mohsenjalalpour | Unsorted

Telegram-канал mohsenjalalpour - ✍️ محسن جلال‌پور

11132

فعال بخش خصوصی و تحلیل‌گر مسائل اقتصادی

Subscribe to a channel

✍️ محسن جلال‌پور

قاعده شب یلدا

در كتاب فارسی كلاس دوم دبستان، درسی به‌نام دوازده برادر داشتیم که دوازده ماه سال را توضیح داده بود و زمانی‌که به آخر پاییز و اول زمستان می‌رسید از بلندترین شب سال سخن می‌گفت. در عالم کودکی، دانستن اینكه آخرین شب پاییز كه به اولین روز زمستان ختم می‌شود، بلندترین شب سال است، برایم جالب بود.

بیش از پنجاه سال از اولین باری كه «شب چله» را با جزئیاتش به یاد دارم می‌گذرد. شب چله آن روزها هم برای خانواده‌ها شب خاصی بود و تشریفات ویژه‌ای داشت اما رسم بر مهمانی و شب زنده‌داری در این شب نبود یا اگر بود، ما چنین رسمی نداشتیم. سال‌های بعد كم‌كم نام این شب به «شب یلدا» تغییر كرد و شب‌نشینی دسته‌جمعی باب شد. در خانواده ما هم این رسم پر رنگ‌تر شد.

برای آدمی با روحیات من که دوست دارم به هر بهانه‌ای آدم‌ها را دور هم جمع کنم، شب یلدا شب خاصی است و از زمانی‌که اندک توان و اعتباری پیدا کرده‌ام، این شب را به صورت خاص جشن گرفته‌ام.
هرچند در سال‌های گذشته شب یلدا هم مثل خیلی از سنت‌های ایرانی، تشریفاتی شده اما همچنان یک نهاد قوی و قدیمی است که می‌تواند سنت کنار هم بودن اعضای خانواده را تقویت کند. شخصا به دلیل فشار بی‌امان کار، در خیلی از شب‌های یلدا دلی پر از غم و اضطراب داشته‌ام اما همیشه کنار عزیزانم حال بهتری پیدا کرده‌ام و این جادوی با هم بودن در چنین شب‌هایی است.
معمولا آدم‌ها سعی می‌کنند در چنین شب‌هایی غصه را کنار بگذارند، شعر حافظ بخوانند و برای عزیزان خود خاطره بگویند. به همین دلیل خیلی از شب‌های یلدا برای من خاطره‌ساز شده و فردای آن شب، با حس و حالی بهتر سراغ گرفتاری‌های کاری‌ام رفته‌ام.

اما شب‌های یلدا بدون غصه هم نیستند؛ هر سال شماری از عزیزان ما از قطار زندگی پیاده می‌شوند و در شب یلدا جایشان را خالی می‌بینیم. افرادی که سال‌‌های طولانی زیر سایه‌شان نفس کشیدیم و حالا باید با یاد و نامشان زندگی کنیم.

راستش ما قدیمی‌ترها اعتقاد و باور عمیقی به اهمیت رفت‌و‌آمد و دور هم نشستن داریم ولی جوان‌ها بیشتر با فضای مجازی و بازی و سرگرمی‌های جدید خو گرفته‌اند. قطعا هر انتخابی، فرصت‌ها و تهدیدهای خودش را دارد اما میان این همه سنت خوب و بد، حیف است که شب یلدا به عنوان یک نهاد قوی، تضعیف شود.


☑️ محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

گام اول صنعت‌زدایی چه زمانی برداشته شد؟

اقتصاد ایران در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۴۰ تا میانه‌‌‌های دهه ۱۳۵۰ گام‌های بزرگی برای صنعتی شدن برداشت. فرآیندی که بیش از همه مدیون مرحوم علینقی عالیخانی بود و به پایه‌‌‌گذاری توسعه صنعتی ایران منجر شد. در این دوره به‌‌‌رغم فراز و فرودهایی که وجود داشت و نقدهایی که بر آن دوره وارد است، سیاست توسعه به متنوع‌‌‌سازی و تقویت اقتصاد کمک کرد و فاصله‌‌‌ای هرچند محدود را با اقتصاد تک‌محصولی نفتی به وجود آورد.
اما دهه 1350 بنا به دلایل زیاد، آغاز فرآیند صنعت‌‌‌زدایی در اقتصاد ایران بود. یعنی در یک فاصله زمانی کوتاه، دستاوردهای صنعتی دهه 40 متزلزل شد.
آن روزها اقتصاددانان نسبت به «بیماری هلندی» شناختی نداشتند و اواسط دهه ۱۳۵۰ بود که ویروس این بیماری شناخته شد، اما این ویروس چگونه به اقتصاد ایران نفوذ کرد؟

اوایل دهه ۱۳۵۰ برای اقتصاد ایران دوره‌‌‌ای متفاوت بود که با جهش قابل‌‌‌توجه درآمدهای نفتی همراه شد. درآمد نفتی ایران از ۲.۵میلیارد دلار در سال ۱۳۵۱ به بیش از ۲۰میلیارد دلار در سال ۱۳۵۳ افزایش یافت. بنا به تحقیق دکتر نیلی و همکاران، این جریان سریع درآمدها به عدم‌توازن ساختاری، معروف به «بیماری هلندی» منجر شد. هزینه‌‌‌های سنگین دولت و تورم سالانه ۱۵درصدی، وابستگی به واردات را تشدید و رشد صنایع غیرنفتی را متوقف کرد.
این دلایل را اقتصاددانان به‌درستی برمی‌‌‌شمرند، اما روایت مدیران بخش‌‌‌خصوصی از نحوه ابتلای اقتصاد ایران به بیماری هلندی و فرآیندی که موجب «صنعت‌‌‌زدایی» شد نیز موید این گزاره است.

مرحوم مهدی آگاه در میانه‌‌‌های دهه‌‌‌ ۱۳۵۰ به عنوان مدیر بخش صادرات شرکت ارج استخدام شد. او ماموریت یافت با سفر به کشورهای منطقه، برای صادرات محصولات شرکت ارج برنامه‌‌‌ریزی کند. آقای آگاه به این سفر رفت و زمان زیادی را صرف بازارگشایی کرد و با موفقیت به کشور بازگشت. آن روزها محصولات صنعتی ایران در کشورهای منطقه به‌خصوص در خلیج‌‌‌فارس، خواهان زیادی داشت. مدتی گذشت که مرحوم آگاه متوجه شد مدیران ارشد شرکت ارج مثل گذشته استراتژی توسعه صادرات را دنبال نمی‌‌‌کنند. وقتی بیشتر پرس‌‌‌وجو کرد، متوجه شد کشتی‌‌‌بان را سیاستی دگر آمده است؛ به این معنی که شرکت ارج قصد دارد واحد صادرات خود را تعطیل کند و مدیران و کارکنان آن بخش را در واحد واردات کالاهای خانگی از شرکت آدمیرال آمریکا به کار گمارد.
آقای آگاه متوجه می‌شود مهندس خلیل ارجمند از محافل دربار شنیده است که شاه قصد دارد با افزایش قیمت نفت، میزان استخراج را نیز افزایش دهد و با تجدیدنظر در برنامه بودجه، سرمایه‌گذاری زیادی در مسائل زیربنایی و تولیدی انجام دهد، به ‌‌‌طوری که در ۱۰سال آینده اقتصاد ایران از کشور فرانسه پیشی گیرد. (متن کامل یادداشت مرحوم مهدی آگاه را اینجا بخوانید)

این روایت برای روزگار کنونی همچنان آموزنده است و به نظر می‌رسد «صنعت‌زدایی» در اقتصاد ایران از همین دوره آغاز شد.

متن کامل سرمقاله دنیای‌اقتصاد را اینجا مطالعه کنید.


☑️ محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

ساختار رانتی با جامعه چه می‌کند
بیچاره نسل جوان

✅ محسن جلال‌پور که هم کارآفرین است و هم تاجر و سال‌ها مدیریت بنگاه‌های خصوصی را بر عهده داشته، به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا نسل زد با محیط کسب‌وکار به مشکل خورده و چرا کارگران این نسل با مدیران قدیمی سر ناسازگاری دارند. چکیده گفت‌وگوی صدف صمیمی با جلال‌پور را بخوانید:

🔹«همه چیز تحت تاثیر آنها دگرگون شده است»؛ این تعبیری است که پرده از رابطه نسل زد با اجتماع سنتی برمی‌دارد.

🔹هرچند دو سال از اوج‌گیری بحث‌های اقتصادی درباره نسل زد گذشته؛ اما هنوز از تمام چالش‌های جامعه با این نسل گفته نشده است.

🔹جوانان نسل زد در محیط‌های کاری کمتر اهل تعامل هستند و الگوهای رایج را برنمی‌تابند. قوانین کار هم کهنه و قدیمی است و به مذاق کارگران این نسل خوش نمی‌آید.

🔹برخی معتقدند راه‌حل، در تسهیل دورکاری نسل جوان است و عده‌ای دیگر این ایده را غیربهره‌ور و ناممکن می‌دانند.

🔹اینکه نسل زد حوصله کار کردن در فضای کارگاهی را ندارد یک طرف قضیه است و روی دیگر این است که آینده نیروی کار جوان در بنگاه‌های قدیمی چه می‌شود؟

🔹ابتدا جوانان نسل زد را به دو گروه کارگران و متخصصان تقسیم کنیم و بعد درباره مطلوبیت‌های آنها در محیط کار سخن بگوییم.

🔹به گمانم نیروی متخصص نسل زی آمادگی کار کردن در فضای سنتی را ندارد. البته نمی‌شود حکم کلی داد و آماری هم در کار نیست اما برخی شواهد نشان می‌دهد که به‌طور کلی نسل زد به سه دلیل آمادگی لازم را برای کار در بخش‌های قدیمی اقتصاد ایران ندارد.

🔹دلیل اول به رقابت ناسالمی برمی‌گردد که در اقتصاد کشور وجود دارد. درآمدهای هنگفتی که عمدتاً آقازاده‌ها و آقازاده آقازاده‌ها در طول سال‌های اخیر برای خود دست‌وپا کردند باعث می‌شود فضای سالمی برای رقابت وجود نداشته باشد.

🔹تقریباً همه مزیت‌های اقتصاد ایران در اختیار گروه‌های خاص و به‌طور مشخص در اختیار آقازادگان است.

🔹جریان ناسالمی که در اقتصاد ایران شکل گرفته، باعث شده که بی‌انگیزگی جدی میان جوانان به وجود بیاید.

🔹این بی‌انگیزگی هم شامل تحصیل‌کرده‌های جوان می‌شود که عمدتاً به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی، راه مهاجرت را در پیش گرفته‌اند و هم باعث سرخوردگی نیروی کار جوان می‌شود.

🔹نیروی جوان کشور نابرابری را با همه وجود خود احساس می‌کند و در عین حال با خودش می‌گوید که اگر همه عمرش را هم کار کند، نمی‌تواند به اندازه یک ماه منتفعان بد کار کردن اقتصاد ایران درآمد داشته باشد.

🔹فرض کنید جوانی که با اتوبوس در حال رفتن به محل کار خود است، پشت چراغ قرمز، جوانی را پشت فرمان ماشین لوکس می‌بیند و اولین چیزی که به ذهنش می‌رسد این است که وارد یک بازی ناعادلانه شده است.

🔹با خودش می‌گوید من اگر ۳۰ سال کار کنم، نمی‌توانم از مسیر درست، به چنین درآمدی برسم و در نتیجه یا دست از کار می‌کشد یا کسب درآمد از مسیر نادرست را برمی‌گزیند.

🔹این یک واقعیت است که وقتی ما جوان بودیم، منابع برای شروع کار جدید کم بود اما فضای سالم‌تری وجود داشت و در نتیجه یک جوان می‌توانست با چند سال کار کردن در مسیر پیشرفت قرار گیرد اما در حال حاضر فضای کار کردن به قدری ناسالم شده که جوانان امید خود را از دست می‌دهند.

🔹علتش هم فقط رانت‌ها، درآمدهای بی‌بنیان و پول‌های حاصل از بده‌بستان‌های رانتی است.

🔹ضمن اینکه ما مسیری را آغاز کردیم و امروز مجبور هستیم در امتداد آن حرکت کنیم؛ ولی آنها بعد از مدتی دیگر نیازی به پیشرفت نمی‌بینند.

🔹به نظر من یکی از بزرگ‌ترین ناترازی‌ها در سطح افراد و خانوارها، ناترازی درآمد و هزینه است؛ یعنی امروز درآمد کارمند دولت و کارگر صنعتی به هیچ عنوان با هزینه‌هایشان مطابقت ندارد.

🔹اولین مسئله این است که در هر خانواده ایرانی یک نفر بیکار وجود دارد. دوم اینکه از هر خانواده ایرانی یک نفر مهاجرت کرده است. سوم اینکه در هر خانواده ایرانی یک جوان ورشکسته و زمین‌خورده کاری وجود دارد. چهارم اینکه در هر خانواده ایرانی یک بیمار وجود دارد که متاسفانه بیماری‌اش صعب‌الاعلاج یا لاعلاج است یا مشکلات جدی دارد. پنجم هم اینکه در هر خانواده ایرانی یک پسر یا دختر مطلقه وجود دارد.

🔹در چنین خانواده‌هایی، دورکاری واقعاً سخت است. باز محیط کار واقعی، مقداری روحیه به انسان می‌دهد؛ فرد آدم‌ها را می‌بیند، فضا را می‌بیند، صحبتی می‌کند، درد‌و‌دلی می‌کند و روحیه‌اش بهتر می‌شود. بنابراین اطمینان دارم که فضای کار واقعی، با همه مشکلاتی که دارد، برای نسل زد مناسب‌تر از دورکاری است.

منبع: تجارت فردا، شماره ۵۷۱

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

چگونه به تله کنکورد نیفتیم!

✅صدف صمیمی در یادداشتی به موضوع جالبی پرداخت است: گرفتار شدن استارت‌آپ‌ها در تله کنکور!

چکیده یادداشت:

🔹محسن جلال‌پور اخیراً در کانال تلگرامی‌اش از تله «هزینه غرق‌شده» نوشت و ویژگی افرادی را گفت که تمایل دارند بر تصمیم‌های غلط و سرمایه‌گذاری‌های اشتباه خود پافشاری کنند و حتی وقتی مشخص می‌شود تصمیمی که گرفته‌اند یا پروژه‌ای که روی آن کار می‌کنند از اساس اشتباه است، باز هم ادامه می‌دهند.

🔹آقای جلال‌پور نوشت: «در دنیای کسب‌وکار، مثال‌های زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد گرفتار شدن در تله هزینه‌های غرق‌شده چه زیان‌های هنگفتی به دنبال دارد.

