از سعادتمندی های من یکی آن است که توفیق درک محضر استادان بزرگی را یافته ام و از این جهت خدای را شاکرم. نخستین بار در همایش عطار بود که با نام پورنامداریان آشنا شدم. دیدار با سیمرغ تازه منتشر شده بود و همه در تب و تاب که کتاب زودتر به همایش برسد. کتاب را خریدم و همانجا لاجرعه سرکشیدم. این همان چیزی بود که سالها در جستجویش از کلاسی به کلاسی و از کتابی به کتابی سفر و گذر کرده بودم: نگاه تحلیلی به متن با زبانی روشن و فهمی عمیق و بیانی زیبا. پورنامداریان در متن ها غوطه ور می شود؛ درست مثل غواصی که خویشتن را به آب می زند تا از اعماق دریا درها و مرجانها به ارمغان آورد. انگار نقشه اقیانوس متن را در اختیار دارد و دقیقا می داند کجا باید به آب بزند و چقدر باید در اعماق فرو برود و چگونه باید رهاورد سفر را به ترتیبی که برای مخاطب هم جذاب و دل انگیز باشد، به دست او برساند. آری در جستجوی همین استعاره بودم، او «غواص متن» است. آنچه این غواص توانا و نجیب را از دیگران متمایز می کند، سوای فضیلت های اخلاقی، تواضع ذاتی، حجب شرقی و خصلتهای انسانی، تسلط و مهارت شگفت آور اوست در اقیانوس شناسی متن و هنر غواصی در آن. هر کس با ایشان کلاس حافظ را گذرانده باشد، می داند که من چه می گویم. او با اشراف شگفت آورش بر ادبیات کلاسیک و تسلطش بر نظریه های مدرن، شاگردانش را به سفری در اعماق متن می برد که هر لحظه اش کشف و شهود است و تماشای صحنه هایی در جهان متن که بی همراهی استاد دست یافتن بدانها برایش مقدور نبود. شیوه تدریس او استوار بر کشف و شهودی است که برآیند دهه ها مطالعه و تفکر و تعمق در متن است و دانش زمینه ای کم نظیر و قوت فهم و قدرت بیان کم مانندش است که به او قدرت می دهد تا در سفری به اعماق متن «ساختار مثنوی را بشکند» و در سفر دیگری «گمشدگان لب دریا» را به دیدار حافظ ببرد و هنوز گرد راه از صورت ننشسته و نشسته، بر فراز زمان به «سفر در شعر مه آلود شاملو» برود و تصویری روشن از «خانه ابری نیما» به خواننده دهد. طرفه تر آن که چه در کلاسش باشی و مستمع نغمه های دل انگیزش و چه در کتابهایش سیر و سفر کنی، به تدریج می بینی که تو هم کم یا زیاد دل و جرات غواصی در اقیانوس متن را یافته ای و او در بازوان و نگاهت تغییری و توانی ایجاد کرده که در حد خودت می توانی به اعماق متن فرو بروی و این «نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف». پورنامداریان گذشته را می شناسد اما در گذشته نمانده، نظریه ها را می خواند اما چونان ضبط صوتی نظریه را حفظ نمی کند بلکه «متفکری ادبی» است که بیش از هر استادی در حوزه مطالعات ادبی مواجهه خلاقانه با نظریه ها را اساس کارش قرار داده است و ما این روزها چقدر به متفکر ادبی نیازمندیم و سیستم های آموزشی چه مایه عقیم شده از پروردن چنین فرزانگانی! خواستم در روز دهم اسفند، که ولادت استاد نجیب و توانای ماست، ادای دینی کنم به حضرتشان و برایشان از خالق زیبایی ها طول عمر همراه با عزت و سلامت را درخواست نمایم که کلام به اینجاها کشید.
/channel/smzarghani
ای تکیهگاه و پناهِ
زیباترین لحظههای
پرعصمت و پرشکوهِ
تنهایی و خلوت من!
ای شط شیرین پرشوکت من!
ای با تو من گشته بسیار،
در کوچههای بزرگ نجابت.
در کوچههای فروبستۀ استجابت.
در کوچههای سرور و غمِ راستینی کهمان بود.
در کوچه باغِ گلِ ساکتِ نازهایت.
در کوچه باغِ گلِ سرخِ شرمم.
در کوچههای نوازش.
در کوچههای چه شبهای بسیار،
تا ساحلِ سیمگونِ سحرگاه رفتن،
در کوچههای مه آلودِ بس گفتوگوها،
بیهیچ از لذتِ خواب گفتن.
در کوچههای نجیب غزلها که چشمِ تو میخواند،
گهگاه اگر از سخن باز میماند،
افسون پاک مَنَش پیش میراند.
ای شطِ پرشوکتِ هر چه زیبایی پاک!
ای شطِ زیبای پرشوکتٍ من!
