بحران آزادی در ایران و آسیب جریانها ی چپ و سلطنتطلب
گفتگوی دکتر کرمی با مهدی کاظمی زمهریر
تاریخ گفتگو: ۳۰ دسامبر ۲۰۲۴
لینک یوتیوب
@kazemizamharir
در پایان سال میلادی ۲۰۲۴ فرصتی شد تا با دوست عزیزم دکتر اکبر کرمی درباره مسایل سیاسی روز و منازعه میان جریان های مختلف گفتگو کنیم. این گفتگو بیش از هرچیز حول این پرسش شکل گرفت که " آیا جریان های چپ و راست برای آینده ایران خطرناک هستند یا نه؟" . بنظر من این پرسش خطیر را می توان به صورت عام تری مطرح کرد و آن اینکه "کدام رویکردهای سیاسی می توانند آینده آزادی در ایران را تهدید کند؟"
شخصا روایت فلسفه سیاسی کلاسیک بویژه ارسطو را از اجتماع سیاسی بسیار می پسندم. ارسطو معتقد است که کثرت ویژگی اجتماع سیاسی است. بنابراین جریان های سیاسی که در جستجوی وحدت حداکثری هستند چندان نسبتی با واقعیت های زندگی سیاسی ندارند. چپ گرایی و راست گرایی افراطی که بر وحدت حداکثری عناصر سیاسی و اجتماعی تاکید دارند می تواند خطری برای آزادی در جامعه ایران باشد.
پرسش مهم دیگری که بحران آزادی در ایران، آن را عیان می سازد نحوه گسترش و تثبیت آزادی های فکری، سیاسی و اجتماعی است. روشنفکران و سیاستمداران لیبرال بر ابعادی از این بحران تاکید دارند. بنظر من عمق بخشی به آزادی در ایران نیازمند توجه به وضعیت سه مولفه کلیدی «وجدان عمومی» «صورت بندی های اجتماعی» و «وضعیت ساختار حقوقی و نهادی قدرت سیاسی » است. رشد و تعمیق بخشی به آزادی در ایران در ابعاد فردی و اجتماعی بدون تحول مثبت در این سه مولفه ناممکن است.
بنابراین، روشنفکران ایرانی وظیفه خطیری را در دور نگه داشتن ذهنیت عمومی از گرایش های رادیکالی برعهده دارند. رشد آزادی در ایران تنها با حرکت به سمت رویکردی حداقلی از نظم سیاسی ممکن است. همچنین، ما نیازمند یک پروژه فکری و سیاسی برای تحول در ابعاد سه گانه وجدان عمومی، صورت بندی های اجتماعی و ساختار حقوقی و سیاسی هستیم. در لحظه کنونی بیشترین انسداد موجود در مسیر رشد آزادی های سیاسی، از ساختار حقوقی و سیاسی ریشه می گیرد و ما نیازمند همکاری کنش گران فکری، سیاسی و اجتماعی برای گذار از این انسدادیم.
مهدی کاظمی زمهریر،12 دی ۱۴۰۳
@kazemizamharir
در آخرین پست کل رژیم های سیاسی را به دو دسته لیبرال و اقتدارگرا تقسیم کرده ام. اما، یکی از دوستان در کامنت ها فرموده اند که، این تقسیم بندی دلبخواهانه است. سوال من اینست که:
آیا تقسیم بندی کل رژیم های سیاسی به لیبرال و اقتدارگرا دلبخواهانه است؟ آیا ما چیزی به نام رژیم سیاسی "سوسیال دموکراسی" در برابر "لیبرال دموکراسی" داریم؟
پاسخ من منفی است. دوستانی که معتقدند، در میانه رژیم های لیبرال و اقتدارگرا، گونه دیگری رژیم سیاسی داریم که آزاد و دموکراتیک هست اما لیبرال نیستند، لطفا آن را نام ببرید و مشخص کنند، چطور از نظر سیستم نهادی متفاوت از رژیم لیبرال هستند، اما اقتدارگرا نیستند؟
@kazemizamharir
در میانه جدال چپها و سلطنتطلبها:
مکان ایستادن درست در میانه جدال چپها و سلطنتطلبهای راست کجاست؟
در میانه جدال میان روشنفکران و فعالین سیاسی چپ و سلطنتطلب، بهترین مکان ایستادن، دور شدن از هر دو جریان است. هر دو جریان برخلاف ظاهر متفاوتشان، پیامد یکسانی برای حوزه سیاست دارند و خطر بزرگی برای آزادی در جامعه ایران هستند.
جریانهای سلطنتطلب و چپ، از حیث سیاسی دولتسالار هستند. یکی به بهانه عدالت و نفی سلطه سرمایه، دولت را بر جامعه مسلط میکند، و دیگری به بهانه هویت ملی و حفظ انسجام، دولت را به دستگاه کنترل جامعه بدل مینماید.
راه رسیدن به آزادی، رها شدن از دولت سالاری نهفته در جریانهای چپ و سلطنتطلب، و دفاع از "جمهوری لیبرال" است. دولتی حداقلی که هستی متمایز شهروندان و کثرت موجود در زندگی اجتماعی را به رسمیت بشناسد، و مانع سلطه اندیشههای اقتدارگرا بر جامعه از طریق دستگاه حکومت گردد.
@kazemizamharir
مردم ایران از نظر اخلاقی یک استغفار جمعی به مردم سوریه بدهکار هستند.
