sayehsokhan | Unsorted

Telegram-канал sayehsokhan - نشر سایه سخن

9611

﷽ 📚📚کتابخانه ای همراه؛ همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹 خرید کتاب: ⬇️⬇️⬇️⬇️ www.sayehsokhan.com 📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام: 👇👇👇👇 https://b2n.ir/s05391 آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف تلفن:66496410

Subscribe to a channel

نشر سایه سخن

🔴 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب راهنمای فلسفی برای میانسالی نوشته کیه‌ران ستیا

@mostafamalekian
🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

بزرگداشت خر

از کودکی خر را دوست داشتم. لذتی که در 5سالگی برای نخستین بار سوار خر شدم، هنوز در تن و احساسم مانده‌است. عمویم مرا در روستای کاج(نزدیک قُروه همدان) سوار خر کرد تا به باغ برویم و انگور بچینیم.
سپس هم بارها از بودن در کنار خر لذت بردم. به گمانم جانور باهوش و حق‌شناسی است. خدماتش به انسان در کار کشاورزی و بار و مسافربری هم جای انکار ندارد. کاش خیلی از آدم‌ها صفا و سود خر را داشتند.
جای خوش‌حالی دارد که خر هرگز متوجه نشد که آدمیانِ بی‌شعور را گاه«خر» می‌نامند؛ وگرنه سخت از بشرِ ناسپاس می‌رنجید و حق داشت.

در کشور کلمبیا(شهر مونی‌کیرا)، برای خر هرسال بزرگداشت می‌گیرند که بخشی از آن‌را می‌بینید.

/channel/ezzatiparvar
🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🪷 #سلام_صبحتون_بخیر

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

👈آیشمن در اورشلیم
💐💐💐
  ابتذال شر از نگاه هانا آرنت |
وقتی شر، معمولی‌تر از همیشه ظاهر شد.


📙در این اپیزود، به یکی از عجیب‌ترین و ترسناک‌ترین مفاهیم قرن بیستم می‌پردازیم: آیا ممکن است شر، چهره‌ای آرام، لبخندی مؤدب، و صدایی بی‌هیجان داشته باشد؟ 

📗آیا فقط اطاعت کردن — بدون فکر — می‌تواند انسان را شریک یک فاجعه تاریخی کند؟

📘هانا آرنت، فیلسوف بزرگ آلمانی‌ـ‌آمریکایی، با حضور در دادگاه آدولف آیشمن، چیزی دید که دنیا نمی‌خواست ببیند: آدمی که هزاران نفر را به مرگ فرستاده… اما نه با خشم، بلکه با «فرم»، با «مهر»، با «دستور».

در این اپیزود می‌شنوید:

:مفهوم ابتذال شر چیست؟
:چرا آرنت از سوی دوستان و جامعه خودش طرد شد؟
:چه چیزی باعث شد که آیشمن، نماد شر مدرن شود؟
:چرا این بحث، امروز از همیشه مهم‌تر است؟

:آیا ما هم فقط اطاعت می‌کنیم؟

👈لطفا  این کلیپ را حتما بشنویم ، و با هم در  این گفت‌وگو شریک شویم …
🍃🍃🍃
لینک کتابفروشی آرا
/channel/bookstoreARA
🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

karanehaa:

آندری تارکوفسکی

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🎵
این قافلۀ عمر عجب می‌گذرد
دریاب دمی که با طرب می‌گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری؟
پپش آر پیاله را که شب می‌گذرد...
#خیام

آوای استاد شجریان بر روی #رباعیات_خیام یکی از آثار ماندگار استاد #محمدرضا_شجریان است که با همکاری #احمد_شاملو آفریده شده‌است.
/channel/ketabeabii
🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🍁🍁پرسش:چرا در جامعه ما به پست مدرنيسم اقبال وجود دارد؟ وجه ارزيابي از آن در کشور ما داريد؟

🍀🍀پاسخ: اين را من بهتر است که جواب ندهم چون پست مدرنها وقتي که بشنوند، مي‌رنجند . من خودم رايم اين است که در کشور ما پست مدرنيسم که رواج دارد به خاطر اين که ما ايرانيها عادت به فكر کردن را از دست داده‌ايم، يعني هيچ عملي شاق تر از فكرکردن براي ما ايرانيها نيست . باور بفرماييد اگر من بگويم آقا کوه ابوقبيس را ذره ذره کن و بگذار اين طرف، کوه الوند را بگذار جنوب قم، شما مي گوييد که به تدريج مي کنيم . ولي فكر کردن براي ما ايرانيها کار واقعا شاقي است . وقتي فكر کردن شاق باشد استدلال گرایی ضعف پیدا می‌کند. وقتی استدلال گرایی ضعف پیدا  بکند مکتبی که از اول دارد ريشه استدلال را مي‌زند به کام ما خيلي خوش مي‌آيد مثل متافيزيک حضور به قول دريدا. مي‌گفتيم حاج آقا ما نمي فهميم که اين حرف به چه دليل گفته ميشد؟جواب مي شنيديم: حالا که نميفهميد. راه هايي بايد طي کنيد . هنوز که ما نشده اي حالا حالا بايد دود چراغ بخوري، زانو بزني در مقابل استاد . استاد يعني ما. اين به نظر من علت عمده اش اين است . پست مدرنيسم به نظر من استدلال را بي اعتبار کرده است .آن وقت درست به کار ما مي آ يد. مثل اينكه به شما گفتند امتحان خيلي مهم و مشکل رياضي يا فيزيك را که داشته اید حالا معلم آمده و گفته من اين ترم بدون امتحان به همه شما 20 مي دهم . خوب خيلي خوشحال مي‌شويد وقتي خوشحالتر مي شويد که بگويد اصلا من يك مكتبي ابداع کردم که مي گويد امتحان چيز بدي است نه فقط از اين جا راحت شديم اصلا بعد از اين معلم‌های دیگر هم مجبورند همین کار را بکنند.

