🎓کانال یک آکادمی تئاتر: کارشناسی #کارگردانی 🎓کانال متمم: @TheatreAcademyII @TheatreAcademyV 🎓نمایش: @TheatreAcademyVI 🎓کانال کارشناسی ارشد: @TheatreAcademyVII 🎓کانال دانش بازیگری: @TheatreAcademyIV 🎓کانال ادبیات دراماتیک: @TheatreAcademyIII
🎓«تئاتر فیزیکال»
■ بخش پنجم
دنیل استاین در مورد تئاتر فیزیکال میگوید: «من فکر میکنم تئاتر فیزیکال بیشتر جنبهی درونی دارد، و تماشاگران بیشتر از نظر ذهنی تحت تأثیر ظاهری قرار میگیرند. اساس تئاتر یک تجربهی زنده و انسانی است که با هر هنر دیگری که من می شناسم متفاوت است. تئاتر زنده، جایی که انسان های واقعی در مقابل انسان های واقعی ایستادهاند، دربارهی این واقعیت است که همهی ما این ساعت را کنار گذاشته ایم. اشتراک گذاری در هر دو جهت انجام میشود. این واقعیت که این یک شکل بسیار فیزیکی و احشایی است، آن را به تجربه ای بسیار متفاوت از تقریباً هر چیز دیگری که در زندگی خود شریک میشویم، تبدیل میکند. من فکر نمیکنم که در فیزیکال مدرن اگر تئاتر مبتنی بر ادبیات انجام میدادیم، نمیتوانستیم این کار را به همان شیوه انجام دهیم». تئاتر فیزیکال مدرن اشکال مختلفی دارد که سه نوع آن عبارتند از:
۱- دلقک و میم: (دلقک و میم تئاتر به شدت بر آموزش بازیگر و حرکت فیزیکی تمرکز دارد. بسیاری از حامیان برجستهی تئاتر فیزیکال این رشته ها را مورد مطالعه قرار دادهاند، از جمله استیون برکف، که در L'École Internationale de Theatre Jacques Lecoq در پاریس، فرانسه، آموزش بدنی دریافت کرد، و بازیگر اتین دکرو، که تغییری در شکل سنتی میم به نام "میم جسمی" ایجاد کرد).
۲- رقص معاصر: (هر دو تئاتر فیزیکال و رقص تئاتر ایدهی داستان سرایی از طریق حرکات فیزیکی را به اشتراک می گذارند. تئاتر فیزیکال DV8 طراح رقص و کارگردان «لوید نیوزون» نمونه ای از شرکتی است که رقص را به عنوان شکلی از تئاتر فیزیکی آزمایش میکند).
۳- تئاتر نو Noh (شکلی از تئاتر سنتی ژاپنی Noh از رقص، حرکات فیزیکی سبک، و موسیقی برای گفتن داستان استفاده می کند. Noh ژاپنی دارای یک صحنهی باز است که اجراکنندگان و تماشاگران را به ارتباط دعوت میکند. استفاده از عناصر بصری مانند ماسکها بر استفادهی ژاک لکوک، بازیگر تئاترفیزیکی، از ماسک خنثی برای آموزش بازیگران برای تأکید بر اجرای فیزیکی خود تأثیر گذاشت).
چندین شرکت تئاتر فیزیکال به دلیل کارهای نوآورانه و قانع کننده خود شهرت بین المللی به دست آورده اند. شرکت Theatre de Complicité که توسط «سایمون مکبورنی» تأسیس شد، بهخاطر تولیدات تخیلی و سختگیرانهاش که اغلب عناصر چندرسانهای را در خود جای میدهند، شهرت دارد. تئاترفیزیکی DV8 به رهبری «لوید نیوسون» از طریق اجراهای فیزیکی شدید، به مسائل اجتماعی و سیاسی بحث برانگیز میپردازد و مرزهای رقص و تئاتر را جابجا میکند. Frantic Assembly که توسط «اسکات گراهام» و «استیون هاگت» تأسیس شد، حرکت پویا را با داستان سرایی ترکیب میکند تا محصولاتی با بار احساسی و بصری خیرهکننده خلق کند. دیگر شرکتهای برجسته عبارتند از Cirque du Soleil که آکروباتیک، رقص و روایت را با هم ترکیب میکنند تا اجراهای جذابی خلق کند، و Mummenschanz، یک شرکت سوئیسی که به دلیل استفاده از ماسکها، وسایل و فرمهای انتزاعی برای خلق نمایشهای سورئال و شاعرانه مشهور است. در استرالیا، شرکتهای تئاتر فیزیکی عبارتند از Zen Zen Zo و Legs on the Wall، بسیاری از درمانگران به صورت انفرادی سهم قابل توجهی در زمینه تئاتر فیزیکی داشته اند. «استیون برکف» به خاطر تولیدات بسیار شیک و سختگیرانهاش که اغلب از عناصر میم و کمدیا دل آرته استفاده میکنند، شناخته میشود . پینا باوش، طراح رقص و کارگردان، خطوط بین رقص و تئاتر را در آثار پر احساس و بصری خیره کننده خود محو کرد و سبک Tanztheater را ایجاد کرد که تأثیر قابل توجهی بر تئاتر فیزیکال معاصر داشته است. مارسل مارسو هنرپیشهی فرانسوی و هنرمند میم، هنر میم را رواج داد و الهام بخش نسلهای بازیگر تئاتر فیزیکی بود. آن بوگارت کارگردان و نظریه پرداز آمریکایی، تکنیک Viewpoints را توسعه داد که رابطهی بین حرکت، فضا، و زمان را در اجرا بررسی می کند. سایر تمرینکنندگان تأثیرگذار عبارتند از یرژی گروتوفسکی که ابعاد فیزیکی و معنوی اجرا را بررسی کرد، و وسوالد مهیرهولد، که سیستمی برای آموزش بازیگر به نام بیومکانیک ایجاد کرد. این تمرینکنندگان فردی و سبکهای متمایز آنها آثار انکار ناپذیری را در این زمینه بر جای گذاشتهاند و بر تعداد بیشماری اجراکننده و شرکتها در سراسر جهان تأثیر گذاشتهاند. تئاترفیزیکال در طول این سال ها نمایش های به یاد ماندنی و راهگشای بسیاری را ارائه کرده است. «هفت جریانِ رودخانه اوتا» اثر Ex Machina، به کارگردانی «رابرت لیپج»، حماسهی هفت ساعته است که به بررسی ارتباط متقابل تجربیات انسانی در زمان و مکان از طریق ترکیبی خیره کننده از تئاترفیزیکال، چند رسانه ای، و داستان سرایی بصری می پردازد.
□ ادامه دارد
«کنوانسیون ها و تکنیک های تئاتر فیزیکال | جاستین کش»
🎓 «تئاتر فیزیکال»
■ بخش سوم
.
#تئاتر_فیزیکال شکلی از اجرای تئاتر است که یک داستان را عمدتاً از طریق حرکت فیزیکی روان به جای دیالوگ یا موسیقی روایت می کند. تئاتر فیزیکال از تأثیرات مختلفی در رشته های مختلف هنرهای نمایشی مانند میم، کمدیا دل آرته و رقص معاصر نشأت می گیرد، همه انواع تئاتر فیزیکال بر داستان سرایی از طریق بدن انسان تاکید دارند. دیدگاه های متفاوتی در مورد اینکه چه چیزی به عنوان تئاتر فیزیکی واجد شرایط است و تفاوت آن با سایر اشکال تئاتر یا اجرا، مانند رقص یا نمایش عروسکی وجود دارد.
.
• رویکردهای آموزش تئاتر فیزیکال
۱- کاوش در تحلیل جنبش لابان: (LMA که توسط رودلف لابان توسعه یافته است، یک روش ساختار یافته برای درک، مشاهده و توصیف حرکت ارائه می دهد. پیچیدگی های حرکت را به اجزایی مانند بدن، تلاش، شکل، و فضا تقسیم می کند. معرفی LMA به بازیگران می تواند واژگان و چارچوبی جامع برای تجزیه و تحلیل و ایجاد حرکت در اجراهایشان به آنها بدهد).
۲- ادغام میم و ژست (میم یک هنر بی صدا است که از ژست، بیان، و حرکات بدن برای روایت داستان استفاده می کند. بازیگران با مطالعهی میم و ژست، و تنها با تکیه بر توانایی بدنی خود، یاد میگیرند بدون کلام ارتباط برقرار کنند. این می تواند درک آنها از نشانه های غیرکلامی را عمیق تر کند و ظرفیت آنها را برای داستان گویی فیزیکی افزایش دهد، میم و ژست عناصر اساسی تئاتر فیزیکال هستند. میم شامل استفاده از بدن برای ایجاد توهم و انتقال ایده ها بدون استفاده از گفتار است. هنرمندان تئاتر فیزیکال واژگانی از ژستها و حرکاتی که اشیاء، اعمال، و احساسات را نشان میدهند، ایجاد میکنند. این تکنیکها شامل اغراقآمیز کردن حرکات بدن، و حالات صورت برای انتقال معنی است که اغلب از نظر سبکی برای پر کردن شکاف بین اجراکننده و مشاهدهگر تقویت میشود. ژست، برعکس، به حرکات بیانی بدن و دستها اشاره دارد که مقاصد و روابط بین شخصیتها را ارتباط میدهند. در تئاتر فیزیکال اجراکنندگان از میم و ژست برای خلق شخصیتهای جذاب، انتقال احساسات پیچیده، و پیش بردن روایت استفاده میکنند).
