بچهها همونطور که میدونید تو آپدیت جدید تلگرام قابلیت استوری برای چنلها فعال شده. دوستانی که اکانت پریمیوم دارن برای حمایت از ما میتونن چنلمون رو Boost کنن تا این قابلیت واسمون فعال شه 👇🏻
/channel/zarbolmaslhaefarsi
🔼🔼🔼
☯اشعار ضرب المثلی
✍حسن حاج صدری
⏪قسمت دوم
🔰سعدی:
🔹نام نیک رفتگان ضایع مکن
تابماندنام نیکت یادگار
🔹علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد دریغ سود نداردچو رفت کار از دست
🔹ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
🔹بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشودصافی تادرنکشدجامی
🔹ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
🔹سفله را قوت مده چندان که مستولی شود
گرگ را چندانکه دندان تیز تر خونریزتر
🔹گاوان و خران بار بردار
به ز آدمیان مردم آزار
🔹ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است
🔹سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
🔹ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غله اندوزند
🔹علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل درتونیست نادانی
🔹اندرون از طعام خالی دار
تا درو نور معرفت بینی
🔹هرکه نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد
🔹گربه مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی
🔹مورچگان را چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست
🔹قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را
🔹عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
🔹تونیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
🔹گیرم پدر تو بود فاضل
از فضل پدر تورا چه حاصل
🔹صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را
نیکی چه بدی داشت که یکبار نکردی
🔰حافظ:
🔹هر دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
🔹در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
🔹خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
🔹باد آمد و بوی عنبر آورد
بادام شکوفه بر سر آورد
🔹با خرابات نشینان به کرامات ملاف
هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد
🔹سلامی چو بوی خوش آشنایی
بر آن مردم دیدهٔ روشنایی
🔹ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
🔹تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
🔹گرمسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بودفردایی
🔹افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
🔰مولانا:
نام احمد نام جمله انبیاست
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
از محبت خارها گل می شود
از محبت سرکه هامل می شود
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت هست از وی رو متاب
از پی هر گریه آخر خنده ای است
مرد آخر بین مبارک بنده ای است
هیچ آداب و ترتیبی مجوی
هر چه می خواهد دل تنگت بگوی
یا مکن با پیلبانان دوستی
یا بنا کن خانه ای در خورد پیل
گفت شخصی خوب ورد آورده ای
لیک سوراخ دعا گم کرده ای
بر سماع راست هر کس چیرنیست طعمه ی هر مرغکی انجیر نیست
چونکه با کودک سروکارت فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
🔰صابٔب تبریزی:
زلیخا مرد ازاین حسرت که یوسف گشت زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد مستمع صاحب سخن رابر سر شوق آورد
خشت اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج
خمیرمایه دکان شیشه گر سنگ است
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
آنچه دلم خواست نه آن می شود
هرچه خدا خواست همان می شود
🔰بابا افضل کاشانی :
گر دایرهٔ کوزه ز گوهر سازند
از کوزه همان برون تراود که در اوست
🔰فردوسی :
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت
پسر کاو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
🔰همام تبریزی:
موقوف التفاتم تا کی رسد اجازت از دوست یک اشاره از ما به سر دویدن
🔰شرف قزوینی:
بلا ندیده دعا را شروع باید کرد
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
خوب گیرد جام را ساقی به دست
کارنیکوکردن ازپرکردن است
🔰زرگر اصفهانی:
پرسی که تمنای تو از لعل لبم چیست
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است
🔰جامی:
تو مو میبینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارت های ابرو
🔰قائم مقام فراهانی:
روزگار است این که گه عزت دهد گه خار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
🔰خیام:
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
🔰شهریار:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
🔰عطار:
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
❇️ مطلب ارسالی از : کانال ادب واندیشه
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
اصلاحِ اشعارِ جعلیِ شاعران
این کانال با هدف معرفی و درحد امکان اصلاح اشعار
جعلی تشکیل شده است
تراوش کی کند از طبع موزون، شعر ناموزون
کسی نشنیده از سنجیدگان حرف نسنجیده
#مخلصکاشاشانی
@molavi_asar_o_afkar
@eslah_e_ashaar_e_jaali_e_shaeran
فرهنگ عامیانه اندراب. عبدالحفیظ بهروز. کابل: سعید، 1389.
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
فرهنگ لغات و اصطلاحات و ضربالمثلهای گیلکی. احمد مرعشی. تهران: وزارت فرهنگ و هنر، مرکز مردمشناسی ایران، 1355.
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
مقاله ای مفید در باره کاربرد های ضرب المثل در شعر شاعران
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
فرهنگ ضرب المثل های افشار آذربایجان. علی محمدی برنجه. ویراستار سیروس سعدوندیان. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1379.
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه
نویسنده: منوچهر لمعه
جمعیت بویر احمد و کهگلویه ایلاتی و عشایرند.لهجه شان فارسی لری است و با ایلات قشقایی بختیاری و چهار لنگ همسایه اند در این کتاب به چگونگی زندگی این عشایر غیور میپردازیم
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
🏴🏴🏴فرارسیدن تاسوعا وعاشورای حسینی وشهادت حضرت امام حسین علیه السلام وشهادت حضرت ابوالفضل علیه السلام و۷۲تن از یاران باوفایش برهمه عاشقان آن حضرت تسلیت باد🏴🏴🏴
✳️ مجموعه های کانال های زیر مجموعه ی گروه سیری در آثار و افکار حضرت مولانا
============
سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره
گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا )
@molavi_asar_o_afkar
===================
نکات ناب تربیتی
کانالی پر از مطالب تربیتی و اخلاقی و مناجات های عاشقانه و عارفانه
@nokatetarbiyati
==================
مخزن نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری
کانالی برای بیان نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری؛ کانالی برای نیاز امروز افراد جامعه ی ایرانی برای درست نویسی متون فارسی
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
==============
فردوس سخن
کانالی برای بیان نکات و مطالب درسی ؛ نمونه سوال امتحانی ؛ نکات درسی مقطع یک و دو دبیرستان و مطالب ادبی و اطلاعات عمومی
@ferdosesokhan
=================
عاشقانه های نزار قبانی
نزار قبانی دیپلمات، شاعر و ناشر سوری بود. نزار قبانی با شعرهای عاشقانهاش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر اوست
@nezar_asheghaneha
====================
نجواهای عاشقانه ی یک زن ( غاده السمان )
غادة السمان (متولد ۱۹۴۲ -دمشق) نویسنده و ادیب زن اهل سوریه است. وی یکی از بنیانگذاران شعر نو در ادبیات عرب بهشمار می رود.
@ghadat_asheghaneha
====================
موزيك كانال
محلي براي عرضه آهنگ هاي پاپ از خوانندگان محبوب كشور و مداحي ها و ويس هاي برگزيده مذهبي ؛ به ما بپيونديد و كانال ما را تبليغ كنيد
@muzic_canal
==================
مثل آباد( داستان ها و ریشه های ضرب المثل های زبان فارسی)
کانالی برای داستان ها و کاربرد ضرب المثل های رایج در زبان فارسی که از گروه ها و کانال های مختلف جمع آوری شده است .