🔹معروف‌ترین مثال، «خطای کنکورد» است که به تصمیم اشتباه دولت‌های بریتانیا و فرانسه برای ساخت یک هواپیمای غول‌پیکر به نام «کنکورد» اشاره دارد.

🔹حتی پس از آنکه مشخص شد دیگر توجیهی اقتصادی برای این پروژه وجود ندارد، دو کشور به سرمایه‌گذاری برای توسعه هواپیمای کنکورد ادامه دادند. سیاستمداران درگیر این پروژه، نمی‌خواستند با شرم متوقف کردن کار و اعتراف به اینکه پولی که خرج شده به یک وسیله نقلیه کارآمد منجر نمی‌شود، کنار بیایند. به این خطا، خطای کنکورد (Concorde Fallacy) می‌گویند.

🔹«خطای کنکورد» چنان‌که رئیس پیشین اتاق ایران به آن اشاره دارد، به رفتار لجوجانه‌ای در انسان‌ها اشاره می‌کند که همان پافشاری بر تکرار یک اشتباه در سیاست، تجارت و حتی تصمیم‌های روزمره است.

🔹این در حالی است که گاهی اصرار بر اجرای تصمیم‌های اشتباه هزینه بیشتری نسبت به رها کردن آن تصمیم دارد.

🔹استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های نوآور از جمله کسب‌وکارهایی هستند که می‌توانند در دام خطای کنکورد گرفتار شوند.

🔹گاهی محصول یا خدمات ارائه‌شده در یک استارت‌آپ می‌تواند بسیار ناقص یا زیان‌ده باشد، و صاحبان استارت‌آپ‌ها سعی می‌کنند به جای اینکه همه چیز را از نو شروع کنند، شرایط را با محصول یا خدمات معیوب خود سازگار کنند.

🔹دولت‌ها حتی بیشتر از بنگاه‌ها و آدم‌ها در معرض ارتکاب خطای هزینه غرق‌شده هستند چون سیاستمداران همیشه برای اصرار بر خطا بهانه دارند.

🔹به این ترتیب به راحتی می‌توانیم دریابیم که چرا مقادیر سرسام‌آوری پول، زمان و انرژی در برنامه‌های بیهوده دولت‌ها به هدر می‌رود.

🔹از آنجا که دولت از پول مالیات‌دهندگان برای پروژه‌ها استفاده می‌کند پافشاری سیاستمداران بر خطای هزینه غرق‌شده بر زندگی تک‌تک ما تاثیر منفی می‌گذارد.

🔹همه ما در زندگی شخصی و اداری خود بارها بر خطای هزینه‌های غرق‌شده تاکید کرده‌ایم. به‌طور مثال پس از آنکه مسیری را اشتباه رفته‌ایم، با خود می‌گوییم «حالا که تا اینجا آمده‌ایم، بهتر است دیگر برنگردیم».

🔹در عرصه بنگاهی هم می‌توانیم از شرکت نوکیا یاد کنیم که تغییرات سریع تکنولوژیک را نادیده گرفت و نابود شد. چون حاضر نشد هزینه هنگفتی را که صرف تکنولوژی قدیمی کرده بود، کنار بگذارد.

🔹نکته این است؛ رها کردن پروژه‌ای که قرار است زیان بیشتری تحمیل کند، کاملاً درست و عقلانی است، چنان‌که در پند و اندرزهای عامیانه هم تاکید شده است که «جلوی ضرر را هر وقت بگیرید منفعت است».

🔹از آنجا که وضعیت اقتصادی-اجتماعی حاصل از سوءمدیریت و تحریم در ایران شرایط خاصی را ایجاد کرده، علاوه بر اقتصاد سنتی، شرکت‌های نوآور هم تحت فشار هستند.

🔹فشارهای اقتصادی و اجتماعی مانند تورم، رکود، وضعیت ارز، وضعیت مالیاتی، وضع قوانین دست‌وپاگیر، تعارض منافع میان نهادهای مختلف، کاسبان تحریم و کاسبان دور ماندن ایران از تکنولوژی باعث شدند که دایره تله کنکورد برای صاحبان کسب‌وکارهای ایرانی بزرگ‌تر از حد معمول باشد.

🔹در محیط اقتصادی ناپایدار ایران، استارت‌آپ‌ها تحت فشارهستند تا به‌سرعت به سوددهی برسند و این فشار می‌تواند باعث شود که آنها به جای تمرکز بر رشد پایدار، به دنبال راه‌های سریع برای کسب درآمد باشند.

🔹در جامعه‌ای که موفقیت مادی بسیار ارزش‌گذاری می‌شود، شکست در کسب‌وکار می‌تواند باعث ایجاد فشار روانی زیادی شود و بنیان‌گذاران را به ادامه دادن پروژه‌هایی که دیگر آینده‌ای ندارند، تشویق کند.

🔹یکی دیگر از بزرگ‌ترین دلایل برای ادامه دادن در شرایط شکست، محدودیت‌های سرمایه‌گذاری در ایران است. دشواری جذب سرمایه در ایران باعث می‌شود کسب‌وکارها نخواهند از موقعیت خود خارج شوند.

🔹سرنوشت استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های نوآور پس از شکست، می‌تواند بسته به عوامل مختلفی، از جمله صنعت، اندازه شرکت، میزان سرمایه‌گذاری و دلایل شکست، بسیار متنوع باشد.

🔹اگر شکست شرکت‌های نوآور و استارت‌آپ‌ها به دلیل مشکلات فنی یا مدیریتی باشد، احتمال موفقیت در آینده کمتر است؛ اما اگر شکست به دلیل تغییر شرایط بازار یا رقابت شدید باشد، ممکن است فرصت‌های جدیدی برای رشد ایجاد شود.

منبع: تجارت فردا، شماره ۵۶۹

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

پسته زبان بسته

صنعت پسته این روزها حال و روز خوبی ندارد و می‌توانم بگویم روزهای بسیار سختی بر تولیدکنندگان و تاجران پسته می‌گذرد. می‌پرسید چرا؟
این موارد را بخوانید:

پرده اول: پوکی محصول

باورش سخت است اما حجم محصول پوک امسال پسته از همه سال‌ها بیشتر است. آمار دقیق وجود ندارد اما شواهد نشان می‌دهد ۳۰ درصد محصول امسال پوک است؛۲۰ درصد محصول هم درجه ۲ به شمار می‌رود و بقیه محصول امسال درجه یک است. به همین دلیل برآوردها نشان می‌دهد که محصول برداشت شده امسال، از نظر وزنی بین ۲۰ تا ۳۰ درصد كمتر از پیش‌بینی‌هاست.

پرده دوم: افزایش قیمت

بیش از ۸۰ درصد محصول پسته صادر می‌شود. به این ترتیب قیمت داخلی پسته از قیمت صادراتی این محصول مشخص می‌شود . قیمت صادراتی نیز حاصل ضرب قیمت جهانی پسته در قیمت ارز است. امسال از نظر وزنی، هم محصول آمریكا کاهش داشته و هم محصول ایران. آمریکایی‌ها که حاکم اصلی بازار شده‌اند، قیمت را ۱۰ درصد افزایش داده‌اند.


پرده سوم: افزایش قیمت ارز

طی دوماه اخیر که فصل برداشت پسته بوده، قیمت ارز به طور متوسط بیش از ۱۵ درصد افزایش پیدا كرده است.

پرده چهارم: تهدید بزرگ

طی چند ماه گذشته كمیسیون مواد غذایی اتحادیه اروپا با هشدارهای متعدد از بالا بودن آمار محموله‌های برگشتی پسته ایران شكایت داشته و طی چند روز اخیر تهدید كرده كه در جلسه آتی این كمیسیون، ورود پسته ایران را ممنوع خواهد کرد.

پرده پنجم: مشکل مزمن:

هنوز مشكل پیمان‌سپاری و میزان بالای ارزش گمركی این محصول كه مدتهاست صادر كنندگان واقعی را زمین گیر كرده به قوت خود باقی‌است.

پرده ششم: از دست رفتن بازارها:

همان‌طور که اشاره شد، برداشت محصول ایران و آمریكا كمتر از میزان پیش‌بینی‌ها بوده و در نتیجه قیمت جهانی پسته افزایش یافته است. احتمالا این افزایش قیمت، باعث کاهش تقاضا شده و ازطرفي مشكلان صادركنندگان ايراني باغث شده خریداران برای خريد پسته ايراني اشتیاقی نشان نداده‌اند. معمولا بخش عمده‌ای از محصول پسته پیش از كریسمس و سال جدید چینی‌ها فروش می‌رود اما امسال به دلایلی که اشاره شد، در بازارها خبری نیست و تجار پسته نگران از دست دادن بازارها هستند.

پرده هفتم: دولت‌های بی‌خیال

بازارها در حال از دست رفتن است اما این موضوع ظاهرا برای دولت‌ها اهمیتی ندارد. پسته همیشه در ردیف مهم‌ترین کالاهای صادراتی بوده اما این روزها حتی وزارت‌خانه‌های متصدی هم به مشکلات بی‌شماری که سد راه تولید و تجارت این محصول شده اهمیت نمی‌دهند و هر كدام این مشكلات را از زاویه دید خود و به صورت كاملا سلیقه‌ای تفسیر و راه‌حل‌های تخیلی و غیرقابل اجرا ارائه می‌دهند.

پرده هشتم: اقدام عاجل

اتحادیه اروپا شوخی ندارد. بحث تحریم پسته ایران قرار است در نشست ۱۸ و ۱۹ ماه نوامبر به رأی گذاشته شود.بر اساس تجربیات قبلی، بهترین راهكار برای جلوگیری از تحریم پسته ایران این است كه وزارتخانه‌های ذیربط، بلافاصله با ارسال نامه به اتحادیه اروپا اطمینان دهند که پی‌گیر موارد مطرح شده هستند و از این اتحادیه بخواهند که تصمیم‌گیری درباره پسته ایران به تعویق افتد.
همچنین پيشنهاد می‌شود هیأتی مرکب از نمایندگان وزارتخانه‌های مربوطه و نمایندگان بخش‌خصوصی برای مذاكره با نمایندگان اتحادیه اروپا تعیین و اعزام شود.

☑️ محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

صادرات در پنج پرده

مناسبت‌های تقویمی در حوزه اقتصاد خیلی کسالت‌بار شده‌اند. روز صنعت، روز تولید، روز استاندارد و حالا روز صادرات. دستگاه پیچیده و ناکارآمد اداری ایران، یک روز سال را به نام روز ملی صادرات ثبت کرده و در این روز قصد تکریم صادر کنندگان را دارد. طرفه آن‌که در سال یک روز به فکر صادرات می‌افتند و در مقابل، 364 روز برای محدود کردن آن تلاش می‌کنند. می‌پرسید چگونه؟ به این پنج مورد توجه کنید.

اول: گیج و سرگردان
تازه رئیس اتاق کرمان شده بودم که برای تقویت صادرات، کمیته‌ای تشکیل دادند و از رئیس‌ اتاق هم دعوت کردند که در جلسه شرکت کند. هر ماه جلسه را به ریاست استاندار تشکیل می‌دادند و درباره موانع صادرات صحبت می‌کردند. بعد از چند جلسه سکوت، یک بار پیشنهاد کردم که از همه اعضای حاضر در جلسه، بخواهند روند ارسال یک محموله صادراتی را بنویسند. کاغذ و قلم برداشتند و دانسته‌های خود را درباره صادرات نوشتند. از 25 نفری که در جلسه حضور داشتند، فقط دو یا سه نفر توانستند مختصری درباره فرآیند صادرات بنویسند که این افراد نیز جزو مدیران گمرک یا اداره استاندارد یا سازمان بازرگانی استان بودند که البته هر‌کدام از زاویه کار خود، صادرات را تشریح کردند. به استاندار گفتم، اغلب اعضای این جلسه نمی‌توانند فرآیند صادرات را روی کاغذ توضیح دهند، چطور می‌توانند مشکلات صادرکنندگان را حل کنند؟

دوم: سرگردانی مطلق
سال‌ها پیش اتحادیه اروپا ورود پسته ایران را به دلیل آلودگی به سم افلاتوکسین ممنوع کرد. مدت‌ها لابی و رایزنی صورت گرفت تا راضی شدند که دوباره صادرات را آغاز کنیم اما به این شرط که محموله‌های صادراتی، گواهی بهداشت را داشته باشند. به این ترتیب، مسیر باز شد و توانستیم صادرات را از سر گیریم. بعد از دوندگی‌های زیاد اولین بار محموله‌ای را برای صادرات به بندرعباس فرستادیم و قصد داشتیم در کانتینرها بارگیری کنیم که گفتند باید گواهی بهداشت ارائه کنید. برای دریافت گواهی بهداشت مراجعه کردیم که گفتند نیاز به شماره کانتینر داریم. دوباره برای گرفتن شماره کانتینر مراجعه کردیم که گفتند تا گواهی بهداشت نباشد، بارگیری نمی‌کنیم و تا بارگیری انجام نشود، شماره کانتینری در کار نیست. شاید باورتان نشود اما چهار تا پنج ماه دوندگی کردیم تا موفق شدیم همین مشکل ساده را رفع و رجوع کنیم.

سوم: حرف عجیب آقای رئیس
در یکی از جلسات رسمی، رئیس‌کل گمرک حرف عجیبی زد. گفت: در گمرک قوانینی داریم که به استناد آنها می‌توانیم صادرت یا واردات کالایی را ممنوع کنیم و اگر تمایل داشته باشیم، به استناد همان قوانین می‌توانیم بدون کوچک‌ترین هزینه یا معطلی، صادرات یا واردات آن را بلامانع بدانیم.

چهارم: صادر کننده نمونه
سال‌ها قبل فرد گمنامی به عنوان صادر کننده نمونه پسته، از رئیس‌جمهور وقت جایزه دریافت کرد. کسی او را نمی‌شناخت و ما متوجه شدیم تاجر نیست و پیله‌ور است و عده‌ای فقط از کارت بازرگانی او استفاده کرده‌اند. شنیدم چندماه بعد او را به خاطر فساد بازداشت کردند.

