دکتر موحد یک اثر هنری است (مصطفی ملکیان) @hossein246
📌 انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد منتشر کرد:
📝 عنوان مقاله:
«فخر افسانههای ایرانی»: بایستگیِ شناسایی نام خلیج فارس به عنوان یک حقِ فرهنگیِ جمعی»
✏️ نویسنده: دکتر موسی کرمی
«دانش آموخته دکتری حقوق بینالملل دانشگاه قم»
💻📖 جهت مطالعه کامل مقاله، به این «پیوند» مراجعه کنید
دکتر محمدعلی موحد: جای تأسف است که پس از گذشت نزدیک به نیم قرن، هنوز از یک دیدگاه جدی و بی طرفانه در ماجرای مصدق و نهضت ملی ننگریسته و به بازنگری و تحلیل نقادانه آن نپرداخته ایم. آخر، مخالفان آن روزی مصدق نیز مانند مخالفان امروزی وی جزئی از همین اجتماع بودند. چطور شد عده ای از نزدیکترین یاران مصدق به دشمنی با او برخاستند و شکست و نابودی و اضمحلال او را به هر قیمت و به هر نحو و از هر راه خواستار گشتند؟ ما در گزارش احوال آن روزگار، شکسته شدن حریم حرمت مصدق از سوی مخالفان در مجلس و زشت گویی های آنان را آورده ایم. حریم قایل شدن برای اشخاص معمّر و موجّه و محترم ادب جوامع سنتی است ولی اگر ادب دموکراسی در مباحثات سیاسی شناخته نگردد، آن حریم به آسانی شکسته می شود و سمند مبارزه دو تک و شتابان سوار خود را تا بیدای وقاحت و بی حیایی سوق می دهد.
«شمس تبریزی» تجدید چاپ شد.
محمدعلی موحد در کتاب شمس تبریزی هم از خود شمس و سرگذشت و افکار و سیر تحول او و آشناییاش با مولانا نوشته و هم از روزگاری که شمس در آن میزیسته است. موحد کتاب خود را با ارائه تصویری چندجانبه از آذربایجان و تبریز قدیم آغاز میکند. او در بخش اول کتاب از سابقۀ زبان فارسی دری در آذربایجان مینویسد، به معرفی صوفیان آنجا میپردازد، تصویری از اوضاع سیاسی آن سرزمین به دست میدهد و حملۀ مغولان به تبریز را نیز شرح میدهد. بعد از ارائۀ این پیشزمینه تاریخی از زمانۀ شمس، نوبت به شرح زندگی خود او میرسد و روایت تحولات روحیاش و نیز معرفی بزرگانِ روزگاری که شمس در آن زیسته و رشد کرده است. آنگاه شرح سفر شمس به قونیه آمده است و روایت یکی از مقاطع مهم تاریخ زندگی او یعنی آشناییاش با مولانا، تجربهای که مولانا را دگرگون میکند. تصویری که از مولانا در مقالات شمس انعکاس یافته و نیز تصویری که از شمس در آثار و گفتههای مولانا منعکس است از موضوعات دیگری است که در کتاب شمس تبریزی به آن پرداخته شده است.
□ شمس تبریزی | محمدعلی موحد | نشر نو، چاپ نهم (ویراست دوم) ۱۴۰۴، قطع رقعی، جلد سخت، ۲۸۴ صفحه، قیمت: ۴۲۰.۰۰۰تومان.
@movahed1302
دیدار نوروزی با استاد موحد نازنین
با همراهی استاد مصطفی ملکیان
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۱/۲۱
❤️✨
زِ کویِ یار می آید نسیمِ بادِ نوروزی
از این باد اَر مدد خواهی چراغِ دل برافروزی
شجریان- حافظ
این ترکهای متفکر فارسیاندیش:
محمدعلی موحد (زادهٔ ۲ خرداد ۱۳۰۲)
@tabarshenasi_ketab
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زآن سخنها عالَمی را سوختند
عالَمی را یک سخن ویران کند
روبَهانِ مرده را شیران کند
جانها در اصل خود عیسیدماند
یک زمان زخماند و گاهی مرهماند
(مثنوی معنوی، دفتر اول، تصحیح استاد موحد)
نوشتهها و گفتههایی هستند که ما را در تاریکیِ ظن و سرگردانیِ وهم فرو میبرند و گفتارها و نوشتارهایی هم هستند که ما را از تاریکیها میرهانند و میهمان آفتابمان میکنند.
