فعال بخش خصوصی و تحلیلگر مسائل اقتصادی
🔹 سرمقاله امروز «دنیای اقتصاد»:
ایران و دوراهی سرنوشتساز
👤 مسعود نیلی؛ اقتصاددان
✍️ عدهای میگویند، به این آتشبسها نمیتوان اعتماد کرد و روزهای تلخ و توام با اضطراب پایانی خرداد ۱۴۰۴، باز هم تکرار خواهد شد.
✍️ پاسخ من آن است که شاید چنین باشد، اما همهچیز بستگی به این دارد که ما از این ۱۲روز چه آموخته باشیم.
✍️ سرنوشت کشور ما را، نه نقض آتشبسها یا پایبندی به آن، بلکه نوع نگاه خودمان، به جهان و داخل تعیین میکند.
✍️ هماوردی ما بسیار بیش از آنکه بیرونی و در مقابل بیگانگان باشد، درونی است و میان خودمان.
✍️ دو نوع نگاه متفاوت، طی سالهای گذشته، در مقابل یکدیگر و در عرصه حکمرانی، کاملا در برابر هم، اما در جاگیری سیاسی، به صورت تناقضآمیزی، بعضا در کنار یکدیگر، مشغول امور مُلک و ملت بودهاند. شکاف بزرگ میان این دو نگاه متضاد را درآمدهای نفتی پر میکرده است.
✍️ نگاه اول، عمدتا غالب و نگاه دوم، تنها در بحرانها و به اجبار، به کار گرفته میشده است.
✍️ نگاه اول، حکومت را منحصرا، میدان درگیری و عرصه مبارزه تعریف میکند. نمود این مبارزه در بُعد روابط خارجی، درگیری فعال با قدرتهای بزرگ غربی است.
✍️ این نگاه، نبود یا ضعف عدالت در عرصه بینالمللی را توجیه تکلیف خود در دفع ظلم و بیعدالتی در هر نقطه از جهان میداند. از این منظر، حاکمان کشورهای مختلف، عمدتا یا ستمگرند یا نوکران این ستمگران.
✍️ این نگاه، خود را تنها پرچمدار ظلمستیزی میداند و معتقد است خیل عظیم کشورهای در حال توسعهای که ظرف ۴ دهه گذشته موفق شدهاند از جرگه فقرا خارج شوند و به رفاه و آسایش دست یابند، استقلال خود را معامله کردهاند و نوکری غرب را پذیرفتهاند. این نگاه، داخل را هم پشت جبهه مبارزه مقدس جهانی و منطقهای میبیند.
✍️ نگاهش به رفاه و اقتصاد، نگاه معیشتی، دستوری، از بالا به پایین و کاملا درونگرا و مبتنی بر خودکفایی بیقید و شرط است و رسالت اقتصاد را عمدتا تقویت پشت جبهه داخلی در مبارزه بیرونی میداند و نگاهی را که به رفاه همگانی اصالت میدهد، دونپایه و حتی حیوانی میداند.
✍️ در این نگاه، واژه توسعه یک واژه غربی و تداعیکننده پارادایم وابستگی است. پس باید از گفتمان حکمرانی بومی حذف شود. در عرصه فرهنگی هم، جامعه باید نمایشگاهی یکدست و یکپارچه برای این مبارزه به چشم بیاید.
✍️ نگاه دیگر، حکومت را ناشی از اراده مردم میبیند. جامعه محور اصلی است و حکومت به اموری میپردازد که جامعه یا نمیتواند انجام دهد یا اگر انجام دهد، پرهزینه است.
✍️ هزینه اداره کشور را مردم با همه تنوعی که دارند، میپردازند. پس با همین تنوع، حق دارند حاکمان را بر حسب میزان صلاحیتشان در ارائه خدمات، انتخاب کنند و مستمرا مورد ارزیابی و کنترل قرار دهند.
✍️ صلاحیت حکمرانان را هم با معیارهای رونق و عدالت که به رضایت عمومی میانجامد، میسنجد.
✍️ از این منظر، حکمرانی باید کاملا علمی، شفاف و پاسخگو باشد حداقل به این دلیل که با منابع عمومی متعلق به جامعه اداره میشود.
✍️ از این منظر، تعامل جهانی با وابستگی یکجانبه مترادف نیست. در این نگاه، صلح یک اصل است و به هیچوجه مترادف با پذیرش ظلم نیست. در این نگاه، داده و محاسبه و تحلیل متکی به آن، حرف اول را میزند.
✍️ اهمیت این نوشتار، بیشتر از این جهت است که احتمال پررنگتر شدن و تسلط کامل رویکرد اول، پس از جنگ ۱۲روزه، شاید بیشتر شده باشد و بر طبل مبارزه بیرونی محکمتر نواخته شود.
✍️ درندهخو بودن، فاسد بودن، متجاوز بودن و بسیاری صفات زشت و ناروای انسانی برخی از حکمرانان در جهان نمیتواند توجیهگر درگیری غیرمصلحتاندیشانه ما با آنان شود.
✍️ توجه داشته باشیم، ما ناترازیهایی بزرگ و بنیانبرافکن داریم که قویتر و مخربتر از هر دشمن خارجی میرود تا کشور را به نابودی بکشاند.
✍️ این ناترازیها، خاکی را هم که برای حفظ وجب وجب آن، خونهای فراوانی نثار شده، بهطور گسترده، زیست ناپذیر و بیارزش خواهد کرد.
#دنیای_اقتصاد #سرمقاله #آتش_بس #ناترازی #دشمن_خارجی #ظلم_ستیزی #تنوع_جامعه
✅ کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir
قاچاقچیان چگونه به تهدید امنیت ملی تبدیل شدند؟
🔹عملیات خرابکاری و ترور عوامل اسرائیل درون خاک ایران و تصویرهایی از فعالیت انواع ریزپرنده و همچنین شلیک موشک به بخشهایی از تهران که گفته میشود از اماکن داخلی پرتاب شده، باعث حیرت تحلیلگران نظامی شده است.
وال استریت ژورنال نوشته:« اسرائیل ماهها بود که با استفاده از چمدانها، کامیونها و کانتینرهای حمل بار و قاچاقچیان مرزی، قطعات صدها پهپاد پر از مواد منفجره و مهمات را به صورت قاچاق به ایران ارسال میکرد تا در لحظه وقوع حادثه از داخل ایران مورد استفاده قرار دهد.»
🔹یکی از ویدئوهای معروف که در شبکههای اجتماعی زیاد دیده شده، پرتابهای را نشان میدهد که از مکانی در تهران به مکانی دیگر شلیک میشود که نشان میدهد بخشی از شلیکها منشأ داخلی داشته است. همچنین واضح است که پهپادهای زیادی وارد کشور شده که در شبهای گذشته مورد استفاده قرار گرفته است. اما سؤال این است که این همه تجهیزات چگونه وارد کشور شده است؟
اقتصاددانان در پاسخ میگویند از مسیری که خودمان ساخته و هموار کردهایم؛ از مسیر قاچاق.
یکی از بزرگترین خطاهای نظام حکمرانی در سالهای گذشته، محدود کردن تجارت آزاد و قانونی و باز کردن مسیر تجارت غیر قانونی و قاچاق به بهانه دور زدن تحریمها بوده است. این خطای راهبردی باعث شکلگیری گروههای سازمانیافته شده که ابتدا کالای مصرفی مردم را قاچاق میکردند و بعدها به قاچاق تجهیزات نظامی رو آوردند.
🔹وقتی تجارت غیرقانونی و قاچاق رواج پیدا میکند، فقط کالای مورد نیاز مردم وارد نمیشود، و طبیعی است که قاچاقچی به مرور زمان به پیشنهادهای بالاتر پاسخ میدهد و پیشنهادهای بالاتر اغلب از سوی کسانی مطرح میشود که منافعشان نه در راستای نیازهای مردم، بلکه در جهت اهداف سیاسی و نظامی خاص قرار دارد. قاچاقچیان، که حالا به شبکههای سازمانیافته و پیچیده تبدیل شدهاند، دیگر صرفاً به دنبال سود مالی نیستند؛ آنها به بازیگرانی در یک بازی بزرگتر تبدیل شدهاند که در آن امنیت ملی کشور به خطر میافتد. این شبکهها، با بهرهگیری از خلأهای قانونی و ضعف نظارت ناشی از سیاستهای محدودکننده تجاری، راههایی برای نفوذ به سیستمهای امنیتی ایجاد کردهاند.
🔹گزارشهایی مانند آنچه وال استریت ژورنال منتشر کرده، نشاندهنده عمق این فاجعه است. ورود صدها پهپاد مملو از مواد منفجره و مهمات از طریق مرزهای نفوذپذیر، نتیجه مستقیم سیاستهایی است که تجارت قانونی را خفه کرده و مسیرهای غیرقانونی را هموار کردهاند. اتفاق نشاندهنده این واقعیت تلخ است که قاچاق دیگر تنها یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه به ابزاری برای تهدید مستقیم امنیت ملی تبدیل شده است. وقتی مرزها به دلیل تمرکز بر دور زدن تحریمها بدون نظارت کافی رها میشوند، قاچاقچیان به راحتی میتوانند از این فرصت برای انتقال هر نوع محمولهای، از کالاهای مصرفی تا تسلیحات پیشرفته، استفاده کنند. این روند نه تنها به تضعیف اقتصاد داخلی منجر شده، بلکه حالا به نقطهای رسیده که دشمنان خارجی میتوانند از همین مسیرها برای وارد کردن ضربههای مستقیم به کشور بهرهبرداری کنند.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
خوشههای انسانیت
پیرمرد فقیر وارد ساندویچی میشود و به فروشنده میگوید: اگر زحمتی نیست میخوام ازتون کمی نان بخرم. زن فروشنده پاسخ میدهد: اینجا نانوایی نیست، ما با نونهامون ساندویچ درست میکنیم. پیرمرد میگوید میدونم خانم؛ برای یک پیرزن میخوام که دندان نداره. گرسنهشه.
زن فروشنده میگوید: براش ساندویچ بخر،ساندویچهای خوبی داریم.
پیرمرد پاسخ میدهد: خیلی دلم میخواد اما راستش 10 سنت بیشتر پول ندارم.
زن دوباره میگوید: با 10 سنت حتی نمیتونی نان بخری، ما نان 15 سنتی داریم.
مالک ساندویچی خطاب به زن فروشنده میگوید: یه تکه نون بهش بده.
زن یک بسته نان روی میز میگذارد و به پیرمرد میگوید: قیمت این نان 15 سنت است.
پیرمرد خطاب به زن میگوید: حالا نمیشه به اندازه 10 سنت ازش ببُرید؟
زن فروشنده اختیاری ندارد و مالک ساندویچی میگوید: همهشو بده بهش.
پیرمرد به مالک ساندویچی میگوید: نه آقا؛ ما به اندازه 10 سنت نان میخواهیم.