پنجم: بدفهمی همیشگی
در یکی از نشست‌ها، مدیری اثرگذار بر فرآیند تجارت از من پرسید چطور است که پسته در سوپر مارکت‌های اروپا، کیلویی۲۰ دلار است اما شما کیلویی 8 دلار را هم نمی‌پذیرید؟ آن روزها هم با محدودیت‌های ارزی مواجه بودیم و میزان ارزش کالای صادراتی در گمرک با وقعیت فاصله داشت. برای آن مدیر محترم توضیح دادم؛ پسته‌ای که ما صادر می‌کنیم پسته خام است که به صورت فله‌ای صادر می‌شود اما پسته‌ای که شما از سوپر مارکت می‌خرید، بسته‌بندی شده و طبیعی است که قیمت بیشتری داشته باشد. هرچه توضیح دادم، قانع نشد. و بعید می‌دانم هنوز هم متوجه شده باشد.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

درس‌های اخلاق در شرایط بحران

🔹 این روزها که سایه جنگ بر سر خاورمیانه خیمه افکنده و متغیرهای اقتصادی هم‌چون آهوان گریزپا، مشغول جست‌وخیز هستند و مدام بالا و پایین می‌روند، عقلانی‌ترین کار، بردن دارایی‌ها به پناهگاه‌ امن و خرید دلار و سکه است اما آیا چنین کاری اخلاقی هم هست؟
شخصا در سال‌های گذشته بارها در معرض چنین پرسش‌هایی قرار گرفته‌ام اما معمولا از پاسخ دادن طفره رفته‌ام اما اگر پاسخ درست داده‌ام، حتما این نکته را اضافه کرده‌ام که بهتر است در چنین مواقعی نفع شخصی را کنار بگذاریم تا وضعیت از این که هست، آشفته‌تر نشود.
اگر تحولات بازارها را دنبال کنید، با نظر برخی اقتصاددانان و مشاوران مالی مواجه می‌شوید که به مردم توصیه می‌کنند تا می‌توانند سکه و دلار بخرند تا از نوسان قیمت‌ها در امان بمانند. اگرچه خرید کالا بیش از نیاز، می‌تواند هر فرد یا خانوار را در شرایط افزایش قیمت، از نوسان‌ها مصون بدارد، اما وقتی به صورت رفتار گروهی در می‌آید، باعث افزایش التهاب در بازار دارایی‌ها می‌شود که این اتفاق زیان کل جامعه را به دنبال دارد.

🔹 در چنین شرایطی یاد اعلام حریق در سالن سینما می‌افتم. فرض کنید در سالن سینمایی نشسته‌اید و دارید فیلم تماشا می‌کنید، در گوشه‌ای از سالن آتشی می‌بینید که به سرعت در حال سرایت به دیگر نقاط سالن است. چه می‌کنید؟ داد می‌زنید و همه را هوشیار می‌کنید یا می‌دوید و مدیر سالن را مطلع می‌کنید؟ طبیعی است با داد زدن شما، افراد به سوی درهای خروجی هجوم می‌آورند و خیلی از تماشاچیان زیر دست و پا له می‌شوند و بقیه هم می‌سوزند و خاکستر می‌شوند. اگر حریق را اطلاع ندهید، اتفاق بدتری می‌افتد و ممکن است هیچ‌کس جان سالم در نبرد.

البته توصیه به مردم برای خرید و انباشت ارز و طلا در مواقع بحرانی با اعلام حریق در سالن سینما تفاوت اساسی دارد که مهم‌ترین‌اش تفاوت مسأله مرگ و زندگی با کسب منفعت است. در سالن سینما چون مسأله مرگ و زندگی است، شما وظیفه دارید داد بزنید تا همه از وقوع خطر مطلع شوند اما در مقوله بازارها، بهتر است داد نزنید که آهای مردم، بشتابید که بازارها ملتهب شده‌اند و اگر اقدام به خرید نکنید، زیان می‌کنید.

🔹 چند سال پیش یکی از مشاوران مالی که روایتگری محبوب و سرشناس بود، با تشریح پدیده «پول داغ» به مردم توصیه کرد همه دارایی‌های نقدی خود را تبدیل به کالا کنند. این توصیه در فضای مجازی میلیون‌ها بار دیده شد و به شدت مورد توجه جامعه قرار گرفت اما بزرگانی هم‌چون موسی غنی‌نژاد و مسعود نیلی چنین توصیه‌هایی را مغایر با چارچوب اخلاقی اقتصاددانان اعلام کردند چون به عقیده آنها باعث تشدید تنش در جامعه می‌شود.
به خاطر دارم که این موضوع بحث‌های زیادی میان اقتصاددانان ایجاد کرد و برخی معتقد بودند باید واقعیت‌های اقتصاد را به صراحت به جامعه گفت اما برخی معتقد بودند اعلام عمومی برخی واقعیت‌های اقتصادی به زیان جامعه تمام می‌شود و اقتصاد کشور را در معرض شوک‌های سنگین قرار می‌دهد.

🔹 البته بیان عمومی واقعیت‌ها هم خوب است و هم عواقب نگران‌کننده دارد؛ مفید است چون به سیاستمداران کمک می‌کند تا تصمیم درست بگیرند. مفید است چون آگاهی‌ عمومی را افزایش می‌دهد و به تصمیم‌گیری بهتر آحاد اقتصادی کمک می‌کند. اما وقتی اقتصاد گرفتار چالش‌های زیاد است و متغیرهای اقتصادی در نوسان مداوم هستند، توصیه به خرید طلا و سکه و دیگر دارایی‌ها، بدون آن‌که کمکی به حل مسأله کند، می‌تواند سبب وخیم‌تر شدن اوضاع شود.
به طور مثال، گفتن یک روایت واقعی یا غیر واقعی درباره یک بانک می‌تواند به هجوم یکباره مردم به شعبه‌های آن بانک منجر شود و پدیده «هراس بانکی» را وجود آورد. این قاعده‌ در پزشکی هم وجود دارد و معمولا پزشکان وقتی احتمال می‌دهند که بیان وضعیت بیماری شخص، ممکن است باعث بدتر شدن حال او شود از بیان واقعیت به او خودداری می‌کنند که چنین رفتاری بیش از همه به نفع خود فرد بیمار خواهد بود.
به هر حال این حق همه مردم است که به فکر حداکثر کردن منافع خود باشند اما از آن‌جا که شرایط سختی پیش رو داریم، اخلاق حکم می‌کند که از رفتارهایی که به سود خودمان و به زیان جامعه تمام می‌شود پرهیز کنیم.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

سروش صحت را به خاطر نقش‌آفرینی‌هایش در سینما و تلویزیون می‌شناسیم اما به خاطر برنامه کتاب‌باز دوستش داریم. در دوره‌ای که ‌کتاب‌باز از تلویزیون پخش می‌شد، سعی می‌کردم هر طوری هست، برنامه را ببینم. هم اجرای سروش را دوست داشتم و هم از صدای خش‌دارش خوشم می‌آمد. از همه مهم‌تر، محتوای برنامه، مورد پسند من بود.
به واسطه یکی از دوستان گرامی، گاهی از حال و احوال آقای صحت اطلاع پیدا می‌کردم تا این‌که تصمیم گرفتیم از کتاب‌های رواق زبرجد رونمایی کنیم.

این ویدئو مربوط به صحبت‌های اولیه سروش صحت در برنامه رواق زبرجد است که توضیح می‌دهد چگونه گرفتار کرمان و کرمانی‌ها شده است.
خیلی افسوس می‌خورم که تلویزیون ملی مدت‌هاست نه فیلم درستی ساخته، نه سریال قشنگی تولید کرده و نه برنامه شایسته‌ای ساخته است. در نتیجه، مجریان توانمندی همچون سروش صحت از قاب تلویزیون دور مانده‌اند و ما بهانه‌ای برای دیدن تلویزیون نداریم.

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

روز باشکوه

مراسم رونمایی از مجموعه کتاب‌های «رواق زبرجد» که ادای دین به افرادی است که در توسعه کرمان نقش داشتند، با استقبال بی‌نظیر همشهریان عزیزم مواجه شد. بیش از 1200 نفر در این مراسم حضور پیدا کردند که فراتر از پیش‌بینی ما بود و همین‌جا از همه عزیزانی که نتوانستیم به شایستگی از آنها پذیرایی کنیم یا اسباب راحتی‌شان را فراهم کنیم، عذرخواهی می‌کنم.
همان‌طور که در جریان هستید، جمعی از هنرمندان، اقتصاددانان آزادی‌خواه و روزنامه‌نگاران مهمان ویژه این نشست بودند که برخی محبت کردند و دقایقی برایمان سخن گفتند.
من به کرمانی بودن خودم مفتخرم و هرچه بیشتر بتوانم شهر و دیارم را معرفی کنم بیشتر احساس رضایت می‌کنم و این هفته برای من فرصت مغتنمی بود که شهر دوست داشتنی‌ام را به جمعی از فرهیختگان کشور معرفی کنم.
برای من روز عزیزی بود و در کنار مهمانان گرامی، لحظات بسیار خوبی را سپری کردم.
رفته رفته درباره این برنامه می‌نویسم و عکس‌ها و تصویرهایش را به اشتراک می‌گذارم.

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

وقایع روزانه یک تاجر

ساعت هنوز شش نشده بود که راهی میدان فراوری پسته کال شدم. چون مشغول برداشت محصول هستیم و معمولا عصرگاه، کامیون‌های پسته را از باغات به محل فرآوری، حمل می‌کنند، بخشی از کار برای روز بعد می‌ماند. صبح‌ها کار ساعت از شش آغاز می‌شود و تا هوا گرم شود، پایان می‌یابد. از کوچه که بیرون آمدم احساس سرگیجه شدیدی کردم و کنار گذر ایستادم. رفتگر محله نزدیکم آمد و پرسید چیزی شده؟ گفتم یک لحظه احساس سرگیجه داشتم و ایستادم تا حالم بهتر شود. اصرار کرد که به خانه برگردم و استراحت کنم. در همین حین یکی از همسایگان با چند نان تازه از کنارمان عبور کرد و وقتی رفتگر محله از حال من ابراز نگرانی کرد، اصرار کرد که با هم به اورژانس برویم. وارد اورژانس شدیم که پزشک بیمارستان من راشناخت و حال‌واحوال کرد. فشار خون و نبضم را اندازه گرفت و چون حالم بهتر شده بود، گفت جای نگرانی نیست و دلیل اصلی از فشار کار است.
توصیه کرد آرام باشم و استرس نداشته باشم و اجازه داد از اورژانس خارج شوم.
همسایه عزیز را به خانه بردم و به طرف پایانه برداشت پسته حرکت کردم. به سه راهی شرف آباد که رسیدم، با ترافیک سنگینی مواجه شدم. حدود چهل دقیقه طول کشید تا سه راهی را پشت سر گذاشتم و وارد جاده شرف آباد شدم.
هنوز وارد جاده نشده بودم که کامیونی بی‌ملاحظه و با سرعت از کنارم رد شد؛ طوری که اگر ثانیه‌ای غفلت می‌کردم، اتفاق بدی رخ می‌داد.

حسابی ترسیده بودم اما باید به مسیر ادامه می‌دادم. ساعت نزدیک هشت بود و یادم آمد که قرار دارم. دیگر نمی‌توانستم به پایانه بروم و باید به شرکت می‌رفتم.
وارد شرکت که شدم، اطلاع دادند که برق قطع شده و حداقل دو ساعت برق نداریم.
پشت میز نشستم و گوشی تلفن را برداشتم که یادم آمد به خاطر بی‌برقی، تلفن هم قطع است. اینترنت هم نداشتیم.

در همین لحظات اطلاع دادند که مهمان عزیزمان وارد شرکت شده است. در اتاقی گرم و کم‌نور نشستیم و صحبت کردیم. هنوز صحبت‌هایمان به پایان نرسیده بود که تلفن همراهم زنگ خورد. متصدی پایانه پشت خط بود و گفت: به خاطر قطعی برق، پسته‌ها روی زمین مانده و گرمای هوا کار را مشکل کرده است. گفتم چاره‌ای نیست باید تأمل کنیم تا برق وصل شود. مهمان عزیزم که اوضاع را غیر عادی دید، از طرح مسأله‌اش منصرف شد و آن را به روز دیگری موکول کرد.
اطلاع دادند که چند قرار کاری دارم؛ اولین قرار با متصدی امور مالیاتی شرکت بود. دیدم در طرح مسأله تردید دارد. گفتم بگو؛ آمادگی دارم. با ناراحتی، از برگه مالیاتی سال ۱۴۰۱ شرکت رونمایی کرد. مشغول سوال وجواب بودم که یکی از مشتریان، سرزده وارد اتاق شد و و پرسید پسته کال می‌خرید؟
آنقدر غرق در برگه مالیاتی بودم که با ناراحتی پاسخ منفی دادم و گفتم بخریم برای چه؟ او هم دل پری داشت و گفت: آقای مهندس مثل... پشیمانم. کاش به جای باغ و باغ‌داری و تجارت پسته، پولم را مستقیم در بانک می‌گذاشتم و به قدری درآمد داشتم که نه نگران آب و برق باشم و نه نگران تحریم. می‌نشستم گوشه خانه‌ام و سود ماهانه می‌گرفتم و به همه جای ایران سفر می‌کردم.
بیشتر کارهای شرکت را کردم و در حالی که هنوز برق نیامده بود، با لباس خیس، ماشین را روشن کردم و از شرکت بیروم زدم.
به حرف‌های فروشنده پسته فکر کردم؛ چطور شد که کار تولید و تجارت و باغ‌داری، قدر و منزلت خود را از دست داد؟
به روزهای تعطیل و تحریم و فشار و استرس فکر کردم. به روزهایی که اصلا نمی‌دانیم چطور می‌گذرند. به کارگرانی که زیر گرما جان می‌کنند و در نهایت هم چیزی عایدشان نمی‌شود. به تولیدکنندگانی که روزی صد بار از ورود به عرصه تولید ابراز پشیمانی می‌کنند. به تاجرانی که تا بارشان به مقصد برسد، روزی هزار بار خود را لعن و نفرین می‌کنند.
در همین فکرها بودم که دوباره احساس سرگیجه کردم. کنار جاده ایستادم و به رفتگری نگاه کردم که در صلات ظهر، جارویش را روی شانه گذاشته بود و منتظر بود تا با ماشین‌های گذری به خانه‌اش برود.
و من کنار جاده پر هیاهو، دوباره سرگیجه داشتم.

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

درباره هیأت رفتن مسعود پزشکیان

▫️رئیس‌جمهور منتخب این روزها بیشتر از آنکه با سیاستمداران نشست و برخاست داشته باشد، به هیات‌های مذهبی می‌رود و با مداحان معاشرت می‌کند که به‌طور سنتی پایگاه مخالفان گروه‌های اصلاح‌طلب به شمار می‌روند. این رفتن‌ها و آمدن‌ها بعضا مورد انتقاد علاقه‌مندان آقای پزشکیان قرار گرفته است.

