نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24
مسئلهی جهانی شدن از ايران آغاز شده است و سخنگوی بارزِ اين فكر، شاهنامه و فردوسی است.
شاهنامه يک خطاب جهانی دارد، از همان ابتدا كه شروع میشود میگويد «به نام خداوند جان و خِرَد»، اين جامعترين و بالاترين تعريف در مورد خداوند است، برای اينكه كلّ بشر در هر نقطه از دنيا كه واجدِ جان و خرد است، به اين قوا نظر دارد.
فردوسی در ادامهی شاهنامه، در مورد آفرينش جهان، ستايش خرد، آبادانی جهان و بانيان تمدّن حرف میزند و اين خطاب جهانی است، و مخصوص يک قوم و ملّت و تمدّن نيست. موضوع شاهنامه نبرد بين نيكی و بدی است؛ يعنی يک امر جهانی كه در كلّ سرنوشت جهان جريان داشته است. اين موضوع به صورت يک فرهنگ جهانی در «عرفانِ ايرانی» جريان پيدا میكند. وقتی مثنوی مولوی را باز میكنيد میبينيد فراتر از همهی نظريّهها و باورها حركت میكند و يک هدفِ جهانی مورد نظر اوست، و اين ريشهاش برمیگردد به ايرانِ پيش از اسلام، و آنچه در روحيّهی ايرانی بوده، كه هميشه ديدش يک "ديدِ جهانی" است.
#ایران_و_جهان_از_نگاه_شاهنامه
@sarv_e_sokhangoo
/channel/eshtadan
🔵🔴 در ستایش یا در تخریب میراث فرهنگی ؟!
✍ مهرناز شهباز
هفته میراث فرهنگی شاید زمانی برای تجلیل از آنانی باشد که در مسیر دشوار حفاظت از تاریخ، فرهنگ و هویت این سرزمین گام برداشتهاند اما مراسمی که به این مناسبت در باغ جهانی چهلستون اصفهان برگزار شد، به جای آنکه محملی برای تقدیر از تلاشگران این حوزه باشد، به صحنهای برای انکار ارزشهای میراثی بدل شد.
در این جلسه حضور نداشتم اما با دیدن ویدئوهایی که توسط برخی بلاگرها و فعالان فضای مجازی منتشر شد، از شنیدن سخنان امام جمعه اصفهان متعجب و متأسف شدم و شاید باید بگویم خوشحالم که در آن فضا حضور نداشتم چراکه شنیدن جملاتی چون" اصفهان نیازی به هزار خانه تاریخی ندارد، ده، بیستای آنها را نگهدارید..." یا اینکه "میتوان روی ستونهای چهلستون رنگ کشید..." یا " مرمت سنگ مرمر آسیب دیده مسجد جامع ضرورتی ندارد و میتوان نمونه جدید و بهتر تراشید..." برای هر خبرنگار حوزه میراثفرهنگی دردناک و نگرانکننده است.
این سخنان نه تنها فاقد پشتوانه کارشناسی است، بلکه با روح و هدف هفته پاسداشت میراث فرهنگی در تضاد آشکار بود؛گویی در مراسمی که باید پاسدار هویت باشد، تریبون در اختیار کسی قرار گرفته که بهجای تأکید بر حفظ، مسیر حذف را مشروع جلوه میدهد.
از کسی که در حوزه دین صاحبنظر است، انتظار میرود در زمینهای که تخصص ندارد، با احتیاط سخن بگوید؛ نه اینکه با ادبیاتی طعنهآمیز و سهلانگارانه، به میراثی بتازد که ستونهای تاریخ و فرهنگ این سرزمین را شکل دادهاند.
در دورانی که اصفهان با بحرانهای زیستمحیطی، فرونشست زمین مواجه است، حفظ میراث فرهنگی نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی حیاتی است. گردشگری یکی از معدود مسیرهای نجاتبخش برای این شهر است و این صنعت بر شانههای همین خانهها و بافتهای تاریخی ایستاده است. حذف تدریجی این شناسنامهها، یعنی بریدن ریشههای فرهنگی و اقتصادی آینده اصفهان.
جای تأسف است که در مراسمی که قرار بود تکریم تلاشگران عرصه میراث باشد، سخنانی به گوش رسید که نهتنها حمایتی از آنان نبود، بلکه تمام زحماتشان را به سخره گرفت. بدتر از آن، اینکه چنین اظهار نظرهایی از سوی فردی صورت میگیرد که نهتنها تخصصی در این حوزه ندارد، بلکه انتظار میرود در جایگاه خود، پاسدار هویت و تاریخ این سرزمین باشد، نه منتقد بیپایه آن.
خانههای تاریخی اصفهان، نشانههای زیسته مردم این شهرند؛ آنها سندهای زندهای هستند از فرهنگ، معماری، و زیست شهری در ادوار مختلف. کماهمیت جلوهدادن این خانهها، تنها زمینهساز تسریع روند تخریب و بیتوجهی به بافت تاریخی نیست، بلکه نوعی بیحرمتی به حافظه جمعی مردمی است که با این فضاها زیستهاند و نفس کشیدهاند؛ بیحرمتی به کارشناسان، کنشگران و حافظان دغدعهمند میراث فرهنگیست.
میراث فرهنگی، کالایی مصرفی نیست که با نمونه تازه جایگزین شود. اگر به خود اجازه میدهیم سنگی از صفه یا ستونی از چهلستون را با نمونهای نو تعویض کنیم، به همان سادگی میتوان هویت یک شهر را هم تعویض کرد و آیا ما آمادگی آن را داریم که هویتمان را از نو تراش دهیم؟
هزار افسوس؛ هزار افسوس!
امید که به جای حذف صداهای تخصصی و گشودن تریبون برای اظهارنظرهای غیرکارشناسی، جایگاه واقعی حفاظت از میراث تاریخی اصفهان را حفظ کنیم؛ چراکه شهر تاریخی، تاریخی باقی نمیماند اگر از درون تهی شود.
🌍 @TahlilZamane
🔸/channel/eshtadan
#دکنر_محمد_امین_ریاحی:
▪️فردوسی رهبر فکری و معلم بزرگ ملت ایران است
اگر فردوسی را تنها به عنوان شاعر بزرگ و حتی بزرگترین شاعر ایران بشناسیم، قدر او را درست نشناخته ایم و حق او را ادا نکرده ایم. فردوسی نه تنها بزرگترین شاعر ایران بلکه حکیم و متفکری بزرگ و رهبر فکری و معلم بزرگ ملت ایران، و استواری بخش زبان فارسی، و یگانگی بخش ملت ایران، و جاودانگی بخش آزادی و استقلال ایران است و شاهنامه او معرف ملت ایران به عنوان ملتی با فرهنگ والای باستانی و مایه عزت و اعتبار ایران در انظار جهانیان است.