مالک ساندویچی میگوید: اشکالی نداره، نون مال دیروز است و همان 10 سنت کافی است. دو نوه پیرمرد، با حسرت چشمشان به آبنباتهای گوشه فروشگاه میافتد و هر کدام یکی برمیدارند. پیرمرد از زن فروشنده میپرسد: اون آبنباتها یک سنت است؟
و زن فروشنده با شرمندگی میگوید: نه؛ دو تاشون یک سنت است.
پیرمرد یک سنت میدهد و به اتفاق نوههایش خوشحال از فروشگاه خارج میشوند.
یک راننده کامیون به زن فروشنده میگوید: این آبنباتها که گرونترند. تو که به من گفتی قیمت آبنبات 5 سنت است پس چرا دو تاشو یک سنت فروختی؟
و فروشنده با تندی پاسخ میدهد به توچه مربوطه؟
همان راننده و دوستش که غذایشان را تمام کردهاند قصد دارند از ساندویچی خارج شوند و نفری پنج سنت روی میز میگذارند و خداحافظی میکنند.
زن فروشنده که میداند آنها پول غذایشان را دادهاند میگوید: صبر کن ببینیم پس این پولهای برای چیست؟
دو راننده در حالی که دارند خارج میشوند، میگویند به توچه مربوطه؟
بارها این صحنه از فیلم «خوشههای خشم» به کارگردانی جان فورد را دیدهام. صادقانه بگویم، هیچ وقت فرصت نکردهام فیلم را به طور کامل ببینم اما سکانسی که اشاره کردم، همیشه اشکم را در میآورد.
این سکانس سرشار از انسانیت است. سرشار از نوعدوستی و خیرخواهی و محبت به افراد نیازمندی که غنی از کرامت و بزرگیاند. زنجیرهای از خوبیها که از پیرمرد فقیر شروع میشود و با مالک ساندویچی و زن فروشنده ادامه پیدا میکند و دو راننده کامیون آن را به اوج میرسانند.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
سال سخت پسته
🔹 طی سه هفته گذشته، در ارتباط با مسائل تولید و صادرات پسته با افراد زیادی رایزنی و مشورت کردهام. پسته همچنان در سبد صادرات غیر نفتی ایران، محصول مهمی است که بیش از ۸۰ درصد آن صادر میشود؛ با این حال، تولیدکنندگان و صادرکنندگان پسته با چالشهای متعددی مواجهاند.
🔹 در بخش تولید، مهمترین دغدغه، بحران آب است. کاهش مستمر بارندگی و تحلیل رفتن منابع آبی، وضعیت باغهای پسته را روزبهروز وخیمتر کرده است. تغییرات اقلیمی نیز با ایجاد شرایط جوی نامتعادل، مانند شوک سرمای بهاره یا شوک گرمای شدید، به این محصول آسیب زده و بخش مهم آن را نابود کرده است. علاوه بر این، افزایش آفات بهویژه «پسیل پسته» خسارات سنگینی به باغها وارد کرده است. نبود سموم مناسب کیفیت محصول را تحت تأثیر قرار داده و مشکلات مربوط به استاندارهای باقیمانده سموم، امکان صادرات بخش مهمی از آن را محدود کرده است. این عوامل، میزان برداشت در هکتار را کاهش داده و هزینه تولید را بالا برده است. با این همه دشواری، باغدار ایرانی باید محصولی تولید کند که در بازارهای جهانی قابل رقابت باشد که این روزها واقعا کار دشواری است.
🔹در بخش صادرات نیز مشکلات کم نیست. مهمترین چالش، تعهد ارزی و پیمانسپاری است که باعث ورود صادرکنندگان غیرحرفهای با کارتهای بازرگانی اجارهای یا اظهارنامههای صادراتی برای واردات شده و رقابت را برای صادرکنندگان واقعی دشوار کرده است. علاوه بر این، رقیب قدرتمندی مانند آمریکا، با تولید بیش از سه برابر ایران و افزایش سالانه ظرفیت تولید، با قراردادهای بلندمدت، قیمتهای رقابتی و شرایط پرداخت مناسب، کار را برای صادرکنندگان ایرانی سختتر کرده است.
🔹بیثباتی بازار و نوسان نرخ ارز نیز تعادل عرضه و تقاضا را برهم زده و صادرکنندگان را در شرایطی غیرقابلپیشبینی قرار داده است. خریداران خارجی نیز به دلیل دسترسی به محصول پایدار رقبا، کمتر تمایلی به عقد قرارداد با صادرکنندگان ایرانی نشان میدهند. تحریمها و مشکلات انتقال پول نیز سالهاست که هزینههای گزافی به صادرکنندگان تحمیل کرده است. مشکلات حملونقل، از جمله کمبود کامیون، دشواری اخذ ویزای شنگن برای رانندگان، مسائل سوخت و مشکلات مرزی، نیز گاهوبیگاه موانع بیشتری ایجاد میکند.
🔹علاوه بر این، اخطارهای اتحادیه اروپا درباره محمولههایی با آفلاتوکسین یا باقیمانده سموم بالاتر از حد مجاز و تهدید ممنوعیت صادرات، همچنان تولیدکنندگان و صادرکنندگان را آزار میدهد.
با این همه مشکلات، شگفتآور است که پسته همچنان تابآوری خود را حفظ کرده و به راه خود ادامه میدهد.
اما امروز که به باغهای پسته سر زدم، متوجه عمق فاجعه شدم. اغراق نیست اگر بگویم به زودی باید با این محصول که نهتنها از نظر اقتصادی نقش کلیدی در صادرات، اشتغال و معیشت مردم دارد، بلکه نمادی از حضور ایران در بازارهای جهانی است، خداحافظی کنیم.
🔹 همه جلسات و گفتوگوهایی که با دولتمردان و سیاستگذاران داشتهایم، برای انتقال این مشکلات و یافتن راهحل برای عبور از بنبستهای موجود بوده است. هرچند با حجم مشکلات آگاهی دارید اما نباید ناامید بود؛ این تلاشها گاه اثرات مثبتی داشتهاند که به همان اندازه هم برای فعالان این صنعت دلگرمکننده و امیدوارکننده است.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
روز عادی یک تاجر
ساعت 5:30 دقیقه صبح در حالیکه برق رفته بود، لباس پوشیدم و آماده رفتن شدم. ساعت 6 در دفتر قرار کاری داشتم اما حواسم نبود که برق نیست و در حیاط باز نمیشود و نمیتوانم ماشین را خارج کنم. تلفن هم کار نمیکرد؛ پس اسنپ گرفتم.
پس از بیست دقیقه زمان، پیرمردی خسته با کوئیک سفید از راه رسید. سوار شدم و به راه افتادیم. در طول مسیر، راننده که از ساعت ده شب تا شش صبح مشغول رانندگی و جابهجایی مسافر بود، از مشکلات و گرفتاریهای فراوانش گفت که او را در این سن و سال به چنین کاری واداشته بود.
با حدود نیم ساعت تأخیر به دفتر رسیدم و به قرارم که برای حل مشکل جدیدی در ارتباط با تمدید تسهیلات بانکی بود، ملحق شدم. این مشکل به دلیل بخشنامه جدید بانک مرکزی ایجاد شده است. ماجرا آنقدر غیرقابلباور و پیچیده است که پس از دو ساعت بحث، به هیچ راهحلی نرسیدیم. از اواخر ماه گذشته، بانک مرکزی پرداخت تسهیلات به صادرکنندگانی که ایفای تعهد ارزی آنها زیر ۸۰ درصد باشد را ممنوع کرده است. البته بخشنامههای پیشین، ایفای تعهد تا ۷۰ درصد را مبنای تسویه تعهدات ارزی صادرکنندگان قرار داده بود اما بر اساس تصمیم جدید بانکمرکزی، مبنای آن از ابتدای دوره پیمانسپاری، یعنی سال ۱۳۹۷ تعیین شده است.
اینکه بانک مرکزی اختیار دارد هر نوع بخشنامه و ابلاغیهای را تصویب و اجرا کند، شکی نیست؛ اما تغییر ناگهانی میزان تسویه تعهدات ارزی برای بیش از هفت سال، از ابتدای پیمانسپاری، این شبهه را ایجاد میکند که شاید نیت اصلی سیاستگذار پولی، توقف کامل صادرات است.
عجیبتر اینکه هیچکس پاسخگوی این سؤال نیست که چگونه یک صادرکننده میتواند در چند روز، سقف تسویه تعهدات ارزی هفتساله خود را ۱۰ درصد افزایش دهد.
پس از جلسه بینتیجه، به محوطه شرکت رفتم تا کمی قدم بزنم تا شاید آرامش پیدا کنم. اما گرمای نیمروزی و شکایت پرسنل و کارگران از بینظمی کار به دلیل قطعیهای مکرر برق و آب، حالم را بدتر کرد. یکی از مدیران شرکت هم خبر داد که چند روز است بار صادراتی آماده حرکت شده، اما به دلیل اعتصاب کامیونها روی زمین مانده است.
این خبر ضربه نهایی را وارد کرد. در حالیکه به شدت فکری شده بودم، به سمت خانه حرکت کردم. در همین حین، موبایلم زنگ خورد و از آن طرف خط خبر دادند که قرار است همایشی برای جذب سرمایهگذاری برگزار شود و از من خواستند سخنران آن همایش باشم. شما بگویید چه بگویم؟
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
از بین رفتن قبح تعطیلی
🔹 فشار دادن دکمه تعطیلی، تنها کاری است که تصمیمگیران کشور در آن تبحر پیدا کردهاند و برای انجام آن درنگ نمیکنند. انگار میان همه راهحلهای کوچک و بزرگی که در جعبه ابزارشان وجود دارد، تعطیل کردن از همه دم دستتر است. تعطیلی نه مشکل سیاسی دارد، نه ایراد شرعی بر آن میگیرند، نه مردم را تحریک میکند و نه رسانه به آن حساسیت دارد. به همین دلیل است که دست و دل سیاستمدارانی که برای اصلاح و ساختن و رونق دادن میلرزد، برای توقیف و تعطیل کردن و برچیدن، ثانیهای تردید نمیکند. انگار قبح تعطیل کردن و تعطیل شدن از بین رفته و این خیلی برای آینده کشور نگرانکننده است.
🔹اما چرا تنها واکنش تصمیمگیران در برابر مشکلات کوچک و بزرگ، تعطیل کردن کشور است؟ این پرسش، ریشه در الگویی غلط دارد که در سالهای اخیر به انتخاب اصلی همه دولتها تبدیل شده است. ساختاری که دوست ندارد هزینه اصلاحات اقتصادی را بپردازد، دنبال راهحلهای کم هزینه است و چه راهحلی از این ارزانتر که در برابر هر مشکلی، تصمیم به تعطیلی بگیرد. با کمبود گاز، صنایع را تعطیل کند، با آلودگی هوا، آموزش را به محاق ببرد، با کمبود برق، خوزستان را خاموش کند و ...
