اینجا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملیتان، مفید باشند. در صورت مفید دیدن، می توانید گاه فرست را معرفی کنید. کتاب ها در سایت عدم خشونت: ghkeshani.com و t.me/ahestegisadegi t.me/ghkesh : تماس
✳️✅91 هزارتومن پنیر معمولیِ غیر گچی
19 بهمن 1403
در دههی دیکتاتورزدهی 1340، هر روز صبح همین مقدار پنیر را با 5 قرون (ریال) میخریدیم.
یعنی ۱۸۲ هزار برابر،
یعنی ۱۸ میلیون و دویستهزار درصد!
این است معنای هرچه خالیتر شدن سفرههای پیشاخالیِ مردمان پنیرخور!
درست است که درآمد عمومی هم خیلی بیشتر شده، اما قدرت خرید به نسبت با آن دوران و با ۴۰ سال پیش و با ۲۰ سال و ۱۰ سال و دو سال پیش بهشدت از آن درصد تورم عقبتر است. در نتیجه اندازهی سفرههای ساده بهشدت کوچکتر شده.
ممکن است تا ماه پیش میتوانستهای کره هم بخری، اما در ماه فعلی آن را حذف کردهای. چون دیگر تواناش را نداری!
این است نشانهی فلج بودن نخبه و مردم، و انتظار کشی برای بیرون آمدن دست پشمالویی از آستینِ غیب و تصادف!
این است در گِلماندگیِ تام!
============ه
*** با عرض معذرت، محاسبهی فرستهی قبلی اشتباه بود و با کمک کامنت خوانندهای گرامی و دقیق این بار اصلاح شد. از ایشان متشکرم.
✳️ آدمهای معمولیِ همدستِ جنایت و نادرستی
✅ «شما درست میگید، اما من "مامورم و معذور!"
✅ آیا مامور بودن میتواند آدم را معذور هم بکند؟
✅ آیا بعد از وقوع کار نادرست، این استدلال میتواند در برابر وجدانِ فردی یا جمعی و قانونی (دادگاه صالح) قابلِ قبول باشد؟
✅ دو اپیزود پادکست بی پلاس، از قول هانا آرنت (آیشمن در اورشلیم) و کریستوفر براونینگ (آدمهای معمولی) نگاهی به این آدمها میاندازند که پیچومهرههای نهایی و عامل ماشین نادرستی و جنایت اند.
✅ آدمهایی که اتفاقا خیلی هم زیاد هستند،
درست از جنس من و شما، و ممکن است که حتی قبل از عمل و در طی عمل و حتما بعد از عمل طلبکار هم باشند و بگویند که داشتهاند به بهترین شکلی به وظایف خود عمل میکردهاند و حتی در صحنه حضور داشتهاند تا جلوی بدتر شدن وضع را بگیرند.
- پادکست بیپلاس، اپیزودهای ۴۲ و ۵۱، آدمهای معمولی
- و اپیزود ۱۱۷، آدمهای معمولی چه جوری جنایتکار میشن
==========ه
✅ پادکستها را میتوانید با استفاده از کست باکس، گوگل کست، گوگل کروم، تلگرام یا یوتیوب بشنوید.
✳️ پادکستهای برگزیدهْ میتوانند مثل یک دانشگاه واقعا آزاد و مستقل عمل کنند.
✳️ ترک اعتیاد به موبایل
✅ کارزار یک ماههی "سمزداییِ دیجیتال" دعوت جهانی برای ترک اعتیاد به تلفنهای همراه از اول فوریه ۲۰۲۵ / ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ :
«بنیاد همبستگی جهانی»، سازمانی که کارزار «فوریهٔ بدون تلفن همراه» را ترویج میکند، در بیانیهای نوشته است: «تلفنهای همراه به ما کمک میکنند تا کارهای مهم بسیاری را انجام دهیم، اما این دستگاهها طوری طراحی شدهاند که ما را معتاد نگه دارند.»
این بیانیه سپس میافزاید که طراحی بسیار اعتیادآور این ابزار ارتباطی باعث شده ما روزانه بهطور متوسط ۲۲۱ بار به تلفنهای همراه خود را نگاه بیندازیم.
جیکوب وارن، یکی از اعضای بنیاد همبستگی جهانی، هم گفته است این ماه فرصتی است برای اینکه از خود بپرسیم «واقعاً چه نیازی به تلفن همراه خود داریم».
لینک:
https://shorturl.at/Kozfn
و اعتیاد کودکان به فیسبوک و اینستاگرام:
https://shorturl.at/MREE4
==============ه
نظر یک خوانندهی گرامی:
سلام،
آقا چطوری ترک کنیم ؟ وقتی با ما تماس میگیرند؟
کاش. میشد بریم کمپ!
شاید بشه میان ترک کامل و استفاده حداکثری راه میانه ای پیدا کرد
شما موافقی؟
=========ه
نظر گاه فرست:
دوست ارجمند،
دوستان گرامی،
یادمان نرود که ۴۰ سال پیش کسبوکار و زندگی وجود داشت و عاطفه و فراغتِ واقعی (که پاهایت را دراز کنی) تا حدودی بیشتر از الان بود. اما الان برای همان کار ساده کاملا وابسته به موبایل ایم.تکنولوژی هم قول دادهبوده که با تولید انبوه و اتوماسیون و بولدوزرهایش زمان فراغت ات را زیاد میکند، اما صنعت رسانه و سرگرمی آن را با آشغال پر کرده.
کافی است به عکس دو جوان محترم هندی در مقالهی بالا و رفتار صف بیانتهای "ذاکران فروتن موبایل" در متروهای تهران و حتی کاشفانِ فروتن زباله، دورهگردان زحمتکش افغان، نگاه کنیم تا تنهایی و اضطراب و افسردگی و بیقراری و حذف "معاشرت چشم در چشم" فعلی در بشر فعلی ایرانی تیرههای پشتمان را بلرزاند. کمی پیش از آمدن موبایل ساده و هوشمند، زنان و مردان محترمی را میدیدی که با تسبیح ذکر میگفتند و آرامش (اگرچه بهنظر من یا تو، آرامشِ توهمی) میخریدند.
- متن گزارش به نگاه انداختن ناخودآگاه ما و به وابستگی و چسبیدگیِ ناخودآگاه ما به موبایل اشاره میکند. طبیعی است که فعلا یکسری تماسهای تلفنی واقعا ضروری و "ضروری انگاشتهشده" وجود دارند که برای زندگیِ فعلیِ خودمان درست کردهایم. طبعا آنها را باید جواب بدهیم. اما ترکیب تلفن با شبکههای اجتماعی و دوربین و هزار اپلیکیشنِ دیگر است که جمعا پدر ما را درآورده.
- بله، کمپ فکر خوبی است! البته کسانی در دنیای بیرون از این نوع کمپها درست کردهاند، از سالها پیش. اما اگر آن هم نباشد، همهی ناظران این بحث گفته اند که حداقل باید موبایل را از نظر فیزیکی از خود دور کرد، مگر ضرورتی پیش بیاید.
- تمام راههای نو و تصمیمات مهم همین طور که گفته اید باید هدف آرمانی را در نظر داشته باشند، اما بهشکلِ معنادار (و نه صوری و ظاهری) راه عملی و گام کوچک واقعی را در پیش بگیرند، یعنی راه میانه اما همیشه رو به هدف آرمانی . این "همیشه" یک قید راهبردی و حیاتی است.