ای رفته تا دوردستان!
آنجا بگو تا کدامین ستارهست،
روشنترین همنشین شبِ غربتِ تو؟
ای همنشین قدیم شب غربت من!
ای تکیهگاه و پناهِ
غمگینترین لحظههای کنون بینگاهت تهی مانده از نور!
در کوچه باغ گل تیره و تلخِ اندوه،
در کوچههای چه شبها که اکنون همه کور.
آنجا بگو تا کدامین ستارهست
که شب فروزِ تو خورشید پارهست؟
تهران - شهریور ١٣٣۶
۱۰ اسفندماه زادروز #مهدی_اخوان_ثالث مبارکمان.💙🌿
@sherehaghighi
@uma_literature
گفتند که امسال هوا برف ندارد🌨🚫
برف آمده و کار خدا حرف ندارد❄️☃️
گفتم به خدا کاش که هر روز بباری☔️🌧
گفتا که بشر این همه را ظرف ندارد😢🚫
شفیعی♡
پدر معنوی مردم ایران چندی است
از شما دورم و در دام فراق افتادم...
#عین_صاد
"باز هم دربدر شب ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام"...
#مجید_تال
@sherehaghighi
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
سایه؛ آینهدار غمها و شادیهای انسانِ عصر ما
[به بهانهٔ زادروز سایه]
▪️شعرِ سایه استمرار بخشی از جمالشناسیِ شعر حافظ است. آنهایی که بوطیقای حافظ را به نیکی میشناسند، از شعر سایه سرمست میشوند. از لحظهای که خواجهٔ شیراز دست به آفرينش چنین اسلوبی زده است و مایه حیرت جهانیان شده است تا به امروز، شاعران بزرگی کوشیدهاند در فضای هنر او، پرواز کنند و گاه در این راه دستاوردهای دلپذیری هم داشتهاند. اما با اطمینان میتوانم بگویم که از روزگار خواجه تا به امروز، هیچ شاعری، نتوانسته است به اندازهٔ سایه در این راه موفق باشد. این سخن را از سرِ کمالِ اطلاع و جستجو در تاریخ ادبیات فارسی مینویسم و به قول قائلش:
میگویم و میآیمش از عهده بُرون.
سایه، در عین بهرهوریِ خلّاق از بوطیقای حافظ، همواره در آن کوشیده است که آرزوها و غمهای انسان عصر ما را در شعر خویش تصویر کند، بر خلاف تمامی کسانی که با جمالشناسی شعر حافظ، به تکرار سخنان او و دیگران پرداختهاند.
سایه بیآنکه مدعی خلق جهانی ویژهٔ خویش باشد آینهدار غمها و شادیهای انسان عصر ماست و اگر کسانی باشند که بر باد رفتن آرزوهای بزرگ انسان عدالت خواه قرن بیستم را با تمام وجودِ خود تجربه کرده باشند، وقتی از زبان سایه میشنوند:
چه جای گُل که درختِ کهن زِ ریشه بسوخت
ازین سَمومِ نفسکُش که در جوانه گرفت
همدلیشان با سایه کم از همدلی دردمندان دورهٔ «امیر مبارزالدين» با خواجه شیراز نیست. آنجا که فرمود:
ازین سَموم که بر طرفِ بوستان بگذشت
عجب که بوی گُلی هست و رنگِ یاسمنی
آنچه هنرِ سایه را در برابر تمام غزلسرایان بعد از حافظ امتیاز بخشیده، همین است که او ظرایف بوطیقای حافظ را در خدمت تصویرگری بهارها و زمستانهای تاریخیِ انسان درآورده است و در این راه، سرآمدِ همهٔ اقرانِ خویش، در طول این هفتصد سال بوده است. میبینید که بدین گونه سایه، در جهان ویژهٔ خویش، یکی از نوادرِ قرون و اعصار است.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@sherehaghighi
در صفحه میلاد عظیمی خبر تلخ ابتلای علی دهباشی به کوید 19 را خواندم. ایشان آسم دارد و همین بیماری زمینه ای آدم را نگران می کند وگرنه دهباشی بیدی نیست که به این بادها بلرزد. یادم هست در دوره دانشجویی برای نخستین بار با نام علی دهباشی و «کلک» آشنا شدم. بعد هم که بخارا آمد، استوار و سهمگین همه موانع را، یکی پس از دیگری، پشت سر گذاشت و بر قله ای ایستاد و ایستاده که از دورترین نقاط عالم هم دیده می شود. بوی برگهای کاهی کلک و بخارا چنان در وجود من ته نشین شده که هرگاه کتابی کاهی را می بینم، بی اختیار نام کلک و بخارا و دهباشی به ذهنم متبادر می شود. دهباشی به تنهایی یک «نهاد» است که گزاره اش «مردی اهل فرهنگ و فرهیخته» باید باشد. حتی آنها که تحت حمایت بیت المال در نشریاتشان به او حمله می کنند که چرا نام بزرگان را به نیکی می بری، در خلوت خود به فرهیختگی و بزرگی و صلابت این مرد بشکوه اقرار دارند و اعتراف می کنند. مگر می شود که بشنوی مردی از اهالی امروز کتابهای کتابخانه اش را فروخته تا کاغذ شماره نوروزی بخارا را تهیه کند و در برابرش سر تعظیم فرود نیاوری؟ من پرسشی بل پرسشهایی از وزیر محترم فرهنگ دارم که خودشان نسل اندر نسل اهل فرهیختگی و علم و علم اموزی بوده و هستند: کدام نشریه دانشگاهی در ایران سراغ دارید که به اندازه بخارا به فرهنگ و ادب این سرزمین خدمت کرده باشد؟ کدام مجله را به جز بخارا در کشور عزیزمان ایران می شناسیذ که این همه انسان فرهیخته و اندیشمند با چاپ مطالب ارزشمندشان، نسبت به آن ادای دین و احترام کرده باشند؟ ما همه می دانیم یارانه هایی که به نشریات دولتی عطا می شود چقدر است و نیز مطلعیم که ان نشریات تا چه حد در رشد فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی مردم ایران نقش دارند، اما چشممان را به روی واقعیتهای اجتماعی و جایگاه بخارا در اعتلای فرهنگ و ادب این مرز و بوم بسته ایم. دهباشی کار خودش را می کند و بی خیال از حوادث دهر راه خودش را می رود، او «مومن به کفر خویش است» اما وظیفه ما در قبال او چیست؟ وظیفه دینی به کنار، مسیولیت انسانی و به قول ان پیشوای راستین بشریت «آزادگی» ما در قبال دهباشی چیست؟ ایا وقتی دهباشی به کاروان افشار پیوست، دریغاگوی او خواهیم شد؟ و چرا اکنون که هست و می بالد و می درخشد و می خروشد، قدرش را ندانیم؟ خدای را در ایران چند نفر هستند که بتوان آنها را در کنار خداوندگار بخارا نشاند؟ ما در این روزهای بحرانی دعاگوی وجود شریف ایشان هستیم و آرزومند سلامتی اما تو و راستی خدا را، «چو از این کویر وحشت به سلامتی» گذشتیم، «به شکوفه ها، به باران برسان سلام ما را».
/channel/smzarghani
ای کاش آدمی وطنش را
همچون بنفشه ها
می شد با خود ببرد
هر جا که خواست
#شفیعی_کدکنی
@sherehaghighi
🔵هدیه همراه اول
یک شادی مشترک، هدیهی «دوشنبه سوری» همراه اول برای تمام همراه اولیها ...
دوشنبه آخر هر ماه با شماره گیری «#100*64*» از پیشنهادهای«دوشنبه سوری» همراه اول، لذت ببرید.
✅ #کلمات_ایهام_دار متداول و دشوار کنکور سراسری درس فارسی
1⃣ بس کن ای دیده به یک بار مریز آب مرا / که خیال رخ او را همه بر ما گذر است
💢«آب» ایهام دارد: 1- مجازاً به معنی اشک 2- آبرو و اعتبار
2⃣ ز بند حرص بر آهو چه تازی نفس را چون سگ/ به صحرای قناعت رو که بی آهوست آن صحرا
💢«آهو» در مصراع دوم ایهام دارد: 1- عیب و پلیدی 2- نام حیوان
💢«بند» ایهام دارد: 1- زنجیر و رشته 2- زندان
3⃣ شب فراق چو زلفت اگرچه تاریک است/ امیدوارم از آن رو که صبح نزدیک است
💢«از آن رو» ایهام دارد: 1- از آن رخسار 2- زیرا
4⃣ هر مختصر چه داند آیین عشقبازی/ کی در هوا مگس را باشد مجال بازی
💢«بازی» ایهام دارد: 1- با یای مصدر به معنای بازیکردن و مناسب کلمهی عشقبازی است. 2- با یای نسبت منسوب به باز که پرندهی معروفی است از مرغان شکاری
5⃣ خواهشت آب است و ما میآوریم اینک به چشم / خاکسار آن کس که با دریا به آبش ماجراست
💢«به چشم» ایهام دارد: 1- به وسیلهی چشم، با چشم 2- اطاعت بردن و فرمانبری
6⃣ تا کی به بوی عنبرین زنجیر زلف سرکشت/ آشفته پویم در به در دیوانه گردم کو به کو
💢«بو» ایهام دارد: 1- شمیم و رایحه 2- آرزو و طمع
7⃣ آن چنان آتش عشق تو خوش آمد دل را / که بیفتاد به یک بارگی از چشمم آب
💢«بیفتاد» ایهام دارد: 1- قطع شد 2- جاری شد.