بزرگترين مشكل جامعه ما و هر جامعه اي در دنيا مشكل فرهنگي است . نه سياسي ، نه اقتصادي، نه چيز ديگر . و بزرگترين مشكل فرهنگي هم در جامعه ما استدلال ناگرايي است اين که ما اهل استدلال نيستيم.اینکه بگوییم حرفت را هر چه استدلال داری می پذيرم . و ميزان دلبستگي و پايبندي به اين راي تو تناسب مستقيم دارد با ميزان شواهدي که اين راي تو را تاييد مي کند . اين در ميان ما از مد افتاده . متاسفانه الان هم از مد نيفتاده؛ در واقع از اواخر قرن 6 هجري در زمان روي کار آمدن سلسله منحوس صفوي در ايران ديگر به صورت مضاعف از مد افتاده است .تنها کار خطرناك جهان فكر کردن است . باور کنيد که در کشور ما آدمي که فكر مي کند از هر قاچاقچي خطرناکتر مي‌شود، از هر جنايتكاري خطرناکتر تلقي مي شود فكر نبايد کرد . خوب وقتي اين اوضاع وافكار باشد؛ يك مكتبي مي گويد نه فقط فكر نكنيد اصلا من آمده ام بگويم آنهايي که فكر کردند پشيمان بودند .اصلا آنهايي که فکر کردند بي خود کردند.

من يك نكته اي را مي خواهم خدمتتان عرض کنم . من هيچ وقتي منكر اخگرهاي فكري که فيلسوفان پست مدرن داشتند نيستم . ولي اخگر فكري غير از نظام فكري است . خيلي وقتها هست که يك آقايي مي آيد و یک ساعت برای شما صحبت می کند اتفاقا اواسط صحبتش یک نکته بسیار عمیق و بسیار لطیف میگويد . اين را قبول مي کنيد اما نبايد به شما بگويد کل سخنراني من را قبول کن . من اخگرهاي فكري که در فيلسوفان پست مدرن چه آنهايي که قبل از وضع لغت پست مدرن فيلسوف پست مدرن بودند؛ چه آنهايي که از دهه شصت به بعد پست مدرن بودند . اخگرهاي فكري بسيار ي از آنها را قبول دارم . من معتقدم نيچه نكاتي را متوجه شده بود که ديار قبل از او توجه پيدا نكرده بود . ویتگنشتاين به همين صورت . قبول مي کنم حتی هایدگر را می پذیرم که یک اخگرهای فكري بسيار عميقي داشته . اما به اين معنا نيست که پست مدرنيسم به عنوان يك مسلك مواضع قابل دفاع دارد . اخگرهاي فكري را مي توان پذيرفت ولي در عين حال مي شود کل اين انديشه را نپذيرفت.

🍎استاد ملکیان،سنت گرایی،تجدد گرایی،پساتجددگرایی،جلسه 19

@mostafamalekian
🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🪷 #سلام_صبحتون_بخیر

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

#چکامه


بگذارید این وطن دوباره وطن شود.
بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.
بگذارید پیشاهنگ دشت شود
و در آن‌جا که آزاد است منزلگاهی بجوید.

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای
خویش‌داشته‌اند.ــ
بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود
سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بی‌اعتنایی نشان دهند نه
ستمگران اسبابچینی کنند
تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.
(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را
با تاج ِ گل ِ ساخته‌گی ِ وطن‌پرستی نمی‌آرایند.
اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست، زنده‌گی آزاد است

و برابری در هوایی است که استنشاق می‌کنیم.

(در این «سرزمین ِ آزاده‌گان» برای من هرگز
نه برابری در کار بوده است نه آزادی.)

بگو، تو کیستی که زیر لب در تاریکی زمزمه می‌کنی؟
کیستی تو که حجابت تا ستاره‌گان فراگستر می‌شود؟

سفیدپوستی بینوایم که فریبم داده به دورم افکنده‌اند،
سیاهپوستی هستم که داغ برده‌گی بر تن دارم،
سرخپوستی هستم رانده از سرزمین خویش،
مهاجری هستم چنگ افکنده به امیدی که دل در آن بسته‌ام
اما چیزی جز همان تمهید ِ لعنتی ِ دیرین به نصیب نبرده‌ام
که سگ سگ را می‌درد و توانا ناتوان را لگدمال می‌کند.

من جوانی هستم سرشار از امید و اقتدار، که گرفتار آمده‌ام
در زنجیره‌ی بی‌پایان ِ دیرینه سال ِ
سود، قدرت، استفاده،
قاپیدن زمین، قاپیدن زر،
قاپیدن شیوه‌های برآوردن نیاز،
کار ِ انسان‌ها، مزد آنان،
و تصاحب همه چیزی به فرمان ِ آز و طمع.

