نسیم زنده رود و باغ کاران
به فریادم رسید ای غمگساران
مرا یادآورید ای شادخواران
خبرتان نیست ای مستان خوشخواب
ز چشم خیرۀ اخترشماران
بهیکباره مرا مهجور کردید
بنامیزد زهی زنهارخواران
سرِ ادبار بر زانو نهادم
نشسته بر پلاس سوگواران
که آرَد رحمتی بر مستمندان
که ریزد جرعهای بر خاکساران
فلانی را بپرسید و بگویید
که ای پشت و پناه دوستداران
حرامت باد و نوشت باد بی ما
نسیم زندهرود و باغِ کاران
شرفالدین شفروۀ اصفهانی
(سدۀ ششم هجری)
منبع: جُنگ اشعار شمارۀ ۵۳۱۹ کتابخانۀ ملک، سدۀ دهم ق، صفحۀ ۸۳۰
..
اشارۀ لازم: در متن دو اصلاح صورت گرفته است: در بیت سوم، کردی به کردید بدل شده و در بیت پنجم، خاکیاران به خاکساران. این غزل در دیوان شرف شفروه موجود نیست. باغِ کاران، یکی از باغهای قدیمی اصفهان در مجاورت زندهرود بوده است. بیت آخر غزل شفروه، یادآور این بیت حافظ است:
گرچه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد!
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
تصویر دستنویس محاسن الکلام مرغینانی، کتابخانۀ حاجی بشیر آقا (ایوب)، ۶۵۲ ق
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
مــا لعبتکانیم و فلـک لعبتبــاز
از روی حقیقتی، نه از روی مجــاز
بازیچه همیکنیم بر نطع وجود
گردیم به صندوق عدم یک یک باز
▫️منبع: الاقطابالقطبیه تالیف ۶۲۹ ق بدون ذکر نام سراینده
این رباعی در مجموعههای سده نهم و بعد از آن به #خیام منسوب شده است
لعبتک: عروسک
نطع: بساطی که مهرهبازان و شعبدهبازان افکنند و عروسکان و مهرهها بر آن چینند، بساط، سفره، صفحه
نطع وجود: جهان هستی
@parniyan7rang
تولید دوبیتی از غزل
(غزل شرف شفروه در دفتر ترانههای باباطاهر)
یکی از روشهای جعل دوبیتی به اسم بابا طاهر، تبدیل غزلهایی که وزن «هزج مسدس محذوف» دارند به دوبیتی است. به دلیل اشتراک وزنی میان این غزلها با قالب دوبیتی، میتوان بیت اول غزل را با یکی دیگر از ابیات برجسته و هماهنگ آن، انتخاب و سایر ابیات را حذف کرد و یک دوبیتی تازه ساخت. چنین اتفاقی در دفتر دوبیتیهای منسوب به بابا طاهر فراوان افتاده و من شواهد آن را سالها پیش در مقالۀ «رونق دوبیتی در عصر صفوی» (مجلۀ معارف، ۱۳۸۰) به دست دادهام. فی المثل، این دوبیتی مشهور (دیوان کامل باباطاهر، ۲۸):
دل عاشق به پیغامی بساجه
خمار آلوده با جامی بساجه
مرا کیفیت چشم تو کافی است
قناعتگر به بادامی بساجه
برآمده از یک غزل طالب آملی با ردیف «بسازد» است (کلیات، ۴۸۴) و این دوبیتی (دیوان کامل باباطاهر، ۳):
دلی دارم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت
لباسی بافتم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت
بخشی از غزل تقی اوحدی بلیانی است (تذکرۀ نصرآبادی، چاپ وحید، ۳۰۳؛ عرفات العاشقین، چاپ ناجی، ۲: ۸۷۰).
تازهترین گواهی که بر این مدعا به دست من افتاده، غزلی است از شرفالدین شفروۀ اصفهانی شاعر قرن ششم که طعمۀ مجموعهسازان قرار گرفته و آن را تبدیل به دوبیتی کردهاند. اصل غزل به روایت دیوان شفروه چنین است (برگ ۱۲۱پ):
نگارینا دل و جانم تو داری
همه پیدا و پنهانم تو داری
طریق کار این مفلس تو دانی
کلید بند و زندانم تو داری
چو من دعوی کنم، داور تو باشی
چو خواهم داد، دیوانم تو داری
مرا گفتی دلت دانی که دارد
بحمدالله نکو دانم، تو داری
من ار دامن ز تو کوته کنم نیز
چه حاصل، چون گریبانم تو داری
نمیدانم که این درد از که دارم
ولی دانم که درمانم تو داری
دوبیتییی که از این غزل برون آمده و به باباطاهر منسوب شده و استاد شجریان نیز آن را به آواز خوانده، با افزودن عناصر گویشی چنین است (ریاض العارفین، ۱۹۴):
نگارینا دل و جانم ته دیری
همه پیدا و پنهانم ته دیری
نذونم مو که این درد از که دیرم
همی ذونم که درمانم ته دیری
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
پژوهشی درخشان در شناخت و تعیین رباعیات اصیل خیّام
کارنامهٔ خیّامشناسی و خیّامپژوهی کارنامهای مفصّل و پُر برگ و بار است که بنا بر شخصیت چندوجهی خیّام، از تنوع موضوعی و گوناگونی محتوایی نیز برخوردار است. با اینهمه بخش مهمی از این کارنامه به وجه شاعری خیام اختصاص یافته است که نه تنها از نظر حجم، که از نظر اختلاف دیدگاهها و گاه تضاد در اظهار نظرها، با هیچ یک از بخشهای دیگر قابل مقایسه نیست. به سخن دیگر، اگر از وجوه علمی و فلسفی خیّام چشم بپوشیم و بررسی آنها را به پژوهندگان عرصههای ریاضی و نجوم و فلسفه واگذاریم و تنها شاعری و رباعیسرایی او را مد نظر قرار دهیم، باز هم بخش مفصّل و مهمی از این کارنامه را پیش روی خواهیم داشت. مهمترین چالش و مسأله در بررسی وجه شاعری خیّام، تعیین اصالت رباعیات منسوب به اوست که از حدود ۱۲۰ سال پیش، همّت و کوشش بسیاری از خیّامپژوهان ایران و جهان معطوف بدان بوده است.
