safinehyetabriz | Unsorted

Telegram-канал safinehyetabriz - مجلّه سفینه تبریز

1215

مجلّه فرهنگی و هنری در تاریخ و ادبیات آذربایجان @safinehyetabriz یادداشت های محمّد طاهری خسروشاهی در دانشگاه تبریز ارتباط : @Tahery_tabriz نشانی تبریز صندوق پستی 51665 -314 *مجوز کانال در سامانه رسانه های دیجیتال وزارت ارشاد: 1-2-68231-61-4-1

Subscribe to a channel

مجلّه سفینه تبریز

فرج الله ذوقی تبريزی. 1266 ق .


با سپاس از استاد میرغوغا زنجانی

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

حوزه‌های علمیه با احتیاط به سراغ سهروردی می‌روند - ایبنا
https://www.ibna.ir/news/516924/%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B7-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%BA-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

بی‌بی تبریزی
(بخش دوم)
در نامه‌های مشروطه(1) نامهٔ دیگری با همان تاریخ ۲۰ ربیع‌الثانی سال ۱۳۲۸ق/۱۰ اردیبهشت سال ۱۲۸۹ش آمده‌است که ظاهراً آن هم به قلم بی‌بی‌ تبریزی است.
او در یک مجلس زنانه از گروهی از بانوان می‌شنود که «اگر برادران ما اقدام نکردند و قرض از داخله نکنند که باز محتاج به خارجه بشوند، این خانم‌های محترم وطن‌دوست خودشان را هلاک» خواهند کرد.(ص۳۱۸) این زنِ گُردِ آزاده که نهادی سرشته از عقل و آهستگی دارد چنین تصمیم هیجان‌آلودی را نمی‌پسندد و ایشان را از ارتکاب چنین کاری باز می‌دارد:«خود هلاک کردن به درد یک مملکت، یعنی وطن عزیز ماها نمی‌خورد.»(ص۳۱۸) سپس به زنان قبیلهٔ بنی‌اسد اشاره می‌کند که غیرت کردند و مردانشان را واداشتند که پیکر شهدای کربلا را از قتلگاه جمع آورند و دفن کنند. بی‌بی تبریزی معتقد است«ما طایفهٔ نسوان هم باید دست خواهری را به دست هم داده اتّفاق و اتّحاد بکنیم.»(ص۳۱۸)
توصیه‌هایی که ازین پس به طایفهٔ نسوان وطن‌خواه می‌کند و آنها را مانند یک “لیدر” آزادی‌خواه، به رفتارهای اعتراضی می‌خواند، در جامعهٔ آن سالهای ایران، حقیقتاً غرورانگیز و اعجاب‌آور است:« تا ماشین نداریم به شاهزاده عبدالعظیم پیاده برویم، تا کارخانه نداریم لباسهای گوناگون نپوشیم، تا کارخانهٔ چینی‌سازی نداریم در ظرف چینی غذا و طعام نخوریم و آب در آبخوری‌های بلور ننوشیم، تا کارخانهٔ قندسازی نداریم چایی نخوریم ...ای خواهرهای وطنی! باید ما در عوض قتل نفس کردن، دست اتّفاق و اتّحاد به هم داده، همّت و غیرت بکنیم تا مردان ما هم به غیرت آمده، با ما اتّفاق داشته باشند؛ تا همه خواهران و برادران وطنی اتّفاق کرده، مملکت ایران را که وطن عزیز ماست از مرحلهٔ اجانب دور کنیم.»(ص۳۱۹)

امروز اگر غروب کنی از وطن چه غم؟
فردا کنی طلوع و به چنگش درآوری
چشمِ وطن به روی تو روشن بُوَد کنون
خورشید مایی ار چه ز خورشید برتری!

۱.نامه‌های مشروطه، دورهٔ دوم مجلس شورای ملّی(صفر ۱۳۲۷-ربیع‌الثانی ۱۳۲۸ق)، دفتر اول، به‌کوشس ابراهیم ذوالفقاری، کتابخانه، موزه و ‌مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ۱۳۹۰،صص ۳۱۸-۳۱۹
/channel/naghshbarab

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

ما بی سلیقه ایم تو حاجات ما بخواه
ور نه گدا مطالبه آب و نان کند...

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

🎥 آیینِ عزاداری دستۀ محلۀ کوچه‌باغ تبریز در تیمچۀ مظفریۀ بازار تاریخی و باشکوه تبریز با آوازی در دستگاه‌های موسیقی ایرانی:

تو به این جمالِ زیبا سوی «طور» اگر خُرامی
«اَرنی» کسی بگوید که بگُفت «لَن تَرانی»



[ اجرا توسط محمد امانت - تیر ماه ۱۴۰۳ خورشیدی ]


@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

دکتر سجّاد آیدنلو از مقدمه‌ای بر شرح مشکلات شاهنامه می‌گوید!

