معلّمِ فرهنگ و ادبیاتِ ایران ◾ادمین اداره میکند. ◾اینستاگرام: https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/ ارتباط با ادمین: mshafieikadkani@gmail.com
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
آن لحظهها جوانی ما بود.
▪️آن لحظهها جوانی ما بود
آن لحظهها که روح، در آنها
مثلِ نگاهِ آهوی کوهی
بر دشت و بر گریوه رها بود.
زان لحظهها چهگونه توانیم
جز با درود و تلخیِ بدرود
یاد کرد
آن لحظهها که خوبترینها
از سالهای عُمرِ خدا بود.
آن لحظهها، جوانیِ ما بود.
بسی تیر و دیماه و اردیبهشت
بیاید که ما خاک باشیم و خشت
بسی میوزد مشکبو بادها
که ما رفته باشیم از یادها
امیربانو نفس از دامگه خاکی برید و در هوایی دیگر به آزادی گشود
با یاد او به سوگ مینشینیم
▪
مجلس ترحیم امیربانو کریمی
(امیری فیروزکوهی)
جمعه ۱۵ دیماه، ساعت ۴ تا ۶ بعدازظهر، تالار گلزار هتل لاله تهران، خیابان فاطمی
مراسم خاکسپاری چهارشنبه ۱۳ دیماه
بهشت زهرا ساعت ۱۰ صبح
قطعه ۸۰، ردیف ۱۰۳، شماره ۲
@mazahermosaffa
▪«برای دانشگاه»
#مهسا_امینی
#شریف
دکتر امیربانو کریمی
۱۲ مهر ۱۴۰۱
▪دکتر مظاهر مصفّا
▪@mazahermosaffa
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
دور مَشَو!... دور مَشَو!...
میدانم که چهقدر این قطعه را دوست دارید.
الان برایتان فرستادم، آنلاین بودید و احتمالاً دوباره گوش بدهید.
به عشق شما، آقای دهباشی!
[ادمین]
آن بود که بود
آقای دهباشی عزیزم!
همان که ابوالفضل بیهقی نوشت، خطاب به شما؛ که کار را در ستایشگری و بیانِ ارزندگی یک انسان (استادش بونصر) در غایت زیبایی به پایان میرساند:
«استادم در خرَد و فضل آن بود که بود.»
این جملهٔ جامعِ شگفتانگیز، هر آن چیزی است که اکنون به ذهن و زبانم میآید.
منتظریم تندرست و شادان بعد از عمل جراحی به دفتر برگردید که کارهای زیادی مانده، استاد!
شاگردِ دعاگویِ منتظرِ شما
[ادمین]
موسیقی: استاد حسین علیزاده
#علی_دهباشی
@bukharamag
زمانه بَس که پلید و پَلَشت و مسخره شد
عیارسنجی خورشید کارِ شبپَره شد
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
یلدا
روزِ اورمَزد از ماه دی
دربارهٔ شبِ یلدا
دکتر ژاله آموزگار
معلمِ زبان و فرهنگِ ایران باستان
مجلهٔ بخارا، شمارهٔ ۱۲۸، آذر–دی ۱۳۹۷
#یلدا
#شب_چله
@shafiei_kadkani
یکی از دلائل عظمت تمدن ایران باستان وجود جشنهای بزرگ ملّی است که نظیر آنها را در میان ملتهای دیگر کمتر میتوان یافت. جشن نتیجهٔ آسایش و به عبارت دیگر حُسنِ تدبیر در امور اجتماعی و فردی و بالنّتیجه نشانهٔ بزرگی کمالِ تمدنِ يك قوم است،
بنابراین اگر هیچگونه دلیلی برای نمایاندن کمال معنوی و مادی ایران باستان در میان نبود، همین يک دلیل میتوانست ما را به حقایق انکارناپذیری راهنمایی کند، زیرا بسیار واضح است که تا اندیشهٔ آدمی از بند سختیهای زندگی نرهد و دل را خلوتگاهِ مهر و آسایش نیابد، هیچگاه نوشخندی بر لب نتواند داشت، و دستافشانی و پایکوبی که مظهرِ بارز شادمانی و نشاط است، از سرور وی حکایت نخواهد کرد،
و جشن وصالی چنانکه سعدی گفت، على رغم دشمن تنگدستی و سختی فراهم نخواهد گشت.