▫️ امیدمان به این باشد که پزشکیان تغییراتی گسترده مد نظر دارد که این تغییرات می‌تواند برای او و دولت چهاردهم بسیار پرهزینه باشد که از این جهت، جلب دوستی و حمایت مخالفان قدرتمند، سیاست درستی به شمار می‌رود. اما ضرورت گفت‌وگو با مخالفان در چیست و چه نتیجه‌ای به دنبال خواهد داشت؟


▫️ مسعود پزشکیان در انتخابات اخیر وعده مشخصی نداد؛ اما از موضع‌گیری‌هایی که درباره برخی مسائل نشان داد، می‌توان حدس زد که چهار یا پنج ماموریت اصلی برای خود تعریف کرده است.
احتمالا ماموریت اول او، مدارا‌ در داخل است. او همچنین به دنبال تنش‌زدایی از روابط خارجی است و کاهش تحریم‌ها را مد نظر دارد. می‌توان حدس زد که رفع ناترازی‌های اقتصاد یکی دیگر از ماموریت‌های مهم دولت ایشان است.

▫️ ماموریت دیگر ایشان این است که تورم را کاهنده کند و اقتصاد را در مسیر رشد قرار دهد و در نهایت، ماموریت مهم دیگر پزشکیان این است که دولت را از دخالت در زندگی و کسب‌وکار مردم منع کند.

▫️برای تغییر در هر کدام از این وضعیت‌ها، رئیس‌جمهور باید جامعه را متقاعد کند که کار بسیار دشواری است و ایشان نمی‌تواند بدون کمک همه نیروهای موثر جامعه دست به چنین اصلاحات دردناکی بزند. پس گفت‌وگو با مخالفان در هر سطح و هر موقعیتی که هستند، باید ادامه پیدا کند.

▫️ اما در این زمینه سه نکته را باید مد نظر قرار داد؛ اولا همان‌طور که اشاره شد، تداوم وضعیت فعلی ممکن نیست و نظام حکمرانی باید بیشترین حمایت را از رئیس‌جمهور منتخب برای ایجاد اصلاحات داشته باشد.
مساله دیگر این است که آشفتگی فعلی اقتصاد ایران، ذی‌نفعان بی‌شماری دارد که قادرند جهت سیاست‌ها را تغییر دهند یا سیاست‌های اصلاحی را به‌طور کامل خنثی کنند.

▫️به‌طور مثال تحریم‌های تحمیل‌شده به اقتصاد ایران گروه بزرگی ذی‌نفع ایجاد کرده است که یا به‌طور مستقیم از خود تحریم‌ها منتفع می‌شوند یا به‌صورت غیر مستقیم از سیاست‌ دور زدن تحریم‌ها بهره می‌برند. اگر تحریم‌ها برداشته شود، می‌توان تصور کرد که کاسبان تحریم، قاچاقچیان، فعالان اقتصاد زیرزمینی، بنگاه‌های رانتی و پول‌شویان از این تغییر زیان ببینند؛ اما در مقابل، تجار قانونی، مردم، بنگاه‌های اقتصادی و دولت، منتفعان این تغییر خواهند بود.

▫️ همچنین اگر تورم کاهش پیدا کند و اقتصاد به ثبات برسد، عموم مردم، بنگاه‌های اقتصادی، دولت، فقرا، ثروتمندان، کارآفرینان، تجار قانونی، کارگران و کارمندان دولت از این وضعیت منتفع می‌شوند؛ اما بانک‌های ناتراز، قرض‌گیرندگان، بنگاه‌های سیاسی، واسطه‌گران بازارهای ارز، سکه، خودرو، قاچاقچیان و پولشویان از وضعیت جدید زیان خواهند دید.
همچنین اگر تصور کنیم که دولت مطابق آنچه مسعود پزشکیان وعده داده، دست از دخالت در اقتصاد بردارد، بنگاه‌های بخش خصوصی، مصرف‌کنندگان، سرمایه‌گذاران، کارآفرینان و آحاد جامعه از این سیاست منتفع می‌شوند؛ اما بنگاه‌های رانتی، بنگاه‌های غیررقابتی و قاچاقچیان از این وضعیت زیان می‌بینند.

▫️همچنین اگر مسعود پزشکیان تصمیم بگیرد که تجارت را آزاد کند، مردم، بنگاه‌ها، صادرکنندگان و واردکنندگان قانونی و خود دولت از این سیاست منتفع می‌شوند، اما قاچاقچیان، فروشندگان کالای قاچاق و فراریان مالیات از این وضعیت زیان خواهند دید.
پس کاملا واضح است که مسعود پزشکیان کار بسیار دشواری پیش رو دارد؛ چون گروه‌های ذی‌نفع از نفوذ و قدرت سیاسی و مالی بالایی برخوردار هستند و می‌توانند، سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌ها را به سود خود متوقف ‌کنند. آنها همه‌جا هستند، در سازمان‌های اقتصادی، در دستگاه‌های نظارتی، در شوراهای تصمیم‌گیری و حتی در مراجع تصمیم‌گیری برای روابط بین‌الملل هم حضور دارند.

▫️ آقای پزشکیان باید صادقانه با مردم صحبت کند و توضیح دهد که اصلاح امور برای خوب کار کردن اقتصاد می‌تواند به نفع همه باشد و آحاد جامعه، کارگران، کارآفرینان، تولیدکنندگان، تجار رسمی و حتی خود دولت، همگی منتفعان خوب کار کردن اقتصاد هستند و چه خوب است اگر نظرات صادقانه آقای رئیس‌جمهور توسط تریبون‌های رسمی به قشر مذهبی هم برسد تا گمان نکنند اصلاح اقتصاد به زیان آنها تمام می‌شود. البته پزشکیان کار بسیار سختی پیش‌رو دارد و اگر نتواند با مردم صادقانه مسائل را طرح کند و از آنها کمک بجوید، دیگر امیدی به اصلاح اقتصاد نخواهد بود.

اینجا متن کامل سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را مطالعه کنید.

☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

درباره انتخابات(1)

حکمرانی گنجشک‌ روزی

آدم که به سخنان نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری گوش می‌کند یا مناظره‌های تلویزیونی را می‌بیند، از این حجم بی‌تفاوتی نسبت به «چشم‌انداز» و «توسعه» کشور حیرت‌زده می‌شود. این چه انتخاباتی است که «آینده» در آن جایی ندارد و جوانان در آن نقش فعالی ندارند؟
ما کرمانی‌‌ها به آدم‌هایی که توان ذخیره کردن برای آینده را ندارند و روزی‌شان را در لحظه می‌خورند، «گنجشک روزی» می‌گوییم و مرور اظهارنظرهای شش نامزد انتخابات به یادمان می‌آورد که حکمرانی ما «گنجشک‌ روزی» شده‌است.

شاید اشتباه کنم اما نشنیدم که یکی از نامزدها درباره محیط‌زیست برنامه‌ای ارائه دهد. ندیدم که یکی از آن شش نفر درباره آزادی سخن بگوید. آیا کسی به طور قاطع به اقتصاد دستوری نه گفت؟ آیا کسی قول داد که اگر رئیس‌جمهور شود، در زندگی و کسب‌وکارمان دخالت نکند؟

به نظر می‌رسد طراحان مناظره‌ها و نامزدهای انتخابات و همه کسانی که این بازی را چیده‌اند، تصوری درباره چشم‌انداز کشور و آینده جمعیت جوان ندارند و به طور مشخص، مفهومی به نام توسعه در ذهن‌شان جایی ندارد و جای تعجب بیشتر است که نامزدهای انتخابات حتی برای جلب رأی هم سراغ جوانان نرفته‌اند.

در اغلب انتخابات گذشته، جوانان نقش پیشران را داشته‌اند اما در حال حاضر نسل جوان مشاهده‌گر تحولات هم نیست و انگیزه‌ جدی برای مشارکت در انتخابات ندارد. برخی این بی‌علاقگی را ناشی از تنبلی و بی‌خیالی نسل‌های جوان می‌دانند که قطعا برداشتی خطاست اما برخی معتقدند ریشه‌ بی‌انگیزگی نسل جوان، نبودن چشم‌انداز برای توسعه کشور است. قاعدتا جوانانی که آینده را متعلق به خود می‌دانند، حاضرند برای بهتر شدن آن حتی از جان و مال خود هزینه کنند، چنان‌که بسیاری از جوانان غیور حاضر شدند برای فردای بهتر ایران از جان خود بگذرند و در جنگ تحمیلی شهید شوند. اما واقعیت این است که در حال حاضر جوانان در منوی سیاستمداران، چیزی درباره فردای بهتر و آینده روشن کشور نمی‌بینند که آنها را برای مشارکت ترغیب کند.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

نقش عسگرگاریچی در مشروطه

ماجرای «عسگر گاریچی» یکی از معروف‌ترین مصداق‌های پدیده بی‌دولتی در ایران معاصر است.

در روزهای ملتهب منتهی به انقلاب مشروطه ماجرای «عسگر گاریچی» به یک جنجال بزرگ تبدیل شد. او یکی از گاراژداران معروف آن دوره بود که انحصار حمل کالا و مسافر از تهران به قم و برعکس را برعهده داشت. مردم نه از کیفیت کارش راضی بودند و نه از اخلاق و رفتارش. چون انحصار داشت قیمت‌‎ها را به دل‌خواه خودش بالا می‌برد و چون کسی جلودارش نبود، با مسافران بد برخورد می‌کرد.
یک بار در حال مستی به زنی معترض شد و بی‌حرمتی کرد. از میان مسافران به غیرت پیرمردی برخورد و اعتراض کرد. عسگرگاریچی آنقدر کتکش زد که از حال رفت. بعد هم ریش پیرمرد را قیچی کرد و به باد سپرد. خبر این رفتار وحشیانه در شهر پیچید و مردم را به شدت معترض کرد. در نهایت شکایت به روحانیون سرشناس قم و تهران رسید. با ورود روحانیت به این موج اعتراض‌آمیز، مسأله ابعاد ملی یافت و در نهایت به عنوان یکی از مطالبات اصلی معترضان مشروطه خواه مطرح شد.

صحنه سیاست و اقتصاد ایران دست کم در یک قرن گذشته هرگز از وجود عسگرگاریچی‌ها پاک نشده. گاریچی‌ها گاهی در مقام سیاستمدار و گاهی در پوستین فعال اقتصادی حتی بدتر از عسگر گاریچی جنبش مشروطه با مردم برخورد کرده‌اند.
ترکیب سیاستمدار فاسد و بخش خصوصی رانت‌خوار در 50 سال گذشته هزاران تیولدار بدتر از عسگر گاریچی تحویل جامعه ما داده است.
راه حل پاکیزه شدن جامعه از وجود عسگرگاریچی‌ها دفاع از حاکمیت قانون و احترام به منتخبان واقعی مردم و گذار به اقتصادآزاد است.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

ممنوعیت واردات چگونه قاچاق را تشدید کرد؟

🔹 تحریم‌های اقتصادی عواقب زیان‌باری دارند اما نتایج سیاست‌های محدودکننده‌ای که به بهانه مبارزه با تحریم‌ها اعمال می‌شوند، از تحریم‌ها هم بدترند. جامعه ایران میان این دو عامل فشار گرفتار شده و تاوان سختی بابت از بین رفتن زمینه‌های تجارت آزاد می‌پردازد.
به طور مشخص از زمانی که آمریکا برجام را از حیز انتفاع خارج کرد، دولت وقت تصمیم گرفت با هدف مدیریت منابع ارزی و حمایت از تولید داخل، واردات برخی کالا را ممنوع کند. اکنون که پنج سال از این تصمیم اشتباه می‌گذرد، ارزیابی اقتصاددانان این است که قاچاق کالاهای ممنوعه دست کم 20 درصد افزایش یافته است.

🔹پس بی‌دلیل نیست که این روزها هرجایی که می‌رویم، نشانه‌های واضحی از کالای قاچاق می‌بینیم. اغلب کفش و لباسی که مردم می‌پوشند، قاچاق است. شمار زیادی از تلویزیون‌های موجود در بازار، منشأ قاچاق دارد. یخچال و کولر گازی منازل هم، اغلب قاچاقی وارد کشور شده‌اند. دامنه کالاهای قاچاق که زمانی شامل کالاهای لوکس می‌شد، اکنون به کالاهای مصرفی و حتی مواد اولیه هم تعمیم پیدا کرده است.
البته ما همچنان قدردان قاچاقچیان هستیم که لوازم خانگی، پوشاک، کفش، لوازم برقی و روشنایی و خیلی از کالاهای دیگر را به وفور و با قیمت‌های نسبتاً ارزان در بازارها عرضه می‌کنند و اجازه نمی‌دهند کمبود کالا را احساس کنیم اما باید در نظر داشته باشیم که تداوم این وضعیت به تخریب کامل پایه‌ها و بنیادهای اقتصاد کشور ختم می‌شود. همچنین باید توجه داشت که وقتی گروه‌های قاچاق(مواد مخدر و کالا) در منطقه‌ای قدرت می‌گیرند، فساد در آن منطقه از پایین‌ترین رده‌های نظام اداری تا بالاترین رده‌ها شیوع پیدا می‌کند.

🔹 این وضعیت آشفته، کشورهای همسایه را تبدیل به بهشت تجارت کرده است. این کشورها که برای سال‌های طولانی برای تأمین نیازهای خود به محصولات ایرانی وابسته بودند، اکنون از مواهب تجارت آزاد بهره می‌برند و بنادر بزرگ تجاری آنها جای بنادر ما را در تجارت منطقه‌ای و جهانی گرفته‌ است و در نهایت اینکه آنقدر کرامت ما تنزل کرده که کشورهای همسایه تصور می‌کنند هر کالایی را که به دردشان نمی‌خورد یا با استانداردهایشان مطابقت ندارد باید وارد بازار ایران کنند.

🔹 ایران با 15 کشور مرز مشترک دارد و شبکه گسترده‌ای از مبادلات میان تجار خرده‌پای ایرانی و تجار کشورهای همسایه در جریان است. اگر ذهنیت سیاسی دولت را از این مقوله کنار بگذاریم، قاچاق همان تجارت آزاد است با هزینه بسیار سنگینی که دولت‌ها برایش ایجاد کرده‌اند و تفاوتش با تجارت از مسیر گمرک، در هزینه بالای مبادله آن است. با وجود این یکی از دلایلی که اقتصاد ایران گرفتار قحطی و کمبود کالا نشده، وجود بازارهای شکل‌گرفته در مرزهای کشور است. اما این وضعیت، روی بدی هم دارد و بنا به دلایل زیادی دودش به چشم جامعه ایران می‌رود.

🔹 یکی از مهم‌ترین نگرانی‌ها این است که کالای قاچاق ضمانتی ندارد و در صورت بروز مشکل، هیچ‌کس پاسخگوی مشتری نیست. علاوه بر این، خرید کالای قاچاق ریسک زیادی دارد و ممکن است زیان مالی سنگینی به خریداران تحمیل شود. همه اینها به کنار، کالای موجود در بازار قاچاق می‌تواند کالای غیراستاندارد یا مرجوعی از دیگر بازارها یا حتی کالای موسوم به «ریفربیشد» باشد که در هر صورت به زیان مصرف‌کننده ایرانی منجر می‌شود. جز این، بازار ایران در حال تبدیل شدن به بزرگ‌ترین بازار کهنه‌فروشان جهان است. قطعات دست دوم خودرو، کفش و پوشاک مستعمل و تکنولوژی‌های آلاینده و پرمصرف به آسانی وارد کشور می‌شوند و به وفور در همه بازارها در دسترس قرار می‌گیرند.