و باز نوشتههایی هستند که رازهای روح آدمی را بر آفتاب میافکنند و بر زوایا و خفایای درون نور و روشنایی میپاشند، و به آبادی و آزادی جانها میکوشند. از آن سو کم نیستند نوشتههایی که گویی جز ابهام آفرینی و ظلمتافزایی و ویرانگری هنری و صنعتی ندارند.
بنابراين شاید بتوان گفت که در جهانِ انسانی سخن و نگاهِ خنثی و بیاثر نداریم؛ یا زخم میزنند و میخراشند، یا مرهم مینهند و مینوازند.
اهل باطن برآنند که جانِ و جهانِ ما دائم و نو نو در حال زایش و جوانه زدن هستند. و صد البته هر نوزاد و جوانهای نیاز به حِرز و جانپناه و مراقبت دارد. اگر مراقب نباشیم صَرصَر نگاهها و نظرهای نامؤمن و ایمنیگسل خرابی و ویرانی به بار خواهد آورد، و نوزاد نوپای دل و جانِ ما اسیر دیوانِ بدخواهی و اهریمنخویی خواهد شد.
تاریکاندیشان البته خصمِ نورِ وجودند. به عبارت دیگر خُفّاشانی هستند که چشمِ دیدن نور و روشنایی را ندارند و با همهی وجود میکوشند هرچه را که از جنس نور و سُرور است، خاموش کنند.
اما مولانا که خود از زُمرهی نوریان است، میگوید بسوی نومیدی نباید رفت، زیرا ظلمتپرستان گرچه شاید چند روزی جولانی کنند و های و هویی راه اندازند؛ اما:
هر که بر شمعِ خدا آرد پُفو
شمع کَی میرد؟ بسوزد پوزِ او
چون تو خفّاشان بسی بینند خواب
کاین جهان مانَد یتیم از آفتاب
موجهای تیزِ دریاهای روح
هست صد چندان که بُد طوفانِ نوح
ای بُریده آن لب و حلق و دهان
که کند تُف سوی مَه یا آسمان!
تُف به رویَش باز گردد بی شکی
تُف سوی گردون نیابد مسلکی
تا قیامت تُف بر او بارد ز رب
همچو تَبَّت بر روانِ بولهب
(مثنوی معنوی، دفتر ششم)
@golhaymarefat
📌 انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد منتشر کرد:
📝 عنوان مقاله:
«خاک مادرزادی»: نگاهی به کتابِ «مبالغۀ مستعار» دربارۀ جزایر سه گانۀ ایرانی
✏️ نویسندگان:
👤 دکتر ستار عزیزی
«عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلیسینا همدان»
👤 دکتر موسی کرمی
«دانشآموخته دکتری حقوق بینالملل دانشگاه قم»
🗓 تاریخ انتشار در تالار گفتگوی انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد: ۱۴۰۳/۱۱/۹
✅ جهت مطالعه کامل مقاله، به این «پیوند» مراجعه کنید.
#️⃣ #تالارگفتگو #مقاله
🆔 @unstudies
«طریق شما را آموختم. به خدا بنالید: ای خدا این دولت را به ما تو نمودی، ما را به این هیچ راهی نبود. کرم تو نمود، باز کرم کن، و از ما این دولت را باز مستان.»