[امشب به راستی شبِ ما روزِ روشن است
عیدِ وصالِ دوست علی رغم دشمن است]
در آیین زرتشت و میان ایرانیان قدیم بیش از همهٔ مذاهب و ملل به جشنها توجه شده است و از میان این جشنها برخی تنها مذهبی و برخی هم مذهبی و هم ملّی بودهاند.
شادروان استاد ابراهیم پورداوود، انجمن ایرانشناسی، نشریهٔ دوم، بهمن ۱۳۲۴
#شب_یلدا
#شب_چله
توسعهٔ زبان و خط روسی
به بهانهٔ تقویت زبان و فرهنگ ملّی!
مدتی پیش خبری با این مضمون در رسانهها منتشر شد که
رئیسجمهوری تاجیکستان، امامعلی رحمان دستور داده است به تعداد خانوارهای این کشور شاهنامه حکیم «ابوالقاسم فردوسی» به خط سیریلیک منتشر شود و به طور رایگان در دسترس آنها قرار گیرد تا مردم هرچه بیشتر از تاریخ، فرهنگ و تمدن نیاکان خود مطلع شوند.
امامعلی رحمان این اقدام را در همایشی که به افتخار یکصد و پانزدهمین سالگرد تولد آکادمیسین باباجان غفورف، دبیر اول حزب کمونیست تاجیکستان (۱۹۴۶-۱۹۵۶) ، تاریخدان و نویسنده کتاب «تاجیکان» برگزار شد اعلام میکند.
آذرماه ۱۴۰۲
#شاهنامه #فردوسی
#زبان_فارسی #تاجیکستان #تاجیک #فرهنگ
#شفیعی_کدکنی #امامعلی_رحمان #روس #روسیه
طفلی به نام شادی
طفلی به نامِ شادی، دیریست گمشدهست
با چشمهای روشنِ برّاق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد،
ما را کُنَد خبر
این هم نشانِ ما:
یکسو، خلیج فارس
سویِ دگر، خزر
محمدرضا شفیعی کدکنی
#طفلی_به_نام_شادی
#ایران
#رشت
#فریدون_پور_رضا
#شفیعی_کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
به خاکِ ایران خوش آمدی!
سخنان دکتر ژاله آموزگار در
بدرقهٔ استاد اسلامی ندوشن
«دکتر اسلامی عزیز!
به خاک ایران که تمام عمرت دوستش داشتی خوش آمدی! و اکنون خطابم به این سرزمین بزرگ است.
ایران عزیز! گوهر گرانبهایت که عشق به تو با وزش بادهای کویری در وجودش جا گرفته بود به آغوشت بازگشته تا با تو بماند و همراه با تو به هزاران جوانهای که از خاک سر برخواهد آورد راه و رسم وطندوستی را بیاموزد. این فرزند صالح و خلف تو، کوهها و کویرها و دشتها و رودها و دریاهای تو را، نهرها و دریاچههای تو را، کوههای سرسبز و خشک تو را عاشقانه دوست داشت.
فرزندان دلبندت، شاعران و متفکران و دانشمندان بلندمرتبه آن را بزرگ داشت و به ما آموخت که بزرگشان بداریم. او در حسرت و به یاد تو ظاهراً در غربت درگذشت تا زمانی که به آغوش تو بازگشت. او آرامش را زمانی خواهد یافت که جسم بیجانش در آغوش تو آرام بگیرد.
