🔴 لطفا تسلیت نگویید!
✍ اجلال قوامی
🔸تا فاجعه و حادثه ای که اتفاق می افتد و جان های بسیاری گرفته می شوند به رسم معهود و عادت مالوف سیل پیام های تسلیت روانه می شوندفاجعه سخت و دلخراش جان باختن ده ها کارگر معدن طبس هر وجدان انسان دوستی را آزرد.اما اصل قصه این وسط به فراموشی سپرده می شود.نهادهای مسئول دراستاندارد و ایمن سازی محیط کار کارگران باید پاسخگو باشند و مسئولیت خود را بپذیرند.تسلیت دردی را دوا نمی کند.هر سال از این اتفاقات و حوادث ریز و درشت کم نداشته ایم اما پاسخگویی نهادهای مسئول در این رابطه به حاشیه و فراموشی سپرده می شود.
🔸تا به حال
افتادن شاهتوت را ديدهای؟
كه چگونه سرخیاش را
با خاک قسمت میكند.
[هيچ چيز مثل افتادن درد آور نيست]
من كارگرهای زيادی را ديدهام
از ساختمان كه میافتادند
شاهتوت میشدند.
🔻سابیر هاکا
📚 نقد و بررسی کتاب «نزاع هزار سالۀ ما»
با حضور دکتر فرهاد نیلی
و دکتر رحمن قهرمانپور
تهیه شده در رسانۀ تصویری "اکو ایران"
تاریخ هزار سالۀ ما و نیز شواهد معاصر یک چیز را به خوبی روشن میکنند: بنا نیست فنآوریهای جدید به صورت خودکار بهروزی فراگیر به وجود آورند. بلکه منتهی شدن آنها به چنین چیزی یک انتخاب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. این کتاب به بررسی ماهیت این انتخاب و شواهد تاریخی و معاصر در مورد رابطۀ میان فنآوری، دستمزدها و نابرابری میپردازد و به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه میتوان نوآوریها را به خدمت بهروزی عمومی در آورد و تغییر مسیر فنآوری به سمت ساختن آیندهای بهتر مستلزم چیست؟
🎥ویدئوی کامل این برنامه در وبسایت اکو ایران
🎙نسخه صوتی برنامه
نام کتاب: نزاع هزار سالۀ ما بر سر فناوری و بهروزی
نویسنده: دارون عجم اوغلو، سایمون جانسون
مترجمان: سیدعلیرضا بهشتی شیرازی، محمدرضا فرهادیپور
قطع: رقعی
چاپ: چهارم
تعداد صفحات: ۴۸۶
#انتشارات_روزنه #کتاب
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند
🛒خرید اینترنتی کتاب تخفیف ویژه
📖مطالعۀ ۲۰ صفحۀ نخست
▫️تلگرام نشر روزنه
▫️اینستاگرام نشر روزنه
☎️ 02188721514
📝📝« جنگ و بلای مقدس سازی »
✏ جنگ از جمله مفاهيم پيچيدهاي است كه ميتوان تعاريف متعددي از آن داشت. شايد تعريف ساده جنگ به دليل رويكردهاي متنوع جامعهشناختي، نظامي، سياسي، روانشناختي و ایدئولوژیک دشوار باشد، اما با هر تعريفی، معتقدم جنگ پديدهاي است كه ويژگيهاي يك موجود زنده را دارد؛ رشد ميكند و از شکلی به شکل دیگر تغيير مييابد. جنگ به هيچ روي پديدهاي ميرا نيست. گرچه در ظاهر پايان مييابد، اما جامعه و بهویژه بازماندگان آن همچنان با فضاي نشانهاي و نمادين جنگ در همکنشی هستند و تفسیرهای گوناگونی از آن خواهند داشت.
با پایان جنگ و رسیدن صلح شاهد آسیبشناسی آثار ناشی از آن هستیم. با این توضیح از تاریخی شدن آن، دو نکته استنباط میشود؛ هر نسلی در هر دورهای با نگاه خود به گذشته مینگرد و با توجه به وضعیتی که در آن بسر میبرد گذشته را بازخوانی و بازنویسی میکند که حاصل شکل گیری نگاه تاریخی جدیدی نسبت به گذشته است. دیگر اینکه قابلیت یک حادثه بزرگ تاریخی در این است که توانایی پاسخگویی به نیازها با روشهای متفاوت در وضعیت های گوناگون را دارد، این ویژگی بیان کننده این معناست که حوادث بزرگ تاریخی مشخصه ماندگاری و پایداری دارند.
✏️ یکی از آسیبهای جنگ که گریبان بازماندگان آن را میگیرد و معمولاً ازسوی گفتمان رسمی حکومتها سیاست گذاری و ترویج میشود، #مقدس_سازی جنگ است.
وقتی جنگی مقدس شد، ویرانیهای آن دیده نمیشود، مشکلات جسمی و روانی بازماندگان آن پنهان میماند و به خدای آسمان و زندگی جاودانی واگذار میشود!
کسی پاسخگوی مشکلات زندگی زمینی آسیب دیدگان جنگ نخواهد بود و آنچه باقی میماند تنها زخم جنگ است که درد و رنج آزاردهندهی خود را پی در پی بر بازماندگانش فرود میآورد و پس از آن دیگر برای هر توجهی و اقدامی بسیار دیر است...
✏️ایران ۸ سال درگیر جنگ با همسایهی غربی خود بود. اکنون از پایان ظاهری جنگ ۳۶ سال میگذرد اما این جنگ طولانی با زخمها و ویرانیهای خود همچنان زنده است و زندگی میستاند و ویران میکند.
این حقیقتی است که بهعنوان یک پژوهشگر جنگ و عضوی از خانوادهی بزرگ بازماندگان جنگ، برمبنای دادهها و یافتههای پژوهشی و مشاهدات و تجربهی زیستهی شخصی و اجتماعیام؛ دریافتهام.