@shahnamehpajohan
🔸/channel/eshtadan
🔮 ۲۰ کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🟣 روی لینک بزنید و عضو کانالهای دلخواه شوید!
🆔 /channel/addlist/oY7c_LbKImM2ZjQ8
💜از کانال بزرگ و نمونۀ زیر هم دیدن کنید!👀
دکتر حسن کامشاد، مترجم و پژوهشگر ادبیات فارسی در سن ۱۰۰ سالگی در لندن درگذشت. او متولد ۴تیر ۱۳۰۴ در اصفهان بود. پساز گرفتن دیپلم در اصفهان وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. با مدرک کارشناسی به استخدام #شرکتنفت درآمد. پیش از کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ وارد دانشگاه کمبریج شد و درآنجا ضمن تدریس، تحصیلات خود را ادامه داد و دکترا گرفت. در بازگشت به ایران بار دیگر به استخدام شرکت نفت در آمد و تا پس از انقلاب، کارمند عالی رتبه شرکت نفت بود. سپس مجبور به بازنشستگی زودرس شد. اما این بازنشستگی پیش از آنکه به سرگردانی مرسوم بینجامد، بر اثر دیداری اتفاقی با #صادقچوبک، او به سمت ترجمه رهنمون شد.
هرچند صادق چوبک و گلستان هر یک در مرحلهای از زندگی، بر سرنوشت او تأثیر گذاشتند اما براساس گفتههای خودش تأثیر #شاهرخمسکوب بر او از هرکس دیگر بیشتر بوده است چنانکه زمانی دراین مورد گفته بود: «هنوز وقتی مینویسم حس میکنم شاهرخ بالای سر من ایستاده و ناظر کارهای من است».
وی معتقد بود «مترجم تا نویسنده نباشد نمیتواند مترجم باشد.»
#استادحسنکامشاد #نفت #ادبیات
۴تیر۱۳۰۴ اصفهان
۲خرداد۱۴۰۴ لندن
/channel/tarikhfarhanghonariranzamin
🔸/channel/eshtadan
شادی شیخی که خانقاه ندارد
[به فرخندگی دوم خرداد، زادروز باغبان مثنوی و پیرِ پایندهٔ ادب و عرفان؛ دکتر محمدعلی موحّد]
«از من میخواهند دربارهٔ استاد موحّد سخن بگویم اما این ثنا گفتن ز من ترکِ ثناست.»
[محمدرضا شفیعی کدکنی در پاسخ به درخواست مجری نکوداشتِ استاد موحّد برای آمدن پشت تریبون]
هزار سال بزی، صد هزار سال بزی!
#محمدعلی_موحد
🔹/channel/eshtadan
⭕️ موزه
نگاهبان حافظه تاریخی ملت ها
🖋رجبعلی لباف خانیکی
🔹موزه در ایران مانند باستان شناسی پدیده ای جوان و ره آورد غرب در زمان قاجاریه است. ولی خاستگاه آن در غرب بسیار والا و کارکردش از ابتدا الهی، انسانی و فرهنگی بوده است.
کلمه «موزه» از واژه یونانی «mousein» گرفته شده که نام تپه ای در آتن بوده و بر روی آن تپه معبدی برای ۹ الهه یا «موز» که با تاریخ و هنر و فرهنگ ارتباط داشتند ساخته شده بود.
🔹موزها فرشتگان اساطیری یونان بودند که وظیفه الهام بخشیدن ذوق و قریحه شاعرانه را به شاعران و هنرمندان روی زمین به عهده داشتند آنها فرزندان دو خدای یونانی«زئوس» و «نیموزینه» بودند و هرکدام وظیفه خاصی به ترتیب زیر داشتند:
کلیو الهه تاریخنویسان
اوترپ الهه موسیقی
تالی الهه طنز وکمدی
ملپومن الهه تراژدی
تریسیکو الهه غزل ورقص
اورا تو الهه شعر
پولیمنی الهه ژست وحرکات
آورانی الهه اختر شناسی
کالیوپ الهه فصاحت و بلاغت
🔹امروزه موزه در پیشگاه ملتها از جایگاه رفیعی برخوردارند تا جایی که «شورای بین المللی موزه» که زیر نظر «یونسکو» فعالیت می کند، در اساسنامه خود موزه را این گونه تعریف کرده است: «موزه مؤسسه ای است دایمی و بدون هدف مادی که درهای آن به روی همگان باز است و در خدمت جامعه و پیشر فت آن فعالیت می کند»
در موزه های بزرگی مثل «بریتیش موزیوم» لندن، «لور» پاریس و «مترو پولیتن» نیو یورک تالارها و گالری های متعددی مملو از آثار و اشیاء باستانی موجود است که در عصر ناآگاهی و بی خبری متولیان کشور های عمدتا آسیایی و آفر یقایی از آن کشورها به یغما رفته و در حال حاضر علاوه بر در آمد هنگفتی که برای کشور میزبان به ارمغان می آورند، دستمایه تحقیق و پژوهش درباره گذشته کشور های صاحب آن اشیاء و تدوین تاریخ مقلوب و دلخواه خود می باشند.
🔹اما در ایران، نخستین موزه در سال ۱۲۹۰ ه.ق به دستور ناصر الدین شاه قاجار با تخریب بخشی از کاخ گلستان ساخته و «اطاق موزه» و سپس «موزه همایونی» نامیده شد.
