برای آرزوهای محال خویش میگریم
فاضل نظری
@sherehaghighi
https://www.instagram.com/reel/C2RvtZ4NnBC/?igsh=MTc4MmM1YmI2Ng==
🎥 تیم ملت یا تیم حکومت؟ [نسخه کامل]
🔸مناظره صادق زیباکلام و بیژن عبدالکریمی
🔻صادق زیباکلام: دوست دارم مردم ایران خوشحال باشند، ولی وقتی میبینم که حکومت بهرهبرداری سیاسی میکند، علاقه ندارم تیم فوتبال ما برنده شود. کشورهای پیشرفته چنین بهرهبرداریهایی نمیکنند.
🔻بیژن عبدالکریمی: سرمایههای کشور را به دلیل کینه از جمهوری اسلامی نابود میکنید. باید چیزی باشد که این ملت را ملت نگه دارد؛ چه در برابر قدرتهای خارجی و چه در برابر قدرتهای فاسد داخلی.
🎞 فیلم کامل این گفتگو در پلتفرم آزاد:
🌐 A Z A D. im
🎞 فیلم کامل این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/ihh66rISJbk
🆔 @AzadSocial
.
روزی اگر زمان به عقب رفت،
لَختی در آن دقایقِ بشکوه،
امروز را ببین ز سر کوه
برگرد کُنجِ غار محمد!
والاپیامدار! محمد!
.
#حسین_جنتی
.
@h_jannati
.
انشای برگزیده دانشآموز عزیزم در پایه دهم تجربی به نام رادمهر شاپوری با عنوان اردوی کویر
Читать полностью… خوشبختی در گرو عوامل پیچیدهای است و به صرف تأمینِ حوائجِ اوّلیّه کارش تمام شده نیست. غذا، پوشاک، مسکن، و وسیلهی دفاع در برابر عوارض طبیعی، اینها جزو شرایط اوّلیّهاَند، ولی بعد از آن چه؟ حافظ میگفت:
«ساقی و مطرب و مِی جمله مهیّاست ولی
عیش بییار مهیّا نشود، یار کجاست؟»
حرف بر سرِ یار است، یعنی آنچه درونِ تشنهکامِ انسان را میتواند سیراب کند. خوشبختی بر موازنهی باریکی حرکت میکند. همانگونه که برآورده شدنِ "خواست" از شرایط آن است، برآورده نشدنِ بعضی "خواستها" هم میتواند تأثیرگذار بشود. این که مولوی میگوید:
«آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست»
البتّه از لحاظ روانشناسی توجیهناپذیر نیست. ارضاء حوائج اوّلیّه لازم است، ولی تمام نیست.
هرگز کسی نمیخواهد بگوید که زندگیِ سوئدی از مصری یا بنگلادشی بهتر نیست، بلکه میخواهیم بگوییم که آن نیز کمبودهایی دارد. این کمبودها درونی است، آن را باید ناشی از طبعِ روزگار دانست که چیزی را میدهد و چیزی را میگیرد. آنچه بشود آرزو کرد، رسیدن به موازنه است که بسیار دیریاب است، و دنیای امروز بیش از همیشه نیاز به جستجوی آن دارد.
#بازتابها
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
اندر ضرورت توجه به نسخه پژوهی
دکتر شفیعی کدکنی می گوید من در زمینه های مختلف تحقیقات ادبی کار کرده ام و در میان آنها سخت ترین کار تصحیح نسخه است. نسخه های خطی سرمایه معنوی زبان و ادبیات فارسی و ایرانی هستند. این روزها که وارد پروژه جدید شده ام، بعینه می بینم نسخه پژوهی چه قلمرو ناشناخته ای است. نمی خواهم ادعای غیر محققانه ای بر زبان و بیانم جاری شود اما حدس می زنم چندین برابر آثار چاپی به زبان فارسی آثار چاپ نشده وجود دارد. من که حوزه مطالعاتم تاریخ ادبی است اعلام می کنم با اشراف بر نسخه های خطی کل تاریخ ادبیات ایران باید دوباره نوشته شود. نسخه های خطی آرشیو ملی ما هستند و کشف آرشیو ما را به سوی نوشتن دوباره تاریخ ادبیات ایران و قلمرو زبان فارسی سوق خواهد داد. اطلاعات ما درباره تاریخ ادبی در بهترین حالت بر اساس کتابهای چاپ شده و نسخه های خطی مشاهده شده توسط نسل اول و دوم مورخان ادبی است. بیخود نبود که آن بزرگواران همگی در نسخه شناسی نیز ید طولایی داشتند اما نکته اینجاست که پس از آنها ما با حجم عظیمی از نسخه ها آشنا شده ایم که در دسترس آنها نبوده اما تاریخ ادبیات های مان عمدتا هنوز بر مدار همان اطلاعاتی می گردد که آن بزرگان ارائه داده اند. یک مورخ ادبی باید با نسخه پژوهی آشنایی عمیق داشته باشد، پایگاههای نسخه شناسی ایران و جهان (مکتوب و دیجیتال) را بشناسد و دائم در آنها سفر کند. دپارتمانهای ادبی نسخه پژوهی را به دو دلیل جدی نمی گیرند. برخی تصحیح نسخه