🔹نتیجه سال‌ها سیاست‌گذاری غلط در مواجهه با تحریم‌های غرب، ایران را به بزرگ‌ترین بازار کالای قاچاق، بزرگ‌ترین بازار کالای مستعمل و یکی از سهل‌گیرترین بازارها برای فروش مواد غذایی آلوده تبدیل کرده است. از اینها بدتر اینکه تجارت آزاد در کشور ما تضعیف شده و رونق تجارت غیر‌رسمی و غیر‌قانونی را به دنبال داشته است. تداوم این روند همچنین باعث تخریب زیرساخت‌های تجاری کشور شده و نهادها و قواعدی که شکل‌گیری آنها دهه‌ها طول کشیده بود، در حال از بین رفتن است. نهادها و قواعدی که اگر بیش از این تخریب شوند، ترمیم و مرمتشان دیگر ممکن نیست. این موضوع یک مسأله امنیت ملی است و واقعا جای تعجب دارد که چطور به آن توجه کافی صورت نگرفته است.


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

صبر کرمانی


شکی نیست که منابع و مواهب کرمان نسبت به آنچه در سایر استان‌ها وجود دارد محدودتر است. برخلاف آنچه می‌گویند؛ کرمان جز انواع کانی، منابع دیگری ندارد و آنچه وجود دارد از ظرفیت‌های محدود استان بهره‌برداری شده است. کرمان پهناورترین استان کشور است، در حالی که ظرفیت‌های یک استان پهناور در آن وجود ندارد.

با محدودیت منابع آب مواجه است و از سوی دیگر امکانات مواصلاتی و امکانات متعددی که یک استان به آن نیاز دارد را ندارد اما مردمان کرمان، امکانات و ظرفیت‌های محدود این استان را به مزیت تبدیل کرده‌اند و از آن بهره برده‌اند.
از نظر من همین فضای محدودی که ما در کرمان داشته‌ایم و نوع زندگی در کرمان، مردم کرمان را به سه خصلت خو داده است:
مردم این منطقه صبور، پرتلاش و اهل مدارا هستند.

🔹 اگر به اقتصاد کرمان نگاه کنید، می‌بینید کسب‌وکارها و سرمایه‌گذاری‌های مردم این منطقه، در زمان‌های طولانی بازدهی دارد. مردم آموخته‌اند که کار کوتاه‌مدت در این خطه جواب نمی‌دهد و قطعاً نیاز به صبر دارد. وقتی کرمانی‌ها فرش می‌بافند، چند سال پشت این فرش وقت می‌گذارند تا بافته شود، تصمیم امروز نیست که فردا تولید شود. یا وقتی پسته می‌کارند 10 سال طول می‌کشد تا به محصول برسند. یا کاشت تا برداشت خرما، 15 سال طول می‌کشد. اینها نشان می‌دهد مردم کرمان با این روحیه و این فرهنگ توانسته‌اند کسب‌وکار خود را رونق دهند. این صبر، تحمل و آینده‌نگری جزو خصلت آنهاست و همین باعث شده که وارد کارهای کوتاه‌مدت نشوند.

🔹 سخت‌کوشی کرمانی‌ها هم به همین شکل زبانزد است. کرمان جز کویر، چیزی ندارد اما حدود 24 درصد از باغ‌های کل کشور در کرمان وجود دارد. اکثر این باغ‌ها هم از آب قنات و آب تجدیدپذیر استفاده می‌کنند. حال در سال‌های اخیر ما به آب‌های زیرزمینی متوسل شده‌ایم و بی‌سیاستی و کم‌تدبیری کرده‌ایم، اما در قرن‌ها و دهه‌های گذشته نیازهای آبی که در کرمان تامین می‌شد از صدها قناتی بوده که با هوش و فراست ایجاد شده بودند و عملاً آب‌های تجدیدپذیر را از تجدیدناپذیر جدا می‌کرد.
🔹به نظرم کرمانی‌ها از طبیعت خیلی چیزها آموخته‌اند و آنچه برای سعادت و خوشبختی لازم است را از طبیعت دریافت کرده‌اند در حالی که طبیعت این منطقه خیلی غنی نبوده است.
من نگران آینده کرمان نیستم، چون در اقتصاد بن بست وجود ندارد. در امر اقتصاد، کرمانی‌ها خود را ملت تاجر می‌دانند و اگر دست و پایشان باز باشد، از زنگبار تا لس‌آنجلس تجارت می‌کنند.

☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

@kermanmosavar

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

بدرود حاج‌آقا

همین دیروز بود که با یکی از دوستان ذکر خیر حاج‌آقا میرمحمدصادقی کردیم. ساعتی بعد هم خبر درگذشت ایشان را شنیدم و خیلی ناراحت شدم.

مرحوم میرمحمد صادقی کارآفرینی نیکوکار و از جمله نمادهای صلح‌طلبی و خیرخواهی در بخش خصوصی بودند که نه‌تنها در عرصه‌های اقتصادی که در زندگی اجتماعی و حیات سیاسی نیز، الگویی قابل احترام برای جوانان به حساب می‌‌آمدند.
برای نخستین‌بار در میانه‌های دهه 60 با ایشان آشنا شدم اما در اواخر دولت آقای موسوی که همایشی در اتاق کرمان برگزار شد، آقای میرمحمدصادقی هم به عنوان عضو هیات‌رئیسه اتاق ایران به شهر ما سفر کردند. در آن زمان، آقای خاموشی رئیس اتاق بودند و به خاطر دارم که به تندی علیه دولت صحبت کردند. ظاهراً دولت قصد داشت بخشی از اختیارات اتاق را حذف و به وزارت بازرگانی واگذار کند. در مقابل موضع‌گیری تند آقای خاموشی، شاهد مواضع نرم و معتدل آقای میرمحمدصادقی بودم و این نخستین دیدار نزدیک من با ایشان بود. به خاطر دارم مرحوم حاج‌احمد کامیابی که اولین رئیس اتاق کرمان پس از انقلاب بودند، ارادت خاصی به حاج‌علاء داشتند و گاهی که به خدمت ایشان می‌رسیدم، درباره ایشان زیاد سخن می‌گفتند. پس از ایشان حاج‌اکبر نظریان به عنوان رئیس اتاق کرمان انتخاب و مشغول کار شدند و این دوره مصادف شد با تشدید رفت و آمد من در اتاق. مرحوم نظریان عنایت خاصی به بنده داشتند و با اینکه سن بالایی برای حضور در مجموعه هیات‌رئیسه نداشتم، به اصرار ایشان در سال 1377 وارد عرصه انتخابات هیات نمایندگان اتاق شدم. حضورم در هیات نمایندگان باعث رفت و آمدها و شناخت بیشتر و آشنایی گسترده‌تر با اعضای اتاق، از جمله حاج‌علاء شد. حاج اکبر نظریان نیز ارادت ویژه‌ای به ایشان داشتند، به نوعی که همیشه در کلام ایشان ذکر خیر آقای میرمحمدصادقی بود.

به هر حال از سال 1381 که به عنوان رئیس اتاق کرمان انتخاب شدم رفت و آمدم به اتاق ایران بیشتر شد و افتخار دوستی با حاج‌آقا پیدا کردم. به این ترتیب رابطه‌ای صمیمی با ایشان شکل گرفت و توانستم از نزدیک، با اخلاقیات و روحیاتشان آشنا شوم. بیش از سه دهه است که با ایشان آشنایی دارم و با این میزان شناخت می‌توانم بگویم به معنای واقعی انسانی آگاه، باانگیزه، دلسوز، نگران منافع ملی و دارای مسوولیت اجتماعی بودند. در اتاق ایشان به روی همه باز بود و من هم از این فرصت نهایت استفاده را می‌کردم و از مصاحبت و راهنمایی‌های ایشان بهره می‌بردم.

حاج‌آقا میرمحمدصادقی پدرانه و از روی اشتیاق، تجربیات خود را در اختیارم قرار می‌دادند و توصیه‌های ایشان، حل‌و فصل مسائل سخت و پیچیده را آسان و شفاف می‌کرد.
یکی از ویژگی‌های مهم ایشان، آینده‌نگری در زمینه مسائل اقتصادی بود. ممکن است برای برخی تعجب‌آور باشد اما ایشان جزو پیشگامان تشویق سرمایه‌گذاری در استارتاپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان بودند. ارتباط ایشان با جوانان بسیار خوب بود و من نمی‌توانم بگویم چون سن‌ و سال بالایی داشتند، به کسب‌وکارهای مدرن علاقه نداشتند.
ویژگی مهم دیگر ایشان، داشتن سعه‌صدر و بلندنظری در کسب‌وکار و مدیریت بود. حتی در شرایطی که در انتخابات اتاق‌ تهران، اکثریت آرا به نفع ایشان در صندوق ریخته نشد و حتی زمانی که علیه ایشان جو نامناسب شکل گرفته بود، با حوصله و صبر، مسائل را مدیریت کردند و شرایط سخت را پشت سرگذاشتند.

مرحوم میرمحمدصادقی علاقه زیادی به مشارکت در امور خیریه داشتند. انصافا بخش مهمی از دارایی‌های ایشان صرف همین امور می‌شد.

روحشان شاد و یادشان گرامی


☑️ محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

🔹 سرمقاله امروز «دنیای اقتصاد»:

مراحل و عواقب صنعت‌‏‌زدایی

👤 محسن جلال‌‏‌پور

✍️ صنعت ایران طی ۶۰سال گذشته ۵دوره کاملا متفاوت را پشت سر گذاشته است.

✍️ دوره اول مربوط به آغاز فرآیند صنعتی شدن ایران است که سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۴۰ تا میانه‌‌‌های دهه ۱۳۵۰ را شامل می‌شود. فرآیندی که بیش از همه مدیون مرحوم علینقی عالیخانی بود و به پایه‌‌‌گذاری توسعه صنعتی ایران منجر شد.

✍️ دوره دوم که از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۶۷ ادامه پیدا کرد، آغاز فرآیند صنعت‌‌‌زدایی در اقتصاد ایران بود.

✍️ درآمد نفتی ایران از ۲.۵میلیارد دلار در سال ۱۳۵۱ به بیش از ۲۰میلیارد دلار در سال ۱۳۵۳ افزایش یافت. این جریان سریع درآمدها به «بیماری هلندی» منجر شد. هزینه‌‌‌های سنگین دولت و تورم سالانه ۱۵درصدی، وابستگی به واردات را تشدید و رشد صنایع غیرنفتی را متوقف کرد.

✍️ سومین دوره که از ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۶ بوده، شامل دوران جنگ و پس از جنگ است. در این دوره وابستگی به صادرات نفت و چالش‌‌‌های حکمرانی مانع تحقق مدرنیزاسیون پایدار صنعتی شد.

✍️ در سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰، هر آنچه کاشته بودیم به خاطر سیاست خارجی تهاجمی و تحریم‌‌‌ها از بین رفت.

✍️ دوره پنجم که از اوایل دهه 1390 شروع شد، کماکان ادامه دارد و روند صعودی سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی پس از چهاردهه از سال ۱۳۹۰ متوقف شد و به نوسان افتاد.

✍️ این دهه به صورت طبیعی باید دهه سرمایه‌گذاری و اشتغال با پیشرانی استارت‌آپ‌‌‌ها و بنگاه‌‌‌های نوظهور می‌‌‌بود، اما با تشدید تحریم‌‌‌ها و محدودیت اینترنت، این فرصت از نسل جوان گرفته شد.

✍️ بخش بزرگی از متولدان نسل زد اکنون وارد بازار کار شده‌‌‌اند یا به‌زودی وارد می‌‌‌شوند. این نسل علاقه‌‌‌ای به ورود به بازار سنتی کار ندارد؛ علاقه این نسل ورود به بازار کار مبتنی بر تکنولوژی و شبکه‌‌‌های اجتماعی است.

✍️ اقتصاد ایران جز در موارد محدود، نتوانسته است از موج‌‌‌های جهانی صنعت و توسعه بهره ببرد و اگر این بار هم مانع مشارکت اقتصاد ایران در انقلاب صنعتی چهارم شود، باید منتظر عواقب سیاسی و اجتماعی سنگین شود.

#دنیای_اقتصاد #سرمقاله #صنعت_زدایی

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

اقتصاد ایران چگونه مستعد «صنعت‌زدایی» شد؟

هفته آینده قرار است همایشی تحت عنوان «چالش‌های صنعتی شدن ایران؛ از حکمرانی اقتصادی تا تحولات جهانی» در تهران برگزار شود.
مسعود نیلی و شماری از اقتصاددانان و محققان جوان که با «پژوهشکده مطالعات اقتصادی و صنعتی شریف» همکاری می‌کنند، قرار است در این همایش، نتایج و یافته‌های مجموعه‌ای مطالعاتی را ارائه کنند که به سفارش «بنیاد توسعه‌صنعتی و کارآفرینی مهندس محسن خلیلی‌عراقی» تهیه و تدوین شده است.
مهندس خلیلی عراقی، بنیان‌گذار شرکت «بوتان» و یکی از قابل‌احترام‌ترین مدیران بخش خصوصی است که بخشی از دارایی‌های خود را وقف مطالعه و پژوهش اقتصادی کرده است.
همایش را گروه رسانه‌ای دنیای‌اقتصاد با همکاری دانشگاه شریف و بنیاد خلیلی برگزار می‌کند و مسعود نیلی، امینه محمود‌زاده و علیرضا ساعدی سخنرانان اصلی همایش هستند.
در فصل پایانی همایش نیز قرار است میزگردی برگزار شود که علاوه بر دکتر مسعود نیلی، آقایان احمد دوست‌حسینی، محسن جلال‌پور، فرهاد نیلی، محسن افشین و رحمن قهرمان‌پور نیز حضور دارند.

برای ثبت‌نام در این همایش می‌توانید به اینجا مراجعه کنید.