«اعتماد السلطنه» آن موزه را اینگونه معرفی کرده است: « موزه همایونی» خزینه ایست مشحون به زواهر و جواهر گرانبها و ظرایف و نفایس اشیاء و آثار جلیله علمیه و مهمات جریمه قدیم و آلات و ادوات متنوعه و مصنوعات ازمنه سالفه و نتایج خیالات حکمای بزرگوار و تماثیل و تصاویر نگارنده های بی مثل و مانند روزگار، پرده های نقاشی کار نقاشهای مشهور و حاصل صنایع کارخانه های معروف و ظروف چینی بسیار ممتاز کار چین و سور و انگلیس و ژاپن و بلور آلات کارخانه ساکس ونیز و سایر کارخانه های معتبر و مسکوکات قدیم با صور سلاطین معظم ایران»
🔹تا این زمان به نظر می رسد در موزه همایونی یا اطاق موزه که به تقلید از موزه های فرنگ و نه با اهداف آنها شکل گرفته، اشیای نفیس و ارزشمند مادی صرف نظر از ارزش تاریخی و معنوی آنها گرد آمده اما از سال ۱۳۰۰ه.ق که قرارداد کاوشهای باستان شناسی بین دولت فرانسه و در بار قاجار امضا شد و یک سال بعد «دیولافوا» در اجرای آن قرارداد کاوش را در «تپه آپادانای شوش» آغاز و تا سال ۱۳۰۴ه.ق توانست بیش از پانصد تن اشیاء تاریخی را از دل خاک استخراج و با کمک «ظل السلطان» از بوشهر به بندر مارسی در فرانسه انتقال دهد، صدای معدودی از روشنفکران به اعتراض بلند شد و عملیات متوقف گردید اما در سال ۱۳۰۷ ه.ق ناصر الدین شاه برای بار سوم بار سفر فرانسه بست و مورد دلجویی فرانسویان قرار گرفت و در سال ۱۳۱۲ ه.ق به قرارداد ننگین دیگری تن داد که با قتل او اجرایش متوقف شد و این در حالی بود که مردم آگاهتر می شدند و به ارزش آثار واشیای تاریخی بیشتر پی می بردند و دولتمردان را به حفاظت بیشتر آثار وادار می کردند تا اینکه در سال۱۲۹۵خ وزارت معارف وصنایع مستظرفه «موزه ملی»را تاسیس کرد و در سال۱۳۰۹خ «موزه هنر وصنایع» تشکیل شد و در سال۱۳۱۲خ «موزه مردم شناسی» و در سال۱۳۱۴خ «موزه آستان قدس رضوی » کار خود را آغاز کردند.
🔹تاسیس «موزه ایران باستان» نقطه عطفی در موزه و موزه داری بود. «آندره گدار» فرانسوی در سال ۱۳۰۸خ مامور تهیه طرح موزه ایران باستان شد. او طرحی ملهم از طاق کسری تهیه کرد و «حاج عباسقلی معمار باشی» آن را ساخت و «موزه ایران باستان» در سال ۱۳۱۶خ افتتاح فصل جدیدی در امر موزه و موزه داری گشوده شد .
با لغو قرارداد فرانسویها در سال ۱۳۰۹خ با «مظفر الدین شاه» که به آنها اجازه می داد ۶۰ سال در سراسر ایران کاوش کنند؛ ایرانیان تا حدودی صاحب اشیای حاصل از کاوشهای باستان شناسی شدند و باستان شناسان ایرانی هم خود کم کم زمام امر را به دست گرفتند و موزه ها یکی بعد از دیگری جان گرفتند و «موزه» در ایران به جایگاه و معنی واقعی خود نزدیک و جایگاه نشانه های«هویت ملی» و «نگاهبان حافظه تاریخی ملت ایران» گردید.
#روز_جهانی_موزه
@labbafkhaniki
🔹/channel/eshtadan
#حسن_انوری:
منطقهای که امروز شامل سه استان آذربایجانغربی، شرقی و اردبیل میشود، در ایران قدیم بهخصوص در دورهٔ ساسانی، یکی از مراکز مهم تمدن ایرانی بوده است. وقتی که پادشاهان ساسانی به حکومت میرسیدند و بر تخت پادشاهی مینشستند، برای شکرگزاری، با پای پیاده از مدائن به آذربایجان میآمدند، در آتشکدهٔ آذرگشنسب که الان بقایای آن در آذربایجان هست شکرگزاری میکردند به خاطر اینکه به سلطنت رسیدهاند. یا وقتی که به جنگ میرفتند، اول میآمدند در آذربایجان در آتشکدهٔ آذرگشنسب دعا میخواندند و شکرگزاری میکردند و بعد به جنگ میرفتند.بهرام گور وقتی به جنگ خزران در کنار دریای خزر میرفت، ابتدا در آذربایجان در آتشکده آذرگشسب شکرگزاری و نیایش کرد و بعد رفت و اتفاقاً فاتح هم شد. زبان آذربایجان در قدیم زبان آذری بوده است. زبان آذری یکی از زبانهای ایرانی است؛ مثل زبان کُردی، زبان گیلکی و زبان لُری. از شاخههای زبان ایرانی است، ولی به علت هجوم امپراتوری عثمانی و ماندن آنها برای مدتی در اینجا، زبان تُرکی آنها معمول شد ولی در زیربنا همان زبان فارسی است.
@shahnamehpajohan
🔸/channel/eshtadan
✍محمدعلی اسلامی نُدوشن
اندیشه خیام را اگر بفشاریم، در سه وجه خلاصه میشود: یکی مسئله اغتنام وقت است. یعنی توصیه به اینکه وقت خود را غنیمت بشمارید، از عمر بهره بگیرید. بهره گرفتن یعنی از مواهب زندگی استفاده کردن، از چیزهایی که مطبوع است خود را محروم نکردن. البته از دوست داشتن چیزها، منظور آن نیست که به دنبال هوای نفس بروند، و هر چه را دوست داشتند، دنبالش را بگیرند.
دوم حسرت و تأسف بر گذشت عمر است. زمان چیزی است که نمیشود زنجیرش کرد، نگهش داشت، هر روز دیده میشود که از عمر یک روز میرود و بازگشتی نیست، و سرانجام میرسد به دوران انتها که مرگ است.
و سوم البته گذشت روزگار به طور کلی است. ایران باستان، ایران گذشته، که به عنوان شاهد مثال چند جا از آن یاد میشود. خیام بارها، و حافظ هم خیلی زیاد از آن حرف میزند، به عنوان گواه یک قدرت و حشمت بر باد رفته و نابود شده؛ میبینیم که بزرگانی مثل جمشید، مثل فریدون، مثل بهرام که اینها قدرتهای اول زمان خود بودند چطور از بین رفتند، نابود شدند. میگوید: پس شما عبرت بگیرید...
@khodavandegareshgh
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔹/channel/eshtadan
#دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن
فردوسی سه قدرت را با خود طرف کرده بود: حاکم، متشرع و عوام. پس چگونه شد که جان به در بُرد و احترام او محفوظ ماند؟
جواب دیگری جز این به ذهن نمیرسد که پشتوانه نیرومندی داشت و آن «فرهنگ ایران» بود. این فرهنگ، در تاریخ هم پشتیبان بوده است و هم دشمنتراش؛ و در هر حال عده زیادی آماده بودند تا از آن دفاع کنند، و اینان در جناح فردوسی صف با اعتباری را تشکیل میدادند.
@dr_eslaminodoushan
🔸/channel/eshtadan
🔥لیست 30 کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓 دنبال محتوای مفید و متفاوتی؟ بزن روی این لینک!👇
📌 /channel/addlist/ZJFbZJhZy_5mNWM0
🔻این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
سخن هرچه گویم همه گفته اند
بر باغ دانش همه رفته اند
اگر بر درخت برومند جای
نیابم، که از برشدن نیست پای،
توانم مگر پایگه ساختن
بر شاخ آن"سرو سایه فکن "
کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه زو باز دارد گزند
از این نامور نامه ی شهریار
بمانم به گیتی یکی یادگار
تو این را دروغ و فسانه مدان!
