دنیای بدون شعر و موسیقی تنها یک جهنم تاریک است....... استفاده از مطالب کانال فقط با ذکرِ منبع بلامانع است 🚫 کپی بدون ذکر منبع ممنوع است 🚫
🌾🍂🌿
🍁🍀
🎋
برای آن عدّه از ما که تاریخ را صرفاً نه بهعنوانِ یادگار عبرتآمیز نادانیها و جنایتهای انسان، بلکه بهصورتِ یادنامهی شوقآفرین انسانهای آفریننده نیز مطالعه میکنند، دیگر گذشته تاریکخانهی نومیدی و وحشتها نیست، بلکه شهری ملکوتیست، کشورِ پهناور اندیشه است که در آن هزاران قدّیس، مخترع، دانشمند، شاعر، هنرمند، موسیقیدان، عاشق و فیلسوف هنوز زندهاند.
درسهای تاریخ
#ویل_دورانت
🔅
ماییم ڪہ از بادهٔ بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم ڪہ بے هیچ سرانجام خوشیم
#مولانا
درود و مهر دوستان نیکاندیش
صبحتون پر از قشنگی
چهارشنبهتون ناب و خاطرهانگیز
🌾💐🌸🌹🌸💐🌾
کوچه باغ های نجف آباد #اصفهان
🌺@Selmuly ▪️چکامه
موسیقی Jadeye Yek Tarafeh اثر
فریبرز لاچینی
🌺@Selmuly ▪️چکامه
✨💫
وقتی که در شب قطبی نشستهام
شش ماه انتظار یک عمر است.
شمع را روشن کردن کاریست،
و آفتاب زدن، اتفاقِ نجومی.
شمع روشن کن،
و باز شمع روشن کن؛
و قانع نشو به نور حقیر حباب
▪️ابراهیم گلستان
«شب و روزگار خوش»
🌺@selmuly ◾️ چکامه
به مناسبت زادروز هنرمند جاودانه،
#ایران_درودیعزیز
❤️ امروز ۱۱ شهریور، یادآور شکوفایی انسانی است که عشق را زندگی کرد.
عشق به انسان؛ عشق به هستی؛عشق به ایران؛ او کسی بود و هست که در اندیشه و سر انگشتانش نور را در هنر معنا بخشید.
ایران درّودی انسانی بود که با قلبش می اندیشید و با خِرَدش عشق می ورزید...
یاد و نامت همیشه جاودان، ایران بانوی عشق و خرد و آگاهی
قسمتهایی از فیلم «زن، نور، نقاشی»
ساختهی محمود شکرالهی
🌺@selmuly ▪️ چکامه
وطن ما، به یک معنی، سرزمینیست پر از صحراهای فراخ و کوههای بلند و رودها و دریاچههایی که در درازای زمان بارها زیر پای مهاجمان مختلف کوفته شده و باز به پا خاسته. ولی ما وطن دیگری هم داریم که در ذهنمان جای دارد. وطنی که رودکی در آن چنگ مینواخت و فردوسی از خِرَد و دلاوریهای قهرمانان سخن میگفت، و خیام سرگردانی انسان را بازمینمایاند و ابوسعید و نظامی و سعدی و مولوی و حافظ، با استادی حیرتانگیز، از ظرایف روان انسان، بیش از همه عشق، سخن میگفتند. این وطن را میتوان از گزند حوادث در امان داشت. وطن من این وطن است.
دکتر احسان یارشاطر
Zolfe Yar
Een O In Band
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
•
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد
به زودی موفق میگردد.
ولی او میخواهد خوشبختتر
از دیگران باشد!
و این مشکل است.
زیرا او دیگران را خوشبختتر از
آنچه که هستند تصور میکند....!
