shafiei_kadkani | Unsorted

Telegram-канал shafiei_kadkani - شفیعی کدکنی

43847

معلّمِ فرهنگ و ادبیاتِ ایران ◾ادمین اداره می‌کند. ◾اینستاگرام: https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/ ارتباط با ادمین: mshafieikadkani@gmail.com

Subscribe to a channel

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــ
«مثنوی معنوی حضرت مولانا بزرگ‌ترین حماسهٔ روحانی بشریّت است که خداوند برای جاودانه کردنِ فرهنگ ایرانی آن را به زبان پارسی هدیه کرده است.»

▪️محال است که شما یک صفحه از مثنوی را، برای نمونه، ده بار بخوانید و هر بار در نظر شما جلوه‌ای دیگر نداشته باشد. این از معجزات این کتاب است، کتابی که نه آغازِ آن به شیوهٔ دیگرِ کتابها است و نه پایانِ آن. جای دیگری نوشته بودم انس و الفت با ادب عرفانی، اگر به حقیقت برای کسی حاصل شود، مثنوی را «به لحاظِ صورت و فُرم نیز قوی‌‌ترین اثرِ زبان فارسی به شمار خواهد آورد.» نه اینکه بگوید معانیِ بسیار خوبی است اما در شیوهٔ بیان یا صورتْ دارای ضعف و نقص است.

▪️مثنوی ساختاری پیچیده و سیّال دارد. بوطیقای روایت و قصّه، در آن، پیوسته شکل عوض می‌کند و به هیچ‌روی قابل طبقه‌بندی نیست.

▪️در ادبیات جهان برای هر مؤلفی می‌توان فرم‌های خاصی در نظر گرفت و حاصل آفرینش او را در آن فرم‌ها طبقه‌بندی کرد الّا مثنوی که مثل جریانِ رودخانه، هر لحظه به شکلی درمی‌آید.

محمدرضا شفیعی کدکنی
مقدمهٔ غزلیات شمس تبریزی
#بزرگداشت_مولانا
ویدیو: مثنوی‌خوانی استاد شجریان بر سر مزار مولانا

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
داستان سوگ‌آور محبوب ایرانی داستان برخورد دو آدم بد و خوب است، همان مضمون کهنِ اهورا و اهریمن، همان بد و خوبی که در تفکّر ایرانی پیوسته محرک و باعث تحول داستان‌ها است و مضمون اصلی اساطیر و حماسه قرار می‌گیرد. نبردهای ایران و توران برخورد افراسیاب و پادشاهان ایرانی، دشمنیِ ضحاک و فریدون تماماً معرف نبرد بد و خوب است. ما می‌توانیم به عزاداری‌های حسینی توجه کنیم که واقعاً برای ما مقدس و محترم است. در اینجا هم ما یک یزید و شمرِ لعنتی را در برابر امام شهیدمان قرار می‌دهیم و در واقع، این اشکی که از چشم‌های ما در عزاداری‌های حسینی می‌ریزد، نشان می‌دهد چگونه در نزد ما اینگونه مضمون و شخصیت داستان‌های سوگ‌آور محبوب است. برخورد شخصیتی دیوسیرت و شخصیتی فرشته‌آسا و مرگ انسان شریف به دست عنصر دیو‌سیرت با همه شقاوت و توحشِ ممکن.
این ساختِ روایات سوگ‌آور ما است.

از اسطوره تا تاریخ
زنده‌یاد استاد مهرداد بهار
صص ۲۴۲–۲۴۱
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
#شاهنامه
#مهرداد_بهار

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

خاطرهٔ منتشر‌شده از استاد شفیعی کدکنی جعلی نیست.

با درود،
بنا بر رسالت حرفه‌ای‌مان و مرور سخن سعدی که
علم آدمیت است و جوانمردی و ادب

بعد از بررسی پیام چند تن از دانشجویان حاضر در آن جلسهٔ سالهای دور [ ۲۹ آبان ۱۳۸۰]
اعتراف می‌کنیم آنچه از سخن آقای سعید حدادیان از کلاس درس استاد شفیعی کدکنی بیان شده است «جعل» نیست و عنوان‌دادنِ «خاطرهٔ جعلی» از سوی ما اشتباه بوده است.
در پیشگاه مخاطبان از ایشان بخشش و‌ پوزش می‌‌خواهیم.
برداشت و روایت ما از تأسف، سربه‌زیر افکندن و لبخند استاد شفیعی کدکنی بعد از شنیدن ماجرا -که اسناد آن محفوظ است- ناظر به همین تحریف و پرداختِ غیر‌واقع بوده است.

بنا بر شهادت دانشجویان حاضر در آن جلسه که پیام‌های ایشان در این چند روز به ما رسید،

- پایان دادن کلاس بعد از گریستن
- ترک کردن کلاس توسط استاد بعد از گریستن
- وقوع آن در ایام محرم
- و مدت‌ها گریستن دانشجویان بعد از ترک کلاس از سوی استاد
که در بیان آقای حدادیان رفت،
درست نبوده است.