به یکسان روشن زمانه مدان!
از او هرچه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد....
/channel/eshtadan
🔥🔥🔥
بیست و پنج اردیبهشت ماه روز بزرگداشت سخن سرای بزرگ و سترگ ایرانزمین، #فردوسی نامدار است
در این روز دوستداران شاهنامه و فرهنگ و هنر ایران و زبان پارسی، می کوشند تا این روز را گرامی داشته و به شکوه ان بیافزایند.
. چکامه سرایان نیز با سروده های خود به پیشواز این روز بزرگ می روند.
سروده زیر از چکامه سرای نامدار ملی
بانو # هما ارژنگی است که پیشکش دوستداران فردوسی و ایران می شود .
👌 درود فردوسی 👌
🌹 سرودهی بانو #هما_ارژنگی
بزرگا، سرم سوده بر خاک تو
بر آن خوان گسترده ی پاک تو
تو دادار دانا و بخشندهای
به هر راز پنهان تو دانندهای
تویی آنکه جان و روان آفرید
زمین و بلند آسمان آفرید
تن ناتوان را توان آفرید
سخن گفتن اندر زبان آفرید
کنونم سخن باشد از مهتری
که تاج سخن را بود گوهری
یکی گوهر شاهوار ثمین
که باشد بر او تا ابد آفرین
حکیم خردمند روشن روان
همان پیر دهقان پاکیزه جان
که تخم سخن را پراکنده کرد
زبان دری را ز نو زنده کرد
خداوند بخشندهی چاره ساز
حکیم خطاپوش، دانای راز
سر بسته گنج سخن برگشاد
بدان دانشی مرد داننده داد
که گنجور باید که دانا بود
به گنجوری خود توانا بود
هشیوار فردوسی پاک جان
پژوهندهی نامهی باستان
همان دانشی مرد فرخ نژاد
بنای سخن را ز نو بر نهاد
چو بر رخش اندیشهها تاختی
درفش سخن را بر افراختی
نبشتی چو شهنامهی شاهوار
همان خسروان نامهی استوار
یکی گنج پر رنج آمد پدید
که دیگر چنو در جهان کس ندید
بیاراست آن نامه ی ایزدی
بدین نغز گفتارهی سر مدی
«به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد»
پس آنگه چنین گفت آن مرد راد
«که رحمت بر آن تربت پاک باد»
«بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی»
زنان را به آزادگی چون بدید
کتایون و تهمینه، گرد آفرید
فرنگیس و رودابهی خوب چهر
دلیر و به آزرم بر کیش مهر
و یا گردیه بانوی نامدار
خرد پیشه در کار و در کار زار،
به گفتار شیرین سخن ساز کرد
به ساز سخن قصه آغاز کرد
«زنانشان چون اینند ایرانیان
چگونهاند مردان و جنگاوران؟»
ز مردان گردنکش بی همال
ز شمشیر و از گرز و کو پال و یال
ز تخت و ز تاج و ز گاه و کلاه
ز رزم و ز بزم و بزرگی و جاه
هم از آفریدون فرخنده جان
ز دشمن شکن کاوهی قهرمان
از آن بر شده پرچم کاویان
که بودی خود از چرم آهنگران
ز هوشنگ و جمشید و کاووسِ کی
ز بهرام و شاپور فرخنده پی
همه پهلوانان و نام آوران
بپاکرده کاخی بلند آستان
«پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند»
هم او آفرید از یل سیستان
بزرگی چنان رستم داستان
به چالش، هماورد شیر ژیان
گشایندهی جادوی هفت خوان
که اهریمن و دیو و هم اژدها
ز چنگال رستم نگشتی رها
«جهان آفرین تا جهان آفرید
سواری چو رستم نیامد پدید»
الا ای حکیم بلند آستان
که بر ما گشودی در باستان
ندانم که گویم سخن گفتهای
که از گنج معنی تو در سفته ای .
تو بر طاق گردون بلند اختری
مهین بخردی پر بها گوهری
نمیری تو تا جاودان زندهای
«که تخم سخن را پراکنده ای»
کنون با هزاران سلام و درود
بخوانیم بر یاد تو این سرود
«چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد»
🆔 @maneshparsi
🔹/channel/eshtadan
💜 فهرست 35 کانال برگزیدۀ علمی و ادبی و فرهنگی در لینک زیر!👇🏻
🔮 /channel/addlist/VZSOsGWuJYozYTlk 👈🏻
۱۸ اردیبهشت سالروز درگذشت #غلامرضا_رشیدیاسمی
(۲۹ آبان ۱۲۷۵ کرمانشاه - ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ تهران) شاعر، نویسنده، مورخ و مترجم
#غلامرضا_رشیدیاسمی، که با نام رشید یاسمی کرمانشاهی نیز شناخته میشود، از چهرههای برجسته ادبی، فرهنگی و دانشگاهی ایران در سده گذشته بود. نویسنده، شاعر، مترجم و پژوهشگر برجستهای بود که نقش مهمی در تحولات ادبی و فکری معاصر ایران ایفا کرد.
تولد و خانواده: در سال ۱۲۷۵ خورشیدی در روستای گهواره دالاهو کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش، محمدولی خان گورانی، شاعر، نقاش و خوشنویس بود و مادرش نیز از خانوادهای اهل ادب و هنر بود. پدربزرگ مادریاش، محمدباقر میرزا خسروی، نویسنده و شاعر مشهور داستان عاشقانه "شمس و طغرا" بود.
درگذشت و آرامگاه: غلامرضا رشید یاسمی در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ خورشیدی در تهران درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
رشید یاسمی با آثار و فعالیتهای خود نقش بسزایی در ارتقای سطح دانش و فرهنگ ایران داشت و از چهرههای ماندگار ادبیات معاصر شناخته میشود. تلاشهای او برای پیوند سنت و مدرنیته در شعر و نثر فارسی شایان است.
روانش شاد - یاد و نامش جاوید
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔹/channel/eshtadan
🔹سهروردی و صاحب کرگدن
آقا و دوست عزیز
▪️ من با اعجاب تمام « عقل سرخ » را خواندم. شما یکی از بزرگترین و اعجاب انگیزترین متن های حیات معنوی را به غرب شناساندهاید . بدون تردید شما آن متن را در خاطره خود ایرانیان نیز زنده کردهاید. متنی مشکل است و نمی توان آن را وقت و بی وقت خواند. باید منتظر لحظهای ماند که دل یاری کند. اما وقتی راه گم میکنم یادداشتها و توضیحات شما بار دیگر مرا به جاده هدایت میکنند. در واقع شاید تا پایان زندگیم نیازمند خواندن نوشته دیگری نباشم. این اثر را خواهم خواند و باز هم خواهم خواند.