۳- ترکیب تکنیک های دیدگاه ها (روش دیدگاهها، برگرفته از رقص پست مدرن، مجموعهای از اصول نامگذاری شده مربوط به زمان و مکان را ارائه میدهد. این بداهه نوازی خودجوش و مبتنی بر گروه را تشویق می کند، بازیگران میتوانند روابط فضایی، زمانبندی، ژستها، و حرکت را در یک محیط گروهی با گنجاندن دیدگاهها در آموزش تئاتر کاوش کنند.
۴- ماسک (استفاده از ماسک یکی دیگر از قراردادهای مهم در تئاتر فیزیکال است. ماسکها میتوانند تمام صورت یا جزئی باشند و برای تبدیل مجری به شخصیت یا موجودی متفاوت عمل میکنند. آنها اغلب برای انتزاع یا تقویت چهرهی انسان مورد استفاده قرار می گیرند و به بازیگران اجازه می دهند نقش های متعددی را اتخاذ کنند یا مفاهیم موضوعی را به صورت نمادین به تصویر بکشند. کار با ماسک مستلزم آن است که بازیگران برای بیان خود تنها به بدن خود تکیه کنند، زیرا ویژگی های صورت آنها پنهان است. این تکنیک مخاطب را تشویق می کند تا بیشتر روی زبان بدن و حرکات بازیگران تمرکز کند. ماسکها همچنین میتوانند شخصیتهای کهن الگویی را کشف کنند، ویژگیهای فیزیکی را اغراق کنند، یا حس رمز و راز و ماورایی را ایجاد کنند. برخی از هنرمندان برجستهی ماسک، شامل ژاک لکوک و شرکت تئاتر ترستل بریتانیا، که متخصص در ماسک و تئاتر فیزیکال است.
۵- جنبش (تئاتر فیزیکال تاکید زیادی بر استفاده از فضا وحرکت دارد. فضا وحرکت به طرز پیچیدهای برای بیان یک داستان یا برانگیختن یک احساس طراحی شده اند. پویایی فضایی روی صحنه، مانند نحوهی حرکت بازیگر درمنطقهی اجرا، می تواند بیانگر حالات مختلف روایی و احساسی باشد و بر تأثیر کلی اجرا بر تماشاگر تأثیر بگذارد، اجراگران آموزش دیده اند که از محیط اطراف خود آگاه باشند و از فضا به شیوههای خلاقانه و پویا استفاده کنند. آنها ممکن است حرکات آکروباتیک، رقص، یا حرکات سبک را برای ایجاد تصاویر بصری چشمگیر وانتقال معنی ترکیب کنند. استفاده از سطوح، مجاورت، و روابط فضایی بین اجراکنندگان نیز در تئاترفیزیکال بسیار مهم است. تمرینکنندگان اغلب مفهوم «فضای منفی» را بررسی میکنند، که به فضای خالی اطراف و بین اجراکنندگان اشاره دارد و اینکه چگونه میتواند تنش، صمیمیت، یا علاقهی بصری ایجاد کند).
۶- صحنهی برهنه (صحنهی برهنه، یک قرارداد بنیادی از تئاتر فیزیکال است که هم برای اهداف عملی و هم اهداف هنری خدمت می کند. تئاتر فیزیکال درهستهی خود برپتانسیل بیانی بدن انسان تأکید دارد و استفاده از یک فضای نمایشی با تزئینات حداقلی به حرکات و ژستهای بازیگران اجازه می دهد در مرکز صحنه قرار گیرند.
□ ادامه دارد
👁 @TheatreAcademy
🎓 تئاتر فیزیکال
■ بخش اول
.
#تئاتر_فیزیکال شکلی از اجراست که بر استفادهی از بدن، حرکت، و فیزیک بدنی برای انتقال معنا، احساسات، و روایت ها تاکید دارد. این یک رویکرد میان رشته ای است که تئاتر سنتی، رقص، میم، و سایر هنرهای نمایشی را با هم ترکیب می کند. برخلاف تئاتر معمولی که به شدت بر دیالوگ و متن متکی است، تئاتر فیزیکال بر بدن بازیگران و توانایی آنها در برقراری ارتباط از طریق ژست، میم، و حرکت بیانی تمرکز دارد، ریشههای تئاتر فیزیکال را میتوان در سنتهای مختلف هنرهای نمایشی طول تاریخ جستجو کرد. در یونان باستان، استفاده از ماسک و حرکات سبک، بخشی جدایی ناپذیر از اجرای تراژدی ها و کمدی ها بود. به طور مشابه، تئاتر Noh ژاپن برای انتقال شخصیت ها و داستان ها به شدت بر حرکت، ماسکها و ژستهای سبک تکیه داشت. در طول رنسانس ایتالیا کمدیا دل آرته به عنوان یک شکل محبوب از تئاتر بداهه ظاهر شد که به شدت بر کمدی فیزیکی و شخصیت های سهام متکی بود. در اوایل قرن بیستم، تمرینکنندگان تئاتر شروع به کشف و ابداع مجدد این تکنیکها کردند که منجر به توسعهی تئاتر فیزیکی مدرن شد. ژاک کوپو، اتین دکرو، و ژاک لکوک پیشگامانی بودند که به دنبال خلق شکلی گویاتر و پویاتر از تئاتر بودند که بتواند ایدهها و احساسات را فراتر از محدودیتهای زبان گفتاری منتقل کند. آنها رویکردهای جدیدی را برای تئاتر ایجاد کردند که بر جنبه های فیزیکی اجرا تأکید می کرد و در مقابل حاکمیت درام گفتاری و رئالیسم در تئاتر در آن زمان واکنش نشان می داد، این دوره شاهد ظهور نمایشهای فیزیکال تجربی بود که بر ارتباطات غیرکلامی و حرکت بیانی تأکید میکردند و پایه و اساس حوزهی متنوع و پرجنبوجوش تئاتر فیزیکی را که امروزه میشناسیم، پی ریزی میکردند. چندین شخصیت و جنبش کلیدی به توسعهی تئاتر فیزیکال شکل داده اند، ژاک کوپو هنرپیشهی فرانسوی و هنرمند میم، پیشگام استفاده از ماسک بود و بر اهمیت بدن بازیگر در اجرا تاکید کرد. او راه را برای تمرینکنندگانی مانند ژاک لکوک هموار کرد که مدرسه بینالمللی تئاتر ژاک لکوک را در پاریس تأسیس کردند که به مرکزی مشهور برای مطالعه تئاتر فیزیکال تبدیل شد. آموزههای لکوک بر اهمیت حرکت، بداههپردازی، و استفاده از ماسک تأکید میکرد و رویکرد تأثیرگذار او در آموزش تئاتر فیزیکال بر کاوش در تجربیات جهانی انسان متمرکز بود. دیگر چهره های قابل توجه عبارتند از وسوالد مهیرهولد کارگردان تئاتر روسی که سیستمی برای آموزش بازیگر به نام بیومکانیک ایجاد کرد که بر استفادهی دقیق و رسا از بدن متمرکز بود. آنتونن آرتو و تئاتر بیرحمی او، که بیانهای تکان دهنده و فیزیکی طراحی شده برای رهایی ضمیر ناخودآگاه مخاطب را در اولویت قرار دادند. و یرژی گروتفسکی، که تئاتر بی چیزش تزئینات فضاهای اجرای سنتی را از بین برد و بر ارتباط فیزیکی و معنوی بین بازیگر و تماشاگر تمرکز کرد، جنبش هایی مانند اکسپرسیونیسم، باوهاس، دادا و سوررئالیسم نیز با به چالش کشیدن ساختارهای روایی سنتی، پذیرش انتزاع و داستان سرایی غیرخطی، و تأکید بر جنبه های بصری و فیزیکی اجرا، به توسعه تئاتر فیزیکال کمک کردند. این چهرههای پیشگام و جنبشهای آوانگارد، پایه و اساس حوزهی متنوع و پیوسته در حال تکامل تئاتر فیزیکال معاصر را پایهگذاری کردند. تئاتر فیزیکال یک ژانر نمایشی است که در درجهی اول بر اعمال، حرکات، و عبارات فیزیکی بازیگر تأکید دارد تا کلام گفتاری. در حالی که تئاتر سنتی به شدت بر دیالوگ و فیلمنامه متکی است، تئاتر فیزیکال از بدن به عنوان ابزار اصلی ارتباط، داستان گویی، و بیان استفاده می کند. این می تواند سبک های بسیاری از جمله میم، دلقک، رقص، و ... تئاتر مبتنی بر حرکت را در برگیرد. گنجاندن تئاتر فیزیکال در آموزش نمایش به بازیگران ابزاری جایگزین برای درگیر شدن با داستانگویی، رشد شخصیت و بیان ارائه میدهد. با تمرکز بر بدن، بازیگران تشویق می شوند تا ارتباطات غیرکلامی را کشف کنند و احساسات، روایت ها و ایدههای پیچیده را بدون تکیه بر کلمات تفسیر و انتقال دهند. بنابراین تئاتر فیزیکال به ابزاری برای گسترش چشم انداز تئاتر و تنوع بخشیدن به شیوه های بیان در دسترس بازیگران تبدیل میشود. تئاتر فیزیکال آگاهی بازیگران را از بدن خود افزایش می دهد و به آنها کمک می کند دامنه و پتانسیل فیزیکی خود را درک کنند. این کار توانایی های عملکردی آنها را غنی می کند و خودآگاهی و اعتماد به نفس عمیق تری را در حرکات آنها القا می کند. از طریق آموزش اختصاصی در تئاتر فیزیکال، بازیگران مجموعهی بزرگ تری از مهارتهای حرکتی، از ژستهای فیزیکی گسترده تا تفاوت های ظریف بدنی را به دست میآورند.این مجموعه مهارتی قابل انتقال به سایر ژانرهای تئاتری است و می تواند تصویر شخصیت و داستان سرایی را حتی در اجراهای پر دیالوگ تقویت کند.