بدون شک ریشه این عادت به ضعفهای نظام حکمرانی باز میگردد که وقوع بحرانها را به تعویق میاندازد و به جای پیشبینی و پیشگیری، اغلب منتظر وقوع بحران میماند و سپس با سادهترین ابزارها مثل تعطیل کردن کارخانهها و مدرسهها، به آن واکنش نشان میدهد. این رویکرد نهتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه به فهرست نااطمنانیها، نااطمینانی تعطیلیها را هم اضافه میکند و به این ترتیب، قباحت تعطیل کردن را بهتدریج از بین برده و آن را برای نسلهای آیندهساز به امری عادی تبدیل کرده است. عادیسازی تعطیلی، نشانهای از ضعف در حکمرانی است؛ جایی که به جای حل مسئله، صورتمسئله پاک میشود.
🔹دولتها برای تعطیل کردن و برچیدن نمیآیند؛ میآیند که نگذارند کار به تعطیل کردن برسد، میآیند که امنیت را تأمین کنند، میآیند که زیرساختها تأمین شود، میآیند که نهاد بسازند و قاعده بازی تعریف کنند، اما در سالهای گذشته جایگاه نهاد دولت در نظام حکمرانی ما به قدری تنزل یافته که باید درباره خاموشی و تعطیلی جلسه بگذارد و نه برای رشد و توسعه.
🔹این نهاد کم اثر اما متوجه نیست که تعطیلیها چگونه به اقتصاد کشور ضربه میزند. که توقف فعالیتهای تولیدی، خدماتی و تجاری، حتی برای نصف روز، چگونه زنجیره تأمین را مختل کرده و هزینههای سنگینی به کسبوکارها تحمیل میکند. متوجه نیست که کارگران روزمزد و مشاغل کوچک که توان تحمل این توقفها را ندارند، چگونه آسیب میبینند. حتی برای تعطیل کردن هم حاضر به پذیرفتن بخشی از هزینههای تحمیل شده نیست. نه معادل تعطیلیها مالیات را کم میکند و نه از فشار تأمین اجتماعی میکاهد.
🔹 برای گذار از این شرایط چه باید کرد؟
برای برونرفت از این چرخه، نیاز به تغییر انگارهها در مدیریت کشور است. سرمایهگذاری در زیرساختهای مقاوم، تقویت نظام آموزشی برای انطباق با شرایط بحرانی و توسعه برنامههای پیشگیرانه برای مدیریت منابع و اقلیم، تنها بخشی از راهکارهای ممکن هستند. تصمیمگیران باید بپذیرند که تعطیلی، راهحل نیست، بلکه نشانهای از ناتوانی در مواجهه با چالشهاست. جامعهای که به تعطیلی عادت کند، از پویایی و پیشرفت بازمیماند.
زمان آن رسیده که به جای فشار دادن دکمه تعطیلی، دکمه تدبیر و برنامهریزی را فعال کنیم.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
درگذشت کارآفرین ارجمند
▪️خبر درگذشت جهانگیرخان ارجمند کرمانی بسیار ناراحتکننده است.
▪️از کودکی نام خاندان ارجمند در خانواده ما با احترام و ستایش همراه بوده است. مرحوم پدرم همواره از فضایل مرحوم محمد ارجمند، بزرگ این خاندان، سخن میگفتند و احترام ویژهای برای ایشان قائل بودند. نام خاندان ارجمند برای کرمانیها و بسیاری از ایرانیان با فرش کرمان پیوند خورده است؛ فرشی که هنوز هم در کاخها و موزههای جهان میدرخشد و نشان از هنر و صنعت بینظیر این خطه دارد.
▪️این خاندان، بهویژه با نام مرحوم حاج محمد ارجمند کرمانی ملقب به «سلطان قالی جهان»، شهرتی جهانی یافتهاند. محمد ارجمند، فرزند سوم حاج محمد جعفر کرمانی، از کودکی به هنر طراحی فرش علاقهمند شد و بهجای تحصیلات رسمی، وقت خود را صرف خلق نقشههای پرگل و بوته کرد. او با پشتکار و نظم مثالزدنی، از شاگردی در کارگاههای قالیبافی و نقشهکشی آغاز کرد و در جوانی به تولید و تجارت فرش پرداخت. مرحوم علی آقا ارجمند، برادر زاده و داماد حاج محمد ارجمند، سالها در اتاق بازرگانی کرمان مسئولیت داشتند و مدتی نیز ریاست این نهاد را بر عهده گرفتند. فرزندان، نوهها و نتیجههای این خانواده در عرصههای اقتصاد، علم، فرهنگ و هنر کرمان اثرگذار بوده و هستند.
▪️جهانگیرخان، فرزند مرحوم احمد آقا و نوه حاج محمد ارجمند را از اوایل دهه 60 میشناختم. آن زمان، ایشان در دفتری روبهروی انبار استیجاری ما در خیابان ۲۴ آذر کرمان فعالیت داشتند. هر روز با وقار و متانت با اتومبیل بیوک سفیدرنگشان وارد شرکت میشدند و من که تازه در ابتدای مسیر حرفهایام بودم، با تحسین و آرزوی شاگردی نزد استادی باتجربه به ایشان مینگریستم. در آن سالها کمتر فرصتی برای دیدارشان داشتم، اما در اوایل دهه هفتاد، با ورود به اتاق بازرگانی کرمان، که ایشان نایبرئیس آن بودند، بیشتر با سلوکشان آشنا شدم. جهانگیرخان انسانی به تمام معنا با شخصیت، باوقار و فهیم بود که توانایی شگرفی در تجارت داشت. گویی شم تجاری را از جد بزرگشان به ارث برده و با دانش روز تلفیق کرده بودند. هر بار که خدمتشان میرسیدم، جز محبت، ادب و متانت چیزی از ایشان ندیدم.
▪️در سالهای اخیر، به هر بهانهای چند دقیقهای به دیدارشان میرفتم و از گفتوگوها و تجربیات ارزشمندشان بهرهمند میشدم. هنوز باورم نمیشود که ایشان از میان ما رفتهاند. امروز که این خبر را شنیدم، در خلوت خود همه آن سالها و خوبیهایشان را مرور کردم و آه کشیدم.
به خاندان گرامی ارجمند و همه دوستان و آشنایان تسلیت میگویم.
یادشان گرامی و روحشان شاد.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
.
چرخهای تورم در درازمدت همه، جز معدودی، را له میکند.
محسن جلالپور، فعال اقتصادی از مصائب تورم میگوید.
ویدیوی کامل در یوتیوب (صفحه محمد فاضلی)
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
#دغدغه_ایران #محمد_فاضلی #محسن_جلالپور #تورم
@fazeli_mohammad
لطف استاد
سال گذشته مراسم رونمایی از مجموعه کتابهای «رواق زبرجد» که ادای دین به افرادی است که در توسعه کرمان نقش داشتند، با استقبال بینظیر همشهریان عزیزم مواجه شد. همانطور که در جریان هستید، جمعی از هنرمندان، اقتصاددانان آزادیخواه و روزنامهنگاران نیز مهمان ویژه این نشست بودند که برخی محبت کردند و دقایقی برایمان سخن گفتند.
دکتر موسی غنینژاد یکی از مهمانان گرامی بودند که چند دقیقهای سخنرانی کردند که میتوانید در این ویدئو ملاحظه کنید.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
نسل ناشناخته
▫️طی سال های اخیر تعارض میان نسل جوان که به نسل زد مشهور شده اند و سیاستمداران سنتی بیش از پیش نمایان شده است. بررسی ها نشان می دهد: نسل جوان که در دنیای متصل به فناوری رشد کرده اند؛ انتظارات متفاوتی از زندگی و آینده خود دارند که تفاوت اساسی با ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور که عمدتا به الگوهای سنتی وابسته هستند، دارند. از همین رو بخش زیادی از ساختارهای فعلی جامعه نتوانسته خود را با زندگی و خواسته های نسل جوان تطبیق دهد.
▫️نتیجه چنین وضعیتی برای نسل جوان کشور کاهش تمایل برای ورود به بازار کار و افزایش میل به مهاجرت بوده است.
▫️محسن جلال پور، فعال بخش خصوصی و آسیه حاتمی، کارآفرین و محقق بازار کار در این میزگرد که به میزبانی صبا نوبری برگزار شده، علاوه بر بررسی اولویت های نسل زد در بازار کار به نکات مهمی اشاره کرده اند.
متن این میزگرد در سالنامه جامع اقتصاد ایران منتشر شده و ویدئوی آن در اکو ایران در دسترس است.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
بهار با خود نوید رویش دوباره را به ارمغان میآورد اما زیر پوست مخملین و سبز آن، دردها و رنجهای مردم رنجدیدهای نهفته است که انتظار روزهای بهتر را میکشند. در روزهای عید نوروز، به یاد میآوریم که هر شکوفهای که به بار مینشیند، داستانی از سختی و تلاش را روایت میکند.
امسال در کنار شادیهای نوروز، در دلمان یاد و خاطرهی کسانی را زنده نگه میداریم که در این مسیر ناهموار زندگی، با چالشها و رنجهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند. اما بیایید بپذیریم که بهار نماد امید است. با هر دم و بازدم، میتوانیم به تغییرات کوچک و بزرگ بیندیشیم و دست در دست هم برای ایران رنج دیده تلاش کنیم.
نوروز فرصتی است برای تجدید عزم و اراده؛ بیایید دست در دست یکدیگر، به سوی افقهای جدید گام برداریم و با امید به آینده زمستان را پشت سر بگذاریم. باشد که این سال جدید، سالی سرشار از آرامش، عشق و همدلی باشد.
نوروزتان پیروز و دلهایتان شاد.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
محسن جلالپور، فعال اقتصادی #صنعت_پسته، از اثرگذاری #تحریم بر صنعت پسته ایران میگوید.
ویدیوی کامل در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
@fazeli_mohammad
✔️گفتوگو با محسن جلالپور فعال اقتصادی؛
🔷هیچوقت برای یک زندگی تجملاتی گام برنداشتهام
🔸فضای استان برای سرمایهگذاری مناسب نیست
🔹برای اقتصاد بهتر با دنیا همراهی داشته باشیم
🔸وضعیت امروز طبیعت ایران آزارم میدهد
🔹خودم را مقید کردهام در کرمان بمانم
⬅️فردای کرمان - اسما پورزنگیآبادی: در دنیای ما برخی نامها فراتر از یک اسم و رسم، به نمادی از تلاش، نوآوری و پشتکار تبدیل میشوند. محسن جلالپور ـ تاجر پسته، کارآفرین و از چهرههای شناختهشدۀ اقتصاد ایران یکی از این نامهاست.
سالها فعالیت در عرصۀ تجارت، مدیریت و کارآفرینی به او حدی از تجربه و دانش برای عبور از فراز و نشیبها و تنگناها بخشیده که میتوان او را یک سرمشق و الگو قرار داد.
