⭕️هفته نامه تویس در راه است⭕️
در این شماره می خوانید👇
«تویس به معنای باریدن باران به کردارنم نم»
1-سخن سردبیر
2-مقدمه
ایوب بهرام
3-شعر
عباس پرورش
شبنم بی نظیر/جذام فقر
4-بداهه نویسی هفته
داستانک:
لیلا غلامی/جمیل باز گیر/خانم م.سرو
محمد رحمی زاد/فرح عطوفت شمسی/
مرضیه نوری خانی/فریبا امیر اسکندری
شبنم بی نظیر/معصومه رحیمی/مینا میر مرتضوی/فرانک نظری
5- داستان طنز
افسانه جعفر رپور/حال نوشت
6-داستان هفته
افسر قاسمی:روزه بی افطار
فریبا امیر اسکندری:آخرین لالایی
7-نقد داستان
ایوب بهرام:تحلیلی بر سمفونی مردگان عباس معروفی
8/متون ادبی
نرگس جابری:
ویکتور فرانکل/صادق هدایت/عبید زاکانی
9/ادبیات ملل
استاد ایرج فاضل بخششی ترجمه شده:
داستانی از گابریل گارسیا مارکز
ارنست همینگوی:یک داستان کوتاه
نقد یک داستان کوتاه:رویا روبند
10- خبر
جوایز ادبی جهان عرب/همن اندیشی وبازتاب عرفان در ادبیات کودک/جشن آبانگان
11-معرفی کتاب
12-سخن پایانی
راه ارتباطی ما در تلگرام،انجمن: /channel/chakavak_adabi
کانال ما: /channel/Chkaavak_haftenameh
🖊در این شماره می خوانید
فهرست
📕چهارمین شماره هفته نامه چکاوک شماره ۲۸مهرماه۱۴۰۳
1-سخن سردبیر
2-مقدمه
3-شعر هفته
مصطفی هواسی
4-بداهه نویسی هفته
(شعر منتخب)
خانم کریمی م.سرو
اعظم ایرانی
عبد فتاحی
فرح عطوفت شمسی
ایرج فاضل بخششی
خدیجه حیدری بیداروند
فرح آلخمیس
سیاوش روزبه
محمد رحمی زاد
ملیحه سلطانی
ناشناس
معصومه رحیمی
مهیار
مریم امینی
مرضیه نوری خانی
فرانک نظری
مصطفی هواسی
فریبا امیر اسکندری
مهربانو پارسی
5- داستان طنز
افسانه جعفر رپور
6-داستان هفته
مرضیه نوری خانی
7-داستان کوتاه
مریم امینی
8-نقد داستان
ایوب بهرام
9/متون ادبی
فاطمه دهقان
10/ادبیات ملل
داستان نوشته:
« احمد صلاح المهدی»
مترجم:«ایرج فاضل بخششی»
11-خبر
12-سخن پایانی
13-معرفی کتاب
راه ارتباطی ما در تلگرام،انجمن: /channel/chakavak_adabi
کانال ما: /channel/Chkaavak_haftenameh
اشتراک گذاری توسط تبدیلکننده عکس به PDF آسان و رایگان: https://st.simpledesign.ltd/7ziEnq
Читать полностью…کمی تاریخ
🌹🌷*خانواده ای که در این قلعه زندگی میکردند سوار کشتی تایتانیک شدند وهیچ وقت برنگشتند !!!
*به همین راحتی تمام شد*
این خانه مجلل بدون هیچ حفاظ امنیتی شهروندان وهمسایگان هیچ آسیبی به این بنانزدندوتمام وسایل سرجاشون ماند
دماوند
دم آ وند
سردر گریبان
زال زال
زال می زند
و کارون
از دیدگان دنا
جاری می شود
دنا خسته
دماوندخسته
اما کارون می رود
سرگران
بازجنگ
هیرمندآغوش واکرده
《جلاالدین 》با اسبت برگرد
بر
گرد
صدای زجه های ترک خورده ارومیه
روی دیوارهای زخمی آبادان
چه هارمونی غم انگیزی دارد
مادر
مادر
دماوند با توام
آب داری
زاینده رود سر برزانوی منگشت دارد می میرد
دماوند
زال زال
زال می زند
آخ تا قیامت...
ایوب بهرام
اشتباه نکن
گاهی وقتها نسان فکر میکند که هنرمند شده است و اوست که انتخاب میکند چه کند و چه نکند. چه بگوید و چه نگوید .چه بنویسد و چه ننویسد.اما او هیچ کار است .
او انتخاب شده که هنرمند باشد .حالا هنرمند دو انتخاب دارد یا بااو باشد یا بدون او باشد او!!
او اختیار دارد دست رد به سینه هنر بزند. از او جدا شود و در این دنیای به هم تنیده گم شود و یکی از هزاران درخت جنگل آفرینش گردد.
راه دوم این است که هنرمند باشد یعنی هنر را به عنوان همدم خود انتخاب کند. با او باشد اویی که انتخابش کرده از میان هزاران شاخه.
اما وقتی انتخاب کردی که با او باشی باید بدانی که که انتخاب کردی که تنها باشی. تنهای تنهای تنها مانند درختی بر روی یک تپه به دور از هیاهوی جنگل و انتخاب میکنی که تنها باشی. اما چشم که باز میکنی می بینی مانند جزیره ایی هستی درمیان دریا.ودریا تورا احاطه کرده.انگار می شوی مرکز کهکشان.ودنیا حول تو می چرخد اما تو بی خبر وفارغ از هیاهوی مرغان دریایی دست درگیسوی هنر سر بر بالین عشق جاودانه می شوی.
تو می مانی وهنر و نامحرم را جواب می کنی.
مدعی خواست که اید به تماشاگه راز
دست غیب امدو بر سینه نامحرم زد
ایوب بهرام
بیستوچهارمین شمارهی مجله ادبی هنری اجتماعی مستقل توتم ویژه«تنهایی»منتشر شد
در این شماره میخوانید
۱-سخن سردبیر
رویامولاخواه
--------
-----داستان ها
۲۱-داستان کوتاه گرگ نوشتهی سیما خسروی
۲۲-داستان پرتگاه نوشتهی سپهر قنبری
۲۳-داستان سلفی ایوب بهرام
----
بخش ترجمه
۲۴-معرفی و ترجمه هایکوی مدرن ترکیه، کادیر آیدمیر
دکتر سعید جهانپولاد
----
۲۵-بخش شعر و ادب به کوشش سیمین بابائی
۱-کامیل قهرمان اوغلو
۲-مهری رحمانی
۳-وحید رضایی
۴-شیما سلطانیزاده
۵-محمدرضا شیریننیا
۶-حسرت محمدابادی
۷-پیمان سلیمانی
۸-حسن سهولی
۹-امین پارسانیا
۱۰-علیرضا کاشف
۱۱-سعید جهانپولاد
۱۲-رضوان نوابی
۱۳-فانوس بهادروند
۱۴-حمید تیموری فرد
۱۵-زلیخا احمدی
لینک دانلود مجله از سایت👇🏼
https://totem-mag.com/dp-34-1554-1
آدرس سایت
totem-mag.com
پست در اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/C3IlAJRKaM7/?igsh=amM5OWZhOWFibTk5
ایمیل دبیرخانهی توتم
totemmag2020@gmail.com
تلگرام توتم
@totemmag
@Toovis
برشی از
رمان《 گرداب》
چشمهایم را که باز میکنم میبینم زیر سقف آسمانم سرم را که از آسمان میچرخانم میبینم در یک دشت سرسبزم،سبز سبز. مینشینم فکر میکنم قبلاً اینجا را دیدهام خیلی آشناست خیلی وقت بود خوابش را هم ندیده بودم ولی من روزی اینجا بودهام!
از کوچههای تنگ و کاهگلی روستا میگذرم میایستم و چرخی دور خودم میزنم روستای غدیر حبسه است. به راهم ادامه میدهم به پیچ آخر که میرسم قلبم میخواهد از سینهام کنده شود یعنی مدرسه هنوز هست؟!
از برکه که میگذرم خشکم میزند و مدرسه را میبینم با دیوارهای آجری شوره زدهاش با همان ایوان رنگ رو رفته که یک موکت توی آن پهن شده و یک یک علاءالدین روی موکت است
انگار ناخودگاه به سمت کلاسها کشیده می شوم. دانش آموزا هستند همه.یکی از دانش آموزان میگوید آقا معلم اومدی؟
بچهها گفتن آقا معلم نمیاد اما من گفتم میاد.
یکیشان دارد میخندد. میگویم کریم درس چوپان دروغگو را از حفظ بخوان کریم مثل همیشه شروع به خواندن میکند هیچ چیز یادش نرفته است بی هیچ غلطی میخواند
علی میگوید
آقا،کریم خیلی زرنگه هرچی رو بخونه زود حفظش میشه.