من کشاورزم ــ بنده‌ی خاک ــ
کارگرم، زر خرید ماشین.
سیاهپوستم، خدمتگزار شما همه.
من مردمم: نگران، گرسنه، شوربخت،
که با وجود آن رویا، هنوز امروز محتاج کفی نانم.
هنوز امروز درمانده‌ام. ــ آه، ای پیشاهنگان!
من آن انسانم که هرگز نتوانسته است گامی به پیش بردارد،
بینواترین کارگری که سال‌هاست دست به دست می‌گردد.
با این همه، من همان کسم که در دنیای کُهن
در آن حال که هنوز رعیت شاهان بودیم
بنیادی‌ترین آرزومان را در رویای خود پروردم،
رویایی با آن مایه قدرت، بدان حد جسورانه و چنان راستین
که جسارت پُرتوان آن هنوز سرود می‌خواند
در هر آجر و هر سنگ و در هر شیار شخمی که این وطن را
سرزمینی کرده که هم اکنون هست.
آه، من انسانی هستم که سراسر دریاهای نخستین را
به جست‌وجوی آنچه می‌خواستم خانه‌ام باشد درنوشتم
من همان کسم که کرانه‌های تاریک ایرلند و
دشت‌های لهستان
و جلگه‌های سرسبز انگلستان را پس پشت نهادم
از سواحل آفریقای سیاه برکنده شدم
و آمدم تا «سرزمین آزاده‌گان» را بنیان بگذارم.

آزاده‌گان؟
یک رویا ــ
رویایی که فرامی‌خواندم هنوز امّا.

آه، بگذارید این وطن بار دیگر وطن شود
ــ سرزمینی که هنوز آن‌چه می‌بایست بشود نشده است
و باید بشود! ــ
سرزمینی که در آن هر انسانی آزاد باشد.
سرزمینی که از آن ِ من است.
ــ از آن ِ بینوایان، سرخپوستان، سیاهان، من،
که این وطن را وطن کردند،
که خون و عرق جبین‌شان، درد و ایمان‌شان،
در ریخته‌گری‌های دست‌هاشان، و در زیر باران خیش‌هاشان
بار دیگر باید رویای پُرتوان ما را بازگرداند.

آری، هر ناسزایی را که به دل دارید نثار من کنید
پولاد ِ آزادی زنگار ندارد.
از آن کسان که زالووار به حیات مردم چسبیده‌اند
ما می‌باید سرزمین‌مان را آمریکا را بار دیگر باز پس بستانیم.
آه، آری
آشکارا می‌گویم،
این وطن برای من هرگز وطن نبود،
با وصف این سوگند یاد می‌کنم که وطن من، خواهد بود!
رویای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماق جان من نهفته است.

ما مردم می‌باید
سرزمین‌مان، معادن‌مان، گیاهان‌مان، رودخانه‌هامان،
کوهستان‌ها و دشت‌های بی‌پایان‌مان را آزاد کنیم:
همه جا را، سراسر گستره‌ی این ایالات سرسبز بزرگ را ــ
و بار دیگر وطن را بسازیم.

لنگستون هیوز
ترجمه:احمد شاملو


🔘@Jouissance_me
🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🔺️ *صدای همایون شجریان برای زخم این روزهای ایران*

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🪷 #سلام_صبحتون_بخیر

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

✍ «خواست تا سنگی بردارد و [سگان را دفع کند] زمین یخ بسته بود. عاجز شد، گفت: این چه بدفعل مردمند! سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته!»

این است که این داستان بقدری در ایرلند جا افتاده است که ایرلندی‌ها آن را از خودشان می‌دانند؛ چنان‌که در سال ۱۹۷۱، رییس دیوان عالی ایرلند در متن یک حکم قضایی به این داستان اشاره و استناد کرد و نوشت:«متهم حق دارد که تمام شهدایی که علیه او شهادت داده‌اند را در باب هر سوالی که ازیشان پرسیده شده است، استنطاق کند. نفی چنین حقی، "چنان‌که در امثال و حکم پیشینیان ما آمده، به مثابه‌ی بستنِ سنگ‌ها و گشودنِ سگ‌هاست".» با توجه به اشاعه و جا افتادن این حکایتِ گلستان در ایرلند، باید گفت که اگر سعدی شخصاََ به ایرلند نرفته است، آوازه‌ی سخنش بدان اقلیم رسیده و کامِ ایرلندیان را نیز چون کام ایرانیان شیرین ساخته است.

محمود امیدسالار
از مقاله‌ی سعدی در ایرلند
مجله‌ی بخارا، شماره‌ی ۱۰۳، آذر و دی ۱۳۹۳
@shekoftandaraftab
🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

💥تروتسکی، ایدئولوژی  و چکش یخ نوردی...

✍️
علی مرادی مراغه ای

✅۳۰ مرداد که گذشت سالروز کشته شدن تروتسکی بود نوع ترورش چیزی شبیه یک شاهکار بوده شاهکار جنایت...!
هیچ چیز خطرناکتر از انسان متعصبی نیست که تنها خود و حزب خود را آگاه از رازِ تاریخ بداند، فرقی نمیکند این تروتسکی باشد یا قاتل او که وقتی چکش یخنوردی را بر سر قربانی فرود می آورد فکر میکند دارد بزرگترین خدمت را به بشریت میکند.
اینجا قاتل و مقتول عین هم و شبیه هم هستند هر دو مطلق گرای متعصب...!

♦️تروتسکی با مرگ لنین، جنگ قدرت را به استالین باخت، ابتدا از حزب کمونیست اخراج و سپس به آلماتی قزاقستان تبعید گردید اما استالین میخواست او از قلمرو شوروی دور باشد، مذاکرات بسیاری با کشورها صورت گرفت چون کمتر دولتی حاضر به پذیرش بود سرانجام، ترکیه پذیرفت کشوری که در طول این یکصدسال، دروازه و منزلگه موقتی بوده که میلیونها پناهنده و تبعیدیان چپ از طریق آن خود را به غربِ امپرایالیزم رسانده اند حتی چپهای ایرانی...!
تروتسکی در ۱۲ فوریه ۱۹۲۹با یک کشتی که نام لنین بر خود داشت به همراه همسرش ناتالیا، پسرش لئون سدوف و دو پلیس مخفی شوروی به استانبول رسیدند، روزنامه «وكیت» در آوریل ۱۹۲۹ تیترى منتشر کرد با عنوان "تروتسكى مسلمان شد" كه جهان را شوکه كرد!
کثیری از خبرنگاران با عجله خود را به محل اقامت تروتسکی رساندند اما کاشف به عمل آمد که یکی از گزارشگران شوخی کرده بوده!...