8⃣ مطرب مجلس بساز پردهی ابریشمت / تا همه بر هم زنیم پنبه پشمینهپوش
💢«پرده» ایهام دارد: 1- پردهی موسیقی 2- حجاب
9⃣ ندارم تاب سودای کمند زلف مهرویان / ولی اکنون چه تدبیر است چون افتاده بر گردن
💢«تاب» ایهام دارد: 1- تاب گیسو و زلف تابدار 2- توان و طاقت
🔟 آیینهی صفات خدایی و خلق را / جمعیتی که روی نمود از صفای تست
💢«جمعیت» ایهام دارد: 1- انبوه خلق 2- به قرینهی کلمهی «صفا» به معنای خاطرِ جمع و اطمینان خاطر
1⃣1⃣ گر چو شمعت بکشد یار ازو روی متاب/ ور چو چنگت بزند دوست ز دستش مخروش
💢«چنگ» ایهام دارد: 1- آلتی از اسباب موسیقی 2- به معنای پنجه و ناخن
2⃣1⃣ باد بر بوی نسیم زلف سنبل در ختن / نامه را چندان دهد دم تا جگر پر خون کند
💢«دم» ایهام دارد: 1- نَفَس 2- دم عربی به معنای خون
3⃣1⃣ نقشی است هر ساعت ز نو این دور لعبتباز را / ای لعبت ساقی بیار آن جام جمپرداز را
💢«دور» ایهام دارد: 1- روزگار 2- به دور گرداندن شراب توسط ساقی
4⃣1⃣ قصهی حال پریشان من امشب ز غمت/ به درازی سر زلف تو بگذشت ز دوش
💢«دوش» ایهام دارد: 1- شب گذشته و دیشب 2- شانه و کتف
5⃣1⃣ با رود و چنگ و رود زن تا چند سازم ساقیا / آبی ندارد رود او آبیش باز آور به جو
💢«رود» در مصراع دوم ایهام دارد: 1- یکی از آلات موسیقی 2- رودخانه
6⃣1⃣ ای سرو روان بر طرف ما گذری کن / تا جان همه بر پای تو ریزیم روانی
🔍سرو روان استعارهی مصرّحه از معشوق است.
💢 «روان» ایهام دارد: 1- روان و خرامنده 2- روان به معنی روح، یعنی شاعر، معشوق را مایه امید روح خود مینامد. 3- روان به معنی ناپایدار و گذرنده و رونده
7⃣1⃣ بیمار غمت را بهجز از صبر دوا نیست / صبر است دوای من و دردا که مرا نیست
💢«صبر» ایهام دارد: 1- بردباری و صبوری 2- دارویی تلخ
8⃣1⃣ چشم سرمست تو را عین بلا میبینم/ لیکن ابروی تو چیزی است که بالای بلاست
💢«عین» ایهام دارد: 1- مثل و شبیه 2- چشمه
9⃣1⃣ مستان دل اغیار چه لازم که در این عهد/ هر جای که قلب است به بازار تو باشد
💢«قلب» ایهام دارد:1- دل 2- سیم و زر اندوده و تقلّبی و ناخالص
0⃣2⃣ کیوان ز هفتمین فلک آواز داد و گفت / ای مشتری بخر که بهای موافق است
«مشتری» ایهام دارد: 1- خریدار 2- سیّارهی مشتری
- ناهید یوسف زاده
@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan
غزل۱۱۱)دکلمه:استاد محترم جناب آقای دکتر اشتیانی
غزل صد ویازدهم از دیوان حافظ
عکس روی تو چو در اینه ی جام افتاد
عارف از خنده ی می در طمع خام افتاد
حسن روی تو بیک جلوه که در اینه کرد
این همه نقش در ایینه ی اوهام اوفتاد
این همه عکس می ونقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کزکجا سر غمش دردهن عام افتاد
من زمسجد بخرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چکند کز پی دوران نرود چون پرگار
هرکه در دایره ی گردش ایام افتاد
در خم زلف تو اویخت دل از چاه زنخ
اه کزچاه برون امد ودردام افتاد
ان شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی
کارما بارخ ساقی ولب جام افتاد
زیرشمشیرغمش رقص کنان باید رفت
کانکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد
هردمش بامن دلسوخته لطفی دگر ست
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد
صوفیان جمله حریفند ونظر باز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
#حافظ_ شیرازی
@sherehaghighi
جمشید بزرگترین شاهِ شاهنامه است؛ از هر جهت کامگار، دورانِ او یک دورانِ بهشتآسا است...
