🔰تأملاتی در فلسفه و دین🔰 ادمین: @vahidhallaj 🎓 دانشآموختهی فلسفهی دین وبلاگ سوفار: www.soofar.blog.ir
📖 داستان کربلا و هویت تشیع متقدم
#معرفی_کتاب
📝 تورستن هیلن
🏦 انتشارات ادینبرو - ۲۰۲۵
📕 فهرست مطالب کتاب
فصل اول: مقدمه، داستان کربلا و هویت شیعه
فصل دوم: بررسی داستان کربلا بهعنوان اسطوره
فصل سوم: سه روایت از کربلا: گزارشهای اولیه از قتل امام حسین (ع)
فصل چهارم: کربلا و عهد الهی بر اساس روایت ابومخنف
فصل پنجم: معرفی داستان توابین
فصل ششم: خیانت و احساس گناه در سخنرانیها و نامههای توابین
فصل هفتم: زیارت مزار حسینبنعلی
فصل هشتم: تاریخگذاری داستان توابین و نتیجهگیری
فصل نهم: مختار و مفهوم مهدی
فصل دهم: رقابت بر سر ائمه در تشیع متقدم
فصل یازدهم: جایگاه حسینبن علی در میان ائمه
فصل دوازدهم: نتیجهگیری: اسطورهسازی و هویت در تشیع متقدم
🔻ایده اصلی نویسنده
تورستن هیلن در این کتاب بررسی چگونگی تبدیل شدن واقعه کربلا (شهادت امام حسین (ع) در سال ۶۱ هجری) از رویدادی تاریخی به اسطورهای بنیادی در شکلگیری هویت شیعی است. نویسنده استدلال میکند که داستان کربلا از طریق فرآیندهای اسطورهسازی به الگویی معنوی و سیاسی برای شیعیان تبدیل شد که نهتنها هویت جمعی آنها را تقویت کرد، بلکه در بسترهای اجتماعی و سیاسی، بهویژه در انقلاب ایران (۱۹۷۹)، بهعنوان الگویی برای مقاومت و شهادت به کار گرفته شد. هیلن به بررسی چگونگی تکامل این داستان از طریق روایتهای اولیه (مانند روایت ابومخنف) و نقش گروههایی مانند توابین و قیام مختار در تقویت این اسطوره میپردازد. او تأکید دارد که این فرآیند اسطورهسازی، همراه با آیینهای مرتبط مانند زیارت و عزاداری، به ایجاد هویتی جمعی در میان شیعیان کمک کرد و داستان کربلا را به رویدادی کیهانی با ابعاد الهیاتی و آخرالزمانی تبدیل نمود.
دانلود کتاب
🔻متن از کانال تلگرامی نقشینه
@naqshine
@soofar_cannel
☺️ چطور با کودکان در مورد جنگ صحبت کنیم؟
اخبار، تلویزیون و همه جای دنیا پر است از صحنههای جنگ شامل تیراندازی به مردم و بمباران. بچهها این چیزها را میبینند و به شدت نگران و مضطرب میشوند. اما ما باید چه کار کنیم؟ آیا باید در مورد جنگ با کودکانمان صحبت کنیم؟ و واقعاً چطور با بچهها در مورد جنگ حرف بزنیم و چگونه به آنها احساس امنیت بدهیم؟ در این مطلب با نحوهٔ صحبت کردن و توضیح جنگ به کودکان آشنا شوید.
📎 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
🙂 @Sedanet
در جهان علیرغم اینکه هیچچیز را جدی نباید گرفت٬ متاسفانه همه چیز جدی است. ما دچار پارادوکسیم٬ چون میمیریم پس چیزی را نباید آنچنان جدی بگیریم٬ و از قضا چون میمیریم٬ همه چیز کاملا جدی است.
لینک #توییت
@soofar_channel
🔻ابن مجاهد، عالم قرآنی قرون سوم و چهارم، کتاب «السبعة في القرائات» را برای نظم بخشیدن به تشتت قرائات قرآن در آن زمان، تدوین کرد.
در زمان او تعدد قرائات، احتمالا به علت نواقص رسمالخطی و تفاوت لهجهها، وجود داشت و حتی برخی علما مانند طبری خود را مقید به پیروی از قاری خاصی نمیکردند و از قرائات مختلف با توجه به تفسیرشان از یک آیه استفاده میکردند.
ابن مجاهد قرائات معتبر را در هفت قرائت محصور کرد و پس از او کسانی چون شاطبی (قرن ششم) برای هر قاری دو راوی را معتبر شمردند.
🔻قرآء سبع و راویانشان اینهایند:
➖از مکه
ابن کثیر: قنبل و بزّی
➖از مدینه
نافع: ورش و قالون
➖از بصره
ابوعمرو: دوری و سوسی
➖از دمشق
ابن عامر: هشام و ابن ذکوان
➖از کوفه
- عاصم: حفص و شعبه
-حمزه: خلف و خلاد
-کسایی: دوری و ابوالحارث
🔻در حال حاضر قرائت عاصم به روایت حفص فراگیرترین قرائت در جهان اسلام است. با این حال در شمال غرب آفریقا قرائت نافع رواج دارد و در بخشهایی از سودان و سومالی، قرائت ابوعمرو بصری.
🔻به مناسبت ماه رمضان، فایل پیدیاف تمام این چهارده روایت را در یک فایل زیپشده در اینجا گذاشتهام.