@tejaratefarda

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

تله هزینه‌های غرق شده

🔹 هنوز هواپیما حرکت نکرده بود که نزدیک شد و با لبخند پرسید: شما آقای جلال‌پور نیستید؟
سرم را بلند کردم و متوجه مردی با صورتی استخوانی و لاغر شدم که آرام روی صندلی کناری نشسته بود. با لبخند سری تکان دادم که یعنی خودم هستم و‌ بعد مشغول مطالعه شدم.
صندلی‌اش کنار من بود و چند دقیقه‌ای مشغول کارهای خودش و زمانی‌که کاپشن‌اش را تا کرد و در قفسه بالای سرش گذاشت، چندباری به من نگاه کرد.
به نظرم آمد می‌خواهد سوالی مطرح کند ولی با خودش کلنجار می‌رود. هواپیما به ابتدای باند رسید و موبایل‌ها خاموش شد، همچنان مشغول مطالعه بودم که مرد پرسید می‌توانم سؤالی مطرح کنم؟ گفتم خواهش می‌کنم؛ در خدمت هستم.

🔹 سؤالی که مطرح کرد و پاسخی که دادم و همان آشنایی چند دقیقه‌ای باعث شد این دوستی تداوم پیدا کند. تمام طول پرواز در گفت‌وگو کردیم و بعد هم قرار گذاشتیم و قرارهای بعدی و از آن روز تا امروز، بیش از 10 سال است که مدام در ارتباط هستیم. سوال آن روز مرد، سوال این روزهای من و خیلی از دوستان است.
10 سال پیش که این مرد در هواپیما قصه کسب‌وکارش را گفت، متوجه شدم مهم‌ترین چالش پیش‌روی‌ او، اصرار بر ادامه راهی‌ست که برای یک دهه وقت و انرژی و پول زیادی از او گرفته ولی موفقیتی به دنبال نداشته است و حالا چون احساس می‌کند در این مسیر هزینه زیادی داشته، باید ادامه دهد تا جبران مافات شود.
خیلی با او صحبت کردم و در نهایت او را متقاعد کردم که به اشتباه خود ادامه ندهد و به اصطلاح از تله «هزینه غرق شده» خارج شود. افرادی که در این تله گرفتار می‌شوند، عموماً تمایل دارند به تصمیم‌های غلط و سرمایه‌گذاری‌های اشتباه خود پافشاری کنند و حتی وقتی مشخص می‌شود تصمیمی که گرفته‌اند یا پروژه‌ای که روی آن کار می‌کنند از اساس اشتباه است، باز هم ادامه می‌دهند. برای همسفر هواپیمایی‌ام توضیح دادم که در امر تجارت، پیدا کردن سوراخ خروج، مهم‌تر از پیدا کردن در ورود است.

🔹 در دنیای کسب‌وکار، مثال‌های زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد گرفتار شدن در تله هزینه‌های غرق شده چه زیان‌های هنگفتی به دنبال دارد.
معروف‌ترین مثال، «خطای کنکورد» است که به تصمیم اشتباه دولت‌های بریتانیا و فرانسه برای ساخت یک هواپیمای غول‌پیکر به نام «کنکورد» اشاره دارد. حتی پس از آنکه مشخص شد دیگر توجیهی اقتصادی برای این پروژه وجود ندارد، دو کشور به سرمایه‌گذاری برای توسعه هواپیمای کنکورد ادامه دادند. سیاستمداران درگیر این پروژه، نمی‌خواستند با شرم متوقف کردن کار و اعتراف به اینکه پولی که خرج‌ شده به یک وسیله نقلیه کارآمد منجر نمی‌شود، کنار بیایند. به این خطا، خطای کنکورد (Concorde Fallacy) می‌گویند.
پس «خطای کنکورد» به رفتار لجوجانه‌ای در انسان‌ها اشاره می‌کند که همان پافشاری بر تکرار یک اشتباه در سیاست، تجارت و حتی تصمیم‌های روزمره است. این در حالی است که گاهی اصرار بر اجرای تصمیم‌های اشتباه هزینه بیشتری نسبت به رها کردن آن تصمیم دارد.

🔹تله هزینه‌های غرق‌شده در کشور‌داری و سیاست‌گذاری هم خطرناک است و ممکن است کشوری را به خاک سیاه بنشاند. اصرار سیاستمداران بر تصمیم‌های اشتباه با این استدلال که کشور کلی هزینه مالی و جانی داده، مثال روشنی از این رفتار اشتباه است که می‌تواند چند نسل را متضرر کند.
به طور مثال کشور کوبا بیش از 50 سال است که انرژی و توان خود را صرف مبارزه با آمریکا کرده و مردم این کشور به قدری فقیر شده‌اند که حاضر می‌شوند جان خود را به خطر اندازند و در خلیج خوک‌ها شیرجه بزنند و ساعت‌ها شنا کنند تا شاید راهی به آمریکا پیدا کنند.

🔹خطای کنکورد به ما گوشزد می‌کند که بر تصمیم‌های اشتباه خود پافشاری نکنیم و به این بهانه که برای این پروژه زحمت زیادی کشیده‌ایم یا هزینه زیادی صرف کرده‌ایم، به اشتباه خود ادامه ندهیم.
از نظر من فهم زمان خروج به هنگام، در هر کار و مسئولیت، برای افراد به خصوص برای تاجران و کارآفرینان حیاتی است. این‌ استدلال که چون بخش زیادی از عمر و سرمایه‌ام را در این مسیر هزینه کرده‌ام، پس محکوم به موفقیت هستم، استدلال خوبی نیست و ممکن است هزینه‌ افراد را بسیار بالا ببرد.

سیاستمدار هستید یا تاجر، وکیل هستید یا کارآفرین، مراقب باشید که در تله هزینه‌های غرق شده گرفتار نشوید و جماعتی را هم گرفتار نکنید. به موقع تصمیم‌ بگیرید و از تصمیم بد یا تجارت اشتباه به موقع خارج شوید در غیر این صورت باید هزینه‌های سنگین‌تری بپردازید.


☑️ محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

جادوی آموزش

در سخنرانی آقای احمد مرادعلیزاده، صحبت از اقتصاددانی به نام «جیمز هکمن» به میان آمد. از دوست اقتصاددانی که در جلسه حضور داشت، درباره این اقتصاددان سؤال کردم؛ گفتند آقای هکمن نوبلیست رشته اقتصاد و یکی از مهم‌ترین اقتصاددانان جهان است که به خاطر تحقیقات مهمی که در زمینه اثر آموزش‌های دوران کودکی بر موفقیت‌های دوران بزرگسالی و توسعه کشورها انجام داده، شهرت زیادی دارد. به طور خاص، تحقیقات هکمن تأثیر زیادی بر سیاست‌های آموزشی در سراسر جهان داشته است.
خیلی برایم جالب بود که آقای مرادعلی‌زاده با این اقتصاددانان سرشناس آشنایی دارد و البته عجیب هم نیست چرا که خود ایشان هم از سال‌ها قبل چنین باورهایی دارد و من به کرات درباره اثر آموزش بر توسعه از ایشان شنیده‌ام.

ایشان یکی از افرادی است که علاقه بسیار به توسعه دارد و معتقد است یکی از دلایل اصلی توسعه نیافتگی ما در نظام آموزشی اشتباهی است که داریم.
اما چه کنیم که این مسیر را متوقف کنیم؟ به صحبت‌های آقای مرادعلی‌زاده توجه کنید، به پاسخ می‌رسید.

☑️ محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

گفت‌وگوی سروش صحت و مسعود نیلی

دکتر مسعود نیلی یکی از گنج‌های زمانه ماست. کمتر کسی به اندازه ایشان به فرازها و فرودهای اقتصاد ایران تسلط دارد.

در ذهنیت یک فرد بازاری مثل من، اخلاق در «تعهد» و «انصاف» و «مردم‌دوستی» خلاصه می‌شود که دکتر نیلی علاوه بر تسلط به علم و دانش، همه این‌ سجایا را با هم دارد.
نیلی بسیار نگران اقتصاد ایران است و همه عمر خود را در این راه صرف کرده است.
همسر ایشان تعریف می‌کردند که دکتر نیلی شب‌ها از ترس نقدینگی، کابوس تورم می‌بیند.

یکی از مشاهده‌های من درباره دکتر نیلی، عشق وسیعی است که به خانواده و به خصوص همسرشان دارند.
این افتخار را داشتم که در کرمان میزبان ایشان و همسر گرامی‌شان باشم. چنان که در گفت‌وگوی دکتر نیلی با سروش صحت، مشاهده می‌کنید، عشق و محبت میان این دو مایه مباهات همه ماست.

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

چه کسانی ساختن را بلدند؟

سال‌ها پیش کرمان شهری فقیر بود و جامعه‌ای رنجور و بیمار داشت. قدیمی‌های این خطه برای جوان‌ترها از خاطرات تلخ فقر و نداری مردمان این خطه زیاد گفته‌اند.

در آن روزگاران، افراد زیادی گرفتار بیماری‏های تراخم، زرد‏زخم، آبله و سل و ده‌ها درد و بلای ناشناخته دیگر بودند. کرمان آن روزها در بن‏ بست تاریخ قرار داشت و به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش در میانۀ کویرِ تفتیدۀ لوت، به تبعیدگاه فراموش شده‏ای تبدیل شده بود. هیچ راه ارتباطیِ امنی، کرمان را به دنیای پیرامونش مرتبط نمی ‏کرد.

اما امروز کرمان یکی از قطب‏های برجسته کشاورزی، صنعتی و گردشگری ایران است.
چه شد که کرمانِ امروز، با این همه تفاوت، به استانی آباد و امن تبدیل شده است؟

این را مدیون مردان و زنانی هستیم که بی‌وقفه تلاش کردند و کرمان را ساختند.

در گفت‌وگو با سروش صحت عزیز توضیح داده‌ام که کناب رواق زبرجد که مجموعه‌ای از خاطرات مردان و زنان کرمانی است که پیشرفت کرمان مدیون تلاش آنهاست، چگونه نوشته شده است.

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

خاک و خون

زیر خروارها خاک و سنگ مدفون شده‌ای. دهانت پر از خاک و سنگ‌ریزه است، خون از شقیقه‌ات می‌چکد و نمی‌توانی نفس بکشی. پایت زیر تخته سنگی گیر کرده، داری از حال می‌روی و نفس‌هایت به شماره افتاده.
به عزیزانت فکر می‌کنی. به بچه‌هایت، به همسرت، به مادر و پدر و خواهر و برادرت. دلت می‌خواهد قبل مرگ یک بار دیگر صورت پسرت را ببوسی. آرزو داری به همسرت بگویی که چقدر دوستش داری. دلت می‌خواهد این دم آخری، دخترت کنارت بود و نوازشت می‌کرد و پیش خودت می‌گویی کاش یکبار دیگر فرصت بغل کردن پدر و بوسیدن دست مادر را داشتی.
گوش‌هایت هنوز می‌شنوند و می‌دانی عده‌ای پشت سنگ‌های بزرگ دارند تلاش می‌کنند تا نجات پیدا کنی اما آیا جان و توانت به آن لحظه می‌رسد؟

یادت می‌آید یکی دو سال پیش به سیاستمداران گفتی که معدن سست است. گفتی که جان ما در خطر است و از تجهیزات فرسوده نالیدی. آن روز همه حرف‌های تو را شنیدند اما رفتند پی کار خود و تو ماندی و دوستانت که دست‌هایشان پینه بسته بود و گلوهای گرفته از گرد و خاک معدن.

آن طرف معدن غوغاست.
آدم‌های دوزاری با کت‌وشلوارهای سورمه‌ای راه‌راه، می‌روند و می‌آیند. الکی داد می‌زنند و وقتی گرم‌شان شد می‌روند توی ماشین که باد کولر به پیشانی‌شان بخورد. الکی ژست می‌گیرند. همه می‌دانند که این دویدن‌ها ادایی است. این آدم‌های بی‌مصرف با فکرهای زغالی‌شان این وضعیت را به وجود آورده‌اند.
همان‌ها که از معدن سهم‌خواهی‌اش را بلدند. متهم این وضعیت همان‌هایی هستند که تحریم را تکریم کردند. همان‌ها که نگذاشتند سرمایه و تجهیزات مدرن وارد کشور شود. همان‌ها که نان‌شان در محصور بودن ایران است.

حالا زیر خروارها خاک سیاه مانده‌ای و داری به آخرین لحظه‌های زندگی‌ات فکر می‌کنی. تو اینجایی، زیر خروارها خاک سیاه و بقیه دارند مقابل دوربین‌ها وانمود می‌کنند که برای نجات تو آمده‌اند.
اعصابت خرد می‌شود. این آدم‌های ادایی وقتی تو داشتی در تنگنای معدن تیشه به کوه می‌زدی کجا بودند؟ این‌ها از تیشه و معدن چه می‌دانند؟ از تنگی نفس در عمق معدن، از قاطی شدن عرق و خاک در تونل‌های خفه. از رسیدن خون به گرد زغال روی پیشانی.
این‌ها کیستند؟ از کجا آمده‌اند؟


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

⭕️تیول‌داری و حامی‌پروری
آیا مسعود پزشکیان می‌تواند نوچه‌پروری در نظام اداری را کاهش دهد؟

✍️هدا احمدی / نویسنده نشریه

از زمانی که جوامع انسانی پدید آمدند همواره کسانی بودند که با در اختیار داشتن قدرت بدنی /ذهنی بیشتر سایرین را به تبعیت از خود وادار کرده و اصطلاحاً نوچه‌پروری می‌کردند. این شیوه تا همین 300 سال پیش تقریباً در خیلی از کشورها رواج داشت اما با استقرار دولت‌های مدرن بساط نوچه‌پروری به تدریج برچیده شد و کشورها تلاش کردند برای رسیدن به توسعه به سمت شایسته‌سالاری گام بردارند.

اما نکته اینجاست که حتی در دولت‌های مدرن نیز حامی‌پروری به‌طور کامل متوقف نشد و توزیع امتیازات از محل منابع عمومی با هدف خرید رای تداوم پیدا کرد. امتیازدهی به خواص و مقربین برای حفظ قدرت، پدیده‌ای باسابقه در ایران است که در حکومت‌های سلطانی در بالاترین شکل ممکن قرار داشته و در ساختارهای مبتنی بر رای، همچنان دیده می‌شود. پدیده‌ای که به‌طور مشخص با کشف نفت به توزیع رانت از سوی حکومت به قصد خرید رضایت در ازای نادیده گرفتن برخی حقوق شهروندی و در مواردی حاکمیت قانون تبدیل شد.

محسن جلال‌پور توضیح می‌دهد که حامی‌پروری در کشور ما ارتباط نزدیکی با پدیده تیول‌داری دارد. به باور او؛ تیول‌داری نتیجه حامی‌پروری است و حامی‌پروری با تیول‌داری تقویت می‌شود و پایدار می‌ماند. اما سوال این است که تیول‌داری در قدیم چگونه کار می‌کرد و امروز به چه شکلی تغییر یافته است؟

📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.

