این واقعهی دور افتادگی از «طبیعت» سرانجام بشر را تنبیه خواهد کرد. طبیعت نفرین میکند و نفرینِ طبیعت، شوم است.
#بازتابها
..............................
❇️ سکانسی از فیلم درخت گلابی (۱۳۷۶)
به کارگردانی زندهیاد استاد داریوش مهرجویی
..............................
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
حافظ میتوان گفت که به عمیقترین لایهی فرهنگِ ایران دست زده است و رسیدن به عمقِ شعرِ او نزدیک به ناممکن است، من نمیخواهم بگویم که مهمّترین شاعرِ ایران است، که نیست؛ ولی میخواهم بگویم که استثناییترین است، یعنی وضع خاصّی دارد، نمیشود گفت که چه هست و که هست و چه میگوید. زیرا سخنگوی آن لایهی زیرینِ فرهنگِ ایران و تاریخ ایران است و به عمقِ تاریخ ایران رسیدن کار دشواری است. این از عجایب است که یک فرد در گوشهای از شیراز در یک دوران انحطاطِ تاریخ، فردی کاملاً بیادّعا، یک طلبه از یک خانوادهی پایینتر از متوسّط توانسته باشد به این صورت به بروز بیاید و به این صورت سخنگوی اعماقِ زندگیِ انسانی بشود، این از شگفتیهای تاریخ است که گاه به گاه یک چنین عناصری از خود بیرون میدهد. این که گفتم خصوصیّاتی دارد که او را جدا میکند از دیگران، یکی این است که حدود ۶۰۰ سال است که در عرصهی تفکّرِ ایرانی از او فال میگیرند و آیندهی خود را از او میپرسند. امّا در دورانِ ما چیزی افزون پیش آمده و آن این است که آیندهی اجتماعی مطرح است، سرنوشتِ یک کشور مطرح است، سرنوشتِ سامانِ جهانی تا حدّی مطرح است، همهی ملّتها کم و بیش به هم بستگی پیدا کردهاند؛ بنابراین سرنوشت فردی از خود فراتر رفته، اجتماعی شده، جهانی شده برای این که در هر نقطه از جهان هر اتّفاق بزرگی بیفتد در نقطههای دیگر اثر گذار میشود؛ بنابراین یکی هم این است که گاهی از حافظ میخواهند بپرسند که چه خواهد شد؟ و عجیب این است که همیشه از جانب او یک جوابی هست ولو مبهم، که تا حدّی بتواند پرسنده را در آن لحظهی خاص که فال میگیرد، اقناع بکند. و این خاصیّتِ یک حالتِ بسیار سیّالِ شعر حافظ است که قرار به یک موضوع ندارد، و همین طور از یک نقطه به نقطهای دیگر حرکت میکند و به این علّت تا حدّی میتوان از او جوابی گرفت، و باز به این سبب نیز هست که حافظ به گونهای حرف میزند که برداشتهای متفاوت و گاه متناقض از او میشود. شما به کتابهایی که دربارهی او نوشته شده است نگاه بکنید میبینید که چقدر برداشتهای مختلف راجع به او شده، و تقریباً هیچکدام از این کتابها هم جواب درستی به خواننده نمیدهند. باز این حالت استثناییِ دیگرش این است که تنها شاعریست در زبان فارسی که خود شخصاً ادّعا دارد که با عالم غیب ارتباط دارد، جابه جا چندین بیت در این معنا هست که میگوید قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند، و نظایر این معنا. هیچکدام از بزرگان شعر فارسی یک همچون ادّعایی نداشتهاند که حافظ داشته و این معلوم میشود که نوعی احساسِ درونی داشته که شعرِ او را فراتر میبَرَد از حدّ کلامِ زمینی، کلامی که مورد استفادهی عموم است؛ نوعی حالتِ فرازمینی به کلام خود میبخشد. این البتّه نه بدان معناست که واقعاً ارتباطی با عالمِ غیب داشته، هیچ کس نمیتواند با عالمِ غیب ارتباط برقرار بکند؛ بلکه حالتی است که ترکیبِ کلمات و الفاظ یک همچو خاصیّتی از خود بروز میدهند. طنینی در کلمات هست، آوای خاصّی از ترکیب پدید آمده که این حالت را القاء میکند. موسیقیِ خاصّی که ما را میرباید و میبَرَد به عالمِ دیگری.