@soofar_channel
🔻 و میخواهند ما را به فریباترین فریب بفریبند، میگویند هیچ چیز از بین نمیرود، همه چیز تغییر شکل میدهد، و دیگرگون میشود، کوچکترین ذره ما نابود نمیشود، ناچیزترین نیرو نیز هبا و هدر نمیشود. و عدهای میکوشند ما را به این حرفها دلداری بدهند: چه دلداری عبثی! جسم من یا نیروی من نیست که مایه ناآرامی من است، چرا که اگر من متعلق به خود نباشم یعنی جاوید نباشم اینها نیز از آنِ من نیستند. نه، آرزوی من این نیست که در کل هستی مستحیل باشم، یا در مادّه و نیروی ابدی، یا در خدا؛ و نه میخواهم متعلق به خدا باشم، میخواهم خدا از آنِ من باشد، خود خدا باشم بیآنکه خویشتن خویش را از دست بنهم، همین خویشتنی را که اکنون با شما سخن میگوید. تعبیه و ترفندهای وحدتگرایانه، درد ما را دوا نمیکند؛ ما در پی عین ذات ابدیّتیم نه سایه و اَعراض آن.
📚 اونامونو، میگل دِ. درد جاودانگی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، صص ۸۲ـ۸۳
@soofar_channel
🔻 همانطور که مفهوم فرد در دولتشهر گسترش مییافت، یونانیها در کنار کیش مشترک، در طلب معنویتی شخصیتر برآمدند و کیش رازورزانه (Mystery Cult) را بسط دادند. واژه راز (mystery) نیازمند شرح است. فعل یونانی رازورزی (musterion) نه وانهادن ابهامآلود عقلانیت بود و نه سهلگیری بر خود، غرق در طلسم و جادو.
در حقیقت کیشهای رازورزانه تأثیری ژرف بر خردباوری فلسفی جدید گذاشتند.
🔻 رازورزی پیوند نزدیکی با «تشرف» داشت؛ چیزی نبود که در باب آن اندیشه میکردید (یا در اندیشیدن به آن شکست میخوردید!) بلکه چیزی بود که به آن عمل میکردید. کیشهای رازورزانه که در قرن ششم پیش از میلاد رشد یافت، به دقت در قالب رواننمایش (Psychodramas) به صحنه آورده میشدند. در این نمایشها «سالکان» تجربهای مستقیم و توانفرسا از امر قدسی را تجربه میکردند که در بسیاری از موارد ادراک آنها از زندگی و مرگ را کاملا دگرگون میساخت.
🔰 از کتاب:
در دفاع از خدا، نوشته کارن آرمسترانگ، ترجمه مسعود سنجرانی، نشر تگ، ص ۹۲
@soofar_channel
🔻زمانی میرسد که آخرین مسواکتان را میزنید، برای آخرینبار موهایتان را کوتاه میکنید، برای آخرینبار سوار ماشینتان میشوید، برای آخرین بار چمن باغچههایتان را میزنید یا لیلی بازی میکنید.
زمانی خواهد رسید که برای آخرین بار صدای بارش باران را میشنوید، به بالا آمدن ماه نگاه میکنید، بوی ذرت بوداده به مشامتان میخورد، گرمای تن کودکی را که در آغوشتان خوابیده حس میکنید و زمانی میرسد که برای آخرین بار عاشق میشوید. روزی از همین روزها، برای آخرین بار غذا میخورید و اندکی پس از آن آخرین دم زندگیتان را فرو میدهید... .
🔻با فکر کردن به سرشت ناپایدار این جهان، ناگزیر در مییابیم که هربار دست به کاری میزنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد. پیبردن به این موضوع، اهمیت و شور و حرارتی به آن کار میدهد که در غیر این صورت هرگز حسش نمی کردیم... .
غذایی که برای آخرین بار در این رستوران میخوریم بهترین غذایی خواهد بود که تا به حال در آنجا خوردهایم و بوسه خداحافظی، یکی از عمیقترین تجربههای تلخ و شیرین زندگی مان را رقم خواهد زد.
📚از کتاب:
فلسفهای برای زندگی، نوشته ویلیام اروین
@soofar_channel
🔻داستایوفسکی در جوانی، عضو گروه پتراشفسکی بود که با آرمان سوسیالیسم علیه تزار فعالیت میکردند. دستگیر شدند و محکوم به اعدام. درست لحظه شلیک جوخه اعدام پیامی از تزار رسید و داستایوفسکی بخشیده شد و به زندان رفت. تمام شاهکارهای او متأثر از این تجربه عجیب نزدیکی به مرگ بوده است.
🔻در رمان ابله، پرنس میشکین، لحظات یک محکوم به اعدام را توصیف میکند. گویی خود داستایوفسکی از تجربه خویش میگوید.
لحظاتی نفسگیر برای خواننده. رمان ابله را ببینید، صفحات ۳۷ تا ۴۰، به ترجمه سروش حبیبی.
🔻در میانه متن میگوید:
«... میدانی و به یقین میدانی که یک ساعت دیگر، بعد ده دقیقه دیگر، بعد همین حالا، در همین آن روحت از تنت جدا میشود و دیگر انسان نیستی و ابدا چون و چرایی هم ندارد. ... سرت را میگذاری درست زیر تیغ و صدای غژغژ فرودآمدن آن را میشنوی...
کشتهشدن به حکم دادگاه به قدری هولناک است که هیچ تناسبی با کشتهشدن به دست تبهکاران ندارد. شاید باشد کسی که حکم اعدامش را برایش خوانده باشند و عذابش داده باشند و بعد گفته باشند "برو، گناهت بخشوده شد" شاید چنین کسی میتوانست آنچه کشیده است وصف کند.
... به فکر آدم نمیگنجد که روح آدم در این چند دقیقه چه میکشد، تشنجش به کجا میرسد، این اهانت است به روح انسان و غیر از این هیچ نیست... نه، انسان را نباید اینطور شکنجه کرد.»
