🔴 کتک خوردن کارگران آفریقایی در کشور خودشان از کارفرمای چینی!
کشورهای آفریقایی قراردادهای بسیاری با چین بسته و اجازه بهرهبرداری از منابع خود را به آنها دادهاند.
چینیها نیز اینطور با مردم در این کشورها رفتار میکنند.
از دنیایی که تحت سیطره چین باشد باید ترسید.
داستان نویس خوزستانی از "گرداب" درآمد!
گرداب" "ایوب بهرام" در چاپخانه آنان کتاب شد.
به گزارش پانزدهم اردی بهشت ۱۴۰۳ حبیب خبر، رمان"گرداب" نوشته "ایوب بهرام" در ۷۵ صفحه چاپ شد.
این کتاب روایتی است از زندگی یک مرد گمشده در فراخنای ذهن خود.
مردی که به صورت اتفاقی و در یک حادثه در خاطره های خود گم می شود.
خاطره های بسیار عینی و واقعی.
"گرداب"روایت گر دوران (جنگ) و حرمان هاست.روایت گر عشق و ناکامی.
"گرداب"روایت گر نوجوانی دبیرستانی است که حالا وارد چهل سالگی شده و باحیرت گذشته را در زمان حال می بیند...
"گرداب" راوی کودکان دستفروش گمشده تاریخ سرزمین من و راوی آسفالت داغ ظهر گرماسوز جنوب.
رمان با واگویه غریب شخصیت اصلی داستان شروع می شود:
"انگار عادت کرده ام که با شنیدن شرشر باران هوایی شوم، سودایی می شوم انگار. اما همیشه یک چیزی باعث شده تا بترسم و بمانم.
دوست دارم سرم را بیندازم پایین و بی توجه به دور برم بروم . بروم و بروم و بروم و در میان کوه های به هم تنیده خودم را گم و گور کنم؛ اما نمی شود. همیشه یک چیزی هست که از آن بترسم و بمانم"
و از زبان یک کارگر چنین درد دل می کند:
"ایران همسایمونه،توی ده خودمون درس می خونه .
گفتنی است: ایوب بهرام در یکم مهرماه سال ۱۳۵۳خورشیدی در شهر اهواز دیده به جهان گشود.
فعالیت های هنری همچون شعر و داستان را از دوره دبیرستان آغاز کرد ولی از سال ۱۳۷۲ خورشیدی همکاری خود را با هفته نامه های ادبی فجر، فرهنگ خوزستان و کارون در زمینه شعر ادامه داد.
او تا پایه کارشناسی ارشد ادبیات فارسی ادامه داد و به استخدام آموزش و پرورش در آمد.
از این نویسنده تاکنون مجموعه داستان های :"شور و شیرین" ۱۳۹۰ انتشارات "معتبر"- "جایی برای پناه"۱۳۹۱ انتشارات "معتبر" رمان "پرسه های غریب" انتشارت نصیرا ۱۳۹۳ و رمان " سال های ملخی" انتشارات آنان ۱۴۰۱ به چاپ رسیده است.
ایوب بهرام افزون بر نگارش شعر و داستان در زمینه نقد ادبی و فیلم نیز فعالیت های قابل توجهی داشته و دبیر سرویس نقد ادبیات مجله خبری،تحلیلی، هنری "لهور" است
https://habibkhabar.ir/polite-culture/69999-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3-%D8%AE%D9%88%D8%B2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%86-%D8%A2%D9%85%D8%AF
رمان 《گرداب》نوشته ایوب بهرام منتشر شد.
ادامه مطلب پایین صفحه👆
رمان 《گرداب 》نوشته 《 ایوب بهرام 》منتشر شد
رمان 《گرداب 》نوشته 《 ایوب بهرام 》توسط انتشارات آنان در۷۵ صفحه منتشر شد.