□ ادامه دارد
👁 @TheatreAcademy
🎓شخصیشناسی
رابطه اموفیلیا با خیانت
اگر خیلی زود عاشق میشوید فردی خیانتکار هستید؟
براساس یک مطالعه جدید احتمالا «زود» عاشق شدن با #خیانت مرتبط باشد. شما جزو کدام دسته هستید؟
آنهایی که زود #عاشق میشوند و این فرایند برایتان تدریجی است؟
خیلی از ما حداقل یک بار در زندگیمان عاشق شدهایم. البته فرآیند این تجربه عاشقانه برای همه ما یکسان نیست. برخی از ما خیلی زود و ناگهانی، عشقی پرشور را یک یا چند بار تجربه میکنیم اما برای برخی این تجربه تدریجی و نادر است و سریع به اصطلاح به دام عشق نمیافتند.
براساس مطالعات جدید: «تفاوت در عاشق شدن انسانها با دو عامل یعنی سریع و چندبار عاشق شدن، مرتبط است. این دو عامل نشان دهنده #اموفیلیا است.»
«اموفیلیا» با تمایل به عاشق شدن سریع و مکرر تعریف میشود که با درگیری عاشقانه سریع همراه است.
🎓 مقایسه
عظمت افتتاحیه المپیک #آتن ۲۰۰۴ ،
در برابر افتتاحیه افتضاح #پاریس ۲۰۲۴
👁 @TheatreAcademy
🎓 ادامه از پست پیشین
#پرفورمنس_آرت
به طور مشابه، رویکرد میان رشته ای به کار گرفته شده توسط هنرمندان Fluxus (یک گروه یا شبکهی آوانگارد بینالمللی) به دنبال این بود که تمایز بین #هنر و روزمره بودن را از بین ببرد. به دلیل تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در دهه ۱۹۶۰ هنرمندان نگران کالایی شدن فزاینده هنر و ارتباط نهاد هنری با فرآیندهای اجتماعی-اقتصادی-و سیاسی گسترده تر شدند. هنرمندان با آگاهی از پیشرفتهای جدید در طیفی از رشتههای نظری و عملی، مانند #فمینیسم، #پسا_استعمار، و نظریهی انتقادی، و با استناد به استراتژیهای قبلی اختلال، اشکال جدیدی از تمرین، مانند کارهای موقت، متنمحور، آموزشی، و نمایشی را برای پیچیده کردن درک شیء هنری به عنوان کالا ابداع کردند، در دهه ۱۹۷۰ اصطلاح پرفورمنس آرت مورد استفاده عمومی قرار گرفت و ارتباط نزدیکی با #هنر_مفهومی داشت که بر تولید ایده بر روی اشیاء هنری تأکید داشت. پتانسیل زودگذر، جسمانی، و رادیکال پرفورمنس آرت برای هنرمندانی که متعهد به بی ثبات کردن وضعیت مادی اشیاء هنری هستند جذابیت داشت. پتانسیل هنر پرفورمنس برای دور زدن موزه یا گالری و وساطت مستقیم با مردم، موجی از ابتکارات رهبری هنرمند و فضاهای جایگزینی را برانگیخت که در آن آزمایشهایی در اجرا ابداع شود. پرفورمنس آرت بسیاری از گرایش های هنر خاصسایت و نقد نهادی را با در نظر گرفتن فضا، زمینه، مکان و مداخله به کار گرفت. گسترش پرفورمنس آرت در دهه ۱۹۷۰ منجر به ظهور اشکال و دسته بندی های جدیدی از پرفورمنس آرت شد. به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعی دهه ۱۹۶۰ اجراهای مبتنی بر کنشگر، مانند هنر فعال، هنر خیابانی، و تئاتر چریکی، به دنبال جلب توجه به موضوعات سیاسی و اجتماعی از طریق طنز، فنون دیالوگ و اعتراض بودند. اجراهای مبتنی بر بدن تحت تأثیر ظهور نظریه و نقد فمینیستی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ قرار گرفتند که بازنماییهای سنتی بدن، و همچنین بدن زن را دوباره ارزیابی کردند. هنرمندان از بدن خود برای به چالش کشیدن تعاریف محدود کننده از تمایلات جنسی استفاده کردند و به طور فعال بدن برهنه خود را برای تضعیف مفاهیم مرسوم برهنگی زنان به نمایش گذاشتند. به طور مشابه، هنرمندان از بدن خود برای آزمایش محدودیتهای بدن در حال اجرا استفاده میکردند و موضوعاتی مانند استقامت، خودکنترلی، دگرگونی، خطر، و درد را دنبال میکردند. بدن به عنوان یک آمادگیِ جهانی تعبیر شد، که شاخههایی از هنرهای نمایشی مانند هنر بدن، هنر فمینیستی، و مجسمهی زنده را به وجود آورد، عکاسی، #فیلم و ویدئو نقش اصلی را در مستندسازی هنرهای نمایشی ایفا کردند و این رسانهها به ابزار اولیهای تبدیل شدند که هنر پرفورمنس از طریق آن به عموم مردم دسترسی پیدا کرد. در دهه ۱۹۸۰ هنرمندان پرفورمنس به طور فزایندهای رسانههای فنآوری را در عمل خود وارد میکردند، مانند Slide Projection ، Sound ، رسانههای دیجیتال، و Computer-Generate Imaginery برای ایجاد اشکال هنری مرتبط مانند Video Art ، Sound Art و Installation Art .
پس از چندین دهه دور زدن موزه و گالری، بیشتر و بیشتر پرفورمنس آرتها در فضاهای موزه و گالری قرار گرفته و اجرا می شوند. ماهیت زودگذر و گذرا پرفورمنس آرت با توجه به حفظ، بایگانی، و ارائهی مجدد آن چالش هایی را ایجاد می کند. با این حال، بسیاری از موزهها و گالریهای معاصر در حال بازسازی آثار اولیه، ارائه آثار جدید، اتخاذ برنامههای بینرشتهای و به دست آوردن اجراهای زنده در مجموعههای خود هستند. سازمانها، برنامههای آموزشی، و جشنوارههای متعددی وجود دارند که به هنر پرفورمنس اختصاص داده شدهاند، و تعداد فزایندهای از پزشکان حرفهای همچنان به مرزها، ارتباط، و اهمیت آن به عنوان شکلی از هنر معاصر میپردازند، پرفورمنس آرت اصطلاحی است که معمولاً به هنر مفهومی اشاره میکند که معنایی مبتنی بر محتوا را به معنایی مرتبطتر با درام منتقل میکند، نه اینکه اجرای سادهای برای خود برای اهداف سرگرمی باشد. این تا حد زیادی به نمایشی اشاره دارد که به مخاطب ارائه می شود، اما به دنبال ارائهی یک نمایش تئاتری مرسوم یا یک روایت خطی رسمی نیست، یا متناوباً به دنبال به تصویر کشیدن مجموعه ای از شخصیت های ساختگی در تعاملات نمایشنامه ای رسمی نیست. بنابراین میتواند شامل کنش یا کلام بهعنوان ارتباط بین هنرمند و مخاطب باشد، یا حتی انتظارات مخاطب را نادیده بگیرد، بهجای اینکه نمایشنامهای را که از قبل نوشته شده دنبال کند.
■ پایان
منبع:
پرفورمنس آرت چیست؟
آماندا کوگان
وب سایت IMMA
🎓 گفتگوی تلویزیونی
برنامه طلوع ماه
گفتگوی داریوش ارجمند با #داریوش_مهرجویی
👁 @TheatreAcademy
🎓 وقت بخیر
می توانیدادامه مقاله تئاتر پستدراماتیک را (نه بخش) در کانال هفتم آکادمی تئاتر _ ویژه تئاتر پستمدرن و نشانه شناسی_ بخوانید یا دانلود نمایید.