و از اینها گذشته، باز یکی از چیزهای عجیبی که دربارهی حافظ هست، آن است که مثلاً شاعری مثل گوته که برجستهترین فردِ ادبیاتِ آلمان است، از طریق ترجمه سرسپردهی او شده است، این از عجایب است.
#از_رودکی_تا_بهار
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
این سو و آن سو زیاد میبینم «پز» بازسازی #ارگ_بم را میدهند که در زلزلهی سال ۱۳۸۲ آسیب شدیدی دیده بود.
اول اینکه بهبهوچهچهها الکی است و تشریف که ببرید میبینید چقدر باسمهای بازسازی شده؛ دوم اینکه سؤال اساسی این است: بازسازیاش چه سودی دارد؟ یعنی الان مثلاً برویم #تخت_جمشید را هم سقف و ستون بزنیم و دیوار بکشیم و کامل کنیم؟! #ویرانی هم جزو تاریخ طبیعی هر بناست. باید باقیماندهها را حفظ کرد.
کاش مسئولان بفهمند ایندست بازسازیها فقط به درد ساخت بومگردی میخورد! خرابهی اصیل از آبادی جعلی ارزشمندتر است.
حسین جاوید
@Virastaar
🌲روز جهانی معلّم (۵ اکتبر) گرامی باد🌲
من گمان میکنم که یکی از خطرهای بزرگی که روح و فکرِ نسلِ کنونی را تهدید میکند خطرِ عدمِ تشخیصِ «زیبایی» از «زشتی» است؛
میتوان گفت که در این دوره از این هم دورتر رفتهایم و به نوعی بیماریِ «زشت پَرَستی» دچار شدهایم.
اگر روزی برسد که تعلیم و تربیّت در کشورِ ما به جِدّ گرفته شود و بر پایهی درستی قرار گیرد، حقّ خواهد بود که درسِ «زیبایی شناسی» جزو برنامهی دبیرستانها گذارده شود و اجباری گردد. حتّی اگر لازم شود که معلّم از خارج استخدام گردد باید این کار را کرد، باید به فرزندانِ این آب و خاک آموخت که چگونه زیبایی را بشناسند و دوست بدارند.
#ایران_را_از_یاد_نبریم
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
#تکبیت_عاشقانه
#بداهه
امام رضا فرمودند: یابن الشبیب! ان کنت باکیا علی شئ فبک للحسین (ع)
گر انتخاب من از زندگی امام رضاست
تو انتخاب منی چون که انتخاب رضاست...
#عین_صاد
@sherehaghighi
عبدالکریمی: نسل جدید را نباید سیاسی فهمید
عبدالکریمی: نسل جدید را نباید سیاسی فهمید
تهران- ایرنا- «بیژن عبدالکریمی» استاد فلسفه در تشریح تحولاتی که از تفاوتهای نسل جدید و قدیم منشا میگیرد بیان میدارد: نباید تصور کرد که بچههای جدید حکومت را نفی میکنند بلکه اصولا اتوریته را نمیبینند و از این رو نباید ویژگیهای این نسل را از منظر سیاسی نگریست.
اگر منشا اعتراضهای سال گذشته را ترکیبی از مطالبات پاسخ دادهنشده در جامعه و برنامهریزی و موجسواری اپوزیسیون و دولتهای متخاصم بدانیم و به سهگانه مردم (به خصوص نسل جدید)، حاکمیت و اپوزیسیون توجه کنیم، امروز اینکه رویکرد هر یک از اضلاع این مثلث را چه مقدار شناختهایم، قابل بررسی است.