📍اما جنگ چه پیامدهای ادامه داری در جامعه و گروههای بازمانده از آن و خانواده هایشان دارد؟ برخی از مهمترین آنها را با هم مرور کنیم:
۱- استفادهی سیاسی و ایدئولوژیک نظام حکمرانی از بازماندگان جنگ و ایجاد فاصله و بدبینی و آگاهی دروغین عمومی از ایشان
۲- احساس سرخوردگی، شرم و خشم بازماندگان جنگ از این سوءاستفاده سیاسی و ایدئولوژیک
۳- پنهان سازی هویت بازماندگی جنگ و منزلت ایثارگری وابسته به آن ازسوی گروهی از بازماندگان و خانوادههای ایشان
۴- تداوم مشکلات رفع نشده نیازهای اولیهی زیستی بسیاری از بازماندگان جنگ و خانوادههای ایشان باوجود سازمانهای متولی گسترده و شعارهای پرطمطراق تکریم از این افراد؛ چون: مسکن، خوراک، شغل، بهداشت و درمان و دارو در حوزههای جسم و روان بهویژه در مجروحان اعصاب و روان، همسران مجروحان با آسیب دیدگی های متنوع اعصاب، قطع عضو، ضایعات نخاعی و همسران کشتهشدگان جنگ که اکنون در آستانهی سالمندی هستند، پدران و مادران کنشگران جنگ که به سالمندی رسیدهاند، فرزندانی که با ترومای سوگ، و منزلت و هویت دوگانه بزرگ شدهاند
۵- احساس خشم و سرخوردگی مداوم بسیاری از بازماندگان جنگ از رواج و طبیعی شدن ستم، بیعدالتی، تبعیض، فسادهای اقتصادی و سیاسی
۶- محرومیت از شادی و لذت های طبیعی زندگی در بسیاری از بازماندگان جنگ بدلیل انواع مجروحیت بهویژه در مجروحان اعصاب و روان و رزمندگانی که بمدت طولانی در اسارت بودند
۷- محرومیت از روند زندگی معمولی در بسیاری از بازماندگان جنگ و خانوادههای ایشان بدلیل منزلت مقدس سازی شدهی گفتمان و تبلیغات ایدئولوژیک نظام حکمرانی
۸- احساس مداوم اضطراب از تجربه زیستهی دردناک جنگ و نداشتن یک زندگی معمولی
۹- تصویرسازی از قهرمانان ملی جنگ با نمادهای عزا، ماتم، اشک، تبعیض، اغراق و تحریف
و ….
و این محرومیتها و رنجها، خشم ها و شرمها و سرخوردگی ها؛ همهی آن چیزی است که جنگ از خود بر جای گذاشته و میگذارد، با کسی هم تعارف و شوخی ندارد حتی آنان که جنگ برایشان مقدس سازی شده باشد…
جنگ، ویران میکند و زندگی میستاند…
آنچنان که از بازماندگان جنگ ایران و عراق، زندگی و جوانی و سلامت و شادی و احساس طبیعی بودن ستاند…
جنگ در ایران، بجز ویرانیهای ذاتی خود به #بلای_مقدسسازی، گرفتار آمده و آسیبدیدگان آن در سیطرهی این نقاب قدسی شده؛ پنهان و دردمند، فراموش شدهاند...
✍️ فریبا نظری
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
#جنگ_ایران_و_عراق
#زندگی_معمولی
#صلح
#نقاب_قدسی
📍برای مطالعهی بیشتر 👇
/channel/Sociologyofsocialgroups/1123
🎥 علیرضا قربانی هم برای جانباختگان معدن طبس منتشر کرد: برای دلهای داغدار خانواده عزیز معدنچیان و مردم سرزمین ایران
@hammihanonline
hammihanonline.ir
داغداران طبس
حادثۀ دلخراش انفجار و ریزش معدن زغال سنگ در طبس، غم و اندوهی عمیق بر دل هر انسانی مینشاند.
طبس شهری در میانۀ کویر که اسفند و فروردینی چون بهشت اما تابستانی چون تنور آتش دارد. مردمانش زحمتکش و صبور و از خوشخلقترین مردمان این دیارند. شهر طبس در گرماگرم انقلاب سال 57 بر اثر زلزله ویران شد و معماری بومی و سنتی آن تا حد زیادی از بین رفت. بر خرابههای شهر کهن، شهری بسیار تمیز و آراسته ساخته شده است. در سراسر خیابانها، نخلهای خرما و درختان نارنج یک در میان صف کشیدهاند. بوی بهار نارنج بخصوص در باغ تاریخی و بیمانند گلشن که یادگار دوران زندیه است، هر رهگذری را مست و مدهوش میکند.
از جلوههای طبیعی و تاریخی و خلق و خوی مردم طبس در مناسبتی دیگر باید نوشت. مردم آن دیار اینک دچار بلا و مصیبت شدهاند. سختی کار در معدن بخصوص در معدن زغالسنگ بر هیچ آدمیزادی پوشیده نیست. وقتی کار مشقتبار در معدن همراه با خطر مرگ دائمی باشد، دنیا برای زندگی جای تیره و تاری میشود. متأسفانه پس از تحریم کشور، بهرهبردای از معادن، گسترش بیسابقهای پیدا کرده است. بهرهبرداری از معادن بدون درنظر گرفتنِ عمومِ ملاحظات محیط زیستی و استانداردهای ایمنی هم به سرزمین و هم به کارگران زحمتکش آنها آسیب وارد میکند.
در ماجرای از دست رفتن جان نزدیک به 60 نفر از کارگرانِ زحمتکش معدن زغال سنگ طبس باید روشن شود که چه نوع اهمال و یا تخلف و بیدقتی سببساز این فاجعه شده است.
خداوند دل داغدیدۀ مردم شریفِ طبس و خانوادۀ قربانیان این حادثه را التیام بخشد و درهای برکت خود را به روی آنان بگشاید.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
⚠️از قرارگاه ۱۷ ربیع چه خبر؟
یغما فشخامی:
🔺️امروز [چهارمین] سالگرد تشکیل قرارگاه ۱۷ ربیع برای کنترل قیمتها توسط سپاه و بسیج است.
روزی که این قرارگاه تشکیل شد مرغ گرم کیلویی ۲۲ هزار تومان، گوشت درجه یک کیلویی ۱۱۵ هزار تومان بود. دلار هم ۲۵ هزار تومان.»
@mostaghelonline
🎥 اسرائیل و ایران
🔶 بخش اول مناظره مهدی نصیری و قیس قریشی
🔻مهدی نصیری: تمام دشمنیهای بین ایران و دنیا بعد از انقلاب ۵۷ رخ داده است. مقامات جمهوری اسلامی فکر میکنند خودشان فرشته و بقیه دیو بودند. راهحل این است که یک کشور نرمال بشویم. در عرصه دشمنی با اسرائیل، با وجود هزینههای زیاد برای مردم، هیچ آبرویی برایشان باقی نمانده است و گاو شیرده روسیه و چین شدهاند. به همین دلیل است که شعارهایی مثل «نه غزه نه لبنان...» شنیده میشود.
