『﷽』 ˼ وضعے چنان کہ درخور حسنش نمیرود آشفتہ حال را نبود معتبر سخن ˹
- فهمید دیگر دل نخواهد بست . .
با خودش فکر کرد :
چه حُزنِ خوشایندی :)!
زخمی شدم از پذیرفتن چیزهایی که هیچوقت دوست نداشتم بپذیرمشون.
Читать полностью…- گمان میکردم عشق نجاتم میدهد . .
اما تو عزیزِ من ، زخمیتر از قبل رهایم کردی .
- من تو را دوست داشتم . .
در روزهایی ك مسئلهی ما زنده ماندن بود نه عاشق بودن :)!
- اینجور مواقع میفهمی چقدر چیز برایِ . .
از دست دادن داری و باید نگرانشون باشی.
بیش از همه این مرا آزار میداد که او
قلبم را شکست، اما متأسف هم نبود.
حالا ما که تحمل میکنیم و سعی میکنیم یه طوری ادامه بدیم؛ اما تجربه کردن یه سری چیزها واقعا حقمون نبود.
Читать полностью…الان جمله «خوابم میاد ولی خوابم نمیبره» رو با گوشت و پوست و استخوونم درک میکنم.
Читать полностью…«و در آخر همین که تو راضی به رنج و اندوه من شدی، جواب همهی سوالهایم را گرفتم.»
Читать полностью…تنها پلنی که میتونم درحال حاضر برای ۱۴۰۴/۴/۰۴ داشته باشم، تاریخ شهادتمه.
Читать полностью…- و اما تو عزیزِ من . .
مرا از چیزی ك بودم بسیار غمگینتر کردی.
- تو آمدی و رفتی . .
مثل یک بوران ، طوفان ، بهمن ، سیل و آتشسوزی . .
ك میآید و میرود و تا سالهایِ بعد آثارش باقی میماند.
خاورمیانه یه جوری شده یه قسمت نبینی بقیه رو نمیفهمی.
Читать полностью…"تو مسئول سرنوشت خودتی" مسخرهترین حرفیه که میتونی به یه ایرانی بزنی.
Читать полностью…از مردن نمیترسم، از زندگی تو جنگ، از قحطی، از زیر آوار موندن، و از همه مهمتر، از از دست دادن عزیزانم میترسم.
Читать полностью…میانهی راه ایستاد و با خودش زمزمه کرد:
«هیچوقت در زندگیام مثل حالا غمگین نبودهام.»
گفت:
من روزهای سختی را گذراندم که بیش از حدِ
توانم بود، و حالا هیچچیز نمیتواند برای
همیشه مرا زمین بزند.
«دیگران نمیدانند اما، همهچیز همانقدر که
فکر میکردم غمگین است.»