@zarbolmaslhaefarsi
==================
مخزن کتاب های pdf ادبی
مخزنی برای نسخه های الکترونیکی کتب ادبی
@pdf_kotob_e_adabi
==================
مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا
با عضویت در کانال مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا؛ از آرشیو مطالب گروه بهره ببرید .
@mazhzan_molana
=================
فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش
فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی
@farsionegaresh_fanni
===============
گروه فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش
فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی
@farsionegaresh_fanni_gr
=================
مخزن سوالات زبان فارسی و نگارش و فنون ادبی
مخزنی از سوالات به صورت ورد(word) ؛ pdf؛ مجموعه سوالات نهایی ؛ بخش به بخش و آزمون آنلاین ، از دروس زبان فارسی و نگارش و فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار ودانش و فنون ادبی از همه گروه ها و کانال ها
سری به این کانال بزنید:
@makhzanesoalatedoroseadabi
======================
گروه نوای چکاوک ( شعر و نثر و متون ادبي و نثر آهنگين )
گروهی برای ارسال شعرها و نثرهای زیبای فارسی و متون های زیبای ادبی و نثرهای آهنگین فارسی
@nava_e_chakavak
===================
حافظ شیرین سخن
حافظ حافظه ماست ، ز هر دری سخن در باره حافظ و غزلیاتش
@hafez_e_shirin_sokhan
====================
مجمع دبیران ادبیات دوره متوسطه اول
گروهی به جهت بررسی و هماهنگی در دروس ادبیات فارسی متوسطه دوره اول
@majmaedabiraneadabiatdoreaval
======================
مخزن گروه دبیران ادبیات متوسطه اول
محلی برای ذخیره مطالب درسی درس های نگارش و ادبیات فارسی متوسطه اول
@makhzan_e_doroseadabiatedoreaval
================
راه ارتباطی اعضای کانال ها با آدمین ها :
Admin :
@mollasadeghi
عزیزان همراه
مجموعه این گروهها و کانالها تحت حمایت و هدایت گروه سیری در آثار و افکار مولانا شکل گرفته و اداره میشود.
لطفا از برداشت و ارسال هرگونه مطلب و فایلی از این کانالها بدون لینک اختصاصی آن خودداری بفرمایید.
#ضرب_المثل
#زبان_خوش_مار_را_از_سوراخ_بیرون_می_کشد_.
✳️ «زبانِ خوش، مار را از سوراخ بیرونمیکشد» (دربارهٔ قدمتِ این مَثَل)
◀️ در ادبیات فارسی، دربارهٔ مار، حکایت و مثل و تعبیر، فراوان پرداختهشدهاست. شاید مشهورترین و پرکاربردترین ضربالمثلی که در زبانِ فارسی دربارهٔ مار داریم، «مومن از یک سوراخ دوبار گَزیدهنمیشود» باشد؛ مثلی که البته از عبارتی عربی به فارسی برگردانده شدهاست. در تاریخالوزراء نوشتهٔ نجمالدین ابوالرجاء قمی (سدهٔ ۶) که گنجینهای سرشار از ضربالمثلها و کنایاتِ زبانِ فارسی است، مثلها و تعابیرِ گوناگونی دربارهٔ مار آمده، ازجمله:
_ مار چون اژدها گشت، مردمخوار گردد (بهکوششِ استاد محمدتقیِ دانشپژوه، موسسهٔ مطالعات و تحقیقاتِ فرهنگی،۱۳۶۳، ص ۱۰۱).
_ مار را چون آخرِ کار باشد، در رهگذار خوابگاه سازد (همان، ص ۲۰۵).
از دیگر ضربالمثلهای مشهور پیرامونِ مار میتوان به این نمونهها اشارهکرد:
_ مارگزیده از ریسمانِ سیاه و سفید میترسد.
_ به دستِ کسان مار بایدگرفت.
_ مار تا راستنشود، در سوراخ نرود.
گرچه برخی از این ضربالمثلها، امروزی مینماید، اما در متونِ کهن پیشینه دارد. و در پیشینهپژوهی ضربالمثلها بسیار باید محتاط بود.
مثلاً مثلِ «موش به سوراخ نمیرفت، جارو به دُمبش میبست»، که بسیار امروزی بهنظرمیرسد،
در این بیتِ صائب آمده:
موش با جاروب در سوراخ نتوانسترفت
خواجه با چندین علائق چون به حق واصل شود؟!
یا همان مثلِ «مار تا راست نشود، در سوراخ نرود» نیز، در این بیتِ صائب آمده:
رسیدهای به لبِ گور، کجروی بگذار
نگشته راست به سوراخ هیچ مار نرفت!
◀️ یکی از ضربالمثلهای مشهور که با مضمونِ مار پرداختهشده، «با زبانِ خوش، میتوان مار را از سوراخ بیرونکشید» است. تعبیرِ «مهرهٔ مار داشتن» (با زبانِ چرب و چارهاندیشی دیگران را مُجابکردن و بهمقصودِخودرسیدن) نیز تاحدّی به این مثَل نزدیک است.
مثَلِ «با زبانِ خوش ...» نیز گرچه امروزی مینماید اما دستکم قدمتی هزارساله دارد. این مثَل در «آفریننامهٔ» ابوشکورِ بلخی، که از کهنترین منطومههای زبانِ فارسی است، آمدهاست. شهید به گواهی ابیاتی که از مثنویِ او بازمانده (بهویژه در «لغتِ فرس»)، همچون بسیاری از شاعرانِ سدهٔ سوم و چهارم، شاعری است اندرزگو. بهنظرمیرسد فردوسی، بهویژه در اندرزهای بههنگام و تأثیرگذارش، بسیار از او تأثیرپذیرفتهباشد.
در این دو بیت از آفریننامه مثَلِ یادشده دیدهمیشود:
شنیذم که باشذ زبانِ سَخُن*
چو الماسِ برّان و تیغِ کَهُن
سخن بفکنذ منبر و دار را
ز سوراخ بیرونکشذ مار را
(اشعارِ پراکندهٔ [قدیمیترین شعرای فارسیزبان]، با تصحیح و مقابلهٔ ژیلبر لازار، انجمنِ ایرانشناسیِ فرانسه در تهران، ۱۳۶۱، ص ۱۱۷).
و گویا این ضربالمثل، اشارهای دارد به شیوهٔ غریبِ مارافسایان که با عباراتی مار را افسون میکردند. و این همان شیوهای است که بعدها ماربازها نیز از آن بهرهگرفتند و با نواختنِ نی، مار را از «سلّه» یا سبد بیرون میکشیدند.