🔻قیس قریشی: چهارهزار پیجر وسط مردم منفجر میشود، یک بیانیه از این نظمِ مثلا زیبای جهانی شنیده نمیشود. در یک دنیای بدون قانون زندگی میکنیم و باید تلاش کنیم خودمان را حفظ کنیم. یک عدهای در ایران بهدنبال این هستند که به هر قیمت، اقدامات متجاوزان را توجیه کنند. انتقاد آنها از جمهوری اسلامی باعث شده تا اصلا تاریخ را نادیده بگیرند. هر آنچه اسرائیل در این سی چهل سال پس داده با مقاومت بوده، نه مذاکره.
🎞 فیلم کامل این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/sMwI0XGP3ZI
🎞 فیلم کامل این گفتگو در پلتفرم آزاد:
🌐 A Z A D. im
✅ حمایت «ارزی» و «ریالی» از آزاد
🆔@AzadSocial
یک وظیفه ی همگانی
سلام و درود هموطنان
آنانی که از وضع موجود ناراضی هستند ابتدا انتقاد می کنند اما باید دانست ، انتقاد شروع خوبی است ولی بدون داشتن هدف، انتقاد می تواند تبدیل به کاری بیفایده شود
انتقاد فقط در راستای هدف معنی دارد
بسیاری از کسانی که جنایت های بزرگی در حق ملت ها کردند، برای جنایت نیامده بودند
آنها انتقاد داشتند ولی برنامه نداشتند
تا حدودی می دانستند چه نباید بشود ولی نمی دانستند چه باید بشود، گم شدند و خود و پیروانشان سر از بیابان برهوت دراوردند
▪▪▪
موارد زیر وظایف همه ی کسانی است که از وضع موجود ناراضی هستند:
▪مسائل مهم خودتان را بشناسید
بعضی ها برای رسیدن به اهداف خودشان، با بازی با کلمات، کاری می کنند که اولویت هایتان را نشناسید و آنچه مساله ی شما نیست را مساله ی خودتان بدانید
ما با مجموعه ی بزرگی از مسائل مواجهیم و راه حل آنها نمی تواند دوخطی باشد ، بلکه باید یک برنامه ی جامع داشت
این برنامه ی جامع را مکتب می نامیم
▪با مکاتب مختلف آشنا شوید
مثل مشهوری هست که: "کسی که فقط لندن را دیده باشد لندن را هم نمی شناسد"
آشنایی با مکاتب مختلف باعث می شود مکتبی که از آن دفاع می کنید را بهتر بشناسید
▪از مکاتب تقلّبی دوری کنید
از مدعیانی که با کلمات عجیب و غریب صحبت می کنند دوری کنید
اگر مخاطب یک مکتب ، مردم هستند باید به زبان مردم حرف بزند و دقیقا به آنها توضیح بدهد که برنامه اش برای فردا چیست
سخن گفتن با کلمات عجیب و غریب یعنی فریبکاری
▪مکتب خودتان را انتخاب کنید
با توجه به اولویت هایتان یک مکتب را که بیشتر میپسندید انتخاب کنید و در راه آن تلاش کنید
مردم شایستگی داشتن آنچه که در راهش تلاش نمی کنند را ندارند
▪این پیام را منتشر کنید
▪▪▪
عدالتنامه یک مکتب است اصول و ریشه ها و اهداف آن در کانال عدالتنامه بیان شده است
با مکتب عدالتنامه آشنا شوید
موفق باشید
عدالتنامه
🔹 ده تفاوت میان ایران و کره جنوبی در مسیر توسعه یافتگی!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ ایران و کره جنوبی اگرچه از نظر وسعت و منابع طبیعی به شدت با یکدیگر متفاوتاند ولی در دوران کنونی بسیار با هم مقایسه میشوند. شاید به این دلیل که رویدادهای بعد از سال ۱۹۷۹ و دهه های متعاقب آن در سرنوشت هر دو مملکت بسیار تاثیر گذار بوده است. در ایران انقلاب ۵۷ مسیر کاملا تازه و پیشبینی ناپذیری را فراروی کشور قرار داد ولی در کره ترور ژنرال پارک تحول مهمی در گذار کشور از اقتدارگرایی به دموکراسی، و تعمیق توسعهیافتگی آن محسوب میشود. شاید به جرئت بتوان گفت در این مدت دو سرزمین دقیقا روی دو پیکان با جهتهای کاملا مخالف حرکت کردهاند بهطوری که اگر از امروز به مدت ۲۱ سال رشد مداوم ۱۰ درصدی داشته باشیم تازه به وضعیت امروز کره جنوبی میرسیم. حال با این اوصاف میکوشیم تا به برخی از تفاوتهای دو کشور در مسیر توسعهیافتگی اشاره کنیم:
✅ کره جنوبی در چهل سال اخیر کوشیده تا بخشی از نظم اقتصادبنیاد جهانی باشد و به افزایش سهم خود از آن بپردازد در حالیکه ایران در اینمدت سعی کرده تا با تردید در اوضاع جهان داعیه تغییر و مدیریت آنرا داشته باشد!
✅ کره جنوبی اقتصاد خود را بر بنیان سرمایهداری بنا کرد و رشد اقتصادی را اولویت خویش قرار داد اما اقتصاد ایران با تاثیر پذیری از اندیشههای چپ به دولتی کردن همه بخشها و نهادینه کردن ناکارآمدیها رسید!
✅ کره جنوبی با تقویت بخش خصوصی (شرکتهایی مانند هیوندای و سامسونگ) آنها را شریک اقتصادی خود قرار داد ولی ایران با تضعیف بخش خصوصی آنها را در اقتصاد دولتی ناکارآمد منحل کرد!
✅ در کره جنوبی یارانهها به تولیدکنندگان بخش خصوصی تعلق گرفته و باعث رونق تولید در شرکتهای چندملیتی شدند در حالیکه در ایران یارانه.ها به مصرف کننده داده شد و در هجوم تورم افسار گسیخته هرز رفت!
✅ کره جنوبی در دوگانه؛ رشد/ عدالت، اولویت را به رشد اقتصادی داد و در نهایت با ایجاد دولت رفاه به عدالت نیز دست یافت در حالیکه ایران اولویت را به عدالت داد و با ناکامی در دستیابی به توسعه، فقر را عادلانه در میان مردم توزیع کرد!