آخرین و بهترین پژوهش در این حوزه، کتابی است به نام رباعیات خیّام و خیّامانههای پارسی، اثر استاد علی میرافضلی که در سال ۱۳۹۹ منتشر شده است. نویسنده در این کتاب کوشیده است تا پس از معرفی و نقد و بررسی معیارهای گوناگونی که پژوهشگران ایرانی و خارجی در صد و بیست سال گذشته برای شناخت رباعیات اصیل خیّام به کار گرفتهاند، شیوهای تازه و نوین عرضه کند. این شیوه مبتنی است بر سه روشِ شناسایی و ارزیابی منابع کهن و توجه به اصل تکرار و تواتر، پالایش رباعیات خیّام از رباعیات شاعرانی که به او نسبت یافته است و اصل رعایت قافیههای چهارگانه در سرودن رباعی در روزگار خیّام. او در ادامه بر مبنای این سه معیار، ۲۰ رباعی اصیل خیّام را شناسایی و معرفی کرده است. همچنین ۴۹ رباعی که احتمال انتساب آنها به خیّام زیاد است، در دستهٔ «رباعیات محتمل» قرار داده و در نهایت نشان داده است که انتساب ۵۱ رباعی که برخی از آنها بسیار مشهورند و همواره در زمرهٔ رباعیات مسلمالصدور خیّام به شمار آمدهاند، مردود یا دست کم مشکوک است.
این اثر ارزنده که حاصل سه دهه تحقیق و پژوهش متمرکز و مستمر ایشان است در جستاری که در پی میآید، به کوتاهی معرفی شده است.
همچنین این اثر در چهل و چهارمین نشست جمعههای پردیس کتاب (۲۷ فروردینماه ۱۴۰۰) با حضور جناب استاد میرافضلی معرفی و بررسی شده است که فایل صوتی و گزیدهای تصویری از آن تقدیم میگردد.
سلمان ساکت
۲۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۳
#معرفی_کتاب
@avaze_sorkh
http://Instagram.com/salmansaket.official
قهرمان در اقلیم رباعی
۲۸ اردیبهشتماه مقارن است با یازدهمین سالروز درگذشت استاد محمّد قهرمان، شاعر و مصحح متون سبک هندی.
او از حدود سال ۱۳۲۶ با مهدی اخوان ثالث آشنا شد و همراه با او در انجمنهای ادبی خراسان، از جمله انجمن ادبی فرّخ حضور یافت. در سال ۱۳۴۰ به اصرار و پایمردی دکتر علیاکبر فیّاض به دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه مشهد رفت و در کتابخانهٔ دانشکده مشغول به کار شد. او از سال ۱۳۳۹ یا اوایل سال ۱۳۴۰ با گروهی از دوستان شاعرش انجمن ادبی قهرمان را پایهگذاری کرد و خود «سرسلسلهٔ آنان و شمع جمع» ایشان شد. اهمیّت این انجمن تا بدانجا بود که استاد دکتر شفیعی کدکنی از آن به «دانشکدهٔ ادبیات واقعی خراسان» یاد میکرد.
کارنامهٔ ادبی و پژوهشی قهرمان از سه جنبه اهمیّت دارد: شاعری بویژه غزلسرایی، سرودن اشعار محلی و تصحیح متون سبک هندی.
قهرمان از اواخر دههٔ ۳۰ رباعیاتی نیز میسرود، امّا در سالهای پایانی زندگی به سرایش این قالب بیش از گذشته میپرداخت تا آنجا که رباعیات زیادی از دههٔ پایان عمرش از او باقی مانده است. نمونهای از آنها عبارتند از:
از دامنِ دشت و کوهسار آمدهای
با نغمهٔ نرمِ جویبار آمدهای
گروا نکنی ز غنچهٔ دل، گرهی
ای باد بهاری، به چه کار آمدهای؟
۱۳۸۵/۱۲/۲۳
ای روی تو از ماه فزون در پرتو
مه را به تماشای رُخت کردم نو
گر برگردم ماهِ دگر، معذورم
دارم آنجا دلی به عشقِ تو گرو
۱۳۸۹/۷/۲۲
مجموعه رباعیات استاد زندهیاد، محمّد قهرمان گردآوری شده و در دست انتشار است.
سلمان ساکت
۲۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۳
@avaze_sorkh
http://Instagram.com/salmansaket.official
خیّام به منزلۀ مزۀ حافظ
ابوالفضل علاّمی، در ذکر اقوال جلالالدین اکبرپادشاه، میآورد ( آئین اکبری، ۲: ۲۳۸):
«میفرمودند: باید که پس از هر غزل حافظ، رباعی عمر خیّام برنویسند. ور نه، خواندن آن حکم شراب بی گزک دارد».
منظور از گزک،همان مزّه است که پس از خوردن شراب، بدان تغییر ذائقه دهند، از قبیل کباب و تنقلات (رک. بهار عجم، ۲: ۱۷۹۱). به نظر اکبر پادشاه، رباعیات خیّام، حکم مزۀ غزلیات حافظ را دارد و بی خواندن رباعیات، حظّ مخاطب تکمیل نمیشود. این سند برای کسانی که دنبال بررسی جایگاه خیّام در شعر قدیم میگردند، شاهد خوبی است.