صمیمانه از شما متشکرم، ارادتمند شما
اوژن یونسکو
پاریس ، اول ژوئیه ۱۹۶۷
----------------------
پینوشت: این نامه از سوی یونسکو خطاب به هانری کربن پس از ارسال نسخهای از کتاب "l'Archange empourpré" بدو نگاشته شده و میبینید که سهروردی چه جایگاهی در نزد این نویسندگان شهیر داشته است، آن هم از پس هزار سال.
منقول از دکتر جواد طباطبایی، خانم استلا کربن از دوستی صمیمانه شوی خود با اوژن یونسکو و امیل چوران به رابطهٔ سه تفنگدار یاد میکرد.
@ahle_tamyz
🔹/channel/eshtadan
هشتم خرداد سالروز درگذشت زندهیاد استاد #بهرام_فرهوشی
بهرام فرهوشی (۱۳۰۴–۱۳۷۱) زبانشناس، ایرانشناس و پژوهشگر برجستهٔ فرهنگ و تمدن ایران باستان بود که در گسترش دانش زبانهای ایرانی باستان و فرهنگ ایرانزمین نقشی بیمانند داشت.
بهرام در فروردین ۱۳۰۴ ارومیه به دنیا آمد و در خانوادهای فرهنگی رشد کرد. پدرش، علیمحمد فرهوشی، مترجم و از بنیانگذاران مدارس جدید در ایران بود. از کودکی با زبانهای فرانسه و فارسی آشنا شد و در ۱۱ سالگی داستانهای شاهنامه را به نثر برگرداند. در ۱۲ سالگی نیز کتاب «ترانههای شرقی» را از فرانسه به فارسی ترجمه کرد.
شادروان استاد #ابراهیم_پورداوود او را تشویق کرد تا در دانشگاه پاریس ادامه تحصیل دهد و دکتری خود را در زمینه «تمدن و زبانهای ایرانی» دریافت و سپس در دانشگاه برن سوئیس به مطالعهٔ گویشهای ایرانی پرداخت. در این دوران از دانش استادان بنامی چون #امیل_بنونیست و #ژان_دومناش بهرهمند شد.
پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۴۱، به دانشیاری ابراهیم پورداوود در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران منصوب شد و بیش از ۲۰ سال به تدریس زبانهای اوستایی، پارسی باستان، پهلوی، اساطیر ایرانی، خطهای باستانی و گویششناسی ایرانی پرداخت.
📚 فعالیتهای علمی و فرهنگی
فرهوشی در سالهای دههٔ ۱۳۵۰ خورشیدی، برنامۀ «فرهنگ ایرانزمین» را در تلویزیون ملی تهیه میکرد که بینندگان بسیاری داشت. او همچنین مدیریت چاپ و انتشارات دانشگاه تهران را بر عهده داشت و در این دوران، آثار مهمی پدید آورد که یادگاران جاوید او برای دانشپژوهان است.
🖋 برجستهترین یادگارها:
📖 فرهنگ پهلوی به فارسی
📖 فرهنگ فارسی به پهلوی
📖 هنر ایران در دوران پارتی و ساسانی
(ترجمهٔ اثر رومن گیرشمن.)
📖 کارنامهٔ اردشیر بابکان
📖 علل شکست ساسانیان
📖 نامهای ایرانی
📖 راهنمای گردآوری گویشها
📖 واژهنامۀ گویش خوری
پس از انقلاب اسلامی، به دلیل برخی اختلافات، از دانشگاه کنارهگیری کرد، اما حلقهای از دانشجویان و همکاران وفادار او را تنها نگذاشتند و نشستهای علمی در خانهٔ او برگزار میشد. او در سال ۱۳۷۰ برای درمان بیماری به آمریکا رفت و در ۸ خرداد ۱۳۷۱ در سن خوزه، آمریکا، درگذشت. پیکر او به ایران بازگردانده شد و در ۲۸ خرداد به خاک سپرده شد. بزرگداشت او در تالار انجمن زرتشتیان تهران برگزار شد.
یاد و آثار او همچنان در محافل علمی و فرهنگی ایران زنده است و در دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی به تدریس و تحقیق در زمینهٔ زبانها و فرهنگ ایران باستان پرداخته میشود.
روانش شاد - یاد و نامش جاوید.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸/channel/eshtadan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
🔸روح شاهنامه، «انسانیت انسان»است
🔹 آنچه بیش از هرچیز در شاهنامه برآن تکیه شده، «انسانیت انسان»است. به این معنا که او به هرقیمتی زندگی را نخواهد، بلکه برای آن ارزش قائل شود. روح شاهنامه، این است. درشاهنامه نه روحیه پهلوانی مورد ستایش است و نه برتری نژادی، به کسی باید حق داد که انسان تر است.
🔸هرگاه ایرانی می رفت تا بلرزد، شاهنامه زیر بالش را می گرفت
🔹 به آسانی میتوان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونهای که هست نبود: مستهلک شده در عرب و ترک، گم شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی میرفت تا بلرزد، یک دست نامرئی زیر بالش را میگرفت و آن دست شاهنامه بود: در دوره مغول، دوره صفویه با تهاجم عثمانیها و بعد فشار استعمار غرب.
🔸ما کم مردمی نبودهایم
🔹با همه افتوخيزها، برای ما افتخار كوچكی نيست كه در آب و خاكی زندگی میكنيم كه انسانهای شاهنامه در آن زيسته و مردهاند، و همين هزار سال پيش كسی چون ابوالقاسم فردوسی در آن زيست و مرد. وقتی نگاه به عقب بر میگردانيم بايد به فكر فرو رويم و با خود بگویيم: ما كم مردمی نبودهايم!
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
خرمشهر
▪️خرمشهر،
تارک ایران، عروس ایران،
هم بر خاک زندگی داری و هم بر آب، خاکت چون غبارِ نشسته بر ضریح است، و آبت چون اشکِ روشن.
کارون کاکُلِ خود را بر ساقِ تو میساید و بر ناخنهایِ تو بوسه میزند، ناخنِ حنا بسته، چون عناب.
و نسیمی که بر تو میوزد نه از شرق است و نه از غرب، از بامِ عاشقان است که انگشتِ خود را بریدهاند و نمک بر آن پاشیده تا خوابشان نبرد.