در فهرست کتاب‌های در دست ‌انتشار بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، کتابی با نام «مقدمه‌ای بر شرح مشکلات شاهنامه (ضبط‌ها، معانی و خوانش‌ها)» آمده است که مؤلف آن دکتر سجّاد آیدنلو، شاهنامه‌شناس و استاد دانشگاه پیام نور ارومیه است. ایسنا به همین مناسبت از آیدنلو دربارۀ کتاب پرسیده است که توضیحات این شاهنامه‌شناس در ادامه می‌آید:
با بررسی مقدّماتی حدوداً چهارساله تقریباً هزار و پانصد بیت از کلّ شاهنامه فهرست‌نویسی شد که باید دربارۀ نکات مختلف آن بحث شود. کار نگارش این کتاب فروردین‌ماه امسال (۱۴۰۳) آغاز شده است و با روشی که بنده برای نوشتن هر مبحث و مدخل پیش گرفته‌ام اتمام کار که پیش‌بینی می‌شود پنج یا شش جلد خواهد بود، شاید نزدیک پانزده سال طول بکشد؛ به همین دلیل با هماهنگی با ناشر محترم و معتبر یعنی انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار قرار بر این شده که کتاب جلد به جلد آماده شود و اکنون بنده در حال تألیف جلد نخست هستم که شامل بررسی حدود دویست بیت یا کمی بیشتر به همراه مقدمه‌ای دربارۀ سابقه و سیر توجه به موضوع مشکلات شاهنامه خواهد بود.
تفاوت این کتاب با شرح/ شروح شاهنامه این است که در شرح به همه یا بیشتر بیت‌های متن، آن هم غالباً با اختصار پرداخته می‌شود، امّا در شرح مشکلات فقط به بیت‌هایی که نکته و دشواری خاصّی دارد توجّه می‌شود و آن هم با تفصیل و مراجعات و استناداتی بیش از کتاب‌های شرح. از این روی و چنان‌که اشاره شد در این کتاب فقط حدود هزار و پانصد بیت از تقریباً پنجاه هزار بیت شاهنامه طرح و بررسی خواهد شد.

سجّاد آیدنلو
به نقل از ایسنا، ۲۴ تیر ۱۴۰۳

isna.ir/xdRvBq

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

سخن صاعد اندلسی (د. 462 ق) درباره حدود و ثغور کشور ايران و زبان ملی فارسی

فالأمّة الأولى: الفرس وكانت مساكنها في وسط المعمور وحدّ بلادها من الجبل الّذى في شمال العراق ، والمتّصل بعقبة حلوان ، الّذى فيه الماهان، والكرج، والدينور، وهمذان، وقم، وقاشان، وغيرها، إلى بلاد أرمينية والباب والأبواب المتّصل ببحر الخزر، إلى بلاد آذربيجان، وطبرستان، وموقان، والبيلقان، والران، والشابران، والري، والطالقان، وجرجان، إلى بلاد خراسان كنيسابور، والمروين، وسرخس، وهراة، وخوارزم، وبلخ، وبخارا، وسمرقند، وفرغانة، والشاش، وغيرها من بلاد خراسان، إلى بلاد سجستان، وكرمان، وفارس، والأهواز، وأصبهان، وما اتّصل بكلّ هذه البلاد. كانت مملكتها واحدة، ملكها واحد، ولسانها واحد، فارسي. إلّا أنّهم كانوا يتباينون في شئ يسير من اللغات، ويجتمعون في عدد الحروف وصورة تأليفها، ولا يخرجهم اختلافهم بعد ذلك في سائر الأشياء من تلك اللغة، كالفهلوية، والدرية وغيرهما من لغات الفرس.

/channel/azbarresihayetarikhi

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

عکسهای #عاطفه_آل_علی
گندمزارهای حوالی تبریز
#ایرانگردی

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

سلام.
این کهن‌ترین دست‌نوشت فارسی محفوظ در کتابخانه‌های ترکیه نیست. کهن‌تر از این هم هست، از جمله مجلّدی از ترجمه-تفسیر تاج التّراجم مورّخ ۴۸۳ و یگانه دست‌نوشت مشهور ترجمان البلاغه از ۵۰۷ هجری.

