انشای جذاب و دلانگیز دانشآموز پایه یازدهم، ایلیا فرامرزیان، با موضوع سفر به زمان
Читать полностью…انشای جذاب و دلانگیز دانشآموز پایه یازدهم، ایلیا فرامرزیان، با موضوع سفر به زمان
Читать полностью…هرچند در طیّ تاریخ، «خوبی» خیلی کمیابتر از «بـدی» بوده است، باز همان اندازه که بوده است کافیست که "اصالتِ شرّ" را از اعتبار بیندازد، و این خود مایهی امیدواری است.
#روزها_جلددوم
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
#غزل_انتقادی
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم
شب است و با شبی از این سیاهتر طرفیم
چه اژدهای مهیبیست سر بچرخانید
که از هزارطرف با هزار سر طرفیم
برای زندگی ساده با هزار «ولی»
برای شرط بقا با هزار «اگر» طرفیم
بِبُر بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با ارهٔ دوسر طرفیم
بگو بیاید و دستی به شانهام بزند
پدر کجاست که با قومِ بیپدر طرفیم
هنر میار و زبانآوری مکن شاعر!
که با جماعتِ بی ذوقِ بیهنر طرفیم
#جواد_زهتاب
@sherehaghighi
@sbiabanaki
انشای زیبا و دلانگیز امیرحسین کریمی، دانشآموز پایه یازدهم، با موضوع پاییز برگریزان در برگه امتحان نگارش نیمسال اول ۱۴۰۲
Читать полностью…ژانر ماشین نوشت
یکی از جالبترین ژانرهای عامیانه «ماشین نوشت» هاست. من قبلا عامیانه را در مقابل فاخر به کار می بردم. یکی از دوستان دانشجو به حق این ایراد را وارد می کرد که عامیانه در مقابل رسمی است نه در مقابل فاخر. ژانرهای عامیانه برآمده از تجربه های زیستی قوم اند و از سامانه های بلاغي و جمال شناسی خاص خودشان پیروی می کنند. ادبیات رسمی را باید با بلاغت رسمی و ادبیات عامیانه را با بلاغت عامیانه ارزیابی کرد. ارزشهای بوطیقایی ادبیات عامیانه از دل خود آن ادبیات برمی آید. ماشین نوشت یک ژانر است و می توان برای آن زیرژانر یا زیرگونه هایی هم تعیین و تعریف کرد. دیدم دو کتاب در این ژانر تآلیف شده، یکی ادبیات به سبک کامیونی و دیگری کامیون چه می گوید. من آن کتابها را نخوانده ام اما علاقه مندان به ادبیات عامیانه می توانند به طوری جدی تری به این ژانر بپردازند. انحصار آنها در کامیون یا وانت یا هر وسیله نقلیه دیگری ایراد روشی دارد برای همین من عنوان ماشین نوشت را پیشنهاد می کنم. اهمیت این ژانر در این است که تصویری زنده از صداهای پنهان در جامعه را به نمایش می گذارد آنها بی هیچ ملاحظه ای در ادبیات رسمی دست می برند و گاهی چنان ماهرانه از پس کار برمی آیند که از نمونه اصلی بهتر و بیشتر بر دل می نشیند. در چنین مواردی ماشین نوشت ها وارد قلمرو پارودی و گاهی طنز می شوند. ژانرهای پارودیک با دستکاری در نظام های استعاری نمونه های اصلی خنده را بر لب می آورند اما در کنار آن، کارکردهای اجتماعی و فرهنگی دیگری هم دارد که پارودیها از آن برخوردارند. کسی که می خواهد به سراغ ژانر ماشین نوشت برود باید فلسفه آفرینش این گونه را بداند و با آنها در سطح امری ساده و ساده لوحانه برخورد نکند تجارب زیسته قومی ممکن است رتوریک عامیانه داشته باشد اما به همان دلیل که برخواسته از تجربه بشری است مشتمل بر حکمتی عمومی هم است. ضرب المثلها صورت هنری و پرداخته و آراسته و پیراسته همان تجارب است که به بالاترین سطح هنری رسیده است. گاه یک ضرب المثل به اندازه چندین ساعت سخنرانی و چند کتاب و مقاله کارکرد دارد و برای همین پس از گذشت سالها و قرنها هنوز می تواند بخشی از نیاز فرهنگی ما را برآورده کند. ماشین نوشت ها نتوانسته اند تا سطح ضرب المثل ها ارتقا وجودی پیدا کنند و بیشتر تابع فرمول «مد» هستند. عمر کوتاه تری دارند و با تغییر شرایط اجتماعی و نظم گفتمانی به حاشیه می روند و ماشین نوشت های دیگری جایگزین آنها می شوند. ضمن اینکه گاه ادبیات رسمی و ضرب المثلها هم خودشان را بر این ژانر تحمیل می کنند که باید حساب آنها را از ماشین نوشت های پارودیک یا آنها که برساخته خود فعالان این حوزه ژانری است جدا کرد.