مثلا رعایت این پویش ممکن است برای منِ نوعی، فقط یک روز یا دو روز عملی و ممکن باشد، چون ممکن است دچار بحرانهای ترک اعتیاد بشوم. اما همین منِ نوعی باید به دنبال هدف دور دست و آرمانی تعداد دفعات نگاه بیدلیل و انگشتمالی و اسکرول کردن گاه و بیگاه صفحهی لمسی لعنتی وسحرانگیز را هر روزه کمی کمتر و کمی کمترتر کند.
نکته این است که بعضی چیزهای ریشهایتری را بهشکل مستند گفته اند که مجبوریم برای زندهماندن همین آدمهای فعلی رعایتشان کنیم.
آن چیزها را در فرستهای دیگر، با نقل قولی از ثورو و معرفی یک کتاب و خاطراتی از گذشتهی درکشدهی نسل میانسال فعلا زنده مطرح خواهم کرد.
✳️ فاجعهی تربیتی-اجتماعیِ جاری،
و
مقایسهی سعادت در دنیای مدرن با کهنه (صفحهی 1 از 2)
✳️ «با نگرش تکاملی چگونه زندگی کنیم؟» اسم قطعهی(اپیزودِ) 48 است از پادکستِ رادیولوگ.
این اپیزود نغز و کوتاه، از استیون پینکر (روشنگری، اکنون!) نقل میکند که دنیای مدرن بهتر است، چون خشونت کمتر، و متوسط عمر بیشتر شده.
اما حرف جاناتان هایت (نسل مضطرب) را هم به یادمان میآورد که:
به فرض صحت ادعای پینکر، رواندردها و رنجهای فراگیرِِ نسلِ مضطربِِ فعلیْ مانع هدف نهایی بشر، یعنی آرامش و رضایتمندی شدهاند، یعنی همان احساس سعادت.
بانکدار سوییسی و یا یک بشر 20 هزار یا 10 هزار سال پیش، وقتی خانهی مطلوباش را تصرف میکند و برای استراحت پایش را دراز میکند، چه در خانهای اعیانی در هاوایی یا کلبهای حصیری یا سنگی، لحظهای بعد باید مقدار معینی هورمون نشاطآور وارد سیناپسهای مغز هر دویشان بشود تا احساس رضایت را در هر کدامشان تولید کند.
پرسش این است:
آیا با یک حساب سرانگشتی، هورمونهای رضایتبخش بانکدار موفق، امروزه اصلا، میتواند به اندازهی آن کلبهنشین باشد؟!
اپیزود، بلافاصله، با نگاهی به پژوهشِ EMLS سرنخی در این باره به دست ما میدهد.
این پژوهش، یعنی، «سنجهی سبکزندگی ناسازگار با خصلتهای تکاملی» میگوید که ما، نسل بشر شهرنشین دیجیتالزده، خیلی نکبتزدهتر و مضطربتر از این حرفهاییم، چون نمرههای بدی را در ارزیابیمان با ملاکهای آن سنجه میگیریم.
ملاکهایی که نشان میدهند ما برخلاف طبیعتمانْ ضد طبیعت و دور از طبیعت داریم زندگی و تربیت کودک میکنیم (یعنی برخلاف توصیهی رواقیها و دانش تکاملی) و همین کافی است تا اضطراب و افسردگیِ فراگیرْ خوراکِ کودکانمان و همهی بشر بشود.
این چک لیست (ملاکهای) 36 موردی از چهار تا غربال رد شده تا آشغالهایش گرفتهشده باشند و البته که باید تکرارپذیر هم باشند.
با مطالعهی ملاکهای کیفیت زندگی، اگر فرزند و نسل سالم و «منِ» سالم بخواهیم، باید تصمیم خود را بگیریم!
==========≠======ه
✳️ بحثهای بسیار مهم تکمیلی:
✅ - پادکست بیپلاس ، اپیزود ۲۰۰، نسل مضطرب (همان کتابِ جاناتان هایت)
✅ - گوشهگیری و انزوای جوانان :
/channel/VahidOnline/62624
✅ - اوتیسم دیجیتالی و
مرکز درمان عارضهی بِیْبی دیجیتال در تهران:
/channel/c/1216467024/232
✅ - فابینگ و موبوفوبیا :
/channel/GahFerestGhKeshani/5833
✅ کارزارِ یکماههی «سمزدایی دیجیتال» از ۱۳ بهمن ۱۴۰۳:
https://shorturl.at/Kozfn
✅ اعتیاد کودکان به فیس بوک و اینستاگرام :
https://shorturl.at/MREE4
✅ ماخذِ پژوهشِ EMLS
https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S2405844024110286 (فقط کپی-پیست بشود)
===============ه
- در صورتیکه در این متن دو صفحهای و لینکها برای نقد روند تربیتی کودکان و نوجوانان و سلامتِ جان و روان خود و دیگران فایدهای میبینید، بیعمل نباشید و لطفا برای دیگران هم بفرستید.
غلامعلی کشانی، بهمن ۱۴۰۳
لطفا توجه کنید:
پرسشنامه ( چک لیست ) و باقی مطلب در صفحه 2 آمده است. 👇
/channel/GahFerestGhKeshani/6077
#کیفیت زندگی
✳️ سلام دوستان،
گفتگوی روشن و صریحِ کانال یوتیوبِِ
"رسانه پارسی"
با عنوانِ " نافرمانی مدنی! راه نجات ملتها؟
پاسخی است به این پرسش که:
امروزهی ما را چه ربطی به گاندی، ثورو، هاول و نافرمانی مدنی؟
و همینطور در بارهی چگونگی و چرایی بیگانگی و بعدا آشنایی غلامعلی کشانی و همنسلاناش با اندیشهی گاندی، هنری دیوید ثورو و بعدا واسلاو هاول و همینطور کارکرد نافرمانی مدنی
در سالهای قبل و بعد از بهمن ۱۳۵۷.
✅ بخش دوم این گفتگو
که بعدا منتشر میشود، پیوندی است بینِ اندیشهی گاندی، ثورو، هاول و
پیشنهاد فرهاد میثمی، یعنی:
✳️ دولت شهر موازی هاول و برنامه سازنده گاندی (نک: همین کانال)✳️
چستجوی بدون لینک در گوگل:
رسانه پارسی غلامعلی کشانی
https://youtu.be/HtwQEb7m9lg?si=lxKM_kCb7jXdFmGW
سلام دوستان،
گفتگوی روشن و صریحِ کانال یوتیوبِِ
"رسانه پارسی"
پاسخی است به این پرسش که:
امروزهی ما را چه ربطی به گاندی، ثورو، هاول و نافرمانی مدنی؟
و همینطور در بارهی چگونگی و چرایی بیگانگی و بعدا آشنایی غلامعلی کشانی و همنسلاناش با اندیشهی گاندی، هنری دیوید ثورو و بعدا واسلاو هاول و همینطور کارکرد نافرمانیِ مدنی
در سالهای قبل و بعد از بهمن ۱۳۵۷.