ایران! سرزمین ما! عشق تو چگونه است که در وجود ما ایرانیان نهفته است و گاه سر برمیآورد و گاه خاموش است. اسلامی ندوشن تو را دوست داشت، اما تنها به دوست داشتن بسنده نکرد. او تلاش میکرد ایران را با همه خوبیها و معایبش دوست داشته باشیم و به ایرانی بودنمان ببالیم.
در نوشتههایش نشان داد که باید این عشق بدون تعصب باشد. نشان داد که فرهنگ غنی تو از گردبادها جان به در برده و هیچ رویدادی نمیتواند این درخت تناور را خشک کند چرا که به قول فرزند برومند تو اسلامی ندوشن: تا ریشه در آب است امید ثمری هست.
دکتر اسلامی هرگز به انقطاع این سرزمین نیندیشید و به تداوم فرهنگ تو تأکید داشت. ایران عزیز! او تو و تمدن تو را ارج مینهاد، اما خردمندتر از این بود که تمدنهای دیگر را فراموش کند و از این رو از گفتوگوی فرهنگها و تمدنها سخن میگفت. سالها پیش از اندیشمندان جهان خواست تریبونهای آزاد گفتگو بگذارند و فارغ از سیاستهای سیاستمداران، جهانی تازه بسازند.
سرزمین عزیز ما! این فرزندت را که هرگز نتوانست از تو دل بکند و به سویت باز آمده، در آغوش مهربانت جایش ده که تو با چنین فرزندانی هرگز تنها نخواهی ماند. ما تو را ای ایران عزیز، به قول این فرزند تازه بازگشتهات از یاد نخواهیم برد.»
۲۹ آبان ۱۴۰۲
تهران، مؤسسهٔ روزنامهٔ اطلاعات
منبع: اطلاعات آنلاین
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
آنچه از استاد ژاله آموزگار در رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی منتشر شده است:
کجایید محمود افشارها؟
در نقد روزگار ما
/channel/shafiei_kadkani/1912
کیخسرو
/channel/shafiei_kadkani/3003
گرشاسب
/channel/shafiei_kadkani/2991
سیاوش
/channel/shafiei_kadkani/2982
فریدون سه پسر داشت
/channel/shafiei_kadkani/2675
فریدون
/channel/shafiei_kadkani/2669
تهمورث
/channel/shafiei_kadkani/2621
هوشنگ
/channel/shafiei_kadkani/2614
گیومرث
نخستین انسان
/channel/shafiei_kadkani/2610
یلدا؛ روز اورمزد از ماه دی
/channel/shafiei_kadkani/2252
با زبان قومی و زبان فارسی چه کنیم؟
/channel/shafiei_kadkani/2335
سخنرانی در شب بدرالزمان قریب
/channel/shafiei_kadkani/1789
همگی صاحبعزاییم
سخنرانی در آیین بدرقهٔ محسن ابوالقاسمی
/channel/shafiei_kadkani/1201
ما خاموش شدهایم، اما نمردهایم
درباره ایرانیان و فرهنگ ایران
/channel/shafiei_kadkani/1075
به خاک ایران خوش آمدی!
در بدرقه و خاکسپاری محمدعلی اسلامی ندوشن
/channel/shafiei_kadkani/3182
#ژاله_آموزگار
جلسههای درس روزهای سهشنبهٔ استاد شفیعی کدکنی در دانشگاه تهران برقرار نیست.
این جلسهها با همهگیری کرونا تعطیل شد و برقرار نشدنِ کلاس
هنوز هم ادامه دارد.
در صورت آغاز مجدد جلسههای روزهای سهشنبه
از همین رسانه اعلام خواهد شد.
جانپناهِ زبان فارسی
در فاصلهای که از بهت و کوفتکی شکست در آمدیم تا وقتی که دوباره توانستیم سر پایمان بایستیم ما به عنوان يک قوم برای ادامهٔ حیات دو جور ایستادگی کردیم.
مستقیم و غیر مستقیم، یا به يک بيان کلی دیگر، نظامی و فرهنگی و بعد از چهار صد سال به دو نتیجه رسیدیم:
شکست و پیروزی.