/channel/smzarghani
انشای زیبا و دلانگیز کسری امینی دانشآموز پایه دهم با موضوع سفر به دویست سال بعد در برگه امتحان نگارش نیمسال اول ۱۴۰۲
Читать полностью…من گمان میکنم که به فرض اگر کسی فیلمی تلویزیونی مثلاً از قتلعامِ مردم نیشابور به دست مغولان میگرفت و در هفتصد سال پیش به ساکنان سایر شهرها، در حالی که در جای امن و گرمی نشسته بودند نشان میداد، از وحشت مو بر تنشان راست میشد. ولی امروزه «بینندگانِ عزیز» سالهاست که به دیدنِ فجیعترین صحنهها خو گرفتهاند! و مناظر بمبارانها از تلویزیون تماشا میشود و ساعتی بعد هرکسی به رختخوابش میرود، بیآنکه کابوسی ببیند.
کشتارهای هولناک، در دورانی که بیشتر از همیشه بشریّت دم از حقوقِ انسانی میزند، حاکی از آن است که سال به سال فاصلهی بین حرف و عمل، افزونتر میشود.
#ایران_را_از_یاد_نبریم
..............................
⚫️ به یاد جانباختگان و هموطنان عزیز بلوچ.
..............................
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
استعفای آبتین گلکار از دانشگاه
استعفای آبتین گلکار از دانشگاه خبری تلخ و مأیوسکننده است.
در کتابخانهٔ کوچکم قفسهای به کتابهای آبتین گلکار اختصاص دارد. هر چه ترجمه کند میخرم و میخوانم. طیف گستردهای از کتابخوانان از ذوق و دانش و حسن انتخاب او بهرهمند شدهاند و بهرهوری از فیض او منحصر به دانشجویان و محصور به دانشگاه نیست.
امیدوارم زمینهٔ ادامهٔ حضور ایشان در دانشگاه فراهم آید.
/channel/n00re30yah
مویه های شب صدم!
محمدحسن علایی
جامعه شناس
یکصدهزار قربانی اعم از شهید و مجروح و مفقود در یکصد شبانه روز، پیش چشم دیدهبانان حقوق بشر؛ سیاستمداران خوش لباس و متمدن؛ سازمان های بشردوست بین المللی؛ انبوه نخبگان هنری و دانشگاهی و رسانه ای؛ ... تنها یک چیز از پی این کابوس دهشتناک جهان را هنوز به جایی برای زندگی مبدل خواهد کرد:
بیداری در یک جهان صد در صد متفاوت؛ برگشتن ورق و تغییر همه چیز و همه کس؛ عالمی دیگر و آدمی نو...!
این تظاهرات در اقصا نقاط جهان در حمایت از مردمان فاجعهزده ی فلسطین، تنها و تنها اگر نشانه ای از تغییر همه چیز این جهان باشد می توانیم هنوز از همین نفسی که می کشیم شرمسار نباشیم...
شعر نمی گویم؛ بعد از غزه دیگر زبان و کلمات از هر نوع کارکرد پیشینش تهی شده است و شعر حتی شعر تا اطلاع ثانوی تعطیل است همه چیز در تعلیق است ما انسان نیستیم هر کس پس از غزه یک ناانسان است؛ فقط و فقط چشم دوختن در چشمان زمان و انتظار کشیدن جهان جدید توجیه پذیر است؛ انتظاری معنی دار...
قسم به قلم که خجالت زده ام از هر چه بر کاغذ می نگارم؛ اگر کسی حال مرا در می یابد بداند چقدر مستحق کورسویی هستم که پرتو نوری به برهوت پیش رونده ی این بلای خانمانسوز بیافکند به این حجم عظیم از خرابی ها و تباهی ها و سیاهی ها...