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

#ادبیات
کهن‌ترین نسخه‌ی خطی پارسی یافت‌شده در ترکیه

▫️این تصویر متعلق به نسخه‌ ارزشمندی از کتاب پارسی «هدایه المتعلمین فی الطب» متعلق به ۹۰۰ سال پیش در زمینه‌ی پزشکی است که «ابوبکر اخوینی بخاری» در سال ۱۱۱۶ م و در زمان سلجوقیان روم توسط کاتبی به نام شریف، رونویسی و به ضیاالدین غازی، امیر سلجوقی تقدیم کرده است.

https://t.me/joinchat/AAAAAE-l5prfWnkh8WHA1A

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

استاد جلال الدین همایی و تبریز

دکتر سعید کریمی

https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2150516/%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

و رباعی نویافته از او با مضمون عاشورایی

👇👇👇

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

#تازه_های_کتاب
میراث سیف‌الدین باخرزی
تصحیح و تحقیق بهروز ایمانی
نشر بنیاد موقوفات دکتر افشار
چاپ اول۱۴۰۳
قطع وزیری
جلد سخت
۳۰۰صفحه
۴۵۰۰۰۰تومان
@ketabeshahr578

https://www.instagram.com/ketabeshahr578?r=nametag

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

*نکاتی دیگر دربارۀ تصحیح دیوان اثیر اخسیکتی

1) نمی‌دانم چرا برخی مصححان، وقتی مبادرت به تصحیح دیوانی پُرشمارشعر می‌کنند، از تهیۀ فهرست اشعار شاعر اِبا دارند. لابد مخاطب اشعار شاعری که دیوانش فهرست اشعار نداشته باشد، از خیر تحقیق و نقد و بررسی آن تصحیح خواهد گذشت و خاطر مصحح ازین نظر آسوده خواهد شد! دیوان اثیر اخسیکتی به تصحیح دکتر براتی خوانساری ازین نوع است. حتی در برخی مواضع، فهرست الفبایی نیز رعایت نشده و برخی اشعار در جای خود قرار نگرفته و مخاطب باید برای یافتن یک شعر، تمام اشعاری را که در رویِ شعر مورد نظر سروده شده، جستجو کند. مثلاً برای یافتن غزلی که قافیۀ (یاد، داد و راد) دارد، نباید به اشعاری که قافیۀ الف و دال دارند اکتفا کرد و بررسی تمام اشعاری که در قافیۀ دال سروده شده‌اند ضروری است.
لذا، تحقیق در اشعار اثیر در این تصحیح بسیار دشوار است.

2) قطعه‌ای با مطلع:
خرد خریطه‌کش خاطر و بیان من‌ست
سخن جنیبه‌بر خامه و بنان من‌‌ست
از سوی مصحح محترم به اثیر منسوب شده است (ص 430).

پیشتر در یادداشت دیگر خود دربارۀ این تصحیح، گفته بودم که ایشان با وجود بهره‌مندی از دستنویس شمارۀ 132 موزۀ بریتانیا مورخ 713-714ق، به مقدمۀ آن عنایتی نداشته‌اند. شعر مذکور در این منبع قدیم آمده و از اشعار معروف خاقانی است:
«خاقانی در قطعه‌ای می‌گوید:
هنوز در عدم‌ست آنکه هم‌قران من‌ست؛ اثیر در آخر قصیده می‌گوید: نه من قرین وجودم سفه بود گفتن/ هنوز در عدم‌ست آنکه هم‌قران من‌ست».

اما این قطعه، در این تصحیح از دیوان اثیر، به اشتباه به نام اثیر ثبت شده است. پاسخ اثیر به خاقانی، یعنی: گره‌گشای سخن خامۀ نوان من است ... با «وله» به شعر خاقانی متصل شده است. یعنی مصحح محترم، هر دو شعر را از اثیر دانسته‌اند. بیت آخر شعر اثیر چنین است:
نه من قرین وجودم سفه بود گفتن
هنوز در عدم است آنکه هم‌قران من‌ست
مصراع آخر بیت بالا، در شعر خاقانی آمده و اثیر شعر خود را در مجابات وی سروده و طبعاً خود را سفیه نخوانده است.
این مجابات شعر خاقانی از سوی اثیر، در بسیاری از کتب از جمله تذکرۀ دولتشاه سمرقندی نیز آمده و مصحح محترم این بخش را در کتاب مذکور در مقدمۀ خویش نقل کرده است. نمی‌دانم با این اوصاف چگونه شعر خاقانی در میان اشعار اثیر به ثبت رسیده است.