از حکایتی که در مصیبتنامهٔ عطار آمده، بهتر میتوان با شیوهٔ افسونکردنِ مار و از سوراخ بیرونکشیدنش آشنا شد:
مارافسایی یکی حربه بهدست
کرده بُد بر مارْسوراخی نشست
هرزمان میساخت معجونی دگر
هرنفس میخواند افسونی دگر
ناگهی عیسی بر آنجا برگذشت
مار آمد پیشِ او در سرگذشت:
گفت: «ای روحالله، ای شمعِ انام
هست سیصدسال عمرِ من تمام
مردِ سیساله مرا افسونکند
تا ز سوراخم مگر بیرونکند»
رفت عیسی عاقبت زان جایگاه
چون دگرباره فرودآمد به راه
مرد را گفتا: «چه کردی کار را؟»
گفت: «اندر سلّه کردم مار را»
شد سرِ آن سلّه عیسی برگرفت
چون بدید او را سخن ازسرگرفت
گفت: «ای مار از چه طاعت داشتی؟
خاصه چندانی شجاعت داشتی،
آن همه دعوی که کردی ازنخست
ازچه افتادی چنین در دام سست!»
گفت: «من نفریفتم ز افسونِ او
میتوانستم که ریزم خونِ او
لیک چون بسیار حق را نامبُرد
نامِ حق خوشخوش مرا در دام بُرد
چون به نامِ حق شدم در دامِ او
صد چو جانِ من فدای نامِ او»
(تصحیحِ استاد شفیعیِ کدکنی، انتشاراتِ سخن، چ دوم ۱۳۷۶، ص ۱۶۹).
• در پیشاهنگانِ شعرِ پارسی، «زبان و سخن» آمدهاست (بهکوششِ استاد دبیرسیاقی، شرکتِ سهامیِ کتابهای جیبی، چ سوم، ۱۳۷۰، ص ۸۵
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
جایگاه اجتماعی لولیان خنیاگر و کولیان رامشگر در امثال فارسی
حسن ذوالفقاری
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
✳️ قبل از تصمیم به ازدواج این ضرب المثل ها را بخوانید.
❇️ ضرب المثل های معروف برای ازدواج:
◀️ هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت.( ضرب المثل آلماني )
◀️ مردي كه به خاطر ” پول ” زن مي گيرد، به نوكري مي رود. ( ضرب المثل فرانسوي )
◀️ لياقت داماد ، به قدرت بازوي اوست ( ضرب المثل چيني)
◀️ زني سعادتمند است كه مطيع ” شوهر” باشد. ( ضرب المثل يوناني)
◀️ زن عاقل با داماد ” بي پول ” خوب مي سازد. ( ضرب المثل انگليسي )
◀️ زن مطيع فرمانرواي قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگليسي )
◀️ زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ي خرابه هم زندگي مي كنند. ( ضرب المثل آلماني )
◀️ داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بي لياقت . ( ضرب المثل لهستاني )
◀️ دختر عاقل ، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح مي دهد. ( ضرب المثل ايتاليايي)
◀️ داماد كه نشدي از يك شب شادماني و عمري بداخلاقي محروم گشته اي .(ضرب المثل فرانسوي )
◀️ دو نوع زن وجود دارد؛ با يكي ثروتمند مي شوي و با ديگري فقير. (ضرب المثل ايتاليايي )
◀️ در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن . ( ضرب المثل آذربايجاني)
◀️ برا ي يافتن زن مي ارزد كه يك كفش بيشتر پاره كني . ( ضرب المثل چيني )
◀️ تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب كن (ضرب المثل چيني )
◀️ اگر خواستي اختيار شوهرت را در دست بگيري اختيار شكمش را در دست بگير. ( ضرب المثل اسپانيايي)
◀️ اگر زني خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوي با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل تركي)
◀️ ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب مي شود. (ماري آمپر)
◀️ ازدواج مثل يك هندوانه است كه گاهي خوب مي شود و گاهي هم بسيار بد. ( ضرب المثل اسپانيايي)
◀️ ازدواج ، زودش اشتباهي بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتري است . ( ضرب المثل فرانسوي )
◀️ ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيماني است . ( سقراط )
◀️ ازدواج مثل اجراي يك نقشه جنگي است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود. ( بورنز )
◀️ ازدواجي كه به خاطر پول صورت گيرد، براي پول هم از بين مي رود(رولاند)
◀️ ازدواج هميشه به عشق پايان داده است . ( ناپلئون )
◀️ اگر كسي در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است (محمد حجازي)
◀️ انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نيست ، ولي مي توانيم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنيم . ( خانم پرل باك)
◀️ با زني ازدواج كنيد كه اگر ” مرد ” بود ، بهترين دوست شما مي شد . (بردون)
◀️ با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد و فصل هاي خسته كننده او را اصلاً نخوانيد . ( سوني اسمارت)
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
کنایه و ضرب المثل
1- آب از آب تکان نخوردن : کنایه از آرامش : بدون نگرانی
2- آب از آسیاب افتادن :آرامشی برقرار شد- سرو صدا خاموش شد
3- آب از سر گذشتن:امید نداشتن- به پایان آمدن امری
4- آب آمد و تیمم باطل شد :اصل کار آمد وفرع بی مورد است
5- آب توی دلش تکان نمی خورد :آرام وآهسته حرکت می کند
6- آب خوش از گلو پایین نرفتن: راحتی نداشتن
7- آب در کوزه ماتشنه لبان می گردیم : هدف ومقصود در نزدیکی ما قرار دارد اما به دنبال آن می گردیم.
8- آب را از سرچشمه باید بست :جلوی ضرر وزیان را از مبدا باید گرفت.
9- آب زیر پوستش رفته است:کمی چاق شده است-وضع مالیش بهتر شده است.
10- آبشان در یک جوی نمی رود :با هم توافق ندارند –بایکدیگر خوب نیستند.
11- آب غوره گرفتن: گریه کردن – گریستن
12- آب کش به کف گیر می گوید چقدر سوراخ داری: کسی که خود عیب بسیار دارد وبه اندک عیب دیگری ایراد و خرده می گیرد.
13- آبم است وگاوم است نوبت آسیابم است: به مناسبت چندین کار دیک موقع داشتن
14- آب نخوردن چشم:امیدی نداشتن
15- آب تاب دادن :به موضوعی اهمیت زیادی دادن –اغراق کردن
16- آب در دست داری نخور بیا:در آمدن فوق العاده عجله شتاب اشتن
17- آبی از او گم نمی شود:امکان انجام دادن کار از او نیست-نباید به او امیدی داشت
18- آبی که به زندگی نداد حسین چون گشت شهید بر مزارش
توجهی به کسی در زمان لزوم نکردن در غیر زمان به آن پرداختن_مانند (نوشداروی پس از مرگ سهراب)
19- آتش چون بر افروخت بسوزد تر وخشک :در اثر حادثه گناهکار و بی گناه از بین بروند
20- آتش زیر خاکستر:آرامش موقت-موذی
21- آخر کار خود را کردن:به مقصو خود رسیدن-به هدف خود نائل آمدن
22- آخوند شدن چه آسان وانسان شدن چه مشکل:سواد پیداکردن راحت است اما انسان شدن سخت است.