👁 T.me/TheatreAcademyVII
🎓 فیلم اجرا
نمایش #دست_آخر
نویسنده و کارگردان:
#ساموئل_بکت
اجرای ۱۹۸۰
| زیرنویس فارسی از ترجمه نجف دریابندری
👁| @TheatreAcademy
🎓 Short Film
THE BLACK HOLE
Directed by
#Philip_Sansom & #Olly_Williams
👁 @TheatreAcademy
🎓 نمایه آکادمی تئاتر در تریدز
👁theatre.academy" rel="nofollow">https://www.threads.net/@theatre.academy
🎓 سکانس برگزیده
... تو دَم صبح طلوع آفتاب رو نمیخوای ببینی؟ سرخ و زرد آفتاب رو؟ موقع غروب دیگه نمیخوای ببینی؟ نمیخوای این ستارهها را ببینی؟ شب مهتاب اون وقت قرص کامل ماه، دیگه نمیخوای ببینی؟ آب چشمهٔ خنک نمیخوای بخوری؟ دست و صورتت رو با اون چشمه بشوری؟ صدای بچههای مدرسه رو نمیخوای بشنوی؟ از مزهٔ گیلاس میخوای بگذری؟ نگذر! من میگم رفیقتم نگذر!
طعم گیلاس
#عباس_کیارستمی
هنرمند ستایشگر زندگی
👁 @TheatreAcademy
🎓 فیلم تئاتر
«موسی و هارون»
کارگردان:
#رومئو_کستلوچی
Moses and Aaron
#Romeo_Castellucci
👁 @TheatreAcademyIII
🎓 تئاتر فیزیکال
■ بخش چهارم
صحنهی عریان با حذف مجموعههای استادانه، وسایل، و دیگر عناصربصری، بوم خنثی ایجاد میکند که اجراکنندگان میتوانند روی آن خلق کنندوکاوش کنند، استفاده از صحنهی برهنه در تئاتر فیزیکال را میتوان به آموزه های تأثیرگذار ژاک لکوک که بر اهمیت «نقاب خنثی» و «فضای خالی» در آموزش و اجرای بازیگر تأکید داشت ردیابی کرد. لکوک معتقد بود که با کار در یک فضای بدون تزئین، نوازندگان می توانند آگاهی بیشتری از بدن خود و پتانسیل بیانی حرکت ایجاد کنند. این اصل به سنگ بنای تئاتر فیزیکال تبدیل شده است و برای کار پزشکان و شرکت های بی شماری در سراسر جهان اطلاع رسانی می کند).
۷- موسیقی (موسیقی نقش حیاتی در تئاتر فیزیکال دارد و به عنوان ابزاری قدرتمند برای تقویت تجربهی احساسی و حسی اجرا عمل میکند. به عنوان یک قرارداد رایج در هنر، موسیقی برای ایجاد فضا، تأکید بر مضامین روایی، و هدایت کنش فیزیکی روی صحنه استفاده میشود. با ادغام موسیقی در تار و پود اجرا، هنرمندان تئاتر فیزیکی میتوانند آثاری فراگیر و با طنین احساسی خلق کنند که مخاطبان را در سطوح مختلف درگیر کند، یکی از کارکردهای اصلی موسیقی در تئاتر فیزیکال ایجاد و دستکاری حال و هوا و لحن یک صحنه یا کل اجراست. موسیقی علاوه بر تأثیر عاطفی، میتواند هدفی عملی در تئاتر فیزیکال نیز داشته باشد، و با ایجاد پایهای ریتمیک برای اجراکنندگان، به ساختار و هدایت کنش فیزیکی روی صحنه کمک کند. این امر به ویژه در قطعات رقص بسیار مهم است، جایی که زمان بندی دقیق و هماهنگی حرکات بازیگران برای موفقیت اجرا ضروری است).
۸- سبک سازی (بازیگریِ تلطیف شده و برجسته یکی از قراردادهای کلیدی تئاتر فیزیکال است. از رویکرد طبیعت گرایانه برای خلق نمایش های بصری و احساسی چشمگیر فاصله می گیرد. این سبک برجسته با حرکات اغراق آمیز، فیزیک بدنی تلطیف شده، ارائهی صدای غیر طبیعی و شخصیت های کهن الگویی یا نمادین مشخص می شود. استفاده از ژستهای تقویتشده، واژگان حرکتی برگرفته از رشتههای مختلف، و تکنیکهای آوازی تلطیفشده به اجراکنندگان کمک میکند تا معنا، احساسات و روایت را به گونهای منتقل کنند که فراتر از زبان بدن و گفتار روزمره باشد. این رویکرد به هنرمندان تئاتر فیزیکی اجازه میدهد تا آثاری بسازند که از نظر زیباییشناختی جسورانه، از نظر موضوعی طنیندار باشند و بتوانند مخاطبان را در سطحی عمیق و درونی درگیر کنند. ریشههای بازیگری رها و پیشرفته در تئاتر فیزیکال را میتوان در تئاتر یونان باستان، کمدیا دل آرته، و کارهای هنرمندان قرن بیستم مانند ژاک کوپو، اتین دکرو، و ژاک لکوک جستجو کرد. امروزه، این کنوانسیون عنصری تعیین کننده از فرم هنر باقی مانده است، که مرزهای تئاتر سنتی را جابجا می کند و قدرت بیانی بدن انسان را به نمایش می گذارد).
.
○ ویژگی های تئاتر فیزیکال
در اینجا سه عنصر به کار گرفته شده توسط شرکت های تئاتر فیزیکی در اجراهای خود آورده شده است:
۱- مشارکت تماشاگران: [بسیاری از شرکتهای تئاتر فیزیکال با گسترش مرزهای صحنه از مرزهای سنتی پیشنمایش «صحنههای قابعکسی»، جدایی بین تماشاگران و اجراکنندگان را از بین میبرند. برخی دیگر تکنیک «شکستن دیوار چهارم» برتولت برشت را با مخاطب قرار دادن مستقیم از طریق حرکت یا تشویق تماشاگران به تعامل با بازیگران میپذیرند].
۲- اجرای ابداع شده: [در حالی که تئاتر فیزیکال بر حرکت بر دیالوگ تأکید دارد، برخی از تمرینکنندگان تئاتر فیزیکی از عناصر نمایشنامه یا اجراهای گفتاری الهام میگیرند. اجراهای ابداع شده بر بداهه نوازی و همکاری تاکید دارند و گاهی از یک متن به عنوان نقطهی پرش استفاده می کنند. به عنوان مثال، گروه تئاتر فیزیکی بریتانیا Frantic Assembly از عناصر نمایشنامههای ویلیام شکسپیر، ابی مورگان، و دیگران در تولیدات خود استفاده میکند].
۳- عناصر میان رشته ای: [حرکت بدنی در قلب تئاترفیزیکال قرار دارد، اما شکل هنری نیز عناصری از دیگر رشته های تئاتر معاصر را پذیرفته است. تمرین بازیگر و کارگردان استیون برکف از "تئاتر کامل" شامل قطعات رقص، بداهه نوازی، و مهارت های فیزیکی بازیگران برای خلق محصولات نوآورانه است، در حالی که شرکت تئاتر بریتانیایی Complicité هنرهای بصری را در قالب طرح ریزی فیلم در نمایشنامه های برنده جایزه خودگنجانده است.
مسلماً نقطهای که تئاتر فیزیکی از میم ناب متمایز شد، زمانی است که ژان لوئی بارو (شاگرد دکرو) نظر معلمش را مبنی بر اینکه میم باید ساکت باشد رد کرد. اگر یک میم از صدای خود استفاده کند، طیف وسیعی از امکانات را برای آنها باز خواهد داشت که قبلاً وجود نداشتند. این ایده به «تئاتر توتال» معروف شد و بارو طرفدار این بود که هیچ عنصر تئاتری نباید بر دیگری اولویت داشته باشد: حرکت، موسیقی، تصویر بصری، متن، و غیره ...]