این کتاب روایتیست از زندگی یک مرد گمشده در فراخنای ذهن خود.مردی که به صورت اتفاقی وطی یک حادثه در خاطرات خود گم می شود.
خاطراتی بسیار عینی و واقعی.
《گرداب》
روایت گر دوران (جنگ)وحرمان هاست.
روایت گر عشق وناکامی.
《گرداب》
روایت گر نوجوانی دبیرستانیست که حالا وارد چهل سالگی شده وباحیرت گذشته را در زمان حال می بیند...
《گرداب》
راوی کودکان دستفروش گمشده تاریخ سرزمین من و راوی آسفالت داغ ظهر گرماسوز جنوب
رمان با واگویه غریب شخصیت اصلی داستان شروع می شود:
"انگاری عادت کرده ام که با شنیدن شرشر باران هوایی شوم، سودایی می شوم انگار. اما همیشه یک چیزی باعث شده تا بترسم و بمانم.
دوست دارم سرم را بیاندازم پایین و بی توجه به دور برم بروم . بروم و بروم و بروم و در میان کوه های به هم تنیده خودم را گم و گور کنم ؛ اما نمی شود. همیشه یک چیزی هست که از آن بترسم و بمانم"
واز زبان یک کارگر چنین درد دل می کند:
"ایران همسایمونه،توی ده خودمون درس می خونه .بهم نمی دنش.می گن بابات زمین نداره.مال ندارید.دختربهتون نمی دیم.
دیگه نمی تونستم درس بخونم.روز و شبم شده بود ایران.این شد که اومدم اهوازکارکنم بلکه پولی دربیارم وبرم سراغش.سراغ ایران.ایرانم منو میخواد.ازنگاهش قهمیدم...غریب، تو ایران رو ندیدی! خیلی پاک ونجیبه.
🆔@Toovis
#کتاب
متن کامل کتاب «اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده».
نویسنده: فریدون آدمیت.
انتشارات: انتشارات خوارزمی.
سال چاپ: 1349.
@Langture
🔊فایل صوتی
آینه در آینه:
کلید فهم شمس و مولانا
روایت شنیدنی استاد محمدعلی موحد
از مقالات شمس تبریز
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @shekoftandaraftab
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
سال ۱۳۴۱ آلاحمد در سفر به هلند با زنی فرنگی آشنا میشود. این آشنایی به آنجا میانجامد که آلاحمد برای خانم در یک هتل اتاقی کرایه میکند. اتاقی مشترک. خبر به گوش دانشور میرسد. نامهای به جلال مینویسد پر از ناز و نیاز و خشم و عتاب و رنجش. نامهای خواندنی و مفصل است (نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد، به کوشش مسعود جعفری، کتاب سوم، صص۳۴۴- ۳۵۱).
دانشور نوشته که ماجرا را اول به خلیل ملکی و همسرش که از دوستان نزدیک او و جلال بودند، اطلاع داده. خانم ملکی با جیغ و گریه گفته: تو که حق طلاق داری برو طلاقت را بگیر. خلیل ملکی هم «تبسمی کرد و گفت پس جلال از شما هم انشعاب کرد. بعد گفت جلال غربزدگی نوشته، اما در غرب به یک زن غربی پناه برده. آقای ملکی هم زد به گریه». سخن ملکی مهم است.