23- آدم باید لقمه را به اندازه دهانش بگیرد:باید باتوجه به توانایی خود کاری انجام داد.
24- آدم شاخ در می آورد:از شدت تعجب-حرفهای دروغ وغیر قابل قبول
25- آدم گدا این همه دادا:آدمهای فقیر بیشتر ادا دارند-بیشتر عیب وایراد می گیرند
26- آدم گرسنه سنگ را هم می خورد:به کسی می گویند که بهانه مطلوب بودن غذا را از خوردن آن امتنا می کند.
27- آدم مفتخور خوش سلیقه می شود:کسی که چیزی را رایگان بدست می آورد بر آن ایراد می گیرد.
28- آدم ناشی سرنا را از سر گشاد آن می زند:به کسی که اطلاع از انجام کاری را ندارد وبه نادرست انجام می دهد.
29- آدم یکبار پایش تو چاله می افتد:از هر اتفاق وپیشامدی باید عبرت گرفت
30- آدم یک دنده:ثابت محکم،بیشتر در جهت منفی
31- آرزو را به گور بردن:به هدف ومقصود خود نرسیدن
32- آزموده را آزمون خطاست:باکسی که قبل آشنا بودن ومعامله داشتن به حیث منفی
33- آسمان به زمین نمی آید:اتفاق فوق العاده ای روی نخواهد داد.
34- آسمان وریسمان را سر هم بافتن:دوچیز بی تناسب را به هم ارتباط دادن-نامربوط گفتن
35- آش پز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک:دو یا چند نفر در انجام کاری دخالت داشته باشند کار پیش نمی رود
36- آش دهن سوز نبودن:مورد مطلوب نبودن
37- آش خوب باشد کاسه اش چوب باشد:اصل مهم است نه فع.
38- آش کشک خالته بخوری باته نخوری پاته:در هر حال مجبور به انجام کار بودن.
39- آش نخورده ودهن سوخته: کار ی انجام نداده ولی گناهکار شناخته شده
40- آشو لاش کردن:صدمه وآسیب سختی دادن
41- آشی برای کسی پختن:درد سری برای کسی بوجود آوردن.
42- آفتاب لب بام است:مرگ او نزدیک است
43- آفتابه لگن هفت دست وشام و ناهار هیچ:تشریفات زیاد ولی اهمیت کار کم
44- آفاتب همیشه زیر ابر نمی ماند:حقیقت همیشه پنهان نیست-واقیعت روزی رو خواهدکرد
45- آمد زیر ابرویش را بگیرد چشمش را کور کرد:کار خوبی برای کسی خواست انجام دهد اما برعکس شد.
46- آن را که حساب پاک است از معامله چه باک است:کسی که نیست که پاکی داشته باشدترسی از حساب وکتاب ندارد.
47- آنقدر بایست که زیر پایت سبز شود:انتظار کشیدن بدون نتیجه
48- آن وقت که جیک جیک مستانت بود یاد زمستانت نبود:از قبل باید فکر آینده بود
49- آویزه گوش کردن:پندی را فراگرفتن را بکار بستن
50- آه در بساط نداشتن:کاملاً بی چیز و فقیر بودن
51- آهسته بیا آهسته برو گربه شاخت نزند:پنهان کردن مطلب-بی سر وصدا انجام دادن کاری
52- اجاق پدر راروشن نگه داشتن:فرزند داشتن،که بیشتر منظور فرزند پسر داشتن است.
53- اجاقش کور است:صاحب اولاد نمی شود
54- اجل دور سرش می چرخد:وضیعت ناگوار دارد.نزدیک به مرگ است
55- احترام امام زاد ه با متولی آن است:احترام هر کس را باید نزدیکان او حفظ نمایند.
56- از آب گل آلود ماهی گرفتن:از هرج ومرج استفاده کردن
57- از این ستون به آن ستون فرج است:در انتظار بیش آمد ناگوار همیشه باید امید وار بود.
58- از بیخ عرب بودن:چیزی اصلاً سرش نشدن
#ضرب_المثل
#یکی_نقصان_مایه_یکی_شماتت_همسایه
این مثل در مواقعی استفاده میشود که مصیبتی رخ میدهد و برای جلوگیری از زبان تلخ و طعنه و سرکوفت دیگران آن را پنهان میدارند.
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت نباید این سخن را با کسی در میان آری. پسر گفت ای پدر فرمان تراست لیکن خواهم که مرا بر فایده آن مطلع گردانی که در نهان داشتن آن مصلحت چیست؟ گفت تا مصیبت دو نشود :
«یکی نقصان مایه,یکی شماتت همسایه. »
گلستان سعدی
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
🔺 نیش منتشر کرد:
📕 آهنگ ضربالمثلها "پژوهشی در وزن ضربالمثلها"
🖋 نویسنده و پژوهشگر: مهدی شعبانی
معرفی
زبان فارسی در حیات دیرین خود، گنجینهای از ضربالمثلهای شیرین را برای مردم امروز و آینده به یادگار گذاشته است. ما همواره و به فراخور حال برای تاکید، اثرگذاری و جذابیت سخن از ضربالمثل استفاده میکنیم.
این کتاب پژوهش ارزشمندی است؛ زیرا تعداد قابلتوجهی از ضربالمثلهای فارسی را از دریچهی #وزن و #آهنگ بررسی کرده است. این بررسی ضربالمثلهای فارسی را در دو دستهی #اوزان_عروضی_معروف و #اوزان_عروضی_نادر گردآورده و منبع متفاوتی برای علاقهمندان به وزن عروضی و شاعران پیش روی ما قرار میدهد.