از روشنفكر تا سياستمدار، از اپوزيسيون تا طرفدار حكومت، سركوب مردم سوريه را توسط حكومت سوريه ، ايران و روسيه را ديدند و دم برنياوردند.
بخاطر بنزين تا قتل مهسا، حاضر به پرداخت هزينه اعتراض شدند اما هيچ گامي براي متوقف كردن ماشين سركوبي كه به نام ايشان در سوريه فعال بود، نكردند.
مهدی کاظمی زمهریر، ۲۰ آذر ۱۴۰۳
@kazemizamharir
بشار اسد سقوط کرد؛ نوشته ها و استوری های دوستان از استاد تا دانشجو درباره سقوط بشار اسد هم جالب هست؛ ظاهرا همه در ایران از "وفاق" صحبت می کنند، اما در دل در جستجوی "انقلاب" هستند.
@kazemizamharir
▫️ درسگفتار انسانشناسی فلسفی
👤 استاد مصطفی ملکیان
🎤 صوت جلسهی چهارم
#انسانشناسی_فلسفی
#ملکیان
#صوتی
🔴
🔮 t.me/nutqiyyat
🔮 instagram.com/nutqiyyat
🔮 nutqiyyat" rel="nofollow">https://youtube.com/@nutqiyyat
نشست برگزار شده در خانه اندیشمندان علوم انسانی به مناسبت سالگرد فوت مرحوم دکتر فیرحی، حاوی مباحث ارزشمندی بود که در فهم روندهای فکری موجود در جامعه ایران راهگشاست. بویژه اینکه در این نشست مقایسه هایی میان پروژه فکری ایشان و جواد طباطبایی صورت گرفت.
بنظرم. پروژه های دکتر فیرحی و دکتر جواد طباطبایی که اواخر عمر در گفتگو با هم پیش می رفت، سرشتی محافظه کارانه دارند. دکتر معینی در همین جلسه به ابعاد محافظه کارانه افکار مرحوم فیرحی اشاره دارد. دکتر طباطبایی نیز با تاکید بر بازگشت به نظم تاریخی موجود در فرهنگ ایرانی در کتاب ملت، دولت و حکومت قانون، همین رویکرد را آشکار می نماید.
این محافظه کاری تبعات چندی دارد: از یکسو، ناتوان از گفتگو با روشنفکران و طبقات مدرن است؛ هر دو متفکر سعی دارند، با پیوند دادن اکنون با گذشته مانع از تحولات ریشه ای در جامعه ایران گردند. ثانیا، هر دو به نحوی بازسازی تفکراتی هستند که با برآمدن حکومت رضا شاه در ایران پدیدار شدند: ناسیونالیسم گذشته گرا و اسلام سیاسی. هر دو متفکر سعی دارند روایتی منزه از این دو رویکرد ارائه کنند.
از این رو می توان این جمع بندی را ارائه کرد، که این دو پروژه فکری واجد دو خصلت هستند: از یک سو، شکل مضبوط و پیرایش شده دو جدال فکری اساسی هستند که در صد سال گذشته در جامعه ایران ظاهر شد و از سوی دیگر، هر دو پروژه، "پروژه های شکست" برای خلق مسیر آینده ایرانند.
آینده ایران نه از مسیر انتخاب یکی از این دو پروژه، بلکه با فراتر رفتن و ساختن روایت جدیدی آشکار خواهد شد که محسنات هر دو پروژه را در خود دارد ولیکن نوع نگرش به ایران بطور اساسی متفاوت از نظرگاه های هر دو استاد درگذشته است.
@kazemizamharir
دکتر کاشی در این سخنرانی به خوبی توضیح می دهد که جامعه ایران از کثرت نیروها تشکیل شده و هرگونه روایتی از نظم که میدان سیاست را به گروه های معدودی محدود کند، در برقراری سازش سیاسی و اجتماعی شکست خواهد خورد.
بنظرم، نظریه های سیاسی مطرح در حوزه عمومی دچار دو عارضه هستند: مرکزگرا هستند یا پیرامون محور؛ حکومت محور هستند یا جامعه محور. نظریه ای که بتواند خواست حفظ یکپارچگی را با کثرت سازش دهد و الزامات حکومت گری را با خواست آزادی، خواهد توانست زمینه تاسیس/اصلاح نظم سیاسی را در ایران با موفقیت هدایت کند. شاخص راهنمای ما در این مسیر، تلاش برای اینهمانی میان مرزهای جامعه سیاسی با مرزهای جغرافیایی ایران است.
@kazemizamharir
امروز قصد دارم چند سخنرانی که اخیرا شنیده ام، و بنظرم حاوی نکات مفیدی بودند، خدمتتان معرفی کنم.
سخنرانی دکتر کاشی اولین مورد است. چند فایل صوتی هم درباره افکار مرحوم دکتر فیرحی اخیرا شنیده ام، که حاوی نکات روشنگر و خوبی درباره وضع تفکر در جامعه کنونی ایران است، که بتدریج با اندکی توضیحات در اینجا بازنشر خواهم کرد.
@kazemizamharir
چه میزان این ادبیات آخرالزمانی واقع نماست؟ از منظر تحلیل عقلانی، الهیات مهدویت چیزی جز مجموعه ای از گزاره ها و روایت های اسطوره ای از نظم آرمانی نیست. مسیحیت نیز در گذشته گرفتار این ادبیات بوده و هنوز هم می توان بروشورهای تبلیغاتی بعضی فرقه های مسیحی را مثلا در دیوارهای شهر تورنتو دید که وعده می دهند: مسیح به زودی می آید.