3) در راحة‌الصدور راوندی (ص327) ترکیب‌بندی با عنوان قصیده از اثیر به ثبت رسیده است. مصحح دیوان اثیر، باز هم در مقدمه، به این بخش از راحةالصدور ارجاع داده و اشاره کرده است، اما به این شعر که در راحةالصدور به ثبت رسیده و چه بسا جزو اقدم منابعی باشد که ترکیب‎بندی هشت بندی را به نام اثیر حفظ کرده، توجهی نکرده است. وی با عنایت به نسخ خطی دیوان اثیر هر بندی را به عنوان قصیدۀ کوتاه در نظر آورده و در تصحیح خویش در بخش قصاید جای داده است (صص 381- 386). البته ایشان در پانویس گفته‌اند که اثیر در سرودن این قصیده ابتکار به خرج داده و در وزنی یکسان شعری با قوافی مختلف چون ترکیب‌بند سروده است. در صورتی که واقعا این شعر یک ترکیب‌بند است و بندها باید متوالیاً با بندهای ترکیب به ثبت برسد.
جالب توجه اینکه مصحح محترم این هشت بند را در بخش قصاید به ثبت رسانیده و سه بند آن را یعنی، 29 بیت از این ترکیب‌بند را در بخش غزلیات نیز مکرر کرده است (ص 693: ای کمین‌گاه فلک ابروی تو؛ ص 655: زلف برگیر از پس گوش ای پسر (در قصاید 10 بیت و در غزلیات با 9 بیت آمده است)؛ ص 702: روی در روی جفا آورده‌ای).

ایشان در مواضعی دیگر نیز شبیه به همین اشتباه را مرتکب شده‌اند. در عنوان برخی اشعار که در بخش قصاید به ثبت رسانیده‌اند، چنین مرقوم کرده‌اند: «نوعی ترجیع‌بند بدون بند ترجیع». سپس با استناد به یکی از نسخ، بند ترجیع را در پانویس آورده‌اند (صص 386- 396).

یا در ثبت اشعار دیگر، همان عنوان «نوعی ترجیع ...» را ذکر کرده و بندها را در پانویس آورده‌اند. در حالی که در یکی از این اشعار، بندها، در متن قدیمِ در دسترس ایشان یعنی نسخۀ مورخ 713-714ق ایندیا آفیس با رنگ قرمز از دیگر اشعار متمایز شده‌اند.
مصحح محترم شعر اول را ابتکاری و نوعی ترکیب‌بند خوانده، سپس تمام اشعار دیگر را نوعی ترجیع دانسته، و میان‌بندها را به تمامی در پانویس ذکر کرده است.

نکتۀ مهم اینکه اثیر اخسیکتی اصلاً ترجیع‌بند ندارد و تمامی این اشعار ترکیب‌بند هستند. زیرا بند میانی اشعار، با یکدیگر متفاوتند و باید این اشعار در بخشی مجزا ذیل نام ترکیب‌بند به ثبت برسند.
*
/channel/gahnameyeadabi

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

تاریخ‌نامهٔ طبری، گردانیده منسوب به بلعمی، قرن چهارم هجری

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

آقای حسن اسدی تبریزی؛ سردبیر مجله آفاق اشراق

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

♦️تاریخ بر دوش یک نفر♦️
(درباره‌ی معلمی بازنشسته - رضا باقریان موحد- و احضار روح میرزا حسن رشدیه)

۱
بعضی کارها را تنها می‌شود پیش‌ برد. اما بعضی کارهای دیگر، چنان مفصل‌اند که قاعدتاً باید یک تیم انجام‌شان بدهد. یک «نهاد». حالا وقتی شرایط دورانی ما در ایران پساانقلاب، تیم و نهادی برای انجام آن کارهای بزرگ باقی نگذاشته، چه باید کرد؟ دست روی دست گذاشت؟ تنها غصه خورد؟ تنها در جهان سیاست، به دنبال تغییرات بزرگ گشت؟

بعضی آدم‌ها اما این پاسخ را کافی نمی‌دانند. دست به «کار» می‌شوند. یک تنه، با صرف عمر و داشته و نداشته‌شان، لحظه‌هایشان را به ماه و سال و سال‌ها، وقف کاری بزرگ می‌کنند. من پیش‌تر،‌ نام‌شان را «نفر-نهادها» گذاشته‌ام.

۲
«میرزا حسن رشدیه» را می‌شناسم. اگر ایرانی باشی و سواد خواندن و نوشتن داشته‌باشی، نمی‌شود او را نشناخت. چرا که بدانی یا ندانی، مدیونش هستی. رشدیه، از آن آدم‌هایی است که خواندن داستان زندگی‌اش، مبهوتت می‌کند. از آن «نفر-نهادها»ی غریبی که انگار بار یک تاریخ نداشتن یک ملت و اراده‌اش را به داشتن و ساختن، یک تنه بر دوش می‌کشند. میرزا حسن رشدیه، پایه‌گذار مدارس و آموزش جدید در ایران. کسی که جانش را پای این کار گذاشت. و تمام عمرش و آبرو و سلامتی و سرمایه‌هایش را. و در گمنامی و فقر، داستان زندگی عجیب و با برکتش را تمام کرد.