خبر کوتاه بود و جانکاه...
"سازمان مستقل حقوق بشر اروپا - مدیترانه طی گزارشی به مناسبت یکصدمین روز تجاوز رژیم صهیونیستی به نوار غزه، اعلام کرد که ۱۰۰ هزار فلسطینی در جنایت نسل کشی در این منطقه شهید، زخمی و مفقود شده اند.
۹۲ درصد از قربانیان جنگ غزه از شهروندان و غیر نظامیان هستند که در میان آنها ۱۲ هزار و ۳۴۵ کودک بی گناه، ۶ هزار و ۴۷۱ زن، ۲۹۵ نفر از کادر درمان، ۴۱ نفر از عوامل دفاع مدنی و ۱۱۳ روزنامه نگار گزارش شده است.
به گزارش این سازمان، یک میلیون و ۹۵۵ هزار فلسطینی به اجبار خانه های خود را در نوار غزه بی آن که مأمنی داشته باشند، ترک کرده اند که این عدد برابر با ۸۵ درصد از اهالی غزه است"ایرنا
#مثنوی_عاشقانه
#بداهه
#رشک_فلک
کاشکی خدا منو برای تو بخواد
تو رام برا من که دیوونم بخواد
کفترمو جام شده توی خونه
آخر یه روزی میرسم به لونه
کاش تا اوروز دیر نشه و پیر نشم
خدا کنه اصن زمینگیر نشم
آخر این معرکه شیرین باشه
سهمیه فرهاده شیرین باشه
خسرو شیرینخواه مجنون بشم
فرهاد شیریندار خندون بشم
فراق عذاب عاشقه تو دنیا
خوبه فقط به شرطی زود سر بیاد
وسیله سنجش دل فراقه
میسوزونه کارش مثه اجاقه
تا نسوزی نمیرسی پس بسوز
گله نکن داره یکم سوختوسوز
فراق بره ایشالا وصلت میاد
صبوری لازمه تا وصلت بیاد
حال زمین و آسمون همینه
شادی و غم اینجور با هم عجینه
شادی میاد غم رو بغل میکنه
غم میاد اوضاع رو عوض میکنه
خدا کنه تا بگذره این روزا
روزای دوری و شبای طولا
خدا خودش پشت و پناهت باشه
هرچقدر بزرگ گناهت باشه
خدا کنه از آسمون بباره
هزار هزار هزار هزار ستاره
رو سر هر دوتاییمون برف بیاد
لبا سکوت کنند، دلا حرف بیاد
تو شادیمون هر کی دلش خواس بیاد
کلاغ بیاد، درخت بیاد، ساس بیاد
شادیمونو جار بزنیم تو عالم
بگیم خدا رو شکر فقط دمادم
رشک فلک بشه چنین شادیای
حتی فرشتهها بیاند پاکوبی
دل به خدا بدیم پس از رسیدن
هو بشه این تکاپو و رسیدن
هو بشیم و هو بشیم و هو بشیم
با پای دل سوار آهو بشیم
دوره کنیم کل فلک رو یکدم
خدا بشیم، بشیم ملک اعظم
این کار فقط از دست عشق بر میاد
ایشالا زود خمیرمون وربیاد
#عین_صاد
@sherehaghighi
زمانی میشود نامِ پیشرفت را بر زبان آورد که در سه زمینهی گذرانِ مادّی، گذرانِ کیفی و روحِ جامعه تحوّلِ مطلوب صورت گرفته باشد. حتّى مادّی اندیشترین و کلبیترین متفکّران هم نتوانستهاند لزومِ جنبهی فرهنگی و معنویِ پیشرفت را انکار کنند.
با توجّه به این مفهوم، میتوان حدس زد که جامعهی در راهِ پیشرفت، جامعهای باشد:
_ برخوردار از حدّاقل امنیّت اجتماعی و عدالت اقتصادی و آزادیِ فکری، و امید به آینده و تحرّک و فرهنگ.
_ برخوردار از حدّاقل روشنبینی و حسّ تعاون.
_ برخوردار از حدّاقل هماهنگی بین فرد و خانواده و جامعه.
_ برخوردار از حدّاقل آمادگی برای پیوستن به خانوادهی بزرگِ علم و فرهنگِ جهانی.