بخش دوم این گفتگو
که بعدا منتشر میشود، پیوندی است بینِ اندیشهی گاندی، ثورو، هاول و
پیشنهاد فرهاد میثمی، یعنی:
دولت شهر موازی هاول و برنامه سازنده گاندی (نک: همین کانال)
https://youtu.be/HtwQEb7m9lg?si=lxKM_kCb7jXdFmGW
❤️ در روز ۲۵ نوامبر چه اتفاقی افتاده است؟
🗓 ۲۵ نوامبر؛ سالروز ترور خواهران میرابال
🔆#معرفی_زنان_تاثیر_گذار
➖➖➖➖➖
خواهران میرابال (با نام اسپانیایی las hermanas Mirabal) چهار خواهر اهل جمهوری دومنیکن بودند با نامهای پاتریا، مینروا، ماریا ترزا و دِده که از مخالفان دیکتاتور معروف تروخیو بودند و در فعالیتهاو مبارازت مخفیانه علیه رژیم مشارکت داشتند.
سه خواهر از چهار خواهر (پاتریا، مینروا و ماریا ترزا) در ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ به قتل رسیدند.
در داخل گروه سه خواهر خودشان را "لا ماری پوساس" یا پروانهها مینامیدند که از نام زیرزمینی مینروا گرفته شده بود.
«مهم نیست تروخیو چند بار آنها را به زندان انداخت، مهم نیست که چقدر از اموال و داراییهای آنها توقیف شد، مینروا، پاتریا و ماریا ترزا هرگز تسلیم نشدند و هرگز از مأموریتشان برای برقراری دموکراسی و آزادیهای مدنی برای مردم این جزیره چشم پوشی نکردند.»
🔻امروز ۲۵ نوامبر است، روز جهانی مبارزه برای رفع خشونت علیه زنان.
🔹سیلوانو ملو، کارتونیست برزیلی، در شرح این اثرش مینویسد:
«خشونت علیه زنان یکی از شکلهای عمده نقض حقوق بشر آنان است و ناقض حق زندگی، سلامت و تمامیت جسمانی آنها. #خشونت_علیه_زنان عامل ساختاردهنده به نابرابری جنسیتی است.»
#مطالعات_زنان
@womenstudies
از سایت IOF برای فارسی زبانان!
و
ایرانیزه شده با اضافه کردن ۴ سازمان!
@yaser_arab57
👆👆👆
دوستان !
چهار سال پیش کلیپ و عکسی در بارهی دوستی در این کانال منتشر شد.
دوستان خواننده نظراتی دادند، منتها متاسفانه یکی از نظرات دیده نشد و اشتباهاً از قلم افتاد.
دوباره همان دو فرسته را سنجاقشده میبینید و علاوه بر آن دو فرستهی دیگر منتشرشدهی قبلی را هم در بالا خواهید دید.
================ه
تا فراموش نشده:
باز هم در بارهی دوستی،
گزارش پروژهی 85 سالهی هاروارد را هم ببینید یا بشنوید، و ارتباط آن را با
"دو سه دوست موثر و همدل"
که از تو، مثل سیمون وی، همیشه با اشتیاق میپرسند:
این روزا چی از سر میگذرونی؟
و
صحبتات رو قطع نکنند
و
تو رو فورا قضاوت نکنند
و
مشورت بدهند، اما فقط به درخواست خودت.
پس گزارش دکتر والدینگر از پروژهی عظیم و باورنکردنیِ ۸۶ سالهی هاروارد رو میبینیم:
/channel/GahFerestGhKeshani/5786
و
/channel/GahFerestGhKeshani/5209
https://www.youtube.com/watch?v=x_dNbZzXZxE&t=129s
و در کانال بسیار ارزنده و مفید فانوس:
/channel/lighthouseir/9
==============ه
همگیِ این فرستهها به نکتهای بهشدت حیاتی برای جامعهی درماندهی ما مربوط اند:
به دوستیِ واقعی
که چسب حیات و کنشِ اجتماعی-سیاسی- اخلاقیِ ما باید باشد!
خوانندهای بزرگوار در باره ی برداشت بالا از شعر حافظ، در گروه بحث این کانال چنین نوشته اند:
===========ه
برداشت غریبیست از شعر حافظ و بعید میدانم که صواب باشد.
گمان نمیکنم حافظ ابزوردیست باشد. هیچ انگاری یک انگاره جدید است.
مصرع سوم رو هم باید در ارتباط با مصرع اول بفهمیم. میگوید اگه در صلح و امنیت هستی و شاد هستی و مونسی داری بدان که همین توفیق است. اون چیزی که بقیه فکر میکنند موفقیت است در حقیقت بیارزش است و هیچ. تقریباً معادل همان چیزی که گاهی خودمان میگوییم: «بابا دنیا ارزش این حرفا رو نداره»
============ه
دوست دیگری این چنین نظر داده اند:
باید عنایت داشت ما یک هیچ/هیچ انگاری در نیهیلیسم داریم و یک هیچ/هیچ انگاری هم در عرفان.
هیچ انگاری حافظ هیچ انگاری عرفانی است تا هیچ انگاری نیهیلیستی.
===============ه
خوانندهی گرامی،
جناب رضا شایگان در کنار دو نظر قبلی نظر داده اند که:
درود
"هیچ در هیچ" اسلامی ندوشن را به خاطرم آورد.
عمری با نثر پر صلابت و پر امیدش ما را به دنبال کشاند، از امید هاو فرداهای بهتر گفت و از سایه ی همای و صفیر سیمرغ.
می گفت ایران را از یاد نبریم،
می گفت با تلاش های ما، فرداهای بهتری در راه است و در این راه از حافظ و فردوسی مایه ها گذاشت.
در آخرین روزهای حیات، چکیده و حاصل عمرش، شاه بیت زندگانی اش و حاصل همه نگارشهایش را در یک بیت خلاصه کرد و گفت:
جهان و کار جهان.....
از آن روز من ماندم و آن همه امیدو نوید و این همه درهای بسته و گره های ناگشوده.
امید، تنها بهانه برای ادامه ی حیات است حتی اگر آزموده باشی که هیچ در هیچ است. آن هم نه یک بار و دوبار وصد بار، بلکه هزار بار....
شاید در مرتبه ی هزار و یکم اتفاقی بیفتد و گشایشی باشد بر گره های فروبسته....
شاید!
کلیپ ویدئوی عبرتانگیز زندهیاد اسلامی ندوشن را در زیر ببینید:👇
در حالی که کمتر کسی از این برداشت و تعبیرِ نهاییِ ایشان خبر دارد:
https://www.instagram.com/reel/C_AlyShNPeI/?igsh=Mm5oeWIxYmkydmty
===================ه
از نظرات دیگر دوستان استقبال میشود.
اندر بابِ دوستی و رفاقت
در این روزگار یکی از چیزهایی که بسیار ناراحت کننده است و مایه ی دلگیریِ ماندگاری می شود این است که برخی از رفقای صمیمی و خیلی قابل احترام چه قدر بی گدگذست و بی دلیلِ لازم همدیگر را کنار می گذارند و نمی دانیم که جای همدیگر را با چه چیزی پر خواهند کرد؛ آیا مطمئن هستند که در آخرین دم ها، حسرت نخواهند خورد؟ آیا پشیمان نمی شوند؟
ببینیم در دم های آخر چه حسرت ها و پشیمانی هایی به سراغ مان می آیند:
/channel/GahFerestGhKeshani/3392
ادامه از قبل 👆
ما نهفقط جایزالخطاییم، بلکه واجبالخطا هستیم. اما اگر این خطای ما از خودمان به یک مورچه، یک برگ، یک موش، یک مگس یا یک کودک تجاوز کند، آن وقت است که باید جوابگو بشویم، آنهم در دادگاهی که قاضیاش سربلندترین قاضیان است: دادگاه وجدان خود، و وجدان بشری.