در این چند روز و تمامی مراحل انتشارِ ویدیوی‌ خاطره و توضیحات بعدی‌اش و این پوزش‌خواهی، استاد محمدرضا شفیعی کدکنی دخل و تصرفی نداشتند.
از مخاطبان این رسانه به خاطر این اشتباهِ ناخواسته عذر‌خواهی و نهایت تلاشمان را می‌کنیم تا به اصالت محتوا و اخلاق در این رسانه خدشه‌ای وارد نشود.

برخیز تا به عهدِ امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم

دارالفنا کرای مرمت نمی‌کند
بشتاب تا عمارت دارالبقا کنیم

شیخ سعدی، مواعظ

رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
۳ مهر‌ماه ۱۴۰۲

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

توضیحاتی مهم دربارهٔ ویدیوی خاطره‌پردازی از کلاس درس استاد شفیعی کدکنی


▪️با توجه به واکنش‌های مخاطبان گرامی و لزوم شفاف‌سازی بیشتر از آنچه با ماجرای بیتی از حافظ و داستان عاشورا در ضمن ویدیویی گره خورد، لازم بود تا نکاتی گفته شود.

دو تن از دانشجویان سالهای دور که حالا از استادان تراز اول دانشگاه هستند و راویانی ثقه، پیام گذاشتند و فرمودند آنچه از پست شما و صحبت‌ها در تلویزیون از زبان گوینده اتفاق افتاد، مربوط است به تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۸۰.
در آن کلاس که در تالار فعلی استاد باستانی پاریزی در دانشکده تشکیل شده بود، استاد، ضمن بحث دربارهٔ قابلیت تأویل‌پذیری شعر حافظ، ماجرای روضه‌خوان پیر کدکن و استفاده از بیت
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد
در تشریح ماجرای عاشورا و اسارت اهل بیت علیهم السلام را نقل کردند.
استاد شفیعی کدکنی با خواندن این بیت متأثر شدند و گریستند.
جلسه قطع نشد، ایشان از کلاس بیرون نرفتند و به ادامهٔ بحث خود پرداختند.
دانشجویان بعد از خواندن آن بیت مدت‌ها نگریستند!


▪️حال سوال ما این است که
این پرداخت‌های دلبخواه برای چه هدفی‌ست؟
ما چه اجازه‌ای داریم؟


▪️هدف و فلسفهٔ انتشار و روشن‌گری جعلیات فرهنگی و ادبی، خاطره‌پردازی‌ها و انتساب مطالب دلبخواه و من‌درآوردی به بزرگان فرهنگی، جلوگیری از اتفاق ناگوار و تلخی‌ست که با درگذشت این گنجوران ملی رقم خواهد خورد. زندگی و سلوک حرفه‌ای‌شان دستمایهٔ ده‌ها داستان‌پردازی و خیال‌پردازی‌های شخصی می‌شود.
هر جماعتی با نیت‌ها و خاستگاه‌های فکری‌شان شروع به نقل خاطره و مصادرهٔ آن شخصیت به نفع خود و دستگاه فکری خود خواهد کرد؛
چنانچه در مورد بسیاری از شخصیت‌های ملی، فرهنگی و دینی این اتفاق افتاده است و کار را به داستان‌سرایی‌های سوررئال کشانده است.
وقتی در کتاب ریاضی دوم دبستان آموزش و پرورش، سال ۱۳۹۱، صفحهٔ ۷۲
برای استاد شفیعی کدکنی برادر و خواهر می‌تراشند [ایشان نه برادر دارند و نه خواهر] و خاطره‌ای جعلی از حقوق معلمی ایشان [ایشان هیچ‌وقت در مدرسه معلمی نکردند] چاپ می‌شود، ما حتماً و حتماً و بدون هیچ ملاحظه‌ای در مقابل کوچک‌ترین خاطره‌پردازی و شاخ‌و‌برگ‌دهی به ماجراهای بزرگان فرهنگی واکنش نشان خواهیم داد.
این رسانه همیشه اصالت و مرجعیت محتوایی و علمی خود را حفظ کرده است.
راضی به ظلم و هتک آبروی هیچ فردی نیست، با افتخار شعر محمدرضا شفیعی کدکنی و دیگر مطالب هم‌سو دربارهٔ سالار شهیدان را بارها و سالها منتشر کرده و ملامت‌ها، ریزش‌ها و تمسخر‌ها را به جان خریده است و اکنون این ماجرا و داوری‌اش را به مخاطبان می‌‌سپارد.
گویندهٔ محترم آن خاطره می‌تواند از خود دفاع کند و پیام بگذارد.

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

ای مامِ رنج‌ها


ابری چه گونه ابری! اندوه،
دیده‌ای؟
با آذرخشواژهٔ خود
زار می‌زند:

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین
در خون و اشک غوطه‌ور،
ای مامِ رنج‌ها!
ای میهنی که در تو به خواری
مثلِ اسیرِ جنگی یک عمر زیستیم
زین گونه زیستیم و به هِقْ‌هِق گریستیم.