_ برخوردار از حدّاقل آمادگی برای همدردی و تفاهم و همکاری با سایرِ مللِ جهان.
#فرهنگ_و_شبهفرهنگ
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🔴به بهانه حمله غرب به یمن
🔵دکتر موسی نجفی :
🔰ریشه یابی تعارض منافع غرب با رعایت اصول اخلاقی و انسانی
( نظر یک سیاستمدار کهنه کار انگلیسی قرن ۱۹ )
✅امروز وقتی از عهد شکنی و به اصطلاح "دبه" کردن غربی ها و یا ورود آنها در یک تهاجم و یا توطئه بین المللی سخن گفته می شود به خوبی می توان مشاهده کرد که اصول اخلاقی کمترین ارزشی برای آنان نداشته و ندارد ؛ اما این امر در منظر جهانی و در عصر گسترش اطلاعات چگونه توجیه می گردد ؟ حمایت غرب از جنایات صهیونیست در غزه چگونه تبیین می شود؟
برای درک مطلب ، خوب است به سراغ برخی تفسیرهای تاریخ دیپلماسی غرب و مفهوم تعادل و نظم در بین قدرتهای جهانی برویم تا قوانین حاکم بر ذهن سیاست ورزان اروپایی را بهتر بشناسیم ۰ این مطلب را به نقل از هنری کیسینحر استراتژیست برجسته امریکایی در تفسیر معاهده تاریخی وستفالیا که مربوط به چهار قرن قبل است ذکر می کنیم:
🔶لرد پالمرستون دولتمرد بریتانیایی قرن نوزدهم در تفسیر معاهده تاریخی وستفالیا میگوید :
ما دیگر هیچ هم پیمان دائمی و هیچ دشمن همیشگی نداریم ، منافع ما هستند که دائم و همیشگی اند و بر ماست که آن منافع را دنبال نماییم۰
در تعریف دقیق تر این منافع به صورت سیاست خارجی رسمی این سیاستمدار قدرتمند بریتانیایی چنین میگوید :
هنگامی که مردم از من می پرسند که سیاستگذاری دقیقا بر مبنای چیست ؟ تنها پاسخ این است که هدف ما انجام کاری است که بسته به هر موقعیت ؛ بهترین کار ممکن به نظر می رسد و به دنبال این هستیم که منافع کشور خود را سرلوحه کار قرار دهیم ۰
🔴نقل از کتاب نظم جهانی ، هنری کیسینحر ، ص۲۱ ، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۹۶
http://mousanajafi.ir
https://ble.ir/drmousanajafi.
انشای جذاب و دلانگیز دانشآموز پایه یازدهم، سپهر ذوالفقاری، با موضوع پاییز دلانگیز
Читать полностью…اول که اسب و قاطر و استر نداشتید
با ما تراز غیر برابر نداشتید
ظاهر به عمق باطن تان هم شبیه بود
این قدر چهرههای مکدّر نداشتید
کشف حجاب این همه دعوا نداشت که
اصلا کراشِ خواهر و مادر نداشتید
از صلح و گفتگوی تمدّن شروع شد
اینقدر توپ و تانک و نفربر نداشتید
پورشهنشین شدید و به ما بوق میزنید؟؟
سی سال قبل پورشه که چه! خر نداشتید
کردید دعوت از همهی ما به راه راست
کردیم راست و حیف که باور نداشتید
کم کم ریال هم زد و زیراب سکّه خورد
چیزی به نام ارز شناور نداشتید
خاشاک و خس شدیم و کف و سوت می زنید
خواب از هجومِ سرو و صنوبر نداشتید
موسای اشعر ید که آپدیت هم شدید
کاش ادّعای مالک اشتر نداشتید
ما را فریفتید که مانند یوسفید
کم از برادران پیمبر نداشتید
کشتی به گِل نشسته و تحریم که شدیم
شکر خدا بهانهی دیگر نداشتید
پا روی عدل کاش فقط بود و حیف که
دست از خدا و دین خدا بر نداشتید
در باز هست و مرحمت دوستان زیاد
خیر شما زیاد که جز شر نداشتید
#مهدی_خداپرست
@sherehaghighi
@m_khodaparasr1
فارسی دانی ابوهریره و محمد بن حنفیه
بحثی فقهی در میان نسل اول تابعین و تابعین تابعین در باره روا بودن یا نبودن حرف زدن به فارسی مطرح بود. در این باره دو رأی وجود داشت: گروهی که نگاه منفی داشتند و شواهدی برای مذمت سخن گفتن به فارسی می آوردند. دوم گروهی که شواهدی برای روا یا جواز بودن سخن گفتن به فارسی نقل می کردند. ابن ابی شیبه (م 235) موارد جالبی از اینها را نقل می کند.