@soofar_channel
🔻درباره این روایات، که در متون روایی فراوانند، چه میتوان گفت؟ از طرفی شهود عرفی ما آنها را عجیب میداند، از طرف دیگر برای مومنان همینکه در متون روایی معتبر آمده میتواند قرینه خوبی، لااقل برای عدم نفیشان، محسوب شود، اما آیا میتوان دلیلی هم بر نفی اقامه کرد؟ به نظرم میتوان.
🔻فرض کنید شما ویروس کرونا گرفتهاید، و هیچ بو و مزهای متوجه نمیشوید. برای شما فرقی بین شکر و فلفل نیست، چون یا گیرندههای حسی شما دچار اختلال شده یا مغزتان در پردازش طعمها مختل است. از این چه نتیجهای میتوان گرفت؟ اینکه شیرینی یا شوری یا تلخی، صفت اشیاء نیست، بلکه این ذائقه ماست که آنها را شیرین یا تلخ میفهمد. در جهان بیرون از ذهن ما اساسا چیزی به نام شیرینی یا تلخی وجود ندارد، بلکه این ما هستیم که شیرینی میفهمیم یا تلخی. در اصطلاح فلسفی به اینها کیفیات ثانویه گفته میشود، یعنی کیفیاتی که وجودشان وابسته به وجود مدرِک است.
🔻با این وصف اساسا این سخن که شیرینی یا تلخی وابسته به اقرار ولایت یا اقرار هر چیز دیگری باشد موضوعا خارج است، چون طعم و بو کیفیت اولیه نیست که در ذات شیء باشد.
@soofar_channel
.
📝دربارهی نشست درآمدی هستیشناسانه به نسبت دین و اخلاق
🔖وحید حلاج و عباس صفایی حائری (پژوهشگر فلسفه)
دکتر ابوالقاسم فنایی در کتاب «دین در ترازوی اخلاق» چهار نوع نسبت بین دین و اخلاق آورده است: نسبت هستیشناختی، نسبت معرفتشناختی، نسبت زبانشناختی، و نسبت روانشناسانه (انگیزشی).
جلسه نخست از سلسله جلسات «نسبت دین و اخلاق» به ذکر مقدمات گذشت. وحید حلاج و عباس صفایی حائری تلاش کردند تا جغرافیای بحث را نشان دهند و مخاطبان نیز پرسشهایی از وجوه مختلف نسبت دین و اخلاق را مطرح کردند.
در جلسه دوم از این سلسله نشستها به رابطهی هستیشناختی دین و اخلاق با این پرسشها پرداخته خواهد شد: آیا دین و اخلاق در ذات وجودی خویش وابسته به یکدیگرند یا مستقل از هم؟ آیا یکی از دل دیگری بیرون آمده یا هریک منشأئی جداگانه دارند؟ این جلسه نخستین جلسه از سهگانهی بررسی هستیشناختی، معرفتشناختی، و روانشناسانهی نسبت دین و اخلاق خواهد بود.
#مطالعات_دین #رویداد #اخلاق_دین #دین_اخلاق #حائری #حلاج #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
فایل صوتی نشست
پرسش از نسبت اخلاق و دین
اگر خدا نباشد همهچیز مجاز است؟
ضیافت قهوه و گفتوگو با حضورِ
وحید حلاج
عباس صفایی حائری
چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲
بههمت مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه
#مطالعات_دین #ضیافت_قهوه #خدا_اخلاق #اخلاق_دین #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه برگزار میکند:
پرسش از نسبت اخلاق و دین
اگر خدا نباشد همهچیز مجاز است؟
ضیافت قهوه و گفتوگو با حضورِ
وحید حلاج
عباس صفایی حائری
چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲
ساعت ۱۸:۳۰
نشانی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان اندیشه
حضور برای عموم آزاد و رایگان است.
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
#مطالعات_دین #ضیافت_قهوه #خدا_اخلاق #اخلاق_دین #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
🔻در سال ۱۳۹۱ ه.ش حسین نوشآذر، نویسنده و منتقد ادبی، با همکاری رادیو زمانه مجموعهای با نام «ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه» منتشر کردند که به معرفی زندگی و آثار نویسندگان بزرگ میپرداخت. این مجموعه، همان زمان، در وبسایت رادیو زمانه منتشر و در اختیار مخاطبان قرار گرفت.
🔻حال پس از گذشت ۱۱ سال از آنروزها و با توجه به کمیابی آن فایلها تصمیم گرفتم تمام آنها را در کانال تلگرامی ادبیات غرب در ده دقیقه منتشر کنم. مجموع آن برنامهها در ۶۴ قسمت منتشر شده که به مرور در کانال قرار خواهد گرفت.
@soofar_channel
💠 سومین مدرسه تابستانی انعکاس
🔻چند سالی میشود که «مطالعات اسلامی» در ایران جدیتر گرفته میشود. این امر قرین است با ترجمه و انتشار متون آکادمیک مطالعات اسلامی-اعم از کتاب و مقاله- انجام مصاحبهها و مناظرهها، و برگزاری پنلها و نشستها.
🔻در فضای فعلی ایران برخی پژوهشگران به صورت جدیتر در این فضا کار میکنند که یکی از آنها تیم انعکاس است. تا جایی که با بچههای انعکاس آشنایی دارم، جملگی جوانانی خوشفکر، باسواد، و جدی هستند که توانستهاند بخشی از ادبیات این رشته را پیش ببرند.
🔻اینک در آستانه دومین سالگرد تأسیس انعکاس، سومین مدرسه تابستانی آن با عنوان «محمد [ص]: زندگی، جامعه و میراث فرهنگی» با مشارکت دانشگاه اکستر و مرکز دینپژوهی حنیف برگزار خواهد شد. (پوستر دوره به پیوست است)
🔻تاریخ شروع این دوره از پنجشنبه دوم شهریورماه و شرکت در آن مستلزم ثبتنام است. برای آشنایی بیشتر و ثبتنام در دوره به کانال تلگرامی انعکاس مراجعه نمائید.