♦️پنج سال در ترکیه ماند بعدا به فرانسه و نروژ رفت و سرانجام در ۱۹۳۷ در مکزیکو ساکن شد، میدانست استالین در پی کشتن اش است به همین خاطر، در پانزده کیلومتری مکزیکو در منطقه بانلیو آخرین خانه که مستحکمترین بود خرید، دیوارهای بلندی در چهار طرف خانه کشیده با برجهایی که نگهبانان مسلسل بدست، ۲۴ ساعته مراقب بودند و سراسر دیوارهای بیرون خانه وصل به سیمهای برقی شده بود تا به محض نزدیک شدن کسی، زنگ خطر فعال گردد و دربی از استیل ساخته شده بود که یک پنجره کوچک داشت...
تمام این اقدامات مورد تعجب و تمسخر اهالی محل بود که به شوخی می گفتند:
تروتسکی به بیماری سوظن ترور مبتلا شده...!

♦️اولین تلاش برای ترورش  در نیمه شب۲۵ می صورت گرفت وقتی خانه به مسلسل بسته شد تروتسکی و ناتالیا از تختخواب بیرون پریده، همدیگر را در کف زمین بغل گرفتند، صدای رگبار گلوله ها بی وقفه ادامه یافت سپس همه چیز در یک سکوت مرگبار فرو رفت. تمام دیوارهای درون خانه پر از گلوله و سوراخ شده بود اما بیشترِ گلوله ها به اتاق خواب و تختخواب تروتسکی شلیک شده بود...
اقدام تروریستها کاملا حساب شده بود قاتلان، لباس پلیس پوشیده و به نگهبانان خانه گفتند كه برای بازرسی به خانه آمده و وارد خانه شده بودند...!

♦️تروتسکی از اولین ترور جان به سلامت برد اما استالین دست بردار نبود!
دومین ترور که از ماهها پیش طراحی شده بود سه ماه بعد رخ داد در آن روز تازه به خرگوشهایش غذا داده سپس در پشت میزش قرار گرفته بود برای خواندن مقاله ای که قاتلش رامون مِرکادِر بدستش داده بود، ناگهان قاتل، چکش یخ ‌نوردی را از پالتوش بیرون کشیده بر سر قربانی فرو کوفت، تروتسکی جیغی کشیده بدون اینکه اجازه دهد قاتل دومین ضربه را وارد کند محکم مچ قاتل را گرفته فریاد زد و نگهبانان و ناتالیا سر رسیدند، قاتل را زخمی ساختند.
تروتسکی فریاد زد او را  زنده دستگیر کنند.
جالب اینجاست که قاتل متولد تهران بوده و گفته بود وقتی كه پدرش ۱۹۰۴م نماینده دولت بلژیك در تهران بوده متولد شده...!
تروتسکی
را به بیمارستان رساندند اما ۲۵ ساعت بیشتر زنده نماند، قاتل زنده مانده به ۲۰ سال زندان محکوم شد و موفق به دریافتِ چندین نشان‌ افتخار از حکومت شوروی و استالین...
این قتل در نوع خود یک شاهکار بود شاهکار پلیدی و مرگ!.
قاتل به مدت دوسال نامزد سیلویا (منشی تروتسکی) شده بود و در روز حادثه، او با نامزدش سیلویا آمده بود تا با آنها خداحافظی کنند، چون می خواهستند باهم به نیویورك بروند...

⚒قاتل و مقتول عین هم بودند هر دو معتقد بودند که فکر آنها تنها راه رستگاری بشریت است، پس زمانی که قاتل ضربه چکش را فرود آورد هیچ تردیدی نداشت که تاریخ ایستاده و او با این ضربه، مسیر تاریخ را دارد رقم میزند! شاید در آن لحظه، این شعر شاعر انگلیسی چارلز توملینسون ورد زبانش بود:
زین ضربه که فرود آرم آینده همی سازم
آنگاه که تبر فرود آید زآینده بسازد حال
بر تارک بالای هر موج بیاویزد
موجی که تو گویی خود هرگز نه فرو ریز...


◀️سکانس ترور تروتسکی و فریاد دلخراش او در زیر و یا در
(اینجا)

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

دکتر آذرخش مکری
(بخش دوم)

Читать полностью…

نشر سایه سخن

جنگ پرهیزی حکیم فردوسی در شاهنامه 


مرا آشتی بهتر آید که جنگ
نباید گرفتن چنین کار تنگ

هم از آشتی کام مردم رواست
که نابود باد آنکه او جنگ خواست

مسازید جنگ و مریزید خون
مباشید کس را به بد رهنمون

وگر جنگ جوید کسی با سپاه
دل کینه دارش نیاید به راه

ز خون ریختن دل بباید کشید
سر بی‌گناهان نباید برید

نه مردی بود ، شیر آشوفتن
به زیر اندر آورده را کوفتن

که هر کو به بیداد جوید نبرد
جگر خسته باز آید و روی زرد

گر از دشمنت بد رسد ور ز دوست
بد و نیک را داد دادن نکوست...