بنده دو نسخۀ دیوان حافظ را سراغ دارم که در لابهلای غزلیات آن، رباعیات خیّام را کتابت کردهاند. یکی از این نسخهها حدود یک قرن پیش از زمان اکبرپادشاه کتابت شده است: دستنویس شمارۀ ۱۹۹ مدرسۀ عالی شهید مطهری (سپهسالار) که کتابت آن در ۹۱۷ ق بوده و دستنویس کتابخانۀ ملی پاریس (Smith-Lesouëf 207) که فاقد تاریخ کتابت است، اما آن را هدایت الله کاتب در قرن دهم کتابت کرده است.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
آوُردن
در حسرت تو عمر به پایان بُردم
دردا که به کام یک نفس نشمردم
راضی نشدی که دل به تو بُسپردم
چیزی دیگرم نماند، جان آوُردَم
شاعر ناشناس
منبع: دستنویس شمارۀ ۲۲ کتابخانۀ آغا افندی تاناجان، کتابت در ۸۳۷ ق، برگ ۳۲ پ
..
در مورد شواهد آوُردن در شعر فارسی، رک. تلفظ در شعر کهن فارسی، ۳۱۱-۳۱۲
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
رباعی
لاأدری
در دهر کسی ستوده احوال نشد
کز دستِ غمِ زمانه پامال نشد
چون شیشهٔ می به هر که الفت کردم
تا خونِ دلم نخورد خوشحال نشد
🌾🍃🍃@adabvahekmat
از من به تو آشناتری کیست؟ بگو
این پرده میان تو و من چیست؟ بگو
گر با مَنَت اشتیاق جان است، زهی
ور با مَنَت اتفاق دل نیست، بگو
فرمود که بی تو رونقی نیست مرا
عذرایم و هیچ وامقی نیست مرا
گفتم به دلت رجوع کن! آه کشید:
دل هم سند موثقی نیست مرا
تهران | ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ ه.خورشیدی
#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی
/channel/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
"قیصرِ امینپور و شاپورِ تهرانی"
شاپور تهرانی (سدهی ۱۱_۱۰):
یاران! یاران! شب است و باران، باران
یاران سازد جدا ز یاران، باران
گفتند: که مانعات شد از صحبتِ ما؟
یاران! به خدا قسم که باران، باران!
(دیوان، تصحیح دکتر یحیی کاردگر، کتابخانهی موزه و اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۲، صص ۵_۶۳۴)
قیصرِ امینپور:
"ترانهی بارانی ۳"
باران! باران! دوباره باران! باران!
باران! باران! ستارهباران! باران!
ای کاش تمامِ شعرها حرفِ تو بود:
باران! باران! بهار! باران! باران!
(دستور زبان عشق، انتشارات مروارید، چ سوم، ۱۳۸۶، ص ۸۹).
گمانمیکنم قیصر با التزامِ الفها در تقریباً تمامیِ واژههای شعرش و نیز تکرارِ نشانهی ندا (که البته اینجا کارکردهای معنایی و عاطفیِ گوناگونی دارد) خواسته تصویرِ بارانِ ناگهانیِ بهاری را پیشِ چشمِ مخاطب مجسمسازد.
@azgozashtevaaknoon
لیلی و مجنون بیدل دهلوی
یادداشت بالا حدود هشت سال پیش در کانال چهارخطی منتشر شد. شواهد تکمیلی آن را در کتاب چهارخطی آوردهام (ص ۱۵۳). یادداشت دوست دانشور جناب بهرامپور عمران نشان میدهد که سابقۀ این ابتکار در رباعی، بعد از لطفالله نیشابوری، در رباعیات شاعران سبک هندی/ اصفهانی است. رباعی زیر از بیدل دهلوی، یکی از کاملترین نمونههای این تکنیک در تاریخ رباعی فارسی است و نشان از هوشمندی، پویایی ذهن و خلاقیت او دارد. این رباعی را باید در صفحات اول پروندۀ پیشینۀ این شگرد جای داد.
در عالم اعتباریِ کُن فیکون
حُسن و عشقی است شش جهت کرده جنون
لیلی لیلی لیلی لیلی لیلی
مجنون مجنون مجنون مجنون مجنون
(کلیات بیدل دهلوی، ۲: ۳۳۵)
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
اقتباس حافظ از شرف شفروه
نسیم فتح و ظفر از مَهَبّ ملک دمید
رکاب و رایت منصور پادشاه رسید
شرفالدین شفروۀ اصفهانی
(دیوان، برگ ۱۰۱پ)
بیا که رایت منصور پادشاه رسید
نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
حافظ
(دیوان، تصحیح قزوینی، ۱۶۳)
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
✔️مرور کارنامۀ دکتر محمود مدبّری در احیاء آثار شاعران پارسیگوی؛
🔷از یار آشنا سخن آشنا شنو
⬅️فردایکرمان - سیدعلی میرافضلی: در چهل سال گذشته فعالیت پژوهشی دکتر محمود مدبّری بیشتر بر سه چهار حوزه متمرکز بوده است: لغتپژوهی، شاهنامهپژوهی، تصحیح متون و گردآوری اشعار شاعران بدون دیوان؛ و در هر حوزه، آثار ارزشمندی عرضه کرده که بعضی از آنها یگانه است و حالت مرجع دارد.
ما در این نوشتار کوتاه، کارنامۀ دکتر مدبّری را در حوزۀ تصحیح دواوین شعرای پارسی و گردآوری اشعار شاعران بدون دیوان، به ترتیب انتشار، مرور میکنیم. علاقۀ دکتر مدبّری به رباعی فارسی، در آثاری که منتشر کرده، هویداست.