جمشید مغرور میشود و ادّعا میکند که همهی اینها از برکتِ وجودِ اوست! در نتیجه پروردگار بر او خشم میگیرد و به ذلّتش میافکند؛
بعد از دورانِ جمشیدی یک دورانِ ضحّاکی بر ایران مستولی میگردد،
در این میان مردم چه تقصیر داشتهاند که باید به ظلمِ ضحّاک دچار گردند؟
شاید بشود اینگونه تعبیر کرد که خوشگذرانیِ طولانی در نزد یک قوم، غفلت میآورد و غفلت، خود مستوجب کیفر است.
در زندگی نباید "موازنه" به هم بخورد، اگر خورد مصیبت پیش میآید.
این اصلی بوده است که در تاریخ نمونهها یافته است.
#ایران_و_جهان_از_نگاه_شاهنامه
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
#سه_گانی:
تا زمانی که قلب مردم شهر
مهر تایید، از ریا دارد،
عشق، تاریخ انقضا دارد.
#علیرضا_فولادی
@alirezafouladi_3
با رفتنت یک ایل را بیتکیهگه کردی
امید قلب مردمان ای کاش برگردی...
سلام شیخ عطای عزیز
بابت رفتنت ناراحت نیستم
اشکهای گرم من و بغض نفسگیرم
به خاطر مرگ ناگهانی تو نیست؛
چرا که بر این باورم که به نهایت کمال رسیدهای و به مقام راضیه مرضیه رسیدهای، درحالی دنیای کوچک و بیوفا را ترک میگویی که دنیا دیگر جذابیتی برایت نداشت و مردم توان فهمیدن کلام عرفانی و الهی تو را ندارند،
طول عمرت کوتاه ولی عرض عمرت به پهنای صدها نفر که صدسال عمر میکنند وسعت دارد،
تو ناکام نیستی
ناکام ما هستیم که دیگر چهره نورانی و بیریای تو را نمیبینیم، صوت داودی و دلنشینت را نمیشنویم،
شبهای ماه رمضان را بدون احیای تو و آن مناجات امیرالمؤمنین که روح ما را از زمین جدا میکرد چگونه سر کنیم؟
رفتی با آرامشِ تمام و ما را سرگردان رها کردی، رفتی تا با مولا و ارباب حسین و اهل بیت مطهرش همنشین باشی،
ما در حدی نیستیم که برای آمرزشت دعا کنیم، چون معنایش را نمیدانیم
شیخ عطای عزیز پیش خوبان و اولیای خدا از ما نیز یاد کن و برای عاقبت بخیری ما دعا کن
آرام بخواب ای خسته از رنج و غم دوران
آسوده بخواب ای دلسوز مردم و ای دوستدار خوبیها و زیباییها
که دنیا جای نیکان و پاکان نیست
روحت شاد،
🖤انجمن ادبی حسن آباد🖤
🆔️ @hasnevanews
از سعادتمندی های من یکی آن است که توفیق درک محضر استادان بزرگی را یافته ام و از این جهت خدای را شاکرم. نخستین بار در همایش عطار بود که با نام پورنامداریان آشنا شدم. دیدار با سیمرغ تازه منتشر شده بود و همه در تب و تاب که کتاب زودتر به همایش برسد. کتاب را خریدم و همانجا لاجرعه سرکشیدم. این همان چیزی بود که سالها در جستجویش از کلاسی به کلاسی و از کتابی به کتابی سفر و گذر کرده بودم: نگاه تحلیلی به متن با زبانی روشن و فهمی عمیق و بیانی زیبا. پورنامداریان در متن ها غوطه ور می شود؛ درست مثل غواصی که خویشتن را به آب می زند تا از اعماق دریا درها و مرجانها به ارمغان آورد. انگار نقشه اقیانوس متن را در اختیار دارد و دقیقا می داند کجا باید به آب بزند و چقدر باید در اعماق فرو برود و چگونه باید رهاورد سفر را به ترتیبی که برای مخاطب هم جذاب و دل انگیز باشد، به دست او برساند. آری در جستجوی همین استعاره بودم، او «غواص متن» است. آنچه این غواص توانا و نجیب را از دیگران متمایز می کند، سوای فضیلت های اخلاقی، تواضع ذاتی، حجب شرقی و خصلتهای انسانی، تسلط و مهارت شگفت آور اوست در اقیانوس شناسی متن و هنر غواصی در آن. هر کس با ایشان کلاس حافظ را گذرانده باشد، می داند که من چه می گویم. او با اشراف شگفت آورش بر ادبیات کلاسیک و تسلطش بر نظریه های مدرن، شاگردانش را به سفری در اعماق متن می برد که هر لحظه اش کشف و شهود است و تماشای صحنه هایی در جهان متن که بی همراهی استاد دست یافتن بدانها برایش مقدور نبود. شیوه تدریس او استوار بر کشف و شهودی است که برآیند دهه ها مطالعه و تفکر و تعمق در متن است و دانش زمینه ای کم نظیر و قوت فهم و قدرت بیان کم مانندش است که به او قدرت می دهد تا در سفری به اعماق متن «ساختار