خانم دانشور در پایان نوشته: «من از تو جدا میشوم. من ممکن است آدم کوچکی باشم، اما آنقدر حقیر نیستم که به حقارت تن بدهم. چقدر روی من سرمایهگذاری شده تا به این مرحله رسیدهام؟ چندهزار صفحه کتاب خواندهام؟ چند هزار ورق یادداشت برداشتهام؟ چند صد ساعت کلاس را تحمل کردهام؟ و ادعاها و غرورم هم يقينا از تو کمتر نیست. من ادعا می کنم که طرفدار اعتلای زن ایرانی و احقاق حقوق او هستم. هر کس هر حرفی میزند اول خودش باید عمل بکند. من میتوانم و باید الگوی زن ایرانی باشم و اگر الگو هم نباشم، این الگو را در برابر چشمان زن ایرانی قرار میدهم. نشانشان میدهم که آن زندگی که به شما تحمیل شده غلط است. این تن دادنها به ستم، این زجرها که شما میکشید، این وابستگیها همهاش غلطاندرغلط است. شاید سیلی از سر من گذشته باشد. از این سیل شستهورفته بیرون میآیم و در این مرز تازه آدم نوی، زن نوی میشوم و به زن ایرانی هم تفهیم خواهم کرد که بایستی زن نوی بشود».
اما سیمین دانشور با همۀ رنجیدگی و خشم و خروش از همسرش جدا نشد. راه توجیه و اعتذار و بازگشت را برایش باز گذاشت. درنهایت هم او را بخشید.با طلاق نگرفتن آنچه را که در این نامه موجب اعتلای زن ایرانی و احقاق حقوق زنان نامیده بود، البته محقق نکرد. شاید سخن ملکی را پذیرفت که:«حالا موقع دادن شعار زنان پیشرو نیست».
دانشور به خانم ملکی گفته بود:« درست است که من هر آن میتوانم طلاق بگیرم، اما غلبه عقل بر عشق زمان میخواهد. بایستی با دقت و بررسی همه جانبه فصل آخر این کتاب را بنویسم».
اگر مبنا نوشتهها و گفتههای سیمین دانشور باشد او تا آخر عاشق آلاحمد ماند.
✍️میلاد عظیمی
امروز زادروز سیمین دانشور است
@sahandiranmehr
@Toovis
از مشهورترین سکانس های تاریخ سینما رقص و سکانس پایانی فیلم زوربای یونانی محصول ۱۹۶۴ با بازی و اجرای آنتونی کوئین است که موسیقی آن را تئودوراکیس فقید ساخته است که چند ماه پیش درگذشت
تئودوراکیس در سال ۱۹۹۵ در مونیخ کنسرت داشت که ناگهان آنتونی کوئین که بسیار پیر شده بود روی سن آمد و به یاد آن موسیقی و سکانس، روی سن دو نفری با هم رقصیدند.
#فرهیختگان راهی به رهایی
فیلم کوتاه داستانی خارجی
نیمرو
محصول : 2007
برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه در جشنواره برلین
❇️:شعر
آهو نگارا
چشم فتانه آتشین
چون انگشت های بلوط
گرم
و موی چون چشمه ایی لطیف
ومن در خواب تشنگی
وتو صحرای محشر منی
ومن در پیشگاه تو
چون مردگان هزارساله
زنده گشته ام
تشنه
مبهوت
خسته از راه هزار ساله
همه شرمسار
ومن
در انتظار
فقط یک جرعه نگاه
#ایوب_بهرام
🆔@Toovis
🆔 شعر
چشمان
باران باران شراره
گیسوان
کمند آرزوهای ناب
آویخته از کوه خاطرات
ومن
تنها
نشسته در کوه پایه ابدی
در انتظار
چون مسافری جامانده
از قطار
سربر زانوی امتداد گذر زمان
وجاده
بی رحم ترین رفیق
#ایوب_بهرام
🆔@Toovis
❇️ شعر
چقدر این دنیا
با تمام آسمانش
دریابا تمام بیکرانش
وچهره ها بالبخند مهربانش