✅ کره جنوبی به دلیل فقدان نفت و سایر منابع طبیعی موفق شد در سراسر کشور نهضت تولید و کارآفرینی ایجاد کند در حالیکه ایران با اتکای به درآمد بادآورده نفت کارآفرینی و بخش خصوصی واقعی را نابود کرد!
✅ کره جنوبی حاکمیت یگانه دارد و در ساختار سیاسی آن رئیسجمهور بالاترین مقام کشور محسوب میشود حال آنکه در ایران نوعی حاکمیت دوگانه و ساختار موازی وجود دارد که مانع اصلی بر سر راه توسعهیافتگی محسوب میشود!
✅ کره جنوبی از سرمایهداری آغاز کرد و به دولت رفاه رسید که در آن رشد اقتصادی با کاهش فاصله طبقاتی و ضریب جینی همراه شد در حالیکه ایران از اقتصاد دولتی شروع کرد و با کاهش رشد اقتصادی به افزایش نابرابری و بیعدالتی رسید!
✅ کره جنوبی در اقتصاد استراتژی توسعه صادرات را برگزید و توانست به بازارهای جهانی برای تولیدات خود دسترسی یابد در حالیکه ایران با فهم نادرست درباره خودکفایی استراتژی جایگزینی واردات را انتخاب کرد و شانس خود را برای جهانیشدن اقتصاد از دست داد!
✅ کره جنوبی در چهاردهه گذشته از یک حکمرانی خوب (دولت اقتدارگرای با ظرفیت) به یک حکمرانی بهتر (دولت دموکراتیک) گذر کرد در حالیکه ما در ایران هرگز از وجود یک حکومت با ظرفیت برخوردار نبودهایم!
@solati_mehran
#توسعه
#ایران
#کره_جنوبی
👁🗨روزنگار تاریخ زنان
مهلقا ملاح (۳۱ شهریور ۱۲۹۶ – ۱۷ آبان ۱۴۰۰) بنیانگذار سازمان غیردولتی زیستمحیطی جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست بود. از وی به عنوان «مادر محیط زیست ایران» یاد میشود.
◽️مادر مهلقا، خدیجه افضل وزیری و مادربزرگ وی بیبیخانم استرآبادی از زنان پیشگام عصر خود بودند. پدرش آقابزرگ ملاح به دلیل داشتن منصب دولتی در شهرهای مختلف ساکن میشد و به همین دلیل، مهلقا در شهرهای مختلفی مانند مشهد، قوچان، اصفهان، دامغان، همدان، و کرمانشاه تحصیل کرد.
◽️او پس از تحصیل در فلسفه و علوم اجتماعی و جامعهشناسی در دانشگاه تهران مدرک کارشناسی ارشد علوم اجتماعی گرفت و برای ادامهٔ تحصیل به پاریس رفت و در دانشگاه سوربن علوم اجتماعی خواند و با مدرک دکترا به ایران بازگشت. در فرانسه دورهٔ کتابداری نیز در کتابخانه ملی فرانسه گذراند.
◽️مهلقا ملاح در بازگشت به ایران در کتابخانه دانشگاه تهران مشغول کار شد و پس از مدتی در سال ۱۳۴۷ به ریاست کتابخانهٔ مؤسسهٔ تحقیقات روانشناسی برگزیده شد.
◽️او پس از بازنشستگی همه وقت خود را در راه مبارزه برای جلوگیری از آلودگی محیط زیست گذاشت.
◽️مهلقا ملاح در سال ۱۳۷۳ با مشارکت همسر و چند استاد دانشگاه، سازمان غیردولتی زیستمحیطی جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست را بنیان گذاشت. این سازمان در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۷۴ رسماً اعلام موجودیت کرد.
◽️مهلقا ملاح در هفدهم آبان ۱۴۰۰ در سن ۱۰۴ سالگی و براثر کهولت سن درگذشت
▪️▪️▪️
💬 از مستند «همهٔ درختان من»، ساختهٔ رخشان بنیاعتماد، ۱۳۹۲، دربارهٔ «مهلقا ملاح»:
💬 «من، دختربچهای بودم که با مادرم در خیابانها راه میرفتیم و مردم به ما سنگریزه پرت میکردند. مادرم روزنامهنگار بود. برای حق و حقوق زنها مینوشت. مبارز بود. فعال اجتماعی بود.
◽️در دورهٔ قاجار زمانی که زنان با چادر بلندِ سیاه و روبندهٔ سفید از خانه بیرون میآمدند، چادر نداشت و با پوششی رفت و آمد میکرد که شبیه آنها نبود.
◽️لباس ساده و راحتش را خودش دوخته بود تا دستهایش آزاد باشند. من و مادرم در کوچهها راه میرفتیم و سنگ میخوردیم و درد میکشیدیم، ولی مادرم به من میگفت:
«گریه نکن! این مبارزه است. یادت باشد مثل آنها نبودن، یک مبارزه است. پس گریه نکن.»
برای اینکه تو توسری نخوری.
#دانلود_کتاب
«فقه سنتی و حجاب جدید»
#محمد_موسوی_عقیقی
یکسالونیم قبل کتاب «فقه سنتی و حجاب جدید» نوشتهی من به صورت PDF در ۳۲۳ صفحه، منتشر شد. از بختِ خوش، استقبال خوبی داشت. اکنون فایل آن به صورت عمومی عرضه میشود، هرچند انتظار نهچندان بلندی دارم؛ اینکه «برای هرکسی مقدور بود» مبلغ ۹۰ هزار تومان به عنوان حقالتألیفِ نویسنده به شماره کارت صفحهی سوم کتاب یا شمارهی زیر واریز کند:
6037997515983410 (بانک ملی)
🟢سیدحسن نصرالله و «چیز» بیشتر
در مقام مردانگی، پذیرش صلح توسط رهبران همواره از شروع جنگ توسط رهبران «چیز» بیشتری را طلب می کند.
به هنگام صدور دستور جنگ در جهان جدید عمدتا «رهبران» در حاشیه امن بسر برده و این ملتها هستند که هزینه گزاف جنگ و بویژه جنگهای نابرابر همچون نمونه اسرائیل با غزه و یا لبنان را پرداخت خواهند کرد.
سید حسن نصرالله پیشتر در یک مصاحبه بیان کرده بود:
«اگر می دانستیم نبرد ۳۳روزه اینقدر تلفات می داد، هیچگاه آن چند اسیر را نمی گرفتیم»
با چشم پوشی از عملیات سنگین برروی فرماندهان و بدنه حزب الله در چند روز اخیر تاکنون فقط حدود ۵۰۰ نفر از مردم عادی در لبنان کشته شدند.