Nishbooks.ir
#نیش_طعم_متفاوت_کتاب
#شعر #وزن #ضربالمثل_فارسی #کتاب_خوب #معرفی_کتاب #چاپ_کتاب
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
اشعار ضرب المثلی
حسن حاج صدری
قسمت اول
ضرب المثل ها سخنان حکیمانهٔ موجز و پر مغزی است که در ذهن و زبان مردم جاری و ساری می شود و معمولاً اندرزی حکیمانه یا داستانی عبرت آموز در خود نهفته دارد
در همه فرهنگها و زبانها ضرب المثل وجود دارد هر ملتی که تاریخ دراز دامن و تمدنی کهن داشته باشد حجم ضرب المثل هایش بیشتر است
مردم معمولاً برای آنکه مقصود خود را بهتر و موثرتر بفهمانند از ضرب المثل استفاده میکنند چون ضرب المثل حکمت فشرده ای است که از دل یک فرهنگ زاییده می شود
معمولا این ضرب المثل ها را شاعران حکیمان و اندیشمندان میآفریند که گاهی یک مصراع یا یک بیت است و گاهی یک جمله و عبارت منثور است که مورد توجه و تامل قرار میگیرد و مردم با برداشتی مناسب آن را در موقعیتی مناسب به کار میگیرند
ضرب المثل ها چون تجلی فرهنگ، اندیشه و آداب و عادات مردم یک جامعه است در واقع رسالتی تربیتی و آموزشی هم به عهده دارند
آنچه باعث میشود سخنان حکیمانه و نغز شاعران به صورت ضرب المثل درآید و در ذهن و زبان مردم جاری شود به چند عامل مهم بازمیگردد:
فصاحت و روانی آن سخن، رسایی و شیوایی، ایجاز و اختصار، مفاهیم و معانی نغز و کمال یافته و جامع الاطراف، سرعت انتقال، سهولت تلفظ و حفظ آن سخن، قدرت جذب و سرعت انتشار، موسیقی گوشنواز و آهنگ زیبا باعث می شود شعری که حاصل تخیل و اندیشه شاعر است به سرعت رواج پیدا کرده به صورت ضرب المثل در آید
در زبان فارسی اشعار و سخنان سعدی، مولانا ،صائب تبریزی ،حافظ، نظامی و فردوسی به نظر میرسد بیش از شاعران دیگر حکم ضرب المثل یافته باشند و در بین خواص و عامه مردم رایج شده اند
بیش از همه شاعران پارسی گوی سعدی جایگاه برتر و والاتری دارد زیرا صدها سخن و شعر حکیمانه و هنرمندانه او به صورت ضرب المثل درآمده است
سعدی در بوستان و گلستان مفاهیم عالی تربیتی، اخلاقی و اجتماعی را با جادوی کلام خود وهنر ویژه اش بر ذهن و زبان مردم جاری ساخته و این مهم صورت نگرفته جز آن که او حاصل تجربه های زندگی را با حکمت ایرانی درآمیخته و به منصه ظهور رسانده است
ابیات زیر از سعدی و شاعران دیگر حکم ضرب المثل یافته اند
🔰سعدی:
🔹با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
🔹امیدوار بود آدمی به خیر کسان
مرا به خیرتوامید نیست شرمرسان
🔹عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود
🔹از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
🔹به پایان آمداین دفترحکایت همچنان باقیست
به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی
🔹از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پرور است
🔹گفتم که الف، گفت دگر هیچ مگو
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
🔹پرتونیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
🔹اول اندیشه وانگهی گفتار
پای بست آمده است و پس دیوار
🔹 این دغل دوستان که میبینی
مگسانند دور شیرینی نام
❇️ مطلب ارسالی از : کانال ادب واندیشه
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
✳️ فرق متل با مثل در چیست؟
❇️ زبان شکلی از حیات است و با ما زندگی می کند و همگام با ما تکامل می یابد. جمع بزرگی از انسان ها با زبان تکامل می یابند و جمع بزرگ دیگری خود تکامل دهندگان زبان هستند. در سده های ششم و هفتم هجری مولوی توانست زبان شعر فارسی و پس از آن زبان گفت و گویی را از بسیاری از پیچیدگی ها آزاد سازد.
ضرب المثل چيست ؟
ضرب المثل ، سخن كوتاه و مشهوري است كه به قصه اي عبرت آميز يا گفتاري نكته آموز اشاره مي كند و جاي توضيح بيشتر را مي گيرد .كلمه” مثل ” عربي است و كلمه فارسي آن “ متل ” است . وقتي مثل گفتن صورت بي ادبانه پيدا كند آن را متلك مي گويند .
در همه زبانهاي دنيا ضرب المثل فراوان است . بعضي از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .هر قدر تاريخ تمدن ملتي درازتر باشد بيشتر حادثه در آن پيدا شده و مثل هاي بيشتري در آن وجود دارد . و در زبان فارسي نيز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد .
مثل ها چند نوعند ؟
*.عبارت مثل گاهي كوتاه است و در دو يا سه كلمه خلاصه مي شود مانند : فيل و فنجان ؛ كه مي فهماند دو چيز از جهت كوچكي و بزرگي با هم تناسب ندارند . اين مثل در اصل داراي 5 كلمه بوده : آب دادن فيل با فنجان ؛ ولي معمولا با همان دو كلمه به اصل مثل اشاره مي كنند .
*.عبارت مثل گاهي دراز است مانند : آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار را مي كنند ولي ارزش آنها وقت گرو گذاشتن معلوم مي شود ؛ چون لولهنگ از سفال ساخته شده ارزشش از آفتابه كه از مس است كمتر است .
*.مثل گاه يك عبارت ساده است و گاه يك خط شعر : شتر در خواب بيند پنبه دانه
گهي لپ اپ خورد گه دانه دانه
مثل ها از كجا مي آيند ؟
*.بعضي از مثلها حاصل پندهاي دانايان يا پيشوايان مذهبي يا تجربه هاي زندگي مردم است .
اينگونه مثل ها را حكمت مي نامند .
*.بعضي گفتار اشخاص نامدار تاريخي يا عادي بوده كه در موقع خاصي خيلي بجا و مناسب بوده و از بس به ذوق ديگران خوش آمده مشهور شده است .
*.بسياري از مثل ها نتيجه داستاني است ، خواه حقيقي يا افسانه اي باشد . در حالي كه مردم از داستان اصلي آن ممكنست بي خبر باشند و يا ممكنست در هر شهري به صورتي نقل شود .
*.بعضي از مثلها از يك قطعه شعر معروف گرفته شده است مانند،: از ماست كه بر ماست ؛ كه از شعر معروف ناصر خسرو گرفته شده است.
مثل هاي منظوم گاه ساخته و پرداخته شاعر است و گاهي از مثل هاي ساده گرفته شده و در شعر زيبا و مناسبي جا افتاده و جانشين مثل قديمتر شده است .
مثل چه فايده دارد ؟
*.دانشمندان تاريخ و جامعه شناس در بررسي روحيات و اخلاق گذشتگان از مثل هاي جاري هر محلي استفاده مي كنند .
*.دانستن مثل ها گفتن و نوشتن را آسان مي كند . چون اين جمله ها كوتاه و زيباست و بر دل مينشيند و گفتگوي دراز را كوتاه مي كند و اگر در جاي خود استفاده شود اثر حرف بيشتر مي شود.