۳
«رضا باقریان موحد» را اما نمی‌شناختم. زمانی که در یکی از شب‌های بخارا درباره میرزا حسن رشدیه شرکت کردم، از تألیف کتابی جامع در مورد زندگی‌اش آگاه شدم: «مجموعه آثار میرزا حسن رشدیه». کتابی به کوشش و پژوهش و نگارش معلمی گمنام، در قم، درباره میرزا حسن رشدیه. کتاب رونمایی شد اما به چاپ نرسید. تا اینکه ۱۴۰۱، زمانی که در ایران نبودم، از انتشارش آگاه شدم و با شوق، از همان‌جا سفارشش دادم. کاری کارستان. با کیفیتی چشمگیر و دقتی مثال‌زدنی. در حد قامت میرزا حسن رشدیه.

۴
باقریان موحد در مقدمه‌ی جلد نخست این کتاب نوشته‌بود: وقتی به هفتاد سال تلاش میرزا حسن رشدیه در راستای اصلاح نظام تعلیم و تربیت و بنیادگذاری مدارس جدید فکر می‌کنم و گزارش آن همه مشقت جسمی و روحی را می‌خوانم،‌از صبر و همت او شگفت‌زده می‌شوم. (...) اگر گذشتگان، حق هفتاد سال تلاش تلاش رشدیه را به خوبی ادا نکردند و نام و یاد او را پاس نداشتند، امروزه که هفتاد سال از مرگ او گذشته، ما چه کرده‌ایم؟ (...) بیست و هشت سال است که به عنوان یک معلم، بر سر سفره‌ای نشسته‌ام که رشدیه پهن کرده‌است. به همین علت تصمیم گرفتم که به پاس زحمات هفتاد ساله‌ی آن پیر معارف، هفت سال در راستای احیای آثار او بدون هیچ چشمداشت مالی تلاش کنم. باشد که دین خود را نسبت به او ادا کرده‌باشم.»

۵
او سپس با توضیح سختی‌های عجیبی که در این مسیر کشیده و بی‌تفاوتی نهادهای به ظاهر فرهنگی، از آموزش و پرورش تا حوزه، داستان نگارش این کتاب را در هفت سال عمرش توضیح داده بود. همان‌جا در سال ۱۳۹۹ گفته بود که دو جلد دیگر از این پژوهش را نیز در نظر داشته که منتشر کند اما نمی‌داند که در توانش هست یا نه:
مجموعه اسناد رشدیه، شامل اسناد و مکاتبات اداری و خاطرات و یادداشت‌های پراکنده
و
شناخت‌نامه‌ی رشدیه، شامل مجموعه مقالات مخالفان و موافقان رشدیه.
این را که دیدم، با خودم آه کشیدم و مطمئن بودم که یک نفر،‌به تنهایی، بی‌پشتوانه، نخواهد توانست چنان کار بزرگی را به سرانجام برساند. شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل! نفس کشیدن هم در این شرایط، کمرشکن است. چه رسد به...

چند هفته قبل اما، خبر انتشار آن دو جلد دیگر را کانال کتابفروشی دماوند دیدم. یاد این عهد این معلم عجیب، باقریان موحد در مقدمه‌ی کتابش افتادم. در سکوت بغض کردم.

گرچه این انسان شریف و معلم بازنشسته را نمی‌شناسم، اما به عنوان یک اهل خاورمیانه، یک دانش‌آموز و مدیون میرزا حسن‌ رشدیه و میرزا حسن‌ها، از دور، به احترام این وقف عمر و صبر و شرافتش، زانو می‌زنم.گرچه هیچ مسوول و سازمان و نهادی به شما دستمریزادی نگوید. حالا وقت خواندن ماست. وقت شناخت دقیق‌ رشدیه.

آقای باقریان موحد! شما به جای یک ملت، به جای یک تاریخ، ادای دین کردید.

@raahiane|راهیانه|ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه
#مدرسه|#آموزش|#حافظه|#روشنا|#ما|#خواندن

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

بی‌بی تبریزی
(بخش نخست)