✍🏻 #مونتسکیو
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
🌾🍂🌿
🍁🍀
🎋
این مطلب را دقیق بخوانید تا متوجه چرایی وضعیت کشورهای جهان سومی بشوید
*«در برابر حماقت،*
*ما بیدفاعیم»*
دو روز بعد از اینکه آدولف هیتلر صدراعظم آلمان شد، دیترش بونهوفر، در یک برنامه رادیویی به مردم کشورش هشدار داد.
اما پیش از آنکه حرفهایش تمام شود، پخش برنامهاش قطع شد. او در همان آغاز کار نازیها هشدار داد که هیتلر ممکن است نه «رهنما» بلکه «گمراهکننده» باشد. بونهوفر تا پایان عمرش در سال ۱۹۴۵ که بهخاطر همکاری با توطئه ترور هیتلر اعدام شد، در برابر نازیسم ایستادگی کرد.
◽اما نکتهٔ جالبتر، نگاه متفاوت او به ریشههای این سقوط اخلاقی و سیاسی بود. او در نامهای که در زندان نوشت، به این نتیجه رسیده بود که مشکل اصلی، «شرارت» نبود؛ بلکه «حماقت» بود. او نوشت: «حماقت، دشمنی خطرناکتر برای خوبی است تا شرارت. چون میتوان در برابر شرارت مقاومت کرد، آن را افشا کرد یا جلویش را گرفت. اما در برابر حماقت، ما ناتوان هستیم.»
◽او توضیح میدهد که فرد احمق، بر خلاف فرد شرور، اغلب از خودش راضی است و بهراحتی تحریک میشود و حتی ممکن است دست به حمله بزند.
◽بونهوفر معتقد بود حماقت، نه یک نقص هوشی، بلکه یک ضعف انسانی است که در شرایط خاص سراغ افراد میآید و مهمتر اینکه، مردم اجازه میدهند که احمق شوند!
◽او نوشت: «هر زمان که یک قدرت بزرگ سیاسی یا مذهبی ظهور میکند، بخش زیادی از مردم را گرفتار حماقت میکند… چرا که قدرت، به حماقت دیگران نیاز دارد.»
◽او در جایی دیگر نوشته: «در گفتگو با یک فرد احمق، انگار با خود او حرف نمیزنی، بلکه با شعارها و کلیشههایی که در او رسوخ کردهاند روبرویی.» و چقدر این جمله آشناست برای زمانهای که در آن بسیاری از انسانها نه با فکر مستقل، بلکه با تکرار طوطیوار حرف دیگران، قضاوت و رفتار میکنند.
◽تا به حال پیش آمده که در جمعی باشید و ببینید همه با شور و حرارت از موضوعی دفاع میکنند که نه فقط اشتباه، بلکه حتی خندهدار است؟ شاید سالها فکر میکردید که با گسترش فناوری، سطح فهم عمومی هم افزایش پیدا میکند؛ اما کافیست کمی در شبکههای اجتماعی بچرخید تا به عکس این تصور برسید. واقعیت این است که مفهوم «حماقت جمعی» هرگز تا این اندازه قابل مشاهده نبوده است.
◽در جایی خواندم که در عصر ما، «حماقت دیگر یک ویژگی فردی نیست، بلکه یک پدیده ساختاری است». اگر نگاهی به گذشته بیندازیم، خواهیم دید که چگونه این پدیده، زمینهساز ظهور رژیمهایی شده که جامعه را به ورطه تاریکی کشاندند. با این حال، کمتر کسی فکرش را میکرد که این چرخه در عصر اطلاعات، دوباره تکرار شود.
◽مفهوم «حماقت جمعی» نهتنها در تاریخ حضور پررنگی داشته، بلکه حالا با ابزارهایی چون اینترنت و شبکههای اجتماعی، سریعتر و عمیقتر گسترش مییابد.
◽روزی به خرد جمعی در فضای آنلاین ایمان داشتیم. در آغاز، اینترنت قرار بود سکویی باشد برای تبادل آرا، دسترسی آزاد به دانش، و قدرتگیری انسانهای کنجکاو. اما چه شد که حالا شبکههای اجتماعی به جولانگاه توهین، لطیفههای سطحی و بازنشر بیدلیل شایعات تبدیل شدهاند؟
◽پاسخ در مفهوم «حماقت جمعی» نهفته است؛ نوعی ناتوانی عمومی در تفکر مستقل، که با شتابزدگی و فشار گروهی همراه میشود.