در این زمینه، پژوهش ایرنا در پروندهای به بررسی این مهم پرداخته که در بخشی از آن «بیژن عبدالکریمی» استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی در گفتوگویی وضعیت شناخت ما از نسل جدید و چگونگی تفکر آنها در ارتباط با نظام جهانی را تشریح کرده است. متن این مصاحبه را در ادامه میخوانیم:
اگر میخواهیم برای جوان ایرانی تصمیمگیری کنیم، باید تحولات فرهنگی جهان را درک کنیم
در این دوران فردیتگرایی به شدت رشد پیدا کرده و میگوید من خودم میخواهم بفهمم. این نسل میگوید تو اسلام را چنین میفهمی اما من اسلام را چنین میفهمم و چه دلیلی وجود دارد که تو بهتر از من بدانی
عبدالکریمی در ابتدای گفتوگو به تاثیر تحولات جهانی بر نسل جدید و رفتارش میپردازد و میگوید: امروز دنیای جوان ایرانی جدای از دنیای جوانان دیگر کشورها نیست. دختر ایرانی تا حدودی آنگونه میاندیشد که یک دختر در کشورهای دیگر میاندیشد. احساسات مشترک در جهان شکل گرفته است؛ به این معنا با مدرنیته ما وارد سرعت گرفتن تکوین واحد جهانی شدیم. بنابراین امروز تحولات فرهنگی در کشور ما نمیتواند مستقل از تحولاتی که در سراسر جهان صورت میگیرد، فهم شود.
امروز نمیتوانیم احساسات یک جوان ایرانی را بدون درک آنچه که در فضای فرهنگی جهان صورت میگیرد، درک کنیم. اگر میخواهیم برای جوانان تصمیمگیری کنیم، سیاستگذاری فرهنگی کنیم و برنامه بدهیم باید از این تحولات فرهنگی متاثر باشیم.
ویژگی نسل جدید را نباید سیاسی فهمید
عبدالکریمی دنیای قدیم و دنیای جدید را دارای تفاوتهایی عمده میداند و اظهار میدارد: جهان قدیم مذهبباور و جهان جدید عقلمحور است. در جهان جدید تحولاتی در حوزه علم و صنعت اتفاق افتاد. این تحولات چنین نیست که برای نمونه فقط لپ تاپ به خانهها آمده باشد بلکه انسان به لحاظ آنتروپولوژی (انسانشناسی) تغییر پیدا کرده است.
امروز ما با جهان و انسان آنلاین مواجه هستیم. چنین نیست که بچههای ما یک تغییرات روانشناختی پیدا کرده باشند بلکه انسان آنلاین با ما متفاوت است؛ یعنی ویژگیهای وجودشناختی و هستیشناختی او متفاوت است. بنابراین احمقانهترین شکل این است که ما این ویژگی را سیاسی بفهمیم و بخواهیم با روشهای پلیسی، امنیتی، نظامی و سرکوبی به آن پاسخ دهیم. این یعنی نفهمیدن مساله و جواب نخواهد داد.
هنوز از سیلی مدرنیته گیج بودیم که پسامدرنیته سیلی دوم را نواخت
استاد فلسفه دانشگاه به تاثیر مدرنیته و پسا مدرنیته بر انسان اشاره میکند و میگوید: ما هنوز از سیلی مدرنیته گیج و گنگ بودیم که جهان پسامدرنیته آمد و سیلی دوم را بر صورت جوامعی همچون ما نواخت. امروز این گیج و گنگی در جامعه ما وجود دارد و نمیدانیم با جهان جدید چه کنیم. من به عنوان یک استاد دانشگاه میگویم که هیچکدام از ما نمیدانیم با این جهان چه کار کنیم. برای مثال ما زبانی نداریم که با این بچههای جدید چگونه صحبت کنیم. این وضعیت فرهنگی ما شده است.