🔻گفتنی است که از طرف برگزارکنندگان این دوره کد تخفیفی هم در نظر گرفته شده است. میتوانید با واردکردن کد از تخفیف ۲۵٪ استفاده کنید.
کد تخفیف: soofar
@soofar_channel
مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه برگزار میکند:
پرسش از نسبت اخلاق و دین
اگر خدا نبود همهچیز مجاز میشد؟
ضیافت قهوه و گفتوگو با حضورِ
وحید حلاج
عباس صفایی حائری
ضیافت اول:
چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۲
ساعت ۱۸:۳۰
نشانی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، کافه درهباغ
حضور برای عموم آزاد و رایگان است.
#مطالعات_دین #ضیافت_قهوه #خدا_اخلاق #اخلاق_دین #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
ایران اگر عزیز است، اگر ارزشمند است، به جان انسانهایی است که در این سرزمین زندگی میکنند. به نزدیکانمان که برایمان عزیزند، و پیوندمان میدهند به هم.
اولویت باید جان انسانها باشد، و عقلانیت، همواره، در تدبیری است که جانهای بیشتری حفظ کند.
لینک #توییت
@soofar_channel
📖 یکی از علتهایی که امروزه دین در نظر ما بی مورد مینماید این است که بسیاری از ما دیگر خود را در احاطهي امری نامرئی نمیبینیم. فرهنگ علمی ما میآموزدمان که نگاه خود را به جهان رو در رویمان بدوزیم. این شیوهي نگریستن به جهان نتایج بزرگی به بار آورده است. اما یکی از پی آمدهایاش هم این بوده که ما حس نسبت به امرِ روحی» یا «مقدس» را که زندگی مردم جامعههای سنتی را در همه سطوح در برگرفته و روزگاری اساس تجربه انسانی ما از جهان بوده است، از کف داده ایم. در جزایر اقیانوس آرام این نیروی مرموز را «مانا» مینامند؛ پاری دیگر آن را حضور یا روان میبینند؛ گاه این نیرو همچون نیرویی غیرشخصی، مثل رادیواکتیو یا برق، تصور شده است. برخی نیز آن را در سرکردهي قبيله، در گیاهان، در کوهها و در جانوران میبینند. رومیان معتقد بودند که نومینا (Numina، ارواح) در غارهای مقدس میزیند. عربها همه جا را پر از جن میدیدند. مردم که به این نیروهای نامرئی شخصیت میدادند و از آنها خدای باد، خورشید، دريا و اختران، با ویژگیهای انسانی، میساختند در واقع میخواستند حسّ نزدیکی خود به امر نامرئی را نشان دهند.
🔸 رودلف اوتو، تاریخ دین شناسی آلمانی، که کتاب ارجمندش ايدهی امر مقدس را در ۱۹۱۷ منتشر کرد، معتقد بود که این حس «روحانی» شالودهي دین است و پیش از آن که انسان در پي توضيح منشاء جهان با بافتن پایه و اساسی برای رفتار اخلاقی برآید، این حس در او بیدار شده بوده است. این نیروی روحانی را آدمیان به شیوههای گوناگون تجربه کردهاند. چنان که گاه شوریدهگی و سرمستی در آنان میانگیخته، گاه آرامشی ژرف به آنان میبخشیده است. و زمانی نیز مردم از نیروهای اسرار آمیز نهفته در صور حیات ترسیده، سر فرود آورده و خود را بس ناچیز دیدهاند. آدمیان که به آفريدن اسطورهها و پرستیدن خدایان آغاز کردند قصدشان آن نبود که توضیحی سرراست برای پدیدههای طبیعی بیایند. آنان در داستانهای نمادین و نقاشیها و کندهکاریهای دیوارهي غارها کوشیدهاند حیرت خود را به نمایش گذارند و میان این هستی پر رمز و راز و زندگی خود پلی بزنند. همچنان که شاعران و موسیقی دانان امروز نیز همین خواسته را دارند. 📖
▫️آرمسترانگ، کرن. خداشناسی از ابراهیم تا کنون، ترجمه محسن سپهر، ص 11و12
@soofar_channel
💠دویدن در پی آواز حقیقت
✍وحید حلاج
🔻چند شب پیش جایی مهمان بودیم. حین افطار، گفتگو رفت سمت براهین اثبات وجود خداوند، از جمله برهان نظم. الف گفت وجود خداوند با هیچ برهانی اثبات قطعی نمیشود، البته رد هم نمیشود، اینجا جای ایمان است.
ب، که مذهبی ارتدوکسی بود و البته ذهن مهندسی داشت، گفت که نه، محال است این وضع فعلی جهان بدون خالق باشد. کمی بحث کردیم، من با ب. هر دلیلی آورد، ایرادش را گفتم و منظورم این بود که برهان نظم (یا هر اسمی که روی این برهان بگذاری) نه از پس اثبات خالق و ناظم بر میآید و نه حتی توحید یا علم مطلق یا قدرت مطلقی اثبات میکند.
بحث مختومه بود. اینجا ج گفت که اصلا این بحثها چه فایدهای دارد؟ وقتی به جایی نمیرسیم چرا باید بحث کنیم؟، من مومنم چون حالم با ایمان خوش است، کسی هم مومن نیست، به من چه ربطی دارد.