(مقالات شمس، تصحیح محمدعلی موحد، ص۷۵۶)
@golhaymarefat
🔻پیشکش به آستانِ روشنِ نفسهای استادم؛
دکتر محمّدعلی موحد
▫️بختِ جوان
خیره در آینه و سخت هراسان بودم
کرمِ ابریشمِ در پیلۀ زندان بودم
برف بارید به تاریکیِ گنگِ برهوت
برف من بودم و من فصلِ زمستان بودم
گیج میخورد درونِ سرِ من دود و دروغ
چون غریبی عربی در شبِ یُمگان بودم
«خوابِ آشفتۀ نفت» است که تعبیر شده
اینکه میبینم و ترسندۀ از آن بودم
سعی کردم برسم تا به بیابانِ شهود
سالها بود گرفتارِ خیابان بودم
خواب دیدم که رسیدم به شبِ فروردین
خواب دیدم که پسرخواندۀ باران بودم
«همه ذرّاتِ وجودم متبلور شده» بود
نتوانم که بگویم چه و چندان بودم
گاه موسیٰ شدم و گاه شدم ابراهیم
عازمِ خانقهِ پیرِ لواسان بودم
چشم بر هم زدم و شمس رسید از تبریز
خیره در مولویِ دوّمِ دوران بودم
بغض میخورد گره در قفسِ حنجرهام
من گره خورده به عرفانِ خراسان بودم
ناگهان موجِ صدا آمد و بیدار شدم
ناگهان دیدم در تیرۀ زندان بودم
▫️▫️▫️▫️
کوپه تاریکتر از پیش شد و من خاموش
محوِ برف و هیجان عازمِ تهران بودم
تهران | ۲۱ بهمن ۱۳۹۵
سعید رضادوست
@movahed1302
🔸با سلام خدمت دوستداران عزیز استاد موحد
خدا را حمد و سپاس بسیار میگوییم که حال استاد عزیزمان رو به بهبود است و اندک کسالت باقیمانده نیز با الطاف الهی و دعای خیر شما عزیزان برطرف خواهد شد و استاد نازنین به زودی از بیمارستان مرخص خواهند شد.
⚜ مروری بر مثنوی معنوی به تصحیح دکتر محمدعلی موحد
👇👇👇
به شصت و دو یا به شستِ تو؟
🔸دکتر مهدی نوریان
🔻دهانِ درّهها وا مانده از افسونِ زیبایی
نخستین برفِ پاییزی است این برفی که میبارد
هبوطِ رازآمیزی است این برفی که میبارد
نگاهی ژرف دارد، ساکت و سنگین، حکیم است او
شگفتانگیزتر چیزی است این برفی که میبارد
دهانِ درّهها وا مانده از افسونِ زیبایی
سرآغازِ غزلخیزی است این برفی که میبارد
ولی در غیبتِ یار این شعف فرصت نخواهد یافت
چه هنگامِ غمانگیزی است این برفی که میبارد
جلالالدّین درونِ خانه با تشویش میگوید:
شبیهِ شمس تبریزی است این برفی که میبارد
تهران - ۲۷ آذر ۱۴۰۰
بیستوهشتمِ اسفند | سعید رضادوست
مجموعۀ غزل | نشر کتاب آبی | چاپ اوّل: ۱۴۰۱
@movahed1302
"هیاهو بر سر هیچ"
«هیاهو بر سر هیچ» کتاب بسیار خوبی در زمینه خلیج فارس است. استاد موحد در این کتاب به تاریخچه خلیج فارس و معاهدات بینالمللی ایران و انگلیس در این باره میپردازد.
استاد محمدعلی موحد در این کتاب سعی کرده است به دور از گرد و غبار، ستیزهجویی و غوغاگری، زمینه را برای رفع سوءتفاهم و رنجیدگی در میان دو طرف آماده کند. او با بررسی سوابق تاریخی خلیج فارس در معاهدات بینالمللی ایران و انگلیس و با ارائه اسناد محرمانه هندوستان و انگلستان و بررسی دقیق حقوقی اسناد و زیر و بم مذاکرات، ادعاهای ارائهشده از سوی شیوخ را بیاساس و مبالغه مستعار میشمارد.
گفتی است کتاب "هیاهو..." به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است. مترجم میترا فرزاد - استاد دانشگاه پاریس - است که به صورت مشترک توسط انتشارات «شمع و مه» و انتشارت «اِدیسیون لاولوا» در فرانسه به چاپ رسیده است.