امروز ما با جهان و انسان آنلاین مواجه هستیم. چنین نیست که بچههای ما یک تغییرات روانشناختی پیدا کرده باشند بلکه انسان آنلاین با ما متفاوت است
جهان پسامدرن شکاف دیگر تمدنی ایجاد کرده و قاعدتاً دین در این جهان دیگر نمیتواند همانند دوران ماقبل مدرن یا حتی دوران مدرن باشد و تحولاتی که صورت گرفته بیتردید تحولات فرهنگی خواهد بود و وجوه سیاسی، اجتماعی و تاریخی جدیدی را برای جهان و جامعه ما به وجود خواهد آورد.
دچار یک نوع فقدان امنیت فکری و وجودشناختی هستیم
این چهره دانشگاهی به دو تجربه بزرگ تاریخی بشر غربی اشاره میکند و میگوید: نخستین تجربه، نظامهای الهیاتی مسیحی است که در نهایت منجر به خشم و کینه نسبت به کلیسا شد زیرا بشر با خوشبینی تمام قرار بود به آزادی و خوشبختی برسد. پس در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی ایمانی در بشر غربی و ما که تحت تاثیر آنها بودیم به وجود آمد که قرار بود به سعادت برسیم. اما نتیجه این تفکر ظهور نظامهای توتالیتر و فاشیستی بود که انسانها را قربانی میکرد، نتیجه این تفکر دو جنگ بزرگ جهانی بود که میلیونها انسان در آن کشته
مولانا بیش از هرکس ولوله و شور در فکرِ ایرانی نهاده و فضای خروشانی بر او عرضه کرده که در این فضا، چون نیروی فَوَران کنندهای که در شاخههای بهاری است، معنی میخواهد لفظ را بشکافد؛
هنگام خواندن "مثنوی" و نیز "غزلیّات" این احساس به ما دست میدهد که قالبِ تن، گنجایشِ روحِ برجهنده را ندارد، و این تنها کتابی است که میشناسیم که چنین خاصیّتی داشته باشد.
#جام_جهانبین
.................................
❇️ حضرت مولانا نوبهاری بود که به گلزارِ عواطفِ بشری روح و معنا دمید.
.................................
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
رند کسی است که همه چیز میداند، ولی هیچ چیز را به تمامی قبول ندارد، بلکه مجموعِ تفکّر برایش مطرح است و روشنبینیِ خاصّی در اوست و کُنهِ امور را میبیند، در حالی که این کُنهِ امور هم هیچ پایان و چشماندازی ندارد؛ یعنی متّکی به جایی نیست.
من خیال میکنم که شمس تبریزی یک رند است، با تعریفی که از رند داریم:
کمی حکیم، کمی عارف، کمی شاعر، بدون اینکه یکی از آنها به تنهایی باشد.
#زندگیعشق_و_دیگرهیچ
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
بشر آنقدر که از ترسِ حوادثِ اتفاق نیافتاده
در آینده رنج برده است،
از خودِ آن اتفاق، آنقدر رنج نبرده است ...
ترس ها را دور بریزیم،
دنیا اونقدری بزرگ هست که
برای هر کدوم از ماها، یک جای مخصوص به خود رو داشته باشه ...
✨ شبتون آرام 🌙
از اینکه کانال ما رو به دوستان خود معرفی میکنید، از شما متشکریم ♥️
💎 @AngizeshiePlus 👑
کتابشناسی و ارجاعدهی در مواجهه با آثار دانلودی، یک پیشنهاد
در کشور ما کپیرایت رعایت نمیشود و بنابراین امکان دانلود بسیاری از منابع نایاب و کمیاب و حتی کتابهای روز بدون رعایت سلسلهمراتب قانونی و حقوق ناشران و مؤلفان وجود دارد. بحث راجع به جوانب این موضوع در جای خود مهم است ــ و ضمناً هیچ شکی هم در این نیست که باید به حقوق قانونی و اخلاقی دیگران احترام گذاشت ــ اما من میخواهم در این زمینه نکتهی دیگری مطرح کنم.