#تجارت_فردا
@tejaratefarda

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

تیولداری و حامی‌پروروی


🔹احتمالا مسعود پزشکیان در فاصله زمانی انتخابات تا تشکیل کابینه، با رفتارهای رقت‌انگیزی برای تقسیم پست‌های سیاسی و اقتصادی مواجه شده است. خودتان را جای رئیس‌جمهور جدید بگذارید که از صبح تا شب باید پاسخ افراد مختلفی را بدهد که سعی می‌کنند نوچه‌های سیاسی و اقتصادی خود را به دولت جدید تحمیل کنند. ما در دفتر آقای پزشکیان حضور نداریم اما می‌توانیم حدس بزنیم که حجم تلفن‌ها و قرار ملاقات‌ها برای گرفتن پست‌های سیاسی یا مدیریت‌های اقتصادی چقدر زیاد است.

🔹 با این وجود رئیس‌جمهور اخیرا گفته: «در دولت چهاردهم هیچ خیانتی بالاتر از سپردن کار به افراد کارنابلد نیست». این اظهارات نشان‌دهنده تمایل و علاقه ایشان به استخدام نیروهای متخصص در دولت چهاردهم است اما این علاقه و تمایل، بدون کنار کشیدن دولت از بنگاه‌داری، لزوما منجر به اصلاح و بهبود نظام اداری نمی‌شود.

🔹 مسأله اصلی، سیطره دولت بر همه امور است. این سیطره به حدی است که تقریبا هیچ وزارت‌خانه‌ای نیست که بنگاه اقتصادی نداشته باشد. حتی وزارت‌خانه‌هایی نظیر آموزش و پرورش، دفاع و بهداشت و درمان هم به اشکال مختلف درگیر بنگاهداری هستند. البته مشخص است که وزرای اقتصادی تعداد بیشتری بنگاه در اختیار دارند. گردش مالی این بنگاه‌ها معمولا قابل توجه است و به تبع آن، تعیین اعضای هیات‌مدیره و مدیر برای این بنگاه‌ها، چالشی شیرین برای وزرای کابینه محسوب می‌شود. عزل و نصب‌ها هم قطعا خالی از حاشیه نیست. چه آنکه احتمال دارد برای تنظیم روابط سیاسی، مدیری لایق جای خود را به نوچه‌های سیاسی بدهد و همین طور ممکن است نقل و انتقال منابع بنگاه‌ها از بانکی به بانک دیگر، جذابیت‌های گوناگون مالی و سیاسی داشته باشد. نتیجه‌ این روش مدیریت، تهی شدن بنگاه‌ها از سرمایه‌های مادی و انسانی و غرق شدن بیشتر آنها در باتلاق سوء‌مدیریت و ناکارآمدی است.

🔹 پس این‌جا ما با دو پدیده مواجهیم؛ پدیده اول «تیولداری مدرن» است و پدیده دوم «حامی‌پروروی و نوچه‌داری».
تیولداری نتیجه حامی‌پروری است و حامی‌پروری با تیولداری تقویت می‌شود و پایدار می‌ماند. ممکن است بگویید تیولداری یک روش قدیمی و منسوخ است که با شکل‌گیری دولت‌ مدرن در کشور ما از بین رفته اما در سال‌های گذشته مصداق‌های واضحی از تیولداری در نظام اداری مشاهده شده که حاکی از احیای تیولداری به روش‌های جدیدتر است. اما سوال این است که تیولداری در قدیم چگونه کار می‌کرد و امروز به چه شکلی تغییر یافته است؟

🔹در گذشته تیول‌داران افرادی مورد عنایت شاهان بودند که از طرف شاه اختیار کامل منطقه یا سرزمینی را در دست می‌گرفتند. این تفویض به مفهوم واگذاری اختیار جان و مال رعایای این مناطق نیز بود. تیول‌داران در برابر لطف شاه می‌پذیرفتند بخشی از باج و خراج دریافتی خود را به دربار بپردازند. تیولداری در حال حاضر شکلی مدرن به خود گرفته و در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی گسترش پیدا کرده است. تیول‌داری سیاسی به وضعیتی گفته می‌شود که در آن، گروه اندکی قدرت را در دست دارند و معادلات سیاسی را تعیین می‌کنند. این افراد به خاطر نفع خود حاضر هستند به هزینه جامعه هر سیاستی را پیاده کنند. تیول‌داری اقتصادی نیز به وضعیتی گفته می‌شود که در آن، اقتصاد در گرو سیاستمداران و شرکای اقتصادی آنها قرار گیرد و مدیران این بنگاه‌های دولتی که امتیاز مدیریت این بنگاه‌ها را از سوی سیاستمداران دریافت می‌کنند، تعهد و مسوولیتی برای حفظ سرمایه‌های مادی و انسانی بنگاه ندارند و حرف‌شنوی آنها درباره ترکیب هیات مدیره و مدیران زیرمجموعه و همچنین پروژه‌های مربوطه، به معیار اصلی فعالیت‌هایشان تبدیل می‌شود.

🔹حامی‌پروروی هم به معنی امتیازدهی به خواص و مقربین برای حفظ یا گسترش قدرت است که در حکومت‌های سلطانی در بالاترین حد ممکن قرار داشته و در ساختارهای مبتنی بر رأی نیز شکل و شمایل جدیدی پیدا کرده است. پدیده‌ای که به‌طور مشخص با کشف نفت به توزیع رانت از سوی حکومت به قصد خرید رضایت در ازای نادیده گرفتن برخی حقوق شهروندی و در مواردی حاکمیت قانون تبدیل شد.

🔹به طور خلاصه می‌توان گفت؛ سیاستمداران بنگاه‌ها را به شکل تیول خود می‌بینند و مدیریت آن را به شرکای سیاسی یا اقتصادی خود می‌بخشند. مدیری که این‌گونه روی کار آمده، از فرصت کوتاه حضور در دولت بیشترین بهره را می‌برد و به سازمان‌های زیرمجموعه‌اش به مثابه فرصتی برای به‌دست آوردن رانت می‌نگرد و همین‌طور یک بازیگر اقتصادی هم به جای اینکه برای کسب منافع بیشتر تلاش کند، با نیروی سیاسی و حلقه قدرت متحد می‌شود تا از این طریق رانت به‌دست ‌آورد. در چنین فضایی هیچ کس راضی به اصلاح ساختار اقتصاد نیست و ذی‌نفعان حامی‌پرور نمی‌گذارند دولت حتی یک گام مثبت برای گذار از شرایط موجود بردارد.



☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

درباره انتخابات(2)

سیاستمداران خالی‌بند

حتما شنیده‌اید که می‌گویند «طرف خالی بسته» یا شنیده‌اید که می‌گویند «طرف خالی‌بند است». شاید هم در میان دوستان خود «رفیق خالی‌بند» داشته باشید؛ چنان که این روزها با «سیاستمداران خالی‌بند» طرف هستیم که به دوربین زل می‌زنند و وعده‌های دروغین می‌دهند.

در شرایطی که دولت به دلیل تنگنای مالی، قادر به تأمین حداقل‌های جامعه و حقوق کارکنان خود نیست، برخی نامزدها با ساده‌سازی مسائل، وعده‌های عجیب و غریبی می‌دهند که در میان اقتصاددانان به «وعده‌های پوپولیستی» معروف است. یکی‌ درباره رساندن گوشت به منازل سخن می‌گوید و دیگری وعده اعطای زمین رایگان می‌دهد و دیگری قول می‌دهد به محض این‌که رئیس‌جمهور شود، فیلترینگ را بر می‌دارد.
درمان دولتی، زمین رایگان، یارانه طلا، کاهش قیمت بنزین، ، آموزش و پروروش دولتی، شاغل کردن یکی از اعضای خانواده، خانه‌دار کردن کارگران و...همه این وعده‌ها خالی‌بندی است، چون شرایط مالی دولت به گونه‌ای نیست که کسی بتواند این وعده‌ها را اجرایی کند. اگر هم یکی از این وعده‌ها اجرایی شود، اطمینان داشته‌ باشید ده برابر خیری که قرار است برساند، به شکل دیگری از جیب من و شما برداشت می‌شود.

اما اصطلاح خالی‌بندی از کجا به ادبیات ما راه پیدا کرده و چه معنایی دارد؟
می‌گویند در تنگنای مالی عصر رضا شاه، بعضی از پاسبان‌ها، اسلحه بدون گلوله یا فقط غلاف خالی اسلحه را به کمر می‌بستند. مردم که این موضوع را متوجه شده بودند، به طنز می‌گفتند؛ طرف «خالی بسته» به این معنی که آن پاسبان، اسلحه بدون گلوله دارد یا اصلاً اسلحه ندارد. خالی بستن پاسبان‌ها در ابتدای قرن، بهترین توصیف برای برخی سیاستمداران در عصر تنگنای مالی دولت است. به این معنی که برخی نامزدهای این دوره، همان کاری را می‌کنند که پاسبان‌های عصر رضاشاه می‌کردند؛ یعنی خالی می‌بندند.

سال‌های طولانی است که جامعه ایران با بهت و حیرت شاهد طرح وعده‌های عجیب و غریب از سوی سیاستمداران است. وعده‌هایی که از نظر علم اقتصاد شدنی نیست و اگر هم باشد هزینه سنگینی به کل جامعه تحمیل می‌کند. بسیاری از نامزدها در دوره انتخابات وعده‌هایی می‌دهند که کاربرد این وعده‌ها بیشتر در همان دوره نامزدی است و بیشتر برای کسب رای است. خود کاندیداها هم متوجه هستند که بسیاری از وعده‌های آنها امکان‌پذیر نیست. اما این وعده‌ها را صرفاً با هدف جذب مردم می‌دهند. مسلماً بسیاری از افرادی که در ایام انتخابات و در جریان تبلیغات در حال طرح کردن وعده‌های غیرعقلانی و ناممکن هستند، خودشان هم از اینکه وعده‌هایشان واقعاً انجام‌پذیر است یا نه، آگاه هستند و به احتمال قوی اگر به قدرت برسند، هیچ‌گاه به این وعده‌ها عمل نخواهند کرد. امیدوارم جامعه ایران به حدی از بلوغ رسیده باشد که به این وعده‌ها توجهی نشان ندهد.

درباره انتخابات(1)

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

مجلس یازدهم چه میراثی به جا گذاشت؟

مجلس یازدهم که یکی از ضعیف‌ترین مجالس در زمینه سیاستگذاری اقتصادی بود، با همه حواشی‌هایش به پایان رسید. سانحه سقوط بالگرد آقای رئیسی و همراهان در 30 اردیبهشت باعث شد که پایان مجلس یازدهم در 30 خرداد 1403 به چشم نیاید. مجلسی که در سکوت خبری به پایان دوره خود رسید، قطعا یکی از سیاسی‌ترین مجالس تاریخ پارلمان در ایران بود. اکثریت قوانینی که در این مجلس به تصویب رسید، به سود گروه‌های ذی‌نفع و گروه‌های سیاسی تمام شد و حتی می‌توان گفت مجلس یازدهم کمترین مصوبات را به سود مردم داشت. شاید هیچ‌کدام از ما یادمان نباشد که این مجلس آخرین بار چه زمانی مصوبه‌ای به سود مردم داشته است. در مقابل فهرستی طولانی از مصوبات در ذهن ماست که هر روز آثار آن را بر زندگی و کسب‌و‌کارمان احساس می‌کنیم.
تلاش برای تأمین منافع گروه‌های سیاسی ویژگی این مجلس بود، همچنین در این مجلس افراد متخصص و مستقل کمتر حضور داشتند. این مجلس چهره ملی کم داشت و اغلب تصمیم‌های آن پراکنده و تقویت کننده رانت و فساد بود.

لوایح بودجه که توسط نمایندگان مجلس یازدهم به تصویب رسید، بحران‌های اقتصاد را تشدید و تورم و رکود بیشتر را به مردم تحمیل کرد. همه این ویژگی‌ها درباره مجلس فعلی هم صدق می‌کند و دور از ذهن نیست که مجلس دوازدهم کپی برابر اصل مجلس یازدهم باشد. چون مجلس فعلی هم حال و هوای توسعه‌طلبی ندارد، بسیار سیاسی است و برخی نمایندگان آن حداقل آرای مردمی را با زحمت زیاد کسب کرده‌اند.

مسیر اثرگذاری
نمایندگان مجلس یازدهم از دو مسیر روی زندگی و کسب و کارمان اثر گذاشتند؛ مسیر اول فعالیت‌ها و جهت‌گیری‌های سیاسی آنها بود و مسیر دوم، قوانینی که به تصویب این نمایندگان رسید. هنوز نطق‌های سیاسی برخی نمایندگان این مجلس در گوش‌مان صدا می‌کند که علیه برجام و در دفاع از تحریم‌های ظالمانه انجام شد. هنوز موضع‌گیری‌های پوپولیستی برخی نمایندگان این مجلس را در هنگام تصویب لوایح بودجه از یاد نبرده‌ایم و هنوز از یادمان نرفته که نام برخی نمایندگان این مجلس در چه بده-‌بستان‌هایی مطرح شد. به عنوان نمونه می‌توان به ماجرای خودروهای شاسی بلند اشاره کرده که اعتبار خیلی از نمایندگان این دوره را زیر سوال برد.

همچنین در این مجلس تصمیم‌هایی گرفته شد که مسیر اقتصاد کشور را منحرف کرد که حتی اگر همین امروز هم آن تصمیم‌ها لغو شوند، آثاری که به جا گذاشتند تا نسل‌های آینده هم ادامه خواهد داشت. به طور مثال یکی از بدترین مصوبات این مجلس«قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران» بود که مانع از تجدید حیات برجام شد و تحریم‌های شدیدتری برای جامعه ایران به ارمغان آورد. یکی دیگر از یادگاهای زیان‌بار این مجلس، « طرح صیانت از فضای مجازی» بود که مسیر رشد بنگاه‌های نوآور را مسدود کرد. «نسخ قانون تغییر ساعت رسمی کشور» هم یکی دیگر از مصوبات زیان‌بار این مجلس بود. همچنین نمایندگان این مجلس به جای این‌که در بودجه‌های سالانه، مخارج دولت و نهادی غیر اقتصادی و شرکای سیاسی‌ را کم کنند تا کسری بودجه جبران شود، از طریق فشارهای مالیاتی، سفره‌های مردم را کوچک کردند و طبقه متوسط را فقیر کردند.