توجه :
درست به كار بردن مثل هم خودش يك هنر است . اگر در جاي نامناسب گفته شود و يا با موضوعي كه در ميان است مطابق نباشد ممكن است صورت متلك به خود گيرد
❇️ ارسالی از کانال : قند پارسی
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
#ضرب_المثل
#کله_اش_بو_قرمه_سبزی_میده
✳️ در عصر حاضر محکومان به اعدام را به وسیله چوبه دار، یا تیرباران ، یا در اتاق گازو یا روی صندلی الکتریکی اعدام می کنند. اما در زمانهای قدیم که حکومت مطلقه و خودکامه حکمفرما بود سلاطین و حکام و امرای هر منطقه در سیاست مجرمین بسیار بی رحم و سختگیر بوده اند و در کشتن افراد محکوم که به حق یا به ناحق مورد خشم و غضبشان واقع می شده اند روشهای مختلف به کار می برده اند که در کتب تاریخی انواع و اقسام آن تفضیلاً شرح داده شده است از قبیل: سربریدن، شکم دریدن، شمشیر به پهلو فرو بردن، زهر نوشیدن، زیر لگد کشتن، سنگسار کردن، زنده پوست کندن، شقه کردن و ... یکی از روشهای بسیار موحش و چندش آور این بود که محکوم بیچاره را در دیگ می جوشاندند و یا زنده کباب می کردند و می خوردند.
مثلاً: آستیاک یا آزیدهاک آخرین پادشاه سلسله مادها به انتقام آنکه هارپاک خلاف فرمان عمل کرده نوه دختری آستیاک را به قتل نرسانیده است دستور داد پسر سیزده ساله هارپاک را سر بریدند و از گوشت بدن آن طفل معصوم خوراکی تهیه کرده به پدرش خورانیدند یا در عالم آرای عباسی آمده است که شاه اسماعیل اول پس از غلبه بر امیر حسین کیاچلاوی حکمران رستمداد و فیروزکوه فرمان داد مرادبیگ جهانشاه لو از همدستان امیرحسین را سربازانش زنده کباب کردند و خوردند.
غرض از تمهید مقدمه بالا و تنظیم این مقاله آن است که چون خوردن گوشت دشمن در ازمنه و اعصار گذشته معمول و متداول بوده است لذا عبارت کله اش بوی قورمه سبزی می دهد به قول شادروان عبدالله مستوفی: «کنایه از سری است که به علت حرفهای درشت مستحق کندن بشود تا از آن قورمه یا قورمه سبزی ساخت.» به عبارت دیگر یعنی کسی که علیه مصالح ملک و ملت و یا ارباب قدرت قیام و اقدام کند مجازاتش این است که مانند ادوار گذشته کباب شود و خوراک آدمخواران گردد.
«... منشا این اصطلاح سخیف آن است که افراد سیاسی در خطر زندانی شدن و به قتل رسیدن بودند لذا کسی که در معقولات دخالت می کرد خود را به خطر مرگ دچار می ساخت و بازماندگانش پس از او بایستی مجلس تذکر برپا دارند و قورمه سبزی به مهمانان بدهند، مانند اصطلاح بوی حلوایش می آید در حق افرادی که سن آنها بسیار بالاست ... » .
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
#ضرب_المثل
#ﺯﺑﺎﻥ_ﺳﺮﺥ_ﺳﺮ_ﺳﺒﺰ_ﻣﯽﺩﻫﺪ_ﺑﺮ_ﺑﺎﺩ_!
✳️ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﮑﻨﺖ ﻭ ﺧﺰﺍﺋﻦ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ، ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﻧﺎ ﺳﭙﺮﺩ ﺗﺎ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺍﺩﺏ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ، ﻭ تاکید نمود که آﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ، ﻫﻢ ﻭ ﻏﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﺻﺮﻑ کند.
ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺯﯾﺮﮎ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﻣﺮﺍ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺸﻮﺩ. ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﻮﯼ.
ﺍﺯ ﺁﻥﺭﻭﺯ ﺑﻪﺑﻌﺪ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺖ. ﭘﺪﺭﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻥ ﭘﺴﺮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺳﺨﺘﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪﻩ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺣﮑﯿﻢ ﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﮐﻨﺪ.
ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﺎﺭ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﺗﺎ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺑﺎﺯ ﺷﻮﺩ.
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﺎ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻋﺎﺯﻡ ﺷﮑﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ که ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺻﯿﺪﯼ ﻣﯽﮔﺸﺘﻨﺪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﻻﺑﻼﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﻃﻮﻃﯽﺍﯼ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺷﺪ، ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﻃﻮﻃﯽ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ.
ﻃﻮﻃﯽ ﺭﺍ ﮔﺮفته ﻭ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
ﺍﮔﺮ ﻃﻮﻃﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺴﺖ ﺩﺭ ﮐﺎﻡ
ﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺩﯾﺪﯼ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻡ
ﭘﺪﺭ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺳﯿﻠﯽ ﻣﺤﮑﻤﯽ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺴﺮ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻣﻬﺮ ﺳﮑﻮﺕ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﮐﺮﺩﻩﺍﯼ؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﮐﻪ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﺎﻧﺪ ﻧﺠﺎﺕ ﯾﺎﻓﺖ، ﺍﮔﺮ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﺸﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﯿﻠﯽ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩﻡ
ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ: ﻫﺮ ﺯﯾﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻭﺳﺖ. ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺮﺥ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ.
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
مجموعەای از ابیات تربیتی و اخلاقی برگرفته از کتاب نظم اللآل فی الحکم والامثال تالیف عبدالله فکری باشا که استاد گرامی مرحوم دکتر مصطفی خرمدل آنها را از کتاب یادشده انتخاب کرده است و پس از حروفچینی با امکانات آن زمان، همهی ابیات را با خط خود اعرابگذاری و در مقطع کارشناسی ارشد در اختیار دانشجویان دانشگاه کردستان قرار میدادند....
❇️ رئوف رهنمون
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
قند و نمک « مجموعهای از اصطلاحات اصیل و ضرب المثل های تهرانی به زبان محاوره ای با توضیحات و پیشینه آنها است.
جعفر شهری
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
گنجینه ی مثل های بختیاری
تالیف: فریبرزفروتن
با مقدمه : دکتر مظفر بختیار
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
#ضرب_المثل
#نوشداروی_پس_از_مرگ_سهراب
✳️ داستانی(مثلی) که در سخن فردوسی نیست!
❇️ در شاهنامه میخوانیم که رستم پس از دیدن بازوبند سهراب، تازه درمییابد که آن کس که به دست او کشته شده کسی جز فرزندش سهراب نیست؛ پس سخت آشفته و از خود بیخود شد و :
همی ریخت خون و همی کند موی،
سرش پر ز خاک و پر از آب روی؛
سراسیمه -در پی رهاندن سهراب از مرگ- از گودرز میخواهد که به شتاب نزد کاووس رود و از او بخواهد که به پاس کردار تهمتن و پشتیبانیهای بیدریغی که از تاج و تخت ایران داشته، از نوشداری ویژهای که کاوس در گنج (خزانه) دارد جامی بفرستد تا با آن سهراب را از مرگ برهاند!!
کاوس -نگران از همدستی آینده این پدر و پسر و به زیر کشیدن او از تخت!- از پذیرش این خواست تهمتن سر باز میزند!
گودرز دست از پا درازتر نزد رستم میآید و
بدو گفت: «خوی بدِ شهریار،
درختیست جنگی، همیشه به بار!
تو را رفت باید به نزدیکِ اوی،
درفشان کنی جان تاریکِ اوی!»