🔻این اعتراض برای همه ما آشناست. همیشه کسانی هستند که بگویند فلسفه و کلا علوم انسانی، که قطعیتی ندارد، به چه درد میخورد. چند هزار سال است که فیلسوفان بحث و استدلال میکنند و هنوز هم به هیچ جواب قاطعی نرسیدهاند، یعنی همان سوالهای سقراط و افلاطون هنوز هم بدون جواب قطعی مانده، و سرشان دعواست. اما فیزیک را ببینید، نجوم را ببینید، شیمی، و زیستشناسی را ببینید، پیشرفت میکنند، سوالها جواب داده میشوند، بعد میروند سراغ سوالهای جدیدتر، یعنی پیشرفت خطی دارند، اما فیلسوفان چه؟ یک دایره است که دورش میچرخند، به طول صدها و هزاران سال.
🔻 در جواب چه باید بگوییم؟ میگوییم اساسا انتظارتان از فلسفه غلط است. فلسفه نیامده که به شما جواب قطعی بدهد، فلسفه میخواهد همان کاری را با شما بکند که سقراط میکرد. مثل خرمگس کنار گوشتان وزوز کند تا خیالتان راحت نباشد، تا به شما بگوید چقدر نمیدانید، چقدر کم میتوانید بدانید، محدوده عقل شما تا کجاست، و بسیار حیطهها هست که دانش شما را راهی به آنجا نیست.
🔻خب بعدش چه؟ فرض کنید فهمیدیم اینها را، که چه بشود؟ فلسفه میخواهد بگوید حقیقت آنقدرها که فکر میکنید واضح و مبرهن و بدیهی نیست، میخواهد این قطعیت و دگماندیشی را از شما بگیرد.
خدا حفظش کند، استادی داشتیم که میگفت اهل سنت دو دستهاند: عوامشان جاهلاند، علمایشان مغرض. چرا اینطور میگفت؟ چون فکر میکرد حقیقت آنقدر واضح و شستهرفته است که امکان ندارد کسی صادقانه دنبال حقیقت برود و عقیدهای خلاف آنچه من به آن باور دارم داشته باشد.
اما فلسفه هشدار میدهد که آرامتر! شاید تو اشتباه میکنی و سادهاندیشانه پیشرفتهای.
🔻به نظرم فلسفه اگر بتواند همین یک کار را انجام دهد کار خود را تمام کرده است. دستشستن از دگماندیشی و باور خود را حقیقت ناب نپنداشتن، احتمالا به انسانها کمک میکند متواضعتر باشند، نسبت به عقاید مخالف گشودهتر باشند، همیشه آماده باشند تا بپذیرند باورشان اشتباه بوده، و در زندگی عملی مدارای بیشتری داشته باشند.
@soofar_channel
🔻در رمان لبه تیغ، موام به عنوان راوی داستان، با فاحشهای به نام «سوزان» گفتگو میکند. هر دو «لاری»، شخصیت اصلی داستان، را میشناسند.
راوی از فاحشه میپرسد که تو لاری رو از کجا میشناسی؟
سوزان داستان حصبهگرفتنش، از ریخت و قیافهافتادن و بالطبع طردشدن و بیپولی و بیکسیاش را میگوید. از روزی که ناگهان لاری در کنارش قرار گرفت، او را به دهکدهای خوش آب و هوا برد، زیر پر و بالش را گرفت، و تیمارش کرد. سوزان، خودش خواست که با لاری همخوابه شود، میگفت شدم اما میفهمیدم که خواست از من است، نه او. با اینهمه او در رختخواب هم بینقص بود. اما یک روز آمد و گفت تو خوب شدهای، من میروم، و رفت.
راوی به سوزان، حیرتزده از این رفتار، میگوید: «لاری تنها کسی است که به هیچچیز دلبستگی پیدا نمیکند» جمله بعدی اما مهم است: «ما به اشخاصی که فقط به خاطر عشق به خدائی که به آن اعتقاد ندارند کاری انجام میدهند، عادت نداریم.»
🔻به گمانم این لبّ ناواقعانگاری دینی است. دان کیوپیت، به عنوان فیلسوفی ناواقعگرا، در مصاحبهای گفته بود «ناواقعانگاری عبارت است از این دیدگاه که چیزها، مستقل از معرفت ما به آنها، و شیوه توصیفی که از آنها داریم، وجود ندارند؛ همه چیز در گفت و گوی ما شکل میگیرد و تثبیت میشود. من مفهوم خویشتن و جهان و خدای مستقل از باور انسان و تعهد انسان و توصیفات انسان را کنار میگذارم. خدا، مستقل از ایمان ما به او، وجود ندارد.»
🔻جمله آخر کیوپیت مهم است. فارغ از اینکه با این دیدگاه رادیکال او همراه باشیم یا نه، اما میتوان پذیرفت ایمان یعنی جوری زندگی کنیم که گویی خدا وجود دارد، چه به وجود خداوند، مستقل از خودمان باور داشته باشیم، چه همچون کیوپیت و لاری نامعتقد به او باشیم، و چه چون بید بر سر باور خود لرزان باشیم.
@soofar_channel
🔻شیخ بهایی در حکایت نهم از داستان «موش و گربه» ماجرای مردی را روایت میکند که زنش حامله بود و به نزد یکی از مشایخ صوفی آن زمان رفت و به او گفت که «یا شیخ! زن من حامله است، میترسم دختری بیاورد، توقع اینکه دعا کنی که از برکت انفاس شما خدای تعالی پسری عنایت کند.»
شیخ میگوید: «برو چند خربزه بسیار خوب با نان و پنیر بیاور تا اهل الله بخورند و در حق تو دعا کنند.»
مرد میرود، نان و پنیر و خربزه میآورد، شیخ و مریدانش میخورند و در حق او دعا میکنند. شیخ به مرد میگوید که «ای مرد! خاطر جمع دار که خدای تعالی البته تو را پسری کرامت خواهد فرمود که در ده سالگی داخل صوفیان خواهد شد.»