شکست در مقابله، مستقیم، در رویاروئی و
جنگ برای هدفهای اجتماعی و سیاسی برای جدا شدن و بریدن از فاتحان عرب، از خلافت بغداد و از دین اسلام. نتیجهٔ دوم رسیدن به پیروزی بود. پیروزی در نگهداری ملیّت و زبان.
ما ملیت یا شاید بهتر باشد بگوئیم هویت ملی، «ایرانیت» خودمان را از برکت زبان و در جانپناه زبان فارسی نگه داشتیم. علیرغم پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیائی متعدد و فرمانروائی عرب، ایرانی و ترک، ایران و به ویژه خراسان آن روزگار از جهتی بیشباهت به یونان باستان یا به آلمان و ایتالیا تا نیمهٔ دوم قرن نوزدهم نبود. در همهٔ این کشورها يک قوم و يک ملت با زبان و فرهنگی مشترک، نوعی فرهنگ یکپارچه توأم با اختلاف در حکومت وجود داشت.
وحدت فرهنگی بدون وحدت سیاسی یگانگی در ریشه و پراکندگی در شاخ و برگ.
ملیّت و زبان
شاهرخ مسکوب
امّا خیال بود،
ای وای مادرم!
[گفتگویی دربارهٔ شعر «ای وای مادرم» سرودهٔ زندهیاد استاد شهریار]
ویدیو: دکتر معصومه امیرخانلو
«شعر او [مظاهر مصفا] را بسیار میپسندم و دوست دارم. سیمای او در این آینهٔ روشن همان است که من میخواهم، عزت نفس و بینیازی از هرکس و هرچیز، ستیز با ظلم، سرکشی و طغیان، درشتی با قدرتمندان و بالادستان، وطنپرستی و مردمدوستی...»
امیربانوی کریمی (امیری فیروزکوهی)
از مقدمهٔ کتاب «نسخهٔ اقدم»
▪️استاد فقید و آزادهٔ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران امیربانو کریمی (فیروزکوهی) دیگر در میان ما نیست. پژوهشگر توانا و معلمِ مهربان چندین نسل از دانشجویان دانشکدهٔ ادبیات.
یاد ایشان، پدرشان، شاعر فقید امیری فیروزکوهی و همسرشان استاد مظاهر مصفا زنده باد!
به خانوادهٔ فرهیخته و هنرمندِ ایشان غممباد میگوییم.
پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند
دیوارِ زندگی را زینگونه یادگاران
وین نغمهٔ محبت بعد از من و تو مانَد
تا در زمانه باقیست آوازِ باد و باران
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
انصراف امیربانو کریمی از جایزهٔ کتاب سال
امیربانو کریمی: «از معلمی که سالها در فضای مسموم دروغ و ریا در دانشگاه تهران نفس کشید و به فرزندان و دانشجویان خویش درس آزادگی و نیکنفسی و پرهیز از دروغ و نامردمی داد جز این برنمیآید که برای تسکین شرمساری خود و همدردی با مصیبتدیدگان فاجعهٔ موشکباران هواپیمای اوکراینی اعلام کند از شرکت در مسابقهٔ کتاب سال ۱۳۹۸ منصرف است و کتب فرستاده شده را بازپس خواهد گرفت.»
زادروز استاد بهرام بیضایی
جامعهای که در آن اندیشهٔ حکیمان و فرزانگان نقشی نداشته باشد، به ناگزیر، بازیچهٔ خودکامگان و عوامفریبان است.
محمدرضا شفیعی کدکنی، مفلس کیمیافروش، ۹۵
#شاهنامه
#بهرام_بیضایی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
چند کتاب مفید
دربارهٔ حافظ
۱– در مرحلهٔ اول اهمیت، از کوچهٔ رندانِ دکتر عبدالحسین زرینکوب را برایتان توصیه میکنم که حتما بخوانید.