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

آیا امیدی به فردای ایران هست؟

این روزها بسیاری از ما، در خلوت خود یا در گفت‌وگوهای روزمره، یک پرسش آزاردهنده را بارها تکرار می‌کنیم:
«واقعاً امیدی هست؟»
آیا ما در مسیر پیشرفت‌ایم یا انحطاط؟
آیا فردای ایران می‌تواند روشن‌تر از امروز باشد؟

این پرسشی است که بارها در سطح جهانی هم مطرح شده. از جمله در مناظره‌ای با عنوان «آیا روزهای خوشی در انتظار بشر است؟» که در تورنتو برگزار شد. در آن مناظره، استیون پینکر و مت ریدلی از امید و پیشرفت سخن گفتند، در حالی که آلن دوباتن و مالکوم گلدول نسبت به ساده‌انگاری این نگاه هشدار دادند.

این جدال فکری، به نوعی بازتاب دوگانه‌ای است که ما هم این روزها تجربه می‌کنیم: میان دل‌سپردن به «آمارها» و گوش سپردن به «رنج‌های عینی».

در ایران، برخی از شاخص‌های توسعه در دهه‌های اخیر بهبود یافته‌اند. مثلا سطح سواد عمومی بالا رفته، زیرساخت‌های بهداشتی گسترش یافته، و نسل جدید با سرعتی خیره‌کننده به تکنولوژی مسلط شده. اما در برابر این پیشرفت‌ها، بسیاری می‌گویند:
«چه فایده وقتی کیفیت زندگی پایین است؟ وقتی امنیت روانی نداریم؟»

استاد مصطفی ملکیان در درس‌گفتارهای خود اشاره می‌کند که پیشرفت، مفهومی پیچیده و چندبُعدی است. فقط نباید به رشد فناوری یا کاهش مرگ‌ومیر دل خوش کرد، بلکه باید پرسید:

آیا سطح خشنودی، اخلاق، و ظرفیت روانی انسان‌ها نیز رشد کرده؟
آیا انسان مدرن، رضایت‌مندتر و آرام‌تر شده؟

این پرسش، در دل جامعه امروز ایران، رنگ تازه‌ای دارد. ناامیدی و خستگی روانی، همان‌قدر واقعی‌اند که پیشرفت‌های آموزشی یا فناوری. از سوی دیگر، رسانه‌ها با تمرکز مفرط بر اخبار بد، چهره‌ای سیاه‌تر از واقعیت ارائه می‌دهند.

همان‌طور که دوستی گفته بود:
«اخبار بد، جذاب‌ترند؛ اما جهان فقط مجموعه‌ای از فجایع نیست.»

دکتر آذرخش مکری هم در سخنرانی که در فروردین ۹۸  داشت با این عنوان : «آیا بشر پیروز می‌شود؟» نشان می‌دهد که امید به آینده، فقط یک انتخاب روان‌شناختی نیست، بلکه یک ابزار بقاست. اگر نتوانیم به آینده فکر کنیم، در اکنون هم از پا درمی‌آییم.

آری افسانه‌ی پیشرفت همان‌قدر خطرناک است که افسانه‌ی انحطاط.
ما نیازمند روایتی هستیم که نه در خیال‌پردازی فرورود، و نه در بدبینی مزمن.

ما نیازمند «امید واقع‌بینانه‌ایم»؛ امیدی که با شفافیت درباره‌ی مسائل کشور، با درک واقعیت‌های تاریخی، و با حفظ کرامت فردی همراه است. امیدی که به تغییر از پایین، به توان جامعه‌ی مدنی، به ظرفیت‌های پنهان جوانان و زنان این سرزمین باور دارد.

آیا امیدی به فردای ایران هست؟
پاسخ ساده نیست. اما شاید از خودمان باید بپرسیم: آیا می‌توانیم بدون امید، زنده بمانیم؟
این پرسشی است قابل تامل!

حسن ملکیان
مدیر مسئول سایه‌سخن

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

#معرفی_کتاب

شازده حمام، دکتر محمدحسین پاپُلی یزدی، جلد اول و دوم، انتشارات پاپُلی-گوتنبرگ،
چاپ سی‌ام1397

«خودزندگی‌نامه‌نویسی»(اتو بیوگرافی) یکی از قالب‌های نویسندگی است که از زمان‌های کهن(از قرن پنجم) در ایران رایج بوده است. این‌گونه کتاب‌ها از جهت شناخت تاریخی و فرهنگی یک جامعه، بسیار سودمندند.

«شازده حمام» زندگی‌نامه‌ی نویسنده، به قلم خود اوست. مطالب آموزنده و دقیق در شیوه‌های زندگی مردم یزد و دیگر شهرها و روستاهای ایران، فراوان دارد. برای نمونه، یکی از خاطره‌های نویسنده را نخست به صورت چکیده  با قلم خود می‌نویسم و سپس برای آشنایی با نوع نگارش نویسنده، بخش پایانی خاطره را از متن کتاب عیناً نقل می‌کنم. خاطره، طولانی است و از صفحه 532 تا 601 کتاب، آمده است:

نویسنده(حسین پاپُلی) در نوجوانی در یکی از روستاهای کردستان، با دو کودک 12ساله که در کوهستان به کتیراگیری مشغولند آشنا می‌شود: عزیز، مرتضی. به آنان یاری می‌رسانَد. بچه‌ها همزمان با کتیراگیری، پروانه‌های زیبا نیز برای معلمشان(سپاهی دانش) شکار می‌کنند. آنان انبوهی از پروانه شکار و در گودالی توی گونی نگهداری و پنهان می‌کنند.