✔️ادامۀ مطلب در لینک زیر:
https://fardayekerman.ir/news/45586
🔺لینک کانال فردایکرمان در تلگرام:
/channel/fardaayekerman
🔺لینک کانال فردایکرمان در واتسپ:
https://chat.whatsapp.com/L3tC4c9WrKxJMO8CPR9YTv
سیدعلی میرافضلی رباعی پژوه برجسته معاصردرباره رباعی ورباعی سرایی درشعرفارسی وویژگیهای رباعیات عطاردرمختارنامه می گوید.
@Bookcitycc
تکملهای بر یادداشت پیشین
دوست فاضلم جناب حسین شهرابی توضیحی بر رباعی نویافتۀ خیّام مرقوم فرمودهاند که از نظر میگذرانید:
در مورد رباعی «ای بنده بر امر نافذت، الخ» گویا سید امیرحسن عابدی در دو مقاله به بیاضی به نام «بیاض کرمان» پرداختهاند که با نام «مجموعۀ مخطوطات» در موزۀ ملی دهلی نو محفوظ است و تاریخ کتابت آن بین ۸۲۶ تا ۸۴۶ قمری است. گویا این بیاض شامل بر رباعیهایی منسوب به خیام هم هست، از جمله همین رباعی.
در مقالۀ «بیاض کرمان» در ناموارۀ دکتر محمود افشار (جلد دهم، ۵۹۶۸) رباعی مذکور را به این صورت ثبت کردهاند:
ای بندۀ او [کذا] نافذت آهن و موم / مأمور ترا ... چرخ و نجوم // این نکته نمیشود کسی را معلوم / ظلم از تو روانی و جهانی مظلوم
در مقالۀ «بیاض کرمان» که در ذیل یادگارنامۀ فخرالدین علی احمد (چاپ انستیتو غالب، ۳۳۴) به زبان اردو نوشتهاند این رباعی به این شکل ثبت شده:
ای بندۀ امر نافذت آهن و موم
مأمور ترا طبایع چرخ و نجوم
این نکته نمیشود کسی را معلوم
ظلم از تو روانی و جهانی مظلوم
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
رباعی نویافتهای از عمر خیّام
دوست پژوهشگرم جناب حسین کیا مرا به دستنویس کهنی از محاسن الکلام مرغینانی رهنمون شدند که در ظَهر آن، دو بیت عربی و یک رباعی به اسم خیّام درج شده است. دستنویس مذکور به شمارۀ ۱۵۹ در کتابخانۀ حاجی بشیرآقا (ایوب) ترکیه نگهداری میشود. بخش اول این نسخه حاوی محاسن الکلام در علم بدیع به زبان عربی است و در صفحۀ عنوان از تصنیفات الشیخ الامام ابوالحسن نصر بن الحسن المرغینانی رحمه الله دانسته شده است. این ابوالحسن نصر مرغینانی از ادبای اوایل قرن پنجم هجری بوده است و رادویانی در ترجمان البلاغه و رشید وطواط در حدایق السحر از کتاب او بهره بُردهاند. بخش دوم دستنویس، جلوة الالفاظ منسوب به ادیب نظامالدین ابراهیم مؤذنی است. در ورق آخر، یادداشتی است که طبق آن تألیف کتاب مذکور در ربیع الاول سال ۴۵۳ ق به پایان رسیده است. در همین ورق، یادداشت مقابلهای دیده میشود که نشان میدهد کتاب در اواسط قرن هفتم کتابت شده است: قوبل مع نسخة مصحّحة فی شهرالله الاصب رجب عمّت برکته الواقع فی سنة اثنی خمسین ستمائه.
باری در ظهر این دستنویس کهن، اشعاری به فارسی و عربی درج شده که چهار بیت آن به نام «عمر خیّام» است:
عمر خیّام
تدینُ لي الدنيا بل السبعة العلى
بل الأفق الأقصى إذا جاش خاطري
أصوم عن الفحشاء جَهراً وخُفيةً
عفافی و إفطاري بتقديس فاطري
وله
ای بنده بر امر نافذت آهن و موم
منقاد تو را طبایع و چرخ و نجوم
این نکته نمیشود کسی را معلوم
ظلم از تو روا نیّ و ... مظلوم
دوبیت عربی، بخشی از قطعهای است که شهرزوری آن را در نزهةالارواح، با اختلافاتی در کلمات، از سرودههای خیّام دانسته است(چاپ ترکیه، ۷۳۹). اما رباعی فارسی تا کنون در هیچ متن دیگری به نام خیّام دیده نشده و نویافته تلقی میشود. با توجه به قدمت سند (قرن هفتم ق) و چهارقافیهای بودن رباعی و لحن و موضوع آن، احتمال آنکه رباعی سرودۀ خیّام باشد وجود دارد. متأسفانه به دلیل فرسودگی نسخه، کلمهای در مصراع چهارم خوانده نمیشود. این رباعی را در منابعی که داشتم نیافتم و تمکیل آن میسّر نیامد. نسخه، متعلّق به یک فرد فارسی زبان بوده و در هوامش بعضی اوراق، ابیات و اشعاری به فارسی دیده میشود که به قدمت صفحۀ نخست نیست.
محاسن الکلام مرغینانی یک نوبت به اهتمام استاد محمد فشارکی در اصفهان به چاپ رسیده و تا آنجا که میدانم نسخۀ کهن بشیرآقا در دسترس مصحّح نبوده است. از دوست فاضلم جناب شیخ الحکمایی برای خواندن تاریخ مقابلۀ نسخه سپاسگزارم.
..