□ ادامه دارد
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 تئاتر فیزیکال
■ بخش دوم
بدون محدودیت های گفتگو، بازیگران به چالش کشیده می شوند تا خارج از چارچوب فکر کنند و راه حل های تخیلی برای به تصویر کشیدن احساسات، روابط، و روایت ها ایجاد کنند. این تفکر خلاق آنها را پرورش می دهد و آنها را تشویق می کند تا تکنیک های مختلف تئاتر را با تکنیک های تئاتر فیزیکی از قبیل (وضعیت / حالت / استفاده از بداهه های تماسی / ترکیب گفتگوها و حرکات فیزیکی / رقص / بازیهای ابداع شده / نوآوری / کار با ماسک / میم / قرابت / محیط فضایی / تنش / و غیره ...) آزمایش کنند. تمام تئاترهای زنده به نوعی فیزیکال هستند، اما تئاتر فیزیکال داستان سراییای است که عمدتاً از بدن برای انتقال حالات، فضاها، و احساسات روایت، و طرح داستانی که گفته می شود استفاده می کند. به همان اندازه به بیان بصری، فیزیکی، موسیقیایی، و غیرکلامی اهمیت می دهد که به کلمات. و از حرکات و اجسام در فضا به عنوان نقطهی شروع استفاده می کند. تئاتر فیزیکال پویا و هیجان انگیز است. مخاطب را به سفری می برد که در آن تنظیمات، لوازم، شخصیت ها، و داستان ها با منابع فیزیکی اجراکننده ساخته می شوند. این می تواند کار سختی باشد، هم برای مخاطب و هم برای بازیگر/اجراگر،، زیرا ظهور خود در عرصهی تئاتر فیزیکال مستلزم تخیل و توجه است. کار تئاتر فیزیکی را می توان ابداع یا اسکریپت کرد. رقص خالی یا ژیمناستیک خالی نیست. این هرگز حرکت فقط به خاطر حرکت نیست. بلکه هر حرکت در روی صحنه باید هدفی داشته باشد و چیزی را به مخاطب منتقل کند. این می تواند طرح، فضا، شخصیت پردازی، یا جنبه های یک رابطه باشد. اصطلاح تئاتر فیزیکی در تاریخ تئاتر نسبتاً جدید است، از دههی ۱۹۸۰ بر سر زبان ها افتاد، اما مهارت ها، سبک، و ژانر ذاتی آن تاریخی طولانی و طولانیتر دارد. تئاتر فیزیکال در مکان های مختلف و از بسیاری از اشکال هنر سنتی توسعه یافته است. اساساً تئاتر فیزیکال شکلی است که داستان ها را به صورت فیزیکی روایت می کند. تئاتر فیزیکال بر «روایت» تمرکز دارد که بیان یک داستان است. فراتر از صحبت کردن روی صحنه (روایت کلامی)، ترکیب عناصر فیزیکی و بصری در سطحی حداقل برابر با کلام گفتاری است. این باید بیشتر از یک حرکت ساده انتزاعی باشد – باید شامل برخی از عناصر شخصیت، روایت، روابط و تعامل بین اجراکنندگان باشد، نه لزوماً خطی یا آشکار، اما تاکیدأ فقط حرکتی برای حرکت نیست. تئاتر فیزیکال از موسیقی مدرن و معاصر برای هدفی استفاده می کند - نه فقط برای ایجاد یک فضا بلکه به عنوان روشی برای برقراری ارتباط با مخاطب. موسیقی می تواند بخشی از شخصیت شود - اشعار می توانند افکار خود را بیان کنند، پس شامل طیف گسترده ای از سبک ها، رویکردها، و زیبایی شناسی است - می تواند شامل تئاتر رقص، تئاتر حرکتی، دلقک، نمایش عروسکی، میم، ماسک، وودویل و سیرک باشد. این تقاضا از مخاطب وجود دارد که انگار فضاها را با تخیلات خود پر کند. همانطور که برخی از آثار هنری، به ویژه از خاور دور، بخش بزرگی از بوم را خالی میگذارند تا از شاخه نقاشی شدهی شکوفههای گیلاس، ذهن ما در درخت، آسمان، حال و هوای جسمانی پر شود. گروه تئاتر تصاویر ساخته شده توسط بدن آنها را تامین می کند و لینک ها با تجربه خود ما توسط خودمان پر می شود. این یک فرآیند دو طرفه است. در تئاتر فیزیکال انرژی ایجاد شده توسط رابطهی زنده با تماشاگر ضروری است. تئاتر فیزیکال شکلی شاعرانه از تئاتر است، زیرا مانند شعر، که در آن شعر اغلب نقطهی آغازی برای سفر به تجربهی خود خواننده است، تصاویر تئاتر فیزیکی تلقین کننده هستند، نه با توضیح کلامی یا منطقی. این متفاوت از ناتورالیسم است که در آن تخیلات ما خوابیده است، جایی که تمام جزئیات ارائه می شود و آنچه در مخاطب بیدار می شود رضایت از شناخت زندگی یا واقعیت یک شخصیت است. ما ممکن است با شخصیتی در صحنه ناتورالیستی احساس همدردی کنیم، اما فریسونهای حسی، کالیدوسکوپ احساسات، و احساساتی را که بهترین تئاتر فیزیکی به ما ارائه می دهد، تجربه نمی کنیم. تأثیر تئاتر فیزیکال را می توان در اشکال مختلف هنری و رسانهها مشاهده کرد. بسیاری از تولیدات معاصر عناصر #تئاتر_فیزیکال مانند حرکت، ژست، و داستان سرایی بصری را در بر می گیرند که مرزهای بیان تئاتر و تعامل با مخاطب را پیش می برند. علاوه بر این، تکنیک های تئاتر فیزیکال اغلب در سینما و تلویزیون، به ویژه در کار بازیگران آموزش دیده در این رشته، مانند اندی سرکیس و داگ جونز، استفاده می شود. موفقیت تولیداتی مانند «شیر شاه» در برادوی و گروه مرد آبی، پتانسیل تئاتر فیزیکی را برای تبدیل روایتهای سنتی به مناظر بصری پویا نشان میدهد که طبقهبندی را به چالش میکشد و برای مخاطبان مختلف جذابیت دارد.
□ ادامه دارد
«کنوانسیون ها و تکنیک های تئاتر فیزیکال | جاستین کش»
🎓 مقاله
«تئاتر بینافرهنگی»
#اریکا_فیشر_لیخته می گوید:
«آیا بینفرهنگگرایی تئاتری امروز از درک بینفرهنگی حمایت میکند و برانگیخته میشود، یا تفاوتهای اساسی بین فرهنگها را انکار میکند و هرگونه ارتباطی را غیرممکن میکند، چه میشود اگر کسی فریب جامعهای مشترک را باور کند، جامعهای که در واقع وجود ندارد؟»
«ریک نولز» در تعریف تئاتر بینافرهنگی در کتاب " #تئاتر و #بینافرهنگیت" می نویسد: تئاتر #بینافرهنگی نوید اتوپیایی جهانی را ارائه میدهد که در آن تفاوت نژادی و فرهنگی اهمیتی ندارد، نمایشهای تئاتری زیادی وجود دارد که عناصر از بافت اجتماعی، فرهنگی، و نمایشی یا آیینی که آنها را تولید کرده است حذف میشوند و معانی خود را تولید میکنند، (یعنی الگوهایی که میتوان آنها را درک کرد که در بین تفاوتهایی به اشتراک گذاشته میشوند که خود میتوان آنها را تصادفی دانست)، تئاتر بین فرهنگی شباهت هایی با نظریه و عمل چندفرهنگی دارد. این در مورد شرایط جهانی بشر و دیدگاه های ایده آلیستی "برادری انسان" است، تبادل فرهنگی از طریق تجارت و مذاکرات سیاسی و اقتصادی آغاز شده است، #پیتر_بروک پتانسیل اجرای تئاتر بینفرهنگی را برای تولید آرمانشهر با کنار هم قرار دادن هنرمندانی با زمینههای مختلف فرهنگی در جستجوی یک انسانیت مشترک میبیند. به گفته اریکا فیشر لیخته: «تئاتر بینافرهنگی زمانی به برنامه ای آگاهانه تبدیل شد که گوته در تئاتر وایمار آلمان شروع به کار کرد»، در آغاز قرن بیستم، ژاپن چرخشی به سمت شکسپیر، ایبسن، چکوف، استانیسلاوسکی، و سبکهای اجرایی طبیعتگرایی غربی و درام گفتاری را تجربه کرد. در چین هم همین اتفاق افتاد. استعمار راه را برای تئاتر بینافرهنگی باز کرد، در آفریقا و هند ژاپن، چین و کره سنتهای اجرا را رد و بدل کردهاند و این سنتها در نهایت بخشی از فرهنگ خودشان شدهاند. هند از شکلهای تئاتر بریتانیایی تقلید کرد، تئاتر پارسی تمرینهای صحنهسازی انگلیسی قرن نوزدهم با رقص و موسیقی کلاسیک هندی، که مضامینی از رمانهای عاشقانه پارسی و اساطیر هندو ترسیم کرد، #کمدی الیزابتی شامل سنت های عامیانه انگلیسی-آمریکایی، عاشقانه های فرانسوی و ایتالیایی، کمدیا دل آرته ایتالیایی و درام رومی (ترکیبی بر اساس مدل یونانی نادرست) است، بسیاری از اجراهای #بینافرهنگی توسط مردان سفیدپوست، کاریزماتیک، و غربی رهبری می شوند، ریچارد شکنر میگوید: «فرهنگهای مستعمره یا تحت سلطه اغلب تلاشهایی را تشکیل میدهند تا بفهمند چه چیزی در جوامع غربی ارزش پیدا میکنند، چه چیزی میتوانند ما را در مبارزه برای استقلال در برابر سلطه ملی غرب بدانند»، شک و تردیدهای زیادی در مورد چند فرهنگی ملی وجود دارد و برای مثال بری کانپول و پیتر مک لارن این شک و تردید را به طور مفیدی در تئوری و عمل عملکرد بین فرهنگی آورده اند. تنها زمانی است که مهاجران، و بومیهای جهان کنترل بیشتری بر بودجه، فضاها، و فرآیندهای تولید به دست آورند، که بومشناسی عملکرد بینافرهنگی و گفتمانهای انتقادی آن میتواند مجموعهای از آثار ایجاد کند که ممکن است جهان را تغییر دهد، یک بازی در یک زمان، به نظر ریک نولز از هنرمندان تئاتر بینافرهنگی می توان از:
- ویلیام باتلر ییتس و ژاک کوپو – "تئاتر نو" از ژاپن.
- ادوارد گوردون کریگ – ماسکهای آفریقایی.
- ماکس راینهارت – هانامیچی ژاپنی.
- وسوالد مه یرهولد – شیوههای نمایش ژاپنی غیرواقعگرایانه.