مثنوی را بشکند» و در سفر دیگری «گمشدگان لب دریا» را به دیدار حافظ ببرد و هنوز گرد راه از صورت ننشسته و نشسته، بر فراز زمان به «سفر در شعر مه آلود شاملو» برود و تصویری روشن از «خانه ابری نیما» به خواننده دهد. طرفه تر آن که چه در کلاسش باشی و مستمع نغمه های دل انگیزش و چه در کتابهایش سیر و سفر کنی، به تدریج می بینی که تو هم کم یا زیاد دل و جرات غواصی در اقیانوس متن را یافته ای و او در بازوان و نگاهت تغییری و توانی ایجاد کرده که در حد خودت می توانی به اعماق متن فرو بروی و این «نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف». پورنامداریان گذشته را می شناسد اما در گذشته نمانده، نظریه ها را می خواند اما چونان ضبط صوتی نظریه را حفظ نمی کند بلکه «متفکری ادبی» است که بیش از هر استادی در حوزه مطالعات ادبی مواجهه خلاقانه با نظریه ها را اساس کارش قرار داده است و ما این روزها چقدر به متفکر ادبی نیازمندیم و سیستم های آموزشی چه مایه عقیم شده از پروردن چنین فرزانگانی! خواستم در روز دهم اسفند، که ولادت استاد نجیب و توانای ماست، ادای دینی کنم به حضرتشان و برایشان از خالق زیبایی ها طول عمر همراه با عزت و سلامت را درخواست نمایم که کلام به اینجاها کشید.
#سیدمهدی_زرقانی
@sherehaghighi
/channel/smzarghani
به مناسبت دهم اسفند
زادروز م، امید
رندی از تبار خیام
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم آزادیم ازاد
اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث با شیفتگی وشوق وتعهدحریر زیبای شعرمتعهدرا می بافت.
شعری با صلابت سبک خراسانی وحماسه ی ایرانی.
می گفت :شعر محصول بی تابی آدم است.
بهترین اشعار ش را در لحظات بی تابی می سرود.
اخوان ابتدا دل درگرو توران خانم داشت و شعرعاشقانه می سرود.
وچه زیبا سرگردانی های عاشقانه را نشان داده است.
به این بیت بنگرید.
ناگهان درکوچه دیدی بی وفای خویش را
بازگم کردم زشادی دست وپای خویش را
سپس در جریانات تحولات اجتماعی قرارگرفت وشعرش بیانگر حوادث وناامیدهای نسل سرگردان بعداز سقوط مصدق شد.
درشعر زمستان با زیباترین وجهی با استفاده از زبان سمبلیک اوضاع پرترس ،وخفقان بعداز کودتا ی ۳۲را نشان می دهد.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت:
هوا دلگیر ،درها بسته ،سرها درگریبان
دستهاپنهان،
نفسهاابر،دلها خسته وغمگین
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورددست از بغل بیرون
(دراین ابیات کار کرونا را هم گویا توصیف کرده است)
یا درجایی برای بهتر نشان دادن آن دوران می سراید..
قندیل سپهر تنگ میدان،مرده یا زنده
به تابوت ستبرظلمت نه توی مرگ اندود،پنهان است.
اخوان ،در شعر اخرشاهنامه همه تحولات تاریخی را محکوم به شکست می داند.
درشعر کتیبه ازناامیدی درراه رسیدن به رستگاری سخن می گوید .
.
این شعر یادآور این داستان کامو در افسانه سیزیف است
که خدایان عده ای را جریمه کرده اندکه سنگ بزرگی را به روی قله کوهی برسانند
ووقتی رساندنددوباره سنگ به عمق دره برمی گرددوحرکت وزحمت ازنوشروع می شود.
ازویژگیهای شعراخوان می توان سمبلیک بودن ،روایی وداستانی ، وزبان حماسی او نام برد.
اخوان از تکنیکهای زبانی مانند تتابع اضافات استفاده کرده است.
انس والفت اخوان با شعروادب گذشته ذهنش را به سوی افق تازه کشاند.
وسبب خلق زبانی مختص اوشد.
که هم شوکت وشکوه سبک خراسانی
را داشت وهم اززبان امروزین مایه
می گرفت.
استاد دکتر شفیعی درکتاب.حالات ومقامات م.امید که کتابی ارزنده درشناخت احوال واخلاق وسلوک اخوان
ثالت است
می نویسد.
(اخوان یک ادیب برجسته به تمام معنی عصرما بودکه تقریباتمام دانش ادبی خودرا از کتاب وازراه مطالعه شخصی به دست آورده بود.
اخوان یک بارنوشته بود.من شاگردهمه ی کسانی هستم که استادند.
ولی درشعرمدرن خودرا تنهاشاگرد نیما می شمردوبهترین دفاع را از استادش کرده بود.