◽اگر به ریشهها نگاه کنیم، این حماقت، زاده شرایطیست که مردم را از تحلیل بازمیدارد و به واکنشهای احساسی سوق میدهد.
◽شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که در فضای مجازی، با پستی روبرو شوید که آشکارا اشتباه است، اما صدها هزار لایک و بازنشر دارد. چرا اینگونه محتواها تا این اندازه محبوب میشوند؟ چرا حماقت، اینقدر همهگیر شده؟
◽شاید پاسخش را بتوان در تحلیلهای دیترش بونهوفر پیدا کرد. او در نامهای از زندان نوشته بود: «در برابر حماقت، ما بیدفاعیم».
◽به نظر میرسد این جمله همچنان در زمانه ما صدق میکند. زیرا («حماقت جمعی») نه از کمهوشی، بلکه از نوعی واگذاری اراده فردی ناشی میشود. «همین موضوع است که( «آن»)را خطرناکتر از شرارت می کند.»
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
🎨Omar Ortiz, Mexican artist 1977
🖼Oil painting on canvas
عمر اورتیز، هنرمند مکزیکی ۱۹۷۷ نقاشی رنگ روغن روی بوم
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
•
▫️وقتی کار یک لذت است، زندگی شادیآور است! وقتی کار یک وظیفه است، زندگی بردگی است
#ماکسیم_گورکی
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
🔅
فریبِ صفحهی تقویم را به هیچ انگار.
حساب روزُ شب و ماه و سال را بگذار،
حسابِ لحظه نگهدار،
که چون فراریِ پا در گریز، میگذرد
چون «میگذرد»ها
«گذشته» شد ناگاه!
چه اتفاقی باید بیفتد، ای همراه،
که این حباب بر احوال خود شود آگاه
که لحظهای دگر ...
«این نیز» ... نیز میگذرد!
#فریدون_مشیری
✨💫
با سپاس از حضور و همراهی
شما دوستان ارجمند ...
🙏☘🌸❤️💛🩷🧡🌸☘🙏
تا درودی دیگر بدرود.
با معرفی و فوروارد مطالب (کپی ممنوع)
از کانال، چکامه را حمایت کنید.
🌺@selmuly▪️ چکامه
📝
◽️«میترسم از بالهایی که وبال شانهام هستند.»
خواب دیدم باز هم جنگ شده. دستم توی بیداری خواب رفته بود و در خواب داشتم با ناتوانی دستم هم مواجه میشدم. جایی دورتر از ما انفجاری شد و نور سبز و آبی و زردی آن تکه را روشن کرد. قبل از اینکه صدای انفجار بیاید من داشتم توی ذهنم حساب میکردم چند کیلو غذای گربه اضافهتر بگیرم. دقیقا چه غلطی بکنم. کجا برویم و با کدام ماشین.
ناخودآگاه آدمیزاد خائن است. دیروز کسل از گوشی و تلویزیون، کمد خوراکیها را ریخته بودم بیرون که مرتب کنم. این کمد، بیش از هر کمدی توی خانه به مورچه درونم نزدیک است. مورچه درونم وقتی ماکارونی و روغن و برنج اضافه دارد، دلش قرص میشود. در این کمد کوچک و کمعمق چیز زیادی هم نمیشود نگه داشت. در واقع به دلیلی نامشخص طراح خانه ما این کمد را به عنوان جاکفشی طراحی کرده ولی جایش عملا بین پذیرایی و آشپزخانه است. خب کدام آدم عاقلی کفشش را میگیرد بیاورد وسط پذیرایی وقتی دقیقا یک کمد رختکن بغل در هست؟ من قفسهها را تغییر دادم و تبدیلش کردم به کمد انباری پشتیبان آشپزخانه کوچک کمکابینتم.