@movahed1302
سایهٔ پرشوکتِ معلم اخلاق و دانش، مردِ فروتنِ مفضالِ نیکوخصالِ بصیرِ کمنظیر، علامهٔ نحریر، فاضلِ شهیر، استاد محمدعلی موحد، مستدام باد!
@SadeNevisi
🔺 چاپ اول کتاب «مثنوی معنوی (شش جلدی)» منتشر شد
📚 کتاب: #مثنوی_معنوی
🖊 نویسنده: #جلالالدین_محمد_بلخی
🖋 به تصحیح: #محمدعلی_موحد
🔹 چاپ اول
◽️جیبی، شومیز در دو رنگ، ۱۴۳۸ صفحه
🔹قیمت دورۀ ششجلدی: یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان
دربارهٔ کتاب:
از ابتدای انتشار مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی به تصحیح استاد محمدعلی موحد یکی از دغدغههای مصحح ارجمند و نشر هرمس انتشار نسخهای بود که مخاطبان به راحتی بتوانند همراه خود داشته باشند؛ نسخهای که در ابعادْ کوچکتر و برای خواندن در موقعیتهای گوناگون مناسبتر و از نظر قیمت کمی ارزانتر باشد و بتواند مورد استفادۀ عموم دوستداران مثنوی قرار بگیرد.
آنچه اکنون منتشر شده، نسخۀ همراه مثنوی معنوی است؛ نسخهای که هر دفتر از مثنوی شریف در یک جلد، در قطع جیبی، سامان یافته است. پاورقیها و دگرسانیها و مقدمۀ مفصل استاد موحد که بیشتر مورد استفادۀ پژوهشگران است در این نسخه حذف شده.
مبنای استاد محمدعلی موحد در تصحیح مثنوی معنوی یازده نسخه بوده که بیشتر آنها متعلق به نخستین سالهای پس از وفات مولوی است و از نظر صحت و اتقان دقیقترین تصحیحی است که تاکنون انجام شده و کمترین میزان تصرفها در آن صورت گرفته است.
#نشر_هرمس
#بخوان_که_زندگی_کنی
#چاپ_اول
@hermesspublication
در فقدان دکتر داریوش شایگان
به قلم دکتر محمدعلی موحد
در ولایت ما، آذربایجان، تعبیری دارند برای فصل بهار که میگویند فصلِ خنده و گریهی توأمان است: آغلار-گولَر آیی، گریه و خنده با هم.
از من خواستند صحبت کنم و من اطاعت کردم. اما من امروز گزینهی خوبی برای سخن گفتن نیستم. یک چشم من خندان است و چشم دیگرم گریان. آن چشم گریان در غم درگذشتِ دوستم داریوش شایگان گریان است. فضای دل و اندیشهی من پایکوب این خیال و این سوال است که کجا شد آن همه فهم و فراست؟ کجا شد آن همه هوش و ذکاوت؟ داریوش شایگان از مفاخر عصر ما بود. آثارش به چند زبان از جمله به ترکی ترجمه شده است. سزاوار نبود از من که در این روزها سخنی بگویم و یادِ او نکنم. سخن از فقدان او تلخ است و ناگوار. اما یاد او مایهی امید و سربلندی است؛ مایهی امید و دلگرمی است که هنوز ایران چنین فرزندانی میپرورد.
نوروز نوید تحوّل و شکوفایی است و ما امروز به شادباشِ نوروز اینجا آمدهایم. یادگار ماندگار پدران ما که سر از مرزهای جغرافیایی و سیاسی فراتر میکشد و از پای دیوار چین تا ساحل دریای سیاه و دریای سپید پیام همدلی و همبستگی و همداستانی میپراکند. پیام دوستی و مهربانی.
گرامی باد این پیام الهی بویژه در این روزگار که نفیرِ نفرت و بیداد و عُدوان همهی آفاق را پر کرده است.
و پیروز باد نوروز ما و مبارک باد نام او و سرافراز باد پرچم افتخار او و درخشان و درخشانتر باد تلألؤ انوار تجلیات او و گرانبار باد رهآورد عطایا و برکات او!