- آنتونن آرتو – رقص بالیایی.
- و برتولت برشت – بازیگری شرقی - جلوهی آشنایی زدایی نام برد، #یوجنیو_باربا با کار با یک تیم بینالمللی و بینفرهنگی متشکل از اجراکنندگان و تمرکز بر بسیاری از اجراکنندگان، به جستجوی کلیتها در چیزی میپردازد که او آن را «پیشاکسپرسیو» مینامد، (حرکات، ریتمها، و موضعگیریهایی که در بدنههای فوقالعاده آموزشدیدهی اجراکنندگان در سراسر فرهنگها تکرار میشوند)، توجه او به تمرینات عملکردی آسیایی او بر کار اجرا کنندگانی از فرهنگهای مختلف تکیه میکند: ارزش کار نه در محصول، بلکه در مبادلهی خود اجراهاست، یکی از معروف ترین اجراهای تئاتر بینافرهنگی، "مهابهاراتا" اثر پیتر بروک است ...
.
■ منابع:
- اریکا فیشر لیخته | درهم آمیختن فرهنگ های اجرا - بازاندیشی در «تئاتر بینافرهنگی» | به سوی یک تجربه و نظریهی عملکرد فراتر از پسااستعمار.
- جولی هالج و جواَن تامپکینز | نمایش بینافرهنگی زنان.
- ریک نولز | تئاتر و بینافرهنگیت.
🎓 مقاله
«تئاترِ فرافرهنگی»
.
#تئاتر #فرافرهنگی رسانهای حیاتی برای روی آوردن به خارجی است. برنهارد والدنفلز تئاتر را «صحنه بیگانگان» توصیف کرد و اجازه داد که عجیب بودن تئاتر درست از آغاز غربی آن در تئاتر #تراژدی باستانی آغاز شود. تصادفی نیست که برشت، «انیشتین شکل نوین دراماتیک»، تجربه ی خارجی را یکی از وظایف اصلی تئاتر در دوران #مدرن نامیده است. مفهوم بیگانگی برشت که اغلب تنها به صورت کوتاه شده درک می شود، تجربهی غرابت را به عنوان یک تبدیل شدن به خود تجربه درک می کند، عجیب: «[هنرمند به] خود و اجراهایش با غریبی می نگرد...»، بیایید از والدنفلز و برشت پیروی کنیم، تئاتر با خودش بیگانه است، اساساً «بیرون از خودش» است، این باعث میشود آن مکان ترجیحی برای ارتباط بین غریبهها و رسانهای برای ارتباطات فرافرهنگی باشد، تئاتر فرافرهنگی از فرهنگهای بسته و متمایزی شروع نمیشود که میخواهد با یکدیگر تماس برقرار کند، بلکه با تجربهی بیگانگی در درون فرهنگ به اصطلاح خود، به اصطلاح فرهنگ ملی آغاز میشود. زیرا فرهنگ های ملی همگی خیالات، آرزوها، و توهمات پاکی هستند، از آنچه ذاتی و ضروری است. اما در واقعیت، هرگز «خالص» نیست، بلکه با «نجس ها»، سایر مردم و گروه های قومی، آداب و رسوم، تأثیرات فرهنگی، دگرگونی ها و غیره آمیخته است. آمیخته با اجسام خارجی است که باید کنار گذاشته شوند، زیرا فقط در طرد خارجیها و خیالپردازیها میتوانند فرهنگ خود را ایجاد کنند. اما دقیقاً همان چیزی است که «اجباری» شده است، همان چیزی است که تئاتر غریبه درباره آن است. بیگانه ای که از آنچه در فرهنگ ظاهراً متعلق به خود فرد است می گذرد، این ترانس که از آن چیزی عبور می کند که تصور می شود متعلق به شخص است، انگیزهی تئاتر فرافرهنگی است. تئاتر فرافرهنگی به دنبال #بیگانه در مکان های دور نیست، بلکه قبل از هر چیز در درون چیزی که ظاهراً متعلق به خود و نزدیک است، که آن را در نوری ناآشنا قرار می دهد، جستجو می کند. تنها زمانی که مرز بین مال خود و خارجی مورد تردید قرار گیرد و آنچه مال خود است بیگانه شود، امکان پرداختن آزادانه به بیگانگی، چه خود و چه دیگری وجود دارد. هدف این رویکرد "وضعیت آشتی" است که آدورنو، بر اساس شعر آیکندورف به همین نام، آن را "غریبهی زیبا" توصیف می کند. او «بیگانه را به امپریالیسم فلسفی ضمیمه نکرد، اما خوش شانس بود که در مجاورت اعطا شده، فراتر از ناهمگن و همچنین خود، دور و متفاوت باقی بماند »، آدورنو به عنوان فضایی از چیزی دور و متفاوت، مهم نیست که چقدر نزدیک باشد، وضعیت آشتی بین خود و بیگانه را درک می کند. این فضای #تجربی تئاتر فرافرهنگی است، یک فضای میانی، یک فضای گذری بین آنچه که خود شخص است و آنچه که خارجی است، اما چون این فضای گذری فضای تجربه است، نمی توان چیزهای عجیب را به گونه ای نشان داد که بتوان با انگشت به آن اشاره کرد. پناهندگان، مهاجران و پسا مهاجران غریبه نیستند. اگر به عنوان خارجی دیده شوند، آنها را عجیب و غریب می کنند. هر جا که تئاتر در جستجوی چیزهای عجیب و غریب می رود، بسیار مهم است که عجیب و غریب را عجیب و غریب نسازد. این که فرض نمیکند از جانب دیگران صحبت کند و دوباره وارد دراماتورژیهای مخالفت نمیشود که اجازه میدهد طرح منسوخ شده دوست و دشمن کنش سیاسی، حتی در مبارزه برای هدف ظاهراً خوب، بازگردد. خارجی عین نیست، بیگانه فاعل نیست. غریبه تجربه ای است که برای ما اتفاق می افتد. ادراک ما از غریبه را بیگانه می کند به طوری که ادراک خودمان برایمان غریب می شود. تجربهی غرابت، تجربهی یک غرابت در درون خود است. تئاتر می تواند، تئاتر باید این تجربه را امکان پذیر کند. تنها از طریق این تجربه، ارتباط فرافرهنگی ممکن می شود. بنابراین، تئاتر غریبه ها و بیگانه ها نه تنها توسط و برای غریبه های خارج، بلکه برای غریبه هایی که ما هستیم. این یک تئاتر در میان غریبه ها است، [...] تئاتر فرافرهنگی که در اینجا از آن صحبت میشود در حال ساخت است، و تقریباً در سراسر جهان در آثار تئاتر معاصر یافت می شود، اما اشکال پیشین تئاتر نیز ظهور تئاتر فرافرهنگی را به چشم اندازی علمی جدید نشان میدهد، و مسئلهای فرای از «تئاترِ بین فرهنگی» است، با این وجود نمی توان این تئاتر را در زمرهی شاخه های خاص تئاتر قرار داد.
«تئاترِ فرافرهنگی»
#گونتر_هیگ
🎓 مقاله
«اجرا و اشیاء»
در زندگی روزمره، ما توسط #اشیاء مادی بیشماری احاطه شده ایم. در چارچوب ماتریالیسم جدید، ماده نه به عنوان منفعل یا پایدار، بلکه به عنوان پویا و به عنوان یک فرآیند درک می شود. اشیای زندگی روزمره پایدار نیستند، اما اجرا میشوند و ما را به #اجرا وادار می کنند. همانطور که سارا پینک و کرستین ال مکلی (۲۰۱۵) خاطرنشان کردهاند: «هنگامی که فرد فکر میکند، برای مثال، به شستن لباسها و خشک کردنشان در خانه فکر میکند، در روالها، ریتمها، و مسیرهایی که مردم از طریق آن حرکت میکنند و خانههای خود را میسازند، تعبیه میشود». ما از این اشیا در زندگی روزمره و هنگام اجرای نمایش استفاده می کنیم، اما به ندرت به مادی بودن آنها یا فرآیندهای اطراف آنها فکر می کنیم. ایده این است که به فضا و اشیایی که در اطراف خود داریم، توجه کنیم و ببینیم آیا این نشان می دهد که چگونه روابط بین انسان ها و اشیا در زندگی روزمره پدیدار میشوند یاخیر.
.