اما، از منظر جامعه شناختی می توان گفت که این ادبیات آخرالزمانی، هویدا کننده بحران وجودی است که ج.ا با آن در کشاکش هست. ج.ا که در عرصه داخلی در اکثر حوزه ها شکست خورده، اکنون می بیند که در حال از دست دادن هژمونی خود در پیرامونش است. اگر جنبش مهسا و انتخابات اخیر نشان داد که طبقات حاکم در ایران فاقد پایگاه فراگیر هستند، شکست در پیرامون نیز نشان می دهد که هیچ تکیه گاه منطقه ای و بین المللی برای تداوم ج.ا وجود ندارد. حکومتی که نتواند با مردم خود در صلح باشد و هیچ پیوند اساسی با دولت ها و ملت های پیرامون خود ندارد، چگونه می تواند امید به بقا داشته باشد. بنابراین، جنگ های اخیر برای ج.ا حتی بیشتر از اسرائیل سرشت موجودیتی دارد و شکست در آن چرخه زوال ج.ا را شتاب خواهد بخشید.
@kazemizamharir
ترانه «ضدجنگ» شروین حاجیپور
.....
از درون جنگ، هیچ خیری متولد نمی شود.
جنگ جز نشانه ناتوانی ما در شناخت دیگری و ناتوانی در فراهم کردن زبانی مناسب برای گفتگو و مفاهمه، هیچ چیز دیگر نیست.
فراموش نکنیم که ماحصل جنگ ایران و عراق، شهادت حدود ۲۰۰ هزار جوان ایرانی بود. اما اکنون دو ملت و دو کشور متحد هم هستند. آیا نمی شد، سیاستمداران دو کشور، ستیزش میان خود را نه در صحنه نبرد بلکه در میز مذاکره حل و فصل می کردند.
مذاکره مستقیم میان کشورهای خاورمیانه از مصر و اسرائیل تا ایران درباره ترتیبات امنیتی و مسائل خاورمیانه از جمله مسئله فلسطین، تنها راه حل برای جلوگیری از جنگ، ویرانی و خونریزی است.
@kazemizamharir
لحظه کنونی جمهوری اسلامی:
ترور سیدحسن نصرالله و پیامدهای آن برای ج.ا
اگر جنبش مهسا، نشانه ناتوانی "اسلام سیاسی" و "حکومت ایران" در ساخت نظم سیاسی آزادانه و اخلاقی برای شهروندان ایرانی است، رخ داد ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و پیامدهای آن، حاکی از ناتوانی اسلام سیاسی و حکومت در ایران از فهم نظم بینالملل و ایجاد روابط عقلایی براساس منافع ملی با سایر دولتها و ملتها است.
ناتوانی حکومت در ایران از فهم روندهای داخلی و بین المللی و ساخت یک الگوی عقلایی برای ارتباط با محیط داخلی و پیرامونی خود، بدان معناست که حکومت از داشتن حداقل ارتباطات ضروری میان سیستم و محیط خود که شرط بقای آن است، محروم شدهاست. چنین بیگانگی، نه تنها سیستم را از انجام کارکردهای خود ناتوان میکند بلکه گام مهم دیگری در جهت تشدید بحران بقای سیستم است. این وضعیت، تنها با تحول اساسی در ادراک از مناسبات سیستم با محیط خود قابل ترمیم است.
جمهوی اسلامی در لحظه کنونی باید تصمیم بگیرد که آیا میخواهد از هویت "شبهدولت" به مقام یک "دولت" به مثابه نماینده مصالح عمومی ارتقا یابد یا نه؟ ۴۵ سال است آنچه بر ایران حاکم گشته نوعی شبهدولت است که بیشترین تلاشش، در داخل و خارج کشور، مصروف نابودکردن نظمی است که بر پیکره دولتها استوار گشتهاست؛ چنین دولتی بیش از آنکه نماینده عامه در سطح داخلی و بینالمللی باشد، به پیشبرد منافع ارزشی و مادی یک طبقه اجتماعی سنتی در سطح داخلی و بینالمللی ملتزم است. پیامد این وضعیت، تخریب ظرفیتهای ملی برای توسعه، تولید خشونت و ناامنی در سطح داخل و خارج کشور، و ناتوانی در انجام کارکردهای طبیعی یک دولت توسط ج.ا است.
ناتوانی ج.ا در دادن پاسخی معتبر به بحران خود باعث خواهد شد، آخرین افقهای ممکن اصلاح سیستم سیاسی از طریق روندهای درونی ناپدید گردد. در نتیجه، با توجه به گسستن ارتباطات حکومت با محیط درونی و بیرونی، و در صورت همسویی روندهای بین المللی با روندهای داخلی، شاهد تقویت گزینهگذار از وضعیت فعلی به صورت انقلاب/شبه انقلابی خواهیم بود.
مهدی کاظمی زمهریر، 8 مهر 1403.
@kazemizamharir
بحران سیاسی در ایران و ضرورت تنوع پذیری راهبردی
امروز در جمعی از فرهیختگان و روشنفکران، جدالی بود بر سر سخنرانی رضا پهلوی در کنفرانس ملی شورای اسرائیلی-آمریکایی در 30 شهریورماه 1403. در ابتداء قصد داشتم که در این جدال حضوری بهم رسانم، اما هرچه تامل کردم، در آن هیچ سودی نیافتم. ناسودمندی جدل ریشه در این فرض ناصحیح انسان جدلی دارد که گمان میکند که به حقیقت برین دست یافته و با آن چونان شمشیری میتواند ظلمت را بشکافد و طلیعه نور را بر عالم بتاباند. در حالیکه، برای هر جدلی، استدلالی رقیب هست و داستان جدل کردن تا بینهایت قابل ادامه. بنابراین، تامل کردم که در این لحظات محنتبار که هر روز خبری بد از میهن به گوش میرسد، به خود و همگنان چه می توان گفت؛ بنظرم، همه روشنفکران و فرهیختگان در این کشور نیازمند توجه به سه نکته هستند.