رستم -درمانده و نگران جان فرزند- راهی درگاه کاوس می شود که او را ندا میرسد
که «سهراب شد زین جهان فراخ،
همی از تو تابوت خواهد، نه کاخ!!!
رستم از بسیاری اندوهِ این رویداد، آهی از جگر بر میآرد و با چشمان بسته بر خاک میغلتد و خاک بر سر میپاشد و غریو بر میآورد:
بریدن دو دستم، سزاوار هست،
جز از خاکِ تیره مبادم نشست!
می بینیم که در سخن استاد توس، از بنیاد، کاوس نوشدارویی برای رستم نفرستاده بود تا پیش یا پس از مرگ سهراب برسد!! پس، جای پرسش دارد که داستان(مثل) «نوشداروی پس از مرگ سهراب» از کجا آمده!!؟؟
👇👇👇👇👇
نگارنده که خود در کودکی و پای نقل نقالان با شاهنامه آشنا شد، هنوز پس از نزدیک شست سال بانگ نقال را که «نوشدارو رسید، ولی کار از کار گذشته و سهراب رفته بود» به یاد دارد!! هنوز هم یاد نقل مرگ سهراب گونههای نگارنده را تر میکند و به یاد میآورد خشمی را که نقال از ستم کاوس در دل باشندگان میانداخت! در روایت نقال، کاوس نخست دست رد به سینه فرستاده رستم میزند و چون تهمتن خود در پی نوشدارو میرود میپذیرد و رستم با نوشدارو به بالین سهراب میرسد که کار از کار گذشته بود!
پس به باور نگارنده:
داستان «نوشداروی پس از مرگ سهراب» نه در سخن فردوسی فرزانه، که ریشه در روایت نقالان دارد!!
◀️ زنده یاد استاد شهریار، سراینده آذربایجان گرامی، میگوید:
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی؛
سنگدل، این زودتر میخواستی، حالا چرا!؟
❇️ نگارنده : سیروس حامی
خرداد ۱۴۰۰ - یزد
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
✳️ حداقل ۳۰ضرب المثل در داستان پایین استفاده شده ، از این روش می توانید سر کلاس انشا استفاده کنید .
هم با کاربرد ضرب المثل ها آشنا میشن هم به نوعی شیوه داستان نویسی رو یاد می گیرن
بازی با ضرب المثلها 👇
حال خوبی نداشتم در امتحان نمره خوبی نگرفته بودم دوستم گفت چرا دمقی اینقدر آب غوره نگیر اصلا ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است بلند شو از تو حرکت از خدا برکت
با خودم می گفتم جوینده یابنده است
نمره خوب از سوزن در انبار کاه که بدتر نیست هر طور شده بدستش می آورم
ناامید بودم در راه خانه با خودم مدام تکرار می کردم درست است که اب از سرچشمه گل آلود شده اما من می توانم آب پاکی را روی دست ناامیدی بریزم
اصلا علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد .
تصمیم گرفتم که آن روز حسابی بخوانم از روی تخت بلند شدم کتاب را دستم گرفتم تا شروع کردم به خواندن صدای زنگ در شنیده شد مهمان داشتیم البته بدون دعوت آمده بودند ابروهایم درهم کشیده شد غرولند کنان گفتم
مهمان گرچه عزیز است همچو نفس
خفه می سازد اگر آید و بیرون نرود
آخر چه حکمتی درکار بود که تا شروع به خواندن کردم سر و کله مهمان ها پیدا شده آنقدر عصبانی بودم که اگر کارد بهم می زدی خونم در نمی آمد البته شتری است که درخانه هرکسی ممکن است بخوابد درست است که آنها پارا از گلیمشان فراتر گذاشته اند و سرزده آمده اند و خروس بی محل شدند اما چه میشد کرد
خلاصه بعد از دو ساعت چاق سلامتی و بگو و بخند دمشان را روی کولشان گذاشتند و رفتند
کتاب هنوز در دستم بود که مادرم وارد اتاق شد و گفت حداقل می آمدی بیرون یه سروگوش اب میدادی تا ببینی مهمان ها برای چه منظوری آمده اند
مغزم توی سرم جابجا شده بود شاخها از بالای سرم خودنمایی می کردند با تعجب گفتم یعنی خواستگار
مادرم نگاهی به من انداخت گفت بله خواستگار
نگاهی به چهره عبوس من انداخت و گفت راستش را بگو چهره ات مثل عصا قورت داده ها می ماند حتما کاسه ای زیر نیم کاسه است من از نگاهت فهمیدم که ریگی در کفشت است باز هم نمره ات کم شده مثل خر در گل مانده بودم نمی دانستم چکار کنم بنابراین مجبور شدم سیر تا پیاز قضیه را برایش تعریف کنم
برادرم مثل نخود هر آش وسط حرفهایمان پرید و گفت مادر عزیزم مار در آستین پرورش داده ای گفتم تو نه سرپیازی نه ته پیاز سرت به کار خودت باشد
مادرم پادرمیانی کرد و گفت از خر شیطان پیاده شوید
لبخند ملیح مادر، قند را در دلم آب کرد
جوینده یابنده بود
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
#تمثیل_مثل
✳️ وقتی انسان دانا ناگزیر می شود همرنگ جماعت شود...
.
❇️ در شهری دور، حاکمی توانا و دانا حکومت می کرد. در میان این شهر چاهی بود که آب سرد و زلالی داشت و همه مردم شهر حتی حاکم و درباریانش از آن می نوشیدند. یک شب هنگامی که همه در خواب بودند جادوگری وارد شهر شد و هفت قطره از مایعی شگفت انگیز در چاه ریخت و گفت: ازاین ساعت به بعد هر که از این آب بنوشد دیوانه می شود.
بامداد فرداهمه ساکنان شهر، به جز حاکم و وزیرش از چاه آب نوشیدند و دیوانه شدند همانطور که جادوگر گفته بود.
از آن روز مردم در کوچه و بازار با هم نجوا می کردند که؛ «حاکم ما دیوانه است ...او و وزیرش عقل شان را از دست داده اند!! ما نمی توانیم به حکومت حاکم دیوانه تن دردهیم و باید آنها را سرنگون کنیم.»
آن شب حاکم فرمان داد که تا جامی زرین از آب چاه پُر کنند. او و وزیرش از آن آب نوشیدند و مانند سایر مردم دیوانه شدند. درشهرغریو شادمانی برخاست زیرا حاکم و وزیرش عقل شان را بازیافته بودند!!
◀️ برگرفته از:
پیامبر و دیوانه، جبران خلیل جبران ، ترجمه نجف دریابندری، نشر کارنامه ،ص154.
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
«خواب زن چپ است» یا «خواب ظن چپ است»؟
در سالهای اخیر برخی کوشیدهاند از ناپسندی مَثَلِ «خواب زن چپ است» بکاهند و اینگونه القا کنند که در اینجا «ظن» درست است و نه «زن».