باید جوابگو باشیم هلاک حرثونسل را!
بیهیچ مسامحهای و بیهیچ پارتیبازی و اغماضی و
بیهیچ کربلاانگاری یا اسطورهسازی.
همهی این نوع توجیههای بیربط را باید ریخت دور. بحثِ دادگاه عقل و وجدان است.
هر کودکی که یک ترکش کوچک به کفپایاش خورده، همین الان حق دارد که بپرسد چرا من!؟
و دادگاه شریف وجدانها، نه دادگاههای حکیمفرموده، باید پاسخ او را کشف کنند و عامل را به مردم معرفی کنند.
در مورد دل خوش بودن به جامعهی جهانی:
آقای سیدحسن نصرالله، سالها پیش، دو سرباز اسراییلی گروگان گرفت و فاجعهی جنگ ۳۳ روزه رقم خورد. خرج خیلی از خسارتهای مالی را کشوری دیگر داد، اما بیش از هزار کشته کجا رفتند؟
ایشان بعد از این اتفاق در تمام رسانهها اعلام کردند که: اگر میدانستیم اسرائیل این برخورد را خواهد کرد، هرگز گروگان نمیگرفتیم. (ابراز تاسف نصرالله از وقوع جنگ با اسرائیل، بی بی سی فارسی)
این اعتراف هرگز نمیتواند خلاء مسئولیتپذیری شکستِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان برای حرث و نسل و نفوس را پر کند. کشتههای ۳۳ روزه الان دیگر مرده اند و داغی ابدی بر دل بازماندگان گذاشته اند.
این داغ با این تاسف و اعتراف محو و سرد نخواهدشد!
همینطور،
دلخوش بودن نسبت به برخورد جامعهی جهانی با حکومتی که بمب اتمی دارد، سالها است که دهها قطعنامهی سازمان ملل را زیر پا گذاشته، بیاعتنا به جامعهی جهانی و آپارتایدی است، دهها نفر دشمن خودش را در بیرون مرزها کشته و یا دزدیده و به اسرائیل آورده، از جمله آدولف آیشمن و دیگران؟!
این ادعا، اولا تصور و تخیل تحمیلی شما است به کردار عینی حماس و ناشی از این سناریوی ذهنی طرفداران هر گروه و هر ایده، در موقع برخورد با تناقضات مکرر آن گروه و ایده:
«ایشاللا که گربه است.»
ثانیا، خودِ حماس بههیچ وجه این ادعا را نکرد.
حاکمیتِ صهیونیستی، از روز اول حاکمیتی سرکش و جهادی بوده و مانده، منتها هیچ کشوری را تهدید به نابودی نکرده بوده. دفاع میکند، اما دفاعی تا سرحد درندگی و نسلکشیِ جهادی.
زنبوری است که آنانی را که کمر به نابودیاش بسته اند دنبال میکند، حتی اگر لازم بشود تمام روستاییان بیطرف یا باطرف را نابود کند. حاضر است خشک و تر را با هم بسوزاند.
پس با چه عقلانیتی میتوانیم به خرج مردم و کودکان، دلخوش باشیم به رحم و مروتِ حاکمیتی که بارها در برابر انظار جهانی امتحان پس داده؟
پس باز هم، راهحل شجاعانه در کنشِ شجاعانهی متکی به نفی خشونت بود و هست و خواهد بود، آن هم با شاهد گرفتنِ رسانههای جهانیِ کوچک و بزرگ و کسبِ حمایتِ مردمِ عادی جهان و افشای سیاستهای مختلف دولتهای مختلف جهان در تداوم این وضع، ولی به خرج خود و نه دیگران و نه کودکانِ بیخبر!
"معنای بهخرج خود" در اصل یادداشت آمده است.
==================
در فرستههای بعدی، صفحاتی از کتاب بار هستی، نوشتهی میلان کوندرا میآید که دوست خوانندهیمان پرسشهای مهم آن اشاره کرده بودند. 👇👇👇
تولدی و زایشی دوباره،
پس از دو ماه بی آبی و خشک شدن گلدان نخل مرداب،
و فقط یک بار آب دادن!
اگر این حادثه یکی از بزرگترین شگفتیها نباشد، پس چه چیزهایی شگفتی اند؟!
فرزندانمان را با نظارهی عمیق و دقیق این گونه حادثههای حیرتزا، در دور و اطراف و طبیعت، آزادانه به دست خود تربیت کنیم!
تا بهجای انسان گرازوار* و انسان ذخیرهخوار ، انسان شفقتمند* نسبت به طبیعت، به سیاره و به همسایه طلوع کند!
=======ه
* homo boariens
** homo depleticus
*** homo agapeticus
**** نخل مرداب باید غرقه در آبِ تالاب باشد.
=====ه
* تعبیر فارسیِ «انسان گرازوار» از عبدالحسین وهابزاده، زیستشناس و تربیتشناس نامدار ایران است.
** هر سه اصطلاح لاتین و دو اصطلاح فارسیِ دیگر جعل و طعنهی نگارنده است.
۵ شنبه، ۱۹ بهمن ۱۴۰۳
باز هم نافرمانی مدنی!
چاپ هفتم!
هنری دیوید ثورو،
ترجمه غلامعلی کشانی،
نشر قطره تلفن: ۳-۰۲۱۸۸۹۷۳۳۵۱
✳️ فاجعهی تربیتی-اجتماعیِ جاری،
و
مقایسهی سعادت در دنیای مدرن با کهنه (صفحهی 2 از 2)
✳️ چک لیستِ "کیفیت زندگی» بر اساس پژوهشِ EMLS
(36 سوالی)
✅ استفاده از رسانههای اجتماعی
۱- هر روز متنهای زیادی در شبکهها ارسال میکنم
۲- زندگیام را با زندگی افرادی که در رسانههای اجتماعی هستند مقایسه میکنم
۳- ظاهرم را با ظاهر افرادی که در رسانههای اجتماعی هستند مقایسه میکنم
۴- تعداد زیادی آدمِ «بهظاهر دوست" در رسانهها دارم که "فقط آشنا" هستند، و نه بیشتر
۵- دوستانم به طور کلی بیشترِ وقت خود را پای موبایل و کامپیوتر میگذرانند
۶- خودم با فیسبوک و توئیتر (ایکس) و رسانههای اجتماعیِ دیگر وقت میگذرانم
✅ خودپسندی
۷- از محصولات زیبایی و آرایشی زیاد استفاده میکنم و به خودم زیاد میرسم
۸- به خودم در آینه خیره میشوم
۹- به تصاویر و ویدیوهای خودم خیره میشوم
✅ حمایت اجتماعی
۱۰- نسبت به آدمهای محل کار یا تحصیلام احساسِ نزدیکی نمیکنم
۱۱- معاشرت خیلی محدودی با اقوام دارم
۱۲- از نظر احساسی با تعداد خیلی کمی از اعضای خانواده احساس پیوند دارم
۱۳- روی تعداد کمی از اعضای خانواده میتوانم حساب کنم
۱۴- تعداد کمی دوست نزدیک دارم که میتوانم روی آنها حساب کنم
۱۵- تعداد کمی دوست نزدیک دارم که میتوانم درباره مشکلاتام با آنها صحبت کنم
۱۶- در محل کارم کسی به حرفِ دلام گوش نمیکند
✅ محیط خانه
۱۷- در منطقهای زندگی میکنم که پر از غریبهها است
۱۸- در اطراف خانهام به طبیعت خیلی کمی دسترسی دارم، مثلا افق باز ندارم
۱۹- معاشرت کمی با مردم محله دارم
۲۰- اکثر مردم محله را نمیشناسم
۲۱- اکثر همسایههای بغلدستی را نمیشناسم
✅ روابط عاشقانه/جنسی
۲۲- بخش بزرگی از زندگیام را به تنهایی میگذرانم (حتی اگر به ظاهر شریک زندگی داشته باشم)
۲۳- مجبور میشوم با افراد جدیدی ملاقات کنم و دلربایی سرپایی کنم (مخ بزنم).