مرتضی یک روز از بلندی کوه به پایین می‌افتد و کُشته می‌شود. عزیز و حسین، تصمیم می‌گیرند پروانه‎ها را روی برگ‌های درخت بچسپانند و برای فروش به تهران ببرند.  66پروانه را در جعبه‎های مستطیل شکلِ دردار می‌گذارند و راهی تهران می‌شوند.  در تهران به مسافرخانه‎ای می‌روند. صاحب مسافر خانه پروانه‌ها را به قیمت 400 تومان پیشنهاد می‌دهد. بچه‌ها نمی‌فروشند. روزبعد، مسافرخانه‌چی قصد دزدیدن پروانه‌ها را دارد. با سر و صدای بچه ها دوسه نفر به کمکشان می‌آیند که یکی از آن‌ها با حسین آشنا درمی‌آید و یک ارمنی را برای خرید معرفی می‌کند.

بچه‌ها به مغازه‌ی آن ارمنی می‌روند و او پروانه‌ها را به بهای27هزارتومان می‌خرد. کودکان به یزد برمی‌گردند تا نیمی از پول را به خانواده‌ی مرتضی بدهند. مرتضی پدری نابینا و بسیار تنگ‌دست دارد. چون از ماجرای مرگ مرتضی آگاه می‌گردد، همه‌ی پول را به مادر مرتضی می‌دهد.

حسین از پدر عزیز می‌پرسد چرا نابیناست؟ او تعریف می‌کند که در جوانی خدمتکار یک خانواده‌ی پولدار بوده است. پسر خانواده به نام«بیژن» خودخواه و شرور بوده، گاه مزاحم دختران می‌شده. احمد(پدرعزیز) اعتراض و به پدر بیژن شکایت می‌کند. پدر، از پسرش حمایت و احمد را می‌رانَد. بیژن یک بار هنگام شکار، چشم‌های احمد را نشانه می‌گیرد و او را کور می‌کند. شکایت احمد به جایی نمی‌رسد. هر دو چشمش را تخلیه می‌کنند.  سال‌ها می‌گذرد.
حسین از زندگی عزیز خبری ندارد.
عزیز کارگری می‌کند و درس می‌خواند. در سال 1368 روزی برای حسین از سوئیس نامه می‌رسد. نامه از عزیز است که حسین را به سوئیس دعوت کرده است. حسین برای شرکت در کنفرانسی به سوئیس می‌رود و عزیز را پیدا می‌کند که ثروتمندی بزرگ شده است و خانه‌ای باشُکوه دارد. معلوم می‌شود که عزیز کلکسیون پروانه داشته و فروخته و پولدار شده و به همان کار مشغول است.

احمد عضو انجمن نابینایان سوئیس است.
حسین از عزیز می‌پرسد: آیا از بیژن خبری داری؟ وی می‌گوید: نه. اما یکی از دوستان احمد هنگام خدا حافظی حسین، دم در، برایش تعریف می‌کند که بیژن در آسایشگاه سالمندان تهران زندگی می‌کند:

(از متن کتاب)

پنج سال است که مخارج آسایشگاه را احمدآقا به من می‌دهد و من در ایران به حساب آسایشگاه واریز می‌کنم. او تأکید کرده است که هیچ‌کس، بخصوص بیژن، از این مسأله خبردار نشود.

عطار، مولوی، حافظ، ابوسعید ابوالخیر، اولیاءالله می‌توانند احوال و اخلاق امثالِ احمدآقا را توصیف کنند. چه کسی می‌تواند این‌چنین گذشتی را داشته باشد؟

آیا من و شما می‌توانیم این‌چنین گذشتی داشته باشیم؟ یکی عمداً چشم‌های آدم را کور کند؛ با بی‌رحمی تمام، او را از خانه‌ی خود براند؛ هیچ‌گونه کمکی به آن‌مردِ نابینا نکند؛ او را تحقیر کند؛ اما او مخارجِ نگهداری آن‌بی‌رحمِ و سنگدل را بپردازد!
(ص601)

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

https://youtu.be/dY89fBGHfYc?si=y1vYnaO92MU0PvI7

Читать полностью…

نشر سایه سخن

سکانسی از تئاتر «مرگ یزدگرد» اثری از «بهرام بیضایی»

فرق من و تو یک شمشیر است که تو بر کمر بسته‌ای...

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🪷 #سلام_صبحتون_بخیر

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

#دستنوشته_های_مدیر_سایه_سخن_۳۸


"شنیدن، مقدمه‌ای بر فهمیدن"


✍️ یکی دیگر از ویژگی‌های انسان معنوی، از منظر مولانا، توانایی شنیدنِ عمیق است.

کسی که شنیدن را تمرین می‌کند، دیرتر قضاوت می‌کند، کمتر می‌رنجد، و بیشتر می‌فهمد.

🎧 شنیدن، فقط دریافت صدا نیست؛ بلکه یعنی از خود عبور کردن و با ذهنی باز، دل به کلام دیگری سپردن.
یعنی قضاوت نکردن، عجله نکردن، دفاع نکردن، راه‌حل ندادن، و فقط بودن.

📌 اغلب اوقات، ما "می‌شنویم" تا پاسخ دهیم، نه برای اینکه بفهمیم.

اما گوش دادن واقعی، یعنی بی‌آنکه حوصله‌مان سر برود یا ذهن‌مان دنبال پاسخ بگردد، در آگاهی حضور داشتن و مجال دادن به دیگری برای دیده و شنیده شدن.

👌 انسان معنوی می‌داند که مهم‌ترین نیاز یک انسان، شنیده شدن با احترام و شفقت است.
کودک درون ما هنوز هم همان نوازش شنیدن را طلب می‌کند؛
همان نوازشی که شاید در کودکی کمتر دیده شد.

📚 #کارل_راجرز، روان‌شناس نامدار، معتقد بود که «رابطه‌درمانی»، فقط با گوش‌دادنِ همدلانه ممکن می‌شود.