خرمشهر،
دیدهبانِ دریچهٔ بلندِ صبح، پریِ دریایی، سیهچشمی که سر از پنجره بیرون آوردهای و دورِ دور را مینگری،
خرمنِ ناز پوشیده در چادرِ نیاز، چشمهایِ خود را مخوابان.
در تو چه میبینیم؟ از تو چه میشنویم، چه میبوییم؟ از سینهٔ پر رازِ تو، صبر و وقارِ تو، بیگناهیِ خاموش چون مریمِ تو.
▪️ایران از پای نمیاُفتد، میتپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمیخیزد؛ مانندِ دُلفین جَست میزند و پیدا میشود و نهان میشود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.
هزاران هزار صدا در خرابههایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابههایِ دیگر نیز پیچیده است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان میآیند و میروند، غولان میآیند و میروند، دوالپایان پاورچین پاورچین میگذرند، و آن روندهٔ بزرگ که ایران نام دارد، میماند.
خُرمشهر،
دیدهبانِ برجِ بلند، چشم از راه بر مَدار، همه باز میگردند؛ مرغها که از بانگِ خمپارهها رفتند باز میگردند؛ مارها میروند و کبوترها میآیند. مغیلانها میخشکند و لالهها میرویند، و باز نخلها چترهایِ خود را خواهند جُنباند.
و ایران این لوکِ* پیرِ همیشه جوان، چون یالهایِ خود را تکان میدهد، بادیه میلرزد، رملها و صحراهایِ غَفر میلرزند، سرابها میلرزند، نوشندگانِ نفت که کبابِ سوسمار «مزهیِ» آنهاست، میلرزند.
لوکِ پیر دوکوهانه میغُرُنبد. و اقلیم از کوهانی به کوهان دیگر میافتد.
غباری برخاسته است و سواری در راه است.
۵ خردادِ ۱۳۶۱
استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
برگرفته از فصلنامهٔ هستی، تابستانِ ۱۳۷۲ خورشیدی، صص ۱۸۴–۱۸۳
*لوک: شترِ نرِ نیرومند که پیشروندهٔ کاروانِ شترهاست.
/channel/eshtadan
🔹🔸به مناسبت صدودومین زادروز استاد محمدعلی موحد
گفتوگویی کوتاه با استاد شفیعی کدکنی
-درباره جایگاه بیبدیل ایشان:
دکتر موحد مانند ندارد! او در مسائل جهانی و حقوق نفت در میان ایرانیها نظیر ندارد.
-با اشاره به تحقیقات موحد درباره شمس تبریزی: موحد آدم ممتاز و بی نظیر عصر ماست.
درباره شخصیت دکتر موحد و جایگاه ایشان در سپهر اندیشه ایرانزمین:
موحد خیلی فهیم و درستکار است.
--------
@dr_eslaminodoushan
🔹/channel/eshtadan
🏛📚 ۳۰ کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓👌اگه دنبال محتوای مفید و خاص هستی، حتماً ببین!👇
📌 /channel/addlist/Vtdj8hLSOcsyNWI0
🔻این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
«اندر ستاییدن متنهای کهن فارسی»
«با مردمان به نفاق میباید زیست»
فیالجمله تو را یک سخن بگویم
این مردمان به نفاق، خوشدل میشوند
و به راستی، غمگین میشوند.
اورا گفتم:
«مردِ بزرگی و در عصر، یگانهای»
خوشدل شد
و دست من گرفت و گفت:
«مشتاق بودم و مقصر بودم».
و پارسال با او راستی گفتم.
خصم من شد و دشمن شد.
عجیب نیست این؟
با مردمان به نفاق میباید زیست.
تا در میان ایشان با خوشی باشی.
همین که راستی آغاز کردی
به کوه و بیابان برون میباید رفت
که میان خلق راه نیست.
شمس تبریزی، مقالات، تصحیح محمد علی موحد، تهران، خوارزمی، چاپ چهارم، ۱۳۹۱، ص ۱۳۹.
/channel/HistoricalLinguistics
🔸/channel/eshtadan
✅ به قول مستوفى صاحب نزهة القلوب :
«اسفنديار رویين تن آتشكده ی بزرگی در اردستان (بین نایین و کاشان) ساخت و مردم از اطراف برای بندگی به آن جا می رفتند.
و به قول ابن رستاح انوشیروان در این شهر متولد شده است.
أوليريوس جهانگرد آلمانی که در روزگار صفویان به اصفهان آمده در سفر نامه ی خود از گبرآباد نزدیک اصفهان و دخمه ی زرتشتیان به نزدیکی گبرآباد سخن می راند.
در گبر آباد آتشکده ی بزرگی بوده و دستور کاوس معروف به استاد آذربان،آن هنگامی که شاه سلطان حسين به قتل عام زرتشتیان گبرآباد فرمان داد دستور کاوس آتش مقدس را برداشته و به اتفاق ديگران به یزد فرار نمود.
به قول جاكسن نقل از جهانگرد اروپایی آثار آتشگاه هایی در فیروز آباد و نوبند جان فارس موجود است.
ولی لرد کرزن اشتباها با این عقیده مخالف می باشد.
آثار خرابه ای در دشت مرغاب موجود که به ظن قوی آتشگاه می باشد و به نزدیکی آرامگاه کورش بناشده.
به نزدیکی ستین قلعه ، به راه میاندوآب تپه ی خاکستری ست که به قول بیشوب، صاحب سیاحت در ایران از بقایای آتشگاه می باشد.
۸۲
@khashatra
🔹/channel/eshtadan
🏛📚 ۴۰ کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓👌اگه دنبال محتوای مفید و خاص هستی، حتماً ببین!👇
📌 /channel/addlist/YkXIykr055o2ZTk0
🔻این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
شاهنامه گنجینهٔ زبان فارسی، هویت ملی و ایراندوستی است.
ارزش و اهمیت شاهنامه
اگر #زبان_فارسی برای ما ارزش دارد، فردوسی هم ارزش دارد.
اگر #هویت_و_ملیت_ایرانی برای ما ارزشدار است، فردوسی هم ارزش دارد.
اگر گذشتهٔ تاریخی و فرهنگی درخشان ما مهم است، فردوسی هم مهم است.
همهٔ اینها به شاهنامه بستگی دارد و شاهنامه گنجینهٔ همهٔ اینهاست.
گنجینهٔ زبان فارسی و هویت ملی و ایراندوستی و گنجینهٔ خصلتها و فضیلتهای انسانی و اخلاقی که در درون داستانهای شاهنامه هست، همهٔ اینها را در شاهنامه میتوان یافت و برای زندگی امروز ما ضرورت دارد.