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
برای هزارمین پُست

با تشکر از
‌سهیلا ادیب

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

در شب بانو ایران درّودی به تاریخ جمعه، ۱۰ شهریور ۱۴۰۲ تنگی نفس و شرایط ناخوش ریوی استاد دهباشی که مدت‌هاست گریبان‌گیر ایشان شده است، حادتر شد. دکتر اردا کیانی در مجلس حاضر بودند و بلافاصله با فوریت‌های اولیه ایشان را در وضعیت بهتری بردند.
اکنون استاد علی دهباشی در سلامتی‌ و وضعیت مساعد هستند.
شب‌های بخارا و دیگر نشست‌های فرهنگی بخارا تا رسیدن ایشان به سلامتی کامل برقرار نخواهد شد.
@bukharamag

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
با یاد یارِ شاطرِ فرهنگ ایران
در سالروز درگذشت ایشان 


مرحوم استاد دکتر احسان یارشاطر
استاد مطالعات ایرانی، بنیان‌گذار و سرویراستار دانشنامهٔ ایرانیکا، بزرگ‌ترین و جامع‌ترین پروژهٔ بین‌المللی ایران‌شناختی

۱۴ فروردین ۱۲۹۹ همدان
۱۰ شهریور ۱۳۹۷ کالیفرنیا

#احسان_یارشاطر

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

#دانشگاه
صبحی شد و باز هم شبِ ما تار است
وآن ظلمتِ بیکرانه در تکرار است
این لحظه به خشم، چشم بر هم می‌نِه
کاتش چو بمُرد، دودْ میدان‌دار است.
محمدرضا شفیعی کدکنی

#دانشگاه_شریف
#دانشگاه_تهران
#شریف

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

ای درختانِ عقیمِ ریشه‌تان در خاک‌های هرزگی مستور،
یک جوانه‌یْ ارجمند از هیچ جاتان رُست، نتْواند.
ای گروهی برگِ چرکین‌‌تارِ چرکین‌پود،
یادگارِ خشکسالی‌های گَردآلود،
هیچ بارانی شما را شُست، نتْواند.

مهدی اخوان ثالث
۱۰ اسفند ۱۳۰۷ - ۴ شهریور ۱۳۶۹

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
بیا با هم بگرییم، ای چو من تاریک

درگذشت مهدی اخوان ثالث (م. امید) را به اطلاع جامعهٔ فرهنگی ایران می‌رسانیم.

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
مرثیه‌ای برای پرویز ناتل خانلری


▪️سال‌ها بود و حضورِ تو نبود
غیر طغیانِ عُقاب و قَفَسی
نَفَسی بود که می‌آمد و
گاه
سخنی،
لیک به خاموشی و
آه!
منزلِ عمر و صدایِ جَرَسی.
بی‌تو در حبسِ زبان، لحظهٔ ما،
زمهریری‌ست که گر زاتشِ طور،
آورندش قَبَسی،
نتواند کندش گرم کسی.
تا بدین لحظه نمی‌دانستم
که چه اعجازی داشت
گرمیِ نورِ نگاه و نَفَسی.


محمدرضا شفیعی کدکنی
۲ شهریور ۱۳۶۹
بخارا، شمارهٔ ۱۰۵

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه

▪️از جمله اموری که ما باید از غربیان بیاموزیم، روش درست مطالعه و دقت در تحقیق مطالب است، چه در مسائل علمی و چه در مباحث ادبی، حدس و گمان، تقریب و تخمین، و اتکا به ذوق و سلیقهٔ شخصی، امروز دیگر ارزش و اعتباری ندارد و حتی در انتقاد ادبی و امور ذوقی به کاری نمی‌آید. وصف‌های کلی و مبهم مانند «فصیح» و «بلیغ» و «منسجم» و «مستحکم» و «زیبا» و «شیوا» و مانند آن‌ها که معمول محقق و ادیب شرقی بوده است و هنوز هست، ممکن است درباره همهٔ شاعران و نویسندگان یکسان به ‌کار برود، اما هیچ‌یک بر علم خواننده یا شنونده چیزی نمی‌افزاید و شاید تنها فایدهٔ آن‌ها آن باشد که بر جهل و ابهامی که در ذهن گوینده یا نویسنده وجود دارد، پرده‌پوشی کند.
علت اصلی توسل به این عبارت‌های مبهم و کلی، کاهلی است. دقت و صراحت، زحمت دارد و فرصت می‌خواهد و ما که از زحمت گریزانیم و در شتابی که برای کسب شهرت داریم، فرصتمان تنگ است، کجا می‌توانیم دقیق و صریح باشیم.

زنده‌یاد استاد دکتر پرویز ناتل خانلری

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

این شعر تنها دو بیت دارد. مابقی جعلی‌ست.


یک تذکر مهم:
این قطعه را محمدرضا شفیعی کدکنی در ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ در ۴ مصراع دقیقاً به همین‌گونه که آورده شده است، سرودند. مدتی‌ست در فضای مجازی ابیات دیگری در ادامهٔ این قطعه با نام «محمدرضا شفیعی کدکنی» منتشر و دست به دست می‌شود.
آنچه ایشان سرودند همین چهار مصراع است و بس. ابیات دیگری در این حال و‌ هوا و وزن و آهنگ از ایشان نیست.