جلالپور ورود به تجارت پسته را تقریبا از سال 64 با یک مغازۀ کوچک و 60 کیلوگرم پسته آغاز کرده، اما در تمام 40 سال گذشته مشغول نوآوری، رشد کسبوکار خود و ایجاد اشتغال برای دیگران بوده است. او تصریح میکند: «هرگز به دنبال خرید ملک و ارزشافزودۀ ناشی از ملک و املاک و اجارهداری و سپردهگذاری و افزودن منافع شخصی و سود بدون کار مولد نبودهام و همیشه سعی کردم هر تصمیمی که میگیرم هرچند سخت و کمدرآمدتر باشد، ولی با آن، ارزشی خلق و اشتغال و توسعه ایجاد شود». چقدر جای خالی این نگاهها و رویکردها در اقتصاد امروز ایران بزرگ است.
این نوع نگاه به فعالیت اقتصادی اما تنها چیزی نیست که جلالپور را به یک فرد موفق و اثرگذار تبدیل کرده است. در خلال گفتوگویی که در ادامه میخوانید، خواهید دید که او چگونه با اولویت بخشیدن به منافع جمعی و پافشاری بر رعایت این اصل در هر شرایطی، حتی از شکستهای پیاپیای که داشته به سلامت گذر کرده است. یکی از نمودهای نگاه همهجانبهنگر او فعالیتهای خیرخواهانهای است که در حوزههای متعدد درمانی، آموزشی و ورزشی انجام داده و میدهد.
در این گفتوگو، مروری داشتهایم به زندگی شخصی و حرفهای او. از مسیری که پیموده تا چالشهایی که پشت سر گذاشته میگوید، از رویکردش نسبت به کار، زندگی و موفقیت و از چشماندازی که نسبت به آیندۀ اقتصاد ایران دارد؛ وقتی از او پرسیدم: بالاخره چه خواهد شد؟ اقتصاد کشور به کجا میرسد؟ کِی به ثبات و رفاه میرسیم؟ از او خواستم این را هم بگوید که چرا دیگر در اتاقهای کرمان و ایران و در دولت مسئولیتی نمیپذیرد. توضیحاتش پندآموز است.
در لابهلای این پرسشها، سعی کردم گریزی هم به زندگی خانوادگی او داشته باشم و از همسر و دو فرزندش هم پرسیدم. از فعالیتهای رسانهای که دارد و از رابطهاش با هنر و طبیعت. همچنین از او خواستم ارزیابیای از پیشرفت اقتصادی استان در این چهار دهه داشته باشد و بگوید که چرا از کرمان مهاجرت نکرده است؟
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
✔️ادامۀ مطلب در لینک زیر:
https://fardayekerman.ir/news/49525
🔺فردایکرمان در تلگرام:
/channel/fardaayekerman
🔺فردایکرمان در واتسپ:
https://chat.whatsapp.com/L3tC4c9WrKxJMO8CPR9YTv
🔺فردایکرمان در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/982844410C6933165b3d
خسته شدیم! تیرهروزی فعالان اقتصادی
وضعیت اقتصاد ایران به گونهای است که حتی فعالترین فعالان اقتصادی خستگیناپذیر هم که میخواهند سالم و ملی کار کنند، خسته میشوند.
محسن جلالپور، رئیس قبلی اتاق بازرگانی ایران، فعال عرصه صادرات پسته و محصولات کشاورزی، تاجری که تاکنون ۱.۲ میلیارد دلار #پسته_سبز صادر کرده، و سرمایهگذار در عرصههای مختلف است، در این گفتوگو درباره چرایی نامناسب بودن ایران برای فعالیت اقتصادی درست، مولد و با ملاحظه منافع ملی میگوید.
ایشان توضیح میدهد که حکومت در ایران چه نگاهی به اقتصاد و فعالیت بخش خصوصی دارد و این نگاه را با رویکرد سایر کشورهایی مقایسه میکند که توانستهاند گامهایی در مسیر توسعه بردارند.
او درباره صنعت پسته ایران میگوید، و همچنین تهدیدها و خساراتی که به علت کمآبی، فقدان سیاست کشاورزی درست، و عقبماندگی در برابر صنعت پسته آمریکا عارض آن شده است.
او درباره راههای برونرفت از وضعیت فعلی توضیح میدهد، هرچند معتقد است گوش شنوایی وجود ندارد.
نسخه کامل در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
#اقتصاد_ایران #صنعت_پسته #مسأله_آب #تحریم #محسن_جلالپور
@fazeli_mohammad
چرا؟
🔹طی صد سال اخیر، ایران فراز و فرودهای زیادی را طی کرده است. در این مدت همیشه کسانی به دنبال به زیر کشیدن حکومت بودهاند و کسانی در کمین نشستهاند که قدرت را از آن خود کنند. در تمام این سالها نااطمینانی و بیثباتی، مهمان همیشگی اقتصاد ایران بوده و هیچ وقت یک دوره رشد، به اندازه یک دهه ادامه پیدا نکرده است.
فاصله زمانی تحولات مشروطه تا به توپ بستن مجلس مگر چقدر بود؟ فاصله زمانی روی کار آمدن رضاخان تا زمانی که شوکهای پیاپی، اقتصاد را در هم کوبید و تیمورتاش مبتکر دولتی شدن تجارت شد، چقدر طول کشید؟ فاصله زمانی توسعه صنعتی در دهه 40 تا آغاز صنعت زدایی چقدر طول کشید؟ فاصله زمانی آغاز اصلاحات اقتصادی در اواخر دهه 60 تا میانههای دهه 70 و شروع یک دوره خوب از 1378 تا 1384 مگر چقدر طول کشید؟ بهبود رابطه با جهان از سال 1392 تا 1396 که امیدها زنده شد و اقتصاد به گردش درآمد، چقدر زمان برد؟ و در نهایت، از روی کار آمدن مسعود پزشکیان و به محاق رفتن مذاکرات چند ماه زمان برد؟
🔹شما بهتر میدانید، از شرایط نابسامان سالهای آخر حکومت قاجار، ظهور جداییطلبان در آذربایجان و خراسان و گیلان و دولتهای ناپایدار، اقتدارگرایی رضاخانی سر برآورد. دهه نخست حکومت رضاشاه، دوران نظم بخشیدن به بینظمی برجا مانده از دوران قاجار و تحکیم نهاد مالکیت بود. بهبود امنیت هم به کمک اقتصاد آمد و رشد اقتصاد آغاز شد. این امنیت نسبی، به اقتدارگرایی رضاشاهی در دهه دوم حکومتش منجر شد که سرآغاز سرکوب اقتصاد و دولتی شدن آن بود. پس از آن اندیشههای چپ و ناسیونالیستی وارد عرصه اقتصاد ایران شد که با تحولات ملی شدن نفت به اوج خود رسید. دهه 40، را اگرچه به اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه میشناسند، عصر حکومت تکنوکراتها نیز هست. عصری طلایی که دولت مستعجل بود و با ورود به دهه 50، فوران قیمت نفت، سایه سنگین سیاست را بر اقتصاد انداخت که خطاهای محرز محمدرضاشاه و اعمال نظرهای شخصی او، عرصه را بر اقتصاد تنگ کرد و باعث ایجاد تورم، افزایش نقدینگی و ابتلای اقتصاد ایران به بیماری هلندی برای نخستین بار شد. وقایعی که منجر به انقلاب 1357 شد، اما این انقلاب در عرصه اقتصاد رخ نداد و سیاستهای دولتی شدن اقتصاد، تحت تاثیر اندیشههای چپ اسلامی با قیمتگذاری، تعیین نرخ ارز و کوپنی شدن در دوران جنگ به اوج رسید. سالهای پس از جنگ، دوران سازندگی بود که با گسترش روابط بینالمللی، راه برای اقتصاد و سرمایهگذاری خارجی نیز گشوده شد. اما این آزادی نسبی به سیطره پوپولیسم بر سیاست و اقتصاد انجامید که سالهای دهه آخر قرن چهاردهم، اگرچه با برجام و گشایش اندک آغاز شد، اما دهه از دست رفتن تمام میراث برجای مانده از اصلاحات بود.
🔹سوال مهم این است؛ در 100 سال گذشته ایران همه نوع حکومت را به خود دیده و همه نوع مرام سیاسی را تجربه کرده است. در این سالها اقتصاد ایران روزهای خوب هم به خود دیده اما چرا این روزهای خوب ادامه پیدا نکرده؟ چرا دوران رونق در اقتصاد ما، تنها یک اتفاق است و هرگز به یک روند تبدیل نشده است؟ چرا گشایشهای اقتصادی ماندگار نیستند؟ چرا میراث دهه 40 یا گشایش اقتصادی دوران اصلاحات یا سالهای نخست پس از برجام در اقتصاد ما، ماندگار نشد؟
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
گلایه نویسنده مشهور
یک روز پیش از آغاز جنگ، به دیدار داستاننویس شهیر کرمانی، آقای هوشنگ مرادی کرمانی رفتم. جز از بزرگی و محبت مردم سخنی نگفتند و بارها از شادی و رضایت خود از زندگی در میان این مردم و همنشینی با آنان یاد کردند. از دوران بستری در بیمارستان گفتند و از عیادت بزرگان و فرهیختگان کشوری و استانی و قدردانی عمیقی از این همه لطف داشتند. تنها نکتهای که مطرح کردند و از آن بسیار متعجب و دلگیر بودند، به اقدامی از سوی شهرداری تهران مربوط میشد.
اخیراً چهار کوچه در یکی از مناطق تهران به نام هوشنگ مرادی کرمانی، جبار باغچهبان، صمد بهرنگی و مهدی آذریزدی نامگذاری شده، اما پس از مدت کوتاهی باز هم نام این خیابانها به روال قبل برگشته و دیگر ردی از نامها در معابر پایتخت نیست. آقای مرادی کرمانی در واکنش به این اقدام گفتند: «هرگز بهدنبال نامگذاری کوچه یا خیابانی به نام خود نبوده و نیستم، اما چنین اقدامی شبهه و پرسش در ذهن مردم ایجاد کرده که چرا و به چه دلیل این نامها تغییر کردهاند؟»
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
عظمت «ما»
روزهای عجیبی بر مردم نازنین ایران گذشت، روزهایی که بعید میدانم هرگز از یادمان برود. ما که سختیهای جنگ تحمیلی را با پوست و استخوان لمس کرده بودیم، تصور روزهایی دشوارتر را نداشتیم.
آسمان، زمین جنگ بود و روی زمین فقط خون بود و خرابی.
چه جانهایي که از دست رفت و چه دلهایی که زخمهای عمیق برداشتند. خانهها ویران شد، جوانان بسیاری را از دست دادیم و گویی زمان در این کابوس از حرکت باز ایستاده بود و هر لحظه، عمری بود که به سختی تمام میگذشت.