اما آن چیزی که مهم است این است که این مسائل باید با زبان امروز و با قالبها و چهارچوبهای امروز ارائه بشود تا مطلوب جوانان و خواستاران شاهنامه بشود، وگرنه در رسالت و اهمیت این کارها تردیدی نیست.
دکتر محمدجعفر یاحقی
(بخشی از گفتگوی شهداد حیدری با مدیر مؤسسۀ خردسرای فردوسی)
روزنامهٔ امرداد، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴
#بزرگداشت_فردوسی
#زبان_فارسی
#محمدجعفر_یاحقی
#اردیبهشت_۱۴۰۴
@kheradsarayeferdowsi
🔸/channel/eshtadan
بیست و پنجم اردیبهشتماه روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی
زبان شاهنامه زبانی فخیم و زدوده و شیواست. در شعر فارسی چنین فصاحتی را تنها، البته با تفاوت سبک، در شعر نظامی و سعدی میتوان دید. یکچنین زبانی، و حتّی تا یکی دو درجه پایینتر از آن، زبانی است که هر اندازه خودجوش و زادۀ طبع خداداد باشد، اندیشیده به خامه رفته و از سر خامه به کاغذ دویده و حک و اصلاح گشته است. بهویژه باید توجه داشت که شعر روایی در پیچ و خم و فراز و نشیب داستانها نیاز به برخی طرفهکاریها دارد تا داستان از صورت عامیانه و بدون زیورهای لفظی و معنوی به صورت هنری و پرورده درآید، بدانگونه که در برخی از داستانهای شاهنامه و برخی حکایات نظامی و سعدی میبینیم. بر این مطالب افزوده میگردد بیتهای فراوانی با مضامین روانکاوانه و هنر توصیف و تشبیه و صحنهپردازی و منشسازی که تنها در آثار ادبی هنری دیده میشود. به هر روی، ما در شعر فارسی کسی را که با فنون داستانسرایی و حکایتسراییِ هنری به اندازۀ این سه تن آشنا باشد سراغ نداریم.
زبان شاهنامه، در عین اینکه استوار است، کهن نیز هست. کاربرد برخی واژهها و ترکیبات و اصطلاحات در شاهنامه در متون باقیمانده از زمان شاعر گواهی ندارد. برای مثال واژۀ «سخن» در متون دیگر تنها به معنی «کلام» به کار رفته است، ولی در شاهنامه به معانی «رویداد، کار، واقعیت، سرگذشت» نیز هست، یا «ایران» در متون دیگر تنها به معنی «سرزمین ایران» به کار رفته، ولی در شاهنامه به معنی «ایرانیان» نیز هست. این مثالها، که برای آنها نه در متون زمان فردوسی و نه متون پس از او و نه در فرهنگها گواهی میتوان یافت، در کنار نویسش برخی نامها همچون گیومرت، طهمورت و اغریرت نشان میدهند که همه از راه ترجمه از پهلوی به شاهنامۀ ابومنصوری و از آنجا به شاهنامۀ فردوسی راه یافتهاند. همچنین کاررفت واژههایی چون «روان» و «جان» در معنی «نفس» و دیگر واژهها و ترکیبات و اصطلاحات فلسفی، «هوش» در معنی «مرگ»، «آراستن» در کاربرد فعل همکرد و مثالهای فراوان دیگر، کثرت واژهها و ترکیبات فردوسی و قلّت واژههای عربی آن، همه و همه نشان میدهد که مأخذ شاهنامه نمیتواند گفتاری باشد، چه رسد به اینکه کسی خود شاهنامه را نیز گفتاری بپندارد.
[از شاهنامه تا خداینامه: جستاری دربارۀ مآخذ مستقیم و غیرمستقیم شاهنامه، تألیف دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۴۰-۴۱]
@AfsharFoundation
🔹/channel/eshtadan
💠 سعدی شیرازی و یاد فردوسی💠
🔴شیخ شیراز سعدی سه قرن بعد از فردوسی میزیست. او در قصیده ای سراسر حکمت و عبرت که آن را به امیر انکیانو که از طرف اباقاخان حاکم شیراز بود هدیه کرده است فایده داستانهای ملی ایران را عبرت گرفتن خداوندان ملک از گذشت روزگار می شمارد و می گوید:
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیار
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
اینکه در شهنامه ها آورده اند
رستم و رویینه تن اسفندیار
تا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگار
🟠همچنین سعدی در بوستان خود از فردوسی به احترام یاد میکند و ضمن تضمین دو بیت از او بر تربت پاکش رحمت می فرستد:
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است.
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
📚منبع
📗سرچشمه های فردوسی شناسی، محمد امین ریاحی، ۱۳۸۲، ص ۲۴۹ و ۲۵۰
@Historiumclub
🔹/channel/eshtadan
بیست و چهارم اردیبهشتماه سالروز درگذشت حبیب یغمایی
ذوق و سلیقه و روش یغمایی در مجلهنویسی پذیرفتۀ خاطر بسیاری نبود. پس از اینکه مجلّه را در پایان سال ۱۳۵۷ متوقف ساخت بر هوشمندان جامعۀ فرهنگ ایران روشن شد که مجلّۀ یغما چقدر گرانسنگ و سودمند بود و در معرفی و نگاهبانی ادبیات ملّی و واقعی تا چه حد بنیانی و مؤثر بود.
هیچیک از مجلههای مستقل و شخصی و جدی ایران نبوده است که سی و یک سال بی هیچ گسستگی و کم و بیش در سر هر ماه و چنین یکدست و یکپایه انتشار بیابد و در قلمرو زبان فارسی خواستار و دوستدار دیرپا داشته باشد.
اعتبار مجلّۀ یغما همان بود و هست که به انتشار ادب اصیل ایران و بزرگان ادبای چهل پنجاه سال پیش حتی شعر و نوشته از احمد قوامالسلطنه، علی سهیلی، سیّد ضیاءالدین طباطبایی، عباسقلی گلشاییان که مورد مسخرۀ تازهخواهان بود میپرداخت و رجال فرهنگخواه و ادبپرور را احترام میگذاشت.
نثر یغمایی از نثرهای ساختۀ روزگار ماست، لفظ دری در دست او حکم موم داشت، هم در شعر و هم در نثر. در انتخاب لفظ و شیوۀ بیان متأثر از بزرگان ادب کهن فارسی بود. در انتخاب لفظ استادی و مهارتش مسلم بود. از نادره کسانی بود که حدّ استعمال کلمات را درست میشناخت و هر لفظ را در مفهوم واقعی و مناسب خود میگذاشت. با اینکه استوار و پخته مینوشت و بسیاری از الفاظ مستعمل گذشتگان را بر قلم میآورد، نثرش از سادگی روستایی، طنزپردازی و رندی ادیبانه بهرهوری بیشمار داشت.