دو نقل در باره عدم جواز:
عطاء از فقهای معروف تابعین، می گفت، به عجمی سخن نگویید، و داخل کنائس آنان نشوید، سخط [الهی] بر آنها فرود می آید. (مصنف ابن ابی شیبه، 14/410). [در اینجا، اشاره به کنائس می تواند اشاره به ایرانی های مسیحی یا ... باشد، شاید هم مقصود بیت النار مجوسان باشد].
اسماعیل بن علیه از داود بن ابی هند از محمد بن سعد بن ابی وقاص نقل شده است که او شنید کسانی به فارسی سخن می گویند. گفت: چرا بعد از مذهب حنیفیت [اسلام] باید سراغ مجوسیت رفت؟ «ما بال المجوسیة بعد الحنیفیة» (14/410).
اما گروهی دیگر بودند که سخن گفتن به فارسی را اجازه می دادند. «من رخص فی الفارسیه». در این باره چند شاهد نقل شده است:
وکیع از ابوخلده نقل کرده است که «ابوالعالیه» با من فارسی سخن می گفت. (14/410).
روایتی دیگر از این امر حکایت دارد که ابوهریره به فارسی سخن گفته است. وکیع از نهاس بن قهم نقل کرده است که از شیخی در مکه شنیدم که گفت: ابوهریره از این باب، در کنار این بازار وارد شد و گفت: یا بنی فروخ! سحت وَد است. [کسب مال نامشروع بد است]. (14/410). (در کتاب الادب، ص 56، با این عبارت ««يَا بَنِي فَرُّوخَ شَخْتٌ وَدَسْتٌ» آمده است. بنی فروخ کنایه از ایرانیان است. [از ابوهریره در جای دیگری هم روایت شده است که گفت: عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: كَانَ يَقُولُ: «ادْنُوا يَا بَنِي فَرُّوخَ فَلَوْ كَانَ الْعِلْمُ مُعَلَّقًا بِالثُّرَيَّا لَكَانَ فِيكُمْ مَنْ يَتَنَاوَلُهُ» از «کتاب العلم، زهیر بن حرب، ص 21].
در روایت دیگری از وکیع از شعبه از محمد بن زیاد از ابوهریره نقل شده است که گفت: رسول خدا (ص) خرمایی از صدقه [زکات] آورد. حسن بن علی یکی را برداشت و در دهانش گذاشت. حضرت فرمودند: کِخ کخ. [تف کن] صدقه بر ما روا نیست. [ظاهرا اینجا کِخ همان تخ است (شاید اخ هم از همان باشد). و فرض بر این است که این کلمه فارسی است و حضرت بکار برده است]. (14/410]. [شرمنده که در باره این لغات فارسی اظهار نظر می کنم].
مورد دیگر استفاده از کلمه «پنیر» است. ابن فضیل از حبیب بن ابی عمره از منذر ثوری نقل کرده است که مردی از محمد بن حنیفه در باره «جبن» [به عربی به معنای پنیر] سوال کرد. او گفت: ای کنیز! بیا این درهم را بگیر و به آن «ینیر» بخر [فاشتری به ینیرا]. او ینیر خرید و آورد. این همان جبن است. [14/411]
ابن ابی شیبه در کتاب الادب هم ذیل بحث «من کره الکلام بالفارسیه» از عمر یاد کرده است: «قَالَ عُمَرُ: «مَا تَعَلَّمَ رَجُلٌ الْفَارِسِيَّةَ إِلَّا خَبَّ، وَلَا خَبَّ إِلَّا نَقَصَتْ مُرُؤَتُهُ» (کتاب الادب، ص 51). پسر او عبدالله هم از سخن گفتن به فارسی خوشش نمی آمد: «عَنِ ابْنِ عُمَرَ: " أَنَّهُ كَرِهَ رَطَانَةَ الْأَعَاجِمِ». (کتاب الادب، ص 54)
حتما در دیگر کتابهای روایی اهل سنت مواردی از این دست و مانند آن هست، عجالتا من از بیکاری، مشغول خواندن مصنف ابن ابی شیبه بودم و این موارد را دیدم.