۲۴- از برنامهها و سایتهای دوستیابی برای برقراری ارتباط و داشتن رابطه جنسی استفاده میکنم
۲۵- برای برقراری روابط عاشقانه باید شخصا تلاش کنم و این تلاش دو طرفه نیست
۲۶- معمولاً تنها میخوابم
۲۷- از برنامهها و سایتهای دوستیابی برای پیدا کردن شریک عشقی استفاده میکنم
✅ فعالیت بدنی
۲۸- فعالیت بدنی ندارم
۲۹- به طور منظم نرمش و تحرک هدفمند بدنی ندارم
۳۰- بخش بزرگی از زمان استراحت را روی صندلی نشستهام
۳۱- کمتر از نیم ساعت در روز نرمش و تحرک هدفمند بدنی دارم
✅ رژیم غذایی
۳۲- گوشت و سبزیجات فرآوریشده (بستهبندیشده)
۳۳- نوشیدنیهای شیرین
۳۴- غذاهای با چربی بالا
۳۵- کلا چیزهای شیرین خیلی میخورم
۳۶- میوه، سبزیجات و مغزها را زیاد نمیخورم
==============ه
- مبدا بحث:
اپیزود 48 از پادکست رادیولوگ
- در صورتیکه در این متن دو صفحهای و لینکها برای نقد روند تربیتی کودکان و نوجوانان و جوانان و سلامتِ جان و روان خود و دیگران فایدهای میبینید، بیعمل نباشید و لطفا برای دیگران هم بفرستید.
/channel/VahidOnline/62624
غلامعلی کشانی، بهمن ۱۴۰۳
✅ لطفا دقت کنید:
اصل مطلب در پست قبلی، صفحهی یک، آمده است 👆 👇 :
/channel/GahFerestGhKeshani/6076
#کیفیت زندگی
✳️ قصهی زنان خشونت دیده
دو فیلم
✅ مردی بهتر
عطیه خان سالهاست که به زنان و کودکان تحت خشونت کمک میکند، اما او میداند که نمیتواند همه زنها را نجات دهد و ساختن فیلمی درباره دیدار دوباره با دوست پسر سابقاش که او را مورد خشونت قرار می داده، تلاشی در جهت یاری رساندن به همه زنهای نادیدهای و خاموشی است که از خشونت خانگی رنج میبرند؛
و میسوزند و میسازند!
A Better Man (2017)
زیرنویس فارسی:
/channel/DoCumentarieSTake2/10848
+++++++++++++++++++ه
✅ برای کشتن ببر
یک فیلم مستند هندی زبان کانادایی،
محصول سال ۲۰۲۲ به کارگردانی نیشا پاهوجا است.
داستان فیلم درباره خانوادهای در جارکند هند است، که پس از تجاوز وحشیانه به دختر نوجوانشان برای عدالت مبارزه می کنند.
این فیلم نامزد بهترین فیلم مستند بلند در نود و ششمین دوره جوایز اسکار شد.
زیرنویسفارسی:
/channel/DoCumentarieSTake2/10844
✅ معرفی این دو فیلم بهلطفِ هنرمند گرامی و خوانندهی این کانال، مانیِ پِتگَر، انجام شده.
سلام دوستان،
بهدلیل ایراد در بارگذاریِ فایل بالا، بهناچار فایل دوباره و از اول بارگذاری میشود.
از این بابت عذرخواهی میشود:👇
✳️ میوهی کودتاچی
✅ اسماش را هر چه میخواهید بگذارید، اما فرقی نمیکند، بگذارید بازار، بازار آزاد، اقتصاد دنیای آزاد، دنیای شرکتها، دنیای اشخاص حقوقیِ اقتصادی، دنیای بنگاههای اقتصادی، دستِ نامرئی بازار، دست نامرئی خدا، کاپیتالیسم، نئوکاپیتالیسم، سرمایهداری، سرمایهداری نو، لیبرالیسم کلاسیک یا نئولیبرالیسم یا هر چیزی دیگر. بر سر اسم اصلا دعوا لازم نیست.
✅ اما وقتی یک شرکت مدرن بخواهد بزرگ بشود و وقتی بزرگ میشود (و اگر شرکت بزرگ نشود میمیرد: قانونِ یا رشد یا مرگ)، مسائلی تازه متولد میشود.
✅ قبلا به شخصیتِ ضدِ اجتماعیِ "اشخاص حقوقی (یعنی شرکتها)" اشاره شده بود (لینکاش دوباره گذاشته میشود). و حالا به گوشهی دیگری از عملکردِ شرکتهای بزرگ مثل یونایتد فروت (همین چیکیتای موز فروش) توجه میشود.
✅ اما برای یک نمونهی زنده به رفتارِ شرکتِ گوگل و یک شرکتِ شبکههای مجازی در همین سال جاری میتوان توجه کرد که هر دو شرکت، بهدلیل استفاده از هوش مصنوعی و بینیازی به نیروی کار، یک شبه هزاران کارمند خود را بدونِ هیچ اخطار قبلی پیِ کار خود فرستادند و بیکار کردند (اخطاری که قاعدهی همهی کسبوکارها و از جمله خود گوگل بوده و جزو قانون و سُنَت کار است):
یعنی فردا صبح، کارمند گوگل در فلان شهر هند یا اندونزی یا آمریکا وقتی رمز خودش را وارد کرد تا وارد فضای کار بشود، متوجه شد رمز کار نمیکند و کارمندانی هم که در ساختمان گوگل در اینجا یا آنجای دنیا کار میکردند، اول صبح یکباره متوجه شدند کارت شناساییشان خوانده نمیشود.
آیا میتوان اینها را طبیعی دانست و از کنارشان گذشت؟
آیا اختلاف ثروتِ نجومیِ چند شرکت بزرگِ انگشتشمار با باقی آدمهای دنیا میتواند سرطانی تلقی نشود - اختلافی که در طول تاریخ بشر بیسابقه بوده؟
اما یادمان باشد که فقط ترکش جانبیِ این چیزها به ما میخورد. مشکلات ما زیر صفر است. اشتباه نکنیم. نئولیبرال یا هر اسم دیگر ربطی به ما ندارد.
✳️✳️ پیشاپیش هر گونه پدیدهای مثل سرمایهداری دولتی، سرمایهداری کمونیستی، اقتصاد شورویایی، اقتصاد کمونیستی، اقتصاد برنامهریزیشدهی دولتی، تصدی دولت در امر اقتصاد، اقتصاد بلوک شرقی، سوسیالیسم واقعا موجود و هر گونه خطایی از این دست را از جنسِ مهندسیِ کلان اجتماعی باید دانست که بهقول کارل پوپر (پاپر) از خطرهای عمدهی زندگی بشری بوده اند.