گرشاسپنامۀ اسدی طوسی، قصصالانبیای نیشابوری، ترجمۀ تفسیر طبری، مجموعهای از نظم و نثر قدیم، و بالاخره غزلیات سعدی که در این سالهای اخیر به ذات خویش تصحیح کرد، همه از کارهای علمی شایسته و ماندگار اوست.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۱، ۷۴۹-۷۵۲]
@AfsharFoundation
▪️◼️ استاد حبیب یغمایی؛ ادیب، محقق ادبیات، نویسنده، شاعر و روزنامه نگار.
"و ۱۲۸۰ خوربیابانک --ف ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۳ش، تهران. آرامگاه خوربیابانک "
نام و یادش گرامی باد.
/channel/eshtadan
بیست و یکم اردیبهشتماه سالروز درگذشت دکتر محمدرضا باطنی، منتخب بیست و هفتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
محمدرضا باطنی در ایجاد زبان علمی فارسی تأثیری قابل ملاحظه داشت. گفتمان زبانشناسی مدرن در ایران بدون آثاری که او نوشت نمیتوانست به صورتی که اکنون دیده میشود شکل گیرد. توجّه او به امکانات واژهسازی فارسی و تلاش برای برابرگذاری اصطلاحات زبانشناسی در رشد این علم در ایران نقش اساسی داشت. این نکته نیز مهم است که در این راه او همواره به امکانات طبیعی و درونی زبان توجه داشت و نه، مثلاً به باستانگرایی یا معادلگذاریهای غریب. او همواره معتقد بوده است که بدون فعالسازی نظام واژهسازی طبیعی فارسی امکان ایجاد زبان علمی و پیشرفت آن ممکن نیست. از همان نخستین مقالاتی که او نوشت و بهویژه کتابهایی که ترجمه کرد این سلامت و طبیعی بودن در عین سلاست و نیز صراحت مشهود است.
محمدرضا باطنی به این امر نیز توجّه داشت که علم فقط برای علما نیست و زبان علمی باید بتواند در خدمت توسعۀ علمی جامعه نیز باشد. به گمان او علم باید بتواند از محوطۀ دانشگاه فراتر رود. این توجّه و تعهد حاصل از آن موجب شد بکوشد مفاهیم تخصصی علمی را در قالبی همگانفهم بریزد و از این رهگذر نهتنها گروه وسیعتری از افراد جامعه را در یافتههای علمی شریک کند، بلکه زبان این ارتباط علمی عمومی را سادهتر و روشنتر کند. این یکی از قابلیتهای کممانند آثار اوست که هم اهل فن و هم غیرمتخصصان به سهم خود میتوانند از آنها بهرهمند شوند.
حسین سامعی
[دفترچۀ بیست و هفتمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اهداشده به دکتر محمدرضا باطنی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص ۳۵-۳۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
▪️دکتر محمد رضا باطنی، استاد دانشگاهی تهران، فرهنگ نویس و زبانشناس.
.👈 از آثار مهم وی در حوزه زبانشناسی میتوان به «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی»، «مسائل زبانشناسی نوین»، «مسائل زبانشناسی نوین»، «نگاهی تازه به دستور زبان»، «چهار گفتار درباره زبان» و ... اشاره کرد.
👈 از آثار مهم وی در زمینه ترجمه نیز می توان به «زبان و زبانشناسی» رابرت هال، «زبانشناسی جدید» مانفرد بی یرویش، «درآمدی بر فلسفه» بوخینسکی، «دانشنامه مصور» و ... اشاره نمود.
/channel/eshtadan
💠شهر سوخته نماد تمدن و مدنیت چندین هزار ساله فلات ایران💠
🔴این محوطه ی باستانی کلیدی دوران مفرغ ایران نه تنها در مجامع علمی ایرانی شناخته شده، بلکه یکی از معدود محوطه های باستانی ایران است که در جهان باستان شناسی به صورت گسترده ای مطرح شده است.محوطه ی شهر سوخته در ۵۷ کیلومتری جاده ی زابل به زاهدان در استان سیستان و بلوچستان واقع است. این محوطه برای نخستین بار در سال ۱۹۱۵ میلادی به عنوان یک محوطه ی باستانی معرفی شد.
🟠متعاقب آن طی سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۶ شمسی توسط هیئت باستان شناختی ایتالیا و از سال ۱۳۷۶ توسط هیئتی ایرانی به سرپرستی سید منصور سید سجادی مورد کاوش قرار گرفت.رود هیرمند که یکی از پدیده های طبیعی و مهم منطقه و یکی از بزرگ ترین منابع آب در جنوب آسیای مرکزی است به گونه ای سرنوشت ساز بر تکوین و رشد شهر سوخته و سایر محوطه های مسکونی این منطقه تأثیر داشت.بنابراین حیات شهر سوخته به این رود وابسته بوده است.
🟢همچون وابستگی مصر به نیل، هند به سند و میانرودان به دجله و فرات. زندگی در این شهر از ۳۲۰۰ قبل از میلاد شروع و در ۱۸۰۰ ق.م به دلایل نامعلوم از جریان باز می ایستند یعنی این شهر پررونق عصر مفرغ فقط ۱۴۰۰ سال مسکونی بوده است.به رغم وسعتی که شهر سوخته دارد آثاری از معابد یا دیوار دفاعی و دروازه ی آن دیده نمی شود.به طور کلی میتوان گفت که شماری از واحدهای مسکونی و یک کاج نمایانگر معماری این شهر است.خانه ها ۹۰ تا ۱۵۰ متر مربع مساحت و از ۶ تا ۱۰ اطاق چهارگوش دارند که پیرامون یک حیاط مرکزی حلقه زده اند.
🔵در هیچ یک از خانه ها اتاق انباری مملو از خمره های غیلان وجود نداشته است و این امر نشانگر آن است که در حدود سال ۳۰۰۰ ق.م. ذخیره سازی مواد غذایی را حکومت مرکزی انجام میداد.این مسأله ساخت سیاسی پیچیده ی شهر سوخته و شهرهای مشابه این عصر را به خوبی آشکار می سازد.یعنی تسلط حکومت بر حیاتی ترین نیازهای انسان این مسأله در دهکده های ساده ی عصر نوسنگی هرگز وجود نداشت زیرا اساساً دولت یا حکومتی در آن دهکده ها شکل نگرفته بود. در ادامه به پدیده های فرهنگی شهر سوخته بپردازیم که باعث شهرت جهانی این شهر کهن شده اند.
📚منبع
📗تاریخ فرهنگ ایران، دکتر رضا نوری شادمهانی،۱۳۹۶ ص ۸۷ تا ۸۹
@Historiumclub
🔸/channel/eshtadan