در میان نامه‌های مشروطه(۱) نامه‌ای هست با لحنی صمیمی، و با نثری عامیانه به قلم زنی از تبریز به ‌نام “بی‌بی‌تبریزی” خطاب به وکیلان مجلس شورای ملّی، با موضوع مذمّت و نهی استقراض از بیگانگان، و مدد گرفتن از کمکهای مالی مردم ایران. تاریخ این نامه ۲۰ ربیع‌الثانی سال ۱۳۲۸ق/۱۰ اردیبهشت سال ۱۲۸۹ش است.
زنان تبریز در وطن‌خواهی و پشتیبانی از مشروطه‌ سابقهٔ روشن و درخشانی دارند.(۲)
طرز سخن گفتن این بی‌بی تبریزی در نامه‌اش مادرانه و از سر غمخواری برای کشور است. او زنی باسواد بوده است‌، و هربار که در روزنامه می‌بیند صحبت از استقراض برای کشور است«مثل شخصی که عزیزش را کشته و نعش او را در پیش روی مادرش بگذارند به آن طور دیوانه‌وار» می‌شود.(ص۳۱۶) به گواهی کلمات همین نامهٔ کوتاه، جان این بی‌بی از آتش مهر به میهن شعله‌ور بوده‌است:« هروقت بنده شنیدم در جایی انجمنی هست فوری می‌رفتم که بدانم دربارهٔ وطن عزیزمان چه می‌کنند. آیا یک دوا برای درد بی‌درمان وطن می‌سازند که به درد بخورد یا نه.»(ص۳۱۶)
بی‌بی در روزنامهٔ “ایرانِ نو” مقاله‌ای می‌بیند که موجب انقلاب احوالاتش می‌شود:«دیروز هم در نمرهٔ ۱۸۷ ایرانِ نو دیدم در صفحهٔ دوم در ستون اول شرحی با عنوان ایران از ایرانیان چه می‌خواهد نوشته‌است. جگرِ سوختهٔ بنده را دوباره آتش زد.»(ص۳۱۶)
از این‌جا به بعد بی‌بی‌تبریزی، به جای ایران، در پاسخ به پرسش روزنامهٔ ایرانِ نو زبان می‌گشاید. عشق به وطن چنان در جان او ریشه دوانیده‌است که کاملاً بی‌اختیار، می‌شود ترجمان مام وطن و می‌کوشد با بیانی گرم و ‌گیرا بگوید که در آن مهلکه، ایران از ایرانیان چه می‌خواهد:«ایران به آواز بلند فریاد می‌زند که اولاد ارشد من مجلس دارالشورای ملّی است. باید به داد من برسید و دوای درد بی‌درمان مرا بدهید. به جهت این‌که زحمت اول مرا شما کشیدید و شما را ...گلوله باران کردند و اولادهای رشید و باغیرت من در تویِ مجلس گرفتار شدند و دمِ گلوله رفتند و خانه‌شان به باد فنا رفته‌است. حالا هم من از شما دوا می‌خواهم. باید از دست شما دوا بخورم نه از کس دگر.»(ص۳۱۷)
ایران در آن سالها -چنان‌که هنوز هم- دچار تنگنای مالی بود و راه معمول اولیای امور هم استقراض از دول بیگانه، و در مقابل به گرو گذاشتن گوشه‌ای از خاک مملکت بود. اینک این زن در چنین ورطهٔ هائلی، از جانب مادر وطن، به وکیلان مجلس نهیب می‌زند که دست نیاز به جانب اجانب دراز نکنند و از ایرانیان کمک بگیرند. خطاب ایران از زبان بی‌بی به وکیلان مجلس چنین است:«چند کرور بلیط چاپ کرده، خودتان در دست‌گرفته، به آواز بلند بگویید ای فرزندان رشید ایران! بیایید به مادر خود دوا بدهید که مُشرف به موت است. بنده که نمی‌دانم در شهر طهران چند محلّه هست. در هر محلّه یک مجلس به‌پا کنید، قراربگذارید که اهل آن محلّه پول را آورده بگیرند، یا این‌که تمام اهل شهر به مجلس بیاورند. ای فرزند من! آن وقت خواهید دید که دوای درد من آسان بوده.»(ص۳۱۷)
واپسین جمله‌ای که “ایران” از زبان بی‌بی تبریزی در این نامه می‌گوید چشمان آدمی را از پس یکصد و چهارده سال، تر می‌کند:«ای فرزند! اگر نمردم خیلی راز و‌ نیاز دارم با شما.»(ص۳۱۸)


۱.نامه‌های مشروطه، دورهٔ دوم مجلس شورای ملّی(صفر ۱۳۲۷-ربیع‌الثانی ۱۳۲۸ق)، دفتر اول، به‌کوشس ابراهیم ذوالفقاری، کتابخانه، موزه و ‌مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ۱۳۹۰،صص ۳۱۶-۳۱۸
۲.تاریخ مشروطهٔ ایران، احمد کسروی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۳، صص۶۱۰-۶۱۱.
برای سهم زنان در مشروطه، این‌جا را ببینید.

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

حاج حسین آقا ملک؛ بازرگان‌مرد فرهنگی
/channel/iranboom_ir/43858

امروز، چهارم امرداد خورشیدی، ۵۱ سال از درگذشت حاج حسین آقا ملک می‌گذرد؛ مردی بزرگ در تاریخ نیکوکاری و فرهنگ و تاریخ این سرزمین. فرهنگ‌وری که با بهره‌گیری از دارایی موروثی خانوادگی، آثار تاریخی و کتاب‌های خطی چند هزار ساله ایران را خرید، گرد آورد و وقف کرد تا از گزند روزگار و دست‌اندازی دهر در امان بمانند.

