معلّمِ فرهنگ و ادبیاتِ ایران ◾ادمین اداره میکند. ◾اینستاگرام: https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/ ارتباط با ادمین: mshafieikadkani@gmail.com
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️و گفت:
بسیار مَردا که در مَبرَز رود
و پاک بیرون آید
و بسیار مَردا که در کعبه رود
و پلید بیرون آید.
ذکر فُضیل عَیاض رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
مَبرَز: آبریز، توالت
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
باده در ماهِ صیام
باده در ماهِ صیام
▪️یکی از اصول مهم نمادگرایی همین عدم ایضاح و تصریح و واگذاردن تفسیر به خودِ خواننده است، و نیّت و انگیزۀ شاعر چیزی است مربوط به خود او و دل و درون وی.
در باب باده در ارتباط با ماه رمضان در اشعار حافظ به طور کلی سه شق وجود دارد که مضامین بر مبنای آنها پدید میآید:
الف. پیش از فرارسیدن این ماه، چونان اغتنامِ فرصت از آن روی که در ایام رمضان نمیتوان باده نوشید.
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
ب. در عید صیام یا پس از آن، که شاعر وانمود میکند دیگر منعی برای نوشیدن باده وجود ندارد:
ساقی، بیار باده که ماهِ صیام رفت
درده قدح که موسمِ ناموس و نام رفت
ج. بادهنوشی در خلال ماه رمضان،
اوج ملامتطلبی است، مشروط بر اینکه شاعر قید نکند که مقصودش چیزی چون بادهٔ عشق، معرفت و غیره است، وگرنه چنین بادهای نه ملامت بر میانگیزد و نه خوردنش وقتی خاص دارد. یکی از اصول مهم نمادگرایی نیز همین عدم ایضاح و تصریح و واگذاردن تفسیر به خودِ خواننده است، و نیّت و انگیزۀ شاعر چیزی است مربوط به خود او و دل و درون وی.
در هر حال هر سه گونهٔ یاد شده در سخن پارسی فراوان است و اختصاص به هیچ کس، از جمله حافظ ندارد. پیشتر نمونههای کافی از گونههای اول و دوم دیدهایم، و اکنون مواردی را از نوشیدن یا خواستن باده در ایام رمضان میآوریم.
مولانا نوع باده را ذکر میکند:
خیال دوست بیاورد سوى من جامی
که: گیر بادۀ خاص و ز خاص و عام مترس
بگفتمش مه روزه است و روز، گفت:خموش
که نشکند می جانْ روزه و صیام، مترس
به حق حلقهٔ رندان که باده مینوشند
به پیش خلق هویدا، میان روز صيام
هزار شیشه شکستند و روزهشان نشکست
از آنک شیشهگر عشق ساختهست آن جام شیشه شکستند = در شیشه را باز کردند.
به ماه روزه جهودانه می مخور تو به شب
بیا به بزم محمد، مدام نوش، مدام
فاش بیا و فاش ده، بادهٔ عشـق فـاش بـِه
عید شدهست و عام را گر رمضانْست باش گو
[مراد شاعر عید رمضان نیست بلکه میگوید اکنون عید ما عارفان است، اگرچه برای عوام ماه رمضان است.]
اما امیرخسرو به شیوۀ ملامتیان سخن میگوید، بدون هیچگونه قرینهای برای نوعِ باده چه در بیت و چه در کل غزل
می مغانه به رسم قلندر آر و ببین
که ماه روزه و وقت نماز آدینهست
و اما حافظ، با آنکه کمتر اهل ایضاح و تصریح به نوع باده و سایر نمادهاست، و نیز در مورد بادهٔ رمضان از گونهٔ اول و دوم از ایضاح نوع پرهیخته، درباره گونهٔ سوم از این شیوهٔ غالب خود عدول کرده و با ذکر «باده یا می عشق» از آیینِ بنیادینِ نمادگرایی به دور افتاده؛ شاید هم جرأت تفوّه به این یکی را در خود نیافته است. او در مورد باده در طی ماه روزه دو بیت دارد یکی همان بیتِ متن که به باده «عشق» تصریح کرده که زبان و مضمون آن متأثر از بیت «فاش بیا و...» از مولانا مینماید و دیگر بیت زیر که باز نوع می را با ذکر «عشق» مشخص ساخته است:
زان مَی عشق، کزو پخته شود هر خامی
گرچه ماه رمضان است، بیاور جامی
استاد سعید حمیدیان
شرحِ شوق
[شرح و تحلیل اشعار حافظ]
جلد چهارم، صص ۲۸۹۸–۲۸۹۶
#حافظ
#رمضان
#سعید_حمیدیان
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️نقل است که شبی تا روز نخفت و میگفت:
اگرم عذاب کنی
من تو را دوست دارم
و اگر عفو کنی
من تو را دوست دارم.