پسنوشت: فاضل ارجمند جناب آقای سعید فرمانی حدس میزنند که کلمۀ مخدوش شده در مصراع چهارم رباعی خیّام، «جهانی» باشد و اجزای باقی ماندۀ آن تا حدود زیادی از این حدس پشتیبانی میکند:
ظلم از تو روا نیّ و جهانی مظلوم.
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
یادی از یک نویسندۀ همنام
دوست عزیزم آقای مهدی طهماسبی لینک کتاب «روش زیبا یا درست نوشتن» تألیف سید علی میرافضلی را برایم فرستاد. این کتاب را انتشارات کتابفروشی زیبا به سال ۱۳۱۹ شمسی در تهران منتشر کرده و محتوای آن را نمونهای از قطعات نثر زیبا و مؤثر برای استفادۀ دانشآموزان دبیرستانها تشکیل میدهد. نویسندۀ کتاب که همنام من است، طی سالهای ۱۳۱۶ تا ۱۳۱۹ در دبیرستان دارالفنون و البرز تهران درس املاء و فن انشاء میگفته است. خاندان میرافضلی، عمدتاً منسوب به منطقۀ سریزد در نزدیکیهای مهریز یزدند. در سایت کتابخانۀ مجازی ادبیات این کتاب را به دلیل همنامی نویسنده با بنده، با نوشتههای من در یک ردیف آوردهاند که درست نیست.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
چهل و چهارمین نشست نقد و بررسی کتاب
📓رباعيات خیام و خیامانه های پارسی ℹ️
با حضور :
سید علی میرافضلی(مولف کتاب)
دکتر سلمان ساکت
🗓جمعه ۲۷ فروردینماه ۱۴۰۰
#سخنرانی
#جمعه_های_پردیس_کتاب #پردیس_کتاب #جلسه_چهلوچهارم
«نیما، خیام و قالبِ رباعی» (بهمناسبت ِ ۲۸ اردیبهشت، روز خیام)*
کسانی که با نوشتههای منثورِ نیما سروکار نداشتهاند شاید گمانکنند نیما بهجهتِ عصیانگریِ خیام و نیز تجربههایی که خود در قالبِ رباعی داشته، از ستایشگرانِ بیچونوچرای شعر و شخصیتِ خیام بوده؛ حالآنکه او در اغلبِ اشاراتش رباعیاتِ خیام را بهدیدهٔ انتقاد نگریستهاست.
نیما نخستینبار سالِ ۱۳۰۷ آنگاه که تاحدّ زیادی از روحیّاتِ رمانتیکِ سالهای گذشته فاصلهگرفتهبود و حسرتِ زندگیِ مردمِ عادی را میخورد، مینویسد اگر دوباره زندگیام را ازسرمیگرفتم، ترجیحمیدادم حرفهای میآموختم و شغلی میداشتم؛ و درادامه برای نمونه به انوری و خیامِ منجّم و آلفرد دوموسه و ابنِ سینای طبیب اشارهمیکند. او سال بعد (۱۳۰۸) در سفرنامهاش خود را در بیقیدی نسبتبه مناسکِ مذهبی، بالاتر از خیام معرفیمیکند.
نخستین موضعگیریِ نیما علیهِ شعرِ خیام در نامهاش به خانلری، زمانی که خود سخت به سوسیالیسمِ علمی باورمند بوده، منعکسشدهاست. در این نامهٔ مهم، نیما پساز یادآوریِ تعهّدِ شاعر و نویسنده نسبتبه جامعه و اهمیّتِ «وضعیّات» و «احتیاجاتِ زمان»، از ادبیّاتِ «مفید» سخنمیگوید؛ ادبیّاتی که «غیرِ آزاد» (یعنی مقیّد به زمانه و روزگارِ خویش) و متّکیبه دانشِ عصرِ خویش است. نیما درادامه میافزاید «ما در عهدِ توسعه و تکامل هستیم، نه پارازیت* و خوشگذران بودن مثلِ خیام». او دو سالِ بعد (۱۳۱۲) که همچنان بر همان سیرتوسان میاندیشید، هنگامِ اشارهبه اندیشهٔ ذهنیّتگرای گذشتهگرایان (که به اعتقادِاو «به جریانِ مادیِ زندگی» بیتوجّه اند و به تطوّرِ تاریخ اهمیّتی نمیدهند) میافزاید، بهسببِ اینکه پایانِ کارِ دنیا فنا و نابودی است، نباید همچون «یک شاعرِ معروفِ نیشابوری در قرنِ پنجمِ هجری» جهان را «به خواب و مستی» بگذرانیم. آشکار است که در پسِ این نامِ خیام را برزباننیاوردن و او را «شاعرِ...» خواندن، نوعی اکراه و خوارداشت نهفته است.
نیما جدااز اینگونه انتقادهای محتوایی، بعدها یکبار به محدودیتِ تلفیقات و تعابیرِ شعریِ خیام نیز اشارهدارد. او مینویسد، «فکر» تازه بهناگزیر تلفیقاتِ تازه نیز میآفریند؛ «و شعرایی که فکری ندارند تلفیقاتِ تازه نیز ندارند». او با استثناء خواندنِ نظامی و حافظ میافزاید، «خیام هم مجبور شدهاست نسبتبهخود کنایاتی یافته کوزه و کوزهگر بسازد؛ ولی این خیلی ساده است».
تأثیرپذیریِ شعرِ نیما از فرمِ رباعی:
نیما بیشاز هزار رباعی سروده. او خود تصریحکرده لحظاتِ شخصیتر و دغدغههای درونیاش را در این قالب میسروده:
«اگر رباعیات نبودند، من شاید به مهلکهای ورود میکردم. [...] در رباعیات بهطورِ مُجمل بیانِ احوالِ خود را کردهام، حقیقتِ مسلکِ خود را که طریقت است بهاشاراتی گفتهام».