پیش واقعیت بودنت
وقتی نیستی
چون کودک پشت چراغ قرمز
فقیر است
#ایوب_بهرام
🆔@Toovis
❇️معرفی کتاب
گوردن کامستاک یک جوان سی ساله انگلیسی با ذوقی سرشار در زمینه ادبیات است . گوردن از خانوداه متوسط رو به پایینی است که همه ذوق و هوش او را می ستایند . گوردن از عادی زندگی کردن و درگیر شدن در مسائل مادی گریزان است و عقیده دارد پول مردم را به زیر سلطه خود درآورده است . او تصمیم می گیرد از داشتن یک شغل خوب صرف نظر کرده و به عنوان یک فروشنده کتاب مشغول به کار شود و در عین حال به فکر چاپ اشعار خود و شرکت در مهمانی های خصوصی روشنفکران نیز هست . گوردن زندگی فقیرانه ای دارد و در این میان رزماری دختری که قصد ازدواج با گوردن را دارد ، جولیا خواهری که بسیار یاری رسان برادر است و راولستون چپ گرای پولدار و دوست صمیمی گوردن تاثیر زیادی در سرنوشت او دارند
🆔@Toovis
✍🏼 بهمناسبت سالگرد تغییر واحد پول از قران به ریال
اول فروردین ۱۳۱۱ خورشیدی، بهعلت کم شدن ارزش «قران»، «ریال» بهعنوان واحد اصلی پول ایران تعیین شد. قران چون معادل هزار دینار بود، به هزار یا همان «زار» عامیانه نیز معروف بود. «تومان» نیز، که همزمان با قران رایج بود، واژهای ترکی یا مغولی است بهمعنی «دههزار» که معادل دههزار دینار بود. قران صورت مختصرِ «صاحبقران» است، بهمعنی کسی است که هنگام ولادتش سیارات، بهویژه سیارات سَعد، مقارنه داشتهاند، و لقب بزرگان و وزرا و سلاطین بودهاست. سکهٔ قران (صاحبقران) در سال سیام سلطنت فتحعلیشاه ضرب شد. ناصرالدینشاه نیز در سال سیام سلطنت، «صاحبقران» نامیده شد که قران در اینجا بهمعنی قرن (البته قرنِ سیساله) گرفته شدهاست. «ریال» صورتِ فارسی و عربیِ «رئالِ» اسپانیایی («رویالِ» انگلیسی) است که معنی «شاهی» (منسوب و مربوط به «شاه») میدهد.
(منابع: دایرةالمعارف فارسی (دکتر غلامحسین مصاحب)؛ فرهنگ ریشهشناسی (دکتر محمد حسندوست)؛ فرهنگ فارسی معین؛ لغتنامه (دهخدا و دیگران)
🆔@toovis
ویدئوی دردناک ازدواج دختر ۴ ساله!
🔴این ویدئو نشان میدهد ازدواج دختران در خردسالی(کودک همسری) هنوز در بعضی از مناطق کشور در جریان است
پخ
نوشته : سودابه فرضی پور
اجرا : دکتر منیژه مرادی حسین زاده
تدوین : دانشمند
/channel/naghmeh_del
https://www.instagram.com/naghmeh_del
♦️منوچهر انور در خصوصِ "شعرِ نو" سخن میگوید 🔺
مشاهده در یوتیوب
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
❇️شعر
تا حالاشده
مثل یک لیوان خالی سردت شده باشد
وتهی از حتی از خلا؟
تا حالا شده مانند پیکان آب و روغن قاطی کنی
وکف بر لب بیاوری؟
تا حالا شده توی
یک گردنه
چون پیچ های میداود
توی چله گرما پنچرکنی
وآسفلالت داغ هم به تو
روی خوش نشان ندهد؟
تا حالا شده حسابت خالی
چکت مانند ابرهای عقیم شده اهواز
برگشت بخورد
تو
آری تو چون لک لکی
که رفته باشی کاه آخر را بیاوری
وببینی که روی پایه برق
ماشین
آتشنشانه
خانه خرابت کرده باشد؟
نه تا حالا شده؟؟
آری شده...