1- اولا، عصر کنونی، لحظه تهذیب و تنویر افکار مردم نیست. مردم با فوران اطلاعات و آگاهیهای انضمامی از فلاکتها و بحرانهای خود مواجه هستند. این آگاهی تاریخی به چنان درجهای رسیدهاست که طبق آخرین آمار 92 درصد مردم ایران از وضع موجود ناراضی هستند. بعید است، این خیل عظیم که آخرین امیدهایشان را در تحریم یا سبد رای جستجو کردند، بدون تحولی جدی در وضعیت جاری در برداشت خود تجدید نظر کنند. بنابراین، در لحظه کنونی، روشنفکر ما نه وظیفه تنویر و روشن کردن افکار دارد و نه در صورت انجام سودی. هر سخن و کلامی بیش از آنکه دیدگاههای عامه مردم را نسبت به وضع موجود عوض کند، افشا کننده نسبت روشنفکر ایرانی با جامعه و مسائلاش هست؛ اینکه با عمق و گستره این درد و رنج چقدر آشناست و چه میزان حل و فصل آنها، اولویت اول اوست.
2- قاعدتا هر فکر و جریانی راهی را برای کاستن از دردهای مردم ایران پیشنهاد میدهد. «زید» راه «الف» را برگزیده، «عمرو» راه « ب»، و «بکر» راه «ج». بنظرم، چنگ انداختن و جدال کردن با دیگران درباره راهکارهای پیشنهادیشان بیحاصل و باعث استهلاک منابع و فرصتهاست. اگر کسی راه دگر میپسندد خوب است که راه خود بنمایاند، و در راه افتد و دیگران را نیز به خود دعوت کند. بنظرم، اگر در هر نقطه از کشور و جهان، نخبگان ایرانی به وسع خود جمعی را برای حل و فصل مسائل ایران گردآورند و بجای جدل با دیگران، مزایا و امکانهای رویکرد خود را توضیح دهند، هم فرصت گفتگو و همافزایی پیش میآید و هم مسیری گشوده میشود برای انباشت نیروها و ادغام آنها در یک مسیر واحد.
3- اصلاح طلبان در انتخابات گذشته، راه ائتلاف با حکومتیان را برگزیدند، تا شاید با همکاری ایشان راهی برای اصلاح بگشایند. دریچه امیدی که در ذهنیت عمومی گشوده شده، به زودی بسته خواهد شد یا فراختر خواهد گردید. نحوه مواجه دولت پزشکیان با تنشهای موجود در سیاست خارجی و مدیریت ناترازیهای داخلی در سه ماه آینده، مشخص خواهد کرد که آیا دوره ریاست وی زودهنگام به پایان رسیده یا فرصتی برای بسط خواهد یافت. اگر پزشکیان نتواند، راهی جسورانه برای گذار از بحرانهای سیاست خارجی بیابد و در بودجهریزی سال آینده سعی کند، هزینههای فساد و ناکارآمدی حکومت را از جیب مردم تسویه نماید، در آنصورت می توان گفت دوره ریاست جمهوری وی زودهنگام به پایان رسیده و دریچه امیدی که گشوده شده بود، بسته گشته است؛ تعلل و بیعملی مشترک اصلاحطلبان حکومتی و محافظه کاران، مجددا "دروازه جهنم" را برای این حکومت خواهد گشود. پایان ریاست زودهنگام پزشکیان به معنای بازگشت توپ به زمین اپوزیسیون خواهد بود و باید دید اینبار آنها خواهند توانست با تعقل و تدبیر، ضربهای درست به نفع مردم ایران بنوازند یا نه؟ بنابراین، این دوستان اصلاحطلب بهتر است به جای پرداختن به اپوزیسیون و هیاهوکردن علیه ایشان، بر پروژه گشوده خود تمرکز کنند، تا جامعه ناامید را مجبور به تحمل مشقت و سختی انتخاب راههای دشوار و پرخطر ننمایند.
مهدی کاظمی زمهریر، 2 مهر 1403.
@kazemizamharir
بحران آزادی در ایران و آسیب جریانها ی چپ و سلطنتطلب
گفتگوی دکتر کرمی با مهدی کاظمی زمهریر
تاریخ گفتگو: ۳۰ دسامبر ۲۰۲۴
لینک یوتیوب
@kazemizamharir
اجماع لیبرالی،
شرط گذار از اقتدارگرایی در ایران
سیستمهای سیاسی در دنیا به دو دسته کلی قابل تقسیم هستند: جمهوری لیبرال و اقتدارگرا. تمام رژیمهای سیاسی در قالب ریاست جمهوری یا سلطنت، به یکی از این دو دسته وابسته هستند. بطور مثال، گرچه سیستم حکومت در انگلستان پادشاهی مشروطه هست اما مناسبات درونی آن از حیث ایدئولوژیک، مبتنی بر اصل جمهوریت و لیبرالیسم سیاسیست.
