دیگر نمیتوانیم ادعا کنیم راه دموکراسی از استبداد خیرخواهانه میگذرد. بارها خواندهایم که «نمیتوان با ابزارهای غیردموکراتیک به دموکراسی رسید» و متاسفانه این گزاره درست فهم نشده است. خیلیها فکر کردهاند این جمله یعنی فقط با رای دادن و گفتگو میتوان به دموکراسی رسید و مبارزه به استبداد ختم خواهد شد. این یک اشتباه اساسی است.👇
دمکراسی لیبرال چیست؟ با نگاهی به این دو واژه میتوان گفت《لیبرال》یعنی باید قدرت دولت بر شهروندان محدود باشد و《دموکراسی》یعنی شهروندان باید قدرتی بیشتر از دولت داشته باشند. اما این توصیف کوتاه مشکلات موجود در این عبارت را اصلاً نشان نمیدهد. دولت لیبرال ضرورتاً دموکراتیک نیست و دولت دموکراتیک هم ضرورتاً لیبرال نیست. دولتی که در آن اکثریت دموکراتیک بر اقلیتها مسلطاند، به آنها آزادی بیان و دین نمیدهند و حتی اموالشان را مصادره میکنند، شاید دموکراسی باشد اما قطعاً لیبرال نیست. همچنین میتوانیم رژیمی را تصور کنیم که حقوق لیبرال را به رسمیت میشناسد و دخالت چندانی در زندگی شهروندان نمیکند و بنابراین نسبتاً لیبرال است. اما همین جامعهی لیبرال به شهروندانش حق رأی نمیدهد و بنابراین نمیتوان آن را دموکراتیک تلقی کرد. باید اشاره کرد که این دو مقوله عمیقاً درهمتنیدهاند: دموکراسی فاقد حقوق لیبرالی مانند آزادی بیان و مطبوعات فقط اسم دموکراسی را یدک میکشد و دولت لیبرالی که در آن شهروندان قدرت اثرگذاری بر دولت را ازطریق شرکت در انتخابات ندارند هم واقعاً لیبرال نیست.
...
معمولاً نزاعی میان آزادی و جمع برقرار است. ارتباط بین این دو چندان روشن نیست، چون آزادی فقط در جمع ممکن میشود، اما جمع میتواند تهدیدی برای آزادی باشد. در سنت لیبرال، ایدهی محوری _ با هدف محدود کردن این تهدید _ حقوق است. حقوق اصول مطلقی هستند که هیچ جمع، یا مثلاً اکثریت دموکراتیکی نمیتواند نادیده بگیرد. درواقع ارادهی اکثریت فقط یکی از شروط خیر است و چون در لیبرالیسم حقوق بر خیر ارجحیت دارند، اکثریت نمیتواند خودش را برتر از حقوق فردی بداند.
متن: فلسفهی آزادی، لارس اسوندسن، ترجمهی مهتا سیدجوادی، نشر خوب
#لارس_اسونسن
@volupte
♦️فیلسوفان همچون بزرگترین مفتریان تاریخ: نقد نیچه به فیلسوفان
✍ حسن محدثی
۵ مرداد ۱۴۰۳
بسی پیش از اینکه شریعتی فیلسوفان را پفیوزان تاریخ بخواند، فریدریش نیچه فیلسوف بزرگ قرن نوزدهم، فیلسوفان را مفتریان خواند. از نظر نیچه فیلسوفان به حواس خیانت میکنند. تاریخ فلسفه از نظر نیچه تاریخ نفی زندهگی و نفی این جهان است:
"تاریخ فلسفه یک خشم و دیوانگی رازآلود و پنهان است علیه پیششرطهای زندگی، علیه احساسهای ارزشیِ زندگی، علیه طرفداری از زندگی. فیلسوفان هرگز در تایید یک جهان تردید و درنگ به خود راه ندادهاند به شرط آنکه آن جهان این جهان را نقض کند و برای آنها بهانهای فراهم آورد تا از این جهان به زشتی سخن گویند. آن جهان تاکنون مکتب بزرگ بهتان و افترا بوده است" (نیچه، ۱۳۹۶: ۳۷۲؛ اراده قدرت. ترجمهی مجید شریف. تهران: نشر جامی).
استاد فلسفهی ما به تقلید از هایدگر مسالهای جعلی میسازد و نیهیلیسم را "به مراتب زیانبارتر از استبداد" معرفی میکند:
"روشنفکران ایرانی باید بدانند که توسعهنایافتگی و نیهیلیسم خطراتی به مراتب زیانبارتر از خودرایی و استبداد قدرت سیاسی است" (عبدالکریمی، ۱۳۹۵: ۳۲).
@NewHasanMohaddesi