این کتاب از نوعی اجتهاد و تحقیق در مورد حافظ برخوردار است و استاد زرینکوب که در زمینههای مختلف اعم از نقد ادبی، مسائل اجتماعی، تاریخی، عرفانی و... صاحبنظر هستند یکتنه کار بسیار وسیعی انجام دادهاند. خیلی مفید است و حتما بخوانید.
۲– بحث در احوال و افکار حافظ از دکتر غنی که به عنوان مدخل کار مهم است و جلد اولش در مسائل تاریخی _ اجتماعی عصر حافظ است.
۳– مقدمه ای بر حافظشناسی از دکتر منوچهر مرتضوی استاد دانشگاه تبریز کتاب بسیار خوبی است که آمیخته ای از جنبه های عرفانی و ادبی است.
۴– فرهنگ اشعار حافظ ، تزِ دکتری دکتر احمدعلی رجایی است. در این کتاب مقداری اصطلاحات عرفانی را بررسی کرده است.
۵– نقشی از حافظ، اثر علی دشتی. به جنبههای سیاسی نویسنده اصلاً کاری نداریم، اما ذوق پختهٔ درخشانی داشت که به خصوص برای مبتدیان خوب است و خسته هم نمیکند.
برای حل مشکلات ابیات حافظ از قدما:
۱– لطيفهٔ غیبی، شاه محمد دارابی،
هرچند همهٔ معانی که کرده خوب نیست.
۲– جلال الدین دوانی که از حکمای برجستهٔ قرن نهم است.
از معاصرین:
۱– بانگ جرس، پرتو علوی: در این که تحقیقاتی را در عقاید و آراء حافظ جمع آوری کرده و ارائه میدهد کتاب خوبی است.
۲– دیوان حافظ، چاپ انجوی شیرازی:
از چاپهای خوب است و سه امتیاز
دارد: اول دارا بودن فهرست واژگانی، که فرکانس کلمهها را نشان میدهد؛
دوم استفادههایی را که حافظ از شاعران دیگر کرده در پاورقی نشان میدهد؛
سوم دارای مقدمهای است که هرچند شائبهٔ ژورنالیستی دارد اما خوب است.
۳– در جستجوی حافظ رحیم ذوالنور، که مرد ادیب و فاضلی است و ادعایی هم
ندارد. تنها ایراد کتاب حجم زیاد آن است. اطلاعات خوبی در باب ابيات هریک از غزلها به شما میدهد، همراه با معنی واژهها و برخی نکات دستوری و بلاغی.
۴– واژهنامهٔ غزلهای حافظ، از خدیوجم، در مقدمهٔ کتابشناسی حافظ را آورده که راهنمای خوبی است.
۵– ذهن و زبان حافظ، از بهاء الدین خرمشاهی، کتاب بسیار خوبی است و نوعی کار سیستماتیک است با ذوق خوب.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
جلد سوم، صص ۲۷–۲۵
#حافظ
فارسیزدایی انگلستان در شبهقارهٔ هند
و آنچه روسیه با زبان اقوام آسیای میانه کرد.
▪️وقتی [انگلیسیها] به زبان فارسی مسلّط شدند، گفتند: گور بابای زبان فارسی! شما زبان فارسی برایتان خوب نیست. میدانستند که زبان فارسی شاهنامه دارد، مثنوی دارد، سعدی دارد، حافظ دارد، نظامی دارد.
▪️این نظر من نیست که بگویید من یک شوونیست فارس هستم. زبان فارسی در همه کرۀ زمین با رباعیات خیام و مثنوی جلالالدین و شاهنامه و سعدی و حافظ و... شناخته میشود، در همۀ دنیا. شکسپیر با آن نمیتواند کشتی بگیرد. پوشکین با آن نمیتواند کشتی بگیرد.
▪️همین کار الان در آسیای میانه دارد میشود
[توسط روسیه]. سه نسل، چهار نسلِ دیگر بگذرد، بچههای قزاق و اُزبک و تاجیک، روس هستند.