هر چند که میدانیم این روزها هیچ بنگاه اقتصاد شرکتیِ جهانی و داخلی بدون همدستی و دخالت حداقلی یا حداکثری دولتی (چه در حوزهی قانون گذاری یا تصدی) فعالیت نمیکند: دولتها فعلا در خدمتِ منافع شخصیتهای حقوقی اقتصادی مستقل یا وابسته اند.
✅ ما در عصر «مالداری اسلامی» و تیول و اقطاع و ... زندگی میکنیم و البته در عصر نابودی اعتماد به هم و اعتماد به آینده، رقابت جنونآمیز رانتی و ... (نک: مالداری اسلامی، اقتصاد سیاسی دین، محمدرضا نیکفر)
علاوه بر اینها، شرحی از وضعیت ما در اینجا هم آمده است:
خویشاوند پروری، دزدسالاری، و دولت گانگستری؛
سعید حجاریان، 3 مرداد 97، اعتماد ملی
/channel/GahFerestGhKeshani/4433
بهتر است گوش بدهیم به:
✳️ اپیزود شماره ۶۲- میوه ی کودتاچی در پادکستِ چیزکست:
https://castbox.fm/vb/694512266
✳️ مستندهای عجیب و غریب، اپیزود ششم: اشخاص حقوقی (شرکت)، اپیزود شماره 309، مدرسه زندگی فارسی
https://castbox.fm/vb/522308487
✅ (برای شنیدن، لینک را کلیک نکنید. فقط کپی کنید و در گوگل بگذارید یا از پادگیرها گوش کنید. پادگیر یعنی ابزارکی برای شنیدن پادکست، مثل کست باکس و گوگل کست)
===========ه
✳️ دوستان!
دانستن و یادگیریْ حوصله و پیگیری و وقت و صمیمیت «سیمون وی»وار میخواهد.
اگر میخواهید چیزی بفهمید از علت گوجهی 70 هزار تومنی در آبان 1403، باید وقت و صبر و تامل مایه بگذارید. در 30 ثانیه آدم ملا نمیشود.
فیلم پروانهها در بارهی خواهران میرابال، که جانانه مبارزه کردند:
/channel/Zane_Ruz_Channel/21422
امروز ۲۵ نوامبر است، روز جهانی مبارزه برای رفع خشونت علیه زنان.
۲۵ نوامبر "روز جهانی منع خشونت علیه زنان" است و آغاز ۱۶ روز فعالیت برای حقوق زنان و منع خشونت است که تا دهم دسامبر ادامه دارد. شعار امسال «اتحاد و سرمایهگذاری برای جلوگیری از خشونت علیه زنان و دختران بدون هیچ عذر و بهانهای» است.
این روز به خاطرهی چه کسانی نامگذاری شد؟
به یاد خواهران میرابال، پروانهها:
اینان که بودند؟ 👇👇👇
(یک نکته: خواهر چهارم، دِدِه، پس از مرگ آنان، در زنده نگهداشتن یاد و راهشان تا آخر عمر، ۲۰۱۴، تلاش کرد.)
✳️ سلام دوستان،
✳️ پوکیِ استخوان مشکلی است که در میانسالی به سراغ آدمهای امروزی، مخصوصا خانمها میآید. دلیلاش هر چه باشد، حداقل این پیشنهادهای بیخطر (Failsafe) را میتوان رعایت کرد تا اسیر راهروهای پرخطرِ و پرخرجِ و پیچاپیچ بیمارستانها نشد.
کانال گاه فرست به بهبودِ حال فرد و جمع میپردازد. فرقی نمیکند که بحث اخلاق در نبرد، یا مقاومت مدنی یا اقتصاد مصرف یا مبارزه با دروغِ بزرگ یا جامعه مدنی یا تن و بدنِ سالم برای بهزیستن و شریک کردن دیگران بر سفرهی خود و دوری از "تکخوری" باشد.
✅ تن سالم و پوکی استخوانِ خانمها هم یکی از این مسائل ضروری است. پس نهتنها به آن پرداخته میشود، بلکه بهزودی یک رشته مطلب در بارهی نرمش و مراقبه تقدیم خواهد شد.
(نکتهی جالب:
ایرونی بازی و زرنگ بازی و بچهتهرونبازی باز هم کار دست میدهد و پوستر مردم را اولیای محترم امور ملاخور و ایرانیزه میکنند. اسم طرف (بنیاد جهانیِ پوکی استخوان) را هم از اون بالا پاک میکنند. تا بروند و زرنگبازی خود را در پستوهای اداری و محفلی و خانوادگی تعریف کنند.
آیا با این وضع امیدی به حال ما ملت هست. اینهایی که این کار را میکنند، از این ملت اند و اتفاقا سواد هم خووب دارند. شاید خود من و شما باشیم. اما باز هم برای قدری تحسین و اضافهکار ادامه میدهیم و شاکی هم هستیم از دست روزگار ناسازگار و ... .
لطفا پوستر دست راست را سیو کنید تا جلوی چشم باشد.)
/channel/GahFerestGhKeshani/6058
این هم بعضی مطالب فارسی این بنیاد برای ما ایرانیها. واقعا باید درس گرفت!
https://www.osteoporosis.foundation/search?search=farsi
"کتاب احساس خوب – علم نیکزیستی" پژوهشی است جدی و مستند برای خودیاری، محصول تلاش رابرت کلونینگر، روانپزشک و ژنتیک دان آمریکایی که بهدنبال راههای بهداشت روان و درمان روان است و این جستجو را در ریشههای زیستی، روانی، اجتماعی و معنویِ این دو پی میگیرد.
در کتاب احساس خوب میبینیم که بحثهای عینیِ روانشناسی و خودیاری تا چه حدی میتوانند از قصهسرایی دور بشوند و به مستندات بپردازند.
نویسنده با دقتی شگفتآور از منابع مختلف توانسته رفتار شخصیِ آدمهای بزرگ تاریخ را پیگیری سنجشگرانه کند و به مرور کتابخانهای بسنده نکرده. و این است فرق این کتاب با کتابهای مشابه در زمینهی خودیاری.
کار سخت و حساسِ ترجمهی این کتاب مفصل و بسیار کارآمد را دکتر علیرضا فرنام و دکتر لیلی محمد خانلی به انجام رساندهاند.
این کتاب میتواند هم برای خودیاری و هم برای پژوهشهای جدی روانشناسی استفاده بشود.
تهیه کتاب: تلفن: ۰۲۱۸۸۹۸۲۰۴۰
ادامه از قبل 👆
اندر بزرگداشتِ دوستی!