منظور از رژیم جمهوری لیبرال، حکومتی است که بر مبنای اصل مشارکت همگانی در امور بعلاوه اصول لیبرالیسم سیاسی مانند تفکیک قوا، حاکمیت قانون، محدودیت دوره تصدی مقامات سیاسی و ... سازمان یافتهاست. لیبرالیسم سیاسی، متفاوت از لیبرالیسم فلسفی و اقتصادی است. افراد و جریانهای سیاسی میتوانند لیبرالیسم اقتصادی و فلسفی را به صورت تمام عیار نپذیرند، اما به رویکرد لیبرالیسم سیاسی برای بازسازی نهادهای حقوقی و سیاسی متعهد باشند.
اگر همه رژیمهای سیاسی آزاد در دنیا، لیبرال هستند، پس کثرت سیاسی چگونه پدیدار میگردد؟ تنوع موجود در احزاب سیاسی در کشورهای غربی به چه معناست؟ علت طرح این پرسشها، عدم تمایزگذاری میان دو مرحله حیات سیاسی سیستمها و دو گونه کنش است: کنش تاسیسی و بازتولیدی. در کنش تاسیسی، سیستمهای سیاسی پدیدار میشوند، در کنش بازتولیدی، مشارکت افراد و جریانهای سیاسی در زندگی سیاسی روزمره و فعالیت در سیاستگذاری، به بازتولید نظام سیاسی میانجامد.
حکومتهای باز و دموکراتیک غربی، در لحظه تاسیس محصول یک "اجماع لیبرالی" هستند. اجماعی که برآمده از اصول جمهوریت و لیبرالیسم سیاسی است. پس از تاسیس، در درون نهادهای سیاسی برآمده از اجماع لیبرالی، شاهد کثرت گرایشها بر سر سیاستگذاری هستیم. آنچه به عنوان دموکراسی غربی خوانده میشود و احزاب متفاوت چپ و راست در آن مشارکت دارند، در لایه سیاست گذاری رخ میدهد نه لایه تاسیس نهادهای دموکراتیک. بطور مثال، در کشور آلمان احزاب نازی ممنوع هستند، چون به اجماع لیبرالی باور ندارند. در مقابل، احزاب راست به کنشگری در اجماع لیبرالی تن دادهاند، و آزاد هستند.
رژیم سیاسی در ایران در آینده یا "جمهوری لیبرال" خواهد شد یا اقتدارگرا( چه نوع ولایی یا سلطانی). اگر احزاب و جریانهای مختلف چپ، راست و دینی، به نوعی اجماع لیبرالی درباره نحوه سازماندهی نهادهای سیاسی دست یابند، ما شاهد گذار به جامعه باز خواهیم بود. در صورتی که چنین اجماعی رخ ندهد، رژیم سیاسی کنونی در وضعیت انحطاطی تداوم خواهد یافت، یا یک رژیم سیاسی جدید اقتدارگرا جانشین آن خواهد شد.
پدیدار شدن جامعه آزاد در ایران منوط به پذیرش اصول جمهوریت و لیبرالیسم سیاسی بهمثابه مبنای بازسازی نهادهای سیاسی و حقوقی توسط همه جریانهاست. توافق یا اجماع میان احزاب اپوزیسیون برای گذار از وضع فعلی به وضع دموکراتیک، تنها اجماعی لیبرالی است. این رخداد محصول ظهور جریانهای سیاسی است که در لحظه تاسیس به نوعی اجماع لیبرالی درباره سازماندهی سیاسی تن دادهاند، در عین حال، در میدان سیاست پدیدار شده، بر سر سیاستهای روزمره به کنشورزی و رقابت روی آوردهاند.
ما نیازمند جریانهای سیاسی هستیم که در عین وابستگی به نحلههای مختلف سوسیالیستی، اسلامگرا، محافظهکار، ناسیونالیست و نئولیبرال، در پذیرش اصل جمهوریت و لیبرالیسم سیاسی با هم اتفاق نظر دارند.بنابراین، نقطه اشتراکی که باید در میان جریانهای سیاسی برای هم زبانی برای تاسیس یک جامعه آزاد پدیدار گردد، ماهیتی لیبرالی دارد.
در نهایت باید توجه داشت که حکومت کره شمالی و چین هم سکولار هستند و هم دارای نوعی نظام انتخاباتی نمایشی، اما از درون آن جامعه باز پدیدار نشدهاست. سکولاریسم، دموکراسی (نظامهای انتخاباتی) و ناسیونالیسم میتوانند با اقتدارگرایی جمع گردند؛ تنها اصول لیبرالیسم سیاسی است که در ستیزش با اقتدارگرایی و استبداد دینی قرار دارد.
مهدی کاظمی زمهریر، 10 دی 1403
@kazemizamharir
يكي از عجايب سياست در ايران اينست كه حكومت كنندگان حتي براي تداوم حكومت خود يا موفقيت در سياست ورزي حاضر نيستند كه از مشورت متخصصان سياسي بهره گيرند.
عارف ظاهرا گفته كه بايد هر استاندار يه رئيس جمهور براي منطقه خود باشه. بغير از اينكه كسي ازش نمي پرسه مگر خود رئيس جمهور منشأ چه اثريست كه بعد استاندارش بشه، به اين نكته توجه نداره كشوري كه از يك سو با خطر واگرايي قومي مواجه و از طرف ديگه با كثرت كانون هاي تصميم سازي، درست كردن ٣١ كانون خودمختار تصميم گيري آخرين چيزي هست كه بدان نياز دارد.