♦️درباره مناظرهی دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر شهریار زرشناس در خصوص مسائل ایران (۲۸ دی ۱۴۰۲، شبکه۱، برنامهی جریان)
✍️یوسف شیخی
۲۹ دی ۱۴۰۲
مناظره را کامل به نظاره نشستم و بهره بردم از سخنان ارزشمند و دغدغهها و نگاه انتقادی هر دو بزرگوار به مسائل جامعهی ایران. همین ابتدای سخنم اعتراف کنم که این برنامهی مناظره موجب شد بعد از مدتها پای تلویزیون بنشینم.
برایم جالب توجه بود که آقای دکتر زرشناس با برخی مواضع دکتر عبدالکریمی از جمله اینکه انقلاب ایران بی تئوری بوده یا نقد برخورد امنیتی با مسائل فرهنگی، همنظر بودند. در کل برخی مواضع آقای دکتر زرشناس را در مناظرهی امشب تاحدی غیرمنتظره یافتم و شاید این همان خاصیت گفتوگو باشد.
تذکار دکتر عبدالکریمی نسبت به مواجههی دون کیشوت وار گفتمان انقلاب و روحانیون و کارگزاران دینی با عالم مدرن و اینکه با فقه اصغر نمیتوان به جنگ فقه اکبر مدرن رفت، حقیقتا واقع بینانه و به جا بود.
ظاهرا آقای دکتر زرشناس دچار خلط مفهومی بین غربی شدن و مدرن شدن شده بودند و انتظار میرفت دکتر عبدالکریمی این تفکیک را تذکر دهند که فکر میکنم در اشاره به رضاخان و تقدیر تاریخی شبه مدرن ما تلویحا به این تفکیک نظر داشتند.
دومین خلط مفهومی آقای دکتر زرشناس خلط مدرنیته با مدرنیسم بود که در عنوان برنامه (آرمانگرایی انقلابی یا شبه مدرنیته؟) نیز این خلط مفهومی دیده میشد که دکتر عبدالکریمی ابتدای بحث تذکر دادند که شبه مدرنیته نداریم، بلکه جوامع شبه مدرن داریم و دوگانه سازی موجود در عنوان بحث را نیز مورد نقد قرار داده و از امکانهای تازهای سخن گفتند.
اینکه امثال دکتر عبدالکریمی میکوشند تا فضای دو قطبی فعلی را به سمت نوعی گفتوگو سوق دهید حقیقتا کوششی است ارزشمند و جای تقدیر و تشکر دارد، اما مسئله اینجاست که با سیطرهی سیاستزدگی به همهی ارکان جامعه، اساسا هر دو جبهه متقابلا فاقد عقلانیت و چهرههای جدی به عنوان شرط گفتوگو هستند.
مشکل دیگر این است که سنت اسلامی-ایرانی در ذهن نسل جوان و حتی برخی از طیفهای متعلق به نسلهای گذشته به شدت دچار بحران بیاعتباری گشته است.
به نظر میرسد ما در یک شرایط جدید و نوعی دگرگشت سنت تمدنی روبرو هستیم که دیگر در قالبهای گذشته امکان ادامهی حیات ندارند، طوری که پروژه روشنفکری دینی با عنوان "انکشاف سنت" امروزه با تردیدهای جدی مواجه گشته است و درواقع بحران بیاعتبار شدن سنت تمدنی امری فراتر از بحث پایان تئولوژی است و سنت مدرن به عنوان بدیل سنت قدمایی، کارکردهای معرفت شناختی، هنجارین، مشروعیت بخشی، و هویت مندیِ سنت قدمایی را بیش از هر زمانی عقیم نموده و با چالشی بنیادین مواجه ساخته است.