حال از صمیم قلب امیدوارم سیدحسن نصرالله «چیز» بخرج دهد و مثل مرد زمینه آتش بس فوری را ولو با عقب نشینی فراهم نماید.
ذره ای و سرسوزنی توجه به «جنگ طلبان» داخلی یعنی تکرار دوباره آنچه در غزه اتفاق افتاد، اینبار برای لبنان.
«چیز=جگر=شجاعت»
/channel/seyyedhashemfirouzi
یک وظیفه ی همگانی
سلام و درود هموطنان
آنانی که از وضع موجود ناراضی هستند ابتدا انتقاد می کنند اما باید دانست ، انتقاد شروع خوبی است ولی بدون داشتن هدف و برنامه برای رسیدن به آن هدف ، انتقاد می تواند تبدیل به کاری بیفایده شود
انتقاد فقط در راستای هدف معنی دارد
بسیاری از کسانی که جنایت های بزرگی در حق ملت ها کردند، برای جنایت نیامده بودند
آنها انتقاد داشتند ولی برنامه نداشتند
تا حدودی می دانستند چه نباید بشود ولی نمی دانستند چه باید بشود، گم شدند و خود و پیروانشان سر از بیابان برهوت دراوردند
▪▪▪
موارد زیر وظایف همه ی کسانی است که از وضع موجود ناراضی هستند:
▪مسائل مهم خودتان را بشناسید
بعضی ها برای رسیدن به اهداف خودشان، با بازی با کلمات، کاری می کنند که اولویت هایتان را نشناسید و آنچه مساله ی شما نیست را مساله ی خودتان بدانید
ما با مجموعه ی بزرگی از مسائل مواجهیم و راه حل آنها نمی تواند دوخطی باشد ، بلکه باید یک برنامه ی جامع داشت
هر حزبی با توجه به مسائلی که مهم می داند وظیفه دارد برنامه ای جامع برای حل آن مسائل داشته باشد
حزب مجموعه ای از افراد است که در مورد مسائل مهم و راه حل آنها نظر مشترکی دارند
▪با احزاب مختلف آشنا شوید
مثل مشهوری هست که: "کسی که فقط لندن را دیده باشد لندن را هم نمی شناسد"
آشنایی با احزاب مختلف باعث می شود حزبی که به آن علاقمند هستید را بهتر بشناسید
▪از احزاب تقلّبی دوری کنید
از مدعیانی که با کلمات عجیب و غریب صحبت می کنند دوری کنید
اگر مخاطب یک حزب ، مردم هستند باید به زبان مردم حرف بزند و دقیقا به آنها توضیح بدهد که برنامه اش برای فردا چیست
سخن گفتن با کلمات عجیب و غریب یعنی فریبکاری
▪عضو یک حزب شوید
با توجه به اولویت هایتان یک حزب را که بیشتر میپسندید انتخاب کنید و در راه آن تلاش کنید
مردم شایستگی داشتن آنچه که در راهش تلاش نمی کنند را ندارند
▪این پیام را منتشر کنید
▪▪▪
کانال عدالتنامه اصول، مواضع و اهداف
حزب عدالت برای ایرانیان است
با حزب عدالت برای ایرانیان آشنا شوید
موفق باشید
عدالتنامه
«اینها را به مردم نگویید»
جنگ برای ظهور امام زمان
عملیات پرتلفات خیبر در اسفند62 صحنههای وحشتناکی داشت که ذهن برخی از فرماندهان را بهشدت گرفتار سوالهایی اساسی دربارهی مدیریت جنگ کرد. دستواره از فرماندهان ارشد لشکر 27 سپاه گزارشهای تلخی از این عملیات دارد که در کتاب «دستواره سخن میگوید» آمده است. او میگوید: «ایمان و توکل و باورهایی از این دست یک طرف، تدبیر و تدبر و اندیشه و اصول هم یک طرف... در عملیات خیبر هیچ تاکتیک و اصول عملیاتی نداشتیم تا بتوانیم مقاومت کنیم.» او در روایت خود به مقاطعی از عملیات اشاره میکند که فضا برای جنگیدن و پیشروی به 30سانتیمتر میرسید یعنی نفر پشت سر، وقتی میتواند بهسوی دشمن تیراندازی کند که نفر جلوییاش بر زمین بیفتد. او بارها تاکید میکند با وجود آنکه میدانسته عملیاتِ نیروهایش به نتیجه نمیرسد به دلیل دستور از بالا عملیات را ادامه داده و حتی وقتی در میانهی عملیات دلایلش را برای هاشمی رفسنجانی توضیح داده، هاشمی به او گفته است: «حتی اگر هزار شهید هم بدهید باید راه را باز کنید. اسلام را به خفت نیاندازید. بلند بشوید بروید. توکل کنید، انشاالله راه باز میشود.» دستواره پس از اشاره به جملهی هاشمی میگوید: «قضیه را با اصول عملیاتی بررسی كردیم و متوجه شدیم روی اصول عملیاتی نمیشود حساب كرد. از آن طرف جنگ ما جنگ عقیدتی است و ما تابع دستوریم. آقای رفسنجانی هم نمایندهی تامالاختیار حضرت امام است.»
ادامهی گزارشها چنان تلخ است که گمان میرود این فرمانده دیگر نمیتواند در عملیاتی مشابه شرکت کند.
گره زدن مسایل دینی و اعتقادی به جنگ، تاثیر زیادی در ترغیب فرماندهان به ادامهی جنگ داشت. حدود دوماه پس از گزارشهای تلخ و انتقادهای او از روند عملیات خیبر، وی در جمع نیروهای لشکر در یک پادگان آموزشی در کرج سخنرانی میکند و به سخنان محلاتی نمایندهی ولی فقیه در سپاه اشاره میکند: «خدا شاهد است وقتی سخن ایشان را شنیدم، بدنم لرزید... ایشان با دلایل و روایات و احادیث ثابت کردند که برای ظهور امام زمان باید زمینه فراهم شود...» دستواره ادامه میدهد: «اگر امروز ماموریتی را که خداوند بر عهدهی ما گذاشته انجام دهیم و بجنگیم، زمینهی ظهور امام زمان و زمینهی عدل و داد و حکومت حقهی اسلام فراهم میشود. اگر نجنگیم و سستی کنیم، زمینهی حکومت کفر و استکبار را فراهم كردهایم.»