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

از لطف و مهربانی‌های اهالی فرهیختهٔ گیلان و یادگار اولین سالگرد سایه، ۱۴ مرداد، باغ محتشم، رشت
عکس‌ها: سهیلا ادیب
بخش نخست

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
همیشه این پرسش باقی‌ست که اینهمه دلبستگی و شیدایی یک انسان به انسان دیگر [مولانا و شمس] چه گونه قابل توجیه است؟

▪️حقیقت امر این است که به اعتبار دیگری است، یعنی شمس به عنوان شمس مطرح نیست بلکه شمس یکی از وجوهِ تجلّی «انسانِ اِلاهی» در تاریخ است و این امری است که از آغاز تاریخ بشریت جلوه‌ها و ظهورات گوناگونی داشته است.
مولوی ستایشگر ظهورات «انسانِ الاهی» در تاریخ است، در حقیقت خود را در آینهٔ وجود شمس می‌نگرد و چیزی را که امتدادی است از آغاز تا بی‌نهایت:
آن سرخ‌قبایی که چو مه پار برآمد
امسال درین خرقهٔ زنگار برآمد
آن تُرک که آن سال به یغماش بدیدی
آن است که امسال عربوار برآمد

محمدرضا شفیعی کدکنی
غزلیات شمس تبریزی، جلد اول، ص ۶۰
#بزرگداشت_شمس_تبریزی
#بزرگداشت_خداوندگار

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه

▪️داستان سوگ‌آور محبوب ایرانی داستان برخورد دو آدم بد و خوب است، همان مضمون کهنِ اهورا و اهریمن، همان بد و خوبی که در تفکّر ایرانی پیوسته محرک و باعث تحول داستان‌ها است و مضمون اصلی اساطیر و حماسه قرار می‌گیرد. نبردهای ایران و توران برخورد افراسیاب و پادشاهان ایرانی، دشمنیِ ضحاک و فریدون تماماً معرف نبرد بد و خوب است.
از اسطوره تا تاریخ
زنده‌یاد استاد مهرداد بهار
صص ۲۴۲–۲۴۱

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

#اطلاعیه
خاطرهٔ منتشر‌شده از استاد شفیعی کدکنی جعلی نیست و عنوان «خاطرهٔ جعلی» در مورد آن اشتباه بوده است.
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
۳ مهر ۱۴۰۲

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
حافظ
و روضه‌خوانِ پیرِ دهِ ما
#یکشنبه_ها_و_حافظ


حدود نیم قرن قبل در یک مصاحبه، در ۱۳۴۴، به مناسبتی نقل کردم که روضه‌خوانِ پیرِ ده ما در روز پس از عاشورا، وقتی به توصیف اسارت اهل‌بیت و گرداندنِ سَرِ حضرت امام حسین «ع» در بازارِ شام و نیز گرداندنِ حضرت زینب «س» در کنارِ سر بریده و در میان «پرده عماری» می‌پرداخت این بیت حافظ را با صوت حزین می‌خواند:

در کار گُلاب و گُل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد

هیچ کس نمی‌تواند تردید کند که این ابتکارِ او کشف یکی از شبکه‌های غایبِ متنِ شعر حافظ است. اگرچه بیش از آنکه مصداقِ نگاه ساختاری باشد با هرمنوتیک مشابهاتی دارد.

از این دیدگاه، هر «متن» دارای یک حافظه است. آنچه در ضمیرِ آگاه این متن موجود است، همان است که از صورت آن استخراج می‌کنیم ولی کشفِ تمامی آنچه در حافظهٔ متن موجود است و آنچه در ضمیر نابه‌خودِ آن وجود دارد، زمانِ بی‌نهایتی می‌طلبد. قرائتِ اولیه که از راهِ صورت و روابط اجزای صورت حاصل می‌شود در حقیقت استخراج ضمیر آگاهِ متن است که بسته است و محدود و آنچه از راه تأمل در ساختار حاصل می‌شود استخراجِ حافظهٔ مغفول یا ضمیرِ نابه‌خودِ متن است.

استخراج تمامی آنچه در حافظهٔ متن وجود دارد کار یک تن و یک نسل نیست، کارِ تمامی کسانی است که بالقوه، تا آخرالزمان، با آن متن سر و کار دارند.

هر متنِ هنری عملاً متنی ژنراتیو یا زایا است و متن های دیگر را از درون خود آشکار می‌کند. در همان مثالِ شعرِ «در کارِ گلاب و گل...» متنِ بیت حافظ چه بسیار متن‌های دیگری را که از درونِ خود متولد کرده و یکی از آن بسیار‌ها همین قرائتِ آن روضه‌خوانِ دهِ ما است.

همین متنِ زاده‌شده در ذهنِ آن پیرمرد، خود در ذهنِ من و بسیاری کسان که این سخن را از من شنیده‌اند تاکنون سبب زایش متن‌های دیگری شده است که هرکدام می‌تواند زهدانِ تولّدِ متن‌های دیگر باشد.
به این دلیل هر متن ادبی را یک متن زایا " generative " می‌توان نامگذاری کرد. هر قرائتِ درست و با‌فرهنگِ وسیع که بتواند یک شبکهٔ غایب را احضار کند، خود می‌تواند زاده شدنِ متنِ دیگری تلقی شود که آن متن خود آبستن متن‌های دیگری باشد.