مدت حمل گذشت و مرد به جای پسر وعده داده شده صاحب دختری کریهالمنظر شد. پیش شیخ آمد و گله کرد که تو وعدهی پسری دادی و نوزاد دختر شد.
شیخ گفت چون آن سفره را برای «اهلالله» از اکراه انداختی و با صدق و صفای درونی نبود دعا موثر نیفتاد اما حال به تو مژده میدهم که این دختر علامهای خواهد شد و بیش از پسر به تو نفع خواهد رساند.
از قضا دختر دو ماه بعد از دنیا رفت. مرد پیش شیخ رفت و شکایت برد که دعاهای تو هیچ اثر نکرد. شیخ گفت: «ما گفتیم این دختر بیش از پسر بتو نفع میرساند؛ اگر زنده میماند بر مشغلهی دنیاداری و آلودگی تو میافزود پس
ِّبهتر آنکه برحمت ایزدی پیوسته شد.»
مریدان شیخ چون این سخن شنیدند دست و پای شیخ را بوسه زدند و شکر خدای گفتند که شیخشان آنها را حیات تازه بخشیده و نفس و دم پیر کم از دم عیسی نیست.
/پایان حکایت
🔻شیخ این داستان را در مذمت صوفیه و روابط مرید و مرادی صوفیان نقل میکند، اما پرواضح است که ماجرا محدود به صوفیان نیست.
@soofar_channel
💠 قَدْ صَرَفْتَ الْعُمرَ فی قیلٍ وَ قال
یا نَدیمی قُمْ، فَقَدْ ضاقَ الْمجال
✍ وحید حلاج
🔻در آن روزهای آخر عمر، در سکرات موت، امامالحرمین جوینی، که عمری ممحض در کلام بود و همه عمرش را در جدل گذرانده و به جنگ مخالفان عقیدتی و دینی خود رفته بود، پشت بسیاری را به خاک مالیده و در نهایت عزت و احترام، سالهای سال استاد بلامنازع نظامیه نیشابور بود، از پرداختن به «کلام» نادم شده بود. میگفت: به کلام مشغول نشوید، اگر میدانستم کلام مرا به کجا میکشد هرگز بدان اشتغال نمیجستم.
اما مگر کلام او را به کجا کشانده بود؟ نقل است که در سکرات موت گفته بود: «میمیرم و نمیدانم به چه چیز باور دارم. ای کاش مثل پیرزنان نیشابور میمردم که دست کم میدانند که به چه چیزی باور دارند. من هر حرفی را و هر اصلی را ده دلیل علیه آن و ده دلیل له آن دارم و در این میان نمیدانم حق کدام است و باطل کدام.»
البته منظور جوینی چیز دیگری بود و من چیز دیگری میخواهم بگویم. جوینی حسرت آن آرامش و اطمینان قلب پیرزنان عامی را میخورد، اما من میخواهم به اهمیت عمل به جای دلمشغولی صرف به نظر توجه بدهم.
🔻 کاهنی هندو از بودا سؤالاتی فلسفی-الاهیاتی پرسید: درباره خدا، درباره جهان، حدوث یا قدم؛ بودا گفت «که او مانند مردی است که با نیزهای زهرآگین زخمی شده است و تا نام مهاجم و دهکده او را نداند، حاضر به درمان نیست. او ممکن است بمیرد، پیش از آنکه این اطلاعات کامل بیهوده را به دست آورد. دانستن اینکه جهان را خدایی آفریده است، چه تفاوتی ایجاد میکند؟ رنج، نفرت، اندوه، و افسوس همچنان وجود دارند. این مسائل مسحورکننده بودند، اما بودا بحث درباره آنها را رد میکرد، زیرا نامربوط بودند.»
🔻 ویلیام جیمز در آن مقاله معروفش، اراده معطوف به باور، سه شرط برای یک موضوع واقعی [و جدی] گذاشته بود: زنده باشد، گریزناپذیر باشد، و خطیر باشد. خطیر باشد یعنی چه؟ یعنی وقت برای بحث نظری نداری، دست نجنبانی فرصت از دست رفته است. اگر کودکی در آب دارد غرق میشود و تو آنجا باشی، فرصت بحث اخلاقی و فیزیکی و حقوقی نیست، معطل کنی، بچه مرده است.
🔻 کیرکگور میگفت ما دو جور مواجهه با مسیحیت [ و در اینجا دین] داریم: یکی آفاقی است: «آیا مسیحیت بر حق است؟»، آنیکی انفسی است: «ارتباط فرد [انسان] با مسیحیت چیست؟».
رویکرد آفاقی با گزارهها سر و کار دارد، مثل گزارههای هر علم دیگری؛ شیمی، تاریخ، فیزیک و ... . اما رویکرد انفسی با توی انسان کار دارد. یعنی تو چه ارتباطی با دین برقرار میکنی؟ کجای زندگی تو مینشیند؟ رابطه وجودیات با دین چیست؟
کیرکگور میگفت پژوهش آفاقی هیچوقت به قطعیت نمیرسد، هیچوقت حصول به یقین ندارد، و همیشه راه برای تحقیق باز است.
او ایمان را «دلبستگی بیحد و حصر به سعادت ابدی» تعبیر میکرد و از طرفی میگفت که اگر سعادت ابدی آنقدر اهمیت دارد، باید بر یقینی استوار باشد و تکیه ایمان بر امور آفاقی که هیچگاه به یقین نخواهد رسید، راهی به ترکستان است.
کیرکگور ایمان را یک تصمیم شورمندانه میدانست که از جنس عمل است؛ تصمیم بگیر و بپر.