چند روزی از این ایام سخت را در تهران گذراندم و بقیه را در کرمان. در این مدت، با دوستان و خویشان در ارتباط بودم و مدام در شهر، میان مردم، در رفتوآمد. بسیاری از تهرانیها، خانه و زندگیشان را رها کردند و به زادگاه خود بازگشتند؛ به خانهی پدری که سالها از آن دور بودند. تهران چنان خلوت شده بود که میشد فاصلهی شمال تا جنوب یا شرق تا غرب را در بیست دقیقه پیمود.
در تمام این روزها، نه خبری از زورگیری شنیدم و نه از سرقت.
در این میان، فقط مهربانی بود و دستگیری؛ محبت بود و همراهی. همسایهای نانش را با دیگری تقسیم میکرد، جوانی زیر آوار در جستوجوی بازماندگان بود و فروشندهای از مشتری سرگشتهاش پولی نمیگرفت. مردم با صبری بیشتر در صفها میایستادند و با آرامش با هم تعامل میکردند.
در عمق این تاریکی، چیزی در ما زنده بود: مقاومتی ریشهدار در خاک این سرزمین، امیدی که زیر بار ویرانیها نشکست.
روزهای عجیب، روزهایی که ما را آزمودند، روزهایی که از آسمان و زمین، نه فقط آتش، که درسهایی از زندگی، گذشت و مهربانی بارید. ما در این طوفان آموختیم که حتی وقتی آسمان میغرد و زمین میلرزد، قلبهایمان میتوانند برای زندگی بتپند. چرا که ما، ما هستیم و همدیگر را داریم؛ و این، بزرگترین دارایی ماست.
مردم ایران، شما بهترین هستید.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
درسهای اخلاق در شرایط بحران
🔹 وقتی سایه جنگ بر سر کشوری سنگینی میکند، مردم آن کشور ممکن است تصمیمهایی بگیرند که در شرایط عادی احتمال آن تصمیمها اندک است. مثلا ممکن است سراغ خرید و ذخیره برخی اقلام غذایی و تبدیل داراییهای سرمایهای به داراییهای نقدشونده و قابل حمل بروند. از نظر شماری از افراد جامعه، در شرایط جنگی، ذخیره کردن مواد غذایی و همچنین بردن داراییها به پناهگاه امن و خرید اقلامی مانند دلار و سکه کاملا عقلانی است؛ اما آیا اخلاقی هم هست؟
🔹برخی معتقدند رفتارهایی که در نگاه اول عقلایی به نظر میرسند، ممکن است در چارچوب اخلاق قابل دفاع نباشند. رفتارهایی مانند تبدیل داراییها به اقلام قابل حمل مثل دلار و سکه یا ذخیره اقلام ضروری، هرچند از منظر اقتصادی عقلانی و صحیح هستند، اما میتوانند به تشدید تنش و تضعیف اعتماد جمعی منجر شوند. بنابراین اخلاق به ما یادآوری میکند که تصمیمهایمان در شرایط خاص، نهتنها بر زندگی خودمان بلکه بر کل جامعه تاثیر میگذارند. پس در چنین موقعیتهایی آدمها بهتر است نفع شخصی را کنار بگذارند تا وضعیت جامعه از آنچه هست، آشفتهتر نشود. اخلاق در شرایط بحران به معنای اولویت دادن به خیر جمعی بر منافع فردی است.
وقتی افراد به ذخیره اقلام غذایی یا خرید ارز و داراییهای قابل حمل روی میآورند، فشار بر منابع محدود افزایش مییابد، قیمتها افزایش پیدا میکند و اقشار آسیبپذیر بیش از پیش در تنگنا قرار میگیرند. این چرخه، حس همبستگی اجتماعی را فرسایش میدهد و ترس و ناامنی را تقویت میکند. در مقابل، انتخابهایی که مبتنی بر مسوولیتپذیری اجتماعی باشند، مانند خودداری از ذخیره انبوه، کمک به نیازمندان یا حفظ آرامش در بازار، میتوانند به تثبیت اوضاع کمک کنند. این رویکرد نیازمند خویشتنداری و آگاهی از تاثیرات بلندمدت تصمیمهای فردی بر جامعه است. یکی از درسهای کلیدی اخلاق در مواقع بحرانی، اهمیت اعتماد است. اگر افراد به جای رقابت برای به دست آوردن منابع محدود، به همکاری و همدلی روی آورند، اعتماد متقابل تقویت میشود. این اعتماد باعث میشود که جامعه از فشار موجود به سلامت گذر کند. در تاریخ، نمونههای متعددی دیده میشود که مردم ما با تکیه بر همبستگی و فداکاری، بحرانهای بزرگ را به سلامت پشت سر گذاشتهاند.
🔹درس دیگر، پرهیز از خودخواهی کوتاهمدت است. در شرایط بحرانی، تصمیمهایی که تنها به سود شخصی منجر میشوند، اغلب به زیانهای جمعی بزرگتر میانجامند. برای مثال، خرید انبوه ارز یا سکه ممکن است برای فرد احساس امنیت موقت ایجاد کند، اما این تصمیم اگر فراگیر شود، به اقتصاد کشور آسیب وارد میکند. بنابراین اخلاق در اینجا به ما میآموزد که گاهی فدا کردن منافع کوتاهمدت به نفع پایداری بلندمدت جامعه، انتخابی عاقلانهتر و انسانیتر است.
🔹در نهایت، اخلاق در بحران به ما یادآوری میکند که انسانیت ما در لحظات سخت سنجیده میشود. انتخابهایی که در این لحظات میکنیم، نهتنها آینده خودمان بلکه هویت جمعی جامعهمان را شکل میدهند. با اولویت دادن به همدلی، همکاری و مسوولیتپذیری، نهتنها میتوانیم از بحران عبور کنیم، بلکه میتوانیم جامعهای قویتر و متحدتر بسازیم. این درسها، فراتر از هر بحران خاصی، به ما نشان میدهند که انسان بودن یعنی در سختترین لحظات، به فکر دیگران بودن.
باز هم تاکید میکنم این حق همه مردم است که به فکر حداکثر کردن منافع خود باشند، اما از آنجا که شرایط سختی پیش رو داریم، اخلاق حکم میکند که از رفتارهایی که به سود خودمان و به زیان جامعه تمام میشود پرهیز کنیم.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
کار بزرگ گلابزاده
اهدای کتابخانه شخصی سیدمحمدعلی گلابزاده با بیش از ۱۰ هزار جلد کتاب، اسناد و تصاویر تاریخی به دانشگاه شهید باهنر، اقدامی ستودنی و ارزشمند است که نهتنها گنجینهای گرانبها از دانش و تاریخ را به نسلهای آینده منتقل میکند، بلکه نمونهای درخشان از سنت والای اهدای کتاب به مراکز علمی را به نمایش میگذارد.
این کار که ریشه در عشق به دانایی و تعهد به اعتلای فرهنگ دارد، جلوهای از سخاوت فکری و مسئولیت اجتماعی است که میتواند الگویی برای دیگران باشد.
سنت اهدای کتاب به دانشگاهها در ایران و جهان، قدمتی طولانی دارد و به دوران تأسیس کتابخانههای بزرگ در قرون وسطی بازمیگردد. در ایران، این سنت از زمان تأسیس دارالفنون در دوره قاجار و حتی پیشتر در مراکز علمی مانند نظامیهها رواج یافت، اما در دوره معاصر با گسترش دانشگاهها در قرن بیستم، اهدای کتابخانههای شخصی به مراکز آکادمیک به یک رسم ارزشمند تبدیل شد.
در جهان نیز، از رنسانس به بعد، اهدای کتاب به دانشگاهها، بهویژه در اروپا و آمریکا، بهعنوان راهی برای حفظ میراث علمی و فرهنگی رواج یافت. نمونههای برجستهای مانند اهدای مجموعههای نفیس به دانشگاههای آکسفورد، هاروارد و کمبریج گواه این سنت دیرینه است.
افراد زیادی کتابخانه شخصی خود را به دانشگاهها هدیه کردهاند. در سطح جهانی، شخصیتهایی مانند جان هاروارد که بخش عمده کتابخانه شخصیاش را به دانشگاه هاروارد اهدا کرد، یا خیرین مدرن مانند بیل گیتس که از طریق بنیادهای خیریه به گسترش منابع علمی کمک کردهاند، قابل اشارهاند. اما اهدای بیش از ۱۰ هزار جلد کتاب توسط آقای گلابزاده، بیتردید یکی از بزرگترین و ارزشمندترین هدایای فرهنگی در ایران معاصر است.
فواید اهدای کتاب به دانشگاهها بیشمار است. این کار دسترسی دانشجویان و پژوهشگران به منابع نایاب و ارزشمند را تسهیل میکند، هزینههای گزاف خرید کتاب را برای دانشگاهها کاهش میدهد و به حفظ و انتقال میراث فرهنگی و علمی کمک میکند. کتابخانههای دانشگاهی با دریافت چنین مجموعههایی، به مراکز پویای تحقیق و آموزش تبدیل شده و زمینهساز پیشرفت علمی و فرهنگی جامعه میشوند.
افزون بر این، اهدای کتاب، فرهنگ کتابخوانی و سخاوت فکری را ترویج میدهد و پیوندی عمیق بین اهداکننده و جامعه علمی ایجاد میکند. اقدام شایسته سیدمحمدعلی گلابزاده، نهتنها نام او را در تاریخ فرهنگ این سرزمین جاودانه میکند بلکه با فراهم آوردن منبعی غنی برای پژوهشگران، به رشد دانش و آگاهی در جامعه یاری میرساند.
عمرش طولانی و زندگیاش پر نور
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
چرا صادر کننده بودن سخت است؟
ممکن است سال 1404 سال کاهش تنشهای بینالمللی و کاهش تحریمهای اقتصاد ایران باشد که در این صورت این امید وجود دارد که موانع بیرونی تجارت برطرف شود اما بند و بستهای درون اقتصاد ایران به قدری محکم و بازدارندهاند که امیدی به بهبود صادرات نیست.
ظرف چند سال گذشته صادرکننده سرگردان را زیر آوار دهها قانون و آییننامه مدفون کردهاند به گونهای که آواربرداری از صادرات، سالها طول میکشد. به عنوان یک صادرکننده، متأسفم که این را میگویم اما به نظرم از مدتها قبل، قاچاق مواد مخدر از صادرات کالا آسانتر بوده است.
دشواری صادرکننده بودن در ایران، بهویژه از منظر سیاستگذاریهای غلط اقتصادی و موانع داخلی، بهگونهای است که حتی با فرض کاهش تحریمها و تنشهای بینالمللی در سال ۱۴۰۴، همچنان چشمانداز روشنی برای بهبود صادرات قابل تصور نیست. بندوبستهای درون اقتصاد ایران، شامل قوانین دستوپاگیر، آییننامههای متناقض و بوروکراسی نفسگیر، صادرکنندگان را در تنگنایی دشوار قرار دادهاند. این موانع داخلی، که طی سالهای اخیر شدت بیشتری یافتهاند، بهمثابه آواری سنگین بر پیکر صادرات کشور فرود آمده و راه تنفس را بر فعالان این حوزه بسته است.