ذکر عُتبة الغلام رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
صدق و کذبِ گزارههای عرفانی
[قلمروِ دین و عرفان قلمرو اثبات و نفی نیست بلکه قلمرو «اقناع» است.]
از هر کجای مسأله که شروع کنیم با اشکالات بسیاری روبرو خواهیم بود. شاید بهتر آن باشد که بگوییم «تجربهٔ دینی قلمرو «نفی و اثباتِ علمی و منطقی نیست.»
اگر تجربهٔ دینی قلمروِ اثبات علمی و منطقی بود با این وسایل ارتباط جمعی که بشر امروز در اختیار دارد میشد که تمامی مردم کرهٔ زمین در یک روز یا در یک ساعت، همه، مسلمان یا مسیحی یا یهودی یا زردشتی یا بودایی یا ... شوند؛ همانگونه که تمام مردم کرهٔ زمین که مقدّمات علم هندسه را آموختهاند، مجموع زوایای مثلث را صد و هشتاد درجه میدانند، نه کم و نه زیاد.
از آنجا که تجربۀ عرفانی همسایهٔ دیوار به دیوار تجربهٔ دینی است و از آن انفکاک ندارد، همین حکم را دربارهٔ تجربهٔ عرفانی نیز میتوان صادر کرد. اگر گزارههای دینی یا عرفانی ما را اقناع کرد، ما آن را میپذیریم و اگر اقناع نکرد تمام دلایل فلسفی و ریاضی و منطقی را هم که اقامه کنید ما اقناع نمیشویم و اگر اقناع شدیم هیچ برهان منطقی و ریاضی نمیتواند این حالتِ اقناعشدگی را از ما بگیرد.
به زبان سادهتر میتوان گفت:
قلمروِ دین و در کنار آن قلمروِ عرفان، عرصهٔ اقناع است، نه قلمرو «نفی و اثبات».
همانگونه که اگر از یک قطعهٔ موسیقی خوشمان آمد، تمام دنیا هم که جمع شوند و ما را به خلاف آن دعوت کنند ما همچنان از آن قطعهٔ موسیقی خوشمان میآید و اگر خوشمان نیامد، تمام براهین ریاضی و منطقی را هم که اقامه کنند ما از عقیدهٔ خود برنمیگردیم و باز هم از آن قطعهٔ موسیقی خوشمان نمیآید.
کسانی که با کتاب تذکرة الأولياء و کتب مشابه آن سر و کار دارند باید این اصل را همواره در پیش چشم داشته
باشند که
قلمروِ دین و عرفان قلمرو اثبات و نفی نیست بلکه قلمرو «اقناع» است.
از مقدمهٔ تذکرة الاولیاء
به تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️وگفت:
هرکه عاشق شد خدای را یافت
و هرکه خدای را یافت
خود را فراموش کرد.
ذکر شیخ ابوالحسن خَرَقانی رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️مگس بر نجاستِ آدمی
نیکوتر از آنکه
علما بر درگاهِ سلطان.
کیمیای سعادت
امام محمد غزالی
به کوشش حسین خدیوجم، جلد ۱، صفحهٔ ۳۸۱
#حکایت_خوانی
شاهنامه و ملیّتِ ایرانی
دریغا افشار!
بزرگا مردا که او بود.
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️کسی گفت:
مرا وصیّتی کُن.
گفت:
بمیران نَفْس را تا زنده گردانندَش.
ذکر احمد خضرویه رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی
سالنگار زندگی ایرج افشار
[در یاد و ستایشِ
فرزانهٔ فروتنِ ایرانمدارِ ما
ایرج افشار
در سالروز درگذشت ایشان]
مجلهٔ بخارا، سال چهاردهم، شمارهٔ ۸۱
وفا و عشقِ به ایران
و سرانجام شبی با نامِ بلندِ «علی دهباشی»
به همت جشنوارهٔ تصویر سال
۱۶ اسفند، خانهٔ هنرمندان ایران
وفا و عشق به ایران معیار ما در کار بخارا بوده و هست و تا آخرین لحظهٔ زندگی خواهد ماند.
آموختم که بدون ادعا برای ایران کار کنیم و سرانجام سر بر این خاک بگذاریم و بریم.