سخنان استاد دکتر محمدعلی موحد در گردهمآیی ایرانیان مقیم استانبول به مناسبت نوروز، فروردین ۱۳۹۷.
@movahed1302
🟡چراغِ افروخته، چشم بازار کتاب را روشن کرد
▫️«چراغ افروخته» که شامل «خردهروایتهایی از احوال استاد دکتر محمدعلی موحد» است، بهروایت و قلمِ سعید رضادوست با مقدمۀ مصطفی ملکیان، توسط نشر تَگ راهی بازار نشر گردید.
▫️دکتر محمدعلی موحد، حقوقدان، مولویشناس، مورخ و ادیبی بزرگ و پرآوازه است که در عرصۀ ملی و بینالمللی چهرهای معتبر بهشمار میآید. «خواب آشفتۀ نفت»، «در هوای حق و عدالت»، «تصحیح مثنوی معنوی»، «تصحیح و تعلیق مقالات شمس تبریزی» و «ترجمه و تعلیق سفرنامۀ ابن بطوطه» بخشی از آثار این استاد بزرگ میباشد که جوایز متعدد و معتبر بینالمللی و ملی را از آنِ خویش ساخته است.
▫️سعید رضادوست، (حقوقدان، پژوهشگر و نویسنده) سالها در محضر استاد محمدعلی موحد زانو زده و با توجه به مراودات ویژهاش با ایشان، روایتهایی مستقیم و دسته اول را از احوال و زندگی محمدعلی موحد در کتاب خویش بهدست داده است. این خردهروایتها، تکههایی مهم از تاریخ و فرهنگ معاصر ایران بهشمار میروند که ثبت آنها به عقیدۀ متخصصان موجب نگاهداری بخشی مهم از حافظۀ حقوقی، فرهنگی و ادبی ایران طی سدۀ اخیر شده است.
@movahed1302
🔹بازنمایی ژنریک حقیقت
فردوسی چگونه از تاریخ میگوید؟
✍سینا جهاندیده
رفتار ادبیات و بطور کلی هنر با حقیقت، پیچیده و رازانگیز است. مورخان بسیاری در دام بازنمایی ادبیات از حقیقت افتادهاند. ادبیات هرگز نمیتواند به طور مستقیم یک سند تاریخی باشد. مورخان ادبیات با فرض ادبیات بهمثابهی تاریخ به نتایج گمراه کننده رسیدهاند. ادبیات همیشه مسلح به ابزارهایی است که واقعیت را به نفع هنر و رتوریک تغییر میدهد. به تعبیر دقیقتر ادبیات بازنمایی زیباییشناختی از واقعیت است. یکی از دوربینهای بازنمایی حقیقت در ادبیات «ژانر» است. ادبیات با مقولهی ژانر با واقعیت مواجه میشود. بنابراین به تعبیر کانت میتوان گفت ادبیات ما را با پدیدارها مواجه میکند نه با حقیقتهای فینفسه و رخدادهای تاریخی. ادبیات هرگز نمیتواند از چشم انداز خالی باشد. هر ادبیاتی مسلح به ایدئولوژی است. ادبیات هم در مقام تولید با ایدئولوژی رابطه دارد هم در مقام دریافت.