سیاستگذاریهای اقتصادی ناسازگار، مانند الزام به بازگشت ارز صادراتی با شرایط غیرواقعی یا تغییرات مکرر در مقررات گمرکی، صادرکنندگان را در گردابی از سردرگمی و نااطمینانی فرو برده است. این قوانین نهتنها انگیزه صادرکنندگان را تضعیف کرده، بلکه اعتماد شرکای خارجی را نیز خدشهدار کرده است. وقتی یک صادرکننده نمیتواند به دلیل محدودیتهای داخلی به تعهدات خود پایبند بماند، اعتبار تجاری او در بازارهای جهانی آسیب میبیند و بازسازی این اعتماد فرآیندی زمانبر و دشوار است.
علاوه بر این، فقدان زیرساختهای مناسب صادراتی، نظیر حملونقل کارآمد، انبارهای استاندارد و دسترسی به فناوریهای نوین، هزینههای تولید و عرضه کالا در بازارهای بینالمللی را افزایش داده است. در چنین شرایطی، رقابت با کشورهایی که از زیرساختهای پیشرفته و حمایتهای دولتی مؤثر برخوردارند، عملاً غیرممکن میشود. این در حالی است که صادرکنندگان ایرانی، به جای دریافت حمایت، اغلب با موانعی مواجهاند که گویی برای بازداشتن آنها از فعالیت طراحی شدهاند.
نکته تأسفبارتر آن است که در برخی موارد، فعالیتهای غیرقانونی نظیر قاچاق، به دلیل پیچیدگی کمتر و سودآوری بالاتر، از صادرات قانونی آسانتر به نظر میرسند. این مقایسه تلخ، عمق ناکارآمدی سیستم اقتصادی و نظارتی را نشان میدهد؛ جایی که یک صادرکننده برای انجام فعالیت قانونی خود باید از هفتخوان رستم عبور کند، اما مسیرهای غیرقانونی با موانع کمتری مواجهاند.
برای برونرفت از این وضعیت، اصلاحات بنیادین در سیاستگذاریهای اقتصادی ضروری است. سادهسازی قوانین صادراتی، ایجاد ثبات در مقررات ارزی، تقویت زیرساختهای لجستیکی و ارائه مشوقهای واقعی به صادرکنندگان میتواند نقطه شروعی برای آواربرداری از صادرات باشد. بااینحال، این فرآیند نیازمند اراده سیاسی قوی، هماهنگی بین نهادهای مختلف و نگاهی بلندمدت است. تا زمانی که این موانع داخلی مرتفع نشوند، حتی کاهش تحریمها نمیتواند بهتنهایی گره از کار صادرات ایران بگشاید و صادرکنندگان همچنان در تقلای بقا در این مسیر پرچالش خواهند ماند.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
نوستالژی اعتبار
این روزها نمیدانم چرا، اما مدام به سی سال پیش، همین ایام، فکر میکنم. شاید شباهت میان مشکلات این دو سال، با فاصله سیساله، دلیل این نوستالژی باشد.
ششم اردیبهشت سال 1374، پنجشنبهای بود که با یکی از اعیاد مصادف شده بود. در مجلس عروسی یکی از عزیزان خانواده بودیم که خبر رسید؛ هیأت دولت مصوب کرده از امروز نرخ ارز دولتی و ثابت، برای هر دلار 300 تومان باشد. آن روزها به دلایلی که شرح مفصل آن زمان میبرد، اوضاع اقتصادی کشور بیثبات بود و متغیرهای اقتصاد نوسان زیادی داشتند. قیمت ارز رو به افزایش میرفت، تورم به نزدیک به ۵۰ درصد رسیده بود، قیمتها روزانه تغییر میکرد و البته تجارت پسته رونق فراوانی داشت.
چهارشنبه آخرین روز کاری هفته، شرکت را در حالی تعطیل کردیم که حدود دو هزار تن پسته در انبارها داشتیم. آن سالها اوج فعالیت داخلیمان بود و هنوز در زمینه صادرات چندان بزرگ نشده بودیم. نمیدانستیم با تثبیت نرخ ارز و اعلام پیمانسپاری ارزی برای صادرات، که قرار بود از شنبه هشتم اردیبهشت آغاز شود، بازار و قیمتها چه وضعی پیدا خواهد کرد. دلار ششصد تومانی روز چهارشنبه یکباره به نصف تقلیل یافت و سیاست پیمان ارزی تصویب شده بود.
جمعه را با اضطراب و نگرانی سپری کردیم. صبح شنبه، زودتر از همیشه درِ دفتر را باز کردیم و با «بسمالله» کار شروع شد. بازار تازه شروع به کار کرده بود و هر کس بر اساس تجربه، پیشبینیای از شرایط جدید داشت. هنوز ساعت به 10 نرسیده بود که دفتر پر شد و حتی صندلی خالی برای نشستن نبود. بیشتر فروشندگانی که در روزهای گذشته محصولشان را به ما فروخته بودند و در زمانهای مختلف طلبکار میشدند، مضطرب و نگران در دفتر جمع شده بودند و پچپچ میکردند. گاهی سؤالی از ما میپرسیدند و درباره اوضاع بازار و نحوه دریافت پولشان جویا میشدند.
تا ساعت یازده، نهتنها صندلیها پر بود، بلکه عدهای ایستاده بودند. حالا ما هم بیش از پیش نگران شده بودیم. صحبت از این بود که قیمت پسته ممکن است تا نصف قیمت روز چهارشنبه سقوط کند. اوضاع کمکم داشت نابسامان میشد.
در همین هنگام، مرحوم پدر در را باز کردند و وارد دفتر شدند و با صدای بلند سلام کردند. هنوز نمیدانم آن روز سرزده آمده بودند یا با هماهنگی. همه به احترام ایشان از جای خود بلند شدند و سلام کردند. چون جایی برای نشستن نبود، پدر پشت میز من نشستند. توی صورت تکتک مهمانان دفتر نگاه کردند و خوش آمد گفتند و با همان خوشرویی همیشگی، هر کس را به صفتی یا خاطرهای یاد کردند . یادم هست این بیت را هم خواندند:
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون بدام افتد تحمل بایدش
بعد با تکتک مشتریها خوشوبش کردند و به صورت غیر مستقیم این پیام را منتقل کردند که «خیالتان بابت پولتان راحت باشد». بعد هم مثل همیشه چای قندپهلویشان را نوشیدند، با همه خداحافظی کردند و از دفتر بیرون رفتند.
چقدر آن چند دقیقه حضور، نشستن، ، خاطره گفتن، خوشرویی کردن و چای نوشیدن اثرگذار بود. پس از رفتنشان، مشتریها یکییکی با آرامش خداحافظی کردند و از دفتر خارج شدند. چه بودن باشکوهی، چه حضور قدرتمندانهای و چه رفتار سیاستمدارانهای و این یعنی اعتبار. بعد از رفتن ایشان دل و فکرمان چنان آرام شده بود که گویی طوفانی فروکش کرده بود.
این روزها جای پدر خیلی خالی است؛ جای خودشان، ضربالمثلها، خاطرات و شعرهایشان. جای بزرگواری و اعتبارشان. گاهی آرزوی نوشیدن یک چای قندپهلو کنار کسی که قوت قلب باشد و اعتمادبهنفس بدهد، آرزویی بزرگ است.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
حقایقی درباره صادرات پسته
🔹 انجمن پسته ایران اعلام کرد که در ماه مارس ۲۰۲۵، هشت محموله پسته به دلیل وجود آفلاتوکسین بیش از حد مجاز، توسط اتحادیه اروپا بازگردانده شدهاند که شامل ۴ محموله از آمریکا، ۲ محموله از ایران و ۲ محموله از ترکیه است.
این خبر خوبی برای پسته ایران نیست اما سوال این است که به چه دلیل پسته صادراتی ایران بیشتر از گذشته آلوده به افلاتوکسین است؟
قطعا دلایل زیادی در این موضوع دخالت دارند اما به نظر میرسد از جمله دلایل اصلی افزایش آلودگی محصولات ایرانی به افلاتوکسین، تغییر اقلیم، کمآبی و کاهش تولید محصول است. همچنین در سالهای اخیر به دلیل کاهش محصول، توان مالی بسیاری ازخرده مالکان کاهش یافته و توان سرمایهگذاری روی باغها را از آنها گرفته است.
اما تغییر اقلیم چگونه در افزایش آلودگی پسته ایران نقش ایفا میکند؟ پاسخ این است که کمآبی باعث ترکخوردگی و افزایش پستههای نارس و بدشکل میشود که احتمال آلودگی را بالا میبرد. گرما و سرمای نابهنگام نیز به مثابه شوکهای قوی، به کیفیت محصول آسیب زده و چالشهای جدی ایجاد میکنند.
🔹 همچنین، کاهش تولید پسته ایران از ۲۸۰ هزار تن به زیر ۲۰۰ هزار تن، حجم محصول با کیفیت و قابلصادرات به اروپا را محدود کرده، درحالیکه در گذشته صادرات ۲۰ تا ۳۰ هزار تن بدون آفلاتوکسین از میان حجم بیشتر تولید سالانه، امکانپذیر بود اما این امکان اکنون به میزان زیادی کاهش یافته است.
سابقه نخستین بازگشت محمولههای صادراتی پسته ایران از بازارهای اروپا به سال ۱۳۷۶ بازمیگردد، زمانی که صادرات به این منطقه متوقف شد و از آن زمان تاکنون، این صنعت با فرازوفرودهای متعددی مواجه بوده است.
🔹در سال ۱۴۰۳، اتحادیه اروپا به ایران تذکر جدی داد و در ماه مهر نیز احتمال ممنوعیت واردات پسته ایران به صورت کاملا جدی مطرح شد، زیرا هم میزان برگشتی از ایران بیشتر از حد معمول بود و هم بخشی از محمولههای برگشتی که از طریق ترکیه وارد منطقه اروپا شده بودند را به حساب ایران گذاشته بودند. در آن مقطع با تلاش همهجانبهای که صورت گرفت، اتحادیه اروپا متقاعد شد که فعلا پسته ایران را تحریم نکند اما این خطر در سال جاری همچنان وجود دارد، به ویژه با توجه به صادرات دو مرحلهای پسته ایران از طریق ترکیه که ممکن است بهعنوان محصول ایرانی ثبت شده و مشکلات را تشدید کند.
🔹اما سوال این است که برای پیشگیری از وقوع این مشکلات چه باید کرد؟
به گمانم در کوتاه مدت میشود فعالیت صادرکنندگانی که محمولههای آلوده داشتهاند را محدود کرد. همچنین ضروری است که کنترلهای موجود در انبارها و فرآیند صادرات توسط خود صادرکنندگان دقیقتر انجام گیرد. در میان مدت نیز تولیدکنندگان باید در فرآیند آمادهسازی محصول برای صادرات تجدیدنظر جدی داشته باشند. افزودن کنترلهای جدید دولتی ممکن است مشکلات را پیچیدهتر کند اما تقویت نظارتهای صنفی و واقعیتر کردن آنها میتواند مؤثر باشد.