ماتریالیسم جدید فمینیستی
ریچل تیلمن (۲۰۱۵) در مورد #ماتریالیسم و معرفت شناسی #فمینیستی مینویسد و رابطهی پویا بین ذهن و ماده (شامل اراده، قصد، عقل، و نیروهای اجتماعی و فرهنگی) را برجسته می کند و بر نحوهی تعامل این دو به روش های مهم و پویا تأکید می کند. تیلمن ایدهی کارن باراد در مورد #رئالیسم عاملی و درون کنش را دنبال می کند و می گوید: «ماده تعاملی بی اثر و منفعل نیست و نمی تواند باشد. در عوض، ماده پویا است و عامل خاص خود را دارد. عاملیت، در کلی ترین معنا، به معنای توانایی ایجاد نوعی تغییر است. این فقط یک مسئله هستی شناسی نیست، بلکه مسئله مسئولیت و اخلاق نیز هست. طبق نظر #تیلمن، ما همیشه درگیر یک رابطهی مسئولیت پذیری متقابل با جهان هستیم. همهی تعاملات ما با ماده به این دلیل از نظر اخلاقی بارگذاری می شود. ما انتخاب نمی کنیم که این مسئولیت را بپذیریم، اما در تمام روابط بین انسان ها و اشیاء مادی تجسم یافته است. نتیجه گیری او در اینجا این است که "ما نه ناظر بیرونی هستیم و نه تنها عامل عمدی در جهان، بلکه همیشه به طور تعاملی مسئول ایجاد مشترک هستیم." استیسی آلایمو هنگام تأمل در رابطهی بین اشیاء و انسان و همچنین عاملیت "مواد" پیشنهاد می کند که انسان ها را نمی توان از همه چیزهای دیگر در جهان جدا کرد. او پیشنهاد میکند که: «تفکر بهعنوان مادهی دنیا مستلزم دستوپنجه نرم کردن با عوامل عجیب و غریب اشیاء معمولی است که قبلاً بخشی از ما هستند، و همچنین در نظر گرفتن اینکه چه معنایی برای سایر موجودات دارد که با محیطهایی که اکنون در آن زندگی میکنند مبارزه کنند», او همچنین از هستی شناسی شی گرا (ooo) و هستی شناسی مسطح - برابری همهی اشیا - "که تمام تمایزات بین محصولات مصرفی و موجودات زنده را پاک می کند" بسیار انتقاد دارد، در عوض، او خواستار تمرین تفکری است که هستی شناسی، معرفت شناسی، افشای علمی، دیدگاه های سیاسی، اخلاق پسا بشری، و کنشگری محیطی را در هم می آمیزد. او افکار خود را با ایدهای از کارن باراد خلاصه میکند: «ماتریالیسم جدید پسا انسانگرا، که از بدنهی سیاست فمینیستی و کنشگری محیط زیست سرچشمه میگیرد، ممکن است بخواهد با این ادعای باراد شروع کند که «هیچ "منِ" جدای از جهانِ تبدیل درون فعالی وجود ندارد» ...
.
«اجرا و اشیاء | پیلوی پورکولا»
🎓 لیست
مهم ترین هنرمندان #پرفورمنس
وقتی صحبت از اشکال مختلف #هنر_معاصر در دوران پس از جنگ به میان میآید، #پرفورمنس_آرت مسلماً یکی از رادیکال ترین و تجربی ترین اشکال است که هنر را که توسط برخی از برجسته ترین و بدنام ترین هنرمندان دوران معاصر تنظیم شده است، بار دیگر تعریف میکند، تعریف هنر پرفورمنس دشوار است، اما به راحتی می توان به نامهای مشهوری چون "مارینا آبراموویچ" - "یوکو اونو" - "یوزف بویز" و دیگران اشاره کرد، با این حال، تعدادی دیگر از هنرمندان از همان نسل بودند که در شکلدهی پرفورمنس آرت نقشآفرینی کردند ...
.
منبع:
«مهم ترین هنرمندان پرفورمنس»
وبسایت: (هنر معاصر) CAI contemporaryartissue
🎓 مقاله
پرفورمنس آرت
#Performance_Art
#پرفورمنس_آرت نوعی تمرین و اجرای هنری است که فرد یا افرادی را در بر می گیرد که اقدام یا اقداماتی را در یک بازه زمانی خاص در یک مکان یا مکان خاص برای مخاطب انجام می دهند. مرکز فرآیند و اجرای پرفورمنس آرت، حضور زنده هنرمند و اعمال واقعی بدن او برای خلق و ارائهی یک تجربهی هنری زودگذر به مخاطب است.
شش عنصر رسمی پرفورمنس عبارتند از: «زمان / فضا /حضور هنرمند / بدن هنرمند / تعامل بین مخاطب و هنرمند / و صدا». اینها را می توان با عناصر تعیین کنندهی هنر تجسمی که رنگ، فرم، خط، شکل، فضا، بافت و ارزش است، در تضاد قرار داد. مشخصهی بارز هنر پرفورمنس بدن است که رسانهی اصلی و مادهی مفهومی است که #پرفورمنس آرت بر آن استوار است. دیگر مولفه های کلیدی زمان، فضا، و رابطهی بین اجراکننده و مخاطب است، هنر پرفورمنس که در درجه اول یک تمرین بین رشته ای است، می تواند از هر ماده یا رسانه ای در هر رشته ای، از جمله موسیقی، رقص، ادبیات، شعر، معماری، مد، طراحی، و فیلم استفاده کند، در حالی که پرفورمنس آرت از استراتژی هایی مانند تلاوت و بداهه گویی مرتبط با #تئاتر و #درام استفاده میکند، به ندرت از طرح یا روایت استفاده می کند، پرفورمنس آرت می تواند خود به خود، یکباره، طولانی مدت، بداهه، یا تمرین شده باشد، و با یا بدون نمایشنامه اجرا شود، اجراها می توانند از مجموعه ای از حرکات صمیمی در مقیاس کوچک گرفته تا گردهمایی های عمومی، نمایش ها، یا رژه هایی که به صورت انفرادی یا مشارکتی ارائه می شوند باشد. برخلاف روشهای مرسوم تولید تئاتر، هنرمند تجسمی مجری، خالق، و کارگردان اجراست. پرفورمنس آرت را می توان مرتبط با هر جایی قرار داد: در موزههای هنر، گالری ها، و فضاهای هنری جایگزین، یا در سایت های بداهه، مانند کافه ها، بارها، مترو، یا خیابان ها، جایی که سایت و اغلب مخاطبان ناآگاه، به بخشی جدایی ناپذیر از معنای اثر تبدیل می شوند. پرفورمنس آرت میتواند تأثیرات اولیهاش را در اجراهای قرون وسطایی توسط شاعران، خنیاگران، تروبادورها، باردها، و شوخیهای دربار، و همچنین نمایشها، و بالماسکههای رنسانس دنبال کند، با این حال، خاستگاه پرفورمنس آرت معمولاً با فعالیتهای هنرمندان آوانگارد اوایل قرن بیستم مرتبط است، بهویژه آنهایی که با فوتوریسم، کانستراکتیویسم، آژیتپروپ، دادائیسم، سوررئالیسم، و مکتب باوهاس مرتبط هستند، هنرمندان آیندهنگر با تجلیل از همهی چیزهای مدرن، اشکال جدیدی از هنر و رویدادهای تحت رهبری هنرمندان، مانند اقدامات تکراری، سخنرانیها، مانیفستها، تظاهرات گسترده، و تابلوی زنده خیابانی را ابداع کردند تا پویایی زندگی شهری مدرن را بیان کنند. هنرمندان از همه اشکال اجرا، از جمله قالبهای سرگرمی محبوب، مانند نمایش واریته، سیرک، کاباره، و اپرا الهام گرفتند. مشارکت عمومی زنده از اهمیت بالایی برخوردار بود و اجراها شامل برنامه های بداهه، غیرقابل پیش بینی، و اغلب پر هرج و مرج بود که توسط هنرمندان، شاعران، بازیگران، معماران، منتقدان، و نقاشان ارائه می شد، که اغلب با بحث و مناظره برای گسترش و آغاز ایده های فرهنگی جدید همراه بود. دیگر تأثیرات شکلدهنده بر توسعه هنر پرفورمنس عبارتند از اخلاق اجتماعیگرا و سودمند سازهگرایی با تأکید بر مشارکت مخاطب. تئاتر زیرزمینی; برنامههای نهیلیستی و ضد هنری دادا با همکاریهای آنارشیک، کابارهها و اجراهایشان. نمایشهای تجربی، فیلمها و تولیدات تئاتر سوررئالیستها و نوآوریهای مکتب باهاوس و تأثیر آن بر آموزش هنرهای بینرشتهای. این جنبشهای هنری تجربی و بدیع به جابجایی شیء هنری بهعنوان محل درگیری هنری و تثبیت اجرا بهعنوان شکلی مشروع از بیان هنری کمک کرد. آنها همچنین سابقهی جدیدی را برای همکاری بین رشته ای ایجاد کردند، جایی که هنرمندان طیفی از اشکال هنری را برای ایجاد حالت های جدید اجرا و رویدادهای تحت رهبری هنرمندان به کار گرفتند. هجوم هنرمندان اروپایی به آمریکا در دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ به ویژه آنهایی که با سوررئالیسم و باهاوس مرتبط بودند، به ظهور اکسپرسیونیسم انتزاعی و نقاشی اکشن به عنوان شیوه های غالب بیان هنری در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ کمک کرد. توسعهی هنر پرفورمنس با مستندات عکاسی و فیلمی نقاشان اکشن همراه است. هنرمندان عمل خلق شیء هنری را به عنوان یک پتانسیل برای اجرا به خودی خود درک کردند و این را از طریق اجراهای نقاشی زنده با استفاده از بدن انسان به عنوان قلموی رنگی دوباره تفسیر کردند. رویدادها و اجراهای چند رشته ای معروف به اتفاقات در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ تأثیر قابل توجهی بر توسعه هنر پرفورمنس داشتند. #هپنینگها بر اهمیت شانس در آفرینش هنری، مشارکت مخاطبان، و محو شدن مرز بین مخاطب و اثر هنری تاکید کرد.