ادویهها و غذای گربهها را هم در همین کمد نگه میدارم. کمی قبل از جنگ دوستی از جنوب محبت کرد و کلی ادویه فرستاد. دیگر جنگ شده بود وقتی که من ادویهها را از کیسهها خالی کردم و در ظرفهای شیشهای ریختم و برچسب زدم. عکس را همینجا هم گذاشتم به عنوان مرثیهای برای زندگی معمولی از دست رفته.
نمیدانم اثر لمس و مرتب کردن آن کمد بود یا خواب رفتن دستم یا اضطرابی که در فضا و جهانم هست، که باز توی خوابم جنگ شد. میخواستم بیدار شوم و نمیشد. در اتاق تاریک و خنک من، بیدار شدن خودش یک جنگ جدا میطلبد. کنده شدن از رختخواب پذیرنده وقتی همه جهان پوچ و داغ و ناامن است.
تو لای پرده را باز کردی نور ریخت توی اتاق. نور کابوس لعنتی را با خودش برد. نشستم توی تخت. «خواب بدی دیدم. باز جنگ شده بود.»
آن «باز» را کاش نداشت جملهام. کاش جنگ و اضطرابهای کودکی راهش به امروز ما باز نشده بود. بیدار شدم و دستم هنوز خواب رفته بود. رفتم کمد را باز کردم و به نظم شکننده گذرایش زل زدم. فکر کردم دو کیلو غذای خشک گربه سفارش بدهم. ۵ کیلو برنج اضافه بگیرم و دیگر چی؟ چه چیزی میتوانست امنیت گمشده را به من برگرداند؟ چه چیزی میتوانست اضطراب آن «باز» را از زندگیام بیرون کند.
تو قهوه درست کردی. گربه خاکستری ولو شد برای سهم نوازش روزانه. تناش گرم بود و نرم و چشمهای زردش پر از عشق. روز پشت پنجره بود و من دوخته شده بودم به تنها نقطه امن جهان. کاناپه خانهام…
👤شیدا اعتماد
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
the day of the beginning of World War II (09/01/1939)
♪آلبوم زیبا و دلنشین "تار به تار کو به کو" اجرا قطعه "میخوام برم کوه شکار آهو" با هنر مندی "بابک شهرکی و فیروز ویسانلو".
• فیروز ویسانلو متولد سال 1350 و فرزند استاد منوچهر ویسانلو میباشد.وی از 5سالگی گیتار را بدون استاد تمرین کرده است.
• مهمترین کارهای او بعد از تحولات دوم خرداد 76 روی داد که فضای موسیقی باز شد و نتیجه آن همکاری فیروز با هنرمندانی همچون محمد اصفهانی، خشایار اعتمادی،علیرضا عصار،حسین زمان، حامی، نیما مسیحا و محمد خاکپور بود. او در سال 78 برای کنسرت عصار دعوت شد و جزو اعضای ثابت گروه قرار گرفت. در حال حاضر در بین هنرمندان داخل کشور، کمتر نوازنده گیتاری مهارت فیروز را در نواختن گیتار سیم نایلونی دارد و او اولین انتخاب بسیاری از آهنگسازان و تنظیم کنندگان است. دو آلبوم بی کلام هم از او منتشر شده. اولین آلبوم «گیتار و نی» نام دارد که در سال 85 توسط فیروز ویسانلو و و جلیل شیخ زاده همراه با نوای نی مسعود جاهد منتشر شد و دیگری آلبوم «خاطرات بی کلام» بود.
Taar Be Taar Koo Be Koo
Medly Shekar Ahoo To Bio
Babak Shaharki
Firouz Veysanlou
Released 19-3-2021
#Instrumental_music
🌺@Selmuly ▪️چکامه
✨💫
با سپاس از حضور و همراهی
شما دوستان ارجمند ...