بارها از شاهنامه بهمثابهی یک سندی هویتی برای ایرانیان گفتهاند بیتردید این حکم از وجهی کاملا درست است. اما در این حکم چیز بزرگی از یاد رفته است. فردوسی با مقولهی چشمانداز آفرینی به نام «ژانر»، ادبیات تولید میکند. بنابراین تاریخ حماسهسرایی در ایران از یک نظر تاریخ ظهور و سقوط ژانر حماسه نیز هست. اگر از این وجه به شاهنامه نگاه کنیم شاید کمتر دچار تعصبات ناسیونالیستی شویم. شاهنامه فردوسی قلهی ژانر حماسه در ایران است. ژانر حماسه زیباییشناسی ویژهای دارد. زیبای شناسی حماسه از نظر هستیشناسی و معرفتشناسی قابل مقایسه با ژانرهای دیگر نیست. بسیاری از ادبیاتیها فراموش میکنند که رتوریک و زیباییشناسی صرفا رتوریک و زیبایی شناسی نیست. به همین دلیل استعاراتی که حماسه تولید میکند با استعارات که قصیده میسازد تفاوت ماهوی دارند. بنابراین هر محققی که دربارهی رتوریک و زیبای شناسی حماسه تحقیق میکند باید بداند که «دیگری» حماسه همان «دیگری» غزل و قصیده نیست. حماسه با استعارهای به نام «دشمن» درگیر است. از این رو استعارات حماسه نمیتواند در برابر دشمن و دوست بیتفاوت باشد. برای اینکه در این زمینه ادلهای بیاورم از تحقیقات استاد اعظم محمد علی موحد کمک میگیرم. فردوسی جنگ قادسیه را چگونه گزارش کرده است؟ نسبت گزارش فردوسی با تاریخ چیست؟ آیا فردوسی تاریخ را بازنمایی کرده است یا اینکه تاریخ را از چشم ژانر حماسه دیده است؟ بهتر است ابتدا دربارهی جنگ قادسیه و مرگ رستم فرخ زاد چیزهایی بدانیم و بعد گزارش فردوسی را مرور کنیم:
«در قادسیه ایرانیان در کنار نهر عتیق اردو زده بودند و چنان نبود که آب در دسترس نداشته باشند؛ و سعد وقاص، که از بیماری عرق النساء رنج میبرد قادر نبود شخصا در میدان کارزار بیاید و با کسی درآویزد. او از بالای یک بلندی (به روایت طبری، از فراز قصری) صحنهی جنگ را در زیر چشم داشت و جابه جایی لشکریان را تماشا میکرد. رستم نیز شخصا در زورآزماییهای تن به تن شرکت نداشت و قاتل او نه سعد، بلکه هلال بن علقه بود. از مجموع روایتهای مورخان چنین بر میآید که در قادسیه مدتی در حدود چهار ماه سپاه دو طرف در برابر هم موضع گرفته بودند و جنگ عملا سه یا چهار روز بیشتر طول نکشید. بامدادان نخست یکه سواران از دو سو در میدان میآمدند و مبارز میطلبیدند و پس از ساعتی آتش جنگ فروزانتر میگشت و جنگ تن به تن به جنگ مغلوبه می.انجامید و سواره و پیاده در هم میآویختند. در روزهای اول جنگ قادسیه هر دو طرف تقریباً برابر بودند و با همه تلفات سنگینی که متحمل میشدند، مقاومت شدید مینمودند. روز آخر عربها حیلهای به کار زدند، یعنی گروههایی از سپاهیان خود را شب هنگام در تاریکی به پشت جبهه منتقل کردند و بامدادان که هوا روشن شد، آنها را به اردوگاه بازگرداندند و چنین وانمود کردند که قوای تازه نفس از مدینه به کمکشان آمده است. قضا را این تدبیر با ورود عدهای کمک واقعی که نه از مدینه بلکه از شام میآمدند همزمان گردید. فرارسیدن این عده هفتصد نفری به سرکردگی برادر زاده سعد وقاص، که خبر موفقیت در جبهه سوریه و فتح دمشق را با خود داشتند، موجب تقویت روحیه عربها گردید و سرنوشت جنگ را در آخرین روز تغییر داد».
( به نقل از : محمدعلی موحد، در کشاکش دین و دولت / ۱۳۹۸: صص ۱۱۲ -- ۱۱۳).