برای بررسی این ادعا، نخست به لغتنامه و نیز منابع مربوط به مَثَلهای فارسی مراجعه میکنیم. این مَثَل ذیل مدخلهای «چپ» و «زن» در لغتنامه آمدهاست:
«چپ بودن خواب زن: کنایه است از خلاف شدن آنچه زن در خواب بیند. و در اصطلاح عامه، چون خواهند به کسی گویند که آنچه تو میپنداری یا میاندیشی برخلاف آن واقع خواهد شد یا آنچه تو آرزو داری عکس آن بهوقوع خواهد پیوست، گویند: خواب زن چپ است؛ یعنی پندار تو مطابق واقع نیست یا آنچه روی دهد عکس مراد و مقصود توست» (لغتنامه، ذیل چپ).
«خواب زن چپ است: یعنی اگر خواب بد دیده است، تعبیرش، برخلاف، خوب خواهد بود» (لغتنامه، ذیل خواب).
در امثال و حِکَم چنین آمدهاست:
«خواب زن چپ است: گزارۀ رؤیاهای بد زن نیک و میمون باشد» (علیاکبر دهخدا، امثال و حِکَم، ج ٢، ص ٧۴٨). محمد دبیرسیاقی این مَثَل را با همین املا در گزیدۀ امثال و حکم (ص ٧۴) آوردهاست.
صادق هدایت در نیرنگستان (ص ۶۶) به این مَثَل اشاره کردهاست: «خواب زن چپ است».
حسن ذوالفقاری و علیاکبر شیری نیز در باورهای عامیانۀ مردم ایران (ص ۵٣٣) آوردهاند: «خواب زنان را اصلی نیست، مگر زنی که مؤمنه باشد».
این مَثَل در قوچان و بیرجند نیز رایج است:
ـ میگویند «خواب زن چپ است» (یعنی باید وارونه تعبیر شود) (رمضانعلی شاکری، اترکنامه، تاریخ جامع قوچان، ص ۴١٣).
ـ خواب زن معکوس است (جمال رضایی، بیرجندنامه، بیرجند در آغاز سدۀ چهاردهم خورشیدی، ص ۶٣٣).
مولوی ارزش خواب زنان را کمتر از خواب مردان دانستهاست:
ـ قرن ٧: خواب زن کمتر ز خواب مرد دان / از پی نقصان عقل و ضعف جان (مولوی، مثنوی معنوی، چاپ حسن لاهوتی، دفتر ۶، ص ۴٣٢٠، از درج).
این مثل به آثار معاصر فارسی هم راه یافتهاست:
ـ خواب زن واضح است که چپ است (سیمین دانشور، سووشون، ص ٢۴١).
ـ رضا جان، میگویند «خواب زن چپ است» (مرتضی مشیر، خاطراتی از الهیار صالح، ص ٢٧).
ـ رؤیایم را برایش تعریف کردم. لب تختخوابم نشست و کوشید که مرا آرام بکند: «خواب زن چپ است» (آذر آریانپور، پشت دیوارهای بلند: از کاخ تا زندان، ص ٢۵۶، سه شاهد اخیر از books.google.com).
در سال ١٣٨٣ کتابی با عنوان «چرا خواب زن چپ است؟ مجموعۀ مقالات و گفتوگوها» به کوشش ناهید توسلی (نشر قطره) منتشر شدهاست.
کوتاه آنکه این مَثَل هیچگاه بهصورت «خواب ظن چپ است» بهکار نرفته و صورت اخیر بر پایهای استوار نیست.
- فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
@molavi_asar_o_afkar
@zarbolmaslhaefarsi
صورت منظوم و به شعر شده این پست که از طرف جناب خیرا...ملکی ورنامخواست
دبیر ادبیات منطقه زرین شهر و شاعر خوش قریحه , برای کانال ارسال شده است با تشکر فراوان از ایشان :
به نام خدا
رقص شتر آواز خر
اُشتری با یک خری رفتی سفر
هر دو می رفتند در آن کوه و کمر
هر دو بودند یک دل وبا یک زبان
می بگشتند هردو بر گرد جهان
وقت آسایش خر و اشتر یکی
کس نبیند هر دو را چون کودکی
هر دو از یک آبخور آبی خورند
هر دو در دشت وچمن باهم چرند
چون گذشت آن روزهای بی شمار
شب که می شد هر دو شان دارلقرار
در کنار هم چو یک یاور بُدند
از برای هم بسی مشفق شدند
ببر و خرس و گاو وآن زیبا پلنگ
از چه رو اینان ندارند بهر جنگ
شیر و گرگ و زاغ و آن روباه پیر
هم شده حیرت زده با صد نفیر
جمله آن ددها که مات این دو اند
این همه مهر و محبت را چه اند
آن حسادت های حیوانی چه شد
سوء ظن خر تو می دانی چه شد؟
فاصله انداخت بین هر دوشان
آن حسدها می کشد هر سو کشان
کبر ونخوت هر دو را بگرفته شد نامه ی آنها چنین بنوشته شد
یک شبی را کاروانی می گذشت
این چنین آمد ز آن ها سر گذشت
خر زمستی عرعری از سر گشاد کاروان را این صدا آمد به یاد
ناله بر سر می زند آن اشترک
این چه وقت خواندن است تو ای خرک
خر بگفتا اینک آوازم گرفت
از چه رو اینک شدی تودر شگفت
این چه وقت خواندن و عرعر بود این گرفتاری ز بهر من شود
ساربان بگرفته آن ها را به خشم
آه و اشکی آمده هر دو به چشم
بار بر اشتری بس می نهاد
کینه ی خر در دل اشتر فتاد
چون رسیدند بر سر رودی فراخ عمق رودی بر مثل دیوار کاخ
خر چو کوته پا و کوته سر بود باید اکنون بر سر اشتر شود
بر نشست بر اشتر و شادی نمود عاقبت را او نمی دانست چه بود
چون رسید اشتر به آن جای عمیق
کینه ی اشتر بیامد از عتیق
او به رقصیدن نمود آغاز کار خر بگفتا وقت رقصیدن نه یار
این چه وقت شادی و رقصیدن است وقت یاری و عزیزی دیدن است
اشترک گفتا که دانی این سخن یاد تو نامد همان روز کهن
یادی آمد مر تو را آواز شب هم به گفتی ، خوانی آوازی به تب
آن شبی را وقت آواز تو بود این شبم از وقت من آید وجود
من به رقصم تا ببینی رقص من یادی آید مر تو را گفتار تن
بی تامل کار بیهوده مکن
سر نده آواز و فرموده مکن
تا که آمد خر جواب او دهد آب دریا جسم او هر سو نهد
قعر آب افتاده شد آن یک خرک شد دلش بشکن زنان آن اشترک
این مَثل افتاد بر گرد جهان
خر بخواند و رقص اشتر در نهان
خیرا...ملکی ورنامخواست
دبیر ادبیات منطقه زرین شهر
@zarbolmaslhaefarsi