🙏☘🌸🩷💜🩷🌸☘🙏
تا درودی دیگر بدرود.
با معرفی و فوروارد مطالب (کپی ممنوع)
از کانال، چکامه را حمایت کنید.
🌺@selmuly▪️ چکامه
موسیقی Jadeye Yek Tarafeh اثر فریبرز لاچینی نوازنده پیانو و آهنگساز ایرانی
تکنوازی پیانو بسیار زیبا، دلنشین و احساسی
🌺@Selmuly ▪️چکامه
•
بزرگ ترین یادگار #ایران_درودی برای این جهان تابلوهای نقاشی او نیست. میراث ایران درّودی را می بایست در پندار، گفتار و کردار او جست.
بزرگ ترین هنر ایران درّودی، هنر زیستن و چگونه زیستن او بود:
باور عمیق به خدایی که #نور است و هستی تجلی وجود اوست.
#عشق، مهم ترین کلید واژه در زندگی ایران درّودی بود: عشق به کل هستی؛ عشق به انسان و عشق به #ایران.
احترام و پاسداشت همیشگی بزرگان: احترام به #کوروش، #فردوسی، #مولانا و ...، احترام به پدر و مادر و همسر، احترام به استاد و ...
آزادگی، آگاهی، شعور، ادب، پشتکار، بردباری، هنرمندی و ...
همه و همه در وجود زنی خلاصه شده بود که می تواند الگو و سمبلی از هنر چگونه زیستن برای تمامی زنان، مردان و همهء فرزندان ایران باشد.
🌺@selmuly ◾️چکامه
🦜🦜🦜
✔️ بـــالِ آوازخـــوان!
📌 در دل جــــــنگلهای مهآلود آمریکای جنوبی، پرندهای زندگی میکند که قوانین دنیای پرندگان را تغییر داده. نامش «Club-winged Manakin» است.
📌 «مــــــانکین» نر، برای جلب توجه ماده، موسیقی خاصی تولید میکند، اما نه با منقار و حنجره، بلکه فقط با بالهایش! این پرنده با لرزش باورنکردنی ۱۰۰ بار در ثانیه، بالهایش را مثل آرشهٔ ویولن به صدا در میآورد. صدایی عجیب که پرندهی ماده آن را میپسندد.
📌 در مــــــسیر طولانی تکامل، استخوان بالهای این پرنده، آنقدر تغییر کرده و بهینه شدهاند که دیگر مثل پرندههای معمولی، سبک و توخالی نیستند؛ بلکه سفت و محکم شدهاند تا بتواند با سرعت بلرزند و صدا تولید کنند؛ این موسیقی ترکیبی از فیزیک، تکامل و خلاقیت است؛ شاهکاری زنده با دست هنرمند طبیعت!
#حیات_وحش
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
•
۱۰ شهریور سالروز درگذشت احسان یارشاطر
(زاده ۱۲ فروردین ۱۲۹۹ همدان -- درگذشته ۱۰ شهریور ۱۳۹۷ آمریکا) بنیانگذار مرکز مطالعات ایرانشناسی
بنیانگذار و سرویراستار دانشنامه ایرانیکا بود که در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک مستقر است و از آغاز دهه ۱۹۷۰ نزدیک به ۴۰ ویراستار و ۳۰۰ نویسنده از سراسر آمریکا، اروپا و آسیا با آن همکاری داشتهاند. وی ویراستاری سه مجلد از تاریخ ایران کمبریج را هم بهعهده داشت و نویسنده ۱۶ جلد کتاب تاریخ ادبیات ایران بود.
او سال ۱۳۲۱ در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران لیسانس گرفت و به تدریس پرداخت و سپس به معاونت دانشسرای مقدماتی تهران منصوب شد.
تحصیلاتش را در دانشگاه تهران ادامه داد و دکترای رشته ادبیات زبان فارسی دریافت کرد و رسالهاش را با عنوان «شعر فارسی در نیمه دوم قرن نهم» با راهنمایی استاد علیاصغر حکمت به پایان برد و در سال ۱۳۲۶ به دانشیاری زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد.