بر روی هم، شعرْ محصولِ دو نظام است:
صوتی و معنایی؛ و هر کدام از این نظام‌های صوتی و معنایی عرصه‌های بی‌نهایت تجربه هنرمندان‌اند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
رستاخیز کلمات، سخن، صص ۱۸۲-۱۸۰
#یکشنبه‌ها_و_حافظ
#حافظ

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

زمانه بس که پلید و پَلَشت و مسخره شد
عیار‌ْسنجی خورشید کارِ شب‌پَره شد
درایِ هرزه‌درایان درآمد از درِ شهر
به کبریا و به هر نیک در مکابره شد
محمدرضا شفیعی کدکنی

عکس: فتو‌آرت، محمد محمد‌شاهی
#دانشکده_ادبیات_دانشگاه_تهران
#دانشگاه_تهران
#دانشگاه

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

هزارُمین
پستِ رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
در اینستاگرام



▪️هزار آینه جاری‌ست
هزار آینه
اینک
به همسرایی قلب تو می‌تپد با شوق
زمین تهی‌ست زِ رندان
همین تویی تنها
که عاشقانه‌ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گُل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
م. سرشک
[محمدرضا شفیعی کدکنی]

هزارمین پستِ رسانهٔ شفیعی کدکنی بعد بیش از شش سال تلاش هفتگی و روزانه با هدف انتشار آراء و اندیشه‌های استاد محمدرضا شفیعی کدکنی و انتقال بریده‌هایی از میراث فرهنگی و ادبی ایران و کوشندگانش به قدر وسع و فهم، پیش روی شماست.

یک یادآوری و پوزش‌خواهی:
هیچ گروهی در پس و پشت این رسانه نیست و تنها یک نفر آن را اداره می‌کند، به همین خاطر است که پاسخ به همهٔ پیام‌های شما عملاً ممکن نیست و مجالی برای آن نمی‌ماند. پوزش می‌خواهیم.

این رسانه در حالی با همراهی و هم‌دلی همهٔ شما گرامیان به هزارمینش در اینستاگرام رسیده است که از شنیدن نقد‌ و نظر‌های اهالی فرهنگ خوشحال می‌شود و همیشه به دنبال بهترشدن و حفظ اصالت و صداقت رسانه‌ای خود بوده است.
در این مسیر واهمه‌ای از حقیقت‌گویی‌ها ندارد.

در آخر اینکه،
اگر ماه‌هاست از محل کار خود در دبیرستان و کلاسِ درس اخراج شده‌ام، اینجا را فرصتی برای خدمتگزاری و کوشندگی فرهنگی می‌دانم.
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست

ایران را از یاد نبریم.
با احترام
ادمین


شما هم برای ما، اینجا بنویسید:
https://www.instagram.com/p/CwupQ1qoKmK/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
وطن‌پرستی

به گمان من وطن‌پرستی راستین بیش از همه این است که هر کس در هر کاری که هست به مقتضای آن وفا کند و داد آن را بدهد. اگر معلم است همه در بندِ تربیت شاگردان خود باشد و از پژوهش و افزودن دانش خود غافل نماند. اگر بقال است کم‌فروشی و گرانفروشی نکند. اگر کارمند اداره است خود را خادم مردم بداند، رشوه نگیرد و از کار ندزدد. اگر پاسبان است با دزد نسازد و هدیه نخواهد و در اندیشهٔ جان و مال مردم باشد.
اگر در کار سیاست است بهبود حال مردم و مصالح راستین کشور را راهنمای گفتار و کردار خود قرار دهد و اگر سرباز یا فرمانده است خود را برای دفاع آماده بدارد و از دشمن نگریزد. این است اصلی که اگر رعایت شود و به تربیت در ضمیرها خانه‌ بگیرد مردم را از جنگ و ویرانی‌ها و مصائب آن در امان نگاه خواهد داشت. وطن‌پرستی راستین و خدمت به جامعه‌ای که ما را پرورده است این است.
فراتر از این، کسی که وطن خود را به‌راستی دوست دارد در آبادانی آن می‌کوشد، اگر بتواند به علم و فرهنگ و ادب آن خدمت می‌کند و هم غافل نمی‌ماند که آسایش او به آسایش دیگران وابسته است.

زنده‌یاد استاد احسان یارشاطر

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
ادبیات کودکان
[با یادکرد معلم بچه‌ها، صمد بهرنگی در سالروز درگذشت او]

▪️دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به تبلیغ و تلقین نصایح خشک و بی‌برو و برگرد، نظافت دست و پا و بدن، اطاعت از پدر و مادر، حرف‌شنوی از بزرگان، سر و صدا نکردن در حضور مهمان، سحرخیز باش تا کامروا باشی، بخند تا دنیا به رویت بخندد، دستگیری از بینوایان به سبک و سیاق بنگاه‌های خیریه و مسائلی از این قبیل_ که نتیجهٔ کلی و نهایی همهٔ آنها بی‌خبر ماندن کودکان از مسائل بزرگ و حاد و حیاتی محیط زندگی است. بچه را باید از عوامل امیدوارکنندهٔ الکی و سست‌بنیاد ناامید کرد و بعد امید دگرگونه‌ای بر پایهٔ شناخت واقعیت‌های اجتماعی و مبارزه با آنها را جای آن امید اولی گذاشت.