#ایران
#علی_دهباشی
#بخارا
تار: فرزند ایران؛ محمدرضا لطفی
@bukharamag
ـــــــــــــــــــــــ
رهگذر! ای رهگذر! ای رهگذر
میشنوم، میشنوم، دور دور
همهمهٔ تقتقِ پای تو را
گر تو نمیدانی جای مرا
در تهِ این چاهم
با اژدها
راه سوی من کن و دستم بگیر
میشنوی گر که صدای مرا.
محمدرضا شفیعی کدکنی
عکس: سرور فرهادی
#زن
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️چون واردی از غیب بدو فرود آمدی،
گفتی:کجایند مُلوکِ دنیا
تا بینند این چه کار و بار است
تا از مُلکِ خودشان ننگ آید.
ذکر ابراهیم ادهم رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️و گفت:
هرگز متکبّر بوی معرفت نشنود.
گفتند: نشان متکبّر چیست؟
گفت: آنکه در هژده هزار عالَم نَفْسی بیند
خبیثتر و پلیدتر از نَفْسِ خویش.
ذکر بایزید بسطامی رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️و گفت:
«اگر خواهی تا تو را در آسمانها بشناسند بر تو باد به صدقِ وعده.»
ذکر حاتم اصم رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️و گفت:
حِصنِ حصین نگاه داشتنِ زفان است
و مغزِ عبادت گرسنگی است
و دوستیِ دنیا سرِ همه خطاها است.
ذکر ابوسلیمان دارایی رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
حصن: قلعه، پناهگاه، دژ
حصین: محکم، استوار
زفان: زبان
#حکایت_خوانی
باده در ماهِ صیام
▪️یکی از اصول مهم نمادگرایی همین عدم ایضاح و تصریح و واگذاردن تفسیر به خودِ خواننده است، و نیّت و انگیزۀ شاعر چیزی است مربوط به خود او و دل و درون وی.
در هر حال هر سه گونهٔ یاد شده در سخن پارسی فراوان است و اختصاص به هیچ کس، از جمله حافظ ندارد.
سهگونهٔ مضمون باده در ارتباط با ماه رمضان:
پیش از فرارسیدن این ماه
در عید صیام یا پس از آن
بادهنوشی در خلال ماه رمضان
دکتر سعید حمیدیان
شرح شوق
#یکشنبه_ها_و_حافظ
بر درِ سرای حسن ابن علی
و اندر حکایات یافتم که اعرابیی از بادیه درآمد
او بر در سرای حسن ابن علی نشسته بود اندر کوفه. اعرابی وی را دشنام داد و مادر و پدرش را.
وی برخاست و گفت:
«یا اعرابی، اگر گرسنهای تا نانت آرند و یا تشنهای تا آبت آرند، یا ترا چه رسیده است؟
و وی میگفت: «تو چنین، و مادر و پدرت چنین.»
حسن رضیاللهعنه فرمود تا یک بدرهٔ دینار بیرون آوردند و بدو دادند.
و گفت:
«یا اعرابی، معذور دار، که اندر خانهٔ ما بیش از این نمانده است والّا از تو دریغ نداریمی.»
چون اعرابی این سخن بشنید، گفت: «أَشهد أَنّکَ ابنُ رسول اللّه...»
و این صفت محقّقان مشایخ باشد –رضوانالله علیهم– که مدح و ذمّ خلایق به نزدیک ایشان یکسان شده باشد و به جفا متغیّر نشوند.
کشفالمحجوب، علی ابن عثمان هجویری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمود عابدی، صفحهٔ ۱۰۸
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
آخرین روزهای اسفند است
از سَرِ شاخِ این برهنهچنار
مرغکی با ترنّمی بیدار
میزند نغمه،
نیست معلومم
آخرین شِکوه از زمستان است
یا نخستین ترانههای بهار؟
چهلویک شعر از شفیعی کدکنی
مجلهٔ بخارا، شمارهٔ ۷۴، بهمن و اسفند ۱۳۸۸
عکس: مهری رحیمزاده
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️و گفت:
دوستی اهل این زمانه را
چون خوردهٔ بازار یافتم.
به بوی، خوش، به طعم، ناخوش.
ذکر مالک دینار رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
خوردهٔ بازار: غذا و خوردنیِ بازار
#حکایت_خوانی
تذکرة الاولیاء را چگونه بخوانیم؟
▪️تذکرۀ الاولیاء کتابی است که به دوگونه میتوان آن را خواند:
هم مثل کتاب «حسین کُرد» قابل خواندن است
هم بهمانند «تراکتاتوس» ویتگن اشتاین.