دکتر عبدالکریمی جبههی نفی نظام مسلط سرمایهداری را ستودند و نقدشان متوجه بی تئوری بودن آن بود، اما به نظر میرسد تفکیک این دو ساحت در واقع چندان ممکن یا حتی مطلوب نباشد. نفی کورکورانه و بی معرفت نظام سلطه تنها به بازتولید خشونت خواهد انجامید که در مورد جریانات سلفی- جهادی که نوعی واکنش کور به بسط مدرنیته است نتایج این خلاء تئوریک را شاهدیم. لذا مقام نقد نظام سلطه و دست یازیدن به خودآگاهی تاریخی و زمان اندیشی بسیار مهمتر و اساسی تر از مقام نفی آن است که گاه توسط خود نظام سلطه نیز مدیریت میشود که نمونهی آن را در پدیدهی داعش شاهد بودیم. بهتر بود به آسیبشناسی نفی کورکورانه و فاقد تئوری هم هرچند کوتاه اشاره میشد.
در هر حال بسیار خرسندم که هنوز متفکرانی دانشگاهی چون دکتر عبدالکریمی وجود دارند که بیرون از فضای دوقطبی شده و ثنویت های کاذب و عصبیت های تئولوژیک و ایدئولوژیک (در معنای منفی آن) همچنان چراغ گفتوگو را روشن نگاه میدارند.
دکتر عبدالکریمی از این لحاظ که برخلاف عموم روشنفکران که در فضای دوقطبی امروز، بیرحمانه معلم انقلاب اسلامی (مرحوم دکتر شریعتی) را قربانی نگاه سیاسی خود میکنند، به میراث برزمانی و اگزیستانسیال مرحوم شریعتی توجه دارند برای شخص من بسیار عزیز و دوست داشتنی و قابل تحسین و احترام هستند.
#بیژن_عبدالکریمی
#شهریار_زرشناس
#مناظره
#شبه_مدرن
#آرمانگرایی_انقلابی
@sheykhi_yusef
https://youtu.be/eQmaFVs9ffo?si=-Y97p9C4gxEBwBgg
انشای زیبا و دلانگیز رادمهر شاپوری دانشآموز پایه دهم با موضوع پاییز در برگه امتحان نگارش نیمسال اول ۱۴۰۲
Читать полностью…انشای زیبا و دلانگیز حسین رمضانی دانشآموز پایه دهم با موضوع پاییز در برگه امتحان نگارش نیمسال اول ۱۴۰۲
Читать полностью…@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
از ویژگیهای برجستهٔ قوم کوچ و بلوچ در شاهنامه، همواره مسلح و تمام پوشیده بودن (با اشاره به پارسایی ایشان)، غیرتمندی نسبت به سرزمین و آب و خاک و حفظ سرحدات در برابر تجاوز بیگانگان است.
همچنین سختکوشی و گاه مقاومت و سرکشی و شورش در مقابل قدرت و حکومتهای مرکزی خودمحوری چون ساسانیان بوده است.
از ویژگیهای قوم کوچ و بلوچ در شاهنامه، روحيهٔ آمادگی برای دفاع بهموقع از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی و تمامیت اراضی ایران است؛ همچنین مقاومت و سرسختی در مقابل خشونت و بیعدالتی قدرت مرکزی.
در حالی که همین مردم زمانی که از حکومتها روی خوش میدیدند در وفاداری و سامان دادن به سرزمین و فداکاری در راه وطن سختکوش بودند...
بلوچ در شاهنامه
دکتر هوشنگ محمدیافشار
بحران اجتماعی بر اثر یکی از این دو حال پیش میآید:
یکی آشفتگیِ فرهنگی که جامعه را درهم میریزد، و آن بروزِ عدم تعادل در میان دریافتِ درونیِ جامعه و امکانهای بیرونیِ زندگی است.
دیگر انحطاط فرهنگی، و این حال، مبیّن آن است که جامعه از کار و تلاش و خلّاقیّت بازمانده است؛
اینجاست که موازنهی داد و ستد با طبیعت به هم میخورد، یعنی بیش از آن از طبیعت گرفته میشود که به آن داده شود.
#فرهنگ_و_شبهفرهنگ
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
گرفتم اینکه معادی ست ، با حساب و کتابی
مرا که خود عددی نیستم چه عرضِ حسابی؟!
بگو:هنوز گرفتارِ درکِ هستیِ خویش است
اگر که بود در آن بلبشو حضور و غیابی!
.
.