▪️آیا نباید به کودک بگوییم که بیشتر از نصف مردم جهان گرسنه‌اند و چرا گرسنه شده‌اند و راه برانداختن گرسنگی چیست؟ آیا نباید درک علمی و درستی از تاریخ و تحول و تکامل اجتماعات انسانی به کودک بدهیم؟ مگر قصد داریم بچه‌ها را پشت ویترین مغازه‌های لوکس خرازی فروشی‌های بالای شهر بگذاریم که چنین عروسک‌های شیکی از آنها درست می‌کنیم؟


▪️اکنون‌ زمان آن است که در ادبیات کودکان به دو نکته توجه کنیم و اصولاً این دو را اساس کار قرار دهیم:
نکتهٔ اول: ادبیات کودکان باید پلی باشد بین دنیای رنگین و بی‌خبری و در رؤیا و خیال‌های شیرین کودکی و دنیای تاریک و آگاه غرقه در واقعیت‌های تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعی بزرگترها. کودک باید از این پل بگذرد و آگاهانه و چراغ به دست به دنیای تاریک بزرگترها برسد. در این صورت است که بچه می‌تواند کمک و یار واقعی پدرش در زندگی باشد و عامل تغییردهندهٔ مثبتی در اجتماع راکد و هر دم فرورونده.

خلاصهٔ کلام و نکتهٔ دوم: باید جهان‌بینی علمی و دقیقی به بچه داد، معیاری به او داد که بتواند مسائل گوناگون اخلاقی و اجتماعی را در شرایط و موقعیت‌های دگرگون‌شوندهٔ دایمی و گوناگون اجتماعی ارزیابی کند.

▪️ادبیات کودکان نباید فقط مبلغ «محبت و نوع‌دوستی و قناعت و تواضع» از نوع اخلاق مسیحیت باشد. باید به بچه گفت که به هر آنچه و هر که ضدبشری و غیرانسانی و سد راه تکامل تاریخی جامعه است، کینه بورزد و این کینه باید در ادبیات کودکان راه باز کند.
تبلیغ اطاعت و نوع‌دوستی صرف‌، از جانب کسانی که کفهٔ سنگین ترازو مال آن‌هاست، البته غیرمنتظره نیست، اما برای صاحبان کفهٔ سبک ترازو هم ارزشی ندارد.

صمد بهرنگی
تاریخ شناخت جهان و ادبیات کودکان از نظر صمد بهرنگی، صص ۶۶_۶۹

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
#یکشنبه_ها_و_حافظ
اخوان مشکل شعر حافظ را
برای من حل کرد.


▪️من اگر متجاوز از یک رُبع‌قرن، زندگی او را از نزدیک ندیده بودم و در احوالات مختلف با او نزیسته بودم، امروز فهم درستی از شعر حافظ نمی‌توانستم داشته باشم. اخوان مشکلِ شعرِ حافظ را برای من حل کرد، بی‌آنکه سخنی در باب حافظ یا توضیح شعرهای او گفته باشد. من از مشاهدهٔ احوال و زندگی اخوان، متوجهٔ این نکته شدم که چرا حافظ «خرقهٔ زهد» و «جامِ می» را از جهت رضای او با هم می‌داشته است.

دریغا که به دلایلی، اکنون مجال آن نیست تا لحظه‌هایی از تجسّم این تناقض‌ها را در گفتار و رفتار او نقل کنم. زیباترین سخنان و طنز‌آمیز‌ترین لحظه‌هایی که در عمرِ خویش شنیدم و دیدم، همین گفته‌ها و لحظه‌ها بود «شب قدری نصیبم شد، ولی قدرش ندانستم.»

اکنون می‌فهمم که چرا در دوره سلطهٔ ژدانف، ادبیات و فرهنگ شوروی به انحطاط گرایید؛ زیرا در آن ایّام، به این تناقض که محور هنرهاست، نمی‌خواستند میدان بدهند و می‌گفتند:
باید یکی از دو سوی این تناقض به نفع ایدئولوژی حزب مرتفع شود و نمی‌دانستند که ارتفاع یکی از دو سوی این تناقض به معنی پایان یافتن خلاقیّت هنری است.

به زبان ساده، می‌توانم بگویم که هیچ شعر حزبی یا مذهبی خالص تاکنون ندیده‌ام که ارزش هنری هم داشته باشد. بی‌گمان اگر شعر مذهبی‌ای، که ارزش هنری داشته باشد، یافت شود، به ناگزیر صبغه‌ای از عرفان و گاه زندقه در آن وجود دارد و این لازمهٔ خلاقیّت هنری است. من این نکته را از زندگی با اخوان آموختم.