اینجور وقتها
من
به درخت توت خانه پدری پناه می برم
انگار همیشه منتظر من است
با موهایی باز
ودلی آرام
وحرفهایی از جنس نسیم
او دست روی شانه ام می گذارد
من سر روی پای او
من قصه می کنم
واو چون خدا لبخند می زند
ومرا
از تمام
ریتم های استخوان خردکن صنعتی اهواز
رها می کند
من هم لب برلبانش می گذارم
ویک دل سیر توت می خورم
انگار شیره جان درخت
درمن جاری می شود
جان میگیرم
جان می شوم
دل می دهم
جان می دهم
من و این درخت
حکایتها داریم...
#ایوب_بهرام
🆔@Toovis
❇️اصطلاحات اشتباهِ متداول
❌یک کار دو ساعت " زمان نمیبره "،
✅یک کار دو ساعت " طول میکشه ".
در زبان فارسی فعل " زمان بردن " نداریم. این اشتباه با ترجمههای غلط برای فعل Take time رایج شده است.
🆔@Toovis
•
چارلی چاپلین هیچ اسکاری نگرفت
چون کمونیست شناخته میشد.
در نهایت آکادمی اسکار، جایزه مخصوصی به او داد.
به او اجازه دادند در مراسم پنج دقیقه صحبت کند
او یک کلمه حرف نزد اما حاضران دوازده دقیقه ایستاده برایش کف زدند ...
این ویدیو فقط نود ثانیه از آن مراسم است ...
امروز، زادروز این اسطوره است.
🌺@selmuly▪️چکامه
فیلمی تاریخی دربارهی صادق هدایت و جریان خودکشیاش ، بمناسبت سالروز از دنیا رفتن این نویسندهی سرشناس در چنین روزهایی..
صادق هدایت، نویسندهی بزرگ ایرانی و خالق آثاری چون «بوف کور»، «توپ مرواری»، «نیرنگستان»، «حاجی آقا»
و ... ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در شهر پاریس خودش را کشت.
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
.
این هفته در انجمن ادبی تلگرامی نقد داستان《سلفی》از《 ایوب بهرام》.دعوتید به یک جرعه نقد.منتظر قلم توانمند شما هستیم
لینک دعوت گروه
/channel/+QeMLyKlYLQxWNoRd
❇️ویرایش کنیم
نقطه ویرگول (؛)
این نشانه هم برای درنگ و مکث به کار میرود و هم نشاندهندهی جملهای است که تمام شده اما مطلب ادامه دارد. در واقع، نقطه ویرگول نه مکث کامل است و نه مکث کوتاه و چیزی بین نقطه و ویرگول است.
نقطه ویرگول را در صفحه کلید رایانه با Shift+ Y تایپ کنید و همیشه بعد از آن یک فاصله بگذارید. در نظر داشته باشید که بین ویرگول و واژهی پیشین آن، هیچ فاصلهای وجود ندارد.
🆔@Toovis
❇️شعر
پل عابر پیاده خسته
دخترک خسته
کوله پشتی کنار میله ها فریاد زنان
دخترک باچشمانی بسته
آهن هارا نظاره می کند که می روند
پل عابرپیاده
با کمری خمیده
بغض را به گلو می کشد
همه نگاه می کنند
حتی آسفالت خیابان
روبه آسمان
دخترک ایستاده روی میله ها
بادستهای باز
موهای شراره می کشد تا به آسمان
مردم
نظاره گر
آسمان توی چشمشان
بغض می کند
وخدا نگاه می کند
دستها باز
چونان قویی مهاجر
از پل
او می پرد
زمین،زمان،آسمان،آسفالت
آه می کشد
آنگار خیابان آغوش وا می کند
دختر
ازپل
که کُنده ای شد نیم سوز
دود می شود
رو به آسمان.
خدا آه می کشد.
#ایوب_بهرام
🆔@Toovis
❇️داستانخوانی:
《آدم اهنی وشاپرک》
🎙گوینده:
ایوب بهرام
🖊 نویسنده:
ویتاتوژلینیسکای
🆔@toovis