خودمان را که نمیخواهیم گول بزنیم، برای همهمان پیش آمده که ــ غالباً با عذاب وجدان ــ منبعی را که در دسترس نیست از اینترنت گرفتهایم و از آن بهره جستهایم. کار وقتی بیخ پیدا میکند که پژوهشگر باشیم: نسخهی پیدیافی که دانلود کردهایم، و اسکنشدهی نسخهی چاپی است، کتاب الکترونیکی رسمی نیست، چون ناشر الکترونیکی ندارد، کتاب چاپی هم نیست، چون نسخهی الکترونیک غیررسمی است!
بسیار خوب، باید چه کنیم؟ طبیعتاً این هم از آن مشکلات عجیبی است که فقط در کشور ما پررنگ است! (پژوهشگر غربی عمدتاً نه نیازی به دانلود اینچنینی دارد و نه دسترسی بیدردسری به آن!) ــ پس راهحل را هم خودمان باید بجوییم.
این که خواننده را فریب بدهیم و نسخهی پیدیاف را جای نسخهی چاپی جا بزنیم و مثل نسخهی چاپی ارجاعدهی کنیم، نه اخلاقی است و نه حرفهای و مطابق روال آکادمیک (اما متأسفانه این راهی است که اغلب پژوهشگران میپیمایند). مشکل مهم دیگری که پیش میآید این است که چهبسا نسخهی پیدیاف مخدوش یا دارای حذفیات یا ترکیبی از چند ویراست مختلف یک کتاب باشد (بارها برای من پیش آمده که ریزنگری کردهام و دریافتهام که خطای پژوهشگر از نقص کدام نسخهی دانلودی آب میخورد).
پیشنهاد من این است که در صورت استفاده از منابع الکترونیکی غیررسمی (هم آنها که مشمول کپیرایت هستند و هم بهخصوص آنها که مشمول کپیرایت نیستند)، در کتابشناسی بخش ویژهای برای آنها در نظر بگیریم و در نظام ارجاعدهی نیز به همان استناد کنیم. اینطور هم اعتبار آکادمیک پژوهشمان حفظ میشود و هم مسئولیت اشتباهات تهیهکنندگان نسخههای غیررسمی گریبان ما را نمیگیرد.
حسین جاوید
@Virastaar
شاعران پاییز را دوست نمیداشتند، زیرا تا اندازهای شبیه به خودِ آنان بود. آنان خود را همیشه عاشق معرّفی میکردند، و عاشق میبایست زرد و نزار باشد.
#بازتابها
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
آغازِ ماهِ مهر و فصل زیبای پاییز بر همهی شما جانان مِهرآگین و خجسته باد.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
تاریخِ کشورتان را با دقّت بخوانید که یکی از دردناکترین و عبرتانگیزترین تاریخهاست.
در اوّلین فرصتی که بهدست آوردید با آثار بزرگ ادبیِ آن بهخصوص چهار شاعر «فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ» آشنا شوید، کتابهای آنها را نزد خود داشته باشید و از خواندنشان غافل نشوید؛ خلاصهای از کلّ حکمت و تجربهی بشریّت در این چهار کتاب جمع است.
یکی از موهبتهایی که ایرانی دارد آن است که میتواند این شاهکارهای بیبدیل را در زبانِ اصلی بخواند.
#برگریزان
#نامه_به_فرزند
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
وزیر ارشاد «فقدان» داریوش مهرجویی را تسلیت گفته و معاون پارلمانی رئیسجمهور «درگذشت» او را. لابد در روزهای آتی هم صاحبمنصبان بیشتری به جمع تسلیتگویان میپیوندند. داریوش مهرجویی نه دچار «فقدان» شده و نه «درگذشته»، او «کشته شده»، «به قتل رسیده»! در «فقدان» و «درگذشتن» عاملیت بیرونی و ارادی دیگران وجود ندارد، اما در «کشته شدن» چرا. «کشته» و «مرده» برابر نیستند؛ بر «مرده» باید فقط سوگواری کرد و بر «کشته» پرسشگری. پس اگر تسلیتگوییتان حقیقی است، «کشته شدن» داریوش مهرجویی را تسلیت بگویید، نه «درگذشت» او را!