================ه
سلام غلام،
چند ساعت پیش دوستی شریف و "سردْوگرمچشیدهی روزگارْ مطلب زیر را (البته با نقلِ به معنا) با من مطرح کرد:
[گاهی وقت ها با بعضی ها که تماس میگیرم و دوست دارم حالشان را بپرسم و یا ببینمشان و قبلاش خودم را آماده میکنم که در حد ضرورت و توان و وقت و عقلام احیانا کمکشان کنم، یا اصلا جوابی نمیدهند یا با قدری تاخیر نمونهعبارتهای کلیشهایِ زیر را بهعنوانِ جواب دریافت میکنم:
"باشه خودم تماس میگیرم"
"در یک فرصت مناسب همدیگر را خواهیمدید"
"میخواستم خودم با تو تماس بگیرم"
"همیشه بهفکر ات هستم، حتما تماس میگیرم"
"خوبی؟ من حالام تعریفی نداره، ولی دوست دارم ببینمات"
"در یک فرصتِ مناسب، من هم دوست دارم صدایت را بشنوم"
و " ... "
عجیبه که بعضی از همین آدمها بهخصوص در فضای مجازی چند تا از این خروس قندی های خبریِ معمول برایام پرت میکنند که فعلا دلخوش شوم تا بعد.
بعضیهاشان هم زبانِ شکلکهای فضای مجازی را میدانند، یکی دو تا یا حتی بیشتر از انواع این شکلکها را پرت میکنند برایام .
وقتی هم که تماس میگیرند تند و تیز از همه چیز میپرسند غیر از حال و وضعام، و مجال جواب دادن را هم از من دریغ میکنند.]
همین دوستِ شریف در آخر از من پرسید که:
"تو هم با این پدیدهها روبرو هستی؟ ما رفیقایم؛ اگر اشکالی در من میبینی قسم به پاس رفاقتمان از آن نگذر و بگو."
واقعا میمانم و نمیدانم که چهطوری جواباش را بدهم. به پاسِ رفاقتمان از من خواسته پاسخی بدهم، نمیشود من هم مثل بعضیها بیجواباش بگذارم یا با دو تا شکلک دلاش را خوش کنم؛ آنوقت است که خودم هم میشوم مثل آن بعضیها.
راستی!
نکند روزی بیاید که ماها هم میشویم همان "بعضیها"!
=========ه
بارها شده که با دوستی قدیمی تماس میگیرم و خیال میکنم در این زمانهی "بیپیوندی" و "اتمیشدن" فرد در همهی دنیا و مخصوصا در سرزمینِ فرابحرانزدهمان میتوانم پیوندی کهنه را محکمتر کنم.
اما نتیجهی عکس میدهد.
یک ریز حرف میزند، از زمین و آسمان، از سیاست و کیاست و بدیهای "دیگران" و کجکِرداریِ فلک و مشکلاتِ مالی و بیماریهای خود و خانوادهاش.
بهقول سعدی در جزیرهی کیش، امان نمیدهد تا نفسی تازه کند و کمی هم بپرسد که: "سعدی تو هم چیزی بگو!"
و بعد، آرام و آهسته بشنود.
اما بعد از نیم ساعت حرف زدن، هیچ نمیپرسد که تو چه مرگات است؟ تو چه میکنی؟ با فلان مشکلِ همیشهگیات چه کردی؟ سبکتر شده رنجاش؟
و چند لحظه بعد:
همایون! کاری نداری؟
- نه!
پس خدافظ
=========ه
پادکستِ "راوی شو " مصاحبهای دارد: " رامتینِ شهرت، زندگی به سبکِ بومگردی- نارتیتی " در اپیزودِ ۲:
https://castbox.fm/vb/515494276
اپیزود فارغ از قوتها و ضعفِ خود، نگاهی از رامتین را به ما معرفی میکند که خیلی با روالِ رایج فرق دارد.
چه با سبکِ زندگیِ او مخالف باشید یا موافق، فرقی نمیکند. آن نگاه مهم و ارزندهی درسگیری است. نگاهِ خاصِ او به دوستی و نگاه به زندگی که مسابقه و رشدِ کمّی نیست، بلکه بالابردن کیفیت، با کمکِ دوستی است.
========ه
گوشهای از "همکلامیِ ایوان ایلیچ و مجید رهنما" در بارهی دوستی :
/channel/GahFerestGhKeshani/1179
"شمعی در تاریکی بهدست گیر، شمعی در تاریکی باش، بدان که نوری در تاریکی هستی."
دوستی نمیتواند واقعی باشد، مگر "باز و گشوده"، "فراگیر و دربرگیرنده" و "همسفرهوار، رفیقانه و خوش مشربانه" باشد، مگر که سوم شخصی هم صادقانه و "تمام و کمال" بتواند به آن دعوت شود. شمعی که در جلوی ما به اتاق روشنی میدهد، پیپ مان را هم میتواند روشن کند، کبریت هم همین خدمت را میتواند بکند، امّا کبریت نمیگذارد بازتابِ پیوستهی سوم شخص را در شاگردان هر دویمان ببینیم، ما را از این حضور پیوستهی سوم شخصها با خبر نمیکند.
مجید! وقتی به چهرهات نگاه میکنم، حدس میزنم که با نومیدی، یا حتّی تحقیرشدهگی در چهرهی خوانندگان آینده فکر میکنی. آنان افرادی محترماند، که خواهان کار نیکاند، و ممکن است بگذارند که "دوستی" بتواند جوانهای باشد که از درون آن کنش سیاسی رشد کند. من اعتراف میکنم که تعبیر سیاسیشان از دوستی، ریشه در یک سنت ارجمند دارد.
زندگیِ سیاسی، حُسُن تعبیری توخالی شدهاست. بنابر این دوستیِ سیاسی، که برای ارسطو محصول فضیلتهای مدنیِ تجربهشده در خانوار و گردهماییهای اجتماعی بود، بهناچار تباه شدهاست، هر قدر هم که نیات مبلغاناش والا باشد.
"وقف یکدیگر بودن" و "از خودگذشتگیِ" برآمده از دوستی، موتورِ موّلدِ تنها فضایی است که فرصت میدهد تا آنچیزی رخ دهد که میخواهی:
فضایی خُــرْد که در آن میتوانیم بر سر جستجوی نیکخواهی توافق داشته باشیم.
و
نگاه حافظ:
/channel/GahFerestGhKeshani/5297
مقام امن و می بیغشّ و رفیق شفیق،
گرت مدام میسر شود زهی توفیق!
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است!
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق.
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق!
حافظ در مصرع سوم، بیرودربایستی، هیچانگار است، ابزوردیست است. معنایی نمیبیند. ادعا میکند تحقیق زیادی هم کرده است. اگر این حرفشاش را به کل دوران شاعریاش تعمیم بدهیم، دیگر از او چیزی نمیماند که به مفهومی به اسم عرفانِ مرسوم نزدیک باشد.
او عارف است، اما به معنای عارفی که کنه قضیه را فهمیده که هیچ خبری در ورای همین زندگی نیست. وصل و هجرانی آسمانی وجود ندارد و برای تسلای دلِ گول خورده و مغبون شده، بهتر است که به وحشیانهترین سرعتی، هر مقدار سوخت و بنزینی را که داریم، با سرعت نور بسوزانیم تا به قول یک فیلسوف مرگ، برای بعد از خودمان سرزمین سوخته باقی بگذاریم و هیچ چیزی از داشتهها (امکانات لذت بردن) باقی نگذاریم،
اما فقط به دوستی پناه ببریم که اصلِ اصلِ سعادت در دوستی است:
این پیام بیغلّ و غشّ شاعر است، پیام همهکس فهم او.
/channel/GahFerestGhKeshani/3392
/channel/GahFerestGhKeshani/5209
👆👆👆
دوستان !
چهار سال پیش کلیپ و عکسی در بارهی دوستی در این کانال منتشر شد.