@kazemizamharir
تجربه سوریه نشان داده، حکومتی که ملتش را سرکوب کند، امکانی برای تداوم حیات عادی نخواهد داشت. وابستگی به بیگانگان نتیجه قهری ایستادن در مقابل خواستههای مردم است.
حکومتی که وابسته به ملت خود باشد، دیر یا زود در نزد بیگانگان اعتبارش را بدست خواهد آورد. اما، معلوم نیست حکومتی که بیگانه از ملت خود گردد، بتواند اعتبارش را در نزد کشورهای خارجی حفظ کند.
مهدی کاظمی زمهریر 1401.09.25
@kazemizamharir
تاسیس نظم مدرن بدون تحول در بینشهای الهیاتی ممکن نیست. یکی از دستاوردهای مهم روشنفکران دینی، بازاندیشی در برداشتهای جوامع مسلمان درباره موضوعات الهیاتی بویژه تصور از خدا و امور قدسی است. تا زمانی اعضای یک اجتماع، گرفتار باورهای جزمی باشند، نه امکانی برای رشد علم و حقیقتجویی هست و نه در زندگی اجتماعی زمینه برای رشد اخلاقیات مبتنی بر مدارا و کثرت باوری.
هفته گذشته فرصت شد و ۴ جلسه سخنرانی استاد مصطفی ملکیان را با موضوع «انسان شناسی فلسفی» شنیدم. استاد ملکیان در جلسه چهارم به روایتهای مختلف از خدا پرداختهاست. به نظرم، دستهبندی استاد ملکیان از انواع تصورات از خدا، گام آغازین خوبی برای مطالعه در این حوزه است. شنیدنش را به علاقمندان توصیه میکنم.
مهدی کاظمی زمهریر، ۱۴۰۳.۰۹.۱۴
@kazemizamharir
تلاش برای ابلاغ لایحه عفاف و حجاب، ممکن است مایه تعجب تحلیلگران سیاسی گردد، و این پرسش را برجسته سازد که: چرا ج.ا در تشخیص مصالح خود ناتوان است؟ اما اگر عمیقتر بنگریم، تلاش برای اجرای لایحه عفاف و حجاب، در چارچوب مصالح ج.ا است.
مصالح ج.ا در تقابل با مصالح مردم ایران شکل گرفتهاست و تلاش برای همسویی با مصالح عمومی تنها با نفی بخشی از ساختار هیات حاکمه و منافع آن ممکن است. ج.ا. به این آگاهی تاریخی رسیدهاست که امکانی برای رفع تعارض میان خود و جامعه از طریق همسویی با مصالح عمومی را ندارد. بنابراین، حفظ یکپارچگی درونی طبقه حاکم، بیشتر به بقای آن کمک میکند تا همسویی نصف و نیمه با جامعه.
در نتیجه، با حرکت به سمت اجرای این طرح، در حال اصلاح روندی است که با ریاست جمهوری پزشکیان آغاز شد و اکنون روشن شده که تحقق این پروژه نیازمند پرداخت هزینههایی است که در توان ج.ا نیست. اما، نکته معماگونه اینجاست که حکومتی که همزمان با افزایش تنشهای خارجی مواجه هست، چگونه میتواند بدون عقبنشینی در برابر شهروندانش، در برابر فشارهای خارجی ایستادگی کند؟
@kazemizamharir
🔸پوشهی شنیداری نشست علمی «نقد و بررسی آراء و اندیشهی سیاسی دکتر داود فیرحی»
سخنرانان:
دکتر جهانگیر معینی علمداری
دکتر مهدی فدایی مهربانی
دکتر احمد بستانی
دکتر محسن برهانی
دبیر نشست:
دکتر علی آردم
دور اول سخنرانی
04:35 دکتر محسن برهانی
22:36 دکتر احمد بستانی
42:03 دکتر مهدی فدایی مهربانی
01:03:45 دکتر جهانگیر معینی علمداری
دور دوم سخنرانی 01:21:59
دور سوم سخنرانی 02:13:55
چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، خانه اندیشمندان علوم انسانی
@iranshenasi_ut
🔊فایل صوتی
رویای نوصفوی گرایی
محمد جواد کاشی
( استاد اندیشه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی)
🔹اخیرا حمله به موجودی به نام «چپ» سکه روز برخی مطبوعات رسمی کشور شده است. همنوایی تکراری آنها با برخی فعالان حوزه های سیاست، اقتصاد، بازار، تجارت و حتی دین نه جدید است نه بدیع. جریان اقتصادی راست افراطی، مطابق عادت چند ده ساله اش به جای پاسخگویی درباره نتایج حاکمیت مطلقش بر اقتصاد کشور در همۀ سطوح و دولت ها در ۳۵ سال گذشته و در برخی سطوح در دهۀ قبل از آن، حمله به موجودی ناموجود در ساختار قدرت به اسم «چپ» را ادامه داده است. مؤتلفین فکری این جریان در شاخه هایی متعارض در داخل و خارج از این حمله حمایت کرده اند.
🔸"بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی" گفتگوهایی را با پژوهشگران حوزه های مختلف علوم انسانی درباره نسبت آرای جریان چپ، تفکرات چپ مذهبی و علی شریعتی با بیلان چهل و چند سالۀ سیاست و اقتصاد مستقر انجام داده است تا روایتی دموکراتیک تر از دیروزی که یک دست و تک پارچه تعریف می شود، ممکن گردد.
#نئولیبرالیزم
#چپ
#نئو_شریعتی
#ناسیونالیزم_صفوی
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Shariati_SCF
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
ناامیدی، شر بدتر از جنگ!