را پژوهش نمی دانند که با کمال احترام باید بگویم سخت در اشتباه اند و برخی هم آنقدر سهل می گیرند که تصحیح نسخه را تا سطح تایپ از روی یک یا چند نسخه خطی تقلیل می دهند. هر دو طرف به یک اندازه به فرهنگ و ادب این سرزمین لطمه می زنند. زمانی قرار بود تصحیح نسخه به عنوان یک گرایش ارشد تعریف و تعیین شود اما نمیدانم به چه سرنوشتی مبتلا شد. من اصراری برای ایجاد گرایش ندارم اما اصراری بر جدی گرفتن نسخه پژوهی در دپارتمانهای ادبی دارم. کتابها و مجلات ابن حوزه کم نیستند اما محققانی که آن کتابها و مجلات را جدی بگیرند، کم اند. نکته دیگری که می خواستم مطرح کنم تجدید نظر در این زمینه تحقیقاتی مهم است. ما باید در کنار شیوه های سنتی به فکر ایجاد تحول در این حوزه تحقیقی باشیم. مباحثی مثل هرمنوتیک نسخه های خطی و استفاده از دیجیتالیسم در نسخه های خطی می تواند این حوزه پژوهشی را چند گام جلوتر ببرد. در شماره های بعدی باز هم درباره نسخه پژوهی خواهم نوشت اما عجالتا توجه شما را به مقاله زیر جلب می کنم که با وضع دو اصطلاح روایت کاتبانه و روایت مولفانه نگاه جدیدی به این حوزه را تبلیغ می کند. البته پژوهشهای جدید بر پیشینه تحقیق استوار است و این مقاله نیز از قاعده مذکور بر کنار نیست.
https://ensani.ir/fa/article/531794/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%B7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D8%A8%D8%A7-%D8%AA%DA%A9%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7-
/channel/smzarghani
در «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» یک نفر پیدا نمیشود که بداند خط فارسی واکههای کوتاه را نشان نمیدهد و در ترکیبهای وصفی و اضافی هم نیازی به کسره نداریم؟
گمان کردهاند مخاطبشان شاگرد کلاس اکابر است و بدون کسره نمیتواند «ویراستار ادیب» را درست بخواند!
حسین جاوید
@Virastaar
ادامه متن ادبی زیر توسط امیرمحمد تقوی، دانشآموز پایه یازدهم
"برف زمین را نوعروس کرده بود و بچهها تنها اسباببازیشان آدم برفی بود. تمام راهها بسته بود..."
آسمان نیز سیاه شده بود. گویی لباس دامادی بر تن کرده بود و قرار بود زمین را به عقد آسمان در آید. ابرها نیز برف را مانند نقل بر سرزمینها میریختند.
اگر انسان کاملتر از آنچه هست میبود، دیگر جستجوگر نمیشد و در اینصورت زندگی از تحرّک باز میماند، و این خلافِ طبعِ زندگی بود. انسان موجودِ "متناهی" در "نامتناهی" است، و کوشش او در زندگی معطوف به درهم شکستنِ تناهیِ خود است. این کوشش، پایانناپذیر است و تا دمِ مرگ با او همراه است.
#شهرزاد_قصهگو
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم
لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم...
#کاظم_بهمنی
https://www.instagram.com/reel/C2NhsT0Kja3/?igsh=MTc4MmM1YmI2Ng==
میان فوتبال از یکسو و تفلسف و تفکر و جستجوی حقیقت از سوی دیگر، شباهتی بسیار اساسی وجود دارد. همانگونه که بازی فوتبالِ یک تیمه و بدون حضور حریف معنا ندارد، تفکر و جستوجوی حقیقت بدون «دیگری» معنا ندارد. «دیگری» جزء و عنصر ضروری و قوامبخش بازی فوتبال، از جمله بازی حقیقت است. دیگری، میتواند برای تو به منزلة جهنم باشد، دیگری میتواند در برابر تو و در برابر اراده و اندیشة تو قد علم کند و حتی دیگری میتواند تو را شکست دهد، اما بدتر از همه این است که با حذف دیگری بازی صورت نگیرد. همانگونه که بدون «دیگری» بازی فوتبال شکل نمیگیرد، با حذف و طرد «دیگری» حقیقت و تفکر میمیرد. آنجا که «دیگری» حضوری جدی ندارد، تفکر و حقیقتی نیز وجود ندارد.
بیژن عبدالکریمی، مورخ ۱۸ تیر ۱۳۹۰
🔹️«کلمات» خانهی انسان است، انسانی که در خانه نمیگنجد! انسانی که منزل به منزل به منزل سفر میکند تا در منزلی قرار بیابد، حال که منزلتش در بیمنزلیست.
این ضیافت، ضیافت دیگریست! تو اینجا به قلهها آمدهای تا خودت را فتح کنی.