@tabarshenasi_ketab
امیر بزرگ «قُرطی» که امیرالامرای چین است ما را در خانه خود مهمان کرد و دعوتی ترتیب داد که آنرا «طُوی»مینامند و بزرگان شهر در آن حضور داشتند. در این مهمانی آشپز های مسلمان دعوت کرده بودند که گوسپندها را ذبح کرده غذاها را پختند. سه روز در ضیافت او بسر بردیم هنگام خداحافظی پسر خود را به اتفاق ما به خلیج فرستاد و ما سوار کشتی شبیه حَرّاقه شدیم و پسر امیر در کشتی دیگری نشست، مطربان و موسیقیدانان نیز با او بودند و به چینی و عربی و فارسی آواز میخواندند. امیرزاده آوازهای فارسی را خیلی دوست میداشت و آنان شعری به فارسی میخواندند، چند بار به فرمان امیرزاده آن شعر را تکرار کردند چنانکه من از دهانشان فرا گرفتم و آن آهنگ عجیبی داشت و چنین بود:
تا دل به محنت دادهام
در بحر فکر افتادهام
چون در نماز اِستادهام
گویی به محراب اندری
سفرنامه ابن بطوطه، جلد دوم، ترجمهٔ دکتر محمدعلی موحد، صفحهٔ ۳۰۵.
@movahed1302
در مرقومهای، اثر گرانسنگِ حضرت استاد محمدعلی موحد در خصوص جزایر سه گانۀ ایران، کتاب مستطاب «مبالغۀ مستعار...» معرفی شده است.
گامی است بسیار کوچک برای میهن عزیزمان و پاسداشت آن استاد کم مانندِ ژرف اندیش هیاهوپرهیز.
👇
رمزگشایی از مقالات پر رمز و راز شمس تبریزی
از نظرگاه استاد محمدعلی موحد
(با توجه به کتاب جواهرالقرآن غزالی)
@moliyanbook
🔴مصطفی ملکیان:
🔹اَشعر شعرای فارسی زبان به نظر من مولانا است. البته یکی از مولوی شناسان بزرگ روزگار ما آقای محمدعلی موحد، عین این تعبیر را به کار بردهاند و به نظر من حق با ایشان است چون واقعاً شاعر ترین شاعر فارسی زبان است نه ناظم ترین ناظم فارسی زبان؛ یعنی جوهرهی شعری در هیچ جای ادبیات ما مثل کلیات شمس پیدا نمیشود؛ یعنی کلیات شمس شاعرانه ترین اثری است که در ادبیات فارسی به نظر من ظهور کرده است و این هم یک امتیازی است برای مولانا.
( مصاحبه در امتداد آواز نیزار)
@movahed1302
🌿 #مقاله
🌿 #مثنوی_معنوی
🌿#مولوی
⚜@dmdehghani
شصت و دو یا شستِ تو؟
نظر استاد محمدعلی موحد در کتاب "شمس تبریزی"
به شصت و دو یا به شستِ تو
در غزل ۱۴۷۲ دیوان شمس با مطلع:
دگربار دگربار ز زنجیر بجستم
از این بند واز این دام زبون گیر بجستم
بیتی آمده است که برخی مولویپژوهان را به این نتیجه رسانده است که مولانا در ۶۲ سالگی با شمس ملاقات کرده است:
به اندیشه مرا عقل فرو برد چهل سال
به شصت و دو شدم صید و ز تدبیر بجستم
عبدالباقی گلپینارلی بر اساس این غزل گفته است که مولانا در شصت و دو سالگی شمس را ملاقات کرده است. اگر این نظر را بپذیریم، سالشمار عمر مولانا که بر اساس گفتههای مناقب نویسانی چون فریدون سپهسالار و افلاکی تنظیم شده است به هم میریزد.
بر این اساس مولانا متولد سال ۵۸۰ هجری قمری است و در سی و شش سالگی از بلخ مهاجرت کرده و در چهل و دو سالگی ازدواج نموده است. در دهه ششم عمرش در حلب و دمشق تحصیل میکرده و مثنوی را بعد از هشتاد سالگی سروده است.
هرطور که نگاه کنیم این امر محال است که مردی در شصت و دو سالگی اینگونه بیقرار شود و آن غزلیات آتشین را بسراید و در دهه نهم عمرش یک مثنوی بیست و شش هزار بیتی بسراید.