دوستان خواننده نظراتی دادند، منتها متاسفانه یکی از نظرات دیده نشد و اشتباهاً از قلم افتاد.
دوباره همان دو فرسته را سنجاقشده میبینید و علاوه بر آن دو فرستهی دیگر منتشرشدهی قبلی را هم در زیر خواهید دید.
================ه
تا فراموش نشده:
باز هم در بارهی دوستی،
گزارش پروژهی 85 سالهی هاروارد را هم ببینید یا بشنوید، و ارتباط آن با دو سه دوست موثر که از تو، مثل سیمون وی، با اشتیاق بپرسند:
این روزا چی از سر میگذرونی؟
و
صحبتات رو قطع نکنند
و
تو رو فورا قضاوت نکنند
و
مشورت بدهند، اما فقط به درخواست خودت.
گزارش دکتر والدینگر از هاروارد :
/channel/GahFerestGhKeshani/5786
و
/channel/GahFerestGhKeshani/5209
==============ه
همگیِ این فرستهها به نکتهای بهشدت حیاتی برای جامعهی درماندهی ما مربوط اند:
به دوستیِ واقعی
که چسب حیات و کنشِ اجتماعی-سیاسی- اخلاقیِ ما باید باشد!
👇👇👇
دوستان!
خوانندهای ارجمند در نظرگاه کانال گاه فرست،
در بارهی فرستهی
"اجازه هست شما را با خودم به کشتن بدهم- حماس، اسرائیل و مردم بیفرار!"
گفتگویی داشتند به این شرح:
سلام آقای دکتر.
قضیه فلسطین شده است حکایت قیل مولانا...هر کسی از ظن خود به موضوع میپردازدو تحلیل خود را ارائه میدهد.مخصوصا در دورهای که تقریبا، جناح قدرتمند منازعه با پشتوانه سلاح و خاموشی مردمانی که خودرا به خواب زده اند،میرود که جهان را پذیرای یک نسل کشی واضح کند.حداقل ،هم سن وسالهای ما ،تابلویی سه نفره از کلینتون،عرفات و مناخیم بگین را به یاد دارند که عرفات کلت کمری را تحویل کلینتون داد و به صورت نمادین،مشی مسلحانه را کنار گذاشت. به امید مذاکره و تحقق یک کشور فلسطینی.عرفات در حصر خانگی مرد و دیدن این کشور را هم با خود به گور برد.حماس برخاسته از عقده حقارت یک ملت بود که ناچار شد خودزنی کند تا شاید چشمهای جهانیان را به این سو بکشاند .خواهشا این حجم کشتار را به پای حماس ننویسید و نقش افرلطیون یهودی را کم رنگ جلوه ندهید.نقش حامیان اسرائیل بسیار پر رنگ است .از ملت تحقیر شده انتظار نداشته باشید که سلاح به دست نگیرد و هیچوقت اینگونه افراد را تروریست خطاب مکن....زنگوله ای بر بالای وجدانمان بیاویزیم که هر از چند گاهی یاداورمان باشد که این حجم خرابی و کشتار،از طرف جان بهدر بردگان از هولوکاست بود و روزگار چه چرخش عجیبی داشت.
====================
نظر غلامعلی کشانی:
دوست ارجمند
سلام و عرض ادب میکنم .
ممنون ام از توجه و صمیمیتتون در نظری که دادهاید.
(خیلی متشکرم از لطفتون. اما من دکتر نیستم و واقعا مدرکی ندارم. سرباز صفر ام و همیشه شاگرد.)
من گوشهای از قضیه را شرح ندادهام. بلکه روایت کردهام فاجعه را. بیرحمی و بیمروتیِ سابقهدار حریف را یاد کرده ام. از غزه بهعنوان بزرگترین زندان روباز جهان اسم بردهام. از دستیاری و پشتیبانی و سکوت جهانی و همدلی و فساد و سوء استفادهی دولتهای متنوع در طول این ۱۰۰ سال یاد کرده ام.
از تحقیر هر روزهی مردم زندانِ روباز غزه صحبت کردم. حجم کشتارهای بعد از حملهی ۷ اکتبر را به پای حماس ننوشتم. کشتار را دولت و ارتش اسرائیل کرده.
اما هنوز و هنوز آن تمثیل بر سر جای خودش باقی است:
آیا بدون توری و کلاه و دستکش دادن به مردم، باید چوب در لانهی زنبورهایی کرد که میدانیم بیرحمانه به تمام روستای بیدفاع حمله خواهندکرد تا صاحب چوب را گیر بیاورند؟
و آیا با آن چوب کردن در لانهزنبور و هالوکاستِ برگشتناپذیر و پیشبینیپذیری که شاهدیم، توجهِ مردم و دولتها به این بنبستِ بشری بیشتر میشد یا با خودکشیِ چند نفر فدایی یا با تسلیم داوطلبانهی چند نفر فدایی به زندانبانهای اسرائیل، با حضور رسانههای جهانی؟
حل عقدهی حقارت یک ملت، آیا از جیب همان ملت، و بدون اجازه گرفتن از آنان آیا عقلانی و اخلاقی است؟
با احترام و استقبال بیشتر از نظراتتان.
اگر موافق باشید نظر شما و همین نظر را در کانال گاه فرست میگذارم.
=================
نظر سعید اسفندیاری:
دکتر جان.
انسانیم و جایز الخطا.یک بار تصمیم میگیریم و یک بار زندگی میکنیم.درست یا غلط.راه برگشتی نیست.به نظرم،هرگز درباور سنوار و دیگر رهبران حماس این حجم از تخریب و کشتار شکل نگرفته بود و به نظرم دل خوش بودند به جامعه جهانی مدافع حقوق بشر.که زیاد پایه و اساس مستحکمی نداشت و جهان اول مدعی،به نوعی تودهنی محکمی هم به دادگاه لاهه زد و فرمان خاموش باش صادر کرد.
حال ماییم و یک واقعه.ما تماشاگر یک فیلم واقعی خون الودیم.بازیگران پر رنگش را کم رنگ جلوه ندهیم و آزادمنش باشیم.
هم اکنون مشغول خواندن ..بارهستی/میلان کوندرا ...هستم .واین دوصفحه ذیل خیلی ذهنم را درگیر کرده است.مردم چک،دوروش را در دو برهه به کار گرفتند...کدام درست بود؟...جواب ساده نیست...قضاوت رفتار امثال سنوار به همین اندازه سخت است.
=================
نظر غلامعلی کشانی:
سلام و درود میفرستم
جناب آقای اسفندیاری گرامی،
متشکرم. اما من دکتر نیستم. شاگرد ام و سرباز صفر.
بله. درست میگویید. خودمان یک بار زندگی میکنیم و شاید بهنظر بعضیها حق داشته باشیم که برای ادامه یا قطع این زندگی خودمان تصمیم بگیریم (نک: EXIT در ویکیپدیا یا رفتار همهی انتحاریون جهان، از ویت کنگها گرفته تا راهبهای ویتنامی تا یان پالاش چکسلواکی و ...). اما حق نداریم همین حق زندگی را حتی از فرزندمان بگیریم. ما حتی مالکِ حق تصمیمگیریِ فرزندمان هم نیستیم، چه رسد به یک میلیون یا دو میلیون غزهای یا ۱۰ میلیون اسرائیلی یا دهها میلیون روسیِ استالینزده.
ادامه دارد 👇