در این شرایط حتی فکر کردن به پایان جنگ فکری خیانتآمیز خواهد بود و صلح کلمهای منفور. به جایگاه کلمهی صلح در مکالمهی دو فرمانده ارشد سپاه در سال 64 در بحثهای تصمیمگیری برای عملیات والفجر 8 توجه کنید:
غلامعلی رشید با اشاره به كمبودها میگوید عملیات موفق نمیشود و به سرنوشتی مانند عملیات بدر دچار میشود. شمخانی میگوید: پس تو میگویی برویم صلح كنیم؟ رشید: من میگویم ١٥٠گردان میخواهم. به من بدهید میجنگم. شما میگویید نمیدهم لذا صلح میشود...
به نظر میرسد «ادامهی جنگ به هر قیمت» تا آخرین ماههای جنگ در ذهن بسیاری از فرماندهان جا گرفته بود. 27فروردین67 محسن رضایی در جمع فرماندهان منطقهها و ناحیههای سپاه در باختران(کرمانشاه) سخن میگفت. چند ماهی از رسیدن برد موشکهای عراق به تهران و حدود یک ماه از حملهی شیمیایی ارتش عراق به حلبچه میگذشت. او میگفت که جنگ شهرها شدیدتر خواهد شد و «تا پایان امسال پیشبینی میشود دشمن، خراسان، کرمان و همهی شهرهای ایران را زیر موشک ببرد و این مطلب جدی است و احتمالا ممکن است بمب شیمیایی بزند. اینها را برای مردم نگویید، برای خودتان که بفهمید جنگ جدی است و ادامه دارد» او توضیح داد که با این حملهها سازماندهی اجتماعی به هم میریزد. اقتصاد به هم میریزد؛ «مغازههایی که 9سال وقت برد و زحمت کشیده شد دگرگون میشود و سرجایش نمیماند. تمام اینها به هم میریزد.»(روزشمار جنگ، مركز تحقیقات جنگ سپاه، جلد54، ص966)
فردای این روز به ناگاه تمام معادلات نظامی جنگ تغییر کرد. عراق در حملهای قدرتمندانه فاو را پس گرفت و پس از آن، ایران پشت سر هم در جبههی نظامی شکست خورد. بعد از شكستها، نامهها و گزارشهاي بسياري به امام رسيد. رضایی نیز در نامهای امکاناتی خواست که امام از آن نامه با عنوان «تکاندهنده» ياد کرد. هرچند او نوشته بود که همچنان باید جنگید اما امام دربارهی این حرف او نوشت: « با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست.»
سه ماه بعد از سقوط فاو، قطعنامه پذيرفته شد. شاید اگر این شکستهایِ میدانِ نبرد نبود و ناتوانی نیروهای نظامی برای ادامهی جنگ آشکار نمیشد، جنگ باز هم ادامه پیدا میکرد.
( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی است، فایل نکته های تاریخی را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)
/channel/jafarshiralinia
❇️✴️ درباره اقدام آقای “مجتبی خامنهای”
✍ عبدالله ناصری
روز گذشته فرزند رهبر جمهوری اسلامی که در مظان رهبری سوم حکومت است با اعلام تعطیلی درس
خود، اذهان مردم و خصوصا کنشگران را به خود مشغول کرد.
خبر “مهم” بود.
دلالت اصلی سخنان ایشان، به نظرم، اعلان بی خبری “پدر” از این تصمیم بود. نگارنده گفتمان و نظرهای امنیتی اطراف پدیدار را باور ندارد. مسئله
با انفجارهای دستگاه های حزب الله ارتباطی ندارد، بلکه معتقدم این آقازادهٔ “آقا”! با مشورت دستیارانش، تصمیم گرفته است برای اولین مرتبه “اتوریته رهبری” خودش را نمایش دهد. در واقع این عمل آقا مجتبی ، ترجمان سخن رهبر در پاسخ به آقای کروبی در سال ۸۴ است که گفت: «خودش آقاست».
لذا پیش بینی می کنم رهبر فعلی در آینده نزدیک کناره گیری خواهد کرد و آقا مجتبی با نظر مجلس خبرگان رسما رهبر سوم جمهوری اسلامی خواهد شد.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
بیسکویتهای جبهه و مهرداد
✍ رحیم قمیشی
شهید مهرداد مجدزاده هم مثل من، از آن بیسکویتهای گرجی مستطیلی خیلی دوست داشت، همانها که وسطش سوراخ سوراخ بود و بستههایش دو سه دانه بیشتر نداشت.
پس از تمریناتی که عصرها میرفتیم، بعد از چند کیلومتر دوندگی و سینهخیز رفتن و کلاغپر رفتن، یک دانه از آن بیسکویتها میدادند و چای، که آنوقتها خوشمزهترین نوشیدنی و خوراکی میشدند.
مهرداد مدرس دانشگاه جندیشاپور اهواز بود، خدای فلسفه و شناخت ادیان و اصول اعتقادات بود. اصرار کرده بود بیاید جبهه، شاید دومین ماموریتش بود که میآمد.
آنقدر کتاب خوانده بود که شماره عینک چشمهایش در همان جوانی شده بودند ۱۰ !
همین بود که وقتی نگاهش میکردیم فکر میکردیم چشمهای ریزی دارد، ولی وقت وضو گرفتن که عینکش را برمیداشت، میگفتم مهرداد چه چشمهای درشت و قشنگی داری.
او فقط میخندید.
شب عملیات به فرمانده گروهانش گفتیم سعی کند مهرداد خیلی جلو نیاید، جوری سرش را گرم کنند وسط درگیری نباشد، اما مگر مهرداد قبول میکرد!
با همان جثه ظریف و صدای آراماش،اعتراض میکرد، مگر خون من از خون این بچههای نوجوان رنگینتر است.
میگفت من که به این بچهها میگویم خدایی هست و بهترین جا آغوش خداست، بایستم و نگاه کنم چطور میروند و خودم بمانم عقب!؟
هیچکس حریفش نشد.
با گروهان آمد خط حمله، آن هم در عملیات والفجر مقدماتی، سخت ترین عملیاتها.
عملیاتی که کیلومترها باید در میان رملها و ماسههای روان با کلی مهمات و اسلحه، زیر آتش عراق جلو میرفتیم، نفسمان میگرفت و هیچ نباید میگفتیم.
بهمن ۱۳۶۱ بود و هوای سرد بالای فکه، گفته بودند با این عملیات جنگ تمام میشود.
خیلی سخت گذشت و جنگ هم تمام شد.