در فضای گوش‌دادن، بدون داوری و برچسب، امکان رشد و شکوفایی پدید می‌آید.

💡 به‌ویژه در روابط زوجی، فهم واقعی همسر، فقط با گوش‌دادن ممکن است.

بارها دیده‌ام که زوج‌ها وقتی "شنیده می‌شوند"، نه تنها آرام می‌گیرند، بلکه خودشان به راه‌حل هم می‌رسند!

🔍 گوش‌دادن واقعی، یعنی دیدن دنیا از پنجره طرف مقابل.
یعنی کنار گذاشتن «عینک خودم» و تجربه موقت «چشم‌های او»!

✅ تمرین‌هایی برای افزایش مهارت شنیدن:

1⃣ وقتی همسرمان یا دوست‌مان صحبت می‌کند، نپریم وسط حرفش.حتی با نیت کمک.
اجازه دهیم حرفش کامل شود.

2⃣ پس از شنیدن، خلاصه‌ای از آنچه شنیدیم بگوییم:
"فهمیدم که امروز خیلی خسته بودی و دنبال یک گوش امن می‌گشتی... درسته؟"

3⃣ سعی نکنیم بلافاصله راه‌حل بدهیم؛
گاهی یک آغوش گرم، از هزار منطق گره‌گشاتر است.

4⃣ به زبان بدن‌‌مان دقت کنیم: چشم‌ها، ابروها، طرز نشستن.
آیا نشان می‌دهند که واقعاً با طرف مقابل هستیم؟

5⃣ تمرین سکوت کنیم؛
نه سکوت انفعالی، بلکه سکوتی فعال که در آن حضور و توجه موج می‌زند.
📌 به قولی:
"همیشه کسی که بیش‌تر گوش می‌دهد، کمتر تنها می‌ماند!"
در دنیایی که همه می‌خواهند شنیده شوند،
آنکه می‌شنود، دوست‌داشتنی‌ترین است.

🛠 برای آنکه در مسیر گوش‌دادن مؤثرتر عمل کنیم، پیشنهاد می‌کنم یک تمرین ساده اما قدرتمند را وارد برنامه روزانه‌مان کنیم:

تمرین پنج‌دقیقه‌ای گوش‌دادن بی‌قضاوت.

هر روز، پنج دقیقه فقط به یک نفر گوش دهیم؛ بدون اینکه حرفش را قطع کنیم، نظر بدهیم، یا حتی تأیید و تکذیب کنیم. فقط گوش دهیم و در پایان، بپرسیم:
«آیا چیز دیگری هست که دوست داری بگی؟» این تمرین به‌مرور باعث می‌شود فضای امنی برای ارتباط شکل بگیرد و طرف مقابل احساس کند واقعاً دیده و شنیده می‌شود.

🌀 همچنین می‌توانیم از تکنیکی استفاده کنیم به نام بازتاب همدلانه. یعنی وقتی کسی صحبت می‌کند، بعد از پایان حرفش، چیزی شبیه به این بگوییم:

«اگر درست متوجه شده باشم، تو احساس می‌کنی که... چون...»

مثلاً: «فکر می‌کنم الان ناراحتی، چون احساس کردی حرفت جدی گرفته نشد.»
این بازتاب، نه تنها باعث می‌شود فرد مقابل احساس درک‌شدن کند، بلکه به ما هم کمک می‌کند از سوءتفاهم‌ها فاصله بگیریم و به فهمی عمیق‌تر برسیم.

شاد و شنوا و در لحظه باشید

ارادتمند
حسن ملکیان

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

خانه‌ی درختی مدرن دیده بودید تا حالا؟
این خانه درختی‌ها گرمایش از کف دارن+ اینترنت پرسرعت+ آشپزخانه+ حمام و‌ دستشویی. ظریفیتشان هم ۲ نفر و ۴ نفریه.
واقع در نروژ و شهر اودا
شاد باشید


🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🎥 ۴ اصل طلایی برای عبور از تعارض و ساختن ازدواجی معنادار | ادامه‌ی مدل گاتمن

در قسمت دوم از مجموعه‌ی «هفت اصل برای ازدواج موفق» با چهار اصل طلایی آشنا می‌شیم که می‌تونن رابطه‌ی شما رو از تنش و تعارض، به درک، معنا و پایداری برسونن.

📌 از احترام متقابل و پذیرش تأثیر طرف مقابل، تا مدیریت اختلاف‌های دائمی و ساختن هدف مشترک—هر اصل، یه قدم مهمه برای ساختن رابطه‌ای آگاهانه و موندگار.

🎙 با داستان‌های واقعی و مثال‌های ملموس، یاد می‌گیریم که چطور با آگاهی، صبوری و گفت‌وگوی سالم، رابطه‌هامون رو از بحران عبور بدیم.

💡 اگر قسمت اول رو ندیدین، پیشنهاد می‌کنم حتماً اون رو هم ببینین تا این مسیر رو کامل دنبال کنین.