▪️ما نمیخواهیم هیچ زبان محلّیای را خداینکرده [بیاعتنایی کنیم] چون این زبانهای محلّی پشتوانۀ فرهنگی ما هستند. ما اگر این زبانهای محلّی را حفظ نکنیم، بخش اعظمی از فرهنگ مشترکمان را عملاً نمیفهمیم. ولی این زبان بینالاقوامی که قرنها و قرنها و قرنها همۀ این اقوام درش مساهمت (همکاری و همیاری) دارند… هیچ قومی بر هیچ قوم دیگری تقدم ندارد در ساختن امواج این دریای بزرگ.
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
تنوّع اقلیمی شعر بهار
[به بهانهٔ زادروزِ واپسین تجلی یکی از ارجمندترین صورتهای شعر فارسی؛ ملکالشعرای بهار]
▪️این مسألهٔ مقایسهٔ تنوّع اقالیم شعری بهار را میتوان از عصرِ مشروطه به قُدما نیز تسرّی داد و گفت:
در دیوان هیچ شاعرِ قصیدهسرایی (با همهٔ عظمت و بیکرانگی شعر سنایی و استواری ساخت و انسجامِ فکری ناصر خسرو و تصاویر بدیعِ خاقانی) به اندازهٔ دیوان بهار، تنوّعِ اغراض وجود ندارد. این یکی از سعادتهای بهار بوده است که قصيده را در روزگاری به خدمت شعر خویش در آورده که تاریخ اجتماعی ایران و جهان هر روز گونه و رنگ تازهای به خود گرفته و او تجارب شعری قُدما را به خدمت اندیشههای خویش، در ارتباط با حوادث عصر، در آورده است؛ این چنین امکانی برای خاقانی و ناصر خسرو و سنایی نبوده است (در قصاید قُدما متنوّعترین حوزهٔ موضوع از آن سنایی است. و این به معنی آن نیست که بخواهم بگویم قصیدهٔ بهار بهتر از قصیدهٔ سنایی یا خاقانی است؛ سخن بر سر چیز دیگری است و آن مسألهٔ تنوع زمینههای شعری است. اگر از دو سه قصيدهٔ انوری (یکی از پیمبران شعر) بگذریم، بقیهٔ شعرهای او همه تکرار یک مطلب است: مدح و گدایی؛ البته بعضی قطعات و بعضی غزلهای او ارزش والای خویش را دارد. صحبت بر سر قصیدهسرایی اوست، که در آن وادی، پیمبر شناخته شده است. در تمام دیوان قصاید این پیمبر قصیدهسرایی، جز مدیحههای مکرّر، هیچ چیز وجود ندارد. اگر منکر حرف بنده هستید به حافظهتان مراجعه کنید فوراً «برسمرقند اگر بگذری ای باد سحر» و «ای برادر بشنوی رمزی ز شعر و شاعری» به یادتان میآید و بعد میرسد به بعضی قطعههای هجوی یا اخلاقی او.
تنها شاعری که از نسل شاعران پس از مشروطیت، هم به لحاظ تنوّع در اسالیبِ بیان و به لحاظ نفوذ در میان خوانندگان، میتواند با بهار مورد مقایسه قرار گیرد پروین اعتصامی است؛ اما در دیوانِ پروین اگر تنوّعِ اسالیبِ بیان وجود دارد (مناظرهها، فابلها) ولی از حوزهٔ اخلاق، آن هم همان آموزشهای تجربهشدهٔ شاعرانِ پیشین، به ندرت گامی بیرون نهاده است و تنوّع اقلیمی شعر بهار را ندارد. البته دیوان پروین یکدستتر از دیوان بهار است و نفوذ او در میان خوانندگان شعر بیشتر از بهار مینماید.