محمدرضا شفیعی کدکنی
حالات و مقامات م. امید(مهدی اخوان ثالث)،
صص ۲۱۷–۲۱۶
#حافظ
#اخوان_ثالث

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
اخوان ثالث از نگاه استادانی چون زرین‌کوب، شفیعی کدکنی، غلامحسین یوسفی، عباس زریاب‌ خویی، و...
[ بخارا، سال چهاردهم، شمارهٔ ۸۳، مهر-آبان ۱۳۹۰]

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

هیچ‌کس هست از برادران من
که چندانی سمع عاریت دهد
که طَرْفی از اندوه خویش با او بگویم؟
مگر بعضی ازین اندوهانِ من تحمل کند.
این‌چنین دوستِ خالص کجا یابم،
که دوستی‌های این روزگار چون بازرگانی شده است.

دیباچهٔ رسالة الطیر
شیخ شهاب الدین سهروردی

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــ
واژگان عربی در شاهنامه
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
[با یاد خادمِ بزرگ فرهنگ و مردم ایران، قافله‌سالارِ سخن و بنیاد‌گذار سپاهِ دانش،
زنده‌یاد استاد دکتر پرویز ناتل خانلری
در سالروز درگذشت ایشان]


▪️آقای پل همبر [استاد دانشگاه نوشاتل سوییس] لغت‌های عربی شاهنامه را به‌ حسب دفعات استعمال آن‌ها تقسیم و تجزیه کرده است. از روی این تقسیم معلوم می‌شود که ٢٢ لغت عربی هر یک صد بار یا بیش‌تر در شاهنامه آمده است. این لغت‌ها از این مقوله‌هاست: علم افلاک، اصلاحات جنگ و شکار، آرایش و زیور، معانی و عواطف، حروف.
مولف رساله یادآور می‌شود که بعضی از محققان (از آن جمله هورن و ماسه) احتمال داده‌اند که کاتبان به‌تدریج بعضی لغت‌های عربی را در متن شاهنامه به جای لفظ‌های فارسی گذاشته باشند. این نکته صحیح است و در بعضی موارد می‌توان این احتمال را به یقین نزدیک دانست برای مثال می‌گوییم که کلمهٔ «عفو» فقط یک بار در شاهنامه آمده است در این شعر:
خدایا «عفو» کن گناه ورا
بیفزای در حشر جاه ورا
تلفظ کلمه‌ی «عفو» بر وزن «سَبو» در فارسی وجود ندارد و صورت هندی این کلمه است. مصراع اول این بیت در نسخه بدل چنین است: «خدایا ببخشا گناه ورا...» پس به احتمال غالب عبارت «عفو کن» را کاتبی هندی به‌جای «ببخشا» در شعر فردوسی وارد کرده است.


▪️بیست و سه لغت هست که میان ۵٠ تا ١٠٠ بار به‌ کار رفته است، از مقوله‌های ذیل:
علم افلاک، جانورشناسی، جنگ و سپاه، اداره و امور مدنی، آرایش و زیور، عواطف.

شصت و نه لغت عربی در شاهنامه از ٢٠ تا ۵٠ بار استعمال شده است:
دین، علم افلاک و طبیعت، بخت و طالع، جانورشناسی، علم و صنعت، خانواده، خوردنی‌ها، خانه، دولت و اداره، سپاه و شکار، آرایش و زیور، معانی و عواطف، صفات.


چهار صد لغت از ٢ بار تا ٢٠ بار استعمال شده است، مربوط به:
دین و سرنوشت (۵٢ لغت)، علم افلاک و طبیعت (۴۴ لغت)، سپاه و شکار (۴١)، آرایش و زیور (٢٩)، علم و صنعت (٢٦)، آلات و لوازم خانه (٢۵)، معانی و عواطف (۵٢)، صفات (۵١) و غیره.

چهارصد و هفتاد لغت دیگر هست که هریک فقط یک بار به کار رفته است. مؤلف محترم در آخر رساله به عنوان نتیجه چند نکته سودمند را یادآور شده است. نخست آن‌که عدهٔ لغات مأخوذ از عربی در شاهنامه به‌نسبت اندک است. دیگر آن‌که مصدرهای عربی باب افتعال (مانند ابتسام، ابتکار، ابتلا و جز آن‌ها) که در فارسی بسیار رایج است، در شاهنامه هیج دیده نمی‌شود.

هم‌چنین فعل‌های مرکب که از یک مصدر یا صفت عربی با یک فعل معین ساخته شده و در فارسی بسیار رایج است، در شاهنامه به‌ندرت به ‌کار رفته، مانند فداکردن، نثارکردن، وفاداشتن، نعره‌برداشتن، صف‌کشیدن، غرقه‌شدن، خبرشدن، خبرآمدن، غمی‌گشتن، کمین‌ساختن، رأی‌زدن، صف‌زدن، فال‌زدن، نعره‌زدن، حمله‌بردن، غم‌خوردن، خبریافتن و نظایر آن‌ها.