در قرائت نخستین کافی است چشم خود را روی سطرها سفر دهیم و حوادث را دنبال کنیم؛ که مثلاً چگونه حلاج را بر دار کردهاند یا وقتی به گفتاری از نوع سخن جنید دربارۀ اخلاص رسیدیم که میگوید: «فرضٌ فی فرضٍ فی نَفل»، بگوییم «آری، همان است که من میفهمم. مقصودش لابد شیرینی نُقل است» و با مراجعه به فرهنگ عمید معنی کلمات آن را به دست آوریم.
در قرائت دوم روی هر سطر گاه، میتوان روزها اندیشید. درست است که اینجا قلمرو زبان ارجاعی و بیان منطقی نیست؛ اما در همین زبان عاطفی و هنری هم ظرایفی وجود دارد که فهم آن ظرایف گاه به اندیشیدن بسیار نیاز دارد و به دانستههای بسیاری در حوزۀ معارف اسلامی. درین قرائت دوم یک فعل یا حرف اضافهای که همراه آن فعل به کار رفته است میتواند روزها وقت مصحح کتاب و خوانندۀ جدی آن را بگیرد.
این کتاب هر جملهاش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جملهها جهانی است ویژهٔ خودش.
عطار از خطا مصون نبوده و در نقل حکایات و اقوال با دشواری و خطاهایی روبرو بوده است.
از مقدمهٔ تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری به تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
دو منبع مطالعاتی:
به همهٔ علاقهمندان گزارههای عرفانی پیشنهاد میشود
مقدمهٔ دکتر شفیعی کدکنی در تذکرة الاولیاء و کتاب «زبان شعر در نثر صوفیه» را از ایشان بخوانند تا در خواندن اقوال مشایخ و گزارههای عرفانی، شبههها، تناقضات کلامی، ابهام و پیچیدگیهای محتوای این کتابها به حداقل برسد. ما در شبهای ماه مبارک رمضان، به فراخور پای خوان پرنعمت این گزارهها مینشینیم.
#عرفان #تذکره_اولیاء
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️گفتند:
فُتوّت چیست؟
گفت:
حرکت کردن برای دیگری.
ذکر شیخ ابوعلی دقّاق رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
فتوّت: جوانمردی
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️یک روز اصحاب را گفت:
مرد به چه بلند گردد؟
قومی گفتند: به بسیاری روزه.
و قومیگفتند: به مداومت مجاهده
و قومی گفتند به محاسبه و موازنه.
و قومی گفتند به بذل کردنِ مال.
تا ابن عطا گفت:
بلندی نیافت آنکه بلندی یافت
الّا به خویِ خوش.
ذکر ابن عطا رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
مرد: انسان (مرد و زن)
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
◾️دریغا افشار!...
◾️همهٔ ما به ایران دلبستگی داریم. امّا این دلبستگی امریست ذاتِ مراتبِ تشكیک و در لحظهها و فرصتهای خاصّی خودش را نشان میدهد، یا جلوه میكند. در بقیّهٔ احوال، ما، زندگیِ روزمرّهٔ خود را داریم و به هزاران مشغلهٔ دیگر میاندیشیم و اگر ضرورتی پیش آید، یادی هم از میهنِ عزیز میكنیم. امّا ایرج افشار از آن مردانِ نادری بود كه خواب و بیداریاش، سفر و حَضَرش و تكتكِ دقایق عمرش، در هر كجای جهان كه بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی میشد و همّت او هیچ چیز دیگری را برنمیتافت.
محمدرضا شفیعی کدکنی
تهران، ۲۵ فروردین ۱۳۹۰
به نقل از بخارایِ ۸۱
یادنامهٔ ایرج افشار
#ایرج_افشار
۱۶ مهر ۱۳۰۴، تهران
۱۸ اسفند ۱۳۸۹، تهران
با زحمت و ضعف بسیار گفت:
«بیاور تا ببینم»
در ۱۸ اسفند، درگذشت مرحوم استاد افشار
▪️در آخرین روزهای بیماری مُهلكی كه گرفتارش بود، به دیدارش رفته بودم، برای این كه حرفی زده باشم گفتم: «چاپ تازهای در لندن از الفهرستِ ندیم شده است، بر اساس نسخههای مهمی كه فلوگل و بایرداج و تجدد و دیگران ظاهراً آنها را ندیده بودهاند.»