آنشب، اولین گلوله خمپاره یا توپی که وسط گردان خورد و چند نفر را بهشدت مجروح و شهید کرد، جایی خورد که مهرداد هم آنجا بود.
دو سه نفر درجا شهید شده بودند، و چند نفر هم بهسختی مجروح، سید مهرداد بین مجروحها بود، هنوز نفس میکشید. یکی از پاهایش به نظرم از زیر زانو بکلی جدا شده بود و خون زیادی ازش میرفت.
پشت سر هم با بیسیم التماس میکردیم زودتر آمبولانس بفرستند، ولی آمبولانس میان رملها گیر کرده و نمیرسید.
مهدی کاکاحاجی، سر مهرداد را بغل گرفته بود و به او دلداری میداد که چیز مهمی نیست و الآن آمبولانس میرسد، ولی رنگ مهرداد سفید و سفیدتر میشد.
عینکش شکسته بود و اطراف را نمیدید.
چیزهایی را از مهدی میپرسید که من نمیشنیدم.
مهرداد نماند تا آمبولانس برسد، سرش را گذاشت روی دست مهدی و چشمهایش را بست...
بعد از عملیات از مهدی پرسیدم؛ راستیآن نیمه شب مهرداد چه میپرسید؟
مهدی معاون گروهانمان بود و بسیار دلدار و نترس.
گفت او میپرسید من مرخصی که میرفتم، چند تا از بیسکویتهایی که گردان میداد را نمیخوردم و بعداً برای دخترم میبردم.
دخترش آن موقعها سه چهار ساله بود.
سؤال کرده بود آن بیسکویتها مال جبهه بود. به نظرت اشکالی نداشته میبردم برای دخترم...
سید مهرداد مجدزاده همان شب رفت نزد خدایش
حتما آنجا کارتن کارتن بیسکویت گرجی میگیرد، و میگذارد کناری...
به خدا میگوید از این بیسکویتها برای دخترم میگذارم؟
میدانم آن دنیا هم نمیخورد
دوست دارد با دخترش باشد
با خانوادهاش
با هم بخورند.
شاید خوب شد مهرداد نماند تا ببیند چطور در حکومت اسلامی هزار میلیارد هزار میلیارد میخورند
ویلاهای متعدد دارند
در اروپا خانه و کاشانه ذخیره کرده
و باز میگویند ما فقط امانتداریم!
منتظریم امام زمان بیاید تقدیمش کنیم.
نماند تا ببیند
دینداران واقعی چطور گوشهای گرفته
دین فروشان میدان را به دست گرفتهاند
و به اسم خدا و حکومت دینی
چطور خون مردم را میمکند!
@ghomeishi3
پینوشت:
چند روزی خاطراتی منتخب از جبهه را به اشتراک میگذارم که قبلها نگاشته بودم.
امیدوارم دوستان نگویند
حالا چه وقت این خاطرههاست!
قمیشی
🕯 یا قدیم
کتابهای کهنسال چاپ قدیم و نایاب رو در کتابفروشی "کهنفرصت" بیابید.
گر یارِ نو آمدت در آغوش
از یارِ کهن مکن فراموش
/channel/kohanforsat
/channel/kohanforsat
/channel/kohanforsat
نظام توتالیتری در اوج تکاملش از این جهت چشمگیر است که شمارِ نوکرانِ حلقه به گوشش در سرتاسر جامعه بسیار زیاد است، اما این نوکران از این جهت با آن حامیان اولیه تفاوت دارند که حمایتشان از رژیم دلایل دیگری دارد؛ آنچه آنان را به حرکت درمیآورد دیگر شور و شوق نیست بلکه ترس است...
ایوان کلیما
روح پراگ
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
🔰بخش اول مناظره مهدی نصیری و قیس قریشی در باره موضع اسرائیل ستیزی جمهوری اسلامی
کانال یوتیوب مهدی نصیری 👇
https://youtu.be/KqJDtRsTPNs?si=KWzU9xL-XbaM7gFp
▪️معرفی کتاب: پول در آوردن از رمزارز (راهنمای کامل برای باهوشها)
آیندهای در انتظار ماست که در آن پولها برای مصارف خاص طراحی و کدگذاری میشوند و با قراردادهای هوشمند خودکار در اختیار ما قرار میگیرند. شاید زیاد دور نباشد که کیفپول دیجیتال نصبشده روی گوشی هوشمندمان حاوی دهها نوع ارز رمزنگاری شدۀ متفاوت برای مصارف روزانه باشد: برای حمل و نقل، بهداشت و درمان، پوشاک، غذا و ... . با چنین پیشفرضی که دیگر چندان هم دور از ذهن به نظر نمیرسد آگاهی از این محصولات جدید مالی و یادگیری کار با آنها تقریباً برای همه افراد جامعه الزامی خواهد بود. مطالعۀ کتاب «پول در آوردن از رمزارز (راهنمای کامل برای باهوشها)» به ما کمک میکند تا در جریان این انقلاب مالی از غافله عقب نمانیم.
نام کتاب: پول در آوردن از رمزارز (راهنمای کامل برای باهوشها)
نویسنده: سیدحسین هاشمیزادگان منشادی
قطع: رقعی
نوبت چاپ: نخست
تعداد صفحات: ۵۰٨
#انتشارات_روزنه
🛒پیشخرید اینترنتی کتاب با تخفیف ویژه
📖مطالعۀ صفحات نخست
▫️تلگرام نشر روزنه
▫️اینستاگرام نشر روزنه
☎️ 02188721514
دومین مهر و شرح پریشانی اخراج از معلمی
عزیز قاسمزاده
به سالهای دوردست پرواز میکنم زمانی که خودم را در مدرسه دیدم و سالهای ابتدایی را میگذرانیدم، بدون آنکه کسی مرا تشویق و یا تحریک و تعریض کند، در ذهنم لحظهای نمیگنجید در آینده شغلی غیر از معلمی داشته باشم. بر خلاف رویاهای کودکانه که اغلب پروازهای دیگر و مرتفعتری دارند. آنکه آسمان اندیش است خود را خلبانی در هواپیما میبیند و آنکه اقتدار و برقراری نظم و امنیت را در ذهن کودکانهاش تصویر میکشد، دوست میدارد، پلیس شود. آنکه عقل عملیش فعالتر است، میخواهد در یکی از رشتههای مهندسی درس بخواند و آنکه در پی نجات جان بیماران است، در رویاهای کودکانهاش میخواهد طبیب شود تا دیگر مریضی نباشد. این رویاها در عوالم کودکی و نوجوانی گاه متغیر میشوند و کودکان تا بزرگسالی در این رویاها چند شغل عوض میکنند. اما من از اواخر دوران ابتدایی تا پایان دبیرستان، همیشه خود را تنها در قاب یک معلم، تصور میکردم و یقین داشتم، نمیتوانم شغل دیگری داشته باشم. میدانستم که معلمی به لحاظ درآمد، از شغلهای پایین جامعه است، اما این عشق مرا چنان به جنون کشانیده بود که از دوران راهنمایی تا پایان دبیرستان با برادران و خواهران کوچکتر خود قرار امتحان در تمام دروس را در پایان هفته نهاده بودم. تقریباً پنج شنبهها که میشد من بیست، سی برگه امتحانی برای تصحیح داشتم از دروس مختلف هر پایه. برادران و خواهرانم میدانستند پدر که شب به خانه میآید، من جدی جدی، حتی جدیتر از مدرسه، این برگهها را جلوی او میگذارم. این امر چنان بود که آنها حتی استرس و تشویششان گاه فراتر از امتحانات مدرسه بود و موضوع برایشان خیلی جدی بود و هرکس در گوشهای از منزل با سکوت، در حال امتحان دادن میشد و اگر نمرههایشان مطلوب بود، به نحوی مورد تشویق پدر واقع میشدند...