میگویم اما علی من خیلی چیزا رو یادم رفته بعضی وقتها حتی اسم خودم را هم فراموش میکنم...
برشی از رمان《 گرداب》
نوشته ایوب بهرام
@Toovis
کاش می شد تورا
بویید
مثل یک شبنم روی تن گل
کاش می شد
تورا گاز زد
وسپس
مزمزه کرد
مثل سیب حوا
کاش می شد تورا دید
مثل یک خواب گوارای بلند
وسپس
خواب به خواب
رفت
تا روزابد
ایوب بهرام
عکس تزیینیست
#رمان_گرداب
#ایوب_بهرام
🆔@Toovis
برشی از رمان《 گرداب》
نوشته ایوب بهرام👆
لرزم میگیرد،به خود میآیم،تکیه دادهام به دیوار سرد بلوکی که حیات خانه بی بی را دو نصف کرده است.
از آن همه درخت حیاط بیبی فقط یک درخت توت باقی مانده است. دستی به تنه زبر درخت میکشم و آرام میگویم:
چطوری رفیق تک و تنها موندی من و تو روزهای خوبی با هم داشتیم،اینقدر ازت بالا رفتم و میوههاتو چیدم و خوردم و تو هیچی نگفتی! هیچی! چقدر زیر سایه ات نشستم و منتظر گنجشکی شدم که هیچ وقت نیومد، انگار گنجشکها منو میشناختند ،هیچ وقت تیرم به هیچ گنجشکی نخورد همیشه تیرام به شاخ و برگهای تو میخورد و شاخ و برگهای تو میشکست ولی تو یه آخ هم نمیگفتی...
#رمان_گرداب
#ایوب_بهرام
🆔@Toovis
🎥 پرسش از "فارس یا تُرک" بودن نظامی گنجهای در حاشیۀ یک سخنرانی در دانشگاه باکو از علامه محمدتقی جعفری
علامه محمدتقی جعفری در سال ۱۳۷۷ خورشیدی درگذشته است و نکتهای در این پاسخِ ایشان نهفته است که در ادبیاتِ محاورهای مردمِ ایران، "تُرک" و "فارس"، هرگز معنای نژادی، تباری و قومی نداشته است.
به کسی که زبانِ نخستش در خانواده، زبانِ فارسی بوده، گاه مردم ایران به اختصار ، "فارس" (در معنای فارسیزبان و نه دارای قوم و تبارِ "فارس") میگفتند و به کسی که زبانِ نخست و زبانِ بومی و محلیاش، زبانِ تُرکی آذربایجانی بوده، گاه مردمِ ایران به اختصار میگفتند فلانی "تُرک" است یعنی تُرکیزبان است و اصلاً معنای نژادی، تباری و قومی مدنظر نبود.
تلاش برای دادنِ بارِ معنایی نژادی، تباری و قومی به واژههای "فارس و تُرک" در ایران، امری بسیار متأخر است و با اهدافِ سیاسی و با هدفِ ایجادِ شکاف قومی و ملتسازی جعلی و ... انجام میشود!
🆔️ @Ir_Azariha
《پایان شیر》
ادامه مطلب از بالا👆
چند وقت پیش فیلمی کوتاه درمورد زندگی شیرها دیدم.درمورد اینکه یک شیر پیر که در یک دوره قویترین شیر آفریقا بوده و کارتن لیون کینگ یا شیرشاه از شخصیت اون ساخته شده است.
داستان از این قرار است که که شیر مورد نظر در هنگام پیری مورد حمله چند شیر جوان میانسال می گیردوکشته میشود. شیر خیلی تقلا می کند ولی فایده ندارد.شیرها با ضربات مهلک بر ستون فقرات او، فقط وفقط ستون فقرات انگار عمدی در کار باشد ودر پایان شیر موردنظر از کمر به پایین فلج شده ودرنهایت می میرد.
از آنجاکه شیرها ودیگر جانوران گوشتخوار برای از پادر آوردن شکار به زیر گلو حمله می کنند برایم جای سوال بود که چرا به کمر وستون فقرات حمله وضربه می زنند؟
به تازگی دوباره فیلم تازه ایی در این زمینه دیدم که چند شیر میانسال دور از گله شیرها یک شیر پیر را دوره کرده وبه همان صورت یعنی با ضربه وگاز گرفتن ستون فقرات شیر اورا فلج و او را رها کرده و می روند تا بمیرد.
یک تراژدی نفس گیر.من فکر می کنم این یک عمل هوشمندانه از جانب شیرهاست.انگار قرار است یک مرگ درام ودور از دیدگان وبا کمترین درد داشته باشد.
دریک نبرد نفس گیر اورا فلج می کنند تا اگر قرار است غذای دیگر درندگان مانند کفتارها شود مرگی بدون درد داشته باشد.
گفته می شود این نبرد نبرد تصاحب قدرت شیرهاست.ولی من اینطور فکر نمی کنم .این یک تصمیم هوشمندان ودلسوزانه از جانب شیرها برای شیر پیر است.یک پایان برای یک 《شیر》،
ایوب بهرام
@Toovis
#فیلم_کوتاه
🎥ملاقات شبانه
👤کارگردان: فرشید فرشچیان
👥بازیگران: فرشید فرشچیان، شقایق مزینانی
🎖حضور در جشنوارههای جهانی Liftoff و...
پنجمین شماره هفته نامه تویس
فهرست
«تویس به معنای باریدن باران به کردارنم نم»
در این شماره می خوانید:
1-سخن سردبیر
2-مقدمه
3-شعر هفته
محمد رحمی زاد
4-بداهه نویسی هفته
(شعر منتخب)
مرضیه نوری خانی
احمد رضا روحا نی
خانم کریمی م.سرو
عبد فتاحی
5- داستان طنز
افسانه جعفر رپور
6-داستان هفته
ابراهیم...
7-داستان کوتاه
مریم امینی
8-نقد داستان
ایوب بهرام
9/متون ادبی
10/ادبیات ملل
داستان نوشته:
« احمد صلاح المهدی»
مترجم:«ایرج فاضل بخششی»
11-نقد فیلم/خبر
12-معرفی کتاب
13-سخن پایانی
راه ارتباطی ما در تلگرام،انجمن: /channel/chakavak_adabi
کانال ما: /channel/Chkaavak_haftenameh
در این شماره می خوانید:
سومین شماره هفته نامه چکاوک
1-سخن سردبیر مهرما۱۴۰۳
2-مقدمه
3-شعر هفته
مصطفی هواسی
4-بداهه نویسی هفته
(شعر منتخب)
خانم کریمی م.سرو
اعظم ایرانی
عبد فتاحی
فرح عطوفت شمسی
ایرج فاضل بخششی
خدیجه حیدری بیداروند
فرح آلخمیس
سیاوش روزبه
محمد رحمی زاد
ملیحه سلطانی
ناشناس
معصومه رحیمی
مهیار
مریم امینی
مرضیه نوری خانی
فرانک نظری
مصطفی هواسی
فریبا امیر اسکندری
مهربانو پارسی
5- داستان طنز
افسانه جعفر رپور
6-داستان هفته
مرضیه نوری خانی
7-داستان کوتاه
مریم امینی
8-نقد داستان
ایوب بهرام
9/متون ادبی
فاطمه دهقان
10/ادبیات ملل
داستان نوشته:
« احمد صلاح المهدی»
مترجم:«ایرج فاضل بخششی»
11-خبر
12-سخن پایانی
13-معرفی کتاب
راه ارتباطی ما در تلگرام،انجمن: /channel/chakavak_adabi
کانال ما: /channel/Chkaavak_haftenameh
کلاه در ایران از زمان باستان ارج داشته. کسی که شکست میخورد کلاه از سرش برمیداشت لذا کلاهبرداری تنها به معنی فریب نبود بلکه معنی فریفته شدن و شکست خوردن داشته و دارد.
ضمن اینکه برداشتن کلاه از سر کسی کسر شان بود. همچنین اگر کسی قصد داشتن چیزی را داشت که با توان مالی او همخوانی نداشت به طعنه میگفتند این کلاه برای سرتو گشاد است. گاه براي مجازات كسي كلاهي گشاد سر او ميگذاشتند و او را وارونه بر استر مينشاندند و در شهر ميچرخاندند.
اگر كسي گول ميخورد و مالش را ارزان ميفروخت هم ميگفتند كلاه گشادي سرش رفت يا كلاه سرش رفت.
کلاه بین مردان ایرانی تا حدودی همپای پوشش سر بانوان بوده و کسی را بی کلاه نمیشده دید. کج گذاشتن کلاه خاص بزرگان بوده که این شعر حافظ گویای آن است:
نه هرکه کله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
کلاه پادشاهان کلاه کیانی یا تاژ (تاج) نامیده میشده.