نظر آقای گلپینارلی مولویپژوههان را در سالشمار عمر مولانا دچار سرگردانی و شک و تردید کرده است. آقای ویلی از محققین انگلیسی، عدد شصت و دو در این غزل را مربوط به تاریخ شروع دفتر دوم مثنوی و بازگشت حسامالدین از معراج حقایق دانسته است و آن را ربطی به سال عمر مولانا نمیداند.
بنده - که البته نه مولویپژوهم و نه هیچ ادعایی دارم- هنگامی که این مطلب را در کتاب شمس تبریزی میخواندم، نکتهای به نظرم رسید و آن این است که احتمال میدهم این شصت و دو تصحیف شست ِ تو است و کلمه صید بعد از آن هم این نظر را تایید میکند:
به شست تو شدم صید و ز تدبیر بجستم
یعنی صید دام تو شدم و از تدبیر عقل رها شدم.
بنده حدس میزنم کاتبی که این غزل را کتابت میکرده است هنگام املای مولانا شستِ تو را شصت و دو شنیده است و باعث این بحث بین مولویپژوهان شده است. والله اعلم بالصواب
احمد نادری
@movahed1302
این سخن پایان ندارد، بازگرد (۱)
قصهها در مثنوی بهانه و فرصتی هستند برای بیان ساحات وجودی انسان و رازهای حیات و هزارتوهای روح و روان؛ و مولانا آن گاه که فرصتی دست میدهد افسار ناطقه را رها میسازد تا گنبدی کند و در فضاهای لایتناهی جولان دهد. اما به زودی متوجه نازکیهای سخن و خطرهای ناشی از آن میشود و عنان سخن را در میکشد و با عبارتهایی چون "این سخن پایان ندارد... بازگرد" به خود نهیب میزند و بار دیگر به سر قصه میرود.
در فقرههای زیر از مثنوی معنوی کوشیدهام ضمن تلخیص و پرهیز از پارههای دشوار و دیریاب، مقصود گویندهی مثنوی را برای خوانندهی امروزی روشن سازم.
آمد از آفاقْ یارِ مهربان
یوسفِ صدّیق را شد میهمان
کآشنا بودند وقتِ کودکی
بر وِسادهیْ آشنایی متّکی...
گفت: چون بودی ز زندان و ز چاه؟
گفت: همچون در مُحاق و کاست، ماه
در مُحاق ار ماهِ نو گردد دوتا
نی در آخِر بدر گردد بر سما؟
گرچه دُردانه به هاون کوفتند
نورِ چشم و دل شد و بیند بلند
گندمی را زیر خاک انداختند
پس ز خاکش خوشهها بر ساختند
بارِ دیگر کوفتندش ز آسیا
قیمتش افزود و نان شد؛ جانفزا
باز نان را زیرِ دندان کوفتند
گشت عقل و جان و فهمِ هوشمند
باز آن جان چون که محوِ عشق گشت
يُعجِبُ الزُّرّاعَ آمد بعدِ کشت
این سخن پایان ندارد، باز گرد
تا که با یوسف چه گفت آن نیک مرد
(مثنوی معنوی، دفتر اول، تصحیح استاد موحد)
مولانا در مثالهای فوق در پی بیان این معناست که تحمل محنتها و مرارتها موجب فروزندگی گوهر آدمی میگردد و او را به کمال معنوی میرساند.
از منظر مولانا جوهر آدمیت در دگرگونیها و تبدّلها و "اطوار و منازل خلقت" به راهِ استعلاء و ارتقا میرود و هرگز متوقف یا تباه نمیگردد. او برای بیان مراتب وجود و مراحل تعالی و عروج بیتهای معروفی دارد، از جمله: این بیتها که سخت مشهور است:
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم...
-------------------------------
* وساده: مُتکّا، بالش
* محاق: پوشیده، و پنهان شدن ماه از دیدهها
* دُردانه به هاون کوفتن: در طب قدیم از پودر مروارید برای درمان التهابات چشمی و تقویت معده و قلب و غیره استفاده میشده است
* یُعجبُالزُرّاع: اشاره به آیه ۲۹ سوره فتح. [...چون کِشتهای است که جوانه خود برآوَرد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه های خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد.]
@golhaymarefat
🍃ادامه دارد