#حسين_جنتى
@h_jannati
بارها شنیدیم که فلان شیخ یا عارف یا منجم قبل از این که فلان شخص به سلطنت برسد، خبر سلطنت او را داده است. حتی در دوره معاصر هم این حکایات نقل می شود. فایده این جور داستانها، درست کردن مشروعیت خارج از چارچوب روال عادی، از طریق جن، ارواح یا ریاضت یا وسایط دیگری برای شخص مزبور است چون مردم به آسانی این مسائل را باور می کنند. در باره رضا شاه چندین مورد هست که وقتی هم در یک یادداشتی نوشتم. امشب به مورد جالبی برخوردم. شیخ خضر کردی، یک «زاویه دار» ـ یعنی کسی که خانقاه داشته ـ و مدعی کشف و شهود بوده در اواسط قرن هفتم هجری در دمشق می زیسته است. وی روی مخ / عقل یکی از امرای مملوکی با نام امیر سیف قشتمر عجمی مسلط شده و اخبار سلطنت الملک الظاهر را قبل از این که او به سلطنت برسد، به طور کامل برای او گفته است. [این طور ادعا شده]. وقتی سلطان سر کار آمد، قشتمر به سلطان می گوید: «عندی شخص فقیر خبرنی عنک به کیت و کیت» یک فقیر یا درویش پیش من است که همه خبرهای تو را داده است. سلطان شیفته دیدار او شده، به سراغ او می رود که در غاری نزدیک قبر ابوهریره ـ در دمشق ـ در زاویه اش می زیسته است. بدین ترتیب و از این پس این شیخ خضر به سلطان پیوسته و لقب «شیخ السلطان» به او داده می شود. وی در سفر و حضر با سلطان و طرف مشورت او بوده و در هر جنگی با او مشورت کرده و از سخن او عدول نمی کرده است. به علاوه امکانات زیادی در اختیار او گذاشته و در بسیاری از شهرهای مهم، مانند دمشق، بعلبک، حماة و حمص برای او زاویه ساخته است. (کنز الدرر و جامع الغرر 8/221). شیخ خضر با اقلیت یهودی دمشق میانه ای نداشت و یک بار در سال 669 وارد کنیسه یهودیان در دمشق شده، نمادی های آنها را جمع کرده، از فقرا دعوت کرد آنجا آمدند و آنان را اطعام کرد. اندکی بعد حکومت آنجا را به یهودیان باز گرداند. (تاریخ البرزالی، 1/235). سال 668 به تمام مراکز فروش خمر در دمشق حمله کرده آنها را از بین برد. همین طور سراغ خانه های یهود و نصارا رفته و همه آثار خمر را نابود کرد و از آنان خواست سوگند بخورند که هیچ چیزی در خانه های آنها باقی نمانده است. (تاریخ الاسلام ذهبی، حوادث سال 668). ذهبی ذیل رویدادهای سال 669 نوشته است که این شیخ خضر، وارد کنیسه یهود شد و آنجا را زاویه کرده به آزار آنان در روز شنبه پرداخت. تعدادی را هم از مسلماناان واداشت آنجا قرآن بخوانند. کمی بعد مردم شروع به آوازه خوانی کرده و حتی در حضور شیخ می رقصیدند (و رقص الناس بحضرة الشیخ خضر). ذهبی که از رفتارهای او عصبی شده می نویسد: و کان صاحب کشف و احوال شیطانیه. وی عاقبت خوبی نداشت و وقتی مرد که دیگر موقعیتی نداشت (مات غیر محترم) و البته نزدیکی مرگ الملک الظاهر بیبرس هم بود. تمام اینها به خاطر همان پیشگویی او برای به سلطنت رسیدن سلطان بود که سبب عقیده سلطان به او شد و هر هفته یک یا دوبار به خانه او می رفت. (مسالک الابصار، 8/267). صاحب مسالک، موارد دیگری هم از پیشگویی های او را آورده است. از جمله این که در حمله به حصن اکراد گفته بود چهل روزه فتح می شود که شد. بعد هم گفته بود در جنگ با روم، سالم به دمشق می آید و وقتی من بیست روز است که مرده ام، او خواهد مرد و همین طور هم شد! (مسالک 8/269). (معمولا در اطراف این افراد از این داستانها هم ساخته می شود). برخی از رفتارهای عجیب او سبب شد تا الملک الظاهر او را به قلعه دمشق فراخوانده، زندانیش کرد تا همانجا بمرد. (مسالک الابصار 17/418).
Читать полностью…