... در دو سه سال اول روستاهایی که بودم، هنوز دستگاه کپی وجود نداشت و سئوالات را در استنسیل مینوشتیم و تکثیر میکردیم. گمان نمیکنم که جوانان انقلابی که بر اخراج من صحه گذاشتند، حتی نام این دستگاه را هم شنیده باشند که با چه زحمتی باید سوالات را مینوشتیم و تکثیر میکردیم. به همین خاطر من که هر هفته باید آزمونی را برگزار میکردم و دستگاه استنسیل جواب نمیداد، وقتی از عمارلو به منزل پدری میآمدم، با اشتیاق تمام سوالات آزمونها را که اغلب به دو شکل تستی و تشریحی برگزار میشد، به تعداد دانش آموزان کپی میگرفتم و با خود به روستا میبردم. از آنجا که به علت کمبود معلم، عملاً تمام معلمان در دو شیفت درس میدادند، باید بلافاصله بعد از تعطیلی مدرسه، سرپایی لقمهای را میخوردم و به مدرسه دوم در روستای دیگری میرفتم. راههایی صعب العبور که رفت و برگشت هر روز ۸۰ دقیقه بود. مسیری که به حدی باد میوزید که گاهی تصور میکردی این باد مانع رفتن تو میشود؛ تو میکوشیدی که به جلو بروی، اما باد قدرت و زورش از تو بیشتر بود و با قدرت تو را پس میزد. یادگار سیلی سرد زمستان و گوش سرما برده را بارها باید در مسیر راه تجربه میکردی. هرچه این سرخی و سرما فزونی میگرفت، به همان نسبت عشق و اشتیاق من به معلمی نیز هر روز بیشتر و بیشتر میشد و من با وجود این مشقتها و درآمد ناچیز آن، از انتخاب معلمی، پشیمان نبودم...
در ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ برای اجرای حکم یک ساله عازم زندان شدم و به همین خاطر درخواست رسمی مرخصی بدون حقوق دادم در مهر ۱۴۰۲ دوباره این درخواست را دادم و در آموزش و پرورش ثبت کردم. بعد از این درخواست، جناب آقای پورخانی معلم دوران پیش دانشگاهیم به آموزش و پرورش چابکسر مراجعه کرد تا کلاس مرا به طور رایگان پر کند، به او اجازه تدریس ندادند. کلاس با معلم دیگری پر شد اما به رغم آن وقتی حکم من در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ صادر شد، در آن قید شده بود حکم غیبت و حقوق مرا به استناد غیبت قطع کرده بودند در حالی که اینجانب چنانچه سندش در این نوشتار ارائه شده، درخواست مرخصیم را ثبت کرده بودم...
حالا مهر ۱۴۰۳ آمده است و من نمیتوانم در کلاس درس حاضر باشم چرا که آموزش و پرورش نظام جمهوری اسلامی ایران مرا با ۲۵ عنوان اتهامی از دستگاه خود اخراج کرده است. هیئت تخلفات آموزش و پرورش در رأی بدوی مرا به انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم کرد و در تجدید نظر با قید کلمه «تخفیف» مرا مستحق اخراج دانستند و نه انفصال دائم و دیوان عدالت اداری نیز با تأکید و تصریح بر تخفیف داده شده، بر آن صحه گذاشت!
دنیای عجیبی است. معلمانی را در این سرزمین با سوابق بسیار یا کم تنها به خاطر گفتن حقایق تلخ آموزشی و تبعیضات ناروا، از آموزش و پرورش توسط عوامل آموزش و پرورش اخراج میکنند...
متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3ZwECYu
/channel/azizghasemzademusic
آغاز سال تحصیلی جدید...
فیلمی تاریخی از سرود و شعری بسیار زیبا که در مراسم صبحگاهی مدارس در قبل از انقلاب توسط دانش آموزان و نونهالان ایرانی خوانده می شد :
ای ایران خدایت پشتیبان
ای ایران نگهدارت یزدان
در عالم بمانی جاویدان
در دلها بود مهر ایران
مهد آزادگانی
ای ایران
کشور جاویدانی
ایران
ای ایران
عشق تو سرنوشتم
ایران
ما همه، ما همه، نونهال ایرانیم
ما همه، ما همه، همدل و هم پیمانیم
ما همه در پناه یزدانیم
ما همه، ما همه، نو نهال ایرانیم
ما همه، ما همه، همدل و هم پیمانیم
ما همه در پناه یزدانیم
مهد آزادگانی
ای ایران
کشور جاویدانی
ایران
ما اکنون به یک صف پیوستیم
در یک ...همه یک دل هستیم
با قلبی به خوشحالی لبریز
...وقتی ...
پیوستیم همه با رستاخیز
مهد آزادگانی
ای ایران
کشور جاویدانی
بعدها آنرا بصورت آهنگ در
آوردند که این آهنگ برای اولین بار برای سرود صبحگاهی مدارس در سال ۱۳۵۳ توسط انوشیروان روحانی ساخته شد
برخلاف سرود صبحگاهی که پس از انقلاب با مرگ بر این وآن ٬بچه ها صبحگاه را آغاز و اجرا می کنند ..
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg