این همه تقلاها و جدالهای فکریِ ما چه بهایی خواهد داشت ، اگر محبت در دلهایمان نقصان گیرد؟ (کانت) . . تبلیغات: @makhfigah_tablighat . . . . کانال فرهنگی مخفیگاه هیچ صفحه دیگری ندارد . ادبیات فلسفه هنر موسیقی تاریخ و معرفی کناب
❏
💎 خواندنیـهایی از بزرگان جهان
📕 #برشهای_تاثیرگذار
📕 #دیالوگهای_ماندگار
📕 #سخنان_بکر
✅ telegram.me/joinchat/AAAAAEDCudmoGw2Nz0OWaA
نوشتۀ زیر قسمتی از تحلیلی از مفهوم ر یشه در دو شعر "گون" از کدکنی و "ضیافت" از شاملو است. برای خواندن همۀ مقاله لطفأ به سایت ما مراجعه کنید: هر دو شعر در سایت ما پست شده اند: www.writingswithoutborders.com ............ ....... ........ ....... ... در دانشنامۀ آزاد فارسی، تاریخ انتشار شعر "گونِ" کدکنی را به تاریخ 1350 شمسی رده بندی کرده اند. اگر این تاریخ درست باید، یعنی پس از واقعۀ مهم سیاهکل که در 19 بهمن سال 1349اتفاق افتاد. در همان سالِ 1350، احمد شاملو نیز شعر حماسی و دیالوگ تأتر گونۀ خود، "ضیافت،" در مجموعۀ "دشنه در دیس" را منتشر کرد. این نوشتۀ تا حدی پیچیده و گمنام نیز مانند شعرِ گَوَن، از بیدادِ استبداد و شرایط بسیار نا به سامان زمان خود سخن می گوید. ولی نه با ایهام و اشاره به "غبار" در "سرای وحشت" که در شعر "گون" استفاده می شود. بلکه با بیان اعتراض آمیز و توصیف ستیزه جویانۀ آنچه در زندگی مردم می گذرد:
"تنها
درگاهِ خونین و فرشِ خونآلوده شهادت میدهد
که برهنه پای
بر جادّهیی از شمشیر گذشتهایم…"
استفاده از اول شخص جمع در فعلِ "گذشته ایم"، نه تنها بلافاصله خود شاعر و خواننده را در این تأتر خون آلود بهم تابیده و شریک می کند. بلکه به آن نَفَسی تاریخی می دمد. که در درگاه ایران، بابک خرمدین ها و امیر کبیر و کسروی ها، میرزادۀ عشقی و گلسرخی ها هم از این "جادۀ شمشیر" گذر کرده اند. آری،"باغِ عفونت" ما "میراثی گران است!" که قرن هاست جاری است.
شعر در آنِ واحد مبنای سه نوع اخلاقیات است. اخلاقیات دروغ و تذویرِ قدرتِ ستمگر، و صاحب ضیافتی که نماد زندگی ماست. دیگری اخلاقیات قهرمانانه ایست که چالشگرانِ فساد درمبارزۀ خونین خود با این قدرت، به ارمغان میآورند. و سوم خلق و خوی مسخِ آنانی است که بی سئوال زیر فرمان می زیند وبر "سفرۀ سور بدل چینی" بی خبر نشسته اند. پلات یا طرح شعر بیشتر با تأتر تراژیک یونان باستان همخوانی دارد تا با فضای یک بعدی شعر نو در زمان خود. هم از نظر نوع بیان داستان شعر که برای رشد خود از راویان متعدد یاری می گیرد، و هم از نظر موضوع حماسی-تراژیک شعری.
داستان، عمل شجاعانۀ جوانانی است که در صدد هستند "نقبی به انبوه سیاهی" غالب بر زندگی مردم زنند. و به آنانی که با امید "سراب لرزان بهشتی فریبناک" زندگی می کنند، نوید زندگی بهتر و بهشتی زمینی را به ارمغان آورند. مردانی که در این راه، به شکست نهایی خود واقفند. ولی به لحاظ سرشاری شهامت و اخلاقیات والا توان تحمل خواری را ندارند. و اگر طور دیگری غیر از آنچه وجدانشان امر می کند زندگی کنند، "شرمسار خود" خواهند بود. پس دلاورانه و سربلند به چالش قدرت در می افتند. و سرنگونی محتوم خویش را به جان می خرند:
"هراس به خود نگذاشت
گرچه بالهایش جاودانگیاش بود،
فریاد کرد "نه"
اگرچه میدانست
این
غریوِ نومیدانهی مرغی شکسته پَر است
که سقوط میکند.
شرمسارِ خود نبود و
سرافکنده
در پناهِ سردِ سایهها نگذشت:
راهش در آفتاب بود
اگرچند میگُداخت"
بدینسان، در نظر شاملو نا هنجاریِ اخلاقیاتِ والا با اخلاقیات تزویر و استبداد قدرت، تراژدی سیاهکل را می آفریند. غرور و شهامت سرشار و اعتماد به والایی انسان و امید دسترسی به جامعه ای بهتر، Tragic Flaw، یا نا خوانی شخصیتی این فداییان جوان با سیستم فاسد و بی عدالت زمانه است... #بهروزقربانیان
....................دنباله مقاله: http://www.writingswithoutborders.com ...................به ما بپیوندید: /channel/negahideegar
سیاست کشمکش آدم هاست بر سر قدرت نسبی نه ناکجا آباد آرمانی!
و حکومت کردن یعنی نگه داشتن اتباع در وضعی که به فکر قاپ زدن قدرت از دست تو نیفتند ...
#کارلوس_فوئنتس
کتاب: پوست انداختن
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
بیهوده تر از این چیزی نیست که سعی کنی مطلبی را برای آدمهای ابله به ثبات برسانی ...
#میلان_کوندرا
کتاب:جاودانگی
ترجمه: فروغ پوریاوری
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
چند نکته در مورد شعر"گَوَن،" کار آقای شفیعی کدکنی
شاید یکی از محبوب ترین و معروفت ترین شعر ها از اشعار معاصر، شعر "گَوَن" کار محقق، استاد دانشگاه و شاعر محترم آقای شفیعی کدکنی است. این شعر گفتگو، یا بهتر، راز و نیاز دو موجود است. گَوَن و نسیم. این شعر دارای ریتمی زیبا و آهنگی محرک است که با سئوال گَوَن از نسیمِ در آغاز هجرت او، در خط اول شعر تحکیم می یابد: "به کجا چنین شتابان"؟
جوابِ نسیم، و طرح سئوال دوم شعر که نسیم به نوبه از گون می پرسد، هم فضای روحی گفتگو را روشن میکند، و هم فضای فیزیکی آن را:
–"دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟"
با بیان نا رضایتی خود از بیابان غبارآلود، که مأوای هر دو می باشد، نسیم دلیل قصد هجرتش را بیان کرده و دلیل ماندن گون را جویا می شود. که گون با اشاره به پای بستۀ خود به خاک و اشاره به ریشه، دلیل هرز شدن آرزو های رفتن را روشن می کند. و باز دوباره مقصد نهایی هجرت نسیم از خانه ای که خود آنرا "کویر وحشت" می داند را می پرسد. و نسیم خیلی عادی، جوابی بسیار استثنایی عرضۀ او و خواننده می کند. "به هر کجا که باشد به جز این سرا سرایم".
که در جواب آن، گون با آرزوی سلامتی سفر به نسیم، سلامات صدیقانۀ خود را به "شکوفه ها به باران" در سرای گمنام و آتی نسیم، "هر کجا که باشد،" راهی می کند.
درک ساده لوحانۀ شعر در مورد اینکه همه جا در هجرت پر از شکوفه و باران است جای تامل زیاد ندارد. حتی تبلیغات شرکت های توریستی، که سعی می کنند برای کاسبی "بهترین" جاهای دنیا را به مردم بفروشند، چنین درکی از خارج و خانه و کاشانۀ مردم تحویل اجتماع نمی دهند. اطمینان نسیم از اینکه سراهای دیگر، "هر کجا" که باشند، بهتر از سرای خودش می باشند، بیشتر نشانگر نفرت وی از سرای خویش است تا روشنگر قدرت تمیز او از دنیای گنگی که در خارج از مرزها منتظرش است.
اما نکتۀ کلیدی در این شعر مفهوم ریشه است. گون ادعا دارد که تنها مانع هجرت وی به سرای شکوفه ها و باران، پای بسته اش می باشد. البته شکی نیست که این پای-بند، نماد وابستگی هایی است که انسان ها با محیط زیست ِخود ایجاد می کنند. این وابستگی ها فقط به کوچه باغها و دوست و آشنا و غیره نیست. بلکه شامل دامنۀ وسیع فرهنگی، مانند زبان، آیین، ادبیات، مذهب، غذا و غیره نیز می باشد. تعلقات می توانند مسئولیت های فردی باشند به سایرین و اجتماع و یا میهن. وابستگی ممکن است نگهداری از مادری پیر یا فرزندی علیل باشد. یا مسئولیت ساختن سدی یا اسلحه ای برای دفاع از میهن. انتخاب این استعاره در شعر حتی ممکن است در نظر شاعر دلالت به منشأ بقا نیز باشد. اگر این معنا ها درست باشند، و گون یک چنین وابستگی عمیقی به خاک وطنش داشته باشد، پس این همه شکایت از چیست و این همه آرزوی رفتن برای چه؟
همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم...
آیا یک یا چندی از این همه تعلقات زندگی به اندازه ای رضایت بخش نیست که گون با چنان قاطعیتی فریاد نزند که: من "همه آرزویم" به رفتن؟ که وی تمامیت هویت خود را همراه با نسیم، در سرایی گمنام "هر کجا که باشد" نیابد؟
آیا ما چگونه رابطه ای با شعری که گون قهرمان داستانش است می توانیم بر قرار کنیم؟ طبیعی است که این شعر تراژدی نیست. زیرا گون شخصیتی تراژیک نیست. تراژدی با کار سخت و بروز شخصیت و فداکاری ها آفریده می شود. از سویی دیگر، گون جهت بهبود اوضاع خود تلاشی نکرده که ما حداقل غیرت او را تحسین کنیم. گون تعلقات خود را زنجیر فرار خود می داند. پس وی حتی به خاطر محبت به تعلقاتش نیز دوست داشتنی به نظر نمی آید. احساس مسئولیت اخلاقیِ افراد به دیگران، اجتماع و میهن است که در ما انگیزۀ بغرنج احترام را بیدار می کنند. اما گون موجودی اجتماعی نیست. نه غمخوار سرزمینی است که در "غبار" غم ماتم زده . و نه همدل مردمش که در "کویر وحشت" اسیرند. شخصیتی است مجذوب خود و آرزوهای فرارش. متاسفانه ما به گون نمی توانیم احساس احترام هم داشته باشیم. ما فقط دلمان به گون می سوزد. زیرا او را بدبخت میدانیم. این شعر توصیف بی-چارگی است. این شعر سوگ ناگزیری و عدم توان است. این شعر آنهایی را که می مانند و در سرزمین وحشت، برای بهبود زندگی و ایجاد شادی مبارزه می کنند نادیده میگیرد. این شعر بی خبر از چاره جو هاست. بگذار نسیم بگذرد. آنها که می مانند با طوفان ها گفتگو دارند. #بهروزقربانیان
.....به ما بپیوندید. با هم همدل باشیم. /channel/negahideegar .......
ما از زمان فروید میدانستیم کسی که تلاش میکند امیال طبیعی را از خودآگاه خود براند آنها را به هیچ عنوان از بین نمیبرد بلکه فقط به شکلی خطرناک به ناخودآگاه میراند؛ امروز چه راحت به شیوهی ناکارآمد آن پنهانکاری سادهلوحانه میخندیم! ولی کل قرن نوزدهم را این جنون فراگرفته بود که میتوان با عقل منطقگرایانه تمام تنشها را حل کرد و چیزهای طبیعی هر چه بیشتر پنهان شوند، درجهی حرارت نیروهای هرج و مرج طلب آنها متعادلتر میشوند. بنابراین، اگر برای جوانان هیچ توضیحی داده نشود، آنها هم تمایلات جنسیشان را فراموش میکنند. در این جنون نادیده گرفتن برای متعادل کردن، تمام دستگاههای اداری، از طریق سکوتی اسرارآمیز، در بایکوت اشتراک داشتند.
مدرسه، مراقبت معنوی کلیسا، مجامع و دادگستری، روزنامه و کتاب، مد و آداب و رسوم اساساً از مشکل نامی نمیبردند. شوربختانه، علم هم، که وظیفهی اصلیاش پرداختن مستقیم به تمام مشکلات است، به تفکر «طبیعت زننده است» پیوست و، به بهانهی اینکه پرداختن به چنین موضوعات غامضی در شأن علم نیست، تسلیم شد.
#اشتفان_سوایگ
کتاب: دنیای دیردز
ترجمه: مهشید میرمعزی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
راستی و یکرویی ، موهبتی است که به اندازهی هوش و زیبایی نادر است و بیانصافی است که انسان آن را از همه کس طلب کند...
#رومن_رولان
کتاب: ژان کریستف
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
جامعهی سوداگر در همه چیز و همه کس سودی میجوید و روشنفکران و مردمان اهل دانش در صورتی مزد میگیرند که به منافع تجاری خدمت کنند ...
همه چیز کالاست، حتی اندیشه و انسان. کتاب را تقدیس میکنند، اما به هر حال کالایی است مقدس!
#برتولت_برشت / زندگی گالیله
ترجمه: حمید سمندریان
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
دنبال کتاب صوتی میگردی تا توی خلوتت گوش کنی؟ کتابی که میخوای پیدا نمیشه؟!
اینجا انتخاب کن و رایگان دانلود کن و با بهترین کیفیت گوش کن :
https://t.me/joinchat/AAAAAER-L-Kjdu24S4f4fQ
من ۴۷ سالمه ، میدونی چطور این همه سال زنده موندم؟
با ایجاد ترس و نمایش اعمال ترسناک ! اگه کسی چیزی ازم می دزدید ، دستاشو قطع می کردم؛ اگه کسی به من توهین می کرد ، زبونشو می بریدم؛ اگه اعتراض و شورش می کرد ، سرشو می کردم سر نیزه تا مردم ببینن؛ این چیزیه که حاکم بودن رو تضمین می کنه: ترس و وحشت مردم ...
🎥 #دیالوگ / دارودسته های نیویورکی
محصول آمریکا ، سال ۲۰۰۲
بر اساس کتابی از هربرت اسبوری
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
نامزد ۱۰ جایزه اسکار
📷 عکس: دانیل دی لوئیس در نقش بیل قصاب ، دیگر بازیگران این فیلم: لئونارد دی کاپریو ، کامرون دیاز ، لیام نیسون و ...
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
بهترین داستان های کوتاه جهان
با صدای عطیه کرامت
در کانال صوتی”چکاد ادب”
@chakadeadab
@chakadeadab
#حکایت
نادانى را ديدم كه لباس فاخر و گرانبها پوشيده بود و بر اسبى عربى سوار شده و دستارى از پارچه نازک مصرى بر سر داشت. شخصى گفت: اى سعدى ! اين ابريشم رنگارنگ را بر تن اين جانور نادان چگونه يافتى؟ گفتم: يک آفرینش زيبا بهتر از هزار لباس ديبا است ...
به آدمى نتوان گفت ماند اين حيوان
مگر دراعه و دستار و نقش بيرونش
بگرد در همه اسباب و ملک و هستى او
كه هيچ چيز نبينى حلال جز خونش
برگرفته از گلستان سعدی. باب سوم
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
⚔ به کانال تاریخ قرن بیستم خوش آمدید:
🔥 کانالی متفاوت برای علاقهمندان به تاریخ WW1 و WW2:
🆔 @Historyworldwar2
🆔 @Historyworldwar2
فقط بى قيدی و بى تفاوتى مردم است که منشأ بروز هرج و مرج يا ظهور خودکامگى مى شود ...
#لری_سیدنتاب
کتاب: اندیشه توکویل
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
╰─►
از صفر تا صدِ فلسفه:
⏳ @makhfigah_channel
معجزهی سڪوت درونی! (خودشناسی)
⏳ @OCEAN_OM
کتابهایی که باید بخوانی :
⏳ @mylibraries
حــضرت عـشــق مـولانــای جانان
⏳ @shere_molavi
پرورش گل و گیاه در منزل و درآمدزایی
⏳ @ghol_done
• رازِ آرامش •
⏳ @sabzoaram
هر کتابی خواستید اینجا راحت دانلود کنید
⏳ @bokk_lovers
نوشتههاش حال دلتُ خوب میکنه (روانشناسی)
⏳ @HavalI_behesht12
و خدایی که به شدت کافیست
⏳ @rahe_aseman
دانلود 1001 کتاب نایاب و ممنوعه
⏳ @Noandishaan_Book
انگلیسی از ابتدا بیاموز بدون معلم و کلاس
⏳ @ENGSADEH
بهترین داستانهای کوتاه جهان...!
⏳ @Best_stories
هزار پند مولانا با معانی اشعار
⏳ @Ashaarkotaa
جذب راز ثروت ثروت ثروت
⏳ @servatmanddd
درخواست کتاب و رمان
⏳ @CaffeTakRoman2
جملاتی که فهم و شعور را بالا میبرد
⏳ @ashar_nab53
بزرگترین کتابخانهی PDF فارسی و صوتی
⏳ @ketabkhaneh2015
از خودشناسی تا خداشناسی
⏳ @VaraTamavara
"پرانرژی باش و زندگی کن"
⏳ @mouje_tahavolezendegi
کتابهای صوتی موفقیت خودشناسی ثروت
⏳ @morgbh
افکـار زنـده _ تمرین مثبتاندیشی
⏳ @Afkarezendeh
یادگیری آسان انگلیسی هر شب ۱۵ دقیقه
⏳ @zabankadelarestan
روانشناس خودت باش دختر
⏳ @sedayepayeaaaab
درخواست کتاب صوتی و pdf
⏳ @EBOOK_4U
معرفی رباتهای تلگرام
⏳ @ROBOT_TELE
افزایش انفجاری اعتماد به نفس فوقالعاده
⏳ @zehnpooya
روزی چند شعر خوب بخوان
⏳ @Best_Poems
برنامهها - سایتها - رباتها همه رایگان
⏳ @APPZ_KAMYAB
خواندنیهایی از بزرگان جهان...
⏳ @Book_Life
ڪتب صوتی فوق گرانبها // PDF
⏳ @AsreBidaari
"ناگفتههای جذب" راز ڪــائنــات
⏳ @JoelO_sten
۱۰۰۰ کتاب صوتی رایگان
⏳ @audiopersianlibrary
بانک اطلاعات
⏳ @Etelaat_danestani
تکنیکهای جادویی برای رهایی از خرافات
⏳ @Kazbabae
مرا تا جان بُوَد جانان تو باشی
⏳ @sheroandishe
بانک کتاب و رمان ممنوعه
⏳ @CaffeTakRoman
کافه تنهایی
⏳ @cafe_tanhaee
استوری ، شعروگرافی:
⏳ @Graphic_post_Instaa
کتابهای ممنوعهای که چاپ مجدد نشدهاند
⏳ @Archivesbooks
دانلود رایــگــان هر کتــابی که بخــوای
⏳ @Ketabnayyab
مولانا مولانا مولانا مولانا مولانا مولانا
⏳ @mowllana
🌐
☑️ملتی که تاریخ نخواند محکوم به تکرار آن است.
🏛در اینجا مطالبی که هیچ جا نخوانده اید از تاریخ ایران و جهان نوشته می شود.
🛎به ما بپیوندید👇👇
🌐کانال مطالب تاریخی
@matalebtarikhim
@matalebtarikhim
@matalebtarikhim
چیزی به عنوان زیبایی وجود نداره.
خصوصا در صورت انسان، چیزی که اسمش را گذاشتهایم "ریخت شناسی" تمامش یک جور نظام بندی ریاضی وار و خیالی اجزای صورت است. مثلا دماغ زیادی بیرون نزده باشد. لالههای گوش بزرگ نباشد. موها بلند باشد، خط ریش ها مد روز باشند و از این جور چیزها.
این سراب عمومیت بخشیدن به همه چیز است. مردم به بعضی چهرهها میگویند زیبا، ولی در حقیقت آن ها زیبا نیستند. معادلهای ریاضی هستند که حاصلش صفر است. در واقع زیبایی حقیقی زیبایی سیرت است نه شکل ابروها.
#چارلز_بوکفسکی
کتاب: سوختن در آب غرق شدن در آتش
ترجمه: پیمان خاکسار
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
همیشه بعد از مرگ کسی نوعی حیرت به جا میماند، بس که درکِ نیستیای که ناگهان پیش آمده، و نیز رضا دادن به آن و باور کردنش دشوار است ...
#گوستاو_فلوبر
کتاب: مادام بوواری
ترجمه: مهدی سحابی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#موسیقی
به کجا چنین شتابان (سفربخیر)
«حبیب محبیان»
شعر: محمدرضا شفیعی کدکنی
آهنگساز: حبیب محبیان
تنظیم: لو واروژان
آلبوم: خانه کوچک
انتشار: ۱۳۸۱
کانال: @makhfiigah_channel
بعد از یک حد بدبختى ، یا یک حد خوشبختى ، همه مثل هم مىشوند و آدم نمىتواند هیچ چیز را درست تشخیص بدهد.
معلوم نیست کى بد است و کى خوب است چون همه مثل هماند.
#اسماعیل_فصیح
کتاب: ثریا در اغما
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
دلایل زیادی وجود دارد که اثبات میکند خواندن ارتباط میان ما و دیگران را تقویت میکند و این عامل دست کم برای من، یکی از بهترین دلایل کتاب خواندن است. ما وقتی کتاب میخوانیم به حقیقتی بزرگ و آرام بخش دست میابیم؛ اینکه دیگر تنها نیستیم.
#پت_ویلیامز
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
گاهی بهتر است آدمی مورد تمسخر قرار گیرد. زیرا بدین طریق فرصتی برای گذشت متقابل و شرمساری به دست میآید . همه ما نمیتوانیم همه چیز را درک کنیم و کمال، هرگز در یک مرحله حاصل نمیگردد. برای نیل به کمال، نخست باید از نفهمی شروع کرد. کسی که زود میفهمد ، بدون شک بد میفهمد!
به شما که تا کنون خیلی چیزها را بدون فهمیدن فهمیدهاید، این حقیقت را تذکر میدهم ...
#داستایفسکی
کتتب: ابله
ترجمه: سروش حبیبی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
در رابطه با نفهمی تصور میکنم هیچگونه ارتباطی بین نظر شخصی افراد و درجهٔ واقعی آن وجود ندارد ...
ممکن است بعضی از نفهمهای سرکش به نفهم بودن خود واقف باشند، اما بعضی دیگر ممکن است خود را کاملاً محشر و معرکه بدانند. ممکن است بعضی از انسانهای فهیم کاملاً بر فهیم بودن خود واقف باشند، درحالیکه ممکن است بعضی دیگر از آنها خود را از لحاظ اخلاقی بهشدت دستکم بگیرند.
#اریک_شویتسگبل
کتاب: از کجا بدانیم آدم نفهمی هستیم یا نه؟
ترجمه: امیر قاجارگر
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#موسیقی_فیلم
"دارودسته های نیویورکی"
قطعه: بلندی های بروکلین
آهنگساز: هاوارد شور
کانال: @makhfigah_channel
عدهی کسانی که من حقیقتا دوستشان دارم خیلی کم است ولی کسانی که دربارهی آنها به خوبی فکر میکنم از آن هم کمتر است ...
من هرچه بیشتر دنیا را میبینم، بیشتر از آن متنفر میشوم! و هر روز در عقیدهای که نسبت به عدم ثبات طبیعت آدمها و خلق و خوی بشری دارم راسختر میشوم و اطمینان مییابم که نباید روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب کرد.
#جین_آستین
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
امروزه بهترين آدمها را دیوانه میدانند. دوره، دورهی بیمايگی و بلاتكليفی است همين و بس؛ ولی اصلا ارزش حرف زدن ندارد.
این روزگار، عصر طلایی بیمايگی و بیعاطفگی است؛ عصر اشتياق به جهل، بلاهت، بلاتكليفی. دوران درخشان كشمكش بر سر چيزهای حاضر و آماده! هيچكس فكر نمیكند. به ندرت كسی پيدا میشود كه انديشهای برای خودش ترسيم كند.
#فئودور_داستایفسکی
کتاب: جوان خام
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
تنها افرادی که رنج نمیکشند و ناراحت نمی شوند مردهها هستند.
زنده بودن یعنی گاهی آسیب دیدن ، شکست خوردن ، دچار اضطراب شدن ، اشتباه کردن و همچنان ادامه دادن ...
#سوزان_دیوید
کتاب: انعطاف پذیری هیجانی
ترجمه: سوما فتحی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
سالها پیش همهی رشتههای دلبستگیام رو به افکار عمومی بریدم و خودم رو رها کردم.
با تمام وجودم معتقدم شادترین آدما کسانیاند که به دنبال چیزی جز تنهایی نیستند. دارم از شوپنهاور عزیز، نیچه و کانت حرف میزنم. نظر اونا و نظر من اینه که مردی که از ثروت درونی برخورداره، از دنیای بیرون چیزی نمیخواد جز این هدیه که مزاحم اوقات فراغتش نشه و اجازه بده از ثروت درونیش-- یعنی توان بالای فکریش-- لذت ببره.
#اروین_د_یالوم
کتاب: درمان شوپنهاور
مترجم: سپیده حبیب
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
شاعر و فیلسوف هر دو از نعمت فراموش کردن نفس خویش – نعمتِ از خود رستن – بهره مند هستند. هر دو چابک اند و سودایی مزاج – هر دو پر هیجان و پر احساس اند – هر دو بی خواب و ناآرام اند و از رنج فکری و دقت و اندیشه در نظر لذت می برند، آن ها نوابغ اند و اگر سودای مزاج آن ها مفرط شود، دیوانه خواهند شد.
#ارسطو
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
زیبـــاترین اشــعار مــولانا
همـــراه با زیبـــاترین تصــاویر
🔴 با ما همــراه باشـید:
🔻🔻
https://t.me/joinchat/Bg36sVtMuvphNDc8
https://t.me/joinchat/Bg36sVtMuvphNDc8
🔴 مولانا شاعری که هوش از سر دنیا برد 🔴