حسین جاوید
@Virastaar
برای باران
باران! سرودِ دیگری سر کن!
من نیز میدانم که در این سوک
یاران را
یارای خاموشی گزیدن نیست.
اما تو میدانی که در این شب،
دیوارهای خسته را
تابِ شنیدن نیست.
اما نمیگویم
دیگر نخواهد رُست در این باغ
خونْبرگ آتشبوتهای
چون قامتِ یادِ شهیدانش
یا گُل نخواهد داد،
پیوندِ دستِ ناامیدانش.
باران! سرود دیگری سر کن!
شعر تو با این واژگانِ شُسته
غمگین است.
[از دفتر از زبان برگ]
عکسها:
جمعه، ۲۱ مهرماه ۱۴۰۲
سهیلا ادیب
.
چه کسی نخستین بار حافظ را لسان الغیب گفت؟
لسان الغیب، پرکاربردترین و آشناترین لقب برای حافظ شیرازی است. از هوش مصنوعی پرسیدم: «مشهورترین صفتِ حافظ شیرازی چیست؟».
علامۀ قرن بیست و یکم در پاسخ نوشت:
«بر اساس جستجوی من، مشهورترین و محبوبترین صفت حافظ شیرازی، "لسان الغیب" است. این صفت به این دلیل او داده شده که به طور شگفتآوری به پیشبینی و تفسیر ماهیت انسانی و وقایع زندگی اشاره میکند. به نظر میرسد وی از دیدگاهی عمیق، پیامهای پنهان و تفسیرناپذیری از جهان معنوی به مخاطبان خود میدهد. شعرهای او به ارزش فرهنگی و ادبی بالایی دست یافته است.»
پاسخ هوشِ مصنوعی فشردهای است از اطلاعات موجود در فضای مجازی که میلیونها کاربر آن را در صفحات و سامانههای مجازی ثبت و منتشر میکنند. پس میتواند گویای جایگاه و شخصیت حافظ در ذهن فرهنگی جهان پارسیزبان امروز باشد. گواه دیگر برای غلبۀ صفتِ لسان الغیب بر دیگر صفات شعر حافظ، درج این صفت روی جلد دیوان حافظ توسط بسیاری از ناشران ایرانی است.
چنان نیست که صفت لسان الغیب را به تازگی و در قرن اخیر به حافظ یا به دیوان وی داده باشند. در سدۀ نهم هجری مرکز فرهنگی هرات، نقش ویژهای در تقدسبخشی به شخصیت و شعر حافظ داشت. عبدالرحمان جامی (ف 898 ق) صوفی طریقت نقشبندی که در محیط فرهنگی هرات و خراسان نفوذ فکری فراوانی داشت، روند قدسی شدن شخصیت و سخن حافظ را که از زمان حیات خود شاعر آغاز شده بود سرعت بخشید. او در کتاب نفحات الانس (نگارش 883 ق) حافظ را " لسان الغیب و ترجمان الاسرار" خوانده و در کتاب دیگرش بهارستان (نگارش 892) شعر حافظ را تا سر حد اعجاز برکشیده و آن را لسان الغیب نامیده است.