نکتهای که در بررسیِ سرچشمههای خلّاقیّتِ نیما از نگاهِ محققان پنهان مانده، تأثیرپذیریِ اشعارِ کوتاه و ساختمندِ واپسین سالهای شاعریِ اوست از فرمِ رباعی. رباعی بهسببِ ایجاز دارای وحدتِ اندیشگی_ عاطفی و انسجامِ ساختاری است. شمسِ قیس در المعجم مینویسد «بهحکمِ آنکه بنای آن بر دو بیت بیش نیست، باید ترکیبِ اجزاء آن درست و قوافی متمکّن و [...] باشد». نیما خود در یک رباعی به انسجامِ این قالب اشاره کرده:
یک دست بر این بسته و یک دست بر آن
آویخته پای و باز یک دست در آن
آقای رباعی است که میجوشد زود
میخسبد و خلق مانده بر وی نگران
مُحال است شاعرِ هوشمندی همچون نیما، خودآگاه یا ناخودآگاه در اشعارِ کوتاهِ پساز سالهای ۱۳۲۰ متأثّر از قالبِ رباعی نبودهباشد. آری، میراثِ گذشته همواره میتواند در دستانِ شاعری نوجو و تجربهگر، بازآفریدهشود.
نیما در شعرهای کوتاهش آنقدر متأثّر از قالبِ رباعی بوده، که حتی یکی از قطعاتِ آزادش را با خطابِ «ابجد!» آغازکردهاست. و میدانیم که او در برخی از رباعیاتش نیز چنینکردهاست. او بهسببِ ممارستهای فراوانش در این قالب، حتی وزنِ رباعی را در یکی از مثنویهایش («عمو رجب») بهکارگرفتهاست. و این درحالی است که در تاریخِ شعرِ فارسی وزنهای اصلیِ رباعی کمتر در قالبِ مثنوی تجربه شدهاست. قابلِتوجه آنکه، اغلبِ شاعرانِ امروز که توفیقی در کوتاهسرایی دارند (ازجمله: شفیعیِ کدکنی، سیدحسنِ حسینی و امینپور) در سرودنِ رباعی و گاه دوبیتی دستی توانا دارند. بدینترتیب نیما از احیاگرانِ قالبِ رباعی در سدهٔ اخیر نیز بوده. او خود جایی اشارهکرده: «[رباعیهایم] چه نفوذی در مردم دارد! حالا رباعی و شعرِ قدیم گفتن رایج شدهاست!».
نکتهٔ آخر آنکه شاملو تصریح کرده یکی از منسجمترین اشعارش («نازْلی») را متأثّر از فرمِ دوبیتی سروده. او در ادامه یادآور شده، این شیوه را از نیما آموختهاست.
* برگرفته از اثرِ نویسنده: در تمام طول شب.
*انگل و وابسته
@azgozashtevaaknoon
دوست دانشور جناب دکتر ضیایی حبیبآبادی در مورد یادداشت قبلی نکتۀ زیر را مرقوم فرمودهاند:
جناب میرافضلی عزیز
پس از عرض سلام و ارادت و اخلاص
در باب تلفظ «آوُردن» در رباعی مزبور، به گمانم از آنجا که قافیهء آن «مطلق»است(یعنی حرف "رَویّ" متحرک است)، الزامی در یکسان بودنِ حرکاتِ پیش از آن نیست؛ چنانکه سعدی فرمود:
معلمت همه شوخیّ و دلبَری آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگَری آموخت...
مرا معلم عشق تو «شاعِری» آموخت
البته در شواهدی که در کتاب "تلفظ در شعر کهن فارسی" آمده، حتما "آوُرد" (به ضم واو) است، زیرا در آن شواهد، همه جا، حرف رَویّ، ساکن است.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
به یاد روانشاد استاد محمدعلی علومی، داستان نویس، اسطوره شناس، پژوهشگر، نقاش و طنزپردازِ دردمند
با سوگِ گل و سرو و صنوبر چه کنیم؟
با این همه داغِ دردپِرور چه کنیم؟
ای باد صبا! بپرس از اشک بهار
با آتش لاله های پرپر چه کنیم؟
حامد حسینخانی
لیس الجمال بأسباب تزیننا
انما الجمال بالعلم والأدب
لیس الیتیم الذی قد مات والده
بل الیتیم یتم العقل و الحسب
زینت نه به جامه ایست ای مرد خدا
وز علم شود زینت مردان پیدا
وز مرگِ پدر نمی شود طفل یتیم
آنست یتیم کز خرد ماند جدا
حرره محمد علی شمرانی
@sepahsalaar
▫️بخشی از گفتوگوی من با هوش مصنوعی دربارۀ رباعیات خیام
از هوش مصنوعی همینقدرش به ما رسیده!
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
باران نامۀ وحید دانا
برای تکمیل این بحث، باید به یک رباعی دیگر هم اشاره کنم و آن، رباعی دوست رباعیسرایم وحید داناست که به سال ۱۳۷۹ در کتاب تلخ چون پاییز (تهران، انتشارات خانۀ سبز، ص ۶۷) چاپ شده است و بر بسیاری از رباعیاتی که در یادداشت خود آوردهام، از جمله رباعی شادروان امینپور، تقدّم زمانی دارد:
آیینۀ روشن بهاران، باران
اندوه سپید کوهساران، باران
ما خواهشِ قطره قطرۀ لطفِ توایم
باران! باران! باران! باران! باران!
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
دنبالۀ دُم دُم در رباعی امروز
دی باد صبا به نامیه گفت که: قُم
کآمد به حَمَل، موکب شاهِ انجُم
زد رعدِ دُهُلْ زن، دُهُلِ و رویینْ خُم:
دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم!