درکتابهای عطا ولقای نیما یوشیخ
وبدایع وبدعتهای نیما.
می توان گفت شعر اخوان پلی است میان سنت ومدرنیسم .
نگاه دردمندش رادرکتاب آخرشاهنامه ببینید.
بازما ماندیم وشهربی تپش
وآنچه کفتاراست وگرگ وروبه است
گاه می گویم فغانی برکشم
باز می بینم صدایم کوته است
اخوان همان گونه که زندگی می کرد می سرود .
استادشفیعی می نویسد اگرمن اخوان را ندیده بودم تناقض وجودی خیام وحافظ را درک نمی کردم .
واقعا نگهبان عزت ازادگی بود .
رندسکبالی بودکه ازهرچه رنگ تعلق پذیرد ازادبود.
به شعرسفر بنگرید که چگونه جدایی را به تصویر می کشد.
سفر
ما چون دودریچه روبروی هم
آگاه زهربگومگوی هم
هرروز سلام وپرسش وخنده
هرروز قرار روز اینده
دیگر دل من شکسته وخسته است
زیرا یکی ازدریچه هابسته ست
نه مهرفسون نه ماه جادوکرد
نفرین به سفر که هرچه کرد اوکرد
اخوان ثالث
اخوان ،شاملو،سهراب ،فروغ با سرودشان خلاقیت های شعری خود را نشان دادند..
امیداینکه نسل امروز دریچه های دیگری
به روی خلاقیت شعری بگشایند.
.ل. بهرامیان
منابع
۱-حالات ومقامات م.امید
محمدرضا شفیعی کدکنی
۲-زمستان واخرشاهنامه .م.امید
۳-صدای حیرت بیدار(گفتگو با اخوان ثالت
@sherehaghighi
"نفع در این است که لقمهای خوردی، چندانی صبر کنی که آن لقمه نفع خود بکند، آنگاه لقمۀ دیگر بخوری. حکمت این است و همچنین در استماع و حکمت.
اگر من در این عِلمهای ظاهر شروع کردمی، تا یک درس را اِتقان نکردمی، به دیگری شروع نکردمی؛ مثلاً این که چندین گاه میخواند، بر این هیچ نتواند شکال گفتن و زیادت کردن؛ از بهر آنکه چون این درس مُخَمَّر نشده باشد، چنانکه همۀ فواید و اشکالات که مولانا فرمود، توانم اعاده کردن، فردا هرگز درس نگیرم. همان درس را بازخوانم. کسی که یک مسأله را مُخَمَّر کند، چنانکه حق آن است، بهتر باشد از آنکه هزار مسأله بخواند خام."
مقالات شمس تبریزی، تصحیح استاد محمدعلی موحد، ص ۱۳۷
@sherehaghighi
@movahed1302
.
علی چه گفت؟ که: سر پیشِ ظلم خم نکنید!
تمامِ عُمر پرستاریِ شکم نکنید!
چهگفت؟ گفت که: چون مال و جاه پیدا شد
عنانِ زهد به چنگ آورید و رَم نکنید!
که بر مواجبِ برحقِّ خود میافزایید،
که از حقوق ضعیفانِ قوم کم نکنید...
اگر فتاد شما را کلیدِ بیتالمال،
چنان خورید که از فرطِ آن ورم نکنید!
به نامِ دینِ خدا خلق را میازارید...
به هر بهانه خدا را سرِ عَلَم نکنید!
به هر وسیله بزرگانِ خویش را مزنید...
که سفله را به غلط پاک و محترم نکنید!
علی چه گفت؟ که: بیچارگانِ عالَم را،
برای خویش گرفتارِ "همّ" و "غم" نکنید!
▪️
ستم کنید و بدزدید! اعتراضی نیست...
ولی به نامِ بلندِ علی ستم نکنید!
#حسین_جنتی
#علی_مددی
@h_jannati
.
من که با هر بند انگشت تو در دستانِ خود
ذکر میگویم پدر، تسبیح میخواهم چکار...؟!
#فرامرز_عرب_عامری
روز پدر بر همه پدرهای عزیز مبارک باد.
@sherehaghighi
برشی از پژوهش در دست تالیف با عنوان «بازتاب رستموارگی در خیابانهای پر از سهراب!»