کتابخانه و موزه ملی ملک، نخستین موزه وقفی- خصوصی ایران و یکی از شش کتابخانه بزرگ کشور در حوزه نسخه‌های خطی به شمار می‌آید. گنجینه‌ای که در گذشته، فخر بازارتهران بود و امروز از پسِ هشت دهه روزگار پرحادثه، نگین انگشتری محوطه تاریخی باغ ملی تهران است. این مجموعه، دو بخش کتابخانه و موزه را با گنجینه‌ای از نفایس فرهنگی ایران از جمله نسخه‌های خطی، سکه‌ها، تمبرها، قالی‌ها و تابلوهای نقاشی تاریخی به همراه برترین آثار خوش‌نویسی و نگارگری تاریخ ایران در خود جای داده است.
/channel/iranboom_ir/29199


اینجا چراغی روشن است ... کتابخانه و موزه ملی ملک
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/14378-


استاد عبدالله انوار از نسخه‌های خطی موجود در کتابخانه و موزه ملی ملک می‌گوید
گنجینه نسخه‌های خطی حاج حسین آقا ملک در دنیا کم‌نظیر است
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/10423-


گشت و گذاری در کتابخانه و موزه ملی ملک - اینجا تاریخ ورق می‌خورد / ع. درویشی‏
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/12974-


گفت‌وگو با «بانو شهیندخت ناصری» اهداکننده کتابخانه شادروان اتابکی به کتابخانه ملی ملک / سنت اهدا و وقف آثار فرهنگی باید به فرهنگ همگانی تبدیل شود
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/goftego/9959-


/channel/iranboom_ir

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

❇️ بنیاد بین‌المللی حکیم نظامی به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید

با توجه به مفاخر ایران و حوزه ایران فرهنگی و لزوم گسترش زبان فارسی

🆔 @IR_Azariha

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

🔴 نشست هم‌اندیشی انجمن حمایت از بیماران مبتلا به سرطان پژواک - تبریز

با حضور هنرمندان، اهالی حوزۀ فرهنگ و عمومِ شهروندانِ دغدغه‌مند


زمان:
سه‌شنبه، دوم امرداد ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعت ۱۷ تا ۱۹

مکان:
تبریز، خیابان جدید ارگ، مابینِ خیابانِ طالقانی و تقاطعِ مقصودیه، انجمن خیریه پژواک


🔴 برای کسب اطلاعات بیشتر به اینجا مراجعه کنید.



#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

یادداشتی از صفحه اجتماعی استاد حسن انصاری

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن منتشر کرد.

کتاب میراث سیف‌الدّین باخرزی ؛ تصحیح و تحقیق بهروز ایمانی .

در کتاب میراث سیف‌الدّین باخرزی پس از مقدماتی در شرح احوال سیف‌الدّین باخرزی (586-659ق)،عارف و شاعر پیرو طریقۀ کبرویه، و تحقیق درباب معاشران ومریدان،خاندان و نوشته‌های وی،متن مصحّح رسالۀ عرفانی شرح اسماءالله(متاثر از روح‌الارواح سمعانی) ،اسرارالاربعین لاخیار السائرین(چهل حدیث از پیامبر اسلام)، مکتوبات شیخ(59 نامه خطاب به کسانی چون سعدالدین حموی،ارغون خان،حبش عمدی و غیره) و متن یکی از مجالس وعظ باخرزی آمده است.

میراث سیف‌الدّین باخرزی| تصحیح و تحقیق بهروز ایمانی | چاپ اول | جلد سخت (با روکش) | 358 صفحه | 450000 تومان

به مدت هفتاد و دو ساعت می‌توانید این کتاب را با بیست درصد تخفیف ویژه تهیه کنید.

ثبت سفارش از طریق دایرکت و تلگرام

www.sokhanpub.net

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

توضیحات محقق ارجمند و دوست فاضل؛ جناب استاد میلاد بیگدلو درباره مطلب مربوط به کهن ترین نسخه فارسی در ترکیه👇👇

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

جام های لبریزِ مرگ

في الشُّهداء {علیهم سلام الله تعالی}

أُدِیرَتْ کُؤوسُ المَنایا إلیهِم
فأغْفَوا عنِ الدُّنیا کإغفاءِ ذي سُکرِ

فأجسامُهُمْ في الأرضِ قَتْلیٰ بِحُبِّهِ
وأرواحُهُمْ في الحُجبِ نحوَ العُلیٰ تَسْري

فَما عَرَّسوا إلّا بجَنبِ حبیبِهِمْ
وماعَرَّجوا مِنْ مَسِّ بُوسٍ ولاضَرِّ

«ترجمه وتوضیح»