ناامیدی، بدترین شر، حتی بدتر از جنگ است؛ و مهم ترین وظیفه نخبگان جامعه خلق تصویری از واقعیت و آینده است که شهروندان را به کنش بیشتر تشویق کنند.
جامعه #ایران، هم سویه های ناامید کننده دارد، و هم امید بخش. طبقه حاکمی که دچار چنان نابخردیست که از پذیرش واقعیت های گریز ناپذیر امتناع می ورزد، و شهروندان را از جوان تا پیر به حیرت فرو می برد. و در عین حال، این شکاف عیان و غیرقابل انحلال، خبر از وجود جامعه ای می دهد که چنان گسترده و عمیق دچار تحول گشته که حکومتیان اگر هم بخواهند، ناتوان از همراهی با آن هستند.
تحول یک جامعه شاید آغازگاه داشته باشد اما پایان ندارد. در لحظه ای که گمان می کنید به نقطه آرمانی رسیده اید، تحولات فکری و مادی می توانند چنان ذهن شما را دگرگون کنند که وضع آرمانی، در لحظه تحقق تنها کلبه ای فرسوده بنظر رسد.
بنابراین، در لحظه ای که ناامید به سراغ شما می آید، اندکی به گذشته نظر کنید؛ مسیر طی شده را ببینید؛ حتما شما را به سر شوق خواهد آورد که با وجود همه سرکوب ها و موانع، مردم ایران چگونه محدودیت ها را شکسته اند. خود را به جمع بسپارید و بدانید که مبارزه سیاسی و خواست تحولات اجتماعی، کنشی جمعی و پایان ناپذیر است. و هیچگاه لحظه ای فرانخواهد رسید که جامعه به ایستگاه سکون رسد، که چنین ایستگاهی اگر هم وجود داشته باشد نه آرمانشهر بلکه مکان مرگ جامعه است.
#کیانوش_سنجری
مهدی کاظمی زمهریر، 24 آبان 1403.
@kazemizamharir
نزاع طبقات جدید با حکومت فقیهان، نزاع بر سر ارزش هاست. تا زمانی که زیستن آزادانه به مثابه ارزش بنیادین زندگی اجتماعی مبنای سازمان دهی نظم سیاسی قرار نگیرد، این نزاع به پایان نخواهد رسید.
پرسش اساسی اینست که:
اساسا شهروندی که بر پیکر خود حاکمیت ندارد، چگونه می تواند مدعی حاکمیت و مالکیت بر کشور باشد؟
ظهور حاکمیت ملی، از درون تثبیت حاکمیت شهروندان بر پیکر خود ممکن می گردد.
مهدی کاظمی زمهریر، ۱۴۰۳.۰۸.۱۳
@kazemizamharir
حباب های زبانی و رشد خشونت سیاسی در خاورمیانه
مرزهای زبان من بر مرزهای جهان من دلالت می کنند. (بند ۵.۶)
آنچه را نمی توانیم فکر کنیم نمی توانیم فکر کنیم؛ پس نمی توانیم هم بگوییم آنچه را نمی توانیم فکر کنیم. (بند ۵.۶۱)
ویتگنشتاین، رساله منطقی _فلسفی، ترجمه مالک حسینی.
......
اگر بخواهم یک دلیل بنیادین برای تداوم خشونت در خاورمیانه بجوئیم، ریشه آن را در ناتوانی نخبگان سیاسی و فکری منطقه(مسلمانان، یهودی و مسیحی) در بسط چارچوب های زبانی و گفتمانی می دانم که دیگری را نیز مورد تفهم قرار دهد.
تا زمانی که ما از چشم اندازهای محدود به میراث رسیده از گذشته به جهان می نگریم و مرزهای هویتی خود را تاسیس می کنیم، خشونت در این منطقه تداوم خواهد داشت.
واقعا کسی که صحبت از مرگ نیمی از جمعیت جهان می کند و آن را مقدمه ساخت بهشت موعود خود می نمایاند، آیا می تواند درکی معقول از دیگری و جهان داشته باشد. اگرچه، چنین بیانی، آشکارا ضد بشری و جنگ طلبانه است، اما می توان چنین گفتارهایی را با صورت لطیف تر در گفتار روشنفکران هم یافت.
گام اول در شکستن این حباب های زبانی، کاربست رویکردی ساختار شکنانه و وارونه سازی جایگاه خیر و شر در تخیل خود است. بطور مثال، آیا ممکن است، برخلاف تصور ما، حق با اسرائیل باشد نه فلسطین؟ آیا ممکن است، در بحث از جزایر سه گانه، حق با امارات باشد و نه ما؟ آیا حاضر هستیم از منظری دیگری مجددا حقایق را بازآرایی کنیم. گفتگو و صلح در خاورمیانه از چنین لحظه ای آغاز خواهد شد، نه با فریاد کشیدن این سخن که فلان فلان حق مسلم ماست.
@kazemizamharir
3 ویژگی حکومت صلحجو:
چه ویژگی های حکومت های خاورمیانه، آنها را به سمت جنگ سوق می دهد؟
ظاهرا جنگ در خاورمیانه، تمامی ندارد. گوئی نوعی پیوند میان جنگ و سرشت حیات سیاسی و اجتماعی در این منطقه وجود دارد؛ پیوندی که تا گسسته نگردد، جنگ نیز تداوم خواهد داشت. از منظری سیاسی می توان پرسید، چه نسبتی میان ویژگیهای حکومت در خاورمیانه و تداوم جنگ وجود دارد؟ به بیان دیگر، کدام ویژگیها باعث شدهاست، که حکومتها در خاورمیانه به جنگ بیش از صلح مشتاق باشند. با تحلیل ویژگیهای رژیمهای سیاسی جنگ طلب، 3 ویژگی مشترک را میان آنها می توان یافت؛ ویژگیهایی که باعث شده این حکومتها به سمت کردارهای جنگطلبانه متمایل گردند.