تالیف: #دکتر_رضا_ترنیان //////////////// پهلوانان و شخصیتهای حماسی و اساطیری همچون فریدون، منوچهر، سام، زال، توس، کیکاووس، افراسیاب، کیخسرو، اسفندیار و یا رستمِ پهلوان، وجوهی از حقیقت هستند که تجلی رفتارهای آنان و بازتاب آن بر زندگی اجتماعی جامعة ایرانی، کنار زدن ظلمات و درخشان کردن روان اساطیری و حماسی اندیشة ایرانشهری است. بیشک درخشش این شخصیتها در متونی همچون اوستا، خداینامهها و شاهنامهها، جنبههای مادی و معنوی زندگی مردمان این سرزمین را آشکار میکند. به عنوان نمونه رستم یکی از ماناترین شخصیتهای حماسی ایرانیان است. کسی که با دلاوریهای خود در پاسداشت میهن، نگاه دوست و دشمن را به خود معطوف کرده و عملکرد هفتصد سالهاش را در ذهن و زیست اجتماعی فرهنگ ایرانی جانمایی کرده است. بیشک شخصیت رستم و تهمتنیاش بازتاب بسیاری از تضادها و تقابلها و همدلیها است. رستم کسی که مستقل از شاهان، حماسهوار زندگی میکند و شاهانی همچون کیکاووس را مترسکی در ساختار قدرت میبیند، کیکاووس شاهی که جزء کمخردی و خودرأییِ ملوکانه، کارکیاییِ ورجاوندی ندارد؛ با این وصف در هرجا که کشور و ایرانشهر برای دفاع از دشمن به او نیاز دارد، گوش به فرمان همان کیکاووسی میسپارد که با بیثباتی شخصیتیاَش، کشور را به اضمحلال برده است. رستم آزاده آنگاه که خنجر بر پهلوی پسر میزند، و یا آن زمان که از هفتخان و هاماوران به سلامت میگذرد و موجب ثبات کشور میشود، و حتی آنگاه که هفت سال پس از کشتهشدن سیاوش، توران را به خاک و خون و خشم و جهل میکشاند، و بسیار داستانها و ماجراهای مندرج در شاهنامه و متون نقلی گوسانان و خداینامههایِ بسیار، همواره رستمِ آزاده است. آزادهای که مورد احترام همه چه دوست و چه دشمن است؛ اما ماجرای رستم پهلوان، مانند سایر شخصیتهای حماسی و تاریخی با دوگانگیهای ذهنی پژوهشگران در این زمینه روبهرو است. پهلوانانی که همواره میان نگاهداشت امر قدرت و پاسداشت گوهر انسانی و قدرت مردمی در کشاکش ذهنی در سیلان هستند.
باران کوچان(رضا ترنیان/یاداشتها و شعرها و ...)
شعر و نثر و نقد ادبی
دکتر رضا ترنیان
/channel/r_tarnian
#شب_آرزوها
#تک_بیت
چشم جهان به یک دو نگاه تو دوخته است
چشم و چراغ عالم و آدم ظهور کن...
#عینصاد
@sherehaghighi
درود ای #همزبان
من هم ز #ایرانم...
درددلهای عاشقانه و حسرتآمیز شاعر فارسی زبان افغانستانی با استاد هوشنگ ابتهاج...
ای زبان فارسی...
@sherehaghighi
امشب ۲۵ بهمن ماه
ساعت ۲۲
در صفحه اینستاگرام زیر👇🏻👇🏻
https://instagram.com/mehdikhodaparast_poet?igshid=yu2c0bwmpt5c
✍🏻درباره فروغ فرخزاد
فروغ، از آن شاعرانی است که اظهارنظرهای متضادی در موردش شنیده می شود. " برخی او را یکسره شاعر غیراخلاقی معرفی کرده، خواندن اشعارش را نازوا نمی شمارند در مقابل، گروه دیگر او را بر اوجی می نشانند که خود فروغ هم بدان باور نداشت. این، یک خصلت فرهنگی نادرست ماست که می خواهیم آدم ها و پدیده ها را سیاه سیاه یا سفید سفید ببینیم؛ در حالی که آنها خاکستری اند. بهترین توصیف در مورد فروغ این است که او را مدرن ترین شاعر این سال ها بدانیم؛ وجه مدرنیته اش بیش و پیش از هر چیز، در سطح فکری اشعارش ظهور و بروز دارد. کانون شعر او در هر دو دوره زندگی ادبی اش (قبل و بعد از تولدی دیگر)، مبارزه با سنت فرهنگی مردسالار است و تمام رگ و پی و سلسله اعصاب شعرش، از همین نقطه کانونی فرمان می گیرد. او خود در مصاحبه ای اذعان می دارد: «آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است. من به رنج هایی که خواهرانم در این مملکت، در اثر بی عدالتی های مردان می برند، کاملا واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار می برم ... آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی و هنری اجتماعی بانوان است.»
(به نقل از جلالی، ۱۳۷۵: ۵۹)
زرقانی.سیدمهدی(۱۳۹۱).چشم انداز شعر معاصر ایران.تهران:نشر ثالث
@sherehaghighi
در کوچه باد میآید
این ابتدای ویرانی است
آن روز هم که دستهای تو ویران شدند باد میآمد...
#فروغ_فرخزاد
@sherehaghighi