این ابیات در توصیف اصحاب حضرت سیّدالشّهداء {علیه السّلام}سروده شده است. شاعر می گوید:

جامهای لبریز از مرگ وشهادت برآنان پیموده شد و ایشان درپی نوشیدن آن مست و بیخود گشتند چون باده نوشان که مست و بی خبر شوند.
تن های چاک چاک آنان در عشق وی [خداوند تبارک وتعالی و یا حضرت امام حسین {علیه السّلام }]  برخاک افتاده و جان هایشان درنهان به سوی بالا پرکشیده اند.
پس آخرِ شب نیارمیدند مگر درکنار محبوشان و از ملاقات سختی وآزار از راهِ خویش کناره نگرفتند.


💐💐@rahearwah

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

سر بُریدۀ خورشید

مَه، پیرهن دریده می‌گرداند
کوکب، اشکی به دیده می‌گرداند
تا خون گرید زمانه بر قتل حسین
خورشید، سر بُریده می‌گرداند.
..
روزی که شه شهید بی فوج بماند
خورشیدِ نشاطِ عیش از اوج بماند
از دشت ملال، تندبادی برخاست
این چین به جبین بحر از موج بماند.

عنوان تبریزی
(سدۀ یازدهم ق)

منبع: جواهر الخیال، ۶۱؛
سرگذشت او: در تذکرۀ نصرآبادی، ج ۱، ۵۶۵
●●

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

عظّم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین (علیه السلام) و جعلنا و ایّاکم من الطالبین لثاره

@safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

با یاد و نام خدا


جمله بی قراری ات از طلب قرار توست
طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت

جمله نامرادی ات از طلب مراد توست
ورنه همه مرادها همچو نثار آیدت

عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی
تا که نگار نازگر، عاشق زار آیدت

آن نفسی که با خودی، خود تو شکار پشه ای
وان نفسی که بیخودی، پیل شکار آیدت

آن نفسی که با خودی همچو خزان فسرده ای
آن نفسی که بیخودی، دی چو بهار آیدت

خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد
از مه و از ستاره ها والله عار آیدت


@safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

❇️ کارگاه شاهنامه‌خوانی تبریز

نشستِ صد و دوم


آموزگار:
جواد رنجبر درخشی‌لر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامه‌پژوه


زمان:
شنبه ۳۰ تیر ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعت هفده

مکان:
تبریز، چهارراه شهناز، جنب سینما قدس، کتابشهر تبریز


یک ساعتِ نخستِ کارگاه، شرح و تحلیل اندیشۀ ایرانشهری و نسبت آن با شاهنامه‌شناسی خواهد بود.


شرکت برای عموم آزاد و رایگان است.


#اطلاع_رسانی

🆔️ @Ir_Azariha

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

مهمان به تنور...!


حجت الاسلام نیر تبریزی
مرثیه سرای نامدار دوره قاجار



ای ز داغ تو روان، خون دل از دیده حور!
بی تو عالم همه ماتمکده تا نفخه صور

خاک بیزان به سر، اندر سر جسم تو بنات
اشک ریزان به بر از سوگ تو، شعرای عبور

ز تماشای تجلّای تو مدهوش، کلیم
ای سرت سرّ «انا الله» و سنان، نخله طور!

دیده ها، گو همه دریا شو و دریا، همه خون
که پس از قتل تو، منسوخ شد آیین سرور

شمع انجم، همه گو اشک عزا باش و بریز
بهر ماتم زده، کاشانه چه ظلمات، چه نور

پای در سلسله سجاد و به سر تاج، یزید
خاک عالم به سر افسر و دیهیم و قصور!

دیر ترسا و سر سبط رسول مدنی
آه! اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور

تا جهان باشد و بوده است که داده است نشان؟
میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور

سر بی تن که شنیده است به لب، آیه کهف؟
یا که دیده است به مشکوۀ تنور، آیه نور؟

جان فدای تو! که از حالت جانبازی تو
در طف ماریه از یاد بشد، شور نشور

قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت
حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور

گوش خضرا، همه پُر غلغله دیو و پری
سطح غبرا، همه پُر ولوله وحش و طیور

غرق دریای تحیّر ز لب خشک تو، نوح
دست حسرت به دل از صبر تو، ایّوب صبور

مرتضی با دل افروخته، «لا حول» کنان
مصطفی با جگر سوخته، حیران و حصور

کوفیان دست به تاراج حرم کرده دراز
آهوان حرم از واهمه، در شیون و شور

انبیا محو تماشا و ملائک، مبهوت
شمر، سرشار تمنا و تو، سرگرم حضور


@safinehyetabriz

Читать полностью…
Subscribe to a channel