سری را کجا تاج باشد کلاه
نشاید برید ای خردمند شاه
فردوسی
نکته جالب دیگر اینکه کلاه ایرانیان بسیار شبیه به هم بوده بطوریکه کلاه ستارخان آذربایجانی و میرزا کوچک خان گیلانی و سردار اسعد بختیاری و سردار مادی تخت جمشید شبیه هم است.
@Bahamstan
کولی
تو،کولی کف خوان قصه های من
شبها
آتش بگیرانم
هیمه های سرخ سرخ
برکنار ساحلی دورافتاده
شلپ شلب امواج ریز
ومن وتو
زیر سقف آسمان
افتاده روی ماسه های خیس
وتو چون قصه های عشاق نامی
با لباس از جنس مهتاب
گرداگر آتش
می رقصی
شعله می شوی
شعله می کشی
ومن در گرما گرم نگاه تو
در امواج
گم می شوم
ایوب بهرام
توضیحات کامل و بسیار جالب این هموطن راجع به معنای پدر و مادر، فرزند، خواهر و برادر ... که شاید بسیاری از ما تا کنون نمیدانستیم:
Читать полностью…مثل درخت برای باد
مثل بستر برای رود
ومانند ریگ های هم آغوش چشمه
برای چشمه
دلم برای تو تنگ شده
تنگ
چون دهانه سوزن
سو
زن
توکه رویای خیس شبانه بادی
میان گیسوان درخت
ایوب بهرام
@Toovis
شعر:
مثل ماه توی آغوش آسمون
با یه بغل ستاره
وستاره ه از آغوشت شوره کرده
تو کهکشان راه عشقی
@Toovis
t.me/an_anjomansher
در نمایشگاه کتاب منتظرتان هستیم!
مصلای تهران - شبستان - راهروی ۳ - غرفه ۶۰ - انتشارات آنان
۱۹ اردیبهشت لغایت ۲۹ اردیبهشت
مهندس های چینی بی سرو صدا دارن ربات های انسان نما میسازن
مهندس های آمریکایی گفته بودن چین ازشون جلوتره...
یاد سریال westworld افتادم :)))
رمان «گرداب» تازهترین اثر ایوب بهرام در انتشارات آنان در ۷۵ صفحه منتشر شد.
این کتاب روایتی است از زندگی یک مرد گمشده در فراخنای ذهن خود، مردی که به صورت اتفاقی و در حادثهای در خاطرات خود گم میشود. خاطراتی بسیار عینی و واقعی.
به گزارش ایسنا، «گرداب» روایتگر دوران جنگ و حرمانهاست. روایتگر عشق و ناکامی. «گرداب» روایتگر نوجوانی دبیرستانی است که حالا وارد ۴۰ سالگی شده و با حیرت گذشته را در زمان حال میبیند.
«گرداب» راوی کودکان دستفروش گمشده تاریخ این سرزمین و راوی آسفالت داغ ظهر گرماسوز جنوب است.
این رمان با واگویه غریب شخصیت اصلی داستان این گونه شروع میشود:
«انگاری عادت کردهام که با شنیدن شرشر باران هوایی شوم، سودایی میشوم انگار. اما همیشه یک چیزی باعث شده تا بترسم و بمانم. دوست دارم سرم را بیندازم پایین و بیتوجه به دور و برم بروم. بروم و بروم و بروم و در میان کوههای به هم تنیده خودم را گم و گور کنم اما نمیشود. همیشه یک چیزی هست که از آن بترسم و بمانم.»
و از زبان یک کارگر چنین درد دل میکند:
«ایران همسایمونه، توی ده خودمون درس میخونه.»
بهرام متولد ۱۳۵۳ساکن اهواز و دانشآموخته مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی و پایهگذار انجمن داستانی «چکاوک» و روزنامه الکترونیکی «دیدگاه» است.
خوانندگان آثار بهرام پیشتر از او ۲ مجموعه داستان «شور و شیرین» و «جایی برای پناه» و رمانهای «پرسههای غریب» و «سالهای ملخی» را خواندهاند
🆔@Toovis
🔊فایل صوتی
🔸 طنز در ایران: هزار و صد سال طنز در ادبیات فارسی
🎙 همایون کاتوزیان
📌 بهمن ماه ۱۴۰۲
منبع: دانشگاه تورنتو
⏳ یک ساعت و ۱۹ دقیقه
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
#کتاب
متن کامل کتاب «اندیشه ترقی و حکومت قانون (عصر سپهسالار)».
نویسنده: دکتر فریدون آدمیت.
انتشارات: انتشارات خوارزمی.
سال چاپ: 1351.
@Langture