🔻 پاسکال گفته بود: در انتخاب بین دینداری و بیدینی، یک ترازو بگذار و بسنج تا ببینی کدام به سودت است، همان را برگزین. و منظورش این بود که دینداری سود بیشتری دارد. بعدها بر او ایراد گرفتند که دینداری اگر به نیت شرطبندی باشد، اساسا دینداری نیست؛ خدا به مخلصان جزا میدهد، نه به قماربازان.
جیمز در پاسخ به منتقدان و در مقام مفسر پاسکال گفته بود اینجا عمل دینی مقدم است بر باور دینی؛ «پس بروید و آب مقدس را بگیرید و عشای ربانی را به جا آورید؛ اعتقاد خواهد آمد و بر تردیدهای شما چیره خواهد شد.» یعنی که عمل دینی را آغاز کنید، باور هم بعدش خواهد آمد.
🔻فیلسوفان دین، معمولا بین دو نوع باور فرق میگذارند: believe that و believe in.
اولی باور گزارهای است. مثل این که شما باور داشته باشید دو به علاوه دو میشود چهار. اما دومی درگیر کردن وجود است؛ فرزندتان امتحان دارد و شما به او میگویید من باور دارم که تو موفق میشوی. این باور از جنس ایمان است، گزاره صرف نیست بلکه آمیخته است با عمل، شاید مثل رانندگی که با تمرینکردن به دست میآید. شاید باید ایمان را زیست به جای سر و کله مدامزدن با گزارههای pآنگاهq طور.
🔻 در نمایشنامه دیر راهبان، گفتگوی مفصلی بین راهبان درباره کفشهای پاپ و پابرهنگی مسیح و مشیت خداوند درباره کفش شکل میگیرد و هرکس چیزی درباره رابطه کفش با ایمان به مسیح و مشیت خداوند میگوید، اما به قول پدر روحانی مافوق: «کفش را باید پوشید، نه اینکه به آن فکر کرد.»
@soofar_channel
🔻چطور میشود خدا از همه چیز خبر داشته باشد، بداند که ما در آینده چکار میکنیم، چه باوری داریم، چه چیزهایی داریم و چه چیزهایی نداریم، و بعد ما اختیار هم داشته باشیم؟ خیام میگوید:
مِی خوردن من حق ز ازل میدانست
گر مِی نخورم علم خدا جهل بود
آیا واقعا اینطور است؟ اگر خدا از ازل بداند که من مِی خواهم خورد، قدرت این را دارم که نخورم؟ اگر نخورم پس علم خدا چه میشود؟ و اگر مجبور باشم که بخورم، تکلیف اختیار چیست؟
🔻این سوال برای همه ما آشناست. شاید برای خودمان هم مسئله باشد، کما اینکه ذهن فیلسوفان را هم به خود مشغول کرده و بعضا مباحث پیچیدهای چون بحث زمان را درگیر این پرسش کرده است.
اما
در ادبیات فلسفه دین و کلام خداوند با سه صفت اصلی شناخته میشود: قادر مطلق، عالم مطلق، و خیرخواه محض.
درباره محدوده قدرت مطلق خداوند، برخی گفتهاند که خداوند صرفا هرآنچه را منطقا شدنی باشد، میتواند انجام دهد. سوال معروفی است که آیا خداوند میتواند سنگی بیافریند که خودش نتواند آن را تکان دهد؟ چه پاسخ بلی بدهید، چه پاسخ خیر، عجز را وارد کردهاید. یا خداوند میتواند کره زمین را در تخم مرغی جای دهد، بدون آنکه زمین کوچکتر شود و تخم مرغ بزرگتر؟
میبینیم که پرسش شامل محالی منطقی است، یعنی منطقا محال است که کره زمین در تخم مرغی جای شود، و این خدشهای بر قدرت خداوند نیست، چون موضوعا از بحث قدرت خارج است.
درباره علم خداوند هم برخی همین راه را رفتهاند، یعنی علم خداوند به چیزهایی تعلق میگیرد که منطقا متعلق علم باشند. اگر اختیار واقعی باشد، یعنی الف واقعا مختار باشد که بین a و b انتخاب کند پس محال است که علم پیشین به آن تعلق گیرد. بنا بر این خداوند نمیتواند به آینده افعال یا باورهای موجودات واقعا مختار علم داشته باشد.
چنانکه میبینید درباره قدرت خداوند و علم خداوند از روشی یکسان استفاده شده است، اما ظاهراً پذیرش قدرت محدود به امکان منطقی آسانتر است تا پذیرفتن علم محدود به امکان منطقی، چرا؟ چرا ما به راحتی میپذیریم که خداوند نمیتواند زمین به اندازه واقعی را داخل تخم مرغ به اندازه واقعی جای دهد، ولی دشوار است که بپذیریم خداوند نمیتواند به آینده موجودات واقعا مختار علم قطعی داشته باشد؟.
🔻به نظرم پاسخ را باید در مؤونه سنگین این پذیرش جست، یعنی مواجه شدن با تبعات سنگینی که این پذیرش دارد. اما چرا تبعات سنگین؟
در متون مقدس دینی، تأکیدم بر اسلام است، فراوان آیه و روایت داریم که از علم خداوند نسبت به آینده خبر میدهد، از داستانهای پیامبران بگیرید که خداوند به پیامبری خبر از آینده او میدهد، تا فراوان روایت که از آینده یک شخص یا نوع انسان خبر میدهد.
اگر کسی علم محدود به امکان منطقی خداوند را بپذیرد و بخواهد همچنان مؤمن و دیندار باقی بماند، با این آیات و روایات چه باید بکند؟ یک یا دو مورد نیست که بگوییم میشود تاویل کرد. اگر بخواهد تمام این شواهد درون متنی را تاویل کند، در بنیانهای اعتقادیاش لرزههای بزرگ اتفاق میافتد و ترکهای عمیق برمیدارد، تا آنجا که احتمالا باید طرحی نو در اندازد.