▪️شعر فارسی پس از ظهور نیما، چه بخواهید و چه نخواهید، معیارهای تازهای را پذیرفته و در قلمرو آن معیارها، دیگر جایی برای مقایسه کسی با بهار باقی نیست. بهار واپسین تجلّی یکی از ارجمندترین صورتهای شعر فارسی است؛ صورتی که از رودکی آغاز و به بهار ختم میشود. منظور سیر طبیعی این قالب است وگرنه در دو هزار سال دیگر هم ممکن است کسی بیاید و قصیدهای بگوید.
محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، صص ۳۸۵–۳۸۴
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
دربارهٔ جشنِ سَده
▪️باید گفت که تا آنجا که از اساطیر و متون ایرانی باستان و میانه بر میآید، جشن سده از جمله آیینهایی نبوده است که در ایران باستان و در ادبیات زرتشتی اعصار کهن رسمیتی داشته باشد. در اوستا و نوشتههای پهلوی از آن ذکری نرفته است و این، محتملاً، بدین روی است که این جشن از اعیاد بومی غیر آریایی بوده و هنوز در دین زرتشت از رسمیت بهره نداشته است؛ ولی میتوان باور کرد که خود آیینی بس کهن بوده است، زیرا این گونه اعیاد، چنانچه بعداً گفته خواهد شد، در جهان انسان اعصار قدیم کمابیش عمومیت داشته است، و اصولاً اینگونه آیینها همه قدمتی بسیار دارند و در خود عناصری از اعتقادات و باورهای جادویی کهن را نهان داشتهاند که نمیتوانند متعلق به اعصار متأخّر باشند.
اگر قول بیرونی را بپذیریم، این جشن تنها از دورهٔ اردشیر بابکان، یعنی قرن سوم مسیحی، در عداد اعياد رسمی درآمده، سپس با آیین زرتشتی درآمیخته و سپس صورت جشنی ملّی یافته و تا قرنها پس از اسلام دوام آورده است. این نظر بسیار محتمل است، زیرا دورهٔ اشکانی و ساسانی دورهٔ درآمیختن کامل فرهنگ بومی و آریایی در ایران است.
اما آنچه دربارهٔ علت جشن بیان شده، چه علل اسطورهای و چه علل نجومی تقویمی، جز در یکی دو مورد، همه به گرد توجیه واژهٔ سده در ارتباط با واژهٔ صد می گردد؛ و درست همین اسطورهسازیها و دلایل متعدد تقویمی در ارتباط سده و صد است که ما را به شک میافکند که مبادا این واژه اصولاً ارتباطی با عدد صد نداشته است.
در پی این تردید، باید دید این جشن چه موقعیت تقویمی دقیقی دارد. جشن سده، با سپری شدن چهل روز از زمستان برگزار میشود. این جشن دقيقاً در پایان چلهٔ بزرگ قرار دارد و به اعتقادات عوام، با به سر رسیدن این چله، زمین دزدانه نفس میکشد.
جستاری چند در فرهنگ ایران
مرحوم استاد مهرداد بهار، صفحهٔ ۲۳۹
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
بپرهیزید ازین سَحّاره
پای درسِ آموزگار
[نوشتهها و سخنانی ایرانمدارانه از معلم زبان و فرهنگِ ایران باستان
دکتر ژاله آموزگار]
/channel/shafiei_kadkani/3180
ما فرزندان کنونی ایران
▪️ما فرزندان کنونی ایران
موهبت آن را یافتهایم که در یکی از دورانهای رستاخیز این کشور زندگی کنیم. این امر هم موهبتی است و هم مسئولیتی گران بر شانهٔ ما مینهد. نخستین نشانهٔ توجه به این مسئولیت آن است که امیدوار بمانیم و صبور باشیم.
این گفتهٔ تولستوی را از یاد نبریم:
نیرویی برتر از نیروی این دو جنگآور نیست،
یکی زمان و دیگری شکیبایی.
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
از کتاب «ایران را از یاد نبریم و به دنبال سایهٔ همای»
#ایران
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
#ایران_را_از_یاد_نبریم