در این سفر سعی بر آن است که منظره به منظره، چشماندازی برپا کرده باشیم تا مقصد را به تاخیر بیاندازیم.
قصدمان رسیدن است و مقصدمان نرسیدن!
گاه با صراحت نقد سخن میگوییم و گاه در سایههای شعر. جایی میان جنون و خرد.
در فراز و فرود زبان پیش میرویم، گاه با حرفهایی قریب و گاه با سطرهایی غریب. به هر طریق، طریق دیگریست این طریق؛ که سفر در متن راهپیمایی است و سفر در شعر کوهپیمایی.
شعر در تصادف ناخودآگاه و خودآگاه رقم میخورد و هرچه این دو از توان بیشتری برخوردار باشند، انفجار عظیمتری رخ خواهد داد.
در نور این انفجار نوشتهام که شاعر با شعر در یک خانه زندگی میکند، اما بهتر است همسایهی سایر هنرها هم باشد.
منظرهها را زمین گذاشتهایم تا پنجرهها را برداریم.
و در خانه کلمات هر بخش پنجرهایست که نه به آن، که با آن مینگریم:
کتابخانهی کلمات، فیلمخانهی کلمات، نقشخانهی کلمات، تماشاخانه...!
گرچه در خانهی «کارگاه شعر» قلم میزنیم اما همسایهی تمام هنرهاییم، همسایهی تمام ایدهها، همسایهی شما.
گروس عبدالملکیان
بهمن ماه یکهزار و چهارصد و دو
کلمات
چرا شیر جنگل و شیر خوراکی را در پارسی یکسان تلفظ میکنیم؟
آیا با زنده کردن ئ در پارسی ایرانی موافقید؟
×کتایون×
@sut_tw
شادی و بهره گرفتن از مواهبِ حیات، حقّ طبیعی هر انسان است، منتها غم را نیز نباید از زندگی دور دانست. انسان بیغم میشود چغندر و كَلَم.
کسی که آمادگیِ اندوه نداشته باشد، ظرفیّتِ پذیرشِ شادی نیز نخواهد داشت، ولی غم زمانی قابل قبول است که راه بَرَنده به تلطیف و پختگی باشد نه دغدغههای حقیر.
غمهای فراکِشَنده داریم و غمهای فروکِشَنده؛ نوع اوّل آنهایی است که ما را در «سرنوشتِ مشترکِ بشریّت» سهیم میکند، پیوستگیِ ما را که از آن گرمیِ انسانی بشود دریافت کرد هرچه بیشتر تحکیم میبخشد.
#سخنها_را_بشنویم
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
اینروزها در گوشه و کنار تاجیکستان جشن سده برپاست😍
در شاهنامه جشنسده یادگار پادشاه پیشدادی هوشنگ است که آتش رو کشف کرد و ازون به بعد ایرانیان به این مناسبت جشنی باشکوه برگزار میکنند.
چله بزرگ زمستان یک دورهی زمانی ۴۰ روزه است که آغاز آن جشن زایش میترا (۱ دی) و پایان آن (۱۰ بهمن) جشن کشف آتش است؛ همه این آیینها با گرما، روشنایی، خورشید و آتش در ارتباط هستند و در فرهنگ ایرانی معنا دارند
تاجیک یعنی پارسیان خراسان کهن ؛ ملت تاجیکستان بدلیل شاهنامه خوانی و انس با شاعران و اندیشمندانی همچون فردوسی و مولوی خیام و حافظ و دیگران و بویژه شاهنامه بدنبال زنده کردن آیین و سنن نیاکان خود هستند و بسیار نیز موفق بوده اند
乙ɦÆƄz
@weedlashiha 🍁
🔸عزیزانی که به استاد رائفی پور متذکّر شدهاند ساواک جلوی ورود علامه اقبال لاهوری را به ایران نگرفت چرا که او پیش از جلوس محمّدرضا بر تخت سلطنت و تأسیس ساواک وفات یافته بود، بیزحمت این ابیات از دیوان اقبال را هم که در مدح رضاشاه پهلوی است به سمع و نظر ایشان برسانند:
کس نداند شرق را تقدیر چیست
دل به ظاهر بسته را تدبیر چیست
آنچه بر تقدیر مشرق قادر است
عزم و حزم پهلوی و نادر است
پهلوی آن وارث تخت قباد
ناخن او عقدۀ ایران گشاد
...من فدای آن که خود را دیده است
عصر حاضر را نکو سنجیده است
توضیح: اقبال سال ۱۳۱۷ از دنیا رفته و ساواک سال ۱۳۳۵ تاسیس شده است!
@sbiabanaki
اینجا کامنت بذارید:
@sbyabanaky
از کانال:
@rezamousavitabari
عناوین انتخابی و انشای دلانگیز و جذاب با همکاری دانشآموزان پایه دهم و یازدهم دبیرستان صائب اصفهان با موضوع زایندهرود
@sherehaghighi
انشای جذاب و دلانگیز دانشآموز پایه یازدهم، سپهر ذوالفقاری، با موضوع پاییز دلانگیز
Читать полностью…