همین مؤونه سنگین، مانع روانی مهمی در پذیرش باور جدید است، یعنی تا جایی که بشود یا بتواند سعی میکند باور پیشین خود را با هم سازگار نماید بدون آنکه دست به بنیانهای اعتقادی خود بزند.
🔻حرف من این نیست که نظریه مذکور درباره علم خداوند درست است یا غلط، این نوشته ناظر به این بود که چرا پذیرفتن قدرت مقید به محالات منطقی خداوند نسبت به پذیرش علم محدود به امکان منطقی خداوند آسانتر است. پاسخ را باید در تبعات سنگین باور به هرکدام از آنها جست.
@soofar_channel
🔻حدود سه سال پیش، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، کتابی منتشر کرد با عنوان «فرهنگ فلسفه». عمده مدخلهای این کتاب ترجمهای است از:
Dictionary of Philosophy and Religion
نوشته ویلیام ریس
اما از آنجا که مؤسسه در پی انتشار فرهنگی، تا حد امکان، جامع از فلسفه بوده مدخلهایی از فرهنگهای دیگر به آن افزودهاند. «فرهنگ فلسفه» در زبان فارسی کتابی مغتنم است و شایسته توجه.
🔻از این رو تصمیم گرفتم تا در کانال سوفار، به مرور، مدخلهایی مرتبط با موضوع کانال، رونویسی و در اینجا منتشر کنم. برای #فرهنگ_فلسفه میتوانید هشتگ فوق را دنبال کنید.
@soofar_channel
فایل صوتی
نشست دوم پرسش از اخلاق و دین:
درآمدی هستیشناسانه به نسبت دین و اخلاق
با حضور
وحید حلاج
عباس صفایی حائری
چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲
بهمیزبانی مدرسه مطالعات دین باشگاهاندیشه
#مطالعات_دین #رویداد #اخلاق_دین #دین_اخلاق #حائری #حلاج #باشگاه_اندیشه
@diinschool
@bashgahandishe
.
مدرسه مطالعات دین باشگاهاندیشه برگزار میکند:
نشست دوم پرسش از اخلاق و دین:
درآمدی هستیشناسانه به نسبت دین و اخلاق
با حضور
وحید حلاج
عباس صفایی حائری
چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲
ساعت ۱۸:۳۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان اندیشه
حضور برای عموم آزاد و رایگان است.
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
📝دربارهی نشست را اینجا بخوانید.
#مطالعات_دین #رویداد #اخلاق_دین #دین_اخلاق #حائری #حلاج #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
گزارش تصویری نشست
پرسش از نسبت اخلاق و دین
اگر خدا نباشد همهچیز مجاز است؟
ضیافت قهوه و گفتوگو با حضورِ
وحید حلاج
عباس صفایی حائری
چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲
بههمت مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه
#مطالعات_دین #ضیافت_قهوه #خدا_اخلاق #اخلاق_دین #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
💠قاعده طلایی در اخلاق باور
🔻هر مقدار شواهدی که برای توجیه/اثبات باور خودت کافی میدانی، برای توجیه/اثبات باور مخالفت هم کافی بدان.
و
🔻هر مقدار شواهدی که برای توجیه/اثبات باور مخالفت ناکافی میدانی، برای توجیه/اثبات باور خودت هم ناکافی بدان.
@soofar_channel
💠 شئانگاری و مدرنیته
🔻دوستی، چند وقت پیش، این عکس را از موزه واتیکان استوری کرده بود. از او اجازه انتشار گرفتم تا نکتهای بگویم.
🔻چه چیز این عکس توجه شما را جلب میکند؟ معماری آن؟ نگارگریها؟ یا جمعیت توریست؟ توریستها را به دقت ببینید: محو تماشایند، عکاسی میکنند، و لذت میبرند. اما چگونه لذت میبرند؟ با اعمال مذهبی کلیسایی همچون یک مومن یا با فاصلهگرفتن و از بیرون یک سنت دینی به آن نگاهکردن؟ مسلما دومی.
این اتفاقی است که کمابیش در جهان مدرن افتاده است: فاصلهگرفتن و از بیرون نگریستن یا همان objectify کردن که در سنت پدیدارشناسی درباره آن بحث میشود.
🔻مثالی بزنم: پیشتر دوستی داشتیم دانشجوی روانشناسی. یکبار که چند نفری دور هم جمع بودیم و گعدهای دوستانه کرده بودیم، این دوست روانشناس، حالات ما را تحلیل میکرد؛ میگفت فلان رفتارت نشاندهنده فلان سنخ روانی است و از این قبیل. ما از معاشرت با هم لذت میبردیم و او از بیرون ما را تماشا میکرد. ما در استخر شنا میکردیم و او ایستاده بود و شنای ما را تحلیل میکرد.
🔻این تمایز گرچه گاهی لازم است؛ مخصوصا در پژوهش، ولی شخص را از لذت حضور دور میکند.
@soofar_channel
متاسفانه به علت برخی مشکلات پیشآمده ناخواسته، این برنامه به هفته آینده موکول شد.
Читать полностью…🔻چند وقت پیش تصمیم گرفتم مجموعه کتابهایم در فایل pdf را در کانالی تلگرامی بارگذاری کنم تا دسترسی به آنها و ماندگاریشان راحتتر و بادوامتر باشد.
🔻کتابها بیشتر در حوزههای مطالعاتیم است: فلسفه، دین، ادبیات و گاهی هم موضوعات دیگر علوم انسانی.
🔻القصه، به مرور کتابها را در کانال آپلود میکنم. کانال عمومی نیست اما اگر خواستید بپیوندید، روی لینک کلیک کنید.
@soofar_channel