1- اولین ویژگی مهم حکومتهای جنگدوست، ناتوانی در تاسیس صلح در درون کشور است. ناتوانی در تاسیس صلح در داخل و سرشت اقتدارگرا و سرکوبگر نظم سیاسی، یک عامل مهم برای سوق یافتن یک حکومت به سوی راهاندازی یک جنگ داخلی یا خارجی است. در واقع، جنگ برای رژیم جنگطلب چونان عاملی مهم برای مشروع جلوه دادن سرکوب داخلی و ابزاری برای منفعلسازی شهروندان است. در سایه جنگ میتوان کلیت نظم اجتماعی را امنیتی و نظامی نمود و سلطه این دستگاهها را بر حکومت و زندگی اجتماعی، طبیعی و مشروع جلوه داد.
2- دومین ویژگی حکومتهای جنگطلب، اتکاء بر یک روایت دشمنمحور برای ساخت هویت سیاسی خود است. چنین رژیمهایی برای حل و فصل مسائل داخلی یا تحت تاثیر ایدئولوژی سیاسی حاکم بر نظم سیاسی، هویت سیاسی رژیم را بر مبنای وجود یک دشمن خارجی تاسیس میکنند. دشمنی که درصدد نفی هویت سیاسی حکومت بوده، تنها با نابودی آن، امکان تحقق تمام عیار ظرفیتها و اهداف حکومت فراهم میگردد. چنین دشمنسازی از دیگری، عملا امکان سازش و مفاهمه حکومت را با سایر حکومتها و نهادهای بینالمللی از میان برده، راه را برای جنگ و ستیزش میگشاید.
3- سومین ویژگی حکومتهای جنگسالار، با نحوه سازمان و مدیریت نهادهای نظامی و امنیتی مرتبط است. در حکومتهای جنگسالار، نهادهای نظامی و امنیتی تحت فرماندهی مستقیم منتخبان مردم نبوده و توسط نهادهای تقنینی کنترل و نظارت نمیشوند. استقلال و خودگردانی قوه مجریه در کاربست قوای نظامی و امنیتی، و فقدان نظام پاسخگویی به مردم/ منتخبان مردم، زمینه را برای سوء استفاده از قوای نظامی و امنیتی در عرصه داخلی و خارجی فراهم میسازد. سوء استفاده از قوای نظامی و امنیتی در چنین کشورهایی نه تنها عقوبت و پیامدی برای سیاستمداران ندارد، بلکه ابزار اصلی برای تداوم سلطه حاکمان بر حکومت و طرد رقباء از عرصه سیاسی است.
در جمع بندی می توان گفت، حکومتهای صلح دوست برخلاف حکومتهای جنگجو، اولا، بر صلح داخلی متمرکز بوده، رابطه شهروندان با هم، و رابطه شهروندان و حکومت بر مبنای اصل رضایت و دوری از کاربست خودسرانه زور است. ثانیا"، حکومتهای متمایل به صلح، در عرصه بینالمللی از تبدیل سایر هویتها و نهادهای سیاسی به دشمن اجتناب کرده، رابطه آنها با دولتها و نهادهای سیاسی مبتنی بر اصول "رقابت" و "همکاری" و نه "دشمنی" است. درنهایت، در حکومتهای دوستدار صلح، قوای امنیتی و نظامی، نه تنها خودگران نیستند، بلکه بشدت تحت نظارت منتخبان ملت بوده، هرگونه سوء استفاده از ظرفیت این نهادها برای سرکوب داخلی یا راه انداختن جنگ برخلاف مصالح ملی، و با عقوبت همراه است.
مهدی کاظمی زمهریر، 11 مهر 1403.
@kazemizamharir
آنچه بر خاورمیانه می گذرد، پلنی آمریکایی، اروپائی و عربی است که با مدیریت اجرایی اسرائیل و پشتیبانی آمریکا در حال اجراست. هدف ایجاد یک منطقه بزرگ از حیث امنیتی امن و از حیث اقتصادی رو به توسعه است که نیرو و سرمایه آن با وحدت جهان عربی و اسرائیل تامین خواهد شد.
در چنین منطقه ای هر نیروی سیاسی مخلی حذف خواهد گردید یا همراه خواهد شد. با حذف حماس، حزب الله و احتمالا در مرحله بعد انصارالله، از شبه جزیره عربستان تا مصر، محیطی فارغ از نیروهای بحران زا شکل خواهد گرفت، که زمینه همکارهای بین المللی از اروپا تا آمریکا، و از چین تا هند فراهم می گردد.
تکلیف ایران چیست؟ یا با تغییر سیاست ها و به رسمیت شناختن اسرائیل به این کاروان خواهد پیوست، یا اینکه منزوی و ورشکسته در حاشیه منطقه در حال توسعه باقی خواهد ماند تا زمان گذار از رژیم کنونی سررسد.
لینک اینستاگرام
@kazemizamharir
دوره های آموزشی آکادمی
۱. دوره مقاله نویسی علمی پژوهشی لینک اول دوره
۲. دوره آموزشی نگارش پروپوزال لینک اول دوره
@kazemizamharir