لطف الله نیشابوری
درگذشتۀ ۸۱۲ ق.
●
پیش از این گفتیم که لطف الله نیشابوری، توجهای ویژه به فرم در رباعی داشته و ساختار آوایی کلمات را خوب میشناخته است. در رباعی بالا، شاعر با تکرار «دُم دُم» در مصراع آخر، صدای دهل را عینی کرده است. به غیر از مولانا که در غزلیاتش این شگردها را با قدرت به کار بُرده و حسّ و حال موسیقایی مجالس سماع را با کلمات به تصویر در آورده است، در رباعی شاعری را نمیشناسیم که پیش و بیش از لطف الله نیشابوری، از این ظرفیت به خوبی بهره بُرده باشد. در شعر امروز، به واسطۀ آشنایی با نظریات ادبی جدید، دانش و حساسیت شاعران نسبت به امکانات زبان افزایش یافت و این امکان، از شعر مدرن و پُست مدرن به قالبهای سنّتی مثل غزل و رباعی هم راه پیدا کرد. در رباعیات زیر، تکرار کلمات، در پیِ عینی کردن معنا و ایجاد تناظر میان دال و مدلول است. اما به تدریج، با برملا شدن این فرمول، از بار خلاقیت آن کاسته شد و در اغلب موارد، شاعران صرفاً دنبال استخدام این امکان افتادند و به ضرورت وجودیِ آن فکر نکردند. بر این روال و با این فرمول، از این به بعد، هر شاعر رباعیگویی قادر است با ده بار تکرار کلمات یکهجایی از قبیل «کو»، «گم»، «تو»، یا پنج بار تکرار کلمات دوهجایی مثل «دریا»، «باران»، «وقتی»، «درها»، مصراعی مدرن بسازد و زیر سقف آن، ادعای خلاقیت کند.
باران باران دوباره باران باران
باران باران ستارهباران باران
ای کاش تمام شعرها، حرف تو بود:
باران باران بهار باران باران
قیصر امین پور
درگذشتۀ ۱۳۸۶ ش.
●
ساکت، سنگین، گرفته، غمگین، تنها
پایین ـ بالا، دوباره پایین – بالا
گاهی احساس میکنم همزادیم:
دریا دریا دریا دریا دریا...
مصطفا حسن زاده
●
تنها به تو فکر میکنم، زیرا تو
تنها به تو فکر میکنم، اما تو
تو تو تو تو تو تو تو تو تو تو
تنها به تو فکر میکنم، تنها تو!
..
باد آمد و رخنه کرد در باورها
پاییز وزید در رگ دفترها
بر روی ترانههای من بسته شدند
درها درها درها درها درها
..
راهم راهم راهم راهم راهم
گم گم گم گم گم گم گم در راهم
من آبروی رباعیات را بُردم
خیام! من از تو معذرت میخواهم!
..
مرگ آمده این همیشه هرجایی
چادر زده در سکوت و بی رؤیایی
عینک، سمعک، دو بسته قرص کوچک
تنهایی تنهایی تنهایی تنهایی
..
بر نیمکت شکستهای در باران
در دست تو چتر بستهای در باران
باران باران باران باران باران
تنها تنها نشستهای در باران.
..
از گردنههای شعر بالا رفتم
بالا بالا بالا بالا رفتم
یک بچه غزل به تور من خورد فقط
ناچار به صید قزل آلا رفتم.
..
آن روز حسین یکصدا زینب بود
آیینۀ غیرت خدا، زینب بود
زینب زینب زینب زینب زینب
آن روز تمام کربلا زینب بود.
..
یادت آمد خون خدا را من و تو
یادت آمد که کربلا را من و تو
یادت یادت یادت یادت آمد؟
یادت آمد که خیمهها را من و تو.
..
وقتی که تن حسین را بر نیزه
شمشیر، تبر، تیر، کمان، سرنیزه
وقتی وقتی وقتی وقتی وقتی
وقتی که سر حسین را بر نیزه...
..
آرام و قرار و تکیهگاهش زینب
روحش، قلبش، پشت و پناهش زینب
زینب زینب زینب زینب زینب
زینب، همۀ سمت نگاهش، زینب!
جلیل صفربیگی
●
کم بود مسافت دلش تا دریا
آگاه نبود از دلش اما دریا
عمری در تُنگ، بیصدا داد کشید:
دریا دریا دریا دریا دریا!
احمدرضا قدیریان
●
تنها تنها تنها تنها تنها
تنها تنها تنها تنها تنها
هستند کنارمان و هستیم چقدر
تنها تنها تنها تنها تنها!
سید مجید حسینی
●
منابع:
دیوان لطفالله نیشابوری (چاپ عکسی)، ۶۸۴؛ دستور زبان عشق، ۸۹؛ در آستانۀ تازه شدن، ۴۹؛ نتهای تنهایی، ۲۹؛ هشت چارانه، ۳۵، ۷۳؛ الیمایس، ۱۸، ۱۱۷، ۱۲۶، ۱۴۰، ۱۴۸، ۱۵۵؛ فصل اطلسیها، ۷۶؛ عشق گناهی زیباست، ۵۵
●●
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
هزار جان گرامی فدای...