کلمهٔ غنیمت ٦ بار در شاهنامه آمده است. اما فعل «غنیمت‌شمردن» که خیام و سعدی مکرر به‌ کار برده‌اند، هیچ در این کتاب دیده نمی‌شود. فعل‌های جعلی فارسی که از لفظ عربی ساخته شده (مانند طلبیدن و رقصیدن و غارتیدن) در شاهنامه ابداً به کار نرفته است. همچنین صیغه‌های فعل عربی که گاهی در فارسی عیناً به ‌کار می‌رود در شاهنامه وجود ندارد (مانند یمکن، یعنی، کما ینبغی، رحمةاللّه)

حروف اضافه و ربط عربی که اغلب در نثر و شعر فارسی مکرر به ‌کار رفته در شاهنامه بسیار نادر دیده می‌شود، فقط کلمهٔ «لیکن» مکرر در این کتاب آمده است (١٠٩ بار).
حروف ندا (یا ایها) و حروف استنثاء (غیر) هیچ در شاهنامه نیست. حاصل این‌که فردوسی صرف‌ونحو عربی را هیچ در شاهنامه وارد نکرده است.

در هزار بیتی که از دقیقی در شاهنامه آمده است ۵۷ لغت عربی هست که روی‌هم‌رفته ١٠٢ بار استعمال شده است.

تحقیق آقای پل همبر درباره‌ی لغات عربی شاهنامه بسیار سودمند و گران‌بهاست و روش مطالعه او باید سرمشق ادیبان و دانش‌جویان ما قرار گیرد.

مجلهٔ سخن، شماره ۵، دوره چهارم، سال ١٣٣٢،
ص ۴۰۵

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
روزنامه

آبی به روزنامهٔ اعمال ما فشان
بتوان مگر سترد حروف گناه ازو


یکی از معانی «روزنامه» مربوط به دیوان قضا و محاکم داوری بوده است و این معنی را لغت‌نویسان متذکّر نشده‌اند، امّا از شواهدی که در لغت‌نامهٔ دهخدا برای «روزنامه» نقل شده است می‌توان این معنی را استنباط کرد. اینک بعضی از شواهد مذکور منقول از لغت‌نامهٔ دهخدا ذیل «روزنامه»:

«و قانون قضای پارس هم چنان نهاده‌اند که به بغداد است که اگر از صد سال باز حجّتی نبشته باشند نسخت آن در روزنامه‌های مجلس حکم مثبت است». (نقل از فارسنامهٔ ابن‌البلخی)

از بیان فوق معلوم می‌گردد که در بغداد در محاکم قضائی پرونده‌هائی برای احکام قضائی وجود داشته است و اگر حکمی یا «حجّتی» از سوی قاضی و محکمهٔ قضا صادر می‌شد نسخهٔ آن در دفتری ثبت می‌شد که آن را «روزنامه» می‌خواندند و این روش در فارس در زمان ابن البلخی نیز معمول بوده است.

ناصرخسرو:
یکی روزنامه است مر کارها را
که آن را جهاندار دادار داند

خاقانی:
زین یک نفس درآمد و بیرون شد حیات
بردیم روزنامه به دیوان صبحگاه

در شعر حافظ «روزنامه» می‌تواند این معنی را داشته باشد، یعنی بر روزنامه یا پروندهٔ قضائی اعمال ما آبی بیفشان و گریه‌ای بکن شاید حروف گناه و جرم را بتوان از آن بسترد و پاک کرد.
اما می‌تواند به معنی کارنامه یا نامهٔ اعمال باشد، در ترجمهٔ «کتاب» در آیات سورهٔ مبارکهٔ الاسری:
و کلّ إِنسان أَلزمناهُ طائرهُ في عنقه ونخرج له يوم القيامة كتابا يلقاه منشوراً. اقرأ كتابك كفىٰ بنفسك اليوم عليك حسيباً(آیات۱۳ و ۱۴). من این معنی را برای شعر حافظ مناسب‌تر می‌دانم.

آئینهٔ جام، صص ۲۰۷_۲۰۸
شرح مشکلات دیوان حافظ
شادروان استاد عباس زریاب خوئی

درسگفتار‌هایی دربارهٔ حافظ
یکشنبه‌ها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

راهی به سوی عاقبتِ خیر می‌رود
راهی به سوء عاقبت اکنون مُخیّری

دعوی مکُن که برترم از دیگران به علم
چون کبر کردی از همه دونان فروتری

از من بگوی عالمِ تفسیرگوی را
گر در عمل نکوشی نادان‌مفسّری

بارِ درخت علم ندانم مگر عمل
با علم اگر عمل نکنی شاخِ بی‌بَری

علم آدمیّتست و جوانمردی و ادب
ورنی دَدی، به صورتِ انسان مصَوّری

شیخ سعدی، قصاید
دَد: حیوان درنده، وحشی

عکس: در جوارِ سعدی

Читать полностью…

شفیعی کدکنی

#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
تأثیر شاهنامه بر آثار شاعران ادب پارسی

گفتگوی عنایت فانی با استاد دکتر جلال خالقی مطلق
مصحّح و شاهنامه‌شناس
هامبورگ، خانهٔ دکتر جلال خالقی مطلق
#شاهنامه
#فردوسی
#جلال_خالقی_مطلق‌

Читать полностью…
Subscribe to a channel