از دهه ۱۳۲۰ در عرصه مطالعات ایرانی و ایرانشناسی فعالیت میکرد و بخش عمدهای از تحقیقاتش در زمینههای ایران پیش از اسلام و زبانها و گویشهای ایرانی بود.
او در لندن از "والتر هنینگ" زبانهای باستانی ایران و "مری بویس" زبان پهلوی فراگرفت و دکترا دریافت کرد. موضوع رسالهاش این بود که زبان مردم آذربایجان نهترکی بلکه زبانی بنام تاتی بودهاست. "تاتی مربوط به منطقهای در قزوین و در کمیجان است" وی در بازگشت به ایران به تدریس زبانهای باستانی ایران پرداخت و در همان زمان دانشگاه کلمبیای نیویورک از او دعوت به تدریس کرد.
در کارنامهاش تأسیس بنگاه ترجمه و نشر کتاب برای ترجمه آثار معتبر ادبی جهانی و انتشار فصلنامه راهنمای کتاب را نیز داشت.
در سال ۱۳۳۳ به منظور ترجمه مناسب و شایسته آثار ادبی جهان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب را بنیان نهاد و در این راه از کمکهای اسداله علم که رئیس املاک و مستغلات دربار بود استفاده کرد.
حوزه فعالیت این بنگاه به تدریج گسترش یافت و علاوه بر ادبیات خارجی، مجموعههای متون فارسی، ایرانشناسی، آثار فلسفی، ادبیات برای جوانان، خواندنیهای کودکان و آئینه ایران و چند مجموعه دیگر در آن بنگاه چاپ و منتشر شد.
در سال ۱۳۴۷ به پیشنهاد وی و با بودجه ۲ میلیون دلاری سازمان برنامه و بودجه ایران، کار تدوین دانشنامه ایرانیکا آغاز شد. پس از انقلاب، بودجه ایرانیکا قطع شد و به دانشنامه ایران و اسلام اختصاص یافت.
پس از آن با تلاشهای او، بنیاد ملی علوم انسانی آمریکا عهدهدار هزینههای ایرانیکا شد. یارشاطر برای تأمین هزینههای ایرانیکا بخشی از مجموعه آثار تاریخیاش را به ارزش ۳ میلیون دلار بفروش رساند که بعضی از این آثار اکنون در موزه متروپولیتن نیویورک است.
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
•
«عشق» میتونست اتفاق خوبی باشه، اگر آدما علاقهها و دوستداشتناشون رو ابراز میکردن. اگر دلتنگیا، حرفا و احساساتشونو؛ به وقتش میگفتن، نه زمانی که غرورشون اجازه داد و منطقشون قبول کرد...
دنیا میتونست جای قشنگتری باشه اگر آدما بدون محافظهکاری، غرور و حساب و کتاب، عشق میورزیدند...
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
#دنیا
حبیب
ترانه #نگین_فرهمند
آهنگ #حبیب_محبیان
تنظیم #میلاد_بهشتی
دلم از دنیا گرفته شب من مهتاب نداره
روز من بی تو عزیزم حتی خورشید هم نداره
نگو که باور نداری عاشقم؛ عاشق خسته
نگو که تنهام میزاری با یه دنیا غم و غصه
دلم از دنیا گرفته شب من مهتاب نداره
روز من بی تو عزیزم حتی خورشید هم نداره
میشنوی صدای قلبم واسه تو میزنه هر بار
میشنوی هر نفسم رو واسه تو زنده ام انگار
همه ی زندگی من با تو شد خلاصه ای یار
نگو که باور نداری بی تو من می میرم ای یار
دلم از دنیا گرفته شب من مهتاب نداره
روز من بی تو عزیزم حتی خورشید هم نداره
میشنوی صدای قلبم واسه تو میزنه هر بار
میشنوی هر نفسم رو واسه تو زنده ام انگار
همه ی زندگی من با تو شد خلاصه ای یار
نگو که باور نداری بی تو من میمیرم ای یار
دلم از دنیا گرفته....