به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
هزار جان گرامی فدای جانانه
(حافظ، دیوان، تصحیح خانلری، ۸۵۰)
مصراع دوم بیت حافظ، وامدار تعبیری رایج در تاریخ شعر فارسی است که از قرن ششم تا چند قرن بعد از حافظ نظایر آن در دواوین شعرا دیده میشود. هزار جان گرامی/هزار جان مقدّس/ هزار جان عزیز ... فدای چیزی شدن تعبیری نیست که تعلّق به فرد خاصی داشته باشد. بیشتر یک کلیشۀ رایج و تکراری است. من این عبارت را از قدیمترین دوران تا عصر حافظ نقل میکنم. در این نقل، علاوه بر یادداشتهای شخصی، سایت گنجور و سامانۀ دادگان فرهنگستان نیز مددرسان من بوده است. برخی از مصراعها در شواهد زیر بهعینه در شعر چند شاعر تکرار شده است. بعضی شاعران چند بار این تعبیر را به کار بُردهاند. عبارت «هزار جان گرامی» یا «هزار جان مقدس» به تنهایی نیز در اشعار زیادی آمده (از جمله شعر حافظ) که از نقل آنها چشم پوشیدیم. در دهۀ شصت عاشق یافتن چنین اشتراکاتی بودم و شواهد بیشتری هم فراهم کرده بودم که اکنون به آنها دسترسی ندارم.
وگرنه دل چه دریغ است از کسی که بود
هزار جان مقدّس فدای جور و جفاش
(سنایی، دیوان، ۳۱۵)
چو از بقای تو جان خلایق آسوده است
هزار جان گرامی فدای جان تو باد
(عبدالواسع جبلی، دیوان، ۱۰۴)
هزار جان گرامی نخست جان حسن
اگرچه نیست گرامی، فدای جان تو باد
(سید حسن غزنوی، دیوان، ۲۰۴)
هزار کس چو نظامی غلام روی تواند
هزار جان گرامی فدای روی تو باد
(نظامی گنجوی، دیوان، ۲۷۵)
هزار جان مقدّس فدای روی تو باد
که زیر دامن زلف تو سایهپرورد است
(خاقانی، دیوان، ۵۶۰)
اگر به داغ جهانآفرین بود جانت
هزار جان گرامی فدای جان تو باد
(قوامی رازی، دیوان، ۱۵۰)
هزار جان گرامی به ناز پرورده
فدای صبر که انصاف جانسپاری کرد
(جمالالدین اصفهانی، دیوان، ۴۴۹)
هزار جان مقدّس فدای آن کس باد
که جای او به چنین وقت حضرت شاه است
(مجیر بیلقانی، دیوان، ۲۰۹)
هزار جان گرامی فدای لالهرخی
که سرو و سنبل او از درِ نظاره بود
(شرفالدین شفروه، دیوان، ۹۵ر)
هزار جان مقدّس فدای روی تو باد
که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد
(مولانا، کلیات شمس، ۲: ۲۲۰)
هزار جان مقدّس فدای سلطانی
که دست کفر برو بر نبست پالانی
(مولانا، همانجا، ۶: ۲۹۱)
هزار جان گرامی فدای اهل نظر
که مال و منصب دنیا به هیچ نشمارند
(سعدی، کلیات، ۷۹۱)
هزار جان گرامی فدای باد سحر
که میبرد ز ره دور بوی یار به یار
(مجد همگر، دیوان، ۲۵۱)
هزار جان گرامی فدای آنکه پیامی
چنانکه بشنود از من، هم آنچنان برساند
(امامی، عرفات العاشقین، ۱: ۳۵۱)
هزار جان امامی فدای آن شب و روز
که وصف هر دوَش آتش در استخوان انداخت
(امامی هروی، دیوان، ۱۸۷)
هزار جان گرامی فدای یک نفسش
که رهگذر نفسش زآن لب و دهن دارد
(همام تبریزی، دیوان، ۸۱)
هزار جان گرامی فدای خاک درت
هزار یاد لبان و دهان چون شکرت
(حکیم نزاری قهستانی، دیوان، ۶۲۲)
هزار جان گرامی هنوز کم باشد
فدای خاک ره مرد دوربین کردن
(خسرو دهلوی، دیوان، ۷۱۶)
هزار جان گرامی فدای بالایت
بیا که کشتۀ عشق از بلا نمیترسد
(خواجوی کرمانی، دیوان، ۴۳۷)
گرت روم به فدا، عمر دوستان تو باد
هزار جان گرامی فدای جان تو باد
(حسن دهلوی، دیوان، ۹۹؛ جنید شیرازی، دیوان، ۱۴)
مرا تو جان عزیزی و جان توست عزیز
هزار جان عزیزم فدای جان تو باد
(سلمان ساوجی، کلیات، ۲۹۰)
وجود خاکی من گرچه میدهی بر باد
هزار جان عزیزم فدای جان تو باد
(حیدر شیرازی، دیوان، ۸۶)
هزار جان عزیزم فدای روی تو باد
چه دشمنی است که از دوستان نیاری یاد
(جلال طبیب شیرازی، دیوان، ۱۲۰)
اگر به کلبۀ احزان ما دهی تشریف
هزار جان عزیزم فدای جان تو باد
(جهان ملک خاتون، دیوان، ۱۴۸)
اگرچه یاد نیاید به سالها ز منش
هزار جان گرامی فدای جان و تنش
(همانجا، ۳۰۲)
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
🔊فایل صوتی
نگاهی به رباعیات عطار
دکتر مریم مشرف
مختارنامه، مجموعه رباعیات فریدالدین عطارنیشابوری است که خود، آنها را به همین نام جمع کرده و در پنجاه باب با بیش از دو هزار رباعی مرتب ساخته است. این کتاب با مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی منتشرشده است.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Bookcitycc
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
«مرور کارنامۀ دکتر محمود مدبری در احیاء آثار شاعران پارسیگوی»، سیدعلی میرافضلی، جُنگ هنر مس، شمارۀ ۱۸، تابستان و پاییز ۱۴۰۰ شمسی، ص ۵۲-۶۱
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4