همه می‌دانیم که اقتصاد ایران بیش از هرزمان دیگری به منطقه بحران نزدیک شده است. هرکدام از ابربحران‌های موجود برای زمین‌گیر کردن اقتصادی در حدو اندازه اقتصاد ایران می‌تواند کافی باشد. مسائل اقتصادی ما حل نشده و از سال‌های دور هم چنان لاینحل باقی مانده است. انباشت مسائل حل نشده در حوزه اقتصاد، به طور قطع عواقب اجتماعی و سیاسی خواهد داشت. اکنون که مجلس پوست انداخته و دولتی دیگر در حال استقرار است، فرصت بسیار خوبی برای اصلاح مسیر به وجود آمده است. آیا از این فرصت بهره لازم برده می‌شود؟


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

مرثیه‌‌ای بر تجارت

اگر همین امروز مصوبه «منع واردات و صادرات توسط تجار بخش‌خصوصی» ابلاغ شود، تعجب نمی‌کنم. دیواری که بر پایه بدبینی به تجارت آزاد و بخش‌خصوصی شکل گرفته، تا هرجای آسمان که بالا برود، کج و معوج خواهد رفت.

🔹 اخیرا وزارت صنعت، معدن و تجارت مصوبه جدیدی را ابلاغ کرده است که بر اساس آن امکان ثبت سفارش جدید صرفا برای آن دسته از واحدهای تولیدی که برنامه تولید خود را در بخش تجارت داخلی ثبت کرده باشند، امکان‌پذیر خواهد بود. برنامه تولید هم حتما باید به تایید سازمان صنعت، معدن و تجارت استان و دفتر تخصصی مربوطه رسیده باشد.
بر اساس این مصوبه به شرکت‌های بازرگانی ارزی داده نمی‌شود و این شرکت‌ها نمی‌توانند ثبت سفارش کنند.این مصوبه ‌که در سالگرد تصویب لایحه دولتی شدن بازرگانی خارجی تدوین و ابلاغ شده، به منزله شلیک تیر خلاص به پیشانی تجارت آزاد است.

🔹42 سال پیش در واپسین روزهای اردیبهشت 1361 مجلس شورای اسلامی لایحه «دولتی کردن بازرگانی خارجی» را تصویب کرد. دولتی شدن بازرگانی خارجی، ماموریتی بود که اصل 44 قانون اساسی روی دوش مجلس و دولت گذاشت.
این لایحه دولت را مکلف می‌کرد تجارت خارجی را تحت کنترل کامل خود درآورد که بر اساس آن دولت به یک بنگاه تجاری با اختیارات انحصاری تبدیل می‌شد که تجار بخش خصوصی موظف بودند صادرات خود را به این بنگاه انحصاری بفروشند و کالاهای مورد نیاز خود را از آن بخرند. قیمت کالاهای صادراتی و وارداتی را نیز دولت مشخص می‌کرد و خود از طریق مراکزی که دایر کرده بود، کار توزیع کالاهای وارداتی را هم بر عهده می‌گرفت.
اعضای کمیسیون بازرگانی در بیانیه‌ای که منتشر شد، بر این نکته تأکید کردند که «انقلاب اسلامی ما انقلابی است ضداستبدادی و ضد استعماری و یکی از هدف‌های عمده این انقلاب، استقلال کشور در ابعاد مختلف است. بنابراین برای از بین بردن تمام راه‌هایی که استعمار از آن راه‌ها وارد این کشور می‌شده و تمامی روزنه‌هایی که ممکن است در آینده وارد این کشور شود باید همه این راه‌ها را مسدود کرد و یکی از این راه‌ها، تجارت است.»
در بیانیه آمده بود:«چون اسلام به هیچ وجه به ما اجازه نمی‌دهد که سلطه کفار را بپذیریم و صریحاً قرآن می‌فرماید «لم یجعل الله للکافرین علی المسلمین سبیلا» و چون بازرگانی طریق سلطه کفار بر مسلمین در گذشته بوده، باید این کانال را مسدود کنیم.»
همچنین در بیانیه به منفت‌طلبی تجار اشاره شده است:«تجارت آزاد باعث رکود اقتصادی در داخل کشور و باعث عدم رشد تولید داخلی می‌شود. بااین بیان که چون تاجر تنها به سود می‌اندیشد، نه به منافع کلی جامعه و از جانبی دیگر کشورهای اجنبی از حیث صنعت از ما پیشرفته‌تر هستند و کالایی را که آنها تولید می‌کنند هم مرغوب‌تر است و هم ارزانتر. وقتی این کالای اجنبی وارد کشور می‌شود کشور همچنان محتاج به کالای خارجی باقی می‌ماند و هرگز به استقلال و خودکفایی اقتصادی نمی‌رسد، از جانب دیگر چون ما قدرت نگهداری و تعمیر صنایع خارجی را نداریم و خودمان هم نمی‌توانیم صنعتگر باشیم، وقتی که کالا و صنعت از خارج می‌آید، ناچار می‌شویم از مستشاران تکنوکرات‌های خارجی استفاده کنیم و گذشته تلخ‌مان مملو است از خیانت‌های این میهمان‌های نامیمون که تازه بقول معروف پف آخر را هم به ما یاد نداده‌اند و نخواهند داد.»

🔹نمایندگان عضو کمیسیون ویژه بررسی لایحه تجارت خارجی در نهایت 9 دلیل برای اهمیت دولتی شدن بازرگانی خارجی برشمردند:
1- عدم تأمین نیازهای واقعی جامعه، چون تاجر به سود می‌اندیشد نه چیز دیگر
۲- کم و زیاد شدن کالا در جامعه یا حرکت به اصطلاح سینوسی
۳- ورود کالاهای غیر ضروری
۴- ناآشنایی تجار با منابع متعدد کالا در خارج
۵- تعداد خریدار در بازارهای جهانی
۶- تنوع کالا
۷- انتقال تورم جهانی به داخل کشور
8- کمک به واسطه گری
9- فروش ارز از طریق صادرات

بند و بست‌های جدید
🔹تاجر ایرانی سال‌هاست با چنین فضای پر از تناقضی مواجه است و در عین حال با تحریم‌های سنگین هم دست و پنجه نرم می‌کند. سیاستمداران از همان ابتدای انقلاب انگشت اتهام را به سوی تجار گرفته‌اند و رسما همه گرفتاری‌های اقتصاد کشور را گردن تجارت خارجی می‌اندازند. احساس می‌کنم جریان ممتدی وجود دارد که از ابتدای انقلاب گلوی تجارت خارجی را گرفته و رها نمی‌کند. شاید برای رفتارهای رادیکال ابتدای انقلاب بتوانیم توجیهی پیدا کنیم اما تصمیم‌های این روزها واقعا آدم را به شک می‌اندازد. سال‌ها از وقوع انقلاب اسلامی می‌گذرد و مردم از نظام حکمرانی انتظار پختگی در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی دارند. اقتصاد ایران از بیکاری، تورم بالا، نااطمینانی، توقف سرمایه‌گذاری و ناترازی در نظام بانکی و... رنج می‌برد اما عده‌ای حواس سیاست‌گذاران را به مسائلی جلب می‌کنند که بر عمق بحران‌های موجود می‌افزاید.


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

«سه» کار کردن اقتصاد


وقتی موتور خودرو «ریپ» می‌زند، تعمیرکاران می‌گویند؛ موتور «سه» کار می‌کند. به این معنی که یکی از سیلندرهای خودرو به هر دلیلی از کار افتاده است. وقتی یک یا دو سیلندر از کار می‌افتد، خودرو نمی‌تواند به درستی حرکت کند و باید خودرو را به تعمیرگاه برد.
هر اقتصادی برای رشد به شش سیلندر قوی نیاز دارد؛ حکمرانی خوب، سیاست داخلی دور از تنش، سیاست‌ اقتصادی باثبات، روابط خارجی بدون تنش، نظام تأمین مالی کارآمد و بخش‌خصوصی با‌انگیزه.
در این نوشته کوتاه، وضعیت شش سیلندر اقتصاد ایران را برای تحرک بخشیدن به اقتصاد کشور بررسی می‌کنیم.

🔹نخستین سیلندر، حکمرانی خوب است که عیار آن در احترام به حقوق مالکیت، سطح پایین فساد، حفاظت از منافع اکثریت و برنامه‌ریزی برای توسعه خلاصه می‌شود و برادری نظام حکمرانی خوب، زمانی ثابت می‌شود که منابع عمومی را برای منافع عمومی مصرف ‌کند. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اقتصاد ایران، نمره پایین نظام حکمرانی در شاخص‌های مورد اشاره است.

🔹 دومین پیشران مورد نیاز برای تحرک اقتصاد، سیاست داخلی معطوف به رشد است که شامل مجموعه سازوکارهایی می‌شود که زمینه بازی برابر و رقابت عادلانه را برای آحاد جامعه فراهم می‌کند. سیاست داخلی خوب به دنبال حاکمیت قانون است و از تنش‌های غیر ضروری دوری می‌کند تا بستر مناسب برای رونق کسب‌وکار و تشویق سرمایه‌گذاری پدید آید. گمان نمی‌کنم ناظری پیدا شود که به این پیشران، نمره قبولی بدهد.

🔹اما هیچ اقتصادی رشد نمی‌کند مگر این‌که سیاست‌های اقتصادی معطوف به آن، ثبات داشته باشد و آحاد اقتصادی قادر به پیش‌بینی متغیرهای اصلی آن باشند. در حال حاضر وجود تورم بالای 40 درصد و دشواری پایین آوردن آن به‌دلیل موانع ساختاری و نفوذ ذی‌نفعان، محیط اقتصادکلان را بی‌ثبات کرده است. به میزانی که اقتصاد به ثبات و پایداری نزدیک شود و محیط کسب و کار مساعد باشد، انگیزه برای سرمایه‌گذاری بلندمدت و تولید و ایجاد ارزش افزوده افزایش می‌یابد و به میزانی که اقتصاد در ورطه بی‌ثباتی و تورم بالا گرفتار شود، انگیزه سرمایه‌گذاری و کارآفرینی از بین می‌رود. در حال حاضر تورم باعث شده نرخ بازده حاصل از نگهداری دارایی‌ها، بیش از بازده حاصل از ایجاد ارزش افزوده باشد. در چنین اقتصادی، انگیزه برای تملک انواع دارایی، عاقلانه‌تر از تولید و کارآفرینی با همه گرفتاری‌هایش است.

🔹چهارمین پیشران اقتصاد برای رشد، روابط خارجی بدون تنش است. همه ما در سال‌های پرتلاطم گذشته به تجربه دریافته‌ایم که ده‌ها تصمیم نهادهای اقتصادی برای جلوگیری از شوک‌های اقتصادی نمی‌تواند به اندازه یک تصمیم وزارت امور‌خارجه برای بهبود اقتصاد مفید باشد. به همین دلیل از نظر اقتصاددانان، تنش‌زدایی از روابط خارجی شرط لازم برای توسعه و پیشرفت است. در دنیای امروز هیچ کشوری را نمی‌توانیم مثال بزنیم که بدون تنش‌زدایی از روابط خارجی به رشد مستمر و توسعه پایدار دست پیدا کرده باشد اما سال‌های طولانی است که از این اجاق خاموش، آبی برای اقتصاد ایران گرم نمی‌شود.

🔹 نظام تأمین مالی کارآمد هم که دسترسی کارآفرینان و بنگاه‌های اقتصادی را به منابع مالی مورد نیاز برای تولید فراهم می‌کند، یکی از پیشران‌های رشد اقتصاد است. در حال حاضر بنگاه‌های تولیدی ما اغلب با تنگنای مالی مواجه هستند و مساله تامین مالی به ویژه سرمایه در گردش همواره یکی از محدودیت‌ها و موانع جدی تولید تلقی می‌شود. بزرگ‌ترین مشکل برای تأمین مالی بخش تولید، از بین رفتن انگیزه سرمایه‌گذاری است. در اثر ناامن شدن محیط اقتصاد کلان، انگیزه سوداگری در بازارها تشدید شده که نتیجه‌اش کاهش انگیزه برای سرمایه‌گذاری بلندمدت است. حاشیه سود تولید هم به‌شدت پایین آمده و در مقابل بر جذابیت سوداگری و واسطه‌گری افزوده شده و در نتیجه انگیزه سرمایه‌گذاری در تولید از بین رفته است. بنگاه ایرانی زمین بازی بسیار ناهمواری پیش رو دارد و باید با نااطمینانی و مشکلاتی مانند فضای غیررقابتی، انحصار، قیمت‌گذاری دولتی و خطاهای سیاستگذاری مواجه شود که مجموع این شرایط، موجب کاهش انگیزه سرمایه‌گذاری جدید و خروج بنگاه‌ها از چرخه تولید شده است.

🔹 نتیجه تصمیم‌های آگاهانه و ناآگاهانه سیاستمداران در از کار انداختن سیلندرهای اقتصاد، کاهش تولید و کاهش ظرفیت‌های بالقوه اقتصادی کشور است. بنگاه‌های بخش خصوصی موتور اصلی تحرک اقتصاد و ایجاد شغل هستند اما بنا به دلایلی که اشاره شد، از کار افتاده‌اند. دوام و بقای یک کشور نیازمند رشد اقتصاد است و اگر سیلندرهای اقتصاد به درستی کار نکنند، رشدی اتفاق نمی‌افتد.

نتیجه این‌که موتور بخش‌خصوصی در ایران از حرکت باز مانده و رشدی که سیاستمداران به آن دل‌خوش کرده‌اند، رشد اقتصاد دولتی است؛ اقتصادی که با نفت می‌سوزد و مواهبش نصیب دولت می‌شود اما دودش به چشم مردم می‌رود.


☑️ محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

📹 گنج پنهان کرمان/ محسن جلال‌پور از کرمان‌آیدکس می‌گوید

نسخه صوتی

▫️دومین رویداد کرمان آیدکس در روزهای آتی برگزار خواهد شد و قرار است در این همایش، اعضای تیم اقتصادی دولت، نمایندگان بخش خصوصی و نمایندگان سفارت‌خانه‌ها نیز حضور داشته باشند.

▫️فعالان بخش خصوصی، تصمیم دارند در این رویداد، از ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری در پهناور‌ترین استان ایران، که پیش از این به بهشت معادن شهرت داشته است، پرده‌برداری کرده و آن را به سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی نیز معرفی کنند؛ از فرصت‌های بالقوه در زمینه کشاورزی و گردشگری گرفته تا انرژی‌های تجدید‌پذیر و زیرساخت‌های حمل و نقل.

▫️اما پیش از برگزاری این رویداد، بد نیست بدانیم که کرمان آیدکس با چه پیشینه و هدفی برگزار می شود؟ توسعه در این استان چه معنایی دارد و به طور مشخص، به چه شاخصه‌هایی اشاره می‌کند؟

▫️محسن جلالپور، کارآفرین و رییس پیشین اتاق ایران، در گفت و گو با اکوایران، با جزییات به این سوالات پاسخ و پیشنهادات و توصیه هایی را نیز به شرکت کنندگان و برگزار کنندگان این رویداد ارائه می دهد.

#کرمان_آیدکس

📺 @ecoiran_webtv

Читать полностью…
Subscribe to a channel