البته جامی واضع این لقب برای حافظ نبوده است. این لقب در میانۀ قرن نهم برای حافظ تقریباً تثبیت شده بود چنان که گاه به خود حافظ و گاه به دیوانش صفت " لسان الغیب" دادهاند. کتاب تاریخ دیاربکریه (نگارش، 875 ق) این لقب را به دیوان حافظ داده میگوید «درویشان صاحب ذوق آن [دیوان] را لسان الغیب میگویند». پیشتر از آن یعنی کمتر از پنجاه سال از درگذشت حافظ، آذری اسفراینی (840 ق) در کتاب جواهر الاسرار برای حافظ لقب لسان الغیب را آورده است. پیشتر که برویم، ده سال قبل از آذری در کتاب لطایف اشرفی (مجموعۀ سخنان یکی از صوفیان کبروی مقیم هند به نام سید اشرف جهانگیر سمنانی زنده در 709 تا 832 ق) - آمده است که اکابر صوفیان روزگارِ حافظ، وی را " لسان الغیب" نامیدهاند. میبینیم که وقتی جامی در پایان سدۀ نهم، حافظ را لسان الغیب مینامد سالها پیشتر از وی در میان همگان از دیاربکر ترکیه تا هندوستان و خراسان حافظ به "لسان الغیب" شهرت داشته است.
گفتنی است که اصطلاح "لسان الغیب" در فرهنگ اسلامی بسیار کهنتر از روزگار حافظ است. نخستین کاربرد آن احتمالاً به قرن سوم هجری میرسد در شعری از حسین بن منصور حلاج (ف 303 ق ) که "لسان الغیب" را در برابر " لسان العلم" طرح کرده و میگوید:
فإنَّ لسانَ العلم للنطق و الهُدی
وانَّ لسانَ الغیب جلَّ عن النطقِ
«زبان علم برای نطق و هدایت است و زبان غیب از نطق والاتر است».
در زبان پارسی، اصطلاح "زبان غیب" را در شعر خاقانی شروانی و مولوی بلخی میبینیم؛ فریدالدین عطار نیشابوری نیز در تذکرة الاولیاء "زبان غیب" را در وصف زبان صوفیان آورده بود؛ گرچه این تعبیر پیشینۀ دور و درازی در زبان عربی و فارسی داشت اما پیش از حافظ در زبان فارسی کسی را به "لسان الغیب" ملقب نکرده بودند.
با آن که حافظ سخنش چندان مقبول طبع متشرعان نمیآمده چگونه و چرا به این لقب اشتهار یافته است؟
بخشی از پژوهش در دست تألیف «قرآن پارسی، آرمان ایرانیان»،
روسیه به اوکراین یورش میبرد، #دلار و بعد #کاغذ در ایران گران میشود، فلسطین به اسرائیل پاتک میزند، #دلار و بعد #کاغذ در ایران گران میشود، یقین دارم اگر پسفردا شهابسنگی به بلندیهای ماچوپیچو در پرو بخورد، باز هم ترکش آن بهنوعی به ما میرسد! اینطور مواقع یاد شعر #انوری میافتم:
«هر بلایی کز آسمان آید، گرچه بر دیگری قضا باشد
نارسیده بر زمین پرسد، خانهی انوری کجا باشد؟!»
حسین جاوید
@Virastaar
#تکبیت_عاشقانه
#عشق
شیرینی فراق کم از شور وصل نیست
گر عشق مقصد است خوشا لذت مسبر
#فاضل_نظری
@sherehaghighi
❇️ دمی فارغ از قیل و قالهای روزمرّه؛
– هنر میتواند غمآور یا شادیآور باشد؛ ولی مهم نیست، منظور حرکت است. اینست که شما در تماشای تراژدی نیز احساسِ انبساط دارید، رنجِ خود را سبک شده مییابید زیرا میبینید که دیگران هم رنج کشیدهاند و این، تسلّای خاطر است.
– مگر نه آن است که لحظههای باروَری در زندگی هست که انسان گمان میکند که در طیّ آنها سالها زندگی کرده است؟
#نوشتههای_بیسرنوشت
#ذکر_مناقب_حقوقبشر_در_جهانسوم
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
عشق رویایی من،
درسته که الان کنارم ندارمت!
درسته که نمیدونم بعد از تو سرنوشتم با کی قسمت میشه،
ولی من یه روزایی رو باهات زندگی کردم...