با این كه در بدترین حالات جسمانی بود، با زحمت و ضعف بسیار گفت:
«بیاور تا ببینم.»
بُردم. و دیده بود و در مواردی با «مداد» نكتههایی را خط كشیده بود.
همهٔ ما به ایران دلبستگی داریم. امّا این دلبستگی امریست ذاتِ مراتبِ تشكیک و در لحظهها و فرصتهای خاصّی خودش را نشان میدهد، یا جلوه میكند. در بقیّهٔ احوال، ما، زندگی روزمرهٔ خود را داریم و به هزاران مشغلهٔ دیگر میاندیشیم و اگر ضرورتی پیش آید، یادی هم از میهن عزیز میكنیم. امّا ایرج افشار از آن مردان نادری بود كه خواب و بیداریاش، سفر و حَضَرش و تکتک دقایق عمرش، در هر كجای جهان كه بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی میشد و همّت او هیچ چیز دیگری را برنمیتافت.
بزرگا مردا كه او بود.
محمدرضا شفیعی کدکنی
عکس: در تشییع پیکر استاد ایرج افشار
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️وقتی سؤال کردم از راهبی که «راه به خدا چهگونه است؟»
گفت: «ویحک!آنجا که روی فرا کردی آنجاست.»
ذکر فتح موصلی رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
هنر
و خودکامگان
▪️جامعهٔ ایرانی بعد از اسلام در طول تاریخ ده–دوازده قرنیاش دو آسیبِ بزرگ دیده که هنوز هم در عوارض ذاتی همان آسیبها گرفتار است و به این زودی هم راهِ نجاتی برای این جامعه نمیتوان یافت؛ که درین دایره صاحبنظران حیرانند. ریا و خودکامگی دو ضربهای بوده که بر پیکر اجتماع ما خورده است و ما هنوز هم زیرِ ضرباتِ دردناکِ ریا و دیکتاتوری به سر میبریم و از آنجا که با ریا و محیط ریازده و دیکتاتوری و محیط دیکتاتوریزده متولّد میشویم و با عوارض ریا و دیکتاتوری زندگی میکنیم و در سایهٔ همان میمیریم و نسلهای پی در پی ایرانی متولّد میشوند و میپژمرند و میمیرند کسی کمتر متوجه زیانهای ریا و دیکتاتوری میشود و آنها که میشوند یا به زبان هنر اعتراض خود را بیان میکنند و یا به زبان سیاست.
آنها که به زبان سیاست معترضاند، قربانیِ صراحت لهجهٔ خود میشوند، مثل فرّخی یزدی یا احمد کسروی. ولی آنها که زبان هنر را ابزار بیان اعتراض خود بر دیکتاتوری و ریا قرار دهند کمتر به سرنوشتِ این گونه معترضان گرفتار خواهند شد، اگرچه درین وادی هم «کس را ندادهاند براتِ مسلّمی».
شغرِ مغانهٔ فارسی، صورتِ هنریِ اعتراض مردم ایران است به این دو بلیهٔ اجتماعی.
همهٔ خودکامگان تاریخ مغلوب هنر بودهاند، چه دانسته باشند و چه ندانسته باشند. لشکری که حافظ با هنر خویش علیه خودکامگی و ریاکاری برانگیخته است از لحظهٔ انتشار نخستین شعرهایش تا همین لحظه که ما خوانندگانِ دیوان او هستیم، تا هر لحظهای که انسانی در رویِ کره زمین یا یکی از کُراتِ دیگر زندگی کند و سعادت فهم سخنِ خواجهٔ شیراز را داشته باشد، یعنی زبان فارسی بداند، این لشکر همچنان تیغِ آخته و چیره بر استبداد و ریا، بیهیچ خستگی در کار خویش است:
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد اول، صص ۵۰–۴۸
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️و گفت:
پناه میگیرم به خدای از زاهدی
که فاسد گردد معدهٔ او
از بسیار خوردنِ طعامهای لونالونِ توانگران.
ذکر یحیی معاذ رازی رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️و گفت:
عبادت دَه جزو است:
نُه جزو گریختن است از خلق
و یک جزو خاموش بودن است.
ذکر شقیق بلخی رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
▪️و گفت:
«نماز و روزه بزرگ است
لکن کبر و حسد از دل بیرون کردن بزرگتر است
که دل جای نظرِ خداوند است.»
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی رَحمةُ اللّه عَلیه
تذکرةالاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
#حکایت_خوانی