لینک ویدئو:
https://youtu.be/iMXzR6QmTkQ

Читать полностью…

نشر سایه سخن

#از_شما


*❣ به نام خالق زیبایی‌ها ❣*

*💐🌿 آدینه‌تان مملو از آرامش، امید و لبخند باد🍃🌺*

💠 در دل بحران‌ها، برخی افراد به شکلی شگفت‌انگیز قوی‌تر، عمیق‌تر و شادتر از قبل، از چالش‌ها بیرون می‌آیند. این پدیده که روانشناسان آن را "رشد پس از آسیب" می‌نامند، نشان‌دهنده قدرت نهفته در وجود ما انسان‌هاست.
این افراد در مواجهه با سختی‌ها، نه تنها به عمق وجود خود پی می‌برند، بلکه به ارزش‌های واقعی زندگی نزدیک‌تر می‌شوند. آن‌ها یاد می‌گیرند که چگونه از تجربیات تلخ، درس‌های شیرین بگیرند و به دیگران امید و انگیزه بدهند و باور دارند در دل هر سختی یک رشد و جهشی می‌تواند رقم بخورد. پس هر بحران، فرصتی‌ست برای رشد و شکوفایی…
اگر با نگرش مثبت و اراده‌ای قوی به چالش‌ها بنگریم، می‌توانیم آن‌ها را به عنوان پل‌هایی به سوی آینده‌ای روشن‌تر و پرمعناتر تعبیر کنیم.

*✅سختی‌ها نیامده‌اند که ما را بشکنند، بلکه آمده‌اند تا ما را بسازند. پس در دل هر تاریکی، نوری نهفته است که فقط دل‌های امیدوار آن را می‌بینند. بیاییم در برابر طوفان‌ها، ریشه بدوانیم، نهراسیم، و به آفتاب فردا ایمان داشته باشیم.*
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸

محمدحسین فرقانی
آدینه: ۱۴۰۴/۰۴/۲۰

با سپاس فراوان از مهندس فرقانی نازنین

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🎉 امروز، روز عشاق و علاقمندان کتابه! 🎉

🌟 بیستم هر ماه، با تخفیف ۲۰٪ در خدمت شما عزیزان هستیم 🌟

📚 اگه دنبال کتاب‌هایی برای رشد فردی، خودیاری، روان‌درمانی، یا مهارت‌های ارتباطی هستید، امروز بهترین فرصت برای تهیه‌‌ی آنهاست!

همه‌ی کتاب‌های نشر #سایه_سخن فقط تا پایان امروز با ۲۰٪ تخفیف در دسترس شماست.

💻 سایت ما اینجاست:

🔗 www.sayehsokhan.com

👇 برای راحتی، مستقیم برید سراغ دسته‌بندی مورد نظرتون:
🔹 [تئوری انتخاب]
🔹 [روانشناسی ACT]
🔹 [روانشناسی مثبت‌گرا]
🔹 [زوج‌درمانی و روابط زناشویی]
🔹 [کتاب‌های صوتی]
      انواع کارت‌ها
      انواع کتاب‌های صوتی

📦 با یک کلیک، کتاب رو انتخاب کن و در خانه تحویل بگیر!

📲 ما اینجاییم:
🆔 @SayehSokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🔊فایل صوتی

دکتر عبدالحمید ضیایی

شرح تمهیدات عین‌القضات همدانی

هرچه شنوده‌ای، ناشنیده گیر!

موسسه سروش مولانا

یکم اردی‌بهشت۱۴۰۴

.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @abdolhamidziaei
🆑 #کانال‌سخنرانی‌ها
🌹

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🔊فایل صوتی

مصطفی ملکیان

‍شخصیت و نظرات عین‌القضات همدانی


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

🪷🪷 #سلام_صبحتون_بخیر

🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…

نشر سایه سخن

سلامت روان در شرایط پر استرس بخش دوم

Читать полностью…

نشر سایه سخن

.
▫️گفتگوهایی برای هضم کردن

گاهی مسئله‌ اصلی پردازشِ احساسات هضم‌نشده است و نه جستجوی راه حل. پس باید گفت و شنید و چندان در پیِ راه‌حل نبود. خیلی از ما به گفتگوهای راه‌حل محور عادت کرده‌ایم. یعنی وقتی با کسی حرف می‌زنیم از او راه‌حل می‌خواهیم یا اگر کسی با ما حرف می‌زند، مدام ذهنمان می‌رود پی اینکه چطور می‌توانیم مشکل او را حل کنیم. امّا خیلی وقت‌ها نیاز خودمان یا دیگری، راه‌حل نیست‌. تلاش برای حل مسئله و دادن راه‌حل در این شرایط اصلاً می‌‌شود مشکل گفتگو؛ مکث می‌اندازد، متوقف می‌کند و برای طرف مقابل اینطور ترجمه می‌شود که: جا ندارم، نمی‌توانم بشنوم، حوصله‌ام سر رفت، برایم بی‌معنی است، تو را نمی فهمم، اضطراب‌های خودم بالا آمد و خلاصه نگو. باید پذیرفت که گاهی گفتگو صرفاً تلاشی است برای هضم کردن و با دیگری و به کمک دیگری مواجه شدن.

در این حالت، باید شنید، سوال خوب پرسید، به گوینده برای تجربه احساساتش فضا داد، احساساتش را جدی گرفت، باید با او در جهان عاطفی‌اش قدم زد و به خود او برای حل مسئله اعتماد کرد. او نیازی به راه‌حل ما ندارد. باید قدم به قدم پیش برود و آرام‌آرام هیجاناتش را تجربه کند، هضم کند و بفهمد. آن‌وقت خودش می‌تواند مسئله را حل کند و اگر راه‌حلی وجود داشته باشد به آن برسد.

خیلی وقت‌ها که این روزها و احوالِ پیچیده ما هم یکی از آن هاست باید صبور باشیم و اگر جا داریم و می‌توانیم‌ چنین گفتگوهایی را پیش ببریم؛ گفتگوهایی که در آن‌ها گوینده و شنونده وقتی به پایان حرف‌هایشان رسید، نگران نباشند که چرا راه‌حلی به‌دست نیامده‌. راه‌حل خودِ همان گفتگوست.

@TheWorldasISee
🆔 @Sayehsokhan

Читать полностью…
Subscribe to a channel