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
•
چرا به پروژههای افزایش طول عمر علاقهمند نیستید؟
#ایلان_ماسک
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
رنج و زیبایی
برخلاف اکثریت که فکر میکنند انسانهای شاد از هنر و زیبایی متاثر میشوند؛ #آلن_دوباتن میگوید که افراد رنجکشیده بیشتر نیاز به زیبایی دارند، چون دارای فقدان هستند. هنر، آن مأوای جاودان است که روحِ خسته در پناهِ آن آرامش مییابد.
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
🔅
ای روشنایی سحر،
ای آفتاب پاک
ای مرز جاودانۀ نیکی
من با امید وصل تو شب را شکستهام
من در هوای عشق تو از شب گذشتهام
بهر تو دست و پا زدهام در شکنج راه
سوی تو بال و پر زدهام در ملال شب!
#فریدون_مشیری
صبح که میشود دنبالِ اتفاقاتِ خوب بگرد ...
دنبالِ آدمهایِ خوبی که حالِ
خوبت را با نگاه و لبخندشان
به روزگارت سنجاق کنی.
یک روزِ خوب ...
اتفاق نمیافتد! ساخته می شود.
#سلاااااام،
هزار سلام به نشانهی هزار دعای سلامتی،
و هزار درود به نشانهی هزار آرزوی زیبا،
تقدیمِ حضورِ گرمِ شما دوستان باد.
#صبحتونبزیباییآفرینش💖
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
به قول محمود درویش:
"سختترین نبردهایی که در زندگیت داری، نبردهایی هستن که بین ذهنت که حقیقت رو میدونه و قلبت که حاضر به پذیرشش نیست، میچرخه..."
و شب بخیـــر ... 💫✨
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
🖼 عنوان: Like Eternity (مانند ابدیت / همچون جاودانگی)
🎨 کنسْتانْتینوویچ آیوازوفسکی (Ivan Konstantinovich Aivazovsk
🔹 سال خلق: ۱۸۸۹
🔹 تکنیک: رنگ روغن روی بوم
🔹 ابعاد: حدود ۱۶۱ × ۱۱۸ سانتیمتر
🔹 محل نگهداری: موزه هنر ملی جمهوری آذربایجان، باکو
تصویر، زنی تنها را نشان میدهد که درون اتاق نشسته و از پنجره باز به دریای طوفانی مینگرد؛ تقابل سکون درونی با بیقراری بیرونی، و همان حس «ابدت» را القا میکند.
▨..................................
روزِ پس از توفان
صبحی آرام است
و در ژرفای جهان اشکیست منجمد
چونان سنگی یتیم
زمان همهچیز را با خود میبَرَد
نخلها و خانهها
قایقها و ماشینها
و روشنیها و تاریکیها بهجا میمانَد
سنگ در مکانِ خویش
با آرامش میدرخشد
که دستِ ابدیت سرورویاش را
مثلِ یک واکسیِ کفشهای خدا
برق انداخته است
نگاه کن!
همینجاست زیرِ پایات
اگر دوست داری لهاش کن
با قدرت لهاش کن
بعد بگذر
نترس
این، میانِ سنگها
چیزی بیشتر از یک سنگ نیست
شاعر: #سرکون_بولص [ عراق، ۲۰۰۷-۱۹۴۴ ]
برگردان: #مریم_آذرسان
📕به نقل از: جلدِ شانزدهم کتابِ #داروگ | نشر: #کتاب_هرمز
🌺@Selmuly ▪️ چکامه
🎼
بوی قهوه را از ذهن کوچه های بیروت، شعرهای نزار را از چهره تب گرفته دمشق و صدای الیسا را از ساحل بی قرار مدیترانه نمیتوان پاک کرد!
#Elissa
@selmuly ◾️کانال چکامه