□ ادامه در پستپسین
👁 @TheatreAcademy
🎓 گزیده
#شخصیتشناسی
در حادثه #کربلا با سه نمونه #شخصیت روبرو میشویم.
اول : حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود تا آخر میایستد ! خودش و فرزندانش شهید میشوند. هزینه انتخابش را میدهد و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد. از آب میگذرد، از آبرو نه !
دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد. مخالف را تحمل نمیکند. سرِ حرفش میایستد. نوه پیغمبر را سر میٔبرد. بی آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که میخواهد برسد
سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است. هم خدا را میخواهد هم خرما، هم دنیا را میخواهد هم اخرت. هم میخواهد حسین (ع)را راضی کند هم یزید را ، هم اماراتِ ری را میخواهد،هم احترامِ مردم را ، نه حاضر است از قدرت بگذرد ، نه از خوشنامی، هم آب میخواهد هم آبرو ، دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!
من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم.
دکتر #علی_شریعتی
👁 @TheatreAcademy
🎓 مقاله
«تماشاگرِ پست دراماتیک [پسادراماتیک]»
.
آیا #تماشاگر در واقع باید به عنوان یک فرد منحصر به فرد تعریف شود که دارای تجربیات منحصر به فرد و سازنده است و به این ترتیب توسط اشکال رویداد به وجود آمده است، یا اینکه آیا این مشارکت جمعی است که به طور انتقادی از بافت بیرون می آید، که در آن گروه متنوعی از افراد در حین تماشا، خود را بین فعالیت و عدم فعالیت میبینند، این مهم است؟ ...
برای تماشاگران، آنها باید تصمیم بگیرند که چه زمانی و چگونه شرکت کنند، به طور خلاصه، ویژگی های خاصی از یک تماشاگر «ایده آل» در پارادایم #پسادراماتیک پدیدار شده است. آنها عبارتند از:
- بازیگری که در موقعیت وقایعی که در اطرافشان می گذرد، مشارکت دارد.
- موجودی حسی که تجربهی بیواسطهاش باعث ایجاد تأمل در خود و افزایش آگاهی میشود.
- آغازگری که همزمانی فعالیتهای متعدد و فضای مشترک یک صحنهپردازی آیینی را دنبال میکند.
- جسمی مولکولی در سرایت جمعی مخاطب.
این تماشاگر پسادراماتیک چالش های مهمی را برای اندیشیدن به نقش متغیر تئاتر در جامعه معاصر ارائه می کند.
«تماشاگر پسادراماتیک، مشارکت یا دیگری | ریچل فنشم»
🎓 Performance
LEVITATION
Art director:
#Arthur_kondrashenkov
Choreographer:
#Anna_Abalikhina
Creative Producer:
#Alexander_Us
Dancer:
#Jury_Chulkov
Music and Sound design:
#Mutual_Vikhoronov
Producers:
Alexey Rozov
Denis Astakhov
Alexander Us
Special for Boishoi Ballet
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 فیلم اجرا
کارنامه بُندارِ بیدَخش
نویسنده و کارگردان:
#بهرام_بیضایی
بازیگران:
مهدی هاشمی و پرویز پورحسینی
بیضایی متن را #برخوانی نامیده و در آغازش گوید که «برخوانی برای دو برخوان»
این اصطلاح را بیضایی برای گونهای از نمایشهای ایرانی استفاده می کند که با نیمنگاهی به نقالی، پردهخوانی، تعزیه و نیز سنتهای تئاتری دیگر شکل یافتهاست.
از او دو برخوانی دیگر به نامهای «اژدهاک» و «آرش» نیز موجود است. که همراه «کارنامهی بندار بیدخش» در کتاب #سه_برخوانی آمده است.
بُندار دانشمندی است که جام جهان نما را برای #جم ساخته است و چنان که بر میآید #بیدخش اوست. او با اعتماد کامل، انواع دانشها را به شاه میآموزد و جم نیز با این دانشها بر جهان حکم میراند. اما جم، بندار را تنها نردبانی از بهر صعود به قله میداند و قدرت نیز چشمانش را کور کردهاست...
👁 @TheatreAcademy
🎓 اجرای ۲۰۲۱
#زنان_تروا
هکوب: چرا این بچه را کُشتید؟ چرا اینگونه سنگدلانه به راهی نو، جان از او ستاندید؟ از چه چیز ترسیدید؟ که مبادا او روزی تروا را برانگیزد؟و تو، فرزند محبوب، چه اندوهبار از این جهان رفتهای،اگر میدانستی مُردهریگَت چیست، هرگز نمیزیستی تا آن را بدانی، هرگز نمیزیستی تا آن را از آنِ خود کنی. در عوض، دیوارهای پدرت، برجوباروهایی که آپولو ساخت، چینوشِکَنهای مویت را کَنده است، چینوشکنهایی که مادرت بسیار نگران آنها بود و میبوسیدشان. اکنون کاسۀ سرت خرد شده، و خونِ روشن همچون زَهرخندی از میان استخوانها برمیجهد. من این درندهخویی را پنهان نمیکنم. بندهای دستانت که بهنرمیِ دستانِ پدرت است، شکسته و آویزان است. آنها را بنگر. بنگر به آن لبان شیرین که با من پیمانهای بزرگ بستند(فرزند، پیمانهایی که آنها را شکستند)به دامان پیراهنم چنگ زدی و گفتی «خاتون، اگر بمیری، ستبرترین طرۀ مویام را میبُرم و بهترین یارانم را بر سر گورَت میآورم و از ته دل با تو وداع میکنم.» اما این منم که با تو وداع میکنم، پسر بینوا...
گزیده دیالوگ زنان تروا
اوریپید، ترجمۀ غلامرضا شهبازی
👁 @TheatreAcademy
🎓 کتاب مرجع
تاریخ هنر
#ارنست_گامبریچ
ترجمه:
علی رامین
👁 @TheatreAcademy
🎓 یاد
عباس کیارستمی
آغاز ۱ تیر ۱۳۱۹
جاودانگی ۱۴ تیر ۱۳۹۵
👁 @TheatreAcademy
🎓 مقاله
#تئاتر_خیابانی کنشی برای همبستگی
سمیرامیس بابایی
برای مبارزه با شرایط اقتصادی که زندگی مردم را به یغما می برد، نیروهای نظامی که جمعیت و زمین را نابود می کند، و مقابله با آن ساختارهای بسیار قدرتمندشان به پیوندهای محکم همبستگی نیاز داریم.
#جودیت_باتلر
مقدمه
اجرهای خیابانی تقریبا در همه فرهنگ ها انجام می شود و قدمت آن به زمان های دور به دوران باستان برمیگردد. می گویند اولین شعبده بازان در مصر باستان ظهور کردند .آنها با چرخاندن بشقاب و فنجان توجه رهگذران را به غرفه های سفال جلب میکردند. سالیان درازی گذشت که این نمایش های خیابانی از شعبده و اجرای موسیقی و رقص و نمایش با خرس و خروس و میمون همچون طفلی رشد کند و بالنده شود و به بعد اجتماعی و دوران بلوغ خود برسد و به شکل تیاتر خیابانی دربیاید و همراه کننده اعتراضات سیاسی شود.
تیاتر خیابانی اغلب به عنوان نمایشی در فضای باز،خیابان یا پارک تلقی میشود. گرچه هر آمدنی از سالن مسقف به فضای باز تیاتر خیابانی محسوب نمی شود. از طرفی تیاتر خیابانی دشوارتر از تیاتر صحنه ایست. مخاطب برای پولی که بابت تیاتر صحنه ای پرداخته است حتا اگر با نمایش ارتباط هم برقرار نکند یا درگیرش نشود معمولا تا آخر به تماشای آن می نشیند. اما در تیاتر خیابانی هر لحظه باید مواظب بود توجه مخاطب کم نشود و البته بهترین تمرین برای خود بازیگران هم هست که در ارتباط با مخاطبین ریتم خود را بهبود بخشند.
تیاتر خیابانی با ماهیت سیاسی پا به عرصه حضور گذاشت ورود تیاتر خیابانی در تظاهرات سیاسی اواخر قرن نوزدهم و بیستم قریب الوقوع شد. به این ترتیب این یک پدیده ی قرن بیستمی برخاسته از نیازهای خاص دنیای مدرن است.
علت ظهور تیاتر خیابانی نیروی برآمدهی ناشی از اجبارهای اجتماعی و سیاسی است و در واقع این دغدغه های سیاسی اجتماعی و توجهات اقتصادی است که مردم را چه در اعتراضات و چه در نمایش به خیابان ها کشاند.این تیاتر میتواند با طیف گسترده ای از مردم به خصوص قشر محروم و به حاشیه رانده شده در ارتباط باشد. و میتواند به عنوان ابزاری برای اطلاع رسانی عمل کند و برای ایجاد همبستگی موضوعی موثر واقع شود.
فیلسوف آمریکایی که در زمینه مطالعات جنسی می نویسد و آثارش بر فلسفه ی سیاسی و #فمنیسم موج سوم و #نظریههای_ادبی تاثیرگذار بوده است...
ادامه مقاله را در فایل پیوست بخوانید
👁 @TheatreAcademy