باید در نظر داشت که علاوه بر آفلاتوکسین، باقیمانده سموم در محصول پسته نیز تهدیدی جدی به شمار میرود که نیازمند توجه فوری است.
🔹 در نهایت اینکه حل پایدار این چالشها مستلزم همکاری مستمر دولت، اتاقهای بازرگانی، انجمن پسته و اتحادیه صادرکنندگان است تا از رسیدن به شرایط بحرانی جلوگیری شود. تجربه سال گذشته نشان داد که هماهنگی فشرده در زمان کوتاه میتواند بحران را موقتاً رفع کند اما بدون اقدامات پیشگیرانه، خطر ممنوعیت صادرات پسته ایران همچنان پابرجاست. برای حفظ بازار اروپا و اعتبار پسته ایران، لازم است نهادهای مسئول برنامهریزی منسجمی برای بهبود کیفیت تولید، تقویت نظارت بر صادرات و مدیریت صادرات غیرمستقیم از طریق کشورهای ثالث تدوین کنند. در غیر این صورت، پسته ایران ممکن است با محدودیتهای بیشتری مواجه شود که به اقتصاد کشور و معیشت باغداران آسیب جدی وارد خواهد کرد.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
به یاد مادر
50 سال پیش در چنین روزی، مادرم را از دست دادم. شش ساله بودم كه اولين آثار بيماری سرطان در وجود مادر مهربانم پيدا شد اما با این اميد که بچهها کمی بزرگتر شوند، پنج سال با بيماری مخوف مبارزه کرد و در نهایت در چنین شبی دار فانی را وداع گفت.
پنج سالی که ایشان پس از تحمل آن همه رنج و درد به زندگی ادامه دادند، نه فقط نشانهای از عشق فراوان ایشان به خانواده، بلکه گواهی بر روح عظیم و اراده پولادینشان بود. مادرم آن زن بیمار اما شکستناپذیر، با هر نفسی که در سینه حبس میکرد، عشقش را فریاد میزد. برای درک این همه درد، کوچک بودم اما آن تصاویر هنوز چون نقشی بر دیوارهای خاطراتم نقش بستهاند. صورت رنگپریدهاش که از درد خیس عرق بود، دستانی که میلرزیدند و چشمانی که همواره نگران بودند اما عشق را از ما دریغ نمیکردند. او نمیخواست ما را در غم خود شریک کند، نمیخواست رنج و عذابش بر زندگی ما سایه افکند. به همین خاطر بود که نالههایش را پنهان میکرد، در خلوت با خدایش راز و نیاز میکرد و از او مهلت میطلبید، نه برای خود، بلکه برای ما و به خاطر ما.
هر سفر به تهران، هر آزمایش و معاینه، هر نگاه امیدوارانه به پزشکان، تلاشی بود برای چند لحظه بیشتر ماندن، برای دیدن ما که از آب و گل درآییم. او با عشق نفس میکشید. عشق به ما، به پدرم و به زندگی خوبی که برایمان ساخته بود.
مادرم تا شامگاه چهاردهم فروردین 1353 جنگید اما سرانجام تسلیم شدو ما را تنها گذاشت.
با وجودی که این همه سال از رفتنش گذشته، هنوز حس میکنم زنده است. در هر گوشه این خانه، وجودش را حس میکنم و هر بار که به یادش میافتم، همان پسر ششسالهام که کنارش نشستهام و او با دستهای لرزان، سرم و دستانم را نوازش میکند. هنوز صدای دعاهایش را میشنوم و هنوز حس میکنم با گوشه چارقد گلگلیاش اشکهایم را پاک میکند.
او رفت، اما آنچه از او به جا ماند، فقط اشکها و دردهایش نبود، بلکه درسی بود ابدی که عشق میتواند از هر مرگی قویتر باشد، که یک مادر میتواند حتی در ضعیفترین لحظاتش، ستونی باشد برای تحمل وزن سنگین یک خانواده. مادرم با هر نفسی که در ماهها و روزهای آخر کشید، به من آموخت که زندگی کردن فقط زنده ماندن نیست، بلکه جنگیدن برای آنهایی است که دوستشان داری.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
معجزه اقتصادی مداد
۳۰ مارس به عنوان «روز جهانی مداد» شناخته میشود. این روز به افتخار اختراع مداد مدرن توسط نیکلاس ژاک کنته مخترع و شیمیدان فرانسوی، در سال ۱۷۹۵ نامگذاری شده است. آقای کنته روشی را ابداع کرد که به تولید انبوه مدادهای امروزی منجر شد. هدف از این نامگذاری، قدردانی از نقش مداد به عنوان ابزاری ساده اما تأثیرگذار در آموزش، هنر و زندگی روزمره است.
هرچند نیکلاس ژاک کنته را مخترع مداد مدرن میدانند اما داستان تولید مداد را لئونارد ادوارد رید از همه بهتر تعریف کرده است. او اقتصاددان، نویسنده و فیلسوفی آزادیخواه بود که در ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۸ در میشیگان متولد شد و در ۱۴ مه ۱۹۸۳ درگذشت. ادوارد رید بنیانگذار بنیاد آموزش اقتصادی در سال ۱۹۴۶ بود که یکی از اولین سازمانهای مدرن حامی آزادی بازار در آمریکا به شمار میرود. آقای رید به خاطر دیدگاههایش در دفاع از اقتصاد بازار آزاد، آزادی فردی و دولت محدود شناخته شده است. او در طول زندگیاش آثار متعددی نوشت که معروفترین آنها مقالهای به نام «اینجانب مداد» است که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد.
اما داستان اینجانب مداد چیست؟
«اینجانب، مداد» یک مقاله کوتاه اما تأثیرگذار است که به صورت روایی از زبان یک مداد ساده نوشته شده است. در این داستان، مداد راوی داستان زندگی خود میشود و شرح میدهد که چگونه به وجود آمده است.
مداد توضیح میدهد که برای ساخته شدنش، افراد و منابع متعددی از سراسر جهان همکاری کردهاند؛ او میگوید:« چوب من از درختان سدر ایالت اورگن آمده، زغال من از معادن سریلانکا، خاک رس برای اضافه کردن به زغال از مکزیک تأمین شده، پاککن از مالزی آمده و فلز اتصال دهنده چوب به پاک کن هم از ایالتهای دور دست تأمین شده است.»
بر اساس این روایت، هر یک از مواد به کار رفته در تولید مداد، توسط کارگران، مهندسان، حملونقلکنندگان و تاجران مختلف فرآوری و به دست تولیدکننده نهایی رسیده است. نکته کلیدی اینجاست که هیچکدام از این افراد به تنهایی قصد ساختن یک مداد را نداشتهاند؛ بلکه انگیزه شخصی هر فرد (مثل کسب درآمد) در زنجیرهای از فعالیتها، به خلق این کالای ساده اما بسیار مهم منجر شده است.
رید از این داستان برای توضیح مفهوم «دست نامرئی» آدام اسمیت استفاده میکند؛ ایدهای که نشان میدهد چگونه تصمیمهای فردی در یک سیستم آزاد، بدون دخالت مرکزی، به نتایجی مفید برای جامعه منجر میشود. او این فرآیند را به یک معجزه تشبیه میکند و استدلالش این است که چنین هماهنگی بینظیری تنها در سایه آزادی اقتصادی ممکن است.
«اینجانب، مداد» به دلیل سادگی و در عین حال عمق پیامش، به یکی از آثار کلاسیک در ادبیات اقتصاد آزاد تبدیل شده و نه تنها برای اقتصاددانان، بلکه برای عموم مردم نیز قابل فهم است و به عنوان ابزاری آموزشی برای ترویج مفاهیم بازار آزاد به کار میرود.
ادوارد رید با این مقاله مهم نشان داد که پشت هر محصول ساده، شبکهای پیچیده از تلاشهای انسانی نهفته است که تنها در یک سیستم آزاد میتواند به شکلی کارآمد عمل کند.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
شکستن بدون نشانه
وقتی یک قطعه فلزی بهصورت ناگهانی و بدون نشانه قبلی میشکند، مهندسان متالورژی میگویند «خستگی فلزات» اتفاق افتاده است. دلیل اصلی خطرناک بودن شکست ناشی از خستگی فلزات این است که بدون آگاهی قبلی و بهصورت ناگهانی اتفاق میافتد. به گمانم همه ما این روزها چنین وضعیتی پیدا کردهایم و در اثر فشارهای زیاد سیاسی و اقتصادی دچار خستگی مضاعف شدهایم و خدا نکند بیسروصدا بشکنیم.
پ ن: فیلمی که میبینید، توسط یکی از دوستان گرامی و بر اساس سخنرانی حقیر در مراسم بزرگداشت مرحوم امینالضرب ساخته شده است.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
لیگ نان
دکتر مسعود نیلی در شماره اخیر تجارتفردا خاطرهای به ظاهر خندهدار اما در واقع ناراحتکننده تعریف کرده است. در چنین مواقعی آدم نمیداند بخندد یا گریه کند؛ هرچند در نهایت آدم به فکر فرو میرود و غمی بزرگ بر دلش مینشیند.
🔹 زمانی که دکتر نیلی در میانههای دهه 1360 رئیس دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه بودند، وزارت بازرگانی کمیته الگوی مصرف نان تشکیل میدهد و از وزراتخانهها و سازمانها دعوت میکند که نمایندهای برای حضور در این کمیته معرفی کنند. از سازمان برنامه، دکتر مهدی عسلی معرفی میشود. بعد از مدتی دکتر عسلی به دکتر نیلی میگوید که دیگر علاقه ندارد در جلسات الگوی مصرف نان وزارت بازرگانی شرکت کند. دکتر نیلی میپرسد چرا؟
دکتر عسلی میگوید: چارچوب تصمیمگیری در مورد الگوی مصرف نان در وزارت بازرگانی شامل یک کمیته مادر و کمیتههای جداگانهای برای هر یک از انواع نانهای بربری، سنگک، لواش و تافتون است و قرار گذاشتهاند نتایج بحثهای این کمیتهها به صورت لیگ نهایی در کمیته تلفیق مطرح شود و از میان همه نانها، یک نان به عنوان نان برنده اعلام شود.
یعنی اصلاح الگوی مصرف از نظر کمیته این بوده که همه مردم ایران از یک نان واحد استفاده کنند.
نکته این است که همین ساختار و همین کمیتهها برای بسیاری دیگر از اقلام مصرفی همچون لباس و پارچه و کفش و ... هم وجود داشت.
دکتر نیلی که مسئول تدوین برنامه اول توسعه بعد از انقلاب بوده میگوید: ما تلاش میکردیم که اقتصاد دولتی را به سمت بسترهای سازوکار بازار سوق بدهیم اما عدهای میگفتند چه معنایی دارد ما سه کارخانه داشته باشیم و رقابت مخرب ایجاد کنیم؟ بهتر این است همه کارخانهها در یکجا تجمیع شوند و تولید را با کیفیت بهتر انجام دهند.