یه روزایی سهمم از این دنیا شدی؛
تو یه قسمت از زندگیمی که هیچوقت پاک نمیشه،
حتی وقتی کنارم نباشه.
ولی قشنگه ها!
تو این دنیای پهناور، با این تعداد از آدما،
ما بازم جزئی از سرنوشت هم شدیم...
نهال شاکرمی✍
@stonneheart
#تکبیت_عاشقانه
#بداهه
از بین خوانشهای نام برده در مصراع دوم، کدام خوانش را میپسندید؟ خوانش مورد پسندتان را به آیدی @Ainsad ارسال کنید. ممنون از نگاهتون
مجنون و سرسپرده به دیوان قسمتیم
تا آسمان چه خواهد و بر ما چه سان رود...
#عین_صاد
مجنون و سرسپرده به دیوان قسمتیم
تا آسمان چه خواهد و بر ما چهها رود...
#عین_صاد
@sherehaghighi
#تکمصراع_عاشقانه
#بداهه
کور و کر میکند این عشق به زنجیر مرا...
#عین_صاد
@sherehaghighi
#تکبیت_عاشقانه
#بداهه
ما را که از قبیله عشقیم پس چرا
باید بدون روی تو هر شب به سر بریم...؟
#عین_صاد
@sherehaghighi
◽️ این دو، وظیفه هر انسان شریفی است: یکی کشف و اعلام حقیقت و دیگری کاهش درد و رنج. یعنی این که باید به نحوی زندگی کنیم که تا می توانیم حقایق بیش تری را بشناسیم و بعد از شناخت، آن ها را به دیگران نیز اعلام بکنیم؛ و دیگری هم کاهش درد و رنج. یعنی به نحوی زندگی کنیم که لااقل از زندگی کردن ما درد و رنج دیگران افزوده نشود، بلکه حتی المقدور کاسته هم بشود.
✍️مصطفی ملکیان| کتاب سنت و سکولاریسم، معنویت،گوهر ادیان1
@mostafamalekian
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
در دیوان حافظ بر سر کلمههای «می» «عشق» «ساقی» نمیتوان بحث کرد.
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️کلمهٔ «مستی» و «مست» را میتوان معنی علمی کرد.
ابوحنیفه در فقه خود میگوید:
مست کسی است که زمین و آسمان را تشخیص ندهد.
کلمهٔ شراب که همان خمر عربی یا wine انگلیسیست تعریف قاموسیِ [تعریف لغتنامهای] مشخص دارد اما همین کلمه وقتی در زنجیرهٔ شعر حافظ قرار میگیرد، بر اثر نبوغ هنرمند و بر اثر همنشینی با کلمات دیگر، کسب عاطفیت میکند.
پس، در دیوان حافظ نه بر سر کلمهٔ «می» میتوان بحث کرد نه بر سر کلمهٔ «عشق».
هرکس بهتر درین مورد صحبت کند حق با اوست.
ساقی نیز اینگونه است. یعنی یک معنی قاموسی در هر زبانی دارد اما در دیوان حافظ معنی آن که کسب عاطفیت کرده است با ترجمهٔ انگلیسی آن «cupbearer» متفاوت است.
بخش عظیمی از ظرافت کار یک هنرمند این است که کلمات کوچه و بازار را بار عاطفی بخشد و از حالت عادی خارج کند.
در یک تجربهٔ هنری نیز اینگونه است. یعنی در تاریکیهایش یک روشناییهایی هست و در روشناییهایش یک تاریکی؛
به تعبیر دکتر علیاکبر فیاض.
یک منظومهٔ هنری را فکر میکنیم که میفهمیم اما باز هم جای سوال دارد.
لطف هنر این است که ما را راه میدهد و راه نمیدهد.
شعر حافظ نیز اینگونه است.
سعدی میگوید:
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
بازار خویش و آتشِ ما تیز میکنی
این کار هنری است؛ بینَ التّجلی و الاِستتار.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
جلد یک
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
#حافظ