جایی دیگر شنیدم که در کشاکش جنگ ایران و عراق، گزارش رسید قیمت ظروف پلاستیکی که در جبههها زیاد استفاده میشود، گران شده است. دولت وقت بلافاصله آن را مشمول قیمتگذاری دانست و تولیدکنندگان را تهدید به تعزیر و جریمه کرد. استدلال این بود که کشور به ظروف پلاستیکی نیاز دارد و این کالاها باید ارزان باشد تا همه از آن استفاده کنند. نتیجه چه شد؟ در اوج نیاز، خیلی از تولیدکنندگان ظروف پلاستیکی خط تولیدشان را تغییر دادند و به تولید عروسک رو آوردند.
🔹 چنین اتفاقی درباره پودر شوینده در دهه 70 رخ داد. تولیدکنندهای که سالها پودر شوینده و صابون تولید میکرد، بعد از فشارهای دولت برای قیمتگذاری و تشدید فشارهای تعزیراتی، خط تولید پودر و صابون را متوقف و خط تولید لوازم آرایش ایجاد کرد.
🔹 در میانههای دهه 80 هم دولت به تولیدکنندگان هشدار داد که افزایش قیمت کالاها را نمیپذیرد و با متخلفان به شدت برخورد میکند. تولیدکنندگان که نتوانستند با دولت به توافق برسند، با اطلاع دولت یا از مقدار کالا کم کردند یا کیفیتش را پایین آوردند. از جمله برخی تولیدکنندگان دستمالکاغذی ناچار شدند دستمال کمتری در جعبه قرار دهند و برخی تولیدکنندگان شیر نیز ناچار شدند آب بیشتری به محصول خود اضافه کنند.
همین اتفاق در خیلی از صنایع غذایی دیگر هم رخ داد. مثلا هوای بیشتری وارد چیپس و پفک شد و بطریهای نوشیدنی را هم سر خالی کرد.
نتیجه اینکه تولیدکنندگان به کمفروشی و کاهش کیفیت رو آوردند.
🔹 در دهه 90 دولت به تولیدکنندگان مواد غذایی اجازه نداد قیمتها را با واقعیتهای اقتصاد کشور تنظیم کنند. تولیدکنندگان نیز ناچار شدند محصولات غذایی را بهجای عرضه در ظروف شیشهای در ظروف ساختهشده از «پت» عرضه کنند. نتیجه اینکه در سالهای پیشرو، طبیعت پر از ظروفی میشود که دوره بازیافتشان طولانی است سالهای سال قابلیت ماندگاری دارند.
اما از همه مهمتر این که آنچه بهعنوان گروههای ذینفع شناخته میشود از میانه همان افکار و اندیشهها شکل گرفته است. چنانکه دکتر نیلی میگوید؛ گروههای ذینفع بهتدریج همدیگر را در ساختارها پیدا کردند و فهمیدند با همکاری همدیگر و در قالب ترفندهایی مانند امضاهای طلایی، محدودیتهای واردات، تثبیت نرخ ارز و... میتوانند منافع بیشتری داشته باشند. همین امروز هم یک عده همچنان تاکید دارند که دولت باید قیمتگذاری کند و اینکه موفق نمیشود جلوی رشد بالای قیمتها را بگیرد، به خاطر بیعرضگی اوست.
چنین خاطرات به ظاهر خندهدار اما در واقع ناراحتکننده که مثل نور تاباندن به نظام تصمیمگیری است، وضعیت فعلی کشور را شرح میدهد. در واقع با خواندن این خاطرات متوجه میشویم کشور در مسیر درست خودش حرکت میکند و اگر خلاف این مسیر حرکت کند، باید متعجب شویم.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
محسن جلالپور، فعال اقتصادی #صنعت_پسته، از وضعیت کشاورزی و صنعت پسته ایران میگوید.
ویدیوی کامل در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
@fazeli_mohammad
ممنوعیت یک روزه، خسارت دهساله
محمد فاضلی
دولتها اغلب بدون توجه به آثار بلندمدت اقدامات خود، تصمیمهایی میگیرند که خسارات بلندمدت بر جا میگذارد.
هزینه این تصمیمها را مردم، اقتصاد ایران و آیندگان میپردازند.
نسخه کامل گفتوگو در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
@mohammad_fazeli
راههای خرید ویژهنامه نوروزی تجارتفردا
هفتهنامه تجارتفردا 12 سال متوالی است که سالنامه جامع اقتصاد ایران را منتشر میکند. امسال این سالنامه در 660 صفحه منتشر شده و در کنار گزارشها و تحلیلها و میزگردهایی درباره حال و آینده اقتصاد ایران، سه هدیه ویژه نیز برای خوانندگان کنار گذاشته است:
🔹 کتاب«ندای قبیله» نوشته ماریو بارگاس یوسا با مقدمه موسی غنینژاد
🔹 «چهل قرن کنترل قیمت و دستمزد» نوشته رابرت شوتینگر و ایمون باتلر با مقدمه سیدمحمد طبیبیان
🔹 کتاب «اقتصاد سیاسی به زبان ساده» که توسط «سعید ابوالقاسمی» گردآوری شده و مسعود نیلی شرحی بر مفاهیم آن ارائه کرده است.
این ویژهنامه در دکههای مطبوعاتی عرضه شده اما اگر امکان مراجعه به بازار مطبوعات را ندارید، میتوانید مبلغ 250 هزار تومان به شماره حساب 5892107044098229- بانکسپه به نام دنیای اقتصاد تابان واریز و فیش آن را برای شماره 09031239791 واتساپ کنید. ما مجله را رایگان به دست خوانندگان تهرانی میرسانیم.
در نهایت اگر موفق به تهیه ویژهنامه نشدید، با شماره تلفن 52189177 تماس بگیرید تا همکاران ما مشکل شما را حل کنند.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
فیلمی با دور تند
🔹دوستی داشتم که عادت داشت فیلمهای ویدئویی را با دور تند تماشا کند. از همان لحظه آغاز، سرعت فیلم را بالا میبرد و تا پایان به همین شکل پیش میرفت. هرچه اعتراض میکردیم، بیفایده بود. نکته جالبتر اینکه پس از پایان فیلم، داستان را برایمان بازگو میکرد و حتی نقدی هم بر آن میگفت. رفقایی که فیلم را با سرعت عادی دیده بودند، اعتراض داشتند؛ روایتی که او تعریف میکرد، اغلب با واقعیت فیلم همخوانی نداشت و از اساس اشتباه بود.
🔹به گمانم سال۱۴۰۳ برای جامعه ایران نیز چنین بود؛ فیلمی که روی دور تند گذاشته شده بود و تحولاتش چنان سریع رخ داد که مجالی برای تامل و درک عمیق باقی نگذاشت.
سال۱۴۰۳، چه در عرصه اقتصادی و چه اجتماعی، با شتابی سرسامآور پیش رفت. رویدادها یکی پس از دیگری رخ میدادند، بیآنکه فرصتی برای جمعبندی یا تحلیل رویداد پیشین فراهم شود. این سرعت، نه تنها امکان فهم دقیق مسائل را از جامعه سلب کرد، بلکه گاه تصاویری نادرست از واقعیتها در ذهنها شکل داد.
از منظر اقتصادی، سال۱۴۰۳ را میتوان سالی پر از تناقض و بیثباتی توصیف کرد. در این سال، اقتصاد ایران بیش از همیشه زیر بار فشارهای سیاسی و بینالمللی قرار گرفت. از اواخر اردیبهشت تا پایان سال، ناآرامیهای سیاسی و تنشهای منطقهای حتی یک روز آرام به اقتصاد هدیه ندادند. این بیثباتی، انتظارات آحاد اقتصادی را دستخوش تغییر کرد و پیامدهایی ملموس بر متغیرهای کلان اقتصادی به جا گذاشت. تشدید تنشها در نیمه اول سال و پیروزی دونالد ترامپ در نیمه دوم سال شمسی، چشمانداز روابط بینالملل را دگرگون کرد.
🔹این تحولات، کاهش درآمدهای ارزی و تشدید بیثباتی اقتصادی را در پی داشت. نتیجه این وضعیت، نوسانهای شدید در بازارها، افت قدرت خرید مردم و افزایش فشارهای تورمی بود. بخش تولید نیز با چالشهایی چون کمبود نقدینگی، افزایش هزینهها، و دشواری دسترسی به مواد اولیه دستبهگریبان شد که رشد اقتصاد را با موانع جدی مواجه کرد.
در این سال پر ماجرا، قدرت خرید خانوارها، بهویژه در دهکهای پایین درآمدی، بهشدت کاهش یافت و شکاف طبقاتی عمیقتر شد. بر اساس آمارهای رسمی، نرخ فقر به بالای ۳۰درصد رسید؛ یعنی از هر سه ایرانی، یک نفر زیر خط فقر مطلق قرار گرفت. این سطح از فقر، همراه با کاهش ارزش واقعی دستمزدها و افزایش هزینههای اساسی چون مسکن و مواد غذایی، نشاندهنده ورود جامعه و اقتصاد ایران به مرحلهای جدید از بحران ساختاری بود که تزریق امیدهای موقتی و راهحلهای کوتاهمدت هم نتوانستند آن را مهار کنند.
🔹در حوزه اجتماعی نیز، شتاب تحولات سال۱۴۰۳ شکافها و نابرابریها را تشدید کرد. جامعهای که هنوز از تبعات رویدادهای سالهای گذشته بهبود نیافته بود، با موجی از نااطمینانی و نگرانی روبهرو شد. افزایش فقر که ریشه در کاهش درآمد سرانه و گسترش شکاف طبقاتی داشت، به مهاجرت گسترده جوانان و نخبگان دامن زد. تحولات سیاسی و تنشهای منطقهای، سایه جنگ را بر کشور افکند و حس امنیت اجتماعی را بیش از پیش تضعیف کرد. نبود گفتوگوی سازنده میان حکمرانان و مردم، همراه با تداوم سیاستهای تنشزا، همبستگی اجتماعی را کاهش داد. جامعه همچون تماشاگری منفعل، تنها نظارهگر رویدادهایی بود که بدون توقف و با دور تند رخ میدادند.
🔹شتابزدگی سال۱۴۰۳، چه در اقتصاد و چه در اجتماع، جز سردرگمی و فرسایش اعتماد عمومی نتیجهای نداشت. مردمی که مجالی برای درک ریشه مشکلات و مشارکت در حل آنها نیافتند، به روایتهای ناقص و گاه نادرست از واقعیتها پناه بردند
🔹اکنون، جامعه ایران با انبوهی از پرسشهای بیپاسخ و امیدهایی رنگباخته به استقبال سال جدید میرود. چند روز دیگر بهصورت رسمی فیلم ۱۴۰۴ اکران میشود؛ فیلمی که امیدواریم مثل فیلم قبلی روی دور تند نباشد.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour